بخش 5
مهدویت در قرآن مهدویت در سنّت موارد اختلاف در مسألة مهدویت شبهات مهدویت
مهدويت در قرآن
چنانچه گفتيم، باور به مهدويت پيش از هر چيز مبتني بر بشارتهاي لطيف قرآني است كه در آيات متعدّدي نمود يافته است. در اينجا به برخي از اين آيات اشاره ميكنيم:
الف ـ (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ).(1)
يعني: «خداوند كسي است كه رسول خويش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا آن را بر همة اديان پيروز گرداند هر چند مشركان خوش ندارند».
در اين آية شريفه خداوند از ارادة حتمي خويش براي پيروزي اسلام بر همة اديان پرده برميدارد؛ ارادهاي كه بنابر روايات و گفتار مفسّران به دست باكفايت مهدي (عليه السلام) محقّق خواهد شد.
ب ـ (وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ).(2)
يعني: «بعد از تورات در زبور نوشتيم كه همانا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . توبة/33
2 . انبياء/105
بندگان شايستهام زمين را به ارث خواهند برد».
در اين آية شريفه نيز از وعدة الهي در كتابهاي پيشين مبني بر پيروزي نهايي بندگان شايستة خداوند و تسلّط آنان بر سرتاسر كرة خاكي ياد رفته است.
در تفسير اين آيه از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود: «اين بندگان شايستة خداوند ياران مهدي (عليه السلام) در آخر الزمان ميباشند».(1)
ج ـ (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).(2)
يعني: «خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند وعده ميدهد كه حتماً آنان را در زمين، خلافت خواهد داد همانگونه كه به پيشينيان آنان خلافت بخشيد، و حتماً آيين آنان را كه برايشان پسنديده استبرايشانخواهد گسترانيد، و حتماً در آينده ترس آنان را به ايمني بدل خواهد ساخت تا من را بپرستند و چيزي را شريكم نگيرند، و هر كس پس از آن كفر ورزد او از فاسقان خواهد بود».
اين آيه نيز به روشني وعدهاي الهي و نويدي اميد بخش است كه با ظهور پيشواي زمانمان مهدي (عليه السلام)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مجمع البيان، 7/120
2 . نور/55
تحقّق خواهد يافت.
د ـ (وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ).(1)
يعني: «و اراده داريم كه بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان قرار دهيم».
اين آيه نيز به روشني از ارادة حتمي خداوند براي پيروزي نهايي مستضعفان زمين و حاكميت آنان حكايت دارد كه در پيروزي مهدي (عليه السلام) و حاكميت آن حضرت تجلّي خواهد يافت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . قصص/5
مهدويت در سنّت
مسألة مهدويت يكي از معدود مسائل اسلامي است كه ميتوان دربارة احاديث آن بيهيچ دغدغهاي ادّعاي تواتر كرد.
اين احاديث از حيث تعداد و اسناد در مرتبهاي قرار دارند كه جاي هيچ ترديدي در اصالت انديشة مهدويت و صدور آن از شخص پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نيست.
دهها تن از صحابه مانند علي بن ابيطالب (عليه السلام) ، فاطمه سلام الله عليها، حسن (عليه السلام) ، حسين (عليه السلام) ، سلمان فارسي، ابوذر غفاري، حذيفة اليمان، عبد الله بن مسعود، ابو سعيد خدري، جابر بن عبد الله انصاري، عمار بن ياسر، عبدالله بن عباس، عمر بن خطاب، انس بن مالك، معاذ بن جبل و بسياري ديگر اين احاديث را روايت كردهاند، و منابع معتبر و كهن شيعه و اهل سنّت آنها را به فراواني ذكر نمودهاند.
در اينجا به چندين مورد از اين احاديث كه در منابع اهل سنّت آمدهاند به عنوان نمونه اشاره ميكنيم:
الف ـ «لَوْ لَمْ يَبْقِ مِنَ الدُّنْيا إِلاّ يَوم لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْيَوم حَتّي يَبْعَثَ فيهِ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَيتي يُواطِئُ اسْمُهُ
اِسْمي وَاِسْمُ اَبيهِ اِسْمُ أَبي يَمْلأُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَجَوْرَاً».(1)
يعني: «اگر از دنيا جز يك روز باقي نماند خدا آن روز را چنان دراز گرداند تا آنگاه كه مردي از اهل بيتم را در آن برانگيزد كه به حكومت رسد، نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است، زمين را از عدالت لبريز سازد همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده باشد».
ب ـ «لا تَقُومُ السّاعَة حَتّي يَلي رَجل مِنْ أَهْلِ بَيْتي يُواطِئُ اسْمُهُ اسْمي».(2)
يعني: «قيامت بر پا نميشود تا آنگاه كه مردي از اهل بيتم به حكومت رسد كه نامش نام من است».
ج ـ «اَلْمَهْدِيُّ مَنّا أَهْلَ الْبَيت يصلحه الله في لَيلَة».(3)
يعني: «مهدي از ما اهل بيت است، خدا كارش را در يك شب سامان ميدهد».
د ـ «اَلْمَهديُّ مِنْ عِتْرَتي مِنْ وُلْدِ فاطِمَة».(4)
يعني: «مهدي از عترت من و از نسل فاطمه است».
از مجموع احاديثي كه در منابع روايي اهل سنّت و شيعه به چشم ميخورد به دست ميآيد كه مهدي (عليه السلام)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مسند احمد، 1/99 با كمي تفاوت؛ سنن ابن ماجة، 2/929؛ سنن ابيداود، 2/309؛ حديث خيثمة، ص192؛ سنن ترمذي، 3/343
2 . مسند احمد، 1/376؛
3 . مسند احمد، 1/84؛ سنن ابن ماجة، 2/1367
4 . سنن ابن ماجة، 2/1368؛ سنن ابي داود، 2/310
از عترت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ، از نسل فاطمه سلام الله عليها و از فرزندان حسين (عليه السلام) است.
بايد توجّه داشت كه حديثپژوهان اهل سنّت، بسيارياز احاديث مهدي (عليه السلام) را صحيحونيكو دانستهاند، و دربارة آنها رسائل و كتب مستقلي نگاشتهاند. كساني چون ترمذي (د.279ق)، عقيلي (د.322ق)، بيهقي (د.458ق)، ابن تيميه (د.728ق)، ذهبي (د.748ق) و بسياري ديگر بر صحّت و اعتبار اين احاديث تأكيد كردهاند، و كساني چون محمّد بن حسين ابري (د.363ق)،كنجي (د.658ق)، قرطبي (د.671ق)، ابن حجر (د.974ق)، شوكاني (د.1250ق) و بسياري ديگر از تواتر اين احاديث سخن گفتهاند، و بسياري نيز دربارةآن كتب و رسائلي مستقل نگاشتهاند.(1)
دكتر عبد العليم عبد العظيم بستوني در كتاب ارزشمندي كه به بررسي اين موضوع از زاوية احاديث و آثار صحيح پرداخته، شواهدي را آورده است كه از عنايت علماي اسلام به مسألة مهدويت و شهرت آن نزد سلف صالح حكايت دارد.
به اين ترتيب روشن ميشود كه اصل مسألة مهدويت باوري مشترك ميان همة فرق و مذاهب اسلامي است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نك: المهدي المنتظر فيضوء الأحاديث والآثارالصحيحة، ص40- 60
موارد اختلاف در مسألة مهدويت
مهمترين چيزي كه در رابطه با مسألة مهدويت مورد اختلاف نظر مسلمانان قرار گرفته، مسألة حيات و غيبت امام مهدي (عليه السلام) است.
شيعه باور دارد كه آن حضرت (عليه السلام) فرزند امام حسن عسكري (عليه السلام) است كه پس از شهادت پدر به سال 260ق تاكنون زنده، و عهدهدار منصب امامت بوده است. در حالي كه بيشتر اهل سنّت چنين باوري را درست نميدانند و مصداق مهدي (عليه السلام) را نامعيّن ميپندارند كه چه بسا تاكنون زاده نشده است.
دلايل و شواهد فراواني باور شيعه در اين باره را تأييد مينمايد و از نادرستي ديدگاه اهل سنّت پرده برميدارد كه در اينجا به برخي از آنها به اختصار اشاره ميكنيم:
1 . حديث متواتر ثقلين
چنانچه پيش از اين گذشت، مضمون حديث شريف ثقلين بر پيوند ناگسستني قرآن و ائمة اهل بيت (عليهم السلام) و همراهي آنان تا روز قيامت تأكيد مينمايد، و لازمة اين مضمون آن است كه چنانچه قرآن در هر روزگاري زنده و پابرجاست، پيشوايي از اهل بيت (عليهم السلام)
نيز زنده و پابرجا باشد تا مرگ ميان قرآن و عترت جدايي نيانداخته، و امكان دستيابي مردم به هر دو منبع هدايت در زماني از بين نرفته باشد. روشن است كه اين ديدگاه تنها با مبناي شيعه قابل جمع به نظر ميرسد.
2 . حديث «مَنْ ماتَ وَلَمْ يَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيْتَةً جاهليَّةً»
اين حديث شريف كه در منابع روايي شيعه و اهل سنّت به چشم ميخورد، به روشني دلالت دارد بر آنكه هر زماني را امامي است كه شناخت او بر هر مسلماني واجب، و مرگ بدون شناخت او مرگي جاهلي و به دور از اسلام خواهد بود.
ترديدي نيست كه منظور از امام زمان در اين حديث شريف نميتواند پيشوايان عادي و سياستمداران روزگار باشد، زيرا به روشني شناخت اين كسان از چنين اهميتي برخوردار نيست، و عدم شناخت آنان چنين نتيجة هولناك و زيانباري نتواند داشت.
منظور از امام هر زمان همان پيشواي معصومي است كه مطابق با باور اصيل شيعه در هر زماني زنده و حاضر است، و شناخت او مقدّمة شناخت دين، و راه يافتن به احكام واقعي خداوند است، و تبعاً عدم شناخت او به عدم شناخت دين و انسداد باب علم و علمي و به ديگر
سخن «جاهليت» ميانجامد؛ و اين نيز با برداشت شيعه از مسألة مهدويت سازگاري دارد.
3 . احاديث خلفاي دوازدهگانه
اين احاديث كه پيشتر دربارة آنها به تفصيل سخن گفتيم، به خوبي روشن ميكنند كه در هر زماني ميبايست يكي از اين خلفاي دوازدهگانه وجود داشته باشند تا آيين راستين پيامبر (صلّي الله عليه وآله) همواره برقرار باشد.
جالب است كه بسياري از اهل سنّت تصريح كردهاند كه مهدي (عليه السلام) به طور قطع يكي از خلفاي دوازدهگانه است، و اين نيز تنها با باور شيعه مطابقت دارد.
4 . احاديث اهل بيت (عليهم السلام)
احاديث فراواني از ائمة اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده است كه از حيات و غيبت مهدي (عليه السلام) پس از پدر بزرگوارش حكايت دارد.
به راستي اهل سنّت چگونه ميتوانند نسبت به شهادت و سخن اين پيشوايان پاك از عترت برگزيدة پيامبر (صلّي الله عليه وآله) بيتوجّه باشند؟
نظر به همين دلايل و شواهد است كه برخي علما و عرفاي اهل سنّت به درستي باور شيعه اعتراف كردهاند و صريحاً بر حيات و غيبت مهدي (عليه السلام) و معين بودن مصداق خارجي آن حضرت تأكيد نمودهاند.
از ميان آنان ميتوان به كساني چون ابن حجر (د.9 (عليه السلام) 4ق)، عبدالوهاب شعراني، كمال الدين محمد بن طلحه (د.652ق)، سبط بن جوزي حنبلي (د.654ق)، كنجي شافعي (د.865ق)، ابن صباغ مالكي (د.855ق)، ابن طولون (د.953ق)، قندوزي (د.1270ق) و برخي ديگر اشاره نمود. چه بسا بتوان در رأس اين عدّه از عارف نامي محيي الدين عربي (د.638ق) ياد كرد، كه در فتوحات مكيه بابي را به ذكر احوال مهدي (عليه السلام) اختصاص داده است.(1) از اشعار اوست:
ألا إنّ ختم الأولياء شهيد * و عين إمام العالمين فقيد
هوالسيدالمهدي من آل أحمد * هو الصّارم الهندي حين يبيد
هوالشّمس يجلو كلّ غمّ و ظلمة * هو الوابل الوسمي حين يجود2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . الفتوحات المكّية، 3/327
2 . همان، 3/328: ابن عربي پس از اين اشعار ميگويد: "و قد جاءكم زمانه و أظلّكم أوانه و ظهر في القرن الرّابع اللاحق بالقرون الثلاثة الماضية...".
شبهات مهدويت
شبهات مهدويت را در چند محور ميتوان بررسي كرد:
1ـ مسألة طول عمر،
2ـ مسألة امامت در خردسالي
3ـ مسألة فوائد امام غائب.
1 . مسألة طول عمر امام زمان (عليه السلام)
از نگاه شيعه، امام زمان (عليه السلام) در سال 255ق زاده شده، و از آن هنگام تاكنون در پس پردة غيبت زنده بوده، و اين به معناي عمر بسيار طولاني آن حضرت است؛ چيزي كه مورد انكار يا ترديد برخي از اهل سنّت قرار گرفته است.
به مسألة طول عمر شريف امام زمان (عليه السلام) از دو زاويه ميتوان نگريست:
الف: امكان طول عمر
ب: وقوع آن.
الف: دربارة امكان طول عمر انسان بايد گفت كه اساساً از نگاه علم هيچ حدّ معين زماني براي زيستن انسان آنگونه كه گذر از آن براي او امكانپذير نباشد وجود ندارد.
مرگ وضعيتي است كه تحت تأثير عوامل مختلف خارجي بر بدن انساني عارض ميشود، و روشن است كه در صورت كاهش تأثير اين عوامل كشنده عمر انسان افزايش مييابد. اين به آن معناست كه نبايد طول عمر يك انسان را هر چند غير شايع باشد غير طبيعي دانست. زيرا قوانين طبيعت كه آفريدة پروردگار حكيماند اين ظرفيت را دارند كه بر عمر يك انسان بيافزايند، همانگونه كه اين ظرفيت را دارند تا عمر او را كوتاه گردانند. لذا بديهي است كه نميتوان با استناد به غير شايع بودن عمر طولاني، امكان آن را زير سؤال برد.
ب: از سوي ديگر بايد گفت كه انسان به گواهي تاريخ در موارد فراواني عمر بسيار طولاني را تجربه كرده است.
قرآن كريم تصريح ميكند كه نوح پيامبر (عليه السلام) 950 سال در ميان قوم خود به نبوّت مشغول بود.(1) با اين وصف طبيعي است كه مجموع عمر شريف آن حضرت بيش از اين مقدار بوده باشد.
در روايت صحيحهاي وارد شده كه مجموع عمر آن حضرت 2500 سال بوده است.(2)
و در روايت ديگري وارد شده كه ميانگين عمر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . ( وَلَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِليٍ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَهُمْ ظالِمُونَ( (العنكبوت/14).
2 . كمال الدين و تمام النعمة، ص523
عادي مردمان در زمان آن پيامبر سيصد سال بوده است؛1 امري كه با توجّه به وضع طبيعي تغذيه و آب و هوا در آن روزگار كاملاً منطقي و قابل قبول به نظر ميرسد.
مشهور است كه سليمان پيامبر (عليه السلام) نيز عمري طولاني داشته است. در روايتي عمر آن حضرت 712 سال دانسته شده است.(2)
مرحوم شيخ صدوق= در كتاب ارزشمند «كمال الدين و تمام النعمة»، بخش فراخي را به ذكر نام كساني اختصاص داده است كه به طول عمر بسيار مشهور بودهاند.
از ميان اهل سنّت، ابو حاتم سجستاني نيز كتابي را مختصّ به اين موضوع فراهم آورده كه به كتاب «المعمّرين» معروف است.
با اين وصف چه جاي انكار و ترديد در اينكه امام زمان (عليه السلام) نيز از عمري طولاني برخوردار باشد؟!
روايات فراواني به مسألة طول عمر آن حضرت اشاره كردهاند. به عنوان نمونه، از امام حسن مجتبي (عليه السلام) روايت شده است كه در ضمن حديثي فرمود:
«مهدي نهمين پيشوا از فرزندان برادرم حسين (عليه السلام) و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كمال الدين و تمام النعمة، ص523
2 . همان، ص524
فرزند بانوي كنيزان است، خداوند عمرش را در زمان غيبتاش طولاني ميگرداند و سپس به قدرت خويش او را در سيماي جواني ظاهر ميفرمايد».(1)
از امام سجاد (عليه السلام) نيز روايت شده است كه فرمود: «در امام قائم (عليه السلام) سنّتي از نوح (عليه السلام) است و آن طول عمر ميباشد».(2)
2 . مسألة امامت امام زمان (عليه السلام) در خردسالي
شبهة ديگري كه براي برخي فرق و شخصيتهاي اسلامي مطرح بوده، مسألة امامت مهدي (عليه السلام) در دوران خردسالي است. از نگاه اينان بعيد است كه خداوند( كودكي پنج ساله را به مقام رفيع امامت امّت منصوب، و اطاعتش را بر همة مردم واجب گرداند.
امّا ناگفته پيداست كه چنين شبههاي نميتواند چندان جدّي و قابل توجّه به شمار آيد.
زيرا بنابر آيات قرآني و روايات فراواني كه در منابع معتبر شيعه و اهل سنّت به چشم ميخورد، انتصاب به چنين مقام رفيعي در زمان خردسالي قطعاً در امّتهاي پيشين واقع شده و سابقة تاريخي داشته است.
قرآن كريم تصريح ميكند كه يحياي پيامبر (عليه السلام) در زمان خردسالي از علم و حكمت الهي بهرهمند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كمال الدين و تمام النعمة، ص316
2 . همان، ص524
گرديده، و به مقام رفيع نبوّت نائل آمده است.(1) همچنين، بنا بر صريح آيات قرآن كريم، عيسي (عليه السلام) نيز در حالي كه كودك شيرخواري بيش نبود با اذن الهي زبان به سخن گشود و خود را داراي كتاب آسماني و مقام نبوّت معرّفي فرمود.(2)
از اين گذشته، رسيدن به مقام امامت در زمان خردسالي در ميان برخي پدران بزرگوار امام زمان (عليه السلام) مانند امام جواد (عليه السلام) و امام هادي (عليه السلام) نيز سابقه داشته است. با اين وصف، جاي انكار نيست كه خداوند حكيم يكي ديگر از اولياي خود را در زمان خردسالي به مقام امامت منصوب، و اطاعتاش را بر همة مردم واجب كرده باشد.
3 . فوايد امام غايب
شبهة ديگري كه در زمينة مهدويت مطرح شده اين است كه پيشواي غايب به چه كار مردم ميآيد و چه فوايدي براي فرد و جامعه دارد؟!
شيعه به اين پرسش اين گونه پاسخ داده است كه: اوّلاً، غيبت امام زمان (عليه السلام) يك واقعيت تاريخي است كه از يك سو علل و عوامل، و از سوي ديگر آثار و نتايج خود را دارد. لذا پس از اثبات اين واقعيت نميتوان با استناد به برخي آثار و نتايج زيانبار آن در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . (يا يَحْيي خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ( (مريم/12).
2 . (قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ( (مريم/30).
اصل آن ترديد كرد.
ثانياً، فوايد و بركات امام را بايد به دو بخش تقسيم نمود: بخشي كه به وجود آن حضرت مربوط ميشود، و بخشي كه با ظهور آن حضرت ارتباط دارد.
طبيعي است كه اگر به خاطر موانعي بهرهمند شدن از فوايد و بركات ظهور امام ميسّر نباشد، بهرهمند شدن از فوايد و بركات وجود آن حضرت ممكن است.
در روايات فراواني وارد شده است كه اگر وجود امام لحظهاي از روي زمين برداشته شود نظام آفرينش در هم ميريزد و زمين اهل خود را فروميبرد.
به هر حال، بايد گفت كه در زمينة ماهيت غيبت امام زمان (عليه السلام) و مسائل مربوط به آن مباحث بسيار جدّي و مفصّلي قابل طرح است كه اين مختصر را مجال طرح آنها نيست.