بخش 3
راز و رمزهای حج
|
81 |
|
راز و رمزهاي حج
با توجّه به آنچه آمد و نيز رازها و رمزهاي فراوان نهفته در آيات و روايات ، مي توان اينگونه جمع بندي نمود كه :
1 ـ حج ، مظهري از مظاهر توحيد است و هدف از تشريع آن ، پرستش خداي يگانه ، و انجام عمل خالص براي اوست ، از اين رو در قرآن آمده است :
« و اذ بوّأنا لابراهيم مكان البيت أن لا تُشرك بي شيئاً و طهّر بيتي للطائفين والقائمين والرّكّع السّجود » ؛ ( 1 ) « و هنگامي كه ابراهيم را در مكان اين خانه فرود آورده ، جاي داديم ] او را فرمان داديم [ كه با من چيزي را شريك مدار و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع و سجود كنندگان پاك نماي . »
ابراهيم ( عليه السلام ) نيز در قرآن رمز توحيد و شكننده بت ها و سمبل مبارزه با شرك معرفي شده است .
2 ـ حج پذيرش دعوت خداوند ، و پيمودن صراط مستقيم او است و حاجي با اظهار لبيك ، پذيرش دعوت خدا را اعلان نموده ، خود را به انجام فرموده هاي الهي مكلّف مي سازد .
3 ـ حج پايگاه اعلان مخالفت مسلمانان با جهل و آثار بجاي مانده از دوران جاهليت است . همان كاري كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) انجام داد و آن را در خطبه حجة الوداع بيان فرمود .
4 ـ حج پيوند جامعه اسلامي در عصر حاضر با صدر اسلام و يادآور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ حج : 25
|
82 |
|
خاطرات شكوهمند آن دوران شيرين و سرنوشت ساز است ، بخصوص دو شهر مكه و مدينه كه وجب به وجب آن مملوّ از خاطرات تلخ و شيرين آن روزگار سراسر شرف و فضيلت است .
5 ـ حج تجلّي بخش برادري ، برابري و وحدت اسلامي است و جلوه عيني اين حديث شريف است كه : « الناس من آدم و آدم من تراب ، لا فضل لعربي علي أعجمي ولا لأبيض علي أسود الاّ بالتقوي . »
6 ـ حج مُطَهّر روح آدميان است . انسانهاي آلوده به عصيان و گناه با حضور در سرزمين وحي ، بخصوص عرفات ، از گذشته سياه خود اظهار پشيماني نموده ، خود را از گناه شستشو مي دهند و تربيت شده به موطن خويش بازمي گردند .
7 ـ حج جايگاه تربيت انسانها است . حاجيان با ترك زندگي و خانه و كاشانه و زن و فرزند و پذيرش زحمت و رنج ، خويشتن را از رفاه زدگي و دنيا خواهي ، جدا مي سازند و خود را براي پذيرش سختي ها در مسير تحقق آرمانهاي الهي آماده مي كنند .
8 ـ حج يادآور صحنه هاي حضور انسانها در قيامت و صحراي محشر است . لباسي چون كفن مردگان بر تن كرده ، در صحرايي به دور از امكانات شهري وقوف مي نمايد و كسي جز خدا فريادرس انسان نيست . در نتيجه مي تواند گوشه اي از هيجان و ترس و اضطراب آنچه را كه انسان در آينده با آن روبروست به نمايش بگذارد .
9 ـ حج تمرين بريدن از شهوات و گناهان و هواهاي نفساني است احرام به حاجي مي آموزد تا از پاره اي گناهان دوري كند و فرمانبري و دوري از
|
83 |
|
معصيت را تمرين نمايد .
خداي در قرآن فرمود :
« الحجّ أشهرٌ معلومات فمن فرض فيهنّ الحج ، فلا رفث ولا فسوق ولا جدال في الحج » ؛ ( 1 ) « حج ماههايي معين است ، پس هر كس در اين ماه ها حج بجاي آورد ] اين را بداند [ كه آميزش ، زشتكاري و مجادله در حج نيست .
10 ـ حج تمرين نظم است . خداوند به حاجي مي آموزد كه حتماً طواف را از حجرالاسود آغاز نمايد . با شكل خاصي طواف كند . نماز را پشت مقام ابراهيم بخواند . سعي را حتماً از صفا شروع به مروه ختم نمايد و . . .
11 ـ حج گردهمايي همه نيكان و پاكان و كنگره جهاني براي حلّ مشكلات مسلمانان است كه قرآن فرمود :
« وأذّن في الناس بالحجّ يأتوك رجالا وعلي كلّ ضامر يأتين من كلّ فجٍّ عميق ليشهدوا منافع لهم » ؛ ( 2 ) « و در ميان مردم بانگ حج بردار تا پياده يا سواره از هر راه دوري بسوي تو آيند ] و [ در آنجا منابع بسيار براي خود فراهم بينند . »
و بالاخره حج از اين راز و رمزها و درسها فراوان دارد . اميد آن كه تمامي حاجيان با اين نگرش به حج بروند و در درياي موّاج رحمت حق ، خود را از گناهان بيالايند و تربيت شده براي ساختن جامعه اي اسلامي و نمونه به شهرها و كشورهاي خويش بازگردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره : 197
2 ـ حج : 27
|
84 |
|
پيشينه تاريخي طواف
يكي از واجبات حج ، طواف بيت الله الحرام است . بر هر انسان حج گزاري كه حج تمتع بجاي مي آورد ، سه طواف واجب است : طواف عمره تمتع ، طواف حج تمتع و طواف نسا . در اين نوشتار پيشينه تاريخي طواف ، مورد بررسي قرار گرفته است .
طواف در لغت
« طواف » مصدرِ « طاف » ، « يطوف » بوده و در لغت گرد چيزي گشتن و در اصطلاح پيرامون كعبه گرديدن است . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ جبران مسعود ، الرائد ، ج 2 ، ص 980 ، دارالعلم للملايين ، چاپ ششم ، 1990 ؛ فرهنگ فارسي عميد ، ص 1405 ، ج 2 ، انتشارات اميركبير ، چاپ سوم ، 1360هـ . ش .
|
85 |
|
پيدايش طواف
پيشينيه طواف به هزاران سال قبل از هبوط حضرت آدم ـ عليه السلام ـ به زمين بازمي گردد . فرشتگان در ناحيه « ردْم » از آدم استقبال كرده ، به او گفتند : ما دو هزار سال پيش از تو به اين خانه حج گزارديم . آدم پرسيد : شما هنگام طواف چه مي گوييد ؟ گفتند مي گوييم : « سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اكبر . » ( 1 )
در روايتي به نقل از امام صادق ( عليه السلام ) آمده است : آنگاه كه خداوند به ملائكه فرمود :
« انّي جاعل في الأرض خليفة ، قالوا أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدّس لك . . . »
هنگامي كه پروردگار تو به فرشتگان فرمود :
« من در روي زمين جانشين قرار خواهم داد ، فرشتگان گفتند ( پروردگارا ! ) آيا كسي را در زمين قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند ؟ ما تسبيح و حمد تو را به جا مي آوريم . »
خداوند در برابر گستاخي فرشتگان ، بر آنان خشم گرفت و ارتباط آنان هفت سال با حق تعالي قطع شد ، سپس آنها درخواست توبه كردند . به آنان فرمان داده شد تا بر گرد بيت المعمور طواف كنند . هفت سال اطراف آن طواف كردند و از آنچه گفته بودند طلب آمرزش نمودند ، خداوند نيز توبه آنان را پذيرفت و از آنها راضي شد . ( 2 ) پس از آن ، خداوند تعالي درست مقابل بيت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابوالوليد ازرقي ، ج1 ، ص45
2 ـ تلفيقي از روايات مستدرك الوسايل ، حاج ميرزا حسين نوري طبرسي ، م 1320 هـ . ق ، ج 6 ، ص 372 تا 369 ، مؤسسة آل البيت ( عليه السلام ) قم ، 1408 هـ . ق .
|
86 |
|
المعمور ـ در روي كره زمين ـ خانه خويش را بنا نهاد . ( 1 )
در آسمان دنيا ، و دقيقاً مقابل كعبه ، خانه اي وجود دارد كه نام آن « ضُراح » است . ( 2 ) برابري آن با كعبه بگونه اي است كه اگر پايين بيايد ، روي كعبه خواهد آمد . ( 3 )
ابن كوّاء از علي ( عليه السلام ) پرسيد : بيت المعمور چيست ؟ حضرت فرمود : بيت المعمور همان « ضُراح » است كه بر فراز آسمانهاي هفت گانه ( 4 ) و زير عرش قرار دارد . هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مي شوند و تا روز قيامت بازنمي گردند . ( 5 )
قتاده از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود : بيت المعمور مسجدي است در آسمان كه زير آن كعبه قرار گرفته است . ( 6 )
بيت المعمور را بدان جهت اين نام نهادند كه همه روزه هفتاد هزار فرشته در آن نماز مي گزارند و شبانگاه فرود آمده گرد كعبه طواف مي كنند و آنگاه بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درود مي فرستند و پس از آن برمي گردند و تا روز قيامت ، ديگر نوبت به آنها نخواهد رسيد . ( 7 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مستدرك الوسائل ، ج6 ، ص372
2 ـ الضراح بالضم : البيت المعمور .
3 ـ بحار ، ج58 ، ص56-55
4 ـ در مجمع البيان آمده است كه بيت المعمور در آسمان چهارم است . مجمع البيان ، ج5 ، ص163
5 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص49
6 ـ الدرالمنثور ، ج7 ، ص629
7 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص50
|
87 |
|
طواف آدم ( عليه السلام )
ابن عباس گفته است : نخستين كسي كه اساس خانه كعبه را نهاد و در آن نماز گزارد و بر آن طواف كرد ، آدم بود . ( 1 ) او هفت طواف در شب و پنج طواف در روز انجام داد . ( 2 )
ازرقي مي نويسد :
« آدم كه بخاطر عصيان خداوند از بهشت رانده شد و به زمين فرود آمد گفت : پروردگارا ! براي من چه پيش آمده است كه آواي فرشتگان را نمي شنوم و وجودشان را ديگر احساس نمي كنم ؟ فرمود نتيجه ( ترك اولي و ) خطاي تو است ، ولي برو و براي من خانه اي بساز ، بر گِرد آن طواف كرده و مرا ياد كن ، همانگونه كه ديدي فرشتگان رفتار مي كنند و بر گِرد عرش من مي گردند . . . آدم به مكه رسيد و بيت الحرام را ساخت و جبرئيل ( عليه السلام ) با بال خود به زمين زد و پايه استواري در پايين ترين نقطه زمين براي او آشكار ساخت و فرشتگان سنگهايي در آن ريختند . . . » ( 3 )
بدنبال بناي كعبه ، ملائكه شيوه طواف كردن بر گِرد آن را به آدم آموختند .
در تاريخ الخميس آمده است : ملائكه به آدم گفتند : ما هزار سال پيش از تو حج مي گزارديم ، سپس پيشاپيش آدم حركت كردند تا او هفت دور طواف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص37 ؛ محمد طاهر الكردي المكي ، التاريخ القويم لمكه و بيت الله الكريم ، ج 3 ، ص22 ؛ مكتبة النهضة الحديثه بمكّه المكّرمه ، 1385 هـ . ق .
2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص44
3 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص348
|
88 |
|
نمود . ( 1 )
آدم گرد كعبه طواف مي كرد ، همانگونه كه ملائكه پيرامون عرش خدا طواف مي كردند . ( 2 )
عبدالله بن ابي سليمان آزاد كرده بني مخزوم مي گويد : چون آدم از بهشت فرود آمد ، نخست هفت بار گرد كعبه طواف كرد و سپس دو ركعت نماز روبروي كعبه گزارد . . . و از آن هنگام كه آدم طواف كرد طواف بر گرد كعبه معمول و سنت شد . ( 3 )
حرم الهي نيز به اندازه كنوني آن ، تعيين شد ـ نه كمتر و نه زيادتر ـ بدان جهت كه خداوند تبارك و تعالي ياقوت سرخ فامي را بر آدم فرو فرستاد و آدم آن را در جاي كنوني خانه كعبه قرار داد و پيوسته پيرامون آن طواف مي كرد . . . ( 4 )
فرشتگان در طواف كعبه
ازرقي مي نويسد :
« در يكي از كتابهاي پيشينيان نخستين كه در آن موضوع كعبه آمده بود ، چنين ديدم كه هيچ فرشته اي را خداوند به زمين نمي فرستد مگر آن كه او را به زيارت كعبه فرمان مي دهد و آن فرشته از كنار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ التاريخ القويم ، ج 3 ، ص 14
2 ـ همان ، ص 13
3 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص39
4 ـ ابن بابويه ، من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 7 ، نشر صدوق 1368 هـ . ش .
|
89 |
|
عرش احرام بسته و لبيك گويان فرود مي آيد ، نخست حَجَر را مي بوسد و استلام مي كند و سپس هفت دور ، بر خانه طواف مي كند و داخل كعبه دو ركعت نماز مي گزارد ، آنگاه به آسمان صعود مي كند . » ( 1 )
راهنماي آدم در انجام مناسك حج جبرائيل امين بود . او پذيرش توبه آدم ( عليه السلام ) را به آن حضرت ابلاغ نمود ، سپس مناسك حج را به او آموخت ؛ از جمله آن مناسك ، هفت دور طواف گرد خانه خدا بود . ( 2 )
پس از بناي خانه كعبه به دست حضرت آدم ( عليه السلام ) اقوام و ملل گوناگون احترام خاص و ويژه اي براي آن قائل شدند ، هر يك بگونه اي حج گزارده ، گرداگرد بيت الله الحرام طواف مي كردند .
مسعودي فاصله زماني هبوط آدم تا مبعث پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) را حدود چهار هزار و هشتصد و يازده سال و شش ماه و ده روز ذكر مي كند . ( 3 )
طواف پيامبران
پس از مرگ حضرت آدم ( عليه السلام ) شيث نيز به همان شيوه حج گزارد . ( 4 )
مجاهد گفته است : هفتاد و پنج پيامبر حج گزاردند و همگان طواف كردند . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص39
2 ـ فيض كاشاني ، كتاب وافي ، ج 8 ، ص 130 ، مكتبة الامام اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) اصفهان 1372 هـ . ش .
3 ـ ابوالحسن علي بن حسين مسعودي ، مروج الذهب ، ج 1 ، ص 619
4 ـ التاريخ القويم ، ج 3 ، ص 14
5 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص69
|
90 |
|
از طواف حضرت نوح نيز در روايات سخن به ميان آمده است . ( 1 ) وگرچه در نقلي گفته شده كه از فاصله زماني حضرت نوح تا حضرت ابراهيم ـ عليهماالسلام ـ هيچيك از پيامبران حج نگزارده ، پيرامون خانه خدا طواف نكرده اند . ( 2 ) ليكن يعقوبي مي نويسد :
« خداي متعال هود ] بن عبدالله بن رباح بن [ خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح را مبعوث فرمود ( 3 ) و او عاد را به عبادت و اطاعت پروردگار و دوري از محرمات دعوت مي كرد و آنها تكذيبش نمودند تا خدا سه سال باران را از آنان بازگرفت ، پس كساني از خود را به سوي كعبه فرستادند تا براي آنها از خدا باران بخواهند و آنها چهل روز به طواف كعبه و مراسم زيارت آن مشغول بودند . . . » ( 4 )
سال ها مي گذرد و به دوران حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) كعبه و حج گزاري رونقي تازه پيدا مي كند . در تاريخ آمده است :
آنگاه كه هاجر اسماعيل را بزاد ، ساره بر او رشك برد و گفت : او و فرزندش را از اينجا ببرد ! پس ابراهيم هاجر و اسماعيل را برداشت و به مكه آورد و در نزد خانه كعبه فرود آورد و خود از آن دو جدا گرديد . هاجر به او گفت : « ما را به كه مي سپاري ؟ » گفت : « به پروردگار اين خانه » و آنگاه گفت : « اللهمّ اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرّم . . . » ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وافي ، ج 8 ، ص 159
2 ـ التاريخ القويم ، ج 3 ، ص 14
3 ـ اعراف : 72 ـ 65 ؛ هود 60 ـ 50 و 89 ؛ شعراء 140 ـ 123
4 ـ احمدبن ابي يعقوب ، تاريخ يعقوبي ، ج1 ، ص20 ، تهران ، مركزانتشارات علمي وفرهنگي ، 1363هـ . ش .
5 ـ سوره 14 ، آيه 37
|
91 |
|
. . . سپس خداي متعال ابراهيم را فرمود : « كعبه را بسازد وستون هاي آن را برافرازد و مردم را به حج بخواند و مناسك حج را به آنان بياموزد پس ابراهيم و اسماعيل پايه هاي خانه را برافراشتند . . . » ( 1 )
طواف ابراهيم
محمد بن اسحاق نقل مي كند كه چون ابراهيم خليل الرحمان از ساختن بيت الحرام آسوده شد ، جبرائيل پيش او آمد و گفت : « هفت بار بر كعبه طواف كن » و او همراه اسماعيل هفت دور طواف كرد و در هر دور طواف ، هر دو به تمام گوشه هاي كعبه دست مي كشيدند و چون هفت دور طواف تمام شد هر دو پشت مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزاردند . ( 2 )
معلّم ابراهيم ( عليه السلام ) و فرزندش اسماعيل نيز ، چونان حضرت آدم ( عليه السلام ) جبرائيل بود ، آنان را نزد حجرالأسود آورده ، ابتدا خود آن را استلام نمود ، به ابراهيم و اسماعيل نيز گفت استلام كنند ، سپس همراه با هم ، هفت مرتبه طواف نمودند . ( 3 )
فرشتگان ضمن طواف ، به ابراهيم ( عليه السلام ) سلام دادند . ابراهيم پرسيد : شما در طواف خود چه مي گوييد ؟ گفتند : پيش از روزگار آدم ( عليه السلام ) « سبحان الله والحمدلله ولااله الا الله والله اكبر » مي گفتيم و چون به آدم گفتيم ، فرمود : بر اين كلمات ، « و لاحول و لاقوة الاّ بالله » را هم بيفزاييد . ابراهيم فرمود : بر آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 27
2 ـ التاريخ القويم ، ج 3 ، ص 47 ؛ اخبار مكه ، ص 55
3 ـ وافي ، ج 8 ، ص 138
|
92 |
|
« العلي العظيم » را هم بيفزاييد و فرشتگان چنين كردند . ( 1 )
پس از حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) موسي ( عليه السلام ) نيز حج گزارده ، هفت مرتبه گرداگرد اين خانه طواف نموده است . ( 2 )
مجاهد نقل كرده كه : موسي بر شتري سرخ به حج آمد و از منطقه روحاء گذشت و دو جامه پنبه اي بر تن داشت ، يكي را ازار ساخته و ديگري را رداء و بر كعبه طواف كرد . . . ( 3 )
از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال شد : آيا قبل از بعثت نبي اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) حج گزارده مي شد ؟ فرمود : آري و تصديق آن در قرآن گفتار شعيب است كه هنگام ازدواج موسي گفت : « علي أن تاجرني ثماني حجج » ؛ « ( تصميم دارم يكي از دو دخترم را به ازدواج تو درآورم ، بر اين مهر كه ) هشت « حج » براي من خدمت كني » ( 4 ) و نگفت هشت « سال . » همانا آدم و نوح حج گزاردند . سليمان بن داود همراه با جن و انس و پرنده و باد حج انجام داد . موسي سوار بر شتري سرخ رنگ حج گزارده مي فرمود : « لبيك لبيك . . . » ( 5 )
پيامبران الهي هر يك بگونه اي تلبيه گفته ، حج مي گزاردند ، آنگونه كه ازرقي مي گويد : يونس بن مَتي مي گفته است « لبيك فراج الكرب لبيك » و موسي مي گفته است : « لبيك انا عبدك لبيك لبيك » و عيسي مي گفته است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص45
2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص73
3 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص68
4 ـ قصص : 27
5 ـ تفسير البرهان ، ج1 ، ص155/10 ؛ بحار ، ج99 ، ص64/41
|
93 |
|
« لبيك انا عبدك ، ابن امتك ، بنت عبديك لبيك . » ( 1 )
طواف ايرانيان قديم
كعبه نزد ايرانيان قديم نيز از قداست ويژه اي برخوردار بوده است ، برخي از آنان به احترام خانه كعبه و جدّشان ابراهيم ( عليه السلام ) و هم توسل به هدايت او و رعايت نسب خويش ، به زيارت بيت الحرام مي رفتند و بر آن طواف مي بردند و آخرين كس از ايشان كه به حج رفت ، ساسان پسر بابك جدّ اردشير بابكان ، سرملوك ساساني بود . . .
در روايـات اسـلامي راجع به حفر چاه زمزم به وسيله عبدالمطلب آورده اند كه : وقتي عبدالمطلب زمزم را كشف كرد دو آهوي طلا و چند شمشير و زر بسيار به دست آورد كه ساسان پادشاه ايران به حرم كعبه اهدا كرده بود . . . عبدالمطلب باب كعبه را با آنها بساخت ( 2 ) .
ياقوت حموي هم به نقل از مسعودي ( 3 ) آورده است كه « ايرانيان عقيده دارند كه از اولاد ابراهيم اند و پيشينيان ايشان براي بزرگداشت جدّ خود ابراهيم خليل به زيارت بيت الله مي رفتند و كعبه را طواف مي كردند تا شعار نياي خويش را بر پاي دارند و انساب خود را حفظ كنند . آخرين پادشاه پارسي كه به حج بيت الله رفت ساسان بن بابك بود . . . شاعر باستاني تازي در اين باره گفته است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص73
2 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص22
3 ـ معجم البلدان ، ج3 ، ص148 ؛ مروج الذهب ، ج1 ، ص336
|
94 |
|
زمزمت الفرس علي زمزم * * * و ذلك من سالفها الأقدم
ما از زمانهاي پيش خانه خدا را حج مي گزارديم و در اباطح آن ايمن بوديم ـ اَبْطَح يعني مسيل ، جمع آن اباطح است .
و بعد از ظهور اسلام يكي از شاعران ايراني چنين گفته است :
وما زلنا بحج البيت قِدْما * * * و نُلْقي بالاَباطح اَميناً
« ما از زمانهاي پيش خانه خدا را حج مي گزارديم و در اباطح آن ايمن بوديم . »
و ساسانُ بنُ بابَك سارَ حَتّي * * * أتي البيت العتيق بأصْيَدينا
« و ساسان پسر بابك همراه با دليران مغرور ما راه پيمود تا به بيت العتيق رسيد . »
وطافَ بِه و زمزم عند بئر * * * لاسماعيلَ تَروْي الشّار بينا
« و كعبه و زمزم را طواف كرد ، آن چاه را كه از اسماعيل است و نوشندگان را سيراب مي كند . »
به موجب اين اخبار ، ايرانيان صدر اسلام افتخار مي كردند در عصري كه مشركان جزيرة العرب كعبه را با بتهاي خود ملوث كرده زشت ترين گناهان را در مطاف و مسجدالحرام مرتكب مي شدند ، به زيارت حج مي رفتند و هدايايي به كعبه تقديم مي داشتند .
طواف در جاهليت
در دوران قبل از اسلام و در عصر جاهلي نيز ، مراسم حج و طواف خانه
|
95 |
|
خدا ، همچنان وجود داشت . قريش و عموم فرزندان معدّ بن عدنان پاره اي از احكام دين ابراهيم را به دست داشتند ، خانه كعبه را زيارت مي كردند و مناسك حج را به پا مي داشتند ، مهمان نواز بودند و ماههاي حرام را بزرگ مي داشتند . ( 1 )
ليكن با گذشت زمان ، آگاهان دين ساز ، بازيگران دنياخواه و كج انديشان جاهل ، بگونه هاي مختلف به تحريف اين فريضه الهي پرداختند .
يعقوبي مي نويسد :
عمرو بن لحي ـ و نام لحي ، ربيعة بن حارثة بن عمرو بن عامر است ـ به سرزمين شام رفت و آنجا مردمي از عمالقه بودند كه بت مي پرستيدند ، پس به آنها گفت : اين بتهايي كه شما مي پرستيد چيستند ؟ گفتند : اينها بتهايي هستند كه آنها را پرستش مي كنيم و از آنها ياري مي خواهيم ، پس ياري كرده مي شويم و بوسيله آنها باران مي خواهيم پس سيراب مي شويم ، عمر بن لحي گفت : يكي از اين بتها را به من نمي بخشيد تا آن را به زمين عرب برم ، همانجا كه عرب براي زيارت خانه خدا مي آيند ؟ پس بتي به نام « هبل » به او دادند و آن را به مكه آورد و نزد كعبه نهاد و آن اوّل بتي بود كه در مكه نهاده شد ، سپس « اساف » و « نائله » را آوردند و هركدام را بر يكي از اركان كعبه نهادند و طواف كننده ، طواف خود را از اساف شروع مي كرد و آن را مي بوسيد و نيز به آن ختم مي كرد . ( 2 )
برخي علاوه بر طواف خانه ، برگرد بت نيز طواف مي كردند . عمرو بن لُحَيّ ، بت عزّي را در منطقه نخله قرار داد و هنگامي كه از حج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 331 ؛ مركز انتشارات علمي و فرهنگي ، 1363
2 ـ تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 231 و 232
|
96 |
|
و طواف خود بر كعبه آسوده مي شدند ، از احرام بيرون نمي آمدند تا كنار بت عزي مي رفتند و بر آن طواف مي كردند و سپس همانجا از احرام بيرون مي آمدند . ( 1 )
بت و بتخانه عزي در راه مكه به عراق و بالاتر از ذات عرق قرار داشته است .
مشركان هرگاه در مراسم حج طواف و وقوف در عرفات و مني را انجام مي دادند ، سرهاي خود را كنار بت منات مي تراشيدند و براي آن نيت حج مي كردند و تلبيه مي گفتند . . . ( 2 )
بدعت ها و رسوم غلط جاهلي ، يكي پس از ديگري آشكار گرديد و طواف اين فريضه الهي ، و كعبه اين جلوه گاه توحيد ، جايگاهي براي ابراز وجود هرزگان و هوسرانان گرديد ، برهنه طواف كردن براي گروهي سنّت شد و از اين رهگذر قداست خانه خدا را خدشه دار كردند . به تاريخچه اين ماجرا توجه كنيد :
عرب در كيشهاي خود دو صنف بودند : حُمْس و حلّه ، عربهاي حمس در كار دين بر خود سخت مي گرفتند و هنگام انجام دادن اعمال حج ، غذاي روغني نمي پختند و شيري اندوخته نمي كردند ، و ميان شيردهي و شيرخوارگانش مانع نمي شدند تا خود آن را رها سازند مو و ناخن نمي گرفتند و روغن استعمال نمي كردند و دست به زنان نمي بردند و خود را خوشبو نمي كردند و گوشتي نمي خوردند و در حج خود كرك و پشم و مويي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص126
2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص125
|
97 |
|
نمي پوشيدند و لباس نوي به تن مي كردند و با نعلين خويش گرد خانه طواف مي نمودند و از نظر تعظيم پا روي زمين مسجد نمي نهادند . ( 1 )
عربهاي حله ـ يعني قبيله هاي تميم و ضَبَّه و مُزَيْنه و رِباب و عُكْل و ثَوْر و قيس عيلان همه اش به جز عدوان و ثقيف و عامر بن صعصعه ، و ربيعة بن نزار همه اش و قضاعه و حضرموت و عك و قبيله هايي از ازد . . . هرگاه به مكه مي رسيدند ، پس از انجام مناسك ، جامه هايي را كه پوشيده بودند بيرون مي آوردند ( 2 ) و ديگر آن را نمي پوشيدند و به اين جامه ها « لُقي » مي گفتند . بدين جهت اگر مي توانستند جامه هاي حمس را به كرايه يا عاريه مي پوشيدند و در آنها طواف مي كردند وگرنه برهنه طواف خانه را انجام مي دادند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 و2 ـ تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 335
3 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 219
|
98 |
|
برهنگان در مطاف
ابن جريج نيز مي گويد : چون خداوند اصحاب ابرهه حبشي را با پرنده اي به نام ابابيل نابود ساخت ، همه اعراب ، قريش و ساكنان مكه را تعظيم مي كردند و به همين سبب در بزرگداشت حرم و مشاعر و ماههاي حرام ، دقت بيشتري مي نمودند . به افراد قريش و ساكنان مكه هم مي گفتند : ما اهل خدا و فرزندان ابراهيم خليل الرحمان و حاكمان بيت الحرام و ساكنان حرم خداونديم و براي هيچكس از اعراب حق و منزلت ما نيست و به همين سبب در آيين خود كارهاي تازه و بدعت هايي آوردند و آن را ميان خود معمول كردند ؛ از جمله اين بدعت ها اين بود كه مي گفتند : هركس از غير اَحْمَسي ها كه براي نخستين بار به حج مي آيد ـ چه مرد و چه زن ـ بايد طواف اول خويش را برهنه و مادرزاد انجام دهد ، يا آن كه جامه اي از كسي كه احمسي باشد عاريه يا كرايه كند واَحْمَسي به مردم مكه كه قبايل قريش و كنانه و خزاعه بودند و به ديگر مردمي كه آيين آنان را داشتند گفته مي شد .
افرادي كه احمسي نبودند بر در مسجد مي ايستادند و مي گفتند : چه كسي جامه و پوششي به عاريه مي دهد ؟ اگر كسي كرايه مي داد در آن جامه طواف مي كردند در غير اين صورت ، جامه خود را بيرون در مسجد از تن خارج و برهنه مادرزاد وارد محل طواف مي شدند ، نخست كنار بت اساف رفته ، آن را دست مي كشيدند و سپس حجرالاسود را لمس كرده و طواف خود را از سمت راست آغاز مي نمودند ، در حالي كه كعبه سمت چپ آنان قرار داشت . و چون هفت دورشان تمام مي شد باز حجرالأسود را استلام كرده و آنگاه به بت نائله دست مي كشيدند و طوافشان در اينجا تمام مي شد و چون از محلّ طواف بيرون مي آمدند ، جامه خود را به همان حال پيدا مي كردند ، در حالي كه
|
99 |
|
هيچكس به آن دست نمي زد ، آن را مي پوشيدند و پس از آن ديگر برهنه طواف نمي كردند و فقط كساني كه احمسي نبودند و براي نخستين بار به حج يا عمره مي آمدند در طواف اوّل خود برهنه طواف مي كردند . غير احمسي ها اگر لباس ديگري داشتند ، لباسي را كه با آن طواف كرده بودند ، پس از طواف از بدن خارج نموده ميان بت اساف و نائله مي انداختند و آن جامه همچنان آنـجا افـتاده باقـي مي ماند و هيچـكس به آن دسـت نمي زد تا از ميان مي رفت . تمام اين كارها كه ساخته و پرداخته ابليس و موجب دگرگوني آيين حنيف ابراهيم ( عليه السلام ) مي گشت ، سنت شده بود . ( 1 )
اين عمل قداست حرم را شكست و جوانان هوسران را بر آن داشت تا در كنار بيت الله الحرام به نظاره برهنگان بپردازند :
روزي بانويي زيبا براي طواف آمد ، جامه اي عاريه مي خواست كسي پيدا نشد كه به او جامه عاريه دهد ، بناچار لباسهاي خود را خارج و برهنه مشغول طواف شد ، و در حالي كه هر دو دست خود را بر جلو خويش گذاشته بود ، شعر مي خواند و مي گفت :
اليوم يبدو بعضه او كلّه * * * و ما بدا منه فلا أجله
« امروز قسمتي يا همه اش آشكار است و آنچه از آن آشكار است روا نمي دارم . »
جوانان مكه نگاهش مي كردند . ( 2 )
وجود چنين مناظري جوانان هوسران را تحريك مي كرد تا گاهي در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص182
2 ـ همان .
|
100 |
|
خانه خدا ، دست به بازوان زنان بزنند و هرزگي را پيشه خود سازند . ( 1 )
گاهي نيز زنان و مردان جداگانه طواف مي كردند :
ابن عباس مي گويد : برخي از قبايل عرب از جمله بني عامر و ديگران ، برهنه طواف مي كردند . مردان روزها و زنان شبها . . . ، اينها مي گفتند در جامه هايي كه در آن مرتكب گناه شده ايم ، طواف نمي كنيم . . . برخي از زنان ايشان ، تسمه ها و بريده هايي از تهيگاه خود مي آويختند و ظاهراً عورت خود را مي پوشاندند . . . ( 2 )
انديشه اي خرافي
اين كه چرا اعراب جاهلي برهنه طواف مي نمودند ، و يا اگر با لباس طواف مي كردند چرا پس از طواف ، لباس خود را از تن بيرون آورده ، به كنار خانه مي انداختند ؟ ريشه در يك انديشه خرافي داشت .
ابي سليمان از پدرش نقل مي كند كه فاخته دختر زهير بن حارث بن اسد بن عبدالعزي كه مادر حكيم بن خزام است ، در حالي كه حامله بود ، وارد كعبه شد . درد زايمان او را گرفت و حكيم را داخل كعبه به دنيا آورد . ( 3 )
فاخته را ، در سفره چرمي از كعبه بيرون بردند و محلّي را كه در آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص178
2 ـ همان ، ص182
3 ـ در مستدرك الصحيحين ، ج 3 ، ص 483 آمده است ، اخبار متواتره دلالت بر آن دارند كه علي ( عليه السلام ) در كعبه زاده شده است و در نورالابصار نيز آمده كه قبل از علي ( عليه السلام ) هيچكس در كعبه متولد نشده است . فضائل الخمسه ، ج 1 ، ص 214 ، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت .
|
101 |
|
زاييده بود ، با آب زمزم شستند . ( 1 )
جامه اي هم كه در آن زاييده بود گوشه اي انداختند و در اصطلاح به چنين جامه اي « لُقا » مي گويند و چنين بود كه عموم مردم گرد كعبه برهنه و بدون هيچ جامه اي طواف مي كردند ، مگر حمسي ها ( يعني قريشيان و هم پيمانان ايشان ) كه با جامه طواف مي كردند . اگر كس ديگري غير از آنان با جامه طواف مي كرد چون طوافش تمام مي شد چه مرد و چه زن ، آن جامه را كنار خانه مي انداخت و هيچكس به آن دست نمي زد و آن را حركت نمي داد تا آن كه زير گام هاي مردم و بر اثر تابش آفتاب و باد و باران پوسيده مي شد . در اين باره ورقة بن نوفل چنين سروده است :
« همين اندوه براي او بس است كه گويي همچون جامه مطرود ( لُقي ) زير دست و پاي طواف كنندگان بر كعبه افتاده است » مقصودش اين است كه كسي با او تماس نمي گيرد . » ( 2 )
در برخي روايات از ابن عباس و نيز قتاده نقل شده كه : گروهي از قريش و نيز طايفه اي از يمني ها براساس همان انديشه هاي خرافي ، برهنه طواف مي گزاردند و عجيب تر آن كه ابن عباس مي گويد : برخي نه تنها در مطاف ، بلكه قبل از ورود به مكّه و دخول حرم ، لباس ها را از تن خارج ، وعريان وارد مكه مي شدند ! ( 3 )
اسامي برخي از قبايل آن روز حجاز كه برهنه طواف مي كردند ، عبارتند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص174
2 ـ همان .
3 ـ الدر المنثور ، ج 3 ، ص 146
|
102 |
|
از : بنوحمس از قريش ، اوس ، خزرج ، خزاعه ، ثقيف ، بني عامر بن صعصعه ، بطون كنانة بن بكر و . . .
اينان عقايد خرافي و ناپسند ديگري نيز داشته اند :
گوشت نمي خوردند ، هميشه از پشت خانه ها داخل مي شدند ، هيچ وقت از پشم و مو استفاده نمي كردند ، براي پوشاندن اطفال پوست گوسفند يا بز را يك جا درآورده ، در پائين آن و در محل پاهاي حيوان دو سوراخ درست كرده آن را ـ نظير شلوار ـ به تن اطفال خود مي كردند و همواره برهنه طواف مي نمودند . . . ( 1 )
لزوم پوشش در طواف
وضعيت به اندازه اي اسفبار بود كه اگر كسي با لباس طواف مي كرد وآن لباس را بر تن مي داشت و ديگران مي ديدند ، او را مي زدند و جامه را از تن او بيرون مي كردند .
سيوطي گويد : در اين مورد آيه آمد كه : بگو چه كسي حرام كرد زينت خدا را كه براي بندگانش فراهم فرموده است و خوراكها و روزي هاي پاكيزه را . ( 2 )
منصور از مجاهد نقل مي كند در باره اين آيه كه خداوند مي فرمايد « و هنگامي كه كار زشت مي كردند مي گفتند : پدران خود را ديديم كه بر اين كار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيد محمد حسين طباطبايي ، الميزان في تفسير القرآن ، ج 8 ، ص 72 ، مؤسسة الاعلمي بيروت ، 1390 هـ . ق .
2 ـ آيات 27 و 30 سوره اعراف ؛ جلال الدين سيوطي ـ الدرالمنثور في التفسير المأثور ، جزء 3 ، ص 146 ، دارالكتب العلميه ، 1990 م .
|
103 |
|
عمل مي كردند و خداوند ما را به آن فرمان داده است » منظور برهنه طواف كردن ايشان است . ( 1 )
ابن عباس در ذيل آيه شريفه « خذوا زينتكم عند كلّ مسجد » ( 2 ) گفته است : چون مرداني بودند كه برهنه طواف مي كردند ، پس خداوند آنان را به زينت فرمان داد و مراد از زينت همان لباس ، پوشاننده عورت و انواع لباس هاي خوب است . ( 3 )
طاووس نيز گفته است : خداوند در اين آيه مردم را به پوشيدن ابريشم و ديباج امر نفرموده ، ليكن بدان علت كه گروهي برهنه طواف مي كردند و اين چنين بود كه وقتي به مكه مي آمدند لباس هاي خود را خارج مسجد درآورده ، سپس وارد مي شدند ، پس اين آيه نازل شد كه « يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد . » ( 4 )
مرحوم علامه طباطبايي ـ قدسّ سرّه ـ معتقدند : آيه اختصاص به برهنه طواف كردن و پوشيدن لباس نداشته ، و كليه آياتي كه در آغاز آن خطاب بني آدم آمده است ، احكام عامي را بيان مي كنند كه اختصاص به ملّت خاصي ندارد . روايات وارده در اين زمينه را نيز از اخبار آحادي مي دانند كه به هيچ وجه حجيّت ندارد . سپس مي فرمايند : ابن عباس در اين روايت يك حقيقت خارجي را تطبيق بر آيه قرآن كرده است . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج 1 ، ص 176
2 ـ اعراف : 31
3 ـ الدّر المنثور ، ج 3 ، ص 145
4 ـ الدرالمنثور ، ج 3 ، ص 146
5 ـ سيد محمد حسين طباطبائي ، الميزان في تفسير القرآن ، ج 8 ، ص 87 و 88
|
104 |
|
مخالفت با برهنگي
در فضاي تاريك عصر جاهلي ، وجدان هاي بيداري نيز يافت مي شد كه با بدعت ها و رسوم زشت آن دوران به مخالفت برخيزند عبدالمطلب از شمار اين كسان بود . يعقوبي در اين باره مي نويسد :
عبدالمطلب پرستش بتها را رها كرد و خدا رابه يگانگي شناخت و به نذر وفا نمود و سنتهايي نهاد كه بيشتر آنها در قرآن آمد و در سنت رسول خدا هم پذيرفته شد و آنها عبارتند از : وفاي به نذر ، صد شتر در ديه پرداختن ، حرمت نكاح با محارم ، موقوف كردن درآمدن به خانه ها از پشت آنها ، بريدن دست دزد ، نهي از زنده بگور كردن ، مباهله ( نفرين كردن بر يكديگر ) ، حرمت ميگساري ، حرمت زنا ، حد زدن زناكار ، و قرعه زدن ، و آن كه نبايد هيچكس برهنه گرد كعبه طواف نمايد و پذيرايي از مهمان و آن كه نبايد هزينه حج را جز از مالهاي پاكيزه خويش بپردازند و بزرگ داشتن ماههاي حرام . ( 1 )
پايان يك بدعت
بدعت برهنه طواف كردن كه در دوران جاهلي مرسوم بود ، پس از بعثت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) همچنان در مكّه باقي ماند تا آن كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قدرت يافت و در سال نهم هجري علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) را به مكّه اعزام و آن حضرت در منا پيام رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را به مردم ابلاغ و اين عمل نابخردانه را ممنوع نمود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 363
|
105 |
|
علي ( عليه السلام ) فرمود : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به من امر نموده تا دستور خدا را به مردم ابلاغ كرده ، به آنان بگويم از اين پس عريان بر گِرد خانه خدا طواف نكنند و پس از اين سال نيز مشركان ديگر حق نزديك شدن به مسجدالحرام را ندارند . ( 1 )
ترمذي نيز از زيد بن يُثَيْع نقل مي كند كه از علي ( عليه السلام ) سؤال كردم : مأموريت شما در حج چه بود ؟ حضرت پاسخ فرمود : چهار چيز : 1 ـ اين كه برهنه در كنار كعبه طواف نكنند . . . ( 2 )
ابي الصباح كناني از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از مراجعت از جنگ تبوك تصميم به انجام حج گرفتند ] ليكن [ فرمودند : در خانه خدا مشركان عريان طواف مي كنند و تا چنين وضعي ادامه دارد من دوست نمي دارم حج بگزارم . ( 3 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سرانجام با اعزام علي ( عليه السلام ) پرونده اين بدعت ناپسند را بستند و پس از آن ، با اقتدار كامل به مكه آمده آنجا را از پليديها پاك كردند .
طواف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
ابن عباس مي گويد :
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي وارد مكه شدند كه برگرد كعبه 360 بت بود برخي از آنها را با سرب استوار كرده بودند . . . پيامبر با چوبدستي خود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نورالثقلين ، ج 2 ، ص 179
2 ـ تفسير قرطبي ، ج 8 ، ص 68
3 ـ تفسير قرطبي ، ج 8 ، ص 68
|
106 |
|
به بت ها اشاره مي فرمودند و بت فرو مي افتاد آنگاه همچنان سواره هفت دور طواف فرمود و با همان چوبدستي حجرالاسود را استلام كرد و چون طواف ايشان تمام شد از مركوب خود پياده شدند و كنار مقام ابراهيم آمدند و . . .
اهالي مكه نيز در عصر جاهلي براي كعبه قداست خاصّي قائل بودند . آنان براي عبادت و شكرگزاري به درگاه حضرت حق ، به آنجا آمده ، طواف مي كردند . ابن شهرآشوب در اين زمينه مي نويسد :
ابوطالب در حجر اسماعيل در خواب ديد دربي از آسمان به سوي او گشوده شد و نوري از آن ساطع است و ابوطالب را در خود گرفت . پس از بيدار شدن ، خواب را براي راهب جحفه نقل كرد . راهب ابوطالب را بشارت داد كه فرزندي بزرگوار و شجاع نصيب او خواهد شد . ابوطالب نيز به سوي كعبه بازگشت و در حالي كه طواف مي كرد اين اشعار را مي سرود :
أطوف للاله حول البيت * * * ادعوك بالرغبة محيي الميت
بأن تريني السبط قبل الموت * * * أغر نوراً يا عظيم الصوت
منصلتاً بقتل اهل الجبت * * * و كل من دان بيوم السبت . . . ( 1 )
پس از بعثت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) دستورات و قوانين حيات بخش اسلام ، آرام آرام بدعت ها و سنت هاي غلط جاهلي را از بين برد و با تبيين و تشريح فلسفه طواف و نشان دادن الگو ، فصل جديدي در انجام صحيح مناسك حج گشوده شد كه در شماره بعد به بررسي ابعاد گوناگون آن خواهيم پرداخت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابي جعفررشيدالدين محمدبن علي بن شهرآشوب م588 ، مناقب ، ج2 ، ص254 ، انتشارات علامه ، قم .
|
107 |
|
طواف و اهميّت آن در روايات
طواف خانه خدا ، يكي از زيباترين و پرجاذبه ترين اعمال و مناسك حج است . عاشقان و دلباختگان حريم كبريايي ، با پشت سرگذاردن فرسنگ ها راه ، خود را به مكه ؛ حرم امن الهي رسانده و چونان انسان تشنه اي كه دسترسي به آب را نزديك مي بيند ، در انتظار رسيدن به مسجدالحرام و كعبه معظّمه ، لحظه شماري مي كنند .
براي ورود به مسجدالحرام و طواف كعبه ، هر انسان حج گزاري ابتدا بايد خود را با آب توبه بشويد و بار سنگين گناهان را از دوش خويش بر زمين بگذارد . آنگاه غسل كرده ، تكبيرگويان ، همراه باآرامش خاطر و متانت كامل وارد مسجدالحرام شود . ( 1 ) و عاشقانه گرد كعبه بچرخد تا خداوند از آنان خشنود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 317 ، ح 1 ، 2 و3
|
108 |
|
شود ؛ همانگونه كه از ملائكه خشنود گرديد . ( 1 )
هر ركني از اركان كعبه ، ويژگي خاصّي داشته ، و طواف كننده از نقطه شروع تا پايان ، مراحلي را براي وصول به قرب حق طي مي كند :
در ركن حجرالأسود ، كه « باب الرحمه » اش نامند ، درب رحمت به سوي او گشوده مي شود .
در ركن شامي ، درب انابه و توسّل و در ركن يماني باب توبه باز است و از اينجا تا حجر ، به باب آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و شيعيان آنان معروف است . ( 2 )
فرشتگان نگاهبانان اين مسيرند . آنان از آسمان به زمين آمده ، شب و روز گرد كعبه طواف مي كنند تا آن را از پيروان شيطان و ستمگران حراست كنند . ( 3 )
و تو انسان حج گزار ، بايد در اين مكان الهي زبانت را نگهداشته ، سخناني سودمند بر آن جاري كني ؛ « سبحان الله » و « لااِله اِلاّ الله » فراوان بگويي ، كار نيك انجام دهي ، نماز شب بخواني ، قنوت را طولاني كرده ، فراوان طواف كني و اگر توانستي از مكه خارج نشوي تا ختم قرآن نمايي ، چنين كن . ( 4 )
اهميت طواف
امام صادق ( عليه السلام ) از پدرانش و آن بزرگوار از رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نقل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مستدرك ، ح 9 ، ص 325
2 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 336
3 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 338
4 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 363
|
109 |
|
كرده اند كه فرمود :
« زينت ايمان ، اسلام و زينت كعبه ، طواف است . » ( 1 ) و در حديثي ديگر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) طواف را چون نماز دانسته اند ، با اين تفاوت كه در طواف مي توانند سخن بگويند امّا در نماز نه . ( 2 )
و نيز فرمود :
« خداوند به طواف كنندگان فخر مي كند و اگر قرار بود ملائكه با كسي مصافحه كنند ، با طواف كنندگان خانه خدا مصافحه مي كردند . » ( 3 )
امام رضا ( عليه السلام ) نيز فرمودند :
« بر شما باد به نماز شب ، قنوت طولاني و زياد طواف نمودن . » ( 4 )
مستحب است كساني كه به مكه مي آيند سيصد و شصت طواف ، و اگر مقدورشان نيست ، سيصد و شصت شوط طواف كنند . و اگر نمي توانند تا زماني كه در مكه هستند ، هر چه مي توانند طواف نمايند . ( 5 )
عبدالله بن عمر گفته است : « بهترين كار نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه به مكه مي آمد طواف خانه خدا بود . » ( 6 )
عثمان بن يثار نيز گفته است : به من خبر رسيده ـ و خداوند داناتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 375
2 ـ سنن ترمذي ، ص 153
3 ـ شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 292
4 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 377
5 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 377 و 378
6 ـ شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 287
|
110 |
|
است ـ كه : « چون پروردگار فرشته اي را براي انجام كاري به زمين گسيل مي دارد فرشته اجازه مي گيرد كه به خانه كعبه طواف كند و به آرامي به زمين فرود آيد . » ( 1 )
بدليل همين اهميت است كه كعبه در تمام سال طواف كننده دارد و شگفت انگيزتر آن كه هنگام باران ، مردم به جاي پناه بردن به زير سقف ، به سوي كعبه شتافته ، تلاش مي كنند خود را كنار كعبه و زير ناودان طلا برسانند و از آب باراني كه از بام كعبه فرو مي ريزد استفاده نموده ، متبرّك شوند .
حافظ محب الدين طبري مي گويد :
« گفته اند از روزي كه خداوند كعبه را پديد آورد ، همواره انسان ها ، جنّيان و فرشتگان گرداگرد آن طواف نموده اند و هرگز از طواف كننده خالي نبوده است . » ( 2 )
برخي از شيفتگان طوافِ خانه خدا هنگام جاري شدن سيل در مسجدالحرام نيز ، دست از تلاش برنداشته ، شناكنان گرد كعبه طواف مي كردند ابن زبير از زمره اين كسان است . ( 3 )
قاضي عزالدين نيز از جدّ خويش شنيده كه : شناكنان خانه خدا را طواف كرده است و آب به حدّي بوده كه هنگام رسيدن به ركن حجرالاسود ، در آب فرو مي رفته تا بتواند حجرالأسود را لمس نمايد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص35
2 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 162
3 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 163
4 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 163
|
111 |
|
زين العابدين بن نورالدين علي حسيني كاشاني در اين زمينه مي نويسد :
ظهر روز چهارشنبه 19 ماه شعبان 1039 سيل عظيمي در مكه آمده و آب فراواني داخل مسجدالحرام شد و حدود 442 نفر از بين رفتند كه يك معلّم با سي دانش آموزش كه در مسجد مشغول درس بودند جزو آنان بود . من در روز پنجشنبه بيستم ماه شعبان وارد مسجدالحرام شدم در حالي كه هيچ طواف كننده اي درآن نبود آنگاه در درون آب طواف كرده ، نماز طواف را ـ اجباراً ـ بالاي منبر خواندم . ( 1 )
فردي به نام سيد محمد هادي بن علوي كه از دوستان مؤلف كتاب « التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم » است در سال 1360 هـ . ق . در حالي كه سيل عظيمي در مكه جاري شده بود ، خانه خدا را شناكنان طواف كرده است . ( 2 )
البته برخي از اوقات ، كعبه به دلايلي طواف كننده نداشته است : هنگام توسعه مسجدالحرام به علّت استفاده از ديناميت در تخريب كوه صفا ، بعد از نماز ظهر ، مطاف از طواف كنندگان تخليه مي شد تا پرتاب سنگ هاي منفجر شده ، به كسي آسيب نرساند ، اين عمليات معمولاً بيش از نيم ساعت طول نمي كشيده است . ( 3 )
مردم در دوره جاهليت نيز ، براي كعبه و طواف ، قداست خاصي قائل بوده به هنگام شروع و ختم طواف حجرالاسود را لمس مي كرده اند و در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه درب كعبه را گشوده و به احترام كعبه كفش ها را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رساله « مفرحة الأنام في تأسيس بيت الله الحرام » ـ رسول جعفريان ـ ميقات حج ، شماره5 ، ص99
2 ـ التاريخ القويم لمكه وبيت الله الكريم ، ص 163
3 ـ همان .
|
112 |
|
بيرون خانه درآورده ، سپس وارد كعبه مي شدند . ( 1 )
مسافت طي شده در هفت شوط طواف هشتصد و سي و شش ذراع و بيست انگشت است . ( 2 )
پاداش طواف كنندگان
يكي از ثمرات طواف خانه خدا ، آمرزش گناهان است . محمد بن قيس مي گويد : امام باقر ( عليه السلام ) در مكه براي مردم سخن گفته مي فرمود :
چون هفت بار گرد خانه طواف كني ، به اين وسيله عهد و پيماني نزد خدا براي تو بوجود مي آيد كه پروردگارت پس از آن شرم مي كند تو را عذاب نمايد .
سپـس فـرمـود : هنـگامي كـه هفت شوط طواف زيارت كردي ، و بعد در مقام ابراهيم ـ ع ـ دو ركعت نماز طواف گزاردي ، فرشته اي بزرگوار دست بر دو شانه ات مي زند و مي گويد : امّا آن گناهاني كه در گذشته از تو سرزده است همگي بخشيده شد عمل را در اين يكصد و بيست روز از نو آغاز كن . ( 3 )
حسين بن سعيد اهوازي مي گويد : امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
هركس هفت مرتبه گرد اين خانه ، طواف نمايد ، خداوند ـ عزّوجلّ ـ شش هزار حسنه براي او مي نويسد و شش هزار گناهش را مي بخشد و شش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ التاريخ القويم لمكه وبيت الله الكريم ، ص 165
2 ـ اخبار مكه ، ج 2 ، ص 120
3 ـ شرح من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 28 ، ح 2138
|
113 |
|
هزار درجه او را بالا مي برد . ( 1 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « طواف بسيار كنيد ، كمترين چيزي كه در روز قيامت در نامه عمل شما يافت مي شود همانا طواف است . » ( 2 )
در روايت ديگري آمده است : « كسي كه اين خانه را هفت مرتبه طواف كرده ، دو ركعت نماز بگزارد ، مانند آن است كه بنده اي را آزاد كرده باشد . » ( 3 )
امام صادق ( عليه السلام ) نيز فرمود : « خداوند ـ عزّوجلّ ـ اطراف كعبه يكصد و بيست رحمت قرار داده ، كه شصت رحمت آن مخصوص طواف كنندگان ، چهل رحمت براي نمازگزاران و بيست رحمت براي نگاه كنندگان ـ به كعبه ـ است . ( 4 )
همين روايت را اهل سنت به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آورده اند . ( 5 )
حسان بن عطيه پس از نقل اين روايت مي گويد : « پس از دقّت معلوم شد تمامي يكصد و بيست رحمت از آن طواف كننده است ؛ زيرا او هم طواف مي كند ، هم نماز مي خواند ، و هم به كعبه مي نگرد . ( 6 )
شاعري عرب زبان اين روايت را در سروده خود اينگونه آورده است :
و جاء في الحديث ما معناه * * * ينزل الله تعالي الله
لبيته المحفوف بالكرامة * * * في كل يوم بل وكل ليلة
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 376
2 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 376
3 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 376
4 ـ من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 33
5 ـ اخبار مكه ، ج 2 ، ص 8
6 ـ التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم ، ج 4 ، ص 152
|
114 |
|
عشرين رحمة مضافا لمائه * * * ينالها قوم همو خير فئة
منقسم للطائفين نصفها * * * وللمصلّين يخص ثلثها
والناظرون البيت يأخذونا * * * عشرين و هوسدسها يقينا ( 1 )
در روايت ديگري آمده است :
« ان مَنْ طاف بالبيت خرج من ذنوبه . »
« هر كس خانه خدا را طواف كند ، از گناهان خود خارج مي گردد . »
عبدالله بن عمر گفته است شنيدم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« كسي كه هفت مرتبه خانه خدا را طواف كند ، براي هر گامي كه برمي دارد ، يك حسنه برايش نوشته مي شود ، يك گناه از او بخشيده مي شود و ] مقامش [ يك درجه بالا مي رود ] و هر گام آن [ برابر با آزاد كردن يك بنده است . »
همين روايت را با اندكي تغيير ، ترمذي و نسائي نيز نقل كرده اند . ( 2 )
همچنين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هيچ طواف كننده اي نيست كه هنگام زوال آفتاب با سر و پاي برهنه گِرد اين خانه طواف كند ، در حالي كه پياده در حركت بوده ، گامهاي خود را كوتاه برمي دارد ، چشمانش را به زمين مي دوزد ودر هر شوطي از طواف ؛ حجرالاسود را لمس مي كند ، بدون آن كه كسي را آزار رساند و ياد و ذكر خدا از زبانش بيفتد ، مگر آن كه خداوند در هر گامي كه برمي دارد ، هفتاد هزار حسنه براي او ثبت نموده ، هفتاد هزار گناه او را پوشانده و او را هفتاد هزار درجه بالا مي برد و ثواب آزاد كردن هفتاد هزار برده كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 153
2 ـ فاسي مكي ، شفاءالغرام باخبار البلد الحرام ، ج 1 ، ص 283 ؛ دارالكتاب العربي ( 1405 هـ . ق . )
|
115 |
|
قيمت هر يك ده هزار درهم باشد به او مي دهد ، و مي تواند هفتاد نفر از بستگانش را شفاعت كند و هفتاد هزار حاجت او برآورده مي شود اگر خواست در دنيا و اگر خواست در آخرت . » ( 1 )
شبيه اين روايت را اهل سنت از ابن عباس به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با كمي تغيير آورده اند . ( 2 )
دانشمند و محقق ارزشمند ، آقاي علي اكبر غفاري در رابطه با اختلاف ثواب هايي كه در اينگونه روايات و نظاير آن آمده مي نويسد :
اختلاف در مقدار ثواب ، كه درباره بعضي اعمال در روايات آمده است ، به اعتبار مخاطب و موقعيت و كمال عمل است . گاهي ممكن است ثواب طواف از آزاد كردن بنده بيشتر باشد ؛ چون بردگان كم هستند يا در رفاه و آسايش و تحت تعاليم حق زندگي مي كنند و گاهي تحت فشار اربابان و شكنجه آنها قرار گرفته و بدون فرهنگ بسر مي برند ، و آزاد كردن آنان از هر عمل خيري در چنين موقعيتي بالاتر است و گاهي ، به عكس است و در اين وقت ، طواف كه موجب آزادي بنده ها را تقويت مي كند و انسان را در مقامي از قرب به حق مي رساند كه اعمال و كردار و رفتارش هر يك موجب آزادي هزاران هزار خلق خداست ، از اين رو ثواب طواف او بيشتر مي شود . پس ثواب وابسته به موقعيت و كيفيت عمل است و در تاريخ اسلام افرادي بوده اند كه طواف خانه كعبه را تمام عمر ، سالي چندين بار به جا مي آورده اند ، ولي از آنها اعمالي يا دستوراتي صادر شده كه صدها هزار مردم آزاد را به بردگي كشانده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كافي ، ج 4 ، ص 412 ، حديث 3 ؛ من لايحضرة الفقيه ، ج 3 ، ص 33
2 ـ شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 285
|
116 |
|
است ، آري اين ثوابها همگي شرط و شروطي دارد و مطلق نيست و با اختلافِ شرايط ، كم و زياد مي شود . ( 1 )
ابن عباس نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند :
« كسي كه پنجاه مرتبه طواف كند از گناه پاك مي شود ، همچون زماني كه از مادر متولّد شده است . » ( 2 )
برخي از دانشمندان معتقدند كه لازم نيست پنجاه مرتبه طواف در يك زمان و پي درپي صورت بگيرد ، بلكه اگر در طول زندگي در نامه عمل او پنجاه طواف ثبت شده باشد ، چنين ثوابي را خواهد داشت .
محب طبري نيز مي گويد : برخي از علما براي عدد طواف هفت مرحله ذكر كرده اند :
1 ـ پنجاه بار طواف كردن در روز و شب ، 2 ـ بيست و يك مرتبه ، 3 ـ چهارده مـرتبه ، 4 ـ دوازده مـرتبه ؛ 5 بـار در روز و 5 بار در شـب ، 5 ـ هفـت مرتبه ، 6 ـ سه مرتبه ، 7 ـ يك مرتبه . ( 3 ) ( لازم به ذكر است كه مراد از هر مرتبه طواف ، هفت شوط مي باشد . )
ثواب طواف و منافع آن به قدري زياد است كه امام صادق ( عليه السلام ) حتّي در شدّت بيماري براي انجام آن ، به بيت الله الحرام مي آمدند :
ربيع بن خيثم گفته است : امام صادق ( عليه السلام ) را در حالي كه به شدت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ علي اكبر غفاري ، شرح من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 34
2 ـ شفاءالغرام ، ج1 ، ص 484
3 ـ شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 284 و 285
|
117 |
|
بيمار بود ديدم كه ايشان را در محلي اطراف كعبه طواف مي دادند . حضرت هر گاه به ركن يماني مي رسيد مي فرمود : تا ايشان را زمين بگذارند ، سپس دست خويش را از محمل خارج كرده و بر زمين مي ماليد آنگاه مي فرمود : مرا بلند كنيد . و در روايت ديگري آمده كه حضرت در پاسخ سؤال كسي كه علّت اين كار را جويا شده بود با اشاره به آيه « ليشهدوا منافع لهم » فرمودند : همانا من دوست مي دارم از منافعي كه خداوند فرموده ، بهره بگيرم . ( 1 )
خانه كعبه خانه دلهاست * * * ساحت قدس و جلوه گاه خداست
نيكبخت آن كه همچو پروانه * * * در طواف است گرد آن خانه
چون نصيب تو نيست فيض حضور * * * باش اندر طواف خانه زدور
در ركوع و سجود سويش باش * * * تو هم از زائران كويش باش
هفت شوط طواف
ابوحمزه ثمالي مي گويد : « به امام سجاد ( عليه السلام ) عرض كردم چرا طواف هفت شوط است ؟ فرمود : خداوند تبارك و تعالي به ملائكه فرمود : « اِنّي جاعلٌ في الأرض خليفة » ، ملائكه بر خلاف فرموده خداوند ، گفتند : « أتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء » خداوند فرمود : « اِنّي أعلم ما لا تعلمون . » ] بدنبال آن [ پروردگار متعال هفت هزار سال نور خود را از آنان پوشانيد ، ملائكه هفت هزار سال به عرش پناه بردند ، پس خداوند بر ايشان رحمت آورد و توبه شان را پذيرفت و بيت المعمور را كه در آسمان چهارم بود براي آنان قرار داد ( وجعله مثابة . . . ) ، و بيت الحرام را براي مردم ] در روي زمين [ مقابل بيت المعمور قرار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجمع البيان ، ج 7 ، ص 81 ؛ وسايل ، ج 8 ، ص 70
|
118 |
|
داد ( فجعله مثابة للناس و امناً ) .
پس طواف بر بندگان هفت شوط واجب شد ؛ براي هر هزار سال يك شوط . ( 1 )
در نقل ديگري آمده است كه : قبل از اسلام طواف در ميان قريش عدد خاصّي نداشت ، عبدالمطلب آن را هفت شوط تعيين كرد و خداوند نيز پس از پيدايش اسلام همان را قرار داد . ( 2 )
هروله در طواف
در جريان فتح مكه ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از ورود به شهر ، خانه ابوسفيان را ـ مكان امن ـ قرار داد ، مردم نيز به اين خانه پناه آورده ، در به روي خويش بسته و جنگ افزارهايشان را بر زمين نهادند . آنگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نزد حجرالأسود آمده ، آن را لمس فرمود و مشغول طواف شد . حضرت به بتي رسيد كه كنار كعبه قرار داشت ، آنگاه با كماني كه قوس آن را در دست گرفته بود ، در چشم بت فرو كرده ، فرمود :
« جاء الحق و زهق الباطل اِنَّ الباطل كان زهوقا . » ( 3 )
و چون از طواف خانه فارغ شدند به كوه صفا آمده از آن ، بالا رفتند و از آنجا به خانه كعبه نگاه كرده ، دستها را بلند نمود و دعا كرد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ علل الشرائع ، ج 1 ، ص 401 ؛ نورالثقلين ، ج 1 ، ص 53 تا 83
2 ـ بحارالانوار ، ج 96 ، ص 384
3 ـ اسراء : 81
4 ـ فتوح البلدان ، ص 59
|
119 |
|
امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : « هنگامي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مسجدالحرام وارد شدند . . . هفت شوط طواف كردند ؛ سه شوط را با حالت هروله و تند رفتن و چهار شوط را به حالت راه رفتن . » ( 1 )
اين كه چرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در فتح مكه به اصحاب و ياران خود اين گونه دستور دادند ، دليلي شنيدني دارد ؛ شخصي از ابن عباس پرسيد كه برخي گمان دارند رسـول خـدا ـ ص ـ به هروله كردن و دويدن در حال طواف دستور داده اند گفت : هم دروغ گفته اند و هم راست !
گفتم چگونه ؟
پاسخ داد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در عمرة القضاء در حالي وارد مكه شد كه مردم مشرك بودند ، به مكيّان خبر داده بودند كه ياران محمد ( صلّي الله عليه وآله ) در سختي بسر برده ، و خسته اند پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ] براي خنثي نمودن اين شايعه [ فرمود : « خداي رحمت كند مردي را كه صلابت و قدرت خود را به آنان نشان دهد و بنماياند . » پس آنها را فرمان داد و آنان نيز در حالي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر ناقه خود سوار بودند و عبدالله بن رواحه افسار شتر حضرت را در دست داشت ، سه شوط را هروله كنان انجام داده ، قدرت خويش را آشكار ساختند مشركان نيز در برابر ناودان ] كعبه [ آنها را نگاه مي كردند . پس از آن ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بار ديگر حج گزارد ولي ] در طواف [ هروله نكرد و مردم را نيز بدان امر ننمود . پس آنها هم راست گفتند و هم دروغ . ( 2 )
همچنين در روايتي آمده است : ديدم علي بن الحسين ( عليه السلام ) در طواف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 312
2 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 394
|
120 |
|
راه مي رفت و هروله نمي فرمود . ( 1 )
طواف در شب
نخستين كسي كه براي طواف كنندگان در مسجدالحرام ، چراغ روشن كرد ، عقبة بن ازرق بن عمرو غساني بود كه بر لبه ديوار خانه خود چراغي بزرگ مي نهاد ، تا مسجد را براي طواف كنندگان و ديگر كساني كه در آن بودند ، روشن كند .
محمد بن سائب بن بركة از مادرش نقل كرده كه گفته است : شبي عايشه همسر پيامبر ـ ص ـ به چراغ داران پيام داد چراغ ها را خاموش كردند و آنگاه در حجاب كامل و پوشيده طواف كرد . ( 2 )
پس از آن خالد بن عبدالله قسري چراغي كنار چاه زمزم و روبروي حجرالاسود نهاد و اين به روزگار حكومت عبدالملك بن مروان بود و اينها را از گذاشتن آن چراغ منع كرد . ( 3 )
در حكومت مأمون عباسي ، محمد بن سليمان ، حاكم مكه شد و چراغي ديگر بر ستوني بلند مقابل آن و كنار ركن غربي نهاد و چون محمد بن داود حاكم مكه شد دو ستون بلند ديگر يكي مقابل ركن يماني و ديگري مقابل ركن شامي نهاد و چون هارون ( الواثق بالله ) خليفه شد دستور داد ده ستون بلند كه قنديل داشت بر اطراف محل طواف نهادند و در آنها چراغ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 395
2 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص350
3 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص287
|
121 |
|
روشن مي كردند . ( 1 )
گفته اند : ستونهاي زرد مسي كه اطراف كعبه نصب شده بود ، ابتدا در كاخ بابك خرمي در ارمنستان بوده و در صحن خانه او روشن مي شده است و چون خداوند او را زبون ساخت و كشته شد ( و پسرش را به سامرا آوردند و در شهرها گرداندند و خانه اش را خراب كردند ، زيرا او گروه بسياري از مسلمانان را كشته بود و خداوند مردم را از او آسوده كرد ) اين ستونها را از كاخ وي آوردند كه چهارده ستون بود ، چهارتاي آن را در دارالخلافه سامرا نصب كردند و ده ستون ديگر را معتصم در سال دويست و سي و چند ، براي كعبه فرستاد كه اطراف كعبه در صف اول نصب كردند . ( 2 )
خليفه ها و پادشاهان در زمانهاي مختلف بر شمار ستونها و قنديل هاي مسجد و چراغهاي منطقه حرم و درهاي مسجد و منبرها افزودند چنانكه نزديك به يك هزار و پانصد رسيد و همچنان نفت سوز و روغن سوز بود تا سال 1339 قمري كه تمام چراغهاي آن به برق مبدّل شد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج9 ، ص395
2 ـ همان .
3 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص288