بخش 7
2. یعقوب و یوسف و خبرهای غیبی 4. خبرهای غیبی حضرت مسیح 5. خبرهای غیبی پیامبر اعظم (صلّی الله علیه وآله) خبرهای غیبی امیرمؤمنان (علیه السلام) 1. شهر بصره غرق میشود 2. معاویه بر سرزمین عراق مسلط میگردد 3. ده نفر از خوارج جان به سلامت نمیبرند و از یارانم ده نفر کشته نمیشود فصل پنجم: اهل بیت 1ـ در نظر شیعه اهل بیت چه کسانی هستند؟ تبیین مفهوم #171;اهل بیت#187; #171;اهل بیت#187; چه کسانی هستند؟ 1. #171;البیت#187; به بیت معینی اشاره دارد؟ 2. مذکر بودن ضمایر 3. اهل بیت(علیهم السلام) 2 ـ سخن گفتن فرشته با فاطمه زهرا(علیها السلام) 3 ـ کیفیت صلوات بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله)
1. از اين به بعد، هيچكس از كافران به وي ايمان نميآورند.
2. از نسل اين گروه، جز بدكار و ناسپاس، كسي متولّد نخواهد شد.
2. يعقوب و يوسف و خبرهاي غيبي
سورة يوسف مالامال از خبرهاي غيبي يعقوب و فرزند عزيز او (يوسف) است و با نگاهي گذرا، آگاهي آنان از اخبار غيبي آشكار ميگردد. كه در اينجا به دو مورد اشاره ميكنيم:
يوسف در آخرين ملاقات خويش با برادران، خود را به آنان معرفي كرد وپيراهن خود را به مژده رساني داد تا آن را به يعقوب برسانند. وقتي برادران يوسف و مژده رسان، مصر را ترك كردند، يعقوب بيدرنگ گفت:
«إِنّي لأجدُ ريحَ يُوسفَ لَولا أَنْ تُفنّدون».(1)
«من بوي يوسف را ميشنوم، اگر مرا تخطئه نكنيد».
يعقوب (عليه السلام) از فرسنگها فاصله، بوي يوسف را ميشنود و از وصال نزديك خبر ميدهد.
همچنين يوسف (عليه السلام) در زندان عزيز، با دو همبند رو به رو شد كه هر دو مشرك بودند و خواب خود را براي وي نقل كردند. يوسف پس از دعوت آنان به توحيد، خواب آنان را به درستي تعبير كرد و پرده از روي غيب برداشت و فرمود:
«أَمّا أَحَدُكُما فَيَسْقي ربَّهُ خَمراً وأَمّا الآخَرُ فَيُصلَبُ فَتأكُلُ الطَّيرُ مِنْ رَأسهِ».(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يوسف/95.
2 . يوسف/41.
«يكي از شما ساقي پادشاه ميشود، ولي ديگري را به دار ميزنند و پرندگان مغز سر او را ميخورند».
3. اين تنها پيامبران الهي نيستند كه به اذن خداوند از غيب خبر ميدهند، مصاحب موسي كه معلم او نيز بود، در سه رويداد از غيب خبر داد:
1. شكستن كشتي.
2. كشتن نوجوان.
3. تعمير ديوار.(1)
4. خبرهاي غيبي حضرت مسيح
حضرت مسيح كه آخرين حلقة اتصال ميان پيامبران پيشين و پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) است، از آگاهان به غيب به شمار ميرود. او خويش را با جمله زير توصيف كرده، ميفرمايد:
1. «وأُنبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخرُونَ فِي بُيُوتِكُم».(2)
«من به شما خبر ميدهم كه چه ميخوريد و چه چيزهايي را در خانه ذخيره ميكنيد».
واين امر را از معجزات خود برميشمارد و ميفرمايد:
«وَأُبْريءُ الأكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وأُحْي الْمَوتي بِإِذْنِ اللّه وَأُنبئكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ».(3)
«من نابينايان و متبلايان به بيماري پيسي را شفا ميبخشم و مردگان را به اذن خداوند زنده ميكنم و شما را از آنچه ميخوريد و در خانههاتان ذخيره ميكنيد، خبر ميدهم».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . به سوره كهف، آيههاي 60 تا 82 مراجعه شود.
2 . آل عمران/49.
3 . صف/6.
شايد همين مقدار از آيات، راه را براي اثبات آگاهي برخي از اوليا از غيب، گشوده باشد.
اكنون وقت آن رسيده است كه به برخي از خبرهاي غيبي پيامبر اعظم (صلّي الله عليه وآله) و امامان دوازهگانه (عليهم السلام) اشاره كنيم:
5. خبرهاي غيبي پيامبر اعظم (صلّي الله عليه وآله)
1. خبر شهادت اميرمؤمنان (عليه السلام) به دست بدبختترين انسانها: پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در حالي كه اشك در ديدگان او حلقه زده بود، به علي (عليه السلام) فرمود: در چنين ماهي (ماه رمضان) خون تو حلال شمرده ميشود، من ميبينم كه در حال نماز به دست بدبختترين انسانهاي تاريخ كشته ميشوي. او كه همانند پي كنندة ناقة صالح سنگدل است، ضربتي بر سرت ميزند و محاسنت را از خون سرت رنگين ميكند.(1)
2. مرگ ابوذر در تنهايي: ابوذر در يكي از جنگها از ارتش اسلام عقب ماند، هر چه بر مركب خود فشار آورد كه از جاي برخيزد، سودي نبخشيد، شتر را رها كرد و اثاث سفر را بر پشت خود نهاد و به راه افتاد تا هر چه زودتر به مسلمانان برسد.
ارتش اسلام در نقطهاي به دستور پيامبر (صلّي الله عليه وآله) منزل كرده و به استراحت پرداخته بودند، ناگهان سياهي شخصي كه با بار گران پياده ميآمد، از دور نمايان شد. يكي از ياران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) از دور او را شناخت و به پيامبر گفت: اين مرد كه تنها ميآيد ، ابوذر است، در اين لحظه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) گفت:
«خدا ابوذر را رحمت كند كه تنها راه ميرود، تنها ميميرد و تنها برانگيخته ميشود».(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تاريخ بغداد، ج1، ص 135; كامل مبرد، ج2، ص 132; نهج البلاغه، خطبه 151.
2 . سيره ابن هشام، ج2، ص 523.
آينده نشان داد كه خبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) عين واقع بود؛ زيرا وي در بيابان «ربذه» در تبعيد، دور از اجتماع در كنار دختر خويش با وضعي رقّتبار جان سپرد.
اين دو، نمونهاي از خبرهاي غيبي پيامبر گرامي است كه مطرح گرديد و گرنه ذكر خبرهاي غيبي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) خود به كتابي مستقل نياز دارد .
بر اين اساس، اولياي الهي بر اثر صفاي باطن، به اذن الهي از آينده خبر ميدهند و چه بسا به خاطر محدَّث بودن، پرده از چهرة غيب بردارند.
خبرهاي غيبي اميرمؤمنان (عليه السلام)
اميرمؤمنان و امامان يازدهگانه (عليهم السلام) به خاطر محدّث بودن، گزارشهايي از غيب دادهاند كه به ذكر چند نمونه از آنها اكتفا ميكنيم:
1. شهر بصره غرق ميشود
در جنگ جمل بصره فتح شد و سپاه دشمن تار و مار گرديد و طلحه و زبير كشته شدند، امام (عليه السلام) وارد مسجد شد و روي منبر قرار گرفت، پس از مقدمهاي، رو به مردم كرده،گفت:
«به خدا سوگند شهر شما غرق خواهد شد و مسجد شما به سان سينة كشتي (كه بدنه آن در آب فرو ميرود، و تنها سينه آن روي آب ظاهر ميگردد) ديده ميشود. خداوند عذاب خود را از بالا و پايين به اين شهر خواهد فرستاد».(1)
ابن ابي الحديد ميگويد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نهج البلاغه، خطبه 12.
«بصره تاكنون دوبار در آب غرق شده است، يك بار در زمان «القادر باللّه» و بار ديگر در زمان «القائم باللّه» طغيان آبهاي خليج فارس و بارانهاي سيل آسا اين شهر را در آب فرو برد و از ميان آن همه ساختمان تنها كنگرههاي مسجد جامع كه در بلندي قرار داشت، به سان سينه كشتي يا سينه مرغ در دريا ديده ميشد».(1)
2. معاويه بر سرزمين عراق مسلط ميگردد
اميرمؤمنان (عليه السلام) از مرگ خود، قبل از مرگ معاويه، خبر داد و اعلام كرد كه معاويه پس از آن حضرت بر اهل عراق مسلط ميگردد. البته ايشان از معاويه نام نميبرد، ولي صفات او را متذكر ميگردد كه جز معاويه كسي نيست، سپس ميفرمايد:
«از شما ميخواهد كه به من ناسزا بگوييد و از من بيزاري بجوييد اگر از شما بخواهند از من بدگويي كنيد، بدگويي بنماييد؛ زيرا آن ماية پاكي من و نجات شما است، ولي هرگز در باطن از من بيزاري نجوييد؛ زيرا من بر فطرت اسلام چشم به جهان گشودهام و قبل از همه اسلام آوردهام و به رسول خدا در مدينه پيوستهام».(2)
3. ده نفر از خوارج جان به سلامت نميبرند و از يارانم ده نفر كشته نميشود
در نبردي كه ميان امام و خوارج در سرزمين نهروان رخ داد، امام پس از اتمام حجت و بازگشت گروهي از خوارج به صفوف امام، رو به ياران خود كرد و چنين فرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . شرح حديدي، ج71 ص 253.
2 . همان.
«قتلگاه آنان كنار آب نهروان است سوگند به خدا از گروه خوارج ده نفر جان به سلامت نميبرند و از شما هم ده تن كشته نميشود».(1)
ابن ابي الحديد ميگويد: «اين خبر غيبي، يكي از كرامات امام است و صحت آن به طور تواتر نقل شده است و در نبردي كه ميان سربازان امام و خوارج نهروان رخ داد، نه نفر جان به سلامت بردند و از ميان ياران علي تنها هشت تن به شهادت رسيدند».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نهج البلاغه، خطبه 58.
فصل پنجم: اهل بيت
1ـ در نظر شيعه اهل بيت چه كساني هستند؟
سؤال: قرآن از تعلق اراده خدا بر تطهير اهل بيت از رذائل و پليديها سخن ميگويد. در اين جا اين سؤال مطرح ميشود كه مصاديق اهل بيت (عليهم السلام) از نظر شيعه چه كساني هستند؟
پاسخ: نظر سائل به آيه مباركه است كه ميفرمايد:
«إِنّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيْتِ وَيُطهّركُمْ تَطْهيراً».(1)
«خداوند ميخواهد پليديها را تنها از شما خانواده دور كند و شما را كاملاً پاك گرداند».
برايبررسيآية «تطهير» لازم است دو مطلب مورد بحث قرار گيرد:
1. مفهوم «اهل بيت» چيست و عرب اين واژه را در چه موردي به كار ميبرد؟
2. اين آيه در مورد چه كساني نازل شده است؟
تبيين مفهوم «اهل بيت»
واژه «اهل بيت» مركب از دو كلمه است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . احزاب/33.
1. اهل.
2. بيت.
مفهوم هر دو كلمه واضح و آشكار است و براي تشريح آن، به نقل سخنان فرهنگ نويسان عرب نيازي نيست؛ زيرا واژة «اهل» هر چند عربي است، ولي به خاطر ورود آن به زبان پارسي و اُنس ما با اين لفظ در طول چند قرن، آن را در رديف كلمات فارسي درآورده است و از مجموع استعمالات آن به صورت مضاف ميتوان مفهوم آن را چنين توضيح داد:
اهل امر: زمامداران.
اهل انجيل: پيروان انجيل.
اهل كتاب: پيروان كتابهاي آسماني.
اهل اسلام: پيروان اسلام.
اهل الرجل: كساني كه با مردي پيوند خويشاوندي دارند.
اهل بيت: كساني كه در ساية پيوند خويشاوندي، در خانهاي به صورت مشترك زندگي ميكنند.
اهل الماء: موجوداتي كه در آب دريا يا كنار آن زندگي ميكنند.
با توجه به موارد استعمال اين كلمه ميتوان مفهوم اين لفظ را به شرح زير تحديد كرد: هر انساني كه نسبت به موضوعي (مضاف اليه) يك نوع انتساب يا اختصاص و الفت و انسي دارد، به آن «اهل آن شيء» ميگويند، از اينرو «ابن منظور» در «لسان العرب» ميگويد: «أهلُ الرجل أخصّ الناس به»؛ «وخِصّيصان هر مردي، اهل اوست».
به ديگر سخن، هرگاه گفته شود «اهل الرجل» مقصود كساني هستند كه به او وابسته بوده، و از اتباع و متعلقان او به شمار ميروند و بر اساس اين بيان ، بايد گفت : اهل بيت مفهوم وسيعي دارد كه فرزندان و همسران انسان را نيز دربرميگيرد، لذا قرآن به روشني آن را در مورد
همسر ابراهيم به كار برده و آورده است كه فرشتگان خطاب به او گفتند:
«رَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكاتهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ البَيْت».(1)
«رحمت و بركات الهي بر شما خاندان باد».
مقصود از «اهل بيت» چه كساني هستند؟
اكنون وقت آن رسيده است كه مقصود از اهل بيت در آية تطهير روشن شود. هرگاه دليلي بر انحصار اين مفهوم بر همسر و همسران يا خصوص فرزندان اقامه نشود، بايد آن را بر همان معني وسيع حمل كرد، ولي قرائن قاطع نشان ميدهد كه مقصود، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، علي، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام) هستند و ديگر افراد را شامل نيست.
شواهد و قرائن اين گفته عبارتاند از:
1. «البيت» به بيت معيني اشاره دارد.
«ال» در واژة «البيت»، ال جنس يا استغراق نيست بلكه اشاره به يك بيت معهود است كه مورد عنايت آيه است؛ زيرا اگر مقصود آيه خانههاي همسران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بود، بايد ميگفت: «أهل البيوت»، و لذا آنجا كه دربارة آنان سخن ميگويد، صيغه جمع به كار ميبرد، نه صيغه مفرد و ميفرمايد:
«وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِليّةِ الأُولي».(2)
«در خانههاي خود قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخست، زيباييهاي خود را آشكار نكنيد».
در اين آيه هر اتاقي از اتاقهاي زنان رسول خدا بيتي محسوب شده كه متعلق به يكي از همسران او بود، در حالي كه در آيه، يك بيت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . هود/74.
2 . احزاب/33.
مشخص مطرح است و طبعاً بايد اين يك بيت را معين كنيم، نميتوان گفت اين «بيت» يكي از بيتهاي متعلق به همسران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) است؛ زيرا در اين صورت مفهوم آيه كاملاً در ابهام فرو رفته و مجمل خواهد بود، گذشته از اين دليلي ندارد كه يكي از بيتها را بر هشت بيت ديگر ترجيح دهيم .
از اين جهت بايد اين بيت، جدا از بيوت ازواج رسول خدا باشد و آن بيت چيزي جز بيت فاطمه (عليها السلام) نيست كه در عين تعلق به وي، به پيامبر نيز تعلق داشت و در آن چهار نفر مشتركاً زندگي ميكردند.
مؤيد اين مطلب حديثي است كه سيوطي در تفسير آية «في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ تُرفَعَ»1 آورده است. او مينويسد: وقتي اين آيه نازل شد و پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آن را در مسجد تلاوت كرد، فردي برخاست و از رسول خدا پرسيد: اين بيوت با عظمت از آن كيست؟ پيامبر فرمود: «بيوت انبيا و پيامبران است». در اين هنگام ابوبكر برخاست و در حالي كه به خانة فاطمه و علي (عليهما السلام) اشاره كرد ، گفت: آيا اين خانه نيز از آن خانههاست؟ پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: «نعم من أفاضلها»2; «آري! از برترين آنهاست».
2. مذكر بودن ضماير
قرآن در سورة احزاب از آيه بيست و نهم تا آيه سي و چهارم دربارة همسران پيامبر بحث و گفتگو ميكند و در تمام آيات، ضماير مربوط به همسران پيامبر را مطابق قواعد ادبي مؤنث ميآورد، در اين مورد متجاوز از بيست ضمير مؤنث به كار ميبرد و ميفرمايد:
«كُنْتُنَّ * فَتَعالَينَ * أُمَتِّعْكُنَّ * أُسَرِّحْكُنَّ * تُرِدْنَ * لَسْتُنَّ *
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نور/36.
2 . الدر المنثور:6/203، تفسير سوره نور; روح المعاني:18/174.
اتَّقَيْتُنَّ * فَلا تَخْضَعْنَ * قلنَ * قَرْنَ في بُيُوتِكُنَّ * تَبَرَّجْنَ * آتَِيْنَ * أَطِعْنَ * وَاذْكُرْنَ * و...».
ولي هنگامي كه به آيه مورد بحث ـ كه در ذيل آيه سي و سه قرار دارد ـ ميرسد، لحن سخن دگرگون ميشود و مخاطب عوض ميگردد، ضماير را مذكر ميآورد و ميگويد: «عَنْكُمُ الرِّجْسَ» و «يُطَهِّرَكُمْ». در اين صورت بايد دقت كرد كه هدف از اين دگرگوني چيست؟
اين دگرگوني جز اين نيست كه آيه دربارة غير اين گروه (زنان) نازل شده ، هر چند در سياق آيات مربوط به آنها آمده است. اين كه علت «تداخل» چيست و چرا در اثناي گفتگوي با همسران، ناگهان طرف خطاب دگرگون ميشود ومطلب مربوط به غير آنان به ميان ميآيد و آنگاه، بار ديگر به بحث پيرامون همسران باز ميگردد و... را در جاي ديگري مورد بحث قرار خواهيم داد.
3. اهل بيت (عليهم السلام) در لسان پيامبر (صلّي الله عليه وآله)
روايات متضافر بلكه متواتر از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نشان ميدهد كه در اين آيه، جز خود پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و ساكنان خانه فاطمه، احدي مقصود نيست و اين روايات را گروهي از صحابه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نقل كردهاند كه برخي از آنها عبارتاند از: 1. ابوسعيد خدري 2. انس بن مالك 3. ابواسحاق
4. واثلة بن الاسقع 5. ابوهريره 6. ابوالحمراء 7. سعد بن أبي وقاص
8 . عايشه 9. امّ سلمه 10. ابن عباس.
مضمون احاديث حاكي است كه پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) براي روشن كردن مقصود از اهل بيت، دو كار معين انجام داده است كه هركدام در نوع خود قابل توجه است:
1. كسا و عبا و يا قطيفهاي بر سر پنج تن افكند و امّ سلمه را كه قصد ورود به زير كسا را داشت، از دخول تحت كِسا بازداشت و اين
جمله را گفت: «خدايا! اينان اهل بيت من هستند، پروردگارا! پليدي را از آنان دور ساز!».
2. به مدت هشت ماه و يا بيشتر، موقع رفتن به مسجد براي گزاردن نماز صبح، به خانة زهرا ميرفت و آنان را براي نماز دعوت ميكرد و آيه مذكور را تلاوت مينمود.
بنابر اين، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) با اين دو عمل، كاملاً مصاديق آيه را تعيين فرموده است. اكنون به صورت فشرده به ترجمه و نقل برخي از احاديث ميپردازيم:
1. ابو سعيد خدري ميگويد:
«رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله) فرمود: اين آيه دربارة من و علي و فاطمه و حسن وحسين فرود آمده است».
امّ سلمه ميگويد: اين آيه در خانة من نازل گرديد. همان روز زهرا (عليها السلام) غذايي به حضور پيامبر آورد. پيامبرفرمود: برو پسر عمويت علي و دو فرزند خود را بياور. زهرا در حالي كه دست فرزندان خود را گرفته بود و علي نيز پشت سر اوحركت ميكرد، وارد محضر رسول خدا شدند.
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) حسنين را در آغوش گرفت و علي (عليه السلام) در سمت راست پيامبر و دخت او در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذايي شدند كه دخت گرامي پيامبر آماده كرده و به حضور پيامبر آورده بود. ناگهان فرشتة وحي نازل شد و آية تطهير را فرود آورد. در اين هنگام پيامبر كسايي را كه شبها آن را به روي خود ميكشيد، برداشت و همه را زير آن كسا قرار داد و دست خود را از زير كسا بيرون آورد و به آسمان اشاره كرد و سه بار فرمود:
من با شنيدن اين جمله خواستم زير كِسا درآيم و مشمول چنين فضيلتي گردم. از اين جهت گوشه كسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم. پيامبر آن را از دست من كشيد. گفتم: اي رسول خدا، آيا من از اهلبيت
تو نيستم؟! پيامبر بدون اين كه يكي از دو طرف قضيه را تصديق كند فرمود:
«تو زن نيكي هستي و از همسران پيامبر ميباشي».
مضمون حديث كه در كتابهاي حديث و تفسير نقل شده، همگي بيانگر آن است كه مفاد آيه از خصايص اين پنج نفر است و غير آن پنج تن، حتي بهترين و پاكترين همسران او در اين فضيلت شركت ندارند.
رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله) به روايتي چهل روز و به روايت ديگر هشت ماه و به روايت سوم، نُه ماه، هنگامي كه براي گزاردن نماز صبح به مسجد ميرفت، به در خانة علي (عليه السلام) ميآمد و ميگفت:
الصَّلاةُ، الصَّلاةُ، «إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطْهيراً».(1)
آيا با توجه به اين روايات باز ميتوان براي آيه، تفسير ديگري جست؟ شگفت از سر دبير مجله «ترجمان الحديث» لاهور پاكستان «احسان الهي ظهير» است كه خود را مترجم و سخنگوي احاديث نبوي ميداند; امّا با بيپروايي خاصي اين همه احاديث را كه نشانگر اختصاص تطهير به اين گروه است ناديده گرفته و در كتاب «الشيعه واهل البيت» به روايت (عكرمه) خارجي اعتماد كرده و ميگويد: مقصود همسران پيامبر است و ميافزايد كه فرزندان او نيز مجازاً در آن داخلاند.
تنها سؤالي كه باقي ميماند اين است كه چرا آيه تطهير در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر آمده است؟
پاسخ آن اين است كه گاهي قرآن در حالي كه دربارة موضوعي سخن ميگويد، آن را رها كرده و به موضوعي ديگر ميپردازد و اندكي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . درباره آگاهي از منابع احاديث ياد شده در متن به تفسير طبري:22/5ـ7 و تفسير الدر المنثور:5/198ـ 199 مراجعه فرماييد.
بعد، ديگر بار به همان موضوع نخست برميگردد كه يك نمونه از آن راميآوريم:
در داستان يوسف، آنگاه كه پرده از خيانت همسر عزيز
برافتاد و شوهرش از جريان آگاه شد، عزيز رو به همسر خود كرد و گفت:
«قَالَ إِنَّهُ مِنْ كَيْدَِكُنَّ إِنَّ كَيدَكُنَّ عَظيم».(1)
«گفت: اين كار مكر شما زنان است و حيلههاي شما بزرگ است».
در حالي كه با همسر خود سخن ميگويد ناگهان خطاب را به يوسف متوجه ميكند و ميگويد:
«يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَاسْتَغْفِري لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الخاطِئين».(2)
«يوسف از او درگذر، و تو ـ اي زليخا! ـ نيز از گناهي كه انجام دادهاي استغفار كن، تو از خطاكاران بودهاي».
وامّا در اين مورد كه چرا در لابلاي گفتگو دربارة زنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) مسألة اهل بيت (عليهم السلام) آمده است، از دو علت ميتوان ياد كرد:
1. خدا در حالي كه دربارة زنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) سخن ميگويد، گاهي آنها را تهديد ميكند و ميگويد:
«يا نِساءَ النَّبي مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيّنَة يُضاعَف لَها العَذاب ضِعْفَين وَكانَ ذلِكَ عَلي اللّهِ يَسيراً».(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يوسف/28.
2 . يوسف/29.
3 . احزاب/30.
«اي زنان پيامبر، هر يك از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد شد، واين براي خدا سهل و آسان است».
در اين وضعيت، با مطرح كردن اهل بيت و كمالات آنان، ميخواهد برساند كه اين خاندان براي شما بهترين الگو هستند، چه بهتر زندگي آنان، سرخط زندگي شما باشد.
2. بسياري از مسلمانان صدر اسلام دربارة علي (عليه السلام) و خاندان او كاملاً حساسيت داشتند. هيچ قبيله و عشيرهاي نبود كه فردي از آنان به دست امام در غزوههاي اسلامي كشته نشده باشد. براي همين بسياري از آنان از امام سخت دل آزرده و ناراحت بودند و اين نوع بغض و كينه، پس از درگذشت پيامبر آشكار شد و گروههاي زيادي به نوعي از امام و خانواده او انتقام گرفتند.
به خاطر چنين حساسيتي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به فرمان خدا آية مربوط به طهارت و عصمت اين خاندان را در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر قرار داد تا تجلي زيادي نداشته باشد. آنگاه براي اين كه ايجاد اشتباه نكند، از طريق سنّت و حديث به توضيح مفاد اين آيه پرداخت و پرده از مقصد حقيقي آيه برداشت.
اين جريان درست مانند اين است كه افراد خردمند و با تجربه اشياي بسيار قيمتي و گرانبها را در درون خانه در ميان اشيايي قرار ميدهند كه براي بيگانه چندان جلب توجه نكند، هر چند خود اهل خانه از درون آن آگاه هستند.
اين بحث را با نقل روايتي از سعد بن ابي وقاص به پايان
ميرسانيم:
ترمذي در صحيح خود از سعد وقاص نقل ميكند كه در ماجراي مباهله، پيامبر، علي و فاطمه، حسن و حسين را خواست و گفت: «اَللّهُمَّ
هؤلاءِ أَهْلِي». وي در بخش ديگري از صحيح خود آورده است كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) حسن وحسين و علي و فاطمه (عليهم السلام) را با پارچه پوشانيد و فرمود:
«خدايا! آنان اهل بيت من هستند. خدايا! پليدي را از آنان دور ساز و آنان را به نحو خوبي، پاكيزه گردان! امّ سلمه عرضه داشت: اي پيامبر خدا، من هم از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاي خود باش (وارد كسا مشو) تو زن خوبي هستي».(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . جامع الأُصول، ج10، ص 101ـ 102.
2 ـ سخن گفتن فرشته با فاطمه زهرا (عليها السلام)
سؤال: سخن گفتن فرشته با دخت گرامي پيامبر، فاطمة زهرا (عليها السلام) چگونه قابل توجيه است؟
ترديدي نيست كه فرشتة وحي و يا ديگر فرشتگان با انبيا و اوليا سخن ميگويند و وحي الهي را در اختيار آنان ميگذارند، ولي سخن گفتن آنان به پيامبران اختصاص ندارد، بلكه با انسانهاي والا ـ هر چند نبي نباشند ـ نيز سخن ميگويند و گروهي را كه فرشتگان در برابر آنها متمثل ميشوند و با آنان سخن ميگويند، «محدَّث» مينامند.
در احاديث فريقين گروهي به نام محدّث معرفي ميشوند و آنها كساني هستند كه فرشته با ايشان به گفتگو ميپردازد. فرد محدَّث از نظر كمال بايد به پايهاي برسد كه بتواند اصوات برزخي را با گوش دنيوي بشنود. جهان، پر از صور و اصوات برزخي است كه اغلب انسانها را به خاطر نداشتن توانمندي، ياراي ديدن و شنيدن آنها نيست، امّا گروهي كه از نردبان كمال و فضيلت بالا رفتهاند، ميتوانند اين اصوات و صور برزخي را بشنوند و درك كنند، تا آنجا كه فرشتة والامقامي چون «روح الأمين» با آنها سخن ميگويد و آنها سخن او را ميشنوند.
از اين جهت، در روايات، دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) محدّثه1 معرفي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحارالانوار:ج43، ص79، حديث 66ـ 67.
شده كه خود حاكي از كمال برتر است.
كوتهنظران، سخن گفتن فرشته با غير پيامبران را دور از واقعيت ميشمارند، در حالي كه قرآن كريم يادآور سخن گفتن فرشته با مادر مسيح، حضرت مريم است، آنجا كه ميفرمايد:
«وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفاكِ وَطَهَرَّكِ وَاصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمين».(1)
«آن گاه كه ملائكه به مريم گفتند: خدا تو را برگزيده و از آلودگي پاك كرده و تو را بر زنان جهان برتري بخشيده است».
سخن گفتن فرشتگان با فرد، نشانة نبوت و رسالت او نيست، بلكه نشانة ارتقاي مخاطب به قلّة كمال است كه به او توان شنيدن صداي فرشتگان را ميدهد.
از اين گذشته، قرآن كريم، سخن گفتن فرشتگان را با همسر حضرت ابراهيم، هاجر يادآور ميشود و ميفرمايد:
«قالُوا أَتَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمتُ اللّه وبَركاته عَلَيْكُمْ أَهل البَيْت إنّه حَميدٌ مَجيد».(2)
«آيا از فرمان و ارادة خدا در شگفت هستي، رحمت و بركات او بر شما خاندان[نبوت]باد ...»
مسأله الهام و فتوحات غيبي در مورد اولياي الهي مسألة گستردة كلامي و فلسفي است كه در اين مختصر، مجال بازگويي آن نيست، ولي به طور فشرده ميتوان گفت كه عصر نبوت و رسالت ـ به معني رهبري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نساء/42.
2 . هود/73.
انسانها از طريق وحي تشريعي ـ سپري شده است و پس از رسول خاتم (صلّي الله عليه وآله) نبي و رسولي نخواهد آمد، ولي هرگز باب فتوحات و شكوفايي معرفتي انسان به روي او بسته نشده است. چه بسا انسانهايي با ديد برزخي و هوش برتر، آنچه را كه ديگران نميبينند و نميشنوند، ببينند و بشنوند. قرآن مجيد ميفرمايد:
«يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً».(1)
«اي افراد با ايمان اگر از گناه پرهيز كنيد، خدا قوه و نوري به شما ميدهد كه از درون حق را از باطل جدا ميسازيد».
امير مؤمنان دربارة انسانهاي وارسته، كه از طريق تقوا و پرهيزكاري كسب كمال نمودهاند، چنين ميفرمايد:
«عقل خود را زنده ساخته و شهوتش را ميرانده است تا آن جا كه تنش به لاغري گراييده و تندخويي او به نرمي تبديل شده است. برقي پرنور در وجودش درخشيده و راه هدايت را براي او روشن ساخته و در راه خدا او را به پيش برده است. پيوسته در مسير تكامل از دري به دري ديگر راه يافته و در جايگاه امنيت و آسايش پاي نهاده و آرام گرفته است».(2)
گفتني است، در پاسخ برخي از اين پرسشها به تفصيل دربارة افراد «محدَّث» در اسلام سخن گفتهايم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انفال/29.
2 . نهج البلاغه، خطبه 22.
3 ـ كيفيت صلوات بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله)
سؤال: چگونه بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) صلوات ميفرستيد؟
پاسخ: فرستادن درود بر والاترين انسانها، عملي خدا پسندانه است كه خداوند، خود بر اين كار سبقت گرفته و فرشتگان و مؤمنان را فرمان داده است كه بر او درود بفرستند؛ چنان كه ميفرمايد:
«إِنَّ اللّهَ وَملائِكتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَبِيّ يا أَيُّها الّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَليهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً».(1)
«خدا و فرشتگان بر پيامبر درود ميفرستند. اي كساني كه ايمان آورديد بر او صلوات و سلام بفرستيد».
ذكر صلوات در هر زمان و در تمام حالات، امري مستحب است و آيه مباركه بدون آن كه زمان و مكان خاصي براي آن تعيين كند، به آن فرمان ميدهد، به خصوص هنگامي كه انسان به هنگام اذان و يا خواندن قرآن نام او را بشنود يا بر زبانش جاري گردد.
كيفيت صلوات بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، در حديث عبدالرحمان بن ابي ليلي، از كعب بن عجزه، از نبي مكرَّم اسلام وارد و در اصح كتب حديثي از نظر اهل سنت نقل شده است كه به ترجمة بخشي از آن ميپردازيم:
كعب بن عجزه خطاب به عبدالرحمان: آمادهاي حديثي را كه از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . احزاب/56.
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) شنيدهام به عنوان هديهاي به تو اهدا كنم؟
عبدالرحمان: حاضر و آمادهام.
كعب بن عجزه: به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) عرض كرديم، بر شما اهل بيت چگونه درود بفرستيم، در حالي كه از كيفيت دادن سلام آگاهيم.
پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) : بگوييد: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِمُحَمَّد، كَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَعَلي آلِ إِبْراهيمَ إِنَّكَ حَميدٌ مَجِيدٌ، اللّهُمَّ بارِكْ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد كَما بارَكْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِإِبْراهيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».(1)
از اين بيان روشن ميشود كه در موقع فرستادن صلوات، بايد آل محمد را نيز ذكر كنيم تا صلوات كامل شود و اين كه عدهاي امروزه در سخنرانيها و نوشتهها، تنها بر پيامبر درود ميفرستند و ميگويند: «صلّي اللّه عليه وسلم»، كاملاً بر خلاف دستور رسول خدا است.
ابن حجر هيثمي (899ـ 974) از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نقل ميكند كه آن حضرت فرمود:
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) فرمود: «براي من درود مقطوع و بريده نفرستيد، عرض شد مقصود چيست؟ فرمود: نگوييد: اللهمّ صلّ علي محمّد، وسكوت كنيد، بلكه لازم است بگوييد: اللّهمّ صلّ علي محمّد وعلي آل محمّد.»2
از اين رو صلوات شيعه، صلوات كامل و مطابق است با روايت صحيح بخاري كه اصح كتب حديثي اهل سنت است.
البته شايسته است كه پس از ذكر صلوات، جمله «كَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِ إِبْراهيم» گفته شود، ولي گاهي به جهت اختصار اين جمله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . صحيح بخاري:4/118، كتاب بدء الخلق، و ج6/27 ، باب تفسير سوره احزاب، و ج7/157، كتاب الاموات.
2 . الصواعق المحرقه، 146.
ترك ميشود، چنان كه خود پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در روايت دوم به آن بسنده كرد.
گذشته از اين، ميتوان گفت جمله «كَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِإِبْراهيم» جزء صلوات نيست، بلكه تعبيري است براي تعليم آن؛ يعني همان طور كه بر ابراهيم و آل او صلوات ميفرستيد بر محمّد و آل او نيز صلوات بفرستيد، و اين دو را از هم جدا نسازيد و شگفت آن كه در صحيحين و ديگر كتابها، نامي از صحابه به ميان نيامده، در صورتي كه اهل سنت به هنگام فرستادن درود كامل، صحابه را بر آل عطف ميكنند و ميگويند: «وعلي آله وصحبه».