بخش 8
4 ـ غلوّ درباره اهل بیت(علیهم السلام) امامان و بهرهگیری از اسباب طبیعی فصل ششم: مهدویت در اسلام 1 ـ امام زمان(علیه السلام) 2 ـ علت غیبت امام(علیه السلام) 3 ـ بهره مردم در زمان غیبت الف) پاسداری از آیین الهی ب) تربیت منتظران آگاه ج) نفوذ روحانی و نا پیدا 4 ـ امام زمان و عمر طولانی 1. روش غیبی 2. روش طبیعی 5 ـ تأخیر در ظهور 1. آمادگی روحی
4 ـ غلوّ درباره اهل بيت (عليهم السلام)
سؤال: آيا عقيدة شيعه دربارة «اهل بيت»، غلو آميز نيست؟
پاسخ: «غلو» در فرهنگ عربي به معناي «تجاوز از حد و مرز» است؛ مثلاً پزشك عمومي، به عنوان متخصص قلب و عروق معرفي شود، يا در ستايش زيباييهاي ظاهري و معنوي فردي، بيش از حدّ سخن گفته شود. و از آنجا كه غلو يك امر نكوهيده است، خداوند اهل كتاب را پند ميدهد كه در دين خود زياده روي نكنند؛ چنان كه ميفرمايد:
«يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغلُوْا فِي دِينِكُم».(1)
«اي اهل كتاب، در دين خود غلو و زياده روي نكنيد»، (چه غلوي بالاتر از اين كه بشر را خدا و فرزند خدا بدانند).
اميرمؤمنان، رفتار و گفتار اهل بيت پيامبر را حد و مرز شريعت و عقيده معرفي ميكند و ميفرمايد:
«ما جايگاه ميانه و حد وسط هستيم. عقب ماندگان بايد به ما ملحق شوند و تندروانِ غلو كننده، بايد به سوي ما بازگردند».(2)
متهم كردن پيروان اهل بيت به غلو، انديشة باطلي است كه بر اثر ناآگاهي از عقايد آنان و يا مباني و دلايل آنها پديد ميآيد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نساء/171، مائده/77.
2 . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 109.
در قلمرو توحيد، غالي كسي است كه امامان را از مقام عبوديت وبندگي فراتر ببرد و آنها را خدا و يا مصدر افعال خدا بپندارد؛ مثلاً بگويد : آنان خالق زمين و آسمانند(شرك در خالقيت)يا معتقد باشد كه تدبير نظام آفرينش ـ پس از ايجاد ـ به دست آنها است و آنها «رازق»، «محيي» و «مميت» ميباشند.(شرك در تدبير).
يا بگويد: امر تشريع به آنان واگذار شده و تحريم و تحليل در دست آنها است (شرك در تقنين).
پيروان اهل بيت در تمام مراتب توحيد كه برخي را يادآور شديم، ذرّهاي از مرز توحيد حقيقي تجاوز نكرده، تنها خدا را خالق، مدبر و مشرّع ميدانند و امامان را انسانهاي برتر و والا ميشمارند.
به عقيدة شيعيان، اگر در يك مورد خاص و در پرتو دعاي آنان، تحوّلي در جهان آفرينش رخ دهد و يا بيماري شفا پيدا كند، همگي به اذن خدا بوده و شبيه كارهاي معجزه آساي حضرت مسيح (عليه السلام) ميباشد.
شفاعت آنان در روز رستاخيز هم به اذن خدا است و توسل به آنان، به خاطر موقعيتي است كه آنان نزد خدا دارند. ذكر فضايل و مناقب آنان نيز نوعي اظهار مهر و مودت به خاندان رسالت است كه مورد تأكيد قرآن و سنت پيامبر ميباشد. حب عترت و مودت ذوي القربي از اصولي است كه قرآن و سنت بر آن تأكيد دارند.(1)
اعتقاد به آگاهي آنان از غيب نيز به معناي آن است كه آنان به اذن الهي و تعليم وي از غيب خبر ميدهند.
اميرمؤمنان پس از فتح بصره برفراز منبر رفت و از رويدادهاي بزرگي كه در آينده در شهر بصره رخ خواهد داد، خبر داد.
فردي از ياران گفت: «قد اُعطِيَت عِلمَ الغيب؟»: آيا به شما علم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن ترمذي، كتاب مناقب، شمارههاي 3772 و 37751; مستدرك حاكم:3/177.
غيب داده شده؟ امام خنديد و فرمود: آنچه گزارش ميدهم علم غيب نيست، بلكه آموزشي از صاحب علم (پيامبر) است.(1)
بنابراين «علم غيب» ذاتي،(نه اكتسابي و آموزشي) از آنِ خدا است و آگاهي ديگران از غيب به صورت اكتسابي و آموزشي ميباشد.
اگر قرآن، علم غيب را از آن خدا دانسته و ميفرمايد:
«قُلْ لا يَعْلَمُ الْغَيب فِي السَّماواتِ وَالأَرْض إِلاّ اللّه».(2)
«بگو كساني كه در آسمانها و زمين هستند، غيب را نميدانند، جز خدا».
مقصود، علم غيب ذاتي و نامحدود است كه از آنِ آفريدگار هستي است و غير او، در همه چيز نيازمند او ميباشند.
بنابراين، به هيچ عنوان نميتوان اين عقايد را نشانة غلو و زياده روي درباره آنان دانست.
امامان ما پيوسته از غاليان تبرّي جسته و آنان را از ساحت خود طرد ميكردند.
امام هشتم (عليه السلام) ، در يكي از دعاهاي خويش، از غاليان زمان خود تبرّي و دوري ميگزيند. آن حضرت در اين دعا از عقيدة غاليان، كه خلقت جهان و روزي دادن بندگان را به دست امامان ميدانستند، تبرّي ميجويد. اين دعا حاكي است كه برخي از كوتهنظران با مشاهدة امور خارقالعاده از آنان، انديشههاي ناروا و غير صحيحي را به خود راه ميدادند ـ لذاـ امام براي تبرّي از انديشههاي باطل، دعايي به شرح زير دارد:
«پروردگارا! من ازگفتار كساني كه در حق ما مطالبي را ميگويند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نهج البلاغه، خطبه 128.
2 . نمل/65.
كه ما نگفتهايم، تبرّي ميجويم. پروردگارا! خلقت جهان و روزي بندگان از آن تو است. تو را ميپرستيم و از تو كمك ميطلبيم...».
«بارالها! تو آفريدگار ما و آفريدگار پدران و فرزندان ما هستي. پروردگارا! ربوبيت و الوهيت شايستة تو است، از كساني كه تصور ميكنند كه ما پروردگار آنها هستيم و يا ميانديشند كه خالق و رازق آنها هستيم، برائت و بيزاري ميجوييم. بارالها! ما اين سخنان را به آنان نگفتهايم، ما را به گفتار آنان مؤاخذه نكن!».(1)
امام با اين راز و نياز، به انتقاد از آن انديشههاي باطل برخاسته و از كساني كه معتقدند سرپرستي و قيمومت جهان هستي به پيامبر و امامان تفويض شده و آنان از جانب خداوند، آفريننده زمين و آسمان، روزي دهندة بندگان و زنده كننده و ميرانندة آنان در جهان و روز رستاخيز ميباشند، بيزاري جسته است.
امامان و بهرهگيري از اسباب طبيعي
هيچ يك از افراد بشر ، هر چند كه در مقام بالا قرار داشته باشد، جانشين هيچيك از واسطههاي فيض نميگردد، بلكه خود او فيض را از همان واسطهها ميگيرد، اشعه خورشيد، ريزش برف و باران و شكفته شدن غنچهها، همگي تأمين كنندة زندگي پيامبران و پيشوايان معصوم واولياي الهي است، همچنانكه وحي را فرشته به پيامبر ميرساند و جان او را ملك الموت ميگيرد2 و از روز نخست حافظان و نگهبانان براي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحار الأنوار، ج25، ص 243.
2 . در اين مورد قرآن كريم در سوره انعام آيه 61 چنين ميگويد: "وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتّي إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا" : "نگهباناني بر شما ميگمارد و هنگامي كه اجل شما فرا رسيد مأموران ما جان او را ميگيرند".
حفاظت جان او و تكميل ملكات و فضايل اخلاقي او گمارده ميشوند.(1)
بنابراين، تمام افراد بشر، حتي انسانهاي كامل، از نظام علّي و معلولي گيتي بهرهمند بوده و هرگز جانشين هيچ يك از وسايط فيض مادي و معنوي نميگردند، ولي اين حقيقت، مانع از آن نيست كه آنان گاهي بنا بر مصلحت و به دور از هوي و هوس، مبدأ كرامات و تصرفاتي در جهان گردند و به اشاره غيبي، در جهان خلقت، تصرفاتي انجام دهند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اميرمؤمنان عليه السَّلام در نهج البلاغه خطبه 234(قاصعه) ميفرمايد "وَلَقَدْ قَرَنَ اللّهُ بِهِ(ص) مِنْ لَدُنْ أَنْ كانَ فَطيماً أَعْظَمَ مَلَك مِنْ مَلائِكَته يَسْلُكُ به ِ طَريقَ الْمَكارِمِ وَمَحاسِنَ أَخلاقِ العالَمِ": "از روزي كه پيامبر از شير گرفته شد، فرشتهاي از جانب خدا مأمور گرديد كه او را به راههاي بزرگواري و اخلاق نيكو رهبري كند".
فصل ششم: مهدويت در اسلام
1 ـ امام زمان (عليه السلام) و تولد او
سؤال: آيا امام مهدي (عليه السلام) متولد شده است؟ و اصولاً آيا امام حسن عسكري (عليه السلام) فرزندي داشته است؟
پاسخ: تمامي علماي شيعه اتفاق دارند كه آن حضرت در شب نيمه شعبان سال 255ق. و به قولي 256 از مادري به نام نرجس خاتون در سامرّا و در خانة امام حسن عسكري (عليه السلام) ديده به جهان گشود و در اين مورد، روايات زيادي از پدر ارجمندش حضرت عسكري (عليه السلام) وارد شده كه با نقل آنها سخن به درازا ميكشد.
از آنجا كه تولد حضرت مهدي (عليه السلام) زنگ خطري براي تمام نظامهاي فاسد آن روز بود، پيوسته عباسيان در صدد بودند كه از تولد او جلوگيري كرده و در صورت تولد، به حياتش خاتمه دهند. يكي از علل اين كه حضرت عسكري (عليه السلام) را در سامرّا تحت نظر گرفته بودند، اين بود كه از تولد فرزند او آگاه شوند.
تولد او مانند تولد موسي (عليه السلام) اعجاز آميز بود. با مراقبتهاي پياپي مأموران حكومت عباسي، خدا آخرين وصي خود را از نسل امام عسكري (عليه السلام) پيش از تولد و پس از آن، از گزند دشمنان محفوظ نگاه داشت. اسامي برخي از كساني كه در زمان تولد آن حضرت حضور داشته و يا آن حضرت را پس از تولد مشاهده نمودهاند، از اين قرار است:
حكيمه خاتون دختر امام محمد تقي و عمه امام حسن عسكري (عليهما السلام)
است. او ميگويد: روزي به خانه امام حسن (عليه السلام) مشرف شدم. ميخواستم شبانگاه نيمه شعبان سال 255 به منزل بازگردم كه امام حسن عسكري (عليه السلام) فرمود: عمه جان! امشب در خانه ما باش؛ زيرا ولي خدا و جانشين من در اين شب متولد خواهد شد، پرسيدم از كدام يك از كنيزانت؟ فرمود: از سوسن.
من هر چه جستجو كردم اثري از بارداري در وي نديدم، بعد از افطار با سوسن در يك اتاق خوابيدم، طولي نكشيد كه بيدار شدم، به فرمايش امام حسن (عليه السلام) ميانديشيدم. مشغول نماز شب شدم. سوسن هم از خواب برخاست و به نماز شب پرداخت. حتي نزديك سپيده دم، باز هم اثري از وضع حمل نبود. نزديك بود دربارة سخن امام (عليه السلام) به شك و ترديد دچار شوم كه صداي امام (عليه السلام) از اتاق ديگر آمد كه فرمود: عمه جان! ترديد نداشته باش، تولد فرزندم نزديك شده است.
لحظاتي بعد وليّ خدا پاك و پاكيزه به دنيا آمد، ... كودك را نزد امام بردم....(1)
به خاطر مراقبتهاي عباسيان، كمتر كسي موفق شد در حيات حضرت عسكري (عليه السلام) امام را از نزديك ببيند، ولي در عين حال گروهي از افراد بسيار نزديك و مورد اعتماد به زيارت آن حضرت در حيات والدش موفق شدند. اكنون به ذكر اسامي شمار اندكي از آنان ميپردازيم:
1. ابوغانم خادم ميگويد: فرزندي براي امام حسن (عليه السلام) متولد شد كه او را «محمد» ناميدند. روز سوم آن كودك را به اصحابش نشان داد و فرمود: اين فرزندم پس از من صاحب و امام شماست و اين همان قائمي است كه همه در انتظارش ميباشند.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . غيبت، شيخ طوسي، ص 141.
2 . اثبات الهداة، ج6، ص 431.
2. حسن بن حسين بن علوي ميگويد: در سامرّا خدمت امام عسكري (عليه السلام) رسيدم، تولد فرزندش راتبريك گفتم.(1)
3. حسن بن منذر ميگويد: روزي حمزة بن ابي فتح نزد من آمد و گفت: بشارت باد كه ديشب خدا به امام حسن (عليه السلام) فرزندي عطا كرد، ليكن دستور داد كه امرش مخفي باشد. نامش را پرسيدم، گفت: نامش «محمد» است.(2)
4. احمد بن اسحاق ميگويد: روزي خدمت امام حسن عسكري (عليه السلام) رسيدم. قصد داشتم از جانشينش سؤال كنم. آن جناب، خود سخن آغاز كرد و فرمود: اي احمد بن اسحاق! خداوند متعال از هنگامي كه آدم (عليه السلام) را آفريد تا قيامت، زمين را هرگز از حجت خالي نگذاشته و نميگذارد، به بركت وجود حجت خداست كه بلا از زمين دفع ميشود و باران نازل ميگردد و زمين بركاتش را بيرون ميدهد. عرض كردم: يا ابن رسول اللّه! بعد از شما، امام و جانشين شما كيست؟ آن جناب به درون خانه رفت و كودك سه سالهاي را با خود بيرون آورد كه از زيبايي مانند ماه شب چهاردهم بود. او را بر دوش گرفته بود. فرمود: احمد! اگر تو نزد خدا و امامان گرامي نبودي، فرزندم را به تو نشان نميدادم. بدان كه اين كودك همنام وهم كنية رسول خداست؛ همان كسي است كه زمين را پر از عدل و داد ميكند.(3)
اينها برخي از شخصيتهاي برجسته شيعيان بودند كه توفيق زيارت امام را در زمان حيات امام عسكري (عليه السلام) به دست آوردند، هر چند اين توفيق منحصر به ايشان نبود و گروه بيشتري آن حضرت را در زمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اثبات الهداة، ج6، ص 433.
2 . همان، ص 439.
3 . بحارالأنوار، ج52، ص 23.
زندگي پدرش در خانة وي ملاقات كردند.(1)
در پايان يادآور ميشويم كه گروهي از بزرگان اهل سنت به ولادت او تصريح كردهاند. در اين مورد به كتاب منتخب الاثر، چاپ جديد، ص 71 تا 92 مراجعه شود. مؤلف اين كتاب 68 نفر از اهل سنت را نام برده است كه در كتابهاي خود، به ولادت آن حضرت از حضرت عسكري (عليه السلام) تصريح نمودهاند، علاقمندان ميتوانند به آن مراجعه فرمايند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحارالأنوار، ج52، ص 25 و 78 و 86; اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج6، ص 311 و 425 و ج7، ص 16; ينابيع الموده، باب 82.
2 ـ علت غيبت امام (عليه السلام)
سؤال: علّت غيبت حضرت مهدي چيست و چرا مانند ديگر ائمه در ميان مردم حضور ندارد؟
پاسخ: غيبت حضرت ولي عصر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ يكي از رازهاي الهي بوده و ممكن است ما نتوانيم به كُنْهِ آن پي ببريم . غيبت موقت رهبران الهي از ميان مردم، در امتهاي پيشين نيز سابقه داشته است؛ چنان كه موسي بن عمران (عليه السلام) چهل روز از امت خود غايب شد و در ميقات به سر برد.(1) حضرت مسيح (عليه السلام) به مشيت الهي از ديدگاه امت خويش پنهان گرديد و دشمنان قادر به كشتن او نگشتند.(2) حضرت يونس (عليه السلام) نيز مدتي از قوم خود غايب گشت.(3) اصولاً هرگاه مطلبي از طريق نقل متواتر ثابت شود ولي انسان نتواند به راز آن كاملاً پي ببرد، نبايد آن را مورد ترديد يا انكار قرار دهد؛ زيرا در اين صورت بخش عظيمي از احكام الهي، كه از مسلّمات و ضروريات دين اسلام به شمار ميرود، مورد ترديد قرار ميگيرد. غيبت حضرت ولي عصر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ نيز از اين قاعده مستثني نيست وعدم اطلاع از سرّ يا اسرار حقيقي آن، مجوّز ترديد يا انكار آن نميتواند باشد. با اين همه،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اعراف/142.
2 . نساء/158.
3 . صافات/140.
ميتوان راز غيبت را در حد انديشة بشر دريافت.
حضرت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ آخرين حجت معصوم الهي است كه براي تحقق آرماني بزرگ (گسترش عدل فراگير و به اهتزاز درآوردن پرچم توحيد در جهان) در نظر گرفته شده است و اين آرمان نياز به گذشت زمان و شكوفايي عقل و دانش بشر و آمادگي روحي بشريت دارد، تا جهان به استقبال موكب آن امام عدل وآزادي رود. ظهور زود هنگام آن حضرت ، قيام كلي و گستردهاي را به دنبال نخواهد داشت؛ زيرا اگر ايشان پيش از فراهم شدن مقدمات در ميان مردم ظاهر شود، سرنوشتي چونان ديگر حجتهاي الهي (شهادت) يافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، ديده از جهان برخواهد بست.
پيشوايان معصوم در روايات نيز به اين حكمت اشاره كردهاند. امام باقر (عليه السلام) فرمود: براي حضرت قائم ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ غيبتي است قبل از ظهور. راوي از علت آن پرسيد. امام فرمود: «براي جلوگيري از كشته شدن».(1) گذشته از اين، در برخي روايات مسألة امتحان و آزمودن خلق مطرح شده است؛ بدين معني كه مردم در عصر غيبت در بوتة آزمايش الهي قرار ميگيرند و مراتب استواري آنان در ايمان واعتقاد سنجيده ميشود.(2)
اجمال سخن اين كه حضرت مهدي آخرين وصي از اوصياي الهي است كه براي تكامل همه جانبه بشر و ايجاد حكومت واحد الهي آفريده شده است. اين ايده و آرزو هنگامي تحقق ميپذيرد كه در جامعه بشري، آمادگي براي پذيرش چنين حجتي وجود داشته باشد و در غير اين صورت، ظهور جز كشته شدن و نابودي نتيجهاي نخواهد داشت و آن هدف عالي تحقق نخواهد يافت. از اين جهت وجود حضرت، در پس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كمال الدين، شيخ صدوق، باب 14، حديث 8، 9، 10.
2 . مجلسي، بحارالأنوار، 52/102ـ 113ـ 114، باب التمحيص و النهي عن التوقيت.
پرده غيبت به سر ميبرد و در حالي كه در ميان مردم زندگي ميكند و مردم او را ميبينند، ولي نميشناسند و از اين طريق از گزند دشمنان حق و عدالت مصون ميماند.
از اين گذشته، از آنجا كه حكومت وي حكومت جهاني خواهد بود و تحقق اين امر در گرو ايجاد شرايطي است كه در هنگام تولد، وجود نداشته است. اين شرايط به مرور زمان تحقق پيدا كرده و يا در حال پيدايش است و ما اين شرايط را در پاسخ به پرسش ششم توضيح خواهيم داد.
3 ـ بهرة مردم در زمان غيبت
سؤال: مردم از حضرت مهدي (عليه السلام) در زمان غيبت چه بهرهاي ميبرند؟
پاسخ: از نظر قرآن كريم، اولياي الهي دو دستهاند: وليّ ظاهر، كه مردم وي را ميشناسند و وليّ غايب از انظار، كه مردم او را نميشناسند، گرچه او در ميان آنها بوده و از حال آنان باخبر است.
در سورة كهف، وجود هر دو وليّ، به طور همزمان بيان شده است: يكي موسي بن عمران و ديگري مصاحب موقّت او در سفر دريايي و زميني كه به نام خضر معروف است. اين ولي الهي به گونهاي بود كه حتي موسي با او آشنا نبود و تنها به راهنمايي خدا او را شناخت و از علمش بهره گرفت؛ چنانكه ميفرمايد:
«فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً * قالَ لَهُ مُوسي هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلي أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً».(1)
«موسي و همراهش بندهاي از بندگان ما را (در لب دريا) يافتند كه وي را مشمول رحمت خود قرار داده و از جانب خويش به او علمي آموخته بوديم. موسي به وي گفت: آيا اجازه ميدهي همراه تو باشم تا از علوم رشدآفرين خويش به من بياموزي؟»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كهف/65ـ66.
قرآن سپس شرحي از كارهاي مفيد و سودمند آن ولي الهي بيان ميكند و نشان ميدهد كه مردم او را نميشناخته، ولي از آثار و بركاتش بهرهمند بودهاند.(1)
حضرت ولي عصر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ نيز به سان مصاحب موسي، وليّ ناشناختهاي است و در عين حال مبدأ كارهاي سودمندي براي امت ميباشد. بدين ترتيب، غيبت امام به معني انفصال و جدايي او از جامعه نيست، بلكه او ـ همان گونه كه در روايات معصومين (عليهم السلام) نيز وارد شده ـ بهسان خورشيد در پشت ابر است كه ديدگان آن را نميبينند، امّا به اهل زمين نور و گرمي ميبخشد.(2)
پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) فرمود:
«آري سوگند به خدايي كه مرا به نبوت برگزيد، مردم از او سود ميبرند و از نور ولايتش در دوران غيبت، بهره ميگيرند؛ چنان كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره ميبرند».(3)
اشعة معنوي وجود امام (عليه السلام) در حالي كه در پشت ابرهاي غيبت نهان است، داراي آثار قابل ملاحظهاي است كه عليرغم تعطيل مسألة تعليم و تربيت و رهبري مستقيم، حكمت وجودش را آشكار ميسازد. در اين جا به بيان برخي از اين آثار ميپردازيم:
الف) پاسداري از آيين الهي
با گذشت زمان و آميختن سليقهها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايشهاي مختلف به مكتبهاي انحرافي و دراز شدن دست مَفسده جويان به سوي مفاهيم آسماني، اصالت پارهاي از اين قوانين از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره كهف، آيات: 71ـ 82.
2 . كمال الدين، شيخ صدوق، باب 45، حديث 4، ص 485.
3 . بحارالأنوار، ج52، ص 93(به نقل از كمال الدين شيخ صدوق).
دست ميرود و دستخوش تغييرات زيانبخشي ميگردد.
اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده، با عبور از مغزهاي اين و آن، به تدريج تيره و تار گشته، صفاي نخستين خود را از دست ميدهد. اين نور پرفروغ، با عبور از شيشههاي ظلماني افكار تاريك، كمرنگتر ميگردد. خلاصه با آرايشها و پيرايشهاي كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگهاي تازه به آن، چنان ميشود كه گاهي انسان در بازشناسي مسائل اصلي، دچار اشكال ميگردد. آن شاعر، خطاب به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ميگويد:
شــــرع تـــو را در پـي آرايشنـد ديـن تــو را از پـي پيـرايشنـد
بسْ كه فـزودند بر آن بـرگ و بر گــر تـو ببينـي نـشنـاسي دگـر
با اين حال، آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامي را به شكل اصلياش حفظ و براي آيندگان نگهداري كند؟
ميدانيم در هر مؤسسة مهمي، صندوق نسوزي وجود دارد كه اسناد مهم را در آن نگهداري ميكنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند و در صورت آتش سوزي، از خطر حريق مصون باشد؛ چرا كه اعتبار و حيثيت آن مؤسسه در گرو حفظ آن اسناد و مدارك دارد.
سينه امام و روح بلند او، صندوقچه حفظ اسناد آيين الهي است كه همة اصالتهاي نخستين و ويژگيهاي آسماني اين تعليمات را در خود نگاهداري ميكند، «تا دلايل الهي و نشانههاي روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشي نگرايد» ; و اين يكي ديگر از آثار وجود او است.
ب) تربيت منتظران آگاه
بر خلاف آنچه بعضي ميپندارند، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست، بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برميآيد،
شمار اندكي از آمادهترين افراد ـ كه سري پر شور از عشق خدا و دلي پر ايمان و اخلاص فوق العاده براي تحقّق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند ـ با حضرتش در ارتباطاند.
معناي غيبت امام (عليه السلام) ، اين نيست كه آن حضرت به شكل روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا در ميآيد، بلكه او از يك زندگي طبيعي و آرام برخوردار است; به طور ناشناخته در ميان همين انسانها رفت و آمد دارد. دلهاي بسيار آماده را برميگزيند و در اختيار ميگيرد و آنها را بيش از پيش آماده ميكند و ميسازد. افراد مستعد، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود، توفيق درك اين سعادت را پيدا ميكنند. بعضي از آنان چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز و جمعي سالها با حضرت بقية الله (عليه السلام) در تماس بودهاند.
آنان كساني هستند كه آن چنان بر بال و پرِ دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفتهاند كه همچون مسافران هواپيماهاي دور پرواز، بر فراز ابرها قرار ميگيرند، آن جا كه هيچگاه حجاب و مانعي بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نيست، در حالي كه ديگران در زير ابرها و در تاريكي و نور ضعيف به سر ميبرند.
به درستي حساب صحيح نيز همين است. كسي انتظار داشته باشد كه آفتاب را به پايين ابرها فرود آورد تا چهره آن را ببيند. چنين انتظاري، اشتباهي بزرگ و پنداري باطل بيش نيست. اين ما هستيم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنيم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشيم و سيراب گرديم.
به هر حال، تربيت اين گروه منتظر، يكي ديگر از حكمتهاي نهفته در غيبت آن حضرت است.
ج) نفوذ روحاني و نا پيدا
چنان كه ميدانيم، خورشيد يك پرتو مرئي دارد كه از تجزيه آنها، هفت رنگ معروف پيدا ميشود; و يك سلسله اشعه نامرئي نيز دارد كه «اشعه ماوراء بنفش» و «اشعه مادون قرمز» ناميده شده است. همچنين يك رهبر بزرگ آسماني، خواه پيامبر باشد يا امام، علاوه بر تربيت تشريعي ـ كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت ميگيرد ـ تربيت روحاني دارد كه از راه نفوذ معنوي در دلها و فكرها اعمال ميشود و ميتوان آن را تربيت تكويني نام گذاشت. در آن جا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار به كار نميآيد، بلكه تنها جاذبه و كشش دروني مؤثر است.
وجود مبارك امام (عليه السلام) در پشت ابرهاي غيبت نيز، اين اثر را دارد كه از طريق شعاع نيرومند و پردامنه «نفوذ شخصيت» خود، دلهاي آماده را در نزديك و دور، تحت تأثير جذبه مخصوص قرار داده، به تربيت و تكامل آنها ميپردازد و از آنان انسانهايي كاملتر ميسازد. ما قطبهاي مغناطيسي زمين را با چشم خود نميبينيم، ولي اثر آنها روي عقربههاي قطبنما، در درياها، راهنماي كشتيهاست و در صحراها و آسمانها، راهنماي هواپيماها ووسائل ديگر است. در سرتاسر كره زمين، از بركت اين امواج، ميليونها مسافر راه خود را به سوي مقصد پيدا ميكنند. وسائل نقيله بزرگ و كوچك به فرمان همين عقربه ظاهراً كوچك از سرگرداني رهايي مييابند.
آيا تعجب دارد اگر وجود مبارك امام (عليه السلام) در زمان غيبت، با امواج جاذبه معنوي خود، افكار و جانهاي زيادي را كه در دور يا نزديك قرار دارند، هدايت كند و از سرگرداني رهايي بخشد؟ البته نبايد فراموش كرد كه امواج مغناطيسي زمين، روي هر آهن پاره بيارزش اثر نميگذارد،
بلكه تنها بر عقربههاي ظريف و حساسي كه خاصيت آهنربايي يافتهاند و يك نوع سنخيت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطيسي پيدا كردهاند، اثر ميگذارد. بدين ترتيب دلهايي كه ارتباطي با امام (عليه السلام) دارند و شباهتي را در خود ايجاد نمودهاند، تحت تأثير آن جذبه روحاني قرار ميگيرند.
آثار وجودي و بركات آن حضرت در زمان غيبت بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد، از اين رو به همين مختصر بسنده ميكنيم . خوشبختانه محققان اسلامي در اين باره به نگارش و شرح و بسط پرداختهاند كه مطالعه آنها را به علاقمندان توصيه ميكنيم.
4 ـ امام زمان و عمر طولاني
سؤال: حضرت مهدي (عليه السلام) در سال 255ق. ديده به جهان گشوده است و اكنون از تولد او بيش از 1000سال ميگذرد. چگونه بشر ميتواند چنين عمر طولاني داشته باشد؟
پاسخ: اين سؤال را از دو راه ميتوان پاسخ گفت:
1. روش غيبي
با توجه به آنچه كه قرآن مجيد و روايات از طولاني بودن عمر گروهي گزارش ميدهد كه هرگز با مقياسهاي ما تطبيق نميكند. ميتوان به اين سؤال پاسخ داد. قرآن درباره نوح (عليه السلام) ميفرمايد:
«فَلَبِثَ فِيِهِ أَلْفَ سَنَة إِلاّ خَمْسينَ عاماً».(1)
«او در ميان قوم خود 950 سال زيست».
اين آيه تنها به دوران تبليغ آن حضرت اشاره دارد. امّا اين كه پس از طوفان چه مقدار عمر كرد و يا قبل از تبليغ چه مقدار عمر كرده بود، آيه متذكر آن نيست.
همچنين قرآن درباره يونس (عليه السلام) يادآور ميشود كه اگر او در شكم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . عنكبوت/14.
ماهي خدا را تسبيح نميگفت، تا روز رستاخيز در شكم آن ماهي ميماند:
«وَلَوْلا انّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلي يَومِ يُبْعَثُون».(1)
«اگر از تسبيح گويان نبود، تا روز رستاخيز در شكم آن ميماند».
بنابراين، همان خدايي كه اين دو ولي را تا اين حد زنده نگاه داشته يا ميتوانست زنده نگاه دارد، چرا آخرين وصي و ذخيره خود را تحت عنايات خود، زنده نگاه ندارد؟ در اين مورد به آيه شريفه توجه كنيد:
«وَما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ».(2)
«آنها خدا را چنان كه شايسته اوست نشناختند».
مسأله طول عمر حضرت ولي عصر، مسأله عنايات الهي است و اگر عنايات او نبود، رويدادهاي بيشمار و مصائب روزگار و پيامدهاي بد در كمين آن حضرت بود. خداست كه او را از اين حوادث حفظ كرده و عمر طولاني بخشيده است و به قول شاعر:
خدايي كه جهان پاينده دارد تـواند حجتـي را زنده دارد
2. روش طبيعي
از آنجا كه در علم طب و زيست شناسي، براي عمر انسان حدي معين نشده كه تجاوز از آن امكان نداشته باشد، ميتوان با يافتن علل پيري و مرگ زودرس و مقابله با آنها، طول عمر بشر را افزايش داد، چنان كه هم اكنون بر اثر پيشرفتهاي علم طب و بهداشت عمومي در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . صافات/143ـ 144.
2 . انعام/91.
كشورهاي پيشرفته، متوسط طول عمر انسانها افزايش يافته است، مثلاً در آمريكا در سال 1901، عمر متوسط مردان 23/48سال و زنان 80/51سال بوده، ولي در سال 1944 عمر متوسط مردان به 50/63 و زنان به 95/68سال رسيده است. اين افزايش بيشتر شامل وضع تغذيه و بهداشت در دوران كودكي و بهبود وضع درمان و پيشگيري مخصوصاً در بيماريهاي واگيردار است ولي در بيماريهاي استحالهاي مانند تصلب شرايين هنوز پيشرفت چنداني حاصل نشده است.(1)
اين آمار مربوط به اعصار پيشين است، ولي اكنون وسايل بهداشت و درمان و تغذيه بهبود يافته و حتي در ايران، ميانگين عمر بالا رفته است.
طول عمر بيشتر به وراثت، محيط زيست، نوع كار و شغل از نظر فشار روحي و عصبي و نيز تغذية صحيح بستگي دارد.
افزايش طول عمر به خودي خود علت مرگ نيست، بلكه بر اثر بيماريها و عادات مضر، اعضاي اصلي بدن فرسوده شده و از كار ميافتند. هم اكنون عمر بالاي صد سال فراوان ديده ميشود و در كشورهايي نظير تركيه و قفقاز و كشورهاي بالكان، به علت شرايط زيست محيطي و تغذيه طبيعي و سالم، افراد بالاي صد سال فراوان ديده ميشوند.
در تاريخ زندگي انسان، افراد معمّر فراوان ديده شدهاند، حتي كتابهايي تحت عنوان «المعمّرون» نوشته شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . دادگستر جهان، ص 177 تا 182.
5 ـ تأخير در ظهور
سؤال: چرا حضرت مهدي (عليه السلام) ظهور نميكند؟
پاسخ: برنامه حضرت مهدي (عليه السلام) با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلي دارد و آن اين كه برنامه وي قانونگذاري نيست، بلكه يك برنامه به تمام معني اجرايي در تمام جهان است. به اين معني كه او مأموريت دارد تمام اصول تعاليم اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و دادگري و حق و حقيقت را در ميان جامعه بشري بگستراند.
روشن است كه پياده شدن چنين برنامة انقلابي جهاني، كه به وسيله آن اصول عدالت و دادگري و حقّ و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد، به شرايط و مقدّماتي نياز دارد كه تحقق آنها جز با مرور و تكامل همه جانبه اجتماع ممكن نيست; برخي از آن مقدمات عبارتند از:
1. آمادگي روحي
در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصول، تشنه و آماده گردند و تا زماني كه در مردم جهان تقاضايي نباشد، «عرضه» هر نوع برنامه مادّي و معنوي مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي حكمفرماست، بلكه مشابه اين نظام در عرضه برنامههاي معنوي و اصول اخلاقي و مكتبهاي سياسي و انقلابي نيز حاكم ميباشد و تا در اعماق دل مردم ـ براي اين نوع امور ـ تقاضا و