بخش 16
درس شصتم : اغتنام فرصتهای معنوی حج تمرین عطوفت و رأفت یک داستان آموزنده دعا و نیابت برای دیگران وداع با حرمین تودیع با حرمین وداع با کعبه معظمه سوغات سفر هدیه حج آداب زمزم حاجی ! از مهمانی خدا چه آوردی ؟ بازگشت به وطن
364 |
درس شصتم :
اغتنام فرصتهاي معنوي حج
محمّدتقي رهبر
براي بيشتر حج گزاران توفيق تشرف ، به مكه و مدينه ، تنها يك بار اتفاق مي افتد ، اما چنانكه خصلت طبيعي آدمي است كه هر گاه نعمتي را در اختيار دارد با توهّم اينكه هميشه آن نعمت باقي است ، قدردان آن نيست و در صدد بهره گيري از آن برنمي آيد و اين نيز از توطئه هاي ابليس است تا انسان را از بركات عظيم حج محروم سازد و با هر افسون و نيرنگي كه شده رنج او را بي حاصل كند .
لذا زائر بايد بهوش باشد و شيطان را طرد كند و به اشتغالات مادي مجال ندهد كه قلب او را تسخير كند . زائر گرامي بايد توجه كند كه عرفات با آنهمه عظمت و فضيلت ، فقط يك روز است و مشعر يك شب و منا سه روز و دو شب و مكه يك يا دو هفته و مدينه كمتر از ده روز و اين مواقف ميعادگاه اولياءالله است كه حاجيان براي درك آن ، آه حسرت مي كشيدند و دولتي است مستعجل كه به سرعت سپري مي شود و شايد ديگر تكرار نگردد . كدامين غبن و خسارت بالاتر از اين كه انسان دست خالي از آن مشاهد شريفه و مواقف كريمه مراجعت كند ، همانند تشنه اي كه از لب دريا خشك لب برگردد !
به منظور اغتنام فرصت و بهرهوري از معنويت حج ، كه اساس انسان سازي است ، نخست بايد وارستگي از تعلّقات مادي را تمرين كرد . تذكّر خاطره حضرت ابراهيم و
365 |
اسماعيل و هاجر كه در حج نماد وارستگي هستند ، در اينجا بسيار سودمند است و تشريح داستان قرباني اسماعيل و قربانگاه منا درسي است براي حاجيان تا بدانند آن كس كه آهنگ ديار يار دارد ، بايد از اغيار دل بركند .
در اين داستان هر چند حكمت خداوندي ايجاب كرد ، اسماعيل قربان نشود و بماند تا نسلي موحّد از دودمان او پديد آيد و شجره پاك رسالت از آن نسل برويد و به ثمر نشيند ، اما ابراهيم و اسماعيل در اين آزمايشِ بزرگ پيروز شدند . آنها بي درنگ سر تسليم فرود آوردند و خود را براي آن فداكاري آماده ساختند و بدينسان مقصودِ اصلي تحقق يافت . چه ، مقصد اصلي ، كه در علم حق گذشته بود ، ذبح اسماعيل نبود بلكه ذبح محبت فرزند و دل از تعلّق غيرخدا تهي كردن بود كه اين به تمام معني تحقق يافت و ابراهيم با افكندن فرزند بر خاك منا و نهادن كارد بر گلوي او ، تعلّق فرزند را كه عميق ترين تعلّقات بود و به طريق اولي ساير علائق را نيز در مسلخ عشق قربان كرد .
« همينكه تسليم شدند و او را با پيشاني بر زمين افكند ، وي را ندا داديم : هان اي ابراهيم ! آن رؤيا را تصديق كردي ، آري نيكو كاران را اينچنين پاداش دهيم » ؛ { فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ * وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ } . ( 1 )
اين داستان بلنداي قلّه فداكاري را به نمايش مي گذارد . پدر پيري را نشان مي دهد كه در واپسين روزهاي زندگي خود ، فرزند جوانش را در زير آفتاب سوزان منا آن سرزمين خاموش اما پر غوغا ، روي خاك هاي داغ افكنده ، تا ميان سر و بدنش جدايي بيفكند .
نه پدر را ترديدي است و نه فرزند را امتناعي . هر دو تسليم محض اند ، اما تنها اين كارد است كه نمي برد ؛ چرا كه خليل فرمانش مي دهد و جليل نهيش مي كند و قرباني به تأخير مي افتد و ابراهيم خشمگين كارد را به سويي مي افكند تا خدايش اطمينان مي دهد كه ديگر بس است ، شما كار خود را كرديد ما نيز پذيرفتيم و اينك قرباني ديگر به فديه اسماعيل مي رسد و كار خاتمه پيدا مي كند و سنت قرباني جاودانه مي شود و نام ذبيح بر اسماعيل مي ماند ؛ چرا كه در حقيقت او ذبيح است ، ذبيحي كه با اراده خود پذيراي قربان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الصافات : 103 - 106
366 |
شدن گرديد .
زائر گرامي ! تو كه رهپوي ابراهيم خليل هستي ، تأمل كن كه رهروان قبله عشق در سرزمين آرزوها ( منا ) چگونه عمل كردند و همچنانكه در اعمال و مناسك به آنها تأسي جسته اي ، در اين كار نيز پيروي كن ، آنچه را جز خداست از دل بيرون بريز . محبت هاي مجازي را قربان كن . محشر را بياد آور كه مال و اولاد سودي ندارد و تنها قلب سليم از تو مي خواهند و بس ؛ { يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَي اللهَ بِقَلْب سَلِيم } ( 1 ) قلبي كه بي غلّ و غش باشد ، آلوده به شرك و هوا نباشد ، بل معمور به ايمان و محبت حقيقي و آكنده از مهر خدايي باشد .
تلاش كن با چنين قلبي آهنگ كوي دوست كني و چون ابراهيم در جلب رضاي محبوب ، سر از پا نشناسي ، فاني في الله شوي تا باقي بالله گردي كه سفر حج سفر از خود به خدا و از اغيار به سوي يار است . اگر توانستي چنين حالتي را در خود پديد آوري سراپا نور مي شوي به گفته حافظ :
دست از مس وجود چو مردان ره شوي * * * تا كيمياي عشق بيابي و زر شوي
از پاي تا سرت ، همه نور خدا شود * * * در راه ذوالجلال چو بي پا و سر شوي
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد * * * بالله كز آفتاب فلك خوبتر شوي
و اينجاست كه مي تواني از سفر به سوي حق بهره گيري و با توشه اي وافر به ميان خلق باز گردي ؛ چرا كه « حج سفر از خلق به حق و ازحق به خلق ، همراه باحق » است .
در چنين وضعي ، ديگر از رذيلت هاي اخلاقي اثري نمي ماند و همه فضيلت مي شود و غرض نهايي حج كه رنگ خدايي گرفتن است تحقق مي پذيرد .
بنابراين ، بر آموزش دهندگان است كه عرفان حج و سير و سلوك الي الله را كه اصل اساسي اين عبادت است ، براي زائران بيان كنند و همراه احكام و مناسك ، معارف حج را نيز آموزش دهند تا قلب ها را ، و نه تنها قالب ها را ، به حق متوجه سازند و در يك مراقبت دائمي ، بر اين مطلب تأكيد ورزند تا زائر خانه خدا خالي نرود و خالي برگردد و از عرفان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شعراء : 88 و 89
367 |
و معنويت و فضيلت ها پر شده باشد .
در چنين صورتي است كه زائر فرصت هاي گرانقدر را در حرمين شريفين به كارهاي بيهوده مادي مشغول نمي دارد و عمده اوقاتش را به ذكر و فكر و نماز و دعا و قرآن و زيارت و عبادت سپري مي كند و از آداب حرمين غفلت نميورزد .
تمرين عطوفت و رأفت
چنانكه در مباحث اجتماعي حج تبيين شده ، تحكيم روابط مسلمانان و پرورش روح نوع دوستي و چاره انديشي دردها و مشكلات جهان اسلام يكي از اهداف محوري حج است .
حج اگر آنگونه كه شايسته است تحقق پذيرد ، علاوه بر آنكه روح را در فضاي معنويت و تكامل اخلاقي و عرفاني سير و سلوك مي دهد ، روحيه انساندوستي را عمق مي بخشد و در روابط عاطفي ميان مسلمانان و پرورش رأفت و رحمت اسلامي و مواسات و ايثار ، نقش مؤثر ايفا مي كند . و اگر حج گزار با چنين ارمغان معنوي باز گردد ، آثار آن در همه جوانب حيات وي متبلور خواهد بود .
با توجه به اين نكته حساس اجتماعي است كه در روايات اهلبيت ( عليهم السلام ) اعمال خير و قضاي حوائج مؤمنان و محرومان ، با حج و عمره در كفه سنجش نهاده مي شود تا اهل ايمان ، بويژه حج گزاران توجه كنند كه ثواب و پاداش را تنها در حج و عمره نجويند بلكه بايد به فكر اعمال صالحي نيز باشند كه پاداش آن كمتر از حج و عمره نيست و بلكه گاه پاداش مضاعفي براي آنها دارد و آن تلاش در جهت رفع گرفتاري مؤمنان و درمان دردمندان و خدمت به نيازمندان جامعه است . به مثل معروف گاه مي شود كه حج در كنار خانه انسان است و او توفيق درك آن را ندارد .
ابي بصير از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « اگر من يك حج بجا آورم بيشتر دوست دارم تا بنده اي آزاد كنم و تا ده بنده بر شمرد و همچنان بر آن افزود تا به هفتاد بنده رسيد سپس فرمود : و اگر خانداني را از مسلمانان سرپرستي نمايم ، گرسنگانشان را سير
368 |
كنم ، برهنگانشان را بپوشانم و آنان را از اظهار نيازمندي بين مردم بي نياز سازم ، نزد من پسنديده تراست تا اينكه بطور مكرر حج گزارم وتا ده حج و سپس تاهفتاد حج برشمرد . » ( 1 )
مشمعل اسدي گويد : سالي به حج مشرف شدم ، پس ازبازگشت ، خدمت امام صادق ( عليه السلام ) رسيدم ، امام از ثواب حج براي من سخن گفت و پاداشي كه خداوند در دنيا و آخرت براي حج گزار قرار داده است . سپس فرمود : آيا خبر دهم تو را به چيزي كه ثواب آن بيشتر از اينهاست ؟ عرض كردم : بفرماييد . فرمود :
« بر آوردن حاجت مؤمن از حج هاي مكرّر برتر و افضل است و تا ده حج را برشمرد . » ؛ ( لَقَضَاءُ حَاجَةِ امْرِئ مُؤْمِن أَفْضَلُ مِنْ حَجَّة وَحَجَّة وَحَجَّة حَتَّي عَدَّ عَشْرَ حِجَج ) ( 2 )
و در روايت ديگر از آن حضرت است : « قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَاف وَطَوَاف حَتَّي عَدَّ عَشْراً » . ( 3 )
اين روايات كه نظير بسيار دارد ، براي اهميت پاداش خدمات انساني ، كافي است . اينها هشدار به كساني است كه همه ساله براي حج و عمره مبالغي هزينه مي كنند اما اگر امر خير و خدمت انساني پيش آيد ، تعلل و بخل ميورزند و شانه از زير بار مسؤوليت خالي مي كنند ، در حالي كه اگر كسي در پي جلب رضاي خدا و ثواب آخرت باشد ، بايد بداند كه ثواب را فقط به حج و عمره نمي دهند كه گاهي از روي دلخواه و تمايل نفساني انجام مي گيرد و اگر چنين زائري راست مي گويد چرا يكسال هزينه سفر خود را به مصرف يتيمان و مستضعفان و دردمندان نمي رساند و سير و سفر را چون با خواسته دل او موافق است بر آنها ترجيح مي دهد ؟ و گاه در يك سال بارها به سفرهاي زيارتي و سياحتي مي رود و براي ديد و بازديد سفرهايش ريخت و پاش مي كند اما اگر يك خانواده آبرومندي را ببيند كه براي اجاره خانه يا ازدواج پسر و دخترشان در سختي و عسرت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحار الانوار ، ج99 ، ص5
2 . بحار الانوار ، ج99 ، ص3
3 . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص134
369 |
باشد اينجا دست كرمش گشوده نيست !
اين است كه در برخي اعمال ، كه صورت شرعي دارد ، بايد ترديد كرد و به خداوند دروغ نگفت ، كه او بر زواياي دل انسان ها آگاهي دارد . در اينجا مناسب است به ذكر داستاني بپردازيم و سخن را به پايان بريم .
يك داستان آموزنده
« شخصي بنام عبدالجبار مستوفي حج مي رفت . او هزار دينار زر همراه داشت ، روزي از كوچه اي در كوفه مي گذشت به طور اتفاق به خرابه اي رسيد ، زني را ديد كه در آنجا چيزي را جستجو مي كرد و بدنبال متاعي بود ، ناگاه در گوشه اي مرغ مرده اي ديد و آن را زير چادر گرفت و از آن خرابه دور شد . عبدالجبار با خود گفت : اين زن احتياج دارد و فقير است ، بايد ببينم وضع او چگونه است . بدنبال او رفت تا اينكه زن داخل خانه اي شد . كودكانش پيش او جمع شدند و گفتند : اي مادر ! براي ما چه آورده اي كه از گرسنگي هلاك شديم ؟ زن گفت : مرغي آورده ام تا براي شما بريان كنم ! عبدالجبار چون اين را شنيد گريست و از همسايگان آن زن احوالش را پرسيد . گفتند زن عبدالله بن زيد علوي است . شوهرش را حَجّاج كشته و كودكانش را يتيم كرده است . مروت خاندان رسالت ، وي را نمي گذارد كه از كسي چيزي طلب كند . عبدالجبار با خود گفت : اگر حج خواهي كرد ، حجّ تو اين است . آن هزار دينار را از ميان باز كرد و به آن خانه رفت و كيسه زر را به آن زن داد و برگشت و خودش در آن سال در كوفه ماند و به سقايي مشغول شد . چون حاجيان مراجعت كردند و به كوفه نزديك شدند مردمان به استقبال آنها رفتند ، عبدالجبار نيز رفت . چون نزديك قافله رسيد ، شتر سواري ، جلو آمد و بر وي سلام كرد و گفت :
اي عبدالجبار ! از آن روز كه در عرفات ده هزار دينار به من سپردي تو را مي جويم ، زر خود را بستان ، و ده هزار دينار به وي داد و ناپديد شد . آوازي برآمد كه اي عبدالجبار ! هزار دينار در راه مابذل كردي ده هزار دينار فرستاديم و فرشته اي را به صورت تو خلق كرديم تا از برايت هر ساله
370 |
حج گزارد تا زنده باشي كه براي بندگانم معلوم شود كه رنج هيچ نيكوكاري به درگاه ما ضايع نيست » ( 1 )
غرض از نگارش اين سطور پايين آوردن منزلت حج نيست . چه ، در روايت آمده است كه اگر كسي هم وزن كوه ابوقبيس طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق كند جاي حج را نخواهد گرفت ، همچنين در تكرار حج سفارشات مؤكّدي است و خانه خدا نبايد خالي بماند و شعار بلند آوازه حج بايد جاودانه باشد ، هدف يادآوري اين نكته مهم است كه يك بعدي نبايد نگريست و راه افراط و تفريط نبايد پيمود كه حج جايي دارد و خدمت به بندگان نيازمند خدا جايي و هر يك نبايد ديگري را نفي كند و از هيچكدام نبايد غفلت ورزيد .
دعا و نيابت براي ديگران
در همين راستا و پيوند عاطفي با ديگر مسلمانان ، بر زائر است همانگونه كه در روايت تأكيد شده ، دعاهاي خود را تعميم دهد و مؤمنان را دعا كند و در اعمال مستحبي چون طواف ، عمره مفرده و حج مستحبي ، براي ديگران نيابت كند . چه اين كار نه تنها از ثواب عمل وي نمي كاهد بلكه سبب آن مي شود كه عملش مقبول و دعايش مستجاب گردد .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « اگر هزار نفر را در حج خود شريك سازي براي هر يك از آنها يك حج خواهد بود ، بدون آنكه از حج تو چيزي كسر شود » ؛ ( لَوْ أَشْرَكْتَ أَلْفاً فِي حَجَّتِكَ لَكَانَ لِكُلِّ وَاحِد حَجَّةٌ مِنْ غَيْرِ أَنْ تَنْقُصَ حَجَّتُكَ شَيْئاً ) . ( 2 )
علي بن ابراهيم از پدرش ( ابراهيم بن هاشم ) نقل مي كند كه عبدالله جندب را در موقف ( عرفات ) ديدم ، حالتي بهتر از حالت او نديده بودم . دست ها به آسمان برداشته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رحيم كارگر ، داستان ها و حكايتهاي حج ، ص39 و 40 ، از كتاب مصابيح القلوب و چند منبع ديگر .
2 . كافي ، ج4 ، ص316
371 |
يكسره اشك بر چهره اش جاري بود و بر زمين مي ريخت . همينكه مردم متفرق شدند گفتم : اي ابامحمد ! موقفي بهتر از موقف تو هرگز نديده بودم .
در پاسخ گفت : به خدا جز براي برادرانم دعا نكردم ؛ زيرا حضرت موسي بن جعفر ( عليه السلام ) مرا خبر داد كه اگر كسي پشت سر برادرش دعا كند وي را از جانب عرش ندا دهند كه :
« صد هزار برابر آنچه خواستي براي تو باد » ؛ ( ولك مائةُ ألف ضعف مثله )
و من دوست نداشتم كه صد هزار تضمين شده را رها كنم و به دعا براي خود بپردازم كه نمي دانم آيا به اجابت مي رسد يا نه ؟ ! آري در دعا نيز مردم مقدم اند .
بنابراين حج گزار بايد از حصار فرديت خارج شود و به درياي انسان ها بپيوندد تا خود نيز در اين دريا از فيض ربوبي برخوردار گردد .
وداع با حرمين
براي زائر خانه خدا ، از آن هنگام كه آهنگ بازگشت به وطن دارد تا رسيدن به خانه ، آدابي است ؛ از جمله :
توديع با حرمين :
مستحب است كه زائر براي آخرين بار طواف وداع كند و از خانه خدا بيرون آيد ونيز بازيارت وداع حرم نبوي و جنة البقيع را ترك گويد و همانگونه كه در ادعيه وزيارات آمده ، ازخداوند بخواهدكه آن راآخرين زيارت او قرار ندهد ؛ چرا كه تعلّق قلب به خدا و رسول وائمه هدي ( عليهم السلام ) و اماكن مقدسه ومشاهد مشرفه ازلوازم ايمان و محبت است ( مَنْ أحبّ شيئاً اَحَبّ آثاره ) و هم عامل هدايت و تربيت ، و اين تعلّق و وابستگي بايد جاودانه باشد .
وداع با كعبه معظمه
معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود : هرگاه خواستي از مكه
372 |
خارج شوي ، با خانه خدا وداع كن و هفت شوط طواف بنما و اگر توانستي حجرالأسود و ركن يماني را در هر شوط استلام كن و اگر نتواني از حجر آغاز و بدانجا ختم مي كني و اگر نتوانستي طواف كني رخصت داري . آنگاه به مستجار برو و همان كار كن كه روز ورود نمودي . سپس از خداوند براي خود طلب خير كن و پس از استلام حجر شكم را بر خانه كعبه بچسبان و حمد و ثناي الهي بگو و بر محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و خاندانش درود فرست و بگو :
« . . . اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَيْتِكَ » .
« خدايا ! اين را آخرين ديدار من با خانه ات قرار نده . »
بعد از آن ، به زمزم برو و آب بنوش و بيرون بيا و بگو :
« آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ ، لِرَبِّنَاحَامِدُونَ ، إِلَي رَبِّنَا رَاغِبُونَ ، إِلَي اللَّهِ رَاجِعُونَ » .
« بازگشت كنندگانيم و توجه كنندگان و پرستندگان و ستايشگران اوييم به خداوندگارمان راغبيم و به سوي او رجوع كنندگانيم . »
معاوية بن عمار مي گويد : امام صادق ( عليه السلام ) بدينگونه با كعبه وداع كرد و چون خواست از مسجد الحرام خارج شود ، درِ مسجد خود را بر زمين افكند و سجده طولاني نمود و آنگاه برخاست و خارج شد . ( 1 )
و نيز از سخنان آن حضرت است كه چون وداع خانه كني ، دست خود را بر در بگذار و بگو :
« مِسْكِينُكَ بِبَابِكَ فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ » . ( 2 )
« بيچاره اي بر درگاه تو است ، او را با بهشت صدقه بده . »
و نيز توصيه شده كه زائر هنگام وداع قصد بازگشت كند و اين را از خداوند بخواهد . از سخن امام صادق ( عليه السلام ) است كه :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تهذيب ، ج5 ، ص280
2 . همان ، 282
373 |
« هر كس از مكه بازگردد ، در حالي كه قصد حج سال آينده را داشته باشد عمرش افزون شود . » ( مَنْ رَجَعَ مِنْ مَكَّةَ وَهُوَ يَنْوِي الْحَجَّ مِنْ قَابِل زِيدَ فِي عُمُرِهِ ) ( 1 ) .
همچنين در روايات نكوهش شده است از اينكه كسي حج كند و قصد بازگشت مجدد نداشته باشد . محمد بن ابي حمزه از قول امام معصوم آورده است كه : « هرگاه كسي از مكه خارج شود و قصد مراجعت نداشته باشد ، اجلش فرا رسد و عذابش نزديك گردد . » ( 2 )
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « يزيد بن معاويه ( لعنة الله عليهما ) حج كرد و در بازگشت شعري گفت بدين مضمون :
هنگامي كه به كوه ثافل ( بين مكه و شام ) رسيديم ، از آن پس هرگز براي حج و عمره تا زنده ايم رجوع نخواهيم كرد .
إِذَا تَرَكْنَا ثَافِلًا يَمِيناً * * * فَلَنْ نَعُودَ بَعْدَهُ سِنِينَا
لِلْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ مَا بَقِينَا
به دنبـال اين سخـن ، خداوند عمـرش راكوتـاه كرد و مرگـش را قبل از موعد رسانيد . ( فَنَقَصَ اللَّهُ عُمُرَهُ وَأَمَاتَهُ قَبْلَ أَجَلِهِ ) ( 3 )
اينگونه سخنان از يزيد و خاندانش غير منتظره نيست . چه آنان منافقاني بودند كفر پيشه كه حج برايشان مفهوم نداشت . او به مجلس شراب و غنا و قمار و لهو و ميمون بازي و ولگردي وابستگي بيشتري داشت تا چيز ديگر و روح خبيث او با اسلام و حج بيگانه بود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تهذيب ، ج5 ، ص281
2 . تهذيب ، ج5 ، ص281
3 . همان ، ج4 ، ص444
374 |
سوغات سفر
از آداب و مستحبات سفر ، آوردن هديه براي نزديكان است . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « إِذَا سَافَرَ أَحَدُكُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ بِمَا تَيَسَّرَ وَلَوْ بِحَجَر . . . » . ( 1 )
اين حديث تأكيد بر اين است كه مسافر دست خالي نيايد و چيزي به عنوان سوغات ، هر چند كم بها ، بياورد آنگاه حضرت داستان حضرت ابراهيم را نقل كرد كه هر گاه به ديدار اقوامش مي رفت و در بازگشت چيزي نداشت به خانه بياورد ، براي آرامش روح ساره همسرش مقداري ريگ در خورجين مركبش مي ريخت و بدين حال داخل مي شد و آن را در كناري مي نهاد و به نماز مي ايستاد . چون ساره مي آمد و خورجين را باز مي كرد ، مي ديد داخل آن پر از آرد است ! آن را خمير مي كرد و نان مي پخت و ابراهيم را صدا مي زد كه بيايد و تناول كند .
ابراهيم ( عليه السلام ) به ساره مي گفت : اين نان از كجاست ؟ ساره پاسخ مي داد از آن آردي كه در خورجين آورده بودي . آنگاه ابراهيم سر به آسمان برداشته ، و مي گفت : « بار خدايا ! گواهي مي دهم كه تويي خليل و دوست بنده خود » ( أَشْهَدُ أَنَّكَ الْخَلِيلُ ) ( 2 ) .
هديه حج :
علاوه بر آنچه در باب سوغات سفر ديديم ، در خصوص هديه حج توصيه هايويژه اي است . در روايت آمده است كه : « هديه حج از هزينه هاي حج است » ، ( الْهَدِيَّةُ مِنْ نَفَقَةِ الْحَجِّ ) ( 3 ) ، ( هَدِيَّةُ الْحَجِّ مِنَ الْحَجِّ ) ( 4 )
يعني آنچه زائر به عنوان هداياي حج مي آورد جزو هزينه هاي حج محسوب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تهذيب ، ج5 ، ص337 و 338
2 . تهذيب ، ج5 ، ص337 و 338
3 . كافي ، ج4 ، ص280 ؛ فقيه ، ج2 ، ص225
4 . همان .
375 |
مي شود . بنابراين پاداش معنوي دارد .
مناسب است هداياي حج و زيارت چيزي باشد كه مناظر و مشاهد متبركه را ياد آورد و هنگام عبادت و ذكر نيز به كار آيد و خاطره حج و زيارت را تجديد كند .
و نيز در هداياي حج ، فقرا ، يتيمان و مستمندان را نبايد فراموش كرد كه ثواب افزون تري خواهد داشت .
گفتني است كه حج يك سفر معنوي است و بهترين سوغات اين سفر ، طهارت روح براي خود و دعا و زيارتِ نيابت براي مسلمين است ، اما پسنديده و بلكه مستحب است كه زائر براي خانواده و يا دوستان نزديك خود هديه بياورد .
بايد گفت كه سوغات سفر آوردن بايد به شيوه معقول و بقدر ممكن باشد و نبايد به شكلي باشد كه زائر از بركات معنوي حج محروم و يا كم بهره شود و اوقات گرانبها را به جاي عبادت و زيارت صرف خريد سوغات كند .
آداب زمزم
زمزم ، نماد جوشش چشمه اميد و آب حيات در كوير انقطاع و حريم پارسايي و از خود گذشتگي است .
در روايت به نوشيدن آب زمزم و نيز هديه دادنِ آن ، سفارش شده است ؛ از جمله در كتاب « محجّة البيضاء » روايت كرده كه هركس آب زمزم بنوشد ، از بيماري شفايابد . ( وَرُوِيَ أَنَّهُ مَنْ رَوِيَ مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ أُحْدِثَ لَهُ بِهِ شِفَاءٌ وَصُرِفَ عَنْهُ دَاءٌ ) . ( 1 )
در ادعيه نيز آمده است كه چون آب زمزم نوشيدي ، علم نافع و سلامت و عافيت از خداوند طلب كن . در خصوص هديه دادن آب زمزم نيز روايتي است كه پيامبر اكرم آنگاه كه در مدينه بود ، مي خواست كه آب زمزم برايش هديه آورند ؛ « وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) يَسْتَهْدِي مَاءَ زَمْزَمَ وَهُوَ بِالْمَدِينَةِ » . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محجة البيضاء فيض كاشاني ، ج2 ، ص154
2 . همان .
376 |
حاجي ! از مهماني خدا چه آوردي ؟
در روايت است كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با دو حوله يماني محرم شدند و همان را كفن خود قرار دادند ( 1 ) شايد اين عمل رسول خدا رمزي باشد از اين كه زائر خانه خدا بايد براي آخرت خود كاري كند و چيزي بياورد . البته نه فقط لباس آخرت و حوله يماني ، كه تهيه كردن آن سهل است ، بلكه لباس تقوا و عمل صالح كه ذخيره حقيقي آخرت است ؛ « اِنّ خير الزّاد التقوي » حج و عمره بازارند اما نه بازار دنيا ، بلكه بازار آخرت . در اين بازار بايد در انديشه سفر آخرت بود ، چنانكه امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ سُوقَانِ مِنْ أَسْوَاقِ الاْخِرَةِ اللَّازِمُ لَهُمَا فِي ضَمَانِ اللَّهِ إِنْ أَبْقَاهُ أَدَّاهُ إِلَي عِيَالِهِ وَإِنْ أَمَاتَهُ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ » . ( 2 )
« حج وعمره دوبازارند ازبازارهاي آخرت ، كسي كه ملازم آن دو باشد ، در زمره ميهمانان خداوند است ، اگر او را زنده بدارد گناهش بخشد و اگر بميراند به بهشت جاي دهد . »
بنابراين ، آنچه حاجي به عنوان سوغات و هديه براي ديگران مي آورد . سوغات واقعي نيست او براي خود بايد چيزي ارزشمند و ماندگار بياورد و آن آمرزش گناه و تحصيل بهشت است و اين را به ارزاني نمي دهند و براي هر كس فراهم نمي شود . در اين بازار معنوي بايد چنين كالايي را خريداري كرد و بهاي آن نيت خالص ، عمل صالح ، قلب سليم و تحوّل روحي و مال حلال است . اثر چنين تحوّلي را بايد ديگران در سيماي ظاهري و سيرت و سيره عملي زائر ببينند .
زائر در فكر اين نباشد كه پس از اعمال با صورت و لباس آراسته جلو دوربين استقبال كنندگان ظاهر گردد و آنچه كمتر در سيمايش ديده مي شود همان معنويت حج و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحارالانوار ، ج21 ، ص40
2 . من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص143
377 |
رنگ و بوي مدينه و گرد عرفات و مشعر و منا باشد ! چنين زائري در صحنه زندگي و معاشرت با مردم نيز نشانه اي از حج نخواهد داشت و تنها نامش را سنگين كرده و غرورش را افزون تر ! بايد به خدا پناه برد ، ان شاءالله كه زائران ما اينگونه نباشند و گرنه از حج تنها سياحتي باقي مي ماند و بس كه جاي ديگر نيز ميسر بود .
باري ، حج نورانيت خاص دارد و اين نورانيت را زائر ، بايد حفظ كند . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« الْحَاجُّ لا يَزَالُ عَلَيْهِ نُورُ الْحَجِّ مَا لَمْ يُلِمَّ بِذَنْب » ( 1 )
« حج گزار همواره نوانيت حج را با خود دارد ، مادامي كه مرتكب گناه نشود . »
آري گناه نور ايمان را تحت الشعاع قرار مي دهد و ظلمات ماديت را بر قلب سايه افكن مي سازد .
بازگشت به وطن
از جمله آداب حج ، مربوط به بازگشت مسافر است . همچنانكه پسنديده است ، زائر قبل از عزيمت خود به ديگران اعلام كند و با آنان توديع نمايد ، در بازگشت نيز حقّ زائر است كه ديگران به ديدن او بشتابند . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :
« حَقٌّ عَلَي الْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ يُعْلِمَ إِخْوَانَهُ وَحَقٌّ عَلَي إِخْوَانِهِ إِذَا قَدِمَ أَنْ يَأْتُوهُ » ( 2 )
« حق مسلمان برگردن مسلمان اين است كه هر گاه قصد سفر دارد ، برادرانش را مطلع سازد و بر برادران اوست كه چون از سفر بازگردد به ديدنش بيايند . »
بديهي است كه در سفر حج و عمره ، اين ديدار ارزش معنوي و پاداش اخروي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج4 ، ص255
2 . وسائل ، ج8 ، ص337
378 |
دارد ، تا بدانجا كه در برخي روايات به عنوان واجب از آن ياد شده است . حضرت علي بن الحسين ( عليهما السلام ) مي فرمايد :
« اي كساني كه موفق به حج نشده ايد ، هنگامي كه حاجيان مي آيند ، به استقبال آنها بشتابيد و با آنان مصافحه كنيد و قدرشان را بزرگ شماريد كه اين بر شما واجب است ، تا در اجر و ثواب شريك آنان باشيد . » ؛ ( يَا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ يَحُجَّ اسْتَبْشِرُوا بِالْحَاجِّ وَصَافِحُوهُمْ وَعَظِّمُوهُمْ فَإِنَّ ذَلِكَ يَجِبُ عَلَيْكُمْ تُشَارِكُوهُمْ فِي الاَْجْرِ ) . ( 1 )
و نيز امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« زائر حج و عمره را احترام كنيد كه اين بر شما واجب است . » ( وَقِّرُوا الْحَاجَّ وَالْمُعْتَمِرَ فَإِنَّ ذَلِكَ وَاجِبٌ عَلَيْكُمْ ) ( 2 ) همچنين امام صادق ( عليه السلام ) به ديدار و مصافحه و و معانقه حجاج بيت الله هنگامي كه از گرد راه مي رسند توصيه فرموده است :
« اگر كسي با حج گزاري كه از گرد راه مي رسد ، معانقه كند ، گويي حجرالأسود را استلام نموده است . » ( مَنْ عَانَقَ حَاجّاً بِغُبَارِهِ كَانَ كَأَنَّمَا اسْتَلَمَ الْحَجَرَ الاَْسْوَدَ ) . ( 3 )
و نيز امام صادق ( عليه السلام ) از جد بزرگوار خود حضرت سيدالساجدين ( عليه السلام ) نقل فرموده است كه :
« بر زائر حج و عمره سبقت گيريد و مصافحه كنيد ، پيش از آنكه به گناه آلوده شوند » ؛ ( بَادِرُوا بِالسَّلامِ عَلَي الْحَاجِّ وَالْمُعْتَمِرِ وَمُصَافَحَتِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُخَالِطَهُمُ الذُّنُوبُ ) . ( 4 )
از اين روايات استفاده مي شود كه زائر حرمين شريفين از مقام و منزلت والا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي ، ج4 ، ص264
2 . وسائل ، ج8 ، ص337
3 . وسائل ، ج8 ، ص 328
4 . وسائل ، ج8 ، ص327
379 |
برخوردار است ؛ چرا كه مهمان خداوند بزرگ بوده و يك سفر روحاني پيموده و با بذل مال و رنج تن ره توشه اي معنوي تحصيل كرده است و لذا زيارت او و مصافحه با او و سلام بر او ، حقي است بر گردن ديگران .
بعلاوه چنانكه ديديم ، از نظر ثواب ، ديدار زائر خانه خدا با همان گرد و غبار سفر به مثابه زيارت و استلام حجر و مشاركت در ثواب حج و زيارت اوست .
زائر بايد خود اين قدر و منزلت را بداند و بشناسد ، و آن حالت معنوي را كه به دست آورده ، با گناه از دست ندهد و همچنين در بازگشت به وطن ، صورتي را كه به خانه كعبه تبرك شده و گرد منا و عرفات و بقيع و مدينه را با خود دارد و ديگران مي خواهند بدان تبرك جويند ، از سيماي زائر خانه خدا خارج نسازد . چه ، ره آورد واقعي اين سفر چنانكه مكرر گفته ايم ، همانا منوّر شدن به نور ايمان و اتصاف به سيرت صالحين است كه براي حج گزار مي ماند و در دنيا و قبر و برزخ و آخرت او را همراهي مي كند .