بخش 15

درس پنجاه و نهم : جدال در حج جدال در قرآن مفهوم لغوی جدال نظر مفسّران درباره « جدال در حج » احادیث وارده در زمینه جدال احادیث اهل بیت نظریات فقها در مورد جدال در حج بررسی سیاق آیه نتایج این بحث حج رسول الله ( صلّی الله علیه وآله )


341


درس پنجاه و نهم :

جدال در حج

سيد محمّد باقر حجّتي

جدال در قرآن

كلمه جدال و مشتقّات آن در چند جاي قرآن آمده است . بررسي اين موارد نشان مي دهد كه در عين وحدت مفهومي اين كلمه در هر يك از موارد ، خصوصيّاتي وجود دارد كه به اين كلمه در هر مورد مفهوم ويژه اي بخشيده است .

قرآن در اين آيات ، بيشتر روي انگيزه جدال تكيه نموده و آن را معيار قرار داده است . قبل از بررسي مفهوم « جدال » در آيه {  لا جِدالَ فِي الْحَجِّ } لازم است اين موارد را بررسي كنيم ؛ زيرا كه قرآن خود ، مبيّن خويش است و « بَعضُهُ يُصَدِّقُ بَعْضاً » ( 1 ) و « بَعضُهُ يُفَسِّرُ بَعضاً » . ( 2 )

1 ـ {  وَلاَ تُجَادِلْ عَنْ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ . . . } . ( 3 )

« هرگز بخاطر مردمي كه به خود ظلم مي كنند جدال مكن . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه ، خ 18

2 . نكـ : مقدّمه تفسير الميزان .

3 . نساء : 107


342


جدال در اين آيه و مشابه آن ، مانند : {  هَا أَنْتُمْ هَؤُلاَءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَنْ يُجَادِلُ اللهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلا } ( 1 ) به معناي نوعي گفتگو و مشاجره لفظي به منظور حمايت و دفاع متعصّبانه و كوركورانه آمده است . و به همين دليل مورد نهي واقع شده و پيامبران ، و نيز همه مردم ، از اين شيوه سخن گفتن ، ممنوع شده اند .

منع از جدال در چنين مواردي ، به خاطر آن است كه هدف و انگيزه نادرست و ناشايست دارد . مخاصمه و مشاجره كردن با مردم با ايمان و يا بي تقصير ، به خاطر كساني كه خود به خويشتن ظلم مي كنند و راه ناصواب مي پيمايند ، كاري است بيهوده ، بلكه نادرست و ظلمي است مضاعف .

2 ـ {  وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللهِ بِغَيْرِ عِلْم وَلاَهُديً وَلاَكِتَاب مُنِير } ( 2 )

« برخي از مردم ، بدون آن كه اطلاع و علمي داشته باشند و يا از راه صحيح و كتاب روشنگري پيروي نمايند ، درباره خدا به جدال مي پردازند . »

در اين آيه ، جدال از آن جهت مورد نكوهش قرار گرفته است كه منشأ آن جهل و عدم استناد به منبع قابل اطمينان ( وَلا هُديً ولا كتاب مُنير ) بوده است . بي شك ، هر نوع مشاجره و مخاصمه و بحث و جدلي كه از روي بي اطّلاعي و ناداني و بدون در دست داشتن دليل و مدرك معتبر باشد ، مردود و محكوم مي باشد . مشابه اين آيه است آياتي چون :

{  وَمِن النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللهِ بِغَيْرِ عِلْم وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَان مَرِيد } ( 3 )

« از ميان مردم كساني هستند كه بدون علم درباره خدا به جدال مي پردازند و از هر شيطان طغيانگر پيروي مي كنند . »

{  وإنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ اِلي اَوْليائِهِم لِيُجادِلُوكُم } . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء : 109

2 . حج : 8

3 . حج : 3

4 . انعام : 121


343


« شيطان ها به هواداران و دوستان خود مطالبي را القا مي كنند تا با شما به جدال بپردازند . »

3 ـ {  إنَّ الَّذينَ يُجادلُونَ في آياتِ الله بغَير سُلْطان اَتاهُمْ اِنْ في صُدُورِهم اِلاّ كِبْرٌ ما هم بِبالِغيه } . ( 1 )

« آنها كه درباره آيات خدا به جدال برمي خيزند ، بدون آن كه برهان و سندي دريافت كرده باشند ، جز اين نيست كه در دل كبر و نخوتي دارند كه هرگز به آن نمي رسند . »

جدال در اين آيه ، به اين دليل محكوم شده است كه از تفوّق طلبي و غلبه جوييِ متكبّرانه ناشي مي گردد . و چنين حالتي با تمامي ملزوماتش ضدّ ارزش و مايه سقوط انسان و گمراهي و محروميّت وي از اعتقاد و گفتار و عمل به حقّ است .

4 ـ {  وَيَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِنَا مَا لَهُمْ مِنْ مَحِيص } ( 2 )

« آنان كه درباره آيات ما مجادله مي كنند ، مي دانند كه راه بن بستي در پيش گرفته اند . »

جدال در زمينه مشعلهاي هدايت خدا و دلايلي كه در جهان آفرينش براي هدايت به سوي خدا قرار داده شده ، از آن جهت محكوم است كه عملي بيهوده و راهي بن بست و تلاشي نافرجام است .

5 ـ {  وَجادلُوا بِالباطلِ لِيُدحِضُوا به الحقَّ } . ( 3 )

« با مستمسكي باطل به جدال پرداختند تا بدان وسيله حقّ را مغلوب سازند . »

بديهي است ، جدالي كه به منظور مبارزه با حق انجام مي گيرد و به صورت وسيله اي براي پوشاندن حقيقت و يا از ميان بردن آن ، مورد بهره برداري قرار مي گيرد ، چيزي جز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . غافر : 56

2 . شوري : 35

3 . غافر : 5


344


مايه فساد نمي تواند باشد .

6 ـ {  قَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا } . ( 1 )

« همانا ، خداوند شنيده است گفتار آن كس را كه درباره همسرش با تو مجادله مي كرد . »

هدف از اين نوع مجادله ، شكايت و مناقشه درباره كس ياچيزي است . براي ارزيابي اين مجادله ، بايد ادّعا و محتواي شكايت را بررسي نمود ؛ اگر شكايت به ناحق بود ناگزير مجادله درباره آن نيز مردود خواهد بود .

7 ـ {  مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللهِ إِلاَّ الَّذِينَ كَفَرُوا . . . } ( 2 )

« درباره آيات خدا به جدال نمي پردازند ، مگر كساني كه كفر ورزيده اند . »

كفر و پايداري در موضع كفر نوعي لجاجت و مجادله را به دنبال دارد كه خواه ناخواه محتواي آن باطل و غرض و هدف از آن حمايت از باطل مي باشد و از اين رو مردود و محكوم مي باشد .

8 ـ {  يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْس تُجَادِلُ عَنْ نَفْسِهَا } . ( 3 )

« روزي كه انسان مبعوث مي شود ، در حالي كه از خود دفاع مي كند و براي توجيه اعمال خود مجادله مي كند . »

{  وَكانَ الإنْسانُ أَكْثَرَ شَيْء جَدَلا } . ( 4 )

« انسان بيش از هر چيز به جدل مي پردازد ( تا اعمال خود را توجيه كند ) . »

اين نوع مجادله كه به منظور توجيه اعمال ناروا و در نهايت براي نفي تكليف و شانه خالي كردن از زير بار مسؤوليتها انجام مي گيرد ، بدترين شيوه جدال است كه قرآن ، آن را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجادله : 1

2 . غافر : 4

3 . نحل : 111

4 . كهف : 54


345


محكوم مي شمارد و انسان را از آن برحذر مي دارد .

9 ـ {  قالُوا يا نوحُ قَدْ جادلتَنا فَاَكْثرتَ جِدالَنا } . ( 1 )

« قوم نوح به وي گفتند : تو با ما به مجادله برخاستي و در اين جدال زياده روي كردي . »

در اين مورد ، جدال به معناي اقامه دليل و تلاش براي ابطال دلائل خصم به كار رفته كه قرآن آن را از قول مردم نوح نقل مي كند و خود آن را نفي نمي كند ؛ بلكه دلالت بر آن دارد كه نوح دست به چنين جدالي زده و محتواي جدال نوح چنان بوده كه آنان را از مقابله به مثل عاجز كرده و به استيصال كشانده بوده است .

10 ـ {  وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ } . ( 2 )

« با اهل كتاب جز از طريق بهتر مجادله ننماييد . »

اين آيه با توصيف جدال به « الَّتي هِيَ أحْسَنُ » ، در حقيقت جدال را به دو نوع تقسيم نموده است :

الف : جدال به شيوه غير حسن ، كه آيه با صراحت از به كار بردن آن در مقابل اهل كتاب منع كرده است .

ب : جدال به شيوه نيكو ، كه به مفهوم مخالف ، جواز آن از آيه استفاده مي شود .

11 ـ {  اُدْعُ اِلي سَبيلِ ربِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أحْسَنُ } . ( 3 )

در اين آيه ضمن بيان مفادِ آيه قبل ؛ يعني تقسيم بندي جدال به دو نوع حسن و غير حسن اصولا جدال حسن به عنوان شيوه مطلوب و در كنار برهان و موعظه وسيله اي براي دعوت پيام وحي و رسالت الهي تلقي شده است و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و در نهايت همه مسلمانان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . هود : 32

2 . عنكبوت : 46

3 . نحل : 125


346


متعهد ، موظف شده اند در راه دعوت به سوي راه خدا از مجادله به عنوان يك شيوه مطلوب استفاده كنند .

مفاد آيه چنين است كه اگر حكمت و موعظه امكان پذير نبود ، جدال به عنوان تنها وسيله دعوت ، واجب خواهد بود . با توجه به اين اصل ، مي توان گفت كه مجوز واقعي جدال در دعوت به سوي خدا و راه خدا در حقيقت همان اصالت و حقانيت محتواي جدال و هدف آن مي باشد كه چيزي جز دعوت به خدا و راه خدا نيست .

12 ـ {  فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ . . . } . ( 1 )

« پس در حج ، رفث و فسوق و جدالي نيست ( و زائر بيت الله الحرام نبايد خود را به اين سه عمل آلوده كند ) . »

جدال در اين آيه ، كه مورد بحث ما در اين بررسي است ، به قرينه دو كلمه « رفث » و « فسوق » كه در رديف همديگر آمده و نيز با توجه به آيات ديگر ، نمي تواند به مفهوم مطلق و عام باشد و همچنين شامل « جدال بالّتي هي احسنُ » گردد . ( 2 )

مفهوم لغوي جدال

واژه « جدال » در لغت داراي مفهوم وسيعي است كه معاني متفاوتي را شامل مي گردد . بسياري از لغوي ها ، جدال ، مجادله ، منازعه ، مشاجره و مخاصمه را به يك معنا گرفته اند و وقتي گفته مي شود « جدلتُ الحبلَ » مفهومش آن است كه ريسمان را محكم بستم و معناي « جادلت الرجل » آن است كه او را بر زمين افكندم . و هر چيز به هم پيچيده اي را مجدول مي گويند و ريشه همه اين معاني ، پيچيدن و بافتن است و جدال به همين معنا است . ( 3 )

در « مجمع البحرين » آمده است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 197

2 . براي بررسي كامل اين مطلب ، اقوال مفسّران و فقها در اين باره ملاحظه شود .

3 . التبيان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص165


347


« جدل » اسمي است از جدال و « جدال » عبارت است از مقابله دليل با دليل . گاهي « جدل » با لجاجت و خصومت همراه مي شود « لا جِدالَ في الحج » ؛ يعني با مستخدمين و همراهان نبايد مِراء كرد ؛ مثلا يكي به ديگري بگويد : « فردا براي حج حركت مي كنيم » و ديگري بگويد « نه بلكه پس فردا سفر را آغاز مي كنيم » يا يكي بگويد : « حج من صحيح تر از حج تو است . » و « مجدّل » به معناي نعشي است كه بر زمين افتاده باشد . ( 1 )

در « لسان العرب » مي گويد :

« جدل » محكم بستن و محكم پيچيدن و تابيدن را گويند و از اين روست كه به لجام ناقه « جديل » گفته مي شود و به زمين سخت نيز « جداله » مي گويند . به مردي كه در جدل قوي باشد ، « جدل » گفته مي شود و « جدل » اسمي است كه به معناي زياده روي در خصومت به كار مي رود . ( 2 )

برخي گفته اند :

« جدال » بر وزن فِعال از « مجادله » مشتق شده و « مجادله » نيز از « جدل » كه به معناي تابيدن و پيچيدن است . و گفته شده : « جدل » مشتقّ از « جداله » است كه به معناي زمين است ، گويا هر يك از دو طرفِ مجادله ، مي خواهند ديگري را بر زمين افكنند . ( 3 )

راغب گويد :

« جدال » گفتگو بر سبيل منازعه و برتري جويي بر يكديگر است و ريشه جدل از « جدلت الحبل » است كه به معناي محكم كردن ريسمان و تابيدن آن است ، گويي هركدام از دو مجادله كننده مي خواهد ديگري را از رأي و اعتقادش بپيچاند . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البحرين ، ج5 ، ص336 ( چاپ مكتبه مرتضوي ) .

2 . لسان العرب ، ج11 ، ص103

3 . الجامع لأحكام القرآن ، ج2 ، ص410

4 . مفردات ، ص89


348


نظر مفسّران درباره « جدال در حج »

زمخشري قرائت ابوعمرو و ابن كثير را كه « رفث و فسوق » را مرفوع و جدال را منصوب خوانده اند ، چنين تعليل و تفسير مي كند ( 1 ) :


حرف « لا » در دو مورد اوّل به معناي نهي است ، گويي گفته شده : « فَلا يكوننَّ رفثٌ ولا فسوقٌ . » ولي در مورد سوّم به معناي نفي خبري است بدين معنا كه « لا شكّ ولا خلاف في الحجّ » زيرا قريش در ايام حج با قبائل ديگر مخالفت مي كردند . هنگامي كه ديگران در عرفات بودند آنان در مشعر وقوف مي كردند و گاه يك سال ايام حج را جلو مي انداختند و سال ديگر به تأخير مي افكندند و اين همان « نسيء » است كه قرآن از آن ياد مي كند . اسلام ، حج را در وقت واقعي آن تثبيت نمود و وقوف به عرفه را به زمان اصلي برگرداند و خداوند خبر داد كه ديگر اختلاف و جدالي در حج باقي نماند .

زمخشري پس از اين استدلال مي گويد :

بنابر اين آنچه كه مورد نهي قرار گرفته ، رفث و فسوق است نه جدال . و بر اين مبنا مي توان به حديث نبوي استدلال نمود : « مَن حَجَّ فَلم يرفثْ ولم يفسقْ خرجَ كَهيئته يومَ ولدتْه أمُّهُ . » مي بينيم در اين حديث جدال ذكر نشده است .

گويا زمخشري به اين حديث برخورد نكرده بود كه از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده اند :

« وَالّذي نَفْسي بِيَدِهِ ما بَين السَّماء وَالأرضِ من عَمل أفضلَ منَ الجهادِ في سَبيل اللهِ أو حَجَّة مبرورة لا رفثَ وَلا فُسوقَ وَلا جِدالَ . » ( 2 )

و از سوي ديگر ، معناي خبر در « لا جدال » با اختلاف نظري كه در مسائل مختلف حج در ميان فقها وجود دارد ، سازگار نيست .

منقول از ابن عباس و ابن جبير و سري و قتاده و حسن و عكرمه و زهري و مجاهد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير الكشّاف ، ج1 ، ص347

2 . تفسير الجامع لاحكام القرآن ، ج1 ، ص408


349


و مالك ، آن است كه معناي « رفث » همبستر شدن است ، و عبدالله بن عمر و طاوس و عطا و ديگران « رفث » را به معناي زشتگويي با زنان تفسير كرده اند . برخي نيز « رفث » را به معناي هر سخني دانسته اند كه نوعي بيانگر روابط جنسي زن و مرد باشد .

ابوعبيده گفته است :

« رفث » به معناي سخن لغو است و ابن عربي « لا رفث » را به معناي نفي مشروعيت دانسته و مفهوم آيه را مشابه معناي آيه « لا يَمسُّهُ اِلاّ المطهّرونَ » شمرده است . ( 1 )

از ابن عباس و عطا و حسن و ابن عمر و جماعتي ديگر نقل شده : « فسوق » به معناي « بجا آوردن معاصي در حال احرام » است . و ابن زيد و مالك گويند : « فسوق » قرباني كردن براي بتها است ، به همان معنا كه در آيه {  وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللهِ . . . } آمده است . و ضحاك « فسوق » را به معناي « تنابز بالالقاب » ؛ به يكديگر لقب زشت دادن تفسير كرده است ، آنگونه كه قرآن مي گويد : { . . . بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ . . . } ( 2 ) و ابن عمر مي گويد : فسوق ناسزاگويي است ( سباب المُؤمنِ فُسُوقٌ ) . ( 3 )

قرطبي در تفسير جدال ممنوع ، شش قول را از مفسّران بزرگ نقل مي كند :

1 ـ ابن مسعود ، ابن عباس و عطا برآنند كه جدال به معناي مِرائي است كه موجب خشم ديگري گردد و سرانجام به ناسزاگويي منتهي شود . و امّا مذاكره علمي و اظهار نظر ، مورد نهي قرار نگرفته است .

2 ـ قتاده گويد : جدال همان ناسزاگويي است .

3 ـ ابن زيد و مالك بن انس گويند : جدال در آيه ، به معناي اين است كه مردم اختلاف كنند كدام به وقوف ابراهيم رسيده و حج كدام مشابه حج ابراهيم بوده است ؛ آن گونه كه در جاهليت در اين زمينه به جدال مي پرداختند . بنابر اين معنا ، « لا جدال » ؛ يعني در مواضع حج اختلافي نيست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير الجامع لاحكام القرآن ، ج1 ، ص407

2 . حجرات : 11

3 . تفسير الجامع لاحكام القرآن ، ج1 ، ص408


350


4 ـ نفي جدال در زمان حج ؛ مجاهد گويد : نفي جدال در ماه هاي حج ، همانطور كه عرب درباره نسيء اختلاف مي كردند . و چه بسا كه حج را در غير ماه ذي الحجه بجا مي آوردند .

5 ـ محمد بن كعب قرظي را عقيده بر آن است كه جدال به اين معناست كه يكي به ديگري بگويد حج من مورد قبول تر و صحيح تر از حج تو است و ديگري نيز مشابه آن را اظهار كند .

6 ـ جدال به معناي فخرفروشي به پدران است .

قرطبي ، پس از نقل اقوال ، نظريه چهارم را تقويت كرده و آن را « اصحّ ماقيل » دانسته است . و اين حديث نبوي را دليل صحّت آن شمرده است كه :

« اِنَّ الزَّمانَ قَد اسْتَدارَ كَهَيئتهِ يَومَ خَلَقَ اللهُ السَّمواتِ وَالأرضَ » .

و سپس اين حديث را چنين تفسير كرده كه امر حج به همان حالت اوليه خود برگشته و ديگر تغييري در آن نبايد داد . ( 1 )

فخر رازي مي گويد :

« جدال » بر وزن فِعال ، از مجادله است و ريشه آن از معناي تاباندن است ؛ زيرا هر كدام از طرفين جدال سعي مي كند ديگري را از رأيش بتاباند . و اما « فسوق » به معناي خروج از حدود شرع است . آنگاه اقوال مفسّران را در معناي جدال ممنوع در حج ، بيان مي كند و سپس نظريه قاضي را مورد تحسين قرار مي دهد .

قاضي گفته است :

هرگاه « لا جدال » را بر نفي جدال حمل كنيم ، معناي آن چنين مي شود كه با هيچ نوع اختلافي سازگار نيست ؛ زيرا جدال به مثابه ضد است براي حج و مانع از صحت آن است . بنابر اين معنا ، بايد آيه را چنين تفسير كرد كه عمل زناشويي و زنا و شك بردن در حج موجب بطلان حج است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير الجامع لاحكام القرآن ، ج1 ، ص410


351


وي پس از بررسي اقوال ديگر در زمينه آيه ، مي گويد :

برخي بحث و استدلال و اظهار نظر و جدال در حج را مذموم مي شمارند و براي آن چند دليل مي آورند :

نخست ، آيه « لا جدال » را ذكر مي كنند . ولي اگر چنين باشد ، بايد جدال در دين ، اطاعت و راهي بر معرفت خدا نباشد .

دوّم : آيه شريفه { . . . مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ } . ( 1 )

زيرا خداوند آنان را به خاطر اين كه اهل جدل هستند ، مورد نكوهش قرار داده است .

سوّم : آيه شريفه {  وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ } . ( 2 )

در اين آيه از منازعه و خصومت نهي شده است كه اين خود ، معناي جدال است .

آنگاه مي گويد :

متكلّمان بر اين اعتقادند كه جدال در دين عبادت بزرگي است و بر اثبات اين حرف خود به آيه شريفه : {  اُدْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ } ( 3 ) استدلال كرده اند و همچنين به گفتار مشركان در برابر نوح كه گفتند {  يا نُوحُ قدْ جادَلْتَنا فَأكْثَرْتَ جِدالَنا } . ( 4 ) استدلال كرده اند . و جدال نوح بي شك براي تثبيت دين و بيان اصول شريعت بوده است .

سپس به روايات مربوط به جدال پرداخته ، چنين نتيجه مي گيرد كه :

جدال نكوهيده ، جدالي است كه براي تقرير باطل و به منظور اهداف مادي ؛ از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . زخرف : 58

2 . انفال : 49

3 . نحل : 125

4 . هود : 32


352


قبيل كسب مال و جاه باشد و جدال پسنديده آن است كه انگيزه آن تقرير حقّ و دعوت به راه خدا و دفاع از حريم مقدس دين خدا باشد . ( 1 )

شيخ طوسي در تفسير گرانقدر خود مي گويد :

« رفث » نزد علماي شيعه به معناي همبستر شدن است كه اين نظريه مطابق با نظر ابن مسعود و قتاده است و ريشه آن زشتگويي است ، و سپس آراي مختلف را در زمينه « رفث » مي آورد و « فسوق » را به معناي كذب تفسير مي كند و آنگاه ترجيح مي دهد كه « فسوق » به معناي همه معاصي ، كه محرِم از آن نهي شده ، تفسير شود و نظر عبدالله بن عمر را مطابق آن مي شمارد . و « جدال » را به تأكيد كلام با قَسَم « لا والله ، بلي والله » معنا مي كند ، چه در سخن راستگو باشد يا به دروغ سوگند ياد كند . ( 2 )

علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي گويد :

« رفث » همه نوع سخني است كه براي تفهيم مسأله زناشويي بر زبان آورده مي شود و « فسوق » خروج از قلمرو اطاعت خدا است و « جدال » همان مِراء در كلام است . ليكن احاديث ، « رفث » را به معناي همبستر شدن و « فسوق » را به معناي كذب و « جدال » را به گفتن « لا والله » و « بَلي والله » تفسير كرده است . ( 3 )

احاديث وارده در زمينه جدال

جابر بن عبدالله از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل مي كند :

« من قضَي نُسُكَهُ وَسلِم الْمُسْلِمُونَ مِن لسانِهِ وَيَدِهِ غُفِر لهُ ما تَقَدَّم مِنْ ذَنْبِهِ » . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . التفسير الكبير ، ج5 ، ص164-167

2 . التبيان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص164

3 . الميزان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص80

4 . تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص 238


353


« كسي كه مناسك او تمام شود در حالي كه مسلمانان از زبان و دست او سالم باشند ، خداوند گناهان گذشته او را مي آمرزد . »

برخي با استدلال به اين حديث مي گويند : هر نوع سخني كه در حج موجب اذيت و ناراحتي زائران بيت الله الحرام گردد ، حرام است .

ولي لحن اين حديث امتنان است و در مقام بيان حكم تحريم نيست و الزام ، آنگونه كه از آيه استفاده مي شود ، از اين حديث قابل استنباط نيست .

بيهقي از ابن عباس نقل مي كند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« الرَّفث : الاِعرابةُ والتعريضُ للنِّساءِ بالجِماعِ ، والفُسُوق : المَعاصي كلُّها والجِدالُ : جِدالُ الرَّجلِ صاحبَهُ » . ( 1 )

« رفث فحش دادن و همبستر شدن با زنان ، و فسوق همه معاصي ، و جدال گفتگوي خصمانه با رفيق است . »

بيهقي در روايت ديگر از ابن عباس نقل مي كند :

« الجِدالُ : المِراءُ وفي لفظ : أنْ تُماري صاحبَكَ حتّي يُغضِبَكَ أَوْ تُغْضِبَهُ » . ( 2 )

اسماء ، دختر ابوبكر نقل مي كند :

با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سفر حج همراه بوديم . ابوبكر در انتظار غلامش بود تا اين كه غلام آمد ولي مركب را با خود نياورد . ابوبكر از او پرسيد مركبت كجاست ؟

پاسخ داد : در سايه براي استراحت گذارده بودم كه گم شد . ابوبكر خشمگين شد و گفت : يك مركب با تو بود ، آن را هم گم كردي ؟ ! سپس شروع كرد به زدن .

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه صحنه را مشاهده مي كرد با تبسّم فرمود : اين مُحرِم را بنگريد چه مي كند ! ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الدرّ المنثور ، ج1 ، ص219

2 . همان .

3 . تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص238


354


در حديث ديگر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده كه فرمود :

« ما اُوتِيَ الْجَدَلَ قومٌ إلاَّ ضلُّوا » . ( 1 )

« هيچ ملتي دچار جدال نشدند ، مگر آن كه گمراه گشتند . »

در روايت ديگر آمده است :

« الجِدالُ ، المراء والملاحاة » . ( 2 )

« جدال ، مراء و گفتگوي خصمانه است . »

بيهقي احاديثي نقل مي كند كه جدال را به معناي دشنام دادن و نزاع كردن و اختلاف در مسأله حج تفسير كرده است . ( 3 )

احاديث اهل بيت ( عليهم السلام )

معاوية بن عمار از امام صادق  ( عليه السلام ) نقل مي كند :

« إِذَا أَحْرَمْتَ فَعَلَيْكَ بِتَقْوَي اللَّهِ وَذِكْرِ اللَّهِ وَقِلَّةِ الْكَلامِ إِلاّ بِخَيْر فَإِنَّ تَمَامَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ أَنْ يَحْفَظَ الْمَرْءُ لِسَانَهُ إِلاّ مِنْ خَيْر كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ » وَالرَّفْثُ الجِماعِ ، والفسوقُ : الكِذبُ والسّبابُ ، والجِدالُ : قولُ الرَّجلِ : « لا واللهِ ، بَلي واللهِ » . ( 4 )

« هنگامي كه محرم شدي ، بر تو باد تقواي خدا و همواره به ياد خدا باش و كمتر سخن بگو ، مگر درباره امر خير ؛ زيرا وقتي حج و عمره كامل مي شود كه محرم زبان خود را جز از خير باز دارد ؛ چنانكه خدا فرمود كسي كه در ماه هاي حج ، فريضه حج بر او واجب شد ( محرم شد ) پس بايد از رفث و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . لسان العرب ، ج11 ، ص105 ؛ مجمع البحرين ، ج5 ، ص335 ( چاپ مرتضوي ) .

2 . الدرّ المنثور ، ج1 ، ص219

3 . الدرّ المنثور ، ج1 ، ص219

4 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ص108 ؛ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص219


355


فسوق و جدال اجتناب كند . رفث ، همبستر شدن با زنان است و فسوق ، دروغ گفتن و دشنام دادن است و جدال ، گفتن « لا والله ، بلي والله » مي باشد .

در روايت ديگري از معاوية بن عمار آمده :

« اتَّقِ الْمُفَاخَرَةَ وَعَلَيْكَ بِوَرَع يَحْجُزُكَ عَنْ مَعَاصِي اللهِ » . ( 1 )

« از فخرفروشي اجتناب كن و بر تو باد به ورع و تقوايي كه تو را از معاصي خدا بازدارد . »

مشابه اين معنا در روايات ديگر نيز آمده است و مفاد همه اين روايات را مي توان چنين خلاصه كرد :

جدال ، آن نوع مشاجره لفظي است كه معمولا موجب لجاجت و تهييج خشم و ارتكاب محرماتي مانند آزار رساندن ، دشنام دادن ، فخرفروشي كردن ، و ديگر اموري است كه در شريعت اسلام ممنوع است .

در روايت ابوبصير ( ليث بن بختري ) از امام صادق ( عليه السلام ) اين مطلب با صراحت آمده است :

سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُرِيدُ أَنْ يَعْمَلَ الْعَمَلَ فَيَقُولُ لَهُ صَاحِبُهُ وَاللَّهِ لا تَعْمَلْهُ فَيَقُولُ وَاللَّهِ لاََعْمَلَنَّهُ فَيُخَالِفُهُ مِرَاراً يَلْزَمُهُ مَا يَلْزَمُ الْجِدَالَ قَالَ : لا إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا إِكْرَامَ أَخِيهِ إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ مَا كَانَ فِيهِ مَعْصِيَةٌ » . ( 2 )

« پرسيدم : محرم مي خواهد كاري را انجام دهد ، رفيقش به او مي گويد : به خدا سوگند تو اين كار را انجام نخواهي داد و او مكرر سوگند مي خورد كه انجام مي دهم ، آيا كفاره جدال بر او واجب مي شود ؟ امام صادق در پاسخ فرمود : نه ؛ زيرا منظور وي از اين سوگند ، نوعي احترام به برادر ايمانيش مي باشد و كفاره زماني واجب مي شود كه با سوگند ، معصيت خدا را انجام دهد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان ، ص109

2 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ص110


356


نظريات فقها در مورد جدال در حج

برخي گفته اند :

فقهاي اهل سنّت هر نوع مخاصمه با همراهان و خدمتگزاران و امثال آنان را در حج حرام مي دانند و بر اثبات اين سخن خود ، به اطلاق آيه « لا جِدالَ فِي الْحَجِّ » تمسّك مي جويند . ( 1 )

ولي با توجه به نظرياتي كه از مفسّران اهل سنت نقل كرديم ، مي توان در اين نسبت شك كرد ؛ زيرا :

اوّلا : همه علماي اهل تسنّن در مفهوم جدال متّفق القول نبوده اند .

ثانياً : همگي بر يك قول در زمينه معناي كلمه « لا » اتّفاق نداشته اند . با وجود اين همه اقوال ، چگونه مي توان حرمت هر نوع مشاجره و مخاصمه را به همه فقهاي اهل سنّت نسبت داد ؟ !

به فرض اين كه اين نسبت درست باشد ، جدال در اين فتوا به مخاصمه با همراهان و خدمتگزاران و امثال آن تفسير شده است و اين ، هيچ رابطه اي با آنچه كه در ايّام حج از حجاج ايراني سر مي زند ، ندارد ؛ زيرا شعارها و حركتهاي دسته جمعي حاجيان ايراني ، در رابطه با برائت از مشركين و متجاوزان به حقوق مسلمانان و در راه احياي اصول فراموش شده شريعت است و هرگز با مسلمانان به مخاصمه برنمي خيزند .

بيشتر فقهاي شيعه ، جدال را به معناي گفتن « لا والله ، بلي والله » تفسير كرده اند كه با انجام آن كفاره اي بر مُحرِم واجب مي شود . ( 2 ) فقهاي شيعه مدّعي هستند كه در اين مورد ، گرچه معناي لغوي جدال وسيعتر از مفهوم فقهي آن است ولي تضييق معناي جدال از باب حقيقت شرعيه است . ( 3 )

فقهاي شيعه در اين امر اختلاف كرده اند كه آيا گفتن اين سوگند ، اگر از روي صدق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص644

2 . جواهر الكلام ، ج18 ، ص359

3 . همان .


357


باشد هم گناه محسوب مي شود يا امري است مباح كه فقط در حج موجب كفّاره است . ايشان ، با وجود اتفاق نظر در اصل حكم ، در خصوصيات آن اختلاف كرده اند و شش نظريه در كلامشان ديده مي شود . ( 1 )

بررسي سياق آيه

براي بررسي « نهي از جدال در حج » ، كه مفهوم آيه « لا جدال في الحج » است ، بايد قسمت قبلي آن را به دقّت مورد مطالعه قرار داد :

{  الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر يَعْلَمْهُ اللهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَي وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الاَْلْبَابِ * لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّكُمْ . . . } . ( 2 )

با تدبّر در دو قسمت قبل و بعد آيه ، مي توان مفهوم واقعي جدالِ ممنوع در حجّ را به دست آورد . اين بررسي را با ذكر چند نكته دنبال مي كنيم :

1 ـ زمان حج و ماه هاي چهارگانه حرام در شريعت اسلام ، به همان صورت اوليّه تثبيت شده و در آن تغييري داده نشده است . و حج ، در همان ماه هايي كه در ميان قبايل عرب در جاهليت شناخته شده بود ، تقرير شد . در حديث آمده است :

« الحُرُماتُ خمسٌ : البَيتُ الحرامُ والمَسجد الحرامُ والبلدُ الحرامُ وَالأشهرُ الحرامُ والحُرُم » . ( 3 )

بيت الله الحرام ، مسجدالحرام ، شهر حرام ، ماه هاي حرام و حرم ، همان پنج چيز محترمي است كه از ميان ديگر امور محترم ، داراي اهميت ويژه اي است . اين حرامها ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نكـ : به كتاب الحج ، ج3 ، ص184-182

2 . بقره : 194 و195

3 . تفسير الكشّاف ، ج3 ، ص154 ؛ تفسير الكبير ، ج23 ، ص31


358


همان است كه در آيه آمده است :

{  ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ } ( 1 )

« كسي كه حرمات را تعظيم نمايد ، نزد خدا براي او بهتر است . »

معناي اين كه حج بايد در ماه هاي حرام انجام گيرد ، آن است كه حج در غير ماه هاي چهارگانه صحيح نيست ، و اين به دليل احترام خاصّي است كه ماه هاي حرام از آن برخوردار است .

بنابر اين ، آنچه در حج حرام است ، به دليل احترامي است كه از تعظيم حج و ماه هاي حرام ناشي مي گردد . اما اگر كاري كه در حج انجام مي گيرد مصداق خير نزد خدا و متناسب با حرمت حج و احترام ماه هاي حج باشد ؛ مانند امر به معروف ، نهي از منكر ، مذاكره علمي ، اقامه شعائر ، احياي اصول اسلام ، اظهار ولا و دوستي نسبت به خدا و رسول و اولياي خدا ، تظاهر به برائت نسبت به مشركين و دشمنان خدا ، طرح مسائل و مشكلات اسلام و مسلمانان ، دعوت به وحدت و اتحاد و احياي حج ، آنگونه كه خدا و رسول خدا خواسته است ، بي شك از نوع جدال ممنوع نخواهد بود .

2 ـ التزام به حج ، التزام به همه لوازم آن را به دنبال دارد ، آنگونه كه مُفاد {  فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ } مي باشد . اين التزام با احرام به وجود مي آيد و اين التزام ، عبوديت و اخلاص و تعظيم شعائر را فرض مي كند و معناي آن اين است كه محرِم در حجّ نبايد منافي روح عبوديت و اخلاص و تعظيم شعائر را انجام دهد .

جدال ممنوع ، همان شيوه اي است كه منافي اين ملزومات حج است . و امّا جدال نيكو در حج ، كه براي برقراري روح عبوديت و نفي عبوديت طواغيت و به منظور تعظيم شعائر باشد آنگونه مضمون حركتهاي نفي كننده شرق و غرب و ايادي آنها است ، بي شك از قلمرو جدال ممنوع خارج خواهد بود .

3 ـ دنباله آيه ، مقابله جالبي را بين جدالي كه شرّ است و جدال خير كه موجب تقوا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 30


359


است ، مطرح نموده است و از جدال شرّ بازداشته و به خير كه انجام وظايف و مسؤوليتها و اقامه شعائر در رأس آن قرار دارد ، ترغيب و تشويق نموده است .

مُفاد اين مقابله آن است كه حج گزار بايد به جاي كار قبيح و شرّ ، كار پسنديده و خير را انتخاب كند . اكنون بايد ديد فرياد كشيدن براي برائت از كفار و طلبيدن مرگ مستكبران و دعوت به اتحاد و استقلال ، از كارهاي قبيح و شر است ، كه جدال ممنوع باشد يا مصداق قسمت اخير آيه ، كه عمل پسنديده و خير است ؟ همچنانكه جدالي كه تبيين حق و هدايت افراد گمراه و دفاع از شريعت را نتيجه مي دهد ، نمي تواند مصداق كار قبيح و شرّ باشد .

4 ـ مُفاد { . . . وَأَتِمّوا الحجّ والعُمْرَةَ للهِ . . . } آن است كه حج و عمره بايد براي خدا باشد و هيچگونه شائبه و وابستگي به غير خدا در آن وجود نداشته باشد . اتمام در حج همان معناي اتمام در آيه : {  وَإِذْ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَات فَأَتَمَّهُنَّ } ( 1 ) و همچنين اتمام در آيه : { . . . أَتِمُّوا الصِّيامَ اِلَي اللَّيْلِ . . . } ( 2 )

و نيز مفاد آيه {  اليَوْمَ اَكْملْتُ لكُمْ دينَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي } . ( 3 ) است . اتمام در كليه اين موارد به معناي انجام عمل بطور كامل و تامّ است بطوري كه هيچ جزء و شرط و لوازم آن فروگذار نگردد .

نهي از جدال در حج ، مي تواند براي تكميل و اتمام حج باشد ، آنگونه كه در روايت معاوية بن عمار گذشت . و جدالي ممنوع است كه به جزئي يا شرطي يا يكي از ابعاد حج خدشه وارد آورد . آيا برائت از مشركين و نفرين بر دشمنان متجاوز و دعوت به وحدت و نفي سلطه اجانب ، به حج لطمه وارد مي آورد يا دقيقاً محتواي آن را تحقّق مي بخشد ؛ يعني اتمام و اكمال مي نمايد ؟ !

5 ـ در دنباله آيه ، امر به تزوّد شده و تأكيد بر آن كه بهترين زادها و توشه ها همان تقوا است و مفهومش اين است كه حج بهترين زادِ راه است و حج تزوّد و تجهيزي است براي آخرت و زندگي دنيايي . جدال ، از آن جهت ممنوع است كه فاسد كننده تقوا و آمادگي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 124

2 . بقره : 187

3 . مائده : 4


360


براي زندگي كامل دنيا و آخرت است . امّا اگر سخني يا حركتي احياكننده دنيا و آخرت امّتي ، يكجا باشد و ذلّت و نكبت را از زندگي مسلمانان دور كند و سرفرازي و استقلال و عظمت به آنان ببخشد و اصول و ارزشهاي پيام وحي را احيا كند و امت را به وحدت و عبوديت در برابر خدا و نفي بندگي و بردگي استكبار و طواغيت فراخوانَد ؛ با روح حج و تزوّد سازگار نخواهد بود ؟ !

6 ـ مفسّران گفته اند : آيه : {  تَزَوَّدُوا فَإنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي } درباره اقوامي نازل شد كه بدون زاد و توشه براي انجام حج به مكّه مي آمدند و مدّعي بودند بر خدا توكل دارند و سپس تكدّي مي كردند ، و چه بسا به مردم زور مي گفتند و اموال آنان را غصب و حقوقشان را مورد تجاوز قرار مي دادند . از اين رو ، خداوند دستور داد قبل از حج خود را آماده كنند و زاد و توشه با خود همراه بياورند ؛ بهترين زاد آن چيزي است كه با خود مي آوريد و شخصيت و حرمت خود را در برابر ديگران حفظ مي كنيد و خويشتن را از تجاوز به حقوق ديگران بازمي داريد . ( 1 )

طبري مي گويد :

گروهي از حاجيان به هنگام احرام ، زاد و توشه هاي خود را مي انداختند و آيه در ردّ عمل آنان نازل شد ؛ زيرا سفر چه براي دنيا و در دنيا باشد و يا از دنيا و در راه خدا ، ناگزير بايد با آمادگي و ساز و برگ و توشه همراه باشد و معناي اين سخن آن است كه حج آمادگي مي طلبد و آماده شدن ، از مقدّمات حج است .

بي شك آنچه را كه امروز جدال مي نامند و ما به عنوان احياي روح حج انجام مي دهيم ، نوعي تزوّد و كسب آمادگي براي رسيدن به خودكفايي و حفظ شخصيت و حيثيّت امت در جهت بريدن زنجيرهاي اسارت و وابستگي است ، تا احتياج به شرق و غرب پيدا نكنيم و به ذلت و ظلم به خود و ديگران دچار نشويم .

7 ـ خداوند ، جدال را در حج منع نموده و از سوي ديگر بسياري از داد و ستدها ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . التفسير الكبير ، ج5 ، ص169


361


منازعه و جدال را به دنبال دارد . از اين رو تصوّر مي شود كه معامله و داد و ستد نيز در حج بايد حرام باشد .

قرآن در دنباله همان آيه ، با ذكر : {  لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّكُمْ } . ( 1 ) كسب مشروع و داد و ستدي را كه براي به دست آوردن فضل الهي باشد تجويز نموده . از اين نكته به خوبي مي توان اين نتيجه را به دست آورد كه هر جدالي حرام و ممنوع نيست و فريادها و حركتهايي كه براي به دست آوردن فضل مادي و معنوي الهي و رسيدن به نتايج مشروع در گسستن وابستگيها و برائت از كفار و دعوت به اتحاد مسلمانان و بيداري امت و نفي سلطه شرق و غرب باشد ؛ نه تنها ممنوع نخواهد بود بلكه خود مصداق : {  لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلا مِنْ رَبِّكُمْ } است .

نتايج اين بحث

پس از بررسي مجموع مباحث گذشته ، بار ديگر اين پرسش را براي يافتن پاسخ صحيح و منطقي مطرح مي كنيم :

كدام جدال در حج نهي شده است ؟

آيا آنچه امروز به بركت پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به رهبري حضرت امام خميني ( قدس سره ) و گسترش آگاهي و تفقّه صحيح اسلامي و بيداري ملل مسلمان در ايام حجّ به صورت يك حركت سياسي عبادي انجام مي پذيرد .

و به پيروي از حج رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، كه در لابلاي مراسم ، روح توحيد را احيا و شرك و تشكّل سياسي مشركين را محكوم و مقهور مي نمود ، همه ابعاد حج را جامه عمل مي پوشانند .

آيا اين حركت مقدس و الهي ، جدال ممنوع است و قرآن در آيه : {  لا جِدالَ فِي الحَجِّ } از آن نهي نموده است ؟ !

بر اساس نظريّه عده اي از صاحب نظران و مفسّران بزرگ ، كه جدال در حج را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 198


362


معناي جدال در زمان برگزاري و مناسك حج تفسير نموده وبا تبيين اسلامي در اين زمينه ها گفتگو در مسائل جاهلي حج را تمام شده دانسته اند و كلمه « لا » را به مفهوم نفي گرفته اند ، اصولا اين آيه شريفه ربطي با مسائل جاري حج آنگونه كه در سؤال طرح نموديم ، نخواهد داشت . و همچنين طبق نظريه اكثر فقها و مفسران شيعه ، كه جدال ممنوع را « قسم مؤكّد » مي دانند ، موردي بر منع از اين حركت مقدّس در حج نخواهد بود .

امّا بر پايه نظريه معناي مشهور بر تفسير كلمه « لا » در « لا جدال » ؛ مانند مشابهش در « لا رفث ولا فسوق » ، به معناي نهي و حرمت جدال ، بي شكّ نمي توان آن را به معناي مطلق و شامل هر نوع مجادله و مباحثه و عمل خلاف انگيز تفسير نمود ؛ زيرا در اين صورت نقل فتاواي مختلف در مورد احكام و مناسك حج ، بلكه خود اعمال كه گاه بر اساس اختلاف نظر به صورتهاي متفاوت انجام مي گيرد ، مصداق جدال خواهد بود و اصولا شامل برخورد خشن و تحميلي حاميان و عاملان بازدارنده حركتهاي سياسي عباديِ زائران خانه خدا نيز خواهد بود . بديهي است كه امكان برگزاري حج به نحوي كه هيچگونه گفتار و عمل خلاف انگيز در آن نباشد هرگز امكان پذير نيست و هيچ مفسر و فقيهي ملتزم به آثار گسترده و حرجي « نهي از جدال » بطور مطلق نخواهد بود .

نتيجه اين بحث آن است كه تنها جدالي مي تواند مصداق آيه و حرام باشد كه به قصد ايجاد تفرقه و دشمني انجام پذيرد .

{  اَنِْ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ } . ( 1 )

{  وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَي اللهِ لَهُمْ الْبُشْرَي . . . } . ( 2 )

آنچه كه ما امروز ادّعا مي كنيم و انتظار آن را داريم ، چيز ديگري است كه از حج رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آموخته ايم و روح حج و حقيقت مراسم حج و فلسفه اين فريضه الهي ، سياسي و عبادي آن را ايجاب مي كند . و تجزيه حج و خالي نمودن اعمال حج را از آن ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نحل : 36

2 . زمر : 17


363


جز با تجربه ايمان و { . . . نُؤْمِنُ بِبَعْض وَنَكْفُرُ بِبَعْض . . . } ( 1 ) بودن امكان پذير نيست .

آنچه ما خواهان آن هستيم و در مراسم حج در عمل نشان داده ايم ، اعلان برائت از سياستهاي استكباري كفّار و مشركين و دعوت به وحدت و مقابله با تهاجم جبهه كفر و الحاد است . و كوشش ما در جهت حفظ موجوديت اسلام و مسلمانان و زمينه سازي براي حاكميت قوانين الهي و اراده خداوند بجاي حاكميت استكبار و طاغوت است . و معتقديم اين ، روح حج و فلسفه مراسم آن و از اهمّ واجبات اسلام و از وظائف ضروري و فوري و حياتي امت از هم گسيخته و به استضعاف كشانده شده اسلامي است .

حج رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در دوران اقامت در مكّه

يك بار ديگر ، منصفانه نگاهي به سيره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در دوران سيزده ساله غربت و تنهايي و مظلوميت اسلام بيافكنيم . چرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، همه ساله ، در طول مراسم حج ، مردم را به حال خويش نمي گذاشت ؟ و سعي مي كرد با تماس مداوم در مراكز تجمع حجاج با افراد و شخصيتهاي قبائل عرب ارتباط برقرار نمايد ؟ و در بازار « عكاظ » و « مجنه » و « ذي المجاز » مي گشت و با اين و آن تماس مي گرفت تا بتواند چند نفري را پيدا كند و پيامش را به گوش آنان برساند ؟ و چقدر با تأكيد مي فرمود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نساء : 150



| شناسه مطلب: 76262