بخش 4
عفو و گذشت مروت و جوانمردی کمک به همسفران کار کردن در سفر پاداش خدمه و پرستاران توصیه و تذکر به خدمه همراهی با همسفران خضوع و تواضع پرهیز از عُجب و غرور آداب سخن و سکوت مراقبت زبان در معاشرت سخن گفتن با دیگران
عفو و گذشت
بر زائر خانه خدا است كه موجب آزار و نارضايتي كسي نگردد . اما انسان مصون از خطا نيست و افراد وظيفه ناشناس همه جا هستند . هرگاه زائر با چنين مواردي مواجه شد ، سزاوار است با بردباري و گذشت از كنار آن بگذرد و مجادله و مخاصمه نكند و درصدد انتقام برنيايد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) طي خطبه اي دراين باره مي فرمايد :
« مَنْ كظم غيظه وعفي عن اخيه المسلم اعطاه الله اجر شهيد » ( 2 )
« كسي كه خشم خود را فرو نشاند و از برادر مسلمانش درگذرد ، خداوند پاداش شهيد بدو عنايت فرمايد . »
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « انّا أهل بيت مروتنا العفو عمن ظلمنا » ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ2 ـ وسائل ، ج8 ، ص525
3 ـ همان ، ص522
77 |
« ما خانداني هستيم كه راه و روشمان عفو و گذشت از كسي است كه به ما ستم كند . »
آيات و روايات در باب عفو و گذشت فراوان است و بدون شك در سفر حج نيز بدان نياز است . و اين فرصتي است كه زائر بردباري و خويشتن داري را تمرين كند و اگر ناملايمي ديد ، با حلم و عفو از كنار آن بگذرد و اين خصلت اخلاقي را براي هميشه عمر ، ذخيره نمايد .
مروت و جوانمردي
در روايات ما از « حسن معاشرت » ، « رفق و مدارا » و « حفظ الغيب همسفران » به عنوان نشانه مروت در سفر ياد شده است . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« المروءَة مروءَتان ؛ مروءَة في السّفر و مروءَة في الحضر . . . فأمّا المروءَة في الحضر فتلاوة القرآن و حضور المساجد و صحبة أهل الخير والنظر في الفقه . وامّا المروءَة في السفر ، فبذل الزاد والمزاح في غير ما تسخط الله و قلة الخلاف علي من صحبك و ترك الرواية عليهم اذا فارقتهم » ( 1 )
« مروت دو گونه است : مروت در حضر و مروت در سفر . مروت در حضر عبارت است ازتلاوت قرآن ، حضور در مساجد ، همنشيني با اهل خير و نظر در فقه و مسائل فقهي . اما مروت در سفر عبارت است از بذل و بخشش ، مزاح كردن در صورتي كه خدا را به خشم نياورد ، مخالفت نكردن با همسفران و سخن نگفتن پشت سر آنان ، پس از جدا شدن از آنها » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل ، ج11 ، ص436
78 |
سفر و وقايع آن امانت است و در حفظ امانت بايد كوشيد . بنابراين ، اگر زائر به هنگام معاشرت با همراهان ، از آنها ضعفي ديد و نامطلوبي مشاهده كرد ، بايد در سفر بگذارد و برود و آن را بازگو نكند كه اين خلاف مروت است .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« ليس مِنَ المروة أن يحدث الرجل بما يلقي مِنْ خير أو شرٍّ » ( 1 ) ؛
« دور از جوانمردي است كه شخص آنچه از نيك و بد مي بيند بازگو كند . »
كمك به همسفران
همسفران همانند اعضاي يك خانواده اند ، بايد در همه حال و در رنج و راحت با هم باشند . به يكديگر ياري رسانند . خدمت كردن به ديگران را كه در رواياتِ سفر حج بسيار تأكيد شده ، دون شأن خود ندانند ، كه سيره اولياي خدا چنين بوده است و علاوه بر آنكه يك فضيلت اخلاقي است ، ارزش و پاداش عمل را افزون مي سازد . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :
« من أعان مؤمناً مسافراً فرج الله كربه و اجاره في الدنيا والأخرة من الغمّ والهمّ و نفس كربه العظيم يوم يعض الناس بأنفاسهم » ( 2 )
« كسي كه مسافر با ايماني را ياري رساند ، خداوند گرفتاريش را برطرف سازد و در دنيا و آخرت او را در پناه خود گيرد و از غم و اندوه گرانبار قيامت ، كه مردمان را به هراس مي افكند ، رهايي بخشد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل ، ج11 ، ص437
2 ـ همان ، ج8 ، ص315
79 |
زائر بايد از فردگرايي و گرايش گروهي محدود بپرهيزد ؛ زيرا
همه زائران ميهمانان خدا هستند و كمك به آنها از عبادت است . متاسفانه گاه ديده شده كه تنگ نظري بر فرد يا گروه حاكم مي شود و امكانات و وسيله نقليه را از آن خود مي دانند و با وجودي كه مي توانند به زائران ديگر ، بويژه هموطنان خود ياري رسانند ، بي تفاوت مي گذرند و يا بخل ميورزند و تنها به راحتي خود مي انديشند كه اين با فلسفه حج در تضاد است .
خدمت كردن به ديگران در سفر ، بويژه در سفر حج ، مايه مباهات و نشانه سيادت و بزرگواري است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد : « سيّد القوم خادمهم في السفر » . ( 1 ) بنابراين ، زائر بايد از راهنمايي ، كمك و خدمت به ديگران ، حتي افراد ناشناس ، دريغ نورزد و در اين خدمت ، رضاي خداوند را در نظر بگيرد .
در احوالات امام زين العابدين ( عليه السلام ) آورده اند كه آن حضرت سفر نمي كرد ، مگر با گروهي كه او را نشناسند و با آنان شرط مي كرد كه از خدمتگزاران آنها باشد و در حوائجشان بكوشد . نقل شده كه آن حضرت با گروهي همسفر شد كه يكي از افرادِ گروه در خلال سفر او را شناخت و آسيمه سر به همراهان گفت : مي دانيد اين آقا كيست ؟ گفتند : نه ، گفت : او علي بن الحسين ( عليهما السلام ) است . آنها با شنيدن اين سخن از جاي جستند و بر
دست و پاي آن حضرت بوسه زدند و گفتند : اي فرزند رسول خدا ، آيا مي خواستيد ما را به دوزخ افكنيد ! ، اگر از دست و زبان ما خطايي سر
1 ـ سفينة البحار ، ماده « سفر » .
80 |
مي زد ، براي هميشه هلاك مي شديم ؛ چرا خود را معرفي نكرديد ؟
امام در پاسخ فرمود : من يكبار با كارواني همسفر شدم آنها مرا مي شناختند و بدليل بستگي من با پيامبر ، آنقدر به من نيكي كردند كه مستحق آن نبودم ، حال بيم داشتم كه شما نيز چنين كنيد ، لذا بهتر آن ديدم كه خود را معرفي نكنم » ( 1 )
ما كه شيعه و پيرو اين بزرگوار هستيم ، بايد از مشي و سلوك حضرتش درس بياموزيم و خدمت به ميهانان خدا را براي خود مايه افتخار بدانيم .
كار كردن در سفر
سيره پيامبر و امامان ، اين بود كه هرگاه با گروهي همسفر مي شدند ؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحارالانوار ، ج46 ، ص69
نام بلندآوازه و شخصيت والاي ائمه طاهرين و ذريه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مشهورتر از آن بود كه براي كسي ناشناخته باشد ، همانگونه كه فرزدق ، شاعر آزاده شيعه در قصيده معروف خود كه در مسجدالحرام در حضور هشام وليعهد وقت و جمعي از مردم شام سرود ، بدين نكته اشاره داشت :
هذا الذي تعرف البطحاء وطأته * * * والبيت يعرفه والحلّ والحرم
هذا ابن خير عبادالله كلّهم * * * هذا التقيّ النقيّ الطاهر العلم
وليس قولك من هذا بضائره * * * والعرب يعرف من انكرت والعجم !
« اين آقا كسي است كه سرزمين بطحا و مكه و خانه كعبه و حِلّ و حرم و عرب و عجم وي را مي شناسند و چهره پاك و تقوا و فضائلش شهره آفاق است . . . . »
بنابر اين ، آنچه در داستان فوق از ناشناس بودن آن حضرت در ميان گروه آمده است ، مقصود عدم شناسايي چهره و مشخصه هاي ظاهري است ، به جهت محدوديت و تضييقاتي كه دولت غاصب اموي در تماس با اين خاندان اعمال كرده بود ، نه نام و نشان و شخصيت آنها . دليل مطلب اين است كه : آن گروه به مجرد شنيدن نام مبارك امام ، آسيمه سر بر قدم حضرتش بوسه زدند و عذرخواهي كردند و اين خود نشانه معرفت و ارادت مردم نسبت به آن بزرگوار است .
81 |
مانند ديگران كار مي كردند و اين را به عنوان يك دستور به ديگران مي آموختند .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) با گروهي همسفر شد ؛ و در آن سفر دستور داد : گوسفندي ذبح كنند ، يكي از اصحاب گفت من ذبح آن را انجام مي دهم ، ديگري گفت من پوست آن را جدا مي كنم ، سوّمي گفت من آن را قطعه قطعه مي كنم ، چهارمي عهده دار طبخ آن شد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : من هم هيزم جمع مي كنم . ياران گفتند : اي رسول خدا ، لازم نيست شما به زحمت بيفتيد ما اين كار را مي كنيم . فرمود : مي دانم ، اما خداوند دوست ندارد بنده با جمعي باشد و مانند آنها نباشد . آنگاه برخاست و به جمع آوري هيزم پرداخت . » ( 1 )
در عصر پيامبر ، گروهي همسفر شدند ، پس از بازگشت از سفر ، خدمت آن حضرت عرض كردند : اي رسول خدا ، در اين سفر مردي بهتر از فلاني نديديم . او روزها روزه مي گرفت و چون به منزلي فرود مي آمديم به نماز مي ايستاد و همچنان سرگرم عبادت بود تا كوچ كنيم !
پيامبر فرمود : پس چه كسي كارهاي او را انجام مي داد و اسباب آسايشش را فراهم مي ساخت ؟ پاسخ دادند : ما حوائج او را تأمين مي كرديم . در اين حال پيغمبر فرمود : « در اين صورت همه شما بر او برتري داريد » ؛ ( كلّكم أفضل مِنْهُ ) ( 2 )
هرچند در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شيوه خدمات به صورت كنوني نبود و همه بايد كار مي كردند تا امور سفر سامان گيرد و آب و غذا و ديگر لوازم فراهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مكارم الاخلاق ، ص288
2 ـ مستدرك الوسائل ، ج8 ، ص260 ؛ سفينة البحار ، ماده « سفر » .
82 |
شود و وضعيت امروز با گذشته تفاوت بسيار دارد ، اما در عين حال اين
روايات بيانگر فضيلت كار در سفر و همكاري با همسفران است و شايسته است زائران بدان توجه نمايند و در صورت لزوم ، در كارها تشريك مساعي كنند تا پاداش افزونتري ببرند .
تداركات سفر حج كاري سنگين است و گرچه در هر گروه و كارواني خدمه ويژه اي عهده دار اين وظيفه هستند اما در عين حال ، اگر زائر بتواند در اين خدمت ارزشمند سهمي داشته باشد ، بسيار ستوده است . خدمه گرامي ، از تراكم كار خسته مي شوند و همكاري به آنان در كارها ؛ نظير جمع و حمل اثاث ، تميز كردن اتاق محلّ سكونت ، توزيع غذا ، و جمع ظروف ، و همكاري در عرفات و منا و . . . مي تواند كمك روحي و جسمي به اين برادران باشد كه در عين انجام وظيفه ، اعمال حج را نيز انجام مي دهند .
بعلاوه ، سزاوار است زائران نسبت به عوامل خدماتي ، كه افرادي با شخصت هستند و خدمت ميهمانان خدا را پذيرفته اند ، به عنوان اجير ننگرند و حرمت آنان را داشته باشند ؛ چرا كه اينان نه به عنوان مزد بلكه به عشق زيارت و خدمت ، اين مسؤوليت را پذيرفته اند .
پاداش خدمه و پرستاران
پاداش كساني كه در سفر حج براي رفاه حال زائران خالصانه خدمت مي كنند و بار مشقت اين سفر را بر دوش دارند ، از ساير زائران كمتر نيست ، بلكه بنا به مضمون روايات ، اجر مضاعفي دارند . اسماعيل حثعمي گويد : « خدمت امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : هنگامي كه وارد مكه شديم رفيقان و همسفران ما به طواف رفتند و مرا گذاشتند تا مراقب بار و اثاثيه
83 |
آنها باشم . امام فرمود : پاداش تو بيش از آنهاست » ؛ ( قال : قلتُ لأبيعبدالله اذا
قدمنا مكّة ذهب أصحابنا يطوفون و يتركوني أحفظ متاعهم ؛ قال ( عليه السلام ) أنت أعظَمُهُمْ أجراً ) . ( 1 )
ملازم بن حكيم گفت : « من و محمدبن مصادف همسفر شديم ، چون به مدينه رسيديم ، بيمار شدم و او مرا تنها رها مي كرد و به مسجد مي رفت . از اين موضوع به مصادف گله و شكوه كردم ، او اين مطلب را به عرض امام صادق ( عليه السلام ) رسانيد . امام براي وي پيام فرستاد كه : اگر نزد او ( بيمار ) بنشيني ، فضيلت آن بيش از نماز خواندن در مسجد است . » ( 2 )
چنانكه مي دانيم ثواب نماز در مسجدالنّبي معادل يكهزار نماز نسبت به ساير اماكن ، جز مسجدالحرام است ، با اينحال از روايت فوق مي توان دريافت كه پرستاري برادران ايماني و انس با آنها ، بويژه بيماران ، چقدر فضيلت دارد كه امام ( عليه السلام ) فضيلت آن را از نماز در مسجد برتر خوانده است .
از اين روايات و امثال آن مي توان به پاداش معنوي خدمت به زائران و پرستاري بيماران پي برد و دريغ است كه زائر خانه خدا از اين ثواب و پاداش محروم بماند و اگر بتواند در خدمت آنها باشد مسامحه كند .
توصيه و تذكر به خدمه
بي مناسبت نيست كه در رابطه با مسؤوليت خدمه ، تذكراتي داده شود :
* ارزش معنوي عمل خود را بدانند و خالصانه خدمت كنند .
* در معاشرت با ميهمانان خدا و معاشرت با يكديگر ، صميميت و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فروع كافي ، ج4 ، ص545
2 ـ كافي ، ج4 ، ص545
84 |
اخلاق اسلامي را رعايت كنند .
* احترام زائران را داشته باشند و با آنان ، با چهره گشاده برخورد نمايند .
* تقوا و پاكيِ چشم و دست و زبان را سرلوحه عمل خود بدانند . چه ، آنان امين جان و مال و ناموس زائران كاروانند .
* از دخالت در امور شرعي بپرهيزند و مسائل را به روحاني گروه واگذارند .
* با بازرسان بعثه همكاري كنند .
* در حسن انجام اعمال حج ، تا آنجا كه ممكن است ، تشريك مساعي نمايند .
* به مسؤولين تداركاتِ غذا و خدمات تأكيد مي شود كه از اسراف و تبذير و تضييع نعمت هاي الهي برحذر باشند . همچنين در تهيه غذا و خوراك در آبدارخانه و آشپزخانه ، مسائل مربوط به طهارت و پاكي و آب و آب كشي را بدرستي توجه كنند كه مسؤوليت شرعي اين امور بر عهده آنان است .
* در حفظ اشياي هتل ها كه متعلق به كشور ميزبان است ، امانت را رعايت كنند كه اين وظيفه همه است .
همراهي با همسفران
همراهي با همسفر نيز از آداب و اخلاق مسافرت است . همسفر را نبايد تنها گذاشت ، بويژه در سفر حج كه به انس و همكاري و همگامي بيشتر نياز است . بنابر اين افراد آگاه ، كه اين سفر را پيشتر پيموده اند و به راه و چاه آگاهند و افراد جوان كه توانايي دارند ، در رفت و آمدها و مسيرهاي
85 |
پياده ، بويژه در عرفات و مشعر و منا و رمي جمرات ، كه احتمال گم شدن يا بيماري و سرگرداني زائر بسيار است ، به ديگران ياري رسانند ؛ زيرا براي افراد ناآگاه و تازه وارد و ناتوان ، از نظر جسمي و روحي ، انجام اعمال با مشكلاتي همراه است كه مراقبت حال آنها اهميت بسيار دارد و از اجر و پاداش معنوي بالايي برخوردار است و كوتاهي كردن در اين امر ، بسا با خطرات جاني همراه باشد .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « كسي كه با برادر ايماني خود در راهي مصاحبت كند و او را رها سازد و بر او سبقت گيرد تا از نظرش ناپديد شود ، به ريختن خون او اقدام كرده و به نابوديش كمك نموده است » ؛ ( مِنْ
صَحب أخاه المُؤمن في طريق فتقدمه بقدر ما يغيب عنه ، فقد اشاط بدمه و أعانَ عَلَيهِ ) ( 1 ) .
اهميت حقّ همسفر تا بدانجاست كه آن را يكي از حقوق ويژه انساني برشمرده اند ، كه حتي اگر همسفر غير مسلمان باشد ، اين حق پابرجاست ! روايت اصول كافي ، كتاب العشره ، اين ادعا را تأييد مي كند . در اين روايت آمده است :
علي ( عليه السلام ) با مردي ذمّي همسفر شدند ، ذمي پرسيد : قصد كجا داري ؟ فرمود : قصد كوفه دارم . همينكه بر سر دو راهي رسيدند ، اميرالمومنين به جاي اينكه راه كوفه را بپيمايد ، آن مرد را همراهي كرد . ذمي گفت : مگر قصد كوفه نداشتي ؟ فرمود : چرا . عرض كرد پس چرا به مقصد خود رهسپار نشدي ؟ فرمود : مي دانم ، ولي تكميل حق مصاحبت به اين است كه همسفر ، همسفر خود را با ميل و رغبت مشايعت كند . پيامبر ما ، ما را به اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل الشيعه ، ج8 ، ص305
86 |
امر فرمان داده است . ذمي گفت : پيامبر شما چنين فرموده ؟ امام فرمود : آري . ذمي گفت : پيروان اين پيامبر به خاطر همين صفات خجسته اش او را پيروي كرده اند ! حال گواه باش كه من آيين او را پذيرفتم ( 1 ) . »
بدين ترتيب يك فرد غيرمسلمان به بركت حسن مصاحبت و معاشرت اميرمومنان ( عليه السلام ) به اسلام رو آورد و آن را پذيرفت . و اين براي همه ما ، بويژه زائران بيت الله الحرام ، كه با مليّت ها و مذاهب گوناگون برخورد دارند ، بايد الگوي عمل باشد .
اين توصيه در مورد ضعفا و بيماران و زنان معذور ، از اهميت بيشتري برخوردار است . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين خصوص مي فرمايد :
« هرگاه در سفر بوديد و يكي از شما بيمار شد ، به خاطر او دو سه روز توقف كنيد ( تا بهبودي يابد ) »
« اذا كنتم في سفر فَمَرِضَ أحدكم فاقيموا عَلَيهِ ثَلاثَةَ اَيّام » ( 2 )
همچنين در مورد زنان معذور كه نمي توانند به مسجدالحرام داخل شوند و طواف و نماز انجام دهند ، توصيه شده كه همسفران به خاطر آنها توقف كنند تا آنان نيز بتوانند اعمال خود را بجا آورند .
علي بن ابي حمزه گويد : از حضرت موسي بن جعفر ( عليه السلام ) مسائل مربوط به حائض رامي پرسيدم ؛ ازجمله اينكه اميركاروان واعضاي گروه از همراهي و توقف بخاطر وي خودداري كردند . امام فرمود : « آنها چنين حقي را ندارند ، آنها بايد صبركنند تا او پاك شود واعمال خود راانجام دهد . » ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اصول كافي ، ج2 ، ص670
2 ـ وسائل ، ج8 ، ص315
3 ـ همان ، ص306
87 |
البته در وضعيت كنوني ، كه تاريخ حركت كاروان ها با برنامه ريزي و هماهنگي هواپيمايي مشخص مي گردد و تغيير آن غيرممكن است ، نبايد انتظار داشت كه كاروان حركت خود را به تأخير اندازد . بنابراين زنان معذور طبق وظيفه اي كه دارند با نظر روحاني گروه بايد وظايف خود را كه بعضاً به نيابت نياز دارد ، انجام دهند و اين كفايت مي كند .
خضوع و تواضع
يكي از حكمت هاي عميق حج ، پرورش روح عبوديت و بندگي و تواضع و تذلّل در پيشگاه خدا و مبارزه با خودبيني ، عجب ، غرور و روحيه
استكباري است . چنانكه ملاحظه مي كنيم لباس ساده احرام و ترك زينت و زيور و زيّ تعين ، ژوليدگي و خاكساري ، و در مشاعر و مواقف و مطاف و سعي ، همپاي خلق حركت كردن ، همه براي پرورش روح تواضع و تذلّل و خضوع و خشوع و نفي كبر و غرور ، و تشخص و تعين و خودبيني و فرو ريختن مرزهاي طبقاتي است .
از اميرالمومنين ( عليه السلام ) پرسيدند : چرا مكه را « بكه » گويند ؟ فرمود : بدان جهت كه گردنكشان و تبهكاران را درهم كوبيده است ؛ « لأنّها بكّت رقاب الجبّارين والمذنبين » ( 1 )
آري ، در اين ميعادگاه بزرگ توحيد و وحدت ، قدرتمداران روزگار بايد به ذلّت افتند تا عزّت بندگيِ خدا را بچشند و تفاخر و تكاثر و غرور و ترف را زير پا گذارند .
فاكهي در اخبار مكه آورده كه : اسكندر ذوالقرنين پياده به حج آمد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحارالانوار ، ج99 ، ص85
88 |
چون ابراهيم خليل اين را شنيد به استقبال او شتافت ؛ ( وَرُوِي أنّ ذاالقرنَيْن
حَجَّ ماشياً فَسَمِعَ بِهِ ابراهيمُ فَتَلَقّاهُ ) ( 1 )
يكي از دلائل فضيلت پياده روي در سفر حج ، همين است كه تواضع بنده را به نمايش مي گذارد كه البته دلائل و رموز ديگري هم دارد ؛ از جمله اينكه بنده با پاي پياده و رنج تن عزم كوي دوست كند و از رفاه و راحت فاصله بگيرد تا با انقطاع از مظاهر دنيا به خدا و آخرت بيشتر بينديشد . حافظ گويد :
در بيابان گر به طوف كعبه خواهي زد قدم * * * سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور
از اين رو پيامبر و ائمه ( عليهم السلام ) ، بدينگونه عمل كرده و نسبت به آن توصيه فرموده اند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :
« فَضْلُ المشاة عَلَي الرُّكبان كَفَضْل القَمَر ليلة الْبَدْرِ عَلَي النُجُومِ » ( 2 )
« فضيلت پيادگان بر سواره ها همچون برتري ماه شب چهاردهم است بر ساير ستارگان . »
ابن عباس مي گويد : بر چيزي تأسف نخوردم جز اينكه نتوانستم پياده حج گزارم . شنيدم از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه مي فرمود : خداوند در آيه كريمه { يَأتُوكَ رِجالاً وَعَلَي كُلِّ ضامِر . . . } به پيادگان ابتدا فرموده است » ( 3 )
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « ما عُبِداللهُ بِشَيء اَشَدّ مِنَ الْمَشْي وَلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكه ، ج1 ، ص394
2 ـ همان ، ص396
3 ـ همان .
89 |
اَفْضَل » ( 1 ) ؛ « خداوند به چيزي بهتر و برتر از پياده روي ، بندگي نشده است . »
ابان بن تغلب مي گويد : در سفر حج ، امام صادق ( عليه السلام ) را همراهي مي كردم ، همينكه آن حضرت به حرم رسيد ، از مركب فرود آمده و غسل كرد و نعلين خود را به دست گرفت و برهنه پا وارد حرم شد . من نيز مانند آن حضرت عمل كردم . امام فرمود :
« اي ابان ! هركس ازروي تواضع براي خداوند بزرگ ، همانند من عمل كند ، خداوند صدهزارگناه از او محوكند وصدهزار حسنه براي وي بنويسد و صدهزار درجه در بهشت قرار دهد و صدهزار حاجت برآورد » ؛ ( يا اَبانْ مَنْ صَنَعَ مثل ما رأيتني صنعت تواضعاً لله عزّوجلّ ، محي عَنْه مأة ألف سيئة و كتب له مأة ألف حسنة و بُنِيَ له مأة ألف درجة و قضي عنه مأة ألف حاجة ) ( 2 )
در اين باب روايات ديگري نيز هست كه به موجب ، آن در پاره اي موارد سواره بودن افضل است و اين بستگي به وضعيت زمان و محيط و حال فرد و فقر و غنا و قدرت يا ضعف زائر دارد . ( 3 )
و نيز امام صادق ( عليه السلام ) با اشاره به فلسفه سعي صفا و مروه ، سعي را محبوبترين مكان ناميد ؛ چرا كه جباران در آنجا به ذلّت مي افتند ، بويژه هنگام هروله كه همه ساز و برگ ها از بدن فرو مي ريزد ( 4 )
بنابر اين حج گزار بايد در اين سفر معنوي ، به اولياي خدا تأسّي جويد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ محجة البيضاء ، ج2 ، ص192 ، از تهذيب .
2 ـ تهذيب ، ج5 ، ص97
3 ـ من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص127
4 ـ نكـ : محجة البيضاء ، ج2 ، ص192
90 |
تواضع و خاكساري را تمرين كند و جامه خودبيني و غرور را بدرد و رفاه و راحت را پشت سر افكند و در توحيد ذوب شود و با خلق ، همسان گردد و اين حالت روحاني را براي هميشه نگهدارد .
پرهيز از عُجب و غرور
يكي از آفات عبادت عُجب است ، شيطان بدينوسيله مي كوشد تا خودبيني را تلقين كند و حج گزار امكان دارد كه گرفتار چنين آفتي شود و با پايان گرفتن اعمال و مناسك ، حالت استكباري و خودبزرگ بيني در قالب عبادت ! در نفس او پديد آيد و تبعات ناشايست اخلاقي ببار آورد .
در پاره اي موارد ديده شده كه پس از بازگشت از عرفات و منا و رمي جمرات ، چنين حالتي رخ نموده ، تكبر و خشونت و ناسازگاري جاي تواضع ، عطوفت و مهر را گرفته است و در حين بازگشت به وطن و در فرودگاه جده ، در مسائل جزئي جدال و مكابره درگرفته و داد و هوار فضا را پر كرده است گويي در اين سفر انسان ساز ، زائر هيچ چيز كسب نكرده و تنها با كوله باري از سوغاتِ حجيم از مكه و مدينه بازگشته است .
چنين حالتي را بايد در همان عجب و خودبيني ريشه يابي كرد كه بي طاقتي و عصبي شدن نيز به آن كمك مي كند . مواردي را كه بدان اشاره شد ، نگارنده طي سفرهاي مكرر از برخي زائران ديده ام كه خاطره تلخ آن هرگز از يادم نمي رود .
زائر بايد سعي كند كه اخلاق محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) از سفر حج به ارمغان آورد و ابليس را به پاي جمرات به خاك سپارد . جلسات آموزشي و ارشادي
مي تواند در اين خصوص نقش مؤثر ايفا كند . همكاران روحاني بايد در مسائل اخلاقي زائران تأكيد بيشتري داشته باشند و به زائران توجه دهند كه
91 |
اگر حج آنها پذيرفته شود ، در برابر امامان و اولياي خدا كه با آنهمه عبادت
و رياضت و سفرهاي مكرر حج ، سراپا خضوع و خشوع بوده اند ، عمل آنها بسيار ناچيز است .
ياد آورند حالت زين العابدين ( عليه السلام ) را كه هنگام تلبيه بر خود مي لرزيد و ياراي سخن نداشت و مي فرمود مي ترسم خداوند بگويد : « لا لبيك » ! و سخنان آن حضرت را با شبلي كه فرمود : اگر از اسارت نفس و هواهاي نفساني بيرون نشده اي ، حج انجام نداده اي و حج تو قالبي بي روح بوده است !
اين تذكرات مي تواند در روحيه زائر مؤثّر باشد و او را به حقيقت حج واقف سازد و با اخلاق حج گزاران واقعي آشنا كند . متأسفانه شِكوه هاي اخلاقي در سفر حج و زيارت كم نيست . همه اينها حكايت از آن دارد كه زائر قبل از عزيمت و طيّ سفر ، آماده نشده و اعمال حج چنانكه بايد بر او تأثير ننهاده است . خالي رفته و خالي برگشته و از معنويت و اخلاق حج ، كه فلسفه اصلي است ، بي بهره مانده و تنها وسواس و توجه وي به قالب اعمال بوده نه قلب و حقيقت و روح حج . در حالي كه اگر روح عمل ضعيف و كم مايه باشد ، از قالب كاري ساخته نيست .
حج برنامه تكامل و تربيت است ، نه تنها يك مانور و حركت دوري . و اگر ره آورد تربيتي اين حركت ضعيف و ناچيز باشد ، از آن حركات دوري چيزي به دست نيامده است .
به همين دليل است كه مي بينيم برخي زائران ، با پايان گرفتن اعمال و پس از بازگشت از منا ، چهره اي را كه به گرد و غبار عرفات و مشعر و منا تبرك شده ، مسخ مي كنند و چون به وطن باز مي گردند ، استقبال كنندگان با چهره اي خالي از خضوع و خشوع و توام با نوعي كبر و تجمّل روبرو
92 |
مي گردند و از آنچه زائر در مدينه و روضه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و قبرستان بقيع و حرم امامان ، ديده ، اثري نمي بينند . همه توجه به دوربين فيلم برداري و حلقه گل و جمع استقبال كننده و آداب و سنن صوري است . آنان كه از ديار حق به وطن مألوف خود بازمي گردند بايد مراقب باشند تا در سيما و چهره آنان آثار تحوّل روحي و اخلاقي مشهود بوده ، ديگران را نيز تحت تأثير قرار دهد .
به همين دليل است كه بعد از ايام در عمل زائر اثري از رنگ و بوي خدايي و انقطاع ابراهيمي و اخلاق محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) ديده نمي شود بلكه قساوت و جسارت بيشتري بر قلب ها سايه مي افكند . خودبيني غلبه مي كند . رحم از دلها رخت برمي بندد ؛ چنانكه گويي حج گزار مجوّز ارتكاب گناه گرفته و برگشته است !
بايد به خدا پناه برد . اگر زائر از اين فرصت معنوي و كلاس انسان ساز نتواند بهره گيرد و تنها به سرابي بسنده كند و قطره اي از زمزم اخلاص و معنويت و ايثار را نچشيده باشد ، بر چنين حج و عمره اي بايد تأسف خورد .
آداب سخن و سكوت
از نشانه هاي حكمت و درايت آدمي ، رعايت آداب سخن گفتن و شناختن مواضع سخن و سكوت است . در آيات و روايات و كتب اخلاقي ، در باب زبان و شيوه سخن ، رهنمودهاي ارزشمندي وجود دارد كه چگونه از اين نعمت گرانقدر الهي بايد بهره گرفت . سخن ترجمان عقل و معرفت و ايمان و ادب انساني است . علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
93 |
« المَرْأ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ » ( 1 )
« مرد زير زبان خويش پنهان است » ؛
و هم آن حضرت در خصوص شناخت موارد سخن و سكوت ، مي فرمايد :
« لاخير في الصمت عن الحكم كَما اَنّه لاخَيْر في الْقَوْلِ بِالْجَهْل » ( 2 )
« در خودداري كردن از سخن حق خيري نيست ، چنانكه در سخن گفتن از روي ناداني »
و نيز از سخن آن حضرت است درباره پرگويي :
« مَنْ كَثُرَ كَلامه كَثُرَ خَطائُه » ( 3 )
« هركس زياد حرف بزند خطايش بسيار گردد »
همچنين امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « خداوند به چيزي مانند سكوت كردن و رهسپار خانه خدا شدن ، بندگي نشده است » ؛ « ما عُبِدَالله بِشَيء مِثْل الصمت وَالْمَشْي اِلَي بَيْت الله » ( 4 )
اين توصيه ها كه براي همه جا و همه احوال مؤمن است ، در حج ويژگي خاصي دارد .
اين سفر روحاني كه پس از انتظار بسيار براي زائر دست داده ، فرصتي است كه به تهذيب نفس بپردازد و با خلوت كردن با خدا و ذكر و دعا و قرآن ، روح خود را غني سازد و دريغ است كه با سخنان بي حاصل ، اوقات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نهج البلاغه ، عبده ، قصار 148
2 ـ وسائل ، ج8 ، ص538
3 ـ نهج البلاغه ، عبده ، قصار 347
4 ـ وسائل ، ج8 ، ص929
94 |
عزيز را هدر دهد . در اين خصوص امام ششم ، صادق آل محمد ( عليهم السلام ) رساله اي دارد براي شيعيان خود كه توجه به محتواي آن براي زائران لازم است . آن حضرت به يارانش خاطر نشان مي سازد :
« از خدا پروا گيريد و زبانهايتان را جز از خير و نيكي باز داريد .
بر شما باد به سكوت ، مگر از آنچه خداوند به وسيله آن در امر آخرت به شما سودي رساند و پاداشي قرار دهد .
بسيار بگوييد لااله الاالله و تقديس و تنزيه حق كنيد و ثناي او گوييد و به او تضرّع نماييد و به آنچه نزد اوست از خير و نيكي ، كه كسي نتواند قدر
آن را تعيين كند و به كنه آن برسد ، راغب باشيد و بدينوسيله زبانهايتان را از آنچه خداوند نهي فرموده از سخنان باطل كه اگر كسي از آن توبه نكند و دست برندارد موجب خلود در آتش شود ، برحذر باشيد » ( 1 )
معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود : « چون محرم شدي بر تو باد به تقواي خدا و ذكر بسيار و سخن كم ، مگر سخن خير ؛ زيرا كمال حج و عمره به اين است كه مرد زبان خود را جز از نيكي حفظ كند ، همانگونه كه خداوند بزرگ فرموده است : « كسيكه حج گزارد ، زشتي ، فسق و جدال در حج نيست » ؛ ( اذا احرمت فعليك بتقوي الله و ذكرالله كثيراً وَقِلّة الكلام اِلاّ بِخَيْر فَانّ مِنْ تَمامِ الحجّ والعمرة أنْ يحفظ المرأ لِسَانَهُ اِلاّ مِنْ خَيْر كَما قالَ الله عَزّوجلّ : { فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الحَجّ . . . } ) ( 2 )
زائر گرامي ! در حرمين شريفين ، بويژه مسجدالحرام و مسجدالنبي ، كه مقدس ترين اماكن روي زمين اند ، با كلام پاك و دعا و ذكر و تلاوت قرآن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل ، ج8 ، ص538
2 ـ كافي ، ج4 ، ص338
95 |
اوقات خود را مشغول دار . از سخنان بي حاصل و از بازار و كالا و خريد و فروش در موسم عبادت بپرهيز و چون در اين اماكن مقدسه سخن مي گويي ، ادب آن محضر را نگهدار و حرمت حرم را پاس بدار ، و آهسته و آرام و متين سخن بگوي تا مزاحم ديگران نباشي . حتي با دعا خواندنت در طواف و غيره ، آرامش را حفظ كن ؛ چرا كه هركسي براي خود حالي دارد كه آن حالت را نبايد از او گرفت .
مراقبت زبان در معاشرت
افزون بر آنچه گفته شد ، بايد بكوشي در معاشرت با همسفران و مسلمانان ديگر ، به نيكوترين وجه سخن بگويي . از خشونت ، جسارت ، جدال ، دروغ ، غيبت نيش زبان و سخنان رنجش آور و بيهوده و تفرقه انگيز برحذر باشي ، خاصه در حال احرام و انجام اعمال و مناسك و زيارت كه بيشترين توجه و ادب را مي طلبد . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« اِتَّقِ الْمَفاخَرة وَعَلَيْكَ بورع يَحْجُزُك عَنْ مَعاصِي الله عَزّوجَلّ ، فَاِنّ اللهَ عَزّوجَلّ يَقُول : ثمّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَمِنَ التفث أن تَتَكَلّم فِي اِحْرامِك بِكَلام قبيح ، فاذا دَخَلْتَ فَطفت بِالبَيْتِ تكلّمت بكلام طيب و كان ذلك كفارة لذلك » ( 1 ) ؛
« از فخرفروشي بپرهيز و برتو باد به پرهيزكاري كه از معصيت خداوند بزرگ تو را باز دارد . چه ، خداوند مي فرمايد : آنگاه آلودگي را از خود بزداييد و از جمله آلودگي ها اين است كه در احرام خود سخن زشت بگويي ، پس چون داخل مكّه شدي و طواف خانه نمودي و به كلام پاك زبان گشودي ، اين كفاره آن گناه است » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فقيه ، ج2 ، ص333 ؛ كافي ، ج4 ، ص543
96 |
كلام پاك وهم صحبتي باپاكان ، دلها وجانها راپاكيزه مي سازدو آلودگي ها را مي زدايد و اين پاكي و پاكيزگي گفتار و عمل ، به عنوان ارمغان حج بايد با زائر همراه باشد ، نه اينكه چون از احرام بيرون شود گرمي هوا و خستگي راه و عصبانيت هاي بيجا او را از كوره بدر كند و بند از زبان او برداشته شود و ناشايستي بر زبان براند ! كلامِ پاك علاوه بر آنكه از آداب معاشرت است در قبولي اعمال و مناسك نيز نقش بسزايي دارد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« الحَجُّ الْمَبْرُور ليس له جزاء اِلاّ الجَنّة ، فقيل يا رَسُول الله ما برّالحجّ ؟ قال طيب الكلام و اِطعام الطعام » ( 1 )
« حج مقبول پاداشي جز بهشت ندارد . پرسيدند : اي رسول خدا ! قبولي حج به چيست ؟ فرمود : نيكو سخن گفتن و اطعام كردن » .
سخن گفتن با ديگران
توجه به ادب سخن در معاشرت و برخورد با ديگران ، از اهميت بيشتري برخوردار است ؛ زيرا فرهنگ و تربيت شيعه و جايگاه مكتب و منزلت پيشوايان آنها را در نظر ديگران منعكس مي كند . در روايات اهلبيت به اين امر تأكيد شده است .
سليمان بن مهران گويد : شرفياب محضر امام صادق ( عليه السلام ) شدم ، جماعتي از شيعه نيز در خدمت آن بزرگوار بودند . در آن حال شنيدم كه امام خطاب به آنان چنين فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ محجة البيضاء ، ج2 ، ص691
97 |
« معاشر الشيعة ! كونوا لنا زينا ولا تكونوا علينا شيناً ، قولوا للناس حسناًواحفظواالسنتكموكفوهاعن الفضول وقبيح القول » ( 1 )
« اي گروه شيعه ! زينت ما باشيد و سبب بدنامي ما نشويد ، با مردم به نيكي سخن بگوييد ، زبانهايتان را نگهداريد و از حرف بيهوده و كلام زشت باز داريد »
بسيار مي شود كه يك سخن نابجا و نسنجيده مي تواند فتنه اي به پا كند ، كينه اي را برانگيزد و بهانه اي به دست مخالفان بدهد كه به استناد آن ، درباره شيعه به ناحق داوري كنند و موجب اهانت به دوستان اهلبيت و بدبيني نسبت به رهبرانشان گردد و اين گناهي است غيرقابل گذشت .
عثمان بن عيسي گويد : در محضر ابوالحسن ( عليه السلام ) بودم مردي از ايشان توصيه اي خواست . حضرت فرمود :
« اِحْفَظ لِسانك تعز وَلاتمكن الناس من قيادك فتذل » ( 2 )
« زبانت را نگهدار تا عزيز و سربلند باشي ، عنان خود به دست مردم نده و آنها را برخود مسلط نكن كه ذليل و خوار گردي » .
از اينگونه روايات ، كه در آداب سخن و معاشرت بسيار است ، مي توان به نقش زبان و زبان دان ها در معامله و مباحثه و گفتگو با ديگران پي برد كه در آموزش حج نقش بسزايي دارد .
به مورد است ، همين جا به زبان دان ها و مترجمان و مبلّغان توصيه شود ، كه آنان نيز حساب شده و سنجيده سخن بگويند ، امانت مكتب و مذهب و انقلاب را نگهدارند و با هركس هر سخني را نگويند و بدانند بطور حتم افراد مشكوكي هستند كه در صدد تخليه اطلاعات مي باشند و به شيوه اي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل ، ج8 ، ص535
2 ـ وسائل ، ج8 ، ص533
98 |
مرموز آنان را به بحث مي گيرند و بسا چيزها كه شايسته گفتن نيست از زبان آنهان بكشند .