بخش 12

برتر بودن سجده بر خاک سجده بر تربت حسینی علت اهتمام شیعیان بر سجده کردن بر مهر حسینی *    غلوّ و غالیان غلو از دیدگاه دو مکتب فرض اول و دوم:



--[111]--






غلوّ و غاليان


غلّو در لغت به معناي تجاوز از حد و افراط در كار است(1) و در قرآن كريم اين لفظ دو بار استعمال شده است: يا أهل الكتاب لاتغلوا في دينكم و لا تقولوا علي الله إلاّ الحق إنّما المسيح عيسي بن مريم رسول الله و كلمته ألقاها الي مريم و روح منه فآمنوا بالله و رسله و لاتقولوا ثلاثة انتهوا خيراً لكم... .(2)

و در جاي ديگر خداوند مي فرمايد: قل يا أهل الكتاب لاتغلوا في دينكم غير الحق و لا تتّبعوا أهواء قوم قد ضلّو .(3).

محمد رشيد رضا در تفسير اين آيه مي نويسد: غلو افراط و تجاوز از حد و مرز در كارهاست. غلو در دين به معناي تجاوز از حد وحي است به آنچه كه نفس مي پسندد; مانند اينكه معتقد شويم پيامبران و صالحان به انسان سود و يا ضرر مي رسانند... بدين جهت آنها را به عنوان اله انتخاب و از آنان درخواست كنيم ـ نه از خدا ـ و يا اينكه هم از آنان درخواست كنيم، هم از خدا; حال ممكن است بر آنها اطلاق رب و اله شود ـ چنان كه مسيحيان انجام دادند ـ يا اطلاق نشود. نمونه ديگر غلو، تشريع عباداتي است كه خداوند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. لسان العرب، ج 15، ص 132.

2. نساء، 171.

3. مائده، 77.




--[112]--

به آنها فرمان نداده است .(1)

بنابراين غلو زياده روي در حد و مرز شرعي و افراط در دستورات خداوند است. بعد از اينكه معناي غلو روشن شد، بايد بررسي كنيم كه اين تعريف بر كدام يك از دو مذهب ـ تشيع و تسنن ـ منطبق است؟

*   غلو از ديدگاه دو مكتب

روشن شد كه غلو به معناي زياده روي در حد و مرزي است كه شرع آن را معين كرده است. مراد از اين حد و مرز، گر چه معناي عامي است كه اعتقادات و دستورات ديني را در برمي گيرد، لكن غلو مورد نزاع، غلو در اعتقادات است و غلو در دستورات دين (احكام) از محل بحث خارج است; مگر گاهي اوقات كه به صورت موردي از آن بحث مي شود.

گفتني است كه در طول تاريخ، آنچه كه مطرح شده، غلو در اعتقادات است; نه غلو تشريعي. بحث ما نيز درباره همين محور است كه شيعيان را متهم به غلو درباره امامان خود مي كنند.

براي اينكه اين موضوع از هر جهت مورد كنكاش قرار گيرد، بايد بدانيم كه مراد از اصول دين، سه اصل توحيد، نبوت و معاد است.

اصل سوم (معاد) به جهت اينكه غلو در آن متصور نيست، از محل بحث خارج است و تنها توحيد و نبوت باقي مي ماند.

بايسته است در ابتدا اين سؤال مطرح شود: مقصود از اتهام غلوّ درباره شيعيان چيست؟ آيا مراد اين است كه آنان اختيارات خدا و صفات او و يا منزلت و مقام پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) را براي امامان قائل اند، يا اين كه منزلت و مقام آنان از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) پايين تر و از ساير مسلمانان بالاتر است؟

روشن است كه غلو با ثبوت فرض اول تحقق پيدا مي كند; زيرا اعطاي اختيارات و صفات الوهيت به هيچ انساني ممكن نيست; چنان كه بر طبق فرض دوم نيز غلو تحقق پيدا مي كند; زيرا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير المنار، ج 6، ص 488 ـ 489 (دار المعرفة).




--[113]--

مسلمانان اجماع دارند كه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) اشرف مخلوقات است.

اما بنابر فرض سوم غلو ثابت نمي گردد; زيرا اگر مذهبي از مذاهب اسلامي، براساس دلايل برگرفته از كتاب و سنت معتقد شود كه منزلت و مقام وسطي وجود دارد كه پايين تر از مقام پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از مقام ديگر مسلمانان است و اين مقام به افراد معيني داده شده اين اعتقاد غلو نيست زيرا تجاوز به حد توحيد و نبوت در آن وجود ندارد. به راستي اگر اين اعتقاد را غلو بدانيم، بايد همه مسلمانان را اهل غلو بشماريم; زيرا همه آنان اعتقاد به وجود اين مقام دارند; لكن در مصداق آن اختلاف كرده اند. برخي اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) را مصداق آن مي دانند و برخي ديگر اهل بيت آن حضرت را.

حال به بررسي تفصيلي فرضهاي سه گانه مي پردازيم.

*   فرض اول و دوم

شكي نيست كه تاريخ اسلام در سه قرن اول، شاهد نهضتهاي فكري افراطي بوده است كه اين تفكرها بر سه اصل استوار بودند:

1. اعتقاد به الوهيت برخي از اشخاص:

گروهي معتقد به الوهيت امام علي(عليه السلام)، عده اي معتقد به الوهيت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم); برخي ديگر معتقد به الوهيت حضرت آدم و پيامبر بعد از او; گروهي معتقد به الوهيت برخي از ائمه; جمعي معتقد به الوهيت محمد بن اسماعيل فرزند امام صادق(عليه السلام); عده اي معتقد به الوهيت ابي الخطاب محمد بن زينب مولاي بني اسد و برخي معتقد به الوهيت ديگران شده اند كه در كتابهاي ملل و نحل بيان شده است.(1)

2. اعتقاد به پيامبري برخي از اشخاص:

غرابيه اعتقاد به پيامبري امام علي(عليه السلام) دارند، و مي گويند جبرئيل اشتباه كرد وحي را بر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) نازل نمود. برخي ديگر اعتقاد به پيامبري مغيرة بن سعيد مولاي بجليه در كوفه و گروهي اعتقاد به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الفصل في الملل و الأهواء و النحل، ج 4، ص 186 ـ 188.




--[114]--

پيامبري بيان بن سمعان تميمي دارند.(1)

3. ساقط كردن بعضي از تكاليف شرعي كه صوفيه به آن اعتقاد دارند:

اين موارد، از مصاديق غلو است و ائمه اطهار(عليهم السلام) مبارزه خستگي ناپذيري با آن داشتند. آنان از مدعيان آن تبري جسته و آنها را لعنت كردند و ديگران را نيز دعوت به بيزاري از آنان نمودند.

در منابع روايي اهل بيت(عليهم السلام)، احاديث فراواني در مذمت اهل غلو وجود دارد. ائمه(عليهم السلام) به اين هم بسنده نكردند; بلكه براي وسعت بخشيدن به اين مبارزه، اصول و قواعدي را مطرح كردند كه به كمك آنها بتوان روايات صحيح را از غير صحيح ـ كه معتقدان به غلو آنها را مي ساختند و به پيامبر و ائمه نسبت مي دادند ـ تشخيص داد. هشام بن حكم از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است كه فرمودند: روايتي را از ما نپذيريد مگر آنكه موافق قرآن و سنت باشد و يا اينكه از روايات گذشته ما شاهدي بر آن بيابيد; زيرا مغيرة بن سعيد ملعون در كتابهاي اصحاب پدرم رواياتي جعل كرد كه پدرم نگفته بود. پس تقواي الهي داشته باشيد و نپذيريد روايتي را كه مخالف با كتاب پروردگارمان و يا سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) باشد و ما آن را نگفته باشيم .(2)

در منابع فقه شيعي، از ابتداي شكل گيري تا زمان حاضر، بر كفر غاليان و مفوضه و نجاست آنان حكم شده است. شيخ مفيد (ره) در كتاب تصحيح الاعتقاد،(3) شهيد اول و دوم در لمعه و شرح آن،(4) سيد يزدي در عروة الوثقي(5) به كفر آنان تصريح كرده اند و آيت الله حكيم در كتاب مستمسك العروة الوثقي بعد از آنكه اجماع بر آن را نقل كرده، مي نويسد: همچنين است اگر از غلو زياده روي در صفات پيامبران و امامان اراده شود; مانند اينكه اعتقاد به خالقيت و رازقيت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص 183 ـ 186.

2. رجال كشي، ج 3، ص 489، ح 401.

3. تصحيح الاعتقاد، ص 238.

4. شرح اللمعة الدمشقية، ج 3، ص 180.

5. العروة الوثقي، ج 1، ص 68.




--[115]--

آنها پيدا كنيم و يا معتقد شويم كه غفلت به آنها دست نمي دهد و يا كاري آنان را از كار ديگر بازنمي دارد و مانند اين صفات .(1)

اگر پژوهشگري، فهرست كتابهاي شيعيان مانند الذريعه (2) را بررسي كند، در آن دهها كتاب را مي يابد كه اصحاب ائمه(عليهم السلام) در سه قرن اول، در سرزنش غاليان و بيزاري از آنان و بيان حكم شرعي درباره آنها نگاشته اند.

به رغم اين موضعگيري دورانديشانه ـ كه از سوي ائمه(عليهم السلام) و اصحاب آنان و فقيهان مكتبشان بر ضد غلو و غاليان گرفته شده است ـ لكن باز مي بينيم كه قلمهاي مسموم سست عنصران، در گذشته و حال شيعيان را متهم به غلو مي كنند. آنان براي اتهام خود تمسّك به رواياتي مي كنند كه در كتابهاي شيعيان وجود دارد. گفتني است كه اين روايات دو گونه است:

الف) اين روايت از عصمت ائمه(عليهم السلام) و منزلت و مقام عظيم آنان در نزد خدا، و اينكه اين منزلت تالي تلو رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) است بحث مي كند. مكتب خلفا آنها را نمي پذيرد و آن را غلو مي پندارد. البته اين حكم بدون دليل است و اين مطلب در بررسي فرض سوم روشن خواهد شد.

ب) رواياتي كه دلالت بر غلو مي كند و در كتابهاي شيعيان و اهل سنت، از سوي معتقدان به غلو وارد شده است. از اين رو ضرورت دارد كه پژوهشگران اهل سنّت ـ به جهت ضعفي كه در روايات فريقين در زمينه فقهي و كلامي وجود دارد (مانند اسرائيليات موجود در كتابهاي تفسير اهل سنت) ـ هر روايتي را كه در كتابهاي حديثي مذهب مي يابند، صحيح و معتبر نپندارند; بلكه بايد بدانند كه اين كتابها، هم مشتمل بر روايتهاي صحيح و معتبري است كه بايد به آنها متعبّد شد و بر طبقشان عمل نمود، و هم مشتمل بر روايات ضعيفي است كه نه موجب علم است و نه عمل. اين گونه روايات نه دليل بر اصول دين است و نه دليل بر فروع آن. با توجه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مستمسك العروة الوثقي، ج 1، ص 386.

2- شيخ آقا بزرگ طهراني.




--[116]--

اين حالت خاص و به جهت مقابله با آثار منفي آن بر اسلام، مكتب اهل بيت(عليهم السلام) ضرورت نقد و بررسي علمي ميراث اسلامي را مطرح مي كند تا روايات صحيح و قابل اعتماد شناسايي شود.

اين كه روايتي در كافي، تهذيب و بحار الانوار باشد، دليل بر صحت آن و يا صحيح پنداشتن آن از سوي اين انديشمندان بزرگ نيست; زيرا مقصود آنان گردآوري حجج و ادله نبوده است، بلكه هدفشان حفظ فرهنگ شيعه از تباه شدن و نابودي بوده است. بدين جهت به راحتي مي توان رواياتي كه دست تزوير آنها را وارد روايات اهل بيت(عليهم السلام) كرده است، پيدا نمود از اين رو منصفانه نيست كه ما به سبب وجود اين گونه اخبار، حكمي درباره شيعيان بكنيم; به خصوص كه در كتابهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت نيز تعداد زيادي از اسرائيليات و روايات موضوع و ساختگي وجود دارد.

با مقايسه بين دو مكتب در اين مقوله، مي بينيم مكتب اهل بيت(عليهم السلام)از مصونيّت بيشتري نسبت به ورود اخبارساختگي و تحريف شده برخوردار است; زيرا هر كتاب و منبعي از منابع روايي در نزد آنان همه اش صحيح نمي باشد; بلكه همه كتابها بدون استثنا مورد تحقيق و بررسي قرار مي گيرند و حديث صحيح در نزد آنان حديثي است كه مراحل سخت و دشوار نقد و بررسي را پشت سر گذاشته باشد.

در حالي كه مذاهب چهار گانه اهل سنّت، به صحيح بودن تمام روايات صحيح بخاري و مسلم ايمان دارند; امّا اين دو كتاب، مشتمل بر روايات سست و مطالب باطل مانند تشبيه و تجسيم خداوند مي باشند و بسياري از روايان آن به ضعف و جعل احاديث و دروغگويي مشهور مي باشند.(1)

اگر بپذيريم كه بعضي از احاديث، از جهت سند و مورد اعتماد بودن راوي حجت اند، چنانچه متن آنها مخالفت قطعي با قرآن كريم داشته باشد (مانند غلو) و يا بتوان براي آن توجيه صحيحي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. ر ك: رجال السنّة، مظفر.




--[117]--

داشت، در اين صورت براساس مقررات ثابت و قطعي مذهبمان، به اين گونه اخبار نمي توانيم عمل كنيم; زيرا ائمه(عليهم السلام) مي فرمايند: چيزي كه موافق با كتاب خدا نباشد زخرف است .(1)

*   فرض سوم

در مباحث پيشين روشن شد كه مراد از غلو، نسبت الوهيت و پيامبري دادن به ائمه(عليهم السلام) و ساقط كردن تكاليف شرعي از آنان است; كه همه اين امور قاطعانه از سوي شيعيان رد مي شود.

تنها يك فرض از غلو باقي ماند و آن اعتقاد به ثبوت مقام و منزلتي براي ائمه(عليهم السلام) است كه پايين تر از منزلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت ديگران است. آيا اين غلو است؟

در جواب اين پرسش بايد به مفهوم غلو توجه كرد. غلو به معناي زياده روي در حدود شرعي است. پس بايد در ابتدا حد و مرز شرعي بيان شود، تا بشناسيم كه چيزي بر آن زياد است تا آن را غلو بشماريم. اگر مرز نبوت و امتيازات و ويژگيهاي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)روشن نشود، نمي توانيم غلو را بشناسيم. پس بايد مرز مرتبه پايين تر از آن و ويژگي هاي آن را بشناسيم تا به آن مقيد شويم و زياده روي در آن را غلو بشماريم. و شناخت اين رتبه و ويژگيهاي آن تنها از طريق كتاب و سنت ممكن است.

اصل وجود منزلت وسطي كه پايين تر ازمنزلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت مسلمانان باشد، مورد اتفاق مسلمانان است و در آن هيچ گونه اختلافي وجود ندارد; لكن اختلاف در دو جنبه است:

1. افرادي كه شايستگي اين منزلت را دارند;

2. ويژگيها و امتيازات اين منزلت.

پس غلو در اصل وجود اين منزلت نيست; زيرا لازمه آن غالي بودن همه مسلمانان است. پس غلو را بايد درهمين دو جنبه جست و جو كرد.

اهل سنت اعتقاد دارند كه اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در صدر اسلام از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اصول كافي، ج 1، ص 69، ح 3.




--[118]--

بالاترين منزلت در ميان مسلمانان برخوردار بودند و منزلت آنان پايين تر از منزلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بوده است. آنان مجتهدان عادل بوده اند و جانشيني پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در ميان آنان، براساس شوري و انتخاب بوده است و به آيه و السابقون الأولون... رضي الله عنهم و رضوا عنه و أعدّ لهم جنّات و روايت: خير القرون قرني الذي يليه (منسوب به پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم))، استدلال كرده اند.

جمهور مسلمانان اين منزلت را منحصر به اصحاب مي دانند، و هر كس اين منزلت را براي غير آنان اعتقاد داشته باشد، آن را زياده روي و غلو مي شمرند; زيرا اعتقاد او بدون دليل است و از مصاديق زياده روي بر حد و مرز شرعي مي باشد.

با وجود اين، آنان مكتب اهل بيت را به غلو متهم مي كنند; چون شيفتگان اين مكتب اعتقاد دارند كه منزلت وسط از آن ائمه اهل بيت(عليهم السلام) است و آنان اركان امامت، امتداد نبوت و ستونهاي ولايت اند. همچنين اعتقاد به عصمت، نص بر امامت و وصيت درباره آنان دارند; مهدي(عج) از آنان است; آنان برترين افراد زمان خويش از جهت علم و عمل مي باشند و خداوند به وسيله الهام، آنان را به صواب توفيق مي دهد و آنان را از طلب علم از ديگران بي نياز مي سازد.

پژوهشگر بي طرف در اين موضوع بايد ادله دو گروه را بررسي كند، تا ببيند عقيده كدام يك از دو مكتب با كتاب و سنت مطابق است و آيا دليل قانع كننده اي بر آن وجود دارد و اعتقاد كدام يك موافق با كتاب و سنت نيست و دليلهاي آن در برابر دليل علمي و نقد سست است؟

با پژوهشي منصفانه و ژرف نگرانه در اين موضوع، به مطالب زير خواهيم رسيد:

1. دليلهاي مكتب خلفا و صحابه، ناتوان از اثبات مدعاي آنان است ; زيرا دلالت آيه و السابقون الأولون من المهاجرين و الأنصار... رضي الله عنهم و رضوا عنه و أعدّ لهم جنّات كه قوي ترين دليل آنها است، توقف بر اين دارد كه حرف من كه پيش از كلمه المهاجرين و الانصار




--[119]--

آمده است بيانيه باشد; نه تبعيضيه. اگر توانستند اين را ثابت كنند، مي توانند بگويند كه طبق آيه شريفه، هر كسي كه با پيامبر(عليه السلام)هجرت كرد و آن حضرت را در مدينه ياري نمود، بهره مند از رضايت الهي و بهشت جاويد است.

لكن هيچ كس نمي تواند اين را ا دعا نمايد، چه رسد كه آن را اثبات كند; زيرا آيات ديگري از قرآن وجود دارد كه مي گويد: برخي از افرادي كه اين دو صفت (هجرت و ياري پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بر آنها صادق است) منافق(1)، بيمار دل(2) و فاسق مي باشند. پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) از عمل برخي از آنان بيزاري جسته است(3) و برخي از آنان توطئه قتل پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) را پايه ريزي كردند(4) پس با وجود واقعيتهاي تاريخي و قرآني، نمي توانيم حرف من را بيانيه بدانيم و از آن هر كسي را اراده كنيم كه داراي وصف هجرت و ياري پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) باشد. پس بايد من را تبعيضيه بدانيم. بنابراين مراد از آيه چنين مي شود:

كساني از انصار و مهاجران كه هجرتشان و ياريشان به پيامبر مخلصانه بوده است و در كردارشان پايداري نموده اند، خداوند از آنان رضايت دارد .(5)

گفتني است كه اين معني بر برخي از آنان منطبق مي باشد ; نه همه آنان. و احتمال دارد كه آيه شريفه به افراد معيني در نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)به هنگام نزول وحي ناظر باشد، لكن آنها را در ضمن سياق عام ذكر كرده است.

اما روايت خير القرون قرني ، دلالتي بر مدعا ندارد و مي رساند كه حركت ديني و درجات ايماني انسانها بعد از درگذشت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)سير نزولي خواهد داشت، پس بر ما واجب نمي سازد كه حديث را ناظر به منزلت اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بدانيم.

با سقوط اين دو دليل از حجيت، ادعاي اين منزلت بزرگ براي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. منافقون، تمام آيات.

2. انفال، 49; احزاب، 12 و آيه 60.

3. حجرات، 6.

4. دلائل النبوة، ج 5، ص 256 ـ 259.

5. ر. ك تفسير الميزان، ج 9، صص 391 تا 396.




--[120]--

صحابه در مكتب خلفا، بدون دليل و از مصاديق غلو خواهد بود.

2. مذهب اهل بيت(عليهم السلام) بر اين اساس پايه گذاري شده است كه ائمه(عليهم السلام) از سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) منصوب اند. آنان شارحان سنّت نبوي و ادامه دهنده رسالت آن حضرت هستند، و اين ادعا مبتني بر حقايث ثابتي در ميان مسلمانان است (مانند حديث غدير(1)، حديث منزلت(2) و حديث ثقلين(3)). در اين صورت بايد منزلت آنان پايين تر از منزلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت مسلمانان باشد و در محدوده اين دو مرز چيزي وجود ندارد كه بتوان آن را غلوّ ناميد. پس بهره مندي آنان از منزلتي پايين تر از منزلت پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و بالاتر از منزلت مسلمانان، از ضروريات مذهب ما مي باشد. اين همان مقتضاي امامت آنان بر امت است. و اگر اين ويژگي را نداشته باشند، امامت براي آنان قابل تصور نيست.

تاريخ بهترين گواه بر اين است كه هر امام از اهل بيت(عليهم السلام)، برترين اهل زمان خويش در بُعد علمي و عملي بوده است. منزلتي كه در چهار چوب اين دو مرز است، بايد با غلو به ستيزه جويي بپردازد و آن را دور بيفكند و آن را از مسير صحيح جدا سازد.

دانشمندان آنان عصمت، نص بر امامت، وصيت، الهام الهي، ولايت و مانند آن را ـ كه مكتب اهل بيت(عليهم السلام) اين ويژگيها را براي ائمه خود اعتقاد دارد ـ در كتابهاي كلامي گذشته و حال خود با استناد به برخي از آيات قرآن كريم و سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) اثبات مي كنند.

درباره عصمت اهل بيت(عليهم السلام) مي فرمايد: انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً)(4) خداوند فقط مي خواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد .

روشن است كه آيه شريفه در صدد بيان ويژگي خاصي براي اهل بيت(عليهم السلام) است و نمي توان آن را همانند آيه شريفه ولكن يريد ليطهّركم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند امام احمد، ج 1، ص 135، ح 642.

2. رياض النضرة، ج 1،ص 117 (باب چهارم در مناقب امير المؤمنين علي(عليه السلام)).

3. مشكل الآثار، ج 4، ص 168.

4. احزاب، 33.




--[121]--

و ليتمّ نعمته عليكم...)(1) ـ كه در صدد بيان صفت مشتركي براي همه مؤمنان است ـ تفسير نمود; زيرا آيه معناي خاص خود را كه با تأكيد بيان شده است از دست مي دهد. اهل بيت(عليهم السلام) قطعاً از مؤمنان هستند; از اين رو آيه دوم شامل آنان نيز مي شود.

سؤال: اگر مراد از آيه اول، مضمون آيه دوم است، پس چرا خداوند آنان را با خطاب خاصي كه تنها ايشان را دربرمي گيرد مورد خطاب قرار داده است ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهير ؟

پاسخ: ما دو نوع طهارت داريم: پاكي درجه پايين كه همه امت از جمله اهل بيت(عليهم السلام) را دربرمي گيرد، و پاكي درجه عالي (عصمت و پاكي از گناهان با توانايي بر انجام آنها) كه مختص اهل بيت(عليهم السلام)است. به راستي اگر فخر رازي در تفسيرش(2) براساس همين آيه، اعتقاد به عصمت و پاكي اهل حل و عقد پيدا مي كند، آيا شايسته نيست كه ما به عصمت اهل بيت(عليهم السلام) ـ كه خداوند آنان را به ويژه گي درجه عالي پاكي اختصاص داده است ـ اعتقاد پيدا كنيم؟ به خصوص كه روايات فريقين به صراحت دلالت دارد كه مراد از اهل بيت(عليهم السلام) فاطمه، علي، حسن و حسين(عليهم السلام) مي باشد; نه همسران پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم).

اما نص بر امامت و وصيت درباره آن، دليل روشن آن حديث غدير، حديث ثقلين، حديث منزلت وحديثي است كه تصريح مي كند: خلفا بعد از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) دوازده نفرند و همه آنان از قريش اند . اين روايت، نه بر خلفاي راشدين تطبيق مي كند و نه بر خلفاي بني اميه و يا بني عباس; زيرا عدد دوازده بر هيچ كدام از آنان و هيچ گروه ديگري منطبق نيست.

كسي كه خواهان تفصيل بيشتري درباره اين موضوعات است، بايد به كتابهاي معتبر شيعه، به خصوص كتاب مراجعات علامه سيد عبد الحسين شرف الدين مراجعه كند.

3. در ميراث مكتب خلفا و صحابه، نقلهاي فراوان تاريخي و جديد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مائده، 6.

2- تفسير كبير، ج 10، ص 144.




--[122]--

وجود دارد كه معجزه و كراماتي را براي برخي از اصحاب و اوليا و حتي برخي از مردم عادي ثابت مي كند; مانند: سخن گفتن زيد بن خارجه بعد از مرگ،(1) و يا صحبت كردن يكي از انصار بعد از كشته شدن(2) و مطالب فراوان ديگر.

اگر مانند اين كرامات و معجزه ها ممكن است و براي برخي از انسانهاي عادي هم واقع شده و اعتقاد به آنها غلو شمرده نمي شود، پس چرا اثبات همين ويژگيها براي ائمه اطهار(عليهم السلام) ـ كه شيعيان به آن اعتقا دارند ـ غلو شمرده مي شود؟!

°


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. استيعاب، ج 1، ص 192; تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 156.

2. تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 158.


| شناسه مطلب: 76218