بخش 4
حضور در حرم پیامبر (صلّی الله علیه وآله) 8 ـ زنان و زیارت قبور و پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش پاسخ پاسخ 9 ـ ساخت بنا بر روی قبور 1. سیره سلف صالح در حفظ قبور پیامبران 2. حفظ آثار، حفظ اصالتها است 3. ترفیع خانههای پیامبران 4. صیانت قبور، نشانه مهر و محبت است حدیثی از امام صادق(علیه السلام) 10 ـ نماز گزاردن نزد قبور اولیاء 11 ـ سوگواری برای شهیدان فصل سوم: منزلت قرآن نزد شیعه
شهيد احتـرام گذارد در حقيقت آرمان او را مقدس شمرده و خود را پيرو راه و مرام وي دانسته است.
حضور در حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله)
حضور در حرم رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) يا جانشينان پاك او (عليهم السلام) نيز، علاوه بر تقدير و سپاس از فداكاريها و جانفشانيهاي آنان در هدايت خلق، حكم نوعي بيعت با ايشان را دارد.امام هشتم (عليه السلام) در يكي از سخنان خود دربارة زيارت بارگاه معصومين (عليهم السلام) چنين فرمود:
«هر امامي عهد و ميثاقي بر ذمة دوستان و شيعيان خويش دارد و زيارت قبور امامان، بخشي از عمل به اين تعهّد است».(1)
در واقع، شخص زائر هنگام زيارت قبر پيامبر و امامان (عليهم السلام) با آنها پيمان ميبندد كه در زندگي، جز راه و رسم آنان، روشي را تعقيب نكند.
زائر حرم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) با زبان حال چنين ميگويد:
اي رسول خدا، اگر مهاجر و انصار در حُدَيبيه با تو بيعت كردند كه از حريم رسالت دفاع كنند2 و اگر زنان با ايمان مكه با تو بيعت كردند كه از شرك و گناه بپرهيزند3 و اگر مؤمنان گنهكار دستور يافتهاند كه به حضور تو رسيده و از تو درخواست كنند كه در حقّ آنان طلب آمرزش كني،(4) من نيز اي رسول گرامي، و اي شفيع امت، با حضور در حرمت واستلامِ تربتت، با تو بيعت ميكنم كه پاسدار آرمانهايت باشم و از شرك و ديگر گناهان دوري جويم و در ازاي اين عمل، از تو ميخواهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وسائل الشيعه: 10/346، باب 44 از ابواب مزار، حديث2.
2 . "لَقَدْ رَضي اللّه عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرة..." (فتح/18).
3 . "إِذا جاءَكَ الْمُؤْمنات يُبايِعنَكَ عَلي أَنْ لا يُشْرِكنَ بِاللّه" (ممتحنه/12).
4 . "ولو أَنّهم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسهُمْ جاؤُكَ فاسْتَغْفَروا اللّه واستغفر لهم الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً" (نساء/64).
كه برايم از درگاه الهي طلب آمرزش كني.
از آنجا كه استحباب زيارت قبور در تمام مذاهب فقهي، امري مستحب است، ديگر به نقل روايات آن نميپردازيم حتّي خود پيامبر (صلّي الله عليه وآله) گاهي قصد بقيع ميكرد و هرگاه وارد اين سرزمين ميشد، آنان را چنين خطاب مينمود:
«درود بر شما اي ساكنان خانة افراد با ايمان، خداوند آنچه را به شما وعده داده فردا به شما عطا فرمايد. شما ميان مرگ و رستاخيز به سر ميبريد و ما نيز به شما خواهيم پيوست. پروردگارا! اهل بقيع غرقد را بيامرز!».(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . صحيح مسلم:3/63، كتاب جنائز.
8 ـ زنان و زيارت قبور و پاسخ به دو پرسش
سؤال: آيا زيارت قبور براي زنان، ممنوع نيست؟
پاسخ: زنان و مردان، در زيارت قبور عزيزان خود و يا اولياي الهي، حكمي يكسان دارند؛ زيرا احكام اسلام دربارة زن ومرد يكي است، مگر آنجا كه دليلي بر اختصاص باشد و در مورد زيارت زنان نه تنها دليلي بر اختصاص نيست، بلكه دليل بر يكسان بودن هر دو جنس وجود دارد.
پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) در خطاب خود به جامعه اسلامي ميفرمايد:
«به زيارت قبور بشتابيد، زيرا ماية ياد آخرت است».(1)
و در حديث ديگر ميفرمايد:
«به زيارت قبور برويد؛ زيرا در اين عمل براي شما درس عبرت است».(2)
درست است كه اين خطاب، به گواهي مذكر بودن صيغه، خطاب متوجه مردان است ولي همانطور كه همگي ميدانند كليه خطابهاي قرآن و حديث كه به ظاهر متوجه طبقه مرد است، زنان را نيز شامل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن ابن ماجه: 1/500، حديث 1569.
2 . كنز العمال:15/647، حديث 42558.
ميشود، مگر اينكه دليل بر عدم اشتراك باشد و لذا آياتي كه مردم را به نماز و زكات دعوت ميكند، هر چند كه خطاب به مردان است، ولي زنان را نيز شامل ميشود، چنان كه ميفرمايد:
«وَأَقِيمُوا الصَّلاة وَآتُوا الزَّكاة وَماتُقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَاللّه».(1)
«نماز بپا داريد، زكات بدهيد، آنچه كه قبلاً به عنوان خير براي خويش ميخواستيد، نزد خدا آن را مييابيد».
خطاب در آن آيات از نظر قواعد عربي متوجه مردان است ولي نتيجة حكم از آنِ هر دو گروه است.
نتيجه اين كه : خطاب در هر دو حديث به عنوان «زوروا القبور» هر چند متوجه مردان است ولي نتيجة آن همگاني است.
گذشته از اين حديث، روايات ديگري بر جايز بودن زيارت براي زنان گواهي ميدهد. اكنون به نقل اين روايات ميپردازيم:
1. مسلم در صحيح خود از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نقل ميكند: جبرئيل فرود آمد و به من گفت: پروردگارت فرمان ميدهد به زيارت اهل بقيع بشتابيد و در حق آنان طلب آمرزش بكنيد.
پيامبر از رختخواب خود برخاست و به سوي بقيع رفت. عايشه نيز به تعقيب پيامبر (صلّي الله عليه وآله) پرداخت. در اين هنگام به پيامبر گفت: من چگونه اهل بقيع را زيارت كنم؟
پيامبر فرمود: بگو درود بر اهالي اين سرزمين؛ از مؤمنان و مسلمانان. خدا گذشتگان و آيندگان را رحمت كند.(2)
محور استدلال، آموزش كيفيت زيارت بر عايشه است. اگر زيارت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بقره/110.
2 . صحيح مسلم:3/64، باب "ما يقال عند دخول القبور والدعاء لأهلها"، از كتاب الجنائز.
قبور براي زنان حرام بود، چگونه پيامبر چگونگي زيارت را بر همسر خود آموخت.
گذشته از اين، آنگاه كه عايشه اين سرگذشت را براي زنان ديگر نقل ميكند، تلقي همگان اين است كه زيارت بقيع بر همة آنان جايز است و همسر او و ديگر زنان مؤمن در برابر حكم الهي يكسان ميباشند.
2. فاطمه (عليها السلام) دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و يكي از آل عبا (عليهم السلام) پس از درگذشت پدر، به زيارت قبر عموي خود در اُحد ميرفت و در كنار قبر او دو ركعت نماز ميگزارد و گريه ميكرد.
حاكم نيشابوري پس از نقل اين روايت ميگويد: راويان اين حديث همگي ثقه و عادلاند و از اين نظر با راويان صحيح بخاري و مسلم فرقي ندارند.(1)
3. ترمذي از عبداللّه بن ابي مليكه نقل ميكند: وقتي عبدالرحمان فرزند ابوبكر در نقطهاي به نام «حُبشي» درگذشت، جنازه او را به مكه حمل كرده و در آنجا به خاك سپردند. بعدها كه خواهر او، عايشه، به مكه آمد به زيارت قبر «عبدالرحمان» رفت و دو شعر، كه حاكي از شدت تأثر او بود، بر سر مزار برادر خواند.(2)
4. بخاري مينويسد: پيامبر (صلّي الله عليه وآله) زني را در كنار قبري ديد كه گريه ميكند، به وي فرمود: خوددار باش و در فراق عزيزان صبر كن.(3)
بخاري دنباله حديث را نقل نكرده، ولي ابوداود در سنن خود حديث را اينگونه ادامه داده است: آن زن پيامبر را نشناخت و به او اعتراض كرد و گفت: تو با مصيبت من چه كار داري. در اين هنگام زني كه در كنار او بود، به او گفت: اين مرد را شناختي؟ او پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بود!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مستدرك حاكم:1/377، چاپ دارالمعرفة.
2 . سنن ترمذي:3/371، ح1055.
3 . صحيح بخاري:2/93، باب "قو ل الرجل للمرأة عند القبر، اصبري"، از كتاب الجنائز.
آن زن براي جبران كار خود، به خانة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) رفت و به ايشان عرض كرد: اي رسول گرامي، مرا ببخش، شما را نشناختم.
پيامبر به او فرمود: بردباري در مصيبت، شايسته است.(1)
اگر زيارت قبر عزيزان حرام بود پيامبر به جاي دستور صبر، آشكارا به او ميگفت: كار تو حرام است در حالي كه دستور به صبر در مصيبت داد، نه دوري از قبر.
پاسخ به دو پرسش
گروهي زيارت را بر زنان تحريم كرده و به دو حديث ياد شده در زير استدلال ميكنند:
1 . «خدا زنان زائر قبور را از رحمتش دور كند!».(2)
پاسخ
اين حديث فاقد شرط لازم بر استدلال است؛ زيرا به دلايل پيشين بايد آن را منسوخ دانست واتفاقاً برخي از محدثان از اهل سنت آن را منسوخ دانستهاند؛ مثلاً ترمذي ناقل حديث ميگويد: اين حديث مربوط به دوران پيش از تجويز زيارت قبور است و وقتي پيامبر زيارت قبور را بر همگان تجويز كرد، زن و مرد در برابر آن يكسان گشتهاند.(3)
قرطبي ميگويد: اين حديث مربوط به زناني است كه بيشتر وقت خود را در قبرستانها گذرانده و از اين طريق حقوق شوهر خود را پايمال ميسازند؛ زيرا پيامبر (صلّي الله عليه وآله) واژه «زوّارات» به كار برده و همة ما ميدانيم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن ابي داود:3/192، ح3123.
2 . سنن ابن ماجه:1/503، حديث 1576; سنن أبي داود:3/218، حديث 3236 و در دومي به جاي "زوارات" ، "زائرات"آمده است.
3 . سنن ترمذي:3/371، باب ما جاء من الرخصة في زيارة القبور.
كه اين واژه صيغة مبالغه است.
2. ابن ماجه از علي بن ابي طالب (عليه السلام) نقل ميكند: پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بيرون آمد و زناني را در حال نشسته مشاهده كرد و فرمود: براي چه نشستهايد؟ گفتند: منتظر جنازه هستيم.
فرمود: غسل خواهيد داد؟
گفتند: نه.
فرمود: حمل خواهيد كرد؟
گفتند: نه.
فرمود: آن را وارد قبر خواهيد كرد؟
گفتند: نه.
فرمود: برگرديد، از گناهكارانيد، نه دارندگان پاداش.(1)
پاسخ
اين حديث از نظر سند و دلالت قابل استدلال نيست؛ زيرا در سند آن، «دينار بن عمرو» وارد شده كه از نظر راوي شناسان، مجهول، كذاب، متروك و خطاكار معرفي شده است.
آيا حديثي كه راوي آن تا اين حدّ ضعيف باشد، ميتوان به آن استدلال نمود؟
همچنين مضمون آن ـ بر فرض صحت سند ـ ارتباطي به زيارت قبور ندارد؛ زيرا نكوهش پيامبر متوجه زناني بود كه براي انجام فريضه يا مستحبي به قبرستان نميآمدند واين ارتباطي به زيارت قبور ندارد.
نكتهاي كه تذكر آن ضروري مينمايد آن است كه اسلام دين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فتح الباري: 3/148، باب 31، زيارة القبور، حديث 1283.
فطرت و دين سهل و سمح است و پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) فرمود: آيين اسلام آيين استواري است و با آن به رفق و مدارا وارد شويد.(1)
مادر مؤمني كه فرزند رشيد خود را از دست داده و جسد او را زير خروارها خاك دفن كردهاند و قلب او سوزان است، تنها چيزي كه ميتواند او را تسلي دهد زيارت قبر فرزند است. در اين صورت بازداشتن مادر از چنين عمل عقلايي كه در همه جهان رواج دارد، ماية فشار روحي وي خواهد بود. آيا ممكن است شريعت اسلام از چنين عملي نهي كند، آنگاه دين را سهل و آسان بنامد؟!
اصولاً زيارت قبور جنبه عبرت آموزي و يادآوري آخرت دارد و با قرائت قرآن و فاتحه بر عزيزان همراه است، چگونه ميتوان زنان را از اين فيض محروم كرد؟
و به ديگر سخن، فلسفة زيارت قبور، كه يادآوري آخرت و ماية عبرت است، قابل تخصيص نيست.
البته زيارت قبور بايد از هر نوع گناه و خلاف پيراسته باشد و اگر به فرض، نهي هم در كار بوده، شايد براي اين بوده كه در آن زمان، زنان اين شرايط را رعايت نميكردند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انّ هذا الدين متين، فأوغل فيه برفق. مسند احمد، ج3، ص 199.
9 ـ ساخت بنا بر روي قبور
سؤال: آيا بنا، بر روي قبور جايز است؟
پاسخ: مشروعيت بنا بر قبور پاكان را از راههاي گوناگون ميتوان ثابت كرد. اكنون به مواردي از آنها اشاره ميكنيم:
1. سيره سلف صالح در حفظ قبور پيامبران
تاريخ گواهي ميدهد كه ساخت و حفظ بنا بر روي قبور اوليا و انبيا سنت ديرينة انساني بوده و قبل از طلوع ستارة اسلام، قبور انبياي بنياسرائيل و غيره، همگي داراي بنا بوده است و روزي كه مسلمانان اين مناطق را در فلسطين و اردن و شام فتح كردند، در حفظ و صيانت آنها كوشيدند و تا به امروز به همان حالت باقي مانده است. مسلمانان نه تنها خدشهاي بر اين بناها وارد نكردند، بلكه در تعمير و نوسازي آنها و گماردن افرادي براي خدمت و حفاظت، اهتمام ورزيدند.
2. حفظ آثار، حفظ اصالتها است
اصولاً در حفظ آثار، به خصوص آثار پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) ، مانند مدفن وي و قبر همسران و فرزندان و صحابه و ياران او و خانههايي كه در آنجا زندگي كرده و مساجدي كه در آنها نماز گزارده، فايدة عظيمي است كه طي مقدمهاي به آن اشاره ميكنيم.
امروز پس از گذشت بيست قرن از ميلاد مسيح، وجود مسيح (عليه السلام) و مادر او مريم و كتاب او انجيل و ياران و حواريون او، در غرب به صورت افسانه تاريخي درآمده است كه گروهي از شرق شناسان در وجود چنين مرد آسماني، به نام مسيح كه مادرش مريم و كتاب او انجيل است، تشكيك كرده و آن را افسانهاي به سان «مجنون عامري» و معشوق وي «ليلي»، تلقي ميكنند كه زاييدة پندارها و انديشههاست، چرا؟ به خاطر اين كه يك اثر واقعي ملموس از مسيح در دست نيست؛ مثلاً به طور مشخص، نقطهاي كه او در آن متولد گرديد و خانهاي كه زندگي كرد و جايي كه در آن به عقيدة نصاري به خاك سپرده شد، معلوم و روشن نيست. كتاب آسماني او نيز دستخوش تحريف گرديده و اين اناجيل چهارگانه، كه در آخر هر كدام جريان قتل و دفن عيسي آمده است، به طور مسلم مربوط به او نيست و بيترديد پس از وي تدوين شدهاند. از اين جهت بسياري از محققان آنها را از آثار ادبي قرن دوم ميلادي دانستهاند. ولي اگر تمام خصوصيات مربوط به او محفوظ ميماند، به روشني بر اصالت او گواهي ميداد و براي اين خيالبافان و شكاكان، جاي تشكيك باقي نميگذارد.
ولي مسلمانان آشكارا خطاب به مردم جهان ميگويند: هزار
و چهارصد سال قبل در سرزمين حجاز مردي براي رهبري جامعه بشري برانگيخته شد و در اين راه موفقيت بزرگي به دست آورد; و تمام خصوصيات زندگي او محفوظ است، بي آن كه كوچكترين ابهامي
در زندگي آن بزرگمرد مشاهده گردد. حتي خانهاي كه او در آن متولد شده مشخص است و اين كوه حرا است كه وحي در آنجا بر او
نازل ميگرديد و اين مسجد او است كه در آن نماز ميگزارد و
اين خانهاي است كه در آنجا به خاك سپرده شد و اينها خانههاي فرزندان و همسران و بستگان او است و اين قبور فرزندان و اوصيا و خلفا
و همسران او ميباشد و....
اكنون اگر همه اين آثار را از ميان ببريم، طبعاً علايم وجود و نشانههاي اصالت او را از بين بردهايم و زمينه را براي دشمنان اسلام آماده ساختهايم.
بنابراين ويران كردن آثار رسالت و خاندان عصمت، علاوه بر اين كه نوعي هتك و بياحترامي است، مبارزه با مظاهر اصالت اسلام و اصالت رسالت پيامبر نيز ميباشد.
آيين اسلام، آيين ابدي و جاوداني است و تا روز قيامت آيين هدايت براي انسانها ميباشد. نسلهايي كه پس از هزاران سال ميآيند، بايد به اصالت آن، اذعان كنند. لذا براي تأمين اين هدف، بايد پيوسته تمام آثار و نشانههاي صاحب رسالت را حفظ كنيم و از اين طريق گامي در راه بقاي دين در اعصار آينده برداريم و كاري نكنيم كه نبوت پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) به سرنوشت آيين حضرت عيسي (عليه السلام) دچار گردد.
3. ترفيع خانههاي پيامبران
قرآن مجيد، در آية معروف به آية «نور»، نور خدا را به چراغي پرفروع تشبيه ميكند كه بهسان ستارة فروزان ميدرخشد. آنگاه در آية بعدي جايگاه اين مشعل فروزان را بيوتي ميداند كه در آنها مرداني وارسته، صبح و شام خدا را تسبيح ميگويند، آنجا كه ميفرمايد:
«في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيها اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالغُدُوّ وَالآصال...».(1)
«[اين چراغ فروزان] در خانههايي روشن است كه خدا رخصت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نور/37.
داده كه قدر و منزلت آنها والا گردد و نام او در آنها ياد شود، در آن خانهها بامدادان و شامگاهان تسبيح خدا ميگويند».
اكنون بايد ديد مقصود از آن بيوت چيست؟ مسلّماً بيت غير از مسجد است؛ زيرا بيت از بيتوته، به معني شب را به پايان رساندن» است و اگر به مسكن انسان بيت ميگويند، از آن روست كه انسان در آنجا شب را به صبح ميرساند.
قرآن، هر جا كه دربارة معبد و پرستشگاهِ جمعي مسلمانان سخن ميگويد، لفظ «مسجد» يا «مساجد» را به كار ميبرد و لذا اين واژه در قرآن 28بار به صورت جمع و مفرد به كار رفته است، در حالي كه هرگاه قرآن از «مسكن» و «مأوي» سخن به ميان آورد، از واژه «بيت» به صورت جمع يا مفرد بهره ميگيرد. لذا اين واژه 66بار در قرآن در همين مورد به كار رفته است. نتيجه اين كه در زبان قرآن «بيت» و «مسجد»، مصداقاً يكي نبوده، و يكي شمردن آن دو، مدعايي بي دليل است.
به طور مسلّم، مقصود از اين بيوت، بيوت انبيا و اوليا و انسانهاي وارسته است كه در آنها، صبح و شام، خدا را تسبيح ميگويند. جلالالدين سيوطي، از انس بن مالك نقل ميكند: زماني كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) آية «في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ تُرفَعَ» را در مسجد تلاوت كرد، فردي از ياران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) به پا خاست و پرسيد: مقصود از اين خانهها چيست؟ پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: خانههاي پيامبران. در اين هنگام ابوبكر برخاست و گفت: اي پيامبر خدا، اين خانه (اشاره به خانة علي و فاطمه (عليهما السلام) ) از همين خانههاست كه خدا رخصت بر رفعت و بالا بردن منزلت آنها داده است؟ پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: آري از برترين آنهاست».(1)
تا اين جا روشن شد كه مقصود از بيوت خانههاي پيامبران است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الدر المنثور:6/203.
نه مساجد، اكنون بايد ديد مقصود از رفع چيست؟ در اينجا دو احتمال است:
1. مقصود از رفع، رفع حسي است.
2. مقصود از رفع ، رفع معنوي است.
بنابر احتمال اوّل، مقصود ، بالا بردن ديوارها و زدن سقف است، چنان كه در آيه ميفرمايد: «رَفَعَ سَمْكَها فَسوّاها».(1)(2)
ولي چون قرآن دربارة بيوتي سخن ميگويند كه ديوار و سقف دارند طبعاً مقصود از «ترفيع»، رفع معنوي است؛ يعني رفعت و منزلت و بزرگداشت آنها و يكي از مظاهر ترفيع اين بيوت آن است كه از هر نوع آلودگي حفظ و به هنگام فرسودگي تعمير شوند.
اين ويژگيها به پاس حضور مردان بزرگي است كه در آن خانهها به راز و نياز پرداخته و خدا را ياد ميكنند و داد و ستد، آنان را از برپاداشتن نماز و پرداخت زكات باز نميدارد. به پاس وجود اين شخصيتها،خدا اذن داده است كه به اين آثار، از ديده تعظيم و تكريم نگريسته شود و از ويراني و آلودگي صيانت گردد.
همگي ميدانيم كه پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) در خانة خود به خاك سپرده شد؛ يعني در آن نقطهاي كه خدا را ياد ميكرد و ستايش مينمود. خانة وي، به حكم اين آيه، داراي ارج و احترام بوده و هر نوع ايجاد ويراني و تخريب و ايجاد آلودگي در آن، دور از شأن آن و بر خلاف دستور قرآن است.
بلكه بخشي از بيوت مدينه مدفن و آرامگاه شخصيتهاي بزرگي است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نازعات/28.
2 . "سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت".نازعات/28.
وبنابر روايت صحيح1، حضرت زهرا (عليها السلام) در خانه خود كه تاكنون نيز موجود است به خاك سپرده شد.
حضرت هادي و حضرت عسكري (عليهما السلام) نيز در خانههايي كه خدا را پرستش ميكردند به خاك سپرده شدند. در اين صورت اين خانهها به تصريح آيه، داراي منزلت و رفعت هستند و تخريب آنها با مفاد اين آيه ناسازگار است.
در محلة بنيهاشم مدينه، تا چندي قبل خانههاي حسنين و مدرسه امام صادق (عليهم السلام) برپا بود و نگارنده خود در سال 15هـ.ش به زيارت اين بيوت تشرف يافتم، ولي متأسفانه به عنوان توسعه مسجد نبوي همه اين آثار نابود گرديد، در حالي كه توسعة مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله) با حفظ اين آثار منافاتي نداشت.
4. صيانت قبور، نشانه مهر و محبت است
دوستي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و خاندان او از اصول مؤكد اسلام است و آيات و رواياتي بر اين مورد گواهي ميدهد. پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) فرمود:
«سه چيز است كه هر كس آن را دارا باشد، مزة شيرين ايمان را ميچشد. يكي از آنها اين است كه خدا و پيامبر او، نزد انسان از همه چيز محبوبتر باشند...».(2)
مهر ورزيدن به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) روشهاي گوناگوني دارد كه به برخي اشاره ميكنيم:
نشر سخنان و برنامههاي آنها.
حفظ و صيانت آثار و يادگارهاي آنان.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كافي:1/461.
2 . جامع الاصول:1/37، حديث 22(به حديث هاي 20 و 21 نيز مراجعه شود).
بناي يادبود بر قبور آنان.
همه اين امور، نوعي مهرورزي به آنان شمرده ميشود.
ترمذي در سنن خود نقل ميكند كه:
«پيامبر (صلّي الله عليه وآله) دست حسن و حسين (عليهما السلام) را گرفت و فرمود: هر كس مرا و اين دو كودك و پدر و مادر آنها را دوست بدارد، روز رستاخيز با من هم رتبه خواهد بود».(1)
همگي ميدانيم سبط اكبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در سرزمين بقيع و سبط اصغر وي در كربلا به خاك سپرده شدهاند و مرقدشان پيوسته زيارتگاه مسلمانان بوده و خواهد بود. ساختن هر نوع سايبان براي حفاظت از تربت پاك آنان نوعي ابراز محبت به دو سبط بزرگوار پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است و اين عمل همان پاداش را خواهد داشت كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در روايت فوق متذكر شده است.
امروز ملل زنده جهان سعي ميكنند كه ياد شخصيتهاي ملي و مذهبي خويش (سران نظامي، سياسي و اصلاحگران عرصه فرهنگ) را به اشكال گوناگون زنده نگه دارند و بدين خاطر پيكر آنان را با عظمت تشييع ميكنند و در محلي با صفا تحت بناي مجلّلي به خاك ميسپارند تا آيندگان نيز همچون نسل حاضر، شخصيتهاي مزبور را همواره مدنظر داشته و گرامي بدارند، ما مسلمانان نيز بايستي با شيوههاي گوناگون (ساختن آرامگاه، بناي يادبود و غيره) شخصيتهاي برتر و بينظير خويش را پاس بداريم.
با توجه به اين ادله:
الف. سيرة سلف صالح در حفظ قبور انبياي پيشين.
ب. صيانت آثار، حفظ اصالتها است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . جامع الاصول:9/157، حديث شماره 6706.
ج. حفظ ابنيه مربوط به اوليا نوعي ترفيع بيوت آنها است.
د. حفظ آثار اوليا مظهر مهر و مودّت آنها است.
براي احدي جاي شك و ترديد باقي نميماند كه بناي بر قبور، نه تنها مشكل شرعي ندارد، بلكه امري مطلوب و مرغوب است.
حديثي از امام صادق (عليه السلام) در تعمير قبور اوليا
امام صادق (عليه السلام) فرمود: پدرم از پدرش و او از حسين بن علي و او از علي بن أبي طالب (عليهم السلام) نقل كرد كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: اي علي! تو را در سرزمين عراق ميكشند و در آنجا به خاك سپرده ميشوي. علي (عليه السلام) ميگويد: به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) عرض كردم: كساني كه قبرهاي ما را زيارت كنند و در آبادي آن بكوشند و پيوسته به آنجا رفت و آمد نمايند، چه پاداشي دارند؟
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: اي اباالحسن! خدا مرقد تو و مرقد فرزندان تو را بخشي از سرزمين بهشت و قسمتي از خاك آن قرار داده است و خدا دلهاي انسانهاي بزرگوار و برگزيده از بندگان خود را به شما علاقهمند ساخته است. آنان اذيت و آزار را در راه شما پذيرا ميشوند. قبور شما را آباد ميكنند و آن هم براي تقرب به خدا و اظهار دوستي به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) .(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . شيخ طوسي ـ تهذيب الاحكام 6/22، حديث 5؛ وسايل الشيعه: 10 از ابواب مزار، باب 26، حديث1 ـ لطفاً دنباله حديث را مطالعه فرماييد.
10 ـ نماز گزاردن نزد قبور اوليا
سؤال: آيا نماز و دعا در كنار قبر انبيا و اوليا مشروع است؟
پاسخ: از جمله مسائلي كه وهابيان به آن حساسيت خاصي دارند، دعا نزد قبور اوليا و نماز خواندن در آن مكانها است. مدتي اين مسأله به عنوان عمل مكروه در ميان آنان تلقي ميشد.
اين مسأله به مرور زمان از مرحلة مكروه به مرحلة ممنوع سپس به مرحلة شرك رسيده است. اكنون اين مسأله را بر قرآن وسيرة مسلمين عرضه مي كنيم تا حكم آن روشن شود.
1. قرآن به زائران خانة خدا دستور ميدهد كه در مقام ابراهيم نمازبگزارند و ميفرمايد:
«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وأمْنَاً واتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إبْراهيِمَ مُصَلًّي...».(1)
«آنگاه كه كعبه را زيارتگاه مردم و جايگاهي امن قرار داديم، واز مقام ابراهيم، نمازگاهي براي خود برگزينيد».
اكنون سئوال ميشود : چرا خدا فرمان ميدهد كه از مقام ابراهيم نمازگاهي براي خود انتخاب كنند.آيا مطلب جز اين است كه ميخواهد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بقره/125.
از جاي آن معلّم توحيد، تبرك جوييم ؟
در اين صورت آيا ميان مقام ابراهيم و مقام پيامبر اسلام، تفاوتي هست ؟ ويا ميان مقام پيامبران و آرامگاه آنان كه اجساد آنان را در برگرفته، فرقي هست ؟
2. طبق احاديث، پيامبر گرامي در شب معراج، در مدينه و طور سينا و بيت لحم فرود آمد و در آنجا نماز خواند جبرئيل به او گفت : اي پيامبر خدا، ميداني كجا نماز خواندي ؟ تو در «طيبه» نماز خواندي كه به آنجا هجرت خواهي كرد. و در طور سينا نماز گزاردي كه خدا در آنجا با موسي سخن گفته است; و در بيت لحم نماز گزاردي كه عيسي در آنجا متولد شده است.(1)
آيا با توجه به اين حديث ميتوان بين زادگاه و آرامگاه تفاوتي قائل شد؟ يا اين كه آن آيه و اين روايت همگي به يك ضابطه كلي اشاره ميكنند و آن اين كه زميني كه با بدن رجال توحيد و مردان خدا در تماس بوده و هست; جاي مباركي است و چه بهتر كه انسان در آن نقطه خدا را عبادت كند و همه ميدانيم، پرستش در اين جايگاهها، عبادت انسانها نيست، بلكه پرستش خدا در اماكن متبرك است .
گاهي تلاشهاي يك انسان صبور و يك زن باايمان، سبب مي شود كه جاي پاي او، عبادتگاه شود و انسانها در آن نقطه خدا را پرستش كنند، مانند هاجر مادر اسماعيل كه چون در راه خدا صبر كرد و رنجها را تحمل نمود، خدا جاي پاي او را محل عبادت قرار داد و فرمان داد كه زائران خانة خدا، بين صفا و مروه سعي كنند، همچنانكه هاجر سعي كرده بود. اگر صبر وبردباري اين بانوي بزرگ سبب شده است كه جايگاه قدمهاي او متبرك و محل عبادت زائران خدا گردد، چرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . جلال الدين سيوطي، خصائص كبري،1/154.
جايگاهي كه پيكر مطهر نبي اعظم (صلّي الله عليه وآله) را در برگرفته، مبارك و مقدس نباشد، در حالي كه او بيش از «هاجر» در راه خدا متحمّل مصائب و مشكلات شده است!
شگفت اينجاست كه ابن قيم، شاگرد ابن تيميه، ناخود آگاه به اين حقيقت اعتراف كرده است. وي ميگويد: سرانجام، بردباري هاجر و فرزند او بر دوري و تنهايي و آمادگي مادر براي ذبح فرزند، به اينجا منتهي شد كه اثر پاي مادر و فرزند، مركز عبادت مردان و زنان مؤمن قرار گرفت. اين سنت خداست كه به هركس از مخلوقات كه بخواهد رفعت ميبخشد.(1)
3.مسلمانان جهان، چهارده قرن است كه در كنار قبر پيامبر به پرستش خدا ميپردازند. اگر نماز در كنار قبور پيامبران، مكروه و يا حرام و باطل است، پس چرا احدي از صحابه و تابعان و علما بر اين مطلب اعتراض نكردهاند؟ و اگر كسي در مسجد پيامبر در قسمت صفه نماز بگزارد، قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) پيش روي او قرار خواهد گرفت . آيا ميتوان گفت : چنين نمازي باطل و يا مكروه است؟
4. همگي با مقام والاي دخت پيامبر گرامي آشنا هستيم . او بانوي بزرگي است كه پيامبر در حق او فرمود:
«فاطمه پاره تن من است، پس كسي كه او را خشمگين كند مرا خشمگين كرده است» .(2)
همين دخت پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) روزهاي جمعه به زيارت قبر عموي خود حمزه ميرفت، نماز ميگزارد و در كنار قبر او اشك ميريخت.(3)
5. همسر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) عايشه، سالياني دراز پس از آن حضرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ابن قيم، زاد المعاد:1/17،چاپ قاهره، افست، دارالفكر.
2 . بخاري، صحيح، ج 5، باب مناقب قرابة رسول اللّه صلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم، حديث 3714.
3 . بيهقي، سنن، 4/78، حاكم، مستدرك الصحيحين،1/377.
زندگي كرد و در حجره اي كه بدن پيامبر را در آن به خاك سپرده بودند، نماز مي گزارد وخدا را عبادت مي كرد واحدي به او چنين اعتراضي نكرد.
سمهودي در وفاء الوفا ياد آور مي شود كه عايشه گفت : تا روزي كه عمر را در حجره من به خاك سپردند، فاصلهاي ميان من و قبور سه گانه نبود، ولي از آن به بعد، ديواري ميان من و قبور ساخته شد.(1)
اين مسأله نشان ميدهد كه همسر پيامبر قريب پانزده سال در كنار قبر رسولخدا (صلّي الله عليه وآله) نماز گزارده و هرگز در هيچ تاريخي ذكر نشده كه وي براي اقامه نماز از حجره خارج ميشده است.
6. همگي ميدانيم كه «حجر اسماعيل» آرامگاه هاجر و فرزند او، اسماعيل است و هيچيك از فقها فتوا نداده است كه نماز در حجر اسماعيل مكروه ويا باطل است.
اما اين گروه، نه تنها نماز در كنار قبور شهدا را تحريم ميكنند، بلكه معتقدند به هنگام دعا نبايد به حجرة پيامبر نگريست، بلكه بايد رو به قبله ايستاد و دعا كرد، درحالي كه ابو جعفر منصور در حرم پيامبر از فقيه مدينه، مالك بن انس پرسيد: آيا من روبه قبله بايستم و دعا كنم، يا به قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) رو كنم و خدا را بخوانم؟مالك در پاسخ گفت: چرا از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) روي ميگرداني، در حالي كه او وسيله نجات تو وپدرت آدم است. به سوي پيامبر رو كن و از او شفاعت بخواه. خدا او را شفيع تو قرار ميدهد.(2)
با توجه به اين دلايل ششگانه، ديگر دليلي ندارد كه مشاهد انبيا و اوليا را حتي از زمينهاي موات هم بيارزشتر بدانيم، در حالي كه نماز در آن اماكن صحيح ومقبول است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سمهودي، وفاء الوفا، ج2، ص544.
2 . همان، ج4، ص1376.
11 ـ سوگواري براي شهيدان
سؤال: عزاداري براي شهيدان راه حق چه فلسفهاي دارد؟
پاسخ: فلسفه عزاداري براي شهيدان راه حق، همان بزرگداشت ياد آنان و حفظ مكتب آنها است; مكتبي كه اساس آن را فداكاري در راه دين و تن ندادن به ذلّت و خواري تشكيل ميدهد. منطق آنان چنين بوده است كه «مرگ سرخ به از زندگي ننگين است». آنان براي سربلندي دين خدا و عزّت مؤمنان به شهادت رسيدهاند. گراميداشت آنان سبب ميشود كه منطق آنها پا برجا بماند و ملتها از آنها درس آموخته و راه آنها را ادامه دهند.
شهيد بهسان شمعي است كه ميسوزد و پيرامون خود را روشن ميسازد؛ زيرا با ريختن خون و پايان بخشيدن به حيات مادّي، جامعه را از بند بندگي و حكومت ستمگران آزاد ميسازد. آيا بزرگداشت چنين افرادي از نظر منطق و عقل، كاري نكو و پسنديده نيست؟ جايي كه پيامبر براي از دست رفتگان عادي ميگريد و ديگران نيز ناله سر ميدهند، آيا جا ندارد كه براي احياي مكتب شهادت و تكريم از شهيدان، به مناسبتهاي گوناگون، بزرگداشتي انجام گيرد و مجالس تشكيل شود؟
در ميان شهداي راه حق بيشترين مجالس به نام حسين بن علي (عليه السلام)
ابوالشهدا، رهبر آزادگان، منعقد ميگردد؛ زيرا او بيش از ديگر شهيدان راه حق، راه و رسم آزاد زيستن و زير بار ظلم و ستم نرفتن را به جهانيان آموخت. او مرگ شرافتمندانه و جان سپردن زير ضربات شمشير دشمن را بر زندگي ذلّت بار برگزيد و سرانجام در «بستر شهادت» به لقاء اللّه پيوست.
او دلباخته ايثار و فداكاري در راه اعلاي كلمه حق بود، از اين جهت با چهرة باز و لبي خندان به استقبال شهادت شتافت.
نشان مرد مؤمن با تو گويم اگر مرگش رسد خندان بميرد
دشمن دست خود را براي امان دادن به سوي او دراز كرد، ولي او دست رد بر سينه نامحرم زد و امان دشمن را نپذيرفت؛ زيرا ميدانست كه در پذيرش امان، ذلت و خواري و مرگ واقعي است.
آنچه نگارش يافت، ترجمه مطلبي است كه محقق تاريخ ابن ابيالحديد درباره سرور آزادگان حسين بن علي (عليه السلام) دارد. شايسته است با تعبير او آشنا شويم:
«سيّد أهل الإباء، الذي علّم الناس الحميّة والموت تحت ظلال السيوف اختياراً له علي الدنيّة، أبو عبد اللّه الحسين ابن علي بن أبيطالب (عليه السلام) .
عرض عليه الأمان فأنف من الذل، وخاف من ابن زياد أن يناله بنوع من الهوان، إن لم يقتله فاختار الموت علي ذلك».(1)
از اين بيان پاسخ دو پرسش ديگر روشن گشت:
1. آيا مذهب شيعه، مذهب اندوه و گريه است؟
2. چرا براي امام حسين (عليه السلام) عزاداري ميكنيد، با اين كه او در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . شرح نهج البلاغه:3/249.
بهشت است؟ گريه براي اهل بهشت چه ثمري دارد؟
در پاسخ سؤال نخست يادآور ميشويم: مذهب شيعه مذهب حق طلبي و عدالت جويي و جهاد و مبارزه در اين راه است و هرگز مذهب گريه و ناله نيست، ولي در عين حال بهسان پيامبر گرامي و يارانش براي عزيزان از دست رفته متأثر ميشوند و قلوب آنان از عاطفه به اهل بيت (عليهم السلام) موج ميزند و آثار خود را در زندگي ميگذارد.
به تعبيري ديگر، سرودن اشعار مذهبي همراه با اظهار عواطف و تأثر، نوعي همدردي و همراهي با شهيدان راه حق است و از اين طريق، خواهان حفظ مكتب آنهاست؛ مكتبي كه اساس آن را فداكاري در راه دين و تن ندادن به ذلت و خواري تشكيل ميدهد. اگر اين مجالس تعطيل شود و ياد شهدا در هر سال تجديد نگردد، مكتب ايثار و شهادت به فراموشي سپرده ميشود. شيعيان با برپا كردن مجالس سوگواري در ماههاي محرم و صفر، منطق حسين بن علي (عليه السلام) را كه منطق همه شهداست، احيا ميكنند.
درباره پرسش دوم خاطر نشان ميسازيم : گريه بر امام حسين (عليه السلام) نه به خاطر اين است كه اكنون در بهشت به سر ميبرد، مسلّماً از اين جهت بايد خوشحال و شادمان باشيم، گريه ما به خاطر آن ظلمها و ستمهايي است كه بر وي روا داشته شد و دردانه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) با لب تشنه با 72 تن از ياران و خاندانش در كنار نهر آب جان سپرده است. گريه پيامبر بر عموي خويش حمزه، نه به خاطر اين بود كه او با فرشتگان همنشين است، بلكه به خاطر ستم ددمنشانهاي است كه بر او روا داشته بودند و هند جگرخوار، همسر ابوسفيان دستور داده بود شكم او را پاره كنند و جگرش را بيرون آورند تا به دندان خويش آن را بسايد.
اكنون دامن سخن را كوتاه ميكنيم. سخن درباره فلسفه شهادت امام حسين (عليه السلام) كه با آن اسلام را نجات داد، مجال ديگري ميطلبد.
فصل سوم: منزلت قرآن نزد شيعه