بخش 10

اسرار طواف نماز طواف سعی صفا و مروه


173


* ( 4 ) *

اسرار طواف

يك. درس توحيد و يكتا پرستي

حج‌گزاراني كه از دور و نزديك به مكه مشرف مي‌شوند، در هر شرايطي بر گرد كعبه طواف كرده و آن را محور گردش خود قرار مي‌دهند. اين گردش مستمر -كه در قالب طواف واجب و برترين عمل مستحب در مسجد الحرام انجام مي‌گيرد- نماد نظام واحد جهان و احديت پروردگار است: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ.

گردش پروانه وار بر گرد كعبه، نفي همه ابعاد شرك و اقرار و اعتراف به احديت ذات اقدس پروردگار است.

منظره طواف -كه انسان‌هايي از نژادهاي مختلف، فرهنگ هاي ‌‌هاي گوناگونو شكل‌هاي مختلف همه بر گرد يك نشانه مي‌گردند- حقيقت توحيد را تداعي مي‌كند. اگر بنا باشد عينيت توحيد در تصويري نشان داده شود، آن نقش «طواف» است. در روايات آمده است:

«كعبه چهار گوش است، چون بيت المعمور چنين است و كعبه برابر با بيت المعمور در آسمان‌ ها ‌ها است، و آن چهار ضلعي است؛ چون عرش داراي چهار ضلع است و بيت المعمور برابر عرش الهي است. عرش الهي نيز چهار گوش است؛ چون كلمات بنيادي دين چهار جمله است: سبحان الله، الحمدلله، لا اله الاالله الله و الله اكبر»( 55 ).

اين‌كه حقيقت اين برابري چيست: آيا مكاني است يا رتبي؛ بسيار سخن دارد؛ ولي ارتباط كعبه و چهار ضلع بودن آن با اين چهار جمله، بسيار قابل توجّه است.

«سبحان الله»، نفي هر گونه نقص و كاستي از ذات اقدس الهي است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

55 . علل شرايع، ج 2، ص 288.


174


«الحمدلله»، انتساب همه ستايش ها ‌ها به خداوند و روا بودن آن براي پروردگار يگانه است.

او صفات جمال را در خود دارد و براي هر گونه ستايش سزاوار است.

«لااله الاالله»، نفي هرمعبود در مرحله توحيد نظري است؛ چرا كه ذات داراي همه صفات كمال و مبرّا از هر گونه نقص و كاستي، تنها معبود شايستة هستي است و دومي ندارد.

«الله اكبر»، بيان توحيد عملي است كه گوينده هيچ چيز را از او بزرگتر نمي‌داند. از اين رو مراعات حق او را از همه حقوق بالاتر دانسته و درمقام عمل نيز اين حق را مراعاتمي‌كند.

دو. نمونه تشكيل امّت واحد

قرآن و آموزه هاي ‌‌هاي آن، مسلمانان را يك امت و يك پيكره مي‌داند: إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ( 56 )؛ از اين رو هر گونه تفرق را ناپسند دانسته و مسلمانان را به ترك جدال هاي ‌‌هاي بي مورد فراخوانده است و با تكيه بر محور وحدت- كه قرآن و سنت و رهنمودهاي آن است- آنان را به تشكيل يك امت و مجموعه واحد دعوت كرده است.

طواف -كه از مهمترين اركان حج است و علاوه بر مقدار واجب، تكرار آن نيز مستحب است- الگويي از همزيستي و در كنار يكديگر قرار گرفتن است. نژادها، رنگ ها، مذهب ها، سليقه ها، فرهنگ ها ‌ها و... همه در چرخش طواف به حد اكثر همآهنگي مي‌رسند و در عين تفاوت‌ها، در حركتي هماهنگ و منظم، در كنار يكديگر قرار مي‌گيرند.

از طواف مي‌توان آموخت كه مسلمانان از هر نژاد، قبيله، فرهنگ، مليت و با هر سطح از برخورداري و... مي‌توانند بر محور توحيد و عبوديت خداي يگانه، در كنار هم قرار گيرند، و به صورت يكپارچه خود را در جهان مطرح سازند و آنچه را كه مانع اين همدلي و همراهي است، به كناري نهند.

سه. ذكر و ياد الهي

ياد خدا، يكي از اهداف طواف است؛ پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: «و أمر بالحج و الطواف لاقامة

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

56 . انبياء (21)، آيه 97.


175


ذكر الله». آن حضرت يكي از اسرار وجوب طواف را به پاداشتن ياد خدا دانسته است؛ چون انسان با تكرار طواف و گردش به دور خانة او، ياد او را هميشه به پا مي‌دارد.( 57 )

چهار. اعلام اطاعت و بندگي

سربازان به منظور اعلام آمادگي كامل، در برابر فرمانده كل رژه رفته و اطاعت از او را اعلام مي‌كنند. طواف كنندگان نيز با طواف خود، بندگي و اطاعت از خداوند بزرگ را در خانه دوست، به وي و جهانيان اعلام مي‌دارند.

پنج. همساني با عرشيان

آن‌كه بر گرد كعبه طواف مي‌كند، بايد بداند كه پيرامون عرش الهي مي‌گردد و با طواف كنندگان اطراف عرش هم نوا مي‌شود: (وَ تَرَي الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ).( 58 )

محي‌الدين عربي مي‌گويد: كعبه نيز زبان حالش، تقاضاي طواف از حج‌گزار است؛ يعني، اگر حاجي علاقه‌مند طواف است، كعبه نيز همانند او به وي علاقه مند است.( 59 )

شش. آزادي از قيد و بندها و طاغوت ها

قرآن كريم در دو آيه، از كعبه به عنوان بيت عتيق نام برده است: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ( 60 ) و لَكُمْ فِيها مَنافِعُ إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي ثُمَّ مَحِلُّها إِلَي الْبَيْتِ الْعَتِيقِ.( 61 )

با توجه به معناي عتيق (آزاد)، طواف كننده بايد خود را از هر چه غير خدايي است آزاد و تمام بندهاي مادي را پاره كند و تسليم خداوند بزرگ شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

57 . محج‍ة البيضاء، ج2، ص350

58 . زمر (39)، آيه 75.

59 . محي‌الدين عربي، فتوحات مكيه، باب 72.

60 . حج (22)، آيه 29.

61 . همان، آيه 33.


176


هفت. آمرزش خواهي از خدا

يكي از اسرار باطني طواف، بازگشت به خدا و پاك شدن از گناهان است.( 62 ) از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: «با پدرم امام باقر‌ (عليه السلام) در حجر اسماعيل بوديم و ايشان مشغول به نماز بود كه مردي آمد و سلام كرد. [آن‌گاه] گفت: سه سؤال دارم: نخست اينكه فلسفه طواف اين خانه چيست؟ پدرم فرمود: خداوند متعال وقتي ملائكه امر فرمود آدم را سجده كنند و ملائكه در آغاز نپذيرفتند، خداوند بر آنان غضب كرد!! سپس ملائكه از خداوند طلب آمرزش و توبه نمودند. خداوند امر كرد تا به طواف بيت المعمور مشغول شوند. براي فرزندان آدمنيز كعبه قرار داد تا سبب آمرزش گناهان آنان شود.( 63 )

هشت. پيوند نماز و طواف

طواف همانند نماز، يك عبادت است كه در دو شكل (يكي متحرك و ديگري ساكن) انجام مي‌شود. عشق در رفتار عاشق، به دو گونه تجلّي مي‌يابد: يا با آرامش و گوشه نشيني و زمزمه عشق سرودن (نماز)، و يا برخاستن و به جنبش در آمدن و از خود بي‌خود شدن (طواف). البته طواف رمزي فراتر از نماز دارد؛ چون در نماز استقبال و روي آوردن به كعبه شرط است؛ ولي در طواف، سالك خدا را در يك جهت نمي‌بيند، بلكه خدا را هميشه و در همه جا حاضر و ناظر مي‌داند. از اين رو در طواف به طرف قبله بودن شرط نيست و طواف كننده با تمام وجود درك مي‌كند كه: وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيمٌ.( 64 )

بنابراين طواف، نماد درك حضور خداوند در همه جهات و ابعاد است.

نه. درس اعتقاد و ايمان

طواف، يك سير كامل اعتقادي است؛ از توحيد گرفته تا معاد. حج گزار با شروع طواف از گوشه كعبه، به آغاز حيات خود و آفريننده اش (خداوند) متوجه مي‌شود و توحيد را سر لوحه اعمال و رفتار هاي ‌‌هاي خود قرار مي‌دهد. آن گاه در مسير خود، مابين مقام ابراهيم و خانه خدا، اعتقاد خود را به پيامبران و اطاعت و تبعيت از آنان نشان مي‌دهد. در ادامه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

62 . علل الشرايع، ج 2، ص 310 .

63 . كافي، ج4، ص188

64 . بقره (2)، آيه115.


177


وقتي حجر اسماعيل و مستجار را دور مي‌زند، ياد و نام پيشوايان معصوم را گرامي مي‌دارد و ولايت و امامت آنان را، اعتقاد و شعار خود قرار مي‌دهد. پس در پايان به مكان نخستين باز مي‌گردد و اين همان توجه به معاد و بازگشت به مقصد اصلي (انا لله و انا اليه راجعون) است. علاوه بر اين منظره طواف (ورود مداوم عده‌اي به مطاف و خروج جمعي ديگر از آنان)، مي‌تواند اشاره‌اي به حضور انسان‌ها در اين جهان (مبدا) و خروج از آن داشته باشد (معاد). ياد آوري اين نكته، علاوه بر ياد كرد رستاخيز و رشد انسان‌ها، درس ديگري از توحيد و پايبندي به مسائل اعتقادي مي‌دهد.

ده. پناهندگي به دامان رحمت الهي

طواف، پناهندگي به درگاه الهي و التجا به پيشگاه رحمت و لطف او است. در اين مدار، او خواسته ها، دعاها و نيازهايش را صميمانه و عاجزانه مطرح مي‌سازد. تنها از او ياري مي‌خواهد و دامان لطف و عنايت او را بهترين پناهگاه مي‌داند. ملتزم به حريم عنايت او و پناهنده باب مرحمت او مي‌شود. تنها به او التجا مي‌كند و از مدار لطف و بخشندگي او خارج نمي نمي‌شود.

امام سجاد (عليه السلام) مي‌فرمايد: هربار كه به در كعبه رسيدي، بر پيامبر او درود بفرست و در طواف بگو: خدايا! به تو نياز دارم و بيمناك و پناهنده‌ام، نامم را عوض نكن و جسمم را تغيير مده. (اللهم اني اليك فقير و اني خائف مستجير...».( 65 )

علاوه بر اين طواف، مبارزه‌اي مداوم و خستگي ناپذير با شيطان و شكستن زنجير هاي ‌‌هاي اسارت و درماندگي است. طواف؛ يعني پناهندگي به درگاه حضرت حق و استمداد از او، براي رهايي از وسوسه‌‌ها و توطئه هاي ‌‌هاي شوم شياطين. امام سجاد (عليه السلام) هر گاه به حجر مي‌رسيد، سرش را بلند كرده، مي‌گفت: «خدايا! به رحمت خود مرا وارد بهشت كن... شر فاسقان جن و انس و شرّ فاسقان عرب و عجم را از من دور ساز » (و ادرأ عنّي شرّ فسقة الجن و الانس...)( 66 ).

سير معنوي و روحي در طواف و توجه وافر به مسائل عبادي و اخلاقي، نشانه مبارزة بي امان با شياطين و دوري از گناهان و پليدي‌ها است؛ به طوري كه شيطان كمترين نفوذ را در طواف كنندگان دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

65 . الحج و العمرة في الكتاب و السنه، ص 304، ح 536.

66 . همان، ص 302، ح 534.


178


يازده. حضور در جمع مسلمانان

طواف در عين حال كه عبادتي فردي است؛ ولي با حضور در جمع گسترده مسلمانان صورت مي‌گيرد و اين نشان مي‌دهد كه حضور همه جانبه و با شكوه در جمع، عموماً مطلوب بوده و گوشه‌گيري و انزوا و فرد‌گرايي، مورد توجه دين نمي نيست.

در واقع شكوه و زيبايي اين عبادت، با حضور همگاني و گسترده مسلمانان صد چندان مي‌گردد و تسبيح و تنزيه الهي، با شور و اشتياق هر چه بيشتر به جاي آورده مي‌شود. به همين جهت مطاف هيچ وقت خالي از جمعيت نمي نمي‌شود و عده‌اي همواره در حال طواف خانة خدا هستند؛ باشد كه مورد لطف و عنايت حق تعالي قرار گيرند (ان الله يباهي بالطائفين) و به يقين نظر رحمت الهي به جمع مسلمانان، بيشتر و يقيني‌تر است.

دوازده. دلسپردگي و عشق به محبوب

طواف تجلّي كامل «عشق و محبت» انسان به آفريدگار خود و حد اعلاي دل سپردگي و شيفتگي به محبوب حقيقي است. حج گزار با طواف و چرخيدن گرد خانة دوست، اشتياق و علاقة وافر خود را به محبوب واقعي اعلام مي‌دارد و تنها او را شايستة دوستي و عشق‌ورزي مي‌داند. در نزد اهل فرهنگ و ادب نيز، گرد كسي چرخيدن نشانه عشق شديد به وي و بيانگر پيوند و ارتباط وثيق با او است.

اي تير غمت را دل عشاق نشانه * خلقي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه

مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو * مقصود تويي، كعبه و بتخانه بهانه

يكي از نويسندگان گفته است: «طواف و به گرد چيزي چرخيدن، علامت كمال علاقه و نشانه محبت است تا آنجا كه انسان خود را فداي محبوب مي‌سازد و بلا گردان او مي‌شود. آن چنان كه پروانة عاشق شمع، آن قدر برگرد شمع مي‌چرخد كه عاقبت خود را با بال و پري سوخته به پي شمع مي‌افكند. حاجي واقعي نيز كه آتش اشتياق لقاي پروردگار در دلش شعله ور شده و بار سفر بسته و از وطن مألوف و خانه و كاشانه و فرزند و زن بريده و لبيك گويان خود را به پاي ديوار خانه محبوب رسانيده است؛ پروانه وار گرد شمع فروزان خانه توحيد مي‌چرخد و با


179


حركت دايره‌اي بر گرد خانة حق نشان مي‌دهد كه جز حق، چيزي نمي نمي‌خواهد و جز حق، چيزي نمي نمي‌جويد و مجذوب هيچ عاملي جز حق نيست».( 67 )

سيزده. نشانه خوف و رجا

طواف مي‌تواند رمزي از حيرت و سرگرداني و بيان خوف و رجاي انسان باشد. وي از طرفي اعمال و گفتارهاي ناپسند خود را به ياد مي‌آورد و از عاقبت بد فرجام خود، به هراس مي‌افتد. پس به درگاه معبود مي‌شتابد و حيران و خائف، به گرد آن مي‌چرخد تا لطف او را به خود جلب كند و از اين سرگرداني به در آيد.

از طرفي رحمت و كرامت محبوب را به ياد مي‌آورد و ضيافت قدسي او را نشانه‌اي از آمرزش خود مي‌داند و در طواف چشم اميد به آن دارد. اين خوف و رجا، يكي از پسنديده‌‌ترين حالت‌هاي انسان است كه مي‌توان به خوبي در طواف بيت العتيق آن را مشاهده كرد و تلاش حج‌‌گزاران را براي رسيدن به آرامش و رستگاري ستود.

چهارده. در فكر و ذكر محبوب

طواف، با همه بودن و در عين حال، بي همه بودن است؛ يعني، هرچند حج گزار در جمع با شكوه و عظيم طائفان قرار مي‌گيرد و در كنار سياه و سفيد، زن و مرد، جوان و پير، به طواف خانة خدا مي‌پردازد؛ با اين حال با بي توجهي نسبت به ديگران و حضور قلب فراوان، به عبادت و تسبيح آفريدگار خود مي‌پردازد و دل در سوداي او مي‌بازد. وجود ديگران (به خصوص نامحرمان)، او را از توجّه به حق باز نمي نمي‌دارد و مانع عشق‌ورزي‌اش نمي‌شود.

او بجدّ مشغول ذكر و دعا مي‌شود و به مناجات و راز و نياز با معبود مي‌پردازد و در حالي كه با خيل‌ عظيم مسلمانان در حركت است؛ دل و فكر خود را معطوف حضرت حق مي‌دارد و اين سرّ ماندگاري و زيبايي طواف است.

پانزده . كانون پيوند يكتا پرستان و صالحان

طواف نقطه اتصال موحدان و صالحان در طول تاريخ زندگي بشر است. از زمان حضور حضرت آدم بر روي زمين و ساخت بناي كعبه، يكتا‌پرستان و مؤمنان به خدا،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

67 . حج مقبول، ص 114.


180


همواره در اين خانه مقدس به عبادت پرداخته اند.‌‌اند. بيت الله الحرام، شاهد حضور خالصانه و عابدانة، بسياري از پيامبران و اوصياي آنان بوده است (چنان كه عده‌اي هم در آنجا مدفون شده اند).

اين، ياد آور پيشينه طولاني خداپرستي و حق‌خواهي و مبارزه با بت پرستي و كفر است و هر حج گزار بايد اين خاطرات را زنده نگه ‌دارد و پيوند و پيمان خود را با همه صالحان و مؤمنان اعلام نمايد.

امام صادق‌ (عليه السلام) در اين باره مي‌فرمايد: «....جعله محل انبيائه و قبلة للمصلين اليه، فهو شعبة من رضوانه»؛( 68 ) «... آنجا را جايگاه پيامبران و قبله گاه نمازگزاران قرار داده است، پس آن شعبه‌اي از رضاي الهي است».

شانزده. آزمون و ابتلاي انسان‌ها

طواف خانه سنگي و تحمّل بعضي از سختي‌ ها ‌ها و شدت هاي ‌‌هاي آن (از جمله فشار و ازدحام جمعيت و...)، نوعي آزمون و ابتلاي مردم است تا ميزان تعبّد و تسليم بودن آنان آشكار شود... امام علي‌ (عليه السلام) در خطبه قاصعه فرموده: «آيا نمي‌بينيد كه خداوند، پيشينيان را از زمان حضرت آدم‌ (عليه السلام) تا آخرين انسان اين عالم، به وسيلة سنگ‌هايي آزمود كه نه زيان مي‌رساند و نه سود، نه مي‌بيند و نه مي‌شنود....»‌ (الاترون أن الله جل ثنائه اختبر الاولين من...).( 69 ) امام صادق‌ (عليه السلام) نيز در پاسخ اعتراض ابي العوجاي ملحد- كه مي‌گفت تا كي اين خرمن را با پاها مي‌كوبيد و به اين سنگ پناه مي‌آوريد و همچون شتران فراري در اين خانه هروله (طواف) مي‌كنيد...- فرمود:

«... اين خانه‌اي است كه خداوند به وسيله آن، بندگانش را به پرستش خود فرا خوانده است تا در انجام آن، ميزان طاعتشان را بيازمايد.... پس آن شعبه‌اي از رضاي الهي و راهي به سوي آمرزش خدايي است...» (هذا بيت استعبدالله به خلقه ليختبر طاعتهم في اتيانه...).( 70 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

68 . الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص 196، ح 283.

69 . همان، ص 190، ح 282.

70 . همان، ص 194، ح 283.


181


هفده. كانون وحدت و عظمت مسلمين

طواف، اوج شكوه و عظمت مسلمانان و كانون وحدت و همدلي و يك‌رنگي آنان است. وحدت و پيوند مسلمانان، از هر نژاد و كشوري در طواف تجلي مي‌كند و دشمني‌ها، خود خواهي‌ها و كينه توزي‌ها در آن به فراموشي سپرده مي‌شود. انسان در طواف، احساس تنهايي و بيگانگي نمي نمي‌كند؛ بلكه خود را جزئي از امت با شكوه اسلام مي‌داند؛ امتي كه در يك مسير و هماهنگ و هم شكل در حركت مداوم هستند و بر گرد يك كانون محوري مي‌گردند و يك هدف و مقصد دارند. اين عظمت و همدلي لرزه بر پشت دشمنان مي‌اندازد و نور اميد بر دل دوستانمي‌افكند و برتري و فضيلت امت اسلام را نشان مي‌دهد.

هجده. پاسداشت حدود الهي

يكي از وظايف مسلمانان، بزرگداشت حدود و مقررات الهي و كوچك نشمردن آنها و پرهيز از تجاوز به حريم آنها است. اين امر در طواف مورد توجه قرار گرفته است. در حقيقت طواف به جهت مسائل مختلف آن، تمريني است تا مسلمانان بتوانند حدود و مقررات الهي را پاس بدارند: «وليحفظوا بالبيت العتيق ذلك و من يعظم حرمات الله فهو خيرله».( 71 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

71 . حج (22)، آيه 29 و 30.


183


* ( 5 ) *

نماز طواف

وجوب نماز پس از طواف واجب، پشت مقام ابراهيم، نكات مهمي را گوشزد مي‌كند؛ از جمله:

1. جايگاه و اهميت نماز در بين عباداترا مي‌رساند.

تا زماني كه حج‌گزار در قرب خانه خدااست، طواف مي‌كند؛ ولي زماني كه از خانه دور شد، بايد به نماز بايستد. پس با فاصله گرفتن از كعبه، ارتباط مي‌تواند به وسيله نماز بر قرار باشد.

بر اين اساس خداوند كعبه را موجب برپايي مردم قرار دادهاست: جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ.( 72 ) امام صادق‌ (عليه السلام) نيز فرمود: «قَالَ لا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ».( 73 )

2. از سوي ديگر نماز هم ستون دين و موجب برپايي آن دانسته شده است: «إِنَّ عَمُودَ الدِّينِ الصَّلاَةُ».( 74 ) قبله اين نماز نيز كعبه است.

بنابراين، پيوندي وثيق بين كعبه و نماز وجود دارد كه اين پيوند در پيوستگي طواف و نماز طواف متجلّي است.

نماز پشت مقام ابراهيم

«مقام ابراهيم» سنگي است كه نشاني از حضرت ابراهيم را در خود دارد، به تصريح

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

72 . مائده (5)، ‌آيه 95.

73 . كافي، ج4، ص271.

2 . تهذيب‏الأحكام، ج2، ص 237.


184


قرآن مجيد در نماز طواف، بايستي مقام ابراهيم بين نمازگزار و كعبه واقع گردد: وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي.( 75 )

اين حكم علاوه بر آنكه يادبودي از تجديد كنندة بناي كعبه و قهرمان توحيد و جلوه‌اي از سپاس‌گزاري خداوند از آن حضرت است؛ نشانه‌اي مهم و اساسي براي ره‌پويان قرب الهي است.

نماز پشت مقام، بيانگر اين نكته است كه: رسيدن به قرب حق و وصال او، نيازمند راهنما و ارائه كنندة «صراط مستقيم» است و بدون آن، آدمي به بيراهه مي‌رود و سعيش تباهمي‌شود.

واسطه بودن مقام بين نمازگزار و كعبه و تاكيد قرآن بر اين موضوع (و اتخذوا من مقام...)، جايگاه رفيع نبوت و امامت را در هدايت انسان به‌سوي خداوند نشان مي‌دهد.

اگر كعبه نشان و محور توحيد است، مقام ابراهيم نشان نبوت و امامت است؛ زيرا آن حضرت هم پيامبري صدّيق وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا‌( 76 ) و هم امامي برگزيده وَإِذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً‌( 77 ) است.

حال با وجود آنك‌ه انبياي ديگر - از جمله پيامبر اسلام نيز در كنار كعبه حضور داشته‌- چرا نام يكي از آنان مطرح نشده است؟

پاسخ اين است كه: حضرت ابراهيم - به عنوان پدر انبياي الهي و شخصيتي كه مورد پذيرش پيروان اديان الهي است- نشاني جهاني‌تر براي اين موضع است. علاوه بر آن‌كه چون كعبه و حج، محور تشكيل جامعه يكتاپرستان است، اين گرايش براي زمينه سازي آن هدف بزرگ مناسبت بيشتري دارد.

بر امام باقر وارد شدم، ايشان در مسجد الحرام نشسته و به طواف كنندگان نظر مي‌كرد؛ پس به من فرمود: ابي حمزه اين مردم به چيزي امر شدند؟ عرض كردم: نمي نمي‌دانم! حضرت فرمود: «انما امروا ان يطوفوا بهذه الاحجار ثم يأتونا فيُعلمونا ولايتهم»؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

75 . بقره (2)، آيه125.

76 . مريم (19)، آيه 41.

77 . بقره (2)، آيه124.


185


«آنان فرمان يافتند كه پس از طواف دور اين سنگ ها ‌ها نزد ما بيايند و ولايتشان را اعلام كنند».( 78 )

شايد اين جمله امام اشاره به پيام اقامه نماز طواف در پشت مقام باشد كه به آن اشاره شد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

78 . وسائل الشيعه، ج14، ص324.


187


* ( 6 ) *

سعي صفا و مروه

صفا و مروه دو كوه كوچك در كنار مسجد الحرام است كه در جنوب شرقي و شمال مسجد واقع شده و از ارتفاعات كوه ابوقُبيس به شمار مي‌آيد. فاصله اين دو كوه 420 متر و ارتفاع كوه صفا پانزده متر و ارتفاع كوه مروه هشت متر است. حاجيان و عمره گزاران بعد از طواف و نماز آن، به سوي اين دو كوه مي‌آيند و هفت بار بين آن دو رفت و آمد (سعي) مي‌كنند.

واژه «صفا» در اصل به معناي چيز خالص است كه كدر نباشد و به سنگ محكم نيز گفته مي‌شود.( 79 ) و در احاديث آمده است كه نام صفا از نام «مصطفي آدم» (خالص برگزيده) گرفته شده؛ چرا كه محل هبوط او بوده است.( 80 ) واژة «مروه» در اصل به معناي سنگ سفيد است( 81 ) و به معناي سنگ محكم و خشن نيز آمده است.( 82 )

در احاديث آمده است كه نام «مروه» از نام «مرأه» (زن) است؛ چرا كه محل هبوط حوّا در آنجا بوده است.( 83 )

واژة «سعي» نيز در اصل به معناي تلاش و راه رفتن سريع (هروله) آمده است.( 84 )

در احاديث آمده است كه اصل سعي، شيوه ابراهيمي بوده و از تلاش مكرر هاجر نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

79. نك: مقاييس اللغ‍ة، مصباح اللغة، التهذيب، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 6، ص 260.

80 . بحارالانوار، ج 99، ص 233.

81 . نك: مصباح اللغه و لسان العرب، ماده «مرو».

82 . نمونه، ج 1، ص 539.

83 . بحارالانوار، ج 99، ص 233.

84 . نك: مفردات راغب اصفهاني و التحقيق، ج 5، ص 131 ـ 132.


188


ياد شده است.( 85 )

حركت و سعي بين صفا و مروه، نوعي «طواف» است؛ چرا كه به رفت و آمد مكرر طواف مي‌گويند؛ چه به صورت دايره‌اي باشد يا به صورت طولي بين دو نقطه، مانند صفا و مروه (طواف حركة حول الشيء سواء كان علي سبيل دوران و الاحاطة الظاهرية او حركة اليه متداوماً علي سبيل التكرار)( 86 ) كه حركتي مداوم و مكرر به سوي دوست است.

درباره اسرار سعي صفا و مروه مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

يك. ياد آوري شعائر الهي

صفا و مروه، علامت‌هايي (شعائر) است كه انسان را به ياد خدا مي‌اندازد و خاطره‌اي از خاطرات مقدس را در نظرها تجديد مي‌كند. درست است كه خواندن و شنيدن تاريخ زندگي مردان بزرگ، انسان را به سوي خط آنها سوق مي‌دهد؛ ولي راه صحيح‌تر و عميق‌تري نيز وجود دارد و آن مشاهده صحنه‌هايي است كه مردان خدا در آنجا به مبارزه برخاسته‌اند و ديدن مراكزي است كه وقايع اصلي در آنجا اتفاق افتاده است.

اين در واقع تاريخ زنده و مجسّم محسوب مي‌گردد؛ نه مانند كتاب‌هاي تاريخ كه خاموش و بي‌جان است. در اين‌گونه مراكز، انسان با برداشتن فاصله‌هاي زماني و با توجه به حضور در مكان اصلي، خود را در متن حادثه احساس مي‌كند و گويا با چشم خود، همه چيز را مي‌بيند. اثر تربيتي اين موضوع هرگز قابل مقايسه با اثرات تربيتي سخنراني و مطالعه كتاب و مانند اينها نيست. اينجا سخن از احساس است، نه ادراك؛ تصديق است نه تصور و عينيت است نه ذهنيت( 87 ).

قرآن مي‌فرمايد: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ‌( 88 )؛ «به راستي كه [كوه] «صفا» و «مَروه» از نشانه‏هاي خداوند است؛ پس كسي كه خانه ]خدا[ را، حج كند يا عمره به جا آورد، هيچ گناهي بر او نيست كه به ]ميان‏[ آن دو، سعي (رفت و آمد) كند؛ و كسي كه ]فرمان خدا را در انجام كار[ نيك بپذيرد، پس در حقيقت خدا، سپاس‌گزاري دانااست».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

85 . نك: بحارالانوار، ج 99، ص 233 و 234.

86 . التحقيق، ج 11، ص 80 ـ 81.

87 . تفسير نمونه، ج 1، ص 540.

88 . بقره (2)، آيه 158.


189


دو. بايستگي تلاش، جديت و استواري

در احاديث حكايت شده كه ابراهيم (عليه السلام) (به دستور الهي)، همسرش هاجر و فرزندش اسماعيل را در سرزمين خشك مكه رها كرد و رفت. اسماعيل تشنه گرديد و هاجر در پي آب برآمد. نخست بر صفا رفت و صدا زد: «هل بالوادي من اَنيس» (آيا در اين سرزمين مونس و همدمي هست؟)

سپس به مروه رفت و اين حركت را هفت بار انجام داد... آن‌گاه به سراغ كودك آمد و ديد او با پاي خود زمين را ساييده و چشمه زمزم هويدا شده است.( 89 )

آري هاجر به دنبال مونس و دوست و رفع تشنگي بود؛ پس چشمه‌اي جوشيد كه هزاران سال است مي‌جوشد.

آب كم جو تشنگي آور به دست * تا بجوشد آبت از بالا و پس

آيت الله مكارم شيرازي مي‌نويسد: «سعي صفا و مروه به ما مي‌گويد: قدر اين آيين و مركز توحيد را بدانيد؛ افرادي خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا اين مركز توحيد را امروز براي شما حفظ كنند. به همين دليل خداوند بر هر فردي از زائران خانه‌اش، واجب كرده، با لباس و وضع مخصوص و عاري از هرگونه امتياز و تشخص، هفت مرتبه براي تجديد آن خاطره‌‌ها بين اين دو كوه را بپيمايند».( 90 )

در جاي ديگر پس از طرح مسأله تكرار سعي، مي‌نويسد:

«هنگامي كه به عقب بر مي‌گرديم و داستان سعي و تلاش آن زن با ايمان (هاجر) را براي نجات جان فرزند شيرخوارش اسماعيل، در آن بيابان خشك و سوزان به خاطر مي‌آوريم -كه چگونه بعد از اين سعي و تلاش خداوند او را به مقصدش رسانيد و چشمه زمزم از زير پاي نوزادش جوشيدن گرفت- ناگهان چرخ زمان به عقب بر مي‌گردد، پرده‌‌ها كنار مي‌رود و خود را در آن لحظه در كنار هاجر مي‌بينيم و با او در سعي و تلاشش هم‌گام مي‌شويم كه در راه خدا بي‌سعي و تلاش، كسي به جايي نمي‌رسد.( 91 )

سه. تردد بين خوف و رجا

سعي بين صفا و مروه، حركت بين خوف و رجا (ترس و اميد) است؛ يعني، انسان سعي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

89 . علل الشرايع، ص 432، بحارالانوار، ج 99، ص 233 و 234.

90 . تفسير نمونه، ج 1، ص 543.

91 . تفسير نمونه، ج 19، ص 127.


190


كننده از طرفي اميد به رحمت و آمرزش الهي در اين مكان دارد و از طرف ديگر از عملكرد گذشته و حسابرسي و عذاب الهي هراسناك است. در كلام برخي از بزرگان نيز آمده است: «آيا[در صفا و مروه] نيت كردي كه تو بين خوف و رجا هستي؟»( 92 )

آيت الله جوادي در اين مورد مي‌نويسد: «مؤمن همواره بين خوف و رجا به سر مي‌برد؛ گرچه شدت و ضعف آن دو در مقاطع مختلف زندگي او، متفاوت است و اين سرّ در سعي بين صفا و مروه جلوه‌گر است».( 93 )

«كسي كه ميان صفا و مروه، سعي انجام مي‌دهد، در حقيقت مانند كسي است كه در درگاه پادشاهي آمد و شد مي‌كند و اظهار خلوص خدمت مي‌نمايد و به اميد استخدام و عنايت از جانب او، بار دوم كه مي‌رود به اميد اينكه اگر مرتبه اول او را نديده، در مرتبه دوم ببيند. اين رفت و آمد، صورتي از نزول و صعود همة موجودات است و همة موجودات بازگشتي دارند( 94 )».

چهار. اعمال جاهلان مانع كار شما نگردد

در روايات تاريخي آمده است: مشركان در عصر جاهليت، در بالاي كوه صفا، بتي به نام «اساف» و بر بالاي مروه، بتي به نام «نائله» نصب كرده بودند. مسلمانان به جهت اين موضوع از سعي ميان صفا و مروه ناخشنود بوده و فكر مي‌كردند: در اين شرايط نبايد سعي كنند.

آيه 158، سورة «بقره» بدين مناسبت نازل شد( 95 ) و اعلام كرد كه صفا و مروه از علامت‌هاي الهي است و سعي بين آنها مانعي ندارد: «و اگر افراد جاهل اين مكان مقدس را آلوده كردند، شما كار مثبت سعي را ترك نكنيد». اين واقعه در عمرة القضاء در سال هفتم هجري بوده است.( 96 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

92 . مستدرك الوسايل، ج 10، ص 166.

93 . صهباي حج، ص 401.

94 . پرتوي از مشعل هدايت، ص 20 ـ 21.

95 . نك: تفاسير شيعه و اهل سنت ذيل آيه از جمله: تفسير قمي، ص 54 و نمونه، ج 1، ص 537 و نيز: بحارالانوار، ج 99، ص 235.

96 . همان، ج 99، ص 235.


191


پنج. مبارزه با شيطان

در احاديث آمده است: شيطان خود را به ابراهيم (عليه السلام) نماياند و ابراهيم از دست او گريخت تا با وي هم سخن نشود( 97 ) و يا ابراهيم به دستور جبرئيل، بر او حمله‌ور شد و شيطان گريخت( 98 ) (البته جمع بين دو روايت ممكن است؛ چرا كه شايد ابراهيم يك بار از دست شيطان گريخته و سپس به دستور جبرئيل بر او حمله‌ور شده است و اين بار شيطان گريخته است). از اين رو دويدن (هرولة) در بين صفا و مروه مرسوم شد.

شش. نبايد نا اميد شد

سعي صفا و مروه، به ما مي‌آموزد كه در نا اميدي بسي اميد است؛ هاجر مادر اسماعيل، در جايي كه آبي به چشم نمي‌خورد، تلاش كرد و خدا نيز از راهي كه او تصور نمي‌كرد سيرابش نمود.( 99 )

هفت. گريز از نفس و روي آوردن به خدا

مستحب است مردان به صورت آرام، در بخشي از مسير بين صفا و مروه بدوند و «هروله» كنند. اين به معناي فرار از هواي نفس و زير پا نهادن غرور و قدرت آدمي است.امام صادق‌ (عليه السلام) مي‌فرمايد: «هرول هرولة هرباً من هواك و تبرأ من حولك و قوتّك».( 100 )

هشت. مبارزه با غرور و تكبر

در حديثي از امام صادق (عليه السلام) آمده است: محل عبادتي، دوست داشتني‌تر از محل سعي براي خدا نيست؛ چرا كه در اين مكان هر متكبّر سركشي خوار مي‌شود.( 101 )

نه. كسب صفا و جوانمردي، در صفا و مروه

از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: «توقف بر صفا زمينه‌ساز صفاي روح و ضمير براي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

97 . همان، ص 237.

98 . همان، ص 234.

99 . تفسير نمونه، ج 1، ص 543.

100 . بحارالانوار، ج 99، ص 124.

101 . علل الشرايع، ص 433؛ بحارالانوار، ج 99، ص 234 و 235.


192


ملاقات الهي در رستاخيز است».( 102 )

همچنين آن حضرت فرمود: «با رسيدن به مروه، مروّت و جوانمردي را براي خدا پيش‌گير و صفات (بد) خويش را از ميان بردار».( 103 )

آيت الله جوادي آملي مي‌نويسد:« سعي زائر آن‌گاه كه رو به جانب صفا دارد، اين است كه خود را تصفيه كرده از صفاي الهي برخوردار شود و وقتي به سوي مروه مي‌رود، سعي مي‌كند تا مروّت و مردانگي به دست آورد؛ زيرا مروه رمز مروّت و مردانگي و صفا نشانه تصفيه و تهذيب روح است....

[آري] سرّ اين كار، آن است كه انسان به صفا برسد و به مروّت و مردانگي باريابد. انسان جوانمرد، ديگر دست به كار ذليلانه دراز نمي‌كند...».( 104 )

ده. صفا و مروه همچون دو كفه ترازو

«[زائر] بايد به هوش باشد و با سعي ميان صفا و مروه، به ياد رفت و آمدش ميان دو كفه ترازو در صحراي قيامت بيفتد، صفا را به منزله كفّه حسنات و مروه را به منزلة كفّه سيئات و بدي‌ها بداند و با حركت ميان آن دو، رجحان و نقصان اعمال و حركت ميان عذاب و بخشش الهي را در نظر آورد».( 105 )

يازده. عدم استحباب دويدن براي زنان( 106 )

شايد حكمت اين مطلب آن باشد كه با توجه به مخلوط بودن زنان و مردان در حال سعي، دويدن بانوان گاهي موجب تحريك مردان مي‌شود و تاثير منفي بر فضاي معنوي مسعي مي‌گذارد. همچنين جهاد و تلاش بر مردان واجب است(نه زنان)، به همين جهت از زنان خواسته شده كه ندوند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

102 . نك: مستدرك الوسايل، ج 10، ص 173.

103 . همان ، ص 173 و مصباح الشريع‍ة.

104 . صهباي حج، ص 402.

105 . پرتوي از مشعل هدايت، ص 21.

106 . عن النبي (صلي الله عليه وآله) : ليس علي النساء هرولة بين الصفا و المروة. (خصال، ج 2، ص 287).


193


دوازده. كثرت و استمرار

هفت مرتبه بودن سعي، اشاره به كثرت و استمرار است؛( 107 ) يعني، حج‌گزار مي‌آموزد كه در مشكلات تلاش كند و به آن استمرار بخشد. رفت و آمد خود را تكرار كند تا به مقصود برسد و به بندگي مطلوب نايل آيد.

سيزده. نجات از هفت طبقه دوزخ

«گر چه بسياري از حقايق مبتني بر عدد هفت است: ايام هفته، هفت آسمان، هفت زمين، هفت منزل سلوك، هفت شهر عشق، هفت دور طواف، هفت مرتبه سعي صفا و مروه، هفت بار رمي جمره و هفت دوزخ؛ ولي فلسفه ابتناي اين حقايق بر ما آن طوري كه بايد روشن نيست.

شايد هفت بار سعي ميان صفا و مروه - اگر با خلوص نيّت و اخلاص حال و توجه به محبوب انجام گيرد- از باب رحمت و لطف حق سبب نجات از هفت طبقه دوزخ باشد و بهره‌اي بسيار عظيم - كه در ميان بهره‌هاي انسان كم نظير است- نصيب او شود. اگر حكمت‌ آن در صورت توجه به حقيقت سعي، آزاد كردن چشم، گوش، زبان، دست، شكم و قدم از گناهان و معاصي باشد و اينكه براي پاك نگاه داشتن اين هفت عضو رئيسه جسم با خداوند مهربان پيمان بسته شود؛ باز سودي درياوار از سعي صفا و مروه به انسان رسيدهاست. علاوه بر اين اگر فلسفه آن در هر مرتبه از سعي زدودن شهوت بي‌قيد و بند و دو ميوه تلخ آن (حرص و بخل و غضب) و دو اثر جهنمي آن (عجب و كبر و هوا) و سه ثمره خطرناك آن (كفر و بدعت و حسد) باشد، عظيم‌ترين منفعت و سنگين‌ترين سود -كه پاك شدن وجود از بدترين رذايل اخلاقي است- براي انسان حاصل شده است».( 108 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

107 . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 11، ص 81.

108 . در بارگاه نور، ص 74 ـ 75.



| شناسه مطلب: 76296