بخش 7
مقام و مهدی عباسی تعمیر مقام سرقت مقام ابراهیم گستاخی حجاج دعا نزد مقام ابراهیم درسآموزی از ابراهیم زمزمه زمزم پیدایش زمزم حفر زمزم به دست عبدالمطلب زمزم و ایرانیان نذر عبدالمطّلب چاههای مکّه اسامی زمزم ژرفای زمزم زمزم در گذر تاریخ ناصر خسرو و زمزم ابن جبیر و زمزم ابن بطوطه و زمزم زمزم در قرن نهم سیفالدوله و زمزم فراهانی و زمزم استفاده از زمزم قنات زبیده فضیلت آب زمزم حج در اشعار شاعران پارسی
مقام و مهدي عباسي
بعضي اهالي مكّه از بزرگان خود نقل كرده اند كه مهدي خليفه عباسي در سال 160 هـ . ق . به حج آمده و در دارالندوه منزل كرد ، نيمه شبي عبيدالله بن عثمان بن ابراهيم حُجُبي مقام را برداشته ، به دارالندوه آمد و به نگاهبان خانه اطلاع داد كه چيزي را همراه دارد كه اگر مهدي آن را ببيند خرسند مي شود ! نگهبان خانه اجازه داد ، داخل گرديد و پرده از روي مقام برداشت ، مهدي بسيار خوشحال شد . سپس دست روي آن كشيد ، وپس از آن كمي آب داخل جاي پاي ابراهيم ريخت و آن را نوشيد آن گاه از عبيدالله بن عثمان خواست تا از دارالندوه خارج شود و بدنبال آن برخي از اعضاي خانواده اش را خواست . آنان نيز تبرّك جسته ، آب بر روي مقام ريختند و آن را نوشيدند ، سپس عبيدالله را فراخواند تا مقام را برداشته و به جاي اصلي آن منتقل كند و هداياي فراواني نيز به او داد . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ازرقي ، ج2 ، ص38 و39 ؛ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص475
|
162 |
|
تعمير مقام
در زمان خلافت مهدي عباسي نگاهبانان مقام ابراهيم ، نامه اي به وي نوشتند مبني بر اين كه شكافهايي در سنگ مقام ايجاد شده كه احتمال از هم گسستن آن وجود دارد و او هزار دينار يا بيشتر فرستاد تا مقام را از قسمت بالا و نيز پايين آن با مِس پوشانده ، محفوظ بدارند . در زمان خلافت متوكل به سال 236 هـ . ق . نيز روي پوشش قبلي را با طلا زيور دادند ، در سال 256 هـ . ق . زيورهاي مقام را بخاطر تعمير و انجام اصلاحات جدا ساخته و به دستور علي بن حسن عباسي فرماندار مكّه با برنامه ريزي و تشريفات ويژه اي ، دو طوق از طلا و يك طوق از نقره ساخته مقام را به وسيله آن پوشانده ، محكم كردند و از هم پاشيدن و فرسودگي بيشتر مقام جلوگيري نمودند . از آن زمان تا كنون نيز براي حفظ و نگاهباني از اين ياقوت بهشتي تلاش هاي فراواني صورت گرفته است . ( 1 )
سرقت مقام ابراهيم
مقام ابراهيم به خاطر اهميتي كه داشته ، گاهي مورد دستبرد و سرقت قرارمي گرفت مردي به نام جريج كه يهودي يا نصراني بود ، در مكه اظهار اسلام كرد و مسلمان شد ، شبي از شب ها مقام ابراهيم مفقود گرديد ، به جستجوي آن پرداخته ، مقام را نزد جريج يافتند او تصميم داشت آن را از مكه خارج و در اختيار پادشاه روم قرار دهد . مقام را از او باز پس گرفته ، وي را گردن زدند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص475 و476 ؛ شفاء الغرام ، ج1 ، ص204
2 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص452 ؛ شفاء الغرام ، ج1 ، ص210
|
163 |
|
ابوطاهر قرمطي نيز تصميم داشت مقام را در اختيار بگيرد ليكن كليدداران مسجدالحرام پيش از آن ، مقام را در برخي دره هاي مكه پنهان ساختند تا سرانجام پس از رفع خطر به مكان اصلي بازگشت داده شد . ( 1 )
گستاخي حجاج
حجاج بن يوسف ثقفي كه در گستاخي نسبت به دين و مقدسات اسلامي بي مانند است روزي خواست پا روي مقام بگذارد كه امام باقر ( عليه السلام ) او را از چنين كاري بازداشت . ( 2 )
دعا نزد مقام ابراهيم
دعا خواندن نزد مقام ابراهيم مستحب بوده و بر اساس آنچه كه در روايات آمده اميد استجابت آن از طرف پروردگار بسيار زياد است .
در روايت آمده كه حضرت آدم ( عليه السلام ) پشت مقام اينچنين دعا مي كرد :
« أللّهمّ إنّك تَعْلَم سرِّي وعلانيتي فاقْبَلْ مَعْذِرَتي ، وتعلم حاجتي ، فاعْطِني سُؤلي ، وتعلم ما في نفسي فاغفر لي ذنوبي .
أللّهمّ إنّي أسألك إيماناً يُباشر قلبي ، ويقيناً صادقاً حَتّي أعلم أنه لا يصيبني الاّ ما كَتَبْتَ لي ، ورِضاً بما قَسَمْتَ لي يا أرحم الراحمين . »
پس از اين دعا خداوند به آدم وحي كرد كه : اي آدم تو مرا با دعايي خواندي كه من آن را پذيرفته ، اجابت كردم ، گناهت را بخشيدم ، غم و غصّه ات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شفاءالغرام ، ج1 ، ص210
2 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص458
|
164 |
|
را برطرف نمودم ، و هر يك از فرزندان تو پس از تو اين دعا را بخواند ، همانند تو با او عمل خواهم كرد . ( 1 )
جابر بن عبدالله انصاري نيز گفته است : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از آن كه دو ركعت نماز طواف را پشت مقام خواند ، چنين فرمود :
« أللّهمّ هذا بلدك والمسجدالحرام وبيتك الحرام ، وأنا عبدك وابن عبدك وابن أمتك ، وقد جئتك طالباً رحمتك ، مبتغياً مرضاتك وأنت مَنَنْتَ عليَّ بذلك ، فاغفر لي وارحمني إنّك علي كلّ شيء قدير . » ( 2 )
عبدالعزيز بن أبي روّاد ( م159هـ . ) گويد : پشت مقام نشسته بودم ، ديدم شخصي دعايي را در چهار جمله مي خواند ، از آن دعا مرا خوش آمد و آن را حفظ كردم روي برگرداندم تا ببينم دعا كننده كيست ، ليكن كسي را نديدم ! آن دعا اين بود :
« أللّهمّ فرِّغني لما خلقتني له ، ولا تَشْغلْني بما تكلّفتَ لي به ، ولا تَحْرِمني وأنا أسألك ، ولا تُعذِّبْني وأنا أستغفرك . » ( 3 )
طاووس نيز گفت : سحرگاهان در مسجدالحرام بودم ، مردي پشت سر مقام سر به سجده نهاده ، مي گفت :
« أللّهمّ فاطرَ السّموات والأرض عالِم الغَيْب والشهادة ، أنتَ تَحْكُم بين عبادك فيما كانوا فيه يختلفون ( 4 ) اِن كنت كَتَبْتني في الكتاب شقيّاً محروماً ، مقدراً ( أي مضيقاً ) عَلَيَّ في رزقي ، فامْحُ عنّي اسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ كنز العمال ، ج5 ، ص57 ؛ درّ المنثور ، ج1 ، ص59
2 ـ هداية السالك ، ج2 ، ص862
3 ـ مثير الغرام الساكن الي أشرف المساكن ، ص141 ، كتاب فضل الحجرالأسود ومقام ابراهيم .
4 ـ زمر : 46
|
165 |
|
الشقاء ، واَثْبتْني عندك سعيداً موسّعاً عَلَيّ في رزقي فانّك تقول في كتابك يَمْحُ الله ما يشاء و يُثْبِت وعِنْده أُمّ الكتاب ، واعتِقْني والعباسَ بنَ عبدالمطّلب وفلانةً ، أمَّه قد سمّاها ـ اِلاّ اَنّه قد نسي الرّاوي اسمها ـ من النّار . » ( 1 )
وقتي نزديك آمدم ديدم عبدالله بن عباس است . ( 2 )
درس آموزي از ابراهيم
از آنجا كه قرآن كريم ابراهيم را اسوه و الگوي خداپرستان قرار داده و فرموده است : « قد كانت لكم اُسوة حسنة في ابراهيم و الذين معه » ( 3 ) شايسته است حج گزاران به هنگام حضور در مسجدالحرام روبروي مقام ابراهيم نشسته جايگاه و منزلت آن حضرت را در پيشگاه خداوند بياد آورند و از راه و رسم آن پيامبر بت شكن الگو گرفته ، براي آينده خود درس بياموزند و با چشم دل هزاران سال به گذشته بازگردند و ابراهيم و اسماعيل را كه مشغول ساختن كعبه هستند ببينند .
ويژگيهاي گوناگوني را قرآن كريم براي ابراهيم خليل ( عليه السلام ) بيان فرموده است :
1 ـ ابراهيم مسلمان و مطيع اوامر الهي و خاضع و ترسان در پيشگاه خداوند بود . ( ما كان ابراهيم يهودياً و لا نصرانياً ولكن كان حنيفاً مسلماً و ما كان من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ذهبي ، سير اعلام النبلاء ، ج2 ، ص314
2 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص462
3 ـ ممتحنه : 4
|
166 |
|
المشركين . ) ( 1 )
2 ـ او خليل و دوست خدا بود و خداوند ابراهيم را به دوستي خويش انتخاب كرد . ( واتّخذ الله ابراهيمَ خليلا . ) ( 2 )
3 ـ صبور و بردبار بوده ، بسيار در پيشگاه خداوند اشك مي ريخت . ( اِنّ ابراهيمَ لحليم اَوّاه منيب . ) ( 3 )
4 ـ او پيشواي صالحان و خود به تنهايي يك امّت بود . ( اِنّ ابراهيم كان اُمّة قانتاً لله حنيفاً و لم يكُ من المشركين . ) ( 4 )
5 ـ شكرگزار نعمت هاي الهي بود . ( شاكراً لاَِنْعُمِهِ اجْتَباهُ وهَداهُ إلي صراط مستقيم . ) ( 5 )
6 ـ پيامبري صديق بود . ( واذكر في الكتاب ابراهيم اِنَّه كان صِدّيقاً نبيّاً . ) ( 6 )
7 ـ خداوند آتش را بر او سرد و گوارا ساخت . ( قلنا يا نارُ كوني برداً وسلاماً علي ابراهيم . ) ( 7 )
8 ـ به پيمانهاي خود وفادار بود . ( وابراهيمَ الّذي وفّي . ) ( 8 )
9 ـ در بيزاري و برائت از مشركان الگو و نمونه بود . ( قَدْ كانت لكم أُسوةٌ حسنةٌ في ابراهيم والّذين معهُ إذْ قالوا لِقَوْمهم إنّا بُرَءاؤُ منكم وممّا تعبدون من دون الله كَفَرْنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة والبغضاء أبداً حتّي تؤمنوا بالله وَحْدَهُ . ) ( 9 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران : 67 2 ـ نساء : 125
3 ـ هود : 25 4 ـ نحل : 120
5 ـ نحل : 121 6 ـ مريم : 41
7 ـ انبياء : 69 8 ـ نجم : 37
9 ـ ممتحنه : 4
|
167 |
|
زمزمه زمزم
زان زمزمه اي شنيد گوشم * * * كاورد چو زمزمي بجوشم
« نظامي »
زمزم مركّب از دو « زم » و در لغت به معناي آهسته ، آهسته و يا آب فراوان ( 1 ) و در اصطلاح نام چشمه و يا چاهي درمكّه نزديك خانه كعبه است كه پيشينه تاريخي آن ، به دوران حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) باز مي گردد ، آن گاه كه آن حضرت به فرمان خداوند همسرش هاجر را به همراه اسماعيل ، كه كودكي شيرخوار بود ، به سرزمين بي آب و علفِ مكه آورده و خود براي انجام مأموريتي الهي آن ديار را ترك نمود . تا آن كه اندوخته غذا و آب مادر و فرزند به پايان رسيد و هاجر نگران از جان كودك خويش به جستجوي آب پرداخت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ معجم البلدان ، ج 3 ، ص 166
|
168 |
|
پيدايش زمزم
تاريخ نويسان ، پيدايش زمزم را بگونه هاي مختلف نقل كرده اند ؛ برخي گويند : هاجر در بين دو كوه صفا و مروه ، هفت بار آمد و شد نموده ، به دنبال فريادرسي مي گشت كه ناگهان ، صدايي شنيد و آن صداي جبرائيل بود . اين فرشته الهي هاجر را همراهي كرده ، هر دو كنار اسماعيل آمدند ، سپس جبرائيل با پاي خود و يا با بال خويش بر زمين زد و چشمه اي جوشيد و آب جاري شد ، هاجر كه گمان مي كرد آب به زودي خشك مي شود ، با جمع آوري خاك و شن ، اطراف آن حوضچه اي ايجاد كرد تا آب ذخيره شود و درون آن بماند و او و فرزندش سيراب شده ، در آينده نيز تشنه نمانند . با پيدايش زمزم ، پرندگانِ آن سرزمين خشك ، از وجود آب با خبر و در اطراف آن جمع شدند . سر و صدا و پرواز پرندگان در حوالي زمزم كاروان جُرهميان را كه از آن مسير مي گذشتند ، به سوي خود كشاند ، آنان در كمال ناباوري ، پيش روي خود آبي گوارا ديدند ، از آن نوشيده ، ظرف هاي خود را نيز پر كردند و از آن پس زمزم شهرت يافت . ( 1 )
در تاريخ آمده است كه : جرهميان حرمت حرم و خانه كعبه را رعايت نكرده ، آن را خوار و سبك مي شمردند و اموالي را كه به كعبه هديه مي شد به ناحق مي بردند و چون دانستند ولايت و رياست كعبه از دست آنان خارج خواهد شد ، رئيس ايشان عمرو بن حارث بن مضاض دستور داد حجرالاسود را از ركن خانه برداشته و دو برّه آهوي زرّيني را كه از آنِ كعبه بود و آن را « غزالي الكعبه » مي ناميدند و ديگر سلاح هايي را كه در آن خانه وجود داشت برداشته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، صص39 تا 41
|
169 |
|
در چاه زمزم پنهان كردند و چاه را نيز از خاك پركرده ، بصورت زمين همواري درآوردند و رفته رفته مكان آن فراموش گرديد . ( 1 )
حفر زمزم به دست عبدالمطلب
پس از جرهميان ، قبيله خزاعه روي كار آمدند و زمزم همچنان ناشناخته باقي مانده بود ، عبدالمطّلب بن هاشم اين افتخار را يافت تا بار ديگر زمزم را شناسايي و حفر كند . در تاريخ آمده است : كسي در خواب به عبدالمطّلب گفت : زمزم را ، كه اندوخته نهاني شيخ الأنبياء ابراهيم خليل است ، حفر نمايد ، عبدالمطّلب بيدار شد و از خدا خواست تا موضوع را براي وي روشن فرمايد . بار ديگر شخصي را در خواب ديد كه به او مي گويد : « زمزم را كنار لانه مورچگان ، و آنجا كه كلاغي نوك بر زمين مي زند حفر كن . » عبدالمطّلب برخاست و به مسجد رفت و آنجا نشست تا نشانه هايي را كه براي او نام برده شده بود ، ببيند . در اين هنگام ، ميان دو بت « إساف » و « نائله » كلاغي را ديد كه نوك بر زمين مي زند و در كنار آن نيز لانه مورچگان قرار دارد ، عبدالمطّلب بيل و كلنگ برداشت تا چاه را حفر كند ، بت پرستان آمده ، گفتند : ما در اين مكان براي بت هاي خود قرباني مي كنيم و اجازه نخواهيم داد چاهي حفر نمايي ! برخي قريشيان عبدالمطلب و فرزندش حارث ـ كه در آن زمان تنها فرزند او بود ـ را مسخره كرده ، از ادامه كار باز مي داشتند ، جمعي ديگر نيز از او دفاع كرده ، مردم را از آزار مانع مي شدند . عبدالمطلب با اظهار اين سخن ، كه « من مأمورم » به كار خود ادامه داد . وقتي سنگچين چاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيرت رسول الله ، ص 216
|
170 |
|
آشكار شد ، تكبير گفت و دانست كه به او صحيح الهام شده است و چون چاه را بيشتر كَنْد ، دو آهوي زرّين در آن يافت و آن همان دو مجسمه اي بود كه جُرْهميان به هنگام خروج از مكه در چاه زمزم انداخته بودند و نيز درآن چاه شمشيرهايي رويين ( 1 ) و سپرهايي يافت شد . پس از پايان يافتن كار و آشكار شدن آب ، عبدالمطلب كنار چاه زمزم حوضي ساخت و خود و پسرش از آن آب كشيده ، در حوض مي ريختند و به حاجيان مي دادند . ( 2 ) اين داستان تاريخي را ابن اسحاق از زبان علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) بگونه ديگر آورده است : عبدالمطلب گفت : در حِجْر خوابيده بودم ، ناگهان ، كسي ـ در خواب ـ نزد من آمد و گفت : طيبه را حفر كن . به او گفتم : طيبه چيست ؟ پاسخ نداد و از نزدم رفت ! فرداي آن روز باز در همان مكان خُفتم كه اين بار نيز همان كس آمد و گفت : بَرّه را حفر كن . گفتم : برّه چيست ؟ پاسخ نداد و رفت ! فرداي آن روز نيز به همان مكان آمده ، خوابيدم . بار ديگر همان كس آمد و گفت : مضنونه را حفر كن ! گفتم مضنونه چيست ؟ او بدون آن كه پاسخي دهد ، رفت . فرداي آن روز هم در همان مكان خفتم كه باز همان كس آمد و گفت : زمزم را حفر كن . گفتم : زمزم چيست ؟ گفت : چاهي كه نه خشك شده و نه از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عبارت ابن اسحاق « اسيافاقلعيه » است برخي قَلْعَه را كوهي در شام دانسته ، شمشيرها را بدان نسبت داده اند . و برخي گفته اند در مسير چين در آغاز سرزمين هند قلعه بزرگي است كه در آن معدن روي وجود دارد كه مردم آنجا شمشيرهاي قلعي مي سازند . 2 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 154 ؛ ازرقي ، اخبار مكه ، ص 336
|
171 |
|
آب آن كاسته خواهد شد و حاجيان زيادي را سيراب مي كند و آن بين سرگين و خون ، در كنار خانه مورچگان و آنجا كه زَغَن زمين را گود كرده ، قرار دارد ! پس چون خصوصيات و مكان زمزم را دانست و فهميد كه بر او راست گفته شده ، همراه با فرزندش ـ حارث ـ اقدام به حفر آن نمود . ( 1 ) شاعري در عظمت عبدالمطلب ، آن گاه كه به حفر زمزم فرمان داده شد ، اين اشعار را سروده است : ثم ادْع بالماء الرَّوِي غَيْرِ الْكَدِرْ * * * يَسْقي حَجيجَ الله في كُلِّ مَبَرّ
ليس يُخاف منه شـئ ما عَمَرْ ( 2 )
سپس آب فراوان شيرين و صاف را طلب كن كه در هر موسم حج ، حاجيان زيادي را سيراب گرداند و تا آن آب وجود دارد از آن نترسند ـ آزاري به كسي نرساند ـ . عبدالمطلب پس از حفر زمزم و دست يابي به آب ، سقايت حاجيان را احيا نموده ، آن را در اختيار داشت . ( 3 ) يونس بن بكير گفته است كه عبدالمطلب هنگام حفر زمزم اين اشعار را مي خواند : اللهم أنت الملكُ المحمودربي أنت المبدئ والمعيدو ممسك الاسية الجلمودمن عندك الطارفُ والتليد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 1512 ـ همان ، ص 1533 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 155
|
172 |
|
ان شئت ألَهمت كما تريدلموضع الحِلْية والحديدفبيِّن القوم لما تريداني نذرت العاهد المحموداجعله ربِّ لي فلا أعود ( 1 )
زمزم و ايرانيان
مسعودي در زمينه پيشينه تاريخي زمزم قبل از اسلام اين چنين نوشته است : ايرانيان قديم به احترام خانه كعبه و جدشان ابراهيم ـ عليه السلام ـ و هم توسل به هدايت او و رعايت نسب خويش به زيارت بيت الحرام مي رفتند و بر آن طواف مي بردند . آخرين كس از ايشان كه به حج رفت ، ساسان پسر بابك جدّ اردشير بابكان سرملوك ساساني بود . ساسان پدر اين سلسله بود كه عنوان از انتساب او دارند ( چون ملوك مرواني كه انتساب از مروان دارند و خليفگان عباسي كه نسبت به عباس بن عبدالمطلب مي برند ) و چون ساسان به زيارت خانه رفتي طواف بردي و بر چاه اسماعيل زمزمه كردي . گويند به سبب زمزمه اي كه او و ديگر ايرانيان بر سر چاه مي كرده اند ( 2 ) آن را زمزم گفته اند و اين نام معلوم مي دارد كه زمزمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابن كثير ، السيره النبويه ، ج 1 ، ص 1712 ـ از شواهد تاريخي مي توان فهميد كه زَمْزَمه كردن در ميان برخي از ملت ها مرسوم بوده ، به شكلي كه در موقع غذا خوردن و نماز خواندن بدون بهره گيري از زبان و لب ها ، صدا را در گلو گردانده زمزمه مي كردند . مجوسان را رسم بر اين بود و خليفه دوّم نيز به كارگزاران خود دستور داد تا آنان را از اين كار باز دارند . لسان العرب ، ج 6 ، ص 85 ؛ معجم البلدان ، ج 3 ، ص 166 . در كتاب التاج منسوب به جاحظ آمده : پادشاهان ساساني هنگامي كه طعام ايشان حاضر مي شد بر آن زمزمه مي كردند و كسي به حرفي سخن نمي گفت تا بلند شود و اگر به سخن گفتن ناچار مي شد بجاي آن به اشاره غرض و مقصود خود را مي فهماند ، ابوريحان بيروني گفته است : سروش نخستين كسي بود كه به زمزمه امر كرد و آن عبارتست از اشاره اي كه لب بسته ادا شود نه با گفتار مفهوم و اين امر از آن روست كه چون ايشان ـ زرتشتيان ـ نماز گزارند و تسبيح خدا كنند و او را ستايش نمايند در اين ميان طعام تناول كنند ، ناگزير ايشان را ميسّر نگردد كه در ميان نماز سخن گويند پس همهمه كنند و اشاره نمايند و سخن نرانند . اين روايت را من از آذر خوردي مهندس شنيده ام . لغت نامه دهخدا ، ج 8 ، صص 11379 و 11380
|
173 |
|
ايشان بر سر چاه مكرر و بسيار بوده است . يك شاعر قديمي در اين زمينه گويد : ايرانيان از روزگاران قديم بر سر زمزم ، زمزمه مي كرده اند ، يكي از شاعران ايراني پس از ظهور اسلام نيز به اين موضوع باليده ، ضمن قصيده اي گويد : « و ما از قديم پيوسته به حج خانه مي آمديم و همديگر را در ابطح به حال ايمني ديدار مي كرديم و ساسان پسر بابك همي راه پيمود تا به خانه كهن رسيد كه از روي دينداري طواف كند . طواف كرد و به نزد چاه اسماعيل كه آبخوران را سيراب مي كند زمزمه كرد . » ايرانيان در آغاز روزگار ، مال و گوهر و شمشير و طلاي بسيار به كعبه هديه مي كردند . همين ساسان پسر بابك دو آهوي طلا و جواهر با چند شمشير و طلاي فراوان هديه كعبه كرد كه در چاه زمزم مدفون شد . بعضي مؤلفان تاريخ و ديگر كتب سرگذشت ، بر اين رفته اند كه اين چيزها را جرهميان به هنگام اقامت در مكه هديه كرده اند . و حال آن كه جرهميان مالي نداشتند كه اين چيزها بديشان نسبت داده شود . شايد از ديگران بوده است ،
|
174 |
|
و خدا بهتر داند . ( 1 )
نذر عبدالمطّلب
عبدالمطلب هنگام حفر زمزم نذر كرد كه اگر اين مأموريت را به خوبي پايان برد وخداوند ده فرزند به او عنايت كند يكي از آن فرزندان را در راه خدا ، نزد كعبه قرباني نمايد . ( 2 ) خداوند ده پسر ، به او ارزاني داشت . اين ده فرزند عبارتند از : حارث ، زبير ، حَجْل ، ضرار ، مقوّم ، ابولهب ، عباس ، حمزه ، ابوطالب و عبدالله . ( 3 )
وي روزي تمامي فرزندان را جمع نموده ، آنان را از نذر خود آگاه ساخت و از ايشان خواست وسيله وفا به نذر او را فراهم كنند آنان نيز براساس رسم موجود آن زمان ، هر يك تيري چوبين برگرفتند و نام خويش را بر آن نوشته ، نزد عبدالمطلب آوردند . عبدالمطلب نيز آنها را برداشته همراه با فرزندانش به مكاني كه بت هبل در آنجا قرار داشت آمدند ، سرانجام قرعه زدند و قرعه به نام عبدالله كوچكترين و عزيزترين فرزند عبدالمطلب درآمد . زماني كه عبدالمطلب خواست ، براي وفا كردن به نذر خويش اقدام كند ، مغيرة بن عبدالله مخزومي دايي عبدالله و تعداد ديگري از بزرگان قريش ، او را از اين كار منع نموده ، اظهار داشتند : اگر چنين كني از فردا روز ، كشتن پسران در ميان ما سنّت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مروج الذهب ، ج 1 ، ص 2362 ـ برخي محققان نسبت به نذر عبدالمطلب ترديد نموده ، آن را صحيح نمي دانند : نكـ : من لايحضره الفقيه ج 3 ، ص 89 ؛ علي دواني ، تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت ، ص 54 ؛ الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 8 ، ص 693 ـ السيرة النبويه ، ج 1 ، ص 174
|
175 |
|
خواهد شد . سپس عبدالمطلب با نظرخواهي از ديگران ، ده شتر را در نظر گرفته ، ميان عبدالله و شتران قرعه زد كه قرعه به نام عبدالله افتاد . پس بر تعداد شتران افزود تا به يكصد شتر رسيد آنگاه قرعه زد و قرعه به نام شتران افتاد ، سپس آن را سه مرتبه تكرار كرد و باز نتيجه همان شد . پس از آن عبدالمطلب يكصد شتر را قرباني نمود و گوشت آن را به مردم داد . ليكن خود و فرزندانش از آن نخوردند . ( 1 )
چاه هاي مكّه
قبل از پيدايش زمزم ، چاه هايي در مكه وجود داشته كه اسامي برخي از آنها چنين است : 1 ـ كر آدم 2 ـ مفجر 3 ـ بذَّرْ 4 ـ سَجْلَه 5 ـ طَوِيّ 6 ـ جَفْر 7 ـ ام جعلان 8 ـ علوق 9 ـ شُفَيّه 10 ـ سَنْبله 11 ـ ام حردان 12 ـ رَمْرَم 13 ـ غَمْر 14 ـ سيره . در دوره جاهلي و پس از پيدايش زمزم نيز ، تعدادي چاه به اسامي ، « اسود » ، « ركايا قدامه » « حُويطب » ، « خالصه » و « زهير » در مكه حفر شده است . پس از اسلام نيز ، با توجه به كمبود آب در مكه و نياز شديد مردم به آن ، چاه هاي فراواني حفر كرده اند كه اسامي برخي از آنها عبارت است از : 1 ـ ياقوته ، 2 ـ عمرو بن عثمان ، 3 ـ شركاء ، 4 ـ عكرمه ، 5 ـ صلا ، 6 ـ طلوب ، 7 ـ ابي موسي ، 8 ـ شوذبْ ، 9 ـ بُرود ، 10 ـ وردان ، 11 ـ صَلاصلْ ، 12 ـ بكّار ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 162 و 163
|
176 |
|
13 ـ سقيا . ( 1 ) ازرقي به نقل از مجاهد گفته است : از در كعبه كه وارد شوي در سمت راست آن ، چاهي عميق وجود داشته كه آن را ابراهيم خليل الرحمان و اسماعيل ، آن گاه كه پايه هاي كعبه را بالا مي بردند ، حفر نمودند ، و هر سيم و زر و زيوري كه به كعبه هديه مي كردند را درون آن چاه مي نهادند . در آن روزگار كعبه سقف نداشت . ( 2 ) زمزم از آن رو كه در مسجدالحرام واقع شده و آبي گواراتر از چاه هاي ديگر مكه داشته و چاهي بوده كه بخاطر اسماعيل فرزند ابراهيم خليل بوجود آمده است ، رفته رفته از اهميّت خاصي برخوردار شد ، و ديگر چاه هاي مكّه تا حدودي متروك ماندند ، و بخاطر همين اهميّت زمزم بوده كه فرزندان عبدمناف بر قريش و ديگر اعراب ، فخر مي كردند . مسافر بن ابي عَمْروبن اُميَّةِ بن عبد شَمْس بن عَبْد مناف در اشعاري كه در اين زمينه سروده است مي گويد : وَرَثْنا المجدَ مِن آبائنا فَنَمي بنا صُعُداًألَم نَسْقِ الْحَجيجَ وَنَنْحَر الدَّلاّفَة الرُّفداو نُلقي عِند تَصْريف الْمَنايا شُدَّداً رُفُداًفَاِنْ نَهْلِك فَلم نُمْلَك و من ذا خالِدٌ أبداو زمزم في اَرُومَتِنا وَنَفْقأ عَيْنَ مَنْ حَسَداً ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، صص 156 و 157 ؛ ازرقي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 2242 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج 1 ، ص 2243 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 159
|
177 |
|
حُذَيفْة بن غانم نيز گفته است : و ساقي الحَجيج ثم لِلْخَير هاشمو عبد مناف ذلك السيّد الفِهْرطَويَ زمزماً عند المقام فاصْبَحَتْسِقايَتُه فَخْراً عَلي كُلّ ذي فَخْر ( 1 ) خُوَيلد بن أسد بن عبدالعُزّي اشعاري دارد كه در آن براي زمزم سابقه اي از زمان حضرت آدم ( عليه السلام ) نقل كرده است : أقول ، و ما قولي عليكم بسُبّهإليك بن سلمي أنت حافر زمزمحفيرة ابراهيم يوم ابن هاجرو ركضة جبريل علي عهد آدم ( 2 ) فضل بن عباس اللهبي نيز درباره زمزم گفته است : وَلَنا حَوْضان لَمْ يُعْطِهماغَيرَنا اللهُ وَمَجْد قَدٌ تَلَدحَوضُنَا الْكَوْثَرُ حَقُّ المُصْطَفييُرْغِمُ اللهُ بِهِ اَهْلَ الْحَسَدوَ لَنا زَمْزَمُ حَوْضٌ قَدْ بَداحَيْثُ مَبْنَي البَيْتِ في خَيْرِ بَلَد ( 3 )
اسامي زمزم
زمزم بلحاظ اهميت و جايگاهي كه از زمان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) تاكنون داشته ، نام هاي فراواني براي آن ذكر كرده اند : برخي از اين اسامي را امام صادق ـ ع ـ اين چنين فرموده اند : 1 ـ رَكْضَةُ جَبْرَئيل 2 ـ سقيا اسماعيل 3 ـ حفيرة عبدالمطلب 4 ـ المصونة ( مضنونه ) 5 ـ سقيا 6 ـ طعام طعم 7 ـ شفاء سقم . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 1592 ـ معجم البلدان ، ج 3 ، ص 1683 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 604 ـ وسائل ، ج 13 ، ص 474 ، ح 18242
|
178 |
|
اسامي ديگر آن عبارت است از : 8 ـ زَمَّم 9 ـ زُمِّزْم 10 ـ زُمازِم 11 ـ هزمة جبرائيل 12 ـ هَزْمَةُ المَلَكِ 13 ـ الشُّباعه و شُباعه 14 ـ برّه 15 ـ تُكْتَم 16 ـ شراب الأبرار 17 ـ طعام الأبرار ( 1 ) 18 ـ سقيا الله اسماعيل 19 ـ لاشـرق 20ـ لاتـدم 21 ـ هـي بـركـه 22 ـ سيـدّه 23 ـ نافعـه 24 ـ عـونـه 25 ـ بشري 26 ـ صـافيـه 27 ـ عصمـه 28 ـ سالمـه 29 ـ ميمـونـه 30 ـ مبـاركـه 31 ـ كـافيـه 32 ـ عافيـه 33 ـ مغـذّيه 34 ـ طاهـره 35 ـ مفـدّاه 36 ـ حـرميـه 37 ـ مرويـه 38 ـ مؤنسه 39 ـ طيبـه 40 ـ شُبّاعة العيـال 41 ـ قريـة النمل 42 ـ نقرة الغراب 43 ـ هزمة اسماعيل 44 ـ حفيرة العباس . ( 2 ) ابن بري براي زمزم تنها دوازده نام را برشمرده و « الرّاء » و « مكتومه » را نيز در شمار آن اسامي آورده است . ( 3 )
ژرفاي زمزم
ازرقي گفته است : عمق و ژرفاي زمزم از بالا تا پايين آن شصت ذراع است در درون چاه ، آب از سه نقطه جاري است ، يكي مقابل حجرالأسود ، ديگري برابر صفا و ابوقبيس و سوّمي مقابل مروه . در سال هاي 223 و 224 كه احتمال خشك شدن زمزم مي رفت ، محمد بن ضحاك والي عمر بن فرج رُخّجي سمت رياست بريد ـ پُست ـ مكه و اطراف آن را عهده دار شد ، وي نُه ذراع ديگر بر گودي آن افزود ، و مقداري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ معجم البلدان ، ج 3 ، ص 1672 ـ شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 4043 ـ لسان العرب ، ج 6 ، ص 86
|
179 |
|
نيز از زمين اطراف عمق چاه را كند ، تا آن كه در سال 225 بخاطر بارش باران و جاري شدن سيل ، آب زمزم افزون شد . ( 1 ) سالم بن جراح نيز به روزگار حكومت هارون الرشيد ، چند ذراع ديگر زمزم را گود كرد و همين شخص در زمان خلافت مهدي در زمزم كار كرده ، بر گودي آن افزود ، سپس عمر بن ماهان كه در دوره حكومت امين عهده دار سمت بريد مكّه بود چاه زمزم را زه كشي كرد . گفته اند : مردي از اهل طائف به نام محمد بن كثير كه در كف چاه زمزم كار مي كرده ، همانجا نماز گزارده است . ( 2 )
زمزم در گذر تاريخ
نخستين كس كه زمين و ديواره هاي زمزم را با سنگ مرمر پوشاند ، ابوجعفر منصور عباسي است . وي اين كار را در دوران خلافت خويش آغاز و سپس مهدي عباسي آن را به پايان برد . پس از آن تا دوران حكومت معتصم در سال 220 چاه در فضاي باز بوده ، و فقط گنبد كوچكي بر دهانه آن قرار داشته است . عمر بن فرج رُخجي كه از نويسندگان و دبيران دربار معتصم بوده ، آن را تغيير داد و براي تمام زمزم ، سقفي از چوب ساج فراهم كرد كه از درون زراندود بود و بيرون آن را كاشي كاري كرده ، در اطراف آن لبه كوچكي به صورت كنگره ساخته بودند و از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 612 ـ همان .
|
180 |
|
آن زنجيرهايي آويزان كرده ، چراغ هايي به آنها آويخته بودند كه شبها درموسم حج آنها را روشن مي كردند . گنبدي را نيز كه در فاصله زمزم و سقاخانه قرار داشته ، كاشي كاري نمودند و در هر موسم حج ، آن را آراسته و رنگ مي كردند . ( 1 ) زمزم و اطراف آن در امتداد زمان تغييراتي يافته و خلفا و اميران در اوقاتي خاص ، قنديل هاي زمزم را روشن نگاه مي داشتند . در دوران محمد بن سليمان در تمامي سال ، قنديل هاي بزرگ و سفيد زمزم را روشن مي كردند .
ناصر خسرو و زمزم
ناصر خسرو در سفرنامه خود نوشته است : فاصله بين زمزم و خانه كعبه 46 ارش و دهنه چاه زمزم سه گز و نيم است در سه گز و نيم ، سر چاه را حظيره كرده اند و اطراف آن با چوب هاي مشبّك است و برابر خانه زمزم از جانب مشرق خانه مربعي است كه مركز سقاية الحاجّ است و جنب آن خزانة الزيت است كه مركز روغن زيتون براي روشني چراغ ها مي باشد . مركز شمع و قناديل است . پس از صحن مسجدالحرام سه خانه است سقاية الحاج ، خزانة الزيّت ، و خانه زمزم . و نيز آورده است : پيغمبر براي كمك آب زمزم جهت مردم ، چاهي كند كه بئر الرسول گويند و علي بن ابيطالب نيز چاهي كند كه بئر علي گويند و هر دو چاه آب فراوان دارد و با هم ده متر فاصله دارند كه در جعرانه است . ( 2 ) و بر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص612 ـ سفرنامه ناصر خسرو
|
181 |
|
پنجره پيش از آن ، نوشته شده : ماء زمزم لما شرب له . « لايجمع ماء زمزم و نار جهنم في جوف عبد » ( 1 ) ـ سلطان عبدالحميد خان 1201 هـ . ( 2 )
ابن جبير و زمزم
ابن جبير ( م 614 ) ، جهانگرد قرن هفتم ، وضعيت زمزم را اينگونه توصيف مي كند : گنبد چاه زمزم مقابل ركن ( حجر ) الاسود است و فاصله اش تا حجرالاسود بيست و چهار قدم باشد . مقام ياد شده ، كه پشت آن نماز مي گزارند ، از سمت راست آن گنبد است و از ركن پيوسته بدان تا آن جا ده قدم است . داخل محوطه زمزم با سنگ مرمر سپيد بسيار صاف و بي لكّه و نقش مفروش شده و دهانه آن چاه مبارك در ميان اين محوطه قرار دارد امّا اندكي از مركز محوطه به جانب ديواري از كعبه كه برابر آن واقع شده متمايل است . ژرفاي چاه چنان كه مي گويند ، هفت قامت است . درِ گنبد زمزم روي به جانب شرق دارد ( ولي ) درِ دو گنبد معروف به عباسي و يهوديّه روي به جانب شمال دارد . ركن پيوسته به پهنه ناظر بر بيت العتيق ( كهن سراي كعبه ) از گنبد منسوب به يهوديه به ركن چپ پهنه اخير كه روي به شرق دارد ، از گنبد عباسيّه ، با اندكي انحراف از آن ، گنبد موسوم به يهوديه قرار دارد . اين هر دو گنبد اكنون خزانه اوقاف بيت الكريم ( كعبه ) از قرآن ها و كتاب ها و شمعدان ها و ديگر چيزهاست . البته گنبد عباسيه صفت و نسبت آشاميدني خود را از دست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اين روايت را احمد در مسند خود ، و بيهقي در سنن خويش آورده اند . مرأة الحرمين ، ج 1 ، ص 2572 ـ شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 402 ؛ مرآة الحرمين ، ج 1 ، ص 256
|
182 |
|
نداده ، زيرا بويژه براي آب دادن به حاجيان ساخته شده بوده و هنوز نيز آب زمزم در آن جا خنك مي شود و شبانگاه آن را براي آشاميدن حاجيان ، در كوزه هايي به نام دورق كه يك دسته دارد ، بيرون مي آورند . كناره دهانه چاه زمزم از سنگ هاي مرمر است و چنان به هم چسبانده شده كه مرور زمان آنها را جدا نكرده است ، ميان اين سنگ ها را با سرب انباشته اند . همچنين است درون دهانه چاه كه ميله هايي از سرب ميان آنها نهاده اند تا استحكامش بيشتر شود و جمعاً سي و دو ميله ـ كه سر آنها از دهانه چاه بيرون آمده و محيط آن را در برگرفته ـ ملاحظه مي شود . محيط حلقه دهانه چاه ، چهل وجب و ارتفاع ( اين طوقه مرمرين ) چهار وجب و نيم و ضخامت ديواره آن يك وجب و نيم است . درون گنبد جدولي مدوّر به پهناي يك وجب و ژرفاي دو وجب به ارتفاع پنج وجبي از زمين تعبيه شده كه آن را براي وضو پر از آب مي كنند و پيرامون آن پاگردي است مدوّر كه مردم بر آن بالا روند و بر فراز آن وضو گيرند . ( 1 )
ابن بطوطه و زمزم
ابن بطوطه ( م 770 ) نيز كه در قرن هشتم توفيق زيارت بيت الله الحرام را يافته ، در توصيف زمزم مي نويسد : قبه زمزم ، روبروي حجرالاسود ، به فاصله بيست و چهار گام از آن واقع شده و مقام در طرف راست آنست . بين ركن مقام ، تا زمزم ده گام فاصله است داخل قبه با رخام سپيد ، مفروش گشته و تنور چاه در وسط قبه ، كمي به سوي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ محمد بن احمـد بن جبير ، سفرنامـه ابن جُبَير ، پرويز اتابكي ، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي ، 1370 هـ . ش . ـ ايران ، مشهد ، ص 126
|
183 |
|
ديوار روبرويي كعبه واقع شده و آن از تخته هاي رخام است كه به طرزي بديع به هم جفت كرده و در ميانه آنها « ارزيز » ريخته اند . گرداگرد تنور بيست وجب و بلندي آن چهار وجب و نيم و عمق چاه يازده قامت است و مي گويند آب آن در شب هاي آدينه فزوني مي گيرد . درِ قبّه زمزم در جهت شرقي واقع شده و در درون قبه سقاخانه مدوري ساخته شده كه پهناي آن يك وجب و عمق آن يك وجب و بلندي آن در حدود پنج وجب است و آن را پر از آب مي كنند و گرداگرد آن را مصطبه ها تعبيه كرده اند كه وضو سازندگان روي آن مي نشينند . بدنبال قبه زمزم ، قبة الشراب است كه به عباس عموي پيغمبر منسوب مي باشد و درِ آن از قسمت شمال است . آب زمزم را با سبوهايي كه دورق ناميده مي شود در آن مي ريزند . ( 1 ) هر سبو دستگيره اي دارد و آب را مدتي در آن مي گذارند تا خنك شود . همچنين خزانه كتب و قرآن هاي حرم در اين قبه است . از جمله ، قرآن دست نوشته زيد بن ثابت در اندرون صندوق چوبي بزرگي درآن حفظ مي شود ، اين مصحف هجده سال پس از رحلت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) نوشته شده و مردم در قحطي ها و سختي ها اين مصحف را درمي آورند و آن را در آستان كعبه و مقام ابراهيم گذارده ، با سرهاي برهنه به حال تضرع و دعا به آن مصحف و مقام توسل مي كنند و متفرق نمي شوند مگرآن كه رحمت و عنايت خدا شامل حالشان گردد ، قبه معروف به يهوديه با جزئي انحراف ، در پشت قبة العباس واقع شده است . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ چارسوي خانه زمزم اَخرها كرده اند كه آب در آن مي ريزند و مردم وضو سازند . ناصر خسرو . 2 ـ ابن بطوطه ، ( م700 ) سفرنامه ، ترجمه دكتر محمد علي موحد ، مؤسسه انتشارات آگاه ، ايران ، مشهد ، 1370 هـ . ش ، ج 1 ، ص 189
|
184 |
|
زمزم در قرن نهم
تقي الدين فاسي ( م832 هـ . ق . ) در توصيف زمزم در اوائل قرن نهم مي نويسد : هم اكنون زمزم درون خانه اي مربع شكل قرار دارد و در ] كنار [ ديوارهاي آن نُه حوض ساخته اند كه آن را از آب زمزم پرنموده ، تا حاجيان از آن ها وضو بگيرند . و در ديوار روبروي كعبه پنجره هايي ساخته و روي آن نيز سايباني براي مؤذنان درست كرده اند ، سپس در سال 822 هـ . ق . اصلاحات زيادي در بناي زمزم ، و حوض هاي اطراف آن و سايبان مؤذنان ايجاد شد كه هزينه تمامي آن را ، شيخ علي پسر محمد بن عبدالكريم گيلاني كه ساكن مكه بود پرداخت . در سال 933 هـ . ق . دايره خانه زمزم را با نقش هاي طلايي زينت نموده ، نام سلطان سليمان ، كه برگزيده خاندان عثمان در آن زمان بود ، را بر آن نوشتند . در سال 948 هـ . ق . زمزم به دست امير خوشگلدي تجديد بنا شده ، زمين آن را با سنگ مرمر فرش نموده ، بالاي آن سقفي درست كردند كه سايباني با چوب آراسته شده بسيار زيبا داشت . در سال 1020 هـ . ق . به دستور سلطان احمد خان پنجره اي آهني با فاصله يك متري از سطح آب ، قرار دادند ، زيرا برخي ديوانگان ! به تصور فدا نمودن ، خود را بدرون زمزم مي انداختند و مي مردند ، اين پنجره تا سال 1318 هـ . بوده است . بر روي پنجره شمالي از ناحيه در زمزم به سال 1201 هـ . ق . به دستور سلطان عبدالحميدخان نوشته شده بود : « ماء زمزم شفاء من كل داء . » و « آية ما
|
185 |
|
بيننا و بين المنافقين أنهم لايتضلعون من ماء زمزم . » ( 1 ) و نيز بر در زمزم نوشته شده بود : سرور لسلطان البسيطة و الوراعبدالحميد البر بحر المكارمو نصر له أيضا و فتح و رفعةبتعمير هذا المأثر المتقادمحفيرة ابراهيم يوم ابن هاجرو ركضة جبريل علي عهد آدم
سيف الدوله و زمزم
سيف الدوله نيز در توصيف زمزم گفته است : چاه زمزم به سمت حجر اسماعيل واقع است روي چاه عمارتي مثل سقاخانه ساخته اند از سنگ ، آب چاه لب شور است دو بقعه ديگر نزديك به طرف چاه واقع است ؛ در يكي ساعت هاي وقفي حرم است موسوم به ساعت خانه ، و يكي ديگر كتابخانه است . ( 2 )
فراهاني و زمزم
فراهاني در توصيف زمزم آورده است : چاه زمزم در مشرقي خانه ، نزديك مقام ابراهيم واقع شده كه با حجرالاسود محاذي است و بر روي آن طاقي زده و اطاق مانندي درست كرده و در گذاشته اند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 17 ؛ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 282 ـ سفرنامه سيف الدوله ، ص 131 . وي سفرنامه اش را در سال 1279 نوشته است . 3 ـ سفرنامه فراهاني ، ص 190 ، كه در سال 1303 نوشته شده است .
|
186 |
|
استفاده از زمزم
عبدالمطلب آشاميدن و وضو گرفتن از آب زمزم را حلال و جايز دانسته ، ليكن غسل كردن با آن را روا نمي دانست از اين رو عباس بن عبدالمطلب نيز پيوسته در مسجدالحرام و در اطراف زمزم گردش مي كرد و مي گفت شستشو با آب زمزم را حلال نمي دانم و اين آب براي خوردن ووضو گرفتن حلال و جايز است . ( 1 ) ابن عباس روزي مردي از قبيله مخزوم و از خاندان مغيره را ديد كه در زمزم غسل مي كند ، بسيار ناراحت شده اظهار داشت : شستشو و غسل ] در زمزم را [ حلال نمي دانم اين آب براي نوشيدن و وضو گرفتن است . البته سفيان توضيح داده كه اين نهي ، مربوط به داخل مسجد است و طبيعي است كه اگر بيرون مسجد و در مكان مناسبي با آب زمزم غسل نمايند مانعي نخواهد داشت . ( 2 ) وي دو حوضچه در كنار زمزم احداث كرده بود تا از يكي براي نوشيدن و از ديگري براي وضو ساختن استفاده كنند و درنتيجه با پرهيز از شستشو نمودن ، مسجدالحرام پاكيزه باقي بماند . برخي از فقيهان شيعه مانند : ابن زهره در « غنية النزوع . » ( 3 ) محقق حلّي در « المختصر النافع » ( 4 ) ابن برّاج در « المهذّب » ( 5 ) و ابي الحسن سلمان بن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 632 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 643 ـ سلسلة ينابيع الفقهيه ، ج 8 ، ص 4054 ـ همان ، ص 6785 ـ همان ، ج 7 ، ص 295
|
187 |
|
الصّهرشتي در « اصباح الشيعه » ( 1 ) فرموده اند : مستحب است پس از طواف وقبل از سعي حاجي نزد زمزم آمده از آب آن بنوشد و غسل كند و اگر نتوانست غسل نمايد ، كمي از آب زمزم را به خود بريزد . و برخي ديگر همچون : ابن حمزه در « الوسيله » ، ( 2 ) ابن ادريس حلّي در « سرائر » ، ( 3 ) ابن سعيد هذلي در « الجامع للشرائع » ، ( 4 ) علامه در « قواعد الأحكام » ، ( 5 ) شهيد اوّل در « اللمعة الدمشقيه » ، ( 6 ) صدوق در « المقنع » ، ( 7 ) شيخ طوسي در « النهايه » ، ( 8 ) و « الجمل و العقود » ( 9 ) همان موارد را بدون مستحب بودن غسل ، ذكر فرموده اند . همچنين مستحب است شخص هنگام نوشيدن آب زمزم بگويد : « اللّهُمّ اجْعَلْه لي عِلْماً نافِعاً و رِزْقاً واسِعاً و شِفاءً مِنْ كُلِّ داء و سَقَم اِنَّكَ قادِر يا رَبَّ العالمين » ؛ ( 10 ) « بار خدايا آن را دانشي سودمند ، روزيي فراوان ، و درمان هر درد و بيماري قرار ده ، همانا تو توانايي اي پروردگار جهانيان . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سلسلة ينابيع الفقهيه ، ج 8 ، ص 4612 ـ سلسلة ينابيع الفقهيه ، ج 8 ، ص 4383 ـ همان ، ص 5384 ـ همان ، ص 7115 ـ همان ، ص 7526 ـ همان ، ص 7857 ـ سلسلة ينابيع الفقهيه ، ج 7 ، ص 328 ـ همان ، ص 1939 ـ همان ، ص 23010 ـ مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 439
|
188 |
|
قنات زبيده
قنات حُنَين كه به قنات زبيده نيز معروف است از كوه بزرگي به نام « طاد » كه ميان كوه هاي گردنه قرار دارد ، سرچشمه مي گيرد ، نام طاد تا به امروز به همين نام مشهور بوده ، و نزديك مزارع شرايع ، كنار راه ماشين رو ميان مكه و طائف واقع شده است ، آب از كوه طاد به نخلستان و مزرعه حنين مي رسيده ، و زبيده خاتون آن بوستان را خريداري و آب را در جوي هاي مخصوصي به مكه منتقل ساخت ، زبيده قنات ديگري نيز در وادي نعمان ، كمي بالاتر از عرفات ؛ احداث نموده كه به نقل مورخان احداث اين دو قنات ، حدود يك ميليون و هفتصد هزار مثقال طلا هزينه دربرداشته است . وقتي مباشران ، دفاتر ثبت هزينه ها را به زبيده ارائه كردند ، او در كاخ خود مشرف بر دجله بود ، فرمان داد تا دفاتر را به دجله بياندازند و گفت : « اين حساب را براي روز حساب درافكنديم » و فرمان داد به آنان جامه ها و هداياي گران بها بخشيدند . ( 1 ) دولت سعودي نيز ، مسير قنات را از وادي نعمان تا مكه ، لوله گذاري كرد و در ابتداي منطقه ابطح در سمت منا ، مخزن هايي احداث نمود تا بتواند از اين طريق و با لوله كشي كردن خانه ها ، آب را به منازل مردم برساند . ( 2 )
فضيلت آب زمزم
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) درباره زمزم فرمود : بهترين آبي كه از زمين مي جوشد آب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 558 و 559
2 ـ همان .
|
189 |
|
زمزم است . ( 1 ) ابن عباس همين روايت را با تعبير : « بهترين آب بر روي زمين آب زمزم مي باشد » آورده است . ( 2 ) وي همچنين گفته است : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه ايستاده بود ، از آب زمزم آشاميد . ( 3 ) در نقلي ديگر آمده است : امام حسن و امام حسين ـ عليهماالسلام ـ پس از نماز عصر طواف كرده ، سپس در حال ايستاده از آب زمزم نوشيدند . ( 4 ) علي بن مهزيار نيز گفت : ابا جعفر ثاني ( عليه السلام ) را در شب زيارت ديدم كه طواف نساء را انجام داده ، پشت مقام نماز گزاردند سپس داخل زمزم شده ، با دست خود دلوي را كه در برابر حجر قرار دارد ] داخل چاه نموده [ از آب زمزم نوشيد ، و به برخي قسمت هاي بدن خود نيز آب ريخت . وي همچنين گفته است : كساني كه با آن حضرت در سال هاي بعد به حج آمده بودند ، امام را ديده اند كه همان گونه عمل مي كرده است . ( 5 ) در روايت ديگري امام صادق ( عليه السلام ) فرموده اند : مستحب است از دلوي كه روبروي حجر قرار دارد يك يا دو دلو آب كشيده ، از آن بنوشند و بر سر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 439 ، ح 112862 ـ معجم الكبير طبراني ، ج 11 ، ح 111673 ـ سنن نسائي ، ج 5 ، ص 2374 ـ مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 439 ، ح 112835 ـ وسائل ، ج 13 ، ص 474 ، ح 18240
|
190 |
|
و بدن خود بريزند . ( 1 ) امام صادق ( عليه السلام ) نيز فرمود : به من خبر رسيده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آن هنگام كه به زمزم نگريست فرمود : اگر براي امّت من مشقّت و رنج نمي داشت ] از آنان مي خواستم [ تا يك دلو يا دو دلو از زمزم آب برگيرند . ( 2 ) امام سجاد ( عليه السلام ) به شبلي آموختند تا بر سر زمزم باخداي خويش پيمان ببندد كه چشم از گناه و معصيت بپوشاند ، و اين خود راز ديگري براي اين چمشه جوشيده در كنار بيت الله الحرام است . ابن عباس را عادت بر اين بود كه هرگاه مهماني بر وي وارد مي شد ، آب زمزم به او هديه مي داد . ( 3 ) برخي از علاقمندان به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) آن زمان كه آن حضرت در مدينه سكونت داشتند ، آب زمزم براي ايشان سوغات مي بردند . ابن قيّم در باب طبّ نوشته است : آب زمزم برترين و شريفترين و گرامي ترين آبهاست و نيز دوست داشتني ترين و پربهاترين آن نزد مردم است ، اين آب « هزمه جبريل » ـ معرفي شده جبرائيل ـ و « سيراب كننده اسماعيل » است . ( 4 ) عبدالله بن مبارك گفته است : بارها شفا يافتن از آب زمزم را خود تجربه كرده ، و از ديگران نيز مطالب شگفت آوري در اين زمينه شنيده ام . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل ، ج 13 ، ص 474 ، ح 82412 ـ وسائل ، ج 13 ، ص 473 ، ح 182393 ـ سيوطي ، الدرّ المنثور ، ج 3 ، ص 223 ؛ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 464 ـ مرآة الحرمين ، ج 1 ، ص 2585 ـ همان ، ص 258
|
191 |
|
اينگونه اظهارنظرها را رواياتي چون « ماء زمزم لما شرب له » واحاديثي اين چنين ، تأييد مي كند و سنّت نيكوي حج گزاران نيز از گذشته تاكنون بر اين بوده ، كه پس از انجام اعمال بعنوان تبرّك مقداري از آب زمزم با خود به همراه مي برند . عايشه گفته است : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با مشك و برخي وسائل ديگر آب زمزم را حمل نموده ، به بيماران مي نوشاند و يا بر آنان مي ريخت . ( 1 ) برخي از زائران نيز پارچه هاي سفيد رنگي را همراه خود به كنار زمزم آورده ، آن را با آب شسته ، سپس در بيرون مسجد پارچه را مي گسترند تا خشك شود و همراه خود مي برند تا از آن بعنوان كفن استفاده كنند . يكي از موالي ابي لهب بنام سعيد درباره زمزم گفته است : زَمْزَمْ بِئْر لَكم مُبارَكَةتِمْثالُها فِي الْكِتاب ذي الْعَلَمطَعامُ طُعم لِمَن أرادَ و إنتَبْغي شِفا اشَفتَه مِنْ سَقَمدر برخي روايات نيز آمده است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را جبرئيل قبل از بردن به معراج ، با آب زمزم شستشو داده است . ( 2 ) تا زمان فاكهي ، مردم مكه پس از آن كه مرده خويش راتميز كرده غسل مي دادند بار ديگر نيز بعنوان تبرّك او را با آب زمزم غسل مي دادند . ( 3 ) فضل بن عبدالرحمان بن ربيعه ( م173 ) كه بزرگ بني هاشم در زمان خود و مردي دانشمند و شاعر بود اشعار زيبايي درباره اماكن مكه و زمزم سروده است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 415 ؛ سنن ترمذي ، ج 3 ، ص 2952 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 263 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 48
|
192 |
|
و إن لَنَا البَطْحاءَ والمَرْوَ والصَّفا و اِنّا وُلاةُ الْبَيْتِ ذي الحُجْبِ والْحِجْرِ
و اِنّا سُقاةُ الْوافِدينَ لِحَجِّهِمْ اِلي اللهِ يَرْجُونَ الثَّوابَ مِنَ الاَْجْرِ
لَنا مَنْهَل نُرْوي بِهِ كُلَّ وارِد مُقيمٌ لِحُجّاجِ الْعَتيقِ و لِلْحَضْرِ
مِنَ الْعَسَلِ الصّافي يُشابُ بِزَمْزَم وَمُعْتَصَر يَأْتيكَ مِنْ طَيْبِ الْعَصْرِ ( 1 )
حج در اشعار شاعران پارسي
زانجا گذرت به زمزم افتد چشمت به سواد اعظم افتد
با صفوت زمزم مطهّر محتاج طهارتست كوثر
از بس كشش رسن بهرگاه دندانه شده دهانه چاه
ياري ده اي حيات عالم با دلو نشان چاه زمزم
« جـامـي »
بسان چاه زمزم است چشم من كه كعبه وحوش شد سراي او
« منوچهري »
يكي چون چشمه زمزم ، دوم چون زهره ازهر سيم چون چنگ بوالحارث چهارم دست بويحيي
« منوچهري »
اگر فضل رسول از ركن و زمزم جمله برخيزد يكي سنگي بود ركن و يكي شوراب چه زمزم
« ناصر خسرو »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فاكهي ، اخبار مكه ، ج 2 ، ص 58
|
193 |
|
وزبيم تشنگي قيامت هميشه تو در آرزوي قطرگكي آب زمزمي
« ناصر خسرو »
زمزم اگر زابها چه پاكتر است * * * پاكتر از زمزم است ازارمرا
« ناصر خسرو »
اين ناخوش و خوار و همچو خونست و آن خوش و عزيز همچو زمزم
« ناصر خسرو »
به زمزم و عرفات و حطيم و ركن و مقام به عمره و حجر و مروه و صفا و مني
« اديب صابر »
آب وي آب زمزم و كوثر خاك وي جمله عنبر و كافور
« از كليله »
او كعبه علوم و كلك مجلسش بودند زمزم و حجرالاسود و مقام
« خاقاني »
كعبه ما طرف خم ، زمزم ما در دخام مصحف ما خط جام ، سبحه ما نام صبح
« خاقاني »
چند ياد كعبه و زمزم كني خاقانيا باده ده كز كعبه آزاد وز زمزم فارغيم
« خاقاني »
|
194 |
|
اي جنت انس را تو كوثر وي كعبه قدس را تو زمزم
« خاقاني »
هر آنكس كو از اين يك جرعه نوشيد مر او را كعبه و زمزم نباشد
« عطار »
چنان با نيك و بد سركن كه بعد از مردنت عرفي مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند
« عرفي »
طواف و سعي حرم عشق نياورده بجاي تشنه زمزم آن چاه زنخدان گشتم
« آنندراج »
نظاره در تو چشم ملايك ، كه چشم تو ديده جمال كعبه و زمزم فشان شده
« خاقاني »
زان زمزمه اي شنيد گوشم كاورد چو زمزمي بجوشم ( 1 )
« نظامي »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ لغت نامه دهخدا ، ج 8 ، ص 11380