بخش 2
شیعه و مغول#160;ها در ایران شیعه و صفویه در ایران شیعه و دوران حکومت نادرشاه در ایران شیعه و دوران حکومت قاجاری#160;ها در ایران
شيعه و مغول ها ( 1 ) در ايران
ميان حكومت و فرمانروايي آل بويه و مغول ها ـ
علي رغم آن كه از نظر زمان مسافتي طولاني ، آن ها را از هم جدا
مي سازد ـ دولت و حكومت مهم و قابل ذكري وجود ندارد كه از تشيع حمايت به عمل
آورده و از شيعيان دستگيري كرده باشد ؛ بلكه احياناً پاره اي از حكومت ها
ـ كه داراي قدرت و شوكت بودند ـ به پا خواستند و با شيعه جنگ و ستيز نموده و
آن ها را آماج دشمني هاي خود قرار دادند ؛ مانند سلجوقيان كه رفتار
آن ها در ستيزه گري و
1 . حكومت هولاكوخان در ايران به سال 650هـ . ق آغاز شد ، و با
مرگ ابي سعيد در سال 736هـ . ق حكومت اين خاندان منقرض گرديد .
|
33 |
|
دشمني با شيعه در بغداد و جز آن در كتب تاريخ ثبت و ضبط شده
است . ( 1 )
سرانجام دولت و حكومت مغول ها سربلند كرد و هولاكوخان بر
ايران استيلا يافت و بار ديگر بر عراق يورش برد ، حكومت و خلافت بني عباس را
منقرض ساخت و به همه مذاهب آزادي داد ؛ از جمله مذهب اهل بيت ( عليهم السلام ) در تمام بلادي كه زير نفوذ او به سر
مي بردند .
هولاكوخان به همه اديان و پيروانش احترام مي گذاشت و اهل علم
و افراد با لياقت را ارج مي نهاد ؛ اگر چه با او هم مسلك نمي بودند ؛ به
همين جهت ـ آن روزي كه فاتحانه وارد بغداد شد ـ ميان علماي شيعه و
اهل سنت گردهمايي و همبستگي به هم رساند .
كشتارهاي او در بغداد از آن رو نبوده است كه بغداد يك شهر
اسلامي به شمار مي رفت تا بگوييم هولاكوخان در مقام دشمني با اسلام به اين
كشتار دست يازيده است ؛ بلكه از آن رو بوده است كه بغداد با او روياروي گشته ودر
مقابل يورش او مقاومت مي كرد ، هولاكو ، ذاتاً جنگجو و
1 . در كتاب « تاريخ الحضارة الاسلامية » ـ كه حمزه طاهر آن را از
تركي به عربي ترجمه كرده است ـ ( در ص 85 ) آن آمده است : سلجوقيان تفوق اهل سنت
را در ايران به عهده گرفتند ؛ لكن نتوانستند تشيع را كاملاً از ميان ببرند . بنابراين
فاصله ميان دو قرن پنجم و ششم هجري را بايد دوران مجادله سخت ديني در ايران
دانست .
|
34 |
|
سفّاك و خونريز بوده و در هر منطقه اي كه در برابر او به جنگ
بر مي خاست ـ هر چند مردم هم اگر با او هم مسلك بودند ـ براي غلبه و پيروزي
دست به خونريزي مي زد . بنابراين اديان در زمان هولاكوخان آزاد بوده و فرزندان
و نواده هاي او نيز به همين منوال مذاهب را آزاد گذاشته
بودند . ( 1 )
اساساً براي حيات و زندگاني شيعه و حيات و پايداري مذهب
اهل بيت ( عليهم السلام ) كافي بود صرفاً به
آن ها آزادي عمل اعطا گردد ؛ اما حمايت از شيعه و تشيع و همياري با آن از سوي
وزير و يا امير را بايد فوق خواسته ها و ايده مطلوب شيعه و تشيع بر شمرد .
وقتي هولاكوخان به اديان و مذاهب ـ از آن جمله به مذهب تشيع ـ
آزادي اعطا كرد ، و گزند و آسيبي بر مردم حله ، كربلا و نجف ـ كه همه مردم اين چند
شهر شيعي بودند ـ وارد نساخت در بعضي اين تصور به وجود آمد كه
1 . يكي از شواهد اعطاي آزادي اديان در زمان مغول ها اين است
كه عطا ملك جويني « صاحب ديوان ايلخانيان مغول » در ايام سلطان اباقا بن هولاكوخان
درصدد برآمد نهري از فرات به نجف حفر كند و چون سرزمين نجف از مجراي فرات بلندتر
بود آب به سرزمين نجف نرسيد . آنگاه قناتي از اين نهر به سوي نجف حفر كرد و سرانجام
از اين طريق آب را در سال 672هـ . ق به نجف رسانيد . او رباطي را در نجف بنياد
كرد كه در همين سال آنرا پي ريزي نموده بود ؛ چنان كه در كتاب « فرحة
الغري » ابن طاووس ( طاب ثراه ) اين مطلب ياد شده است ؛ با اين كه اباقا بن
هولاكو ، بر مذهب جويني نبوده است .
|
35 |
|
هولاكوخان اسلام آورده و به مذهب تشيع گردن نهاده است ؛ اما يادآور
مي شويم : چنين تصوري را بايد پنداري نادرست بر شمرد ؛ زيرا صرفاً آسيب نديدن
مردم شهرهاي ياد شده را نمي توان دليلي براي اين امر دانست ، بهويژه آن كه
اين آزادي نسبت به همه مذاهب و اديان گسترش داشت ( و اساساً اختصاص به دين اسلام
نداشت تا نوبت به مذهب تشيع برسد ) ؛ اما مصونيت مردم شهرهاي مذكور از آسيب و
خونريزي هاي هولاكوخان نتيجه تدبير علما و رجال با فكر شهرهاي ياد شده بوده
است ؛ زيرا آن ها قبل از فتح بغداد از او امان خواستند و او هم به آن ها
قول داد كه آسيبي متوجه آنان نسازد . اين تصور غلط ، از آن رو پديد آمد ، چون قبل از
هولاكوخان بر شيعيان فشار وارد مي شد و شيعيان هم معمولاً وقتي مانعي بر سر
راه خود نمي ديدند از اختفا سر بر آورده و قد علم مي كردند . و همين عادتي
كه شيعيان بدان خو گرفته بودند باعث مي شد كه دشمنان آن ها تضييقاتي براي
آن ها فراهم آورند ، و در برابر خواسته هاي آن ها موانعي ايجاد كنند ؛
اما نمي دانستند كه مانند هولاكوخان اگر آزادي را از مذهب سلب كرده باشد معقول
نبود كه از مذهب تشيع سلب نمايد ؛ زيرا ـ بر فرض اگر هولاكوخان بر كفر خويش باقي بود
ـ بايد او را دشمن همه مذاهب اسلامي بر شمرد . ( اما چون اين نكته بر شيعيان مجهول
ماند برخي تصور كردند وي اسلام آورده و به
|
36 |
|
تشيع گردن نهاده است ) .
از پادشاهان مغول چهار تن اسلام آوردند كه عبارتند از : تكودار بن
هولاكوخان كه « احمد » ناميده مي شد ؛ غازان بن ارغون بن بغا بن هولاكوخان كه
« محمود » نام داشت ؛ نيكولاوس برادر غازان كه به « سلطان محمد خدابنده » معروف بود و
القا آن بهادر خان ابوسعيد پسر محمد خدابنده ؛ اما احمد ، مدت حكومت او ديري نپاييد ؛
زيرا وقتي برادرش اباقاخان بن هولاكوخان از دنيا رفت بر تخت نشست ؛ لكن
برادرزاده اش ارغون ابن اباقاخان ـ پس از جنگ و گريزي ـ بر وي غلبه كرد . و اما
غازان ، او آنگاه كه بر « بايدو » پيروز گشت و امر حكومتش استقرار يافت همراه لشگريانش
ـ كه به صد هزار تن و يا بيشتر مي رسيد ـ اسلام آورد ؛ لكن آيا او پس از آن
تشيع را پذيرا شد ؟ بايد گفت اين اظهار نظر نمي تواند قاطع باشد ؛ ولي بايد توجه
داشت امارات و نشانه هايي كه حاكي از تشيع غازان است وجود دارد كه عبارتند از
اين كه :
ـ وقتي غازان در سال 696هـ . ق به عراق آمد در سوي حله روي
نهاد و آهنگ مشهد اميرالمؤمنين علي ( عليه السلام )
نمود ، ضريح مقدس آن حضرت را زيارت كرد و دستورداد كه وجوه و اموال فراواني
در اختيار علويان قرار دهند . آنگاه براي زيارت به سوي مشهد حسيني در كربلا عازم گشت
و در آنجا همان گونه كه در مشهد علوي كوشيد دستور صادر
|
37 |
|
نمود . همچنين بدينسان در سال 698هـ . ق ـ كه بار ديگر به عراق
آمده بود ـ عمل كرد . ( 1 )
ـ غازان به سال 696هـ . ق در بغداد خانه هايي براي ضيافت
علويان ـ كه مقيم بغداد بودند ـ بنا كرد و آنرا « دورالسيادة » نام نهاد ، اموال
فراواني براي بناي آن صرف نمود و املاك و زمين هايي بر آن وقف كرد .
ـ وي سه نهر از فرات حفر كرد : كه يكي از آن ها به شهر كربلا
جاري مي شد . ( 2 )
و امثال اين گونه كارها كه موجب مي شود انسان به ظنّ
قوي ، او را شيعي بر شمارد ؛ زيرا امثال اين كارها را غالباً جز كسي كه خون تشيع در
عروق او جريان دارد انجام نمي دهد .
و اما نيكولاوس محمد خدابنده ، آنگاه كه اسلام آورد اسلام او در
آغاز امر بر طبق مذهب حنفي بود . وقتي نظام الدين عبدالملك شافعي ـ كه عالمترين
دانشمندان اهل سنت بود ـ بر او در آمد وي را به عنوان « قاضي القضات » همه
ممالك خويش منصوب كرد . او در محضر سلطان به مناظره با علماي حنفي مي پرداخت و
آنان را در استدلالات خود محكوم مي ساخت . وقتي سلطان ، غلبه او را در مناظره
مي ديد ، و خود او نيز در مقام تحسين از مذهب شافعي براي سلطان بر مي آمد
محمد خدابنده از
1 . ر . ك : الحوادث الجامعة ، در حوادث سال هاي 696 و 698هـ . ق .
2 . مختصر تاريخ بغداد ، ص 141 .
|
38 |
|
مذهب حنفي به مذهب شافعي در آمد ؛ اما هنگامي كه مناظره ميان
نظام الدين عبدالملك و علماي حنفي استمرار يافت و هر يك از دو طرف رأي و
فتوايي به مذهب طرف ديگر نسبت مي داد ـ كه امثال آن ها در امر دين ناخوش
به نظر مي رسيد ـ كدورت و رنجش خاطري در سلطان پديد آمد و سخت متأثر شد ؛ و
گويند اساساً مدتي آيين اسلام را ترك گفته بود . يكي از امراي مقرّب او ، امير طرمطار
بن نجوبخشي ، شيعي بود ؛ وي درصدد برآمد سلطان را به محاسن مذهب اهل البيت ( عليهم السلام ) آشنا ساخته و او را بدان فرا خواند ؛ پس از
مساعي او ، در سلطان گرايشي به اين مذهب پديد آمد . در اين اوان سيد تاج الدين
آوي امامي همراه با جماعتي از شيعه نزد سلطان محمد خدابنده آمد ؛ ميان
سيد تاج الدين و نظام الدين عبدالملك در حضور سلطان مناظراتي در
گرفت ، آنگاه سلطان پس از اين مناظره به سوي عراق رفت و مرقد اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) را در نجف زيارت كرد ، خوابي ديد كه از
رهگذر آن مذهب اماميه از ديدگاه او قوي تر از مذاهب ديگر مي نمود ؛ لذا آن
را بر امراي خود عرضه كرد ؛ آن دسته از امرايي كه شيعي بودند او را به پذيرفتن مذهب
اهل البيت ( عليهم السلام ) تشويق كردند .
محمد خدابنده دستور داد علما به مجلس او بيايند . علامه حلي ، حسن
بن يوسف بن مطهر در اين مجلس حضور به هم رسانيد . سلطان به قاضي القضات
نظام الدين دستور داد با علامه حلي به مناظره بپردازد . مجلسي را
|
39 |
|
آماده ساخت كه علما و اهل فضل در آن حاضر شدند و مناظره ميان
علامه و نظام الدين در مسأله خلافت آغاز شد ، و سلطان به اين مناظره گوش فرا
مي داد ؛ تا سرانجام قاضي القضات نظام الدين مغلوب گشت و علامه حلي بر او
پيروز شد . سلطان محمد خدابنده از همان لحظه تشيع خود را اظهار كرد و سپاهيان و اهل
مملكت را به تشيع فرا خواند و در سراسر بلاد اسلامي مراسم مذهب امامي را به اجرا در
آورد . و سيد تاج الدين محمد آوي را به سمت و عنوان « نقيب الممالك » منصوب و
مُعنوَن ساخت . همين مناظره باعث رواج و انتشار مذهب آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) در ايران گشت ، تا آنجا كه شعاع آن
بر سراسر بلاد ايران پرتو افكند ؛ اما راجع به پسر سلطان محمد خدابنده يعني بهادرخان
ابوسعيد ، يادآور مي شويم كه وي از روزي كه زمام حكومت را به دست گرفت بر مذهب
اهل البيت ( عليهم السلام ) بود ، با مرگ او حكومت
مغول ها بر سرزمين ايران منقرض گرديد .
خلاصه آن كه : يكي از درخشان ترين عصرهاي تشيع ، عصر
حكومت مغول ها در ايران بوده است ؛ زيرا شيعيان در اين عصر نسيم آزادي را احساس
كردند و علماي آن ها علناً به مناظره و مجادله با پيروان مذاهب ديگر مي
پرداختند . اين عصر به علماي برجسته اي افتخار مي كند كه نظير آن ها
كمتر در عصري ديگر به چشم مي خورد ؛ امثال :
ـ آل سعيد ، كه از جمله آن ها محقق ، صاحب « شرايع
الاسلام » و علامه حلي و پدر و پسر او مي باشند .
|
40 |
|
ـ آل طاووس ، كه از جمله آن ها است : دانشمند
نيكوكار
مجدالدين و دو سيد بزرگوار : رضي الدين و غياث الدين كه اين دو در عصر مغول ها ،
نقيب طالبيين در
عراق بودند .
ـ و خواجه نصيرالدين طوسي ، پيشواي فلسفه و كلام ، همان كسي كه در
زمان هولاكوخان سرپرستي اوقاف را در ممالك مغول ها در اختيار داشت .
ـ و دانشمندان فراوان و برجسته ديگري كه در اين دوره در ايران به
ثمر رسيدند .
شيعه و صفويه ( 1 ) در ايران
وقتي حكومت و فرمانروايي مغول ها منقرض شد ، سرزمين هاي
تحت حكومت آن ها به چند دولت كوچك شيعي تقسيم شد كه هر دولتي ، بخشي از ممالك و
سرزمين هاي تحت حكومت مغول ها را به تصرف و اشغال
1 . حكومت صفوي ها در سال 905هـ . ق آغاز شد و در سال
1148هـ . ق ـ كه نادرشاه زمام امور را به دست گرفت ـ به پايان رسيد و خطبه به
نام شاه عباس سوم را گسست . نادرشاه در آن روزگار صرفاً يك فرمانده و فرمانروا بود و
شاهان صفويه ـ چنان كه مي گويند ـ علوي موسوي بوده اند . بعضي از
مورخين برآنند كه آبا و اجداد صفوي ها از اقطاب صوفيه اهل طريقت بوده و از
زمره اهل سنت به شمار مي رفتند و نخستين كسي كه از اين سلسله اظهار تشيع
نمود ، شاه اسماعيل صفوي است .
|
41 |
|
خود در آورده بود ، مانند : دولت چوپاني ها كه آذربايجان ، عراق
عجم ، ديار بكر و قسمتي از حدود روم را تصرف كرده بودند ؛ و دولت ايلخان ها كه
بخشي از ايران ـ از حدود آذربايجان غربي تا عراق عرب و فرات غربي ـ را در تصرف خود
داشتند و پس از گذشتن مدتي حكومت آن ها فقط به عراق عرب محدود شد . و حكومت
سربداريه كه بر خراسان و سبزوار و جز آن ها حكم مي راندند ، و دولت
مرعشي ها كه بر آمل و مازندران و بلاد ديگر استيلا يافته بودند .
بعد از مغول ها تا وقتي كه شاه اسماعيل صفوي به حكومت رسيد
دولت و حكومتي كه بر سراسر بلاد ايران حاكم باشد به وجود نيامد . شاه اسماعيل
صفوي ( 1 ) به تصرف تمام سرزمين هاي ايران موفق گرديد و عراق عرب را
بازگرداند و بر آن استيلا يافت .
در زمان شاه اسماعيل ، آثار مهمي در اعتاب مقدسه بنا شد ، از آن
جمله : ساختمان حرم كاظميين ( عليهما السلام ) و مسجد
بزرگ پشت حرم كه هم اكنون به « مسجد صفويه » معروف است . او نخستين پادشاه صفوي است كه
در زمان او به
1 . وي در سال 905هـ . ق به پا خاست ، و در اردبيل به سال
930هـ . ق از دنيا رفت . در بحث مربوط به صفوي ها ، افشاري ها و
قاجاري ها به كتاب « آثار الشيعة الامامية » ( جزء سوم آن كه درباره پادشاهان
شيعه است ) از فاضل و محقق معاصر شيخ عبدالعزيز جواهري استناد جسته و از آن مستفيض
هستيم ؛ چنان كه در موارد ديگري از كتاب خود از كتاب ياد شده بهره
برده ايم .
|
42 |
|
ترويج مذهب اماميه و تشيع در تمام بلادي كه حكومت وي در آن گسترش
يافته بود اهتمام و عنايتي مبذول گشت . او مبلغين را به سرزمين هايي كه
مي خواست آن ها را به تصرف در آورد مي فرستاد تا مردم آن بلاد را به
تشيع و مذهب اهل البيت ( عليهم السلام ) دعوت
كنند . در زمان شاه اسماعيل نسبت به علما و علويان محبت و دوستي و رفتار مطبوع و خوش
آيندي ، مبذول مي گرديد ، و عده اي از علما و علويان به عنوان « نقيب » و
« صدر » منصوب شدند . از علما براي نشر و ترويج مذهب تشيع و تقويت اركان آن استمداد
مي شد و به نام ائمه اثني عشر بر منابر خطبه مي خواندند . تشيع در اين
زمان براي پيشرفت خود با گردنه هاي سخت و ناهمواري مواجه نگرديد كه سير و حركت
آن ها را راكد سازد .
در زمان ساير سلاطين صفويه نيز وضع به همين منوال بود ؛ زيرا نهر
حوالي حله در زمان شاه طهماسب ( 1 ) به وجود آمده بود . و نيز در زمان او
بود كه نهري را حفر كردند تا آب آن به نجف برسد ؛ لكن علي رغم كوشش هاي
عظيمي كه براي آن صرف شد آب به نجف نرسيد ؛ چون زمين نجف از مجراي نهر بلندتر
بود .
در زمان شاه عباس اول ( 2 ) گام هاي وسيع تري
براي نشر
1 . وي در بيست و هشتم ذي حجه سال 919هـ . ق به دنيا آمد و در
سال 930هـ . ق به سلطنت رسيد و در سال 948هـ . ق از دنيا رفت .
2 . او به سال 979هـ . ق زاده شد ، و در سال 996هـ . ق
رسماً به تخت نشست و به سال 1037هـ . ق از دنيا رفت .
|
43 |
|
مذهب اهل البيت ( عليهم السلام )
برداشته شد كه نتايج آن مهم تر از كارهايي بود كه در زمان شاه اسماعيل
انجام گرفته بود . در اين زمان يعني در دوران شاه عباس اول آثار مهم و خدمات بزرگي
جلب نظر مي كند كه حاكي از مساعي و نصرتي است كه نسبت به تشيع مبذول
مي گرديد . اين مساعي و كارهاي جالب و مهم با رهنمودهاي دو دانشمند بزرگ ؛ يعني
شيخ محمد بهاءالدين عاملي معروف به « شيخ بهايي » و سيد ميرمحمدباقر داماد صورت
پذيرفت .
شاه عباس اول ( در مقام جلب توجه مردم شيعي ايران ) نسبت به
اهل البيت ( عليهم السلام ) احترام عجيبي نشان
مي داد ؛ از جمله : بارها به زيارت امام رضا ( عليه
السلام ) رفت ، در يكي از اين زيارت ها مسافت ميان پايتخت خود ؛ يعني
اصفهان تا مرقد امام رضا ( عليه السلام ) در
خراسان را با پاي پياده طي كرد كه بزرگان دولت و حكومت نيز در اين سفر او را همراهي
مي كردند ، اين مسافت ـ طبق اندازه گيري ـ به يكصد و نود و نه فرسخ
مي رسيد . و در زيارت ديگر به سال 1021هـ . ق صحن رضوي را توسعه داده و
ساختمان هاي بلند و قنات هاي مهمّي در كنار مرقد احداث كرد ؛ اما آثار
ديگري كه مربوط به همين زمان مي باشد عبارت از سپردن جواهر ، تحفه هاي
گران بها ، قرآن هاي نفيس ، كتاب هاي باارزش و امثال آن به خزانه
آستان قدس رضوي و خزائن ائمه ديگر در عراق است .
|
44 |
|
از حسنات جاويد وي ـ كه از زمان شاه عباس تاكنون باقي ماند ـ
مساجد و مأذنه هاي اصفهان و شهرهاي ديگر و نيز قنوات ، ابنيه و كاروانسراها در
مسير مسافران مشاهد مقدسه عراق مي باشد . و نيز از آثار جالب اين زمان بناي صحن
كنوني مرقد اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) است ، و
همانگونه كه درميان مردم معروف است و زبان به زبان براي هم بازگو مي كنند صحن
مذكور با مهندسي و معماري شيخ بهايي بنا شد ؛ چنان كه بايد چاه هاي وسيع
متعددي را ـ كه تا هم اكنون در نجف باقي است و به « شاه عباسيات » معروف مي باشد
ـ از آثار مربوط به همين دوره دانست . ( 1 )
در اين زمان بيش از هر وقت به اهل علم ارج مي نهادند ، و از
علما قدرداني مي كردند ؛ و لذا رواج و رونق بازار علم در اين زمان معروف و از
مشخصات آن است . و آنچه در اين دوره در جهت خدمت به علما و علويان وقف شد مطلبي است
كه كمتر كسي از آن بي خبر مي باشد .
1 . حجة الاسلام سيد حسن صدر در كتاب فشرده خود : نزهة اهل
الحرمين في عمارة المشهدين » آورده كه بناي صحن رضوي از آثار زمان شاه عباس دوم است
و پدر او شاه صفي به ساختن آن آغاز كرد ؛ اما قبل از آن كه به اتمام برسد از
دنيا رفت و شاه عباس دوم آن را تكميل نمود . به هر حال ، ظاهراً نهر معروف به
« مُكريه » يا « نهر الشاه » از آثار دوره شاه صفي است ، نه شاه عباس اول : زيرا آب از
كانال اين نهر در سال 1042هـ . ق به نجف جريان يافت و شاه عباس اول در سال
1037هـ . ق از دنيا رفته بود .
|
45 |
|
خلاصه آن كه : حكومت صفوي ها صرفاً يك حكومت سياسي نبوده
است ؛ بلكه اين حكومت در جهت خدمت به دين و ترويج تشيع اهتمام زيادي نشان
مي داد ، به ويژه در زمان شاه اسماعيل و شاه عباس اول كه آثار خدمات ديني در
دوران آن ها چشمگير است . پادشاهان در اين عصر و عصرهاي ماقبل آن به ترويج دين
افتخار مي كردند ( و در تظاهر به آن سخت پايبند بودند ) ؛ علت آن نيز جوّ و فضايي
بود كه مردم در آن به سر مي بردند ؛ چرا كه روح ديني در اين فضا حاكم بوده است
و يا اين كه شايد پادشاهان طبعاً به علما احترام مي گذاشتند و سعي بر آن
داشتند كه به آن ها تقرب جسته و از آراي آنان بهره گيرند . اصولاً كار علما ،
اجراي برنامه ديني و قوانين شريعت در هر دوره اي بوده است . در دوراني كه رأي و
نظر علما ، اقوال و رهنمودهاي آن ها در حكومت نقش داشت ، برنامه دين بر بلاد و
سرزمين ها حاكم بود و قوانين ديني رو به رواج و انتشار مي گذاشت و مردم
نيز بدان پايبند مي شدند . و اگر در هر زماني يك پادشاه و زمامدار با احكام
شريعت به مخالفت بر مي خاست علما در صدد نگاهباني و دفاع از حريم دين و مظاهر
ديني بر مي آمدند و به آن زمامدار نسبت به آيين الهي هشدار مي دادند .
قوام و دوام نشر و ترويج شريعت در اين دوران رهين همياري زمامداران و علماي ديني
بوده است . در هر دوره اي كه مي بينيم بي ديني و مخالفت با
|
46 |
|
شريعت رواج يافت دوره اي است كه زمامداران آن دوره از علماي
ديني فاصله گرفته اند و به نصايح آن ها گوش فرا نداده اند و از آرا
و دعوت هاي آن ها بهره مند نبوده اند .
شيعه و دوران حكومت نادرشاه ( 1 ) در
ايران
همه ما به فتوحاتي كه براي نادر شاه به هم رسيد آشنا هستيم و
مي دانيم كه وي بر ايران ، هند ، عراق ، بحرين ، افغان ، بخارا و بلاد ديگر طي مدت
نسبتاً كوتاهي استيلا يافت .
در زمان نادرشاه آنگونه اهتمام كه نسبت به شئون ديني و ترويج از
علم و قدرداني از علما ـ كه در زمان صفوي ها مبذول مي شد ـ ديده
نمي شود . نادرشاه به علماي ديني اجازه نمي داد در كار حكومت و دولت دخالت
كنند ؛ اما در زمان او خدماتي كه در مورد مرقدهاي ائمه و اهل البيت ( عليهم السلام ) انجام گرفت كمتر از دوران صفوي ها
نيست ؛ زيرا بناي گنبد براي مرقد اميرالمؤمنين ( عليه السلام )
كه با روكش طلا مزين شده و پر شدن خزانه مرقد امام حسين ( عليه السلام ) از پول ها و جواهر و غيره ، كه همگي در
دوره نادرشاه ـ پس از بازگشت فاتحانه او از هند ـ انجام گرفت نشان مي دهد كه
چه كوشش هاي جالب و خدمات بزرگي در اين دوره مبذول گرديد ؛ چنان كه در
همين دوره بوده است كه بناي عظيمي در مشهد رضوي
1 . نادرشاه به سال 1100هـ . ق زاده شد و در سال 1148هـ . ق بر تخت سلطنت جلوس كرد ودر جمادي الاولي به سال 1160هـ . ق به قتل رسيد .
|
47 |
|
ساخته شد كه سنگ هاي مرمر آن را از آذربايجان آورده
بودند .
نادرشاه براساس شروطي با عثماني ها صلح كرد كه يكي از
آن ها اين بود كه بايد دولت عثماني ، رسميّت مذهب جعفري را مثل ساير مذاهب
چهارگانه اهل سنت اعلان كند . و ديگر ساختن ركن خاصّي براي مذهب جعفري در مكه
مكرمه . و سوم ، صيانت ، حمايت و دفاع از حجاج ايران در راه مكه بود ؛ لكن
عثماني ها ، به هيچ يك از اين شروط ـ به خصوص نسبت به شرط اول و دوم يعني
رسميت شناختن مذهب جعفري و ساختن ركن ويژه مذهب جعفري در مكه ـ وفا نكردند .
وقتي نادرشاه به عراق آمد دانشمندان شيعي و سني را فراهم آورد و
آن ها را به مناظره و وحدت در مذهب واداشت ؛ اگر چه در به هم رساندن اين اجتماع
و گردهمايي و مناظره و استدلال متقابل آنان موفق بود ؛ لكن براي ايجاد وحدت مذهب
ناكام ماند ؛ اگر چه طي مدت كوتاهي ـ از ترس سطوت نادرشاه ـ اظهار وحدت مذهبي
مي كردند . آنگاه ايران پس از نادرشاه با جنگ ها و فتنه هايي مواجه
شد و خاندان افشاريه نتوانستند بيش از چند سالي به حكومت و فرمانروايي خود ادامه
دهند . و در اين مدت نيز گرفتار جنگ هاي داخلي و رقابت بوده اند ، تا
آن كه حكومت زندي ها بر سر كار آمد . در دوره آن ها كارهاي مهمي نسبت
به مذهب و شيعيان صورت نگرفت ؛ زيرا
|
48 |
|
حكومت زندي ها آنچنان كه بايد ، همه بلاد ايران را زير پوشش
خود قرار نمي داد ؛ علاوه بر اين ها روزگار آن ها به جنگ و ستيز با
اولين پادشاه قاجاري ها ؛ يعني آغامحمدخان سپري شد .
شيعه و دوران حكومت قاجاري ها ( 1 ) در
ايران
آغاز سر بر آوردن قاجاري ها با ايام حكومت نادرشاه مواجه
بود ، و ايران ـ جز پس از انقراض حكومت زندي ها به دست آغامحمد خان در سال
1202هـ . ق ـ براي حكومت قاجارها آمادگي نيافته بود . وقتي قاجارها بر فراز تخت
حكومت تكيه زدند نفوذ روحانيت در حكومت اعاده شد و از طرق مختلف نسبت به علما
خدماتي صورت گرفت ، و پاره اي از پادشاهان اين سلسله در برابر علما نسبتاً از
گوش شنوايي برخوردار بودند ؛ از قبيل فتحعلي شاه ( كه ظاهراً براي تقويت سلطه و
حكومتش به علما احترام مي گذاشت تا از اين رهگذر قلوب مردم را به خود جلب كرده
باشد ) .
1 . اولين پادشاه از اين سلسله ـ كه بر همه سرزمين هاي ايران
استيلا يافت آغامحمد خان بوده است . وي حدود بيست و يك سال سلطنت كرد ، و در سال
1211هـ . ق به قتل رسيد . آخرين پادشاه اين سلسله احمد شاه بوده است كه در سال
1344هـ . ق با دسيسه رضاخان از سلطنت خلع گرديد .
|
49 |
|
عده اي از علما ( تحت تأثير اين ظواهر فريبا قرار گرفتند و )
كتاب هاي متعددي به نام فتحعلي شاه تأليف كردند ؛ از آن جمله علامه اكبر ، شيخ
جعفر كه كتاب « كشف الغطا » را براي او تأليف نمود .
به هر حال اين پادشاه به تجليل از علم و تقدير از علما و اهتمام
به دين تا آنجا ( تظاهر مي كرد ) و به آن ها وقع مي نهاد كه شيخ جعفر
ياد شده در ديباچه كتاب خود به ستايش او پرداخت ، همين شاه ـ به منظور ( خاطر نشان
ساختن ) احترام خود نسبت به علما و تكريم آن ها ـ روزي كه شيخ جعفر از نجف براي
ديدار ايران آمده بود با پاي برهنه به استقبال وي شتافت . همچنين ميرزا محمد جعفر
استرآبادي ( قدس سره ) كتاب « نجم الهدايه » و مولي علي اكبر ايجي اصفهاني ، كتاب
« زبدة المعارف » را ـ كه اين كتاب اخير ، در اصول دين و اخلاق و معارف است ـ به
نام اين شاه تأليف كردند . و نيز كتاب هاي ديگري به نام او تأليف شده است .
از جمله كارهاي نيكي كه در زمان سلطنت او به انجام رسيد عبارتند
از :
ـ روكش طلا بر گنبد و ايوان مرقد امام حسين ( عليه السلام ) و نصب پنجره هايي از نقره بر ضريح آن
حضرت .
ـ بناي گنبد مرقد حضرت عباس ( عليه السلام ) .
ـ پوشش طلا بر گنبدسيده فاطمه ( حضرت معصومه )
|
50 |
|
دختر موسي بن جعفر ( عليهما
السلام ) در قم و بناي صحن وسيع براي آن .
ـ بناي صحن امام رضا ( عليه السلام ) و اهداي قنديل هاي زرّين ، براي حرم مقدس او .
ـ نصب ضريح نقره بر مرقد حضرت عبدالعظيم ( 1 ) ، مدفون در
نزديكي تهران ( شهر ري ) .
ـ نصب ضريح نقره بر مرقد سيد احمد ( 2 ) در شيراز .
ـ بناي مساجد و مدارس و امثال آن ها كه نشان دهنده اهتمام
مردم آن زمان براي خدمت به اهل البيت ( عليهم السلام )
و دفاع از مذهب تشيع است .
در اين زمان تنها به ترويج دين و دانش بسنده نشد ؛ بلكه ادب نيز به
رواج و رونق خود دست يافت ؛ به شعرا و ادبا هديه هاي فراواني تقديم مي شد ؛
حتي تا آنجا اين
1 . وي فرزند عبدالله بن علي بن حسن بن زيد بن حسن بن علي بن ابي
طالب ( عليهم السلام ) است . در « ثواب الأعمال » آمده
است : مردي از مردم ري بر امام هادي ( عليه السلام )
وارد شد . حضرت فرمود : كجا بودي ؟ عرض كرد : حسين ( عليه
السلام ) را زيارت مي كردم . فرمود : چون تو قبر عبدالعظيم را ـ كه در
كنار شما ( يعني در ري ) قرار دارد ـ زيارت كردي ، مانند كسي بودي كه امام حسين
را در ( كربلا ) زيارت كرده است .
2 . امروزه ميان مردم به « شاه چراغ ! » معروف است ؛ وي فرزند
امام موسي كاظم ( عليه السلام ) مي باشد ،
پدرش او را دوست مي داشت و زمين معروف به « اليسيرة » را به او بخشيد . گويند : وي
هزار برده را آزاد كرد ، راجع به فضيلت و نيز توجه و عنايت امام كاظم ( عليه السلام ) نسبت به او مطالبي در كتب رجال جلب نظر
مي كند .
|
51 |
|
قدرداني پيش رفت كه ارباب ادب از ايراني و عرب به ايران روي
آوردند و انجمن هاي ادبي بر سر پا گرديد كه در آن ها گفتگوهاي ادبي و
نوادر و ظرائف سخن رد و بدل مي شد ؛ در نتيجه همزمان با اين دوره ، شعراي
چيره دست و توانايي پديد آمدند .
در زمان ناصرالدين شاه نيز وضع به همين منوال بود . در اين
دوره ها عنايت و اهتمامي نسبت به روحانيين در عراق و ايران مبذول
مي گرديد و زمامداران نسبت به آن ها ارج مي نهادند و آنان را از
عطاياي خود بهره مند مي ساختند . در زمان ناصرالدين شاه كارهايي بدين شرح
انجام گرفت :
ـ پوشش طلا بر گنبد عسكريين ( عليهما
السلام ) در سامرا .
ـ پوشش ايوان حرم امام رضا ( عليه
السلام ) در مشهد رضوي با طلا .
ـ پوشش طلا بر گنبد حضرت عبدالعظيم حسني ( عليه السلام ) در ري .
كتاب هاي « مرآت البلدان » و « ناسخ التواريخ » و جز آن ها
در زمان اين شاه تأليف شد .
خلاصه آن كه : در دوره قاجارها از مذهب اهل البيت ( عليهم السلام ) ترويج و حمايت به عمل آمد ، آن ها
( براي تقويت پايه هاي حكومت خود ) به ياري علم و علما بر مي خاستند و
ايران در اين دوره از وجود علماي برجسته فراوان ، مي درخشيد .
|
52 |
|
عده اي از دانشمندان ايراني نيز در اين دوره از ايران به نجف
مهاجرت كرده بودند كه شمار اين علماي مهاجر به حدود ده هزار نفر مي رسيد ؛ لذا
بوستان علم در ايران و عراق به خاطر اهتمام و عنايتي كه نسبت به اهل علم مبذول
مي گرديد سرشار از مناظري خوش و ميوه هايي مطبوع بود ، تا آن كه در
زمان محمد علي شاه انقلاب و آشوبي پديد آمد ، اهل علم دچار وضع نابساماني شدند و
ارتباط ايران با علماي مهاجر عراق قطع شد ؛ و لذا ناگزير شدند به ايران مراجعت
كنند .
در ايام حكومت قاجارها مطابع و چاپخانه هاي چاپ سنگي پديد
آمد ، از رهگذر آن بسياري از كتب فقهي و ديني و ساير فنون علم انتشار يافت و نفوذ
روحانيّت تمام بلاد ايران و سرزمين اين مملكت ـ اعم از شهر و كوه و دشت و بيابان ـ
را زير پوشش داشت تا حكومت قاجارها منقرض گشت .
خلاصه سخن آن كه : ايران در قرن اول هجري ـ پس از آن كه
مسلمين آنرا فتح كردند ـ با ولا و محبت نسبت به اهل البيت ( عليهم السلام ) آشنايي نداشت . و در قرن دوم همزمان با
حكومت امويان بود كه تشيع در آن ريشه دوانيد و مردم با ولاي اهل البيت ( عليهم السلام ) تاحدّي مأنوس شدند .
تشيع در اواخر قرن دوم و سوم ـ در ثلث اول دوران حكومت
بني عباس و پس از اقامت امام رضا ( عليه السلام )
در خراسان
|
53 |
|
ـ ظهور خود را آغاز كرد . و در قرن چهارم و پنجم ـ همزمان با حكومت
آل بويه ـ انتشار يافت و طيّ مدتي در عهد سلجوقيان گرفتار ركود و توقف گرديد ؛
سرانجام در دوره حكومت مغول ها ( از قرن هفتم ) دامنه تشيع در ايران رو به گسترش
نهاد تا آن كه شاه اسماعيل صفوي در قرن دهم بر حكومت دست يافت و از همين قرن
بود كه تشيع همه سرزمين ايران را زير پوشش خود گرفت ؛ البته بايد توجه داشت
عده اي از اكراد در اين سرزمين بر مذهب اهل سنّت باقي ماندند ( و در
كردستان به سر مي برند ) و هم چنين عده اي از عرب هاي جنوب ( و مردمي
از شمال ، و نيز گروهي از مردم زاهدان و بلوچستان ايران ) پيرو مذهب اهل سنت
مي باشند . وقتي چنين واقعيتي براي ما به مدد برهان و وجدان روشن شد به اين
نتيجه مي رسيم كه ايراني ها ، همان مردمي هستند كه سال ها پس از
پيدايش تشيع آن را پذيرا شدند و تشيع پس از قرن ها توانست همه سرزمين ايران را
در بر گيرد . و اين تصور ـ كه تشيع از ايران شروع شد ـ را بايد تصوري واهي بر شمرد .
آيا صحيح است بگوييم آن پديده اي كه همزمان با حيات نبيّ اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) جوشيد و در عروق گروهي از صحابه
برگزيده او جريان يافت منبع آن را در قرن دهم در ايران جستجو كنيم ؟ بايد از
اين تصور واهي و اشتباه و بهتان بزرگ به خدا پناه برد ؛ بلكه عناد و اصرار بر
اختلاف ، انسان را به آنجا مي كشاند كه
|
54 |
|
دانسته و يا نادانسته وجود آفتاب را در حال طلوعش انكار
مي كند و ديدگان او در رؤيت ماهتاب در شب چهارده از كار مي افتد .
هدف ما از اين سخن آن است كه اهل بصيرت و پويندگان حق را هشداري
باشد تا حقايق را از جاده اي مستقيم و روشن ـ و نه از طريقي گرفتار انحراف و
اعوجاج كه انسان را از صراط مستقيم به دور ساخته و موجب سقوط در چاه وَيل
مي گردد ـ جويا گردند .