بخش 16
درس سی و سوم : اُحُـد و اماکن و آثار تاریخی آن 1 ـ موقعیت جغرافیایی اُحُد 2 ـ وجه تسمیه اُحُد 3 ـ فضایل اُحُد آثار و اماکن تاریخی کوه احد و اطراف آن 1 ـ محل استراحت رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله ) 2 ـ قبه هارون 3 ـ مهاریس 4 ـ مدفن و مزار شهدای احد 5 ـ مسجد حمزه سیدالشهدا ( علیه السلام ) 6 ـ مسجد جبل اُحُد : مسجد فَسْح 7 ـ جبل العینین یا جبل الرماة 8 ـ مسجد جبل عینین یا مسجد جبل الرّماة 9 ـ مسجد ثنایا : قبّة الثنایا 10 ـ مسجد درع : مسجد شیخین یا بدائع 11 ـ مسجد مصرع ، مسجد وادی یا مسجد عسکر 12 ـ مسجد مُسْتراح درس سی و چهارم : شهدای احد 1 ـ حمزة بن عبدالمطلب 2ـ حنظله غسیل الملائکه 3 ـ عمرو بن جموح 4 ـ مصعب بن عمیر 5 ـ عبدالله بن جحش 6 ـ شماس بن عثمان درس سی و پنجم : حمزه سالار شهیدان شهادت حضرت حمزه فضائل حمزه القاب حمزه حمزه در قیامت
372 |
درس سي و سوم :
اُحُـد و اماكن و آثار تاريخي آن
اصغر قائدان
1 ـ موقعيت جغرافيايي اُحُد
احد يكي از كوه هاي بسيار مهم و مشهور مدينه منوره است كه در پنج كيلومتري شمال شرقي اين شهر قرار دارد و مسافت آن از سطح دريا 200 متر است .
بر اساس روايات ، منطقه اُحد داخل حرم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است و اين را مي توان يكي از فضايل مهم اين كوه دانست .
كوه احد از لحاظ رنگ ، متمايل به قرمز بوده و داراي قلّه هاي بزرگ و متعددي است . در اين قله ها نقره هاي طبيعي يافت مي شود كه از هدر رفتن آب هاي جاري جلوگيري مي كند . مؤلف كتاب « تاريخ المعالم المدينه » از قول يكي از دوستانش نقل مي كند كه بر بالاي اين كوه نقره هاي معدني يافته و آن را به قيمت زيادي فروخته است . ( 1 )
2 ـ وجه تسميه اُحُد
در وجه تسميه « احد » اقوال مختلفي است . بعضي آن را به علت استقلال از ساير
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ياسين احمد الخياري ، احمد ، تاريخ المدينة المنورة قديماً و حديثاً . تحقيق عبيدالله محمد امين كردي ، مدينه ، دارالعلم ، چاپ اول ، 1410ق . ص222
373 |
كوهها اُحد ناميده اند . ( 1 ) بعضي ديگر اُحُد را نام اوّلين ساكن در اين كوه دانسته اند كه از « عمالقه » بوده و نام او را بر آن نهاده اند . عده اي نيز آن را اَحَدْ خوانده اند كه يكي از صفات خداوند متعال است . ( 2 )
رسول خدا به اين اسم و مسمّي عشق و محبت ميورزيد و خداوند نيز در مقابل ، اين كوه را از ميان جبال متعدد ، مخصوص همراهي او در بهشت قرار داد . ( 3 )
3 ـ فضايل اُحُد
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده اند :
« اَرْبَعةُ اَجْبُل مِنْ جِبالِ الجَنَّة « اُحُد » جَبَلٌ يُحِبُّنا وَنُحِبُّهُ ، جَبَلٌ مِنْ جَبَلِ الجَنَّة ، و « وَرْقان » جَبَلٌ مِنْ جِبال الْجَنَّة ، وَ« لُبْنانْ » جَبَلٌ مِنْ جِبال الجَنَّة ، و « طور » جَبَلٌ مِنْ جِبال الجَنَّة » . ( 4 )
« چهار كوه ، از كوههاي بهشتند ؛ احد كوهي است كه ما او را دوست داريم و او نيز ما را دوست مي دارد و كوهي است از كوه هاي بهشت ، و ورقان ، لبنان و طور نيز از كوه هاي بهشت هستند . »
از ابن حميد نقل شده است كه همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به سوي تبوك رهسپار شديم تا به وادي القري رسيديم ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : « من به سرعت مي روم ، هركس از شما مي خواهد همراه من بيايد و هر كس مي خواهد اندكي درنگ كند » . پس همراه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خارج شديم تا به مدينه اشراف يافتيم ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فيروزآبادي ، همان كتاب ص 10 ؛ ابن كثير دمشقي ، عمادالدين ابوالفداء . السيرة النبويه ، تحقيق مصطفي عبدالواحد ، مطبعة عيسي البابي الحلبي ، قاهره ، 1384ق . ج3 ، ص18
2 . محمد غالي ، الدر الثمين ، في معام دار الأمين ، ص 179
3 . فيروزآبادي ، همان كتاب ص 10 و 11
4 . ميثمي ، مجمع الفوائد ، ج 4 ، ص 14 . ابن شبه ، همان كتاب ، ج 1 ، ص 81 ؛ سمهودي ، همان كتاب ، ج 2 ، ص 108
374 |
« اين ( شهر ) « طابه » است و اين احد كوهي است كه او را دوست داريم و او نيز ما را دوست دارد و آن از كوه هاي بهشت است . » ( 1 )
از انس بن مالك روايت شده است رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : « احد كوهي است كه ما را دوست دارد و ما نيز آن را دوست داريم ، پس اگر كنار آن آمديد از ( ميوه ) درختانش بخوريد ، حتي اگر از تلخ ترين آن باشد . » ( 2 )
ابوحمه از انس بن مالك نقل كرده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه احد بر وي آشكار شد ، فرمودند : « اين كوه ما را دوست دارد و ما نيز آن را دوست داريم . بارخدايا ! ابراهيم ( عليه السلام ) مكه را حرم قرار داد و من بين دو حرّه را حرم قرار مي دهم . » ( 3 )
در روايتي ديگر آمده است : « احد ، ورقان ، قدس و رَضْوَي از كوه هاي بهشت اند » ( 4 )
آثار و اماكن تاريخي كوه احد و اطراف آن
1 ـ محل استراحت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از نبرد احد
در دامنه جنوبي كوه احد و حدود يك كيلومتري شمال شرقي مقابر شهداي احد و يكصد متري شمال « مسجد الفسح » شكافي قرار دارد كه گويند : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه مجروح شده بودند ، به وسيله حضرت علي ( عليه السلام ) در اين شكاف مخفي شدند . اين شكاف كه بصورت غاري بسيار كوچك است ، حدود 3 متر ارتفاع ، يك متر عرض و به اندازه قامت يك انسان خوابيده طول دارد كه يك نفر مي تواند تمام بدن خود را به راحتي در آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مسلم ، همان كتاب ، ج 9 ، ص 163 ؛ ابن حجر عسقلاني ، فتح الباري شرح صحيح البخاري ، التزام . عبدالرحمن محمد ، بيروت : دار احياء ، چاپ دوم 1408ق . ، ج 7 ، ص 377 ؛ ميثمي ، همان كتاب ، ج 4 ، ص 13
2 . جندي المكي اليمني ، ابن سعيد مفضل بن محمد . فضائل المدينة . تصحيح محمد مطيع الحافظ ، غزوه بدير ، دمشق : دارالفكر ، چاپ اول 1405 ق . حديث يازدهم ؛ ميثمي ، همان كتاب ، ج 4 ، ص 13
3 . بخاري ، همان كتاب ، ج 6 ، ص 204 ، باب 144 ؛ جندي المكي ، همان كتاب ، حديث هشتم و نهم .
4 . سمهودي ، همان كتاب ، ج 2 ، ص 108
375 |
جاي دهد و حتي پنج نفر نيز به راحتي مي توانند در آن بنشينند .
اين شكاف تقريباً در ارتفاع پنجاه متري از سطح زمين در دامنه كوه احد قرار دارد . در سمت شرقي اين غار ، محله كوچكي است كه مردمي در نهايت فقر در آن بسر مي برند .
2 ـ قبه هارون
دربالاي كوه احد ، مكان مقدسي قرار داشته كه از دير باز مورد بازديد سيّاحان و زائران بوده است . گوينداين مكان كه به « قبه هارون » شهرت دارد ، قبرهارون نبي برادر موسي است .
به روايت ابن شبه ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : « موسي و هارون براي حج يا عمره حركت كردند ، هنگامي كه به مدينه وارد شدند ، از يهود ترسيده ، در كوه احد فرود آمدند ؛ در حالي كه هارون مريض بود ، موسي براي برادرش در اُحُد قبري حفر كرد و به او گفت : داخل قبر شو كه تو مرده اي ، پس هارون داخل شد . در اين حال بود كه ، خداوند جان او را گرفت و موسي نيز بر او خاك ريخت . ( 1 ) قبه هارون بر بالاي كوه احد بصورت سنگ هاي انباشته شده در ابعاد 5/1×1 متر و به ارتفاع 5/1 متر است . دست يابي به آن بسيار سخت است ؛ چرا كه در بالاترين نقطه كوه قرار دارد . البته بعضي از مردم سنگ هايي به عنوان علامت در سمت راست و چپ مسير قرار داده اند كه صعود را آسانتر مي سازد . در نزديكي اين قبه ، در جنوب غربي و شمال آن ، دو كتيبه به خط كوفي وجود دارد كه از بين رفته و جز نام خدا و محمد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) چيزي از آن خوانا نيست . در پايين اين كتيبه ها بعدها دو تاريخ ؛ يكي سال 993 هـ . و به نام « محمد علي جرسخاني » و ديگري سال 1343 هـ . ق . حك شده است . ( 2 ) بعضي نيز در وجود قبر هارون برادر موسي در اين مكان شك كرده و گفته اند كه شخصي به نام هارون در اين مكان بوده و مردم پنداشته اند برادر موسي است . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن شبه ، همان كتاب ، ج 1 ، ص 85
2 . الصاعدي ، سعود بن عبدالمحيي ، و مطر المحمدي ، الأحُد ، الآثار ـ المعركه ـ التحقيقات مدينه : دارالمجتمع 1413ق . ، ص 24 و 25
3 . ابن حجر عسقلاني ، همان كتاب ، ج 7 ، ص 346
376 |
3 ـ مهاريس
در بالاي كوه احد شكاف ها و صخره هايي است كه در داخل آن آب باران جمع مي شود و مورد استفاده قرار مي گيرد . اين مهاريس و صخور بسيار فراوان هستند و آب باران جمع شده در داخلِ آن ، بسيار گوارا و شيرين است . همانگونه كه پيشتر آمد ، هنگامي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در جنگ احد مجروح شد و در شكاف مذكور در كوه احد و يا در مكان مسجد فسح به استراحت پرداخت ؛ علي ( عليه السلام ) از مهاريس به وسيله سپر ، آب آورد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) زخم خود را شستند .
در روايت ديگري آمده است كه علي ( عليه السلام ) از اين آب بر دستان فاطمه ( عليها السلام ) مي ريخت و فاطمه ( عليها السلام ) زخم پدر را مي شست ولي خون بند نمي آمد ، لذا قطعه حصيري سوزانيد و بر زخم گذاشت . ( 1 )
4 ـ مدفن و مزار شهداي احد
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : « شهدا را با همان بدن ولباس خونين در منطقه درگيري مدفون سازيد » وسپس عموي بزرگوار خود رابه همراه برادرزاده او عبدالله بن جحش يامصعب بن عمير به خاك سپردند و هريك از شهدا را همراه ديگري به تناسبهاي مختلف ؛ از جمله ميزان حفظ قرآن ، پيمان اخوت و . . . دريك قبربافاصله اندكي ازقبرحمزه مدفون ساختند . ( 2 )
ابن شبه گويـد : « در سال 43 هجـري بر قبور عمـرو بن جمـوح و عبدالله بن عمـرو بن حـزام كه هر دو در يك قبر دفن شده بودنـد ، سيلي وارد شـد ؛ لذا آنان را به مكـان كنونـي منتقـل ساختنـد . »
وي همچنين گفته است : « جنازه اين دو شهيد تازه بود ، گويي ديروز از دنيا رفته بودند . يكي از آن دو كه مجـروح بود ، دستـش را بر روي زخـم خود قرار داده و به اين حالـت مدفون گشتـه بود وقتي دست او را از زخم برداشتنـد خون فوران زد ، لذا بي درنـگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بخاري ، ج 8 ، حديث 4075
2 . طبري ، تهذيب الاثار ، السفر الثاني ، مسند عمر بن خطاب ، تحقيق محمود شاكر ، قاهره ، المؤسسة السعوديه [ بي تا ] ، همان كتاب ، باب 144 ، ج 6 ، ص 205 ؛ ابن عبدالبر ، همان كتاب ، ص 167
377 |
او را به همـان حـال برگرداندند . » ( 1 )
اين سيل به قبر حضرت حمزه ( عليه السلام ) نيز آسيب وارد ساخت و نزديك بود بدن مبارك ايشان نمايان شود ؛ لذا جنازه حضرت حمزه و عبدالله بن جحش را خارج ساخته و كمي آن طرف تر ، جايي كه اكنون محل قبر آنهاست مدفون ساختند . در دوران سعودي قبه و مسجد ساخته شده در دوره عثماني بر فراز قبر حضرت حمزه ( عليه السلام ) تخريب و يك چهار ديواري بر گِرد آن كشيده شد .
مكان كنوني قبر حضرت حمزه ( عليه السلام ) و عبدالله بن جحش حدود پنجاه متر جلوتر از ساير شهدا قرار دارد . هم اينك زائرانِ آن سلحشوران اسلام ، از زيارت نزديك آنها محرومند و به ناچار پشت درهاي بسته خاطره آن فداكاران را پاس مي دارند . نرده هاي آهنيني كه در ديواره جنوبي كار گذاشته شده ، پيشتر گِرداگرد قبور ائمه بقيع بوده است كه به اين مكان منتقل ساخته اند . محل دفن شهداي احد ، حدود صد متري شمال جبل الرماة و يك كيلومتري كوه احد است .
5 ـ مسجد حمزه سيدالشهدا ( عليه السلام )
هنگامي كه حضرت حمزه به شهادت رسيد ، به دستور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) همراه عبدالله ابن جحش در مكاني نزديك قبور كنوني آنان مدفون شدند . در دوران مروان خليفه اموي ، اين دو قبر بر اثر سيلي دچار آسيب شد و نزديك بود بدنهاي مبارك آنها كشف شود ، لذا به دستور وي جنازه حمزه و عبدالله را به مكان ديگري كه محل امروزين مقبره آنها است منتقل كردند و سپس مسجدي بر فراز آن ساخته شد كه به مسجد حمزه سيدالشهدا معروف گشت . اين مسجد به مرور زمان رو به تخريب رفت .
در سال 570 هجري مادر الناصرلدين الله ، خليفه عباسي ، بناي محكمي به جاي آن ساخت و بر آن ، گنبد و دري از آهن قرار داد . سلطان اشرف قايتباي به سال 893 آن را ترميم و چاهي در كنار آن حفر كرد . در داخل مسجد ، قبر حضرت حمزه ( عليه السلام ) در ميان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن شبه ، همان كتاب ، ج 1 ، ص 130
378 |
تابوت و ضريحي بود كه با پوششي از مرقد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را پوشانيده بودند .
در دوران عثماني بناي اين مسجد به طور زيبايي ترميم و تجديد گرديد . ( 1 ) در دوران خلافت سعودي بنابر آنچه كه يكي از مؤلفين وابسته به حكومت ، به طور علني ذكر مي كند اين كه چون زوّار اين مسجد را مسح و لمس نموده و هدايا و نذورات مي دادند ، لذا مسؤولين نيز آن را تخريب ساخته و ديوار آن را با زمين مساوي كردند . چون قبور شهدا مكشوف شد و نياز به حفظ آن بود حكومت سعودي به سال 1382 هـ . ديواري بر گرد قبور شهداي احد كشيده و آن را محصور ساخت . ( 2 )
در اين حال مسجد زيبا و مستحكمي در سمت شرقي مزار شهداي احد و حدود 50 متري آن به نام « مسجد حمزه » ساخته شد كه داراي يك مناره است . در عرف عام ، اين مسجد به مسجد احد يا مسجد علي ( عليه السلام ) نيز معروف است و شايد حضرت علي ( عليه السلام ) در اين نقطه خوانده اند .
6 ـ مسجد جبل اُحُد : مسجد فَسْح
« فَسْح » به معناي گشايش در زمين است ( 3 ) پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از نبرد احد ، در دامنه كوه و در يكصد متري همان شكافي كه هنگام جراحت به وسيله علي ( عليه السلام ) مخفي شده بودند ، جهت اقامه نماز ظهر و عصر از صخره كوچكي بالا رفتند و به علت وضعيت نامساعد جسمي خود ، نشسته به اقامه نماز پرداختند . در اين حال تعدادي از صحابه نيز براي جماعت بر صخره رفتند ليكن فضاي كافي براي همه نبود لذا خداوند باري تعالي آيات مباركه فسح را در اين مكان نازل كرد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رفعت پاشا ، ابراهيم ، مرآة الحرمين ، اوالرحلات الحجازيه و الحج و مشاعرة الدينيه ، مصر : دارالكتب المصريه 1344 ق . ، ج1 ، ص392 و 393
2 . ياسين احمد الخياري ، همان كتاب ، ص 137
3 . ابن منظور ، امام علامه لسان العرب ، تحقيق علي سيري ، بيروت : دار احياء التراث العربي ، چاپ اول 1408ق . ماده فسح ، ج10 ، ص260
379 |
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحْ اللهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعْ اللهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ } . ( 1 )
« اي اهل ايمان ، هرگاه به شما گفتند كه در مجالس خود جاي را بر ديگري باز كنيد ، امر خدا را بشنويد و چنين كنيد كه خداوند بر توسعه ( مكان و منزلت ) شما بيافزايد و هرگاه گفتند كه از جاي خود برخيزيد نيز حكم خدا را اطاعت كنيد كه خداوند مقام اهل ايمان و دانشمندان عالم را رفيع مي گرداند و خدا هر چه كنيد آگاه است . »
و لذا به علت نزول آيات مذكور ، بعدها مسجد كوچكي به مساحت دوازده متر ساخته شد كه به « مسجد فسح » يا « مسجد احد » معروف گرديد . شايان گفتن است عده اي محل نزول آيات فسح را ايوان صفه دانسته اند .
اين مسجد در شعب جرار ( 2 ) و در سمت راست كسي كه به سوي غار و محل اختفاي پيامبر مي رود قرار داشته و حدود 5/1 كيلومتر با مزار شهداي احد ( در شمال شرقي ) فاصله دارد . در چپ آن بعدها خانه هايي ساخته شد كه امروزه اين خانه ها همچنان موجود و مردمي بسيار فقير در آنجا زندگي مي كنند .
در دوران عثماني ، در اين مسجد تعميراتي بعمل آمد ولي به مرور زمان رو به ويراني نهاد . اكنون چيزي جز ديواره هاي خراب آن باقي نمانده و اطراف آن نيز حصار آهني كشيده شده است . مخروبه مذكور كمتر مورد توجه كسي قرار مي گيرد .
7 ـ جبل العينين يا جبل الرماة
در جنوب كوه احد و تقريباً 5/1 كيلومتري آن ، كوه كوچكي به نام « جبل العينين » يا « جبل الرماة » قرار دارد . اين كوه كه به مثابه تپه اي كوچك است ، همانگونه كه پيشتر گفته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجادله : 11
2 . ابن شبه ، همان كتاب ، ج1 ، ص57
380 |
شد ، نقش بسيار مهم و مؤثري به عنوان يك گذرگاه سوق الجيشي در نبرد مهم « احد » ايفا كرده بود و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيز چون بخوبي نسبت به موقعيت بسيار حساس آن واقف بودند ، تعداد پنجاه تن از تيراندازان خود را بر آن گماشتند . ( كه بعدها در مكان استقرار اين تيراندازان ، مسجدي ساخته شد كه نام مسجد جبل الرماة برخود گرفت . )
حمزه سيد الشهدا در چند متري اين تپه مورد اصابت نيزه قرار گرفت و به شهادت رسيد . در سالهاي اخير براي توسعه ميدان اطراف تپه و ايجاد پاركينگ ها و . . . مقداري از تپه را صاف كرده اند كه اكنون به نظر مي رسد ارتفاع آن از پنجاه متر و طول آن از دويست متر متجاوز نباشد .
8 ـ مسجد جبل عينين يا مسجد جبل الرّماة
در شرق جبل الرّماة يا جبل عينين كه مكان و سنگر تيراندازان سپاه اسلام در جنگ احد بود ، مسجدي ساخته شد كه اكنون جز ديواره هاي كوتاه و خشتي آن چيزي نمانده است . اينجا سنگر و يا عبادتگاه پنجاه تيرانداز به فرماندهي عبدالله بن جبير بوده است كه به دستور رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر اين مكان گماشته شدند تا به محافظت از عقبه سپاه اسلام بپردازند و دشمن را از نفوذ به پشت سپاه مسلمانان بازدارند . اين مسجد كه بعدها در مكان مذكور ساخته شد به نام مسجد جبل الرّماة معروف گرديد . در دوران عثماني ترميم شد ولي به مرور زمان و در اثر بي توجهي ، تقريباً از بين رفت . اكنون در منتهي اليه شرقي اين تپه پايه هاي مخروبه اي از خشت و گِل و ديواره اي به بلندي يك متر كه فضايي به اندازه دوازده متر را احاطه كرده ، ديده مي شود كه همان پايه ها و ديوارهاي مسجد جبل الرّماة است . نگارنده بعضي از مردم بومي را مشاهده كرد كه به اين مكان توجه داشته و در آن جا نماز مي گزاردند . البته اين مكان كمتر مورد توجه كسي قرار مي گيرد .
9 ـ مسجد ثنايا : قبّة الثنايا
به هنگام جنگ احد ، پيامبر مجروح شد و چند دندان مبارك از فك پايينش شكست ، بعدها در مكان اين واقعه تلخ ، در نزديكي كوه احد ، مسجد كوچكي ساخته شد كه به
381 |
قبة الثنايا معروف گرديد . اين مكان در 200 متري شمال شرقي مقابر شهدا قرار دارد و سابقاً داراي گنبد بوده ، ليكن به مرور زمان گنبد آن از بين رفته است . ( 1 ) اكنون ديواره هاي مخروبه اين مسجد كه نيمي از آن بيشتر نمانده ، ديده مي شود كه به سختي قابل تشخيص و همچون سنگ هاي انباشته شده اي نمايان است .
10 ـ مسجد درع : مسجد شيخين يا بدائع
ابن شبه روايت كرده است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام عزيمت به سوي احد در مسجدي در « شيخان » بيتوته كرد و ضمن اقامه نماز صبح ، براي نبرد احد حركت كردند . اين محل به البدائع نيز معروف بوده است و به نقل از ابن عباس ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين مكان نماز عصر و عشاي روز قبل از جنگ احد و نماز صبح در روز نبرد را اقامه كردند . اين مسجد بعدها به « مسجدالدرع » معروف شد ؛ چون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام بيتوته و اقامه نماز ، زره خود را كه براي نبرد احد پوشيده بودند از تن درآوردند و كناري نهادند . ( 2 )
مسجد نيمه مخروبه « درع » اكنون در سمت چپ كسي است كه به سوي احد و مقابر شهدا مي رود و در مقابل اين مسجد ، خانه معروف « شيخ حكيم درويش » در بيست متري خيابان اصلي قرار دارد . ( 3 ) بناي مخروبه وقديمي كنوني آن از دوران عثماني است و صحن و رواق كوچكي دارد ، چاهي نيز در كنار آن بوده كه اكنون تخريب شده است .
11 ـ مسجد مصرع ، مسجد وادي يا مسجد عسكر
اين مسجد در سمت شرقي « جبل الرماة » و تقريباً در دامنه اين تپه قرار داشته است . هنگامي كه حمزه ( عليه السلام ) در كنار شرقي اين تپه با نيزه مجروح گرديد ، خود را تا اين مكان كشانيد و سپس به شهادت رسيد . اين مسجد در مكان شهادت حضرت حمزه سيد الشهدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احمد ياسين الخياري ، همان كتاب ، ص 139
2 . سمهودي ، همان كتاب ، ج 3 ، ص 866
3 . ياسين الخياري ، همان كتاب ، ص 134
382 |
ساخته شده و لذا به « مسجد مصرع » يعني محل شهادت معروف گشت .
سمهودي سنگ نبشته اي كه بر قبر حمزه ( عليه السلام ) قرار داشته را در اين مسجد ديده است . ( 1 ) مساحت مسجد المصرع 18 × 18 متر و به صورت مربّع بوده است . در دوران سعودي پس از تخريب گنبد و بارگاه مقبره حضرت حمزه سيدالشهدا ، اين مسجد را نيز در تعريض خيابان كنار جبل الرّماة و صاف كردن بخش شرقي آن تخريب كردند .
12 ـ مسجد مُسْتراح
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) پس از بازگشت از نبرد احد در همان مسيري كه آمده بودند ، به علت خستگي شديد و رنج و تبي كه از جنگ و راه طولاني عارض ايشان شده بود ، در مكاني به استراحت نشستند . بعدها در دوران عثماني در مكان استراحت و جلوس رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مسجدي ساختند كه به « مسجد المستراح » معروف شد . مكان آن در سمت راست كسي است كه به سمت مقابر شهداي احد و حمزه ( عليه السلام ) مي رود و دقيقاً پس از مدرسه عمروبن جموح قرار دارد . مسجد المستراح نسبتاً كوچك و با بنايي قديمي است كه نيم متر از سطح زمين بالاتر است و تابلوي « مسجد المستراح » نيز بر آن ديده مي شود . اين مسجد بحمدالله از تخريب مصون مانده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سمهودي ، همان كتاب ، ج3 ، ص 841 تا 845
383 |
درس سي و چهارم :
شهداي احد
مركز تحقيقات حج
1 ـ حمزة بن عبدالمطلب
حمزه عموي پيامبر اسلام از شجاعان عرب بود . او در جنگ بدر شركت داشت و شيبه قهرمان قريش و تعداد ديگري از آنان را از پاي در آورد . در جنگ احد نيز فداكاريهاي بسيار كرد و سرانجام توسط « وحشي » به شهادت رسيد . پس از شهادت ، هند همسر ابوسفيان سينه حمزه را شكافت و جگر او را بيرون آورد و زير دندانهايش گذاشت و جنازه او را نيز مثله كردند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با ديدن اين منظره به شدت گريست و عباي خود را روي او انداخت .
حمزه را اسدالله ، اسد رسول الله و سيد الشهدا لقب داده اند .
2ـ حنظله غسيل الملائكه
حنظله فرزند عامر است . پدرش از دشمنان پيامبر و از عناصر بدخواه اسلام و پايه گذار مسجد ضرار بود ، ليكن حنظله مسلماني شايسته و با فضيلت بود ، شبي كه فرداي آن جنگ احد اتفاق افتاد ، مراسم عروسي حنظله برگزار شد ، پس از رسيدن دستور
384 |
جهاد ، از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) يك شب اجازه گرفته ، روز بعد به ميدان نبرد آمد و با رشادت كامل شمشيري به طرف ابوسفيان رها كرد ليكن به او اصابت ننمود و سپس بر اثر نيزه دشمن از پاي در آمد و در سن حدود 24 سالگي به شهادت رسيد . پيامبر گرامي فرمود : من مشاهده كردم كه فرشتگان حنظله را غسل مي دادند و از اين رو حنظله به غسيل الملائكه معروف شد .
3 ـ عمرو بن جموح
وي چهار پسر خود را براي دفاع از اسلام به جبهه فرستاد و با اينكه خويشاوندانش او را از شركت در جنگ منع مي كردند و پاي او نيز لنگ بود و جهاد از او برداشته شده بود ، در عين حال خدمت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و آرزوي شهادت كرد . پيامبر فرمود : خدا تو را معذور داشته است ، ليكن او اصرار كرد و سرانجام پيامبر اجازه داد . موقع بيرون آمدن دعا مي كرد : « أللّهمّ ارْزُقْني الشّهادة وَلا تَرُدَّني إلي أهلي » ؛ « خدايا توفيق ده در راه تو كشته شوم و به خانه ام باز نگردم . »
سر انجام وي در نبردي قهرمانانه به شهادت رسيد .
4 ـ مصعب بن عمير
وي از اشراف زادگان مكه بود كه به پيامبر ايمان آورد . در سال دوازدهم بعثت با آن حضرت بيعت كرد و از سوي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به عنوان مبلّغ به مدينه اعزام شد و توانست گروه بسياري از مردم مدينه را به اسلام دعوت كند . قد و قامتي چونان پيامبر داشت و تا لحظه شهادت در سن 42 سالگي به اسلام و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وفادار بود .
5 ـ عبدالله بن جحش
او در مكه به پيامبر ايمان آورد و پس از آن به حبشه هجرت كرد ، سپس به مدينه مهاجرت نمود ، خواهرش زينب بنت جحش است كه به همسري رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آمد . وي در حالي كه بيش از چهل سال نداشت در احد به شهادت رسيد .
385 |
6 ـ شماس بن عثمان
وي از مهاجران به حبشه و مدينه و از مجاهدان بدر و احد بود . در احد مجروح شد و او را به خانه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آوردند . ليكن مداوا مؤثر واقع نشد و به شهادت رسيد . پيامبر دستور داد جنازه او را به احد برگرداندند و در كنار ديگر شهدا دفن كردند . شمّاس هنگام شهادت 34 سال بيشتر نداشت .
7 ـ عمر بن معاذ
8 ـ حارث بن انس
9 ـ عمارة بن زياد
10 ـ سلمة بن ثابت
11 ـ عمرو بن ثابت
12 ـ ثابت بن وقش
13 ـ رفاعة بن وقش
14 ـ حُسيل بن جابر
15 ـ صيفي بن قيظي
16 ـ حباب بن قَيظي
17 ـ عَباد بن سهل
18 ـ حارث بن اوس بن معاذ
19 ـ اياس بن اوس
20 ـ عبيد بن التيهان
21 ـ حبيب بن يزيد
22 ـ يزيد بن حاطب
23 ـ ابوسفيان بن حارث
24 ـ اُنيس بن قتاده
25 ـ ابوحية بن عمرو
26 ـ عبدالله بن جبير بن النعمان ، فرمانده تير اندازان در تپه رماة
27 ـ خيثمه
28 ـ عبدالله بن سليمه
29 ـ سُبيع بن حاطب
30 ـ عمرو بن قيس
31 ـ قيس بن عمرو
32 ـ ثابت بن عمرو
33 ـ عمر بن مخله
34 ـ مالك بن اياس
35 ـ ابوهبيرة بن حارث
36 ـ عمرو بن مُطرَّف
37 ـ اوس بن ثابت ( برادر حسان بن ثابت )
38 ـ انيس بن نضير
39 ـ قيس بن مُخلَّد
40 ـ سُليم بن حارث
41 ـ نعمان بن عبد عمرو
42 ـ خارجة بن زيد
43 ـ سعد بن ربيع
44 ـ اوس بن ارقم
386 |
45 ـ مالك بن سنان ( پدر ابوسعيد خدري )
46 ـ سعيد بن سُوَيد
47 ـ عتبة بن ربيع
48 ـ ثعلبة بن سعد
49 ـ ثقف بن فَروة
50 ـ عبدالله بن عمرو
51 ـ حمزه
52 ـ نَوفَل بن عبدالله
53 ـ عباس بن عُباده
54 ـ نعمان بن مالك
55 ـ المخذر بن دياد
56 ـ عُبادة بن الحساس
57 ـ خلاّد بن عمرو
58 ـ ابو ايمن
59 ـ سُليم بن عمرو
60 ـ عَنتره
61 ـ سهل بن قيس
62 ـ ذكوان بن قيس
63 ـ عبيد بن المعليَّ
64 ـ مالك بن نميلَه
65 ـ حارث بن عديّ
66 ـ مالك بن أوس
67 ـ اياس بن عدي
68 ـ عمرو بن اياس
387 |
درس سي و پنجم :
حمزه سالار شهيدان
محمّد هادي مهتدي
حمزه فرزند عبدالمطلب ، عموي پيامبر گرامي اسلام بود ، دو سال پيش از ولادت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ديده به جهان گشود . ( 1 )
در ميان جوانان قريش ، در دلاوري و بزرگواري برجسته و در آزادانديشي ، آزادمنشي و ستم ستيزي سرآمد بود . ( 2 ) سلحشوري و توانِ رزمي وي همزمان با آغاز دوره جواني اش نمودار شد .
آن آزادمرد ، حتي پيش از پذيرش اسلام ، از رسول خدا در برابر آزارهاي مشركان حمايت مي كرد ، گرويدن وي به اسلام موجب سربلندي دين خدا شد ؛ ( 3 ) زيرا پس از آن مسلمانان از انزوا بيرون آمدند و قريش با درك پشتيباني توانا و استوارِ حمزه از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از آزارهاي خود كاستند و رفتارشان با رسول خدا و مسلمانان ملايمتر شد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تنقيح المقال ، ج1 ، ص375 ؛ اعيان الشيعه ، ج6 ، ص245 ؛ اسدالغابه ، ج2 ، ص46
2 . دايرة المعارف اعلمي ، ج17 ، ص41
3 . سيره ابن اسحاق ، ص152
4 . كامل ابن اثير ، ج2 ، ص83 ؛ تنقيح المقال ، ج1 ، ص375 ؛ طبقات ابن سعد . ج1 ، ص93
388 |
حمزه ( عليه السلام ) همراه ديگر مسلمانان به مدينه هجرت كرد و خدمات ارزنده اي بويژه در امور نظامي ارائه داد .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به مسائل دفاعي حكومت نوبنياد خود اهتمام خاصي داشتند . ايشان با تشكيل گروه هاي رزمي درصدد برآمدند امنيت مدينه را تأمين كرده ، مسلمانان را براي رويارويي با دشمنان آماده سازند . بر اين اساس هفت ماه پس از هجرت ، نخستين گروه گشتي ـ رزمي را به فرماندهي حضرت حمزه ( عليه السلام ) اعزام نمودند . گرچه اين رويارويي بدون درگيري پايان يافت ولي نشانه اي از اقتدار سپاه اندك اسلام در برابر كاروان بزرگ مشركان بود . ( 1 )
رسول گرامي اسلام در ربيع الأول سال دوم هجرت غزوه « ابواء » را تدارك ديد ( 2 ) و در جمادي الأولي غزوه « ذات العشيره » را به قصد تعقيب كاروان قريش سازماندهي كرد . در اين دو غزوه نيز پرچمدار سپاه اسلام ، حضرت حمزه بود . ( 3 )
آن رزمنده نستوه در جنگ بدر حضوري درخشنده داشت . اين نبرد با امدادهاي الهي و دلاوري هاي بي مانند اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) و سلحشوري حمزه ، با پيروزي قاطع سپاه اسلام به پايان رسيد . در اين پيكار تني چند از سران كفر به دست تواناي حمزه به هلاكت رسيدند يا به اسارت درآمدند . طعيمة بن عدي و ابوقيس بن فاكه از جمله اين كشته شدگان بودند ؛ ( 4 ) و « اسودبن عامر » به دست حمزه به اسارت درآمد . ( 5 )
حمزة بن عبدالمطلب درغزوه « بني قينقاع » پرچمدارسپاه اسلام بود . يهوديان بني قينقاع نخستين گروه يهود بودند كه بااسلام اعلام جنگ نمودند ، سپاه اسلام قلعه آنها را محاصره كرد . آنگاه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آنان را از مدينه تبعيد نمود و اموالشان را مصادره كرد . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مغازي واقدي ، ج1 ، ص9
2 . كامل ، ج1 ، ص523
3 . كامل ، ج2 ، ص112 ؛ تاريخ طبري ، ج2 ، ص408 ؛ طبقات ابن سعد ، ج2 ، ص9
4 . مغازي ، ج1 ، ص150 ؛ كامل ، ج2 ، ص75
5 . مغازي ، ج1 ، ص140
6 . تاريخ طبري ، ج2 ، ص481
389 |
يك سال پس از جنگ بدر ، غزوه احد با هدف مقابله با مشركاني كه براي انتقام گيري از مسلمانان و جبران شكست بدر به سمت مدينه آمده بودند آغاز گرديد .
حمزه و برخي ديگر از مسلمانان سلحشور ، معتقد به جنگ برون شهري بودند ، حمزه به رسول خدا عرض كرد :
« سوگند به آن كه قرآن را بر تو فرستاد امروز دست به غذا نخواهم برد ، مگر آنكه بيرون مدينه با شمشير خود بر دشمن بتازم ! » ( 1 )
حضرت حمزه از معدود قهرماناني بود كه در جنگ ، نشان بر خود مي نهاد و بدين وسيله خود را به دوست و دشمن معرفي مي كرد . ( 2 ) او نمونه اي از شجاعت و دليري در ميدان نبرد بود . خود را به اعماق صفوف دشمن مي زد و با دشمن درگير مي شد . از قدرت بازوي برجسته اي بهره مند بود . در احد با دو شمشير پيش رسول خدا مي جنگيد و مي گفت : « من شير خدا هستم ! » ( 3 )
شهادت
در احد ، به هنگام تهاجم دشمن ، وفادار و ثابت قدم از رسول خدا دفاع مي كرد و توانست سي مشرك جنگجو را به هلاكت برساند . يكي از مشركان به نام « وحشي » ، زير درختي در كمين آن سردار دلاور نشسته بود ، حمزه او را ديد و آهنگ او كرد . يكي از دشمنان راه را بر او بست ، حمزه به او حمله كرد و وي را به قتل رساند . سپس با شتاب به سوي وحشي خيز برداشت ولي پايش در گِل لغزيد و به زمين افتاد . در اين هنگام وحشي زوبين به سويش انداخت . . . ( 4 ) و بدين ترتيب آن بزرگوار پس از عمري جهاد در راه خدا و ياري پيامبر گرامي ، به ملكوت اعلي پيوست و آن سردار رشيد ، شهيد شاهد بارگاه الهي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مغازي ، ج1 ، ص211
2 . همان ، ص259
3 . اعيان الشيعه ، ج6 ، ص245 ؛ مستدرك حاكم ، ج3 ، ص194 ؛ سير اعلام النساء ، ذهبي ، ج1 ، ص131
4 . مغازي ، مترجم ، ج1 ، ص207
390 |
شد . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در منزلت او فرمود :
« سالار شهيدان در روز قيامت نزد خداوند حمزه است » . ( 1 )
مزار آن سردار شهيد و ديگر شهيدان احد همواره زيارتگاه عاشقان و عارفان الهي و الهام بخش جهاد و شهادت به مبارزان بوده است .
حضرت حمزه ( 2 )
روز به ميانه نزديك شده ، حمزه با تير و كمان از شكار برگشته ، به عادت هميشگيِ خود ، قبل از اين كه به خانه رود و يا با كسي حرفي بزند ، قصد دارد براي طواف وارد مسجدالحرام شود .
او هميشه پس از طواف سري به جمع قريش ، در اطراف مسجد مي زند و با آنها خوش و بِش مي كند .
كنيز يكي از بزرگان قريش كه بر بالاي كوه صفا خانه دارد . به او گفت :
هان ! يا اباعُماره ( 3 ) ، اي كاش لحظاتي پيش ، اينجا بودي و مي ديدي ابا الحكم ، ( 4 ) با پسر برادرت چه كرد ؟ !
و كنيز ادامه داد :
پيامبر از اينجا مي گذشت كه ابوجهل او را آزار داد و به باد ناسزا گرفت ، حرفهاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك حاكم ، ج3 ، ص199
2 . حمزة بن عبدالمطلب عموي گرانقدر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است كه دو سال قبل از پيامبر به دنيا آمده و برادر رضاعي اوست . قبل از اين كه پيامبر رابراي شيردادن به « حليمه » بسپرند ، زني به نام « ثويبه » او را براي مدت بسيار كمي شير داده . حمزه هم قبلا از او شير نوشيده است .
در بين خويشاوندان نزديك پيامبر ، حمزه و جعفر از جايگاه بسيار ويژه اي برخوردارند . پيامبر به حمزه علاقه زيادي داشت واز او به بزرگي ياد مي كرد ، در شهادت او بسيار متأثر شد ، و گريه كرد و همواره افراد را به زيارت قبر او ترغيب مي نمود .
3 . حمزه داراي دو فرزند پسر بود به نامهاي : عُماره ويعلي ، كه كنيه حمزه با نام اين دو پسر ذكر شده .
4 . ابا الحكم كنيه ابوجهل است .
391 |
زشتي به او گفت كه اگر تو بودي ، هرگز تحمل شنيدنش را نداشتي ؛ اما پسر برادرت پاسخي نداد و به سوي خانه اش رهسپار شد .
حمزه با شنيدن اين ماجرا سخت برآشفت . خون در رگهايش جوشيدن گرفت ، رنگ چهره اش تغيير كرد و يكسره به سوي ابوجهل شتافت .
داخل مسجد شد .
ابوجهل در ميان جمعي از افراد قبيله اش ، كنار خانه كعبه نشسته بود .
حمزه خود را بالاي سر ابوجهل رساند و كمان تيراندازي خود را بالا برد و محكم بر فرق او كوفت .
سر ابوجهل شكافت و خون جاري شد .
ياران ابوجهل فرياد زدند :
حمزه ! تو را چه شده ؟ چرا چنين مي كني ؟ ! نكند تو هم به دين پسر برادرت در آمده اي ؟ !
و حمزه پاسخ داد :
آري ، شهادت مي دهم كه او رسول خداست و آنچه مي گويد حق است . به خدا سوگند ، هرگز از ياري او دست برنخواهم داشت .
ابوجهل كه خود مي دانست چه اشتباه بزرگي مرتكب شده ، پيشي جست و گفت :
او را رها كنيد ، به خدا سوگند من به پسر برادرش حرف زشتي زده ام . ( 1 )
همگي با شنيدن اين سخن ، واخورده به گوشه اي خزيدند .
* * *
تا آن روز هيچكس به طور علني اظهار اسلام و طرفداري از دين محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را از حمزه نديده بود .
آنهافهميدند كه كار مبارزه باپيامبر به اين آساني نيست ؛ زيرا از امروز سرآمد شجاعان وبهترين نام آور قريش ، ياور و پشتيبان اوست ، لذا آزار و اذيت آنها رو به كاستي گذاشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح اين ماجرا با اختلاف بسيار كمي در مضمون ، در كليه مصادر تاريخي آمده . نگاه كنيد به اسدالغابه في معرفة الصحابه ، چاپ دارالشعب ج 2 ، ص 51 و 52
392 |
حمزه در دين خود فردي ثابت قدم شد و همواره در كنار پيامبر از چهره هاي درخشان و به يادماندني اسلام گرديد .
او با پيامبر به مدينه هجرت كرد . با ورود به مدينه ، ابتدا در اولين مأموريت نظامي شركت جست و به فرماندهي گروه منصوب گرديد .
مأموريت اين گروه كه تعدادشان به سي نفر مي رسيد و همگي از مهاجرين بودند ( 1 ) حركت به سوي « سيف البحر » ( 2 ) و خبرگيري از كاروان تجاري قريش و فعل و انفعالات دشمن در آن نواحي بود .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پرچم سفيدي را به دست حمزه داد و آنها را روانه مأموريت كرد .
حمزه با گروه ، عازم منطقه شدند و با كاروان قريش كه به سرپرستي ابوجهل و با همراهي سيصد نفر بود مُواجه شدند . هر دو گروه صف كشيده آماده نبرد شدند .
در اين ميان يكي از بزرگان قريش به نام « مجدي بن عمرو الجُهَني » ـ كه با هر دو گروه دوستي داشت ـ واسطه شد و به قدري بين دو گروه رفت و آمد كرد كه از شروع جنگ جلوگيري نمود و با ميانجيگري او ، دو گروه بدون خونريزي از هم جدا شدند . ( 3 )
هنوز مدت زيادي از اين واقعه نگذشته بود كه براي دومين بار ، حمزه در كنار پيامبر در جنگي به نام غزوه « ابواء » يا « ودّان » ( 4 ) شركت جست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در كتب تاريخ و مغازي در مورد تركيب افراد اين گروه اختلاف است . برخي مهاجرين و انصار را با هم ذكر كرده و برخي معتقدند كه فقط از مهاجرين بودند ، زيرا پيامبر با انصار پيمان دفاع در خارج از شهر را نداشت ، تا فرا رسيدن جنگ بدر . كه در جنگ بدر انصار باميل و رغبت خود در جنگ شركت جستند و پيامبر هم شخصاً نظر آنها را خواست . كه شرح آن در كتب تاريخي مفصلا ذكر شده ؛ نگاه كنيد به مغازي واقدي ج 1 ، ص 48 و 49
2 . سيف البحر نام محلي است در نزديكي ساحل بحر احمر ، در مسير كاروان تجاري مكه به شام . شرح المواهب اللدنيه ، ج 1 ، ص 452
3 . همان مدرك .
4 . ابواء نام محلي است بين مكه و مدينه ، فاصله آن با جحفه از طرف مدينه 23 ميل است . معجم البلدان ج 1 ، ص 79
393 |
اين بار هم ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با شصت تن از مهاجرين مدينه براي خبرگيري از نيروهاي قريش ، عازم محلي به نام أَبواء شدند ، پرچم نبرد به دست حمزه بود . پيامبر مدت پانزده شب در محل فوق اقامت گزيد . در اين غزوه قرار داد مصالحه اي بين نيروي اسلام و طايفه « بني ضمره » منعقد شد كه اين گروه متعهد شدند :
* عزم نبرد با مسلمين را نداشته باشند .
* به كساني كه قصد جنگ با مسلمانان را دارند نيرو ندهند .
* ديگران را وادار به جنگ با مسلمانان نكنند . ( 1 )
و اين واقعه هم بدون در گيري و خونريزي پايان يافت .
در پايان سال دوم هجري ، به پيامبر خبر رسيد كه كاروان بزرگ تجاري قريش ، به سركردگي ابوسفيان از شام برگشته ، قصد مكه را دارد . پيامبر فرصت را مناسب ديد و مردم را براي نبرد با كفار دعوت نمود .
نيروهاي اسلام ، مركّب از سيصد و سيزده نفر ( 2 ) از مهاجرين و انصار آماده شدند . پيامبر ابن ام مكتوم را براي نماز و ابولبابه انصاري را براي اداره شهر در مدينه گذاشت . و با نيروهاي اسلام عازم منطقه نبرد شد . ( 3 )
دوسپاه در كنار چاه هاي آب ، در منطقه « بدر » ( 4 ) بين مكه و مدينه با هم به مصاف پرداختند .
در اين نبرد كفار درسي فراموش نشدني گرفتند و با اين كه از نظر تعداد نفرات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المواهب اللدنيه ، قسطلاني ، ج 1 ، ص 338 ـ 336
2 . در كتب تاريخ و حديث ، تعداد مسلمانان در جنگ بدر مختلف ذكر شده ؛ مرحوم مجلسي در كتاب بحار ج 19 ، ص 206 تعداد آنها را سيصد و سيزده تن ذكر نموده به تعداد اصحاب طالوت . زرقاني هم به نقل از ابن عباس و ابن اسحاق همين تعداد را ذكر مي كند ؛ نگاه كنيد به : شرح المواهب اللدنية ، ج 1 ، ص 473
3 . المواهب اللدنيه ، قسطلاني ، ج 1 ، ص 349
4 . بدر ، نام محل مشهوري است بين مكه و مدينه كه فاصله آن تا مدينه از طريق مكه 28 فرسخ است . معجم مااستعجم ، ج 1 و 2 ، ص 231 .
394 |
جنگي و تجهيزات نظامي بر مسلمانان فزوني داشتند ، شكست بزرگي را محتمل شدند . پيشاپيش لشكريان اسلام علي ( عليه السلام ) حمزه و عبيدة بن حارث به نبرد برخاستند و سه تن از بزرگان قريش به نامهاي : شيبه ، عُتبه ، و وليدبن عتبه ، به دستشان به درك واصل شدند . اين نبرد با پيروزي و سرافرازي سپاه اسلام پايان پذيرفت و كفار شكست خورده ، در كمال ذلت به مكه باز گشتند .
در سال سوم هجري ، كفار مكه براي انتقامجويي و تلافي كشته هاي خود در جنگ بدر ، با همه قوا به عزم نبرد با مسلمانان ، عازم مدينه شدند .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شوراي نظامي تشكيل داد ، پير مردها ومنافقين به سركردگي « عبدالله بن اُبَي » نظرشان اين بود كه در داخل شهر با كفار بجنگند ، مردها در بيرون خانه ها و زن ها و بچه ها از بالاي بام خانه ها با پرتاب سنگ .
اما حمزه و تعدادي از بزرگان مهاجرين و انصار و جوانان ، رأيشان اين بود كه در بيرون شهر با دشمن رو برو شوند ؛ زيرا دشمن جنگِ در داخل شهر را حمل بر ترس و بُزدلي خواهد نمود و جرأت او بيشتر خواهد شد .
تعدادي از مهاجرين و انصار بخصوص كساني كه موفق به شركت در جنگ بدر نشده بودند ، در اين زمينه مطالبي گفتند .
حمزه خطاب به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گفت :
به خدايي كه قرآن را بر تو نازل كرده ، امروز چيزي نخواهم خورد تا با شمشيرم در بيرون شهر با كفار بجنگم . ( 1 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چون رأي بزرگان از مهاجرين و انصار مثل حمزه و سعدبن عباده و جوانان را اينچنين ديد ، خوشحال شد ، خود لباس رزم پوشيد و ابن ام مكتوم را براي اقامه نماز جاي خود گذاشت و پس از اقامه نماز عصر ، عازم منطقه نبرد شد .
كفارِ تا دندان مسلح ، گذشته از تجهيزات نظامي فراوان ، اين بار براي تحريك احساسات ، زنان را هم وارد ميدان كرده بودند كه با دف زدن و هلهله كردن ، مردان را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به همين خاطر در كتاب مغازي آمده كه حمزه روز جمعه و شنبه ، تا زمان شهادت و در حال نبرد ، روزه بود . نگاه كنيد به مغازي واقدي ، ج 1 ، ص 211 و انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 322
395 |
تشويق به مبارزه كنند .
تعداد نيروهاي اسلام هزار نفر بود كه با تحريك « عبدالله بن اُبيّ » سيصد نفرشان از بين راه برگشتند و تنها هفتصد نفر در كنار پيامبر باقي ماندند . با صد زره ( 1 ) و يك اسب .
اماسپاه كفر ، مركب از سه هزار نفر ، دويست اسب ، هفتصد زره ، و سه هزار شتربود . ( 2 )
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در بين راه ، در محلي به نام « شيخين » بين مدينه و اُحُد شب را سپري كرد و سحرگاهان به سوي احد حركت نمود و نماز صبح را در احد بجاي آورد . ( 3 )
با بالا آمدن روز ، دو سپاه آماده نبرد شدند . پيامبر پشت لشكر را به كوه احد ( 4 ) و روي آن رابه مدينه قرارداد وسپاه كفرپشت به مدينهوروي در روي سپاه اسلام ، آماده نبرد شدند .
تپه اي به نام « عَيْنَين » سمت چپ لشكر اسلام بود كه پيامبر پنجاه نفر تيرانداز را به سرگردگي « عبدالله بن جُبَير » بر فراز آن قرار داد و فرمود : چه پيروز شويم و چه شكست بخوريم ، هرگز مكان خود را ترك نكنيد .
نبرد شديدي بين دو سپاه در گرفت . با رشادت و پايمردي حضرت علي ( عليه السلام ) پرچمداران قريش يكي پس از ديگري كشته شدند .
حمزه رجز مي خواند و چون شير به قلب سپاه دشمن حمله مي كرد و با ضربه هاي محكم ، آنها را به زمين مي افكند .
« هند » همسر ابوسفيان در انتقام كشته شدن پدرش « عُتبه » كه در جنگ بدر به دست حمزه كشته شده بود ، با غلام « جبيربن مطعم » كه او هم عمويش را در جنگ بدر از دست داده بود ، قرار گذاشته بود كه اگر حمزه را بكشد او را آزاد خواهد كرد .
« وحشي » غلام جبير كه مردي حبشي بود با اين كه در جنگيدن مشهور بود اما چون مي ديد قدرت مبارزه رو در روي با حمزه را ندارد ، با نيزه خود در پشت سنگي مخفي شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مغازي ، ج 1 ، ص 215
2 . همان مدرك ، ج 1 ، ص 203
3 . همان ، ج 1 ، ص 219
4 . اُحُد نام كوهي است كه در فاصله 6 كيلو متري شهر مدينه قرار دارد و چون اين نبرد در كنار آن واقع شده به جنگ احد مشهور گرديده است .
396 |
و در انتظار فرصت مناسب نشست .
در گرما گرم نبرد ناگهان حَمزه ، در اثر لغزشي به پشت بر زمين افتاد و زره از روي شكم او كنار رفت و سفيدي بدنش نمايان شد ، « وحشي » فرصت را مناسب ديد و محكم نيزه خود را به طرف او پرتاب نمود ؛ اصابت نيزه به طوري بود كه از آن طرف بدن حمزه بيرون آمد .
حمزه سعي كرد با همين حال به طرف وحشي حمله كند ، اما شدت ضربه بقدري بود كه توان او را بُريد .
و سر انجام حمزه ، پس از اين كه يك تنه ، سي و يك نفر از سپاه كفر رابه درك واصل كرده بود ، ( 1 ) با دهان روزه به شهادت رسيد .
آنها وقتي از به شهادت رسيدن حمزه با خبر شدند ، به جنايت فجيع ديگري هم دست زدند ؛ براي تشفي خود در انتقام گيري از سپاه اسلام ، بدن او را مثله كردند و « هند » همسر ابوسفيان ، جگر او را به دندان گرفت ، اما نتوانست بخورد .
پيامبر با شنيدن خبر قتل حمزه ، بسيار متأثر شد ، پيكر او را رو به قبله گذاشت و سخت بر او گريست . ( 2 ) اولين شهيدي كه بر او نماز گزارد ، حمزه بود و پس از او هر شهيد ديگري را كه آوردند ، همراه با جنازه حمزه بر او نماز گزارد و بدين ترتيب ، هفتاد بار بر بدن حمزه نماز خوانده شد .
همه شهداي اُحد با خون خود و بدون غسل و كفن دفن شدند ، بجز حمزه كه در پارچه اي پشمي كه قد او را نمي پوشاند دفن شد و پيامبر گياهي خوشبو را در بالاي سر و پايين پاي او قرار داد . ( 3 )
براي دفن ، هردوشهيد راباهم دريك قبر مي گذاشتند ، حمزه ، كه ازسوي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) « سيدالشهدا » لقب گرفت ، با فرزند خواهرش « عبدالله بن جَحْش » دفن شدند .
هنگامي كه سپاه اسلام وارد مدينه شد ، از همه خانه ها صداي ناله و شيون در سوگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اسدالغابه ، چاپ دارالشعب ، ج 2 ، ص 52
2 . المواهب اللدنيه ، قسطلاني ، ج 2 ، ص 103
3 . اسدالغابه چاپ دارالشعب ، ج 2 ، ص 55
397 |
شهيدان بلند بود و پيامبر وقتي ديد بر همه كشته ها مي گريند . اما كسي نيست كه براي حمزه عزاداري كند ، ميل باطني خود را با اين جمله مشهور : « لكن حَمْزَةَ لا بَواكِيَ لَهُ » بيان نمود ؛ انصار با شنيدن اين سخن ، به زنهاي خود گفتند : قبل از گريه براي شهداي خود ، براي حمزه نوحه سرايي كنند و آنها اينچنين كردند .
واقدي ( متوفاي 207 هجري ) مي نويسد : اين رسم هنوز در مدينه هست كه مردم در سوگ عزيزانشان ، اَول بر حمزه گريه مي كنند . ( 1 )
پيامبر در زمان حيات خودشان همواره از حمزه به بزرگي ياد مي كردند ، و ديگران را به زيارت قبر او و ساير شهدا ترغيب مي نمودند . ( 2 )
حضرت فاطمه ( عليها السلام ) هم بعد از رحلت پدر بزرگوارشان ، هفته اي دوبار به زيارت قبر عمويش حمزه مي شتافت و بر او مي گريست . ( 3 )
وجود حمزه در كنار پيامبر ، در مكه و مدينه يكي از مهمترين عوامل تثبيت و تقويت حكومت اسلامي بود ، تا جايي كه پس از رحلت پيامبر و بعد از ماجراي سقيفه ، حضرت علي ( عليه السلام ) فرياد حسرتش در فقدان حمزه بلند است ، كه :
« واحَمْزَتاه و لاحَمْزَةَ لِيَ الْيَوم » . ( 4 )
و حضرت اين سخن را زماني بر زبان دارد ، كه امثال عقيل و عباس زنده بودند .
امروز ، براي ميليونها مسلمان مشتاق كه از سراسر جهان به زيارت حرم شريف نبوي در مدينه مشرف مي شوند ؛ پس از زيارت قبر مطهر پيامبر و ائمه بقيع ، زيارت قبور شهدا در احد و در رأس آنان زيارت حمزه از بهترين توفيقات است ؛ زيرا همانطور كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« اگر كسي مرا زيارت كند و به زيارت عمويم حمزه نشتابد ، بر من جفا كرده . » ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان مدرك ، ج 2 ، ص 55
2 . سفينة البحار ، چاپ انتشارات اسوه ، ج 2 ، ص 433
3 . بحار ، ج10 ، ص422
4 . ابن ابي الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 11 ، ص 111 .
5 . سفينة البحار ، چاپ انتشارات اسوه ، ج 2 ، ص 433
398 |
فضائل حمزه
* جعفر بن محمّد ، عن أبيه ، عن جدّه علي بن الحسين ، عن أبيه ، عن علي بن أَبِي طالِب ( عليه السلام ) قالَ : « أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) كَفَّنَ حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فِي نَمِرَة سَوْدَاءَ » . ( 1 )
* « حضرت حمزه روز قيامت بر ناقه « غضباء » رسول خدا سوار مي شود . » ( 2 )
* « حمزه و جعفر ( عليهما السلام ) شاهدان انبيا در زمينه ابلاغ قيام الهي محسوب مي شوند . » ( 3 )
* « حمزه و جعفر ( عليهما السلام ) در روز قيامت ، در دو سوي اميرمؤمنان ( عليه السلام ) و فاطمه ( عليها السلام ) پشت سر آن بزرگوار و امام حسن و امام حسين ( عليهما السلام ) در ميان آن دو خواهند بود . » ( 4 )
* « يُدْفَعُ يَوْم القِيامَة إلي عليٍّ لواء الحمد ، و إلي حمزةَ لواءَ التكبير ، و إلي جعفر لواءَ التسبيح » . ( 5 ) [ در روز رستاخير به دست علي ( عليه السلام ) پرچم محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و به حضرت حمزه پرچم تكبير و به جعفر بن ابي طالب پرچم تسبيح داده خواهد شد . ]
القاب حمزه :
1 ـ سيدالشهدا ، 2 ـ اسدالله و اسد رسوله ، 3 ـ ناصر دين الله .
* * *
* « پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) به زيارت قبر حمزه و شهيدان احد توجه خاص داشت . » ( 6 )
* حضرت فاطمه ( عليها السلام ) به زيارت قبر حمزه سيدالشهدا مي رفت .
محمود بن لبيد گفته است : وقتي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از دنيا رفت ، فاطمه ( عليها السلام ) به زيارت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قرب الاسناد ، الجعفريات ، ص338 ، ( احمد صادقي اردستاني ) .
2 . سفينة البحار ، ج2 ، ص431
3 . همان .
4 . همان .
5 . همان .
6 . همان .
399 |
قبر شهداي احد مي آمد و سر قبر حمزه گريه مي كرد . يك روز به زيارت قبر حمزه رفتم ، ديدم فاطمه مشغول گريه است . لختي او را مهلت دادم تا آرام گرفت ، جلو رفتم و سلام كردم و گفتم : يا سيدة النسوان قَدْ والله قُطِّعَتْ أنياطُ قلبي مِنْ بُكائِك ، فَقالَتْ : يا أبا عمرو يَحِقُّ لي البُكاءُ فَلَقَدْ اُصِبْتُ بخير الآباء رسول الله ، واشَوْقاه إلي رَسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، سپس اين شعر را خواند :
إذا ماتَ يَوْماً مَيّتٌ قَلّ ذكره * * * وَذكر أبي مذ مات والله أكثر
* فخرالمحققين فرزند علامه حلّي در رساله « الفخريه في معرفة النّيّه » در اواخر كتاب حج فرموده است : مستحب است زيارت حمزه و همچنين ديگر شهيدانِ احد . چون از پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمود : « مَنْ زَارَنِي وَلَمْ يَزُرْ عَمِّي حَمْزَةَ فَقَدْ جَفَانِي » .
* حضرت حمزه چهار سال از پيامبر گرامي بزرگتر بود و برادر رضاعي آن حضرت نيز محسوب مي شد . » ( 1 )
* پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از شهادت حمزه ، دست در گردن وي افكند و روز احد ميان دو چشم حمزه را بوسيد . » ( 2 )
* « ما مِنْ يَوْم اَشَدُّ عَلي رَسُول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مِنْ يَوْم اُحد قُتِلَ فيه عَمُّهُ حَمزَةُ » ؛ « هيچ روزي بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از روز احد كه عمويش حمزه شهيد شد ، دشوارتر نبود . » ( 3 )
در كتاب شريف كافي آمده است :
* « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) صَلَّي عَلَي حَمْزَةَ وَكَفَّنَهُ لاَِنَّهُ كَانَ قَدْ جُرِّدَ » .
« پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر حمزه نمازگزارد و چون حمزه برهنه شده بود ، او را كفن كرد . » ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفينة البحار ، ج2 ، ص433
2 . سفينة البحار ، ج2 ، ص434
3 . سفينة البحار ، ج2 ، ص435
4 . همان .
400 |
* در بصائرالدرجات آمده است :
عَنْ أبي جعفر ( عليه السلام ) قال : عَلَي قَائِمَةِ الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ حَمْزَةُ أَسَدُ اللَّهِ وَأَسَدُ رَسُولِهِ وَسَيِّدُ الشُّهَدَاءِ » . ( 1 )
* امام باقر ( عليه السلام ) در حديثي در ضمن اين كه خاندان نبوت را ياد كرده مي فرمايد : « وَمِنْهُم الملك الأزهر ، و الأَسَدُ الباسِل حمزة بن عبدالمطلّب » . ( 2 )
* در كنز جوامع الفوائد ، امام كاظم ( عليه السلام ) از پدرش و از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده است كه : آيه شريفه { في بُيُوت أذِنَ الله أنْ تُرْفَعَ } ( 3 ) بيوت آل محمّد ( عليه السلام ) ، بيت علي و فاطمه و حسن و حسين و حمزه و جعفر است . و آيه { أفَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيَه } ( 4 ) درباره علي و حمزه نازل شده است . و آيه { اَفَمَنْ شَرَح الله صَدْرَه لِلإسلام فَهُوَ عَلي نور مِنْ رَبِّهِ } ( 5 ) نيز درباره حمزه و علي ( عليهما السلام ) است . ( 6 )
حمزه در قيامت
* روز قيامت ، علي ( عليه السلام ) نيزه اي كه حمزه بدان با دشمنان خدا در دنيا مي جنگيد ، به دست وي مي دهد و مي گويد : اي عموي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) جهنم را از دوستانت با نيزه دور كن .
* در كتاب مناقب ابن شهر آشوب ، در فضيلت حمزه و جعفر در قيامت ، احاديثي آمده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفينة ، ج2 ، ص435
2 . سفينة ، ج2 ، ص435
3 . نور : 36 و 37
4 . قصص : 61
5 . زمر : 22
6 . سفينة البحار ، ج1 ، ص338