مراتب امر به معروف و نهی از منکر
پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای
|
|
|
||
مراتب امر به معروف و نهي از منكر ٢٨٠٤ براي امر به معروف و نهي از منكر مراتبي است. و جايز نيست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پايين، به مراتب ديگر عمل شود. ٢٨٠٥ مرتبه اول: آنكه با شخص معصيت كار طوري عمل شود كه بفهمد براي ارتكاب او به معصيت، اين نحو عمل با او شده است. مثل اينكه از او رو برگرداند،يا با چهره عبوس با او ملاقات كند، يا ترك مراوده با او كند و از او اعراض كند، به نحوي كه معلوم شود اين امور براي آن است كه او ترك معصيت كند. ٢٨٠٦ اگر در اين مرتبه درجاتي باشد، لازم است با احتمال تاثير درجه خفيفتر،به همان اكتفا كند. مثلا اگر احتمال ميدهد كه با ترك تكلم با او، مقصود حاصل ميشود، به همان اكتفا كند و به درجه بالاتر، عمل نكند. خصوصا اگر طرف، شخصي استكه اين نحو عمل موجب هتك او ميشود. ٢٨٠٧ اگر اعراض نمودن و ترك معاشرت با معصيت كار، موجب تخفيف معصيت ميشود، يا احتمال بدهد كه موجب تخفيف ميشود، واجب است اگر چه بداند موجب ترك به كلي نميشود. و اين امر در صورتي است كه با مراتب ديگر، نتواند از معصيت جلوگيري كند. ٢٨٠٨ اگر علماي اعلام احتمال بدهند كه اعراض از ظلمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنها ميشود، واجب است اعراض كنند از آنها، و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را. ٢٨٠٩ اگر مراوده و معاشرت علماي اعلام با ظلمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنها شود، بايد ملاحظه كنند كه آيا ترك معاشرت اهم است ج زيرا ممكن است معاشرت، موجب سستي عقايد مردم شود، و موجب هتك اسلام و مراجع اسلام شود ج يا تخفيف ظلم، پس هر كدام اهم است، به آن عمل كنند. ٢٨١٠ اگر معاشرت و مراوده علماي اعلام با ظلمه، خالي از مصلحت راجحه ملزمه باشد، نبايد معاشرت كنند، زيرا اين امر موجب اتهام آنها خواهد شد. ٢٨١١ اگر ارتباط علماي اعلام با ظلمه، موجب تقويت آنها شود يا موجب تبرئه آنها پيش افراد بياطلاع شود، يا موجب جرات آنها گردد، يا موجب هتك مقام علم شود، واجب است ترك آن. ٢٨١٢ كساني كه ترويج مقاصد ظلمه را ميكنند و كمك به جشنها و معاصي و ظلم آنها ميكنند، از قبيل بعض تجار و كسبه، لازم است بر مسلمانان كه آنها را نهي كنند. و اگر تاثير نكرد، از آنها اعراض كنند و با آنها معاشرت و معامله نكنند. ٢٨١٣ مرتبه دوم از امر به معروف و نهي از منكر، امر و نهي به زبان است.پس با احتمال تاثير و حصول ساير شرايط گذشته، واجب است اهل معصيت را نهي كنند، و تارك واجب را امر كنند به آوردن واجب. ٢٨١٤ اگر احتمال بدهد كه با موعظه و نصيحت، معصيت كار ترك ميكند معصيت را، لازم است اكتفا به آن، و نبايد از آن تجاوز كند. ٢٨١٥ اگر ميداند كه نصيحت تاثير ندارد، واجب است با احتمال تاثير امر و نهي الزامي كند. و اگر تاثير نميكند مگر با تشديد در گفتار و تهديد بر مخالفت،لازم است. ليكن بايد از دروغ و معصيت ديگر احتراز شود. ٢٨١٦ جايز نيست براي جلوگيري از معصيت، ارتكاب معصيت، مثل فحش و دروغ و اهانت. مگر آنكه معصيت، از چيزهايي باشد كه مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضي نباشد به آن به هيچ وجه، مثل قتل نفس محترمه. در اين صورت بايد جلوگيري كند بههر نحو ممكن است. ٢٨١٧ اگر عاصي ترك معصيت نميكند مگر به جمع مابين مرتبه اولي و ثانيه از انكار، واجب است جمع، به اين كه هم از او اعراض كند و ترك معاشرت نمايد و با چهره عبوس با او ملاقات كند، و هم او را امر به معروف كند لفظا، و نهي كند لفظا. ٢٨١٨ مرتبه سوم: توسل به زور و جبر است. پس اگر بداند يا اطمينان داشته باشد كه ترك منكر نميكند يا واجب را به جا نميآورد، مگر با اعمال زور و جبر،واجب است. ليكن بايد تجاوز از قدر لازم نكند. ٢٨١٩ اگر ممكن شود جلوگيري از معصيت، به اين كه بين شخص و معصيتحايل شود،و با اين نحو مانع از معصيتشود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن كمتر از چيزهاي ديگر باشد. ٢٨٢٠ اگر جلوگيري از معصيت توقف داشته باشد بر اين كه دست معصيت كار را بگيرد، يا او را از محل معصيت بيرون كند، يا در آلتي كه به آن معصيت ميكند تصرف كند، جايز است بلكه واجب است عمل كند. ٢٨٢١ جايز نيست اموال محترمه معصيت كار را تلف كند، مگر آنكه لازمه جلوگيري از معصيت باشد. در اين صورت اگر تلف كند، ضامن نيست ظاهرا. و در غير اين صورت، ضامن و معصيت كار است. ٢٨٢٢ اگر جلوگيري از معصيت توقف داشته باشد بر حبس نمودن معصيت كار در محلي، يا منع نمودن از آن كه به محلي وارد شود، واجب است، با مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن. ٢٨٢٣ اگر توقف داشته باشد جلوگيري از معصيت، بر كتك زدن و سخت گرفتن بر شخص معصيت كار و در مضيقه قرار دادن او، جايز است، ليكن لازم است مراعات شود كه زيادهروي نشود. و بهتر است كه در اين امر و نظير آن اجازه از مجتهد جامع الشرايط گرفته شود. ٢٨٢٤ اگر جلوگيري از منكرات و اقامه واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل،جايز نيست، مگر به اذن مجتهد جامع الشرايط با حصول شرايط آن.
٢٨٢٥ اگر منكرات از اموري
است كه شارع اقدس به آن
اهتمام ميدهد و راضي
نيست به وقوع آن به هيچ
وجه، جايز است دفع آن به
هر نحو ممكن باشد. مثلا
اگر كسي خواستيك شخصي را
جايز القتل نيست بكشد،
بايد از او جلوگيري كرد.
و اگر ممكن نيست دفاع از
قتل مظلوم مگر به قتل
ظالم، جايز است بلكه واجب
است، و لازم نيست از
مجتهد اذن حاصل نمايد.
ليكن بايد مراعات شود كه
در صورت امكان جلوگيري به
نحو ديگري كه به قتل منجر
نشود، به آن نحو عمل كند.
و اگر از حد لازم تجاوز
كند، معصيت كار و احكام
متعدي بر او جاري خواهد
شد
|
||||
|
|
|