بخش 8

درس چهل و هفتم : طواف و اهمیّت آن در اسلام اهمیت طواف پاداش طواف کنندگان هفت شوط طواف هروله در طواف طواف در شـب دعا و ذکر در طواف آزار دیگران هنگام استلام حجرالأسود نمایش قدرت طواف نیابی ارتباط طواف و ولایت طواف و حوائج مردم طواف عاشقانه درس چهل و هشتم : مقام ابراهیم ، نماد قیام لله مقام و ریشه تاریخی آن مشخصات مقام پیشینه مقام ابراهیم چرا نماز طواف پشت مقام ؟ مقام ابراهیم نماد قیام لله دیدگاه ها در این مسأله نماز طواف در حال ازدحام مقام در تعبیرات مختلف تحولات مقام ابراهیم کیفیت نماز طواف مستحبات


170


درس چهل و هفتم :

طواف و اهميّت آن در اسلام

سيدعلي قاضي عسكر

طواف خانه خدا ، يكي از زيباترين و پرجاذبه ترين اعمال و مناسك حج است . عاشقان و دلباختگان حريم كبريايي ، با پشت سرگذاردن فرسنگ ها راه ، خود را به مكه ؛ حرم امن الهي رسانده و چونان انسان تشنه اي كه دسترسي به آب را نزديك مي بيند ، در انتظار رسيدن به مسجدالحرام و كعبه معظّمه ، لحظه شماري مي كنند .

براي ورود به مسجدالحرام و طواف كعبه ، هر انسان حج گزاري ابتدا بايد خود را با آب توبه بشويد و بار سنگين گناهان را از دوش خويش بر زمين بگذارد . آنگاه غسل كرده ، تكبيرگويان ، همراه با آرامش خاطر و متانت كامل وارد مسجدالحرام شود . ( 1 ) و عاشقانه گرد كعبه بچرخد تا خداوند از وي خشنود شود ؛ همانگونه كه از ملائكه خشنود گرديد . ( 2 )

هر ركني از اركان كعبه ، ويژگي خاصّي دارد و طواف كننده از نقطه شروع تا پايان ، مراحلي را براي وصول به قرب حق طي مي كند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك ، ج 9 ، ص 317 ، ح 1 ، 2 و3

2 . همان ، ص325


171


در ركن حجرالأسود ، كه « باب الرحمه » اش نامند ، « درِ رحمت » به سوي او گشوده مي شود .

در ركن شامي ، درِ انابه و توسّل و در ركن يماني باب توبه باز است و از اينجا تا حجر ، به باب آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و شيعيان آنان معروف است . ( 1 )

فرشتگان نگاهبانان اين مسيرند . آنان از آسمان به زمين آمده ، شب و روز گرد كعبه طواف مي كنند تا آن را از پيروان شيطان و ستمگران حراست كنند . ( 2 )

و تو انسان حج گزار ، بايد در اين مكان الهي زبانت را نگهداشته ، سخناني سودمند بر آن جاري كني ؛ « سبحان الله » و « لااِله اِلاّ الله » فراوان بگويي ، كار نيك انجام دهي ، نماز شب بخواني ، قنوت را طولاني كرده ، فراوان طواف كني و اگر توانستي از مكه خارج نشوي تا ختم قرآن نمايي ، چنين كن . ( 3 )

اهميت طواف

امام صادق ( عليه السلام ) از پدرانش و آن بزرگوار از رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده اند كه فرمود :

« زينت ايمان ، اسلام و زينت كعبه ، طواف است » . ( 4 )

و در حديثي ديگر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) طواف را چون نماز دانسته اند ، با اين تفاوت كه در طواف مي توانند سخن بگويند امّا در نماز نه . ( 5 )

و نيز فرمود :

« خداوند به طواف كنندگان فخر مي كند و اگر قرار بود ملائكه با كسي مصافحه كنند ، با طواف كنندگان خانه خدا مصافحه مي كردند . » ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك ، ج 9 ، ص 336

2 . همان ، ص 338

3 . همان ، ص 363

4 . همان ، ص 375

5 . سنن ترمذي ، ص 153

6 . شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 292


172


امام رضا ( عليه السلام ) نيز فرمودند :

« بر شما باد به نماز شب ، قنوت طولاني و زياد طواف نمودن » . ( 1 )

مستحب است كساني كه به مكه مي آيند سيصد و شصت طواف و اگر مقدورشان نيست ، سيصد و شصت شوط طواف كنند . و اگر نمي توانند تا زماني كه در مكه هستند ، هر چه مي توانند طواف نمايند . ( 2 )

عبدالله بن عمر گفته است : « بهترين كار نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه به مكه مي آمد طواف خانه خدا بود . » ( 3 )

بدليل همين اهميت است كه كعبه در تمام سال طواف كننده دارد و شگفت انگيزتر آن كه هنگام باران ، مردم به جاي پناه بردن به زير سقف ، به سوي كعبه شتافته ، تلاش مي كنند خود را كنار كعبه و زير ناودان طلا برسانند و از آب باراني كه از بام كعبه فرو مي ريزد استفاده نموده ، متبرّك شوند .

مسافت طي شده در هفت شوط طواف هشتصد و سي و شش ذراع و بيست انگشت است . ( 4 )

پاداش طواف كنندگان

يكي از ثمرات طواف خانه خدا ، آمرزش گناهان است . محمد بن قيس مي گويد : امام باقر ( عليه السلام ) در مكه براي مردم سخن گفته مي فرمود :

چون هفت بار گرد خانه طواف كني ، به اين وسيله عهد و پيماني نزد خدا براي تو بوجود مي آيد كه پروردگارت پس از آن شرم مي كند تو را عذاب نمايد .

سپـس فـرمـود : هنـگامي كـه هفت شوط طواف زيارت كردي و بعد در مقام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك ، ج 9 ، ص 377

2 . همان ، ص 377 و 378

3 . شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 287

4 . اخبار مكه ، ج 2 ، ص 394


173


ابراهيم ( عليه السلام ) دو ركعت نماز طواف گزاردي ، فرشته اي بزرگوار دست بر دو شانه ات مي زند و مي گويد : امّا آن گناهاني كه در گذشته از تو سرزده است همگي بخشيده شد ، عمل را در اين يكصد و بيست روز از نو آغاز كن . ( 1 )

حسين بن سعيد اهوازي مي گويد : امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

هركس هفت مرتبه گرد اين خانه ، طواف نمايد ، خداوند ـ عزّو جلّ ـ شش هزار حسنه براي او مي نويسد و شش هزار گناهش را مي بخشد و شش هزار درجه او را بالا مي برد . ( 2 )

در روايت ديگري آمده است : « كسي كه اين خانه را هفت مرتبه طواف كرده ، دو ركعت نماز بگزارد ، مانند آن است كه بنده اي را آزاد كرده باشد . » ( 3 )

امام صادق ( عليه السلام ) نيز فرمود : « خداوند ـ عزّوجلّ ـ اطراف كعبه يكصد و بيست رحمت قرار داده ، كه شصت رحمت آن مخصوص طواف كنندگان ، چهل رحمت براي نمازگزاران و بيست رحمت براي نگاه كنندگان ـ به كعبه ـ است . » ( 4 )

همين روايت را اهل سنت به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آورده اند . ( 5 )

حسان بن عطيه پس از نقل اين روايت مي گويد : « پس از دقّت معلوم شد تمامي يكصد و بيست رحمت از آن طواف كننده است ؛ زيرا او هم طواف مي كند ، هم نماز مي خواند ، و هم به كعبه مي نگرد . » ( 6 )

در روايت ديگري آمده است :

« أَنَّ مَنْ طَافَ بِالْبَيْتِ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ » .

« هر كس خانه خدا را طواف كند ، از گناهان خود خارج مي گردد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . شرح من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 28 ، ح 2138

2 . مستدرك ، ج 9 ، ص 376

3 . همان .

4 . من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 33

5 . اخبار مكه ، ج 2 ، ص 8 ، دارالثقافه .

6 . التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم ، ج 4 ، ص 152


174


عبدالله بن عمر گفته است شنيدم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« كسي كه هفت مرتبه خانه خدا را طواف كند ، براي هر گامي كه برمي دارد ، يك حسنه برايش نوشته مي شود ، يك گناه از او بخشيده مي شود و [ مقامش ] يك درجه بالا مي رود [ و هر گام آن ] برابر با آزاد كردن يك بنده است . »

همين روايت را با اندكي تغيير ، ترمذي و نسائي نيز نقل كرده اند . ( 1 )

همچنين پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « هيچ طواف كننده اي نيست كه هنگام زوال آفتاب با سر و پاي برهنه گِرد اين خانه طواف كند ، در حالي كه پياده در حركت بوده ، گامهاي خود را كوتاه برمي دارد ، چشمانش را به زمين مي دوزد و در هر شوطي از طواف ؛ حجرالأسود را لمس مي كند ، بدون آنكه كسي را آزار رساند و ياد و ذكر خدا از زبانش بيفتد ، مگر آن كه خداوند در هر گامي كه برمي دارد ، هفتاد هزار حسنه براي او ثبت نموده ، هفتاد هزار گناه او را پوشانده و او را هفتاد هزار درجه بالا مي برد و ثواب آزاد كردن هفتاد هزار برده كه قيمت هر يك ده هزار درهم باشد به او مي دهد و مي تواند هفتاد نفر از بستگانش را شفاعت كند و هفتاد هزار حاجت او برآورده مي شود اگر خواست در دنيا و اگر خواست در آخرت . » ( 2 )

شبيه اين روايت را اهل سنت از ابن عباس به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با كمي تغيير آورده اند . ( 3 )

دانشمند و محقق ارزشمند ، آقاي علي اكبر غفاري درباره اختلاف ثواب هايي كه در اينگونه روايات و نظاير آن آمده مي نويسد :

اختلاف در مقدار ثواب ، كه درباره بعضي اعمال در روايات آمده است ، به اعتبار مخاطب و موقعيت و كمال عمل است . گاهي ممكن است ثواب طواف از آزاد كردن بنده بيشتر باشد ؛ چون بردگان كم هستند يا در رفاه و آسايش و تحت تعاليم حق زندگي مي كنند و گاهي تحت فشار اربابان و شكنجه آنها قرار گرفته و بدون فرهنگ بسر مي برند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فاسي مكي ، شفاءالغرام باخبار البلد الحرام ، ج 1 ، ص 283 ، دارالكتاب العربي ( 1405 هـ . ق . ) .

2 . كافي ، ج 4 ، ص 412 ، حديث 3 ؛ من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 33

3 . شفاءالغرام ، ج 14 ، ص 285


175


و آزاد كردن آنان از هر عمل خيري در چنين موقعيتي بالاتر است و گاهي به عكس است و در اين وقت ، طواف كه موجب آزادي بنده ها را تقويت مي كند و انسان را در مقامي از قرب به حق مي رساند كه اعمال و كردار و رفتارش هر يك موجب آزادي هزاران هزار خلق خداست ، از اين رو ثواب طواف او بيشتر مي شود .

پس ثواب وابسته به موقعيت و كيفيت عمل است و در تاريخ اسلام افرادي بوده اند كه طواف خانه كعبه را تمام عمر ، سالي چندين بار به جا مي آورده اند ، ولي از آنها اعمالي يا دستوراتي صادر شده كه صدها هزار مردم آزاد را به بردگي كشانده است ، آري اين ثوابها همگي شرط و شروطي دارد و مطلق نيست و با اختلافِ شرايط ، كم و زياد مي شود . ( 1 )

ابن عباس نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند :

« كسي كه پنجاه مرتبه طواف كند از گناه پاك مي شود ، همچون زماني كه از مادر متولّد شده است . » ( 2 )

محب طبري نيز مي گويد : برخي از علما براي عدد طواف هفت مرحله ذكر كرده اند :

1 ـ پنجاه بار طواف كردن در روز و شب ، 2 ـ بيست و يك مرتبه ، 3 ـ چهارده مـرتبه ، 4 ـ دوازده مـرتبه ؛ هفت بـار در روز و پنج بار در شـب ، 5 ـ هفـت مرتبه ، 6 ـ سه مرتبه ، 7 ـ يك مرتبه . ( 3 ) ( لازم به ذكر است كه مراد از هر مرتبه طواف ، هفت شوط مي باشد . )

ثواب طواف و منافع آن به قدري زياد است كه امام صادق ( عليه السلام ) حتّي در شدّت بيماري براي انجام آن ، به بيت الله الحرام مي آمدند :

ربيع بن خيثم گفته است : امام صادق ( عليه السلام ) را در حالي كه به شدت بيمار بود ديدم كه ايشان را در محلي اطراف كعبه طواف مي دادند . حضرت هر گاه به ركن يماني مي رسيد مي فرمود : تا ايشان را زمين بگذارند ، سپس دست خويش را از محمل خارج كرده و بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علي اكبر غفاري ، شرح من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 34

2 . شفاءالغرام ، ص 484

3 . شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 284 و 285


176


زمين مي كشيد آنگاه مي فرمود : مرا بلند كنيد ( 1 ) .

و در روايت ديگري آمده كه حضرت در پاسخ سؤال كسي كه علّت اين كار را جويا شده بود با اشاره به آيه : { . . . لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم . . . } فرمودند : همانا من دوست مي دارم از منافعي كه خداوند فرموده ، بهره بگيرم . ( 2 )

خانه كعبه خانه دلهاست * * * ساحت قدس و جلوه گاه خداست

نيكبخت آن كه همچو پروانه * * * در طواف است گرد آن خانه

چون نصيب تو نيست فيض حضور * * * باش اندر طواف خانه زدور

در ركوع و سجود سويش باش * * * تو هم از زائران كويش باش

هفت شوط طواف

ابوحمزه ثمالي مي گويد : « به امام سجاد ( عليه السلام ) عرض كردم چرا طواف هفت شوط است ؟ فرمود : خداوند تبارك و تعالي به ملائكه فرمود :

{  اِنِّي جاعِلٌ فِي اْلأَرْضِ خَلِيفَةً . . . }

ملائكه بر خلاف فرموده خداوند ، گفتند :

{ أَتَجْعَلُ فِيْها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِكُ الدِّماء }

خداوند فرمود :

{ اِنِّي أَعْلَمُ مالاتَعْلَمُون } .

[ بدنبال آن ] پروردگار متعال هفت هزار سال نور خود را از آنان پوشانيد ، ملائكه هفت هزار سال به عرش پناه بردند ، پس خداوند بر ايشان رحمت آورد و توبه شان را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي ، ج4 ، ص422 ، ح1 ، من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص249 ، ح4 ، أشار فيه إلي فعله عند الركن اليماني ، تهذيب ، ج5 ، ص70 ، ح 398

2 . مجمع البيان ، ج 7 ، ص 81 ؛ وسايل ، ج 8 ، ص 70


177


پذيرفت و بيت المعمور را كه در آسمان چهارم بود براي آنان قرار داد ( وَجَعَلَهُ مَثابَةً . . . ) ، و بيت الحرام را براي مردم [ در روي زمين ] مقابل بيت المعمور قرار داد ؛ ( فَجَعَلَهُ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمْناً . . . ) .

پس طواف بر بندگان هفت شوط واجب شد ؛ براي هر هزار سال يك شوط . ( 1 )

در نقل ديگري آمده است كه : قبل از اسلام طواف در ميان قريش عدد خاصّي نداشت ، عبدالمطلب آن را هفت شوط تعيين كرد و خداوند نيز پس از بعثت پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) همان را قرار داد . ( 2 )

هروله در طواف

در جريـان فتـح مـكه ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) پس از ورود به شهر ، خانه ابوسفيان را مكان امن قرار داد ، مردم نيز به اين خانه پناه آورده ، در به روي خويش بسته و جنگ افزارهايشان را بر زمين نهادند . آنگاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نزد حجرالأسود آمده ، آن را لمس كرد و مشغول طواف شد . حضرت به بتي رسيد كه كنار كعبه قرار داشت ، آنگاه با كماني كه قوس آن را در دست گرفته بود ، در چشم بت فرو كرده ، فرمود :

{  جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً } . ( 3 )

و چون از طواف خانه فارغ شد ، به كوه صفا آمده از آن بالا رفت و از آنجا به خانه كعبه نگاه كرد و دستها را بلند نمود و دعا كرد . ( 4 )

امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : « هنگامي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مسجدالحرام وارد شدند . . . هفت شوط طواف كردند ؛ سه شوط را با حالت هروله و تند رفتن و چهار شوط را به حالت راه رفتن . » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . علل الشرائع ، ج 1 ، ص 401 ؛ نورالثقلين ، ج 1 ، ص 53 تا 83

2 . بحارالانوار ، ج 96 ، ص 384

3 . اسراء : 81

4 . فتوح البلدان ، ص 59

5 . دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 312


178


اين كه چرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در فتح مكه به اصحاب و ياران خود اين گونه دستور دادند ، دليلي شنيدني دارد ؛ شخصي از ابن عباس پرسيد كه برخي گمان دارند رسـول خـدا ( صلّي الله عليه وآله ) به هروله كردن و دويدن در حال طواف دستور داده اند گفت : هم دروغ گفته اند و هم راست !

گفتم چگونه ؟

پاسخ داد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در عمرة القضاء در حالي وارد مكه شد كه مردم مشرك بودند ، به مكّيان خبر داده بودند كه ياران محمد ( صلّي الله عليه وآله ) در سختي بسر برده و خسته اند ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) [ براي خنثي نمودن اين شايعه ] فرمود :

« خداي رحمت كند مردي را كه صلابت و قدرت خود را به آنان نشان دهد و بنماياند . »

پس آنها را فرمان داد و آنان نيز در حالي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر ناقه خود سوار بودند و عبدالله بن رواحه افسار شتر حضرت را در دست داشت ، سه شوط را هروله كنان انجام داده ، قدرت خويش را آشكار ساختند مشركان نيز در برابر ناودان [ كعبه ] آنها را نگاه مي كردند . پس از آن ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بار ديگر حج گزارد ولي [ در طواف ] هروله نكرد و مردم را نيز بدان امر ننمود . پس آنها ، هم راست گفتند و هم دروغ . ( 1 )

همچنين در روايتي آمده است : ديدم علي بن الحسين ( عليهما السلام ) در طواف راه مي رفت و هروله نمي كرد . ( 2 )

طواف در شـب :

نخستين كسي كه براي طواف كنندگان در مسجدالحرام ، چراغ روشن كرد ، عقبة بن ازرق بن عمرو غساني بود كه بر لبه ديوار خانه خود چراغي بزرگ مي نهاد ، تا مسجد را براي طواف كنندگان و ديگر كساني كه در آن بودند ، روشن كند .

محمد بن سائب بن بركه از مادرش نقل كرده كه گفته است : شبي عايشه همسر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك ، ج 9 ، ص 394

2 . همان ، ص 395


179


پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به چراغ داران پيام داد چراغ ها را خاموش كردند و آنگاه در حجاب كامل و پوشيده طواف كرد . ( 1 )

پس از آن خالد بن عبدالله قسري چراغي كنار چاه زمزم و روبروي حجرالأسود نهاد واين به روزگار حكومت عبدالملك بن مروان بود و اينها را از گذاشتن آن چراغ منع كرد . ( 2 )

در حكومت مأمون عباسي ، محمد بن سليمان ، حاكم مكه شد و چراغي ديگر بر ستوني بلند مقابل آن و كنار ركن غربي نهاد و چون محمد بن داود حاكم مكه شد دو ستون بلند ديگر يكي مقابل ركن يماني و ديگري مقابل ركن شامي نهاد و چون هارون ( الواثق بالله ) خليفه شد دستور داد ده ستون بلند كه قنديل داشت بر اطراف محل طواف نهادند و در آنها چراغ روشن مي كردند . ( 3 )

گفته اند : ستون هاي زرد مسي كه اطراف كعبه نصب شده بود ، ابتدا در كاخ بابك خرمي در ارمنستان بوده و در صحن خانه او روشن مي شده است و چون خداوند او را زبون ساخت و كشته شد ( و پسرش را به سامرا آوردند و در شهرها گرداندند و خانه اش را خراب كردند ؛ زيرا او گروه بسياري از مسلمانان را كشته بود و خداوند مردم را از او آسوده كرد ) اين ستون ها را از كاخ وي آوردند كه چهارده ستون بود ، چهارتاي آن را در دارالخلافه سامرا نصب كردند و ده ستون ديگر را معتصم در سال دويست و سي و چند ، براي كعبه فرستاد كه اطراف كعبه در صف اول نصب كردند . ( 4 )

خليفه ها و پادشاهان در زمان هاي مختلف بر شمار ستون ها و قنديل هاي مسجد و چراغهاي منطقه حرم و درهاي مسجد و منبرها افزودند چنانكه نزديك به يك هزار و پانصد رسيد و همچنان نفت سوز و روغن سوز بود تا سال 1339 قمري كه تمام چراغهاي آن به برق مبدّل شد . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكه ، ص 262

2 . همان ، ص 220

3 . همان .

4 . اخبار مكه ، ص 262

5 . همان ، ص 221


180


دعا و ذكر در طواف

عبدالله بن سايب از پدرش نقل مي كند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ميان ركن يماني و ركن حجرالأسود ـ در حال طواف ـ اين آيه را تلاوت مي فرمود :

{  رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ } . ( 1 )

عثمان بن ساج از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه آن حضرت از پدر بزرگوار خود نقل كردند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در طواف ، هرگاه مقابل ناودان مي رسيدند ، عرضه مي داشتند : « پروردگارا ! از تو راحتي به هنگام مرگ و عفو به هنگام رسيدگي به حساب را مسألت مي كنم » . ياد خدا و توجّه به حقّ ، بر ارزش طواف خواهد افزود . ( 2 )

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : در حالي كه همراه با ساير مسلمانان گرداگرد خانه طواف مي كني ، با قلبت نيز همراه با فرشتگان در اطراف عرش طواف كن . ( 3 )

و باز امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند : « سخن گفتن و دعا خواندن در طواف اشكالي ندارد ، ليكن خواندن قرآن افضل است . » ( 4 )

عبدالسلام ابن عبدالرحمن بن نعيم گويد :

به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : من مشغول انجام طواف واجب شدم دعايي به يادم نيامد جز صلوات و درود بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و خاندان او ، لذا در طواف و سعي فقط صلوات فرستادم . حضرت فرمود : به هيچ درخواست كننده اي بهتر از آنچه تو خواسته اي داده نشده است . ( 5 )

آزار ديگران هنگام استلام حجرالأسود

استلام حجرالأسود در هر شوط از طواف ، مستحب و كاري پسنديده است ، ليكن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 255

2 . همان ، ص 240

3 . مصباح الشريعه ، ص 47

4 . مستدرك ، ج 9 ، ص 405

5 . كافي ، ج 4 ، ص 407


181


هنگام ازدحام جمعيت ، نبايد بر ديگران فشار آورد و به آنان آزار رساند .

عبدالرحمن بن حجاج مي گويد :

در حال طواف بودم و سفيان ثوري نيز نزد من بود . از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كردم : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه به حجرالأسود مي رسيدند چه مي كردند ؟ فرمود : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در هر طواف واجب و مستحب ، حجرالأسود را لمس مي نمود .

ابن جريح نيز گويد : به من خبر داده اند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگامي كه سواره طواف مي فرمـود ، با چوبدستي خود ، به حجرالأسود مي كشيـدند و سپس نوك آن را مي بوسيدند . ( 1 )

عبدالرحمان مي افزايد : حضرت مشغول طواف بودند و من با كمي فاصله دنبال ايشان حركت مي كردم ، ديدم امام صادق ( عليه السلام ) به حجرالأسود كه رسيدند آن را لمس نكردند ، به ايشان عرض كردم : آيا شما به من خبر نداديد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در هر طواف واجب و مستحبي ، حجرالأسود را لمس مي كرد ؟ فرمودند آري ، گفتم شما از حجرالأسود گذشتيد و آن را لمس نكرديد ، حضرت فرمودند : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هرگاه به حجرالأسود مي رسيدند ، مردم براي ايشان راه باز مي كردند تا حجرالأسود را لمس كنند ولي اكنون اين كار را نمي كنند و من ازدحام و شلوغي را خوش ندارم . ( 2 )

در روايت ديگري آمده كه امام صادق ( عليه السلام ) به سيف تمار فرمود : « اگر حجرالأسود خلوت بود آن را استلام كن وگرنه ، از دور اشاره كن . » ( 3 )

همچنين از امام رضا ( عليه السلام ) در اين زمينه سؤال شد ، فرمودند :

« هرگاه جمعيت براي استلام حجرالأسود زياد بود با دستهايت به آن اشاره كن . » ( 4 )

بكّه ناميدن كعبه نيز بدان خاطر است كه مردم در طواف نسبت به يكديگر ايجاد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص 258

2 . كافي ، ج 4 ، ص 405

3 . همان .

4 . همان .


182


زحمت و ازدحام مي كردند . ( 1 )

ابوبصير نيز به نقل از امام صادق ( عليه السلام ) مي گويد :

« چند چيز براي زنان لازم نيست : 1 ـ با صداي بلند لبيك گفتن ، 2 ـ حجرالأسود را لمس كردن ، 3 ـ ورود به كعبه ، 4 ـ هروله نمودن بين صفا و مروه . » ( 2 )

عايشه به خانمي چنين گفت :

براي لمس حجرالأسود ايجاد مزاحمت نكن ، اگر ديدي خلوت است استلام كن و اگر ديدي جمعيت زياد است « الله اكبر » و « لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ » بگو و بگذر . ( 3 )

حمّاد بن عثمان مي گويد : مردي از دوستان بني اميه به نام ابن ابي عوانه كه با اهل بيت عصمت و طهارت دشمني داشت ، هرگاه امام صادق ( عليه السلام ) يا يكي از بزرگان اهل بيت به مكه مي آمدند به دنبال آنان رفته و با حرفهاي بيهوده آزارشان مي داد . روزي وي به امام صادق ( عليه السلام ) برخورد كرده ، گفت : چرا حجرالأسود را لمس نكرديد ؟ حضرت فرمود : من دوست نمي دارم ضعيفي را آزار رسانده ، يا خود اذيت شوم . ( 4 )

گفت : گمان دارم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را لمس مي كرد . حضرت فرمود : آري ، ليكن مردم وقتي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را مي ديدند حق او را مي شناختند ولي حق مرا نمي شناسند . ( 5 )

در روايتي از امام كاظم ( عليه السلام ) به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمده است :

« « وَيَسْتلم الْحَجَرَ فِي كُلّ طَواف مِن غَيْرِ أن يؤذي أحداً » .

« در هر طوافي ، بدون آن كه كسي را آزار دهد ، حجرالأسود را لمس مي فرمود . » ( 6 )

از اين تعبير مي توان فهميد كه آزار نرساندن به ديگران در استلام حجر ، يك شرط

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اخبار مكّه ، ص 216

2 . كافي ، ج 4 ، ص 405

3 . شفاءالغرام ، ص 280

4 . « أكره اَن أوذي ضعيفاً او أتأذّي » .

5 . كافي ، ج 4 ، ص 409

6 . همان ، ص 412


183


مهم و اساسي است .

يعقوب بن شعيب مي گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) سؤال كردم : وقتي در مقابل حجرالأسود رسيدم چه بگويم ؟ فرمود : تكبير بگوي و بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و آل او ( عليهم السلام ) درود فرست .

عبدالله بن عباس گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به عايشه ـ كه همراه ايشان طواف مي كرده ـ هنگام دست كشيدن به حجرالأسود فرمود :

« اي عايشه اگر نه اين است كه پليدي و ناپاكي هاي مردم دوره جاهليّت با حجرالأسود آميخته شده است ، همه دردها با آن بهبود مي يافت و مي توانستيم آن را به همان صورتي ببينيم كه خداوند از بهشت نازل فرمود . »

نمايش قدرت

در اوج قدرت عبدالملك مروان ، فرزند و وليعهدش هشام در موسم حج به مكه آمد و مشغول طواف شد ، خواست حجرالأسود را لمس كند ، ليكن جمعيت انبوه طواف كنندگان ، اين اجازه را به او نداد ، به ناچار منبري براي او گذاشتند . روي آن نشست و شاميان نيز گرد او نشستند ، ناگهان مردي زيباروي ، در حالي كه اِزار و ردايي بر تن داشت و آثار سجده در پيشاني اش آشكار بود ، از درِ مسجدالحرام وارد و به طواف مشغول شد و چون به حجرالأسود رسيد مردم براي او راه باز كردند و وي به راحتي حجرالأسود را لمس نمود .

مرد شامي به هشام بن عبدالملك گفت : اي امير مؤمنان ! اين كيست ؟ هشام براي آنكه شاميان به آن حضرت گرايش پيدا نكنند گفت : او را نمي شناسم !

فرزدق كه [ شاعر و حقوق بگير دربار است ] آنجا حضور داشت ، گفت : ولي من او را مي شناسم . مرد شامي پرسيد : اي أبا فراس او كيست ؟ فرزدق اين قصيده را سرود :

هذَا الّذي تَعْرِفُ البَطْحاءُ وَطْأَتَهُ * * * وَالبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ والْحَرَمُ

هذَا ابْنُ خَيْرِ عبادِالله كُلِّهِمُ * * * هذَا التَّقيُّ النّقيُّ الطاهِرُ الْعَلَمُ

هذا عَلِيٌّ رَسُولُ الله والِدُهُ * * * اَمْسَتْ بِنُورِ هُداهُ تَهْتَدي الاُْمَمُ



184


اِذا رَاَتْهُ قُرَيْشٌ قالَ قائِلُها * * * اِلي مَكارِمِ هذا يَنْتَهيِ الْكَرَمُ

يُنْمي اِلي ذَرْوَةِ العِزِّ الَّتي قَصُرَتْ * * * عَنْ نَيْلِها عَرَبُ الاِسْلامِ وَالْعَجَمُ

يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ * * * رُكْنُ الْحَطيمِ اِذا ماجاءَ يَسْتِلمُ ( 1 )

فرزدق در اين بيت ( يكاد يمسكه . . . ) به اين نكته تاريخي اشاره كرده است :

به خاطر جنگ حجاج با ابن زبير ، خانه كعبه تخريب گرديد ، پس از آن ، حجاج اقدام به تعمير خانه خدا كرد . هنگامي كه خواستند حجرالأسود را نصب كنند ، هر يك از علما ، قضات و يا زهاد را براي نصب حجر مي آوردند ، حجرالأسود لرزيده و در جاي خود استقرار نمي يافت ، تا آنكه حضرت علي بن الحسين امام سجاد ( عليه السلام ) آمده ، نام خدا را بر زبان جاري و آن را در جاي خود گذاشتند ، حجرالأسود استقرار يافت و مردم تكبير گفتند ( 2 ) .

در اهميت اين سروده فرزدق ، عبدالرحمن جامي در سلسلة الذهب مي نويسد : زني از كوفه فرزدق را در خواب ديد و از وي پرسيد : خدا با تو چه كرد ؟

فرزدق گفت : خداوند براي قصيده اي كه در مدح علي بن الحسين ( عليهما السلام ) سرودم مرا آمرزيد . آنگاه عبدالرحمن جامي كه مشهور به ناصبي بودن است مي گويد : سزاوار است كه خداوند به واسطه اين قصيده تمام مردم را بيامرزد . ( 3 )

طواف نيابي

مستحب است حاجي تا زماني كه در مكه حضور دارد براي خود و يا به نيابت از ديگران طواف كند ، آنان كه داراي معرفت بيشتري هستند به نيابت از پيامبر بزرگوار اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) و امامان معصوم ( عليهما السلام ) طواف نموده ، حج خود را با حج پيامبر و ائمه ( عليهما السلام ) پيوند مي زنند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 169

2 . مرحوم شيخ عباس قمي ، زندگاني رهبران اسلام ( ترجمه انوارالبهيّه ) ص 123

3 . مرحوم شيخ عباس قمي ، زندگاني رهبران اسلام ( ترجمه انوارالبهيّه ) ص 125


185


موسي بن قاسم مي گويد : به امام جواد ( عليه السلام ) عرض كردم : مي خواستم به نيابت از شما و پدرتان طواف كنم ، به من گفتند براي اولياي خدا [ و به نيابت از آنان ] نمي توان طواف كرد . حضرت فرمود : هر اندازه براي تو امكان دارد [ براي آنان ] طواف كن كه جايز است .

سه سال بعد [ خدمت آن حضرت رسيده ] عرض كردم : من براي انجام طواف به نيابت از شما و پدر بزرگوارتان كسب اجازه كردم و شما اجازه فرموديد و آنچه خدا خواست به نيابت از شما طواف كردم ، سپس مسأله اي در ذهن من آمد كه به آن عمل كردم ، حضرت فرمودند : آن مسأله چه بود ؟ گفتم : روزي به نيابت از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) طواف كردم ، امام جواد سه مرتبه فرمود : درود خدا بررسول الله . روز دوّم را به نيابت از امير مؤمنان ( عليه السلام ) ، روز سوّم به نيابت از امام حسن ( عليه السلام ) روز چهارم ازامام حسين ( عليه السلام ) روز پنجم از امام سجاد ( عليه السلام ) روز ششم از امام باقر ( عليه السلام ) روز هفتم از امام صادق ( عليه السلام ) روز هشتم از امام موسي بن جعفر ( عليه السلام ) روز نهم از پدرتان علي بن موسي الرضا ( عليه السلام ) روز دهم از طرف شما ، مولاي من ! اينان كساني هستند كه به ولايت و دوستي آنها دين خود را پذيرفتم . حضرت فرمودند : به خدا سوگند هم اينك نيز داراي دين خدا هستي ، ديني كه خداوند غير آن را از بندگانش نمي پذيرد .

گفتم و گاهي هم به نيابت از مادرتان فاطمه ( عليها السلام ) طواف نمودم و گاهي نيز طواف نكردم امام ( عليه السلام ) فرمودند : [ براي مادرم زهرا ( عليها السلام ) ] فراوان طواف كن ؛ زيرا كه بهترين عملي كه انجام مي دهي همين است ـ ان شاءالله تعالي ـ . ( 1 )

ارتباط طواف و ولايت

امام صادق ( عليه السلام ) به مردمي كه خانه خدا را طواف مي كردند نگريست ، آنگاه فرمود : طواف مي كنند همچون طواف جاهليت ، به خدا سوگند به چنين كاري فرمان داده نشده اند . آنان مأمورند گِرد اين سنگ ها طواف كرده ، سپس به سوي ما برگردنـد و دوستـي خويش را به ما نشان دهند و ياري خويش را به ما عرضه كنند . سپس اين آيه را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كافي ، كتاب الحج ، باب الطواف و الحج عن الائمه ، حديث 2


186


تلاوت فرمود :

{ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ } . ( 1 )

قالَ : التفث الشعث ، والنذر لِقاء الإمام . ( 2 )

در اين آيه حضرت « نذر » را « لقاء الإمام » تأويل فرموده اند .

زراره وابي حمزه ثمالي هردو به نقل از امام باقر ( عليه السلام ) همين مطلب راآورده اند ، همچنين در روايت ديگري سدير به نقل از امام باقر ( عليه السلام ) مي گويد : « از مكّه آغاز وبه ما ختم كنيد . » ( 3 )

اسماعيل بن مهران نيز از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « هرگاه يكي از شما حج گزارد ، حج خود را با زيارت ما به پايان ببرد ؛ زيرا زيارت ما شرط تماميّت حج است . » ( 4 )

امام باقر ( عليه السلام ) نيز فرمود : « تَمامُ الحَجِّ لِقاءُ الإمام » ؛ « كامل شدن حج ، ديدار با امام است . »

طواف و حوائج مردم

حل گرفتاريهاي مردم و رفع نياز نيازمندان آن چنان اهميّت دارد كه پيشوايان دين به آنان كه طواف انجام مي دهند ، اجازه داده اند طواف را قطع و مشكل برادر ديني خود را حلّ كنند .

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :

« قدم برداشتن مسلمان براي رفع گرفتاري مسلماني ديگر ، از هفتاد طواف مستحبي بيت الله الحرام برتر است . » ( 5 )

همچنين فرمود : « برآوردن نياز مؤمن بهتر است از طواف و طواف و . . . تا ده مرتبه آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 29 . سپس چرك از خود دور كنند و نذرهاي خويش را ادا كنند و بر آن خانه كهن طواف كنند .

2 . تفسير البرهان ، ج 3 ، ص90 و29

3 . وسائل الشيعه ، ج 14 ، احاديث 19318 ، 19310 و 19311

4 . وسائل الشيعه ، ج 14 ، ح 19316

5 . اختصاص مفيد ، ص 26


187


را برشمردند . » ( 1 )

مردي از حلوان مي گويد : مشغول طواف خانه خدا بودم كه فردي از ياران ما آمد و از من دو دينار قرض خواست در حالي كه من فقط 5 شوط طواف كرده بودم ، به او گفتم هفت شوط طواف مي كنم ، سپس از مطاف خارج خواهم شد ، در شوط ششم به امام صادق ( عليه السلام ) برخوردم ، دستشان را بر شانه من نهادند ، من هفت شوط را تمام كردم ، ليكن چون دست حضرت بر شانه ام بود ، به طواف ادامه دادم ، به حجرالأسود كه مي رسيديم اين مرد به من اشاره مي كرد ، حضرت سؤال فرمودند : اين كه اشاره مي كند كيست ؟ گفتم فدايت شوم ، او مردي از دوستان شماست دو دينار از من قرض خواسته ، گفته ام طواف را تمام كرده به سوي تو مي آيم . امام صادق ( عليه السلام ) مرا از خود دور كرده فرمودند : برو و دو دينار را به او بده . ( 2 )

شبيه اين روايت را سكين بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده ، در ادامه مي گويد : به امام عرض كردم طواف را قطع كنم ؟ فرمود : آري ، گفتم : اگرچه طواف واجب باشد ؟ فرمود : آري ، اگر چه واجب باشد . ( 3 )

طواف عاشقانه

يكي از لحظات شيرين و به ياد ماندني حج ، زماني است كه حاجي پس از انجام طواف پرده كعبه را در دست گرفته ، خود را به كعبه چسبانده ، قطرات اشگش مرواريد گونه از گونه هايش سرازير گردد و با خدا راز و نياز كند . عاشقان حريم دوست ، آنگاه كه در كنار خانه يار قرار مي گيرند حالاتي خوش و ديدني دارند .

اصمعي مي گويد : شبي گِرد كعبه طواف مي كردم ، جواني ظريف اندام را ديدم كه به پرده كعبه چنگ زده ، مي گفت : چشم ها در خوابند و ستارگان برآمده اند و تو پادشاه زنده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك ، ج 9 ، ص 403

2 . همان ، ص 402

3 . كافي ، ج 4 ، ص 415


188


پايداري ، پادشاهان درهايشان را بسته و بر آن نگاهباناني گمارده اند [ ولي ] در خانه تو براي درخواست كنندگان باز است به سوي تو آمدم تا به رحمت خود به من نظر كني اي مهربانترين مهربانان .

سپس اين شعر را مي خواند :

يا مَن يُجِيب دُعا الْمُضْطَرِّ فِي الظُّلَمِ * * * يا كاشفَ الضُّرِّ و البلوي مَعَ السَّقَمِ

قد نامَ وفدُك حولَ البيتِ قاطبةً * * * و أنت وَحدَكَ يا قيومُ لم تَنَمِ

أدعوك ربِّ دعاءً قد أمرتَ بِهِ * * * فارحم بكائي بحقّ البيتِ والحرمِ

إن كان عفُوكَ لايرجوهُ ذو سرف * * * فمن يجودُ علي العاصينَ بالنِّعَمِ

اصمعي مي گويد : جستجو كردم فهميدم اين جوان ، زينت عبادت كنندگان ؛ امام سجاد ( عليه السلام ) است . ( 1 )

علي بن مزيد بياع سابري نيز گفته است :

امام صادق ( عليه السلام ) را در حجر اسماعيل ديدم ، زير ناودان ايستاده ، صورتش را به كعبه گذاشته و دست هايش را گشوده و مي فرمود :

« أللَّهُمَّ ارْحَمْ ضَعْفِي وَقِلَّةَ حِيلَتِي ، أللَّهُمَّ أَنْزِلْ عَلَيَّ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِكَ ، وَأَدْرِرْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْوَاسِعِ ، وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ [  الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ  ] الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ ، أللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ وَلا تَقْتُرْ عَلَيَّ . . . » . ( 2 )

خالد بن ربعي نيز گفته است :

امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) براي برخي نيازها وارد مكه شدند [ در مسجدالحرام ] مرد عرب بياباني را ديدند كه پرده كعبه را گرفته و مي گفت :

اي صاحب خانه ، خانه خانه تو است و مهمان نيز مهمان تو ، هر مهماني از ميزبانش نيكي مي بيند پس امشب احسانت به من ، آمرزش گناهانم باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 353 ، حديث 11058

2 . مستدرك ، ج9 ، ص427


189


امير مؤمنان ( عليه السلام ) به ياران خود فرمودند : آيا نشنيديد سخن اعرابي را ؟ گفتند : آري شنيديم ، حضرت فرمود : خداوند كريم تر از آن است كه ميهمانش را براند .

شب دوّم ديدند بار ديگر اين مرد آمده خود را به ركن چسبانده و مي گويد :

« يَا عَزِيزاً فِي عِزِّكَ فَلا أَعَزَّ مِنْكَ فِي عِزِّكَ ، أَعِزَّنِي بِعِزِّ عِزِّكَ فِي عِزّ لا يَعْلَمُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ ، أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ وَأَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ( عليه السلام ) عَلَيْكَ ، أَعْطِنِي مَا لا يُعْطِينِي أَحَدٌ غَيْرُكَ وَاصْرِفْ عَنِّي مَا لا يَصْرِفُهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ » .

سپس امير مؤمنان ( عليه السلام ) به ياران خويش فرمودند : به خدا سوگند اين اسم اكبر به زبان يوناني است كه حبيب من رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن را به من خبر داده است . او بهشت را طلب كرد و خداوند به او عنايت نمود ، او از خداوند خواست آتش را از وي بگرداند و خداوند نيز چنين كرد . ( 1 )

طاووس يماني نيز گفته است :

در دل شب مردي را ديدم كه پرده كعبه را در دست گرفته و مي گويد :

أَلا أَيُّهَا الْمَأْمُولُ فِي كُلِّ حَاجَة * * * شَكَوْتُ إِلَيْكَ الضُّرَّ فَاسْمَعْ شِكَايَتِي

أَلا يَا رَجَائِي أَنْتَ تَكْشِفُ كُرْبَتِي * * * فَهَبْ لِي ذُنُوبِي كُلَّهَا وَاقْضِ حَاجَتِي

فَزَادِي قَلِيلٌ لا أَرَاهُ مُبَلِّغِي * * * أَ لِلزَّادِ أَبْكِي أَمْ لِطُولِ مَسَافَتِي ؟

أَتَيْتُ بِأَعْمَال قِبَاح رَدِيَّة * * * فَمَا فِي الْوَرَي عَبْدٌ جَنَي كَجِنَايَتِي

أَ تُحْرِقُنِي فِي النَّارِ يَا غَايَةَ الْمُنَي * * * فَأَيْنَ رَجَائِي ثُمَّ أَيْنَ مَخَافَتِي

طاووس مي گويد : دقت كردم ديدم علي بن الحسين امام سجاد ( عليه السلام ) است . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك الوسائل ، باب استحباب التعلّق باستتار الكعبة والدعاء عندها ، ج 9 ، ح 1

2 . كافي ، ج 9 ، حديث 11057


190


درس چهل و هشتم :

مقام ابراهيم ، نماد قيام لله

محمّدتقي رهبر

مقام ابراهيم يكي از « آيات بينات » الهي است و نماز طواف نزد مقام داراي فلسفه عميق اعتقادي ، اجتماعي و تاريخي است و به همين دليل در فقه اسلامي بهويژه فقه اماميه ، نماز طواف در حج و عمره جز پشت مقام ابراهيم يا نزديك آن پذيرفته نيست ؛ چنانكه آيه كريمه : {  وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً . . . } ( 1 ) بيانگر است و روايات نيز به تبيين و تشريح آن پرداخته و فقهاي عظام بدان فتوا داده اند . در اين نوشتار نگرشي گذرا داريم به پيشينه اين سنگ تاريخي و فلسفه نمازِ طواف در جوار مقام و پاره اي احكام و ديدگاه هاي فقهي آن .

مقام و ريشه تاريخي آن

مقام ( به فتح ميم ) در لغت به معناي محل قيام و جايِ ايستادن است و در اين جا مقصود همان سنگي است كه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) هنگام بناي كعبه بر آن ايستاد و با دستياري اسماعيل ( عليه السلام ) عَلَم كعبه را برافراشتند و به روايتي ، سنگي كه حضرت ابراهيم پس از بناي كعبه بر آن ايستاد و آهنگ حج داد و مردم را فراخواند تا به طواف بيت عتيق بيايند و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 125



191


هنگام ايستادن اثر پاي او بر آن سنگ نقش بست .

آثار و اسناد تاريخي نشان مي دهد كه مقام ابراهيم در تاريخ پيشينه اي گسست ناپذير دارد . جناب ابوطالب عموي گرامي پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) در شعري به اين موضوع اشاره كرده و مي گويد :

و موطيءُ ابراهيم في الصخر رطبة * * * علي قدميه حافياً غير ناعل

« اثر پاي ابراهيم در اين سنگ پابرجاست آنگاه كه با پاهاي برهنه و بدون كفش بر آن ايستاد . »

مشخصات مقام

مقام ابراهيم ، آن گونه كه توصيف كرده اند ، سنگي است از نوع مرمر ، به رنگ سفيد مايل به زردي و سرخي ، به شكل مكعب ، با مساحت حدود يك ذراع در يك ذراع ( حدود 40 × 40 سانتي متر و يا 36 × 36 سانتي متر ) با ارتفاع بيست سانتي متر كه با پوشش از ورق طلاي خالص اطراف آن بسته شده و جاي دو پا در وسط آن ديده مي شود كه بر اثر تماس دست زائران ، اثر دقيق پاها و انگشتان آن مشخص نيست و تنها دو حفره بر جاي مانده است .

اين سنگ بر پايه اي از سنگ مرمر با قطر 36 سانتي متر قرار گرفته و با اتصالاتي از طلا بدان مهار گرديده است . مقام در داخل مقصوره اي از شيشه ، از نوع كريستال قرار گرفته و بالاي آن قبه اي كوچك است و هلالي بر فراز آن نصب گرديده است . ارتفاع اين بنا از كف زمين به سه متر بالغ مي گردد . مقام در ضلع شرقي كعبه ، تقريباً مقابل درِ كعبه مستقر است و كسي كه رو به مقام بايستد كعبه و درِ خانه را پيش روي دارد . مقام ابراهيم ( عليه السلام ) مورد توجه و احترام عمومي زائران از هر فرقه و مذهب مي باشد . هرچند در مورد نماز پشت مقام اختلاف نظريه هاي فقهي وجود دارد :

پيشينه مقام ابراهيم

هريك از مشاعر و مناسك حج را پيشينه اي است كه نشان مي دهد رمز و راز اين


192


مشاعر و مناسك ، فراتر از آن چيزي است كه در بدو امر جلب نظر مي كند ؛ از اين رو خداوند حج را مشتمل بر « آيات بينات » خوانده است : {  فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ . . . } ( 1 ) از جمله اين آيات روشن و روشنگر ، مقام ابراهيم است كه تخصيص به ذكر داده شده . مقام هرچند به ظاهر بيش از قطعه سنگي نيست كه اثر پاي انساني بر آن نقش بسته است ، امّا از نظر تاريخي اين سنگ ويژگي خاص دارد و از آن مهم تر بُعد معنوي آن است كه با اين آيات نمادين تبيين مي گردد .

نقطه آغازينِ مقام ، چنانكه در روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل شده ، بدين گونه است : « هنگامي كه خداوند به ابراهيم وحي كرد اعلام حج كند ، سنگي را كه جاي پاي ابراهيم بر آن است ، گرفت و در كنار خانه كعبه ، درست مقابل موضع كنوني مقام نهاد و بر آن ايستاد و با صداي بلند فرمان الهي را اعلام نمود و همين كه ابراهيم لب به سخن گشود ، آن سنگ تحمل وي را نداشت و دو پاي او در آن فرورفت . سپس ابراهيم پاي خود را به سختي از آن سنگ بيرون كشيد . با مرور زمان ، وقتي ازدحام مردم موجب مشقت و زحمت زائران بيت شد ، آن سنگ را از جاي پيشين به محل كنوني ( با فاصله 26 ذراع و نيم ، تقريباً سيزده متر ، از خانه كعبه ) منتقل كردند تا مطاف براي زائران خلوت شود و بدين گونه بود تا خداوند حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را به رسالت برانگيخت و آن حضرت مقام را به همان محلي برگرداند كه ابراهيم نهاده بود و بدينگونه بود تا پيامبر رحلت نمود و در زمان ابوبكر و اوايل خلافت عمر نيز بدين منوال بود تا اين كه عمر دستور داد به جهت ازدحام زائران مقام به جاي قبلي برگردانده شود . . . » . ( 2 )

از برخي روايات استفاده مي شود كه مقام ابراهيم ( عليه السلام ) از سنگ هاي بهشتي است ؛ مانند « حجرالأسود » و « حَجَر بني اسرائيل » ( 3 ) و در برخي روايات آمده است كه چون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران : 97

2 . علل الشرايع ، ص423

3 . تفسير عياشي ، به نقل از مقاله ميقات عربي ، شماره 9 ، ص192


193


آدم ( عليه السلام ) به بناي كعبه مأمور شد ، كوه ابوقبيس صدا زد : « اي آدم ، امانتي نزد من است ، يكي حجرالأسود و ديگري مقام ابراهيم و آدم آن دو را گرفت و در موضع خود در ديوار كعبه نهاد » . ( 1 )

چرا نماز طواف پشت مقام ؟

همان گونه كه از آيه كريمه : {  وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً . . . } . ( 2 ) استفاده مي شود ، محل نماز طواف بايد از مقام ابراهيم اتخاذ شود و آيه كريمه با كاربرد { . . . مِنْ مَقامَ إبْراهيمَ . . . } بيش از اين بيان نمي كند كه محل نماز بايد برگرفته از مقام ابراهيم باشد . و بدين ترتيب مقام در نماز طواف موضوعيت پيدا مي كند ، در هر جا كه قرار گرفته باشد ، خواه در جوار كعبه ؛ مانند گذشته و چه با فاصله كعبه مانند زمان حاضر . همان گونه كه حضرت صادق ( عليه السلام ) براي اثبات خلفيت به همين آيه مباركه استناد كرده است :

« لَيْسَ لاَِحَد أَنْ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ إِلاَّ خَلْفَ الْمَقَامِ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ : { . . . واتّخِذُوا مِنْ مَقامِ إبراهِيمَ مُصلًّي . . . } فَإِنْ صَلَّيْتَهُمَا فِي غَيْرِهِ فَعَلَيْكَ إِعَادَةُ الصَّلاةِ » . ( 3 )

« براي احدي جايز نيست دو ركعت نماز طواف را جز پشت مقام ابراهيم بخواند ، به دليل گفتار خداوند بزرگ : از مقام ابراهيم نمازگاه برگزينيد ، پس اگر در غير اين مكان ، اين نماز را خواندي بايد آن را اعاده كني . »

و امّا دليل بر اين كه « خلف مقام هركجا قرار گرفته باشد » براي نماز موضوعيت دارد ، روايتي است كه كليني از ابراهيم بن ابي محمود نقل كرده كه گفت : ازحضرت رضا ( عليه السلام ) پرسيدم : آيا دو ركعت نماز طواف را پشت مقام ابراهيم ، همين جايي كه امروزه قرار دارد ، بخوانم يا جايي كه در زمان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) قرار داشته است ؟ حضرت در پاسخ فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ميقات عربي ، همان ، از قصص الأنبياي قطب راوندي .

2 . بقره : 125

3 . التهذيب ، ج5 ، ص137


194


همان جايي كه امروزه قرار دارد ؛ « قُلْتُ لِلرِّضَا ( عليه السلام ) : أُصَلِّي رَكْعَتَيْ طَوَافِ الْفَرِيضَةِ خَلْفَ الْمَقَامِ حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ أَوْ حَيْثُ كَانَ عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) ، قَالَ : حَيْثُ هُوَ السَّاعَةَ » ( 1 )

مقام ابراهيم نماد قيام لله

از بعد فقهي مسأله كه بگذريم ، فلسفه اين حكم نيز شايان تأمل است ، مناسك حج سراسر تكرار و تمريني است از آن چه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) و خاندان او ، چهارهزار سال قبل در اين مكان مقدس تاريخي ، با تأسيس امّ القراي اسلام و بناي كعبه ، قبله موحدان ، انجام داده اند ، از طواف و نماز و زمزم و صفا و مروه گرفته تا عرفات و منا و قرباني و رمي جمرات و ديگر اعمال و مناسك كه هريك تذكاري است از خاطرات ابراهيم و اسماعيل و هاجر كه در جوار بيت عتيق بنيان مكتب توحيد را نهادند و نسلي را پي افكندند تا در آينده جهان ، پرچمدار آيين جهاني توحيد در لواي شريعت والاي احمدي ( صلّي الله عليه وآله ) باشند و ادامه دهند : سيره و سنت ابراهيم و خاندانش را كه در آن كوير سوزان و وادي انقطاع ، از هرچه جز خدا بود دل بريدند تا « امامت » خلق را به عهده گيرند و شايسته حمل بار امانت الهي شوند و از آن چه رنگ شرك وطغيان وجهل وجور است تبرّي جويند .

راز اين كه به نماز پشت مقام ابراهيم تأكيد شده ، همانا تأسي به خليل الله و قدم جاي قدم او نهادن است . البته نه تنها در اين نماز بلكه در همه عرصه هاي حيات توحيدي . قيام در مقام ابراهيم درحقيقت « قياملله » است ؛ يعني : بپا خاستن براي خدا و استقامت در راه تحقق آيين توحيد و نفي شرك و ستم و طغيان در هر عصر و براي هر نسل و اين قيام تا بدانجا اهميت يافت كه وارث ابراهيم خاتم النبيين ( صلّي الله عليه وآله ) مأمور شد مردم را به يك موعظه اندرز دهد و آن قيام للهِ بود : {  قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَة أَنْ تَقُومُوا للهِِ . . . } ( 2 ) به عبارت ديگر : حج كه حركتي است پر راز و رمز و پيام خود را با حركت و سكون بيان مي دارد و با شيوه نمادين ابلاغ مي كند دعوت به قيام است همان گونه كه كعبه مشرّفه « قياماً لِلنّاس » و عامل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب ، ج5 ، ص135 ؛ كافي ، ج10 ، ص282

2 . سبأ : 46


195


پابرجايي مردم است و قيام در مقام ابراهيم تذكاري است از قيام و پايداري باني كعبه توحيد و قبله موحدان كه در عصر تاريك بت گري و بت گرايي ، قهرمانانه بر بت هاي صامت و متحرك شوريد و آتش نمرودي را در اين راه به جان خريد و خانه توحيد را بنيان نهاد و در يك آزمايش بزرگ و عارفانه و با قربان كردن اسماعيل ، اوج شيدايي در برابر معبود را متجلّي ساخت و اين درسي شد براي همه رهروان توحيد و سالكان راه ابراهيم كه چگونه براي خدا قيام كنند و در توحيد ذوب شوند و از آن چه رنگ شرك و دوگانه پرستي دارد بگريزند تا امام خلق باشند ! پس حج ابراهيمي بدون قيام پشت سر ابراهيم خليل ( عليه السلام ) و نهادن قدم جاي قدم آن قهرمان توحيد مفهوم ندارد . جالب آن كه فقه شيعه نماز در مقام ابراهيم را به استناد صريح آيه كريمه قرآن و روايات صحيح الزامي مي داند و اين دقيقاً با فرهنگ تشيع همخواني دارد كه ولايت و برائت را در درون مي پرورد و قيام براي خدا و استقامت در برابر طاغوت هاي هر زمان و پرخاشگري در برابر ستمگران را در متن تعاليم خود بهويژه در مناسك حج ، كه يك عبادت با مفاهيم اجتماعي ـ سياسي است ، جاي مي دهد .

اين در حالي است كه برخي مذاهب و مكاتب فقهي ، علي رغم دلالت صريح آيه كريمه بر وجوب اتخاذ موضوع نماز از مقام ابراهيم ، آن را ضروري نمي دانند !

در بيان رمز و راز مسأله به همين مقدار بسنده كرده به پاره اي دلايل فقهي و ديدگاه ها در اين مسأله بنگريم .

ديدگاه ها در اين مسأله

چنانكه گفتيم ، يكي از واجبات عمره و حج ، نماز طواف است كه بايد پشت مقام ابراهيم اقامه شود . دليل فقهي مسأله ، كتاب و سنت و اجماع فقهاي اماميه است همچنان كه سيره جاريه مسلمين طي اعصار ، برگزاري اين نماز در مقام ابراهيم بوده است . در ميان فقهاي اماميه كمتر كسي به استحباب نماز طواف قائل شده و برخي اقوال نادر نقض اجماع نمي كند . امّا در ميان فقهاي عامه اختلاف نظر جدي وجود دارد ؛ برخي به وجوب و برخي به استحباب آن فتوي داده اند ، همان گونه كه مستندات فقهي اهل سنت


196


مي گويد ، « مالكيه و حنفيه » قائل به وجوب و دو فرقه ديگر يعني « شافعيه و حنبليه » قائل به استحباب آن ، حتي در طواف واجب اند .

از سوي ديگر اختلاف نظر در محل برگزاري نماز طواف است كه اين نيز مورد اختلاف عامه و خاصه مي باشد ، در حالي كه اكثر قريب به اتفاق شيعه معتقدند محل برگزاري آن ، پشت مقام ابراهيم ( عليه السلام ) است و به آيات و روايات استناد كرده اند .

برخي از فقهاي متقدم ، نماز نزد مقام ابراهيم را الزامي ندانسته و انجام آن را در هر نقطه اي از مسجدالحرام كافي و مجزي مي دانند . البته قائل به اين قول بسيار اندك و به قول فقها « قولِ شاذ » است كه به موجب آن اجماع اماميه را نمي توان نقض كرد . همچنان كه در مورد نماز طواف واجب عمره و حج و طواف مستحب و طواف نساء نيز پاره اي اختلاف نظريه ها به چشم مي خورد . فقهاي عامه نيز قيد مقام ابراهيم را الزامي ندانسته و به انجام نماز در هر نقطه اي از مسجد حتي حجر اسماعيل فتوي داده اند .

« گفتني است در حال حاضر هيچ يك از فقهاي شيعه قائل به استحباب نماز طواف در عمره و حج ؛ اعم از واجب يا مستحب نيستند و عموماً به وجوب آن فتوي مي دهند ، همان گونه كه فقهاي عظام قيد « مقام ابراهيم » را نيز در اين نماز الزامي مي دانند كه البته در طواف مستحب ( خارج از اعمال عمره و حج ) اين قيد وجود ندارد همچنان كه اصل نمازِ طواف نيز در طواف مستحبي ، معتبر نيست و مي توان آن را انجام نداد و يا در هر نقطه مسجد انجام داد .

نماز طواف در حال ازدحام

همان گونه كه در دو روايت سابق الذكر ديديم ، نماز طواف بايد نزديك و پشت مقام ابراهيم باشد ولي از آن جا كه نماز پشت مقام و نزديك به آن ، غالباً موجب مشقت و گاه غيرممكن است لذا هنگامي كه ازدحام مانع شود و يا براي طواف كنندگان ايجاد مزاحمت نمايد ، روايات ما اجازه مي دهد نماز طواف پشت مقام و با فاصله خوانده شود ؛ به گونه اي كه منافي با مدلول آيه كريمه نباشد كه جاي نماز را به مقام ابراهيم محدود ساخته است ؛ {  وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّي . . . } به اين مضمون روايتي است كه شيخ طوسي در


197


تهذيب مي آورد :

« عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ : رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ( عليه السلام ) يُصَلِّي رَكْعَتَيِ الْفَرِيضَةِ بِحِيَالِ الْمَقَامِ قَرِيباً مِنَ الظِّلالِ لِكَثْرَةِ النَّاسِ » . ( 1 )

« حسين بن عثمان گويد : ديدم ابوالحسن ( امام كاظم ( عليه السلام ) ) را كه دو ركعت طواف را به دليل كثرت جمعيت ، در مقابل مقام و نزديك به سايه ها برگزار نمودند . »

از اين روايت چنين استفاده مي شود كه در حال ازدحام مي توان نماز طواف را با فاصله از مقام خواند ، باتوجه به اين كه نمازگزار مقابل مقام و رو به كعبه ايستاده باشد و شايد مقصود از سايه ها ، سايه ديوارهاي عمارت اطراف مسجد باشد ، كه البته اين نيز نبايد فراموش شود كه صحن مسجد و عمارت اطراف آن در زمان امام كاظم ( عليه السلام ) با امروز تفاوت داشته و با توسعه مسجدالحرام ، ديوارها به عقب كشيده شده است ، در هر حال از روايت فوق مي توان تكليف زائران در نماز طواف ، هنگام ازدحام و مزاحمت جمعيت را روشن ساخت . در چنان وضعيتي نمازگزاران نبايد اصرار ورزند كه نماز طواف را نزديك مقام بخوانند و مزاحمت براي طواف كنندگان فراهم كنند و افزون براين ، موجب اهانت طواف كنندگان يا مأموران حرم نسبت به نمازگزاران باشد . امروزه نيز فقهاي عظام همين گونه فتوا داده و صدق پشت مقام را ، هرچند با فاصله ، در حال ازدحام كافي دانسته اند .

شايان گفتن است كه مقام براي نماز طواف موضوعيت دارد و با مسائل طواف بي ارتباط است . كساني كه محدوده طواف را به مسافت ميان كعبه و مقام مقيد ساخته اند ، از باب بيان فاصله طواف كننده با خانه كعبه است كه نبايد از 5/26 ذراع بيشتر باشد و كساني كه طواف را به اين فاصله محدود ندانسته اند ، طواف از پشت مقام ابراهيم را نيز جايز مي دانند .

خلاصه اين كه مسأله طواف و نماز ، دو بحث جداگانه اند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب ، ج5 ، ص140


198


مقام در تعبيرات مختلف ( 1 )

فقهاي ما در تعبير از محل نماز طواف سه شيوه را پيموده اند :

1 ـ بيشتر آن ها به « خلف مقام » ؛ « پشت مقام » تعبير كرده اند .

2 ـ گروه زيادي تعبير « عندالمقام » ؛ « نزد مقام » را برگزيده اند .

3 ـ جمعي ديگر عبارت « في المقام » ؛ « در مقام » را به كار برده اند .

صاحب شرايع گويد :

« يَجِبُ أَنْ يُصَلِّي رَكْعَتَي الطَّواف فِي الْمَقامِ . . . » .

« واجب است دو ركعت نماز طواف را در مقام بخواند ؛ همان جايي كه امروزه مقام قرار دارد و در جاي ديگر جايز نيست . بلي اگر ازدحام مانع بود كه در مقام بخواند پشت مقام يا يكي از دو طرف آن مي توان خواند . »

علامه در قواعد گويد :

« دو ركعت نماز طواف بايد در مقام ؛ همان جايي كه امروزه قرار دارد خوانده شود و در جاي ديگر جايز نيست ، پس اگر ازدحام مانع بود مي توان پشت مقام يا يكي از دو جانب آن خواند . »

عبارتِ دو فقيه نامبرده ( علامه و صاحب شرايع ) صراحت دارد كه آن ها از كلمه « في » ظرفيت را اراده كرده اند ؛ چرا كه مقام را به عنوان محل نماز برگزيده اند . سياق عبارت آنان نيز مؤيد اين برداشت است ؛ زيرا گفته اند : اگر به دليل ازدحام نتواند در مقام نماز بخواند ، پشت مقام يا يكي از دو طرف را انتخاب كند .

اين تعبير واكنش هاي مخالفي را از سوي فقها برانگيخته مبني بر اين كه : مقام ؛ يعني محلّ قيام حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) هنگام بناي كعبه ، قطعه سنگي بوده به شكل مكعب متساوي الأضلاع كه طول هر ضلع يك ذراع دست و تقريباً مساوي با پنجاه سانتي متر مي باشد و اين مقدار براي اقامه نماز ظرفيت ندارد . محل كافي براي نمازگزار داراي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اين بخش از نوشتار ، برگرفته از كتاب مبادي علم الفقه ، الحج ، ( صفحات 209 تا 219 ) تأليف دكتر عبدالهادي فضلي است .


199


خلقت معتدل و معمولي ، در حال ركوع ، سجود و جلوس ، پنجاه سانتي متر در صد سانتي متر است . از اين رو فقها كوشيده اند عبارت دو فقيه نام برده را به گونه اي كه قابل قبول باشد توجيه كنند . نخستين كسي كه به اين نكته توجه كرده و به توجيه آن پرداخته ، شهيد اول است كه در كتاب « دروس » مي گويد : « عمده اخبار و بيشتر سخن فقهاي ما تعبير به « الصلاة في المقام » ندارد بلكه واژه « عنده » و « خلفه » را به كار برده اند . از امام صادق ( عليه السلام ) نيز روايت شده كه فرمود :

« لَيْسَ لاَِحَد أَنْ يُصَلِّيهما إِلاَّ خَلْفَ الْمَقَامِ » .

« براي هيچ كس روا نباشد كه نماز طواف را جز پشت مقام بخواند . »

بنابراين ، تعبير « الصلاة في المقام » كه برخي فقها آورده اند ، از باب مجاز است ؛ يعني نزديك مقام كه به دليل مجاورت به اسم مقام ناميده اند ؛ زيرا قطعي است كه سنگي كه اثر پاهاي ابراهيم بر آن نقش بسته براي نماز مناسبت ندارد ؛ همچنان كه اختلافي ميان علما نيست كه جلوي مقام ايستادن و با پشت كردن به آن در حال نماز جايز نيست .

پس از شهيد اول ، « محقق كركي » نيز در « جامع المقاصد » توجيه شهيد را آورده و تأييد كرده و افزوده است : « از اين جا معلوم مي شود مقصود از مقام ، جايگاهي است كه براي نماز آماده شده كه در پشت مقام و سنگ محل پاي ابراهيم قرار دارد و هرگاه ازدحام جمعيت مانع باشد ، در پشت آن محل مي توان نماز خواند ( در گذشته بناي خاصي درنظر گرفته شده بوده كه به نمازگزاران مجال مي داد در آن محل نماز طواف را بخوانند كه در حال حاضر آن محل و بنا وجود ندارد و اطراف مقام مانند ساير نقاط مسجد است . »

بدين ترتيب گفتار محقق كركي ناظر به آن بنا در آن محل خاص در زمان ايشان بوده است .

پس از محقق كركي مرحوم نراقي نيز در « مستند » به اين نكته توجه كرده و در توضيح آن مي نويسد : « كساني كه قايل به وجوب اقامه نماز طواف در مقام ابراهيم شده اند ، مانند صاحب شرايع ، مفاد سخن از دو فرض خارج نيست و آن « پشت مقام » يا « نزد مقام » بودن است ؛ زيرا مسلّم است كه سنگ معهود محل پاي ابراهيم براي نماز


200


مناسب نيست .

بنابراين ، مقصود يكي از دو صورت است : نزد مقام كه قول دوم بود و يا در بناي مخصوصِ مهيا شده براي نماز كه پشت مقام قرار دارد كه مرجع آن ، قول اول است و اگر چيزي جز اين دو فرض باشد ادعايي است بدون دليل .

پس از اين سه فقيه بزرگوار ، علامه مظفر نيز در شرح قواعد ، ضمن تعليقه اي كه بر بحث مقام ابراهيم دارد چنين مي گويد : آن چه در گفتار جمعي از فقها آمده كه واجب است اين نماز در مقام ابراهيم خوانده شود ( في مقام ابراهيم ) ، سه احتمال در آن داده مي شود :

1 ـ سنگي كه اثر پاي ابراهيم روي آن به جاي مانده ، كه معناي حقيقي كلمه است .

2 ـ بنايي كه در آن ، سنگ مزبور قرار گرفته كه معناي عرفي آن مي باشد .

3 ـ محلي كه در نزديكي آن سنگ قرار دارد كه معناي مجازي آن است .

بعيد نيست كه احتمال سوم گسترده تر از دوم باشد و نمي توان گفت كه مصنف ( علامه حلّي ) معناي اول را اراده كرده است ؛ زيرا آن سنگ براي نماز گنجايش ندارد و در عمل ممكن نيست . معناي دوم نيز بعيد به نظر مي رسد ؛ چرا كه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اين بناي مخصوص وجود نداشته تا نماز در آن تجويز شده باشد . بدين خاطر مقام مورد اشاره در آيه كريمه ، به هيچ يك از دو معناي اول و دوم نمي تواند ناظر باشد و سزاوار است كه آن چه در آيه مباركه آمده و صاحب قواعد ، مرحوم علامه ، گفته است ناظر به معناي سوم باشد با اين خصوصيت كه نماز پشت مقام و سنگي كه در آن قرار دارد خوانده شود ، همان گونه كه امام صادق ( عليه السلام ) در روايت معاوية بن عمار فرمودند : « وَاجْعَلْهُ اِماماً » .

تحولات مقام ابراهيم

مسأله فوق الذكر ، درواقع به جايگاه مقام ابراهيم و تحولاتي كه بر آن رخ داده ارتباط دارد . از آن چه تاريخ نگاران آورده اند مي توان چنين به دست آورد :

1 ـ مقام ابراهيم ، قطعه سنگي است كه به خانه كعبه چسبيده بود و در محلي نزديك درِ كعبه ، به سمت ركن عراقي ، ميان در و حفره اي كه به حفره توبه معروف است قرار


201


داشته است .

مي گويندآن جامحلي است كه آدم ( عليه السلام ) ايستاد و از خداوند طلب مغفرت كرد و توبه نمود و خداوند توبه اش را پذيرفت .

2 ـ سپس اين سنگ از جايگاه اوليه اش به محل كنوني منتقل شد .

3 ـ اين سنگ بر اثر تماس دست ها و بوسيدن مردم ، آثار اوليه خود را از دست داده و لذا در عهد مهدي عباسي اطراف آن را با فلز طلا پوشاندند و در سال هاي بعد نيز بدين ترتيب از آن حفاظت كردند .

4 ـ سپس براي آن سنگ قبه اي ساخته شد كه در ارتفاع خاص آن سنگ قرار گرفت .

5 ـ در قرن ششم ، در نزديكي آن مصلايي بنا گرديد كه اين نمازگاه به مقام ابراهيم شهرت يافت .

بدين ترتيب ، فقهايي كه تاريخ زندگي شان به قبل از تاريخ بناي مصلا بازمي گردد ، چنين تعبير مي آورند : نماز پشت مقام يا نزد مقام خوانده شود و هركدام تعبير به « في مقام » كرده اند ، مقصودشان همان نمازگاه پشت مقام يا نزد آن بوده است ؛ همان گونه كه در گفتار مرحوم نراقي ديديم .

بنابراين ، فقهايي كه تاريخ حياتشان از قرن ششم به بعد است ؛ مانند محقّق حلّي ، صاحب شرايع ( متوفاي سال 676 ) و علامه حلّي ، صاحب قواعد ( متوفاي 726 ) به « في المقام » تعبر كرده اند و مقصودشان همان مصلايي است پشت مقام يعني سنگ مخصوص قرار گرفته است ؛ يعني نماز در اين مصلا بايد خوانده شود .

از جمله كساني كه به اين نكته اشاره كرده اند ، شهيد ثاني است در مسالك كه عبارت شرايع را توضيح داده و مي گويد : اصل مقام همان سنگ مرتفعي است كه ابراهيم ( عليه السلام ) هنگام بناي كعبه بر آن مي ايستاد و اثر پاي او در آن به جاي مانده است . اين سنگ در زمان ابراهيم به كعبه چسبيده بوده ، محاذي همان نقطه اي كه امروز قرار دارد . بعداً مردم اين سنگ را به محل كنوني منتقل و تغيير مكان دادند و چون پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مبعوث به رسالت شد ، آن را به همان محلي كه در زمان ابراهيم قرار داشت برگرداندند و بدين منوال بود تا آن حضرت رحلت نمودند و در عهد خليفه اوّل و قسمتي از دوران خليفه دوم به همان


202


حال باقي ماند تا اين كه خليفه دوم آن را به محلي كه امروزه قرار دارد برگردانيد . اين مطلبي است كه سليمان بن خالد از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده است .

ازآن پس در اطراف آن سنگ ساختماني بنا نهادند و آن را مقام ابراهيم ناميدند به تناسب هم جواري اين بنا با مقام و بر اثر كثرت استعمال ، اين محل كه مصلاي نماز بود ، به مقام ابراهيم معروف شد كه گويي « حقيقت عرفيه » است . اين مصلا همواره در عهد سلاطين دولت عثماني وجود داشت تا اين كه در دوره سلطنت سعودي در سال 1387 مصلا را برداشته و براي آن سنگ قبّه شيشه اي چند ضلعي ساختند ؛ همان گونه كه امروزه مشاهده مي شود .

باتوجه به توضيحات فوق ، ملاحظه مي كنيم كه متأخرين فقها از سال 1387هـ . ق . به بعد تعبير « پشت مقام » يا « نزدمقام » را براي محل نماز طواف برگزيده اند .

كيفيت نماز طواف

در خصوص كيفيت نماز طواف ، فقها تصريح كرده اند كه مستحب است پس از حمد ، سوره توحيد و سوره جحد ميان دو ركعت توزيع شود . قول مشهور استحباب توحيد در ركعت اول و سوره « جحد » در ركعت دوم است .

شيخ طوسي در مسأله دو قول دارد ؛ يكي به همان طريق كه گفته شد . قول ديگر به عكس آن ؛ يعني جحد در ركعت اول و توحيد در ركعت دوم .

علامه در « مختلف » به نقل سخن شيخ پرداخته كه او در كتاب « نهايه » در باب « قرائت » جحد را براي ركعت اول و توحيد را براي ركعت دوم برگزيده و در باب « طواف » عكس آن را اختيار كرده است .

علامه سپس مي افزايد : مشهور ميان اصحاب ما قول اخير است ؛ چرا كه در روايت صحيحي كه معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده چنين آمده است :

« تَأْتِي مَقَامَ إِبْرَاهِيمَ فَتُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ وَاجْعَلْهُ أَمَاماً وَاقْرَأْ فِيهِمَا بِسُورَةِ التَّوْحِيدِ {  قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ } وَ فِي الرَّكْعَةِ الثَّانِيَةِ {  قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ }


203


ثُمَّ تَشَهَّدْ وَاحْمَدِاللَّهَ وَأَثْنِ عَلَيْهِ وَصَلِّ عَلَي النَّبِيِّ ( صلّي الله عليه وآله ) وَاسْأَلْهُ أَنْ يَتَقَبَّلَ مِنْكَ . . . » . ( 1 )

مستحبات

مستحب است پس از نماز طواف ، خداي تبارك و تعالي را حمد و ثنا گويد و بر محمد و آل محمد صلوات و درود بفرستد و اين دعا را بخواند :

« اَللّهُمَّ تَقَبَّلْهُ مِنِّي وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي » .

« الْحَمْدُللهِِ بِمَحَامِدِهِ كُلِّهَاعَلَي نَعْمَائِهِ كُلِّهَا حَتَّي يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إِلَي مَا يُحِبُّ رَبِّي وَيَرْضَي اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَقَبَّلْ مِنِّي وَطَهِّرْ قَلْبِي وَزَكِّ عَمَلِي » .

و در روايت ديگر است كه بگويد :

« اَللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أَنْ أَتَعَدَّي حُدُودَكَ وَاجْعَلْنِي مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَيُحِبُّ رَسُولَكَ وَمَلائِكَتَكَ وَعِبَادَكَ الصَّالِحِينَ » .

آنگاه به سجده رود و در حال سجده بخواند :

« سَجَدَ وَجْهِي لَكَ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا إِلَهَ إِلاّ أَنْتَ حَقّاً حَقّاً الأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْء وَالآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْء هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ غَيْرُكَ فَاغْفِرْ لِي فَإِنِّي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلَي نَفْسِي وَلا يَدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تهذيب ، ج5 ، ص136



| شناسه مطلب: 76255