بخش 4

مکروهات طواف سعی و احکام آن کیفیت و شرائط سعی مسائل سعی مستحبات سعی نکاتی در احکام سعی تقصیر تقصیر با چه چیز محقق می شود وظیفه حاجی در عمره حلق یا تقصیر ؟ مسائل حلق و تقصیر مسائـل وقـوف آیا وقوف رکن است یا نه؟ عرفه کجاست و چرا بدین نام معروف گشت زمان وقوف در عرفه مسائل وقوف اقسام وقوفین وقوف به مزدلفه وجوب توقف در مزدلفه آیا وقوف رکن است؟ نکاتی در باره مزدلفه بیتوته در مزدلفه وقوف به مشعر بعد از طلوع فجر زمان وقوف به مشعرالحرام مستحبات وقوف به مشعر مسائل لازم اعمال منی (رمی ـ قربانی ـ حلق و تقصیر) رمی جمره عقبه شرائط رمی مسائل رمی مستحبات رمی هدی و اقسام آن هدی بر چه کسانی واجب است صفات و ویژگیهای هدی مکان و زمان نحر یا ذبح حکم گوشت قربانی حکم بدل و عوض هدی وکالت در ذبح تقلید و إشعار مستحبات هدی حلق و تقصیر بیتوته در منی


150


طبق وظيفه تقصير نمايد.

      ولي اگر قبل از وقوف به عرفات پاك نشد، حج او به افراد تبديل مي شود و لذا با همان احرام اوّل عازم عرفه و مشعر مي شود، تا وقوفين را درك كند و پس از آن اعمال مني و بقيّه اعمال مكّه را مي آورد.

      و آنگاه كه از همه مناسك حج فراغت پيدا كرد، يك عمره مفرده نيز انجام مي دهد، بنابراين با عمل كردن به اين وظائف، از حجّة الاسلام او نيز كفايت مي كند. مؤيّد اين حكم روايات باب است كه اماميّه نيز بدان فتوا داده اند.


مسئله دوّم:

      به اتفاق جميع فقها، چنانچه بعد از تمام شدن طواف شك كند كه طواف را صحيح انجام داده يا نه؟ به شكّ خود اعتنا نكند و بنا بر صحّت بگذارد و كفاره اي بر او نيست.

      و نيز به اتفاق فقها، اگر بين هفت يا هشت شوط شك كند باز هم بنا بر صحّت مي گذارد و توجّه به شك خود نمي كند.

      ولي اگر بين شش و هفت و يا كمتر از هفت شك نمود، بايد بنا را بر بطلان بگذارد و در اين صورت لازم است در طواف واجب، طواف خود را اعاده نمايد.

      ليكن در طواف مستحب، به شرط اينكه يكي از دو طرف شك كمتر از هفت باشد، بنا بر اقلّ مي گذارد و طواف را تمام مي كند. و بايد توجّه داشت كه در طواف مستحبي فرقي بين شكّ در اثناء و يا بعد از تمام شدن شوط هفتم نيست.

      آنچه را كه تا به حال بيان شد به فتواي فقهاي اماميّه بود، ولي فقهاي اهل تسنن مي گويند: در صورت شكّ، در عدد طواف، بايد بنا بر اقلّ گذاشت، چون قدر متيقن در صورت شكّ، عمل كردن به اقلّ است. چنانكه در عدد ركعات نماز هم، در صورت شك بنا بر اقل گذاشته مي شود.




151


مسئله سوّم:

      كسي كه از طواف زيارت (طواف حج) سه شوط يا كمتر را نياورد، به فتواي حنفيان: وقتي به وطنش برگشت بايد يك گوسفند قرباني كند ولي اگر چهار شوط را ترك كند همچنان به حال احرام باقي خواهد ماند تا زماني كه آن چهار شوط را انجام دهد.(1)

      وليكن به فتواي بقيه مذاهب، حتي اگر يك گام از طواف را هم ترك كند مجزي نيست و زنان بر او حلال نمي شوند چون ركن است. مگر آنكه برگردد و آن يك گام را جبران كند، يا نائب بگيرد كه برايش انجام بدهد. شافعي نيز به اين مطلب تصريح كرده است.(2)

      بديهي است كه اهل سنّت پس از طواف زيارت، زنان را حلال مي دانند ولي شيعه پس از طواف نساء و نماز به حليّت زنان حكم كرده اند.


مكروهات طواف

اماميّه مكروهات طواف را چنين گفته اند:

      1 ـسخن گفتن در چيزهائي كه ذكر خدا، دعا، و قرائت قرآن نباشد. 2 ـخنديدن. 3 ـخميازه كشيدن. 4 ـدراز كشيدن. 5 ـكاري كند كه انگشتهايش صدا بدهد. 6 ـنگه داشتن بول و غائط. 7 ـخوردن و آشاميدن. 8 ـپوشيدن كلاههاي بلند كه در قديم مي پوشيدند، چون مخصوص هيئت (قيافه) يهوديان بوده است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتح العزيز 7/304 ، بدايع الصنايع 2/132 ، الهداية 1/166 .

2 . الام 2/170 ، فتح العزيز 7/303 .





153


سعي و احكام آن:


مباحثي كه در اين بخش بايد بررسي شود عبارتند از:

   1   ـ   كيفيت و شرائط سعي.

   2   ـ   مستحبات سعي.

   3   ـ   احكام سعي.




154


كيفيت و شرائط سعي:

      جميع فقها بر وجوب سعي بين دو كوه صفا و مروه فتوا داده اند، يعني واجب است بعد از طواف خانه خدا و دو ركعت نماز آن، هفت شوط بين صفا و مروه سعي كرد.

      در اينجا لازم است دلايل كساني را كه به وجوب سعي فتوا داده اند، ذكر كنيم.

      1 ـبه روايتي كه سيره رسول خدا را نشان مي دهد:

      «كان يسعي و يقول اِسْعَوْا فانّ الله كَتَب عليكم السّعَيْ.»(1)

      «پيامبر ـ ص ـ خود سعي مي كرد و مي فرمود سعي كنيد چه اينكه خداوند سعي را بر شما واجب كرده است.»

      2 ـگفته اند افعال و اعمال پيامبر در حج، بر وجوب دلالت دارد، مگر اينكه با دليلي ثابت شود كه حضرت از عمل خود قصد وجوب نداشته و چنين دليلي هم ثابت نيست.(2)

      3 ـبه رواياتي كه در باب سعي بين صفا و مروه وارد شده است.


      سؤال: آيا سعي ركن است يا نه؟

      جواب: به فتواي اماميّه: سعي ركني از اركان حج است و بدون آن حج تمام نيست، و اخبار نيز اين حكم را تأييد مي كند.

      و در اين مسأله، مالكيان و شافعيان از اماميّه تبعيت كرده اند.(3) و دليل آنها نيز، هم روايات است و هم معتقدند كه سعي مانند طواف از مناسك و اركان حج است.

      ولي به فتواي حنفيان: واجب غير ركني است; مانند بيتوته در مزدلفه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد 1/344 .

2 . بداية المجتهد 1/344 .

3 . بداية المجتهد 1/333 .



155


(مشعرالحرام). بنابراين ترك آن با قرباني جبران مي شود.(1)

      و از احمد بن حنبل دو قول، نقل شده(2) وليكن در بعضي از نوشته هاي وي آمده است كه سعي را از اركان مي داند.(3)

      و سرانجام ابن مسعود و ابيّ بن كعب به استحباب آن رأي داده اند و لذا اگر ترك شود، كفاره اي بر عهده تارك نيست و دليل آنان آيه شريفه است.

«اِنّ الّصفا و المروة من... فلا جناح عليه اَنْ يطّوّف بهما.»(4)

«صفا و مروه از شعائر خداست پس كساني كه حج خانه خدا را بجاي آوردند يا عمره مي گزارند، اگر بر آن دو كوه طواف كنند، مرتكب گناهي نشده اند.»


مسائل سعـي:

      مسأله اوّل: به اتفاق جميع فقها، تعداد اشواط سعي هفت تا است و بدون ترديد، ترتيب نيز شرط است. يعني بايد: از صفا شروع و به مروه ختم كند، كه در اين صورت يك بار حساب مي شود، و هرگاه از مروه شروع و به صفا ختم كند بار دوم محسوب مي شود. و همين طور ادامه مي دهد تا هفت شوط كامل شود.

      وليكن صاحب كتاب الميزان (در فقه اهل سنّت) از ابوحنيفه نقل كرده: كه وي ترتيب را شرط نمي داند، بلكه سعي كننده مي تواند از مروه شروع و به صفا ختم كند. ولي اين فتوا با روايتي كه جابر از عمل پيامبر اسلام نقل مي كند منافات دارد. جابر مي گويد:

«اَنّ النبي بَدأ بالّصفا و خَتَم بالمروة.»(5)

«پيامبر از صفا شروع و به مروه ختم كرد.»

      مسأله دوّم: به اعتقاد جميع فقها، حقيقت سعي آنست كه بين صفا و مروه طواف كند، گرچه بر بالاي آن دو صعود نكند و دليل آنان كلام خداوند است كه فرمود:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . القوانين الفقهيّه ص 87 ، اللباب 1/184 .

2 . الفقه علي المذاهب الخمسه ص 242 .

3 . احكام القرآن للجصاص، المجموع 8/77 .

4 . بقره 158 .

5 . صحيح مسلم 2/890 ، سنن ابن ماجه 2/1025 .



156


      «...فَلا جناح عليه اَنْ يَطَوَّف بِهما.»(1)

      و همه مفسرين نيز در ذيل آيه مي گويند: منظور اين است كه بين صفا و مروه سعي كند، و اخبار هم بر اين مطلب دلالت دارد.

      مسأله سوّم: به فتواي اماميّه: نيّت كردن، در سعي معتبر است، و بايد اين نيّت، همزمان با اوّل جزء سعي، و مشتمل بر قصد قربت نيز باشد، چه اينكه: «الاعمال بالنيّات.»(2)

      مسأله چهارم: به اتفاق جميع فقها، زمان انجام سعي بين صفا و مروه، بعد از طواف خانه خداست. و مقدم كردن سعي بر طواف، در حال اختيار جايز نيست، بنابراين اگر حاجي از روي عمد و بدون اينكه ضرورتي پيش آمده باشد، سعي را بر طواف بيت مقدم كند، در صورتي كه در مكّه باشد بايد دوباره سعي نمايد و چنانچه خارج شده باشد، بايد برگردد و سعي كند، چون سعي از اركان است و باقرباني كردن نمي توان آن را جبران كرد.

      و ابن رشد قرطبي در بداية المجتهد گفته است:

«فاِنْ جهل ذلك حتّي اصابَ النّساء في العمرة و في الحج كان عَليْه حج من قابل والهدي او عمرة اخري.»

«اگر فراموش كرد و سعي را بر حج مقدّم كرد و پس از طواف، در عمره تمتع و حج تمتع با زنان تماس پيدا كرد، واجب است يا در سال آينده حج ديگري انجام داده، قرباني هم بكند و يا اينكه عمره ديگري بياورد.»

      به فتواي ثوري: «اِنْ فَعَل ذلك فلا شئ عليه»، «اگر سعي را مقدم كرد، چيزي بر او نيست.» وليكن به اعتقاد ابوحنيفه «اذا خَرج مِن مكة فليس عليه اَنْ يعود و عليه دمٌ.»، «اگر از مكّه خارج شده باشد واجب نيست برگردد بلكه بايد قرباني كند.»

      چون به نظر وي سعي از واجبات غير ركني است و ترك آن با قرباني جبران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره 158 .

2 . تهذيب 4/986 ، مسند حنبل 1/25 ، صحيح بخاري 1/2 .



157


مي شود.

      مسأله پنجم: به فتواي اماميّه: اگر حاجي مشغول سعي بود و در اثناء آن متوجه شد كه طوافش ناقص است، چنانچه بعد از آوردن چهار شوط از طواف متوجّه شد. بايد سعي را قطع كند، و بقيّه طواف را انجام دهد و سپس برگردد، براي اتمام سعي، از همان جائي كه قطع كرده بود.

      ولي اگر قبل از چهار شوط ملتفت شود بايد طواف را از اوّل شروع كند و بعد از كامل شدن طواف، باقيمانده سعي را از همان جائي كه ترك كرده، بجا مي آورد تا كامل شود. (اخبار مؤيّد اين حكم است.)

      مسأله ششم: اگر سعي كننده بتواند راه برود آيا مي تواند، سواره سعي كند يا نه؟

      اين مسأله اختلافي است.

      اماميّه سواره سعي كردن را جايز مي دانند و در اين فتوا، مذاهب حنفي، مالكي و شافعي نيز از اماميه متابعت كرده اند و امّا حنابله به عدم جواز آن رأي داده اند. مگر براي كسي كه از راه رفتن عاجز باشد. و به اعتقاد بقيّه مذاهب نيز راه رفتن در حال اختيار، استحباب دارد.

      مسأله هفتم: به اتفاق جميع فقها بر سعي كننده واجب نيست كه بلافاصله و فوراً بعد از طواف و نماز آن، اعمال سعي را انجام دهد. بلكه جايز است براي استراحت و مانند آن، سعي را تا شب نيز به تأخير بيندازد.

      وليكن بعضي از فقهاي اماميه تصريح كرده اند: تأخير انداختن سعي تا روز بعد، بدون هيچ عذري جايز نيست، ولي در صورت اضطرار، به جواز تأخير رأي داده اند.

      مسأله هشتم: در سعي طهارت شرط نيست ولي مستحب است. اين مسأله نيز مورد اتفاق است.

      مسأله نهم: به فتواي اماميه، حنفيان و شافعيان، موالات و پي درپي بودن در اشواط سعي معتبر نيست، بنابراين جايز است ما بين دفعات سعي فاصله بيندازد و سپس از همان



158


جائي كه قطع كرده، شروع كند، گرچه يك شوط از طواف را هم، بيشتر نياورده باشد.(1)

      وليكن حنابله در اين مسأله با بقيّه مخالفت كرده، و به وجوب توالي حكم كرده اند، همچنانكه ابن جُزيّ در قوانين الفقهيه نيز، از مالكيان اشتراط موالات در سعي را نقل و سپس اضافه مي كند به اعتقاد مالكيان: اگر فاصله زيادي بين اشواط سعي بيفتد واجب است سعي را از اوّل شروع نمايد وليكن فاصله كم ضرري ندارد.(2)

      مسأله دهم: به فتواي بسياري از فقهاي اماميّه: واجب است شخص سعي كننده به هنگام رفتن رو به مروه، و در وقت برگشتن رو به صفا باشد، و چنانچه بر خلاف آن عمل كند جايز نيست، البته در راه رفتن، اگر به چپ و راست يا پشت سر خود نگاه كند، مانعي ندارد، به شرط اينكه قسمت جلوي بدن به حال خود باقي باشد. مثلاً بگويند به طرف مروه مي رود...


مستحبات سعي

      مستحبات سعي اموري است كه فقهاي مذاهب اسلامي در مناسك خود آورده اند. گرچه اختلافي در موارد استحباب مشاهده نمي شود وليكن در بعضي از تعبيرات تفاوتهائي وجود دارد.

      به عنوان مثال هيچ يك از فقها به وجوب طهارت از حدث و خبث فتوا نداده اند، بلكه همه آنها به استحباب آن تصريح كرده اند.

      و يا راه رفتن به شكل هروله (مانند راه رفتن شتر در آغاز سرعت گرفتن) را، همه فقها مستحب مي دانند وليكن تعبيرات فقها متفاوت است.

      مثلاً حنفيان و مالكيان هروله بين دو ميل را مستحب مي دانند.

      و شافعيان در وسط مسافت (راه) هروله را مستحب مي دانند.

      و به نظر اماميه: بين مناره و كوچه عطر فروشان. و اكنون اين قسمت (يعني ابتدا و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 243 ، 242 .

2 . الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 1 ، ص 660 . چاپ التجارية الكبري (قاهره).



159


تا انتهاي مكان هروله) در بناي جديد با چراغهاي سبز مشخص شده است.


نكاتي در احكام سعي

      1 ـكسي كه قدرت ندارد ـ هر چند سوار بر مركب ـ اعمال سعي را انجام دهد، مي تواند نايب بگيرد و حجّش نيز به اتفاق جميع فقها صحيح است.

      2 ـبه فتواي جميع فقها، توجّه و روگرداندن به طرف چپ يا راست و يا پشت سر، به هنگام رفت و برگشت و در حال سعي بين صفا و مروه، ضرري به سعي نمي زند، در صورتي كه عرفاً جلوي بدن در رفتن به طرف مروه و در برگشتن به طرف صفا باشد.

      3 ـاگر عمداً بيش از هفت شوط سعي كند، سعيش باطل ولي سهواً باطل نخواهد شد. (منظور اين است كه بيشتر از هفت را به نيّت واجب بياورد.)

      4 ـچنانچه بعد از فراغت از سعي، در عدد اشواط يا صحّت آن شك بكند، بنا را بر صحّت بگذارد. و كفّاره اي هم بر او نيست. اين حكم نيز اتّفاقي است، چون اين شكّ بعد از تمام شدن عمل سعي، حادث شده و مسلّماً شك بعد از فراغ قابل اعتنا نيست.

      5 ـبه فتواي اماميّه اگر قبل از تمام شدن سعي در عدد آن شك كند، بنابر بطلان مي گذارد. چون شك و ترديد بين دو مانع واقع شده است. (زياده و نقصان) و هر يك از آنها مبطل سعي خواهد بود.

      وليكن به نظر بقيّه مذاهب واجب است بنا را بر اقلّ گذارده، سعي را ادامه دهد تا تمام شود، مانند شك در عدد ركعات نماز كه بنا را بر اقلّ مي گذارد.

      6 ـچنانچه شك كند كه سعي را از صفا شروع كرده و يا از مروه، آيا به بطلان سعي حكم مي شود يا نه؟ بعضي از علماي(1) برجسته و محقّق شيعه، قاعده مفيدي را براي حل اين مسأله بيان كرده اند:

      اگر شك سعي كننده، هم در «شروع از صفا و مروه» است (يعني نداند از صفا شروع كرده يا از مروه) و هم در «عدد اشواط»، مثلاً: نداند چند شوط انجام داده، سعيش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مراد صاحب جواهر(ره) مي باشد. ج 19 ـ ص 437 ـ 438 .



160


باطل خواهد بود و بايد از ابتدا اعاده كند.

      ولي اگر عدد را مي داند، و شك دارد كه از صفا شروع كرده يا نه؟ در اين صورت اگر عدد جفت باشد (مثلاً دو يا چهار و يا شش باشد) و سعي كننده بر كوه صفا و يا صورتش به آن طرف باشد، سعيش صحيح خواهد بود، زيرا در اين هنگام يقين دارد كه سعي را از صفا شروع كرده است.

      و همين طور اگر عدد فرد باشد (مثل اينكه سه يا پنج و يا هفت باشد) و سعي كننده بر كوه مروه، و يا صورتش بدان سو باشد، باز هم سعي او صحيح خواهد بود.

      ولي اگر اين قاعده بر عكس شد يعني عدد فرد باشد و او بر كوه صفا، و يا عدد زوج باشد و سعي كننده بر كوه مروه و يا متوجه به آن جهت، سعيش باطل است و بايد از اوّل شروع كند وليكن به فتواي فقهاي اهل سنت: هرگاه در عدد اشواط سعي شك كند، كمتر را مي گيرد (بنا را بر اقلّ مي گذارد) و ادامه مي دهد همچنان كه در نماز چنين عمل مي شود.


تقصيــر:

      به اتفاق جميع فقها تقصير يكي از مناسك واجب حج است ولي ركن نيست و لذا بعضي از فقهاي اماميه تصريح كرده اند كه تقصير مانند سلام نماز است، چون بوسيله تقصير، محرم از احرام خود بيرون مي آيد، همچنان كه نمازگزار با سلام، از نماز خارج مي شود. بنابراين بعد از فراغت از سعي، واجب است تقصير كند. حال اگر حاجي براي حج تمتع احرام بسته بعد از قرباني كردن در مني، تقصير مي كند و چنانچه در احرام عمره تمتع است بعد از تمام كردن سعي بين صفا و مروه بايد تقصير كند.


تقصير با چه چيز محقق مي شود؟

      به فتواي اماميّه: تقصير به يكي از امور زير محقق مي شود: به تراشيدن مقداري از موي سر، شارب، ريش و يا چيدن ناخن و دليل آنان رواياتي است كه در اين باب وارد



161


شده است.

      و به فتواي احمد بن حنبل: يا بايد تمام سر را حلق نمايد، بنابراين تراشيدن مقداري از موي سر به نظر وي كافي نيست. و يا تقصير كند.(1)

      و ابن جزيّ مي گويد: حلق از تقصير افضل است و لذا ابتدا جلوي سر و سپس طرف راست و بعد طرف چپ و در پايان پشت سر را بتراشد.(2)

      و ابوحنيفه معتقد است چنانچه 4 1 سر حلق شود كافي است.(3) و بالأخره شافعي در تقصير، كندنِ سه رشته مو را هم كافي مي داند و امّا وظيفه زن تقصير است نه حلق.(4)


وظيفه حاجي در عمره، حلق است يا تقصير؟

      به فتواي اماميه: اگر در عمره تمتع باشد، بايد بعد از سعي تقصير كند، بنابراين حلق جايز نيست و اگر حلق كرد بايد يك گوسفند كفاره بدهد. ولي اگر در عمره مفرده باشد، بين حلق و تقصير مخيّر است. دليل اين فتوا روايات باب است. وليكن بقيّه مذاهب اسلامي معتقدند: معتمر بعد از فراغت از سعي، بين حلق و تقصير مخيّر است، حال چه اينكه عمره اش، عمره مفرده باشد و يا عمره تمتع.(5)

      مسأله: به فتواي اماميّه، اگر حاجي در عمره تمتع تقصير كرد، همه چيزهائي كه با «احرام» بر او حرام شده بود حلال مي شود. و امّا در عمره مفرده بعد از آنكه حلق يا تقصير كرد همه چيز بر او حلال مي شود مگر زنها، و آنگاه كه طواف نساء و نماز آن را به جاي آورد، زن نيز بر او حلال مي گردد چه هدي با خود داشته باشد يا نه. (فرقهاي ديگري نيز بين عمره مفرده و تمتع در مناسك اماميه آمده است.)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 244 .

2 . الفوانين الفقهيّة، ج 2 ، ص 90 ، چاپ دارالقلم (بيروت).

3 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 244 .

4 . الفقه علي المذاهب الخمسه، 244 .

5 . بداية المجتهد 1/368 .



162


      بقيه مذاهب معتقدند: اگر معتمر، به عمره تمتع احرام بسته باشد به مجرد حلق يا تقصير، محرمات احرام بر او حلال مي شود، به شرط اينكه با خود قرباني نياورده باشد، و چنانچه با خود سوق هدي كرده باشد، به همان احرام باقي مي ماند. ولي اگر معتمر، به عمره مفرده احرام بسته باشد، به مجرد تقصير يا حلق از احرام بيرون مي آيد. چه قرباني با خود آورده باشد يا نه.(1)

      مسأله: به فتواي اماميّه: اگر در عمره تمتع كه وظيفه مكلّف تقصير است، عمداً تقصير را ترك كند و براي حج تمتع محرم شود عمره اش باطل خواهد بود، بنابراين وظيفه اش اين است كه: ابتدا يك حجِ «افراد» و سپس يك «عمره مفرده» بجاي آورد و در اين مسأله بحث خاصي نيست. وليكن آيا از حجّة الاسلام او نيز كفايت مي كند يا نه؟ بحث مفصّلي دارد كه فعلاً از آن صرفنظر مي كنيم.

      مسأله: اگر تقصير را از روي جهل يا فراموشي ترك كند، با قرباني كردن جبران مي شود. و دليل اين فتوا روايات خاصّي است كه نزد اماميّه حجّت است.

      وليكن مذاهب اهل تسنن معتقدند: اگر حاجي بعضي از واجبات، مانند «احرام»، «نيّت» و يا «طواف» را كه از اركان حساب مي شود ترك نمايد، عمره اش باطل ولي ترك واجبات غير ركني مانند: «تقصير» و يا «احرام از ميقات» (نه خود احرام) موجب بطلان عمره نخواهد شد، بلكه كفّاره دارد. و دليل كفاره، قول رسول خدا است كه فرمود:

      «مَن ترَكَ نُسكاً فعلَيْه دمٌ.»(2)

      «هر كس واجبي از واجبات حج را ترك كند بايد كفاره بدهد.»


حلق يا تقصير، كداميك؟

      وظيفه حاجي، در حج تمتّع بعد از انجام اعمال مني (يعني رمي جمره عقبه و قرباني) حلق است يا تقصير؟ به اتفاق جميع فقهاي مذاهب: حاجي در حج تمتع، بعد از ذبح يا نحر، بين حلق و تقصير مخيّر است. البته بعضي از اماميّه گفته اند: به احتياط واجب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الخمسة، ص 245 .

2 . كفاية الاخيار 1/137 .



163


حاجي صروره بايد حلق كند.

      به هر شكل وظيفه هر چه باشد، از حلق يا تقصير، فرقي ندارد، چون به هر يك از اين دو، واجب انجام مي شود وليكن در روايات نسبت به حلق، خيلي سفارش شده است.

      في حديث جابر: «انّ النبي ـ ص ـ اَمَر اصحابه اَنْ يُحلّقوا اَوْ يقصّروا.»

      گرچه در اين حديث پيامبر اكرم ـ ص ـ اصحابش را بين حلق و تقصير مخيّر كرده وليكن گفته اند كه حلق براي مردان افضل است. زيرا هم سيره پيامبر اين چنين بوده و هم رواياتي آن را اثبات مي كند.

      امّا از سيره; به فعل پيامبر در حجة الوداع استناد كرده اند، چه اينكه حضرت در حجة الوداع حلق كرد.

      و از روايات; پيامبر سه بار فرمود: «خدايا! حلق كنندگان را بيامرز» و در مرتبه چهارم تقصير كنندگان را نام برد.

      «روي اَنّ رسول الله ـ ص ـ قال: اللهم ارحم المحِلّقين. قالوا: و المقصّرين يا رسول الله؟! قال: اللهم ارحم المحِلّقين. قالوا: و المقصّرين يا رسول الله؟! قال: اللهم ارحم المحلّقين. قالوا: والمقتصرين يا رسول الله؟! قال والمقصّرين.»(1)

      آري پيامبر در اين حديث سه بار فرمود: خدايا حلق كنندگان را رحمت كن و هر بار اصحاب از مقصرين مي پرسيدند و منتظر جواب بودند كه رسول خدا بار چهارم تقصير كنندگان را دعا كرد.


مسائـل حلق و تقصيـر:

      مسأله: كسي كه موي سر خود را به عسل يا صمغ و يا ختمي و مانند آن براي رفع شپش و نظير آن چسبانيده باشد، به فتواي عده بسياري از اماميه، بين حلق و تقصير مخير است. وليكن به فتواي بعضي از متأخرين به احتياط واجب بايد حلق كند. حنفيان نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد ج 1 ص 368 .



164


حلق و تقصير را مساوي مي دانند.(1)

      ولي به اعتقاد مالكيان، شافعيان و حنابله، بايد حلق كند.(2)

      مسأله: به اتفاق جميع فقها، حلق بر زنان ثابت نيست بلكه وظيفه آنان تقصير است.

      مسأله: كسي كه در قسمت جلوي سر مو ندارد، آيا واجب است تيغ اصلاح را به سر خود بكشد؟ اين مسأله اختلافي است; جمعي از فقهاي اماميه و به متابعت از آنها ابوحنيفه،(3)به وجوب آن فتوا داده اند كه ظاهر روايات نيز مؤيّد اين فتوا است.

      ولي مالكيان، شافعيان و حنابله به استحباب آن فتوا داده اند چون ظاهرِ رواياتي را كه بر «وجوب» دلالت مي كرد، به «استحباب» حمل كرده اند.

      مسأله: اگر حاجي قبل از آنكه در مني حلق يا تقصير نمايد به مكّه كوچ كند، آيا واجب است دوباره به مني برگردد؟

      به فتواي اماميّه رجوع كردن مطلقا واجب است چه از روي علم كوچ كرده باشد يا از روي جهل و يا فراموشي، وليكن به اعتقاد بقيّه مذاهب، رجوع كردن جايز نيست. بلكه واجب است در حرم حلق و يا تقصير نمايد.

      مسأله: به فتواي اماميّه، اگر حاجي قبل از حلق يا تقصير، از مني كوچ كند و از برگشتن به مني معذور باشد در همان مكاني كه هست حلق يا تقصير مي كند و موي خود را به مني برمي گرداند، تا در آنجا دفن كنند و اگر نتواند موي خود را برگرداند، كفاره اي بر عهده او نيست.

      وليكن بقيّه مذاهب مي گويند: در حرم حلق يا تقصير كند، و چيزي هم بر او نيست.

      مسأله: به اتفاق همه فقها، اگر حاجي در مني يا غير آن حلق يا تقصير كرد، زنان بر او حلال نمي شوند. مالكيان بوي خوش را نيز اضافه كرده اند و اماميّه صيد كردن را نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 246 .

2 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 246 .

3 . المجموع 8/212 ، المغني 3/469 .



165


بر آن دو، افزوده اند. ولي غير از اين سه مورد، بقيه محرمات حلال مي شود.

      بديهي است كه حرمت صيد در نزد اماميه: به خاطر احترام به حرم است و بدين شكل در حرمت صيد، فرقي بين محرم و غير محرم نيست.

      مسأله: حنفيان، مالكيان، شافعيان و حنابله معتقدند: بعد از طواف زيارت (طواف حج) همه چيز حتي زنان بر حاجي حلال مي شوند.(1)

      ولي به فتواي اماميه: همه چيز حلال مي شود غير از زنان، و زنان بعد از طواف نساء و نماز آن، حلال مي شوند، زيرا مواطن تحليل نزد اماميّه سه تا بود كه قبلاً گذشت.

      مسأله: وقت حلق، روز عيد يعني دهم ذي الحجه الحرام مي باشد. كه بر اين حكم به آيه و روايتي استشهاد شده است.

از قرآن: «ولا تحلقوا روُسكم حتّي يبلغ الهدي محلّه.»(2)

«... و سر متراشيد تا قرباني شما به قربانگاه برسد.»

      و از روايات به سخني از پيامبراكرم ـ ص ـ :

«روي عنه ـ ص ـ انّه رمي ثمّ حلق بمني يوم العيد.»(3)

«پيامبر در روز عيد ابتدا رمي كرد و سپس قرباني، و در پايان حلق نمود.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الوجيز 1/121 ، فتح العزيز 7/383 .

2 . بقره: 196 .

3 . بداية المجتهد 1/352 .



166


مسائـل وقـوف


در اين بخش چند بحث وجود دارد.

   1   ـ   آيا وقوف به عرفات ركن است يا نه؟

   2   ـ   زمان وقوف در عرفه.

   3   ـ   مسائل مربوط به عرفه.

   4   ـ   اقسام وقوفين.




167


آيا وقوف ركن است يا نه؟

      همه فقهاي مذاهب، «وقوف به عرفات» را از اركان حج مي دانند، خواه تمتع باشد يا قران و افراد. بنابراين كسي كه وقوف عرفه را ترك كند حجّش باطل است، بدليل روايتي از پيامبر كه فرمود: «الحج عرفة.»(1)

      و حصني شافعي نيز در كتاب خود براي اثبات اين مطلب به اين حديث استدلال كرده است.

      «اَنّ النبيّ امر منادياً ينادي الحج عرفة.»

      «پيامبر به منادي امر كرد: فرياد بزن حج عرفه است.» يعني مُعْظَم اركان حج عرفه مي باشد. همچنان كه جزء بزرگ يك ركعت نماز، ركوع مي باشد.

      دلائل و روايات زيادي در كتاب شريف وسائل الشيعه وجود دارد كه ركن بودن وقوف عرفه را بيان مي كند.


عرفه كجاست و چرا بدين نام معروف گشت؟

      «عرفه» اسم مكان وسيعي است كه حدود 25 كيلومتر با مكّه فاصله دارد، و در علّت معروف گشتن آن بدين نام وجوهي ذكر كرده اند.

      1 ـوقتي حضرت آدم و حوّا ـ عليهماالسلام ـ از بهشت هبوط كردند، با هم به زمين نيامدند، بلكه بطور جداگانه فرود آمدند و در آن سرزمين با هم بر خورد كردند و يكديگر را يافتند و شناختند.

      2 ـآنگاه كه جبرائيل ـ ع ـ به عرفه راهنمائي شد به ابراهيم ـ ع ـ گفت: «نام اين سرزمين عرفه است، پس مناسك خود را بياموز و به گناهانت اعتراف كن.»

      3 ـابراهيم ـ ع ـ در عالم رؤيا ديد كه فرزندش اسماعيل را ذبح مي كند و بدينگونه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد 1/346 ، كفاية الاخيار 1/136 .



168


حقّ و صواب را از يكديگر در آن شب باز شناخت. وجوه ديگري نيز ذكر كرده اند كه بيان آنها موجب اطاله كلام خواهد بود.


زمان وقوف در عرفه

      به اتفاق جميع فقها، زمان وقوف در عرفه روز نهم ذي الحجه مي باشد وليكن در ابتدا و انتهاي آن در اين روز اختلاف دارند.

      اماميّه: وقوف اختياري آن را از زوال شمس روز نهم تا غروب آفتاب همان روز مي دانند، ولي تا طلوع فجر روز دهم، وقوف اضطراري آن محسوب مي شود.

      و امّا به فتواي حنفيان، مالكيان و شافعيان، وقت آن از زوال شمس روز نهم تا طلوع فجر روز دهم مي باشد.(1)

      و سرانجام حنابله: وقت آن را از طلوع فجر روز نهم تا طلوع فجر روز دهم ذي الحجه ذكر كرده اند.(2)


دونكته:

      1 ـبه اتفاق همه فقها، تمام سرزمين عرفه موقف است، بنابراين در هر جاي آن وقوف انجام بگيرد، كافي است. لذا استدلال كرده اند به روايتي از پيامبر اكرم ـ ص ـ كه فرمود:

      «عرفة كلّها موقفٌ و ارْتَفَعُوا عن بطن عُرَنَةَ.»(3)

      «تمام سرزمين عرفه، موقف است و شما فراتر از بطن عُرَنَه وقوف كنيد.»


      2 ـحدود عرفه چهار تاست:

   اول   :   بطن عرنه (بضّم عين و فتح راء و نون) بياباني است مقابل عرفة.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفتح الرّباني 12/121 ، فتح العزيز 7/363 .

2 . الفتح الرّباني 12/121 ، فتح العزيز 7/363 .

3 . كنزالعمال 5/61 .



169


   دوّم   :   ثويّه (به فتح ثاء و كسر واو، و تشديد ياء) يكي ديگر از حدود عرفه          است.

   سوّم   :   نمره (به فتح نون و كسر ميم) نام كوهي است.

   چهارم   :   ذوالمجاز، بازاري است كه يك فرسخ تا عرفه فاصله دارد و در ناحيه          كبكب واقع شده است.

      حال كه حدود عرفه معين شد بر كسي كه قصد وقوف دارد جايز نيست، در اين حدود توقف نمايد، به دليل اينكه اين مكانها از عرفه به شمار نمي آيند. و حتي زير اراك (مكاني است در عرفه، نزديك نمرة) هم نمي توان وقوف كرد. چون جزء عرفه نيست. بنابراين اگر در آن مكان وقوف كند، تمام فقها به بطلان حجّش فتوا داده اند.

      و امّا مالك در يكي از اين حدود با بقيّه مخالفت كرده است. او مي گويد: وقوف در بطن عرنة كافي است، ولي بايد كفاره بدهد.


مسائل وقوف

      مسأله: 1 ـبه فتواي اماميّه: و به تبعيّت از آنها، مالكيان و حنابله، كسي كه مي خواهد در عرفه وقوف كند، هم بايد قصد وقوف كند و هم نيّتش خالص و براي خدا باشد. و قصد وقوف نيز تابع علم و دانستن اوست. بنابراين اگر از عرفه گذر كند در حالي كه نداند عرفه است و يا بداند ولي وقوف واجب را قصد نكند، قطعاً وقوف حاصل نشده است.

      به اعتقاد حنفيان، هيچ يك از «نيّت»، «علم» و «عقل» شرط نيست. بنابراين كسي كه در وقت معيّن در عرفه حاضر شود، حجّش صحيح خواهد بود، چه نيّت وقوف بكند يا نكند. عالم باشد به مكان يا جاهل. عاقل باشد يا مجنون.(1)

      و سرانجام به فتواي شافعيان و حنابله نيز: قصد و علم شرط نيست وليكن معتقدند كه وقوف كننده بايد ديوانه و مست و بي هوش نباشد.(2)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فقه علي المذاهب الخمسه، ص 251 .

2 . الفقه علي المذاهب الخمسه، 251 .



170


      مسأله: 2 ـبه فتواي ائمّه مذاهب اربعه و اماميّه: در وقوف به عرفات طهارت شرط نيست. چون دليلي بر شرطيّت آن وجود ندارد.

      مسأله: 3 ـبه نظر اماميه: وقوف به عرفه حتي در يك لحظه هم كه باشد، (بر طبق شرايط) كفايت مي كند. چون مقصود از وقوف، ادراك ركن است، و قطعاً با اين توقف كوتاه، ركن را درك كرده است.

      حال اگر بتواند در تمام وقت معيّن (اختياري) وقوف داشته باشد ولي وقوف را ترك كند و تنها به مسماي وقوف اكتفا نمايد گرچه حجش صحيح مي باشد ولي به خاطر ترك واجب معصيت كار است، به هر حال از آنجا كه مسماي وقوف، واجب ركني است، و بيشتر ازآن ركن نيست، ترك آن موجب عصيان است. در اين فتوا، حنفيان، شافعيان، مالكيان و حنابله نيز از اماميه تبعيت كرده اند.

      و امّا اگر نتواند به خاطر عذر شرعي، در تمام وقت وقوف كند، همان مسماي وقوف كفايت مي كند.

      مسأله: 4 ـبه نظر اماميه: چنانچه بعد از ادراك مسماي وقوف، عمداً از عرفه خارج شود، واجب است دوباره برگردد.

      اگر برگردد، كفاره اي بر او واجب نخواهد شد و اِلاّ بايد يك شتر قرباني كند و چنانچه از قرباني كردن ناتوان باشد، بايد 18 روز متوالي روزه بگيرد ولي اگر از روي فراموشي خارج شود و تا تمام شدن وقت متوجه نشود، كفّاره اي بر او نيست.

      و امّا مالكيان: اگر كسي بعد از زوال شمس، در عرفه وقوف كند ولي قبل از غروب از آنجا خارج شود واجب است در سال آينده حج خود را اعاده نمايد، مگر آنكه مجدّداً قبل از طلوع فجر روز دهم به عرفه برگردد.(1)

      و حصني شافعي در كتاب خود، كفاية الاخيار چنين مي گويد:

      زمان وقوف از زوال شمس روز عرفه تا طلوع فجر است و لازم نيست بين شب و روز را جمع كند. بنابراين اگر قبل ازغروب به عرفه برسد، وقوفش صحيح و كفاره اي هم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد 1/348 .



171


بر او واجب نيست، وليكن بعضي قائل به كفاره هستند.

      در نتيجه اگر شبانه برگردد كفاره ساقط است و چنانچه بر وقوف شب اكتفا كند، باز هم بنابر مذهبي كه جمهور فقها (اهل سنّت) به آن فتوا داده اند، حجّش صحيح خواهد بود.

      مسأله: 5 ـبه فتواي اماميّه، و حنفيان، مالكيان، شافعيان و حنابله و ساير مذاهب اهل تسنن، چنانچه وقوف به عرفه عمداً ترك شود، حج را باطل مي كند.

      ولـي اماميّه افزوده اند اگر از روي نسيان باشد، چنانچه وقوف اضطراري عرفه و اختياري مشعر را درك كند، كفايت مي كند. و حتي اگر نتواند وقوف اضطراري عرفه را نيز درك كند، همان اختياري مشعر، او را كفايت مي كند. گرچه در صورت نسيان، بر اساس فتواي ساير مذاهب: وقوف اختياري مشعر كافي نيست، بلكه بايد وقوف عرفه را درك كند. زيرا به اعتقاد آنان وقوف عرفه ركن است و اگر ركن ترك شود، حج را باطل خواهد كرد.(1)

      و به شافعيان نسبت داده اند: در صورتي كه حاجي، وقوف به عرفه را فراموش كند، واجب است حج خود را به عمره تبديل نموده، و پس از تمام شدن اعمال عمره، بقيّه اعمال حج را انجام دهد و نيز واجب است در سال آينده حجش را قضا كند.

      مسأله: 6 ـهمان طور كه قبلاً بيان شد، منظور ازوقوف به عرفه، مجرّد توقف است گرچه يك لحظه باشد. و به هر شكلي كه انجام شود كفايت مي كند. (ايستاده، نشسته، پياده و سواره.) و در اين مسأله اختلافي وجود ندارد.

      مسأله: 7 ـبه فتواي اماميّه: چنانچه حاجي بعد از حضور در عرفه و ادراك مسماي وقوف كه ركن است، ديوانه يا بي هوش شد و يا به خواب رفت، حج وي صحيح خواهد بود، چون همين مقدار از وقوف در اداي واجب كافي است.

      و امّا اگر در تمام وقت وقوف، مجنون، بيهوش و يا در خواب باشد، چون وقوف را درك نكرده، قطعاً از وقوف واجب كفايت نمي كند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد 1/348 .



172


      وليكن بقيه مذاهب اسلامي در مسأله تفصيل داده اند:

      الف: حصني دمشقي شافعي مي گويد: چنانچه در بخشي از عرفه حضور پيدا كند وقوف حاصل مي شود، هر چند كه در جستجوي فراري يا گمشده و غير اينها باشد.

      بنابراين اگر در حال خواب در عرفه حضور پيدا كند، و حتي اگر به عرفه داخل شود و قبل از وقوف به خواب برود تا وقت وقوف تمام شود، بنابر قول صحيح كفايت مي كند، چون تكليف بر اين گونه افراد ثابت است، بر خلاف مجنون كه قلم تكليف از او برداشته شده است. و در كتاب اصل الرّوضة چنين آمده: چنانچه در حال بيهوشي در عرفه حاضر شود، از وقوف واجب كفايت مي كند. ولي ظاهراً اين فتوا درست نيست همان طور كه رافعي آن را تصحيح كرده، و مي گويد مجزي نيست.

      و مضافاً نووي در كتاب خود به نام «زيادات» مي گويد: صحيح تر در نزد جميع فقها آنست كه: وقوف بي هوش از وظيفه واجب كفايت نمي كند. چون شرط كافي بودن وقوف آن است كه، واقف شايستگي عبادت داشته باشد يعني مانعي از عبادت براي او نباشد، در حالي كه انسان بي هوش چنين زمينه اي براي عبادت ندارد.(1)

      ب : به اعتقاد حنفيان كسي كه در وقت معيّن، در عرفه حضور پيدا كرده باشد، گرچه مجنون باشد، باز هم كفايت مي كند.

      ج: حنابله مي گويند: شرط كفايت وقوف آنست كه واقف ديوانه نباشد.

      مسأله: 8 ـبه فتواي اماميه وقوف به عرفات داراي دو وقت است.

      اوّل: اختياري، كه از زوال شمس روز نهم ذي الحجه شروع مي شود و تا غروب همان روز ادامه دارد.

      دوّم: اضطراري، كه از غروب شمس روز نهم، تا طلوع فجر روز دهم ادامه دارد.

      و امّا وقوف به مشعر سه وقت است:

      اوّل: اختياري، از طلوع فجر روز دهم (روز عيد) تا طلوع خورشيد همان روز اين وقت براي كساني است كه عذري نداشته باشند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كفاية الاخيار 1/136 .



173


      دوّم: اضطراري شب، كه وقت آن از اوّل شب دهم (شب عيد) تا طلوع فجر روز عيد مي باشد.

      سوّم: اضطراري روز، كه از طلوع خورشيد روز عيد تا زوال آن در همان روز مي باشد. اين وقت براي زنان و نيز كساني است كه، نمي توانند وقوف بين الطلوعين (اختياري) را درك كنند.


اقسام وقوف به عرفه و مشعر:

      تا اينجا اقسام وقوف اختياري و اضطراري عرفه و مشعر معلوم شد، اينك لازم است بدانيم كه اگر حاجي، هر دو يا يكي از آنها (وقوف اختياري يا اضطراري) را درك كند اقسامي به وجود مي آيد كه مهمترين آنها را بيان مي كنيم:

      1 ـاگر وقوف اختياري عرفه و مشعر را درك كند، ظاهراً همه فقها به صحّت حج او رأي داده اند.

      2 ـهيچ يك از دو وقوف را درك نكند، نه اختياري و نه اضطراري، در اين صورت حجّش باطل و بايد با همان احرام حج، عمره مفرده بجا آورد و از احرام خارج شود.

      «اعمال عمره مفرده عبارتند از: طواف خانه، نماز آن، سعي، حلق يا تقصير، طواف نساء و نماز آن.»

      3 ـاگر اختياري عرفه و اضطراري مشعر را درك كند، در اين فرض به اتفاق همه فقها حجّش صحيح است.

      4 ـدر صورتي كه اختياري مشعر و اضطراري عرفه را درك كند، به فتواي اماميه حج وي صحيح مي باشد.

      5 ـاضطراري هر دو را درك نمايد، به نظر اماميه بعيد نيست حجّش صحيح باشد.

      6 ـاگر فقط اضطراري مشعر (ما بين طلوع خورشيد روز دهم و زوال آن در همان روز.) را درك كند، به اتفاق همه فقها حجّش باطل خواهد بود.



174


      7 ـ فقط اختياري عرفه را درك كرده باشد، اشهر در نزد فقهاي اماميه و بقيّه مذاهب صحّت حج است.

      8 ـاگر تنها اختياري مشعر را درك كند كه در اين فرض اماميه به صحّت آن فتوا داده ولي بقيّه مذاهب به بطلان حكم كرده اند.

      9 ـاگر فقط اضطراري عرفه را درك كند، در اين صورت حج او باطل است.




175



176


وقوف به مزدلفه:


مباحثي كه در اين بخش مطرح مي شود عبارتند از:

   1   ـ   وجوب توقف در مزدلفه.

   2   ـ   نكاتي درباره مزدلفه.

   3   ـ   آيا بيتوته به مزدلفه، در شب عيد واجب است؟

   4   ـ   وجوب توقف به مشعر بعد از طلوع فجر روز عيد...

   5   ـ   مستحبات وقوف به مشعرالحرام.




177


وجوب توقّف در مزدلفه:

      به اتفاق جميع فقها وقوف به مزدلفه واجب و دليل آن نيز قول خداوند است كه مي فرمايد:

«فاذا اَفَضْتُم من عرفات فاذكروا الله عندالمشعرالحرام و اذ كروهُ كما هديكم و اِنْ كنتم مِنْ قبله لَمن الضالّين.»

«و چون از عرفات بازگشتيد، خدا را در مشعرالحرام ياد كنيد، از آن رو كه شما را هدايت كرده است، در حالي كه پيش از اين گمراه بوديد.»


آيا وقوف ركن است؟

      اماميه به ركن بودن آن نظر داده اند، چه حج تمتع باشد يا قران و يا افراد، مؤيّد اين حكم اخباري است كه در اين باب موجود است.

      و امّا بقيّه مذاهب: به ركن بودن آن فتوا نداده، بلكه آن را از واجبات غير ركني مي دانند و لذا اگر كسي آن را ترك كند، حجّش صحيح ولي بايد كفاره بدهد.(1)


نكاتي درباره مزدلفه:

      1 ـمقصود از وقوف به مزدلفه، مسماي وقوف است، بنابراين لازم نيست حتماً به وسيله دو پا، وقوف صورت بگيرد بلكه در حال سواره و نشسته هم مانعي ندارد.

      2 ـمجموعه وقتي كه براي مشعر معيّن شده، واجب است وليكن مسمّاي آن (مقدار كمي از آن) ركن است. و چنانچه عمداً ترك شود، به فتواي اماميه حج را باطل مي كند.

      ولي بقيه مذاهب از آنجا كه هيچ كدام از مجموع وقت، و مسماي آن را ركن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . القوانين الفقهيه ص 87 .



178


نمي دانند مي گويند: اگر ترك شود با كفّاره جبران مي شود.

      به هر حال كساني كه به ركن بودن آن فتوا داده اند، به يك روايت و نيز به عمل پيامبر ـ ص ـ استناد كرده اند.

امّا روايت: «روي عن النبي ـ ص ـ انّه قال مَن فاتَه المبيت بالمزدَلِفَةِ فَقدْ فاتَهُ الحجّ.»(1)

«پيامبر فرمود: كسي كه بيتوته در مزدلفه از او فوت شود، حج را از دست داده است.»

      و همين عدّه به عمل پيامبر ـ ص ـ نيز استناد كرده اند: به اين كه حضرت در مزدلفه بيتوته كرد.(2)

      3 ـ مزدلفه سرزمين وسيعي است بين عرفه و مني، كه فاصله بين آن تا عرفه تقريباً 16 كيلومتر و تمام اين سرزمين پنهاور مانند عرفه موقف است ـ بنابراين در هر كجاي آن توقف حاصل شود كافي است.

      4 ـاسامي مزدلفه:

      مزدلفه داراي سه اسم مي باشد. 1 ـ مزدلفه ـ 2 ـ مشعرالحرام ـ 3 ـ جمع. و براي هر يك از اين اسامي وجه تسميه خاصي ذكر شده است كه بدانها اشاره مي كنيم:

      مزدلفه: به چند علت آن را مزدلفه مي نامند.

      االف ـ چون حاجيان براي رفتن به آن مكان مقدس از يكديگر سبقت مي گيرند، لذا آن را مزدلفه ناميدند. واژه «مزدلفه» اسم فاعل از «ازدلاف» (باب افتعال) مي باشد; يعني تقدّم و سبقت گرفتن.

      عرب هم مي گويد: «يزدلفواالقوم ازدلفوا اَيْ تقدّموا.» آن قوم ازدلاف كردند; يعني سبقت گرفتند.

      معاوية بن عمّار از امام صادق ـ ع ـ روايت مي كند كه حضرت فرمود:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن الدار قطني 2/241 حديث 22 .

2 . كتاب الخلاف، ج 2 ، ص 342 . چاپ جامعه مدرسين قم.



179


      «سميّت المزدلفة بالمزدلفة لانّهم ازدلفوا اليها من عرفات.»(1)

      «اين كه مزدلفه را مزدلفه ناميدند: چون حاجيان از عرفات به سوي آن پيش مي روند.»

      و نيز روايت شده است كه جبرئيل ـ ع ـ به عرفه آمد و تا غروب شمس روز نهم در آنجا وقوف كرد، و سپس به طرف مشعرالحرام كوچ كرد، و ابراهيم ـ ع ـ به او فرمود:

      «اِزدَلف اِليَ المشعرالحرام.» «سبقت بگير به سوي مشعرالحرم.»

      ب ـ به زميني كه هموار و شيب دار است، مزدلفه گويند همانگونه كه يكي از معاني مزدلفه در لغت همين است.

      ج ـ چون مردم در بخشي از شب بدان سو مي شتابند، از اين رو مزدلفه نام گرفت.

      مشعرالحرام: در وجه تسميه آن به مشعرالحرام چنين گفته اند: چون مشعر، مكان عبادت و تقرب به سوي خداي متعال است و لذا در روايت آمده است.

«ماللهِ تعالي مَنْسَكٌ احبّ اِليَ الله مِنْ موضع المشعرالحرام و ذلك انّه يذلّ فيه كلّ جبّار عنيد.»

«هيچ عبادت گاهي نزد خداوند محبوب تر از مشعرالحرام نيست، چه اينكه در آن سرزمين هر ستمگر عنودي ذليل خواهد شد.»

      و امّا جَمْع: در وجه تسميه مزدلفه به جمع (فتح جيم و سكون ميم) نيز نكاتي گفته اند.

      1 ـچون حضرت آدم ـ ع ـ در آن مكان مقدس ميان نماز مغرب و عشا را جمع كرد. و لذا از معصوم ـ ع ـ نيز در اين زمينه روايت شده است كه «اَنَّ آدم جمع فيها بَيْن الصلاتين المغرب والعشاء.»

      2ـ از اين جهت كه بين نماز مغرب و عشاء با يك اذان جمع مي شود.

      3ـو بالاخره صاحب كتاب صحاح اللغة (اسماعيل جوهري) چنين مي گويد: اين كه به مزدلفه جمع گفته مي شود، به خاطر اين است كه مردم در آن اجتماع مي كنند.

      5 ـلبّيك گفتن محرم، در جواب كسي كه او را صدا مي زند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه ج 8 كتاب الحج ابواب وقوف به مشعر حديث 4 و 5 .



180


      6 ـمسواك كشيدن و...

      پس از بيان علل نامگذاري مزدلفه، مشعرالحرام و جَمْع، به اصل بحث يعني ذكر نكاتي درباره مزدلفه مي پردازيم تاكنون چهار نكته بيان شد.

      5ـحدّ مشعرالحرام ما بين «مأزمان» تا «حياض» و تا «وادي محسّر» است و طول مزدلفه كه ما بين اين دو حدّ قرار گرفته، 370 متر است. و بالاخره مشعر كوهي است كه در آخر مزدلفه قرار گرفته است.

«مأزم: الطريق الضيّق بين الجبلين، متسّعٌ ماورائه و يقال: للموضع الذي بين عرفه و المشعر، المأزمان.»

«مأزم راه تنگي است كه بين دو كوه واقع شده است (درّه) كه پشت اين درّه سرزمين وسيعي مي باشد و اكنون عَلَم شده است براي مكاني بين عرفه و مشعر، كه آن را مأزمان مي گويند.»

      6ـمزدلفه فضاي باز و وسيعي است كه ساختماني غير از مشعرالحرام در آن وجود ندارد و خود مشعرالحرام نيز، مسجد بزرگي است كه از سطح زمين فراتر آمده و اطراف آن با يك ديوار سنگي كوتاه، كه سقف هم ندارد، احاطه شده است ولي اكنون از آن مسجد آثاري نيست و به جاي آن مسجد مسقّفي ساخته اند. تقريباً در وسط مشعرالحرام مأذنه زيبا و سفيدي بوده كه در ايام حج نورانيّت خاصّي داشته، طول آن هم 59 ذراع و يك وجب بوده وليكن در اين زمان اثري از آن نيست.


بيتوته در مزدلفه

      آيا بيتوته كردن به مزدلفه در شب عيد واجب است؟

      حنفيان به وجوب آن رأي داده و بر تارك آن كفاره قائلند،(1) شافعيان و حنابله نيز از آنان تبعيت كرده اند.

      امّا به فتواي اماميّه: بيتوته واجب نيست ليكن افضل است، مالكيان نيز با اماميه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المغني لابن قدّامه، ج /3 ، ص 378 .



181


موافقند.


وقوف به مشعر بعد از طلوع فجر:

      به فتواي اماميه: وقوف به مشعر بعد از طلوع فجر روز دهم، تا طلوع خورشيد، واجب و ركني از اركان حج است. وليكن مسمّاي آن (يك لحظه) ركن است كه در كمترين زمان هم محقق مي شود.

      و امّا به نظر ابوحنيفه: وقوف، واجب غير ركني است و لذا اگر عمداً ترك شود، حج را باطل نخواهد كرد وليكن بايد براي جبران آن كفاره بدهد. عدّه ديگري نيز وقوف را مستحب مي دانند.

      به هر شكل به فتواي غير اماميه و حنفيّه: حجاج مي توانند قبل از طلوع فجر روز عيد از مشعر به طرف مني كوچ كنند وليكن از ديدگاه اماميّه و حنفيان: قبل از طلوع فجر جايز نيست مگر براي زنان، پير مردان و بيماراني كه نمي توانند شلوغي جمعيّت را تحمّل كنند، و همين طور كسي كه شغل و يا كار ضروري دارد. مؤيّد اين احكام، اخبار خاصّه اي است كه در باب وقوف وارد شده است.


زمان وقوف به مشعرالحرام:

      در مباحث گذشته، اوقات اختياري و اضطراري وقوف مشعر را بيان كرديم، بنابراين نيازي به تكرار نيست وليكن بايد توجّه داشت كه وقوف مشعر ركن است، بنابراين هر كس عمداً و بدون عذر اين وقوف را ترك كند، در حالي كه وقوف اضطراري شب را نيز نياورده باشد، حجّش باطل و حتي اگر وقوف اختياري عرفه را نيز درك كرده باشد، باز هم باطل است.

      ولي اگر به واسطه عذر شرعي وقوف مشعر را ترك كرده باشد، مشروط به اينكه وقوف اختياري عرفه را آورده باشد حجّش صحيح خواهد بود.

      و امّا كسي كه هيچ يك از وقوفين (مشعر و عرفات) را درك نكرده باشد، گرچه



182


ترك آن به خاطر عذري بوده باشد، حجّش باطل و بايد در سال آينده قضا كند.

      و اگر به خاطر عذري وقوف عرفه از او فوت شد، در صورتي كه وقوف اختياري مشعر را درك كرده باشد حج او صحيح خواهد بود. تمام اين مسائلي كه بيان شد بر طبق فتواي اماميّه بود.

      و امّا بقيّه مذاهب معتقدند: كسي كه وقوف به عرفه را در وقت معين درك نكند وليكن اختياري مشعر را درك كند، حج او ناتمام است چون وقوف به عرفه، به نظر آنان ركن است.

      بنابراين با فوت ركن، حج نيز از بين مي رود بر خلاف وقوف به مشعر كه آن را ركن نمي دانند. و لذا گفته اند: اگر حاجي وقوف عرفه را درك كند وليكن وقوف مشعر، بطور كلّي از او فوت شود، كفايت مي كند، چون ركن را درك كرده است. منتهي اگر وقوف به مشعر را عمداً ترك كرده باشد، بايد يك گوسفند كفاره بدهد، چون ترك واجب غير ركني با ريختن خون جبران مي شود.


مستحبات وقوف به مشعر:

      به نظر اماميه مستحبات وقوف به مشعر چند چيز است:

      1ـطهارت. 2ـتوقف در نزديكي كوه. 3ـايستادن در پائين كوه و رو به روي آن. 4ـبه ياد خدا باشد و حمد و ثناي او را فراموش نكند. 5ـيادآوري نعمتهاي خداوند. 6 ـ اعتراف به خطاها و گناهان در پيشگاه خداوند عالم. 7ـجمع كردن هفتاد سنگ ريزه و بيشتر از آن، براي رمي جمرات در مني.


مسائل لازم:

      مسأله: 1ـبه اتفاق جميع فقها، هر كس قبل از وقوف به عرفه، جماع نمايد، حجّش فاسد و بايد اعمالش را تمام، و در سال بعد هم، حج خود را قضا كند.(1) و به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاّم 2/218 ، كفاية الاخيار 1/142 .



183


فتواي اماميه و شافعيه: بايد يك شتر هم كفاره بدهد، وليكن حنفيان يك گوسفند را هم كافي مي دانند.(1)

      مسأله: 2ـاگر حاجي بعد از وقوف به عرفه و قبل از وقوف مشعر نيز همين عمل را مرتكب شود، حكم همان است كه در مسأله قبل گفته شد.

      ولي به فتواي ابوحنيفه: جماع كردن بعد از وقوف به عرفه، موجب بطلان حج نمي شود بلكه فقط بايد يك شتر قرباني كند.(2)

      مسأله: 3ـچنانچه محرم بعد از وقوف به مشعر و قبل از خروج از احرام، جماع نمايد، حجّش فاسد نخواهد شد وليكن بايد يك شتر قرباني كند.

      شافعي و مالك مي گويند: حجّ وي باطل و بايد يك شتر هم قرباني كند مانند جماع نمودن قبل از وقوف به مشعر.(3)

      به هر حال به نظر همه فقها غير از داود ظاهري، هر كس حج خود را فاسد كرد واجب است اعمالش را ادامه داده و بقيّه افعال حج را بياورد.(4) وليكن داود ظاهري معتقد است: با همان فسادي كه انجام داده از احرام خارج مي شود و لازم نيست بقيه اعمال را بجا آورد.


استدلال:

كساني كه قائلند بايد بقيّه اعمال را بجا بياورد، به اين آيه استدلال كرده اند:

      «واتّموا الحج والعمرة لله.»

      «حج و عمره را براي خدا به پايان ببريد.»

      در توضيح چنين مي گويند: اين آيه اطلاق دارد، يعني اتمام حج و عمره را خواسته است و هيچ گونه تقييدي در آن نيست كه حج صحيح را تمام كنيد يا فاسد را، بنابراين گرچه در مسأله مذكور حج فاسد است، وليكن بايد آن را به اتمام برساند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اللباب 1/202 ، الهداية 1/164 .

2 . اللباب 1/202 ، الفتاوي الهندية 1/245 .

3 . الاّم 2/218 ، المجموع 7/387 .

4 . الموطأ 1/382 .



184


      و امّا داود ظاهري كه مي گويد: لازم نيست بقيه اعمال را بجا بياورد، چنين استدلال مي كند:

      «احرام جزء حج است، و طبعاً با فساد و بطلان حج، احرام نيز باطل خواهد شد، و آنگاه كه احرام باطل شد، بجا آوردن بقيّه اعمال در حالي كه بدون احرام است، معني ندارد.»

      ولي بايد گفت: اين نظريّه با قول مشهور مخالفت دارد، زيرا مشهور احرام را، «شرط» حج مي دانند و نه «جزء» آن.

      مسأله: 4ـبه فتواي اماميه و شافعيان: اگر محرم بعد از اعمال مني با زن وطي كند، حجّش فاسد نخواهد شد وليكن بايد فديه بدهد.(1)

      ظاهراً شافعي نيز با آنان موافق است، منتهي در كفاره دو قول دارد. در يكي از آنها شتر و در ديگري گوسفند را به عنوان كفاره واجب مي داند.

      و امّا به اعتقاد مالك: چون اين عمل را مرتكب شده، بقيّه اعمالي هم كه بعداً انجام مي دهد فاسد خواهد بود وليكن ناگزير بايد سعي و طواف را هر چند كه فاسد است انجام دهد و به هر حال براي جبران اين خطا لازم است به ادني الحلّ برود و پس از احرام، يك عمره مفرده بجا بياورد.

      مسأله: 5ـبه فتواي جميع فقها غير از ابي حنيفه: اگر محرم از روي فراموشي با زن وطي كند، حجّش فاسد نخواهد شد.(2) ولي ابوحنيفه چنين حجّي را فاسد مي داند.

      به هر حال كساني كه به صحّت حج فتوا داده اند، به سخني از پيامبر ـ ص ـ استناد كرده اند كه فرمود:

      «رفع عن امتي الخطاء و النّسيان و ما استكرهوا عليه.»(3)

      «خطا و نسيان و اكراه از امّت من برداشته شده است.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المجموع 7/407 ، كفاية الاخيار 1/142 .

2 . اللباب 1/203 ، الفتاوي الهنديه 1/244 .

3 . سنن ابن ماجه 1/656 ، الفقيه 1/36 .



185


      مسأله: 6ـاز ديدگاه اماميّه، شافعيان و حنفيان: اگر محرم غير از جماع عمل ديگري انجام دهد، چه انزال بشود يا نه، حج او فاسد نخواهد شد.(1) ولي به فتواي مالك: اگر انزال شود جحّش فاسد گردد.(2) البتّه منشاء اختلاف در اقوال، برداشتهاي گوناگون از ادلّه مي باشد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاّم 2/18 ، المغني 3/331 .

2 . موطأ مالك 1/283 .



186


اعمال مني (رمي ـ قرباني ـ حلق و تقصير)


      به اتفاق جميع فقها، بعد از وقوف به مشعر نوبت به انجام اعمال مني مي رسد. واجبات مني سه چيز است:

      1 ـ رمي جمره عقبه. 2 ـ قرباني. 3 ـ حلق يا تقصير.


رمي جمره عقبه:

      اولين عملي كه در روز عيد قربان انجام مي شود، رمي جمره عقبه است كه به اتفاق جميع فقها هر كس رمي جمره را بين طلوع خورشيد تا غروب آفتاب همان روز (دهم) انجام دهد، قطعاً از واجب كفايت مي كند.

      مسأله: به فتواي اماميه: حنفيان، مالكيان، حنابله و ثوريه: اگر محرم قبل از طلوع فجر روز عيد، جمره عقبه را رمي كند، كافي نيست و چنانچه بدون عذر شرعي اين كار صورت بگيرد، بايد اعاده نمايد. ولي كساني كه عذر دارند مانند بيماران و شبيه آنان، در



187


هر وقت از شب مي توانند رمي كنند.(1)

      وليكن شافعيان به جواز رمي قبل از طلوع فجر، فتوا مي دهند، زيرا به اعتقاد آنان وقت معيّن، كه از طلوع تا غروب خورشيد روز عيد است وقت استحباب است نه وجوب.(2)


استدلال:

      اماميّه و ديگران كه به عدم جواز رمي در قبل از طلوع فجر فتوا مي دهند، دو دليل اقامه كرده اند:

      1ـعمل و فعل نبي گرامي اسلام ـ صلي الله عليه وآله ـ چون حضرت از طلوع خورشيد تا غروب آفتاب روز دهم، جمره عقبه را رمي كرد و بعد فرمود: «خذوا عنّي مناسككم.»(3)

      2ـروايت ابن عباس از پيامبر اسلام ـ ص ـ :

      «انّه قال لا ترموا الجمرة حتي تطلع الشمس.»(4)

      «جمره را رمي نكنيد مگر اينكه خورشيد طلوع كرده باشد.»

      و شافعيان نيز كه به جواز تقديم رأي داده اند، به دو روايت استناد كرده اند:

      1ـاز عايشه روايت شده او مي گويد: پيامبر ـ ص ـ در روز عيد قربان ام سلمه را فرستاد تا رمي جمره كند، او نيز رفت و قبل از طلوع فجر، رمي كرد و سپس به طرف مكه، براي انجام اعمال كوچ كرد.

      2ـاسمـاء مي گـويـد: ام سلمه جمره را در شب رمي كرد و گفت: ما در زمان پيامبر ـ ص ـ نيز همين كار را مي كرديم:

      مسأله: چنانچه محرم، رمي جمره را تأخير بيندازد تا خورشيد روز دهم غروب كند حكمش چيست؟


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المغني 1/459 ، المبسوط 4/48 .

2 . بداية المجتهد 1/350 .

3 . صحيح مسلم 2/942 ، سنن نسائي 5/270 .

4 . بداية المجتهد 1/351 .



188


      به فتواي اماميّه: وقت رمي جمره از طلوع شمس روز عيد تا غروب آن مي باشد و اگر فراموش كرد روز يازدهم قضا كند و اگر باز هم فراموش كرد روز دوازدهم و اگر يادش نيامد در روز سيزدهم قضا كند، و اگر در روز نمي تواند در شب هاي تشريق انجام دهد و اگر همچنان اين فراموشي ادامه داشت، تا از مكّه خارج شد، بايد در سال آينده خودش قضا كند و يا نايبي بگيرد تا از طرف او قضا كند.

      و امّا به فتواي شافعيان، ابويوسف قاضي و محمد بن حسن شيباني شاگرد ابي حنيفه: اگر در شب يازدهم يا روز بعد، رمي كند كفّاره اي ندارد.(1) وليكن به نظر خود ابي حنيفه: اگر در شب يازدهم رمي كند كفاره ندارد و چنانچه تا صبح تأخير بيندازد بايد كفاره بدهد.(2) (خون بريزد)

      مسأله: در رمي جمره طهارت شرط نيست وليكن با طهارت افضل است. اين مسأله مورد اتفاق همه فقها است.


شرائط رمي:

      انداختن سنگ ريزه ها شرائطي دارد كه اكنون بيان خواهيم كرد:

      1ـنيّت. به فتواي اماميه: اگر سنگ را بدون نيّت به هوا پرتاب كند و به هدف بخورد فايده ندارد چون فاقد شرط صحّت مي باشد.

      2ـبه اتفاق همه فقها، رمي بايد، با هفت سنگ انجام بگيرد.

      3ـهفت سنگ را، بايد در هفت بار بيندازد، بنابراين اگر دو سنگ را در يك دفعه پرتاب كند و به هدف هم اصابت كند، يكبار حساب مي شود، و حتي اگر هفت سنگ را در يك مرتبه پرتاب كند، باز هم يكبار حساب مي شود. (در اين مسأله اختلافي نيست.)

      4ـبه نظر همه فقها، سنگ ها بايد به جمره اصابت كند، پس بايد براي رمي كننده در اين جهت يقين حاصل شود.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بداية المجتهد 1/351 .

2 . بداية المجتهد 1/351 .



189


      5ـبه فتواي اماميه و شافعيان: شرط است كه سنگها به واسطه انداختن به جمره برسد، بنابراين اگر سنگها را روي هدف بگذارد چون انداختن حساب نمي شود، كفايت نمي كند. ولي حنفيان اين شرط را قبول ندارند و معتقدند: سنگها بايد به جمره اصابت كند، گرچه روي آن بگذارند.

      6ـسنگ ريزه بايد از جنس سنگ باشد، بنابراين رمي كردن با نمك، آهن، مس، چوب، سفال و گل، كافي نيست. ولي حنفيان مي گويند: هر چيزي كه از جنس زمين باشد، خواه سفال باشد يا گل و يا سنگ كفايت مي كند.(1)

      7ـبه نظر همه فقها و حتي تصريح حنابله، شرط است كه سنگ ريزه ها، بكر باشند يعني قبلاً به وسيله آن رمي نشده باشد ولي حصني دمشقي شافعي در كتاب خود به نام كفاية الاخيار ج 1 ص 138 مي گويد: «ولا يشترط كونُ الحصي ممّا لَمْ يرمَ بهِ حتّي لو رمي بحجر، رمي هو اَوْ غيره اجزأ.»

      «شرط نيست كه سنگ ريزه ها بكر باشند، بلكه اگر سنگي بيندازد، خواه خودش رمي كرده باشد يا ديگري كفايت مي كند.»

      و محمد بن ادريس شافعي بنيانگذار مذهب شافعيه نيز اين گونه رأي داده است.(2)


مسائل رمي:

      1ـبه فتواي همه فقهاي اماميه: شرط است كه سنگ ريزه ها به هدف اصابت كند، حال اگر شك داشته باشد كه به هدف خورده يا نه؟ بنا مي گذارد كه اصابت نكرده و ناگزير بايد به جاي آن، سنگ ديگري پرتاب كند.

      2ـاگر در عدد رمي شكّ كند (مثلاً بين 3 و 4) بنابر اقل مي گذارد، چون اصل عدمِ زيادي آن است.

      3ـشرط است كه سنگها با فعل و عمل خود انسان انداخته شود، بنابراين اگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المبسوط 4/66 ، الهداية 1/147 .

2 . الاّم 2/231 ، المجموع 8/172 .



190


سنگ را پرتاب كند ولي به سر انسان يا چيز ديگري بخورد و سپس به هدف برخورد نمايد، كافي نيست چون با فعل و عمل مباشري انجام نشده. ولي اگر سنگ به زمين بخورد و در حال غلتيدن، به هدف بخورد، كفايت مي كند چون با فعل خودش صورت گرفته است.

      4ـبه تصريح بعضي از فقها انداختن سنگها بايد با دست انجام شود بنابراين اگر بوسيله پا يا كمان بيندازد، كفايت نمي كند.

      5ـواجب نيست حتماً با دست راست رمي كند بلكه با دست چپ نيز در حال اختيار جايز است.

      6ـچنانچه پس از پرتاب يك سنگ، بلافاصله و بدنبال آن، سنگ ديگري بيندازد وليكن سنگ دوم زودتر به جمره اصابت كند، دو بار حساب مي شود.

      7ـاگر كسي به واسطه مرض يا عذر ديگري نتواند خودش رمي كند، مي تواند نايب بگيرد.

      8ـبه فتواي بعضي از فقها، در صورتي مي تواند نايب بگيرد كه امّيدي به برطرف شدن عذر، قبل از تمام شدن زمان رمي، نداشته باشد.

      حال اگر معذور از رمي، نايب گرفت، ليكن قبل از تمام شدن وقت، عذرش بر طرف شد، واجب است خودش مجدّداً رمي كند. ولي اكثر فقهاي اهل سنّت، همان رمي نايب را كافي مي دانند.


مستحبات رمي:

      مستحبات رمي در نزد اماميه: شامل موارد زير مي شود.

      1ـرمي كننده پياده باشد نه سواره. 2ـبا طهارت باشد. 3ـهنگام رمي جمره عقبه رو به آن و پشت به قبله باشد، وليكن جمره اولي و وسطي را، رو به قبله ايستاده، رمي نمايد. 4ـميان او و جمره ده يا پانزده ذراع فاصله باشد. 5ـسنگريزه ها در دست چپ و انداختن با دست راست باشد.



191


هدي و اقسـام آن:

      هدي بر دو قسم است: واجب و مستحب.

      امّا هدي واجب به تصريح قرآن كريم بر سه نوع مي باشد:

   اوّل   ـ   هدي تمتع: «فَمَنْ تمتع بالعمرة اِليَ الحج فَما اسْتَيْسر من الهدي.»    بقره: 196.

         «هر كس از عمره به حج باز آيد، كه او را ميسر است قرباني كند...»

   دوّم   ـ   هدي جزاء (كفاره): «ولا تقتلواالصيد وانتم حرم ومن قتله متعمداً فجزاءُه          مثل ما قتل مِنَ النعم...»   مائده: 96 .

   سوّم   ـ   هدي حصر: «واتّمواالحج والعمرة لله فَاِنْ اُحْصرتم فَما اسْتَيْسر منَ الهدي.»

بقره: 196 .

         «حج و عمره را براي خدا به اتمام رسانيد و چنانچه محصور شديد هر قدر          مي توانيد قرباني كنيد.»


و امّا هدي مستحب:

      تمام مذاهب اسلامي غير از حنفيان و مالكيان، هدي مستحب را همان قرباني كردن مي دانند و به دو دليل نيز استناد كرده اند.

      الف: آيه شريفه، كه خداوند به پيامبر دستور مي دهد:

      «...فصّل لربك وانْحر.» «يعني اي رسول ما، پس از نماز عيد، قرباني كن.« (شتر نحر كن).

      ب: عمل پيامبر گرامي اسلام، «روي انّه ـ ص ـ ضَحي بَكبْشين اَقْرَنين اَمْلَحيْن.» «پيامبر در روز عيد قربان، دو قوچ شاخ دار سياه و سفيد قرباني كرد.»

      (الاَقْرَن: مالَهُ قَرَنٌ. والاَمْلحُ: ما غَلَبَ بياضُهُ عَلي سوادِهِ.)

      ولي حنفيان و مالكيان، قرباني كردن را، در هر سال و براي همه افراد خانواده واجب مي دانند، مانند زكات فطره كه بر همه افراد خانه واجب است.



192


ايّام قرباني مستحبي كدام است؟

      به فتواي اماميه و شافعيان، ايّام قرباني مستحبي در مني، چهار روز است. روز عيد قربان و سه روز تشريق يعني يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذي الحجه.

      حنفيان، مالكيان و حنابله، ايّام قرباني مستحبي در مني را، سه روز مي دانند. (روز عيد، يازدهم و دوازدهم.)

      و سرانجام وقت قرباني استحبابي در غير مني هم به اتفاق همه فقها سه روز است: روز عيد، يازدهم و دوازدهم ذي الحجه الحرام.

      مسأله: به فتواي همه فقها، بر كسي كه وظيفه اش قرباني كردن است، بيشتر از يك هدي واجب نيست، وليكن زيادتر از آن، به هر اندازه كه باشد، استحباب دارد.

      مسأله: به اتفاق جميع فقها، يك هدي، براي يك نفر كافي است و بيشتر از يك نفر نمي توانند در آن شريك شوند.

      مسأله: اگر محرم يكي از، چهارپايان «شتر، گاو و گوسفند» را براي قرباني خريداري كند ولي مفقود شود واجب است هدي ديگري خريداري كند.

      مسأله: اگر محرم حيواني را كه بايد ذبح كند، پيدا نكرد (در صورتي كه قدرت خريدن آن را هم دارد) هرگاه به وطن خود برگشت بايد پول آن را در اختيار فرد مطمئنّي قرار دهد، تا در طول ماه ذي الحجه براي او قرباني كند و چنانچه در همان سال ممكن نشد در سال آينده، در ماه ذي الحجه اين كار را بكند. و...


هدي بر چه كساني واجب است؟

      به اتفاق جميع فقها، بر كسي كه حج تمتع بجا مي آورد، ذبح يك هدي واجب است.

      سؤال: آيا قرباني كردن بر كسي كه حج قران انجام مي دهد واجب است يا نه؟

      جواب: به فتواي فقهاي مذاهب خمسه (شيعي، حنبلي، حنفي، مالكي و شافعي)



193


قرباني كردن واجب است. چون به هنگام احرام بستن، قرباني راهمراه خود آورده است. و امّا در حج افراد و عمره مفرده، به اتفاق همه فقها قرباني واجب نيست.

      سؤال: چنانچه مكّي حج تمتع بجاي آورد، آيا قرباني بر او واجب است يا نه؟

      جواب: حنفيان، مالكيان و شافعيان، واجب نمي دانند. و ابن قدّامه در كتاب خود به نام «المغني» مي گويد:

      هيچ اختلاف نظري در ميان اهل علم وجود ندارد، در اين كه: ريختن خون متعه بر حاضرين در مسجدالحرام واجب نيست. (يعني ذبح هدي، در حج تمتع براي مكّي واجب نيست.)

      ولي به فتواي اماميّه: اگر مكّي حج تمتع انجام دهد، هدي بر او واجب است، چون ادلّه ذبح هدي در حج تمتع، اطلاق دارد، يعني مقيد به غير مكّي نشده است، همانگونه كه خداوند مي فرمايد. فَمنْ تمتّع بالعمرة اِليَ الحج فَما استَيْسر مِن الهدي.»

      مسأله: به اتفاق جميع فقها، هدي واجب، ركن نيست به طوري كه اگر قرباني نكرد، حج را باطل كند.


صفات هدي:

      اوّل: از انعام سه گانه (شتر، گاو، گوسفند) باشد، روي اين حساب بز هم از گوسفندان حساب مي شود.

      دوّم: به اتفاق همه مذاهب اربعه اهل سنّت، اگر هدي از نوع گوسفند است بايد شش ماه و اگر بز است يكسال و اگر گاو است پنج سالش تمام باشد.

      آنچه را كه تا كنون راجع به سنّ هدي از ديدگاه اهل تسنن بيان كرديم، همان چيزي است كه بعضي از فقهاي اماميه نيز به آن فتو داده اند. گرچه در بعضي موارد با هم اختلاف دارند.

      مثلاً عده اي از اماميه معتقدند: در شتر بايد پنج سالش تمام و داخل شش سال شده



194


باشد و همينطور بز دو سالش تمام و داخل سال سوّم شده باشد.

      و عده ديگري از آنان مي گويند: گاو و بز به شرطي كفايت مي كنند كه دو سال آنها كامل و داخل سال سوّم شده باشند. و سرانجام به اعتقاد عده ديگري از اماميّه: شرط كفايت ميش آن است كه داخل در سال دوّم شده باشد.

      سوّم: به فتواي همه فقها، يكي از شرائط و صفات هدي آن است كه: سالم و بدون عيب باشد، بنابراين حيواني كه يك يا هر دو چشم او كور باشد كافي نيست. و همين طور حيوان لنگ، مريض، و حيواني كه شاخ داخل آن شكسته باشد (شاخ داخلي سفيد است و شاخ بيروني سياه مي باشد كه براي حفاظت از شاخ داخلي است.) و نيز حيوان بزرگسالي كه مغز استخوان او پوك شده باشد، كفايت نمي كند.

      و امّا اماميه غير از شرائط و صفات بالا، شرائط ديگري نيز قائل هستند به نظر آنها، حيواني كه خصيّ، جمّاء، صمّاء، و بَتْراء باشد كفايت نمي كند، بدليل اخباري كه از ائمّه ـ عليهم السلام ـ رسيده است.

   خصيّ   :   حيواني است كه بيضتين او را كوبيده باشند.

   جمّاء   :   حيواني است كه در اصل خلقت بدون شاخ باشد.

   صمّاء   :   حيواني است كه در اصل خلقت بدون گوش باشد و يا اگر دارد          كوچك است.

   بَتْراء   :   حيواني است كه در اصل خلقت بي دُم باشد.

      چهارم: به فتواي اماميه: ذكوريّت (نر بودن) در هدي شرط نيست، وليكن اگر شتر يا گاو بوده باشد، ماده آن افضل است ولي در گوسفند و بز، نر بودن بهتر است. و بقيّه مذاهب، ذبيحه نر و ماده را يكسان مي دانند.


مكان و زمان نحر يا ذبح:

      به فتواي اماميه: زمان قرباني كردن در حج تمتع و قران، روز عيد قربان است و قطعاً قبل از آن جايز نيست، بنابراين اگر به واسطه عذر شرعي تا روز چهاردهم ـ تأخير



195


بيندازد مانعي ندارد ـ و حتّي اگر عمداً تا روز چهاردهم و يا تا آخر ذي الحجه تأخير بيندازد، كفايت مي كند ولي گناهكار است.

      و امّا به نظر مالكيان و حنفيان، وقت آن روز عيد، و دو روز بعد از آن (يازدهم، دوازدهم) مي باشد.(1) و نيز اضافه مي كنند: اين زمان براي حج تمتع و قران است، و غير اين دو مقيّد به زمان خاصّي نيست.(2)

      آيا قرباني كردن، قبل از روز دهم جايز است يا نه؟ مسأله اختلافي است.

      حنابله و حنفيان تقديم را جايز نمي دانند. و لذا معتقدند چنانچه قبل از روز عيد، قرباني نمايد، واجب است مجدّداً در روز عيد قرباني كند و اگر از روز عيد تأخير بيندازد، و حج نيز استحبابي باشد چون وقت آن گذشته، قرباني لازم نيست ولي اگر حج واجب باشد بايد قضا كند.(3) البتّه حنفيان در حج واجب شرطي را اضافه كرده مي گويند: اگر ذبح هدي تمتع يا قران، سه روز قبل از عيد انجام شود كافي نيست. و چنانچه از روز عيد تأخير بيندازد، كفايت مي كند، وليكن به خاطر تأخير، بايد كفّاره بدهد. و سرانجام به نظر آنها، تقديم قرباني بر روز عيد، در حج استحبابي مانعي ندارد.(4)


مكان هدي:

      به فتواي اماميّه كسي كه به احرام حج تمتع محرم شده، واجب است هدي خود را، در مني قرباني كند، هر چند حج او استحبابي باشد. و امّا اگر سوق هدي در احرام عمره تمتّع باشد، در مكّه ذبح يا نحر، مي شود. (نحرْ، براي شتر است)

      حنفيان، شافعيان و حنابله مي گويند: مكان قرباني، مطلق حرم است كه مني و غير آن را هم شامل مي شود. (مني يك فرسخ از مكّه فاصله دارد)

      و امّا مالكيان براي ذبح هدي در مني سه شرط قائل هستند: 1ـسوق هدي، در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المغني 3/464 ، المجموع 8/381 .

2 . بداية المجتهد 1/378 .

3 . الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 266 .

4 . بداية المجتهد 1/378 .



196


احرام حج باشد و نه در احرام عمره. 2ـهدي را در جزئي از شب عيد، در عرفه متوقف كند. 3ـقصد ذبح كردن در روز عيد و يا دو روز بعد از آن را داشته باشد.

      به هر حال ذبح كردن قرباني در مني جايز، و حتّي فرد افضل آن هم به حساب مي آيد وليكن بين اماميه و غير آنها در تعيين مكان ذبح اختلاف است: اماميّه به تعيين مني، وليكن بقيّه مذاهب به تخيير رأي داده اند: به اين كه مي توان در مني و يا غير آن از نقاط مختلف حرم، ذبح كرد.


حكم گوشت قرباني:

      1ـبه فتواي اماميه: يك ثلث آن را به فقير مؤمن صدقه بدهد و ثلث دوّم آن را به مؤمنين هديه دهد هر چند غني باشند و ثلث سوّم آن را خودش بخورد. بدليل قول خداوند متعال:

«فكلوا منها و اطعموا القانع والمعتر.» حج: 36 .

«...نام خدا را بر آنها بخوانيد و چون پهلوهايشان بر زمين رسيد از آنها بخوريد و فقيران قانع و گدايان را اطعام كنيد.»

      2ـبه فتواي مالكيان: از تمام گوشتهاي قرباني مي توان خورد، مگر كفاره اذيّت كردن جانداران، كفّاره صيد حرم، كفاره نذر و نيز گوشت قرباني هدي تمتع، چنانچه قبل از رسيدن به مني هلاك شود.

      3ـشافعيان و حنابله معتقدند: از گوشت هدي واجب، نمي توان خورد ولي اگر هدي مستحب باشد مانعي ندارد.

      و نيز گفته اند: آن ذبيحه اي كه واجب است آن را در حرم قرباني كنند، واجب است گوشت آن را هم در خود حرم بين فقرا تقسيم كنند.(1)

      4ـحنفيان مي گويند: محرم نمي تواند از گوشت هدي واجب بخورد، وليكن جايز است گوشت آن را در حرم و يا در جاي ديگر بين مساكين تقسيم كند. ولي خوردن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المجموع 8/417 ، الاّم 2/216 .



197


گوشت هدي تمتع بلامانع مي باشد.(1)

      وليكن مالكيان با آنان مخالفت كرده و معتقدند: هيچ مانعي ندارد كه محرم، گوشت ذبيحه واجب را بخورد. گرچه در اين جهت با حنفيان موافقند كه جايز است: گوشت آن را در حرم و يا غير آن بر مساكين تقسيم كنند.


بدل و عوض هدي:

      چنانچه حاجي هيچ كدام از قرباني و پول آن را نداشته باشد. بايد ده روز روزه بگيرد. سه روز در حج و هفت روز، هنگامي كه به وطن برگشت. بدليل قول خداوند متعال:


«فَمنْ لَمْ يَجد فصيام ثلاثة ايّام في الحج وسبعة اذارجعتم تلك عشرة كاملة.»

بقره: 196 .

«و هرگاه كه قرباني ميّسر نشد سه روز در حج روزه بدارد و هفت روز چون از حج باز گردد تا ده روز كامل شود».

      و ظاهراً مقصود از توانائي بر تهيّه كردن قرباني: در همان ايام حج و در مكّه مكرمه است، بنابراين اگر در آنجا و تا زمان تعيين شده نتوانست تهيّه كند، بايد بدل و عوض آن را كه روزه است بياورد. هر چند در وطن خود بر تهيّه قرباني قدرت داشته باشد، چون وجوب هدي منحصر به زمان خاصي مي باشد.


وكالت در ذبح

      افضل آن است كه: حاجي با دست خود قرباني را ذبح كند، هر چند وكالت گرفتن هم مانعي ندارد، چون ذبح از افعالي است كه نيابت در او جايز است. ولي اگر وكيل بگيرد بر وكيل لازم است كه از طرف منوب عنه به هنگام ذبح نيّت كند، هر چند افضل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اللباب 1/217 ، البحرالزّخار 3/395 .



198


آن است كه هر دو نيّت كنند.

      و اما به فتواي اماميه مستحب است كه حاجي به هنگام ذبح دست خود را روي دست ذابح بگذارد، تا در قرباني كردن سهيم باشد. و يا حدّ اقلّ در زمان قرباني حاضر باشد.


تقليد و اشعار:

      تمام فقهاي مذاهب اسلامي غير از ابي حنيفه بر استحباب تقليد و اشعار فتوا داده اند. به دليل سيره رسول خدا ـ ص ـ در سال ششم هجرت، آنگاه كه قصد زيارت خانه خدا كرد، و به ذي الحليفه رسيد هدي خود را اشعار و تقليد كرد و سپس احرام بست (شرح اين ماجرا مفصل است مي توانيد به تاريخ رجوع كنيد.)

      معني تقليد: به نظر اماميه: تقليد آن است كه به گردن هدي نعل و يا مشابه آن آويزان كنند تا مشخّص شود كه هدي است وليكن به نظر مالكيان و ساير مذاهب: قلاّده اي بافته شده از ريسمان و غير آن، به گردن هدي ببندند و از آن، يك يا دو نعل آويزان كنند.

      معني اشعار: به نظر اماميه و شافعيان، اشعار آن است كه طرف راست كوهان شتر را بشكافند تا خون آمده و سپس او را به خون خودش آغشته كنند.(1) ولي به نظر مالكيان: طرف چپ كوهان شتر را بشكافند.(2)

      بي ترديد اشعار به عقيده همه مذاهب مخصوص شتر است ولي تقليد بين شتر و گاو و گوسفند مشترك است.

      و امّا ابوحنيفه بعد از آنكه تقليد را در گوسفند و شتر سنّت مي داند، اشعار را به هيچ وجه در شتر و در گاو جايز نمي داند، زيرا به عقيده وي اوّلاً اين كار موجب اذيّت و آزار حيوان مي گردد و ثانياً نوعي مثله و بدعت است.(3)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الاّم 2/216 ، موطأ مالك 1/379 .

2 . المجموع 8/359 ، المغني 3/592 .

3 . المبسوط 4/138 ، فتح الباري 3/544 .



199


جواب از اشكال

      گرچه ابوحنيفه به اشعار هدي ايراد كرده و آن را جايز نمي داند وليكن از ايراد وي اينگونه جواب داده شده: اسلام ذبح و نحر حيوانات را مباح فرموده و بلكه ذبح آن را در صورت سوق هدي واجب كرده است، و بدون شك به اين وجوب همه مذاهب، و حتّي خود ابي حنيفه نيز فتوا داده و قبول دارند. بنابراين وقتي ذبح آن، اين حكم را داشته باشد، پس به طريق اولي اشعار آن جايز است.


استدلال:

      كساني كه به استحباب تقليد و اشعار فتوا داده اند به رواياتي استناد كرده اند.

      1ـابن عباس مي گويد: «انّه ـ ص ـ صلّي الظّهر بذي الحليفة ثم دعا ببدنة فَاشْعرها مِنْ صفحة سنامها الايمن ثمّ سبك الدّم عنها.»(1)

      «پيامبر ـ ص ـ نماز ظهر را در ذي الحليفه بجاي آورد سپس شتري را طلبيد و آن را از جانب راست كوهان، اشعار كرد كه پس از آن خون از شتر جاري شد.»

      2ـ «روي جابر انّه قال كانت هدايا رسول الله ـ ص ـ غنماً مقلّدةً.»(2)

      جابر روايت مي كند كه هداياي (جمع هدي، يعني قرباني) پيامبر گوسفندان مقلَّد بودند.

      3ـ روي عن عائشة اَنّ رسول الله ـ ص ـ اهدي غنماً مقلّدةً.»(3)

      «از عايشه روايت شده است: پيامبر اكرم ـ ص ـ گوسفند تقليد شده اي را هدي كرد.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سنن ابي داود 2/146 ، حديث 1752 ، سنن النّسائي 5/172 .

2 . سنن ابي داود 2/146 ، صحيح مسلم 2/958 ، سنن ترمذي 3/252 .

3 . سنن ابي داود 2/146 ، صحيح مسلم 2/958 ، سنن ترمذي 3/252 .



200


مستحبات هدي:

      1ـچاق باشد. 2ـاگر شتر و گاو است ماده، و چنانچه گوسفند است نر باشد. 3 ـ شتر را ايستاده نحر كنند و نيز از سر دستها تا زانوي او را ببندند. 4ـذابح در طرف راست او بايستد و سپس با كارد يا نيزه و يا خنجر به گودال گردن او فرو ببرد. 5ـحاجي خودش، ذبح يا نحر هدي را بعهده بگيرد.


حلق و تقصير:

      سومين عمل از اعمال مني، حلق يا تقصير است و ما قبلاً در اين مورد بحث كرديم، بنابراين تكرار نمي كنيم.

بيتوته در مني:

      اماميه، مالكيان، شافعيان و حنبليان مي گويند: هرگاه محرم در روز عيد، طواف خانه خدا، و بقيّه اعمالش را بجاي آورد، واجب است براي بيتوته در شبهاي يازدهم، دوازدهم و سيزدهم (ليالي تشريق) به مني مراجعت كند. حال اگر عجله كرد و بعد از زوال شمس روز دوازدهم و قبل از غروب آفتاب همان روز از مني خارج شد، كفاره اي ندارد. ولي اگر بعد از غروب از مني خارج شد واجب است شب سيزدهم را در مني بيتوته كند و روز سيزدهم نيز رمي جمرات نمايد.

      قائلين به عدم وجوب كفاره، در صورت خارج شدن قبل از غروب آفتاب، به اين آيه استدلال كرده اند:

      «فمن تعجل في يومين فلا اثم عليه.»(1)

      «هر كس در آن دو روز عجله كند گناهي بر او نخواهد بود.»

      و اهل سنّت براي بيتوته در مني به عمل پيامبر ـ ص ـ استناد كرده اند كه:

      «انّه ـ ص ـ باتَ بها و قال خذوا عني مناسككم.»

      «پيامبر در مني بيتوته كرد و فرمود واجبات حج خود را از من بياموزيد.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره: 203 .


| شناسه مطلب: 75433