بخش 4

فصل دوم : عربستان در گذر تاریخ ادوار تاریخی عربستان 1 . دوران باستان تا هجرت حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) 2 . از هجرت حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) 3 . از ظهور اسلام تا دولت آل سعود 4 . از دولت آل سعود تا دوران معاصر دولت اول سعودی : ( 1229 - 1139 ) محمد بن سعود ( 1139 ـ 1179هـ . ق . ) عبدالعزیز بن محمد ( 1179 ـ 1218هـ . ق . ) سعود بن عبدالعزیز یا سعود کبیر ( 1218ـ1229هـ . ق . ) شکست آل سعود و سقوط درعیّه عبدالله بن سعود ( 1229- 1223هـ . ق . ) سالهای فترت ( 1234 - 1230هـ . ق . ) دولت دوم آل سعود ( 1309 - 1235 ) مشاری بن سعود ( 1235 - 1235هـ . ق . ) ترکی ابن عبدالله ( 1249 - 1240هـ . ق . ) فیصل بن ترکی ( 1254-1250هـ . ق . ) خالد بن سعود ( 1257 - 1254هـ . ق . ) عبدالله بن ثنیان ( 1259 - 1257هـ . ق . ) فیصل بن ترکی ؛ دوره دوّم ( 1282 - 1259هـ . ق . ) عبدالله بن فیصل ؛ دوره اوّل ( 1288 - 1282هـ . ق . ) سعود بن فیصل ( 1291 - 1288هـ .


77


فصل دوم : عربستان در گذر تاريخ


79



ادوار تاريخي عربستان

منطقه عربستان داراي تاريخي بس كهن و طولاني است كه مي توان پيشينه آن را به پنج دوران تقسيم نمود :

1 . دوران باستان تا هجرت حضرت ابراهيم ( عليه السلام )

قرآن كريم در سوره « نازعات » از گسترش يافتن زمين سخن به ميان آورده است ( 1 ) . برابر روايات ، پديدار شدن خاك و گسترشِ زمين از محل كعبه در مكه آغاز شده است . ( 2 ) بر اين اساس ، سرزمين عربستان كهن ترين بلكه نخستين نقطه پيدايش كره خاكي است .

باستان شناسان نيز قدمت اين سرزمين را به دوران ماقبل تاريخ و
« عصر حجر » منتسب ساخته اند . آنان اكتشافات باستاني و آثار زير خاكي
را بهترين شاهد اين قدمت دانسته اند ( 3 ) . گفتني است افزون بر آنها ، آثار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نازعات : 30 ( والارض بعد ذلك دحاها )

2 ـ بحارالانوار ، ج57 ، ص232 ، و ج66 ، ص254

3 ـ جغرافياي تاريخي شبه جزيره عربي در دوران ماقبل تاريخ ، دكتر طلعت احمد محمد عبده ، ص184 ـ 268 . براي تفصيل بيشتر به : المدن و الاماكن الأثريه في شمال و جنوب الجزيره .


80


دوره برنزي نيز در برخي از مناطق اين كشور كشف شده است . ( 1 )

برخي از نويسندگان ، حيات جمعي انسان در اين سرزمين را در بيست و پنج قرن قبل از ميلاد معرفي نموده اند . ( 2 ) و برخي با استناد به شواهد باستان شناسي ، قدمت آن را تا 8000 سال قبل از ميلاد دانسته اند . ( 3 )

از نُه قرن قبل از ميلاد بويژه در دوران آشوريان ، نام اين منطقه را « بلاد عرب » ناميده اند . هومر در اديسه در نه قرن قبل از ميلاد و مورّخ معروف يوناني هيرودتس ( Herodotos ) در اواسط قرن پنجم قبل از ميلاد در مكتوبات خود به اين سرزمين اشاره كرده اند . ( 4 )

در قرن دوم ميلادي دانشمند يوناني بطليموس با تعبير « بلاد صحرايي عربي ؛ Arabia Eremon » از اين سرزمين ياد نموده ، و آن را به دو قسمت تقسيم كرده است : بلاد عربي خوشبخت ( منطقه جنوبي ) و بلاد عربي صخره اي ( منطقه شمالي و مركزي ) ( 5 ) .

در منطقه جنوبي اين سرزمين كه هم اكنون كشور يمن ناميده مي شود ، به علت وجود آب و قابليت كشاورزي و دريانوردي تجمع بيشتري صورت پذيرفته و در آن دولتهايي چون معينيان ، سبائيان ، حميريان ، قتبان ، و دولت حضرموت به ظهور رسيده اند . ولي در قسمت شمال و شمال غربي اين شبه جزيره بزرگ ، نيز دولتهايي چون نبطيان وجود داشته است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ البلاد العربية السعوديه ، منيرالعجلاني ، ص5 .

2 ـ الرحلة الحجازيه ، محمد لبيب البتنوني ، ص34-11 .

3 ـ دراسات تاريخ الجزيرة العربيه ، ص103 -79 .

4 ـ نخست « Arbi » سپس « Aribi » . جغرافياي تاريخي شبه جزيره عربي در دوران ماقبل تاريخ ، دكتر طلعت احمد محمد عبده ، ص19 و 67 .

5 ـ همان ، ص24 .


81


شكستن سد مآرب در جنوب ، كه مهاجرت گسترده اي از جنوب به شمال و مركز را در پي داشت ، باعث تشكيل حكومت هايي چون غسّانيان ، لخميان و آل كنده توسط مهاجران گرديد كه به ترتيب تحت حمايت امپراتوري روم ، ايران و حميريان بودند .

از دير باز منطقه مركزي نجد و حجاز محل سكونت صحرانشيناني بوده است كه در جستجوي آب و مرتع به همراه احشام خود كوچ نشيني را پيشه خود ساخته بودند .

ساكنانِ اندك اين مناطق ، در خيمه هاي مويين روزگار مي گذراندند و براي مقابله با مشكلات ، چند خانواده در كنار هم زندگي و با هم كوچ مي كردند . عامل اين پيوندها ، وابستگي نسبي يا سببي بود كه بر اثر ازدواج پديد مي آمد . اين خويشاوندان « قوم » ناميده مي شدند و از تركيب چند قوم ، يك قبيله شكل مي گرفت كه با پيشوند بني يا بنو ( همانند بنو حرب ، بني عدي ) از ديگر قبايل مشخص مي گرديدند . رهبري قبيله معمولا به عهده سالخورده ترين فرد بود كه او را « شيخ » مي ناميدند . ( 1 )

ازسده پنجم ميلادي كه مهاجرت از جنوب به شمال ، تحولات بسياري زيادي را در عربستان رقم زد و بر اثر آن راه هاي تجاري جديدي به وجود آمد ، به تدريج عده اي از صحرانشينان بدوي در كنار جاده ها سكني گزيدند ، بر اثر اين سكونت بويژه در مناطقي كه زمينه كشاورزي فراهم بود ، شهركهايي پديد آمد كه باديه نشينان در آن به كشاورزي پرداختند . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ تحليلي اسلام ، دكتر سيد جعفر شهيدي ، ص6 - 16 . نيز دراسات تاريخ الجزيرة العربيه ، 91 - 103 . و الرحلة الحجازيه ، محمد لبيب البتنوني ، ص13 - 40 .

2 ـ تاريخ تحليلي اسلام ، همان ، ص24-22 .


82


2 . از هجرت حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) تا ظهور اسلام

يكي از سر فصل هاي مهم تاريخ عربستان ، هجرت حضرت
ابراهيم ( عليه السلام ) به اين كشور و باقي نهادن همسر و فرزندش حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) در اين سرزمين است كه نقش و تأثير زيادي در تحوّلات
بعد بر جاي گذاشت ؛ مكّه همچون مناطق ديگر عربستان ، خشك و
تفتيده بود . به فرمان خداوند ، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، هاجر و اسماعيل
را به بيابان بي آب و علف مكه آورد و خود به ديار قدس بازگشت ،
با دعا و اشك مادر ، در زير پاي كودكِ تشنه ابراهيم ، چشمه زمزم جوشيدن گرفت . قبيله جرهم كه در آن نزديكي ها مي زيست ، از رفت و آمد مرغان هوايي به پيدايش آب در آن حوالي پي برده ، بدان منطقه كوچ كردند . ( 1 )

با اين دگرگوني ، وادي بدون آب و كشت مكه به تدريج آباد گرديد و به صورت شهر درآمد . كم كم شهر مكه به سبب نزديكي به درياي سرخ و واقع شدن بر سر راه ارتباطي با يمن ، همچنين به علت داشتن ارتباط بازرگاني با شام و فلسطين ، اهميت زيادي يافت .

به فرمان الهي ، حضرت ابراهيم و اسماعيل بنيانهاي كعبه را در آن سرزمين برافراشتند و با سر دادن نداي توحيد ، مردمان را به انجام مناسك حج توحيدي فرا خواندند . ( 2 )

از آن زمان ساليان بسيار گذشت ؛ حضرت موسي و عيسي ( عليهما السلام ) در منطقه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ براي تفصيل بيشتر به : فرازهايي از زندگي پيامبر اسلام ، آيت الله جعفر سبحاني .

2 ـ بقره ، آيه 127 .


83


فلسطين و قدس شريف برانگيخته شدند ولي در سرزمين تفتيده عربستان ،
پيامبري مبعوث نگشت ؛ در نتيجه به مرور زمان ، خرافات و بت پرستي در ميان قبايل اين سرزمين رواج يافت و جز پيروان اندك حضرت ابراهيم ( حنفاء ) ، بقيه قبايل عرب به بت پرستي روي آوردند و تعداد كمي نيز به آيين يهود و مسيحيت پيوستند و روشنفكران نيز به پرستش اجرام آسماني پرداختند ؛ مناسك توحيدي حج همچون سنت هاي نيكوي ديگر تحريف شد و به سوت و كف زدن در كنار خانه كعبه ( 1 ) و طواف به صورت عريان بدل گشت .

3 . از ظهور اسلام تا دولت آل سعود

مهم ترين سرفصل تاريخ عربستان ، بعثت خاتم پيامبران حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و ظهور اسلام در قرن هفتم ميلادي در اين كشور است .

هدايت قبايل پراكنده اي كه در ميان امواج تيره و طوفان سهمگين خرافات ، عادات ناپسند اخلاقي ، بت پرستي ، پرستش اجرام آسماني ، يهود و مسيحيتِ تحريف يافته و اختلافات و جنگ و خونريزي غوطه مي خوردند ، مسؤوليت بسيار سنگيني بود كه با بعثت ، بر دوش مبارك آخرين پيام آور الهي قرار گرفت .

اين مسؤوليت بزرگ ، تلاش و كوششهاي فراواني را لازم داشت و زحمات بسيار و طاقت فرسايي را پيش رو نهاد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه ، آيه 5 .


84


پيامبر گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) پس از تحمل سختي هاي فراوان در مكه ، به مدينه مهاجرت و با متحد ساختن قبايل متخاصم زير پرچم اسلام ، زمينه لازم براي تشكيل حكومت فراگير اسلامي را فراهم آورد .

تشكيل حكومت نبوي ، شهر مدينه و عربستان را از اهميت فزاينده اي برخوردار ساخت . اين اهميت بي بديل تا زمان سه خليفه نخستين ؛ ابوبكر ، عمر و عثمان ادامه يافت . اما پس از انتقال پايتختِ خلافت اسلامي توسط امام علي ( عليه السلام ) به شهر كوفه به تدريج از اهميت عربستان كاسته شد و پس از شهادت آن حضرت نيز پايتخت كشورهاي اسلامي در دوره امويان به شام و در دوره عباسيان به بغداد انتقال يافت .

در دوره امويان ( تا 132 هـ . ق . ) اگر چه حكمرانان بني اميه و در دوره عباسيان اگر چه دست نشاندگان بني عباس بر عربستان حاكميت داشتند ، ولي شهرهاي مختلف عربستان شاهد اعتراضات ، مبارزات و حتي جنگ هايي بر ضدّ اين دو خاندان بوده است . ( 1 ) بويژه در دوران عباسيان كه منطقه حجاز و نجد فراز و نشيب هاي بسياري را طي نمود ؛ در سال 251هـ . ق . اوج درگيري مستعين و معتز عباسي ، « اسماعيل بن يوسف » يكي از سادات حسني فرصت را غنيمت شمرده ، حجاز را تصرف كرد و پس از وي برادرش محمد بن يوسف معروف به « اخضير » در حجاز حاكم گرديد . وي پس از حمله عباسيان به نجد رفت ولي پس از بيست سال

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حماسه حسيني ، قيام مردم مدينه بر ضدّ يزيد و بيعت با عبد الله بن حنظله ، تصرف حجاز توسط عبد الله بن زبير در دوران امويان و قيام محمد بن عبد الله بن حسن بن علي مشهور به ذو نفس زكيه و برادرش ابراهيم و پس از مدت كوتاهي قيام حسين بن علي نواده امام حسن بر ضدّ عباسيان نمونه هايي از آن است .


85


دوباره بر حجاز تسلّط يافت .

در سال 254هـ . ق . دولت حجاز تحت نفوذ دولت « طولونيه »
مصر قرار گرفت . « عباسيان » در سال 290هـ . ق . بار ديگر حجاز
را در اختيار گرفتند و تا سال 330هـ . ق . با ضعف بسيار بر آن
نظارت داشتند . در آن سال بار ديگر حاكمان مصر ( اخشيديين ) بر حجاز
تسلط يافتند ولي اخضيرين با توسعه قدرت خود ، دوباره بر حجاز حاكم شدند .

در سال 350هـ . ق . « قرامطه » ، حاكمان مصر ، به مدت نه سال سادات اخضري را كنار زده ، خود بر آن تسلط يافتند ، تا آن كه در سال 359هـ . ق . حكومت « فاطميين » در مصر تشكيل گرديد . حاكميت فاطميين تا سال 463 ، پس از آنان حكومت « سلاجقه » تا سال 650 و پس از آنان ، سلطه « مماليك » تا سال 923 برحجاز ادامه يافت . در بيشتر اين ايام نوادگان امام علي و امام مجتبي ( عليهم السلام ) با نامهاي بني موسي ، بنو فليته در مكه و نوادگان امام حسين ( عليه السلام ) در مدينه حكومت مي كردند كه اين دوران به دوران حكومت « شرفا » شهرت يافته است .

با تشكيل دولت عثماني و تسلط آن بر مصر در سال 923 هـ . ق . حاكميت در منطقه حجاز و ديگر مناطق عربستان تحت نفوذ آنان قرار گرفت و كارگزاران آنان « بنوقتاده » در منطقه حجاز حكم مي راندند ؛ در آن دوران ، حاكمان جده از سوي مصر انتخاب مي شدند و گاه بين آنان و حاكمان حجاز اختلاف و درگيري پيش مي آمد . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شبه جزيره عرب ، محمود شاكر ، ص126 - 100 .


86


فهرست و جدول حاكمان حجاز از زمان بعثت بدين شرح است :

از تا دولت كارگزاران

3 11 پيامبرگرامي اسلام

11 40 خلفاي راشدين

40 132 امويان

132 251 عباسيان

251 254 اخيضريون

254 293 طولونيون

293 330 عباسيان

330 335 اخشيديون

335 350 اخيضريون

350 359 قرامطه

359 463 فاطميون بنوموسي ـ بنوهاشم

463 567 سلجوقيان بنوهاشم

567 650 ايوبيان بنوهاشم-بنوقتاده

650 923 مماليك بنوقتاده

923 1335 عثمانيان بنوقتاده

1335 1342 استقلال بنوقتاده

1342 تاكنون آل سعود ( 1 )

حاكمان منطقه نجد و عسير نيز به صورت ملوك الطوايفي شهرهاي مختلف نجد را اداره مي كردند ؛ آنان گاه تحت نفوذ حاكمان حجاز و گاه زير لواي اميران « صنعا » كشور كنونيِ يمن بودند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص127 .


87


4 . از دولت آل سعود تا دوران معاصر

همانطور كه اشاره شد در آن روزگاران منطقه نجد به علت بُعد مسافت روستا و شهرك هايش از حكومت يك پارچه اي برخوردار نبود ؛ هر شهر يا قريه كه توانايي مي يافت بر ساكنان ديگر شهرها يورش برده ، آنان را تحت نفوذ خود قرار مي داد .

در چنين اوضاع آشفته اي بود كه طلبه جواني به نام محمد بن عبدالوهاب پس از بازگشت از بصره و ايران چون نتوانست در عُيينه بماند ، به درعيّه رفت . وي در آنجا به خانه يكي از شاگردانش « عبدالله بن سُوَيْلِم » وارد شد و ساير شاگردان و مريدانش دور او را گرفتند .

در آن دوران حاكمِ درعيه « محمد بن سعود بن مقرن بن مرجان بن ابراهيم بن موسي بن ربيعة بن مانع مريدي » بود .

جدّ اعلاي آنها مانع از مشايخ قبيله بكر بن وائل نخست در دُروع از توابع طايف مي زيست . او به سال 850هـ . ق . ( 1446م ) به دعوت پسر عموي خود ابن دِرْع كه امير منفوحه و حجر اليمامه و جَزْعه ، در نجد بود ، نزد وي رفت و واحه المُلَيْبِيد و الغُضَيَّه را از او به تيول گرفته ، به كشاورزي پرداخت و آن منطقه را درعيه ناميد . وي به همراه پسرش ربيعه به شيوه ساير مشايخ عرب ، گاهگاه به قبايل همسايه حمله مي بردند ؛ ربيعه به آل يزيد تاخته مردان آن قبيله را از دم تيغ گذراند و زنان و اموالشان را تصاحب كرد و منطقه نفوذ خود را گسترش داد . فرزندان وي نيز روش پدر را دنبال كردند ؛ فرزند ابراهيم مُقَرِّن نام داشت كه جدّ اعلاي آل سعود است . وي با وسعت يافتن منطقه تحت نفوذش در نجد حكومت كوچكي ترتيب داد .


88


پس از وي فرزندش ، سعود با تاختن بر آل مَعْمَر كه دايي هاي او بودند و متواري ساختن آنان به عيينه ، در درعيه به امارت نشست . او در سال 1140هـ . ق . ( 1727م ) در درعيه درگذشت و پسرش محمّد حكمران آن شهر شد .

از آن پس حكومت عربستان به دليل انتساب به سعود ، پدر محمد اولين حاكم اين خاندان كه بر اساس پيمان با محمد بن عبدالوهاب ، حكومت نويني پي افكند ، حكومت « آل سعود » ناميده شد و به علت انتساب به عبدالوهاب پدر شيخ محمد بنيانگذار آيين مذهبي آن سامان ، حكومت « وهابيت » لقب گرفت در حالي كه پدر و برادرش مخالف سرسخت آيين او بودند . ( 1 )

اين خاندان به تدريج در سه مرحله حكومت خود را از منطقه كوچك درعيه به همه عربستان گسترش دادند :

دولت اول سعودي : ( 1229 - 1139 )

محمد بن سعود ( 1139 ـ 1179هـ . ق . )

با ورود شيخ محمد بن عبدالوهاب به شهر ، حاكم آن روزِ درعيه ؛ محمد بن سعود به تشويق برادرش ثَنَيان و همسرش مُوضِه به ديدار شيخ محمدبن عبدالوهاب رفت وبا او در سال 1157هـ . ق . برابر 1744ميلادي پيمان اتحاد منعقد كرد و دختر وي را به همسري خود برگزيد و به اشارت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نسبت دادن يك طايفه يا انديشه مذهبي به پدر بنيان گذار آن در زبان عربي مرسوم است . بر اين اساس خاندان سعودي به پدر محمد بن سعود و انديشه وهابيت به پدر بنيان گذار آن عبدالوهاب منسوب شده است . تاريخ البلاد ، العربية السعوديه ، منير العجلاني ، ج1 ، ص80 .


89


و ارشاد او ، ارتشي مجذوب از اعراب باديه نشين تشكيل داد و در اولين
اقدام دست اندازي و حمله به ديگر قبايل نجد را آغاز كرد .

در پاسخ به حملات محمد بن سعود ، نخست دهام بن دَوَاس ، امير رياض دشمن سرسخت شيخ ، از سال 1160هـ . ق . / 1747 حمله خود را به درعيّه آغاز كرد كه سالها ادامه داشت و موجب كشتار بسياري از طرفين گرديد . در سال 1178هـ . ق . / 1765 ، « عُرَيْعر » امير احساء نيز بر درعيّه تاخت ولي با مقاومت محمد بن سعود ، به شهر خويش بازگشت . حسن بن هبة الله امير نجران نيز به درعيه يورش آورد ولي محمد بن سعود ، با وي پيمان صلح منعقد نمود . اميران حُرَيْمِلاء و ضَريِّه نيز گاه گاه در پاسخ به تهاجمات درعيّه ، به آن حمله مي بردند .

در اين درگيري ها ، محمد بن عبدالوهاب شخصاً در ميان سربازان حضور يافته ، به تقويت روحيّه آنان مي پرداخت . سرانجام محمد بن سعود در 1179هـ . ق . / 1765 بعد از چهل سال حكمراني و جنگ ، بي آن كه بتواند كار مهمي از پيش ببرد ، درگذشت و جاي خود را به پسرش عبدالعزيز سپرد .

عبدالعزيز بن محمد ( 1179 ـ 1218هـ . ق . )

پس از محمد بن سعود ، فرزندش عبدالعزيز جانشين پدر شد . وي بر خلاف پدر با پشتيباني شيخ محمد بن عبدالوهاب ، كشور وسيعي پديد آورد ؛ نخست در سال 1185هـ . ق . = 1773ميلادي بر عشاير متحد نجد تاخت و آنان را در قريه حاير شكست داد . سپس سپاهيان امير رياض را در سال 1187هـ . ق . =1773 ميلادي تار و مار كرد وپس از مرگ دهام ، شهر


90


رياض را به تصرف آورد . ( 1 )

در سال 1190هـ . ق . / 1776 شهر ثَرْمَدَه را گشود و سال بعد دو ناحيه مهم سُدَيْر و وَشْم تسليم او شدند . سپس با امير عيينه و ساير مشايخ نجد پيمان آشتي منعقد كرد و بيشتر قبايل آن منطقه را به عقيده وهابيت در آورد . او اراضي خرج و تهامه و شهرهاي مجمعه و حرمه و بُرَيْدَه را تصرف كرد و در جنگ با غالب بن مُساعد شريف مكه ، به پيروزي رسيد . وي با حمله به جبل شَمَّر و حايل و قصيم ، آن نواحي را نيز به تصرف درآورد و با قتل عام هاي بسيار ، اعراب سراسر عربستان را مرعوب و فرمانبردار خود ساخت .

گسترش منطقه حكومتي و تصاحب اموال قبايل ، نه تنها هزينه ارتش و بودجه كشور جديد سعودي را فراهم مي ساخت ، بلكه موجي از ثروت و رفاه را با خود به ارمغان آورد . فتح مكه ، مدينه و طايف نيز شهرت وي را افزون ساخت . وي برابر فتواي وهابيان مشاهد متبركه و قبّه قبور ائمّه را ويران كرد و پس از تصرف حجاز ، بحرين و چند امارت ساحلي خليج فارس را نيز تحت سلطه خود در آورد .

در عهد عبدالعزيز منطقه عَسير و تهامه ، حجاز ، عُمان ، احساء ، قطيف ، زياره و بحرين ، وادي الدّواسِر ، خَرْج ، مُحْمِل وَشْم ، سُدَيْر ، قَصيم ، جبل شَمَّر ، مَجْمَعَه ، مَنيح ، بِيشَه ، رَنيّه ، و تُرابه ، تحت تصرف وهابيان در آمد ؛ در آن دوران انگليسي ها خاندان سعودي را به رسميت شناختند و با سعوديان رابطه دوستي برقرار كردند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قلب جزيرة العرب ص328 ، صقرالجزيرة ج1 ، ص64 .


91


در اواخر امارت عبدالعزيز ، محمد بن عبدالوهاب در سن نود و يك سالگي ـ و به قول « ابن بِشْر » مورخ نجدي در نود و هشت سالگي درگذشت .

به سال 1203 هـ . ق . = 1788 ميلادي به حكم ابن عبدالوهاب ، در دوران عبدالعزيز ، فرزندش سعود از سوي پدر به ولايت عهدي منصوب شد .

در تابستان 1218 هـ . ق . 1803 م ، ناگاه مردي در كسوت درويشان از پشت سر بر عبدالعزيز هشتاد و سه ساله پس از سي و نه سال حكومت حمله كرد و كارد خود را تا دسته در پشت او فرو برد و او را به قتل رساند . وهابيان بر آن مرد حمله برده ، سرش را بريدند . ( 1 )

سعود بن عبدالعزيز يا سعود كبير ( 1218ـ1229هـ . ق . )

سعود كه در سي سال آخر عمر پدرش ، عملا همه امور كشور در دست او بود و تقريباً همه فتوحات سعودي در شبه جزيره عربستان و خليج فارس به دست وي انجام گرفت ، بعد از مرگ پدرش عبدالعزيز مدت يازده سال بر عربستان سلطنت كرد .

در آن دوران كه شدت عمل و حملات وهابيان ، سلاطين عرب را دچار دهشت ساخته بود ، امراي عرب را بر آن داشت كه طي نامه هايي « باب عالي » دولت عثماني را متوجه خطر روزافزون قدرت وهّابيان سازند و هدف آنان يعني تسلط بر سراسر مناطق دولت عثماني و حكومت بر همه مسلمانان را براي او بازگو نمايند . شريف غالب حاكم آن روز حجاز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صقر الجزيرة ، ج1 ، ص54 .


92


نيز اگر چه از ترس جان تظاهر به وهابيگري مي كرد و بعد از شكستي كه از
سعود در سال 1221هـ . ق . خورد ، پذيرفت كه قبور ائمه را در بقيع و ساير مشاهد و مزارات متبرّكه را در مكه و مدينه با خاك يكسان كنند و استعمال دخانيات را حرام اعلان نمود و مذهب وهابيت را در حجاز رسميت داد ، اما او و ساير بزرگان حجاز نيز در نهان با دربار اسلامبول مكاتبه داشتند و براي نجات كشور خود مي كوشيدند .

دربار اسلامبول ، محمد علي پاشا حكمران مصر را مأمور كرد لشكري مجهّز به عربستان اعزام كند و سعوديان را سركوب كند ، در حالي كه ارتش مصر به سوي نجد در حال پيشروي بود ، سعود در سن شصت و شش سالگي در درعيه به بيماري سرطان روده درگذشت .

با مرگ سعود بن عبدالعزيز ، پسرش ابراهيم ( 1235هـ . ق . ) به امارت درعيّه رسيد ولي چون بين او و عمويش عبدالله بن عبدالعزيز بر سر جانشيني پدر اختلاف افتاد ، در نتيجه نزاع داخلي ، حكومت آل سعود ناتوان و ضعيف گرديد .

شكست آل سعود و سقوط درعيّه

محمد علي پاشا ارتشي از سربازان ترك و آلباني و عرب به فرماندهي پسرش طوسون پاشا به حجاز اعزام كرد . طوسون در سال 1227 /1812 ، از بندر يَنْبُع وارد مدينه شد و آن شهر را گشوده ، به سوي مكه شتافت . گر چه مقاومت وهابيان شديد بود ، امّا در برابر آتش توپخانه مصريان كاري از پيش نبردند و شكست خوردند .

طوسون وارد مكّه شد و بعد از چند روز محمد علي پاشا نيز وارد مكّه گرديد . او شريف غالب را به جرم اهمال و سازشكاري معزول و زنداني


93


كرد و برادرش سرور بن غالب را به مقام شريف مكّه منصوب نمود .

محمد علي پاشا كه از پيروزي ارتش خود اطمينان حاصل كرده بود به قاهره برگشت و طوسون را با عده كافي و توپخانه قوي روانه نجد ساخت . طوسون بدون هيچ مانعي تا قلعه رس ـ دويست و هفتاد كيلومتري شمال شرقي مدينه ـ پيش رفت ولي در آنجا با مقاومت شديد وهابيان روبه رو شد و با دادن تلفات بسيار نتوانست به پيشروي ادامه دهد . ناچار به پيشنهاد وهابيان تن به ترك مخاصمه داد و به قاهره بازگشت .

محمد علي پاشا از عملكرد فرزندش طوسون به سبب ضعفي كه نشان داده بود خشمگين گشت و او را توبيخ و از امارت معزول كرد و پسر ديگرش ابراهيم پاشا را مأمور تسخير نجد ساخت . ابراهيم با لشكري تازه نفس به نجد رفت و خود را به درعيّه رسانده ، پايتخت آل سعود را به محاصره در آورد و با آتش سنگين توپخانه مقاومت وهابيان را در هم شكست .

در اين درگيريها ، پايتخت سعوديان به آتش كشيده شد و شهر با خاك يكسان شد و بيشتر علماي وهابي و امراي سعودي نيز كشته شدند .

عبدالله بن سعود ( 1229- 1223هـ . ق . )

عبدالله بن سعود ـ كه برادر را بركنار كرده و خود به جاي او نشسته بود ـ بعد از شش ماه مقاومت قلعه و پادگان درعيّه را تحويل مصريان داد و هيأتي را به رياست عمويش عبدالله بن عبدالعزيز كه شيخ آل سعود بود همراه شيخ علي بن محمد بن عبدالوهاب نزد ابراهيم پاشا فرستاد .

به دستور ابراهيم پاشا ، اموال و املاك خاندان سعودي و آل شيخ ضبط شد و عبدالله بن سعود به اسلامبول برده شد كه در آنجا محكوم به اعدام


94


گرديد . برخي از امراي سعودي و فرزندان عبدالوهاب نيز به قاهره تبعيد شدند . ( 1 )

نتيجه لشكركشي مصريان به عربستان ، ويران شدن كشور وسيع عبدالعزيز و فرزندش سعود و انقراض سلطنت خاندان سعودي بود .

از سوي ديگر ، اين لشكركشي ، نفوذ فرهنگ غربي و باز شدن پاي اروپاييان به عربستان را در پي داشت ؛ يك سال بعد از سقوط درعيّه ( 1236 /1820 ) ارتش انگليس در بحرين مستقر شد و نفوذ آن دولت ، در خليج فارس توسعه يافت .

پيامد ديگر اين لشكركشي ، برخاستن موج پان عربيسم در ميان اعراب بود ؛ بعد از اين پيروزي بر آل سعود ، فكر ناسيوناليزم عربي در سر شريف حسين و محمد علي پاشا پيدا شد . پس از تصرف سوريه ، كشور خديوي مصر را مستقل اعلام كرد . اين تفكر در قرن بيستم منشأ تحولات شگرفي در خاورميانه گرديد .

سالهاي فترت ( 1234 - 1230هـ . ق . )

ابراهيم پاشا حكمراني نجد را به يكي از اعيان مصر به نام اسماعيل پاشا واگذار كرد و او از سوي خود افسري به نام خالدپاشا را كه مردي خوشگذران ، ستمكار و بي عرضه بود روانه نجد كرد . حادثه سقوط درعيه نيز چنان دهشت بار بود كه تا چند سال كسي از خاندان آل سعود به فكر تشكيل حكومت نيفتاد . لذا صحرانشينان نجدي با استفاده از ضعف خالد پاشا به جان هم افتاده ، دوباره به غارتگري قبايل ديگر پرداختند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صقر الجزيره ، ج1 ، ص65 .


95


دولت دوم آل سعود ( 1309 - 1235 )

مشاري بن سعود ( 1235 - 1235هـ . ق . )

اولين تلاش در زمينه بر پايي مجدد حكومت آل سعود توسط مشاري بن سعود بود كه ابتدا حاكم درعيه به نفع وي كنار رفت ولي پس از چندي با جمع آوري سپاهي به او حمله نموده ، وي را دستگير كرد .

تركي ابن عبدالله ( 1249 - 1240هـ . ق . )

در سال 1235هـ . ق . / 1819م . تركي ( 1 ) پسر عبدالله بن سعود جمعي از اعراب را با خود همراه ساخته ، رياض و بعد عارض را تصرف كرد و ارتش مصر را از اين دو شهر بيرون راند . سپس اعراب جبل شَمَّر و مطير را با خود يار ساخت و در سال 1240هـ . ق . دولت دوم خاندان آل سعود را بنيان نهاد و تا نه سال حكومت كرد .

فيصل بن تركي ( 1254-1250هـ . ق . )

در سال 1242هـ . ق . / 1833م . فيصل بن تركي از مصر گريخته ، به پدر پيوست و به ياري او احساء و قطيف را نيز گرفت و تركان عثماني را از وادي حنيفه بيرون راند .

مشايخ قبايل شَمَّر و حايل نيز با وي پيمان دوستي بستند و كار سعوديان دوباره رونق گرفت . امّا پسر عموهاي تركي به فرماندهي مِشاري بر او تاختند و تركي را به قتل رساندند و مشاري در رياض به امارت نشست ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ از زمان تركي بن عبدالله بن محمد بن سعود ، امارت سعودي از اولاد عبدالعزيز به اولاد برادرش عبدالله منتقل شد و تا امروز در همين نسل باقي است .


96


ولي در سال 1249هـ . ق . / 1887م . فيصل پسر تركي به كمك آل رشيد
رياض را باز پس گرفت و مشاري را به قتل رسانده ، خود به جاي او به تخت نشست .

چون اخبار اين حوادث به محمد علي پاشا رسيد ، اميري به نام خورشيدپاشا را مأمور تصرف نجد كرد . وي رياض را گشوده ، جمعي از وهّابيان را به قتل رساند و فيصل بن تركي را با دو پسرش عبدالله و محمد و دو برادرش و جمعي از پسر عموهايش در بند كرد و به قاهره تبعيد نمود .

خالد بن سعود ( 1257 - 1254هـ . ق . )

محمد علي پاشا ، در سال 1254/1838م يكي از اميرزادگان سعودي به نام خالد را كه تربيت اروپايي داشت و از انضباط و فرمانبرداري او مطمئن بود ، به جاي فيصل به حكومت نجد منصوب كرد . وي تا سال 1257هـ . ق . حكومت كرد امّا اعراب بر وي شوريده ، از رياض بيرونش كردند . خالد سال ها در عربستان سرگردان بود تا اين كه به سال 1278هـ . ق . در جدّه درگذشت . ( 1 )

عبدالله بن ثنيان ( 1259 - 1257هـ . ق . )

پس از خالد ، عبدالله بن ثنيان كه عموزاده خالد و از نوادگان آل سعود بود ، به مدت دو سال به حكومت دست يافت . در اين ميان حكومت مصر به دليل اعلام استقلال از دولت عثماني تحت فشار قرار گرفت ؛ محمد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بعضي سال وفات خالد بن سعود بن عبدالله را 1257 هـ . ق . و محل فوتش را مكّه نوشته اند . الأعلام زركلي ، ج3 ، ص337


97


علي پاشا بر اثر فشار روس و انگليس كه حاميان عثماني بودند ، ناچار شد ارتش خود را از جزيرة العرب فراخواند .

پس از فراخواني لشكر مصر ، فرصت جديدي براي آل سعود فراهم گرديد . آنان با غنيمت شمردن اين فرصت ، به اقداماتي دست يازيدند كه به آن اشاره مي شود :

فيصل بن تركي ؛ دوره دوّم ( 1282 - 1259هـ . ق . )

فيصل بن تركي پس از رفتن مصريها ، از قاهره به نجد آمد و براي دومين بار تا سال 1282هـ . ق . در رياض به حكومت پرداخت و در سال 1282هـ . ق . در همانجا درگذشت .

عبدالله بن فيصل ؛ دوره اوّل ( 1288 - 1282هـ . ق . )

پس از مرگ فيصل بن تركي ، اگر چه فرزندش عبدالله بر مسند قدرت دست يافت ولي دوباره جنگ خانگي آل سعود شروع شد و فرزند ديگر فيصل ، سعود بر سر جانشيني پدر با عبدالله به ستيز برخاست .

با همدستي قبيله عجمان و سعود ، عبدالله نخست به بن رشيد و سپس به پاشا والي بغداد پناه برد و با كمك آنها به منطقه احساء حمله كرد .

سعود بن فيصل ( 1291 - 1288هـ . ق . )

جنگ و درگيري ميان سعود و عبدالله تا در گذشت سعود در سال 1291هـ . ق . به طول انجاميد . در آن ايام ، آل رشيد فرصت پيدا كرده ، شهرهاي اطراف را متصرف شدند و شيخ كويت نيز از فرصت استفاده نموده ، دست اندازي هاي خود را به نجد آغاز كرد . ارتش عثماني در


98


سال 1288هـ . ق . به كمك كويتي ها منطقه احساء و قطيف را تصرف كرده ، آن را به بصره ضميمه نمود .

عبدالرحمن بن فيصل ؛ دوره اوّل ( 1293 - 1291هـ . ق . )

با درگذشت سعود در سال 1291هـ . ق . برادرش عبدالرحمن بن فيصل به حكومت رياض دست يافت ولي فرزندان برادرش ملك سعود با وي به مخالفت برخاستند .

عبدالرحمن چاره كار را در آن ديد كه از برادرش عبدالله بن فيصل كه در عتيبه اقامت داشت تقاضاي كمك كند . با درخواست عبدالرحمان ، عبدالله سپاهي گران فراهم كرد و به رياض آمد ؛ عبدالرحمن نيز با او بيعت نمود و بدينسان عبدالله براي دومين بار قدرت را در دست گرفت .

عبدالله بن فيصل ؛ دوره دوّم ( 1307 - 1293هـ . ق . )

پس از دست يافتن دوباره به قدرت ، ملك عبدالله با افزايش نيروهاي نظامي خود به قبايل منطقه مجمعه يورش برد . آنان بر اساس پيمان دفاعي كه با آل رشيد فرماندار منطقه حائل داشتند ، از وي تقاضاي كمك نمودند . با حركت سپاهيان آل رشيد ، ملك عبدالله منطقه را رها ساخته ، به رياض بازگشت .

ملك عبدالله بار ديگر در سال 1301هـ . ق . به منطقه مجمعه حمله كرد ولي سپاهيان ابن رشيد با شدت با وي به مقابله پرداختند ؛ در اين نبرد بسياري از چهره هاي سرشناس آل سعود كشته شدند و ملك عبدالله به رياض گريخت و با آل رشيد به مصالحه پرداخت .

در اين گير و دار ، فرزندان برادرش ملك سعود بر وي تاختند و او را


99


دستگير و زنداني نمودند .

از سوي ديگر ابن رشيد كه نقشه حكومت بر سراسر نجد را در سر مي پروراند و در سال 1306هـ . ق . با قتل پنج نفر از برادر زادگان خود ، بر ديگر مدعيان خاندان آل رشيد نيز غلبه كرده بود ، در نظر داشت با دست اندازي به اطراف ، قدرت خود را توسعه بخشد ، فرصت را غنيمت شمرده ، به بهانه آزادسازي ملك عبدالله ، رياض را تصرف نمود و ملك عبدالله را از زندان بيرون آورده ، به همراه برادرش عبدالرحمن به عنوان اسير به حائل فرستاد و سالم بن سهبان را به امارت رياض منصوب كرد .

پس از مدتي ، بر اساس تقاضاي اسيران ، ابن رشيد موافقت نمود تا عبدالله و برادرش به رياض بازگردند و در آنجا اقامت گزينند . امير عبدالله پس از بازگشت به رياض به فاصله كوتاهي در سال 1307هـ . ق . در گذشت .

امير رياض كه همواره مراقب عبدالرحمن بود ، در يكي از روزها براي ديدار به كاخ وي رفت ، عبدالرحمن فرصت را غنيمت شمرده ، به ياران خود اشاره نمود ، آنان در يك حمله برق آسا ، همراهان ابن سهبان را كشته ، او را دستگير و زنداني ساختند . مردم رياض همين كه از آن رويداد مطلع شدند ، تصور نمودند كه دوباره آل سعود به قدرت بازگشته ، بدين رو با عبدالرحمن بيعت كردند . بدينسان ابن فيصل براي بار دوم در رياض قدرت يافت .

عبدالرحمن بن فيصل ؛ دوره دوّم ( 1309 - 1307هـ . ق . )

ابن رشيد كه در سال 1308هـ . ق . ناحيه قَصيم و عُنَيْزه و بُريْدَه را گشوده و يكه تاز بيابان هاي نجد شده بود ، به محض شنيدن رويدادهاي


100


رياض با لشكريان خود حركت كرد . عبدالرحمن نيز براي دفاع آماده
گشت و به بيرون شهر آمد . در درگيري دو سپاه ، ابن رشيد با اجراي تاكتيكي حساب شده ، نخست با همراهانش پا به فرار گذاشتند ولي در منطقه اي مناسب كمين نموده ، همين كه سپاهيان سعودي كه به تعقيب آنان مي پرداختند به آنجا رسيدند ، به سختي بر آنان تاختند و آنها را تار و مار ساختند . عبدالرحمن به رياض گريخت . ابن رشيد بلافاصله رياض را محاصره نمود ؛ مردم رياض كه بر اثر شكست و محاصره دچار سختي و رنج فراوان شده بودند ، از او خواستند تا به حكومت آل رشيد تن در دهد . عبدالرحمن كه اوضاع را نامساعد ديد ، رياض را ترك نمود . ( 1 )

وي پس از ترك رياض ، ابتدا به يكي از قبايل عجمان پناه برد ، امّا زندگي ميان آن اعراب را براي خود و خانواده اش ناامن و پرخطر ديد ، سپس به بيابانهاي « الربع الخالي » ، رفته ، چند ماهي را ميان قبيله « بني مُرَّه » گذراند . او كه دل از امارت برگرفته بود ، نجد را ترك گفته ، رهسپار قطيف و احساء گرديد . در احساء استاندار عثماني به او پيشنهاد اطاعت كرد تا حكومت رياض را باز يابد ، امّا وي نپذيرفت و وارد كويت شد . شيخ كويت ابتدا به او اجازه اقامت در خاك خود را نداد و عبدالرحمان ناگزير چندي در قطر بسر برد ولي بعد از چندي با موافقت مقامات عثماني به كويت بازگشت و ده سال با عسرت بسيار در آنجا بسر برد و بدينسان دولت دوم سعودي نيز به دست خاندان آل رشيد منقرض گشت .

ابن رشيد نيز به سال 1315 در حايل وفات نمود ولي حاكميت آل رشيد توسط جانشينان وي ادامه يافت .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاريخ المملكة العربية السعوديه ، صلاح الدين المختار ، ج1 ، ص373 - 385 .


| شناسه مطلب: 74879