--[11]--
* آزموده هاي اسرار و معارف حج
روش قرآن در بيان احكام نوعاً مقارن با بيان حكمت و فلسفه آنها است:
وقتي درباره نماز سخن مي گويد، مي فرمايد: (... أَقِمِ الصَّلاة إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ...); درباره روزه: (... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) و درباره جهاد: (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّي لاتَكُونَ فِتْنَةُ) و...
در مورد حج و برخي مناسك آن نيز خداوند برخي اسرار و فلسفه ها را بيان فرموده است: (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام).
در بيان عترت نيز اين تقارن را مشاهده مي كنيم تا آنجا كه حتي به برخي از اسرار مستحبات نيز اشاره شده است، مانند فلسفه هروله كه فرمود: لأنّه يذلّ فيه كلّ جبار .
روشن است كه مبلّغ موفّق كسي است كه روحيه تعبّد زائر را با ارائه فلسفه و اسرار عمل خرسند كند و از شيوه قرآن در اين موضوع پيروي نمايد.
گرچه بخشهايي از روح و سرّ مناسك حج حصولي است نه تحصيلي; يعني با حضور حاجي در مناسك، آن اسرار خود به خود حاصل مي شود، ولي توجه دادن حجاج به اين نكته ها، اداي مناسك را براي آنان آسان و آثار تربيتي و سازنده آن را بيشتر آشكار خواهد كرد.
--[12]--
* اهميت بيان اسرار
كلامي از عارف واصل و فقيه كامل مرحوم ميرزا جواد ملكي تبريزي(ره) در ضرورت پرداختن به فلسفه و اسرار احكام:
إن الغالب علي أهل الدين في أمور الاخرة من عباداتهم و أعمالهم، بل و إيمانهم و أخلاقهم الاكتفاء بالصورة... مثلاً أهل الأديان يكتفون غالباً في صلاتهم باقامة الصورة و يسعون في تكميل الصورة و لا يبالون بفقدان المعني و الروح... تري المصلّين يتعلّمون الصورة حتّي أنهم يجتهدون في تصحيح أمر تقليدهم و تعلّم صورة الصلاة و يحتاطون في ذلك و يناقشون في علم المقلدين و ورعهم، و يداقّون في تصحيح الرسائل و يناقشون في عباراتها، و يبالغون في تطهير الماء و تطهير الأعضاء... بما لم يأت به الشرع بل نهي عنه صريحاً و هكذا في تطهير المكان و اللباس و في أداء الحروف عن المخارج في القراءة و الأذكار بحيث يفسدون القراءة و الذكر من كثرة المبالغة و أمّا تطهير الجوارح من المعاصي و القلب عن الأخلاق الرذيلة و عن النفاق و عن محبّة الدنيا و عن الشغل بغير الله فكانّه غير مأموربه.
و هكذا يسامحون في إتيان حقائق الأفعال و الأذكار حتّي تري الفحول من أهل العلم لم يتعلّم المراد من بعض أفعال الصلاة مع أنّه مذكور في الأخبار مثل رفع اليد بالتكبير و نفس القيام و هكذا الركوع و السجود و مدّ العنق في الركوع... لكلّ منها حقائق إن لم يتحقق المتكلّم بها بهذه الحقائق لايصدق عليه أنّه مكبّر و مسبّح و حامد و قاري... و أمّا أهل الدنيا في أمورهم الدنيويّة، فلايقنعون بالصورة; بل يجدّون في إتيان الحقائق فما رأيت أحداً من الناس أن يكتفي من الحلوا بصورتها و نقشها أو قراءة لفظها بل إذا نقص أحد أجزائها عن حدّ الكمال ينفون الاسم، و يقولون: هذا ليس بحلوا... و بالجملة ما رأيت أحداً يقنع في أمور دنياه بالصورة، و لكن أغلب الناس إن لم يكن كلّهم لا يأتون في أغلب الأمور الأخرويّة إلاّ بالصورة، و مع ذلك يتوقّعون من الصورة أثر الرّوح فلا يجدون .
و در كلام انسان وارسته و الهي و استاد كل عارفانِ به حق رسيده حضرت امام خميني (ره) آمده است:
1. المراقبات، ص 285.
--[13]--
بُراق سير و رفرَف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوب نماز است; و هر كس از اهل سير و سلوك الي الله را نماز مختصّ به خود او و حظّ و نصيبي است از آن، حسب مقام خود; چنانچه ساير مناسك از قبيل روزه و حج نيز همين طور است، گرچه به جامعيّت نماز نيستند، و ديگران كه به آن مقام نرسيده اند از براي آنها حظّي از نماز آنها نيست; بلكه صاحب هر نشئه و مقامي اگر از مركب عصبيّت و انانيّت فرود نيايد، انكار ساير مراتب كند و غير از آنكه خود به آن متحققّ است مقامات ديگر را باطل و حشو شمارد; چنانچه مراتب و مقامات انسانيّه رانيز كسي كه به آن نرسيده و از حجاب انانيّت خارج نشده انكار كند و معارج و مدارج اهل معرفت و اولياء را ناچيز شمارد.
بالجمله، از براي نماز مقامات و مراتبي است كه در هر مرتبه اي كه مصلّي است نمازش با مرتبه ديگر بسيار فرق دارد; چنانچه مقامش با مقامات ديگر خيلي فرق دارد. پس مادامي كه انسان صورت انسان و انسان صوري است، نماز او نيز نماز صوري و صورت نماز است. و فائده آن نماز فقط صحّت و اِجزاء صوري فقهي است در صورتي كه قيام به جميع اجزاء وشرايط صحت آن كند; ولي مقبول درگاه و پسند خاطر نيست. واگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معني پي برد، تا هر مرتبه كه متحقق شد نماز او نيز حقيقت پيدا مي كند، بلكه بنابر آنكه قبلاً اشاره به آن شد كه نماز مَركب سلوك و براق سير الي الله است، مطلب منعكس شود. پس مادامي كه نماز انسان صورت نماز است و به مرتبه باطن و سرّ آن انسان متحقّق نشده، انسان نيز صورت انسان است و به حقيقت آن متحقّق نگرديده. پس ميزان در كمال انسانيّت و حقيقت آن، عروج به معراج حقيقي و صعود به اوج كمال و وصول به باب الله با مرقات نماز است. پس بر مؤمن به حقّ و حقيقت و سالك الي الله به قدمِ معرفت، لازم است خود را براي اين سفر معنوي و معراج ايماني مهيّا كند و آنچه عِدّه و عُدّه و مؤونه و معونه لازم است همراه بردارد و عوائق و موانع سير و سفر را از خود دور كند و با
--[14]--
جنود الهي و مصاحب و موافقْ اين راه را طي كند كه از شيطان و جنود او، كه قُطّاع طريق راه وصولند، مصون و محفوظ ماند.
*
* توصيه ها
1. در بيان فلسفه و اسرار مناسك حتي الامكان استناد به قرآن و روايات مأثور باشد.
2. آنچه از غير قرآن و حديث نقل مي گردد، در اصول با آنها همخواني داشته باشد.
3. از بيان انحصار در ذكر اسرار خودداري گردد.
4. اسرار، همراه با بيان احكام و متناسب با سطح كشش مخاطبان بيان شود (به صورت تلفيقي باشد).
5. در صورت وجود مخاطبان مستعد، با تشكيل جلسات ويژه در طول سفر، به اين مهم بيشتر توجه گردد.
چنانچه اين جلسات با پيشنهاد گروهي از زائران برگزار شود، بهتر است و پذيرش بيشتري در ميان حج گزاران دارد.
6. اسرار را بايد خيلي ساده بيان كرد و از اصطلاحات عرفاني حد اقل استفاده را نمود تا براي حجاج قابل فهم باشد.
7. در بيان اسرار بايد لُب و اساس مطلب گفته شود و بيان و نقد اقوال براي جلسات با زائران، مناسب نيست و دور از اهداف بيان اسرار است.
8. روحاني با تدبير لازم و اختصاص فرصت مناسب هنگام انجام عمل نيز اسرار و معارف حج را متذكّر گردد.
9. كتابهايي در مورد اسرار و معارف حج در چند سطح (سطح عمومي، متوسط و بالا) معرفي گردد و با همكاري مدير كاروان، تهيه و در اختيار حج گزاران گذاشته شود.
10. در صورت امكان، با گذاشتن مسابقه و گرفتن امتحان در مورد
1. سرالصلوة معراج السالكين و صلوة العارفين، ص 5 و 6.
--[15]--
اسرار و معارف و اختصاص دادن جوايز، حج گزاران به مطالعه و انديشه در اين زمينه ترغيب گردند.
11. فضاي بحث و گفت و گو در مورد اسرار و معارف ايجاد گردد و به زائران فرصت داده شود تا ديدگاه هاي خود را مطرح كنند.
12. دعاهاي مأثور در حج، مانند ادعيه اطراف كعبه و نيز ادعيه ديگر، قالب و ظرف مناسبي براي آشنايي و توجه دادن حج گزاران به اسرار و معارف حج است.
13. از حكايتهاي قرآني و سيره پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و داستانهاي تاريخي استفاده شود و پيوند آنها با اسرار و معارف حج بيان گردد.
تذكر: اسرار و معارف والاي حج، با بيان داستانهاي ضعيف و رؤياهاي سست، تحت الشعاع قرار داده نشود.
*
|