بخش 5
فصل دوم : حج و سیاست 1ـ بعد اجتماعی 2ـ بعد فرهنگی و اقتصادی 3ـ جایگاه حج در عبادات خاتمه : شبهات و القائات 1 ـ بیگانگی حج از سیاست 2ـ بدعت 3ـ جدال
|
130 |
|
فصل دوم : حج و سياست
بدون شك حج عبادتي است داراي ابعاد گوناگونِ فردي ، اجتماعي ، معنوي ، اقتصادي و فرهنگي و از جامعيتي برخوردار است كه در ميان عبادات ديگر ، منحصر به فرد است ؛ به طوري كه حضرت امام خميني ( قدس سره ) در سخني جامع و لطيف آن را « تمرين تشكّل يك جامعه توحيدي » دانسته اند ، چرا كه در عين جامعيت ازنظر ابعاد ، جامع عبادتهاي متعددي است كه اجزاي آن را تشكيل مي دهد . حاوي نماز ، در بعضي از موارد روزه ، انفاق و قرباني ، دعا و ذكر ، سفر و تحمل مشقتهاي آن و طواف است و از آنجا كه هريك از آنها علاوه بر چهره ظاهري ، سرّي نهفته دارند ، حج نيز داراي اسرار و رموز فراواني است .
برخي از دانشمندان فقط اسرار معنوي آن را بازگو كرده اند و برخي اسرار اجتماعي را نيز مورد توجه قرار
|
131 |
|
داده اند . صاحب جواهر فقيه نامدار شيعه در اين زمينه بياني دارد . او مي نويسد :
« حج از بزرگترين شعائر اسلام است و برترين عبادتي است كه انسانها بوسيله آن به خداي سبحان تقرّب مي جويند ؛ زيرا در اين عبادت اذلال نفس و اتعاب و سختگيري بر بدن و هجران خانواده و دوري از وطن و ترك عادات و پرهيز از لذتها و شهوتها و ناخواستنيها و مكروهات ، و انفاق مال و دشواري سفر و تحمل دشواريهاي فرودآمدن و حركت كردن ، و رنج و مشقت امور ترسناك و ابتلا به معاشرت با نادانان و فرومايگان وجود دارد و در واقع نوعي رياضت نفساني و طاعت مالي ، و عبادت بدني ، قولي و عملي ، وجودي و عدمي است و جمع همه اين ويژگيها ، از خصوصيات حج است ، در حالي كه در عبادات ديگر كه جامع تر از نماز در بين آنها وجود ندارد ، چنين ويژگيهايي به چشم نمي خورد ؛ مانند انواع پيروي ها ، ولذا در حديث شريف وارد شده كه هيچ چيزي و هيچ پاداشي جز بهشت با « حج مقبول » معادل نيست . »
سپس بر « تصحيح نيّت و اخلاص » به عنوان يكي از مهمترين نكات در حج ، تأكيد ورزيده اند ؛ چرا كه حج
|
132 |
|
عبادتي علني و اساساً مبتني بر « اعلان و اظهار » است و چون
در اين زمان از عوامل افتخار و ابهت و اعتبار اجتماعي شمرده شده ولازمه آن سفر و مشاهده بلاد گوناگون و آگاهي يافتن از وضعيت آنهاست ، خوف غلتيدن در ريا و انگيزه هاي باطل در آن وجود دارد . آنگاه درخصوص « اسرار حج » فرموده اند :
« به هرحال حج اسرار و فوايد غير قابل شمارشي دارد ، هرچند بر مشركان و ملحدان مخفي باشد . . . ؛ زيرا روشن است كه خداوند تعالي حج را واجب كرده و بر بندگانش متعيّن فرموده تا جلال و كبريايي و بلندمرتبگي و عظمت سلطنتش را آشكار نمايد و بندگي مردم و عبوديت آنان و ذلت و مسكنت ايشان را نشان دهد . . . »
در ادامه افزوده اند :
« خداوند تعالي بيت الحرام را شرافت بخشيد و آن را به خود منتسب ساخت و براي شريعت خود برگزيد و محل قيام و مقصدي براي بندگان قرار داد تا از همه بلاد بدان رو آورند و محوريت آن را بپذيرند . . . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شيخ محمدحسن نجفي ، جواهر الكلام ، ج17 ، ص214 تا 218 ، دار احياء التراث العربي .
|
133 |
|
ملاحظه كلمات فقيه كم نظيري چون شيخ محمدحسن ، صاحب جواهر ، در تبيين عظمت حج و اسرار آن با آنچه كه امام خميني در اين زمينه مطرح نموده ، عمق عظمت و افق فكري اين شخصيت بزرگ را نشان مي دهد . در كلمات صاحب جواهر جز دو جمله اخير كه اشاره به برخي از آيات قرآن مجيد است ، مطالب قابل توجه ديگري در ابعاد اجتماعي و سياسي حج به چشم نمي خورد .
حقيقت اين است كه اكثر دانشمندان اسلامي ؛ اعم از عارفان ، فقيهان و مفسران ، حج را تنها « عبادتي » تلقي مي كنند كه « مجموعه اي از اعمال و مناسك و اذكار » است كه اسرارش نيز بر ما نامعلوم است . محي الدين ابن عربي كه پدر عرفان اسلامي ناميده شده ، و مجموعه اي از معارف عميق را به عالم اسلام ارائه نموده ، در بحث حج و در سه موضع ( 1 ) درباره « تعبّدي بودن » اعمال و مناسك حج ، كه قابل تعليل نيست ، سخن گفته و صريح ترين سخنش درباره اعمال و مناسك حج چنين است :
« لأنّها افعال مخصوصة لله عز وجلّ بالقصد ، ليس للعبد فيها منفعة دنيوية إلاّ القليل مِنَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الفتوحات المكّيه ، ج10 ، ص140 ، 185 ، 455
|
134 |
|
الرياضة البدنيّة ولهذا تميّز حكم الحج عن سائر العبادات في اغلب أحواله وأفعاله في التعليل ، فاكثره تعبّد محض لا يعقل له معني عند الفقهاء فكان بذاته عين الحكمة ما وضع لحكمة موجبة وفيه أجر لا يكون في غيره من العبادات وفيه تجلّ الهي لا يكون في غيره من اعمال » . ( 1 )
« چون حج افعال مخصوصي است كه به قصد و نيت و صرفاً براي خداوند انجام مي شود ، به طوري كه براي بنده جز اندكي رياضت بدني ، سودي ندارد ، و به همين جهت حكم حج از عبادات ديگر در اكثر احوال و افعال ، از جهت تعليل و حكمت تفاوت دارد ، اكثر آنها تعبد محض است ؛ به طوري كه نزد فقها معنايي براي آن متصوّر نيست . حج ذاتاً ، عين حكمت است ، و حكمت ديگري در وضع و تشريع آن در كار نيست و در آن پاداشي است كه در عبادات ديگر نيست و در آن نوعي تجلّي الهي است كه در اعمال ديگر وجود ندارد . »
البته در ميان علماي اسلامي ، شخصيتهايي نيز بوده اند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ص 455
|
135 |
|
كه به بخشي از ابعاد اجتماعي حج توجه داشته اند ، اما
شخصيتي كه بيش از همه ، ابعاد اجتماعي و سياسي آن را تبيين نموده و اسرار و حِكَم آن را كشف و برملا كرده ، حضرت امام خميني بنيانگذارجمهوري اسلامي ايران است .
از ديدگاه ايشان يك نگرش كلّي و مجموعي به اعمال و مناسك حج ، با توجه به اسرار و حِكَم آنها كه در آيات و روايات نيز مشاهده مي شود ، و با عنايت به مكان برگزاري حج ، به ضميمه سابقه تاريخي آن در تاريخ انبيا و تاريخ اسلام كه در عصر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) سالها مركز سياستها و جنگها بوده است ، به روشني آميختگي حج را با سياست و زندگي دنيوي انسان نمايان مي سازد . براي روشن شدن اين مدعا ، بر ابعاد گوناگون اين تكليف عبادي ـ سياسي گذري مي كنيم . و قبل از ارائه محورهايي در اين زمينه ، جملاتي از حضرت امام خميني را ، كه نگرش ايشان را نسبت به جامعيت حج نشان مي دهد ، نقل مي كنيم :
« حج از روزي كه تولد پيدا كرده است ، اهميت بعد سياسي اش كمتر از بعد عبادي اش نيست ، بعد سياسي علاوه بر سياستش ، خودش عبادت است . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صحيفه نور ، ج 18 ، ص 66
|
136 |
|
« اين پدر توحيد و بت شكن جهان به ما و همه انسانها آموخت كه قرباني در راه خدا پيش از آنكه جنبه توحيدي و عبادي داشته باشد ، جنبه هاي سياسي و ارزشهاي اجتماعي دارد . » ( 1 )
« نمي دانم . . . از حج بيت الله الحرام كه سرتاسر آن مشحون به سياست و سرّ جعل آن ، قيام انسانها به قسط بر رفع ستمگري ها و چپاولگري هاست ، كه سياست كلي انبياي عظام و خصوص حضرت رسول خاتم ـ صلوات الله عليه ـ است ، چه فهميده اند كه زائرين حرمين شريفين را به اسم اسلام از دخالت در سياست و حتي از شعار عليه اسرائيل و آمريكا منع و مسلمانان را به دلخواه آمريكا و اسرائيل و ساير دشمنان اسلام و برخلاف سيره پيامبر عظيم الشأن اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) و مسلمانان صدر اسلام از دخالت در سياست منع مي كنند . » ( 2 )
ملاحظه حكمت ها و فلسفه هاي اعمال و مناسك حج نيز تا حدود زيادي پيوستگي حج را با سياست ، نمايان مي سازد . در حج علاوه بر ابعاد عبادي و معنوي ، اهتمام به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ص 94
2 ـ صحيفه نور ، ج 15 ، ص 186 ، از پاسخ امام خميني به نامه خالد بن عبدالعزيز ، شاه عربستان ، در تاريخ 18/7/60
|
137 |
|
امور مسلمين در اقصي نقاط جهان ، وحدت ميان ملتهاي مسلمان از هر قوم و مذهب و ملّيتي ، معارفه مسلمانان ، پاسخ به فرياد مظلومان و ستمديدگان ، قيام به قسط ، مبارزه با مظاهر شرك و بت پرستي ، استقامت تا سرحدّ فداشدن ، آگاهي دادن به ملتهاي مسلمان بلكه مستضعفان عالم و مواردي از اين قبيل همه و همه از اسرار و حِكَم حج محسوب مي شوند ، كه از لابلاي آيات و احاديث و سيره نظري و عملي انبيا استفاده مي شود . آيا حجي كه داراي چنين اسراري باشد ، مي تواند از سياست بيگانه باشد ؟ هرگز .
1ـ بعد اجتماعي
بعد اجتماعيِ حج ، آشكارتر از آن است كه محتاج توضيح باشد . حج عبادتي جمعي است ، در عين آنكه داراي ابعاد فردي معنوي و عبادي نيز هست . بعد اجتماعي حج بسيار فراتر از بعد فردي آن است . گرچه يكي از اسرار حج ، آن است كه انسان در اجتماع عظيم انسانها ، درصدد خودسازي و ايجاد ارتباط معنوي با خدا باشد و خود را تنها احساس كند تا به ياد تنهايي روز محشر بيفتد ، اما اين تنها يكي از اسرار بي شمار حج است .
|
138 |
|
جمع كردن مسلمانان از اقصي نقاط جهان ، از اقوام و قبايل و ملّيتهاي گوناگون ، با آداب و رسوم و رنگهاي مختلف ، در يك زمان و در يك مكان ، چيزي فراتر از عبادت فردي است . نمايش شكوه ، عظمت و قدرت اسلام و مسلمين است . نمايش اتحاد و يكپارچگي يك امت بر حول يك محور ، نمايش وحدت و يكرنگي و بدون هرگونه تبعيضي است .
« مكّه » را « بكّه » نام نهاده اند بخاطر ازدحام فراوان مردم در يك جا ، ( 1 ) به طوري كه زن و مرد ، كوچك و بزرگ ، پير و جوان ، رييس و مرئوس ، حاكم و رعيت و سياه و سفيد ، در كنار يكديگر و به صورت فشرده مشغول عبادتند . چنانكه يكي ديگر از وجوه تسميه آن به « بكّه » آن است كه گردنكشان را به زير مي كشد و جبابره را به تعظيم وامي دارد . ( 2 ) وجوه ديگري نيز بر اين نامگذاري ذكر كرده اند كه از موضوع بحث ما خارج است . ( 3 )
آثار و بركاتي كه بر بعد اجتماعي حج مترتب است ، با اهميت و ارزشي كه اسلام براي اجتماع مسلمانان قائل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ لسان العرب ، ج 1 ، ص 473
2 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 250
3 ـ نكـ : مجمع البحرين ، ص 414
|
139 |
|
است چنانكه از تأكيد و سفارش به تكاليفي چون جمعه و
جماعات استفاده مي شود ـ نمي تواند مغفول قانونگذار واقع شود .
اهتمام به امور مسلمين « مَن أصبَحَ لا يَهْتَمَّ بِأُمُور الْمُسْلِمِين ، فَلَيْسَ مِنْهُم » ، ( 1 ) وحدت مسلمانان { وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا } ، ( 2 ) معارفه مردم در موسم حج ( وجوب حج بر هر مسلمان مستطيع ، فارغ از مليّت و قوميّت كه هرساله از همه بلاد در آنجا اجتماع مي كنند ) ، بت شكني و مبارزه با شرك و بت پرستي ( به تأسي از حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حجّه الوداع ) ، پاسخ به فرياد مظلومان و ستمديدگان و دهها نمونه ديگر ، همگي از آثار و بركات و منافع حج براي مردم است كه بر اجتماع مسلمين در حج مترتب مي شود .
اهتمام اسلام به اجتماع مسلمين ، به اندازه اي است كه هم انزوا و رهبانيت را محكوم مي كند و هم به انحاء مختلف آنان را گرد مي آورد ، هر روز به نماز جماعت در
مساجد ، و هر هفته به اجتماع در نماز جمعه ، هر سال به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار ، ج 71 ، ص 339
2 ـ آل عمران : 103
|
140 |
|
اجتماع در نمازهاي عيد فطر و قربان و نيز اجتماع در
بيت الله الحرام ترغيب مي نمايد . برخي اجتماعات محلّي ، برخي شهري و برخي جهاني است . اسلام ، موجبات اجتماع مردم را به طور طبيعي و بدون كمترين هزينه و زحمت فراهم كرده تا مردم از آثار و بركات آن بهره مند شوند ؛ چرا كه خداوند از آن بي نياز است . مكاتب و دولتهاي ديگر براي جمع كردن مردم نيازمند تبليغات وسيع و مخارج سرسام آورند ، درحالي كه در اسلام ، مردم بر اساس تكليف ديني اجتماع مي كنند ، چنانكه ائمه ( عليهم السلام ) مردم را به اجتماع در عزاي امام حسين ( عليه السلام ) ترغيب نمودند تا بدينوسيله مكتب حسيني زنده بماند .
2ـ بعد فرهنگي و اقتصادي
حج عبادتي است كه علاوه بر ابعاد معنوي ، اجتماعي و سياسي ، داراي ابعاد اقتصادي و فرهنگي هم هست . مسلمانان ، بلكه مستضعفان عالم بايد از منافع آن بهره مند گردند . قرآن كريم در زمينه آثار و بركات حج مي فرمايد :
{ وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيَّام مَعْلُومَات عَلَي مَا
|
141 |
|
رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الاَْنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ } . ( 1 )
« و در ميان مردم براي ( اداي ) حج بانگ برآور تا ( زائران ) پياده و ( سوار ) بر هر شتر لاغري ـ كه از هر راه دوري مي آيند ـ به سوي تو روي آورند ، تا شاهد منافع خويش باشند و نام خدا را در روزهاي معلومي بر دامهاي زبان بسته اي كه روزي آنان كرده است ، ببرند . پس ، از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد . »
از منافعي كه مردم با اجتماع خويش در حج ، مشاهده مي كنند ، قرباني كردن دامهاست تا هم حجاج از آن بهره مند شوند و هم فقرا و مستمندان . چنانكه از روايات نيز درخصوص منافع حج استفاده مي شود كه كسي كه نذري براي خانه خدا كند ، از آنِ زائران خداست ، مي فروشند و به افراد محتاج مي دهند . ( 2 )
زمخشري مفسر بنام اهل سنت معتقد است : مراد از
« منافع » كه در آيه شريفه ، نكره آورده شده ، منافع اختصاصي حج است كه شامل منافع دنيوي و اخروي بوده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ حج : 27 و 28
2 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 354
|
142 |
|
و در ساير عبادات يافت نمي شود . ( 1 ) البته اين معنا كه منافع
حج منحصر به منافع دنيوي نيست و شامل منافع معنوي و اخروي مي شود ، در آيات و احاديث متعددي بچشم مي خورد .
آيه شريفه { إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُديً لِلْعَالَمِينَ } ، نشان مي دهد كه « مكه » عامل خير و بركت براي مردم است ، چه اينكه مايه هدايت جهانيان مي باشد ، لذا آثار و بركات آن اختصاص به مسلمانان ندارد . از همين آيه مي توان استفاده كرد كه بايد از بيت الله الحرام و حج ، منافعي عايد مردم جهان گردد ، گذشته از اينكه مستمندان و گرسنگان سير شوند ، مشكلاتشان نيز حل شود ، از نعمت هدايت الهي بهره مند شوند ، شرّ ظالمان و مستكبران از سرشان كوتاه گردد و حقوقشان استيفا شود . . . آيا تأمين چنين منافعي براي مستضعفان عالم ، جز با اعلان برائت از مستكبران و ستم پيشگان و رهايي از سلطه آنان ميسور است ؟
شكي نيست كه برآورده شدن نيازهاي معنوي و دنيوي مسلمانان از رهگذر حج ، از طرق غيرعادي و خارق العاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ زمخشري ، كشاف ، ج3 ، ص152
|
143 |
|
منظور نظر نيست ، بلكه با اهتمام مسلمانان به انجام واقعي
حج و با عنايت به ابعاد معنوي و سياسي آن تحقق مي يابد .
يكي ديگر از بركات حج ، « امنيت » است ، هركس به اين مكان مقدس و حرم الهي وارد شود ، مأمون است و اين امنيت البته امنيت تكويني نيست بلكه تشريعي است ، بدين معنا كه خداي سبحان قوانين و مقرراتي را وضع نموده كه نه تنها انسانها ، بلكه حيوانات و گياهان نيز در امنيت بسر برند . اين نعمت از بركات وجود حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) است كه با دعاي خود و اجابت دعايش از سوي خداي سبحان ، براي مردم تحقق يافت . { ومن دخله كان امناً } . ( 1 )
« رفع تبعيض » ميان اقشار مختلف مردم ، غني و فقير ، مدير و كارمند و كارگر ، تاجر و كاسب ، حاكم و رعيت ، از بركات فرهنگي حج بشمار مي رود و مايه دلگرمي طبقات پايين جامعه و مانع بوجود آمدن روح غرور و استكبار در طبقات بالاي جامعه مي شود ، به علاوه كه چون حج تمرين زندگي توحيدي است ، موجب تربيت و تزكيه نفوس مي شود تا در همه جوامع اسلامي تبعيض رخت بربندد .
قطع دست مستكبران و زورگويان از منابع مسلمين ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران : 97
|
144 |
|
بركت ديگر حج است كه هم جنبه سياسي دارد كه استقلال
سياسي مسلمين را به دنبال دارد و هم جنبه فرهنگي كه روح عزّت و استقلال را در جوامع اسلامي تقويت مي كند و هم جنبه اقتصادي ؛ چرا كه ذخاير و منابع مسلمين صرف مسلمانان مي شود .
3ـ جايگاه حج در عبادات
حج داراي اهميتي است كه كمتر عبادتي اين اهميت و ويژگي ها را دارد . گرچه حَجّة الاسلام بر هر مكلفي يك مرتبه واجب است ، امّا انجام مكرر آن ، مورد تأكيد است ؛ به طوري كه مكروه است زائر بيت الله الحرام هنگام خروج قصد عدم بازگشت بدان را داشته باشد . اهميت برگزاري حج در موسم خاص آن ، به اندازه اي است كه قانونگزار راضي به تعطيل آن نيست و درموقع لزوم ، حاكم اسلامي مي تواند مردم را به اجبار روانه مكه نمايد تا حج بجاآورند ( 1 ) و اگر داراي مكنت مالي نيستند ، هزينه سفر آنان را از بيت المال تأمين نمايد . ( 2 )
ثوابهاي فراواني كه بر انجام مناسك حج مترتب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 15
2 ـ همان ، ص16
|
145 |
|
گرديده ، همگي نشانگر اهميت اين عبادت است ؛ عبادتي كه نمايش قدرت ، عظمت ، عزت ، شوكت و وحدت مسلمانان است و همه ساله در برابر چشم جهانيان برگزار مي شود و رعبي در دل مشركان و مستكبران مي افكند . حجي كه عزت مسلمانان را تأمين نكند و هيچ تأثيري در رهاساختن آنان از سلطه مستكبران و استبدادپيشگان نداشته باشد ، حج واقعي نيست . حجي كه نسبت به پايگاه قدرتمندان و مستكبران و اعمال و رفتار آنان بي تفاوت باشد و حتي موقعيت آنان را تثبيت كند و مايه تفاخر و تكاثر ثروت باشد ، حج نيست . چنين حجي در عصر جاهليت نيز رايج بود و اساساً حج شعار ديني عرب جاهلي بود و اشراف و صاحب منصبان مكه از آن بهره هاي فراوان سياسي ، اجتماعي و اقتصادي مي بردند . اسلام با ظهور خود بر « حج جاهلي » كه تأمين كننده منافع قدرتمندان و نژادپرستان و زورگويان جامعه بود ، خط بطلان كشيد و « حج ابراهيمي » را احيا كرد . تفاوت حج ابراهيمي با حج جاهلي تنها به برداشتن چند بت سنگي و چوبي از خانه خدا نبود ؛ چرا كه خطر مستكبران و طاغوتها به مراتب بيشتر از چند بت سنگي و چوبي است .
مروري بر تاريخ زندگي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه ( عليهم السلام ) و علما و
|
146 |
|
مجاهدان راهِ دين ، نشان مي دهد كه چقدر از موسم حج و اجتماع مسلمين در راه افشاي چهره غاصبان و مستكبران و ستمگران بهره مي جستند .
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در موسم حج از مسلمانان مي خواستند به گونه اي ظاهر شوند كه رعب در دل مشركان بيفكنند ، شانه هاي خود را عريان كنند تا دشمن بازوان تواناي ايشان را مشاهده كند . ( 1 ) پيامبر از مراسم حج براي زدن آخرين ضربه بر پيكر مشركان حجاز و فتح مكه و پاك كردن خانه خدا از مظاهر شرك و بت پرستي استفاده كرد و عظمت اين فتح و نصرت الهي سبب شد تا مردم گروه گروه به اسلام بگروند .
{ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللهِ أَفْوَاجاً } ( 2 )
فرياد برائت اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) در منا و يوم الحج الأكبر كه ابلاغ برائت خدا و رسول او به مشركان بود ، سخنراني حضرت امام حسين ( عليه السلام ) در سال 58 هجري و در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجمع البيان ، ج9 ، ص127
2 ـ نصر : 1 و 2
|
147 |
|
زمان حاكميت بني اميه در سرزمين منا و انتقاد شديد از
عملكرد معاوية بن ابي سفيان و تأكيد بر رساندن پيامش به گوش مردم در شهرها ، توسط زائران بيت الله الحرام ، ( 1 ) وصيت امام باقر ( عليه السلام ) مبني بر اقامه مراسم روضه خواني در موسم حج و در سرزمين منا كه محل اجتماع همه زوار در يك زمان است ، ( 2 ) با هدف افشاي چهره ظالمان و ستمگران ، همگي در اين راستا قابل تحليل است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ احتجاج ، امين الاسلام طبرسي ، ج 2 ، ص 18 و 19 ، تحقيق شيخ ابراهيم بهادري با اشراف شيخ جعفر سبحاني ، دارالأسوة للطباعة والنشر .
2 ـ محمد باقر مجلسي ، جلاء العيون ، ص 692 ؛ نيز نكـ : تحليل حضرت امام خميني از اين وصيت ، صحيفه نور ج 16 ، ص 218
|
148 |
|
خاتمه : شبهات و القائات
بحثي كه در خاتمه اين مقاله مطرح است ، پاسخ به پاره اي از شبهات و اشكالاتي است كه از سوي ناآگاهان ، جاهلانِ متنسك و عالمانِ متهتّك القا گرديده است ، شبهاتي كه يا جهل به اسلام و معارف آن و خودباختگي در برابر مكاتب ديگر منشأ آنهاست و يا علمي كه در خدمت
دربارها و قدرتمندان است . به بعضي از شبهات در مباحث گذشته پاسخ داديم ، ولي گشودن فصلي جداگانه براي
پاسخگويي به شبهات ، با توجه به رسوخ بعضي از آنها در اذهان مسلمانان امري ضروري است .
1 ـ بيگانگي حج از سياست
در بخش دوم دلائل و شواهد پيوند حج و سياست
را شرح داديم ، در اين فرصت به پاره اي از شبهاتي
|
149 |
|
كه استعمارگران در القاي آن سهم بسزايي داشتند ، مي پردازيم . قبل از پاسخ به اين شبهه ، با استفاده از كلمات حضرت امام خميني ( قدس سره ) كه در شبهه شناسي و برملا كردن انحرافات و كج انديشي ها و تصحيح انديشه ها نقش اساسي داشتند ، به توضيح اين شبهه مي پردازيم :
« چه بسا جاهلان متنسك بگويند كه قداست خانه حق و كعبه معظمه را به شعار و تظاهرات و راهپيمايي و اعلان برائت نبايد شكست و حج جاي عبادت و ذكر است ، نه ميدان صف آرايي و رزم و نيز چه بسا عالمان متهتك القا كنند كه مبارزه و برائت و جنگ و ستيز كار دنياداران و دنياطلبان بوده و ورود در مسائل سياسي آن هم در ايام حج ، دونِ شأن روحانيون و علما مي باشد . » ( 1 )
علي رغم « تصحيح انديشه ها » از سوي حضرت امام و برملاكردن انحرافات فكريِ خوديها و القائات بيگانگان ، هنوز فلسفه حج و پيوستگي عميق آن با سياست ، براي مسلمانان آشكار نشده است . امام خميني غربت اسلام و حج را در جوامع اسلامي از بزرگترين مصائب مي شمردند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صحيفه نور ، ج 20 ، ص 111
|
150 |
|
و مي فرمودند :
« بزرگترين درد جوامع اسلامي اين است كه هنوز فلسفه واقعي بسياري از احكام الهي را درك نكرده اند و حج با آن همه راز و عظمتي كه دارد ، هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بي حاصل و بي ثمر باقيمانده است ، . . . چيزي كه تا به حال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليل گران مغرض و يا جيره خواران به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است ، اين است كه حج يك عبادت دسته جمعي و يك سفر زيارتي و سياحتي است . » ( 1 )
« راحت طلبي » و « دنياخواهي » يكي از عوامل تفكر جدايي دين از سياست و حج از امور سياسي است ؛ چرا كه لازمه پيوند دين با سياست ، مجاهدت و ايثار و ازخودگذشتگي در مصاف با دشمنان و سلطه طلبان و استعمارگران است و تنها احرار و وارستگان از دنيا و زخارف آن ، مرد اين ميدانند ، چنانكه عامل وسوسه و القائات مغرضان و جيره خواران و بيگانگان مبني بر بيگانگي دين از سياست بالأخص حج از امور سياسي ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ص 229
|
151 |
|
خوف و وحشت آنان از حضور دين در صحنه هاي اجتماعي و سياسي است . دين مقدس از نظر آنان ديني است كه فقط به امور عبادي بپردازد و حكومت و سياست را به سياستمداران بسپارد . آنان ضربات سهمگيني از حضور دين و عالمان ديني در عرصه سياست متحمل شده اند و تلاش زيادي را در جهت القاي اين تفكر شوم و انحرافي صرف كردند تا مسلمانان ، خود صحنه را به نفع آنان ترك كنند و نيازي به مقابله جدّي آنان نباشد .
حضور ميرزاي شيرازي در يكصد سال قبل در عرصه سياست و مقابله با قرارداد ننگين رژي و نجات ملت مسلمان ايران از چنگال استعمار انگليس ، قدرت دين و روحانيت را در صحنه اجتماع و سياست به نمايش گذاشت . اين حضور سرنوشت ساز ، استعمارگران را به
تأمل واداشت كه مانع گسترش و حضور اين قدرت در
صحنه شوند و در صورت ناتواني از مقابله روياروي ، در صدد به انحراف كشاندن حضور آنان و نهضتهاي سياسي شان برآيند كه نهضت مشروطيت يكي از اين موارد است . استعمارگران بتدريج توانستند « جدايي دين از سياست » را القا كنند و به مسلمانان بباورانند .
امام خميني با افشاگري پرده از توطئه خطرناك دشمنان
|
152 |
|
برمي دارند و مي فرمايند :
« . . . اين كتاب سرچشمه همه چيز است ، از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست ، تا بي خبران نگويند عرفان و فلسفه بافته ها و تخيلاتي بيش نيست و رياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است يا اسلام به سياست و حكومت و اداره كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و رؤساي جمهور و اهل دنياست يا اسلام دين صلح و سازش است و حتي از جنگ و جدال با ستمكاران بري است . و به سر قرآن آن آورند كه كليساي جاهل و سياستمداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشأن آوردند . » ( 1 )
سرنوشت دردناك مسيحيت كه معلول جهالت ارباب كليسا و بازيگري سياستمداران است ، بايد ما را به تأمل
وادارد و احتمال آنكه استعمارگران ، كه از اسلام به مراتب بيش از مسيحيت بيم دارند ، با سوءاستفاده از جهالت و ناداني مقدسين كج فهم ، مسلمانان را نيز به بازي گرفته و به همان سرنوشت دچار سازند ، منتفي ندانيم . القاي اين
مطلب كه اسلام دين صلح طلبي و سازش است و مبارزه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ص 19
|
153 |
|
برائت از مشركان به اسلام ارتباطي ندارد ، جزئي از همين طرح خطرناك است . هوشياري مسلمين در معرفي اسلام ناب ، بدون كمترين انعطافي ملتها را بيدار و به اسلام علاقمند كرده و اميد به آينده را در آنان زنده خواهد
كرد ، هرچند استعمارگران ، ما را به « بنيادگرايي » متهم سازند . تبليغ بُعد « ظلم ستيزي » اسلام ، حمايت از
مظلومان و ستمديدگان عالم است و البته مستكبران و ستم پيشگان و مزدوران آنها را ناخرسند خواهد كرد . به اميد آنكه حج از هجران و غربت به درآيد و منشأ آثار و بركات فراواني براي جوامع اسلامي گردد ، به ويژه بُعدِ سياسي آن ؛ چرا كه :
« از همه ابعاد آن مهجورتر و مورد غفلت تر ، بُعد سياسي اين مناسك عظيم است كه دست خيانتكاران براي مهجوريت آن بيشتر در كار بوده و هست و خواهد بود . » ( 1 )
شخصيتها و مصلحان بيداري چون حضرت امام خميني و استاد شهيد مطهري ، « جدايي دين از سياست » را تز استعماري دانسته و راه خنثي كردن آن را بيداري مسلمين و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صحيفه نور ، ج 19 ، ص 43
|
154 |
|
آگاه كردن آنان و معرفي چهره واقعي مكتب مي دانستند و خودشان ، بيشترين تلاش را در اين راه صرف كردند ، به طوري كه سيره نظري و عملي آنان ، از بهترين منابع شناخت مكتب شمرده مي شود .
2ـ بدعت
اين اتهام از سوي كساني مطرح مي شود كه دين را به خدمت دربارها درآورده و به ناچار مطابق ميل آنان سخن مي گويند . آخوندهاي درباري و عالمان متهتك ، اعلان برائت از مشركان را « بدعت » و « شرك » مي شمارند . البته چون بدعت يكي از مراتب شرك است ، مي توان بدعت را نوعي شرك و شخص مبدع را مشرك ( نه مشرك اصطلاحي و خارج از دايره اسلام ) دانست ، اما به شرط آنكه واقعاً « بدعت و نوآوري در دين » باشد ، بدعت در شريعت مذموم و ممنوع است و به قول منطقيين در اين كبري اختلاف و نزاعي نيست ، اشكال و نزاع در اين بحث نيز صغروي است .
وهابيان كه در جمود و تحجّر ، گوي سبقت را از خوارج و مقدسين نادان صدر اسلام ربوده اند و به جز اعتقادات خشك و ظاهريِ خويش ، همه اعتقادات فِرَق و مذاهب
|
155 |
|
ديگر اسلامي را مردود و گاهي شرك و كفر تخيّل مي كنند ، در اين زمينه نيز چوب تكفير را بلند كرده و بر سر مناديان توحيد حقيقي و حج ابراهيمي مي كوبند . آنان بسان تحجّرگرايان تاريخ اسلام ، با هر پديده نوظهوري مخالفت ورزيده و آن را بدعت و نوآوري در دين تصور مي كنند ، در حالي كه به اعتراف دانشمندان فرق اسلامي ، به هر پديده نوي بدعت گفته نمي شود .
يكي از علماي معاصر اهل سنت در اثر مفيد و ارزشمند خود كه مورد تأييد بسياري از علماي اهل سنت قرار گرفته ، در زمينه بدعت و تقسيمهايي كه از سوي برخي ارائه شده ، بحث نموده و نكات سودمندي را متذكر شده است .
وي ، با نقل تقسيم بدعت از سوي علماي سلف همچون سيوطي ، محلّي ، ابن حجر ، نووي و امام عز بن عبدالسلام ، به : بدعتهاي خوب و بدعتهاي بد ، به كساني كه با جهل و تعصب كوركورانه و با عقول ناقص و دركهاي بيمارگونه و تنگ نظري ، با هر پديده نو و اختراع مفيدي با حربه بدعت و اينكه هر بدعتي گمراهي است ، مبارزه مي كنند ، حملهور شده است ؛ چرا كه آنان بين انواع بدعت تفاوت قائل نشده اند ، درحاليكه روح شريعت اسلام اقتضا مي كند كه بين انواع بدعت فرق قائل شويم و بگوييم ، بدعتها بر دو
|
156 |
|
نوعند : « خوب » و « بد » .
در مقابل ، عده ديگري با تمسك به سخن پيامبر كه « كلّ بدعة ضلالة » اين تقسيم را ناروا دانسته و تقسيم جديدي را ارائه كرده اند : بدعت ديني و دنيوي ، بدعت ديني ممنوع و گمراهي است ، ولي بدعت دنيوي مباح و مجاز است .
عالم معاصر و مؤلف كتاب ، بر هر دو ديدگاه خرده گرفته است ؛ چرا كه اشكال « منافات تقسيم بدعت به خوب و بد » ، با عموم كلام پيامبر مشترك الورود است و بر تقسيم دوّم نيز وارد است . سپس بدعت ممنوع را همان بدعت ديني دانسته ، ولي بدعت دنيوي را نيز به طوركلي مجاز ندانسته ، بلكه برخي از موارد آن را خوب و مجاز و برخي ديگر را بد و ممنوع شمرده است . آنگاه خود بدعت را به شرعي و لغوي تقسيم كرده و تقسيم بدعت به خوب و بد را از آنِ « بدعت لغوي » دانسته ، همان بدعتي كه در تقسيم دوم « بدعت دنيوي » شمرده شده است .
به هرحال براي گريز از تنگ نظريهاي جامد و خشك متحجّران در ميان اهل سنت ، گروهي از علماي اهل سنت راههايي را ارائه كرده اند .
گذشته از ايرادها و اشكالاتي كه در مطالب فوق از ديدگاه اماميه وجود دارد و اينكه بدعت در دين به طوركلي
|
157 |
|
حرام و موجب گمراهي است و متصف به خوبي نخواهد شد ، چنانكه مؤلف معاصر اهل سنت همين اشكال را به بيان ديگري ارائه نموده است ، مطالب گذشته فعلا از حريم بحث ما خارج است ، آنچه مربوط به بحث فعلي ما مي شود ، اشاره اي به تعريف « بدعت » است تا روشن شود « برائت از مشركان » نه تنها بدعت و نوآوري در دين نيست ، بلكه جزو دين و از اصول تفكيك ناپذير حج ابراهيمي است .
همين عالم مالكي در تعريف بدعت ، مي گويد :
« إنّ الزيادة او الإختراع المذموم هنا هو الزيادة في أمر الدّين ليصير مِن أمر الدين والزيادة في الشريعة ليأخذ صبغة الشريعة فيصير شريعة متبعة منسوبة لصاحب الشريعة وهذا هو الذي حذر منه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بقوله : مَنْ أحدث في أمرنا هذا ما ليس منه ، فهو ردّ » . ( 1 )
در حقيقت زيادتي يا نوآوري مذموم ، همان زيادتي در امر دين است ، به طوري كه جزو دين گردد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سيد محمد بن علوي المالكي الحسني ، مفاهيم يجب أن تصحّح ، ص 102 تا 106 ، دائرة الاوقاف والشؤون الاسلاميه ، دبي .
|
158 |
|
و زيادتي در شريعت است ؛ به طوري كه رنگ شريعت به خود گيرد و شريعت لازم الاتباعي شود كه
به صاحب شريعت منتسب است ، و اين زيادتي همان است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « كسي كه در امر
ما چيزي را احداث كند كه جزو آن نيست ، مردود
است . »
علماي اماميه نيز در مباحث مختلف فقه ، برخي
از اعمال را بخاطر بدعت بودنش ، تحريم كرده اند . علي رغم وجود اختلافات جزئي در اين موضوع ، حرمت بدعت و تشريع ، اجماعي بلكه ضروري دين شمرده
شده است .
شهيد ثاني معتقد است كه بدعت به حسب روايات ، « چيزي است كه در عهد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نبوده است » ، لذا اعم از حرام و مكروه است . محقق اردبيلي بر اين بيان
خرده گرفته و در بحث « عدم جواز استعمال آب نجس در طهارت » احتمالاتي را در معناي « لا يجوز » در عبارت علاّمه مطرح نموده است ، يكي از احتمالات ، « ترتب عقاب و مذمت » است كه مبتني بر اعتقاد به مشروعيت تطهير با آب نجس و به عنوان طهارت شرعي مي باشد و
چون چنين عملي با چنان اعتقادي همراه است ، بدعت
|
159 |
|
شمرده مي شود و هر بدعتي ، گمراهي است . ( 1 )
فاضل نراقي در اثر نفيس خود « عوائد الأيام » وضع را به اين بحث اختصاص داده و ضمن نقل رواياتي در اين زمينه ، نظر فقها را درباره بدعت اينگونه تبيين نموده است :
« بسياري از اعلام مي گويند : اگر فلان عمل كه شرعي بودنش ثابت نشده ، بدون قصد عبادت و ثبوت از ناحيه شارع و اطاعت او انجام گيرد ، لغو است كه نه ثوابي بر آن مترتب مي شود و نه عقابي ؛ ولي اگر كسي به قصد عبادت و اطاعت و با اعتقاد به عبادت بودنش انجام دهد ، حرام و موجب عقاب است ، چون بدعت و تشريع است و مقتضي اين سخن آن است كه بدعت ، هر فعلي است كه به قصد عبادت و مشروعيت و اطاعت شارع انجام مي گيرد ، بدون آنكه ثبوتش از ناحيه شرع ، مسلّم باشد . »
فاضل نراقي بر اين تعريف خرده گرفته و پس از بحث و بررسي نظر خود را ارائه نموده است :
« هر فعلي كه از ناحيه شرع ثابت نشده باشد ، انجام آن با اعتقاد به اينكه از ناحيه شرع است ، ممكن نيست ؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مقدس اردبيلي ، مجمع الفائده والبرهان ، ج 1 ، ص 280 ، مؤسسة النشر الاسلامي .
|
160 |
|
ولي البته انجامش به عنوان اينكه از ناحيه شرع است يا آن را براي ديگري شرعي قرار مي دهد ، ممكن است و اين همان تشريع و ادخال در دين است ، گرچه شخص متشرع ، خود معتقد به ثبوتش از ناحيه شرع نباشد ، و اين همان بدعت است .
بر همين اساس ، بر نوآوريهاي خلفاي جور ، بدعت اطلاق مي شود . مثل اذان سوم در روز جمعه ، شستن پاها در وضو ، شستن صورت در وضو براي بار سوم ، جماعت در نمازهاي نافله با اينكه آنها معتقد به ثبوت از ناحيه شارع نبودند ، بلكه خودشان آنها را در دين داخل كردند .
خلاصه مناط در « بدعت » ، « تشريع » و « ادخال در دين » ، قرار دادن چيزي است به عنوان شرع براي ديگري ، و ازجمله احكام شرع براي او ، نه براي خود شخص ؛ چرا كه چنين چيزي غيرممكن است . پس بدعت فعلي است كه غير شارع ، بدون دليل شرعي آن را به عنوان يك امر شرعي براي ديگري مقرّر كند ، اما افعال خارج از اين محدوده ، اصطلاحاً بدعت و تشريع نيست . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مولي احمد نراقي ، عوائد الايام ، ص 319 تا 326 ، مكتب الاعلام الاسلامي في الحوزة العلميه .
|
161 |
|
سپس مؤيدي را از كلام صدوق ارائه نموده است .
با روشن شدن معناي « بدعت و تشريع » در كلمات علماي اهل سنت و فقهاي اماميه و پس از تبيين مباني ديني و سياسي برائت از مشركان ، با استفاده از كتاب و سنت ، و روشن شدن جايگاه برائت در دين و حج ابراهيمي ، پوچي ادعاي « بدعت در دين » ، آشكارتر گرديد ؛ چرا كه « برائت از مشركان » يكي از اصول اساسي دين و حج است .
حقيقت آن است كه اشكالاتي از اين قبيل ، بيش از آنكه صبغه ديني و علمي داشته باشد ، « اتهام سياسي » و براي خارج كردن رقيب از صحنه است ؛ چرا كه اقدامات فراوان « ضدّ دين » در برابر چشمان آخوندهاي درباري ، نه تنها بدعت شمرده نمي شود ، بلكه گويي عين دين است . آيا سرسپردگي به كفار و اجانب و نوكري آمريكاي جهانخوار ، دشمن سرسخت اسلام و مسلمين ، با دين منافاتي ندارد ؟
آيا تحميق مردم و تحميل اعتقادات خود به آنان و منع استفاده از سخن ديگران ، توصيه اسلام و پيامبر مكرّم
اسلام است ؟ آيا كشتن زائران خانه خدا در حرم امن الهي به جرم فرياد برائت از مشركان و در سرزميني كه حيوانات و گياهان نيز امنيت دارند ، دستور دين است ؟
لذا منشأ اين اشكالات و اتهامات را بايد در جاي
|
162 |
|
ديگري جستجو كرد ، سياستگذاران و طرّاحاني كه از برگزاري مراسم اعلان برائت از مشركان متضرّر مي شوند ، روشن است كه وقتي « راهپيمايي مكه و مدينه ، بسته شدن شيرهاي نفت عربستان را بدنبال داشته باشد و به نابودي سرسپردگان شوروي و آمريكا ، ختم شود . » ، چه كساني بايد مانع برگزاري مراسم برائت باشند .
3ـ جدال
مي گويند : قرآن حجاج بيت الله الحرام را از جدال نهي مي كند و آيه شريفه { وَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي اْلحَجِّ } ( 1 ) را به عنوان مستند ادعاي خويش قرائت مي كنند .
اين هم از آن قبيل تحريفهايي است كه نه تازگي دارد و نه آخرين آن خواهد بود ؛ تحريفي همچون تحريف عمروعاص كه سخن پيامبر را در حقّ عمار در جنگ صفّين ، بدون آنكه انكار كند ، واژگونه كرد و علي ( عليه السلام ) را قاتل عمار معرفي نمود ؛ چرا كه او ، عمّار را به ميدان جنگ آورده بود !
هريك از واژه هاي « رفث » و « فسوق » و « جدال » در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره : 197
|
163 |
|
آيه شريفه ، معاني مشخصي دارد كه از سوي مفسران شيعه
و سني ذكر گرديده است ، و در هيچ تفسيري « برائت و انزجار از دشمنان خدا » ، « جدال مورد نهي در آيه شريفه » شمرده نشده است .
در تفسير اين بخش از آيه شريفه ، تحقيقاتي صورت گرفته ، ( 1 ) به طوري كه ما را از تفصيل در اين زمينه مستغني مي كند .
اجمالا آنكه معناي « لا جدال في الحج » در ميان علماي اهل سنت مورد اختلاف است و شش معنا در بعضي از تفاسير براي آن نقل كرده اند ( 2 ) و البته هيچيك از آنها بر ادعاي واهي ايرادكنندگان منطبق نمي باشد .
امّا علما و مفسران اماميه به پيروي از ائمه معصومين ( عليهم السلام ) « جدال » را بر معناي خاصي حمل كرده اند و آن گفتن
« لا والله » و « بلي والله » است ( 3 ) و ناظر به عملي است كه در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نكـ : « درباره برپايي حج ابراهيمي » ، عباسعلي عميد زنجاني ، ص 123
2 ـ تفسير الجامع لاحكام القرآن ، قرطبي ، ج1 ، ص409
3 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 108 ؛ الميزان ج 2 ، ص 80 ؛ جواهر الكلام ، ج 18 ، ص 359 در اين اثر فقهي بر اين معنا از جدال و حرمت آن به كتاب ، سنت و اجماع استدلال شده است ؛ چنانكه در رساله هاي عمليه آمده است : « جدال كه عبارت از قسم خوردن با كلمات « بلي والله » و « نه والله » مي باشد ، بر محرم حرام است ، خواه قسم راست باشد يا دروغ ، خواه در حال نزاع و ستيزه جويي باشد يا نباشد و بنابر احتياط واجب بايد از مطلق قسم خوردن به خداوند پرهيز شود . در پاره اي روايات نيز ، « دشنام يا فخرفروشي » ، جدال شمرده شده است كه احتياط واجب پرهيز از اين دو مي باشد .
|
164 |
|
جاهليّت بين مردم رواج داشت . اسلام براي جلوگيري از سوگند خوردن ، حتي اگر سوگند صادق باشد ، آن را در مراسم حج تحريم نموده است . حتي اگر معناي لغوي هم مراد باشد كه به معناي « مجادله و مشاجره و نزاع » مي باشد ، چنانكه علماي اهل سنت معتقدند ، بازهم ارتباطي به « اعلان برائت از مشركان » ندارد ؛ چرا كه اعلان برائت توسط زائر بيت الله الحرام ، از كافر و مشركي است كه به حريم خانه خدا راه ندارد و در آنجا حاضر نيست تا به نزاع و مشاجره بيانجامد ، كساني هم كه در حرم الهي حضور دارند ، مسلمانان بلاد مختلف اند و هيچ زائري با مسلمان نزاع ندارد . به علاوه اگر اعلان برائت از مشركان ، « جدال ممنوع » است ، چگونه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ابوبكر و سپس علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) را مأمور كرد تا برائت خدا و آن حضرت را در حج و سرزمين منا به اطلاع مردم برساند ؟
|
165 |
|
بنظر مي رسد اين اشكال هم مانند اشكال گذشته ،
يك اتهام و بهانه ، براي لكه دار كردن زائراني است كه به عنوان اداي وظيفه ديني و سياسي خود ، فرياد برائت
از مشركان و مستكبران را سر مي دهند ، و هيچ مبناي شرعي ندارد .
به علاوه كه ، امام خميني احياگر حج ابراهيمي و منادي بزرگ وحدت مسلمانان كه بيش از همه از اختلاف آنان رنج مي برد ، هيچگاه راضي به بروز اختلاف و نزاع بين زائران خانه خدا ، در كنار كعبه معظمه نبوده است ، يكي از سرفصلهاي مهم پيامهاي او به حجاج در موسم حج ، « دعوت به وحدت كلمه » بود ، چگونه ممكن است پيروان او را بخاطر فرياد برائت از دشمنان اسلام و قرآن ، به ايجاد نزاع و اختلاف متهم ساخت ؟
جالب آنكه اين اتهامات از سوي كساني مطرح مي شود كه تاريخ حياتشان مملوّ از اهانت و تكفير پيروان فرق گوناگون اسلامي است ، كساني كه در موسم حج بر منابر مسجدالحرام و مسجدالنبي تكيه زده و به بهانه هاي مختلف اعتقادات مسلمين را زير سؤال برده و آنان را به كفر و شرك متهم مي كنند !
اين نوشته را در پايان ، با كلماتي پرنكته از حضرت امام
|
166 |
|
خميني ( قدس سره ) خاتمه مي دهيم :
« مسلماً حج بي روح و بي تحرك و قيام ، حج بي برائت ، حج بيوحدت و حجّي كه از آن هدم كفر و شرك برنيايد ، حج نيست . حج براي نزديك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است وحج تنها حركات و اعمال و لفظ ها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك ، انسان به خدا نمي رسد . حج كانون معارف الهي است كه از آن محتواي سياست اسلام را در تمام زواياي زندگي بايدجستجو نمود . حج پيام آور ايجاد و بناي جامعه اي به دور از رذايل مادي و معنوي است . حج تجلّي و تكرار همه صحنه هاي عشق آفرين زندگي يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست و مناسك حج ، مناسك زندگي است و از آنجا كه جامعه امت اسلامي از هر نژاد و مليتي بايد ابراهيمي شود تا به خيل امت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پيوند خورده و يكي گردد و يد واحده شود ، حج تنظيم وتمرين وتشكل يك زندگي توحيدي است . » ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صحيفه نور ، ج 20 ، ص 229