بخش 6
درس چهل و چهارم : ابراهیم خلیل تأسیس اُمّ القرای اسلامی مکه در جغرافیای جهان نظریه دانشمندان جغرافیا میقات زمانی و مکانی حج راز معنوی کعبه درس چهل و پنجم : اسرار و معارف حج مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه اسرار حج در نهج البلاغه اسرار حج از زبان امام سجاد ( علیه السلام ) اسرار حج از زبان امام خمینی ( قدس سره )
119 |
درس چهل و چهارم :
ابراهيم خليل ( عليه السلام )
و تأسيس اُمّ القراي اسلامي
محمّد تقي رهبر
چنانكه قرآن به صراحت بيان مي كند ، كعبه نخستين خانه اي است كه در روي زمين براي مردم بنا شده است ؛ { اِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً } . ( 1 )
وهمانگونه كه از روايات استفاده مي شود : آدم ابو البشر پس از هبوط ، به تأسيس اين خانه پرداخته است . ابو بصير از امام صادق ( عليه السلام ) چنين نقل مي كند :
« إِنَّ آدَمَ ( عليه السلام ) هُوَ الَّذِي بَنَي الْبَيْتَ وَوَضَعَ أَسَاسَهُ وَأَوَّلُ مَنْ كَسَاهُ الشَّعْرَ وَأَوَّلُ مَنْ حَجَّ إِلَيْهِ » . ( 2 )
« آدم نخستين كسي بود كه شالوده خانه كعبه را نهاد و آن را ساخت و نخستين كسي كه بود كه پوشش پشمين بر آن پوشانيد و اولين كس بود كه به سوي آن حج گزارد . »
بنابراين ، بنيانگذار اوّليه كعبه ؛ يعني خانه مردم ، حضرت آدم ( عليه السلام ) است وكسي جز خدا نمي داند كه پس از آدم و در طول قرن ها و دوران پيامبرانِ سلف ، براين خانه چه گذشته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران : 961
2 . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص 157 ، اعلمي بيروت .
120 |
است . ( 1 ) اما آنچه مسلم است ، روزي كه ابراهيم خليل به سرزمين اُمّ القري گام نهاد ، آثار و بقاياي بناي كعبه را خاك و سنگ و رمل بيابان پوشانيده بود و در اطراف آن حتّي يك خانه و يك ساكن وجود نداشته و شايد به دليل نبودن آب و آباداني ، حتي يك پرنده در آن ديار پرواز نمي كرد .
در چنين وضعيّتي حضرت ابراهيم كه از طرف خداوند كعبه ، مأموريت يافته بود تا مدينه فاضله توحيد را در آن سرزمينِ خشك و واديِ لَم يَزْرع بنيان گذارد ، بدانجا گام نهاد و براي تأسيس اُمّ القرايِ اسلامي پيشگام شد . ( 2 )
بدين منظور و براي پي ريزيِ نسل جديد ، به امر خدا همسر خود هاجر و فرزندش اسماعيل را در آن وادي سوزان ، سُكني داد تا خيمه توحيد را سرِ پا كنند و علم توحيد را افراشته دارند و او چنين كرد ؛ { وَاِذْ بَوَّأْنا لإبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيتِ } . ( 3 )
نقش بارز حضرت ابراهيم ، تأسيس اُمّ القري ، بر اساس مكتب توحيد و مفاهيم الهي است و بناي كعبه به عنوان كانون پرستش يكتا معبود ، نقش نمادين را در اين ميان ايفا مي كند .
از اين رو ابراهيم در نيايش خود به خدا چنين مي گويد :
{ رَبَّنا إنّي أسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِواد غَيْرِ ذِي زَرْع عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . چنانكه از برخي روايات استفاده مي شود دو هزار سال قبل از آدم ، فرشتگان به تأسيس خانه كعبه پرداخته اند و آن را طواف نموده اند . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص44 و 45 از امام صادق ( عليه السلام ) .
ازرقي نيز اين روايت را از امام باقر ( عليه السلام ) نقل كرده است . اخبار مكه ، ص32 ، ازرقي مي افزايد : اين خانه اوّل به وسيله فرشتگان بنا شد و سپس به دست آدم و آنگاه شيث و بعد ابراهيم تا نوبت به « جُرهم » رسيد و آنگاه قصيّ بن كلاب جدّ چهارم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و بعد به دست قريش و بعد به دست عبدالله بن زبير و سپس حَجّاج در عصر مروان ، به نوبت ، تجديد بنا گرديده است . اخبار مكه ، ص31 و 32
2 . برحسب نقل ، نوزده قرن قبل ازميلاد مسيح ( سال1892 ق . م . ) بناي كعبه به دست حضرت ابراهيم صورت گرفته است .
3 . حج : 26
121 |
لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ } . ( 1 )
« بار خدايا ! من از فرزندانم كساني را در اين وادي لم يزرع در كنار خانه محترم تو اسكان دادم ، تا نماز را بپا دارند ، پس دلهايي را از مردم به سوي آنها متوجه گردان و از نعمتها روزي ده ، باشد كه تو را سپاس گويند . »
اگر به آيات حج وبناي كعبه و نقش ابراهيم و اسماعيل در تأسيس اُمّ القري و تشكيل نسل جديد كه در سوره هاي متعدد قرآن آمده است ، تأمل كنيم ، خواهيم ديد كه در همان مراحل نخستين هسته مركزي جامعه توحيدي واركان مدينه فاضله اسلامي بطور كامل و جامع تبيين شده و در كلام حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بدان اشارت رفته است .
از جمله در آيه 126 سوره بقره چنين آمده است :
{ وَإذْ قالَ إبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدَاً آمِنَاً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهمْ بِاللهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ . . . } ( 2 )
« و آنگاه كه ابراهيم گفت : بار خدايا ! اين سرزمين را شهري امن قرار ده و ساكنانش را ، آنانكه به خدا و روز قيامت ايمان دارند ، از ثمرات روزي ده . . . »
و در سوره ابراهيم آمده است :
{ وَإذْ قالَ إبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا الْبَلَدَ آمِنَاً وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أنْ نَعْبُدَ الاَْصْنامَ . . . } . ( 3 )
اركان جامعه توحيدي كه در اين آيات بدان اشارت رفته ، عبارتند از :
1 ـ آبادي و عمران .
2 ـ امنيت عمومي .
3 ـ اقتصاد سالم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابراهيم : 37
2 . بقره : 126
3 . ابراهيم : 37
122 |
4 ـ پيوستگي عواطف انساني و آرامش دل ها . ( 1 )
در خصوص ركن اول مي گويد : { . . . رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَدَاً . . . } بلد ؛ يعني شهر و اين هنگامي است كه گروهي از انسان ها گرد آيند و زندگي اجتماعي را برگزينند و با تشريك مساعي و تبادل افكار و كار و كوشش ، شهر يا قريه اي را پديد آورند .
يكي از بنيادهاي زندگيِ اجتماعي ، جغرافياي شهري است كه شهر نشيني و مشاركت اجتماعي در آن شكل مي گيرد .
مي دانيم كه وقتي ابراهيم به اين ديار آمد ، جز واديِ لَمْ يزرع پيرامون خانه ، چيزي نبود و او با بناي كعبه ، سنگ هاي اوليه زندگي شهري را پايه گذاري كرد .
ـ و اما در خصوص امنيت عمومي ، واژه « آمِناً » كه در هر دو آيه آمده مؤدّي اين مفهوم است ؛ زيرا زندگي اجتماعي آنگاه انساني و سالم و بدون آسيب است كه در آن امنيت حاكم باشد و واضح است كه امنيت جز در پرتو ايمان و اخلاق و حاكميت قانون و حق و عدل ميسّر نخواهد بود .
به علاوه آن كه قرآن كريم سرزمين مكه و حرم را منطقه امن قرار داده و بر اين ركن بنيادين تأكيد فرموده است : { . . . وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً . . . } . ( 2 )
و دعاي ابراهيم نسبت به ركن سوّم ؛ يعني « اقتصاد سالم » اشاره دارد : { وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ } . همچنانكه قرآن كريم در آيات ديگر نيز بدان توجه داده است :
{ . . . أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبَي إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْء . . . } . ( 3 )
« آيا حرم امني را كه هرگونه نعمتي به سوي آن سرازير مي شود ، در اختيار آنان قرار نداديم ؟ »
و در خصوص مطلب چهارم ؛ يعني : « پيوستگي عواطف انساني و آرامش دل ها » آيه كريمه : { فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إلَيْهِم } بيانگر اين است كه در مدينه فاضله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نكـ : مقاله آيت الله جوادي آملي ، فصلنامه ميقات حج شماره 10 ص 14 به بعد .
2 . آل عمران : 97
3 . قصص : 57
123 |
اسلامي ، آنچه روح زندگي اجتماعي را تشكيل مي دهد پيوند دلها و گرايش قلبها به يكديگر است كه در پرتو عطوفت و رحمت ، جامعه اي آباد از عواطف انساني و مهر و محبت را پديد مي آورد و روابط اجتماعي را پايدار مي سازد . چه ، در غير اين صورت روابط قابل اعتماد نيست و بديهي است كه ارتباط قلبي انسان ها جز در پرتو ايمان به خداي يگانه و نفي هرگونه شرك و تعدّد خدايان ، تحقق نمي يابد و اين تنها براي مؤمنان ؛ يعني بخشي از انسان ها تحقّق پذير است ، به همين دليل در آيه كريمه آمده : { اَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ . . . } چه ، واژه « مِن » تبعيض را افاده مي كند .
و شايد از آيه فوق اين نكته نيز به دست آيد كه اين گروه از مردم به مثابه قلب براي جامعه اند و جامعه اي كه ايمان ندارد قلب انساني ندارد .
محور اصلي اركان ؛ « حكومت و رهبري » و بالأخره هسته مركزي جامعه توحيدي ، امامت و رهبري و حكومت عدل الهي است كه در سايه آن اركان ، مدنيّت اُمّ القراي اسلامي شكل مي گيرد و پابرجا مي ماند .
اين هسته مركزي و نقطه محوري نيز در دعاي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مورد توجه قرار گرفته ، آنجا كه از خداوند مي خواهد ، پيامبري را براي ساكنان اُمّ القري برانگيزد كه آيات الهي را بر آنان فرو خوانَد و كتاب و حكمت بياموزد و از آلودگي هاي اخلاقي ، پاكسازي و تزكيه كند : { رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ اِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ } . ( 1 )
مدينه فاضله ، انسان هايي را مي طلبد كه :
در « بخشهاي اخلاقي » پرهيزكار و وارسته باشند ، مسائل خانوادگي و حقوق متقابل پدر و مادر و فرزند را رعايت كنند .
در « مسائل اجتماعي » ، امنيت ملي و آزادي و برادري و برابري و مانند آن را تأمين نمايند .
در « مسائل سياسي » از استبداد ، استعمار و استثمار بپرهيزند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 129
124 |
بنابر اين مدينه اي فاضله است كه جامع همه اين شؤون باشد . . . و اگر جامعه اي بخواهد مدينه فاضله اي بسازد ، به يقين بدون داشتن حكومت امكان پذير نخواهد بود وحكومت ، زماني فاضله است كه از يكسو حاكمي آگاه ، وارسته ، مدير ومدبّر در رأس آن قرار گيرد واداره امورش را عهده دار باشد و از سوي ديگر مردمي آگاه ومطيع ، امّت آن باشند . نه امام بدون امّتِ آگاه ، توان تأسيس مدينه فاضله را دارد ونه امّت آگاه بدون امام .
ابراهيم خليل ( عليه السلام ) معمار و مهندس تمدّن ، نقشه مدينه فاضله را بر اساس چهار ركن ويك هسته مركزي تنظيم نمود و آن را از خداوند تعالي مسألت كرد .
اركان چهارگانه عبارتند از : « آبادي و عمران » ، « امنيت » ، « اقتصاد سالم » ، « عواطف و آرامش دلها . »
اگر در سرزميني « امنيت » نباشد آزادي از آن رخت برمي بندد و اگر اقتصاد سالم نباشد معلوم است كه فرهنگ ساكنان آن پايين و پست شده و مسائل اخلاقي مراعات نمي شود و حتي با نبودن يكي از اين سه ، زمينه كوچ فراهم مي شود . هيچ عاقلي حاضر نيست در شهري كه فاقد اين اركان تمدّن است زندگي كند .
علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) فرمود :
« لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَد خَيْرُ الْبِلادِ مَا حَمَلَكَ » . ( 1 )
بهترين شهرها جايي است كه توان رشد آدمي را تأمين كند . آري معمار تمدّن ، ابراهيم خليل ( عليه السلام ) اين چهار اصل را براي تأسيس اُمّ القري لازم وضروري دانستند .
محور اصلي وقطبي ، كه اين چهار ركن در مدار او مي گردند ، آن عنصري است كه باعث مي شود تا يك سرزمين امن گردد و اقتصاد سالم داشته باشد . آزادي مردم تأمين ودل هايشان در آنجا بيارامد ، حكومتي است كه در سايه وحي و رهبري انسان كامل ( معصوم ) شكل يابد ، حكومتي است كه در سايه يك سياستمدار دين منشِ مدير ، مدبّر و آگاه با تدوين قانون بر اساس رهنمودهاي آسماني تشكيل شده باشد .
ابراهيم ( عليه السلام ) اين معنا و عنصر را به عنوان ركن پنجم در رديف اركان چهارگانه نياورد ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغة / حكمت شماره 442
125 |
بلكه آن را عنصر اصلي و محور مي داند و اركان چهارگانه را در اطراف آن طـواف مي دهد ؛ { رَبَّنا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً . . . } . اينجاست كه بايد گفت كار پيامبران تأسيس حكومت است ؛ حكومتي كه در رأس آن رهبري الهي باشد تا هم آيات الهي را بر مردم تلاوت كند و هم مردم را به معارف غيب آشنا سازد ، هم حكمت هاي آسماني را فراسوي مردم نصب كند و هم به فكر تهذيب و تربيت و تزكيه امّت باشد . » ( 1 )
مكه در جغرافياي جهان
نقش محوري كعبه در وحدت امّت مسلمان و موقعيت شهر مكه و حرم و مركزيّت آن در جغرافياي معنوي جهان اسلام ، شايان توجه است .
چنانكه مي دانيم ، هر كشوري عاصمه و مركزي دارد كه ديگر نقاط كشور را زير پوشش حكومت مركزي قرار مي دهد . اين مركز بگونه اي انتخاب مي شود كه ارتباط و دسترسي به آن براي همه مردم علي السويه ميسّر باشد .
و از آنجا كه حكومت اسلامي بر پايه توحيد ، در قلمرو كشورهاي بدون مرز است ، انتخاب مكـه معظمه به عنوان « اُمّ القراي جهـان اسلام » و كعبه به عنـوان « نماد وحـدت امّت » و تمركز حكومت الهي و نقطه جمع يك صدفه واتفاق نبوده بلكه يك گزينش حساب شده زيبا و ظريفي است كه به لحاظ موقعيت مكاني وجغرافياي خاص صورت گرفته است .
به عبارت ديگر : مكه و ديگر شعائر ومشاعر حج ، همچون ميقات ها ، عرفات ، مشعر ، منا و خانه كعبه ، در نقطه اي از زمين قرار دارند كه علاه بر قداست و ريشه تاريخي شان ، دسترسي به آنها براي مردم جهان آسان تر از هر نقطه ديگر ميسّر مي گردد ؛ از قاره آسيا و آفريقا گرفته ، كه بيشترين جمعيت اسلامي را در خود جاي داده ، تا اروپا و آمريكا و استراليا و شبه قاره هند و . . . كه عمده جمعيت انساني را در بر دارد .
بدين ترتيب مكه مركز است و به تعبير دقيق قرآني « اُمّ القُري » و مادرِ همه شهرها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بر گرفته از مقاله آيت الله جوادي آملي ، « ابراهيم خليل مؤسس اُمّ القري » ، ميقات حج شماره 10 ، ص14 تا 18 با تلخيص ، در ضمن به مباحث ما ، در اين مجموعه ، با عنوان « امامت و حج » توجه شود .
126 |
است و ديگر مناطق زمين را بدين خاطر مي توان اطراف و حوالي آن ناميد كه گستره آن تا كرانه هاي اقيانوس هاي غير قابل سكونت ادامه دارد .
قرآن كريم با اشاره به اين نكته مي فرمايد :
{ . . . وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَي وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لاَ رَيْبَ فِيهِ . . . } ( 1 )
« و بدينسان قرآن را با زبان عربي بر تو وحي نموديم تا مادر شهرها و كساني را كه در پيرامون آنند ، انذار كني و از روز جمع ( يعني قيامت ) ، كه ترديدي در آن نيست ، بيم دهي . »
چنانكه ملاحظه مي كنيم ، مكه را اُمّ القري ؛ يعني مادر شهرها خوانده و ديگر اماكن را حوالي و اطراف آن ناميده است .
افزون بر اين ، با عنايت بدانچه در روايات « دَحْو الأرض » آمده : جايگاه كعبه و سرزمين مكه نخستين نقطه اي است كه در كره خاك آفريده شده و آنگاه اين نقطه گسترش يافته تا ربع مسكون زمين براي بشر مهيا گرديده است .
برخي روايات نيز به موقعيت جغرافيايي مكه و مركزيّت آن ، به شيوه اي مشروح تر اشاره دارد ؛ از جمله پيامبر خدا مي فرمايد :
« كعبه از آن جهت كعبه ناميده شده كه در وسط زمين قرار دارد » ؛ « سُمِّيَتِ الْكَعْبَةُ كَعْبَةً لاَِنَّهَا وَسَطُ الدُّنْيَا » . ( 2 )
و نيز مرحوم صدوق روايت ديگري را از ائمه معصوم نقل كرده كه آن روايت اين است :
« وَوُضِعَ الْبَيْتُ فِي وَسَطِ الاَْرْضِ لاَِنَّهُ الْمَوْضِعُ الَّذِي مِنْ تَحْتِهِ دُحِيَتِ الاَْرْضُ وَلِيَكُونَ الْفَرْضُ لاَِهْلِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ فِي ذَلِكَ سَوَاءً » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شوري : 7
2 . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص124
3 . همان . اين مضمون از طرف اهل سنت در كتب تاريخ و جوامع حديث نيز روايت شده است .
127 |
« خانه كعبه در وسط زمين نهاده شد ؛ زيرا آنجا مكاني است كه زمين گسترش يافته ، و بدين منظور كه براي مردم شرق و غرب بطور يكسان قابل دسترسي باشد . »
نظريه دانشمندان جغرافيا
هر گاه به اطلس عمومي جهان بنگريم ، موقعيت مركزي مكه نسبت به قاره هاي عالم جلب نظر مي كند . اما مطلب از بُعد علمي نيز قابل بررسي است .
نگارنده در صدد آن بود كه دلايل علمي اين موضوع را نيز از ديد دانشمندان جغرافيا و محاسبات دقيق تر در خطوط عرضي و طولي كره زمين به دست آورد . خوشبختانه در اين جستجو به مقاله اي برخوردم كه يكي از دانشمندان مصري تهيه كرده و با تصوير و نقشه هاي متعدد و محاسبات علمي ، آن را به بررسي نهاده است .
دكتر حسين كمال الدين احمد ابراهيم كه رييس بخش هندسه مدني در دانشكده مهندسي دانشگاه رياض و استاد دانشگاه هاي قاهره و بغداد است ، و صاحب تأليفات و مقالات متعدد علمي مي باشد ، بامشورت و همكاريِ جمعي از دانشمندان مصري و غير مصري ، طي تحقيق وسيع علمي و فني در مشخص كردن جهت قبله براي مردم جهان اثبات كرد ، كه مكه در وسط ربع مسكون كره زمين قرار دارد .
وي در مقدمه مقاله اش مي نويسد : شايان ذكر است كه من پس از آن كه خطوط اوليه اين بحث را ترسيم كردم و جايگاه قاره هاي زمين را بر آن به تصوير كشيدم ، به اين نتيجه رسيدم كه شهر مكه مركز دايره اي است كه از همه قاره هاي جهان مي گذرد ؛ به عبارت ديگر قسمت خشكي زمين به صورت منظم در پيرامون كعبه توزيع شده است و بدينسان مكه را مي توان مركز بخش خشكي زمين دانست و خداوند بزرگ راست فرمود كه :
{ وَكَذلِكَ أوْحَيْنا اِلَيْكَ قُرآناً عَرَبِياً لِتُنْذِرَ اُمَّ القُري وَمَنْ حَوْلَها } . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نكـ : به مقاله : « اسقاط الكرة الأرضية بالنسبة لمكّة المكرّمة » . مجلة « البحوث الإسلامية » شماره2 ، مورخه 1395 هـ . مقاله 50 صفحه است .
128 |
آري ، خداوند مكه را برگزيد تا مقرّ خانه محترم او باشد و رسالت آسماني از آنجا نشأت گيرد ؛ زيرا مكه مركز دايره است و چنين موقعيتي ايجاب مي كند كه كانون دعوتي باشد كه همه جهان را در برگيرد و با همه ملّتها سخن بگويد و آن دعوت خاتم انبيا است كه براي عموم بشريت مبعوث شده است .
مكه سرچشمه فيوضات براي تشنه كامان حقيقت و كعبه علم هدايت براي سالكان الي الله است . علاوه بر اين ، آنها كه به يك آيين جهانشمول عقيده دارند ، بايد يك مركز همگاني وجود داشته باشد تا از دور و نزديك در آن مركز گرد آيند و مسائل ديني ، علمي ، عملي و مشكلات اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و نظامي خود را مطرح كنند و براي صيانت از تهاجم بيگانگان ، به مشورت و تبادل نظر و تشريك مساعي بپردازند .
به همين دليل است كه خداوند سبحان كعبه را { مَثابَةً لِلنّاسِ وَأمْناً } ناميد . « مثابه » يعني « مرجع و ملجأ » و جايي كه مردم بدان پناه برند و بدانجا باز گشت كنند و در پرتو حريم امن آن به مصالح خود بينديشند .
ميقات زماني و مكاني حج :
يكي از مسائل شايان ذكر در مباحث اجتماعي ـ سياسي حج ، نقش محوري زمان و مكان در تكوين و تشكيل امت واحد اسلامي است . از لحاظ مكاني چنانكه ديديم مكه و كعبه مركز عالم و محور ربع مسكون است ، اما از لحاظ زماني ، ماه ها و روزهايي براي مراسم عبادي ـ سياسي حج برگزيده شد كه تابع تقويم هاي سنتي و محلي كشورها نيست ، بلكه ماه ها و روزهاي قمري ملاك عمل است كه چون با گردش ماه و سيرقمر تعيين مي شود ، محاسبه آن سهل تر و روزها و شبهاي آن براي همگان ملموس تر است .
اصولاً در همه احكام و شرايع كه قيد « زماني » دارد ؛ مانند روزه ، حج ، محاسبات مالي ، سنّ تكليف ، عِدّه و غيره ، همين ماه و سال قمري به رسميت شناخته شده و ملاك عمل قرار مي گيرد :
129 |
{ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتَابِ اللهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّموَاتِ وَالاَْرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ . . . } . ( 1 )
« عدد ماه ها نزد خدا دوازده است كه از آغاز آفرينش آسمان ها و زمين در كتاب خدا به ثبت رسيده كه از آنها چهار ماه حرام است ، اين است دين استوار . . . » .
قرآن كريم با اشاره به اين مطلب كه تغيير چهره قمر ( ماه ) از هِلال تا هِلالِ ديگر ، يك تقويم طبيعي برگرفته از نظام تكويني براي مردم است تا قراردادهاي خود را براساس آن تنظيم كنند و در شناخت زمان حج ، آن را شاخص قرار دهند ، چنين مي فرمايد :
{ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الاَْهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَوَاقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ . . . } . ( 2 )
« در باره هلال هاي ماه ها از تو مي پرسند ، بگو آنها بيانگر اوقات براي مردم و تعيين كننده موسم حج است . »
و در جاي ديگر ، با تصريح به ويژگي زماني واين كه ماه هاي معيّني براي مراسم حج تعيين شده است ، مي فرمايد :
{ اَلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ } . ( 3 )
« زمان حج ، ماه هاي معيني است پس هركس در اين ماه ها حج گزارد ، از سخن زشت و فسق و جدال بپرهيزد . »
ماه هاي حج عبارتند از : « شوال » ، « ذي قعده » و « ذي حجه » و احرام حج جز در اين سه ماه جايز نيست . آنچه در جاهليت معمول بوده كه بر حسب مصلحت ماه هاي حرام را تقديم مي داشتند و يا به تأخير مي انداختند و از آن به « نسيء » تعبير مي شد ، در اسلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توبه : 36
2 . بقره : 189
3 . بقره : 197
130 |
مردود است و قرآن آن را ازدياد در كفر دانسته است : { إِنَّمَا النَّسِيءُ زِيَادَةٌ فِي الْكُفْرِ . . . } . ( 1 ) پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز در حجة الوداع بر اين مطلب تأكيد كرد و فرمود :
« يا اَيُّها النّاسُ إنَّ الزَّمانَ قَدْ اسْتَدارَ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ خَلَقَ اللهُ السَّماوات وَالاَْرْض فَلا شَهْرَ ينُسأ ، وَلا عِدَةَ تُخْطَاُْ وَاِنَّ الْحَجَّ فِي ذِي الْحِجَّةِ اِلي يَوْم الْقِيامَةِ » . ( 2 )
« مردم ! زمان به شكل نخستين ؛ يعني روزي كه خداوند آسمان و زمين را آفريد ، بازگشت ، بنابراين ، نه در ماه تغييري است و نه در عدد تحوّلي ، و تا قيامت حج در ذيحجه خواهد بود . »
مرحوم علامه طباطبايي در ذيل تفسير آيه : { الْحَجُّ أشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ } مي نويسد : « كلمه حج در اين آيه سه بار تكرار شده است و كاربرد اسم ظاهر به جاي ضمير مشتمل بر لطف ايجاز است و مقصود از حج در نوبت اول ، زمان حج است و نوبت دوم ، نفس عملِ حج است و نوبت سوم ، زمان و مكان آن » ( 3 ) يعني :
اوّلاًـ حج تنها در اين ماه ها بايد انجام شود و جز در اينها جايز نيست .
ثانياًـ كسي كه در اين ماه ها به احرام عمره و حج محرم شد ، واجب است حج و عمره خود را تمام كند .
ثالثاًـ در زمان و مكان حج « رفث » و « فسوق » و « جدال » حرام است . ( تفسير اين سه واژه را در موارد ديگر مقال آورده ايم ) و در آيه ديگر به روزهاي معين نيز اشاره شده كه حاجيان به ذكر و دعا و انجام فرائض مي پردازند :
{ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسمَ اللهِ فِي أيّام مَعْلُومات } . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نكـ : مجمع البيان ، ج1 ، ص525 ؛ تفسير قرطبي ، ج2 ، ص405 و . . .
2 . تفسير قرطبي ، الجامع لأحكام القرآن ، ج2 ، ص402 ؛ تفسير رازي ، ج5 ، ص166 ؛ ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص186
3 . الميزان ، ج2 ، ص79
4 . حج : 27
131 |
« مسلمانان به حج بيايند و شاهد منافعي باشند كه براي آنها منظور شده است و در ايام معين خدا را ياد كنند و به ذكر و نيايش با او بپردازند . »
اين ايام ، همان ايام مخصوص ذي حجه است كه اعمال حج در آن صورت مي پذيرد . ( 1 )
اين ايام و ديگر مواقيت زماني حج نيز طبق افق مكه و سرزمين وحي است و بنابراين در زمان مخصوص و تعيين شده حج ، هيچ چيز ديگر ملاك عمل نيست . از اين رو جمع حج گزاران هر چند در كشور خود عباداتشان را براساس تقويم قمري منطبق با افق كشورشان انجام مي دهند اما چون به حج آمدند بايد همه براساس يك تقويم و در زمان معين مناسك خود را انجام دهند تا اين عبادت جهانشمول ، باآهنگ واحد صورت پذيرد و ناهمگوني درآن رخنه نكند و چنانكه در مناسك حج نيز آمده عمل اهل بلد و مردم مكه براي كليه حج گزاران حجت شرعي است كه بايد براساس آن عمل شود تا هيچگونه اختلافي مشاهده نگردد .
راز معنوي كعبه
و بايد به اينها افزود راز معنوي كعبه را ، خانه كعبه از آن جهت كه به خداوند نسبت دارد و صاحب خانه آن را « بَيْتي » ( 2 ) ناميده ، از قداستي بي مانند برخوردار است . كعبه چنانكه در روايت آمده ، محاذي « بيت المعمور » ؛ يعني مطاف فرشتگان است ، كعبه را از آن جهت كعبه گويند كه مكعب و مربع است ؛ همانند بيت المعمور و بيت المعمور مربع است به موازات « عرش » كه آن نيز مربع است ؛ زيرا كلماتي كه توحيد و اسلام برآن بنيان شده « تسبيحات اربع » است :
« سُبْحَانَ اللَّهِ » وَ« الْحَمْدُ لِلَّهِ » وَ« لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ » وَ« اللَّهُ أَكْبَرُ » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در برخي روايات آمده كه مقصود روز عيد قربان و ايام تشريق است .
2 . بقره : 125
3 . برگرفته از تفسير مجمع البيان ، ج1 ، ص382 ذيل آيه 125 سوره بقره .
132 |
اما جالب است كه با وصف مربع بودنِ كعبه ، طواف به صورت دايره انجام مي شود و نمازگزاران هر جا كه باشند ، از مسجدالحرام گرفته تا اقصي نقاط جهان ، به شكل دايره به سوي آن نماز مي خوانند ؛ دايره اي كه نقطه مركزي اش ( كعبه ) دل هاي بيش از يك ميليارد مسلمان جهان را به سوي خود جذب مي كند و طواف كنندگان در طول دهر پروانه وار برگرد اين شمع جمع در چرخش بوده و خواهند بود . و اين به مفهوم مركزيت كعبه و محور بودن آن در حركت جمع امت مسلمان است و بدين ترتيب همه عوامل وحدت معنوي ، زماني و مكاني در اينجا به يكديگر پيوند مي خورد و شكل بي مانندي را پديد مي آورد كه در عالم مثل و مانندي ندارد .
بدين ترتيب ، گردهم آيي حج يك تجمع معمولي نيست ، مناسك حج تصويرگر يك جامعه برين الهي و انساني است كه روح و آرمان واحد بر آن سايه افكن است و همه به آهنگ واحد و در پاسخ به يك نداي ملكوتي در حركت مي باشند . و هر يك از اعمال ؛ مانند طواف ، سعي ، وقوف ، افاضه و . . . پذيرش روح جمعي الهي را در حاجيان تقويت مي كند و امتيازات و مشخّصه هاي مادي را به دور مي ريزد و برادري و برابري را حاكم مي سازد .
اگر درست توجه شود . اين همايش بزرگ سالانه ، مظهر اقتدار امت و وسيله نيرومندي است كه مسلمانان جهان اختلافات فرعي خود را كنار زده و به خود آيند و يك هدف مشترك را كه همانا « اِعلايِ كَلِمَة الله » است ، وجهه همت خود سازند و هويت اسلامي خويش را باز يابند و به مصالح جهان اسلام بينديشند تا عظمت اسلامي را آنگونه كه شايسته امّت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است به ارمغان آورند ؛ { . . . لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ . . . } .
133 |
درس چهل و پنجم :
اسرار و معارف حج
سيدعلي قاضي عسكر
مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانههر يك از عبادات ، راز و رمزي دارد كه دستيابي به ثمرات شيرين و ارزشمند آنها ، جز با فهم و درك صحيـح آن رموز ميسّر نيسـت . حج خانـه خدا نيز از زمره همين عبـادات اسـت . حاجيان از فرسنگهـا راه با دشواريهـا و سختي هـاي فراوان و هزينه هاي سنگين ، به سرزمين وحي آمده ، با حضور در ميقات ، لباس و پوشش معمولي خود را از تن بدر مي كنند و با پوشيدن دو جامه احرام و گفتن لبيك ، محرم شده ، به مكه مي آيند و گرداگرد خانه كعبه به طواف مي پردازند . نماز طواف مي خوانند . از صفا به مروه مي روند و بازمي گردند و در اين مسير گاهي عادي و گاهي تند مي روند . پس از آن ، قدري از مو و يا ناخن را كوتاه كرده ، سپس در مراسم حج تمتّع ، به عرفات مي آيند . نيم روزي را آنجا مي مانند ، آنگاه حركت كرده به مشعرالحرام مي رسند ، چند ساعتي را در آنجا بيتوته مي كنند و با طلوع خورشيد راهي منا مي شوند . روز اوّل هفت سنگريزه به جمره عقبه و در روزهاي بعد به هر يك از جمرات سه گانه ، هفت سنگ مي زنند . قرباني مي كنند . تقصير نموده ، يا سر مي تراشند و باز هم گرد كعبه طواف مي كنند و سعي صفا و مروه و طواف نساء و آنگاه حج پايان مي يابد و حاجي به شهر و ديار خويش باز مي گردد .
134 |
آيا حج كه عبادت عُمْر است و گاهي در طول زندگي انسان ، تنها يكبار توفيق تشرف حاصل مي گردد و قبل از آن نيز بارها با خواندن دعاي : « أَللّهُمَّ ارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الحَرامِ فِي عامِي هذا وَفِي كُلِّ عام » به خدا التماس مي كند تا حج نصيب او شود ، براي همين اعمال ظاهري است ؟ ! آيا خداوند چنين اراده كرده است تا مسلمانان گرداگرد سنگ هايي بگردند و بدون هيچگونه تغييري به موطن خود بازگردند ؟ !
نه ، هرگز چنين نيست ، تمامي اين رفتارها و اعمال ، جنبه نمادين داشته ، راز و رمزهاي فراواني را در خود نهفته دارد . پيشوايان معصوم ، مطالب مهم و ارزشمندي در بيان ، معارف و اسرار هر يك بر شمرده اند . هر كس بدون توجه به اسرار حج ، به اعمال و رفتار حاجيان بنگرد ، اين همه زحمت و رنج و تلاش و صرف هزينه را بدون معنا و مفهوم مي پندارد .
ابن ابي العوجاء كه از مشركان سرسخت و گستاخ دوران زندگي امام صادق ( عليه السلام ) است با قيافه اي روشنفكرانه به آن حضرت مي گويد : ( 1 )
« إِلَي كَمْ تَدُوسُونَ هَذَا الْبَيْدَرَ وَتَلُوذُونَ بِهَذَا الْحَجَرِ وَتَعْبُدُونَ هَذَا الْبَيْتَ الْمَرْفُوعَ بِالطُّوبِ وَالْمَدَرِ وَتُهَرْوِلُونَ حَوْلَهُ هَرْوَلَةَ الْبَعِيرِ إِذَا نَفَرَ مَنْ فَكَّرَ فِي هَذَا أَوْ قَدَّرَ عَلِمَ أَنَّ هَذَا فِعْلٌ أَسَّسَهُ غَيْرُ حَكِيم وَلا ذِي نَظَر فَقُلْ فَإِنَّكَ رَأْسُ هَذَا الاَْمْرِ وَسَنَامُهُ وَأَبُوكَ أُسُّهُ وَنِظَامُهُ » . ( 2 )
« تا به كي اين خرمن را مي كوبيد و به اين سنگ پناه مي آوريد ، واين خانه از سنگ و گِل برافراشته را مي پرستيد ، و چونان شتران رم كرده ، گرداگرد آن هروله ( 3 ) مي كنيد ، هر كس در اين [ رفتارها ] انديشه و تأمّل كند مي داند كه اينها ، كار انسان حكيم و صاحب نظر نيست ! »
سپس خطاب به امام صادق ( عليه السلام ) مي گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وافي ، ج2 ، كتاب الحج ، باب « ابتلاء الخلق واختبارهم بالكعبة » ، ص342 . بحار ، ج10 ، ص2093 . به تندي راه رفتن .
135 |
« شما كه در صدر و نوك پيكان اين امر قرار داريد و پدرت نيز پايه گذار و شكل دهنده آن بوده است ، پاسخ اين سخن را بازگوي . »
امام ( عليه السلام ) لب به سخن گشوده ، به گوشه اي از اسرار اشارتي مي كند و مي فرمايد :
« هَذَا بَيْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِي إِتْيَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَي تَعْظِيمِهِ وَزِيَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِيَائِهِ وَقِبْلَةً لِلْمُصَلِّينَ إِلَيْهِ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَطَرِيقٌ يُؤَدِّي إِلَي غُفْرَانِهِ . . . »
« اين خانه اي است كه خدا به وسيله آن ، بندگانش را به پرستش واداشت تا با آمدن به اين مكان ، ميزان پيروي و اطاعت آنان را بيازمايد . از اين رو بندگان خود را به بزرگداشت و زيارتِ اين خانه برانگيخت و آن را قبله نمازگزاران ساخت ، پس كعبه مركزي براي كسب خشنودي خداوند و راهي به سوي آمرزش اوست . خداوند آن را دو هزار سال پيش از گستراندن زمين آفريد . پس سزاوارترين كسي كه بايد اوامرش را گردن نهـاد و از نواهـي او دوري گزيد ، خدايي اسـت كه چهره هـا و جان ها را آفريد . » ( 1 )
نگرشي عميق و همه جانبه به آيات و روايات ، بخوبي اين معنا را ثابت مي كند كه حج را ظاهري است و باطني ، آنچه را مردم در ظاهر مي بينند با حقيقت حج فاصله بسيار دارد و حال آن كه خداوند طالب آن حقيقت است .
خداوند حجي را مي خواهد كه مبرور باشد و حاجي پس از بازگشت به موطن خويش تحوّلي اساسي در روحش پديد آيد .
حجي را مي خواهد كه مناسك آن ، مناسك زندگي صحيح اسلامي باشد .
حجي را مي طلبد كه حاجي پس از برگشت ، به غير خدا لبيك نگويد و گرد غير خدا نگردد .
حجي را مي خواهد كه حاجي در آن با شيطان بستيزد و هر آنچه از دنيا نزدش عزيز است در راه خدا قرباني كند و جز خدا چيزي را نبيند و چيزي نخواهد و . . .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ارشاد مفيد ، طرف من فضائل ابي عبدالله الصادق ( عليه السلام ) .
136 |
حج عبادتي خشك و بي روح نيست بلكه هر عملي در حج نكته ها و معارف فراوان و والايي دارد كه هدف اصلي حج را تشكيل مي دهند . فضل بن شاذان از هشتمين امام ، علي بن موسي الرضا ( عليه السلام ) درباره علل تشريع حج مي پرسد و حضرت پاسخ مي دهد :
« لِعِلَّةِ الْوِفَادَةِ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ » ؛ « حج به سوي خدا رفتن ( و در پيشگاه باري تعالي حاضر شدن ) است . » ( كسي كه معناي حضور در پيشگاه حيّ داور را بداند و بفهمد ، به غير او توجه نكرده ، خود را به گناه نمي آلايد . ) « وطَلَبِ الزيادةِ » ؛ « حج زيادت طلبي و كمال خواهي و از خدا پاداش و ثواب فراوان خواستن است . » « وَالْخُرُوجِ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تَائِباً مِمَّا مَضَي مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ » ؛ « حج ، خارج شدن از گذشته تاريك و پرگناه و توبه كردن از آنچه در گذشته انجام شده و شروع كردن خوبي و نيكي براي آينده است . » « مَعَ مَا فِيهِ مِنْ إِخْرَاجِ الاَْمْوَالِ » ؛ « حج وسيله اي براي خارج نمودن و جداسازي دارايي ها از يكديگر است ؛ خمس و زكات و ديون واجب را پرداختن و حق فقرا و محرومان و ديگر حقوق ديني را ادا كردن است . » « وَتَعَبِ الاَْبْدَانِ وَالِاشْتِغَالِ عَنِ الاَْهْلِ وَالْوَلَدِ وَحَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذَّاتِ » ؛ « حج ، به سختي انداختن بدن ، دور شدن از زن و فرزند ، و منع كردن جان از هواهاي نفساني و شهوات و لذّتهاي نامشروع و تمرين خودسازي و گناه نكردن است . » « . . . مَعَ مَا فِي ذَلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ لِجَمِيعِ مَنْ فِي شَرْقِ الاَْرْضِ وَغَرْبِهَا وَمَنْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ مِمَّنْ يَحُجُّ وَمِمَّنْ لَمْ يَحُجَّ مِنْ بَيْنِ تَاجِر وَجَالِب وَبَائِع وَمُشْتَر وَكَاسِب وَمِسْكِين وَمُكَار وَفَقِير وَقَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الاَْطْرَافِ فِي الْمَوَاضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ اْلإِجْتِمَاعُ فِيهِ » .
« حج براي تمامي مردم ـ در شرق و غرب زمين و آنانكه در دريا و خشكي به سر مي برند ؛ چه آنها كه حج مي گزارند و چه غير آنان ، از تاجر ، وارد كننده ، فروشنده و خريدار ، كاسب و كرايه دهنده مركب و فقير و مسكين ـ
137 |
سودمند بوده و نيازهاي مردم در اطراف و اكناف زمين را برمي آورد . » « مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَنَقْلِ أَخْبَارِ الاَْئِمَّةِ ( عليه السلام ) إِلَي كُلِّ صُقْع وَنَاحِيَة كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ : { فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ . . . } » .
« علاوه بر آن ، حج جايگاه فراگيري فقه و احكام دين و انتقال و گسترش اخبار پيشوايان ( عليهم السلام ) به تمامي گوشه و كنار [ جهان ] است . همانگونه كه خداوند فرمود : پس چرا كوچ نمي كنند از هر فرقه و . . . » ( 1 )
آن حضرت سپس به برخي از اعمال حج اشاره نموده ، نكاتي را در فلسفه هر يك بيان مي كند و به حاجيان مي نماياند كه : حج واقعي فراتر از يك سلسله رفتارها و كارهاي خشك و بي روح است . آنگاه مي افزايد :
« اگر كسي بگويد : چرا مردم به احرام مأمور شده اند ؟ پاسخش آن است كه : تا ( حاجيان ) قبل از ورود به حرم خداوند بلند مرتبه ، خاشع و خدا ترس شوند و از اشتغال به چيزي از دنيا و زينت ها و لذّتهاي دنيايي و از هر سرگرمي و هوسراني خود را دور داشته ، با تمام وجود روي به سوي او كنند . . . » ( 2 ) اسرار حج در نهج البلاغهعلي بن ابيطالب ( عليه السلام ) درباره اسرار و معارف حج فرمود :
« خداوند حج را بر شما واجب كرده ، آنجا را قبله مردمان ساخت ، و آن را براي دينداران نشانه فروتني در برابر عظمت او و اعتراف به عزّت و بزرگواري خداوند قرار داد . و از ميان بندگان خود ، افراد گوش به فرماني را برگزيد ، كه دعوت او را پذيرفته ، گفتارش را گوش فرا دادند و بر جايگاه پيامبران ايستادند و چونان فرشتگاني شدند كه بر گرداگرد عرش خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عيون اخبار الرضا ، باب34 ، به نقل از ابن شاذان ؛ با همين مضمون در باب 33 نيز نقل شده است . 2 . همان .
138 |
طواف كردند و در بازار عبادت حق تعالي ، سودها برگرفتند . . . خداوند كعبه را براي اسلام ، نشان و براي پناه آورندگان به آن ، حرم قرار داد . حج گزاري را واجب كرد ، حق او را به مردم شناساند و زيارتش را بر شما نوشت و فرمود : بر هر كسي كه مي تواند و استطاعت دارد كه بر اين خانه راه يابد حج واجب است و آن كه كفر ورزيده سرباز زند ، پس همانا خداوند از جهانيان بي نياز است . » ( 1 )
و در خطبه قاصعه فرمود :
« خداوند خانه اش را ، كه وسيله قيام و قوام مردم است ، در منطقه اي كوهستاني و پر از سنگلاخ و در ميان كوه هايي سخت و شن هايي نرم و چشمه هايي كم آب و روستاهايي پراكنده قرار داد و از آدم و فرزندان او خواست تا روي به آن خانه نهند و دل هاي خود را به سوي آن متوجه سازند . . . تا از روي خواري شانه هاشان را جنبانده ، گرداگرد آن « لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ » گويند و خاك آلوده و مو پريشان گام بردارند ، لباس ها را پشت سر انداخته و از تن بيرون افكنند . با زدن موها ، زيبايي خود را از دست دهند و بدينسان در امتحاني بزرگ و آزمايشي سخت و دشوار فرمانبرداران را از نافرمانان جدا سازد . اگر خدا مي خواست مي توانست خانه خود را در بهترين و زيباترين نقطه روي زمين قرار دهد و سنگهاي آن را از زمرّد سبز و ياقوت سرخ فام بپا سازد ؛ ليكن خداوند بندگان خود را با انواع سختي ها آزمايش مي كند و با مجاهدتهاي گوناگون به بندگي وامي دارد ، با دشواري ها و ناخوشايندي ها آنان را مي آزمايد تا كبر و خودپسندي را از قلوبشان بزدايند و فروتني را جايگزين آن سازند . » ( 2 )
نگرشي اينچنين به حج واعمال آن ، در فرموده هاي بسياري از امامان ( عليهم السلام ) پديدار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه ، خ12 . نهج البلاغه ، خ192
139 |
است . امام باقر ( عليه السلام ) به هنگام تشرف به حج و پس از ورود به مسجدالحرام ، مردمي را ديدند كه گرداگرد كعبه طواف مي كنند ، نگاهي به آنان افكنده فرمود :
« هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ » .
« در زمان جاهليت نيز اينچنين طواف مي كردند . » ( بسان اين مردم ، هفت بار كعبه را دور مي زدند . )
سپس فرمود :
« به اينان چنين فرمان نداده اند ، بلكه آنها مأموريت يافته اند تا گرداگرد كعبه طواف نموده ، سپس به سوي ما بيايند و دوستي و محبت و ياري خويش را به ما عرضه كنند . . . » ( 1 )
از همين رو فرموده اند :
« مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ لِقَاءُ الاِْمَامِ » . ( من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، ص578 )
« حج با ديدار امام و رهبري پايان مي پذيرد . »
و در واقع حج بدون رهبري و ولايت حج نيست . اسرار حج از زبان امام سجاد ( عليه السلام )
يكي از گوياترين گفتگوها كه به روشني نشان از مدّعاي اين نوشتار دارد ، سخنان امام سجاد ( عليه السلام ) با شبلي است كه از سفر حج بازگشته است . امام از او پرسيدند :
( آقاي شبلي ! ) آيا حج گزاردي ؟ گفت : آري ، اي فرزند رسول خدا .
فرمود : آيا به ميقات فرود آمدي و لباس هاي دوخته خويش را از تن بدر كردي و غسل نمودي ؟ شبلي پاسخ گفت : آري . امام ( عليه السلام ) : آنگاه كه به ميقات درآمدي ، نيت كردي كه لباس معصيت و نافرماني را از تن درآورده ، جامه طاعت و فرمانبري خداوند را بجاي آن پوشيدي ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ140 |
شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : هنگامي كه لباس هاي دوخته را درآوردي ، آيا نيت كردي كه خود را از ريا و دورويي و ورود در شبهه ها ، برهنه و دور سازي ؟
شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : به هنگام غسل كردن ، نيّت كردي كه خود را از اشتباهات و گناهان شست و شو دهي ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : [ پس تو در حقيقت ] نه به ميقات درآمده اي ، و نه لباس هاي دوخته را از تن كنده اي و نه غسل كرده اي . . . !
سپس از او مي پرسند : آيا خود را تميز كردي و احرام پوشيدي و پيمان حج بستي ؟ شبلي : آري . امام ( عليه السلام ) : آيا اين نيت را داشتي كه خود را با نور توبه خالص پاكيزه مي سازي ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : به هنگام محرم شدن ، نيت آن كردي كه هر چه را خداوند بر تو روا نداشته ، بر خود حرام بداري ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : به هنگام بستن پيمان حج ، آيا قصد آن كردي كه هر پيمان غير الهي را گشوده اي ( رها كرده اي ) ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : نه احرام بسته اي ، نه پاكيزه شده اي و نه نيت حج كرده اي !
آنگاه چنين پرسيد : آيا به ميقات داخل شدي و دو ركعت نماز احرام بجاي آوردي و لبيك گفتي ؟ شبلي : آري . امام ( عليه السلام ) : به هنگام خواندن دو ركعت نماز ( طواف ) ، نيت آن داشتي كه به بهترين كارها و بزرگترين نيكي هاي بندگان ( كه همان نماز است ) ، خود را به
141 |
خدا نزديك مي كني ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : آنگاه كه لبيك گفتي ، نيّت آن كردي كه به هر چه فرمانبرداري محض خداوند است سخن مي گويي و از هر نافرماني و معصيتي سكوت مي كني ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : نه در ميقات داخل شده اي ، نه نماز گزارده اي و نه لبيك گفته اي !
وباز پرسيد : آيا به حرم داخل شدي و كعبه را ديدي و نماز خواندي ؟ شبلي : آري . امام ( عليه السلام ) : به هنگام ورود به حرم نيت آن كردي كه غيبت و بد گويي هر مسلماني از جامعه اسلامي را بر خود حرام مي كني ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : به هنگام رسيدن به مكه ، نيت كردي كه فقط خدا را مي خواهي [ و مي جويي ] ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : پس نه به حرم وارد شده اي و نه كعبه را ديده اي و نه نماز گزارده اي !
و ادامه داد : گرداگرد خانه خدا طواف كردي ؟ و اركان خانه را لمس نمودي ؟ وسعي انجام دادي ؟ شبلي : آري . امام ( عليه السلام ) : به هنگام سعي ، نيّت آن داشتي كه ( از شرّ شيطان و نفس ) به خدا پناه مي بري و او كه آگاه به پنهان هاست ، نسبت به اين مسأله داناست ؟ شبلي : نه . امام ( عليه السلام ) : پس نه طواف خانه كرده اي ، نه اركان را لمس نموده اي و نه سعي بجا آورده اي ! سپس فرمود : آيا با حجر الأسود دست دادي ، كنار مقام ابراهيم ايستادي و دو ركعت نماز خواندي ؟ شبلي : آري . در اين هنگام امام فريادي برآورد چونانكه گويي نزديك است از دنيا برود ،
142 |
سپس فرمود : آه ، آه . . . كسي كه با حجرالأسود دست داده ، مصافحه كند ، در حقيقت با خداوند متعال دست داده است ، پس اي نادار ناتوان بنگر و بينديش و پاداش آنچه را حرمت قائل شده و بزرگ داشته اي ، ضايع مگردان و همچون معصيت كاران ، دستي كه به خدا دادي ( و پيماني را كه با خدا بستي ) نگسل و نشكن . ( 1 )
برخي عقيده دارند كه حج از دو حرف « حاء » و « جيم » تركيب شده . « حا » ي حج اشاره به « حلم حق » و « جيم » آن اشاره به « جرم خلق » است . در صورتي كه حج گزار حج مبرور و سعي مشكور داشته باشد ، خداوند با حلم خود ، كه بر خشم او برتري دارد ( يا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه ) ، جرم بندگان را پوشانده و از آن درخواهد گذشت . حج مبرور نيز آن حجّي است كه حج گزار با نيتي پاك و خالص به خانه حق پاگذاشته و خود را از معاصي برهاند و با خدا پيمان بندد كه در بازگشت ، بكلّي از شيطان گسسته ، رضاي خدا را بجويد و غير از راه محبوب راهي را نپويد . ( 2 ) اسرار حج از زبان امام خميني ( قدس سره )
ديدگاه حضرت امام خميني ( قدس سره ) به حج ، الهام گرفته از نگرش امامان معصوم ( عليهم السلام ) به حج بود و در پيام هايي كه به مناسبت مراسم حج صادر كرده ، به گوشه اي از اين راز و رمزها اشارت ها داشته ، مي فرمايند :
« لبيك هاي مكرر از كساني حقيقت دارد كه نداي حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالي به اسم جامع ، جواب مي دهند . مسأله ، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب . گويي گوينده از خود در اين محضر بيخود شده و جواب دعوت را تكرار مي كند و دنباله آن سلب شريك به معناي مطلق آن مي نمايد كه اهل الله مي دانند نه شريك در الوهيت فقط . گر چه سلب شريك در آن نيز شامل همه مراتب تا فناي عالم در نظر اهل معرفت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك الوسائل ، ج10 ، ص1662 . محمد القاري الهروي المكي ، انوار الحجج في اسرار اللجج ، ص45
143 |
است و حاوي جميع فقرات احتياطي و استحبابي است ؛ مثل « . . . الْحَمْدَ لَكَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ . . . » و حمد را اختصاص مي دهد به ذات مقدس ، همچنين نعمت را . و نفي شريك مي كند و اين نزد اهل معرفت غايت توحيد است و به اين معناست كه هر حمدي و هر نعمتي كه در جهان هستي تحقق يابد ، حمد خدا و نعمت خداست ، بدون شريك . و در هر موقف و مشعري و وقوف و حركتي و سكون و عملي اين مطلب و مقصد اعلي جاري است و خلاف آن شرك به معناي اعم است كه همه ما كوردلان به آن مبتلا هستيم . » ( 1 )
در جاي ديگر مي فرمايند :
« در لبيك ، لبيك ، « نه » بر همـه بت هـا گوييد و فريـاد « لا » بر همـه طاغوت هـا و طاغوتچه ها كشيد و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است دل را از ديگران تهـي كنيد و جان را از خـوف غير حق پاك سازيـد و به موازات عشـق به حق ، از بت هاي بزرگ و كوچك و طاغوت ها و وابستگانشان برائـت جوييـد ، كه خداي تعالي و دوستـان او از آنان برائـت جستنـد و همه آزادگـان جهان از آنـان بريء هستند . و در لمس « حجرالأسود » بيعت با خدا بنديد كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشيد و به اطاعت وبندگي آنان هر كه باشد و هر جا باشد ـ سر ننهيد و خوف و زبوني را از دل بزداييد . . . و در سعي بين صفا و مروه ، با صدق و صفا ، سعي در يافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همه بافت هاي دنياوي گسسته شود و همه شك ها و ترديدها فرو ريزد . . . و با حالت شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعده هاي حق و حكومت مستضعفان بيافزاييد . . . پس به منا رويد و آرزوهاي حقاني را در آن جا دريابيد كه آن قرباني نمودنِ محبوبترين چيز خويش در راه محبوب مطلق است و بدانيد تا از اين محبوب ها كه بالاترينش حب نفس است و حب دنيا تابع آن است نگذريد ، به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . پيام حج ، مورخ 7/6/63 ، صحيفه نور ، ج19 ، ص42
144 |
محبوب مطلق نرسيد و در اين حال است كه شيطان را رجم كنيد و شيطان از شما بگريزد . و رجم شيطان را در موارد مختلف با دستورهاي الهي تكرار كنيد كه شيطان و شيطان زادگان همه گريزان شوند . » ( 1 )
با توجّه به آنچه آمد و نيز رازها و رمزهاي فراوان نهفته در آيات و روايات ، مي توان اينگونه جمع بندي نمود كه : 1 ـ حج ، مظهري از مظاهر توحيد است و هدف از تشريع آن ، پرستش خداي يگانه ، و انجام عمل خالص براي اوست ، از اين رو در قرآن آمده است :
{ وَإِذْ بَوَّأْنَا لاِِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَنْ لاَ تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ } . ( 2 )
« و هنگامي كه ابراهيم را در مكان اين خانه فرود آورده ، جاي داديم [ او را فرمان داديم ] كه با من چيزي را شريك مدار و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع و سجود كنندگان پاك نماي . »
ابراهيم ( عليه السلام ) نيز در قرآن رمز توحيد و شكننده بت ها و سمبل مبارزه با شرك معرفي شده است . 2 ـ حج پذيرش دعوت خداوند و پيمودن صراط مستقيم او است و حاجي با اظهار لبيك ، پذيرش دعوت خدا را اعلان نموده ، خود را به اجراي فرموده هاي الهي مكلّف مي سازد . 3 ـ حج پايگاه اعلان مخالفت مسلمانان با جهل و آثار بجاي مانده از دوران جاهليت است . همان كاري كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) انجام داد و آن را در خطبه حجة الوداع بيان فرمود . 4 ـ حج پيوند جامعه اسلامي در عصر حاضر با صدر اسلام و يادآور خاطرات شكوهمند آن دوران شيرين و سرنوشت ساز است ، بخصوص دو شهر مكه و مدينه كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . پيام حج ، مورخ 12/6/63 ، صحيفه نور ، ج18 ، ص872 . حج : 26
145 |
وجب به وجب آن مملوّ از خاطرات تلخ و شيرين آن روزگار سراسر شرف و فضيلت است . 5 ـ حج تجلّي بخش برادري ، برابري و وحدت اسلامي است و جلوه عيني اين حديث شريف است كه : « أَلا إِنَّ النَّاسَ مِنْ آدَمَ وَآدَمَ مِنْ تُرَاب ، لا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلي أعْجَميٍّ وَلا لاِبْيَضَ عَلي أسْوَد إِلاّ بِالتَّقْوي » .
6 ـ حج مُطَهِّر روح آدميان است . انسان هاي آلوده به عصيان و گناه با حضور در سرزمين وحي ، به خصوص عرفات ، از گذشته سياه خود اظهار پشيماني نموده ، خود را از گناه شست و شو مي دهند و تربيت شده به موطن خويش بازمي گردند . 7 ـ حج جايگاه تربيت انسان ها است . حاجيان با ترك زندگي و خانه و كاشانه و زن و فرزند و پذيرش زحمت و رنج ، خويشتن را از رفاه زدگي و دنيا خواهي ، جدا مي سازند و خود را براي پذيرش سختي ها در مسير تحقق آرمان هاي الهي آماده مي كنند . 8 ـ حج يادآور صحنه هاي حضور انسان ها در قيامت و صحراي محشر است . لباسي چون كفن مردگان بر تن كرده ، در صحرايي به دور از امكاناتِ شهري ، وقوف مي نمايد و كسي جز خدا فريادرس انسان نيست . در نتيجه مي تواند گوشه اي از هيجان و ترس و اضطراب آنچه راكه انسان در آينده با آن روبروست به نمايش بگذارد . 9 ـ حج تمرين بريدن از شهوات و گناهان و هواهاي نفساني است . احرام به حاجي مي آموزد تا از پاره اي گناهان دوري كند و فرمانبري و دوري از معصيت را تمرين نمايد . خداي در قرآن فرمود :
{ اَلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ } . ( 1 )
« حج ماه هايي معين است ، پس هر كس در اين ماه ها حج بجاي آورد [ اين را بداند ] كه آميزش ، زشتكاري و مجادله در حج نيست . »
10 ـ حج تمرين نظم است . خداوند به حاجي مي آموزد كه حتماً طواف را از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ146 |
حجرالأسود آغاز نمايد . با شكل خاصي طواف كند . نماز را پشت مقام ابراهيم بخواند . سعي را حتماً از صفا شروع كند و به مروه ختم نمايد و . . . 11 ـ حج گردهمايي همه نيكان و پاكان و كنگره جهاني براي حلّ مشكلات مسلمانان است كه قرآن فرمود :
{ وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم . . . } . ( 1 )
« و در ميان مردم بانگ حج بردار تا پياده يا سواره از هر راه دوري بسوي تو آيند [ و ] در آنجا منابع بسيار براي خود فراهم بينند . »
و بالأخره حج از اين راز و رمزهـا و درس ها فراوان دارد . اميـد آن كه تمامي حاجيـان با اين نگرش به حج بروند و در درياي موّاج رحمت حق ، خود را از گناهان دورسازنـد و تربيت شده براي ساختن جامعـه اي اسلامي و نمونه به شهرها و ديار خويش بازگردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج : 27