بخش 5
زیارت بقیع مرتبه مجسّم
121 |
زيارت، اسرار و معارف
زيارت، اسرار و معارف
مدينه منّوره، حريم حرم رسالت و نبوّت و خاتميّت و خانه نبوّت و امامت و ولايت است و مركز نبوّت انبياي الهي است به گونه اي كه گويا همه انبياي الهي را در آن بقعه گرد آورده اند و چون نيكو بنگريم، انسانهاي كامل هميشه شاهد و همواره زنده را مشاهده مي كنيم; زيرا آدمي در مدينة الرسول، در مشهد رسول الهي و امامان پاكي است كه در روضه منوّره و در بقيع بي بقعه آرميده اند و شاهد اعمال و رفتار انسانند.
امام علي(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:«انّ الله تبارك و تعالي طهّرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علي خلقه و حجّته في ارضه و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن معنا لا نفارقه و لا يفارقنا.»(1)
همچنين مي فرمايد:«و بينكم عترة نبيّكم و هم ازمّة الحقّ
و اعلام الدّين و ألسنة الصّدق فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كافي، ج1، ص 191.
122 |
وردوهم ورد الهيم العطاش.»(1)
خداوند متعال شرط ورود به محضر رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) را اذن و دعوت آن حضرت مي داند و مي فرمايد:(يأايُّها الَّذينَ آمَنُوا لا تدخلوا بيوت النبِي إلاَّ أَن يُؤذن لكُم إلي طعام غيرَ نـاظرين آنـيـه ولـكنْ إِذَا دُعيتُم فَادْخُلوا فَاِذا طَعِمْتُم فَانتَشِرُوا وَلا مُسْتأنسينَ لِحَديث اِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤذي النَّبِيَّ فَيَسْتَحيي مِنكُمْ وَاللَّهُ لاَ يَسْتَحبي مِنَ الْحَقِ وإذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتـعًا فَسـألُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَاب ذَ لِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُواْ رَسُولَ اللَّهِ وَ لاَ أَن تَنكِحُواْ أَزْوَ جَهُو مِنم بَعْدِهِ ي أَبَدًا إِنَّ ذَ لِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا).(2)
بنابراين، بدون اذن و اجازه نتوان وارد حريم و حرم و بيت نبيّ اكرم(صلي الله عليه وآله) شد. بايستي وجود مبارك آن حضرت رخصت دهد تا آدمي بتواند وارد شود و در كنار سفره اي گسترده، كه از طعامهاي گوناگون معنوي زينت داده شده است، به ميهماني و ضيافت بنشيند. طعامي كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مسلمانان را به آن مي خواند، طعام جسماني نيست.
زائر شهر مدينه و مرقد آن پيامبر بزرگ در كنار سفره و طعام معنوي و روحي آن حضرت مي نشيند و استفاده مي كند و ميهمان مدينه نبايستي عمر خويش را در مدينه منوّره به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. نهج البلاغه، خطبه 87.
2. سوره احزاب.
123 |
بيهودگي بگذراند، بلكه بايستي بكوشد كه خوب بشنود و خوب ببيند و سميع و بصير باشد. سخنان بيهوده و گذاران وقت به بطالت در جوار نبيّ اعظم موجب آزار و رنجش آن عزيز خواهد بود. در آن جا، تفاوتي ميان حرم و هتل نيست و ديوارها حاجب نيستند و مرز نخواهند بود. اگر ديوار حاجب باشد كه نمي توان گفت«اشهد انّك تسمع كلامي وتري مقامي و تردّ سلامي.» بايد چنان بر كردار و رفتار و گفتار خود مراقبت كنيم كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)را آزار ندهيم. كساني كه پيامبر را مي رنجانند، از رحمت خاصّه پروردگار عالم به دورند، كسي كه ميهمان رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) است، ممكن نيست از شب زنده داري محروم باشد كه پذيرايي پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)تهجّد است.
ضيافت رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) در احياي ليل و مؤانست با محبوب است:(و من الليل فتهجّد به نافلة لك عسي ان يبعثك ربّك مقاماً محموداً). كسي كه ميهمان پيامبر مي شود، غذاي او نماز شب(1)و در پايان وصول به مقام محمود است و اگر اين گونه ميهمان شود، خداوند متعال و فرشتگان قدسي بر او درود و صلوات خواهند داشت:(هو الّذي يصّلي عليكم و ملائكته) و اين
صلوات محصول ميهماني رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)است. خداوند مي خواهد زائر مدينه را نوراني كند و نشانه صلوات خدا و
1. سوره اسراء، آيه 79.
124 |
فرشتگان، نوراني شدن است و وقتي انسان نوراني شود، به طبيعت تيره نمي نگرد. وقتي زائر به بارگاه اله يا اولياي الهي بار مي يابد، هر مشكلي كه دارد بايستي برطرف سازد. گفته اند صاحب دل و اهل معرفتي با لباسي چركين و ژنده به حضور صاحب مقامي بار يافت. به او گفتند: با اين كيفيت و حالت لباس به پيشگاه صاحب مقام رفتن عيب است و عار و ننگ. در جواب گفت:«با لباس چركين نزد صاحب مقام رفتن عيب نيست، بلكه با همان لباس چركين از حضور صاحب مقام بازگشتن ننگ است; چرا كه صاحب مقام او را لايق ندانسته و رد كرده و چيزي به او نداده است.»
بايستي زائر در محضر رحمةً للعالمين و وجود مقدّس رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)غفران الهي را طلب كند و همنشيني با آن عزيز و ديگر اولياي الهي را بخواهد. با دست پر از گناه به سوي خدا و وليّ خدا رفتن و دست پر از گناه را به طرف خدا دراز كردن ننگ نيست; با دست پر از گناه از نزد خداوند متعال و وليّ خدا بازگشتن ننگ است. اگر آنان انسان را نپذيرند، آلودگي همواره بر جاي خويش مي ماند و عار، هميشگي است.
مدينه، شهر پيامبر، يكي از مراكزي است كه مسلمانان همه خودي مي شوند و نيازي به نماز شكسته نيست. مكّه مركز الوهيت و مدينه مركز نبّوت و مسجد كوفه مركز ولايت و حريم
125 |
و حائر حسيني مركز شهادت است. در شهر مدينه انوارلايتناهي الهي منتشر است و نور نبوّت و ولايت و امامت جلوه گر است و زائراست كه بايستي ظرفيّت خويش را بگستراند و هر چه بيشتر از اين مركزنور و وحي الهي روشنايي و نور برگيرد كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)فرمود:«انّ المدينة و مكّة محفوفتان بالملائكة.»(1) بايد در محضر نبيّ و وليّ عرضه داشت: (يا ايّها العزيز مسّنا و اهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعة مزجاة فَأَوفِ لنا الكيل و تصدّق علينا انّ الله يجزي المتصدّقين).(2)
بايد نخست از جامه عصيان برآيي
با جامه طاعت به كوي دلبر آيي
بشكست اگر پايت در اين ره با سرآيي
تا گام بتواني زدن در كوي جانان
***
رفتي چو در يثرب بر پيغمبر عشق
كردي شهود حسن يكتا دلير عشق
آن جا زدي ناب ظهور از كوثر عشق
كردي دل از اشراق آن شَه عرش رحمان(3)
مدينه سرزمين وحي و جايگاه فروزش شعله هاي مقدّس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. صحيح بخاري، سنن ترمذي.
2. سوره يوسف، آيه 88.
3. ديوان الهي قمشه اي.
126 |
هدايت و تجلّي جلوه هاي حق تعالي و تبلور ارزشهاي قرآني است. جاي جاي سرزمين مدينه خاطره است; خاطره هايي شورانگيز و جاودانه و تلخ و شيرين. گام گام اين ديار يادآور جوانمردي علي و رشادت زهرا و اخلاص حسن و حسين و رجال نستوه صدر اسلام است; آنان كه پروانهوار بر گرد شمع وجود رسول گرديدند و در پايان سوختند و فداي اسلام و پيامبر شدند و قرآن را ابديّت بخشيدند.
زائران اين ديار قدس بايد همه خاطره ها و آموزه ها و حقايق حياتبخش اسلام را در كام جان خويش بنشانند و از شهد شيرين معارف اسلام بهره مند گردند و با زيارتهاي آگاهانه آرامگاههاي منّور آن وادي قدس، پيمان ولايت با نبيّ و وليّ بربندند و رهرو راه آنان گردند; چرا كه اين سفر، سفر الي الله است. زائران بايد بر معرفت خويش بيفزايند و با معرفت، خاتم انبيا و اوصيايش را در مدينه زيارت كنند. فرصتها زود از دست مي رود، بايستي اين اوقات را مغتنم شمرد كه ناگهان چشم باز مي كنند و مي بينند فرصت تمام و زمان حركت است، در حالي كه هنوز از كنار اسطوانه ابي لبابه و امثال مكان بهره اي معنوي نگرفته اند و توبه نكرده اند و با خداي خود در جوار رسولش راز و نيازي نكرده اند و از صميم جان «العفو، العفو!» نگفته اند و بايد بازگردند و ميهماني به پايان رسيده است.
127 |
شيخ طوسي(قدس سرهم) از امام باقر(عليه السلام) نقل كرده است كه اين آيه درباره ابولبابه نازل شده است كه يكي از افراد قبيله اوس و از بزرگان و نقباي مدينه و داراي سوابق درخشاني بوده و در جنگ بدر و اُحد نيز شركت جسته است; زيرا او اشتباه بزرگي مرتكب شد و يهود بني قريظه را از تصميم پيامبر درباره آنان باخبر نمود:(1)(و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحاً و آخر سيّئاً عسي الله ان يتوب عليهم انّ الله غفور رحيم).(2)
بنابر روايات، مدينه و حرم نبي اكرم(صلي الله عليه وآله) داراي فضيلتي بسيار شگرف است. روزي مروان بن حكم در مكّه خطبه مي خواند و فضل و برتري شهر مكّه را يادآوري مي كرد. رافع بن خديج، كه نزد منبرش نشسته بود، خطاب به مروان گفت: «فضيلت مكّه را گفتي و آنچه گفتي درست است، ولي فضيلت مدينه و آنچه را در باب فضيلت اين شهر گفته اند، نشنيده اي. من شهادت مي دهم كه رسول خدا فرمود و من شنيدم كه: مدينه از مكّه برتر است.»(3)
بِسلام آمدگان حرم مصطفوي
ادخلوها بسلام از حرم آوا شنوند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تبيان، ج5، ص 290.
2. سوره توبه، آيه 103.
3. مجمع الزوائد هيثمي، ج3، ص 298.
128 |
النّبي النّبي آرند خلايق به زبان
امّتي امّتي از روضه غرّا شوند
از صرير درِ او چار ملايك به سه بُعد
پنج هنگام دمِ صور به يكجا شنوند(1)
مدينه ميزبان بزرگترين شخصيت عالم انسانيت و خاتم انبياست; مدينه پايگاه دوم رسول خدا(صلي الله عليه وآله)و محلّ پيدايش امامت صالحان در زمين است.
مدينه شهري است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) دعايش كرد و عرضه داشت:«بار خدايا، بركت را بر مدينه نازل گردان» و سپس فرمود:«در تمام اطراف مدينه و داخل مدينه و هر راهي كه به مدينه منتهي مي شود، فرشتگان خدا مستقرند و از آن حراست و پاسباني مي كنند.» مدينه شهري است كه دين را در ميان گرفته است.
اي ختم رسل مدينه جسم است و تو جان
نام تو گرفته قاف تا قاف جهان
در لفظ مدينه بس ز اعجاز تو چون
مه شق شده و گرفته دين را به ميان
همچنين در حديث آمده است:«انّ مكّة حرم الله حَرَّمها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ديوان خاقاني شرواني.
129 |
ابراهيم و انّ المدينة حرمي.»(1) و نيز نقل شده است:«ترابها شفاء من كلّ داء.»(2)
در هنگام بازگشت از غزوه تبوك، كه فضاي مدينه منوّره غبار آلود شده بود، فرمود:«والّذي نفسي بيده انّ في غبارها شفاءاً من كلّ داء.»(3) اينك كه شهر مدينه حرم رسول خدا(صلي الله عليه وآله)است، بايستي زائر سر بر آستان سراسر نور و پر از فرشتگان الهي اش بسايد و خطاب به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بگويد:
دست ما افتادگان را هم در اين وادي بگير *** اي كه مِهر از مُهر جاءالحق بود بازوي تو
همچنين نقل است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود:«من زارني حيّاً و ميّتاً كنت له شفيعاً يوم القيامة.» نيز فرمود: «من زار قبري وجبت له شفاعتي.»(4)
زيارت قبور اولياي خدا، گونه اي اظهار محبت به كساني است كه محبّت آنان در شريعت مقدّسه لازم و نشانه ايمان است و تجديد عهد و ديدار با ولي نعمتان است كه به بركت و يُمن اين انوار طاهره، آسمان و زمين و رزق و روزي موجودات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. بحار، ج 99، ص 361.
2. همان.
3. جامع الاصول ابن اثير، ج9، ص 334.
4. سنن دارقطني، ج2، ص 378.
130 |
برقرار است.(1)
شهر مدينه داراي افتخاراتي است كه گويي در مفاخره با مكّه مي گويد: خداوند متعال با قدوم بهترين بندگان خود بر سينه ام نشان شرف عنايت فرمود و خاكم را شفاي دردها و غبارم را دواي بيماريها قرار داد. از دير زمان بر هر سرزميني برتري داشته ام و اقامت در من، سپر بلاست و فضاي من چون بهشت مصفّاست. مسجد و منبر پيامبر را من دارم و در آن مسجد هر نمازي را به هزار برابر پاداش مي دهند. جايگاه رسول جليل در من است، خانه من از نور حبيب خدا آباد است و قبّة الخضراء در من است و در هر صبح و شام، پس از هر نماز صبح و عصر، هفتاد هزار فرشته بر آن قبّه و ضريح مقدّس فرود مي آيند. من رسول خدا را پناه دادم، ياري اش كردم و بر او نيكي روا داشتم و دلم جاي او و دامانم آستانش بود و براي او چون مادري مهرباني كردم. همه شهرها با شمشير فتح شد و من با قرآن، آشكار كننده دين و گسترنده ايمان بودم و اُحُد، كه محبوب رسول خداست، در من است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود:«خدايا عشق مدينه را در دلهايمان بينداز آن سان كه مكّه را دوست مي داريم و بلكه بيشتر.»
ارج والاي مدينه از آن روي است كه نخستين پايتخت اسلام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. دعاء عديله.
131 |
و جايگاه دعوت و انتشار اين دين مبين در جهان بوده است. مدينه محلّ تشعشع نور درخشنده اسلام در ميان بشريت است كه خداوند متعال با نور اسلام انسانها را از شرك و گمراهي رهايي بخشيد و آنان را به توحيد و هدايت رهنمون ساخت.
سلامٌ عليك اي نبيّ مكرّم *** مكرّم تر از آدم و نسل آدم
سلامٌ عليك اي ز آباء علوي *** به صورت مؤخّر به معنا مقدّم
سلامٌ عليك اي ز اسماء حسني *** جمال تو آئينه اسم اعظم
سلامٌ عليك اي به مُلك رسالت *** تو را خاتم المرسلين نقش خاتم
اگر فيض نورت نبودي نمودي *** يكي ملّت كفر و اسلام با هم
روضه منوّره از جوانب مهمّ و با ارزش مسجد نبوي در مدينه است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) درباره اش فرمود:«ما بين بيتي و منبري روضة من رياض الجنّة و منبري علي حوضي.»(1) يكي از عبادات در مسجد نبوي، اعتكاف است و رسول خدا(صلي الله عليه وآله) جز در اين مسجد در هيچ مسجدي حتي مسجدالحرام به اعتكاف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. اصول كافي.
132 |
نپرداخت. وجود مباركش در دهه ميانه ماه در آن مسجد معتكف مي شد و در همان جا مدفون گرديد.
يا خيرَ مَن دُفِنَت بالقاع اَعظُمُه *** فطابَ مِن طيبهنّ القاع و الاكُم
نفسي الفداء لقبر انت ساكنه *** منه العفاف و فيه الجود و الكرم
آنجه به عنوان روضه مطهّره مطرح است، بخشي از مسجدالنبي است كه ميان منبر و خانه جاي دارد. اين بخش از مسجدالنبي در نزول رحمت الهي و استجابت دعاي مؤمنان و نيل بندگان به سعادت معنوي و اخروي چنان مؤثر است كه تصور و فكر ما از درك حقيقت آن عاجز و قاصر است. اگر نماز در مسجدالنبي بهتر از هزار نماز باشد، بي گمان پاداش عبادت و نماز در روضه به مراتب افزونتر خواهد بود، و قبر نبيّ، در روضه است.
قال النّبيّ(صلي الله عليه وآله):«من استطاع ان يموت بالمدينة فليمت بها.»
قال النّبيّ(صلي الله عليه وآله):«من زارني بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي و كنت له شهيداً و شافعاً يوم القيامة.»
قال رسول الله(صلي الله عليه وآله):«صلوة في مسجدي هذا افضل و خيرٌ من الف صلوة فيما سواه من المساجد الاّ المسجدالحرام.»
133 |
قال رسول الله(صلي الله عليه وآله):«من زار قبري وجبت له شفاعتي.»(1)
مستحب است انسان در مدينه منّوره، سه روز، روزه بگيرد: چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه. همچنين، در مسجد مدينه اعتكاف كند و بسيار نماز بخواند و شب چهارشنبه نزد ستون ابولبابه توبه كند و روز چهارشنبه نزد آن بنشيند و شب پنجشنبه نزد ستوني كه پيش ستون ابولبابه است و مقام رسول خداست، بنشيند و آن شب و فردا را همان جا بماند و سپس نزد ستوني آيد كه پيش مقام پيغمبر(صلي الله عليه وآله) است و شب و روز جمعه را نزد آن حضرت نماز بخواند. در اين روزها به چيزي از امور دنيا براي سخن گفتن دهان نگشايد مگر به قدر ضرورت و از مسجد بيرون نرود مگر براي كارهاي ضروري و روز جمعه پس از حمد خدا و صلوات بر پيامبر اين دعا را بخواند:
«اللّهم ما كانت لي اليك من حاجة شرعتُ انا في طلبها و التماسها او لَم اشرع سألتكها او لم اسألكها فانّي اتوجّه اليك بنبيّك نبيّ الرّحمة في قضاء حوائجي صغيرها و كبيرها.»
نور خدا در تمام هستي و هدايتگر بندگان خدا، وجود مقدّس رسول خدا(صلي الله عليه وآله) است. در بيان فضايل آن وجود اقدس سروده اند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همان.
134 |
يا سيّدي يا رسول الله خذ بيدي *** مالي سواك و لا اَلوي عي اَحَد
فانت نورُ الهُدي في كلّ كائنة *** و انت سرّ النّدي يا خير مُعتمد
وانت حقّاً غياث الخلق اجمهم *** و انت هادي الوَري للّه ذي مَدَد
يا من يقوم مقامه الحمد منفرداً *** للواحد الفرد لم يُولَد و لم يَلد
يا من تفجّرتِ الاَنهار نابعةً *** مِن اصبعيه فروّي الجيش ذا العَدد
انّي اذا سامَني ضيمٌ يروّعُني *** اقول يا سيّد السّادات يا سندي
كن لي شفيعاً الي الرّحمان من زَلَلي *** وامنن عليّ بما لا كان في خَلَدي
وانظر بعين الرّضا لي دائماً ابداً *** واستر بفضلك تقصيري مدي الاَمَد
واعطف عليّ بعفو منك يشملَني *** فانّني عنك يا مولاي لم اَحُد
انّي توسّلت بالمختار اشرفَ مَن *** رقي السماوات سرّ الواحد الاحد
135 |
ربّ الجمال تعالي الله خالقهُ *** فمثله في جميع الخلق الخلق لَم اَجد
خير الخلائق اعلي المرسلمين ذريً *** ذخر الانام وهاديهم الي الرّشد
به التجأتُ لعلّ الله يغفر لي *** هذا الّذي هو في ظنّي و معتمدي
فمدحُه لم يزل دأبي مَدي عمري *** و حبّهُ عند ربّ العرش مستندي
عليه ازكي صلوة لم تزل ابداً *** مع السلام بلا حَصر و لا عدد
و الآل و الصحب اهل المسجد قاطبة *** بحر السّماح و اهل الجود و المدد
از صفات ذات القدس الهي شكور بودن اوست. شكور است; يعني كوششهاي بندگان خود ارج مي نهد و پاس مي دارد. جايي كه خداوند متعال قدرداني مي كند، تكليف ما روشن است; ما نيز بايد حق متعال و انوار طاهره معصومين را سپاس گوييم. مناسب است انسان در شهر مدينه شاكر نعمت حضور باشد ونعمت همجواري نبّي و اوليا و اوصيايش را شكر بگزارد.
زيارت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اولياي خاص خداوند(عليهم السلام)متعال،
136 |
گونه اي رزق مخصوص و معنوي است. در دعاي ابوحمزه ثمالي و دعاي افتتاح از زيارت معصومين(عليهم السلام) تعبير به «رزق» شده است. اين رزق را خداوند متعال در مقام جبران خدمت و كمك و دعا و عبادت، براي افرادي خاص مقرر مي فرمايد و اكنون كه دانستيم رزق عبارت از رزق معنوي است، فرصت حضور را بايستي بسيار مغتنم شمرد و نعمت ملاقات را بايستي بسيار با ارزش دانست و بهره معنوي گرفت. نبايد از عبادت و توبه و دعا و ثنا غافل شويم و سپاس عملي و قولي خالق و رازق و وسايط فيض الهي را از ياد بريم. بايد در نهايت تواضع و فروتني با اولياي الهي سخن گوييم و آنان را سپاس گزاريم.
زيارت، «حضور الزائر عندالمزور» است. مزور، معصومين مي باشند. آن بزرگان از يك سو فرموده اند: «ما منّا الاّ مقتولٌ او مسمومٌ» و از سويي ديگر قرآن كريم مي فرمايد:(ولا تحسبنّ الّذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربّهم يُرزقون فرحين بما آتاهم الله من فضله و الله واسعٌ عليم).(1)
قرآن در جايي ديگر مي فرمايد: (ولا تقولوا لِمَن يُقتلُ في سبيل الله اموات بل اَحياءٌ عند ربّهم يُرزَقون)(2) كسي نمي تواند منكر اين حقيقت شود كه پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) و امامان معصوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1- سوره آل عمران، آيه 169.
2. سوره بقره، آيه 154.
137 |
شيعه(عليهم السلام) سر سلسله شهيدان اسلام و قرآنند و به شهادت آيه كريمه قرآن زنده اند و نزد خداوند از بهترين روزيهاي الهي برخوردارند و زيارت آن بزرگواران، زيارت اموات نيست.
هم فنا را هم بقا را رونقيم
فاني اندر حق و باقي در حقيم
گر به صورت جان به جانان مي دهيم
هم به معني مرده را جان مي دهيم
گر به صورت غايب از هر ناظريم
ليك در معنا به هر جا حاضريم(1)
ارواح جاويد و قدسي پيامبران الهي و امامان معصوم(عليهم السلام)آن گاه كه از ابدان خود جدا مي شوند و به عالم ملكوت پر مي كشند و ناسوت را وداع مي نمايند، امور عالم ناسوت در نزد آنان هويدا و منكشف است و توانايي تأثير و تصرف در اين جهان را دارند و از حاضران در آرامگاه خويش آگاهند و درخواستشان را مي شنوند و آنان را با نسيم الطاف خود مي نوازند و فرشتگان الهي صفّ اندر صفّ رازدار حريم حرم آنانند.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ديوان عمان ساماني.
2. ديوان نسيم شمال.
138 |
حُوران بهشتي زده اندر حرمش صفّ
خيل ملك از نور طبقها همه بر كف
شاهان ادب در حرمش گشته مشرّف
اين جاست كه تاج از سر هر تاجور افتاد(1)
خداوند متعال مي فرمايد: (يا ايّها الذين آمنوا اتقوالله و ابتغوا اليه الوسيلة).(2) و امام صادق درباره آيه مذكور مي فرمايد: «آن سبب و وسيله نجات از هلاكت و رسيدن به سعادت در بين شما، ما هستيم.»
زيارت
زيارت، يعني زائر خود را در پيشگاه مزور قرار دهد و خود را محك بزند.
زيارت، يعني ياري گرفتن از بزرگان معصوم براي تقّرب به خداوند.
زيارت، يعني واسطه قرار دادن مزور ميان خلق و خالق.
زيارت، يعني پيوند قلبي و ابراز محبت به مزور.
زيارت، يعني شاهد صدق بر ارادت مأموم به امام خود.
زيارت، ديدار با امام و تجديد بيعت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ديوان نسيم شمال.
2. سوره مائده، آيه 25.
139 |
زيارت، كمال خواهي وبه دنبال دل رفتن و دست از مادّيات كشيدن است.
زيارت، گريختن از ظلمتهاي دنياي مادّي و به پرتو انوار الهي واصل شدن است.
از آلودگيها ملول شدن و در زلال پاكيها جان را شست و شو دادن و از نقص خود آگاه شدن و رنج بردن و به سرچشمه كمال آسماني بازگشتن را نيز از اهداف زيارات پاكان و انبيا و اولياي(عليهم السلام) الهي دانسته اند.
مرحوم ميرزا حبيب الله خراساني سروده است:
سنگ دل را سرمه كن در آسياي موقت
ديده را زين سرمه بينا كن كمال اين است و بس
همنشيني با خدا خواهي اگر در عرش ربّ
در درون اهل دل جا كن كمال اين است و بس
زائر نخست بايد توبه كند و درون جان را از گناه و آلودگيها صيقل بخشد تا بتواند از خورشيد نبوّت و امامت نور برگيرد. چگونه كسي كه آيينه نيست، جمال يار مي طلبد; بايد آيينه شد.
آيينه شو جمال پري طلعتان طلب *** جاروپ زن تو خانه سپس ميهمان طلب
تا پاك نشود، نمي تواند چشم به پاكان بيفكند و تا شايسته نباشد، نمي تواند ادّعاي دوستي با محبّت اولياي الهي را سر
140 |
دهد. اگر عشق آيد، خستگي رخت برمي بندد و اگر محبّت در كار آيد، ملال متواري مي شود و آن كه عشق و شوق دارد، به زيارت مي رود. مرحوم علامه بزرگوار اميني ـ قدّس سرّه القدوسيـ در كتاب ارزشمند سيرتنا و سنّتنا آورده است كه اگر مدينة منوّره حرم محترم الهي شمرده شده است و در سنّت نبوي براي مدينه و خاك و اهل و مدفونين آن سرزمين ارزشهاي فراوان بيان شده است، به دليل همان انتساب به خدا و رسول است و زائر او نيز ارزش مي يابد.
هر كه شد محرم دل در حرم يار بماند
و آن كه اين كار ندانست در انكار بماند
از صداي سخن عشق نديدم خوشتر
يادگاري كه در اين گنبد دوّار بماند
زيارت، محبت و شناخت مي آورد و عامل سازنده و تربيت است و از سوي ديگر، انسان را به زيارت وامي دارد.
برادرانه بيا قسمتي كنيم رقيب
جهان و هر چه در آن است از تو يار از من
چون كسي در مدار عشق قرار گيرد و در قلمرو محبّة الله و محبت اولياء الله گام گذارَد، اين محبت براي او چاره ساز خواهد بود. وقتي زائر به ياد پيامبر افتد، پيامبر نيز به ياد زائر خواهد بود كه فرمود: «اِنّ الله ملائكةٌ سيّاحين في الارض يبلغوني عن امّتي
141 |
السلام.»(1) همچنين فرمود:«من سلّم عليّ في شيء من الارض اُبلِّغهُ.» و «من سلّم عليّ القبر سمعتُه»(2) مگر مي شود كسي شيفته پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله)باشد، امّا پيامبر به او بي توجهي كند و مگر مي شود كسي خدا را ياد كند و خداوند متعال او را ياد نكند. خداوند متعال مي فرمايد: (فاذكروني اذكركم)(3) اين تقابل ياد هم در ذات اقدس باري وهم در ذوات مقدّسه معصومين(عليهم السلام) موجود است و سر انجام وقتي مزور در خاطر زائر حاضر باشد، زائر نيز در خاطر مزور حاضر است.
دل اگر طالب فيض باشد، سالك راه پاكان خواهد شد و خود را به نيكان متصل خواهد ساخت و پيامبر(صلي الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام)، نيكان و بندگان مقرّب درگاه الهي اند و براي تقرّب بايد با مقرّبان اُنس يافت وخود را در زمره آنان درآورد تا نمي از يَمِ رحمت الهي به زائر برسد و اين رهنمود خداوند است در سوره نساء كه مي فرمايد: (ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوك فاسغفرواالله و استغفر لهم الرّسول لوجدواالله توّاباً رحيماً).(4)
آيا وقتي پيراهن حضرت يوسف(عليه السلام) چشم نابيناي يعقوب فراق كشيده و هجران ديده را بينا مي كند،(5) مرقد والاترين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. وسائل الشيعه، ج 10.
2. همان، ج 1.
3. سوره بقره.
4- سوره نساء، آيه 64.
5. سوره يوسف، آيه 96.
142 |
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نمي تواند چنين معجزه اي و بلكه بالاتر از آن را پديد آورد؟! سرّي كه در اين جا نهفته است، توجه مزور وانتساب به مزوراست. از اين رو، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرموده است:«غبار مدينه شفاي جذام است.»
زائر بايد با توجه و حضور قلب زيارت كند تا سخن مزور را با گوش جان بشنود. حضور تن وغيبت جان مفيد نمي تواند باشد. اگر بدن رو به ضريح و قلب پشت بدان باشد، زيارت محسوب نمي شود و زيارتهاي بي روح و بي معنويت است كه بي اثر است. قرآن كريم در سوره طه، كه ماجراي گوساله سامري را نقل مي كند، مي فرمايد: سامري از زيور آلات گوساله اي ساخت و او را به صدا درآورد و بني اسرائيل از تعاليم موسي(عليه السلام) سر باز زدند. پس از آنكه موسي(عليه السلام) از ميقات بازگشت، قوم خويش را گمراه يافت. فرمود:« اي سامري، چه كردي كه اين گوساله مرده زنده شد و به صدا در آمد؟» سامري گفت:« من شنيده بودم كه خاك پاي وليّ خدا اثر دارد. از اين رو مشتي خاك از جاي پاي جبرئيل برگرفتم و بر گوساله پاشيدم تا زنده شد.»(1) خاك پاي فرشته آسماني چنان مؤثر است كه وقتي به صورت انساني متمثل مي شود و بر زمين راه مي رود، خاك زير پايش منشأ حيات در موجود جماد مي گردد. اينك چه مانعي در كار است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1- سوره طه.
143 |
اگر خاك قبر اولياي الهي و آسمانيان داراي خاصيّت احيا و شفا و رفع هر گونه بلا گردد و دلهاي مرده را نيز زنده كند؟! خداوندي كه اثر را بر خاك زير پاي اسب جبرئيل بر مي نهد، بي گمان مي تواند به خاك قبر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت عصمت(عليهم السلام) نيز، كه افضل و اشرف از فرشتگان مقرّب خدايند، اثري عنايت فرمايد.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) رحمةً للعالمين است و خداوند فرموده است: (يختصّ برحمة من يشاء و الله ذوالفضل العظيم). او بالمؤمنين رؤوف و رحيم است و مأمور به عطوفت و مهرباني با مؤمنين است (واذا جاءك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلامّ عليكم كتب ربّكم علي نفسه الرّحمة انّه من عمل منكم سوءاً بجهالة ثمّ تاب من بعده واَصلَح فانّه غفور رحيم)(1) براي زائر مدينه چه فرصت بسيار عزيز و چه موقعيت ممتازي است آن گاه كه خود را در روضه منوّره خاتم الانبياء(صلي الله عليه وآله) مي بيند تا سر به ديوار خانه نبي و وليّ بگذارد و دست حاجت به سوي آستان مقدّسي دراز كند كه هيچ صاحب حاجت و خواهنده اي دست خالي از آن بيرون نمي رود. چگونه زائر و سائل را دست خالي باز مي گردانند كساني كه آسايش ديگران را بر آسايش خويش ترجيح دادند و سه شبانه روزي پي در پي براي افطار خويش، تنها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1- سوره انعام، آيه 12.
144 |
به آب بسنده نمودند و طعام را به مسكين و يتيم و اسير دادند و خود گرسنه ماندند.
ادب حضور در محضر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) اقتضا مي كند كه زائران صداي خويش را بلند نكنند كه خداوند متعال در اين باره مي فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون انّ الذين يغضّون اصواتهم عند رسول الله اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوي لهم مغفرة و اجر عظيم انّ الذين ينادونك من وراء الحجرات اكثرهم لا يعقلون ولو انّهم صبروا حتي تخرج اليهم لكان خيراً لهم و الله غفورٌ رحيم).(1)
دل نگهداريد اي بي حاصلان *** در حضور حضرت صاحبدلان
پيش اهل تن ادب در ظاهر است *** پيش اهل دل ادب بر باطن است
* * *
آدم و نوح و خليل و موسي و عيسي
آمده مجموع در ظلال محمّد
گرت هواي بهشت است و حوض كوثر و طوبي
بيا به سايه ممدود و مستدام محمّد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سوره حجرات، آيه 4 و 5.
145 |
سرير عزت عقبي جلال امّت او ياد
كه بود راحت دنياي دون حرام محمّد
مدينه، خانه رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله)، محلّ نزول و صعود جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان بوده است و منبع فضايل و خيرات و منشأ الطاف و بركات است.
زائر در زيارت خود بايد به خطاهاي خويش بنگرد و آنها را در نظر آورد تا زيارتي مفيد و ثمر بخش داشته باشد. در زيارت امامان پاك مدفون در بقيع(عليهم السلام) آمده است كه زائر عرضه مي دارد: «و هذا مقام مَن اسرف و اَخطأ و استكان واقرّ بما جني ورجي بمقامه الخلاص.»
و در زيارت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آمده است:«انّي اتيتك مستغفراً تائباً من ذنوبي و انّي اتوجّه بك الي ربّي و ربّك ليغفر لي ذنوبي.» استغفار و توبه از گناهان و اميد مغفرت لازم است و بدين سان زيارت، عامل تزكيه و خودسازي و تربيت مي شود. انسان زائر با زيارت اولياي خدا اعلام وفاداري مي كند و با حضور خود عرضه مي دارد كه كوششها و رنجهاي شما را فراموش نكرده ام و خونهايي را كه نثار مكتب كرده ايد، سبب شد كه من به راه مستقيم الهي درآيم.
زائر، در زيارت، اعلام دوستي و تجديد عهد و تشديد محبت مي كند; چرا كه دستور بزرگان مكتب و مقتدايان آن است كه هر كسي را كه دوست داريد، به او اظهار كنيد و بگوييد.
146 |
در زيارت اولياي الهي، زائر در برابر انسانهاي كامل قرار مي گيرد و خود را با آن بزرگواران، كه ميزان كمالات و فضايل و ارزشهاي اخلاق و معنوي اند، مي سنجد و مقايسه مي كند و احياناً آگاه مي شود كه داراي كژيهايي است كه بايد خود را از آنها بپيرايد و از كوثر وجود آن بزرگان در مسير اصلاح استمداد كند و روح خود را بشويد و جلا بخشد و از نبيّ و وليّ عذر خواهد كه يا رسول الله، من شرمنده ام از اين كه خود را از امت شما بدانم و اين گونه باشم.
بقيع; مرتبه مجسّم
زائرمدينه تنهاميهمان رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) نيست، بلكه ميهمان اهل بيت و آل رسول(عليهم السلام) نيز هست. بدون خلع نعلين نبايد وارد حرم و حريم امامان در بقيع شد، بلكه پس از اذن دخول بايستي خلع نعلين نموده و آهسته آهسته گام برداشت و در كنار قبور در نهايت ادب و احترام باز ايستاد; چرا كه پس از قبر پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله)مقدّس ترين و با فضيلت ترين مكانها در مدينة منوّره، مزار بقيع، زيارتگاه امامان مظلوم و آن شهيدان شاهد است. اين مكان مقدّس، محل دفن چهار امام معصوم(عليهم السلام) و همسران و فرزندان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و جمع كثيري از صحابه و ياران آن حضرت و شماري بسيار از علما و شهدا و بزرگان اسلام است. رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله)مي فرمايد: سرزمين بقيع
147 |
نخستين مكاني است كه در روز قيامت شكافته مي شود و مدفونين آن سر از خاك بيرون مي آورند و پس از آن زمين مكّه و در روز قيامت در صحراي محشر هفتاد هزار نفر از بقيع حاضر مي شوند كه رويِ شان مانند شب چهارده مي درخشد و بي حساب به بهشت در مي آيند.» پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله)همواره به بقيع مي رفت و حتي در نيمه هاي شب نيز به زيارت بقيع مي شتافت و براي آرميدگان در آن بقعه مباركه طلب مغفرت مي نمود.
شايسته است زائران شهر مدينه از زيارت بقيع بهره اي ارزشمند برگيرند و براي اهل بقيع طلب معفرت كنند و در آن قطعه بهشتي خطاب به امامان پاك(عليهم السلام) مضامين والاي زيارت سراسر معارف جامعه كبيره را ترنّم كنند كه به انشاد و انشاي امام هادي(عليه السلام) است و با ادب هر چه تمامتر بخوانند و بگويند كه اي امامان بقيع:
جهان جسم و شما جان جهانيد *** شما هم آشكار و هم نهانيد
شما اسرار هستي را اَمينيد *** فروغ آسمان روي زمينيد
امير كشور دلها شماييد *** شما آيينه هاي حق نماييد
148 |
شما يك نور در چندين رواقيد *** شما نور حجازيد و عراقيد
شما در ظاهر و باطن اميريد *** عنايت كرده ما را دست گيريد(1)
و گويا دعبل خزاعي در قصيده تائيّه خود، وضع تأسف بار بقيع را مجسّم مي نمايد و زبان حال شيعيان را به نظم درمي آورد:
مدارسُ آيات خَلَت من تلاوة *** وَ مَنزلُ وحي مُقفرُ العرصاتِ
منازلُ قوم يهتدي بهداهم *** فتُؤمَن منهم زَلّة العثرات
منازلُ جبريلُ الاَمين يحلّها *** من الله بالتسليم و البركات
منازلُ وحيُ الله معدنُ علمه *** سبيلِ رشاد واضحُ الطرقات
منازل كانت للصّلوة و للتّقي *** و للصّوم و التطهير و الحسنات
ديارُ عفاها جور كل مُنابذ *** و لم تعف للايام و السّنوات
خانه هايي كه محلّ فراگرفتن آيات قرآن كريم بود، تهي گشته اند. خانه هايي كه محلّ نزول وحي الهي بود، به بيابان خشك مبدّل شده اند. خانه هايي كه مردمان به بركت آنان و صاحبانشان هدايت مي يافتند و در اثر عصمت ساكنانشان از هر اشتباه و لغزش در امان مي ماندند، ويران گشته اند.
خانه هايي كه جبرئيل امين از سوي خداوند با سلام و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1. ديوان جواد محدثي.
149 |
بركات بر آنها نازل مي شد; خانه هايي كه محل وحي خداوند و معدن علم و راههاي رشد و رشاد آشكار و روشن اند; خانه هايي كه براي نماز و پرهيزكاري بنيان يافته اند و براي روزه و پاكي و نيل به حسنات استوار گشته اند; خانه هايي كه دست جفاكار دشمن ويرانشان ساخته است نه گذشت روزگاران.
ويرانشان ساخته است نه گذشت روزگاران
يك لحظه به خود آي و نظر كن كه كجايي
با عجز بر اين خاك گرانمايه بنه سر
گر آمده اي بر در سلطان به گدايي
دست طلب انداز به دامان وصالش
شايد برسي از ره لطفش به نوايي
قبور بي سايبان دربرابرآفتاب، داغِ دل هرشيعه عاشق را تازه مي كند و او را وامي دارد كه بر غمي كهن و ديرين اشك ريزد و بغض مانده در گلو را در جوار امامان پاك و معصوم رها كند. خاك و سنگ مزار امامان، گوياترين رنجنامه نانوشته شيعه است و دلهاي سوخته و پر از محبت ولايتمداران اهل بيت به خاك بوسي چهار امام معصوم(عليهم السلام)مي روند. در آن جا اشكها سخن مي گويند و حال گوياتر از قال است و چشمهاي اشكبار، ترجمان دلهاي داغدار و بي قرار است. بقيع خود مرتبه مجسّم است. لازم نيست كسي مرتبه بخواند; چشمها و قطرات جاري اشك، همه روضه خوان مجلس و گريه كنان محفل اند. سخني
150 |
نيز كه نگويي، اشك جاري است و شبها روشنايي آن وادي بي بقعه از نور امامت و مشعل ولايت است و بقيع آشنايي غريب و همدم غربت در جمع آشنايان است و اين ديده هاي گريان و دلهاي سوخته گواه داغ دل و عشق زائران و ناله بر مظلوميت بقيع است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود:«نحن اهل بيت لا يقاس بنا احد.»(1) علي(عليه السلام) در فضيلت اهل بيت(عليهم السلام) فرمود«لا يقاس بآل محمد من هذه الامّة و لا يسوّي بهم من جرت نعمتهم عليه ابداً هم اساس الدين و عماد اليقين اليهم يفيء الغالي و بهم يلحق التالي و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصيّة و الورائة.»(2)
و علي بن موسي الرضا7 فرمود:«انّ لكل امام عهداً في عنق اوليائه و شيعته و اِنَّ من تمام الوفاء بالعهد و حسن الأداء زيارة قبورهم فمن زارهم رغبة في زيارتهم و تصديقاً بما رغبوا فيه كان ائمّتهم شفائهم يوم القيامة.»(3) شيعيان با هر يك ازامامان معصوم خود(عليهم السلام) عهد و پيماني دارند كه وفاي بدان پيمان در زيارت مشتاقانه و عارفانه قبور آن ذوات مقدّسه و نوراني تبلور مي يابد. مقام امامت و ولايت تكويني امامان شيعه(عليهم السلام)به تعبير و فرموده علي بن موسي الرضا(عليه السلام) بسان ستارگان آسمان است: «و هو بحيث النجم من ايدي المتناولين.» تا مي رسد به «اين العقول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحار، ج 65، ص 44.
2. نهج البلاغه، خطبه 2.
3. كافي، ج 2، ص 567.