بخش 7

فصل چهارم : فلسفه و اسرار میقات و احرام اسرار مـیـقات آمادگی‌‌های قبل از احرام اسرار نیت احرام اسرار تلبیه


101


فصل چهارم :

فلسفه و اسرار ميقات و احرام


103


* ( 1 ) *

اسرار مـيـقات

ميقات، محل احرامحج‌‌گزاران و آمادگي براي ورود به حرم مطهر است. مواقيت حج و عمره از سوي شخص پيامبر‌ (صلي الله عليه وآله) تعيين گرديده است. امام صادق‌‌ (عليه السلام) مي‌فرمايد: «الاحرام من مواقيت خمسه وقّتها رسول الله (صلي الله عليه وآله) لا ينبغي لحاج و لا لمعتمران يحرم قبلها و لا بعدها، ووقّت لاهل المدينة ذا الحليفة و هو مسجد الشجرة يصلي فيه و يفرض الحج، و وقّت لاهل الشام الجحفة، ووقّت لاهل النجد العقيق، ووقّت لاهل الطائف قرن المنازل ووقّت لاهل اليمن يلملم».( 1 )

علاوه بر ميقات‌هاي پنج‌گانه براي اهالي مكه و يا كساني كه در مكه حضور دارند؛ مواقيتي نيز براي محرم شدن به احرام عمره تعيين شده است. امام صادق‌ (عليه السلام) مي‌فرمايد: «من اَراد اَن يخرج من مكة ليعتمر احرم من الجعرانة او الحديبية او ما اشبهها»( 2 ). در تبيين ميقات براي احرام به حج تمتع آمده است: «قلت لابي عبدالله من اين اهل بالحج فقال: ان شئت من رحلك و ان شئت من الكعبة و ان شئت من الطريق».( 3 )

در تمامي اقسام حج و عمره، محرم شدن از ميقات واجب است و عبور از آن بدون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. وسائل الشيعه، ج8 (ابواب المواقيت) باب 1، ح2.

2. همان، باب 22، ح1.

3. وسائل الشيعه، ج8، (ابواب مواقيت) باب 21 ،ح2.


104


احرام و در حال اختيار، حرام مي‌باشد و احرام قبل از ميقات نيز باطل است؛ مگر با نذر. دربارة اسرار ميقات، مي‌توان به گزينه‌هاي زير اشاره كرد:

يك. محل آمادگي براي اجابت دعوت خداوند

حضور در ميقات، جهت كسب آمادگي حج‌گزار، براي دو امر مهم «اجابت دعوت الهي» و «دريافت رحمت خاص» است كه او براي مهمانان خود منظور نموده است. ميزان بهره مندي از اين دو امر مهم، وابسته به ميزان آمادگي در ميقات است. مستحبّات ميقات و آداب تلبيه و ادعيه مأثوره در آن، در جهت همين كسب آمادگي براي ورود به حريم الهي است.

هنگامي كه خداوند اراده نمود به موسي (عليه السلام) ، شريعت و رسالت عطا كند، وي را به ميقات فرا خواند و به او خطاب نمود: يا موسي اني اصطفيتك برسالاتي و بكلامي؛( 4 ) همان‌گونه كه ميقات براي موسي دوران مادگي دريافت شريعت بود، اقدام به هر كار مهم و يا دريافت هر امر داراي اهميتيهم نياز به آمادگي قبلي دارد.

دو. مدخل ورود به حج و حرم الهي

قرآن كريم آنجا كه هلال ماه را نشانه آغاز ماههاي ماه‌هاي حج بيان مي‌كند، مي‌فرمايد: يسئلونك عن الاهله قل هي مواقيت للناس و الحج.( 5 ) به دنبال آن يكي از آداب ميهماني رفتن را تذكر مي‌دهد: وليس البرّبان تأتوا البيوت من ظهور ها ‌ها و لكن البر من اتقي و اتوا البيوت من ابوابها.( 6 ) به فرمودة امام صادق (عليه السلام) : حج مهماني خداوند است و حاجي مهمان اواست: «رجل حج او اعتمر فهو ضيف الله».( 7 ) پس ادب اين ميهماني نيز در اين است كه از درب ورودي بر اهل خانه و بر ميزبان وارد شويم و ميقات مدخل و درب ورودي براي وارد شدن به مناسك حج و حرم الهي است؛ يعني، خداوند مكان‌هاي خاصي را معين فرموده كه حاجي بايد آن اماكن را مرز ورودي به حج و حرم الهي قرار دهد و بدون گذر از آنها، ورود به حرم حرام است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

4. اعراف(27)،آيه144.

5. بقره (2)، آية 189.

6.همان.

7. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص137، ح379.


105


سه. حفظ حرمت حرم و حريم الهي

امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «وجب الاحرام لعلة الحرم».( 8 ) سپس مي‌فرمايد: حق اين حرمت داري آن‌گاه ادا مي‌شود كه حرمت را قبل از ورود به حرم و از زمان و مكاني كه تعيين شده، پاس بداريم: «من تمام الحج و العمرة ان تحرم من المواقيت».( 9 ) پس ميقات مكاني است براي پاس داشتن حرمت حرم و كعبه و شايد يكي از اسرار فضيلت مسجد شجره (ذوالحليفه) بر ساير مواقيت، اين باشد كه زائر را زودتر از ديگر مواقيت، به پاسداري از حرمت حرم و كعبه دعوت مي‌كند.

چهار. قرارگاه گفت‌و‌گو با خداوند

براي حاجي و زائر بيت الله، «ميقات» قرارگاهي براي گفت‌و‌گو با خداوند است. قرآن درباره گفت‌و‌گوي موسي (عليه السلام) با خـداونــد در مـيقـات مي‌فرمايد: «و لما جاء موسي لميقاتنا و كلّمه ربه».( 10 ) قاصد حرم خدا نيز همچون موسي براي گفت‌و‌گو به ميقات دعوت مي‌شود و خداوند شهد شيرين «لبيك» را، به كام ميهمان خانه‌اش مي‌نشاند. از يك طرف حج‌گزار در ميقات، به دعوت خدا پاسخ مي‌دهد و در مقابل نيز خداوند با «لبيك و سعديك» خود، اذن ورود به حرم را به او مي‌بخشد. پس هر چه زبان و گوش جان آدمي، پاك تر باشد، بهره بيشتري از اين گفت‌و‌گو خواهد برد. و اما آن كسي كه ميان زبان سرو زبان جانش فاصله است، خطاب «لا لبيك و لاسعديك»، به او خواهد شد. امام رض (عليه السلام) در تبيين اين گفت‌و‌گو ميان حاجيان و خداوند مي‌فرمايد: «ان الناس اذا احرموا ناداهم الله عزوجل فقال: عبادي و امائي، لاحرمنكم علي النار كمااحرمتم لي فقولهم لبيك اللهم لبيك اجابة لله عزوجل علي ندائه لهم».( 11 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1.همان ص 150 ح 436.

2. وسائل الشيعه، ج 8 ، باب 16؛ ح1.

3. اعراف(7)، آيه 143.

4. علل الشرايع، ص 416، ح 2.


106


پنج . ميقات جلوه گاه چهار سفر عرفاني

يقظه( 12 )، تخليه، تحليهو تجليه، چهار سفر روحاني وعرفاني است كه در ميقات شكل مي‌گيرد. «يقظه» يعني، بيدار شدن به اينكه كجا هستم؟ چرا آمده‌ام؟ به كجا مي‌روم؟ براي چه مي‌روم و سرانجام من چه مي‌شود؟ حج‌گزار در گام نخست در ميقات -كه وعده‌گاه او و خداوند است- بايد پاسخ تمام اين پرسش ها ‌ها را بيابد و در صورت رسيدن به پاسخ است كه براي او ممكن مي‌شود با هر سطحي از معرفت و شناختي كه دست يافته، قدم به مرحله دوم از سفر عرفاني بگذارد.

گام دوم «تخليه» است؛ يعني، دوري از تعلّقات و جدا شدن از خود و ديگران و سرانجام رهايي از همه وابستگي ها ‌ها و آنچه رنگ دنيايي و غيرخدايي دارد: (فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي؛)( 13 ) اين گام در كندن لباس دوخته از تن، ظهور مي‌يابد.

گام سوم «تحليه» است؛ يعني، آراسته شدن به رنگ و صبغة الهي. لباس احرام، نشانگر حضور در بارگاه الهي است و آن‌گاه كه حاجي در خود جلوه هاي ‌‌هاي الهي را احيا كرد و لباس طاعت و عبوديت را بر خود پوشاند، براي گام چهارم (تجليه) آماده شده است تا وجودش محل تجلّي رحماني شود و نور لقا با رمز تلبيه در سراسر وجودش پرتو افكند. اگر كوه در ميقات موسي (عليه السلام) ، تجلي گاه خداوند شد؛ قلب حاجي در آنجا محل تجلي رحماني مي‌شود و حاجي با هويتي جديد سفر خود را آغاز مي‌كند.

حقيقت اين مراحل چهارگانه، در بعضي از كلمات چنين آمده است: «فحين نزلت الميقات نويت انك خلعت ثوب المعصية و لبست ثوب الطاعة... فحين تجردت عن مخيط ثيابك نويت انك تجردت من الريا و النفاق و الدخول في الشبهات... فحين اغتسلت نويت انك اغتسلت من الخطايا و الذنوب».( 14 ) در كلام منسوب به امام صادق (عليه السلام) نيز آمده است: «اذا اردت الحج فجرد قلبك لله تعالي من كل شاغل... و فوض امورك كلها الي خالقك... ثم اغسل بماء التوبة الخالصة ذنوبك و البس كسوة الصدق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

12. «يقظه» هم مي‌تواند مقدمه سفرهاي عرفاني باشد و هم به عنوان سفر اول.

13. طه(20)، آيه12.

14. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص236، ح725.


107


و الصفاء والخضوع و الخشوع واحرم من كل شيء يمنعك عن ذكر الله... ولبّ... متمسكا بعروته الوثقي».( 15 )

شش. پيوند معراج و ميقات

حاجي بايد ميقات را نقطة شروع ليلة الاسراء بداند و تمام هستي مادي وظرفيت هاي ‌‌هاي دنيوي اش را فرش براي عرش بسازد. حاجي در ميقات، به ميزان هزينه كردن سرمايه دنيايي و قطع علقه هاي ‌‌هاي حيواني، اوج مي‌گيرد و به خدا نزديك مي‌شود. ميقات، مكاني است براي سبك بال شدن و عروج به سوي خداوند و سرّ معراج بودن آن، در ليلة الاسراي پيامبر (صلي الله عليه وآله) نهفته است درشب معراج پس از اعتراف آن حضرت بر اينكه تمام حمد و ستايش و نعمت و مالكيت از آن خداوند است و پس از نفي هر گونه شريك از خداوند، راه هاي ‌‌هاي آسمان براي عروج وي گشوده شد:

«و لما اسري به الي السماء و صار بحذاء الشجره... فلما كان في الموضع الذي بحذاء الشجره نودي يا محمد قال لبيك قال الم اجدك يتيماً فآويت و وجدتك ضالاً فهديت؟ قال النبي (صلي الله عليه وآله) ان الحمد و النعمه و الملك لك لا شريك لك لبيك».( 16 ) حج چهره زميني آن عروج آسماني است و ميقات نقطه آغاز اين عروج است كه بايد از خود قالب تهي كرد تا به خدا رسيد.

هفت. وعده گاه ملائكه براي طواف بيت المعمور

ميقات‌هاي پنج‌گانه، تنها ميقات حج و عمره براي وادي ملك نيست؛ بلكه ميقات ملك و ملكوت است. همچنان‌كه محاذي مكّه «بيت المعمور» است؛ محاذي ميقات‌هاي زمين، در آسمان ميقات‌هايي وجود دارد و ملائكه آن‌گاه كه قصد طواف بيت المعمور را دارند، در ميقات‌هاي آسماني حضور مي‌يابند و سپس عازم بيت‌المعمور مي‌شوند و بر گرد آن طواف مي‌كنند. امام صادق (عليه السلام) در ضمن حديثي، به حضور ملائكه در محاذي ميقات‌هاي زمين چنين اشاره مي‌فرمايد: «لما اسري به الي السماء و صار بحذاء الشجرة و كانت الملائكه تأتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

15. همان، ص234، ح724.

16. علل الشرايع، ص 433، باب 169، ح 1.


108


الي البيت المعمور بحذاء الموضع التي هي مواقيت سوي الشجرة... فلذلك احرم من الشجرة دون المواضع كلها»؛( 17 ) يعني، ملائكه از ميان مواقيت فقط ميقات ذوالحليفه را درك نكرده بودند كه اين ميقات، هم‌زمان با معراج پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، به وسيله خود آن حضرت افتتاح شد.

هشت . امكان ورود به مدار حق از همه جا

ميقات اهل حرم، در خارج حرم تعيين شد و ميقات ساير بلاد در اطراف شهر مكه قرار گرفت؛ يعني، ورود به حرم و مدار حق، از هر طرف و در هر موقعيتي، براي همه ممكن است. درحج تمتعنيز شهر مكه و مسجدالحرام، ميقات قرار گرفت؛ يعني، در حقيقت حرم، خود ميقاتي براي سفر از حرم به حرم است تا در اين سفر، با اشتراك نقطة آغاز و پايان، حاجيان از فيض مراحل عرفاني در عرفه و شعور در مشعر و رسيدن به قله آرزوها در منا برخوردار شوند و در پايان مجدداً به دامن امن حرم الهي بازگردند.

نه. يادآوري قيامت

اعمال و مناسك حج، در موقعيت‌هاي مختلف، شباهت‌هايي با صحنه‌هاي قيامت دارد، از جملة آنها حضور حاجيان با لباس‌هاي احرام در ميقات است. همان‌گونه كه در قيامت مردم با كفن‌هاي سفيد، در پيشگاه خداوند مي‌ايستند (يوم يقوم الناس لربّ العالمين)، در ميقات نيز حج‌گزاران لبيك گويان و با لباس سفيد احرام، در ميقات الهي حضور مي‌يابند. مسلّم است كه حاجي در چنين شرايطي بيش از هر چيز، اين موضوع را در مي‌يابد كه در قيامت نيز، مشابه همين صحنه اتفاق خواهد افتاد و بايستي براي آن روز آماده شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

17. همان.


109


* ( 2 ) *

آمادگي هاي ‌‌هاي قبل از احرام

قبل از احرام، بعضي از آداب و دستورات استحبابي وجود دارد تا حج‌گزار آمادگي بيشتري پيدا كرده و اعمال را با دقت و علاقه انجام دهد. در اينجا به گوشه‌اي از اين آداب و مستحبات همراه با بيان فلسفه و اسرار آنها اشاره مي‌شود:

يك. آرايش نكردن سر و صورت

مستحب است حاجي يك ماه و يا سي روز، قبل از موسم حج و يا عمره، موي سر و صورت خود را آرايش نكند. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «لا تأخذ من شعرك وانت تريد الحج في ذي القعده و لا في الشهر الذي تريد فيه الخروج الي العمرة».( 18 ) در روايتي ديگر به ترك آرايش صورت نيز اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد: «ولا من لحيته»( 19 ) و در برخي روايات، حد زماني آن سي روز قبل از موسم حج بيان شده است: «قلت لابي عبدالله (عليه السلام) كم اوفّر شعري اذا اردت هذا السفر، قال: اعفه شهرا»( 20 ) از اين رو مستحب است حاجي از ابتداي ماه ذي‌القعده و يا سي روز قبل از موسم، اصلاح سر و صورت خود را رها كند. اطلاق ادله -‌علي الظاهر- شامل زنان حج‌گزار نيز مي‌شود كه آنان هم سر و صورت خود را براي حج و يا عمره، در همان مدت اصلاح نكنند. در اين رابطه مي‌توان به اسراري

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

18. وسائل الشيعه، ج 9 ، (ابواب الاحرام) باب 2، ح1.

19. همان، ح6.

20. همان، ح2.


110


چند اشاره كرد:

1-1. از خود رستن و به خدا متوجه شدن

آرايش سر و صورت، اسباب زيبايي براي هر فرد است و به انسان در مقابل ديگران، جلوه و جاذبه‌اي خاص مي‌بخشد. حال كه حج‌گزار در مقام آن برآمده است كه خود را محرم سازد و به حريم الهي راه يابد، شايسته است براي درك احرام كامل، از مهم‌ترين جلوه‌‌هاي ظاهري خود، مدتي قبل از موسمحج دست شويد و آن‌را براي محبوب رها سازد و از سر و صورت خود، براي منافع خويش وجلب توجه ديگران بهره نگيرد. به جهت همين اهميت و جايگاه سر و صورت در حج است كه امام باقر (عليه السلام) مي‌فرمايد: «احرام المرأة في و جهها و احرام الرجل في رأسه».( 21 )

1-2. زنده نگه داشتن ياد حج

آمادگي انسان قبل از موسم حج، زمينه بهره برداري از اين سفر معنوي را بيشتر فراهم مي‌آورد و رها ساختن موي سر و صورت براي حج، در حقيقت آماده باش براي اين سير و سلوك است؛ يعني، علاوه بر اينكه ياد حج را براي حاجي زنده نگه مي‌دارد، باعث مواظبت او بر محرمات و آمادگي بيشتر بر ترك آنها و كسب تقوا در مخالفت با وسوسة شيطان، نسبت به ارتكاب محرمات در طول موسم حج مي‌شود. وقتي او بتواند بر مشتهيات نفساني در زماني كه الزامي ندارد، غلبه كند و براي حج از آرايش خود دست شويد، قطعاً ميزان خود نگه داري و تقوا در برابر معصيت، در او بيشتر خواهد شد و مناسك را پيراسته از گناه و معصيت به انجام مي‌رساند. لذا ترك آرايش، تمرين تقوا است. از طرفي اين آمادگي، شكوه حج را قبل از مراسم ميان مردم جلوه‌گر مي‌كند و حال و هواي حج در سرزمين‌هاي اسلامي، زنده نگه داشته مي‌شود كه اين خود تعظيم شعائر الهي است.

1-3. كم رنگ كردن جاذبه هاي ‌‌هاي ظاهري

سر و صورت، مهم‌‌ترين مركز جاذبه هاي ‌‌هاي شهواني و حيواني است و نوع آرايش سر و صورت در تحريك و تمايلات تأثير گذار است. و از آنجا كه مردان بايد سر خود را در حج برهنه نگه دارند و زنان نيز صورت خود را آشكار سازند، رها ساختن سر و صورت قبل از مراسم، جاذبه هاي ‌‌هاي ظاهري را كم مي‌كند و «ترك زينت» در حال احرام نيز بيشتر محقق مي‌شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

21. وسائل الشيعه ، ج 9 ، (ابواب تروك الاحرام)، باب 48، ح1.


111


دو. بهداشت بدن

مستحب است حج گزار قبل از احرام، ناخن‌هاي خود را بگيرد و شارب را كوتاه كند و موهاي زايد را از بين ببرد. رعايت نظافت بدن و دور كردن آلودگي از آن، براي نشاط بيشتر انسان در انجام مناسك مورد تأكيد است. در روايتي نيز آمده است: «سألت ابا عبدالله (عليه السلام) عن التهيؤ للاحرام، فقال: تقليم الاظفار و اخذ الشارب و حلق العانة»( 22 ).

2-1. پيشگيري از امراض احتمالي و رعايت نظافت بدن؛

اينكه قبل از احرام تميز كردن بدن از موهاي زايد و گرفتن ناخن و شارب مستحب است؛ شايد بدان جهت باشد كه بدن ازآنچه كه زمينة آلودگي را فراهم مي‌سازد، پاك گردد تا حج‌گزار با بدن سالم، بتواند مناسك را به راحتي انجام دهد. چرك زير ناخن و عفونت هاي ‌‌هاي پوستي، در اثر وجود موهاي زايد بدن، از جمله اين عوامل است كه در روايات به پيرايش بدن از آنها تأكيد شده است.

2-2. آمادگي براي احرام و پايبندي به محرّمات آن

شخص محرم حق كندن مو از بدن و گرفتن ناخن از دست و پا را بعد از احرام ندارد و مرتكب آن بايد كفاره بپردازد. در حقيقت با احرام، اختيار بدن از انسان خارج مي‌شود، لذا با عنايت به اين محدوديت ها ‌‌ها، سزاوار است اين موارد قبل از احرام انجام پذيرد تا حاجي از ناحيه جسم خود در اذيت نباشد. از معاوية بن عمار نقل شده است: «سألت اباعبدالله (عليه السلام) عن المحرم تطول اظفاره او ينكسر بعضها فيؤذيه قال: لا يقص منها شيئاً....»( 23 )

2-3. بستر سازي براي ارتباط بيشتر و مطبوع با افراد

روشن است كه آلودگي‌هاي ظاهري، موجب تنفّر طبع و دوري افراد از يكديگر مي‌شود؛ به همين جهت در دستورات ديني در مورد نماز و حج و... دائماً بر نظافت، بهداشت و پاكيزگي بدن و دوري از آلودگي و چركي سفارش شده است.

استحباب مكرّر غسل در مواقف مختلف و نيز كراهت احرام در لباس كثيف و دور كردن آلودگي ظاهري از بدن، اينها همه گواه اين بيان است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

22. همان، باب 6، ح1.

23. وسائل الشيعه، ج 9 ، باب11 (از ابواب بقيه الكفارات الاحرام)، ح4.


112


سه. غسـل

غسل قبل از احرام در ميقات مستحب است و در غير ميقات نيز - به خصوص در صورتي كه خوف آن باشد كه در ميقات آب يافت نشود- جايز است. در اين صورت اگر در ميقات آب يافت شود و يا مكلف بعد از غسل لباس بپوشد و يا غذاي معطر بخورد و يا حدثي از او سر زند، اعاده غسل مستحب است. اگر در روز غسل كند، از غسل تا شب آينده كفايت مي‌كند و اگر در شب غسل كند تا آخر روز آينده كافي است. اين غسل از زن «حائض» و «نفساء» نيز مورد قبول است.

البته براي ورود به هر مرتبه‌اي از مقامات معنوي و يا هر عبادتي از عبادات، طاهر شدن به طهارت ويژه همان مقام ويا عبادت مطلوب است. لذا در طهارت وضوئيه، تجديد وضو براي هر عبادت و فريضه‌اي سفارش شده است: «كان النبي (عليه السلام) يجدّد الوضوء لكل فريضة وكل صلاة»( 24 ) و امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «من جدد وضوئه لغير حدث جدد الله توبته من غير استغفار».( 25 ) دربارة اسرار غسل مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

3-1. طهارت ظاهري، مقدمه طهارت باطني

سراسر حج و عمره، تقديس الهي و نفي شرك و تطهير حق تعالي است. ورود به مقام قدس الهي، بايد همراه با باطن قدسي باشد تا هم‌سنخي حاصل شود و اين در گرو طهارت است: لا يمسّه الا المطهرون ( 26 ). نقش طهارت ظاهري درطهارت باطني، آن‌قدر زياد است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايد:«من بات علي طهر فكانما احيي الليل»( 27 ) و تطهير بدن با غسل احرام، مقدمه‌اي براي تطهير باطن از گناه و كسب آمادگي براي حضور در پيشگاه ربوبي است.

3-2. تناسب غسل و احرام

در بيان حكمت وجوب غسل در جنابت، امام رضا (عليه السلام) مي‌فرمايد: «لأنّ الجنابة خارجة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

24. همان، ج1، باب 8، ح9.

25. همان، ح7.

26. واقعه(56)، آيه79.

27. وسائل الشيعه، ج 9 ، باب9، ح4.


113


من كل جسده فلذالك وجب عليه تطهير جسده كله»( 28 ) و از آنجا كه حاجي در احرام نيز تمام وجود جسماني خود را محرم مي‌كند و مي‌گويد: «احرم لك شعري و بشري و لحمي و دمي و مخي وعصبي»؛( 29 ) با طهارت ظاهري نيز تمام وجودش را تطهير مي‌كند تا تناسب ميان احرام و طهارت آن حاصل گردد.

چهار. دعاهاي احرام

مستحب است احرام بعد از نماز فريضه و يا نافله صورت گيرد و پس از نماز، حمد و ثناي الهي بر زبان جاري شود و بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) و اولاد گرامي او درود و صلوات فرستاده شود و دعاهاي مأثور قرائت گردد. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «فاذا انفتلت من صلاتك فاحمد الله و اثن عليه و صلّ علي النبي (صلي الله عليه وآله) و قل: اللهم اني اسئلك ان تجعلني ممن استجاب لك... ويجزيك ان تقول هذا مرة و احده حين تحرم».( 30 )

مضامين دعاهاي احرام، بيانگر اين سرّ كلي است كه قبل از احرام حج‌گزار بايد اعتقادات و باورها و جهان بيني خود را اصلاح كند و با دستمايه آنچه در دعاها آمده و با اشراف به اعتقادات، تلبيه را بر زبان جاري سازد و در اين‌صورت است كه در برابر «لبيك»، جواب مثبت را دريافت خواهد كرد. در اينجا نمونه‌هايي از اين دعاها، همراه با ترجمه آنها ذكر مي‌شود:

1. از اجابت كنندگان واقعي و صادق دعوت خداوند باشيم: «اللهم اني اسئلك ان تجعلني ممن استجاب لك»؛

2.مؤمن و معتقد به وعده هاي ‌‌هاي الهي باشيم و آن را باور بداريم: «و آمن بوعدك»؛

3. مطيع امر او باشيم و از اهل اطاعت قرار گيريم: «واتبع امرك»؛

4. اعتراف به اينكه تحت قدرت الهي هستيم و ازخود هيچ استقلالي نداريم: «فاني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

28. همان ، ج 9، باب2، ح1.

29. بحارالانوار، ج 99، ص 135.

30. الحج و العمرة في الكتاب و السنه، ص 52، ح441.


114


عبدك و في قبضتك»؛

5.باور كنيم كه حافظ و نگه دارنده‌اي جز خداوند وجود ندارد: «لا اوقي الا ما وقيت»؛

6.هر چه داريم از اواست و جز خداوند عطا كننده‌اي وجود ندارد: «و لا اخذ الا مااعطيت»؛

7. مناسك حج را نيز فقط باكمك او مي‌توانيم شروع كنيم و به پايان برسانيم: «وقد ذكرت الحج فاسئلك ان تعزم لي عليه وعلي كتابك و سنة نبيك و تقويني علي ما ضعفت عنه و تسلم مني مناسكي في يسر منك و عافية»؛

8. آرزو كنيم كه در اين سفر، جزء مهمانان خداوند قرار گيريم: «واجعلني من وفدك الذي رضيت وارتضيت و سمّيت و كتبت»؛

9. بدانيم كه كمال و تمام مناسك در گرو توفيق اواست: «اللهم فتمم لي حجتي و عمرتي»؛

10. نگه دارنده ما در طول سفر فقط خداوند است: «اللهم اني اريد التمتع بالعمرة الي الحج علي كتابك و سنة نبيك صلي الله عليه و آله فان عرض لي شيء يحبسني فخلَّني حيث حبستني لقدرك الذي قدرت علي»؛

11.تمام وجود را براي او محرم كنيم و در حريم او قرار دهيم: «احرم لك شعري و بشري و لحمي و عظامي و مخيّ و عصبي من النساء و الثياب و الطيب»؛

12. تمام آنچه مي‌خواهيم و آنچه براي دستيابي به آن تحمل مي‌كنيم، به شوق ديدار و دستيابي به حيات جاودانه است: «ابتغي بذلك وجهك والدارالآخرة».

پنج. نماز قبل از احرام

مستحب است احرام بعد از فريضة ظهر و يا هر نماز ديگري انجام گيرد. و در صورت عدم تمكن، بعد از شش يا دو ركعت نافلهباشد. بعد از نماز، حمد و ثناي الهي را به‌جا آورد و


115


بر پيامبر و آل او صلوات بفرستد؛ آن‌گاه «لبيك» بگويد و محرم شود( 31 ). امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «لا يكون الاحرام الا في دبر صلاة مكتوبة او نافلة».( 32 ) درباره اهميت نماز قبل از احرام نيز در روايتي آمده است:

«كتبت الي ابي الحسن (عليه السلام) : «رجل احرم بغير صلاة او بغير غسل جاهلاً او عالماً ما عليه في ذلك؟ و كيف ينبغي له ان يصنع؟ فكتب يعيده».( 33 ) احرام بعد از نماز، اشاره به حكمت‌هايي دارد؛ از جمله:

5-1. هماهنگي حج و نماز با يكديگر

نماز عبادتي است كه ميان يك تحريم و يك تحليل قرار گرفته است: «فتحريمها التكبير و تحليلها التسليم»؛ لذا تشابه زيادي با حج دارد: «فانهما عبادتان بين طرفي تحريم و تحليل».( 34 ) فهم و درك اين حقيقت -كه ميان اين دو عبادت تناسب و سنخيت وجود دارد- نشانگر اسرار پيوند آن دو است. از ديگر موارد تشابه اين دو عبادت آنكه براي نماز، اوقات پنج‌گانه است و براي احرام و حج و عمره نيز ميقات‌هاي پنج‌گانه وجود دارد. ديگر آنكه منكر نماز «كافر» است و منكر حج نيز كافر مي‌باشد، نماز به دو بخش تقسيم شده است: بخشي از آن تعظيم و حمد خداوند و بخشي براي بنده در طلب و استعانت از خداوند. در حج نيز تعظيم خداوند و اظهار نياز حج‌گزار و نزول رحمت الهي بر او وجود دارد.

5-2. نماز تكيه گاه حج

امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «خمس صلوات لا تترك علي كل حال... منها صلاة الاحرام».( 35 ) تأكيد بر اينكه قبل از احرام اقامه نماز شود، بدين معنا است كه حج با پشتوانه نماز به مقصد مي‌رسد و حج‌گزار به كمك آن تكيه‌گاهي براي سفر روحاني و عرفاني خود فراهم مي‌آورد و با اتكا به آن سير الي الله را آغاز مي‌كند. در روايت آمده است: «حج از همه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

31. مناسك حج، مسأله2-3.

32. وسائل الشيعه، ج9 (ابواب الاحرام)، باب 16، ح1.

33. همان، ج9 ، باب 20، ح1.

34. فتوحات المكيه، ج 1.

35. وسائل الشيعه، ج9 (ابواب الاحرام)، باب 19، ح2.


116


عبادات افضل است، جز نماز» و نماز در حج لحاظ شده است. جالب آنكه در نماز مستحبي قبل از احرام، در ركعت اول سوره «توحيد» وارد شده كه پيام اقرار به وحدانيت الهي و نفي هر گونه شرك است و در ركعت دوم سوره «جحد» كه پيام دار نفي هر تفكر غير الهي است. با پشتوانه چنين نمازي، احرام شكل مي‌گيرد و احرام برخاسته از آن مي‌تواند حج ابراهيمي را در پي داشته باشد.


117


* ( 3 ) *

اسرار نيّت احرام

يكي از واجبات احرام «نيت» است. نيت به معناي قصد و عزم بر انجام كار است و خطور آن درقلب و يا ذكر آن بر زبان لازم نيست. از آنجا كه حج و عمره از امور عبادي است، قصد و نيت انجام آن نيز از امور عبادي بوده و بايد همراه با قصد قربت و خالصانه انجام گيرد.

متعلّق بيشتر تكاليف الهي و احكام وجوبي، افعال مكلّفان است (مانند حكم وجوب نماز، روزه، زكات و...). قرآن مي‌فرمايد: (كتب عليكم الصيام) و (اقيموا الصلاة و اتواالزكوة).( 36 ) اما حكم وجوبي حج در آيه شريفه (لله علي الناس حج البيت)( 37 ) قصد و نيت مكلف قرار گرفته است. «حِجّ» به معناي قصد است و «حِجّ البيت»، يعني، قصد بيت. در آيه شريفه بر تمام مردم «قصد نيت» واجب شده و خداوند در عمل عبادي حج قصد خانه‌اش را طلب كرده است؛ هر چند اين قصد آدابي دارد (مناسك) و بايد عزم بر زيارت بيت را مطابق آن انجام داد. اما اينكه عنوان قصدي متعلق وجوب قرار گرفته، بيانگر اين امر قلبي و جايگاه رفيع آن در مناسك حج، است و وزنه حج، به ميزان قصد حج‌گزاران است؛ آنان هرگونه كه قصد كنند، همان‌طور نيز حقيقت و باطن‌شان شكل مي‌گيرد.

گر در نظرت گل گذرد گل باشي * و‌ربلبل بي قرار بلبل باشي

او كل بود و تو جزء خواهي تو اگر * گر در نظرت كل گذرد كل باشي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

36. بقره(2)، آيه183.

37. آل عمران(13)، آيه97.


118


آزمون اخلاص

قرآن مي‌فرمايد: لله علي الناس حجّ البيت؛ از تقدم جار و مجرور و لام «لله»، فهميده مي‌شود كه اين قصد، بايد انحصاري و خالص براي خداوند باشد. حج‌گزار در صورتي صادقانه قصد و عزم زيارت بيت مي‌كند كه جان او از قصد غير خارج باشد.‌

با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم * يا لقاي دوست بگزين يا هواي خويشتن

البته در اين خلوص هم بايد قلب را از ريا دور ساخت و هم امور ديگري را مقصود براي سفر قرار نداد. پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايد: «يأتي علي الناس زمان يحج اغنياء امتي للنزهة و اوساطهم للتجارة و قراء هم للرياء و السمعه و فقراؤهم للمسئلة».(1) امام صادق (عليه السلام) فرمود: «الحج حجان حجّ لله و حج للناس».(2)

خدا از انسان قصد زيارت خانه اش را طلب مي‌كند؛ اما نه هر نوع زيارتي كه انسان بخواهد؛ بلكه اين زيارت مناسك دارد. او مي‌خواهد آن‌گونه كه خودش اراده مي‌كند، خانه‌اش زيارت شود نه كمتر و نه بيشتر؛ لذا فرمود: لله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا؛(3) يعني، اين قصد بايد در ظرف خاص خود و با شرايط تعريف شده انجام پذيرد؛ نه آنكه قاصد خود انتخاب كند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

3. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص220، ح673.

4. همان، ح676

1. آل عمران(3)، آيه97.


119


* ( 4 ) *

اسرار تلبيه

«تلبيه» عبارت استاز: «لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك» كه با يك مرتبه گفتن اين جملات، زائر بيت الله الحرام محرم مي‌شود. البته برخي احتياط واجب و عده‌اي فتوا داده اند ‌‌اند كه در ادامه جملات فوق گفته شود: «اِنَّ الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك لبيك».‌‌‌

مستحب است تلبيه در همه حالات، در طول سفر با تغيير احوال و مكان‌ها تكرار شود و آن‌گاه كه خانه هاي ‌‌هاي مكه ظاهر شد، تلبيه قطع گردد و به جاي آن حمد و ثناي الهي و تقديس و تسبيح خداوند بر زبان جاري شود. تلبيه داراي اسراري است كه به پاره‌اي از آنها اشاره مي‌شود:

يك. تلبيه تنها ذكر واجب حج

تنها واجبي كه در مناسك حج، از مقولة لفظ است (به غير از نماز طواف)، همين كلمات با شكوه «لبيك» است. در حقيقت حج، نمايش بيشترين عمل همراه با كمترين و كوتاه‌‌ترين الفاظ است و حاجي در سراسر حج و عمره، هيچ سخن و ذكر واجبي ندارد، جز ذكر «لبيك»، و اين تلبيه ذكري است كه بر تكرار و مداومت آن در طول سفر تا رؤيت خانه هاي ‌‌هاي مكه تأكيد و جايگزين ذكر تكبير و تهليل و تمجيد و ثناء الهي شده است. پس از قطع تلبيه است كه ساير اذكار گفته مي‌شود؛ چنان‌كه امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «فاذا قطعت التلبية فعليك بالتهليل


120


و التحميد و التمجيد و الثناء علي الله عزوجل».( 41 )

دو. شعار حج و حج‌گزار

«لبيك» شعار حج است؛ از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل است: «اتاني جبرئيل فقال أنّ الله عزوجل يأمرك ان تأمراصحابك ان يرفعوا اصواتهم بالتلبيه فانها شعار الحج»( 42 ) و از امام علي (عليه السلام) نقل شده كه: «جاء جبرئيل الي النبي و قال له ان التلبية شعار المحرم فارفع صوتك بالتلبية».( 43 ) شعار را بايد با صداي بلند سر داد مگر در حج تمتع كه پس از احرام وقتي حاجي در مكه حضور دارد، تلبيه را آهسته مي‌گويد و آن‌گاه كه از مكه خارج شد، با صداي بلند تلبيه را بر زبان جاري مي‌سازد؛ زيرا درون خانه و حرم بلند گفتن لبيك روا نيست. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «فاذا انتهيت الي الردم و اشرفت علي الابطح فارفع صوتك بالتلبيه».( 44 )

سه . تردّد بين خوف و رجا

كمال انسان در بستر خوف و رجا شكل مي‌گيرد. در هر «لبيك» احتمال «لا لبيك و لاسعديك» وجود دارد و سرّ رنگ پريدگي از رخسار امام سجاد (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) به هنگام تلبيه نيز در همين مطلب نهفتـه است. در روايتي آمـده اسـت: «حـجّ زين العابدين (عليه السلام) فلما احرم و استوت به راحلة، اصفرّ لونه و وقعت عليه الرعدة و لم يستطع ان يلبي فقيل: الا تلبي فقال: اخشي ان يقول لي لا لبيك ولاسعديك».( 45 ) در مورد امام صادق (عليه السلام) نيز نقل شده است: «كلما هم بالتلبيه انقطع الصوت في حلقه»، آن‌گاه كه از حضرت علت سؤال مي‌شود، مي‌فرمايد: «كيف اجسران اقول لبيك اللهم لبيك و اخشي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

41. وسائل الشيعه، ج9 (ابواب الاحرام)، باب 44، ح2.

42. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص 58، ح461.

43. وسائل الشيعه، ج9 (ابواب الاحرام)، باب 37، ح1.

44. همان، باب 52، ح1.

45. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص 157، ح457.


121


ان يقول تعالي لي: لا لبيك و لاسعد يك».( 46 )

به طواف كعبه رفتم به حرم رهم ندادند * كه تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي

در روايتي آمده است: «كنت مع ابي جعفر (عليه السلام) في ناحية من المسجد و قوم يلبّون حول الكعبه فقال اتري هؤلاء الذين يلبّون ؟ والله لا صواتهم ابغض الي الله من اصوات الحمير».( 47 )

چهار. رسيدن به مقام اجابت و سعادت

«لبيك» تنها يك لفظ نيست؛ بلكه رسيدن به مقام «اجابت» است؛ يعني، رسيدن حاجي به مقامي كه رسماً به دعوتي كه از او شده، جواب مثبت مي‌دهد. مقام اجابت، مقامي بس رفيع است؛ زيرا در اين مقام هم اجابت دعوت پيامبراني چون آدم، ابراهيم، موسي و پيامبر اسلام است كه مردم را به انجام مناسك حج دعوت كرده‌اند و هم اجابت دعوت خداوند است. رسيدن به مقام اجابت، رسيدن به فوز عظيم است كه نصيب هر كسي نمي نمي‌شود؛ بدين جهت امام صادق‌ (عليه السلام) شرط نيل به اين مقام را مال حلال و لقمه پاك مي‌داند: «اذا اكتسب الرجل مالا من غير حلّه ثم حج فلبّي نودي لا لبيك و لاسعد يك و ان كان من حلّه فلبي نودي لبيك و سعد يك».( 48 )

تعبير«و سعد يك» نشان مي‌دهد كسي سزاوار پاسخ «لبيك» از خداوند است كه به مقام «سعد و سعادت» راه يافته باشد و «لا لبيك» نيز بايسته كسي است كه مشمول «لاسعديك» شده است. لذا در روايتي آمده است: به هنگام احرام، در جواب كسي «لبيك» نگوييد، بلكه در پاسخ به نداي او بگوييد: «ياسعد» كه شايد مراد تفأل به خير نسبت به ديگراناست كه آنان در گروه اهل سعادت قرار دارند و در زمرة دعوت شدگان الهي قرار گرفته اند: «عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: ليس للمحرم ان يلبّي من دعاه حتي يقضي احرامه قلت كيف يقول؟ قال: يقول: يا سعد».( 49 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

46. علل الشرايع، ص 235، ح4.

47. وسائل الشيعه، ج9 (ابواب الاحرام)، باب 42، ح3.

48. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص 226، ح694.

49. وسائل الشيعه، ج9، (ابواب تروك الاحرام)، باب 91، ح1.


122


پنج. همراه شدن با پاسخگويان به دعوت الهي

در معناي «تلبيه» از امام صادق‌ (عليه السلام) نقل شده است: «قلت له لم سميّت التلبية تلبية فقال اجابه اجاب موسي به»( 50 ) و در بيان اينكه پيامبران در اجابت از دعوت خداوند، تلبيه را بر زبان جاري ساخته‌اند، امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «وبها لبي المرسلون»( 51 ) و در حديثي ديگر از تلبيه تمام امت پيامبر اسلام در اصلاب پدران و ارحام مادران، سخن به ميان آمده است: «الامام العسكري عن آبائه عن اميرالمؤمنين (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) : في ذكر كلام موسي مع الله فنادي ربنا عزوجل يا امة محمد، فاجابوه كلهم و هم في اصلاب ابائهم و ارحام امهاتهم «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك...» قال: فجعل الله عزوجل تلك الاجابة، شعارالحج».( 52 )

در حقيقت گفتن اين ذكر، داخل شدن در جرگه لبيك گويان از آدم تا خاتم و تا قيام قيامت و قرار گرفتن در صف پاسخ دهندگان به نداي الهي است.

شش. حركت هماهنگ توحيدي با نظام هستي

همه عالم هستي، به سوي خدا در حركت اند ‌است وانسان نيز شتابان به سوي او سير مي‌كند: يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحاً فملاقيه).( 53 ) «تلبيه» ظهور بخشيدن به اين حركت توحيدي است كه حج‌گزار با آهنگ فرح‌زاي «لبيك»، به سوي خدا حركت مي‌كند و تمام آنچه در اطراف اواست، در اين آهنگ با او همراهي مي‌كنند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايد: «ما من ملبّ يلبّي الا لبّي ما عن يمينه و شماله من حجر او شجر او مدر حتي تنقطع الارض من ها ‌ها هنا وها هنا»( 54 ) و امام علي (عليه السلام) مي‌فرمايد: «ما من مهل يهل بالتلبيه الا اهل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

50. علل الشرايع، ص 418، ح4.

51. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص 156، ح451.

52. علل الشرايع، ص 416، ح3.

53. انشقاق(84)، آيه6.

54. الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص 157، ح455.


123


من عن يمينه من شيء الي مقطع التراب و من عن يساره الي مقطع التراب».( 55 ) امام باقر‌‌ (عليه السلام) نيز فرموده‌ است: «احرم موسي (عليه السلام) من رملة مصر... فلبي، تُجيبه الجبال».( 56 )

هفت. بازگشت به سوي خدا

حقيقت «تلبيه» توبه است و در هر بازگشتي، دو توبه نهفته است: «توبه من الله» و «توبه من العبد». به دنبال توبه، مغفرت و نزول رحمت الهي است. و كسي كه تلبيه را از سر صدق وحقيقت بر زبان جاري مي‌سازد، در حقيقت توبه و بازگشتي به خدا نموده است كه پاداش آن، پاكي جان و روح او ازآلودگي و گناه است.پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايد: «من اضحي يوماً ملبيّاً حتي تغرب الشمس غربت ذنوبه فعاد كما ولدته امه».( 57 ) در حديثي ديگر مي‌فرمايد: «من لبي في احرامه سبعين مرّة ايمانا و احتسابا، اشهدالله له الف الف ملك ببرائة من النار و برائته‌ من النفاق».( 58 )

هشت . اجابت، پس از قطع علايق

آن‌گاه كه حج‌گزار لباس دوخته را از تن بيرون مي‌آورد و لباس بندگي و طاعت را بر تن مي‌كند، هويت جديدي مي‌يابد و اين پس از آن است كه علايق مادي و دنيوي را قطع مي‌كند و در كسوت احرام و در جرگه محرمان قرار مي‌گيرد. پس بايد قبل از احرام و تلبيه، خود را در شكل جديد بيابد و اين تحول و دگرگوني را در خود حس كند؛ آن‌گاه بگويد: «لبيك...» در اين رابطه از امام صادق‌ (عليه السلام) نقل شده است: «اذا فرغت من صلاتك و عقدت ما تريد، فقم وامش هنيئة فاذا استوت بك الارض ماشيا كنت او راكبا فلّب»( 59 ) و نيز: «ان شئت لبيّت من موضعك و الفضل ان تمشي قليلا ثم تلبّي».( 60 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

55. همان، ح456.

56. بحار الانوار، ج 99، ص 185، حديث 13.

57. الحج والعمره في الكتاب و السنه، ص156، ح453.

58. همان، ص 156، ح454.

59. وسائل الشيعه، ج 9، باب 34 (ابواب الاحرام)، ح1.

60. همان، باب 35، ح1.


124


نه. سرّ تكرار تلبيه

مستحب است تلبيه هفتاد بار تكرار شود؛ اين نشانه كثرت و آخرين مرحله توجّه به يك معناي خاص است. خدا در قرآن به پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي‌فرمايد: اگر هفتاد مرتبه براي برخي استغفار كني، خدا نمي نمي‌آمرزد و اين اوج ذكر و استغفار را مي‌رساند. هفتاد بار به چيزي توجه كردن؛ يعني، رسيدن به اوج.



| شناسه مطلب: 76293