بخش 1
فرصت شناسی فرصت دل خوانی فرصت پاک شدن فرصت بازگشت فرصت تمرین اخلاص فرصت پرواز فرصت انس با قرآن فرصت خلوت انس فرصت بهره برداری ازنسیم سحری فرصت ادب آموزی فرصت عهد وپیمان فرصت تاریخ شناسی فرصت عبرت آموزی فرصت بصیرت افزایی فرصتآشنایی با ملتهای مسلمان
علم، آگاهي و برنامه ريزي، پيشنياز هر كاري است و بدون آنها، توفيقي حاصل نخواهد شد. امام صادق (عليه السلام )ميفرمايد:«هركس بدون بصيرت عمل كند، مانند كسي است كه به بيراهه ميرود؛ هر چه شتاب كند، از هدف دورتر ميشود»[1]
زائر بايد بداندكه به كجا و براي چه سفر ميكند و چگونه اين دعوت الهي را لبيك خواهد گفت و چطور به ميعادگاه عشق، قدم خواهد گذاشت. اين سفر، معمولاً يك بار بيشتر نصيب انسان نخواهد شد و عمر آن هم كوتاه و بسيار زودگذر است. از اين رو، انسان بايد تلاش كند تا فرصتها را دريابد و به عمق، گستره و ابعاد آنها پي ببرد و در صدد فرصتسازي برآيد؛ به عبارت ديگر، فرصت شناسي و فرصت سازي كند تا ره توشه معنوي و خاطره خوشي نصيب وي شود؛ و گرنه دچار فرصتسوزي شده، سرمايه بزرگي را از دست ميدهد و نعمتي را به نقمت، تبديل ميكند كه موجب حسرت و ندامت او خواهد شد. ، پيامبر اكرم (صلي لله عليه وآله )مي فرمايد: «فرصت، همچون ابر، زودگذر است [2] همچنين امام (علي عليه السلام) امير بيان فرمود: «فرصت را دريابيد؛ پيش از آنكه از دست برود و موجب غم و اندوه شود» [3]
امام صادق (عليه السلام) در سخن زيبايي فرمودند: هركس كه فرصت را به اميد فردايي بهتر از دست بدهد زمانه فرصت را از او بربايد. [4]
امام حسن (عليه السلام) فرمود: فرصت به شتاب ميرود و به كندي باز ميگردد. [5]سفر عمره فرصت بسيار بزرگ وگسترده اي است،فرصت فكر و انديشه، آگاهي و بصيرت، سير و سلوك، مراقبت و حضور، عشق و محبت، تطهير ظاهر و باطن، توبه و انابه، راز و نياز، خلوت با معبود ، فرصت انس وتدبردر قرآن ، فرصت تحكيم ميثاق با نبوت و ولايت و استحكام مباني ديني و اعتقادي، فرصت آشنايي با ملتهاي مسلمان و فرصت صدور ارزشهاي اسلامي و انقلابي است.
اگر اين سفر، درست برنامه ريزي شود و همراه خضر طريق و راهنماي دلسوز، صورت پذيرد، وفرصت سازي شود نه فرصت سوزي ،آثار و نتايج به يادماندني و خاطرات بسيار شيرين و دل انگيز فراموش نشدني برجاي خواهد گذاشت اينك اهمّ فرصت هاي حج
سفر عمره وريارت خانه خدا ،سفردل است بنابراين فرصتي مناسبي تا كتاب دل خود را كه همه چيز انسان است ورق بزند ودقيق بخواند چون كتاب جان ودل انسان همانند لوح محفوظي است كه تمام رفتار و انديشه واعمال او، در آن ضبط مي شود وگستره آن به اندازه عالم هستي است
اگركسي اين كتاب پر رمز وراز را درست بخواند در مي يابد كه دل جامع ترين دفتر غيب و شهود و كاملترين مظهر وجلوه خدااست.
ما جدولي از بحر وجوديم همه ما دفتري از غيب و شهوديم همه
درا شعاري منسوب به علي(ع) آمده است: (آيا گمان كردي كه تو تنها جسم كوچكي هستي! و حال آنكه عالمي كبير در درون توست»«داروي شفا بخش تو در دست خود توست، ولي نمي بيني و منشأ بيماري-ات خودت هستي، ولي نميداني. تو كتاب روشني هستي كه با حرفهايش، آنچه در نهان است، آشكار مي گردد. [6]
انسان نسخه مختصر عالم هستي است با مُلكيان مُلكي است و بامَلكوتيان، مَلكوتي و با جبروتيان، جبروتي است پس در خود بنگر تا خويش را بشناسي چه خودشناسي تورابه خداشناسي واقعي رساند
قرآن كريم انسان را به خود خواني فراخوانده است زيرا هر كسي در همه حالات با كتاب جان وجهان در ارتباط است.و دائماً آن رادر پيش روي دارد مي تواند در آن انديشه وتفكر كند وبه ملكوت آن معرفت پيدا كند از اين روقرآن انسان را به مطالعه و تفكر در عالم و آدم با بيانات گوناگون دعوت مي كند مي فرمايد :« ما در آينده نزديكي آيات خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنان نشان خواهيم داد»[7] در جاي ديگر مي فرمايد:«كتاب خود را بخوان؛ كافي است كه امروز خودت حسابرس خود باشي»[8]
در قيامت، به شخص گفته مي شود كتاب وجودي خويش را بخوان چون در آن دنيا باطن ظهور مي كند لازم است در اين عالم كتاب دل خوانده شود كه دنيا مزرعه آخرت است وانسان زارع وزرع ومزرعه وجودخويش است هر چه كشت درو مي كند وهر چه نوشت مي خواند
اي عزيز در كنار خانه خدا وحرم نبوي لحظاتي كتاب دل خويش باز كن و ببين چه در آن نوشته اي تا بفهمي كيستي و چيستي كه اين بهترين دستآورد اين سفر است
سفرحج وعمره فرصت بزرگي براي تطهير وپاك شدن است زيرا پاكي، شرط گشودن درهاي سلوك و ورود به جاده تقرب و مهيا شدن براي حضور در ضيافت الهي است ، ناپاكي و آلودگي، خلاف ادب است. پاكي ره سپاري در وادي محبت است. «خداوند، كساني را كه بسيار توبه كنند و در پاكي و پاكيزگي كوشا باشند، دوست ميدارد».[9]
شيفته حضور در محضر حق نيازمند به طهارت و پاكيزگياست؛ هم پاكي جسم و هم پاكي روح، طهارت ظاهر و باطن
براي عروج به مقام قرب جز به طهارت و زدودن ناپاكيها و آلودگيها ورفع موانع ممكن نيست همان گونه كه موانع رسيدن به منزل حقيقت و آلودگي ها چهارنوع است طهارت ازآنها هم چهار نوع خواهد بود
نخست: مرتبه طهارت از آلودگي نجاسات واحداث است
دوم :طهارت از آلودگي اعضاء و جوارح به گناه است و هر اندازه گناه فزوني گيرد تاريكي دل افزون شود انسان بايد بر ترك گناه توفيق يابد تا به فتح درون نائل آيد
سوم : پاكسازي درون از ناپاكيهاي اخلاقي است و اين مرحله زدودنش دشوارتر و اهميتش فزونتر است. نفس آدمي آنگاه شايسته مقام حضور ميشود كه مملكت درون را از خلق و خوي فاسد پاك كرده باشد
چهارم :طهارت دل از غير خداست كه پس از تطهير ظاهر وباطن خود از اخلاق ناروا، بايد به تطهير قلب خود بپردازد واين عاليترين مرتبه طهارت است و اصل و اساس در رسيدن به مقصود است
مـــــوانع تا نگـرداني زخـود دور درون خــــانـه دل نايـدت نــور
موانع چون در اين عالم چهار است طهارت كردن از وي هم چهار است
نخستين پاكي از احداث و انجـاس دوم از معصـيـت و ز شر وسـواس
سيّـم پاكي ز اخلاق ذمـيــمه است كه با وي آدمي همچون بهيـمه است
چهــــارم پاكـي سر است از غيــر كه اينـجا منتـهي مــي گـرددش سيـر
هر آن كـو كرد حاصل اين طهارات شـود بي شـك سـزاوار منـاجات[10]
اهل معرفت و مردان صاحب دل، بر طهارت و پاكي از انواع آلودگي ظاهري و باطني، مواظبت و مراقبت مينمايند زيرا طهارت موجب افزايش روزي مادي و معنوي، متناسب و هم سنخ باآن مي شود. پيامبر اكرم(صلياللهوعليهوآله)به كسي كه از ناداري شكوه داشت، فرمود: «بر طهارت، مداومت كن تا روزيات توسعه داده شود[11] شيخ محمود شبستري ميگويد:
برو تو خانه دل را فرو روب مهيا كن مقام و جاي محبوب
چو تو بيرون شوي او اندر آيد به تو بيتو، جمال خود نمايد [12]
حال مي تواني حقيقت سفر را دريابي واز آغاز آن خويش را از آلودگيهاي ظاهري و باطني پاك كرده ،و از منزلگاه نفس خارج و از تصرف شيطان خبيث دور گردي و لايق حضور درگاه جليل و مزين به خلعت خليل گرد ي با ابراهيم ايمان و تبرزين اراده، ابراهيموار، بت درون را بشكني و از پشت آن همه غبار و حجاب، پاكي و صافي خويش را بنمايي.
اي عزيز اكنون كه عزم سفر به ديار يار داري و مي خواهي محرم شوي ودور خانه دوست طواف كني وبا حجرالاسود كه به منزله دست خداست بيعت كني وپشت مقام ابراهيم نمازبخواني وعروج نمايي ،حرم دل را از رنگها، تيرگيها،آلودگيها پاك گردان وتنها رنگ الهي برآن زن وآن را سوي محبوب حقيقي،كمال مطلق سوق ده آنگاه ببين چگونه دلدار،اين دل رامي ربايد وتو را به انگيزه وصل براي هميشه زنده نگه مي دارد.
همواره با وضو
وضو مظهر طهارت و داراي صورت ظاهري و باطني است مردان الهي كه دنبال طهارت خويش از غير خدايند همواره با وضويند و تو نيز چون اراده وضو نمودي چنان به سوي آب روان شو كه گويي به سوي رحمت خداي تعالي ميروي كه خداوند آب و طهارت را كليد قرب و مناجات خويش و نشاني براي راهنمايي مردم به سوي خوان خود مقرر فرموده است و چنان كه آب نجاستهاي ظاهر ي را اپاك مي كند رحمت خداوند گناهان بندگان را پاك مي سازد.
خداوند در حديث قدسي فرموده است«هر كس وضويشباطلشود و ضو نگيرد به من جفا كرده است و هر كس وضو بگيرد و دو ركعت نماز نخواند باز هم به منجفا كردهاستو هر كسوضو بگيرد و نماز بخواند و از منتقاضائيبكند و من به او جواب ندهم چه خواسته او در ارتباط با امر دينباشد يا دنيا ، من به او جفا كردهام و منخداي جفاكار نيستم. [13]
امام صادق(ع) فرمود: «وضو گرفتن برايكسيكه وضودار است نوري است افزون بر نورانيت قبلي».[14]
انسان به خاطر نزولش در دنياي ماده و ماديات و وجود دشمنان سرسختي چون شياطين، نفس اماره، جهالت، شهوات، گاه در پي تبعيت از آنها برآمده و با ارتكاب گناه و معاصي زمينه سقوط و بدبختي خود را فراهم مي سازد خداوند مهربان براي نجات اوراه صلح و آشتي را به روي او گشوده و او را به باز گشت و عذرخواهي دعوت ميكند تا راه براي بازگشت گنهكار باز باشد و با اميدواري به لطف و رحمت بيكران الهي بار ديگر براي تعالي روح خويش تلاش كند، فرمود: «بگو؛ اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد! از رحمت خداوند نااميد نشويد كه خداوند همه گناهان را مي آمرزد» [15]
حضور در مسجد النبي هنگام ديدن استوانه ابولبابه فرصت خوبي براي باز گشت به سوي خداوند است زيرا.ستون ابي لبابه ياد آور خاطره تحول آفريني است كه وقتي پيامبراكرم (ص) ابولبابه را براي مأموريتي فرستاد.او در خلال گفت وگو، با اشاره و علامتي، بخشي از اسرار نظامي سپاه اسلام را براي دشمن فاش كرد. اما ساعتي پس از اين ماجرا، از كرده خود پشيمان شد و در حالي كه آثار ندامت از چهره اش هويدا شده بوداز قلعه خارج شد، يكسره به مسجد النبي رفت، خود را به يكي از ستون هاي مسجد بست و با خودعهد كرد تا توبه اش به درگاه حق تعالي پذيرفته نشود، بر همين حال باقي بماند. روزها بر همين روال مي گذشت تا آن كه در روز هفتم، فرشته وحي پيام آمرزش او را از جانب پروردگار بر قلب رسول الله(ص) نازل كرد: «... و گروهي ديگر از آنها به گناهان خود اعتراف كرده، عمل نيك و بد را به هم آميخته اند. شايد خداوند توبه آنها را بپذيرد.خداوند، آمرزنده و بخشايشگر است»[16]
وقتي خبر آمرزش ابولبابه به مردم رسيد، براي باز كردن طناب ااز دست وپاي او به مسجد هجوم آوردند اما او گفت كه بايد رسول رحمت، بندها را از دست و پاي او بگشايد. پيامبر هنگام نماز صبح به مسجد درآمدند و با دستان مبارك خود، او را از ستون رها كردند.
ما هم هنگام حضوركنار اين ستون بايد به خداوند سبحان پناهنده شويم وازرفتار وگفتار ناروا پشيمان گرديم تا تحوّل دروني همانند نصوح و ابولبابه و فضيل عياض نصيبمان گردد.وبه نداي آيه مباركه قرآن پاسخ مثبت دهيم« آيا وقت آن نرسيده است كه دل هاي آنان كه خدا را باور دارند، با ياد او خاشع شود؟! [17]
آري اي عزيزبايد در خلوت خانه دل، اشكهاي بيپيرايه خود را به عنوان شاهدي بر ندامت، از سر صدق و صفا، تقديم دوست كرد؛ به قول شيخ اجل سعدي شيرازي:اگر سرخي روي معشوقان نداري، زردي روي عاشقان بايد كه بياري.
هشدار
دربازگشت به سوي حق نبايد امروز و فردا كرد چون زمان مرگ براي انسان مشخص نيست، چه بسا ناگهان مرگ او فرارسد و توبه نكرده باشد؛ لذا انسان همواره بايد در وادي خوف باشد كه مبادا مرگ به او فرصت محو گناه را ندهد. از اين رو بايد فوري سراغ توبه رفته تا قبل از آنكه آثار گناه در قلب ماندگار گردد، جان و دل را شستشو دهد گون تأخير انداختن توبه علاوه بر آن كه روح انسان را آلودهتر و زمينه را براي ارتكاب و تكرار گناه فراهمتر مي سازد؛ ممكن است فرصت از دست برود و بدون توبه از اين دنيا رخت بربندد.
لزوم توبه و باز گشت نسبت به همه اشخاص در تمام حالات عموميت دارد، قرآن در يك خطاب عمومي مي فرمايد: «اي مؤمنان؛ همه به سوي درگاه الهي توبه كنيد باشد كه رستگار شويد» [18].
بازآ، بازآ، هر آنكه هستي بازآ گر كافر و گبر و بت پرستي بازآ
اين درگه ما درگه نوميدي نيست صد بار اگر توبه شكستي بازآ
اخلاص از جايگاه و اهميت ويژه اي برخوردار است. ملاك پذيرش و درستي هر عملي وروح همه كارهاست عمل و رفتار بدون اخلاص مانند كالبد بي جان است اخلاص اكسيري است كه به عمل، ارزش مي بخشد و كيمياي كم يابي است كه مسّ اعمال آدمي را طلاي ناب مي سازد؛ به همين جهت است كه از خالص سازي عمل، با عنوان «سرّ» و راز الهي ياد شده است: خداوند فرمود: اخلاص ، سري است از اسرار من، اندر دل بنده اي مي نهم ، كه او را دوست دارم»[19] آيت الله سيدمصطفي خوانساري مي گويد:روزي در خدمت آيت الله بروجردي نشسته بودم، عده اي از دوستان ايشان از خدمات و كارهاي آن بزرگوار تمجيد مي كردند. من عرض كردم كه آقا در روايت دارد: خَلِّصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النّاقِدَ بصيرٌ بصيرٌ؛عملت را خالص كن، زيرا حساب رس اعمال، كاملاً بيناست.» تا اين عبارت را خواندم، اشك از ديدگانش جاري گشت و حالش دگرگون شد و رو كرد به آقايان و فرمود: بله، همينطور است ؛ مهم، اخلاص در عمل است
اخلاص، پاك كردن نيت و حرم دل از تيرگي هوا وهوس و انجام عمل براي خداست اخلاص در انسان، توان فهم درست و بصيرت در مسائل را مي بخشد، به گونه اي كه همواره به استقبال حوادث مي رود و قلب مشكلات را با بينش و بصيرت خويش مي شكافد و حقايق مي شناسد
اخلاص در انديشه و گفتار و كردار، موجب لايروبي چشمه سارهاي دروني است كه با پاك شدن آنها، چشمه هاي معرفت ناب و خالص از درون انسان بر زبان جاري مي شودپيامبر فرمود:
هر كه خود را چهل روز براي خدا خالص گرداند چشمههاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري ميگردد. [20].
اخلاص داراي درجات ومراتبي است، و فضل و بخشش حق تعالي به هر شخصي به اندازه اخلاص اوست، سنگيني و سبكي ترازوي اعمال در آخرت به درجه اخلاص بستگي دارد
اي يكدله صد دله دل يكدله كن مهردگران را زدلِ خود يله كن
يك لحظه به اخلاص بيا بر درگه ما گر كام تو برنيامد ازما گله كن
انسان مخلص از آرامش خاصي برخوردار است، چرا كه او مي داند خداوند امور او را كفايت مي كند، ازاين رو دچار نگراني نمي شود و مضطرب نمي گردد.
اي عزيز! اگر بذر اخلاص در نيت كاشته شود و در سرزمين دل جوانه زند و در عمل و رفتار رشد و بالندگي يابد، بي گمان آثار و نتيجه هاي سود بخشي خواهد داشت.
از فرصت هاي زيباي اين سفر نمازدرمسجد النبي و مسجدالحرام است كه با فضيلت ترين اماكن است نمازي كه وسيله عروج وپروازانسان استپيامبر اكرم (ص)فرمود«نماز، معراج مؤمن است [21] » چه اينكه نمازبا خشوع، نابترين و كاملترين عرصه حضوروعروج است نماز، زيباترين جلوه پرستش، گوياترين زبان عبادت و اطاعت، سرود بلند راز، صداي رساي نياز به درگاه معبود بينياز و تقرب به خداست.
نماز داراي، اسرار و معانياي است كه انسان را از فحشا و زشتيها باز ميدارد و از اين عالم مادي و ناسوتي، به عالم بالا و به محضر محبوب، ميرساند و به همين جهت، در نمازهاي پنجگانه، با جمله «حي علي الصلوه»، همه به اين مائده الهي و ضيافت رحماني، فرا خوانده ميشوند.
نماز داراي مرتب گوناگوني است كه در افراد مختلف به تناسب درجهي ايمان و حضور قلب آنهاتحقق مي يابد نماز سفر الي الله و في الله و من الله است. نماز با انسانيت، رابطهاي متقابل دارد مادامي كه انسان، صوري است، نماز او نيز نماز صوري است به ميزاني كه از ظاهر به باطن و صورت به معني واصل ميگردد، نماز او حقيقت پيدا ميكند و به سرّ آن محقق ميگردد ملاك وصول به باب الله و عروج به معراج حقيقت و صعود به اوج كمال است.
زائر بايد با حضور مستمر در نماز جماعت، خواندن نماز نافله شب، نماز امام زمانعليهالسلام، نماز جعفر طيار، نمازهاي مخصوص امامان معصومعليهمالسلام و پيامبرصلياللهوعليهوآله و نماز حضرت زهراعليهاالسلام، در حرمين شريفين از فرصت حد اثر استفاده را بنمايد.
كيمياي سعادت
نافله شب كيمياي سعادت و اكسير اعظم است و بسياري از كساني كه به مقامات عاليه رسيده اند، در پرتو نماز شب بوده است و ارزش آن همين بس كه قرآن خطاب به پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: «پاسي از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان. اين يك وظيفه اضافي (واجب) بر توست تا پروردگارت تو را به مقامي در خور ستايش برساند.»[22] نماز شب باعث سلامتي جسم و روح، زيادي روزي، آمرزش گناهان، نورانيت انسان ميگردد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: اي علي! من تو را به چند كار سفارش ميكنم، آنها را به خاطر بسپار. سپس فرمود: خدايا، علي را در اين راه كمك كن! آنگاه حضرت خصلتهايي را بر شمرد تا آن جا كه فرمود: «نماز شب را اهميت بده، نماز شب را اهميت بده، نماز شب را اهميت بده».[23]
علي(ع) در جواب كسي كه علت بي توفيقي خود نسبت به نماز شب را پرسيده بود، آمده است: « گناهانت تو را به بند كشيده است[24] امام صادق (ع) فرمود: هر كس نماز شب نخواند، مغبون خواهد بود. [25]
پيامبر(ص) فرمود هنگامي كه در نيمه شب انسان با خداي خود خلوت ميكند و مناجات مينمايد، خداوند دل او را نوراني ميكند و به ملائكهها ميگويد: ببينيد چگونه بنده من در نيمه شب با من خلوت كرده است؟ شما شاهد باشيد او را آمرزيدم. [26]
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ از يمن دعاي شب و ورد سحري بود!
نماز شب
نماز شب 11 ركعت است هشت ركعت به نيت نافله شب، به صورت چهار تا دو ركعتي مانند نماز صبح خوانده ميشود دو ركعت به عنوان نماز شفع مانند نماز صبح و يك ركعت به نيت نماز وتر خوانده ميشود بهتر است در ركعت اول نماز شفع بعد از حمد، سوره ناس و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره فلق خوانده شود . و در نماز وتر بعد از حمد؛ سه بار سوره توحيد، يك بار سوره فلق و يك بار سوره ناس. و در قنوت آن به چهل نفر(زنده يا مرده) دعا كند، (مثلاً براي پدر، مادر، علماء و شهدا ء دعا كند و بگويد اللّهم اغفرفلان، و يا به فارسي بگويد: خدايا بيامرز فلان را) و بعد هفتاد مرتبه «أستَغفِرُالله ربّي و أتُوبُ إليه» و سپس سيصد مرتبه «إلهي العَفو» و هفت مرتبه «اللّهم هذا مَقامُ العائذِ بِكَ مِن النّار» بگويد.
وقت نماز شب از نيمه شب است تا اذان صبح و هرچه به اذان صبح نزديكتر باشد بهتر است كسي كه ميترسد خواب بماند و نماز شب از او فوت شود، ، ميتواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند و اگر از كسي فوت شد مي تواند قضاي آن را در روز به جا بياورد
بعضي افراد از نماز شب به خاطر آداب مفصل آن پرهيز دارند، درحالي كه نماز شب را به طور ساده نيز ميتوان در زمان كوتاهي انجام داد. و از بركات آن بهرمند شد.
نماز امام زمان(عج)
اين نماز دو ركعت است و در هر ركعت وقتي حمد را آغاز كرد و به «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» رسيد، آن را صد مرتبه مي گويد سپس سوره «حمد» را كامل مي كند و پس از آن سوره «توحيد» را يك بار ميخواند و ذكركوع و سجود هفت مرتبه تكرار مي نمايد. بعد از نماز تسبيحات حضرت زهراء(ع) و در سجده صد بار صلوات ميفرستد.
نماز جعفر طيار
اين نماز دو تا دو ركعتي است كه مجموعا چهار ركعت ميشود در ركعت اول بعد از حمد سوره «اذا زلزلت» خوانده ميشود و در ركعت دوم پس از حمد سوره «والعاديات» خوانده ميشود و در دوركعت دوم در ركعت اول پس از حمد سوره «اذا جاء نصرالله» و در ركعت دوم پس از حمد «قل هو الله احد» خوانده ميشود و در هر يك از ركعتها بعد از حمد و سوره پانزده مرتبه «سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اكبر» و در ركوع هر ركعت همين ذكر را ده مرتبه و پس از سر برداشتن از ركوع ده مرتبه و در سجده هر ركعت ده مرتبه و هنگام برداشتن سر از سجدهها نيز ده مرتبه همين ذكر تكرار ميشود كه مجموعاً سيصد مرتبه ميشود.
نماز جعفر طيار بسيار مهم و براي آمرزش گناهان و برآمدن حاجات خيلي مؤثّر است تأكيد شده كه حداقل براي يكبار هم كه شده در سال خوانده شود.
حضوردر سرزمين ،محل نزول قرآن فرصتي بزرگ براي انس با قرآن است وانس با قر آن، جان را جلا و روح را صفا، زندگي را طيّب ،ودل را فرقاني مي سازد. چواينكه قرآن ،پاكترين كتاب، كه از مبدا پاكي و طهارت، بر پاكترين قلب عالم هستي نازل شده، و از لبان پاكترين مخلوق الهي، بر عالم وجود عرضه گرديده است تا بشريت با آن مانوس گردد و هر كس به قدر استعداد و مرتبه و طهارت وجوديش، از آن بهره گردد؛ قرآن مي فرمايد«[27] فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها» رودها هر كدام به گنجايش خود، آب برگرفته، جاري شدهاند»..
علي (ع)فرمود: چون روز قيامت شود به قاري قرآن گويند بخوان قرآن را و بالا برو. [28]
مراتب انس
انس با قرآن مراتب ودرجاتي دارد كه هركس به اندازه همت وتلاشش به آن دست مي يابد
1ـ قرائت:مهمترين ترين شرط انس با قرآن، عشق و علاقه به يادگيري و تلاوت آن است. قرآن مي فرمايد: « آنچه براي شما ميسر است قرآن بخوانيد».[29] امام صادقعليهالسلام ميفرمايد: قرآن عهدنامه خدا براي مردم است. شايسته است كه انسان مسلمان به آن عهدنامه نگاه كند و در هر روز پنجاه آيه بخواند». [30] و چون انس گرفتن با چيزي يا كسي، زماني حاصل مي شود كه فكر و ذهن انسان به طور ويژهاي به آن معطوف شود و به آن توجه كند كسي كه مي خواهد با آن انس بگيرد، بايد ازهر فرصتي براي تلاوت قرآن استفاده نمايد.
2ـ استماع: يكي ديگراز مراتب انس با قرآن اين است كه هنگام شنيدن آواي قرآن و آيات الهي با سكوت عميق و توجه دقيق احترام قلبي خويش را نسبت به كلام الهي ابراز و در مقابلش سر تعظيم و تواضع فرود آورد و براي شنيدن آيات آسماني اعلام آمادگي و با سكوت و تمركز فكر، جان خود را در معرض تابش اين آفتاب حيات بخش قرار دهد خود قرآن فرمود: «هنگامي كه قرآن خوانده ميشود گوش فرادهيد و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد». [31] آري گوش جان سپردن به كلام دوست ودل دادن به سخن معشوق بسيار لذت بخش است چه اينكه آواي قرآن جان را آرام و مرغ باغ ملكوت را سرمست ميسازد.
3ـ حفظ : همزمان با نزول قرآن، اسلام باوران آغازين با سرمشق قرار دادن دستورالعمل هاي رسول گرامي اسلامصلياللهوعليهوآله اشتياق فوقالعادهاي نسبت به حفظ قرآن از خود نشان دادند. پيامبر اكرمصلياللهوعليهوآله همواره آنان را تشويق مينمود چه اينكه حافظ قرآن، در پيشگاه خداوند متعال از مقامي برخوردار است كه در قيامت به وي اجازه شفاعت نيز داده ميشود؛ رسول اكرم(ص) ميفرمايد: «كسي كه قرآن را حفظ كند و حلالش را حلال و حرامش را حرام بداند، خداوند او را به بهشت ميبرد و شفاعت او پذيرفته ميشود». [32]
4ـ تدبر :قرآن بحر عميق است به گونهاي نازل شده است كه همگان بتوانند از آن بهرهمند شوند تدبر در آن انسان را در دنيايي از معارف والا و مفاهيم بلند قرار داده و او را در معرض تابش نور الهي قرار ميدهد كه هيچ چيز با آن برابري نميكندوبدون تدبروغواصي در درياي بي كران دستيابي به گوهرهاي ناب و ارزشمند ممكن نيست: قرآن انسانها به خصوص صاحبان انديشه را به تدبّر در آيات خود فراخوانده است.«قرآن كتابي است مبارك كه آن را نازل كرديم تا مردم در آيات آن تدبّر كنند و صاحبان انديشه متذكر باشند».25 و نيز در جاي ديگر از كساني كه در آيات قرآن تدبّر نميكنند گله ميكند و دلهاي آنها را مُهر شده مينامد كه سخن حق در آنها نفوذ ندارد: «چرا در قرآن تدبّر نميكنند يا بر دلهايشان قفل زده شده است؟». [33]
عليعليهالسلام ميفرمايد: «پرهيزكاران در شب برپا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكر و انديشه ميخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مييابند.[34]
5ـ عمل :قرآن نسخه و داروي شفابخش ، زماني به ثمر مينشيند كه به آن عمل شود و با وجود انسان عجين گردد شراب طهوري است كه ،با آشاميدن آن فرد را رباني مي شود بيجهت نيست كه جملات« عليكم با لعمل» در سرلوحه مكتب مقدس اسلام قراردارد و با تأكيد زياد همگان را بدان دعوت مينمايد.
قرآن انسان را،هم ادب مي كند و هم طعام روحاني مي بخشد رسول خدا (ص) فرمود: "قرآن مادبه الهي است هر چه توان داريد از آن ياد بگيريد [35]
واژه"مَأدَبَه" دراين روايت (به فتح دال ) فرهنگستان و ادبستان است.و ( به ضم دال) به معني سفره و طعام مهماني است ؛ از اين ادبستان الهي ادب را فرا بگيريد و حد انساني خودتان را حفظ كنيد ، و با آن خودتان را راست و درست به بار بياوريد و استعداد هاي خود را به فعليت برسانيد.
قرآن سفره رحمت الهي است كه فقط براي انسان گسترده شده است. طعام اين سفره غذاي انسان است كه با ارتزاق آن متخلق به اخلاق الهي مي گردد، و متصف به صفات ملكوتي مي شود و مدينه فاضله تحصيل مي كند. و هيچ كس از كنار اين سفره بي بهره بر نمي خيزد، هر كس كه برسر اين سفره ننشيند وبه دنبال چيز ديگري برود به جاي غذاي انساني، لاي و لجن خورده است
آداب تلاوت
1ـ عظمت قرآن اقتضا ميكند كه انسان، در پيشگاه كتاب خداوند با وضو در مكاني پاك ، رو به قبله آيات آن را تلاوت نمايد تلاوت قرآن، بايد با پناه بردن از شر شيطان آغاز شود. « اولين شرط حضور در محضر قرآن، بزرگ شمردن، برخورد مؤدبانه و همراه با احترام آن است چرا كه قرآن تجلي خداوند متعال است امام صادقعليهالسلام ميفرمايد: «به خدا قسم، خداوند در كلام خود تجلي كرد ولي آنان نميبينند». [36] بهرهمندي از قرآن مستلزم پاكيزگي ظاهري و باطني شامل تطهير دهان و زبان، جسم و جان است چرا كه قرآن پاك و طاهر و طيّب است و حقيقت آن را جز پاكان در نمييابند: «همان طور كه ظاهر قرآن را جز با طهارت نميتوان لمس كرد، معني و حقيقت آن نيز جز با طهارت قلب از صفات زشت قابل درك واقعي نيست» [37]
2ـ ترتيل: قرآن را بايد شمرده و توأم با تأمل تلاوت كرد: «تلاوت كننده قرآن نبايد در انديشه ختم سريع آيات و سوره ها باشد». [38] رسول اكرمصلياللهعليهوآله ميفرمايد: «همتتان اين نباشد كه زودتر به آخر سوره برسيد». امام صادقعليهالسلام ميفرمايد: «ترتيل آن است كه در قرائت تأمل و دقت كني و آن را با صوت نيكو بخواني».[39]
3ـ حضور قلب: در هنگام تلاوت قرآن بايد دل وجان و انديشه را متوجه كلام حق نمود ذهن را مهار و حواس را جمع كرد چه اينكه حضور قلب چيزي جز «حواس جمعي» و توجه و خود را در محضر قرار دادن نيست كسي كه قرآن ميخواند، بايد به آنچه ميخواند عنايت و توجه قلبي داشته باشد و كلمات را بر حسب عادت و چرخش زبان نگويد قاري قرآن، تنها به مقدار توجه و حضورش، بهره ميبرد، بايد تمام حواس قاري به آيات الهي باشد و هيچ همّ و غمّ ديگري را به دل راه ندهد. امام صادقعليهالسلام ميفرمايد: «قاري قرآن به سه چيز نياز دارد: دلي خاشع، بدني فارغ، جايي خالي، و چون دل او براي خدا خاشع گرديد شيطان رجيم از او گريزان خواهد شد» [40]
خلوت نه به معناي انزوا و ترك مسئوليت، بلكه در لابهلاي انديشههاي باطل، خويشتن را پيدا كردن، حجابها را كنار زدن، غبارها را زدودن و در منزلگاه خودآگاهي، اردو زدن و در منزلگه لدادگي به معشوق ،قرار گرفتن است.آري در ميان جمع نشستن، ولي دل به دلبر دادن، چه حال و هواي دلانگيزي دارد! خواجه شيراز ميگويد:
هرگز حديث حاضر و غائب شنيدهاي من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است
تو اي زائر! اينك كه در حرم الهي، مشغول راز و نيازي، به دنبال كمال انقطاعي، طالب لحظه اتصالي، هالهاي از نور به دور خويش داري و شبزندهداري، قدر خود را بدان و دل را به دلبر سپار؛ منظر كمالات آسماني و منزل عرش الهي شو كه فرمود: « دل مؤمن، عرش خداوند است». [41]
بايد خواطر و القائات شيطاني را فراموش كني كه با پاك كردن آنها، واردات و الهامات رحماني، نصيب تو ميشود و سزاوار نيست دل كه حرم خداست، به غير او آلوده شود و چنين گفتهاند: «قلب، حرم خداست؛ غيراو را در آن جاي ندهيد».[42]
اي عزيز، اي تشنه زلال معرفت! برو در داخل حرم الهي؛ مناجات نامهات را بردار؛آرام آرام دعاي مجير، كميل، جوشن عهد و يا مناجات اميرالمؤمنين را زمزمه كن؛ هر چه ميتواني و هر قدر ميخواهي؛ تا كمكم، خود را بيابي كه دعا، حرف دل خودت شده، سخن دل را زير لب زمزمه كني. سخن دل گفتن، خستگي ندارد؛ بلكه شيرين و دلپذير است.
8ـ فرصت بهره برداري ازنسيم سحري
كسي كه ميخواهد مسير الي الله را بپيمايد بايست ظرفيتهاي زماني و مكاني را خوب بشناسد و به درستي از آن بهره بگيرد يكي از ظرفيتها بالا وكم نظير وقت سحردر اماكن مقدسه است كه سالك راه حق از نسيم سحري استفاده ميكند و از اقتدار سحري توشه راه ميگيرد زيرا در آن هنگام مردم در خواب راحت به سر ميبرند و در آسايش تمام در بستر خواب آرميدهاند چه خوش باشد كه بنده صالحي از خواب راحت برخيزد و با استغفار، دست دعا و نيايش را به سوي حضرت ذوالجلال بلند كند و خدا را با تمام وجود بخواند تا آنكه خدايش او را بيامرزد و دعايش را اجابت كند و چه لذتي بالاتر از نيايش در سحرگاهان آن هم در اماكن مقدسي چون حرم الهي و حرم نبوي و ائمه معصومين(عليهالسلام) كه انسان غذاي جان وروح انسان است و دل را بيمه الهي مي كند
اينكه حضرت يعقوبعليهالسلام به فرزندانش وعده ميدهد تا در سحرگاهان روز جمعه در مكان عبادت براي ايشان استغفار كند براي آن است كه از بهترين زمان و مكان بهره گيردتا گناهانشان آمرزيده شود و از آثار آن در امان مانند.
خداوند به حضرت داود خطاب كرد: « اي داود بر تو باد به استغفار در تاريكي شب هنگام سحر»[43]
از رسول خداصلياللهوعليهوآله پرسيدند: كيف الاستغفار؟ فرمود: بگوئيد: «خدايا ما را بيامرز و در پناه رحمت گستردهات قرار ده، زيرا تو بسيار مهربان و بخشايندهاي».[44]
ادب را جايگاه رفيعي در قاموس انسانيت است، وارزش بسياري دارد. ادب در حقيقت رشد و شكوفايي شخصيت يك فرد است، كه منهاي آن در هر درجه و سطحي باشد فاقد ارزش و بهاست.
ادب در سربلندي و عزت انسان نقش حايز اهميتي دارد. بطور يقين رعايت ادب در هر يك از مراحل زندگي انسان را از ورطه هلاكت در آورده، بسوي وادي سعادت و خوشبختي رهنمون ميسازد، و درخت خشكيده عزت انسان را به ثمر مينشاند.
ادب نقش بسيار اساسي و مهمي در زندگي معنوي انسان ايفا ميكند. بگونهاي كه ابتداييترين پله ترقي و عروج بسوي معنويات و حقايق ديني همين ادب ميباشد. و آناني كه به اين خصلت بارز انسانيت ارج ننهاده، در رعايت آن سستي و اهمال ميورزند، در همان آغازراه، مركب همتشان از حركت باز ميايستد و نميتوانند به مسير معنوي خويش ادامه دهند. چنين شخاصي نه تنها خود از اين فيض محروم ميگردانند بلكه بسياري ديگر را بسوي اين عمل نافرجام سوق ميدهند و شيطانگونه بر ياران وهمرهان اين كاروان نامبارك ميافزايند.
مولوي چه خوش ميسرايد:
از خــدا جــوييم تــوفــيق ادب بي ادب محروم گشت از فضل رب
بي ادب تنها نه خود را داشت بد بلكه آتــش در هـــــمه آفــاق زد
يقيناً آتشي كه بيادب ميافروزد خود او اولين كسي است كه در آن ميسوزد، و زبانههاي اين حريق زندگي او را فرا ميگيرد. ونابود مي سازد
هركس كه بر مدارج كمال و كاميابي گام نهاده است، سرمنشأ آن رعايت ادب بوده و هركس از مرتبهاي سقوط كرده است يقيناً درنتيج? بي ادبي بوده است.در حقيقت ادب تاج عزت و بزرگي و كارنامه كاميابي است كه انسان را به اوج سربلندي و بلنداي مجد وعظمت سوق ميدهد اهل معرفت ادب را از سرمايه هاي مهم سير وسلوك دانسته وموردتاكيد قرار داده اند
سرمايه راهرو حضور و ادب است آنگه يكي همت و ديگر طلب است
ناچار بود رهرو از اين چار اصول ورنه به مراد دل رسيدن عجب است
تأدب به آداب الهي و تخلق به اخلاق الهي ، در حقيقت همان آراستگي به صفات كمال ومظهر ومجلاي اوصاف الهي شدن است
انسان براي آن آفريده شده است كه متصف به صفات الهي گردد مهربان، بخشنده ، عيب پوش ، ياو ديگران، عالم،وهدايتگرشودآنچه را كه خداوند بدان خود را ستوده بدان آراسته گردد.
هدف ازپياده شدن اسماي الهي در وجود انسان ورنگ خدايي گرفتن، ارتقاء واعتلاء اواست واين راه ،براي همه بازاست دربان هم ندارد.
به قول خواجه حافظ:
اي دل به كوي دوست گذاري نمي كني اسباب جمع داري و كاري نمي كني [45]
اگر انسان خداگونه شد ورنگ الهي بخود گرفت حقيقتاً در مسير تكاملي انساني قدم نهاده است چون
انسان را قابليت و لياقتي است كه اگر نهال وجودش را به دست مربي الهي بسپارد، و دستور العمل باغبان دين و نهال پرور و انسان ساز را در متن وجود و شئون زندگيش پياده كند آنچنان عروج وارتقاء روحي پيدا مي كند كه شجره طوبي مي شود وبه مقامي نائل مي آيد كه در خيال نمي گنجد
بار ديگر از ملك پران شوم آنچه اندر و هم نايد آن شوم
پس اي عزيز فرزانه فرصت را از دست نده وخود را به آداب الهي مودب نما كه اين رستگاري بزرگي است علي (ع) مي فرمايد: «كسي كه به آداب خداوندي آراسته گردد خدا او را به سوي رستگاري و فلاح هميشگي ميكشاند» . [46]
ادب كردي چو نفس بي ادب را گشايي اين طلسم بوالعجب را
ادب حضور درحرمين شريفين
يكي از آداب مورد توجّه قرآن، ادب حضور در مكانهاي مقدّس مانندحرم الهي ،حرم نبوي و ائمه معصومين (ع)است; چنانكه خداوند به موسي(ع)فرمان ميدهد هنگام حضور در سرزمين مقدّس «طُوي» كفشها را دربياور» [47] يا دستور داده است هنگام حضور درخانههاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) ادب را رعايت كرده، با اجازه وارد شوند[48]
در كتاب هاي حديثي شيعه، بر رعايت ادب حضورتاكيد و سفارش شده است
آداب زيارت:
1. غسل كردن پيش از رفتن براي زيارت .
2. پوشيدن جامه هاي پاك و پاكيزه
3. . وقار، خضوع و خشوع هنگام رفتن زيارت
4. . پرهيز نمودن از كلام بيهوده و لغو در طول مسير
5. گفتن تكبير، تحميد، تسبيح ، تهليل هنگام رفتن به زيارت
6. توبه و استغفار نمودن از گناه
7. بلند نكردن صدا در وقت زيارت
8. . خواندن زيارت وارده مخصوص آن معصوم
9. . به جا آوردن نماز زيارت
10. تلاوت قرآن در حرم و هديه به روح مطهرآن معصوم
11. زيارت وداع هنگام پايان سفرزيارت
زيارت، تشرف به حرم ، حضور عارفانه و عاشقانه در محضر برگزيدگان الهي و ارتباط معنوي با آنهاست. زيارت در مشاهده سنگ، چوب، گنبد و ضريح، خلاصه نميشود؛ بلكه نوعي حضور، ديدار دل و پيوندي عميق با صاحبان مكارم اخلاق و فضايل، يعني پيشوايان دين(ع) است.
اگر زائر بداند كه زيارت شونده كيست و در نظام هستي و نزد خداوند، چه جايگاه و مقام والايي دارد، بيصبرانه و با شور و عشق و تعظيم و تكريم، عرض ادب مينمايد و خود را به او عرضه ميكند؛ او را الگوي خويش ميسازد و با او عهد و ميثاق ميبندد كه در مسير او حركت كند و رنگ او را به خود بگيرد. چون حرم ائمه معصومين(ع)و اولياي خاص الهي ،محل رفت و آمد ملائك است، و معصومين (ع)شاهد و ناظرند و زائرين خود را مي بينند و كلام آنها را ميشنوند و پاسخ ميدهند.
پس اي عزيزان هنگام حضور در حرم توجه داشته باشيد كه كجاييد؟ ودر محضر چه كسي قرار داريد؟ كه عارفان و اهل معني، با سري پر شور و با دلي پر نور، با جسمي لرزان، با چشمي گريان و آهي سوزان، و با حالت توبه و انابه وارد حرم مطهر مي شوند،و با قلبي خاشع و خاضع به عبادت و نماز، راز و نيازمي پر دازند، و با نهايت صدق و صفا به خدا وپيامبرش عهد وميثاق مي بندند
كه ازبنگان صالح خدا وپيروان پيامبراكرم(ص) باشند شما هم در اين سفربا خدل وپيامبرش عهد وپييمان ببنديد كه اين بهترين فرصت است
تاريخ، آيينه تمامنماي گذشتگان است و تاريخ شناسي، آزمايشگاه بزرگ زندگي است كه با شناخت آن، تجربيات گذشتگان در اختيار انسان قرار ميگيرد و به عبارتي، عمر انسان تا آن زمان توسعه مييابد.
دعوت به سير و گردش در زمين به منظور بررسي در احوال اقوام و تأملدر تاريخگذشتگانبا هدف كاربست تجارب ديگران و دستيابي به زندگي بهينه از اموري است كه در آيات متعدد قرآن كريم برآن تأكيد شدهاست ومي فرمايد:«چرا در رويزمينسير نميكنيد تا دلهاتانهوشيابد و گوششانبهحقيقتآشنا شود».[49]
امام عليعليهالسلام فرمود: «فرزندم! اگر چه در تمام طول تاريخ، همراه گذشتگان زندگي نكردهام، ولي اخبار زندگي آنان را به دقت مطالعه نمودم و آثاري كه به ياد مانده، بررسي كردم و با اين كار، گويا تمام مدت، زنده بودهام و همه حوادث تلخ و شيرين زندگي را از نزديك ديده، گويا عمر جاويد داشتهام».[50]
سر زمين وحي كتاب بزرگ تاريخ اسلام است چون زندگاني پيامبراسلام ،بعثت ، نزول قرآن،هجرت ،غزوات ومسائل حكومتي همگي دراين مكان رخ داده است وبراي هر تاريخ شناسي حضور دراين سرزمين فرصت بزرگ وارزشمندي است تا ازنزديك با اماكن تاريخي آشنا و مورد مطالعه قراردهدواز ديروز تاريخ پلي به امروز ايجاد كند چون تاريخ مردان بزرگ، سرشار از امواج حوادث، تحولات و حماسههاست و بررسي و مطالعه آنها، بسيار سودمند و كارساز بوده، انسان را از تجربه، آزمون و خطاي مجدد، بينياز ميسازد زيرا تاريخ بزرگان، بزرگ و بالنده و پيامشان، سازنده است
تاريخ و حوادث مختلف آن، از ابتداي آفرينش تاكنون، از مهمترين و اصلي ترين منابع عبرت آموزي است كه در منابع اسلامي به صورت گسترده اي به آن اشاره شده است. بخش عظيمي از آيات قرآن، ذكر مباحث تاريخي در قالب داستان، قصه و خاطره تاريخي است و همه اينها با هدف عبرت دهي به مخاطبان صورت گرفته است. زيرا غالبا پس از ذكر هر قصه يا جريان تاريخي، به اين هدف اشاره شده است. مثلاً، پس از ذكر داستان حضرت يوسف(ع)، به عنوان نتيجه تربيتي آن، چنين مي فرمايد:« در سرگذشت آنها درس عبرتي براي صاحبان انديشه بود»[51]. غرض از ذكر داستان يوسف، عبرتها و پندهايي است كه در آن نهفته است.
عبرت گيري از هر رخداد و حادثه اي، هر تهديدي را به فرصتي تبديل مي كنند و به جاي آن كه تهديدات، عامل بازدارنده در مسير شخص و جامعه شود، به يك فرصت بي مانند تبديل مي شود كه توانايي و ظرفيت هاي وي و جامعه اش را افزايش مي دهد.
فرداي روشن ودرخشان در گرو عبرت آموزي از گذشته است انسان با عبرت ازحوادث تاريخي ، سرگذشت گذشتگان به حقيقت عمق و باطن مسائل پيش روي زندگي خود ، دست مي يابد و در رابطه با آن بينش پيد مي كند
قران با توجه به اهميت و نقش تاريخ گذشتگان در آيات بسياري انسان را به سيرومطالعه در زندگي آنان و عبرت آموزي فرا مي خواند.
«بگو در زمين سير كنيد و بنگريد كه پايان كار مجرمان چگونه بوده است.» [52]
.علي (ع). مي فرمايد: اگر از آنچه گذشته است، عبرت بگيري؛ آنچه را كه باقي است، حفظ خواهي كرد [53].»، بدين دليل كه تاريخ تكرارپذير است؛ همواره قومي ميرود و قومي ديگر جايگزين ميشود. اختلاف حوادث و رويدادهاي تاريخي، در جزئيات آنهاست. انسانهاي عاقل و عبرتگير، ميتوانند با موازنه و مقايسه اين پديدهها و بررسي اسباب و عوامل آنها، پيامدها و نتايج آنها را پيشبيني كنند و تصميم درست و متناسب را در هر مورد اتخاذ نمايند. امام علي عليه السلام در نامه خويش به حارث هَمداني، به اين نكته اشاره نمودهاست: « از حوادث گذشته دنيا براي باقيمانده آن عبرت بگير؛ چرا كه بعضي از آن شبيه بعضي ديگر است و پايانش به ابتداي آن ميپيوندد » [54]
درسرزمين وحي جريانها و وقايع تاريخي تلخ و شيريني رخ داده كه براي امروزيان و آيندگان، عبرت آموز و چاره ساز است. حضور نخبگان و انديشمندان در اين مكانهاي تاريخي ديني بسيار آموزنده و اثر گذارخواهد بودو ميتواند تابلوي راهنماي فرزندان دورههاي بعد باشد، الگو دهد، توان تصميم سازي بخشد، حيرت زدايي نمايد.
كم نيستند كساني كه با شنيدن سرگذشت تلخ افرادي كه در مسيري ناصواب قدم گذاشته اند عبرت گرفته و از اصرار بر شيوه غلط زندگي خود، دست شسته و آدمي ديگر شده اند.
بنابر اين لازم است هنگامي كه انسان به زيارت شهداي احد مي رود قدري در اين آيات مربوط به جنگ احد تامل كند كه قرآن مي فرمايد: (به خاطر بياوريد) هنگامي را كه از كوه بالا ميرفتيد و جمعي در وسط بيابان پراكنده شدند و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نميكرديد، و پيامبر از پشت سر، شما را صدا ميزد. سپس اندوهها را يكي پس از ديگري به شما جزا داد اين بخاطر آن بود كه ديگر براي از دست رفتن (غنايم جنگي) غمگين نشويد، و نه بخاطر مصيبتهايي كه بر شما وارد ميگردد. و خداوند از آنچه انجام ميدهيد، آگاه است. [55] اگر كسي جريان جنگ احد رادرست ودقيق تحليل وريشه يابي كند در مي يابد كه يكي ازعلت هاي پيروزي ابتدايي مسلمانان و شكست بعدي آنان كه منجربه شهادت حضرت حمزه وجمعي ديگرو مجروح شدن پيامبر اكرم (ص)گشت دنياگرايي وزرق وبرق دنيا وسر پيچي از دستور پيامبربود اگرمسلمانان به دستورات پيامبراكرم به طور كامل گردن مي نهادند دنتيجه جنگ طور ديگري رقم مي خورد هم چنانكه در جنگ بدرعلي رغم تعداد كم مسلمانان به جهت اخلاص واطاعت پذيري آنان پيروزشدند و امداد هاي غيبي آنها را ياري كرد
آري مردان مرد درهنگام سختي هموراه مدال دار اسوة صبرو استقامتند وهيچگاه از فراز رمات برق غنايم به زيرشان نمي آورد وما نيزامروزبايد در خويش بنگريم كه اگر آن زمان بوديم چه مي كرديم ودركدام صف وكجاي ميدان نبرد مي ايستاديم ؟ اگرتوجه كنيم كه امروز كجا ايستاده ايم وچه موضعي داريم مي توانيم بفهيم كه اگر آن روز بوديم در چه لشگر ودر كجا ي ميدان بوديم و چه مي كرديم .
بصيرت، نياز اساسي بشر است.با بصيرت انسان توانايي درك درست حقايق و تحليل واقعيت ها پيدا مي كند وموقعيت خود را مي سنجد فراتر از ظاهر ، به حقايقي دست مي يابد كه وي را به مسير درست زندگي هدايت مي كند
بصيرت از چنان ارزش و جايگاهي در زندگي بشر برخوردار است كه هر كسي مي بايست اهتمام و توجه ويژه خود را به آن مبذول دارد و به سوي دست يابي به آن تلاش كند.
از نظر قرآن، رخدادهاي حساس تاريخي ، از عوامل بصيرت زا مي باشند، زيرا دراين حالت است كه اشخاص تيزهوش و زيرك درمي يابند كه حقيقت ممكن است غير از آن چيزي باشد كه به چشم مي آيد. از اين رو، به تحليل رخدادها براي دستيابي به حقايق نهان آن مي پردازند. براي اين كه انسان به بصيرت دست يابد لازم است از فرصت هائي كه خداوند در اختيار او نهاده بهره گيرد.مانند توجه به امدادهاي غيبي الهي كه در مواقع حساس صورت مي گيرد و خداوند نشان مي دهد كه افزون بر قوانين ظاهري، قوانين ديگري است كه به عنوان اسباب عالي درجهان و نظام آن موثر مي باشد لذا نبايد انسان تنها به اسباب ظاهري و قوانين عادي توجه كند بلكه بايد در يابد كه درپس هر ظاهري، حقيقتي و فراتر از هر اسباب ظاهري، اسباب باطني و موثر ديگري نيز وجود دارد
در سرزمين وحي وقايع مهمي در صدر اسلام رخ داده است كه جايانديشه وتامل است وانديشه زمينه ساز عبرت است و «عبرت» زمينة سازبصيرت است » امام علي مي فرمايد:[56] «خدا رحمت كند كسي را كه بينديشد و سپس پند پذيرد و اندرز گيرد و سپس بينا گردد»
مثلاً دو جريان مسجد قبا وضرار كه پيامبر اكرم(ص)مسجد قبا را مي سازد وبراي آن اهميت ويژه اي قائل مي شود ولي دستور تخريب وسوزاندن مسجد ضرار را صادر مي كند در واقع پيامبر هم مسجد سازاست وهم مسجد سوزاست
خداوند در باره مسجد قبا مي فرمايد: مسجدي كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا شده، شايستهتر است كه در آن (به عبادت) بايستي در آن، مرداني هستند كه دوست ميدارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد! وپيامبر (ص)نيز فرمود « كسي كه خود را در خانهاش تطهير كند، آنگاه به مسجد قبا در آيد و دو ركعت نماز بخواند، ثواب يك عمره را برده است»[57]
ولي در باره مسجد ضرارقرآن مي فرمايد «گروهي ديگر از آنها) كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان (به مسلمانان)، و (تقويت) كفر، و تفرقهافكني ميان مؤمنان، و كمينگاه براي كسي كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بود آنها سوگند ياد ميكنند كه: «جز نيكي (و خدمت)، نظري نداشتهايم!» امّا خداوند گواهي ميدهد كه آنها دروغگو هستند».[58]
جريان مسجد ضرار
قبل از هجرت پيامبرصلياللهوعليهوآله از مكه به مدينه، فردي بود به نام ابوعامر كه از راهبان مسيحي و از عبّاد و زهّاد به شمار ميرفت. و در ميان قبيلة خزرج از نفوذ وسيعي برخوردار بود. هنگامي كه پيامبرصلياللهوعليهوآله به مدينه هجرت كرد، ، و در جنگ بدرپيروز شد، ابوعامر ، اطراف خود را خالي ديد؛ از اينرو به مبارزه با اسلام برخاست. و در غزوة احد عليه مسلمانان وارد عمل شد. پس از جنگ احد به سوي فرمانرواي روم، هرقل رفت و از او براي مبارزه با پيامبر اسلام كمك خواست. و از طرفي به هواداران خود در مدينه نيز نامه نوشت، كه بزودي با لشكري از سوي هرقل به سمت مدينه خواهد آمد، و لازم است كه منافقان مدينه كانوني را جهت فعاليتهاي آينده او در مدينه براي او آماده كنند. در سال نهم هجري گروهي از منافقان كه به ظاهر مسلمان بودند، نزد پيامبرصلياللهوعليهوآله آمدند. و عرض كردند كه به ما اجازه دهيد كه مسجدي در ميان قبيله بني سالم (نزديك مسجدقبا) بسازيم. تا افراد ناتوان و بيمار و پيران از كار افتاده در آن عبادات خود را انجام دهند، و نيز در شبهاي باراني كه گروهي از مردم توانايي آمدن به مسجد قبا را ندارند، نمازخود را آنجابخوانند. و اين زماني بود كه پيامبرصلياللهوعليهوآله عازم جنگ تبوك بودند. پس از بازگشت از تبوك،هنوز پيامبر(ص) وارد دروازه هاي مدينه نشده بودمجدداًنزد آن حضرت آمده و تقاضاي خود را مبني بر اقامه نماز در مسجد آنها توسط پيامبر(ص) تكرار كردند. در اين هنگام فرشته وحي نازل گشت و توطئه و نقشه آنها آشكار كرد بدنبال اين وحي آسماني، پيامبر(ص) دستور دادند كه مسلمانان مسجد مزبور را آتش بزنند، و بقاياي آن را نيز ويران كنند.
وقتي انسان درجريان اين دو مسجد تامل مي كند در مي يابد كه علت برخورد متفاوت پيامبر اكرم |ص) اين بود كه مسجد قبا بر اساس تقوا وبراي اتحاد وعزت مسلمين ومسجد ضرار براي توطئه و تفرقه وپايگاه دشمن ساخته شده بود وازهمين جا بربينش وبصيرت انسان افزودهمي شود كه نبايد سطحي نگربودبلكه مسلمان بايد تيزبين باشد ومسائل را به طور عميق بنگرد
14ـ فرصتآشنايي با ملتهاي مسلمان
همه ساله، هزاران مسلمان از اقوام و ملل مختلف جهان، با رنگها، نژادها و زبانهاي گوناگون، با شور و شوق فراوان، در مركز عشق و عرفان، مكه و مدينه، حضور مييابند. و در لواي يك نام و آرمان، يك قبله و قرآن و با رهنمايي يك پيامبر، جمع مي شوند.همگي سهمي مشترك از يك تاريخ پرافتخار دارند. آشنايي، ارتباط وگفتو گـو با آنان بر محور اسلام و قرآن و سنت ، عامل بسيار توانمندي براي وحدت و همبستگي مسلمانان جهان است. اين آهنگ يكپارچگي، اگر به درستي ساز شود، به حس مشتركي از توانزايي و سرانجام باور قدرتمندي در رويارويي با اسلام ستيزان و مستكبران جهان ميانجامد حقيقتاً اين سفر، فرصتي مناسبي براي وحدت و انسجام اسلامي،و كنار گذاشتن كج فهمي، قومگرايي، تفسيرهاي ناصحيح است
سنگر نشينان عرصه علم وانديشه رسالتي خطيربردوش دارند كه انديشه امام صادق(ع)، رئيس مذهب جعفري را لباس عمل بپوشانند وبا بيان وعمل،اسلام ناب محمدي را تبلور بخشند و با برخوردهاي منطقي و عقلاني، همراه با گشادهرويي، خويشتنداري و ادب، حقيقت مكتب اهل بيت (ع)را در گفتار و رفتار متجلي سازند با درايت، عقل و خردورزي، جلوي هجمه تبليغاتي، فرهنگي و سياسي عوامل پيدا و پنهان استكبار، را بگيرند و اين موضوع مهم، بدون شناخت اصول مشترك مسلمانان و دشمنشناسي، ممكن نخواهد شد.
[1] كافي، ج1.
[2] ميزان الحمكه.
[3] بادر الفرصة قبل ان تكون غصة"(نهج البلاغه)
[4] مَنْ انتظَرَ بمعاجلةِ الفرصةِ مُؤاجِلةِ الاْستِقصاءِ سَلَبْتَهُ الايامُ فرَصتَهُ )تحف العقول، ص 38)
[5] «الفرصةُ سريعةُ الفوتِ، بَطيئَةُ العَودِ»؛ بحارالانوار، ج 75، ص 113.
[6] اتزعم انك جرم صغير و فيك انطوي العالم الاكبر - دوائك فيك و لا تبصر و دائك منك و لا تشعر- انت الكتاب المبين الذي باحرفه يظهر المضمر (سبزواري،/67)
[7] :سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ (فصلت آيه 53)
[8] إقرأ كتابك كفي بنفسك اليوم عليك حسيباً (اسراء : 14آيه)
[9] ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين؛ بقره: 222.
[10] گلشن راز
[11] دُم علي الطهارت يوسّع رزقك ( كتاب مصباح الانس )
[12] گلشن راز.
[13] بحارالانوار، ج80
[14] الوضوء عليالوضوء نور علينور؛ ميزا ن الحكمه.
[15] (قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا)؛ زمر: 53.
[16] وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (102توبه
[17] الم يأن للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكرالله... سوره حديد آيه 16
[18] َّ َ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ 31 نور
[19] الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِي اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِي بحار الأنوارج67 ، ص 213
[20] :مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعِينَ صَباحاً جَرَتْ يَنابِيعُ الحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَليَ لِسانِهِ بحار الأنوارج67 ، ص 213
[21] الصلوة ، معراج المؤمن،كتاب سرالصلوة ، ص 7
[22] و من الليل فتهجد به نافله لك عسي ان يبعثك ربك مقاما محمودا؛ اسرا: 79.
[23] بحار الانوار، ج704، ص70
[24] قيدتك ذنوبك
[25] ميزان الحكمه.
[26] ميزان الحكمه.
[27] سوره رعد : آيه 17
[28] إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُقَالُ لِقَارِئِ الْقُرْآنِ اقْرَأْ وَ ارْقَ (الوافي، ج9، ص: 1705)
[29] فاقرء وا ما تيسر من القرآن)؛ مزمل:20.
[30] . كافي، ج2.
[31] واذا قري القرءان فاستمعوا له وانصتوا لعلكم ترحمون؛ اعراف: 204.
[32] بحارالانوار، ج 92، ص .20
[33] أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَي قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ محمد: 24.
[34] نهج البلاغه، خطبه همام، (خطبه 186).
[35] إنّ هذا القرآن مأدبة اللَّه فتعلّموا من مأدبته ما استطعتم وسائل الشيعة، ج6، ص: 169
[36] والله لقد تجلي الله لخلقه في كلامه ولكن لايبصرون؛ بحار الانوار، ج89.
[37] لايمسه الا المطهرون؛ واقعه: 79.
[38] .و رتل القرءان ترتيلاً؛ مزمل:4.
[39] مجمع البيان، ج1.
[40] . تفسير نوالثقلين، ج3.
[41] .قلب المؤمن عرش الرحمن؛ بحار الانوار، ج 58.
[42] القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غيرالله؛ بحارالانوار، ج70
[43] ياداود عليك بالاستغفار في دلج الليل بالاسحار
[44] . اللهم اغفر لنا و ارحمنا و تب علينا انك انت التواب الرحيم.
[45] ديوان حافظ
[46] من تأدّب بأدب اللّه، أدّاه ذلك إلي الفلاح الدائم (سنن النبي با ترجمه ج1ص 2)
[47] فَاخلَع نَعلَيكَ اِنَّكَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًيطه/20
[48] [48] يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَدخُلوا بُيوتَ النَّبيِّ اِلاّ اَن يُؤذَنَ لَكُم..احزاب/33،53
[49] افلم يسيروا فيالارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها او آذان يسمعون ( آيه 46 ،سوره حج)
[50] نهج البلاغه نامه 31
[51] لَقَدْ كَانَ فِي قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاِولِي الاَلْبَابِ،.32
[52] قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمينَ (69 نمل
[53] نهج البلاغه، نامه 49
[54] همان ،نامه 69
[55] إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلي أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ في أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلي ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ آيه153 ال عمران
[56] «رحم الله امريء تفكّر فاعتبر و اعتبر فأبصر... نهج البلاغه، خ 103
[57] . من تطهر في بيته ثم اتي مسجد قباء فصلي فيه ركعتين كان كاجر عمرة
[58] . وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْني وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ التوبه 107