بخش 13

درس بیست و هفتم : آشنایی با زندگانی امام مجتبی نام#160;گذاری القاب و کنیه امام حسن ( علیه السلام ) سیمای امام حسن ( علیه السلام ) سنت#160;های ارزشمند مسموم نمودن امام مجتبی ( صلّی الله علیه وآله ) تطهیر جنایتکار اعتراف مورخان وصایای امام مجتبی ( علیه السلام ) شهادت مظلومانه امام مجتبی ( علیه السلام ) مراسم کفن و دفن ممانعت از دفن در حرم پیامبر بازتاب شهادت امام مجتبی ( علیه السلام ) * واکنش مردم * حضور همگانی * مردم مکّه و مدینه * مردم بصره * همسر معاویه * معاویه و یارانش * بنی#160;هاشم در مدینه منوره درس بیست و هشتم : حضرت امام سجاد ولادت مکان ولادت کنیه و القاب پدر و مادر همسران فرزندان زید بن علی جمال نیایشگران جلوه#160;های معنوی امام سجّاد در مراسم حج رسیدگی به فقرا و مستمندان آزادی بردگان امام زین#160;العابدین از دیدگاه دیگران عمر بن عبدالعزیز و امام سجاد حماسه فرزدق و عظمت امام سجّاد حج گزاران انبوه بودند و بی توجّه به حضور هشام !


300


درس بيست و هفتم :

آشنايي با زندگاني امام مجتبي ( عليه السلام )

احمد زماني

در پانزدهم رمضان سال دوم و يا سوم هجرت ( 1 ) خداوند سبحان بالاترين هديه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مورّخان در باره ولادت امام مجتبي ( عليه السلام ) گفتار گوناگوني را ذكر كرده اند كه مشهورترين آنها دو قول است :

الف : عده اي بر اين عقيده اند كه امام مجتبي ( عليه السلام ) در سال سوم هجرت در نيمه رمضان به دنيا آمد ، همانند شيخ مفيد ، ارشاد ، ص 205 ؛ مسارالشيعه ، ص 43 ؛ علامه حلي ، المستجاد من كتاب الرشاد ، ص 385 . كامل ابن اثير ، ج 2 ، ص 166 ؛ مسعودي ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 295 ؛ كشف الغمه ، ج 2 ، ابوالفتح اربلي ، ج 2 ، ص 140 ؛ و هاشم المعروف الحسني ، سيرة الائمة الاثني عشر ، ج 1 ، ص 461 ؛ و . . .

ب : عده اي ديگر ولادت آن حضرت را نيمه رمضان سال دوم هجرت مي دانند ، همانند : شيخ كليني ، اصول كافي ، ج 1 ، ص 461 ؛ شيخ طوسي ، تهذيب الاحكام ، ج 6 ، ص 39 ؛ شهيد در دروس ، ص 153 ؛ حاج ميرزا حسين نوري ؛ مواليد الائمه به نقل از بحارالانوار ، ج 44 ، ص 144 ؛ و . . .

در حلّ اختلاف دو قول مشهور علامه مجلسي در مرآة العقول ، ج 5 ، ص 305 گفته است : هجرت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در ماه ربيع الاول اتفاق افتاده است صحابه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تا سال شصت هجري مبدأ تاريخ هجري را زمان حدوث هجرت مي دانستند در اين صورت حدود 5 ماه و اندك را بحساب نياورده اند كه نتيجه سال دوم هجرت خواهد شد .

ولكن بعد از سال شصت كه آغاز سال هجري را محرم قرار داده اند سه ماه قبل از ربيع را محاسبه كرده اند و لذا ولادت آن حضرت رمضان سال سوم واقع گرديده است .


301


خويش را به بيت نبوّت و امامت اهدا كرد . مولود سعيدي كه صورت و سيرتش آيينه تمام نماي سيماي نبوي و علوي بود و امتيازات فاطمي نيز در اندامش درخشش داشت .

با ولادت سبط اكبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) موجي از سرور و شادماني ، اهل بيت ( عليهم السلام ) را فراگرفت ؛ زيرا اعطاي كوثر ، كه وعده اساسي حضرت حق بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده ، تحقق يافت و چهارمين مصداق آيه تطهير پا به عرصه وجود گذاشت . اين نوزاد بيشترين شباهت را به جدش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) داشت . آن روز مردم و فرشتگان همانند جبرئيل و ميكائيل و . . . بر نبيّ مكرّم بيشترين تهنيت و تبريك را گفتند .

نام گذاري

در سيره پيامبر و اهل بيت ( عليهم السلام ) انتخاب نام نيك و پسنديده براي فرزندان از حقوق اوليه آنان شمرده شده و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بدان توصيه كرده بود . ( 1 ) از اين رو به هنگام ولادت سبط اكبرِ پيامبر ، همگي در فكر انتخاب زيباترين نام براي او بودند . فاطمه ( عليها السلام ) چون فرزند را به همسرش داد تا در آغوش بگيرد ، از او خواست تا براي نوزاد نام نيكي برگزيند . ليكن اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) كه براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) احترام خاصي مي گذاشت ، رو به فاطمه ( عليها السلام ) كرد و فرمود : من در نام گذاري فرزندم بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پيشي نمي گيرم .

چيزي نگذشت پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به خانه دخترش آمد ، از وضعيت زايمان و سلامتي مادر و چگونگي نوزادش پرسش نمود . « اسماء بنت عميس » نوزاد را در پارچه اي زرد پيچيد و به پيامبر داد . حضرت ضمن تبريك و تهنيت به داماد و دختر خويش فرمود : « أَ لَمْ أَتَقَدَّمْ إِلَيْكُمْ أَنْ تَلُفُّوهُ فِي خِرْقَة » ؛ « مگر نگفته بودم كه نوزاد را در پارچه زرد نپيچيد ؟ ! . »

آنگاه پارچه سفيدي گرفت و آن مولود مسعود را در آن پيچيد . ( 2 ) پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) او را مي بوسيد و زبان مباركش را در دهان او مي گذاشت و آن طفل زبان جد خويش را مي مكيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . من لا يحضره الفقيه ، ج 4 ، ص 269 ، ح 5762 ؛ وسائل الشيعه ، ج 15 ، ص 123 ، ح 4 ؛ بحارالانوار ، ج 74 ، ص 60 ، ح 3

2 . بحارالانوار ، ج 101 ، ص 109 ، ح 9


302


رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به خاطر اين مولود ، حمد و ثناي الهي را بجا آورد . أذان در گوش راست و اقامه در گوش چپش خواند و سپس از علي ( عليه السلام ) پرسيد : چه نامي براي فرزندت گزيده اي ؟ ( 1 )

علي ( عليه السلام ) پاسخ داد : « در نام گذاريش بر شما پيشي نگرفتيم . »

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « من نيز در نام گذاري او بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت . » در آن هنگام خداوند فرشته وحي ـ جبرئيل ـ را از ولادت سبط اكبر پيامبرش با خبر ساخت و او را جهت تهنيت و تبريك و نام گذاري بر آن حضرت فرستاد .

جبرئيل بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شد ، سلام و درود حضرت حق را بر او ابلاغ كرد و ضمن تبريك و تهنيت گفت : خداوند به تو فرمان مي دهد كه نام فرزند هارون برادر موسي ( عليه السلام ) را براي فرزندت انتخاب كني . پرسيد : نامش چه بود ؟

جبرئيل عرض كرد : شُبَّر . فرمود : زبان من عربي است . گفت : نامش را « حسن » بگذار . آنگاه نام نوزادش را « حسن » گذاشت . ( 2 )

ابن اثير مورخ مشهور مي نويسد : « حسن » نامي است كه در عرب جاهليت تا آن روز سابقه نداشت و كسي آن را نمي شناخت . ( 3 )

در تفسير آيه شريفه : { فَتَلَّقي آدَمُ مِنْ ربِّهِ كَلمات فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحيم } ( 4 ) آمده است : آدم ( عليه السلام ) تضرّع بسيار كرد ، خداوند جبرئيل را فرستاد و فرمود : چنانچه بخواهي توبه ات پذيرفته شود ، مي تواني به كلمات و اسمهايي كه در ساقه عرش است متوسل شوي . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آدم آن هنگام خداي را به حقّ محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين ( عليهم السلام ) خواند و توبه كرد و توبه اش پذيرفته شد . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الهندي ، كنزالعمال ، ج 13 ، ص 651 ، ح 37652

2 . سيد محمدهادي ميلاني ، قادتنا كيف نعرفهم ، ج 5 ، ص 210 ؛ ذخائر العقبي ، ص 120 ؛ حديث فوق را با سه سند معتبر نقل كرده است .

3 . ابن اثير ، اسدالغابة ، ج 2 ، ص 11 ، شماره 1165

4 . بقره ، 37

5 . شواهد التنزيل ، حسكاني ، ج 1 ، ص 101 ـ 102


303


در روايت ديگر آمده است : جبرئيل آدم ابوالبشر را ، بعد از تضرع بسيار چنين تعليم داد و طريقه توسل را به وي چنين آموخت :

« يا حَمِيدُ بِحقِّ مُحَمَّد ، يا عالِي بِحَقّ عَلِيّ ، يا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَة ، يا مُحْسِن بِحَقِّ الْحَسَن وَالْحُسَين وَمِنْكَ الإحْسان . ( 1 )

« اي ستوده مطلق ، به مقام محمّد و اي بلندمرتبه والا ، به مقام علي و اي پديدآورنده هستي ، به مقام فاطمه واي نيكوكار مطلق به مقام حسن و حسين ، توبه و بازگشت مرا بپذير ؛ زيرا احسان و فضل و گذشت از ناحيه تو است . »

آن گاه خداوند توبه آدم ( عليه السلام ) را پذيرفت و رحمتش را نازل كرد .

القاب و كنيه امام حسن ( عليه السلام )

مسلمانان آن روز نواده رسول خدا و سبط اكبرش را به لقب هاي زير مي شناختند : امام دوّم ، ريحانه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، زكي ، سبط اوّل ، سيّد ، طيّب ، مصلح ، نقيّ ، وليّ و . . . .

ابن شهرآشوب لقب هاي ديگري را براي آن بزرگوار مي شمارد : امير ، اثير ؛ امير ؛ بِرّ ؛ حجّت ؛ زاهد ؛ مجتبي . ( 2 )

صاحب مناقب ؛ كنيه امام حسن ( عليه السلام ) را « أبوالقاسم » و « أبو محمّد » ياد مي كند ( 3 ) محقق اربلي با تكيه بر روايتي مي نويسد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از شدت علاقه اي كه به نواده خويش داشت و او را آيينه تمام نماي صفات خود مي دانست ، كنيه اش را « ابومحمد » گذاشت ( 4 ) در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، ج 44 ، ص 245 ، ح 44

2 . مناقب شهرآشوب ، ج 4 ، ص 33 ؛ شيخ عبدالله بحراني ، العوالم ، ج 16 ، ص 29 ؛ سيرة الائمة الاثني عشر ، ج 1 ، ص 462

3 . مناقب شهرآشوب ، ج 4 ، ص 33 ؛ شيخ عبدالله بحراني ، العوالم ، ج 16 ، ص 29 ؛ سيرة الائمة الاثني عشر ، ج 1 ، ص 462

4 . ابوالفتح اربلي ، كشف الغمه عن المعرفة الائمة ، ج 2 ، ص 144 ؛ ابن سعد ، طبقات الكبير ( ترجمه امام الحسن ( عليه السلام ) ) ، ص 27 ؛ مي نويسد : امام حسن ( عليه السلام ) فرزندي به نام « محمد اكبر » داشت و از اين رو « ابومحمد » كنيه گرفته است .


304


حالي كه يكي دو سال از ولادتش بيشتر نگذشته بود .

سيماي امام حسن ( عليه السلام )

زيبايي صورت و اندام سلاله پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) زبانزد عام و خاص بود . هر كس به او نگاه مي كرد سيماي محمد و علي ( عليهم السلام ) را در او مي ديد و در جمالش محو مي گشت .

غزالي در احياء العلوم مي نويسد : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« لَقَدْ أشْبَهْتَ خَلقي و خُلقي » .

« چه بسيار شباهت پيداكردي فرزندم ( حسن ) به من ازجهت اندام و صورت و سيرت واخلاق ! »

انس بن مالك در باره امام مجتبي ( عليه السلام ) مي گويد : « لَمْ يَكُن أَحَدٌ أَشْبَه بِرَسُول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مِنَ الْحَسَن بْن عَلِيّ » ( 1 )

« هيچ فردي از امام حسن ( عليه السلام ) شبيه تر به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نبوده است ! »

احمدبن حنبل به نقل از علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) مي نويسد : « كانَ الْحَسَن أشْبَه بِرَسُول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ما بَيْنَ الصَّدر إِلي الرَّأس ، وَالْحُسَين أَشْبَه فِيما كانَ أَسْفَل مِنْ ذلِك » ؛ ( 2 ) « حسن ( عليه السلام ) از سينه تا سر شبيه ترين فرد به نبيّ گرامي اسلام بود و حسين ( عليه السلام ) از سينه به پايين بيش ترين شباهت را به آن حضرت داشت . »

ابن صباغ مالكي در باره صورت و اعضاي بدن امام حسن ( عليه السلام ) مي نويسد :

« رنگ چهره اش سفيد آميخته با سرخي بود ، چشمانش سياه ، درشت و گشاده ؛ گونه هايش هموار ، موي وسط سينه اش نرم ، موي ريشش پر و انبوه ، گردن آن حضرت كشيده و برّاق همچون شمشيري از نقره ؛ مفاصلش درشت و دو شانه اش پهن و دور از يكديگر بود . چهارشانه و قد ميانه و نمكين و خلاصه نيكوترين صورت را داشت . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الحياة السياسية للامام الحسن ( عليه السلام ) ، ص 9 ؛ بحارالانوار ، ج 43 ، ص 294

2 . الاصابة في تمييز الصحابه ، ابن حجر عسقلاني ، ج 2 ، ص 13

3 . بحارالانوار ، ج 43 ، ص 301 ، ح 64 ؛ ابن عساكر ، ترجمه الامام الحسين ( عليه السلام ) ، ص 43


305


واصل بن عطا ( 80 ـ 131 ) رييس فرقه معتزله در باره آن بزرگوار گفته است : « صورت حسن بن علي ( عليه السلام ) چون سيماي انبيا و هيئت و شكل او همچون هيئت ملوك و امرا بوده است . » ( 1 )

سنت هاي ارزشمند

با ولادت سبط اكبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سرور و شادماني در ميان مسلمانان مهاجر وانصار پيدا شد و از همان ساعات اوليه بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شاد باش و تبريك مي گفتند ، ليكن همگي توجه داشتند كه رسول گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) چه برخوردي خواهد داشت و سنت هاي زيبا و به يادماندني آن حضرت چه خواهد بود ، همانند اذان و يا صلوات در گوش طفل ( 2 ) و تبديل قماط ( قنداق ) از زردي به سفيدي و چگونگي انتخاب نام نيك براي فرزند و ديگر سنت هاي الهي كه ما به برخي ديگر از آن ها اشاره خواهيم كرد :

الف ) عقيقه فرزند

چون روز هفتم ولادت امام حسن ( عليه السلام ) فرا رسيد ، امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : جدّم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي عمويم حسن بن علي ( عليه السلام ) عقيقه كرد و در آن هنگام چنين فرمود : « بِسْمِ اللهِ عَقِيقَة عَنِ الْحَسن » ؛ « بنام خداوند ، اين گوسفند عقيقه از جانب حسن است » و به هنگام كشتن گوسفند ، اين دعا را خواند :

« اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَلَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَدَمُهَا بِدَمِهِ وَشَعْرُهَا بِشَعْرِهِ ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّد وَآلِهِ » ؛ ( 3 ) « بارخدايا ! استخوانش را به جاي استخوان او ، گوشتش را به جاي گوشت او ، خونش را به جاي خون او و مويش را به جاي موي او عقيقه مي كنم . خدايا ! اين عقيقه را حافظ و نگاهبان محمد و آلش قرار ده . »

و نيز عكرمه نقل مي كند : « أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) عَقَّ عَنِ الْحَسَنِ ( عليه السلام ) بِكَبْش وَعَنِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سيد محسن أمين ، اعيان الشيعه ، ج 1 ، ص 2 ـ 563

2 . سيد محسن أمين ، اعيان الشيعه ، ج 1 ، ص 2 ـ 563

3 . ترجمة امام الحسن ( عليه السلام ) ؛ ابن سعد ، ص 29


306


الْحُسَيْنِ ( عليه السلام ) بِكَبْش » ؛ ( 1 ) « همانا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عقيقه كرد براي فرزندش حسن يك گوسفند و براي فرزند ديگرش حسين گوسفندي ديگر . »

ب ) اطعام

در روايت آمده است : « ثُمَ قالَ : كُلُوا وَ أَطْعِمُوا وَابْعَثُوا إلي القابِلَة بِرِجْل » ؛ ( 2 ) « رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : عقيقه را بخوريد و به ديگران اطعام كنيد و فرمود يك ران عقيقه را براي قابله آن بفرستيد . »

امام صادق ( عليه السلام ) در باب اطعام عقيقه حسن بن علي ( عليه السلام ) فرمود : « فَأَكَلُوا مِنْهُ وَأَهْدَوْا إِلَي الْجِيرَانِ » ؛ « نزديكـان رسول خـدا از عقيقـه خوردنـد و بـراي همسايگـان هديه فرستـادند » ( مي شود چنين استفاده كرد كه پخت و اطعام كرد و يا مقداري از گوشت عقيقه را هديه داد ) .

ج ) تراشيدن موي سر و دادن صدقه

از ديگر سنت هاي زيباي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اين بود كه سر فرزند هفت روزه اش را تراشيدند [ در بعضي از روايات آمده است : مادرش فاطمه ( عليها السلام ) تراشيد ( 3 ) ] و به اندازه وزن آن نقره در راه خدا صدقه دادند ، آنگاه سر مبارك حسن ( عليه السلام ) را با ماده اي خوشبو بنام خَلُوق كه بيشتر اجزاي آن از زعفران است آغشته كردند .

اين عمل ؛ يعني تراشيدن سر طفل هفت روزه و آغشته نمودن به خَلُوق ؛ سنت جديدي بود كه جايگزين فرهنگ جاهليت شد ؛ زيرا آنان سر فرزندان خود را به خون آغشته مي نمودند . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به اسماء فرمود : « يَا أَسْمَاءُ الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِيَّةِ » ؛ ( 4 ) « اسماء ! آغشته به خون نمودن سر نوزاد از كارهاي ناپسند مردمان جاهليت است . »

در روايات ديگر آمده : صدقه هموزن موها را به اصحاب صُفّه ( فقراي داخل مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) دادند ، كه مقدار هموزن طلا بوده و 31 دينار شده است . و همچنين مالك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعه ، ج 15 ، ب 50 ، ص158 ( چاپ اسلاميه ) ؛ بحارالانوار ، ج43 ، ص256 ، ح36

2 . ترجمة امام الحسن ، ابن سعد ، ص 29

3 . بحارالانوار ، ج 43 ، ص 256 ، ح 36

4 . فروع كافي ، ج 6 ، ص 33 ، ح 5


307


ابن انس نقل مي كند : اين سنت الهي در باره « زينب » و « ام كلثوم » دو دختر ديگر فاطمه ( عليها السلام ) جاري گشته است . ( 1 )

د ) ختنه

باز در همان روز هفتم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دستور داد فرزندش « حسن » را ختنه كردند تا اين سنت الهي جامه عمل پوشد و به عنوان سيره عملي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) باقي بماند ؛ زيرا خود از قبل فرمود : « اخْتِنُوا أَوْلادَكُمْ يَوْمَ السَّابِعِ فَإِنَّهُ أَطْهَرُ وَأَسْرَعُ لِنَبَاتِ اللَّحْمِ وَقَالَ : إِنَّ الاَْرْضَ تَنْجَسُ بِبَوْلِ الاَْغْلَفِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً » ؛ ( 2 ) « نوزادان خود را در روز هفتم ختنه كنيد ، اين عمل براي سلامتي طفل بهتر است و جراحت آن به سرعت بهبود مي يابد . چنانچه فرد ختنه نشده اي بر روي زمين ادرار كند تا چهل روز آلودگي آن باقي مي ماند . »

مسموم نمودن امام مجتبي ( صلّي الله عليه وآله )

امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) بعد از امضاي قرارداد صلح از كوفه به مدينه جدش پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بازگشت و حدود ده سال در جوار ملكوتي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مسجدالنبي گام هاي بسيار اساسي برداشت ، ( 3 ) تا سيره و سنت پيامبر و اهل بيتش را به مردم جهان بشناساند و مسلمانان را از سلطه ستم شاهي بني اميه به ويژه معاويه نجـات بخشـد .

از سوي ديگر معاويه راه هاي مختلفي را جهت مبارزه با شخصيت اجتماعي و سياسي امام مجتبي ( عليه السلام ) برگزيد تا موقعيت والا و پر نفوذ آن حضرت را از قلب دوستدارانش بزدايد ليكن به هر جنايتي كه دست مي زد نتيجه عكس مي گرفت و هر روز تعداد علاقه مندان به حضرت و شيفتگان دين و حقيقت بيشتر مي شد ، بنابراين تصميم گرفت شخص آن بزرگوار را از بين ببرد تا شايد ديگر افراد خاندان اهل بيت ( عليهم السلام ) و ساداتي كه در صدد مبارزه با رژيم وي بودند نااميد گردند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح ترمذي ، ج 3 ، باب ابواب الأضاحي ، شماره 1553 ؛ مناقب شهرآشوب ، ج 4 ، ص 30

2 . ترجمة الامام الحسن ( عليه السلام ) ، ابن سعد ، ص 30 ـ 31

3 . به كارنامه ده ساله امام حسن ( عليه السلام ) در كتاب حقايق پنهان ، پژوهشي از زندگاني سياسي امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) ، ص 250 تا ص 282 ، تأليف نويسنده مقاله مراجعه گردد .


308


حاكم نيشابوري با سند معتبر از اُمّ بكر بنت مسور نقل مي كند كه گفت :

« كان الحسن بن علي [ ( عليهما السلام ) ] سُمَّ مراراً كُلَّ ذلك يفلتْ حتّي كانت مرّة الأخيرة التّي مات فيها فإنّه كان يختلف كبده ، فلمّا مات أقام نساء بني هاشم النوح عليه شهراً » . ( 1 )

« به حسن بن علي [ ( عليهما السلام ) ] بارها سم داده شد ليكن اثر چنداني نگذاشت ولي در آخرين مرتبه زهر كبدش را پاره پاره كرد ، بعد از شهادت او بانوان بني هاشم به مدت يكماه براي او سوگواري كردند . »

ابن ابي الحديد مي نويسد : « چون معاويه خواست براي پسرش يزيد بيعت بگيرد ، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبي ( عليه السلام ) كرد ؛ زيرا معاويه براي گرفتن بيعت به نفع پسرش و موروثي كردن حكومتش ، مانعي بزرگ تر و قوي تر از حسن بن علي ( عليهما السلام ) نمي ديد ، پس معاويه توطئه كرد ، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد . » ( 2 )

در اين توطئه ، بيش ترين نقش رامروان بن حكم ( 3 ) كه فرماندار مدينه بود ايفا كرد . وقتي معاويه چنين تصميمي گرفت ، آخرين مرتبه ، طي نامه اي سرّي از مروان فرماندار خويش خواست تا در مسموميت حسن بن علي ( عليه السلام ) سرعت گيرد و آن را در اولويت قرار دهد .

مروان جهت اجراي اين توطئه مأمور شد با جُعْده دختر اشعث همسر امام مجتبي ( عليه السلام ) تماس برقرار كند . معاويه در نامه اش نوشته بود كه جعده يك عنصر ناراضي و ناراحت است و از جهت روحي مي تواند با ما همكاري داشته باشد و سفارش كرده بود كه به جعده وعده دهد بعد از انجام مأموريتش ، او را به همسري پسرش يزيد درخواهد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حاكم نيشابوري ، المستدرك علي الصحيحين ، ج 3 ، ص 189 ، ح 4804 ؛ مروج الذهب ، ج 3 ، ص 5

2 . لم يكن عليه شـيء أثقـل من أمـر الحسن بن علـي . . . فـدسّ [ إليه ] سُمّـاً [ فمات ] منه . « نهج البلاغـه ابن ابي الحديد ، ج16 ، ص49 » .

3 . مروان بن حكم در سال 36 هجري در سپاه بود كه بعد از شكست اصحاب جمل در بصره در خانه خانمي پنهان شده بود . نيروهاي علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) او را دستگير كردند .

امام مجتبي ( عليه السلام ) به او امان داد و از مرگ حتمي نجاتش داد ، اما او در هنگامي كه پست فرمانداري مدينه را به عهده داشت ، در مسموميت حضرت مجتبي ( عليه السلام ) نقش خود را ايفا كرد .


309


آورد و نيز توصيه كرده بود صد هزار درهم به او بدهد .

بنا به گفته شعبي : چون جعده امام مجتبي ( عليه السلام ) را مسموم كرد ، معاويه صدهزار درهم را به او داد ، ليكن از وعده ازدواج او با پسرش يزيد سر باز زد و در پيامي برايش نوشت : « چون علاقه به حيات و زندگي فرزندم يزيد دارم ، نمي گذارم با تو ازدواج كند . » ( 1 )

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : جعده ـ لعنة الله عليها ـ زهر را گرفت و به منزل آورد . آن روزها امام مجتبي ( عليه السلام ) روزه داشت و روزهاي بسيار گرمي بود ، به هنگام افطار خواست مقداري شير بنوشد ، آن ملعون زهر را در ميان آن شير ريخته بود ، به مجرد اين كه شير را آشاميد ، پس از چند دقيقه فرياد برآورد :

« عَدَوُّةُ اللهِ ! قَتَلْتَني قَتَلَك اللهُ وَالله لا تُصيبَنَّ مِنّي خَلَفاً وَلَقَدْ غَرَّكِ و سخر مِنْكَ وَاللهُ يُخْزَيكِ وَيُخْزِيه » .

« دشمن خدا ! تو مرا كشتي ، خداوند تو را نابود كند . سوگند به خدا ! بعد از من جايگزيني ( همسري ) براي تو نخواهد بود . ( معاويه ) تو را گول زد و ترا به مسخره گرفت و خداوند تو و او را خوار و ذيل خواهد كرد . »

امام صادق ( عليه السلام ) در ادامه سخنان خود فرمود : « امام مجتبي ( عليه السلام ) بعد از اين كه جعده او را مسموم كرد ، دو روز بيش تر باقي نماند و از دنيا رفت و معاويه هم بدانچه وعده كرده بود وفا ننمود . » ( 2 )

تطهير جنايتكار

بعضي از مورّخان همانند ابن خلدون و لامنس ( 3 ) خواسته اند دامن معاويه را از اين جنايت هولناك تطهير كنند و بگويند ، اين از اخبار ساختگي است . ابن خلدون مي نويسد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دائرة المعارف الاسلاميه ، ج 7 ، ص 400

2 . بحارالانوار ، ج 44 ، ص 154

3 . نويسنده اروپايي ( Lammens ) متوفاي 1937م . كه آثار مختلفي دارد . موضع گيريهاي او نسبت به اهل بيت ( عليه السلام ) بويژه امام مجتبي ( عليه السلام ) خصمانه است . و سعي دارد از معاويه رفع اتهام نمايد .


310


« وَما يُنْقَلْ مِن أنّ معاوية دسّ إليه السُمَّ مَعَ زوجه جعدة بنت الأشعث فهو من احاديث الشيعة و حاشا لمعاوية من ذلك . . . ! » ( 1 )

« نسبت مسموميت حسن بن علي ( عليهما السلام ) به معاوية بن ابي سفيان كه به دست همسرش جعده دختر اشعث انجام شد ، ساخته و پرداخته شيعه است و دامن معاويه از چنين نسبت هايي به دور است ! »

ولامنس نيز مي نويسد : « و كان الغرض من هذا الاتّهام و صم الأمويّين . . . و لم يجرأ علي هذا القول بهذا الاِتّهام الشنيع جمهرة سوي المؤلّفين من الشيعة . » ( 2 )

« هدف از نسبت مسموميت حسن بن علي [ ( عليهما السلام ) ] به معاويه ، بد نام كردن رژيم بني اميّه بوده و اين اتهام را غير از مؤلّفان شيعه كسي مطرح نكرده است ! »

اعتراف مورخان

توطئه معاويه جهت مسموم نمودن امام مجتبي ( عليه السلام ) به قدري روشن و آشكار است كه فرصت هر گونه انكار را از مورّخان گرفته است و از اين روست كه آنان بدون اختلاف ـ جز در موارد اندك ـ آن را نگاشته اند ، از جمله آنهاست : ابن حجر عسقلاني ( 3 ) ، ابوالحسن علي بن حسين بن علي مسعودي ، ( 4 ) ابوالفرج اصفهاني ، ( 5 ) شيخ مفيد ، ( 6 ) احمدبن يحيي بن جابر بلاذري ، ( 7 ) ابن عبدالبرّ ، ( 8 ) محمدبن علي بن شهرآشوب ، ( 9 ) ابن صباغ مالكي ، ( 10 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ ابن خلدون ، ج 2 ، ص 187

2 . دائرة المعارف الاسلاميه ، ج 7 ، ص 402

3 . الإصابة في تمييز الصحابه ، ج 1 ، ص 331

4 . مروج الذهب ، ج 3 ، ص 5

5 . مقاتل الطالبين ، ص 31 ، 47 و 48

6 . ارشاد مفيد .

7 . أنساب الاشراف ، ص 59

8 . الاستيعاب ، ج 1 ، ص 385

9 . مناقب آل ابي طالب ، ج 4 ، ص 48

10 . الفصول المهمّه ، ص 146


311


سبط بن جوزي ، ( 1 ) سيوطي ، ( 2 ) حاكم نيشابوري ، ( 3 ) احمدبن اعثم كوفي ( 4 ) و جمال الدين ابي الحجّاج يوسف المزّي . ( 5 )

به جهت اختصار ، به مطالب محمدبن جرير طبري بسنده مي كنيم او مي نويسد :

« علت وفات و رحلت امام مجتبي ( عليه السلام ) اين بود كه معاويه هفتاد مرتبه آن حضرت را مسموم كرد وليكن اثر فوري و اساسي نگذاشت تا اين كه زهري را به همراه بيست هزار دينار جهت مسموم نمودن آن حضرت براي جُعده دختر محمدبن اشعث بن قيس كندي فرستاد و ده قطعه باغ از باغهاي كوفه را به نام او كرد و همچنين وعده داد بعد از انجام مأموريت ، او را به ازدواج پسرش يزيدبن معاويه درآورد . پس او در فرصتي خاص آن زهر را به خورد حسن بن علي داد و مسمومش كرد . » ( 6 )

مورخ توانا ، علامه بزرگوار باقر شريف قرشي مي نويسد :

جعده دختر اشعث بن قيس از خانواده هاي فرومايه ، بسيار پست و فرصت طلب بود . او نسبت به امام مجتبي ( عليه السلام ) عقده داشت ، شايد بدان جهت كه نتوانسته بود از آن حضرت فرزندي داشته باشد ؛ از اين رو وقتي زهر از سوي مروان رسيد و وعده ها را شنيد و پولها را مشاهده كرد ، ارتكاب آن جرم بزرگ را پذيرفت و در روزي گرم و سوزان كه امام مجتبي ( عليه السلام ) روزه دار بود ، به هنگام افطار زهر را در كاسه شير ريخت و به آن حضرت خورانيد . زهر بلافاصله روده هايش را پاره كرد و امام از شدت درد به خود مي پيچيد و مي فرمود : {  إنّا للهِِ وَإنّا إلَيهِ راجِعُون } . ( 7 )

آخرين روزهاي حيات آن حضرت ، جنادة بن اميّه براي عيادت خدمتش آمد . او

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تذكرة الخواص ، ص 191 ـ 192

2 . تاريخ الخلفاء ، ص 192

3 . مستدرك علي الصحيحين ، ج 3 ، ص 176

4 . كتاب الفتوح ، ج 4 ، ص 206 ، به نقل از ابو يقظان و هيثم بن عدي .

5 . تهذيب الكمال في أسماء الرجال ، ج 6 ، ص 253

6 . محمد بن جرير طبري ، دلائل الامامة ، ص 61

7 . حياة الامام الحسن بن علي ، ج 2 ، ص 476


312


مي گويد : حال امام منقلب بود و از شدت درد مي ناليد ، تشتي را در برابر حضرت قرار داده بودند . هر از چند گاه ، لخته هاي خون از راه دهان خارج مي شد ، اين جا بود كه به وحشت افتادم و سخت ناراحت شدم .

وصاياي امام مجتبي ( عليه السلام )

شيخ طوسي ( رحمه الله ) از ابن عباس نقل مي كند : در واپسين ساعتهاي عمر امام مجتبي ( عليه السلام ) برادرش امام حسين ( عليه السلام ) وارد خانه آن حضرت شد ، در حالي كه افراد ديگري از ياران امام مجتبي ( عليه السلام ) در كنار بسترش بودند . امام حسين پرسيد : برادر ! حالت چگونه است ؟ حضرت پاسخ داد :

در آخرين روز از عمر دنيايي ام و اوّلين روز از جهان آخرت به سر مي برم و از جهت اين كه بين من و شما و ديگر برادرانم جدايي مي افتد ، ناراحتم . سپس فرمود : از خدا طلب مغفرت و رحمت مي كنم ، چون امري دوست داشتني ، همچون ملاقات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و اميرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه ( عليهم السلام ) را در پيش دارم . آن گاه اسم اعظم و آنچه را از انبياي گذشته ، از پدرش اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) به ارث داشت تسليم امام حسين ( عليه السلام ) نمود . ( 1 ) در آن لحظه فرمود بنويس :

« اين وصيتي است كه حسن بن علي به برادرش حسين نموده است . وصيت او اين است : به يگانگي خداي يكتا شهادت مي دهد و همان طوري كه او سزاوار بندگي است عبادتش مي كند ، در فرمانروايي اش شريك و همتايي وجود ندارد وهرگز ولايتي كه نشانگر ذلت او باشد بر او نيست . او آفريدگار همه موجودات است و هر چيزي را به اندازه و حساب شده آفريده . او براي بندگي و ستايش سزاوارترين معبود است . هر كس فرمانبرداري او كند راه رشد و ترقي را پيش گرفته و هر كس معصيت و نافرماني او كند گمراه شده است و هر كس به سوي او بازگردد ـ توبه كند ـ از گمراهي رسته است .

اي حسين ، تو را سفارش مي كنم كه در ميان بازماندگان و فرزندان و اهل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار ، ج 44 ، ص 140 ، ح 7


313


بيتم كه خطاكاران آنان را با بزرگواري خود ببخشي و نيكوكاران آن ها را بپذيري و بعد از من جانشين و پدر مهرباني براي آنان باشي .

مرا در كنار قبر جدّم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دفن كن ؛ زيرا من سزاوارترين فرد براي دفن در كنار پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و خانه او هستم ، چنانچه از اين كار تو را مانع شدند سوگند مي دهم تو را به خدا و مقامي كه در نزد او داري و به پيوند و خويشاوندي نزديكت با پيامبر كه مبادا به خاطر من حتّي به اندازه خون حجامتي ، خون ريخته شود تا آن كه پيغمبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را ملاقات كنم و در نزد او نسبت به رفتاري كه با ما كردند شكايت نمايم . » ( 1 )

و در روايتي ديگر وصيت آن حضرت چنين نقل شده :

« برادرم ! آنگاه كه ازدنيا رفتم ، بدنم را غسل بده و حنوط كن وكفن نما وجنازه ام رابه سوي حرم جدم ببر و درآن جا دفن كن ، چنانچه از دفن جنازه من دركنار قبر جدم مانع شدند ، تو را به حق جدم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وپدرت اميرمؤمنان ( عليه السلام ) ومادرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) با هيچ كس در گير مشو و به سرعت جنازه مرا به بقيع برگردان و دركنار آرامگاه مادرم دفن نما . »

شهادت مظلومانه امام مجتبي ( عليه السلام )

مشهور ميان مورّخان و علماي مسلمان اين است كه امام مجتبي ( عليه السلام ) بر اثر زهري كه توسط معاوية بن ابي سفيان و به دست جعده به آن حضرت خورانيده شد ، در روز پنج شنبه 28 صفر سال پنجاهم هجرت در سن 48 سالگي به شهادت رسيد . همان طوري كه شيخ مفيد ( رحمه الله ) ( متوفّاي قرن پنجم ، سال 413 هـ . ق . ) ، ( 2 ) و مفسر اديب و توانمند شيخ طبرسي ( رحمه الله ) در قرن ششم ، سال 548 هجري در دو كتاب خود ( 3 ) و علامه بزرگوار حلّي ( 4 ) در قرن هشتم سال 726 هـ . ق . بر آن تصريح كرده اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امالي ، ج 1 ، جزء 6 ، ص 159 ـ 161

2 . شيخ مفيد ، مسار الشيعه ، ص 27

3 . علامه طبرسي ، تاج المواليد ، ص 26 و 27 ؛ أعلام الوري ، ص 206

4 . علامه حلي ، المستجاد من الارشاد ، ص 151


314


مرحوم شيخ طبرسي ، روايتي را از طبراني نقل مي كند و مي گويد :

« ايشان در كتاب « معجم » نوشته است : امام مجتبي ( عليه السلام ) در ماه ربيع الأول سال 49 هـ . ق . به وسيله زهر به شهادت رسيده است . » ( 1 )

در اين جا قول سوّمي نيز وجود دارد و آن اين كه : « امام حسن ( عليه السلام ) در روز پنج شنبه ، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجري رحلت نموده است . »

مرحوم علاّمه مجلسي اين قول را به شيخ ابراهيم كفعمي صاحب مصباح و بلد الأمين نسبت داده است . ( 2 )

ابن قتيبه دينوري مي گويد : چيزي از رحلت امام مجتبي ( عليه السلام ) نگذشت كه معاويه اقدام به گرفتن بيعت از مردم شام براي پسرش يزيد كرد و اين را طي بخشنامه اي به همه جهان اسلام اعلام نمود . ( 3 )

مراسم كفن و دفن

آن گاه كه امام حسن ( عليه السلام ) دار فاني را وداع گفت ، عباس بن علي ( عليه السلام ) ، عبدالرحمان ابن جعفر و محمدبن عبدالله بن عباس به كمك امام حسين ( عليه السلام ) شتافتند و آن حضرت با كمك آنان جنازه برادر را غسل داد ، حنوط كرد و كفن نمود ، آنگاه به « بلاطه » كه در نزديكي مسجد النبي بود ، منتقل نمودند . ( 4 ) در آن جا بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند ، ( 5 ) سپس جنازه را جهت تجديد عهد ، نزديك مرقد مطهّر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بردند .

ممانعت از دفن در حرم پيامبر

فرماندار مدينه ، مروان بن حكم به اتفاق همراهان جلو آمدند و فرياد برآوردند : شما مي خواهيد حسن بن علي را در كنار پيامبر دفن كنيد ؟ !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجموعه نفيسه ، ص 103

2 . بحارالانوار ، ج 44 ، ص 134 ، ح 2

3 . الامامه و السياسه ، ج 1 ، ص 197

4 . فيروزآبادي ، قاموس محيط ، ج 2 ، ماده بلط .

5 . أعيان الشيعه ، ج 1 ، ص 576


315


از طرف ديگر عايشه سوار بر استر به جمعشان پيوست و فرياد زد : چگونه مي شود كسي را كه من هرگز او را دوست ندارم ، به ميان خانه من داخل كنيد ؟ ! آيا سزاوار است عثمان در دورترين نقطه مدينه در قبرستان دفن شود و حسن بن علي در جوار پيامبر خدا ؟ ! هرگز نمي شود ، من شمشير به دست مي گيرم و حمله مي كنم و ممانعت خواهم نمود . ( 1 )

عده اي از امويان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و مي خواستند فتنه اي به پا كنند كه امام حسين ( عليه السلام ) با بردباري جنازه برادرش را به سوي بقيع برگرداند و بني هاشم را آرام نمود و در جوار جده اش فاطمه بنت اسد در بقيع دفن كرد و از خون ريزي و فتنه به همان وضعي كه امام مجتبي ( عليه السلام ) وصيت نموده بود جلوگيري كرد .

امام حسين ( عليه السلام ) رو به مروان كرده ، فرمود : اگر برادرم وصيت كرده بود كه در كنار جدش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دفن شود ، مي فهميدي كه تو كوچك تر از آني كه بتواني ما را برگرداني و جلو دفن جنازه او را در ميان حرم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بگيري . ( 2 )

ابن شهرآشوب مي افزايد : به هنگام بردن جنازه امام مجتبي ( عليه السلام ) به سوي بقيع غرقد ، برخي به پشتيباني امويان به جنازه آن بزرگوار تيراندازي كردند ، ( 3 ) به طوري كه هنگام دفن ، هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند . ( 4 )

و در قسمت هايي از زيارت جامعه ائمّه ، خطاب به امامان معصوم ( عليهم السلام ) ماجراي شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق ( عليه السلام ) چنين نقل مي كند :

« يا سادتي . . . وأَنْتُمُ بَيْنَ صَريع في المِحْرابِ قَدْ فَلَقَ السَّيْفُ هاَمَتهُ وَشَهيد فوقَ الْجِنازَةِ قد شُكَّتْ بِالسّهامِ أكفانُهُ [ أكفانه بالسهام ] . . . » . ( 5 )

« اي سروران من . . . ! شما كساني هستيد كه بعضي ( علي ( عليه السلام ) ) جسدتان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 50

2 . بحارالانوار ، ج 44 ، ص 157 ، ح 25

3 . الامام الحسن من تاريخ مدينه دمشق ، ص 222

4 . مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 50 ؛ ارشاد مفيد ، ص 174 ـ 176

5 . بحارالانوار ، ج 99 ، ص 166 ؛ انوارالبهية في تواريخ الحجج الالهية ، ص 41



316


در ميان محراب عبادت در حالي كه فرقتان شكافته بود ، به شهادت رسيديد و بعضي از شما ( امام مجتبي ( عليه السلام ) ) شهيدي هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازه شما تيراندازي كردند ، به طوري كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد . . . . »

بازتاب شهادت امام مجتبي ( عليه السلام )

شهادت مظلومانه سبط اكبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پرده نفاق را از چهره كريه معاويه كنار زد ؛ پرده نفاقي كه ذوالفقار اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در صحراي صفين قادر بر دريدن آن نگرديد .

عمرو بن نَعجه مي گويد : « رحلت حسن بن علي [ ( عليهما السلام ) ] اولين خاك ذلّت و خواري بود كه بر سر عرب پاشيد . » ( 1 )

* واكنش مردم

امام باقر ( عليه السلام ) نسبت به بازتاب شهادت آن بزرگوار فرمود :

« مَكَثَ النّاسُ يَبْكون علَي الْحَسنِ بن عليّ وَعُطِّلَتِ الاْسْواق » . ( 2 )

« به هنگام شهادت امام مجتبي ( عليه السلام ) مردم گريه و زاري سردادند . حزن آنان را فرا گرفت و عزاداري نمودند و بازارها را تعطيل شة ؟ ؟ ؟ . »

* حضور همگاني

جهم بن ابي جهم مي گويد : چون امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) رحلت نمود ، بني هاشم همگي بسيج شدند و به تمام شهرها و روستاهاي اطراف مدينه كه در آن ها ، انصار زندگي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قال ابن نعجة : أول ذلّ دخل علي العرب موت الحسن بن علي ( عليه السلام ) « الامام الحسن من تاريخ مدينة دمشق ، ص 228 » .

2 . يوسف المزّي ، تهذيب الكمال في اسماء الرجال ، ج 6 ، ص255 ، « عمرو بن نعجه » را « عمرو بن يعجه » معرفي مي كند .


317


مي كردند ، رفتند و خبر شهادت آن حضرت را با حزن و اندوه اعلان كردند . به مجرد شنيدن خبر رحلت آن بزرگوار ، زن و مرد ، كوچك و بزرگ همگي در تشييع جنازه شركت نمودند ، به طوري كه بر اثر كثرت جمعيت در ميان بقيع ، اگر سوزن به روي زمين مي افتاد به زمين نمي رسيد . ( 1 )

* مردم مكّه و مدينه

ابن ابي نجيح مي گويد : « در مكّه معظّمه و مدينه منوره يك هفته عزاي عمومي بود و همه مردم ؛ اعمّ از زنان ، مردان و فرزندان خردسال ، در فقدان آن حضرت اشك مي ريختند . » ( 2 )

* مردم بصره

ابوالحسن مدائني مي نويسد : عبدالله بن سلمه جهت رساندن خبر رحلت جانگداز امام مجتبي ( عليه السلام ) براي زيادبن ابيه ( 3 ) وارد بصره شد ، كه به محض پخش خبر شهادت آن حضرت ، آه و ناله مردم بلند شد . ابوبكره برادر زياد مريض بود ، چون صداي گريه مردم را شنيد از همسرش مَيسَه بنت شحام پرسيد : چه خبر شده ؟ وي با بي پروايي گفت : « حسن بن علي درگذشت و مردم از دست او آسوده شدند ! »

ابوبكره با خشم و ناراحتي گفت : « ساكت باش ! واي برتو ! خداي سبحان او را از شرّ بسياري آسوده كرد ، وليكن مردم با فقدان او خير بسياري را از دست دادند ، خداوند حسن بن علي را رحمت كند ! » ( 4 )

* همسر معاويه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الامام الحسن من تاريخ مدينة دمشق ، ص 235 ؛ تهذيب الكمال في معرفة اسماء الرجال ، ج 6 ، ص 256 ، آن را از ثعلبة بن ابي مالك نقل كرده است .

2 . الامام الحسن من تاريخ مدينه دمشق ، ص 235

3 . بعضي او را به اسم مادرش صدا مي زدند و مي گفتند : زياد بن سميّه .

4 . الامام الحسن من تاريخ مدينة دمشق ، ص 234 ؛ اعيان الشيعه ، ج 1 ، ص 576


318


ابن قتيبه نيز مي نويسد :

« خبر رحلت امام مجتبي ( عليه السلام ) چون به معاويه رسيد ، او و بعضي از همراهانش سجده شكر به جا آوردند و تكبير گفتند ، ليكن فاخته همسر معاويه سخت ناراحت شد و معاويه را بر شادماني اش نكوهش نمود و فريادش به { إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ } بلند شد . » ( 1 )

* معاويه و يارانش

در آن زمان عبدالله بن عباس در شام به سر مي برد ، او وقتي خبر خوشحالي معاويه را در رحلت امام مجتبي ( عليه السلام ) شنيد ، نزد وي رفت و چون بر زمين نشست ، معاويه گفت :

حسن بن علي مرد و هلاك گرديد ! عبدالله گفت : بلي ، آنگاه چند مرتبه تكرار كرد : {  إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ } ( 2 ) سپس گفت : معاويه ! شنيدم اظهار خوشحالي و شادماني كرده اي ! آگاه باش ! قسم به خدا با مرگ حسن بن علي هرگز قبر تو پر نمي گردد و كوتاهي عمر با بركت او بر عمر تو نمي افزايد . او رحلت نمود و حال آنكه وجودش بهتر از تو بود . اگر امروز ما گرفتار فقدان آن وجود مبارك شده ايم ، قبلا به چنين مصيبتي در رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مبتلا گشته بوديم ، وليكن خداوند سبحان با تعيين جانشين نيكو ، آن را جبران نمود . در اين هنگام عبدالله فريادي برآورد و گريه زيادي كرد ، به طوري كه هر كس در آن جا بود تحت تأثير قرار گرفت و اشكش جاري گشت ، حتّي معاويه خبيث هم گريان شد .

راوي گفت : « هرگز مانند آن روز ، مجلسي را چنان متأثر و گريان نديدم . » ( 3 )

* بني هاشم در مدينه منوره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مروج الذهب ، ج 3 ، ص 8

2 . بقره : 156

3 . الامامة و السياسه ، ج 1 ، ض 196 ـ 197 ؛ الامام الحسن من تاريخ مدينة دمشق ، ص 230


319


حاكم در مستدرك مي نويسد : « چون امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) در گذشت ، زنان بني هاشم يك ماه در سوگ آن حضرت عزاداري و نوحه سرايي نمودند . » ( 1 )

عبيده بنت نائل از عايشه بنت سعد نقل مي كند : « زنان بني هاشم به مدت يك سال براي حسن بن علي عزاداري كردند . » ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . المستدرك علي الصحيحين ، ج 3 ، ص 173

2 . الامام الحسن من تاريخ مدينة دمشق ، ص 228 ؛ اسد الغابة ، ج 2 ، ص 15


320


درس بيست و هشتم :

حضرت امام سجاد ( عليه السلام )

سيّد عباس رفيعي پور علوي

ولادت :

مشهورترين نقل در تاريخِ ولادتِ امام زين العابدين ( عليه السلام ) ، اين است كه آن حضرت در روز پنجشنبه ، پنجم شعبان المعظم سال 38 هـ . ق . ديده به جهان گشود . ( 1 )

مكان ولادت :

همه منابع حديثي و روايي ، به اتفاق ، زادگاه امام سجّاد را مدينه دانسته اند . ( 2 )

نويسندگان گفته اند كه آن حضرت در خانه فاطمه زهرا ( عليها السلام ) چشم به دنياگشود . ( 3 )

كنيه و القاب :

براي امام زين العابدين ( عليه السلام ) اين كنيه ها ياد شده است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اصول كافي ج2 ، ص368

2 . اعيان الشيعة ، ج1 ، ص629

3 . دلائل الامامه ، ابن جرير طبري امامي ، ص80


321


ابوالحسن ، ( 1 ) ابو محمد ، ( 2 ) ابوبكر ، ( 3 ) ابوالحسين ، ( 4 ) ابوعبدالله ، ( 5 ) و ابوالقاسم . ( 6 )

القاب آن حضرت چنين است :

زين العابدين ، ( 7 ) سيدالعابدين ، ( 8 ) سجاد ، ( 9 ) ذوالثفنات ، ( 10 ) قدوة الزاهدين ، ( 11 ) سيدالمتّقين ، ( 12 ) امام المؤمنين ، ( 13 ) زين الصالحين ، ( 14 ) منارالقانتين ، ( 15 ) زكيّ ، ( 16 ) أمين ، ( 17 ) و سيدالمجتهدين . ( 18 )

پدر و مادر :

پدر بزرگوار امام سجاد حضرت امام حسين بن علي ( عليهما السلام ) و مادر ارجمندش شهربانو ، دختر يزدگرد ـ آخرين شاه ساساني است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كشف الغمه ، ج2 ، ص297

2 . بحارالانوار ، ج45 ، ص329

3 . اعيان الشيعه ، ج1 ، ص679

4 . طبقات ابن سعد ، ج5 ، ص157

5 . حبيب السير ، ج2 ، ص62

6 . سير اعلام النبلاء ج4 ، ص386

7 . ارشاد ، ص139

8 . مناقب ، ج4 ، ص175

9 . علل الشرائع ، ص232

10 . شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، ج 10 ، ص79

11 . كشف الغمه ، ج2 ، ص73

12 . همان .

13 . همان .

14 . مناقب ، ج4 ، ص175

15 . همان .

16 . فصول المهمّة ، ص 201 .

17 . همان .

18 . القاب الرّسول و عترته ، ص207


322


همسران :

چهارمين امام معصوم ، حضرت سجاد ( عليه السلام ) ، با توجه به فرزندان زيادي كه براي ايشان ياد كرده اند ، همسران متعددي داشته است ، امّا در ميان اين همسران ، تنها يكي از آنها به نام « امّ عبدالله » ، دخترِ عموي بزرگوارش امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) ، از طريق عقد دائم به همسري آن حضرت در آمده بود و ديگران كنيزاني بودند كه به وسيله حضرتش خريداري شده و افتخار يافته بودند كه از آن امام فرزندي داشته باشند .

فرزندان :

تعداد فرزندان امام سجاد ( عليه السلام ) را ، در كتابهاي تاريخي و حديثي ، 15 ، ( 1 ) 16 ، ( 2 ) 17 ، ( 3 ) و حتي 20 ( 4 ) فرزند پسر و دختر دانسته اند .

شيخ مفيد نام فرزندان حضرت امام زين العابدين ( عليه السلام ) را اين گونه آورده است :

1 ـ محمد ( ابوجعفر ، باقرالعلوم ( عليه السلام ) كه مادر وي امّ عبدالله دختر امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) بوده است .

2 ـ عبدالله 3 ـ حسن 4 ـ حسين ، كه مادر اينها امّولد ( كنيز ) بوده است . 5 ـ زيد 6 ـ عمر ، كه مادر اين دو امّولد است . 7 ـ حسين اصغر 8 ـ عبدالرحمان 9 ـ سليمان كه هرسه از يك مادر ( امّ ولد ) بوده اند 10 ـ محمد اصغر 11 ـ علي ( وي را كوچكترين فرزند امام سجاد دانسته اند ) 12ـ خديجه ( كه با علي از يك مادر ( امّ ولد ) بوده اند . 13ـ فاطمه 14ـ عليّه 15ـ ام كلثوم كه مادر هرسه امّ ولد بوده است . ( 5 )

بسياري از فرزندان علي بن الحسين ( عليهما السلام ) داراي اعقاب و نسلي نبوده اند و يا در تاريخ از نسل آنان چيزي ثبت نشده است و يا در كودكي از دنيا رفته اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ارشاد ، ج2 ، ص154

2 . اعيان الشيعه ، ج1 ، ص630

3 . طبقات ابن سعد ، ج5 ، ص156

4 . تاريخ آل محمد ، ص127

5 . ارشاد ، ج2 ، ص 154 .


323


ابن عنبه نسب شناس معروف ، استمرار نسل امام سجاد ( عليه السلام ) را از طريق شش تن از فرزندان آن حضرت به نامهاي محمدالباقر ( عليه السلام ) ، عبدالله ، زيد شهيد ، عمر اشرف ، حسين اصغر و علي اصغر دانسته است . ( 1 )

در ميان فرزندان علي بن الحسين با فضيلت ترين ، عالم ترين و شريف ترين فرزند را نخست امام باقر ( عليه السلام ) و سپس زيد بن علي دانسته اند ، چنانكه از محمد بن منكدر نقل كرده اند :

« هيچ كس را نديدم كه در فضيلت با علي بن الحسين برابري كند مگر زماني كه با فرزندش محمد باقر مواجه شدم » ( 2 )

زيد بن علي :

زيد بن علي بن الحسين كنيه اش ابوالحسين و يا ابوالحسن و معروف به زيد شهيد است . وي در سال 79 هـ . ق . ديده به جهان گشود و به سال 122 هـ . ق . در عصر خلافت هشام بن عبدالملك مروان ، به فرمان او به دست يوسف بن عمر ثقفي به شهادت رسيد . او در مبارزه عليه دستگاه ستمگر اموي ، بسيار جدّي و صريح بود و در عين اعتقاد و اذعان به امامت و ولايت امام باقر و امام صادق ( عليهما السلام ) ( 3 ) قيام مسلحانه عليه دستگاه اموي را وظيفه خود مي دانست .

مركز اصلي فعاليت هاي سياسيِ زيد در كوفه بود و در همان منطقه قيام كرد و به شهادت رسيد . زيد افزون بر مبارزات سياسي ، در علم و دانش نيز شخصيتي والا داشت و ابو خالد واسطي كتابي را به نام « الفقه » به وي نسبت داده است كه اگر اين انتساب درست باشد نخستين كتاب فقهي به شمار مي آيد . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عمدة الطالب ، ص138

2 . احقاق الحق ، ج12 ، ص178

3 . تنقيح المقال ، ج1 ، ص668

4 . اعلام زركلي ، ج3 ، ص98 ـ 99


324


جمال نيايشگران

امام زين العابدين ( عليه السلام ) چون براي نماز آماده مي شد و وضو مي گرفت ، رنگ چهره اش دگرگون مي شد وقتي از علت آن جويا مي شدند ؛ مي فرمود :

« آيا مي داني كه مي خواهم به آستان چه بزرگي حاضر شـوم و در مقابل چه مقامي قرار گيـرم ؟ ! » ( 1 )

در خصوص عبادت و مناجات امام سجاد ( عليه السلام ) طاوس بن كيسان يماني ( م 106 ) از اصحاب آن حضرت خاطرات بسياري دارد . او مي گويد :

« امام را در حجر اسماعيل مشاهده كردم ، او مشغول عبادت و مناجات با پروردگار بود ، چون براي نماز مي ايستاد ، رنگ چهره اش گاه زرد و گاه گلگون مي شد ، بيم از خدا در اندامش متجلّي بود و چنان نماز مي گزارد كه گويي آخرين نماز اوست . چون به سجده مي رفت ، تا دير زمان در سجده مي ماند و چون سر بر مي داشت قطرات عرق بر بدنش جاري بود . هماره تربت سيدالشهدا ( عليه السلام ) همراه داشت و جز برآن ، پيشاني نمي نهاد . » ( 2 )

زيادي سجده ها و تداوم هر سجده امام سجاد سبب گرديد كه آن حضرت را سيّدالساجدين و زين العابدين لقب دهند . ( 3 ) و چون اين سجده هاي طولاني و فراوان ، بر پيشاني آن امام همام اثر گذارده و پوست آن زِبر شده بود ، به ايشان « ذوالثفنات » مي گفتند .

هنگامي كه امام زين العابدين به راز و نياز با باري تعالي مي ايستاد ، چنان در جمال حق محو مي شد و در ياد خدا غرق مي گشت كه كمترين توجّه به اطراف خود نداشت .

روزي در خانه آن حضرت آتش سوزي رخ داد ( 4 ) و زماني ديگر يكي از فرزندان ايشان آسيب ديد ولي تا پايان نماز ، امام سجاد ( عليه السلام ) از آنها اطلاع نيافت . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ارشاد ، ج2 ، ص163 ؛ اعلام الوري ، ص254 ؛ كشف الغمه ، ج2 ، ص280

2 . سير اعلام النبلاء ، ج4 ، ص393 ـ 394

3 . طبقات ابن سعد ، ج5 ، ص160 ، ينابيع المودّة ؛ ج5 ، ص160 ، نورالابصار شبلنحي ، ص 140

4 . مشارق الانوار ، ص119 ، حلية الاولياء ، ص133

5 . عيون المعجزات ، ص73 ، اخبارالدّول و آثارالاول ، ص109


325


جلوه هاي معنوي امام سجّاد در مراسم حج

يكي ازحالات معنوي و درس آموز امام ( عليه السلام ) ، هنگام پوشيدنِ لباس احرام بود چنانكه : « وقتي آن حضرت لباس احرام مي پوشيد ، رنگش از ياد خدا و عظمت و جلال او تغيير مي كرد و چنان در جذبه معنويت حق قرار مي گرفت كه از گفتن « لبّيك » نيز ناتوان مي شد . همراهان حضرت با ديدن وضع معنويِ وي ، بشدّت تحت تأثير قرار گرفته و مي پرسيدند : چرا لبيك نمي گويي ؟ امام در پاسخ آنها مي فرمود : بيم آن دارم كه لبّيك بگويم ولي خداوند در جوابم ندا دهد : « لا لبّيك » ! لذا تا پايان اعمال حج ، در جذبه اي الهي وتوجّهي خاص به خداوند قرار داشت . » ( 1 )

مورّخان براي امام سجّاد ( عليه السلام ) بيست سفرِ حج ، ثبت كرده اند ، آن هم سفرهايي كه آن حضرت فاصله ميان مكه و مدينه را پياده طي كرده است . امام در اين سفرها ، مركب به همراه داشت ولي مصمم بود تا طريق خانه خدا را با پاي خويش بپيمايد و در مسير محبوب ، از وجود خود مايه بگذارد . ( 2 )

رسيدگي به فقرا و مستمندان

سفيان بن عيينه نقل كرده است : در يكي از سفرها كه امام سجاد عازم حج بود ، خواهرش سكينه ـ دختر حسين بن علي ( عليه السلام ) ـ هزار درهم به عنوان كمك هزينه سفر در اختيار وي نهاد ولي هنگامي كه امام به نزديكي « حرّه » ( 3 ) رسيد ، تمامي آن مبلغ را ميان مستمندان تقسيم كرد . ( 4 )

محمد بن اسحاق مي گويد : بسياري از خانواده هاي محروم و نيازمند مدينه ، شبانگاه ازلطف و بخشش مردي ناشناس بهره مند مي شدند وهرگز او رانشناختند مگرزماني كه علي بن الحسين ( عليهما السلام ) از دنيا رفت و آن مرد ناشناس ديگر به سراغ آنان نيامد . آنگاه بود كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كفاية الطالب ، ص301 ؛ تهذيب التهذيب ، ج7 ، ص305

2 . اعلام الوري ، ص256 ؛ القاب الرسول و عترته ( مجموعه نفيسه ) ص52

3 . « حرّه » در مسير مكه ، در ناحيه بطن العتيق قرار دارد ( معجم البلدان ، ج2 ، ص 247 ) .

4 . اعيان الشيعه ، ج1 ، ص633


326


دانستند آن امدادگر ناشناس زين العابدين بوده است ! ( 1 )

آزادي بردگان

يكي از خدمات اجتماعي امام زين العابدين ( عليه السلام ) آزادي بردگان بود . امام غلامان و بردگان بسياري خريد ، اما نه براي استثمار بلكه به منظور تربيت ديني و اخلاقي و سپس فراهم آوردن زمينه آزادي آنان . مورّخان در اين مورد نقل كرده اند :

« امام سجاد هزار بنده را در راه خدا آزاد كرد . » ( 2 )

امام زين العابدين از ديدگاه ديگران

جابر بن عبدالله انصاري ( م 78 هـ . ق . ) صحابي معروف و مورد تكريم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه موفق به درك حضور امام سجاد ( عليه السلام ) شده است ، مي گويد : « سوگند به خداوند ! در ميان فرزندان انبيا كسي چونان امام سجاد ديده نشده است ، مگر يوسف ، فرزند يعقوب ( عليه السلام ) اما سوگند به خداوند ! كه دودمان علي بن الحسين ( عليهما السلام ) از دودمان يوسف برتر است ، چه اين كه ميان فرزندان علي بن الحسين كسي خواهد آمد كه زمين را از عدل پر خواهد كرد ، چونان كه از ظلم پر شده است . ( 3 )

عمر بن عبدالعزيز و امام سجاد

در يكي از مجالس كه امام سجاد حضور داشت ، عمر بن عبدالعزيز نيز وارد شد ، امام قبل از ورود وي ، حضرت مجلس را ترك كرد . پس از بيرون رفتن امام ، ابن عبدالعزيز از حاضران پرسيد : امروز شريف ترين مردم در جامعه ما چه كسي است ؟ طبق معمول آن زمان ، همه گفتند : شخص حاكم و خليفه ، ابن عبدالعزيز گفت : نه ، چنين نيست كه شما مي گوييد ! شريف ترين مردم كسي است كه هم اكنون از مجلس ما خارج گرديد ( علي بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كشف الغمه ، ج2 ، ص266

2 . همان ، ص279

3 . طبقات ابن سعد ، ج5 ، ص158


327


الحسين ( عليهما السلام ) ) زيرا او از خانداني است كه همه مردم آرزو دارند از آن خاندان باشند ولي او هرگز تمايل ندارد كه به خانداني جز خاندان خويش بپيوندد و منتسب باشد . ( 1 )

حماسه فرزدق و عظمت امام سجّاد

يكي از بارزترين نشانه هاي شخصيّت اجتماعي امام زين العابدين ( عليه السلام ) قصيده معروف فرزدق ( م 110 هـ . ق . ) است .

فرزدق اين قصيده را در منظر انبوه حج گزاراني كه از جاي جاي خطه اسلام گرد آمده بودند و همچنين در برابر چشمان خشم آلود هشام بن عبدالملك ، در مدح و ستايش امام سجاد ( عليه السلام ) سرود .

ستايش فرزدق از علي بن الحسين ( عليهما السلام ) در آنوضعيت ودرآن محيط كه بزرگترين كنگره اسلامي و مهمترين پايگاه ديني به شمار مي آمد ، ستايشي ساده و بي پيامد نبود ؛ زيرا مدح علي ( عليه السلام ) وخاندان وي درذهن مردم ارتباطي ناگسستني با رد و طرد غاصبان خلافت داشت .

فرزدق زماني شعر خود را باطنين گرمش انشا كرد كه هشام با تكبّر و غرور در حلقه ياران و هوادارانش گام در خانه خدا نهاده بود تا طواف كند .

حج گزاران انبوه بودند و بي توجّه به حضور هشام !

هشام خواست استلام حجر كند امّا ازدحام جمعيت مانع شد و او با ناكامي به كناري رفت و با همراهانش به نظاره طواف كنندگان خانه خدا نشست .

در اين هنگام شخصي با جامه ها و هيئتي مردمي امّا با چهره اي جذّاب و هيبتي معنوي به جمع طواف گزاران پيوست و چون به حجر نزديك شد و خواست حجر را استلام كند ، مردم احترامش كردند ، راه گشودند و او به آساني استلام حجر كرد .

همراهان هشام با ديدن آن منظره به شگفت آمدند و از هشام پرسيدند : آن شخصي كه مردم برايش راه گشودند و احترامش كردند كيست ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مناقب ، ج4 ، ص167 و اعيان الشيعه ، ج1 ، ص631


328


هشام كه احساس حقارت و كوچكي مي كرد ، چنين وانمود كه او را نمي شناسد ! فرزدق كه از نزديك ناظر اين گفتگوها بود ، دانست كه هشام از سر حسادت و حق پوشي ، اظهار ناآشنايي مي كند و با خود گفت اكنون ، لحظه ايفاي رسالت و گاه حق گويي است .

فرزدق قدم پيش نهاد و جايي ايستاد كه صدايش را هرچه بيشتر بشنوند و گفت : اي هشام ، اي فرزند عبدالملك و اي برادر خليفه ، اگر تو آن شخص را نمي شناسي ، من او را خوب مي شناسم !

گوش فرا ده تا وي را به تو معرّفي كنم .

درياي عطوفت و احساسات فرزدق به جوش آمده بود . واژه هاي عشق و محبّتش به خاندان علي ( عليه السلام ) چونان امواج دريا به حركت در آمد و به شيوه شاعران پرتوان عرب ، شعري بالبداهه در وصف امام سجاد انشاد كرد .

امواج صدايش در مسجدالحرام پيچيد و تأثيري عميق بر روح و جان مردمان نهاد . جان مردم را پروريد و روح هشام را چون خرقه اي پوسيده دريد ! ( 1 )

هشام پس از شنيدن شعر فرزدق ، خشمگين شد و حقوقش را قطع كرد و با اعتراض به وي گفت : چرا از اين گونه شعرها براي ما خاندان اموي و مرواني نمي گويي ؟

فرزدق در پاسخ گفت : اگر تو هم جدّي همانند جدّ او و پدري چونان پدر او و مادري به منزلت مادر او داشتي ، براي تو هم مي گفتم ! . . . . ( 2 )

فرزدق پس از سرودن اين قصيده ، مدّتها زنداني شد و به فرمان هشام محكوم به مرگ گرديد ، اما به دعاي امام سجاد از زندان و اعدام رهايي پيدا كرد و علي بن الحسين ( عليهما السلام ) پس از نجات وي به اندازه چهل سال او ، هزينه زندگيش را تأمين كرد و فرمود : اگر مي دانستم كه به بيش از اين نياز داري به تو مي بخشيدم ! فرزدق ، هديه امام را دريافت كرد و پس از همان مدّت ، بدرود حيات گفت . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مناقب ابن شهرآشوب ، ج4 ، ص169 ؛ والعقدالفريد ، ج1 ، ص27 ؛ الاغاني ، ج21 ، ص376 ؛ امالي سيدمرتضي ، ص67

2 . بحارالانوار ، ج46 ، ص125 ـ 127

3 . تنقيح المقال ، ج2 ، ص4



| شناسه مطلب: 76244