بخش 6

حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)

پرسش 118

علي خوارج را كافر نمي داند، شما چرا بهترين ياران محمد و همسران او را كافر مي‌دانيد؟


126


پاسخ

هيچ‌گاه ما مسلماني را كافر نخوانده ايم، فقط اعمال آنان را محك زده‌ايم و اعمال آنان، بهترين گواه بر هويت آنهاست. اگر به راستي تكفير كاري زشت و ناپسند است (و حقاً بدون ملاك تكفير كردن، زشت ترين كارهاست) پس بدانيد كه پيشواي شما، محمد بن عبدالوهاب در كتاب كشف الشبهات، جز پيروان خود، همة مسلمانان را كافر مي داند.

او در طول عمر خود با مسلمانان نجد، يمن و حجاز نبرد كرد و غارتگري نمود و همة آنها را كافر و بت پرست ‌دانست. امروز هم فرزندان اين سلف! انسان‌هاي بي‌گناه و افراد معصوم، و گويندگان«لاإله إلاّ اللّه» و كساني را كه مي‌گويند: «اللّه ربّنا، و محمد رسولنا والكعبة قبلتنا و القرآن كتابنا» را با فريب دادن افرادي به نام عمليات شهادت طلبانه مي‌كشند ولي هرگز به كافران و مشركان واقعي كاري ندارند! بهترين مصداق اين موضوع عراق است.

پرسش 119

به اتفاق شيعه و سني، عمر در كارهاي زيادي، با علي مشورت مي‌كرد؛ اين مسأله را چگونه توجيه مي‌كنيد؟

پاسخ

اميرمؤمنان به اتفاق امّت يا اكثريت قاطع، اعلم امّت و آگاهترين فرد به اصول و فروع اسلام و از نظر تدبير و سياست، زبانزد خاص و عام بود؛ مشورت عمر دربارة نبرد مسلمانان با كافران بود. حتماً بايد


127


اميرمؤمنان، خليفه را راهنمايي كرده، او را در اين مقصد كمك مي‌كرد. اين فضيلتي است براي امام، ولي طرف مشورت بودن، نشانة همفكري كامل در همة مسائل نيست و مصالح اسلام بسي برتر و والاتر از هر چيز ديگري است. پس اين نوع همكاري‌ها آنچه را كه سؤال كننده به دنبال آن است، ثابت نمي‌كند.

پرسش 120

در دوران خلافت عمر، سلمان فارسي فرماندار مدائن و عمار ياسر فرماندار كوفه بوده است. اين چگونه با اعتقادات شيعيان سازگار است؟

پاسخ

همكاري اين دو نفر و همچنين ديگر افراد وارسته با دستگاه خلافت، ناشي از آن است كه ازنظر اميرمؤمنان اصل حفظ اسلام، قابل صرف نظر كردن نبود؛ بنابراين، گروه ياد شده ـ كه از پاكترين ياران رسول خدا بودند و دربارة آنان، ستايش‌هاي فراواني از پيامبر رسيده است ـ به خاطر حفظ اصل اسلام اين منصب‌ها را پذيرفتند كه تا حدّ ممكن به وظيفة خود عمل كرده‌ باشند. همكاري آنان بسان همكاري يوسف (عليه السلام) با دربار مصراست.

پرسش 121

شيعيان از علي نقل مي‌كنند وقتي به وي خبر رسيد كه انصار، ادعا كردند كه خليفه از‌آنها باشد، فرمود: چرا در


128


پاسخ آنها نگفتيد:پيامبر وصيت نموده كه با نيكوكارشان نيكويي شود و از بدكار آنها گذشت شود گفتند: اين چه دليلي عليه آنهاست؟ گفت: اگر امامت به آنها تعلق داشت، پيامبر در حق آنها سفارش نمي‌كرد. به شيعه بايد گفت: پيامبر دربارة اهل بيت خود سفارش نموده كه با آنها به نيكي رفتار شود و فرموده است: «أذكركم اللّه في أهل بيتي».

پاسخ

منطق علي (عليه السلام) منطق بسيار استواري است؛ زيرا سفارش ترحم بر گروهي و گذشت از بدي‌هاي آنان، نشانة زير دست بودن آنهاست. ولي آنچه دربارة اهل بيت خود سفارش كرده، غير از آن است كه دربارة انصار گفته است؛ سفـارش دربـارة انصار اين است كه اگر بدي كردند، عفو كنيد؛ ولي آنچه كه دربارة اهل بيت خود سفارش كرده، پيـروي از آنهـاست، نـه عفـو از بـدي‌هاي آنها!

دربارة اهل بيت همان سفارش دربارة كتاب خداست؛ يعني سفارش به پيروي و اطاعت و فرمانبرداري. اين سفارش كجا و آن سفارش كجا!

پرسش 122

مفسران شيعه آية {وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر}.1‌را چنين تفسير مي‌كنند كه با زنان كافر ازدواج نكنيد. پس چرا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ممتحنه/ 10.


129


پيامبر (صلّي الله عليه وآله) با امّ المؤمنين عايشه ـ كه شما او را كافر و مرتد مي‌دانيد ـ ازدواج كرد؟

پاسخ

شيعه هرگز عايشه را كافر و مرتد نمي داند.

آنچه دربارة او مي‌گويند اين است كه: او عملاً با نص قرآن كه به زنان پيامبر مي‌گفت: {وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ...}.(1) مخالفت كرد و با پيمان‌شكناني مانند طلحه و زبير همراه شد و جنگي را به راه‌انداخت كه در آن 14000 نفر از مسلمانان كشته شدند.

پرسش 123

شيعيان معتقدند كه اصحاب، درستكار و عادل نيستند؛ ولي در كتاب‌هاي شيعه رواياتي مي‌بينيم كه بر عدالت صحابه دلالت مي‌كند، از آن جمله: از پيامبر روايت مي‌كنند كه در حجة‌الوداع فرمود: «نضر اللّه عبداً سمع مقالتي فوعاها ثم بلغها إلي من لم يسمعها؛ خداوند تر و تازه نمايد بنده اي را كه سخن مرا شنيد و آن را حفظ كرد و سپس به كسي كه آن را نشنيده رساند.»

پاسخ

اوّلاً) اگر واقعاً شيعه اين روايات را در كتاب‌هاي خود دارد كه بر عدالت صحابه دلالت مي‌كند، پس چرا در سؤال‌هاي قبل، شيعه را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احزاب/ 33.


130


متهم به اعتقاد به ارتداد صحابه مي‌نموديد؟

ثانياً) افزون بر آن، اين روايت كوچكترين دلالتي بر عدالت صحابه ندارد؛ بلكه اين قانون عمومي براي همة مسلمانان جهان است كه سخن حقي را كه شنيدند، بايد به ديگران منتقل كنند. در حقيقت، دعوت به اين است كه سراغ علم و دانش بروند، آن هم دانش‌هاي ديني و احاديث نبوي و آن را به ديگران تا روز قيامت برسانند. اين چه ارتباطي به عدالت صحابه دارد؟!

پرسش 124

پيامبر دستور داده است كه همسر شايسته‌اي انتخاب كنيم. پس چرا از نظر شيعيان پيامبر همسر شايسته‌اي انتخاب نكرد؟

پاسخ

شيعه هرگز چيزي دربارة همسران پيامبر (صلّي الله عليه وآله) جز آنچه كه قرآن و احاديث پيامبر (صلّي الله عليه وآله) دربارة آنان گفته‌اند، نمي‌گويد.

در آن زمان جامعة اسلامي، جامعة واحدي بود و افراد، حق داشتند با يكديگر ازدواج كنند؛ ولي اين دليل بر آن نيست كه زناني كه پيامبر با آنان ازدواج كرده و يا خانوادة آنان، تا به آخر به عدالت زيسته‌اند.

از آيات سورة تحريم، استفاده مي‌شود كه زنان پيامبر، بهترين زنان دوران خود نبودند؛ زيرا دربارة آنان مي‌گويد:{عَسي رَبُّهُ إِنْ


131


طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ...}1؛ «اميد است كه اگر پيامبر شما را طلاق دهد، خداوند زناني بهتر از شما به جايتان براي او به همسر ي برگزيند؛ زناني مسلمان، مؤمن، مطيع و...»

پرسش 125

اگر منافق در ميان اصحاب زياد بود، چگونه فارس و روم و بيت‌المقدس را فتح كردند؟

پاسخ

اولاً) ما هرگز معتقد به ارتداد صحابه به معناي كفر نبوده ايم.

ثانياً) پيروزي مسلمانان، بر فارس و روم عللي داشت:

الف) خستگي جهان آن روز روم و فارس بر اثر جنگ‌هاي پياپي و نبودن يك برنامة صحيح كه طبقات مختلف كشور را سعادتمند سازد و عدالت را در ميان آنان گسترش دهد، خود زمينة پيدايش اين حالت بود كه وقتي نداي عدالت را بشنوند، همگي به آن پاسخ مثبت بگويند.

ب) برنامة نوراني اسلام، كه تعاليم آن مثل نوري درخشيد و دل‌ها، ناخودآگاه پذيراي آن شدند. در نتيجه دروازه‌هاي شهرها، در برابر لشكر اسلام گشوده شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تحريم/ 5


132


پرسش 126

شيعيان براي اثبات اينكه اصحاب بعد از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) مرتد شده‌اند، با اين حديث استدلال مي‌كند كه پيامبر فرمود: «يرد عليّ رجال أعرفُهم ويعرفونني فيذادون عن الحوض، فأقول: اصحابي اصحابي! فيقال: إنّك لا تدري، ما أحدثوا بعدك؛1 مرداني بر من وارد مي‌شوند كه آنها را مي‌شناسم و آنان مرا مي‌شناسند و آنها از حوض من بازداشته مي‌شوند و آنگاه من مي‌گويم: چرا آنها را بر مي‌گردانيد، آنان اصحاب من! هستند. گفته مي‌شود: تو نمي‌داني كه چه چيزهايي بعد از تو پديد آوردند.»

بطور طبيعي همة اصحاب در اين حديث داخل هستند؛ حتي علي (عليه السلام) و عمار، مقداد، ابوذر و سلمان فارسي نيز در آن داخل هستند. شيعه با اين حديث چگونه برخورد مي‌كند؟

پاسخ

اين حديث را از صحيح ترين كتاب خود مطرح كرده‌ايد كه حاكي از ارتداد گروهي از صحابه پس از رسول خداست. ولي بايد توجه نمود كه حديث، از نظر دلالت، عام و در برگيرندة تمام صحابه نيست؛ بلكه به صورت قضية جزئيه است، چنان‌كه مي‌فرمايد: «يرد عليّ رجال أعرفهم...»؛ يعني گروهي از افراد بر من وارد مي‌شوند كه من آنها را مي‌شناسم و آنها هم مرا مي‌شناسند.

بنابراين مانعي ندارد كه انبوهي از ياران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ـ به حكم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري، ج9، كتاب الفتن، ص46؛ موسوعة شبه الرافضة، ج16، ص 60.


133


اين حديث و نظير آن ـ مرتد شوند، ولي گروه انبوه ديگري در ايمان و تقواي خود استوار بمانند. بنابراين، اين حديث دليل بر ارتداد شخصيت‌هايي مانند سلمان و ابو‌ذر نيست كه امّت بر طهارت و پاكي آنان گواهي مي‌دهند.

پرسش 127

مـالك اشتر در خطبة خود مي‌گويد:

خداوند، محمد (صلّي الله عليه وآله) را به عنوان مژده دهنده و بيم دهنده برانگيخـت، تا اين‌كه مي‌گويد: ثمّ استخلف علي الناس أبابكر فسـار بسيرته، واستـنّ بسنّتـه، واستخلـف أبو بكـر عمر فاستنّ بمثـل تلك السنـّة؛ يعنـي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ابوبكـر را خليفـة خـود ساخـت و ابـوبكـر به شيوة پيامبـر رفتـار كرد و ابوبكـر، عمر را خليفة خود ساخت و او به شيوة پيشين عمل كرد. مالك اشتر ابوبكر را مي‌ستايد، ولي شيعيان از او انتقاد مي‌كنند.(1)

پاسخ

روشن‌ترين گواه بر ساختگي بودن اين خطبه از زبان مالك اشتر آن است كه هيچ مسلماني؛ حتي سني نگفته است كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ابوبكر را خليفة خود ساخت؛ زيرا شيعيان مي‌گويند: پيامبر علي (عليه السلام) را به خلافت نصب كرد و اهل سنت مي‌گويند: اصلاً پيامبر كسي را معين نكرد. پس جناب مالك اشتر چگونه در انظار عمومي چنين انديشة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفتوح.


134


دروغي را مطرح مي‌كند. گذشته از اين، اگر اين خطبه را بپذيريم، يكي از اصول اهل سنت فرو مي‌ريزد كه مي‌گويد: خلافت بر اساس انتخاب اهل حل و عقد است؛ در حالي‌كه ابوبكر به وسيلة پيامبر و عمر به وسيلة ابوبكر انتخاب شدند.

پرسش 128

شيعيان حديثي ساخته‌اند كه در آن آمده است: «لعنت خدا بر كسي كه در لشكر اسامه شركت نكرد و از آن باز ماند.» آنها با ساختن اين حديث، مي‌خواهند بر خلفا لعنت كنند؛ ولي شيعيان فراموش كرده‌اند كه:

الف) يا علي در لشكر اسامه شركت كرده. پس به امامت ابوبكر اعتراف كرده؛ چون سرباز فرماندهي شده كه ابوبكر او را تعيين كرده است.

ب) يا شركت نكرده كه مشمول اين دروغي مي شود كه ساخته‌اند.

پاسخ

اولاً) يادآور مي‌شويم كه شيعيان اين حديث را نساخته‌اند؛ بلكه اين حديث را علماي اهل سنت نقل كرده‌اند و شيعه به نقل آنها اعتماد نموده و سخن گفته‌است. حديث ياد شده را ابوبكر احمد بن عبدالعزيز جويري در كتاب «السقيفة والفدك» و شهرستاني در «ملل و نحل» و ايجي در «مواقف» آورده‌اند و غير از او ابن ابي‌الحديد و ديگران نيز آن را روايت كرده‌اند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ملل ونحل، ج1، مقدمه چهارم، ص 23؛ شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج2،ص20؛ المواقف، ج3، ص 650.


135


ثانياً) پيامبر گرامي به اسامه مأموريت داد و بزرگان صحابه را تحت فرماندهي او قرار داد. در اين هنگام زمزمة شكايت و اعتراض به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بلند شد كه چرا يك جوان را سرپرست بزرگسالان كرده است. پيامبر در پاسخ گفت: «اين مطلب تازگي ندارد. در جنگ موته وقتي پدر او را فرمانده ساختم نيز بدان اعتراض كرديد!» به اسامه مأموريت داد تا هرچه زودتر مدينه را ترك كند و فرمود: « لعنت خدا بر كساني باد كه از رفتن تخلف كنند.»

حال ببينيد چه كساني تخلف كرده‌اند. همين قدر يادآور مي‌شويم كه اميرمؤمنان پرستار پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و مراقب درون خانة آن حضرت بود. او مأموريتي براي رفتن نداشت. حال، چه كساني مشمول اين حديث هستند؟ و اين‌كه مي‌گويد: شيعيان اين حديث را درست كرده‌اند تا خلفا را لعن كنند، مي‌بينيد كه درست جريان بر عكس است، بلكه حديث بهترين دليل بر بيزاري از كساني است كه از دستور پيامبر (صلّي الله عليه وآله) تخلف كرده‌اند؛ متخلف هر‌كه مي‌خواهد باشد.

پرسش 129

شيعيان همة اهل بيت را در قرن نخست كافر مي‌دانند؛ زيرا در روايات آنها آمده است كه جز سه نفر پس از پيامبر، همه مرتد شدند.

پاسخ

اين شيعه نيست كه مي‌گويد همة مسلمانان جز عدة اندكي مرتد شدند؛ بلكه روايات اهل سنت كه تعداد آنها متجاوز از ده روايت


136


است مي‌گويد: «پس از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) گروه انبوهي از اصحاب او مرتد شدند و جز افراد انگشت شماري از آنها كسي بر راه راست باقي نماند». و ما در آغاز كتاب همة اين روايات را با ترجمه آورده‌ايم. اكنون بايد پرسيدكه كدام يك از دو گروه بايد پاسخ‌گوي اين سؤال باشد؟!

پرسش 130

صاحب نهج البلاغه نقل مي‌كند: علي (عليه السلام) ابوبكر و عمر را ستوده است. چنان‌كه از علي نقل مي‌كند كه دربارة ابوبكر گفت: او پاك و در حالي‌كه عيب اندكي داشت، از دنيا رفت؛ خير دنيا را به دست آورد؛ پيش از آن كه گرفتار شرّ آن شود، از دنيا رفت و اطاعت الهي را بجا آورد و به گونه‌اي شايسته تقواي الهي را رعايت كرد.(1)

پس چرا شيعيان اصحاب را عيب جويي مي‌كنند؟ آيا علي (عليه السلام) جز آنچه در دلش بوده اظهار كرده است؟

پاسخ

خطبة 223 نهج البلاغه با جملة «للّه بلاد فلان» آغاز شده است و در آنجا نه اسمي از ابوبكر آمده و نه اسمي از عمر، بلكه كلمه «فلان» ذكر شده است.

اين خطبه نهج البلاغه را مغيرة بن شعبه كه از دشمنان خاندان علي (عليه السلام) است نقل كرده است و‌‌نمي‌تواند معتبر باشد. وشارحان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه، ص 350، تحقيق صبحي صالح.


137


نهج‌البلاغه در بيان مقصود از «فلان» نظرات مختلفي دارند:

طبري مي‌گويد: اين جمله‌ها مربوط به دختر « ابي حثمه» نوحه‌گر مدينه است ـ نه عليّ بن ابي طالب ـ كه وقتي عمر درگذشت اين جمله ها را در رثاي او گفت و گريست.

پرسش 131

شيعه مي‌گويد: اصحاب، نص بر خلافت علي را پنهان كرده‌اند. اگر چنين است پس چرا فضائل او را پنهان نكرده‌اند؟

پاسخ

هيچ‌گاه شيعه نگفته است كه اصحاب، نص بر خلافت علي را پنهان كرده‌اند. شيعه مي‌گويد: نص بر ولايت علي را 110 صحابي و

84 تابعي و 360 دانشمند نقل كرده‌اند1؛ ولي راجع به فضائل، بايد يادآور شويم كه دستخوش حبّ و بغض‌ها بوده، دوستان از ترس و دشمنان به خاطر بغض، همة فضائل او را نقل نكرده‌اند؛ حتي همگي اين كلمه را از احمد بن حنبل شنيده‌ايد كه گفته است: در مورد هيچ كس از اصحاب پيامبر به‌اندازه علي (عليه السلام) فضايل با سند صحيح نقل نشده است.(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الغدير، ج1، ص 41-311.

2 . تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج3، ص83، چاپ دوم؛ مستدرك حاكم، ج3، ص107؛ الرياض النضره، ج3، ص165.


138


حضرت مهدي (عجّل الله تعالي فرجه الشريف)

پرسش 132

شما مي‌گوييد: علت پنهان شدن امام دوازدهم در غار، ترس از ستمگران است. اين نظر اكنون با برپايي دولت ايران برطرف شده است، چرا امام ظهور نمي‌كند؟

پاسخ

نخست مي پرسيم در كجا شيعه گفته است كه حضرت مهدي (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) در غار پنهان شده؟

و امّا سرداب منسوب به حضرت، آنجا معبد و عبادتگاه حضرت بوده، و از همان‌جا خدا او را از چشم‌ها پنهان داشت؛ چنان‌كه حضرت مسيح را در همان نقطه‌اي كه بود از ديده‌ها پنهان كرد و هم اكنون زنده است و امّا اينكه چرا ظهور نمي‌كند، در حالي‌كه نظامي مانند نظام جمهوري اسلامي پشتيبان اوست، حاكي از آن است كه گوينده از فلسفة غيبت آن حضرت آگاه نيست.

فلسفة غيبت آن حضرت، تنها ترس از ترور نيست؛ بلكه شرايطي دارد كه تا آن شرايط فراهم نشود، ظهور نخواهد كرد. اين شرايط در كتابهاي مربوط آمده است.

پرسش 133

ابوداود در سنن خود از پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) نقل كرده است كه اگر از عمر دنيا فقط يك روز باقي بماند، خداوند آن روز را


139


طولاني مي‌كند تا آن‌كه در آن روز مردي از اهل بيت قيام مي‌كند كه همنام پيامبر است و اسم پدرش اسم پدر پيامبر است.(1)

مشخص است كه اسم پيامبر محمد بن عبداللّه است و حال آنكه مهدي اسمش محمد بن الحسن است، چگونه اين روايت را بر فرزند امام حسن (عليه السلام) تطبيق مي‌كنيد؟

پاسخ

اوّلاً) اين روايت را ابوداود نقل كرده است و ارتباطي به شيعه ندارد و ما هرگز ملزم به پاسخ‌گويي و دفاع از روايات او نيستيم؛ هر چند بخشي از اين روايت مورد قبول ماست.

ثانياً) اين روايت را به اين صورت ابوداود نقل كرده، ولي ديگران جملة آخر را نقل نكرده‌اند.

بنابراين، بخشي از اين حديث متفق‌عليه است و آن بخش ديگر كه ابوداود نقل كرده، اختصاص به خود او دارد. سؤال كننده از بين آن همه روايت مورد اتفاق، فقط اين يكي را برگزيده كه اختصاصي ابوداود است!

پرسش 134

روايات مختلفي دربارة نام مادر، زمان تولد، سن حضرت مهدي در هنگام ظهور، محل آن حضرت و مدت غيبت و مدت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جامع الأصول، ج10، بحث حوض كوثر.


140


حكومت آن حضرت هست كه با هم متفاوت‌اند. كدام يك از اينها صحيح است؟

پاسخ

مسألة حضرت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف‌ـ و اين‌كه در برهه‌اي از زمان، فردي از خاندان پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از نسل حسين (عليه السلام) ظهور خواهد كرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد كرد، يكي از مسلّمات عقايد اسلامي است.

خوشبختانه محدثان اهل سنت، كتاب‌هاي ارزنده‌اي دربارة حضرت مهدي به نگارش درآورده‌اند و اخيراً در عربستان سعودي كتابي به نام «بين يدي الساعة» منتشر شده و حق مطلب را ادا كرده است.

از نظر شيعه و نيز از نظر بيش از چهل تن از علماي بزرگ اهل سنت، مهدي، فرزند امام عسكري (عليه السلام) است و پس از تولّد، مدتي در دامان آن حضرت پرورش يافته و پس از رحلت پدرش غيبت نموده است. و امّا خصوصيات زندگي آن حضرت، نظير تولد مادر و.... ـ كه جنبة اعتقادي ندارد ـ چندان مهم نيست؛ خواه نام مادرش نرجس باشد يا ريحانه يا سوسن، در اين اعتقاد تزلزلي ايجاد نمي‌كند.

پرسش 135

شيعيان مي‌گويند: تعيين امام از جانب خدا لطف الهي است؛ بنابراين، امام دوازدهم كه غائب است، چه لطفي نسبت به مسلمانان دارد؟


141


پاسخ

لطف الهي كه يكي از مظاهر آن برانگيختن انبيا و اولياست، زمينة مساعد لازم دارد؛ در صورت وجود زمينه، لطف الهي شامل حال مردم مي‌شود و خداوند فردي را به عنوان پيامبر اعزام يا به عنوان حجت خود معرفي مي‌كند. امّا اگر اصلاً زمينة پذيرش وجود نداشته باشد يا كم باشد، آشكار كردن امام و حجت خدا بر خلاف مصالح است. و جريان در اظهار حضرت مهدي از اين قرار است كه تا زمينه، براي تشكيل حكومت واحد جهاني و گسترش عدل الهي نباشد، حجت خدا آشكار نخواهد شد.

گذشته از اين، در قرآن مجيد دو نوع حجت معرفي شده: يكي واضح و آشكار؛ مانند موسي بن عمران و دومي پنهان و ناشناس؛ مانند مصاحب موسي كه در برخي روايات «خضر» ناميده شده است. او حجت خدا بود و لطف او به مردم مي‌رسيد، ولي مردم هرگز او را نمي شناختند.

پرسش 136

امام يازدهم شيعيان، بدون داشتن فرزندي رحلت كرده است؛ چون نمي‌خواستند پايه‌هاي مذهب اماميه

در هم شكسته شود، فردي به نام عثمان به دروغ گفت كه امام عسكري فرزندي داشته است كه در چهار سالگي از ديده‌ها پنهان شده است. چگونه شيعيان سخن او را قبول مي‌كنند؟


142


پاسخ

قاطبة علماي شيعه و متجاوز از 40 تن از محدثان و محققان اهل سنت، تولد حضرت مهدي را از امام عسكري با نام و نشان نقل كرده‌اند و حتي گروهي از شيعيان در حيات حضرت امام عسكري (عليه السلام) فرزند بزرگوار ايشان را ملاقات كرده، گزارش داده‌اند و مشروح اين ملاقات‌ها در كتاب‌هاي زندگي ائمه مذكور است.

عثمان بن سعيد نيز فقيه وارسته‌اي است كه اگر بالاتر از عدالت، مقامي براي غير امام متصور بود، ما نيز براي او قائل مي‌شديم؛ ولي اثبات ولادت امام مهدي (عليه السلام) تنها به روايت او بستگي ندارد.

پرسش 137

شيعيان در داستان‌هاي زيادي، در مورد مهدي غائب خود مي‌گويند كه وقتي مهدي به دنيا آمد، پرندگاني از آسمان بر او فرود آمدند كه بال‌هايشان را بر سر و صورت و بدن او مي‌ماليدند، سپس پرواز مي‌كردند. پدرش آنها را فرشتگان آسماني معرفي كرد. پس وقتي فرشتگان ياوران او هستند، چرا مي‌ترسيد و در سرداب پنهان شد؟

پاسخ

اين حديث با واقعيت تطبيق نمي‌كند؛ زيرا پدر امام اصرار مي‌ورزيد كه تولد وي پنهاني باشد و جز خودش، و مادرش و عمه‌اش حكيمه خاتون، در هنگام تولد كسي آنجا نبود؛ فرود آمدن پرندگان با كتمان ولادت سازگار نيست.


143


پرسش 138

شيخ مامقاني مي‌گويد: اگر كسي به ديدن حضرت حجت مشرف شود، در بالاترين حدّ عدالت قرار دارد. ما به آنها مي‌گوييم: شما چرا دربارة كسي كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را ديده است، چنين حكم نمي‌كنيد؟

پاسخ

سؤال كننده شنيده است كه قياس، يكي از منابع استنباط است؛ ولي نمي‌داند كه شرايط قياس صحيح و باطل چيست؟ روشن است قياس اين دو ديدار با هم درست نيست و تفاوت آن دو زياد است.

هر چند مقام پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بالاتر از مقام وليّ عصر است، ولي رؤيت پيامبر هيچ نوع شرايطي نداشت؛ بلكه عادل و كافر و فاسق و منافق به ديدار او موفق مي‌شدند، در حالي‌كه ديدن حضرت مهدي از طريق شرايط عادي امكان پذير نيست. ولي اگر فردي، شرايط عادي را بشكند و از طريق غير عادي به ديدار او موفق شود، حاكي از قرب او به مقام الهي است؛ چون او از نظر‌هاي عمومي غايب است.

پرسش 139

شيعيان مي‌گويند: حضرت عسكري پدر امام زمان، فرمان داده كه خبر امام مهدي (عليه السلام) را از همه پنهان سازند و به جز افراد مورد اعتماد، به كس ديگري نگويند. از طرفي مي‌گويند: اگر كسي امام خود را نشناسد، خدا را نشناخته است.


144


پاسخ

مطلب نخست درست است؛ زيرا خليفة عباسي پيوسته با گماشتن جاسوساني در صدد يافتن مكان و زمان تولد حضرت مهدي (عليه السلام) بود تا فرعون‌وار، به حيات موساي زمان خاتمه دهد. امّا خدا آنها را ناكام نهاد و ارادة خود را بر حفظ امام تنفيذ كرد و فقط افرادي محدود از مكان حضرت اطلاع داشتند و او را ملاقات مي‌كردند.

و امّا اينكه مي‌گويد: هر كس امام خود را نشناسد، خدا را نشناخته؛ مراد از شناختن امام رؤيت وي و اطلاع از مكان وجود او نيست. همة ما اكنون پيامبر اكرم را شناخته‌ايم، هر چند او را نديده‌ايم.

پرسش 140

شيعيان مي‌گويند: خداوند عمر امامشان را صدها سال طولاني كرده، چون همه مردم به او نياز دارند.

به آنها مي‌گوييم: پس چرا عمر پيامبر را طولاني نكرد، مردم به او نيز نياز داشتند؟

پاسخ

يادآور مي‌شويم كه مردم به پيامبران نيازمندند؛ برخي از آنها نيز از عمر طولاني مانند نوح برخوردار بودند و برخي از عمري كوتاه مانند حضرت مسيح. مگر همة اسرار و رموز جهان بر ما آشكار است؟

علت طولاني بودن عمر امام، به اين دليل است كه مأمور است تا حكومت واحد جهاني الهي تشكيل دهد و تا زمينه ظهور اوـ كه


145


آمادگي جهانيان است ـ فراهم نگردد، ظهور نمي‌كند؛ بنابراين در طولاني بودن عمر عزيز او هدف خاصي است كه در ديگران نيست.

پرسش 141

شيعيان مي‌گويند: امامان (عليهم السلام) ما معصوم‌اند و مهدي از آنهاست، زنده و حاضر است؛ و امام براي رفع اختلاف از جانب خدا تعيين شده است. با اين وضع چرا در ميان آنها اختلاف است؟

و نيز مي‌گويند: 300 نفر با مهدي در ارتباط‌ هستند و از طرفي مي‌گويند كه هر كس ادعا كند؛ امام را ديده است، دروغگوست.

پاسخ

اين تنها امام معصوم نيست كه وجودش رافع اختلاف و ماية وحدت است؛ بلكه پيامبران نيز داراي چنين ويژگي مي‌باشند؛ اما همچنانكه به پيروي از پيامبران، عده‌اي گردن ننهادند و به اختلافات دامن زدند از ائمه نيز پيروي نكردند؛ بنابراين وجود حجت الهي ملازم با رفع اختلاف نيست.

امّا اينكه مي‌گويند: سيصد نفر با او در ارتباط‌هستند، سخني بي‌مدرك است، و كراراً گفته‌ايم كه وجود يك مطلب در يك كتاب نشانة عقيدة شيعه نيست. عقايد را از كتب كلامي مبرهن مي‌گيرند.

آري! گاهي برخي از اوتاد كه از كمالات بالايي برخوردارند، به حضورش تشرف يافته، چه بسا بهره هاي علمي و معنوي بگيرند.


146


پرسش 142

يكي از قواعد شيعه اين است، كه هر‌كسي از اهل بيت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ادعاي امامت كند و چيزهاي خارق‌العاده‌اي كه نشانگر صدق و راستگويي او باشد ارائه دهد، امامت او ثابت مي‌شود؛ امّا با آنكه زيد بن علي ادعاي امامت كرد، شيعيان امامت او را نپذيرفتند. و در مقابل، امامت را براي مهدي غايب كه ادعاي امامت نكرده، پذيرفته‌اند.

پاسخ

اوّلاً) سؤال كننده شيعه شناس نيست، شيعة اماميه را با شيعة زيدي اشتباه گرفته است. در مكتب شيعة امامي، امامت با نص امام پيشين بر امام بعدي ثابت مي شود و چون امام سجاد (عليه السلام) بر امامت فرزندش امام باقر (عليه السلام) تنصيص كرده بود، پذيرفته شد. هرگز جناب زيد، دعوت به خويشتن نكرد؛ دعوت او به «الرضا من آل محمد» بوده و هرگز آن را بر خود تطبيق ننمود.

ثانياً) در مكتب شيعة زيدي، شرط امامت، نشان دادن اعجاز نيست؛ بلكه شرط امامت؛ فاطمي بودن و علم و شجاعت و دعوت به نفس است؛ بنابراين، آنچه كه به شيعيان نسبت مي‌دهند با هيچ يك از دو فرقه تطبيق نمي‌كند.

پرسش 143

جعفر، برادر حسن عسكري گفته است: برادرش فرزندي نداشته است. شيعه سخن او را قبول نمي‌كند؛ چون او


147


معصوم نيست، ولي ادعاي عثمان بن سعيد را كه مي‌گويد: «حسن فرزندي داشته» قبول مي‌كنند؛ با اين‌كه او هم معصوم نيست. اين چه توجيهي دارد؟

پاسخ

اوّلاً) انحراف جعفر، برادر امام عسكري (عليه السلام) يك بحث تاريخي رجالي است كه نمي‌توان در اين فرصت دربارة او گفت‌وگو كرد. چه بسا خلفاي عباسي از وجود او سوء استفاده كرده، چنين مطالبي را از زبان او بازگو مي‌كردند.

ثانياً) اعتقاد شيعه به ولادت حضرت مهدي (عليه السلام) ارتباطي به عثمان‌بن‌سعيد ندارد؛ زيرا علاوه بر شيعيان، متجاوز از40 تن از علماي اهل سنّت بر ولادت آن حضرت تصريح كرده‌اند‌و حتّي ابن عربي در فتوحات، اسامي دوازده امام را تا به امام مهدي (عليه السلام) ذكر كرده است. و شيعيان مورد اعتماد حضرت عسكري (عليه السلام) ـ كه به ديدار حضرت مهدي (عليه السلام) نائل شده بودند ـ رؤيت خود را نيز نقل كرده، تولد حضرتش را به حدّ تواتر رسانيده‌اند.

اينجانب به عنوان يك شيعه كه عقايد خود را از قرآن و سنت پيامبر و روايات متواتر از ائمة معصوم: گرفته‌ام، پس از خواندن اين كتابچه، به غرض‌ورزي طراحان سؤال‌ها پي بردم و با نگاشتن اين رساله، به وظيفة ديني خود عمل نمودم.

27رجب 1428 ق.

روز مبعث حضرت رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله)

محمد طبري


| شناسه مطلب: 74854