بخش 1
پیشگفتار سیر تاریخی «مناسک جامع» مزایای این کتاب مقدّمه اهمیّت حج در اسلام اسرار حج فصل اوّل حَجّة الاسلام شرایط وجوب حج 1ـ بلوغ 2ـ عقل 3ـ عدم مزاحمت با انجام واجب، یا ترک حرام مهمتر 4ـ استطاعت شرط اوّل: استطاعت مالی شرط دوم: استطاعت طریقی شرط سوم: استطاعت جسمانی شرط چهارم: داشتن وقت کافی شرط پنجم: گذران زندگی واجب النفقه اش در مدّت سفر او شرط ششم: رجوع به کفایت
بخشي از نظرات فقهي مرجع عاليقدر، حضرت آية اللّه العظمي مكارم شيرازي، مدّ ظلّه العالي، پيرامون مناسك و اعمال حج، براي نخستين بار در كتاب «تعليقات علي العروة الوثقي» به زبان عربي منتشر شد، سپس به صورت كاملتر و فراگير، به گونه اي كه عمده احكام حج و عمره را در بر داشت، در كتاب «مناسك حجّ» معظّم له انتشار يافت. در مرحله بعد، و به پيشنهاد سازمان حج، معظّم له «بر مناسك حجّ امام خميني قدس سرّه الشريف» كه از جامعترين مناسكهاي حج به زبان فارسي محسوب مي شود، حاشيه زدند كه ابتدا حواشي مزبور به صورت مستقل، و سپس در پاورقي كتاب مذكور، و به همراه حواشي سه تن از مراجع بزرگ تقليد، آيات عظام خوئي، گلپايگاني و اراكي قدّس اللّه اسرارهم چاپ، و در اختيار علاقمندان قرار گرفت.
پرسش و پاسخهاي جديدي كه از محضر معظّم له شده بود نيز در دو جلد، به نام «استفتائات جديد» به علاقمندان عرضه شد، كه بحمداللّه جلد
سوم آن نيز در آستانه نشر است. بخشي از كتاب مذكور در مورد مسائل مهم حج است.
دو موضوع «قرباني» و «رمي جمرات» پس از تحقيقات گسترده، و با عرضه فتاوا و نظريّاتي جديد، در دو كتاب مستقل به نام «رمي جمرات» و «حكم الاضحيه في عصرنا» به زيور طبع آراسته گرديد. پراكندگي فتاواي معظّم له در مورد مناسك حج در كتابهاي مذكور، تغيير فتوي در برخي از مسائل، و تضادّ ظاهري برخي از مسائل كه در كتابهاي مذكور آمده بود، و امور ديگر، سبب شد كه فكر تأليف كتابي مستقل ذهن ما را به خود مشغول سازد. كتابي كه نظرات معظّم له در تمام كتابهاي مذكور را در خود جمع كند، و اشكالات مزبور را مرتفع سازد.
با اين انگيزه، و پس از مشورت با استاد معظّم دام ظلّه العالي، تهيّه كتابي را كه در دست داريد در عصر پنجشنبه 7/7/1380 شروع، و با امدادهاي الهي، و عنايات حضرت ولي عصر عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف در تاريخ 22/2/1383 پايان يافت، سپس معظّم له تمام مطالب كتاب را به طور دقيق مطالعه نموده، و با اصلاحاتي كه انجام دادند به شكل كنوني در اختيار شما خوانندگان گرامي قرار گرفته است. اميد است خداوند متعال اين خدمت ناچيز را به لطف و كرمش قبول فرمايد.
مزاياي اين كتاب
به برخي از ويژگيهاي كتاب به صورت كوتاه اشاره شد، امّا تفصيل آن به شرح زير است:
1ـ اين كتاب نظرات فقهي حضرت آية الله العظمي مكارم شيرازي مدّ ظلّه را در مورد حج، كه در كتابهاي مختلف پراكنده بود، يكجا در خود جمع كرده
[ 19 ]
است، و گزافه نيست اگر آن را يكي از جامعترين مناسك حج در زبان فارسي بدانيم.
2ـ با توجّه به اين كه در برخي از مسائل، نظريّات معظّم له تغيير كرده بود، اين كتاب آخرين فتاواي معظّم له را در اختيار شما مي گذارد.
3ـ با توجّه به اين كه كتابهاي فقهي مربوط به حجّ معظّم له در زمانهاي مختلف تأليف و منتشر شده بود، گاه ناهماهنگي هاي ظاهري در بين برخي از فتاواي ايشان به چشم مي خورد، كه در اين كتاب اصلاح شده است.
4ـ كتابهايي كه به صورت متن و حاشيه عرضه مي شود مشكلات خاصّي براي خوانندگان دارد. با درج حواشي مورد اشاره در متن، در اين كتاب با مشكل مذكور رو به رو نخواهيد شد.
5ـ در برخي از كتابهاي مناسك به مسائل غير مورد نياز، يا تكراري برخورد مي كنيم. آنها را حذف نموده، و مسائل جديد و مورد نياز را جايگزين آن نموديم.
6ـ ادبيّات حاكم بر همه مسائل در حدّ توان و بضاعت علمي ما يكسان شده، و كتاب حاضر با ويرايش و پيرايش مناسبي در اختيار علاقمندان قرار گرفته است.
7ـ سعي شده است عنوانهاي فرعي بيشتري براي مسائل انتخاب شود، تا خوانندگان عزيز در زمان كمتري به مسأله مورد نظر دسترسي پيدا كنند.
8ـ برخي از مسائل را جابجا كرده، و در ابواب و فصول مناسب تر نهاده ايم.
9ـ مسائلي كه مصداق خارجي نداشته، و در بسياري از مناسك هاي قديم وجود داشت، به طور كامل حذف شده است.
10ـ الفاظ و تعبيراتي كه احياناً نامناسب و دور از نزاكت قلم بوده، اصلاح شده است.
[ 20 ]
با توجّه به مزاياي ده گانه فوق، و جامعيّت اين مجموعه، آن را «مناسك جامع» ناميديم، و در عين حال ادّعا نمي كنيم كه اين كتاب هيچ عيب و نقصي ندارد كه چنين ادّعائي، خود بزرگترين عيب است.
از خوانندگان عزيز، مخصوصاً روحانيّون محترم كاروانهاي حج، كه مسؤوليّت سنگين و پر زحمتي را بر دوش دارند، مي خواهيم كه با دقّت اين كتاب را مطالعه نموده، و ما را از پيشنهادات خويش آگاه سازند. تا انشاء اللّه در چاپهاي بعد از آن استفاده كنيم.
در پايان از تمام عزيزاني كه در تهيّه اين اثر ارزشمند از ابتداي كار تا مرحله چاپ و نشر مساعدت نموده اند، به ويژه حجّة الاسلام آقاي حاج مسعود مكارم (زيد عزّه) كه زحمات شايان توجّهي در تهيه اين اثر كشيده اند، صميمانه تشكّر و قدرداني مي كنم، و از خداوند متعال براي آنان سربلندي، عزّت، توفيق تشرّف و حجِّ مقبول تقاضامندم.
آمين يا ربّ العالمين
مقدّمه
قم ـ حوزه علميّه
ابوالقاسم عليان نژادي
22/2/1383 مطابق با 21 ربيع الاول 1425
[ 21 ]
حج يكي از اركان مهمّ اسلام، و از بزرگترين فرائض ديني است.
قرآن مجيد در يك عبارت كوتاه و پرمعني مي فرمايد: «(وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلا) ;براي خدا بر مردم است كه حجّ خانه او كنند، آنها كه توانايي رفتن به سوي او دارند».
و در ذيل همين آيه مي فرمايد: «(وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ) ; و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زيان رسانده)، خداوند از همه جهانيان بي نياز است».(1)
جمله «براي خداست بر مردم...» به ضميمه تعبير به «كفر» در مورد كساني كه حجّ واجب را ترك مي كنند، اهمّيّت فوق العاده آن را در اسلام كاملا روشن مي سازد.
قابل توجّه اين كه در تفسير آيه شريفه 72 سوره اسراء: (وَ مَنْ كانَ في هذِهِ اَعْمي فَهُوَ فِي الاْخِرَةِ اَعْمي وَ اَضَلُّ سَبيلا).(2) از امام صادق(عليه السلام)روايت
1 . سوره آل عمران، آيه 97.
2 . كسي كه در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده، در آخرت نيزنابينا ٍ
و گمراه تر است.
[ 22 ]
شده كه يكي از معاني آيه، كسي است كه حجّ واجب خود را پيوسته به تأخير مي اندازد، تا مرگ او فرا مي رسد (او در قيامت نابينا خواهد بود).(1)
در حديث ديگري آمده است: «هركس حجّ واجب را بدون عذر ترك كند، روز قيامت يهودي يا نصراني محشور مي شود».(2)
و در مقابل، براي حج آنچنان پاداشهاي عظيمي در روايات اسلامي وارد شده، كه درباره كمتر عملي ديده مي شود.
چنان كه در حديثي از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم: «كساني كه حج و عمره به جا آورند ميهمان خدا هستند، هر چه بخواهند خدا به آنها مي دهد، و هر دعايي كنند به اجابت مي رسد، و اگر درباره كسي شفاعت كنند پذيرفته مي شود... و اگر در اين راه بميرند خداوند تمام گناهان آنها را مي بخشد».(3)
و نيز در حديث ديگري از پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) مي خوانيم: «اَلْحَجُّ المَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزاءٌ اِلاَّ الجَنَّة; حجّ مقبول پاداشي جز بهشت ندارد!».(4)
و در حديث سوّم از همان حضرت مي خوانيم: «مَنْ حَجَّ الْبَيْتَ... خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوم وَلَدَتْهُ اُمُّهُ; كسي كه حج به جا آورد از گناه پاك مي شود، همانند روزي كه از مادر متولّد شده است».(5)
و اين بزرگترين موهبت، و برترين افتخار، و بالاترين پاداش است.
1 . وسائل الشيعه، جلد 8، ابواب وجوب الحج، باب 6، حديث 5.
2 . همان، باب 7، حديث 1.
3 . تهذيب الاحكام، جلد 5، باب ثواب الحج، صفحه 29، حديث 17.
4 . عوالي اللئالي، جلد اوّل، صفحه 427، حديث 114. و صحيح بخاري، جلد 3، صفحه 2.
5 . همان، صفحه 426، حديث 113.
[ 23 ]
اسرار حج
بدون شك ثوابهاي عظيم و فوق العاده اي كه براي حج در اخبار بالا و ساير روايات آمده، و همچنين كيفرهاي سختي كه براي ترك آن در قرآن مجيد و روايات اسلامي ذكر شده، همه به خاطر اسرار و فلسفه هاي مهمّي است كه اين عبادت بزرگ اسلامي دارد.
قرآن مجيد در يك جمله كوتاه و بسيار پر معنا، درباره حج مي فرمايد: «(لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ); (مردم را دعوت به حج كن) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند!».(1)
اين منافع، فراوان است كه در روايات معصومين(عليهم السلام) به آن اشاره شده، از جمله:
1ـ تربيت نفوس، و تهذيب اخلاق، و تقويت پايه هاي تقوا و خلوص است. تعبيري كه در احاديث بالا آمده بود كه حجِّ مقبول سبب مي شود انسان از تمام گناهانش خارج شود و همانند روزي گردد كه از مادر متولّد شده، دليل روشني براي تأثير حج بر پاكي دل و صفاي روح و زدودن آثار گناهان يك عمر است. البتّه اين فايده بزرگ اخلاقي هنگامي به دست مي آيد كه زائران بيت اللّه الحرام به اسرار اعمال و مناسكي كه انجام مي دهند، دقيقاً توجّه داشته باشند، تا هر قدمي كه برمي دارند قدمي به سوي خدا و معبود و محبوب حقيقي باشد، و اين عبادت بزرگ و پرمحتوي براي آنان به منزله «تولّد دوباره» گردد.
كساني كه با توجّه به اسرار اين عبادت، و با نهايت خلوص نيّت، اين مراسم بزرگ روحاني را انجام مي دهند، آثار عميق آن را در درون جان خود تا پايان عمر احساس مي كنند، و هر زمان به ياد خاطره هاي اين سفر
1 . سوره حج، آيه 28.
[ 24 ]
روحاني و صحنه هاي مملوّ از روحانيّت و صفا و اخلاص بيفتند، روح تازه اي در آنها دميده مي شود (اين، اثر تربيتي و اخلاقي حج است).
2ـ «آثار سياسي» كه در كنار آثار تربيتي حج قرار دارد بسيار مهم است; چرا كه حج ـ اگر همان گونه كه اسلام دستور داده و ابراهيم بت شكن، جهانيان را به آن فراخوانده انجام شود ـ سبب عزّت مسلمين، و تحكيم پايه هاي دين، و وحدت كلمه، و مايه قدرت و شوكت در برابر دشمنان، و برائت از مشركين جهان خواهد شد، و اين كنگره عظيم الهي، كه هر سال در كنار خانه خدا تشكيل مي شود، بهترين فرصت را به مسلمانان براي بازسازي نيروهاي خويش، و تقويت پايه هاي اُخوّت و برادري، و خنثي كردن توطئه ها و نقشه هاي دشمنان اسلام در طول يك سال مي دهد.
ولي متأسّفانه همان گونه كه گروهي از مسلمين به عمق فلسفه اخلاقي حج نمي رسند، از فلسفه سياسي آن نيز بي خبرند. تنها به ظواهر قناعت مي كنند، و از روح اين عبادت بزرگ غافلند، و به گفته يكي از سياستمداران بيگانه: «واي به حال مسلمانان اگر معني حج را نفهمند، و واي به حال دشمنان اسلام اگر مسلمين معني حج را بفهمند!».
3ـ «آثار علمي و فرهنگي» يكي ديگر از آثار مهمّ حج، كه در روايات معصومين(عليهم السلام) به آن اشاره شده، آثار فرهنگي آن است، چرا كه آثار رسول اللّه(صلي الله عليه وآله) و ائمّه معصومين(عليهم السلام) در جاي جاي مكّه و مدينه و مواقفِ حج به چشم مي خورد، و حضور دانشمندان بزرگ اسلامي از تمام كشورها، اعمّ از علماي بزرگ ديني، و اساتيد فنون ديگر، و گويندگان و نويسندگان، كه همه سال در حج شركت دارند، فرصت خوبي به همه مسلمين جهان براي مبادله اطّلاعات و دانستنيها در تمام زمينه هاي ديني و علمي مي دهد، و از همه گذشته، آگاهي خوبي از وضع همه مسلمين جهان در آن محيط پيدا
[ 25 ]
مي شود كه اگر براي اين كار نيز برنامه ريزي شود آثار عظيم آن در جهان اسلام همه ساله ظاهر مي گردد.
4ـ در روايات اسلامي «فلسفه اقتصادي» نيز يكي از اسرار و اهداف حج شمرده شده است. ممكن است كساني تصوّر كنند كه حج با مسائل اقتصادي چه كار دارد؟ ولي وقتي توجّه مي كنيم كه مهمترين مشكل مسلمين امروز همان وابستگي اقتصادي آنها به دشمنان اسلام است، و در كنار مراسم حج مي توان كنگره ها و سمينارهاي عظيمي از اقتصاددانان جهان اسلام به وجود آورد، و مسلمين را از اين نظر از زير سلطه اجانب رهايي بخشيد، اهمّيّت اين موضوع روشن مي شود.(1)
خلاصه اين كه حج، اسرار مهمّي دارد كه شايسته است در كتابهاي جداگانه تدوين و به همه مسلمين، مخصوصاً جوانان مسلمان، تعليم داده شود. با توجّه به مقدّمه فوق به سراغ مسائل و احكام حج مي رويم.
1 . اين چهار فلسفه در حديثي از امام عليّ بن موسي الرّضا(عليه السلام) نقل شده است. به وسائل الشّيعه، جلد 8، صفحه 7، حديث شماره 15، مراجعه فرماييد.
[ 26 ]
شرايط وجوب حج
[ 27 ]
مسأله 1ـ حج يكي از اركان دين اسلام و از ضروريّات آن به شمار مي رود، و ترك حج با اقرار به وجوب آن، براي كساني كه مستطيع هستند، از گناهان كبيره محسوب مي شود، و انكار آن، در صورتي كه انكاركننده علم به ضروري بودن آن داشته باشد، موجب كفر است.
مسأله 2ـ بر هر شخص مستطيعي(1) واجب است يك بار در طول عمر خود حج بجا آورد، و اين حج را حَجّة الاسلام مي گويند.
مسأله 3ـ حج واجب فوري است; يعني واجب است كه در نخستين سال استطاعت آن را بجا آورد، و تأخير آن بدون عذر جايز نيست، و در صورت تأخير، بايد در سال بعد انجام دهد، و همچنين....
مسأله 4ـ هر گاه شخصي مستطيع شود و انجام حج متوقّف بر مقدّماتي، مثل تهيّه اسباب و لوازم سفر باشد، تهيّه آن مقدّمات، به گونه اي كه بتواند در همان سال حج را بجا آورد، واجب است، و در صورت حصول استطاعت، چنانچه راه منحصر به نام نويسي براي چند سال بعد باشد آن
1 . در مسائل آينده معناي «استطاعت» و شرايط آن به طور مشروح خواهد آمد.
[ 28 ]
نيز واجب است، و در صورت كوتاهي در انجام حج واجب، حج بر او مستقر مي گردد; يعني بايد در اوّلين فرصت ممكن به هر شكلي كه مي تواند، به حج برود; هر چند استطاعت او از بين رفته، و ناچار باشد كه وام بگيرد.
[ 29 ]
1ـ بلوغ
مسأله 5ـ اگر شخصِ غير بالغ موفّق به انجام مناسك حج شود، حجّ او صحيح است، ولي كفايت از حجّ واجب (حجّة الاسلام) نمي كند; يعني اگر بعد از بلوغ مستطيع شد، بايد دوباره حج را بجاي آورد.
مسأله 6ـ هرگاه كودك مميّزي براي حج مُحرم شود، و در مشعر الحرام يا قبل از آن به سنّ بلوغ برسد، حج او صحيح است; ولي بنابر احتياط واجب، كفايت از حجّ واجب نمي كند.
مسأله 7ـ كسي كه تصوّر مي كرده بالغ نشده، و بدين جهت به هنگام تشرّف به حج، نيّت حجّ مستحبّي كرده، و بعد معلوم شده كه بالغ بوده، حجّ او كفايت از حجّ واجب نمي كند; ولي اگر قصدِ وظيفه فعليّه كرده، و آن را اشتباهاً بر حجّ استحبابي تطبيق داده، كفايت از حجّة الاسلام مي كند. همچنين در صورتي كه قصد مأمور به (وظيفه) واقعي را داشته است.
مسأله 8ـ رفتن به حج براي كودك مميّز مستحب است، و حجّ او، حتّي بدون اجازه وليّش، صحيح مي باشد، امّا اگر در اموال خود تصرّف مي كند بايد به اذن وليّ باشد; ولي همان گونه كه گذشت، چنانچه پس از بلوغ مستطيع گردد، حجّي كه در زمان كودكي به جاي آورده كافي نيست، و
[ 30 ]
بايد دوباره به حج برود.
مسأله 9ـ اگر كودك نابالغ قبل از احرام بالغ گردد، حجِّ وي حَجّة الاسلام محسوب مي شود و كافي است كه از همان محل مستطيع باشد; ولي اگر بعد از احرام بالغ گردد، كفايت نمي كند.
2ـ عقل
مسأله 10ـ دوّمين شرط وجوب حج (حجّة الاسلام) عقل است; بنابراين، بر شخص ديوانه حج واجب نيست، ولي اگر محرم شود، و در وقت درك مشعرالحرام عاقل گردد،حجّ او صحيح است ; امّا احتياط واجب آن است كه چنانچه پس از آن مستطيع شود دوباره حجّة الاسلام را به جاي آورد.
مسأله 11ـ حكم فوق مخصوص مجنون دائمي است; بنابراين اگر مجنون أدواري(1) بتواند اعمال حج را در حالي كه عاقل است (دور إفاقه) بجاي آورد لازم است اين كار را انجام دهد.
3ـ عدم مزاحمت با انجام واجب، يا ترك حرام مهمتر
مسأله 12ـ يكي از شرايط وجوب حج آن است كه با انجام حج، عمل واجب مهمتري ترك نگردد، يا كار حرام مهمتري انجام نشود.
مسأله 13ـ اگر رفتن به حج موجب ترك واجب يا فعل حرامي گردد، بايد ملاحظه كند كه كدام مهم تر است; چنانچه اهمّيّت حج بيشتر باشد، بايد به حج برود، و اگر اهمّيّت كار واجب يا ترك حرام بيشتر است، بايد حج را ترك كند (البتّه تشخيص اين مطلب به نظر فقيه و مرجع تقليد است) و چنانچه اين مطلب را مراعات نكند و به حج برود، معصيت كرده، امّا حجّ او
1 . مجنون ادواري كسي است كه گاهي عاقل است، و گاه عقل خود را از دست مي دهد.
[ 31 ]
صحيح است; مثلا اگر جهاد واجب را ترك كند و به حج برود، گناه كرده، ولي حجّ او باطل نيست.
مسأله 14ـ كسي كه براي حجّ نيابتي اجير شده، سپس در همان سال، استطاعت مالي پيدا كرده، چنانچه مورد اجاره همان سال باشد، بايد حجّ نيابتي را بجا آورد، و اگر استطاعت او باقي ماند، در سال آينده براي خودش حج بجا آورد.
مسأله 15ـ در حج و عمره مستحبّي اجازه شوهر لازم است.
مسأله 16ـ اگر حج يا عمره مستحبّي باعث آزار پدر يا مادر گردد، اشكال دارد.
4ـ استطاعت
مسأله 17ـ استطاعت به چند چيز حاصل مي گردد:
الف) داشتن زاد و توشه و آنچه مورد نياز او در سفر و به هنگام بازگشت است. (استطاعت مالي)
ب) داشتن جواز سفر، و نبودن مانعي در راه، و عدم خوف بر جان و مال و آبروي خويش. (استطاعت طريقي)
ج) داشتن توانايي جسماني براي انجام اعمال و مناسك حج (استطاعت جسماني).
د) داشتن وقت كافي براي رسيدن به مكّه و انجام اعمال حج (استطاعت زماني).
هـ)داشتن مخارج زندگي همسر و فرزند و كساني كه خرج آنها در طول مدّت حج شرعاً يا عرفاً بر او لازم است.
و) داشتن مال، يا كسب و كار، يا شغلي كه بعد از بازگشت بتواند با آن زندگي كند.
[ 32 ]
شرط اوّل: استطاعت مالي
مسأله 18ـ در استطاعت براي حج، علاوه بر داشتن هزينه رفت و برگشت، داشتن ضروريات زندگي و آنچه در گذران زندگي به آن نياز دارد نيز شرط است; مثل خانه مسكوني (ملكي يا اجاره اي)، اثاث خانه، وسيله سواري و مانند آن; البتّه در حدّي كه مناسب شأن او باشد، و چنانچه عين آنها را ندارد، پول يا معادل قيمت آن را داشته باشد.
مسأله 19ـ اگر ضروريات زندگي را براي حج هزينه كند حجّ او صحيح است; ولي كفايت از حجّ واجب نمي كند.
مسأله 20ـ كسي كه نياز به ازدواج دارد در صورتي مستطيع مي شود كه علاوه بر مخارج حج، هزينه ازدواج را هم داشته باشد، و منظور از نياز اين نيست كه به خاطر ترك آن به عسر و حرج بيفتد، بلكه همين اندازه كه ازدواج از شؤون زندگي او باشد كافي است.
مسأله 21ـ كسي كه از ديگري طلب دارد، و بقيّه شرايط استطاعت را نيز داراست، اگر طلبش بدون دردسر قابل وصول است، خواه وقت آن رسيده باشد يا نه، واجب است طلب خود را وصول كند و به حج برود.
مسأله 22ـ شخصي كه مستطيع نيست، اگر هزينه هاي حج را با قرض گرفتن از ديگران فراهم كند، مستطيع نمي شود; هر چند بتواند در آينده بدهي خود را براحتي بپردازد; و اگر با چنين پولي حج به جاي آورد كفايت از حجّة الاسلام نمي كند; هرچند حجّش صحيح است. آري اگر معادل وام، اموالي داشته باشد كه از محلّ آن بتواند بدهي خود را به آساني بپردازد، مستطيع است.
مسأله 23ـ شخص بدهكار هرگاه مخارج حج را داشته باشد، ولي با پرداخت بدهي خود نتواند به حج برود، مستطيع نيست; مگر اين كه طلبكار عجله نداشته باشد، و او هم مطمئن باشد كه بعداً قادر به اداي دين خواهد
[ 33 ]
بود، يا بدهي اقساطي باشد و هنگام پرداخت قسط آن نرسيده باشد.
مسأله 24ـ كسي كه هزينه حج را دارد، ولي بدهكار نيز مي باشد، چنانچه بدهي او مدّت دار است، و مطمئن باشد كه به هنگام رسيدن زمان بدهي، قدرت بر پرداخت آن خواهد داشت، واجب است به حج برود. همچنين در صورتي كه وقت پرداخت بدهي رسيده، ولي طلبكار راضي به تأخير باز پرداخت بدهي باشد، و بدهكار مطمئن است كه به هنگام مطالبه طلبكار، مي تواند بدهي اش را ادا كند، در اين صورت نيز واجب الحج است. در غير اين دو صورت، بدهكار واجب الحج نخواهد بود.
مسأله 25ـ كسي كه خمس يا زكات بدهكار است، در صورتي مستطيع مي شود كه علاوه بر مالي كه بتواند بدهكاري فوق را بپردازد، مخارج حج را نيز داشته باشد.
مسأله 26ـ كساني كه بدهكار ادارات دولتي، مانند اداره دارايي و شهرداري و مانند آن هستند، و براي پرداخت آن تحت فشارند، مستطيع نمي باشند، مگر اين كه اموالي در اختيار داشته باشند كه هزينه هر دو را تأمين نمايد.
مسأله 27ـ كسي كه از نظر مالي استطاعت دارد، ولي از جهت بدني يا باز بودن راه مستطيع نيست (يعني در موقع حج، استطاعت بدني ندارد، يا راه براي او باز نيست)، حق دارد پول خود را در ساير امور زندگي هزينه نموده، و خويش را از استطاعت مالي خارج كند; ولي اگر از اين دو جهت هم مستطيع است، و فقط وسايل رفتن را تهيّه نكرده، يا وقت حج نرسيده، نمي تواند خود را از استطاعت خارج نمايد; و اگر چنين كند حج بر او واجب شده، و بايد به هر شكل ممكن به حج برود.
مسأله 28ـ اگر در سالي كه استطاعت مالي دارد، استطاعت بدني ندارد، يا راه باز نيست، ولي بداند در سالهاي آينده از آن جهات نيز استطاعت پيدا
[ 34 ]
مي كند، مي تواند اموال خود را صرف امور ديگر نموده، و خود را از استطاعت خارج كند.
مسأله 29ـ كسي كه استطاعت حج دارد بايد مخارج مقدّماتي، از قبيل تهيّه گذرنامه، ويزا، هزينه آزمايشات بهداشتي و مانند آن را بپردازد. و چنانچه قدرت پرداخت اين گونه مخارج را نداشته باشد، مستطيع نيست.
مسأله 30ـ اگر قيمت بليط ماشين، يا هواپيما، يا ساير خدمات در سال استطاعت زياد باشد، يا زيادتر از حدّ معمول باشد، بايد به حج برود، و جايز نيست انجام حج را از سالي كه مستطيع شده تأخير بيندازد، مگر آن كه گراني به قدري باشد كه موجب حرج و مشقّت (زحمت فراوان) در زندگاني او شود; كه در اين صورت حج واجب نيست.
مسأله 31ـ اگر شخص مستطيع پول نقد نداشته باشد، ولي مستغلاّتي دارد كه به آن نياز ندارد و اگر بفروشد مي تواند با پول حاصل از آن به حج برود، بايد چنين كند; هر چند به قيمت روز از او نخرند.
مسأله 32ـ اگر كسي منزل گرانقيمتي دارد كه زائد بر شأن اوست، و چنانچه آن را تبديل به منزل مناسب كند قادر بر حج خواهد بود، بايد اين كار را انجام دهد و به حج برود.
مسأله 33ـ اگر كسي زمين يا چيز ديگري از اموالش را بفروشد كه منزل مسكوني تهيّه كند، در صورت نياز به منزل مسكوني و قصد تهيّه آن، مستطيع نمي شود.
مسأله 34ـ كساني كه داراي وسايل و اجناس فراواني هستند، كه مورد نياز آنها نمي باشد، چنانچه قيمت آن ها به اندازه مخارج سفر حج باشد، و ساير شرايط را نيز دارا باشند، واجب است به حج بروند.
مسأله 35ـ هرگاه شك كند مالي كه دارد به اندازه استطاعت هست يا نه، بايد تحقيق و محاسبه كند، تا معلوم شود مستطيع هست يا نه.
[ 35 ]
مسأله 36ـ زني كه مهريّه اش به اندازه هزينه حج است، اگر شوهر قدرت پرداخت آن را نداشته باشد، زن حقّ مطالبه ندارد و مستطيع محسوب نمي شود; و اگر زوج قادر بر پرداخت باشد و مطالبه آن براي زن مفسده اي ندارد، در صورتي كه شوهر نفقه و مخارج زن را بپردازد، لازم است مهريّه اش را مطالبه نموده، و به حج برود; امّا اگر مطالبه مهريّه مشكلي در زندگي زن ايجاد مي كند، و ممكن است به اختلاف يا مانند آن منتهي شود، مستطيع نمي باشد.
مسأله 37ـ كساني كه براي خدمت در سفر حج استخدام مي شوند، خواه به عنوان روحاني كاروان باشند، يا مدير، معاون و خدمه كاروان، يا اعضاي ستاد و بعثه حج، يا طبيب و پرستار، يا مامورين انتظامي و مسؤولين بانك و غير اينها، و به اين صورت حج خود را بجا مي آورند، حجّ واجب آنها محسوب مي شود، به شرط اين كه هزينه خانوادهايشان نيز در اين مدّت تأمين باشد، ولي تأمين زندگي آنها در بازگشت شرط نيست، و در هر حال قبول چنين كاري واجب نمي باشد.
مسأله 38ـ پزشكان يا كسان ديگري كه به عنوان ماموريت به ميقات آمده، و در ميقات تمام شرايط استطاعت را دارا هستند، واجب است حجة الاسلام به جا آورند، هر چند لازم است ماموريّت خويش را نيز انجام دهند.
مسأله 39ـ كسي كه نياز به ازدواج دارد، و بيش از مخارج آن پولي براي حج ندارد، مستطيع نيست و حج بر وي واجب نمي باشد.
مسأله 40ـ هرگاه حج بر كسي واجب شود و انجام ندهد و استطاعتش از دست برود، بايد به هر طريق ممكن حج را بجا آورد; هر چند با قرض كردن، يا اجير شدن، يا مانند آن باشد.
مسأله 41ـ هرگاه شخص مستطيع حج بجا نياورد، سپس توانايي جسمانيش را از دست بدهد، به طوري كه نااميد باشد از اين كه خودش
[ 36 ]
بتواند به سفر حج برود، بايد شخص ديگري را نايب كند، و از طرف خود به حج بفرستد، امّا هرگاه كسي قدرت مالي پيدا كند، و در زمان قدرت، بر اثر پيري يا بيماري، توانايي انجام حج نداشته باشد، حج بر او واجب نيست; هر چند احتياط مستحب آن است كه اجير بگيرد.
مسأله 42ـ هرگاه خانمي با اشتغال در مؤسّسه اي هزينه حجّش را به دست آورد، و مخارج روزانه اش نيز تأمين باشد، امّا با رفتن به حج، شوهرش براي مخارج زندگي به زحمت بيفتد، در صورتي مستطيع است كه به زحمت افتادن شوهر موجب مشكلاتي براي زن نباشد.
مسأله 43ـ در استطاعت فرقي نيست كه در ماههاي حج (شوّال، ذي القعده و ذي الحجّة) حاصل شود، يا قبل از آن مستطيع گردد (مشروط بر اين كه زمان كافي براي تهيّه مقدّمات و رسيدن به اعمال حج را داشته باشد) بنابراين، اگر استطاعت مالي پيدا شود و ساير شرايط نيز موجود باشد نمي تواند خود را از استطاعت خارج كند; مثلا اموال خود را به كسي ببخشد، يا صَرف كار غير ضروري كند; حتّي قبل از فرا رسيدن ماههاي حج، اين كار جايز نيست.
مسأله 44ـ اگر شخصي با اعتقاد به اين كه مستطيع نيست، نيّت حجّ مستحب كند، سپس معلوم شود كه مستطيع بوده، كفايت از حجّة الاسلام (حج واجب) مي كند.
مسأله 45ـ جايز نيست با مال حرام، يا مالي كه خمس آن را نداده، حج بجا آورد، و اگر لباس احرام و طواف وسعي و پول قرباني و اجرت چادر و فرشي كه بر آن وقوف به عرفات و مني مي كند حرام باشد، حجّ او بنابر احتياط باطل است.
مسأله 46ـ اگر پولي كه براي نام نويسي حج داده مي شود، از درآمد همان سال بوده باشد خمس ندارد.
[ 37 ]
مسأله 47ـ كسي كه در محلّ زندگي اش مستطيع نمي باشد واجب نيست به حج برود; هر چند استطاعت حجّ ميقاتي را داشته باشد، ولي اگر به حج برود، و زماني كه به ميقات مي رسد استطاعت حج با تمام شرايط ديگر حاصل گردد، مستطيع مي شود، و كفايت از حجّ واجب او مي كند.
مسأله 48ـ كسي كه بلافاصله پس از استطاعت مالي براي تشرّف به حج ثبت نام كرده، و در قرعه كشي شركت نموده، ولي قرعه به نام او اصابت نكرده، و موفّق به عزيمت به خانه خدا نگرديده، مستطيع نشده، و حج بر او واجب نيست، مشروط بر آن كه راه صحيح ديگري جز شركت در قرعه كشي نداشته باشد، ولي اگر مسامحه نموده، و در ثبت نام تأخير كرده، حج بر او واجب است.
مسأله 49ـ هرگاه زني، كه در حيات شوهر استطاعت مالي نداشته، شوهرش را از دست بدهد، و پس از مرگ شوهر، به واسطه ارثي كه از شوهر به او رسيده، استطاعت مالي پيدا كند، ولي بر اثر بيماري قادر بر رفتن به حج نباشد، مستطيع نشده، و حج بر او واجب نيست; همچنين اگر بعد از مردن شوهر، شغل يا زراعت، يا صنعت، يا پس اندازي كه بتواند پس از بازگشت از حج زندگي خود را با آن اداره كند نداشته باشد، مستطيع نمي شود; هر چند ارثي كه برده جوابگوي هزينه هاي حج باشد.
مسأله 50ـ شخصي كه از سالها قبل مستطيع بوده و فعلا مسافرت با هواپيما، به خاطر كسالتي كه دارد، براي او امكان پذير نيست، و عزيمت به اين سفر روحاني با غير هواپيما نيز ممكن نباشد، بايد نايب بگيرد، مگر اين كه اميد بهبودي داشته باشد، كه بايد صبر كند، و اگر در اين فاصله فوت كند،
[ 38 ]
بايد از اموال وي حج او را بجا آورند، ولي اگر از سالهاي قبل استطاعت نداشته، مستطيع نشده است.
مسأله 51ـ هرگاه براي حج ثبت نام كند، و پيش از آن كه نوبتش فرارسد از دنيا برود، يا استطاعت بدني او زائل شود، مستطيع نبوده و فيش حجّ او در صورت فوت متعلّق به ورثه است; مشروط بر اين كه جز از طريق نام نويسي قادر بر حج نبوده باشد.
شرط پنجم: گذران زندگي واجب النفقه اش در مدّت سفر او
مسأله 52ـ يكي از شرايط استطاعت آن است كه شخص مستطيع مخارج خانواده اش را تا بازگشت از سفر حج داشته باشد; هر چند بعضي از آنها واجب النّفقه او نباشند.
مسأله 53ـ يكي از شرايط استطاعت «رجوع به كفايت» است، يعني پس از بازگشت از سفر حج، تجارت، يا زراعت، يا صنعت، يا منفعت ملك (مثل باغ و مغازه) يا شغلي كه حقوق ماهيانه به او بدهند، يا قدرت بر كسب لايق به حالش، يا پس انداز و مانند آن، داشته باشد; به طوري كه براي گذران زندگي به سختي و مشقّت نيفتد.
مسأله 54ـ طلاّب و مانند آنها، كه از محلّ وجوهات شرعيّه امرار معاش مي كنند، در صورتي كه ساير شرايط را داشته باشند واجب الحج مي شوند.
مسأله 55ـ هرگاه زن مالي دارد كه مي تواند با آن حج برود، ولي بعد از بازگشت نه شوهرش قادر بر تأمين زندگي اوست، و نه خودش، حج بر او واجب نمي شود.
[ 39 ]