بخش 12
اسرار قربانی اسرار حلق
* ( 5 ) *
اسرار قرباني
يكي از اعمال واجب در منا (پس از رمي جمرات)، براي كساني كه حجّ تمتع به جاي آورند، قرباني كردن است كه زاير خانه خدا، بايد يك شتر، يا گاو يا گوسفند سالم و بيعيب و فربه را، به قصد تقرّب به خدا و جلب رضايت او ذبح كند. فمن تمنّع بالعمرة الي الحجّ فما استيسر من الهدي( 91 )؛ «سپس كسي كه با انجام عمره، حج را آغاز كند، بايد آنچه از قرباني براي او مقدور است ]ذبح كند[ ».
پس از آنكه حجگزار با رمي خود، اعلان بيزاري از شيطان و خواستههاي آن ميكند، حجگزار از پروردگار عزيز و آمرزنده، براي كسب چنين موقعيتي سپاسگزاري ميكند و از بخشي از مال خود دست بر ميدارد و به عنوان پيشكش به پيشگاه خداوند قرباني تقديم ميكند. تاريخ قرباني، از زمان حضرت آدم (عليه السلام) ؛ بلكه در همه اديان جزء مراسم ديني معمول بودهاست. نخستين قرباني، مربوط به هابيل و قابيل بوده است كه در قرآن به آن اشاره شدهاست: و اتل عليهم نبأ ابني آدم بالحقّ اذ قرّبا قرباناً قتقبل من احدها....( 92 )
دومين قرباني مربوط به حضرت نوح بود كه پس از طوفان، بعضي از حيوانات موجود را قرباني كرد. سومين قرباني نيز مربوط به حضرت ابراهيم (عليه السلام) است كه به دستور خداوند، ميخواست پسرش را قرباني كند: قال يا بنّي اِنّي اَري في المنام انّي اذبحك( 93 )... و... .( 94 )
تا اينكه پيامبر عاليقدر اسلام، يك صد شتر در حجّة الوداع قرباني كرد: 66 شتر از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
91 . بقره (2)، آيه 196.
92 . مائده (5)، آيه 30-27.
93 . صافات (37)، آيات 102-107.
94 . ر.ك: از ميقات تا ميعاد، ص 640-633.
طرف خود و 34 شتر براي حضرت علي (عليه السلام) ( 95 )... اين عمل پيشينهدار و عظيم، داراي اسرار و حكمتهايي است كه به بعضي از آنها اشاره ميشود:
يك. تقرّب و تقوا
«قرباني»، عبارت است از: هر عملي كه انسان به وسيلة آن خود را به خدا نزديك ميكند و ذبح حيوان در روز دهم ذي الحجهذيالحجه، عبادت خالصانهاي است كه باعث تقرّب و نزديكي بيشتر انسان، به آفريدگار خود و نشانه تقوا و پرهيزگاري است.
در واقع عبادات و مناسك ديني - به خصوص قرباني- عامل تقرّب انسان به حق تعالي است؛ قرآن ميفرمايد: واُتلُ عليهم نبأ ابني آدم بالحقّ اِذْ قَرّبا قرباناً فتقّبل من احد هما ...؛ «به حقيقت، حكايت دو پسر آدم را بر آنان بخوان كه تقرّب جستند به قرباني ]پس[ از يكي پذيرفته شد ...( 96 )».
در حديثي آمده است: خداوند، قرباني (ريخته شدن خون ذبيحه) را دوست دارد و مطلوب او است اِنّ الله عزّ و جل يحبّ اطعام الطعام و اراقة الدم( 97 )؛ پس انساني كه به خواست آفريدگار خود، توجّه دارد و به فرمودة او عمل ميكند، به او نزديكتر ميشود. البته او به گوشت قرباني، نيازي ندارد؛ بلكه هدف آن است كه انسان، با پيمودن مدارج ايمان و تقوا، درمسير يك انسان كامل قرارگيرد و روز به روز به خدا نزديكتر شود و چه زيبا گفته است مولا محسن فيض كاشاني: «بدان كه كشتن قرباني، مايه تقرّب به حق تعالي از راه امتثال امر او است؛ [پس ]بايد قرباني را كامل به جاي آوري ...( 98 )».
در مناي قرب، ياران جان اگر قربان كنند * جز به تيغ مهر او در پيش او بسمل مباش
(سنايي)
از طرفي قرآن، هدف و انگيزة قرباني كردن را نشان دادن ميزان «تقوا» ميداند. در واقع خداوند به گوشت و خون قرباني، نيازي ندارد؛ بلكه ميخواهد ايمان و تقواي مردم را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
95 . وسائل الشيعه،ج 10، ص 101.
96 . مائده ( (5 )، آييه 27.
97 . وسائل الشييعه، ج 16، ص 374.
98 . حج عارفان، ص 158.
سنجش كند: و البُدنَ جعلناها لكم من شعائر الله ... لن ينالَ الله لُحُومُها و لا دمائها و لكنْ ينالُهُ التقوي منكم .... براساس اين آيه، آنچه از قرباني به طرف خدا ميرود، روح كردار و جان عمل است (تقوا). اين هدف نهايي مناسك، رسيدن به مدارج بالاي تقوا و وارستگي است. بر اساس ديدگاهي: حكمت انجام قرباني، تقرّب و تعالي قرباني كننده و تقواي او به سوي خداوند است؛ زيرا آنچه به خداوند ميرسد، باطن وروح عمل (تقوا) است ... بنابراين قرباني آنگاه مقبول است كه با تقوا انجام گيرد و روح اين عمل، به تقوا باشد ... البته خداوند عملي را ميپذيرد كه همه شئون عامل آن - خواه در اين عمل، خواه در اعمال ديگر- بر پاية تقوا تنظيم شده باشد انّما يتقبّل الله من المتّقين( 99 ).
دو. تجلّي ايثار و تسليم
«قرباني»، رمز ايثار و از خودگذشتگي در ابعاد مختلف، دادن داشته ها ها در راه معبود و فداكاري مالي، جاني، روحي و ... در راه او است. ابراهيم وار بودن در پيشگاه الهي و گذشتن از فرزند، مقام، موقعيت، شغل، آبرو، پول و ... روح و حكمت قرباني است. قرباني انسان، نشانة اين است كه تا سر حد گذشت و ايثار از همه چيز، در راه خدا آماده و حاضر است و اگر به اين مرحله برسد، چيزهايي كه سخت مورد علاقة او است، مانع خداپرستي او ميگردد. پس در دل ميگويد:اي خداي من! همچنان كه اين قرباني را درراه تو ميدهم؛ حاضرم بدون هر گونه سستي و تعلّل، از همه چيز خود بگذرم و حتّي خون خود را براي دفاع از دين تقديم كنم: «بسم الله وجّهتُ وجهي للذي فطر السماوات و الاَرض حنيفاً مسلماً وما انا من المشركين اِنّ صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله ربّ العالمين».
از طرفي تسليم شدن در برابر دستور حضرت حق وخشنودي به جهت اطاعت از فرمانهاي او، درقرباني از اهميت به سزايي برخوردار است؛ چنان كه پيامبران بزرگ الهي، فرمان خدا را با جان و دل پذيرفتند ودربرابر آن، خاشع و خاضع بودند. در اين باره قرآن مجيد ميفرمايد: «اي اهل ايمان! حرمت و حدود شعائر خدا را از بين نبريد و متعرض هدي و قرباني حجّاج نشويد؛ [همچنين ]متعرّض زائران خانة الهي نشويد؛ زيرا غرض و مقصد آنان از آوردن هدي و سوق و قرباني وآمدن به مكّه طلب فضل و رضاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
99 . جرعه ايي از صهبايي حج، ص227.
خداوند است»: يبتغون فضلاً من ربّهم ورضواناً ...( 100 ). همچنين ميفرمايد: در برابر هر امّتي آيين و مراسم عبادي [در قرباني كردن ]قرار داديم، تا نام خداي يگانه را بر ذبح آنچه از چهار پايان روزيشان نموده، ياد كنند. خداي شما يكتا است، پس تسليم او شويد فله اسلموا( 101 ).
با توجّه به اين آيات، قرباني، براي ايجاد حالت رضا و تسليم در قلب بنده نسبت به مولا و جلب خشنودي و رضايت او است. چند چيز نشانة اهل تسليم است؛ از جمله: ترس در قلب از توجّه به عظمت حضرت حق و صبر بر مشكلات وسختيها (مانند دشواري هاي هاي مناسك حج) و پرداخت آنچه روزي شده در راه حق (به خصوص گوشت قرباني). به راستي درونحجگزاران واقعي با تسليم شدن در برابر اوامر الهي، زلال و صاف ميگردد و «فله اسلمو» رمز و نشانهاي براي اين صفاي روح و جان است كه جز ره دوست نجويند و پوياي ماسوي الله نباشند.
سه. ذبح مقام حيواني و كشتن هواي نفساني
قرباني كردن حيوانات، اشاره به قرباني وذبح حيوانيت انسان دارد؛ يعني، به او ميآموزد كه براي رسيدن به كمال انساني، نفس حيواني خويش را درهمين جا بكشد و به دنبال هوا و هوس نرود و در قيامت، خود را از آتش جهنم نجات دهد. امام سجّاد (عليه السلام) ميفرمايد: «اذا ذبح الحاجّ كان فداه من النّار»؛ «هر گاه حاجي حيوان را ذبح كند، از آتش جهنم نجات مييابد( 102 )».
حكيم متألّه رفيعي قزويني، به زيبايي اين نكته را بيان كرده است: «قرباني در روز عيد، صورتي دارد و باطني؛ صورت آن كشتن حيواني با صفات و ويژگي هاي هاي خاصي است وباطن آن، كشتن نفس حيواني است؛ زيرا انسان در مرتبة نفس حيواني، با حيوان فرقي ندارد ... قرباني روز عيد، اشاره به ذبح نفس حيواني است، نه عقلاني. اگر اسماعيل (عليه السلام) ذبح ميشد، لازم ميآمد انسان قرباني شود؛ ولي آنچه بايد در سير و سلوك محو شود، مقام حيوانيت است، نه مقام عقلانيت؛ زيرا مانعي در ساحت مقدس عقل، وجود ندارد؛ ولي در قوة حيواني مانع سير الي الله زياد است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
100 . مائده ( (5 )، آييه 2.
101 . حج ( (22 )، آييه 34.
102 . المحاسن، ج 1، ص 67.
در فقه مسألهاي مطرح است كه اگر حاجي قرباني نداشته باشد، بايد ده روز روزه بگيرد (سه روز در حج و هفت روز پس از رسيدن به وطن). خود اين اشاره است به اينكه اگر قدرت محو كردن جنبة حيوانيت خود را نداريد؛ پس دست كم با روزه گرفتن، مقام حيواني را تضعيف و ناتوان كنيد. همان گونه كه قواي عقلاني خود را قوي و نيرومند ميكنيد، نفس هاي هاي خود را بكشيد كه فرمود: «فاقتلوا انفسكم». مقام حيواني را بكشيد، نه روح و عقل را. تويي كه نميتواني حيوانيت خود را بكشي، به جاي آن حيوانيت كه در وجود تو است، حيوان ديگري را بكش كه حكايت اين معنا را بكند ... در منا توجّه به اين معنا داشته باش كه اگر حيوانيت خود را مييافتيم، آن را سر ميبريديم و ميكشتيم؛ حالا اين حيوان را به جاي او ميكشم...»( 103 ).
هست روز عيد و خلقي ميشود قربان تو * هر كه قربانت نمي نميگردد ز حيوان كمتر است
يكي از تجليات و نشانه هاي هاي مقام حيواني، وجود و غلبه هواهاي مختلف نفساني و هوسهاي بيشمار شهواني است و قرباني رمزي از تزكيه نفس وتهذيب روح و نموداري از كشتن نفس پليد و تطهير درون از اين صفات شيطاني است. پس انسان همراه با «هَدْي»، بايد نفس خود را نيز بكشد و هواهاي خويش را سر ببرد تا فريب دنيا و شهوات را نخورد و از آفريدگارش مهجور نگردد. سفارش حضرت صادق (عليه السلام) بهحجگزاران اين است كه: «و اذبح حنجرتي الهوي والطمع عند الذّبيحة»( 104 )؛ «هنگام قرباني، گلوي هواي نفس و طمع را قطع كن»، حجگزار ميداند كه قرباني در منا؛ يعني، كنار نهادن تمامي علايق مادي، آلودگي هاي هاي نفساني، تمايلات پست، خواسته هاي هاي نا بهجاي شهواني و وسوسه هاي هاي شيطاني و ... او منا را مقتل و مذبح هواهاي نفس و پليدي هاي هاي دروني ميداند واز همان جا تصميم ميگيرد هر چه غير خدا است، از خود دور كند و بر شيطان برون و درون چيره گردد.
از ديدگاه عرفا، كشتن گوسفند، صورت مجسّم ذبح نفس است؛ با اين فرق كه ذبح گوسفند، ارتقا به مقام اعلانيست و انسان از ذبح نفس، به مقام «كمال انسانيت» ميرسد و اهليّت قرب پيدا ميكند ...؛ چنان كه مولا احمد نراقي سفارش ميكند: حج گزار چون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
103 . اسرار و معارف حج، ص40و41.
104 . مصباح الشرييعه، ص 92.
ذبح قرباني كند، يادآوردكه اين ذبح، اشاره به آن است كه به سبب حج، بر شيطان و نفس امّاره غالب گشتم و آنها را كشتم واز عذاب الهي فارغ شدم( 105 ).
چهار. شكر و سپاس از خدا، با قرباني كردن
يكي از اسرار قرباني، اين است كه حجگزار با قرباني كردن، شكر پرودگار را به جاي ميآورد و از تمامي نعمت ها ها - به خصوص توفيق سفر حج و فراهم ساختن امكانات و ...- سپاسگزاري ميكند. همچنين از اينكه خداوند او را به اين ميهماني روحاني، دعوت كرده و او با حضور در منا و رمي جمرات، موفق به سنگباران شيطان نموده است، ازاو تشكّر ميكند و حمد و ثناي الهي را با ارائه پيشكش و تقديم قرباني به جاي ميآورد.
قرآن ميفرمايد: و البُدْنَ جعلنا ها ها لكم ... فكلوا منها و اَطعِمو ا القانعَ و المعترّ كذالك سخّرنا ها ها لكم لعلّكم تشكرون؛ «شترهاي فربه را براي شما، از شعائر الهي قرار داديم ... از گوشت آنها بخوريد و مستمندان قانع و فقيران معترض را نيز از آن اطعام كنيد. اين گونه ما آنها را درتسخير شما قرار داديم، باشد كه شكر خدا را به جا آوريد».
حجّاج بيت الله الحرام، در واقع ميهمانان خاص الهي اند اند و خدا، گوشت گوسفند و گاو وشتر را به عنوان روزي، براي پذيرايي آنان تدارك ديده تا بدين وسيله، مهر و محبت خود را در دل آنان بنشاند و ايشان را آماده پرستش و شكرگزاري لفظي و قلبي و عملي و پذيرش تربيت الهي گرداند. از ديدگاه يكي از نويسندگان: قرباني به عنوان شكرانة توفيقي است كه از ناحية حق تعالي نصيب او گشته و به ديار دوست آمده است؛ لذا برخي از فقها اين گونه تعبير كرده اند: «هذه الذبيحة شكراً لله علي هدايته و توفيقه»؛ «اين قربا ني به عنوان شكر حق تعالي، در برابر هدايت و توفيق او انجام ميشود( 106 )».
در سوره مباركه «كوثر»، خداوند متعال به پيامبر (صلي الله عليه وآله) دستور ميدهد در برابر اين نعمت -كه «كوثر» را به او عنايت فرموده- نماز بخواند و قرباني كند فصل لربّك وانحر. به ديگر سخن، قرباني را نوعي تشكر در مقابل نعمت كوثر قلمداد كرده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
105 . معراج السعادة، ص 71.
106 . از مييقات تا عرفات، ص 130 و 131.
پنج. ياد كرد ابراهيم و اسماعيل (عليه السلام)
«قرباني» يك سنّت ابراهيمي است و نمي نميتوان دربارة آن بحث كرد و به ياد ابراهيم (عليه السلام) و فرزندش اسماعيل نبود. خداوند به ابراهيم در خواب دستور داد تا فرزندش را قرباني كند و او اطاعت كرد و اسماعيل نيز به حكم خدا گردن نهاد و گفت: يا ابت افعل ما تُؤمر، ستجدني ان شاء الله من الصابرين. آن حضرت كارد بر گرفت و به دست خويش برگردن جوانش كشيد تا حكم خدا را اجرا كرده باشد. اما خداوند كارد را از بريدن باز داشت و فرشتة وحي نازل شد و از جانب حق تعالي، به او گفت: فديناه بذبح عظيم. آنجا ابراهيم مأمور شد گوسفندي قرباني كند و اين كار، الگو و سرمشق حاجيان در قرباني حج شد.
حجگزار با قرباني كردن گوسفند، به ياد فداكاري هاي هاي حضرت ابراهيم (عليه السلام) -آن قهرمان توحيد وايثار- ميافتد كه حاضر شد از بهترين موجودي خود (جوانش اسماعيل)، بگذرد وتسليم خواست و اراده پروردگار شود. در بعضي از كتابها، به اين حقيقت اشاره شده است.... «فعندما ذَبحتَ هديك نويتَ أنّك ... اتبعتَ سنّة ابراهيم بذبحِ وَلَدِه و ثمرةِ فُؤاده و ريحان قلبه و حاجة سُنّته لمن بعده و قَرَّبَه الي الله تعالي لمن خلقه»؛ «آيا هنگام قرباني كردن چنين انديشيدهاي كه از سنّت و سيرة ابراهيمي پيروي كني كه با قرباني كردن فرزند خويش و ميوة دلش، براي رضاي خداوند اين سنّت را برپا ساخت و براي مردمان پس از خود، به يادگار نهاد».( 107 )
ما چو اسماعيل ز ابراهيم خود * سر نپيچيم ار چه قربان ميكند( 108 )
حجگزاران نيز مانند ابراهيم و اسماعيل، در معرض امتحان و ابتلاي الهي اند اند و بايد ميزان تسليم، اخلاص، ايمان، رضا و ايثار خود را نشان دهند و با گذشتن از مال خود، به آن بزرگواران تأسّي جويند. ابراهيم (عليه السلام) ازآزمون الهي (قرباني فرزند)، سربلند بيرون آمد و براي رضاي خدا، اسماعيل را به قربانگاه برد. اسماعيل نيز براي رضاي خدا، گردن به زير تيغ داد تا پدر به راحتي دستور خدا را اطاعت كند. آنان خالصانه فرمان پذيري خود را نشان دادند وحضرت حقّ به جاي اسماعيل، گوسفندي فرستاد و آن را نشانة موفقيت آنان از اين آزمون قرار داد.
ابوبصير گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: علّت ودليل قرباني چيست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
107 . مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 168.
2. مولوي
حضرت فرمود: «به حقيقت اولين قطره خوني كه از قرباني به زمين ميچكد، صاحبش آمرزيده ميشود و [ديگر اينكه ]خداوند ميخواهد علم خويش را ابراز كند كه چه كسي در پنهان از او ميترسد. خداوند عزّوجل ميفرمايد: لن ينالَ الله لحومها ولا دمائها و لكن ينالُهُ التَّقوي منكم. پس فرمود: ببين چگونه خداوند قرباني هابيل را پذيرفت و قرباني قابيل را رد كرد».( 109 )
شش. بزرگداشت شعائر الهي
حضرت حق در قرآن مجيد، قرباني كردن و نفس قرباني را «شعائر الله» خوانده و آن را داراي منافع ذكر كرده است. از سوي ديگر بزرگداشت اين شعائر را از ايمان و تقوا به شمار آورده است: و البُدْنَ جَعَلناها لكم من شعائر الله لَكُم فيها خيرٌ...( 110 ) و مَنْ يعَظِّم شعائر الله فانّها من تقوي القلوب.
از ديدگاه علامه طباطبايي، تمامي اعمال حج - احرام، طواف، نماز و به خصوص قرباني- از شعائر خداوندي است؛ چنانكه در معناي شعائر ميفرمايد: «و هي العلامة و شعائر الله الاعلام الّتي الله تعالي لطاعة»( 111 ).
امام صادق (عليه السلام) در روايتي، قرباني را از شعائر معرفي كرده و امر به تعظيم آن نموده است: «اذا رميت الجمرة فاشتر هديك ان كان من البدن و البقر ... و عظِّم شعائر الله عزّ وجل»( 112 ). بر اساس آيه قرآن و روايات معصومين (عليه السلام) ، قرباني كردن، به طور ويژه از شعائر الهي دانسته شده است.
هفت. جلب آموزش و رحمت الهي
قرباني در منا، بهاي آزادي انسان از آتش سوزان دوزخ و جلب آمرزش بيكران الهي است. هر قطره خوني كه از ذبيحه ريخته ميشود، كفّاره گناهان و معاصي حج گزار است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
109 . حج در كلام قرآن وعترت، ص 195 و 196؛ به نقل از : بحارالانوار، ج 96، ص 296، ج 17.
110 . حج (22)، آييه 36
111 . المييزان، ج 14، ص 373.
112 . وسائل الشييعه، ابواب ذبح، به نقل از : قربانيي در كشتارگاه هايي فعليي منا، ص 32.
زائر خانة خدا، بايد بداند كه با اعمال و مناسك مختلف - به ويژه قرباني كردن- زمينة آمرزش خود را فراهم ساخته است؛ پس تا آخر مواظبت كند و اين رحمت بي انتهاي الهي را تا واپسين لحظات پاس دارد. امام علي (عليه السلام) ، از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) نقل كرده است: «اولين قطرة خون قرباني، كفّارة همه گناهان حج گزار است (... كانت اوّلُ قطرةٍ له كفّارةَ لِكُلِّ ذنب( 113 )). امام صادق (عليه السلام) نيز درباره فلسفة قرباني ميفرمايد: «انّه يغفر لصاحبها عند اوّل قطرة تقطر من دمها الي الارض»؛ «كسي كه قرباني ميكند، هنگامي كه اولين قطرة خون قرباني به زمين برسد، گناهانش بخشيده ميشود»( 114 ).
امام سجّاد (عليه السلام) ميفرمايد: «اذا ذبح الحاج كان فداه من النّار»؛ «چون حج گزار قرباني كند، آن بهاي آزادي وي از آتش قيامت است( 115 )». از ديدگاه مولا محسن فيض كاشاني كشتن قرباني، مايه تقرّب به حق تعالي از راه امتثال امر اواست و بايد قرباني را كامل به جاي آورد و اميد داشت كه حق تعالي، در برابر هر جزئي از آن، جزئي از وجود حج گزار را از آتش دوزخ آزاد ميگرداند. به هر قدر، قرباني بزرگتر واجزاي آن كاملتر باشد، رهايي بدن او از آتش بيشتر و كاملتر خواهد بود( 116 ).
هشت. دوري از طمع و حرص
قرباني كردن، به معناي از بين بردن آز و طمع زياد و كم كردن حرص و ولع نسبت به دنيا وماديات است. سرّ قرباني اين است كه حج گزار و قربانيكننده، با تمسّك به حقيقت ورع، گلوي ديو طمع را بريده و او را بكشد (و أذبح خنجرة الهوي والطمع عند الذبيحة...). ( 117 )
حج گزار بدون توجه به اين حكمت و بازگشت آزمندانه به زندگي معمولي، بهره كافي و دائمي از حج نخواهد برد وزيانكار واقعي خواهد بود! در بعضي از نوشتهها آمده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
113 . دعائم الاسلام، ج 1، ص 184.
114 . محاسن برقيي، ص 67.
115 . حج عارفان، ص 158؛ علل الشرايع، ج 2، ص 438.
116 . حج عارفان، ص 158.
117 . مصباح الشريعة، ص 92 (از امام صادق7).
«فعندما ذبحت هديك نويت انّك ذبحت حنجرة الطّمع بما تمسّكت به من حقيقة الورع...»، «آيا در هنگام قرباني كردن، چنين انديشيدي كه با دست يازيدن به حقيقت ورع و پارسايي، گلوي طمع را ببري... ؟»( 118 )
سيد عبدالله شبّر نيز به حج گزار توصيه ميكند: «اكنون كه درمنا ايستادهاي، بايد قرباني كني و هر آنچه كه غير خدااست، در راه خدا ذبح نمايي ...».( 119 )
نه. ذكر و ياد الهي
يكي از اسرار شگفت قرباني، تأكيد فراوان قرآن بر پيوند آن، با ذكر و ياد الهي است؛ چنان كه ميفرمايد: ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله في ايام معلومات علي ما رزقهم من بهيمة الانعام( 120 )؛ «مردم به حج آيند تا بر منافع خود، حاضر باشند و خدا را يادكنند در روزهاي معلوم و معين؛ به جهت روزي و رزقي كه از چهارپايان به آنان داد». اين آيه، افزون بر شمول سود صوري و منفعت معنوي امّت اسلامي، ياد حق را هدف دانسته و مهمتر آنكه به جاي نام قرباني، ياد خدا را ذكر ميكند تا روشن شود كه هدف از «تضحيه»، همان «تسميه» (نام بردن) خدا است، نه صرف نحر و ذبح؛ يعني، به جاي اينكه بفرمايد؛ «قرباني كنند»، ميفرمايد: «خدا را به ياد آورند كه آنها را از دامهاي حلال مانند گوسفند روزي داد». به طوري كه هم اصل قرباني، به نام حق آغاز گردد وهم همة نعمتهاي دائمي در طول مدت زندگي، براي همة انسانها، به عنوان ياد خدا مطرح ميشود( 121 ).
پس آنچه در مشاعر مقدّس و مناسك حج مهم است، توجّه قلبي به خداوند است كه سرّ حج و اعمال آن ميباشد و به هر مقدار، زبان با دل همراهي كند، بهتر و پسنديدهتر است. ذبح قرباني نيز، مهمترين عرصهاي است كه ذكر زباني با ذكر قلبي پيوند ميخورد و باعث ترقّي و تعالي حج گزار ميشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
118 . مستدرك الوسائل، ج 1، ص 168 ج 11770.
119 . حج عارفان، ص 156.
120 . لقمان (31)، آييه 28.
121 . جرعه ايي از صهبايي حج، ص 228.
ده. بهره مندي نيازمندان و مستمندان
يكي از حكمتها و اسرار قرباني، بهره مندي و استفادة فقيران و گرسنگان، از گوشت هاي هاي گوسفند و گاو است. اين منافاتي با ساير فلسفه هاي هاي قرباني (مانند از شعائر الهي بودن آن) ندارد؛ چنانكه آيت الله جوادي مينويسد: ممكن است يكي از حكمتهاي آن(قرباني)، بهره مندي گرسنگان و محرومان از گوشت قرباني باشد؛ گرچه در اين زمان از اين سنّت الهي و برنامة جامع و سودمند، بهرهبرداري صحيح و مطلوب نمي نميشود.
رسول گرامي اسلام دربارة اين فلسفة قرباني ميفرمايد: «انّما جَعَل الله هذا الاضحي لتشبَعَ مساكينَهُم من اللحم فاَطعَموهم»؛ «خداوند قرباني را مقرر و واجب كرده تا بينوايان و مسكينان از گوشتشان استفاده كنند وسير شوند؛ پس آنها را اطعام كنيد». در حديث ديگري امام صادق (عليه السلام) از آن حضرت نقل ميكند: «تشريع و فلسفة قرباني، به جهت اين بود كه از اين طريق، گشايشي در امور اقتصادي بي نوايان فراهم گردد( 122 )».
قرآن نيز ميفرمايد: فكلوا منها و اطعموا القانع و المعتر كذلك سخّرنا ها ها لكم لعلّكم تشكرون( 123 ). بر اين اساس از امام (عليه السلام) روايت شده است كه: خداي سبحان، قرباني كردن را دوست دارد «انّ الله عزّوجل يحبّ اطعام الطعام و إراقة(الدماء».( 124 )
مسلماً وقتي افراد با ايمان، چهار پايان را با نام و ياد خدا ذبح و با نام او از آن تناول ميكنند و به فرمانش، سهمي از آن را به دوستان و سهمي را به بندگان نيازمند ميدهند؛ در واقع قلب خود و دوستان و فقيران را از مهر و محبت خدا سيراب ميسازند. روش امام سجّاد (عليه السلام) و امام باقر (عليه السلام) در قرباني، بخشش يك سوم از آن به همسايگان و يك سوم به بينوايان بود و ثلثي را نيز براي خانواده خود باقي ميگذاشتند( 125 ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
122 . علل الشراييع، ص 437.
123 . حج ( (22)، آييه 36 .
124 . وسائل الشييعه، ج 16، ص 374.
125 . همان، باب4، ح 12.
* ( 6 ) *
اسرار حلق
يكي از اعمال واجب بر حجگزار، پس از تقديم قرباني در منا، حلق و يا تقصير است. «حلق»، يعني تراشيدن موي سر و «تقصير» كوتاه كردن مقداري از موي سر يا صورت يا گرفتن ناخن طبق فتواي برخي از فقهااست. حلق براي كسي كه اولين سفر حج او است، واجب ميباشد و زنان نيز موظّف به تقصير هستند. قرآن ميفرمايد: ثمّ ليقضوا تفَثهم و ليؤفوا نذورهم؛ «سپس بايد آلودگيهايشان را برطرف و به نذرهاي خود وفا كنند».
پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله) دربارة حلق كنندگان فرمود: «.رحمت خدا بر كساني باد كه سر خود را ميتراشند» (اللهم اغفر للمحلّقين). گفته شد: كساني كه مو يا ناخن خود را كوتاه ميكنند، چه؟ آن حضرت تا سه بار فرمود: «رحمت خدا بر كساني باد كه موي سر را ميتراشند». آنگاه فرمود: «همچنين كساني كه مو يا ناخن خود را كوتاه ميكنند( 126 )». خود آن حضرت نيز در روز عيد قربان، موي سرش را ميتراشيد و موهايش را كوتاه ميكرد: «كانَ رسول الله يوم النحر يَحلُقُ رأسَه و يَقِلّم اظفاره و...» ( 127 ).
اين عمل عبادي، داراي اسرار و آثار گوناگوني است كه به بعضي از آنها اشاره ميشود:
يك. شعار بندگي ورقيت
تراشيدن سر در روز عيد قربان، نشان بندگي و عبد شدن حج گزار است. موي سر،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
126 . بحارالانوار، ج 99، ص 302.
127 . وسائل الشيعه، ج 10،ص 180، ح 12.
سبب زيبايي و آراستگي و تشخّص مردان است كه آن را دوست ميدارند و به آن بهاي فراوان ميدهند. موقعيت شغلي و اجتماعي و سياسي مردان نيز در اهميت دادن به موي سر نقش دارد و هر چه جايگاه و موقعيت اجتماعي افراد بالاتر باشد، به آن بهاي بيشتري ميدهند. حال حج گزار پس از اعمال مختلف، موي سر خود را -كه زينت و نمايانگر تشخّّص وچهرة اجتماعي او است - به نشانة بندگي و تسليم ميتراشد تا به همگان نشان دهد كه بنده خدا ومطيع فرمان او است. او با گذشتن از جمال ظاهري وصوري- كه درنظرش ارزشمند و با اهميت است و احتمالاً سبب فخر و مباهات به ديگران است- و در آوردن خود به شكل غلامان، از قيد نام و مقام ميگذرد و كوچكي و عجز خويش را نشان ميدهد. در صدر اسلام، يكي از علايم ونشانههاي بردگان، اين بود كه موهاي آنها را از بيخ ميتراشيدند و امروز حاجي ميخواهد چون بردگان، اين مظهر جمال و زيبايي را از خود دور كند و در جنگ با شيطان پيروز باشد.
دو. قطع تعلّقات و وابستگي ها ها
يكي از حكمت هاي هاي تراشيدن سر، قطع علايق و رهايي از تعلّقات مادي و دنيوي است. اين مو كه سبب زينت است، ممكن است انسان را به خود وابسته كند! حجگزار با تراشيدن آن، خود را از اين وابستگي رها ميسازد و از اين علاقه و علقه آزاد ميشود. بر اين اساس «حلق» تمرين و آمادگي براي قطع تعلّق به دنيا و امتيازات و شئون آن است.
از ديدگاه حكيم متألّه رفيعي قزويني، مو را بايد تراشيد و يا كوتاه كرد؛ مويي كه فرق بين مرد و زن است (موي صورت وريش)؛ يعني، اينجا كه رسيدم، تمام آرزوهاي دور و دراز خود را قطع كردم و بيرون ريختم. تراشيدن سر، از كوتاه كردن موي سر بهتر است؛ چرا كه تراشيدن از بيخ و بن كندن و اشاره به اين است كه آنچه آرزو داشتم، همه را از بيخ و بن كندم و دور انداختم و ديگر هيچ آرزويي را به دل خود راه نمي نميدهم. خدايا! غير از آرزوي تو، آرزوي ديگري در دل ندارم. تمام آرزوها را دور ريختم، جز آرزوي هستي و زندگي كه آن را نمي نميشود، قطع كرد( 128 ).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
128 . اسرار و معارف حج، ص 53 و 54.
سر بكش از تيغ وفرود آر سر * كرده ز سر قيد علايق به در نيست
گر سرمويي است علايق تو را * يكي خدمت لايق تو را
سه. پالايش عيوب و رذايل
يكي از اسرار و فلسفه هاي هاي حلق، پاك شدن از آلودگي هاي هاي ظاهري وباطني و دور شدن از عيوب آشكار و پنهان و طهارت و خروج از گناهان است. تراشيدن موي سر ـ آن هم بعد از مبارزه با شيطان و سنگ انداختن به او و قرباني كردن ـ گوياي اين حقيقت است كه حجگزار، ميخواهد با اين عمل، شيطان بزرگتر و نفس امّاره را نيز مغلوب كند وكاملاً در مسير توحيد باشد. پس باطن و حقيقت عمل او، تطهير روح از پليدي رذايل اخلاقي و دور ريختن آخرين نشان و اثر هواپرستي و خودخواهي از دامان دل است. بر اساس سفارش امام صادق (عليه السلام) ، حجگزار بايد زشتي هاي هاي ظاهر و باطن را با تراشيدن مو، از بين ببرد: «و احلق العيوب الظّاهرة و الباطنة بحلق رأسك».( 129 ) در كلام بعضي از بزرگان نيز نقل شده است: «فعندما حلقت رأسك نويت انّك تطهّرت من الادناس ومن تبعت بني آدم و خرجت من الذنوب كما ولدتك أمّك»؛ «آن هنگام كه موهاي سرت را ميزدودي، آيا انديشه ات اين بود كه خويشتن خويش را از همة آلودگي ها ها پاك ميكني و آنچه را كه از مردمان بر عهده داري، بر ميداري و از گناهان و آلودگي ها ها بيرون ميآيي؛ مانند روزي كه از مادر زاده شدهاي؟»( 130 ) حكيم رفيعي قزويني نيز نوشته است: «بريدن موي سر، اشاره به بريدن اضافات زندگي است. از همه چيز ببر و قطع علاقه كن. محبّت همه را ز دل بيرون كن. فقط و فقط با خدا وصل كن ... موي سر را؛ يعني، فضولات زندگي را ببر و قطع كن و دور بريز. در روايتي آمده است: يكي از علتهاي كند رفتن در صراط اخروي، خارها و قلابهايي است كه در صراط قرار گرفته و نميگذارند، كسي عبور كند و قدم بردارد... . ( 131 )
در واقع اينها آلودگي ها ها وعيوبي است كه در انسانها وجود داشته و در آخرت به شكل خارو قلاب تجسِم يافته است؛ امّا تراشيدن سر سبب از بين رفتن هوا و هوس و شهوت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
129 . مصباح الشرييعه، ص 76.
130 . مستدرك الوسائل، ج 10، ص 167، ج 11770.
131 . اسرار و معارف حج، ص 56.
و دنياپرستي و تمام صفات رذيله و ... ميشود و جهان انسان از نور معنويت روشن ميگردد.
چهار. وسيلة جلب رحمت و بهره هاي هاي اخروي
يكي از فوايد و حكمت هاي هاي تراشيدن سر، بهره مندي حجگزاران از آثار اخروي آن و جلب رحمت و آمرزش الهي است. هر دانه مويي كه از سر انسان بر سرزمين «منا» ريخته ميشود، در قيامت براي صاحبش گواهي داده و به جاي او «تلبيه» خواهد گفت. همچنين به جاي هر تار موي حجگزار، حسنه و پاداش ويژهاي براي او نوشته و گناهانش زدوده ميشود. امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «انّ المومن اذا حلق رأسه بمني، ثم دفنه جاء يوم القيامة وكلّ شعرة لها لسان مطلق تلبي باسم صاحبها »؛( 132 ) «وقتي مؤمن در منا سر خود را بتراشد و موي آن را دفن كند، روز قيامت به محشر ميآيد؛ در حالي كه هر تار مو، زباني گويا دارد كه به نام صاحبش لبيك ميگويد». از امام پنجم نقل شده است: پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) فرمود: «وقتي سرت را تراشيدي به عدد هر مويي، تا زماني كه زندهاي، براي تو حسنه نوشته ميشود( 133 )».
چنانكه گذشت، رسول گرامي اسلام براي حج گزاراني كه حلق كرده بودند، سه مرتبه دعا فرمود و براي تقصير كنندگان، يك بار: «و استغفر رسول الله للمحلّقين ثلاث مرّات و للمقصّرين مرّة»( 134 ) و در روايتي نيز آمده است: «... يخرج من ذنوبه كنحوها وَلَدته امّه»( 135 ).
پنج. كسب نورانيت ومعنويت
نوراني شدن وجود ظلماني و كسب معنويت و پاكي، از ديگر حكمت هاي هاي حكيمانه حلق و تقصير است. در واقع اين كار، منبع ايجاد نور و نورانيت در دنيا و آخرت است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
132 . من لا يحضرهالفقيه، ج 2، ص 214.
133 . دائرة المعارف حج، ص 626.
134 . من لا ييحضره الفقييه، ج 2، ص 276؛ الحج تارييخاً و آداباً و فرييضة، ص 238.
135 . همان، ص 139.
دربارة اين سرّ نوشته اند: وقتي انسان موفق به انجام دادن حج ميشود و براي تولّدي دوباره و كسب روحي خالي از هر گناه، به نزد خدا پناه ميآورد؛ ابتدا با وجودي ظلماني، بر او وارد ميشود وخداوند در اين مدّت، او را از استفادة بعضي نعمات محروم ميكند. پس از به جاي آوردن اعمال حج، آن وجود ظلماني تبديل به وجود نوراني ميشود وبه تعبير ديگر، قبل از اعمال حج، نفس انساني در خدمت شيطان و ميهمان او بود؛ ولي پس از انجام اعمال حج، نفس او ميهمان خداوند شده و تبديل به وجودي نوراني ميشود. حلق وتقصير، علامت آن تبديل و مهماني خداوند است.( 136 )
آري تراشيدن موي سر در منا، نشاني از طهارت و نورانيت وپاك شدن از آلودگي هاي هاي اخلاقي و زدودن زنگارهاي روح و بيرون آمدن از سنگيني وتاريكي گناهان است. در روايتي آمده است: «انّه من حلق بمني كان له بكلّ شعرةٍ نوراً يوم اليقامة»؛ «هر كس در منا حلق كند، هر تار مويي در قيامت، نوري براي صاحبش ميشود»( 137 ).
امام صادق (عليه السلام) نيز فرموده است: «انّ العبد المؤمن ... اذا حلق رأسه لم يسقط شعره الاّ جعل الله له بها نوراً يوم القيامة»؛ «همانا بندة مؤمن ... چون سرش را بتراشد، موي او نميريزد؛ مگر آنكه خداوند، در عوض آن، نوري در قيامت براي او قرار ميدهد».( 138 )
در دعاهاي مربوط به تراشيدن سر نيز ميگوييم: «اللهمّ اعطني بكلّ شعرةٍ نوراً يوم القيامة»؛ «خدايا! درهر تار مو، در روز قيامت نوري به من عطا كن( 139 )». شايد توجّه به بعد نوراني حلق رأس در منا، مربوط به روايتي در بارة حضرت آدم (عليه السلام) است؛ به جبرئيل فرمان رسيد كه ياقوتي از بهشت با خود فرو آور. او آن را بر زمين فرو آورد و به وسيلة آن بر سر آدم تماس برقرار ساخت وبر سر او ياقوت مذكور را گذراند. در نتيجه موي سر آدم از هم پراكند و فرو ريخت و تا آنجا كه نور ياقوت، پرتو خود را ميگستراند و آن قسمت ـ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
136 . ر. ك : پرتويي از اسرار حج، ص 147.
137 . من لا ييحضره الفقيه، ج 2، ص 139؛ الحج تارييخاً و آداباً و فرييضة، ص 238.
138 . التهذييب، ج 5، ص 244، ج 826.
139 . وسائل الشييعه، ج 10، ص 190 ؛ بحار الانوار، ج 96، ص 304، ح 5.
كه پيرامون خود را منور ساخت- به صورت حرم در آمد (فحيث بلغ نورها صارحرماً)( 140 ).
شش. نشانة تواضع و فروتني
گذشتن از موي سر و خود را به شكل غلامان و بندگان در آوردن، نشانة فروتني، خاكساري و ذلّت انسان دربرابر آفريدگار و دوري از كبر و غرور و منيّت است. زدودن موي سر -كه يكي از جلوه هاي هاي زيباي ظاهر انسان و مايه مباهات او است- نشانه دور كردن نخوّت وخود بزرگ بيني و آراستن جان و دل، به زينت فروتني و خضوع است. نخستين كسي كه به عنوان اداي جزئي از مناسك و به جهت اجراي دستور حضرت حق، حلق يا تقصير را انجام داد و فلسفهس و حكمت اين عمل به او ارائه شد، حضرت آدم (عليه السلام) بود. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: «... جبرئيل بعد از رمي شيطان، به آدم گفت: به حقيقت خداوند - تبارك و تعالي- به تو نيكي كرد كه به تو عبادت حج را به نشانه گذشت از تو، به تو آموخت و قرباني ات را پذيرفت. پس به پاس اين گذشت و پذيرفتن، سرت را به علامت تواضع در پيشگاه او بتراش. آن گاه براي ابراز فروتني در پيشگاه خداوند سرش را تراشيد (فاحلق رأسك تواضعاً لله عزّ و جل( 141 )). پس ميتوان گفت راز سر تراشيدن، اين است كه انسان هر گونه غرور و كبر و نخوّت و منيت را از سرش به در كند و خود را از هر معصيت و نافرماني خودخواهانه، تطهير و تنظيف نمايد.
هفت. ولايت، سرّ باطني حلق و تقصير
قرآن كريم در بارة حلق وتقصير ميفرمايد: ثمّ ليقضوا تفثهم و ليوفوا نذورهم و ليطّوّفوا بالبيت العتيق ...؛ «بعد از آن ميبايد آلودگي ها ها را از خود بر طرف سازند و به نذرهاي خود وفا كنند و برگرد خانة گرامي كعبه طواف نمايند( 142 )». در بعضي از روايات و تفاسير، آمده است: مراد از «تفث»، «ملاقات با امام» است. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است: جملة ثمّ ليقضوا تفثهم را تفسير به ملاقات امام كرد و هنگامي كه راوي اين مسأله، توضيح خواست و اشاره به معناي اين آيه در مورد گرفتن ناخن و مانند آن كرد، امام (عليه السلام) فرمود: قرآن،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
140 . حج الانبيياء و الائمه، ص 28؛ مسند الامام الهاديي، ج 1، ص 95.
141 . بحارالانوار، ج 96، ص30، ح 5؛ وسائل الشييعه، ج 8، ص 162، ح 20.
142 . حج (22)، آيية 29 .
ظاهر و باطني دارد؛ يعني، مسأله ملاقات امام (عليه السلام) در اينجا مربوط به باطن آن است( 143 ). اين حديث ممكن است اشاره به يك نكتة لطيف ديگر باشد كه زائران خانة خدا، بعد از انجام مناسك حج، همان گونه كه آلودگي هاي هاي بدن را برطرف ميكنند؛ بايد آلودگي هاي هاي روح و جان خود را با ملاقات امام (عليه السلام) و پيشواي خود بر طرف سازند . به خصوص كه در بسياري از زمانها، خلفاي جبّار اجازة چنين ملاقاتي را در شرايط عادي نمي نميدادند و مراسم حج، بهترين فرصت براي رسيدن به اين هدف بود.( 144 ) به همين مناسبت در حديث ديگري از امام باقر (عليه السلام) آمده است: «تمام الحجّ لقاء الامام»؛ «تكميل حج به آن است كه انسان امام را ملاقات كند»( 145 ).
در واقع هر دو تطهير است: يكي تطهير ظاهر از چرك ها ها و آلودگي ها ها و ديگري تطهير باطن از ناآگاهيها و مفاسد اخلاقي؛ چنانكه مولا محسن فيض كاشاني گفته است: جهت مشترك بين تفسير و تأويل آيه همان «تطهير» است؛ چنانكه مراد از تفسير و ظاهر آيه، پاك شدن از آلودگي هاي هاي ظاهري است و نتيجه حاصل از تأويل آيه و ملاقات با امام (عليه السلام) ، تطهير از پليدي جهل و نابينايي است( 146 ).
گفتني است در روايت «تفث » به معناي سر تراشيدن (حلق) و زدودن چيزي است كه بر پوست انسان است: «انّ التفث هو الحلق و ما في جلد الانسان»( 147 ).
هشت. نشانه شجاعت و اطمينان خاطر
تراشيدن سر درسفر اوّل حج، شايد به اين جهت واجب شد كه حجگزار خود را در برابر كفّار نشان دهد كه او با اطمينان خاطر و بدون ترس (به جهت اينكه از آيين توحيد و مقررات اسلامي دفاع ميكند)، به حج آمده است. قرآن ميفرمايد: ... لندخلنّ المسجد الحرام ان شاء الله آمنين محلقين رؤوسكم و مقصرين تخافون ...( 148 )؛ «شما به خواست خدا با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
143 . نور الثقليين، ج 3، ص 492.
144 . تفسيير نمونه، ج 3، ص 492 .
145 . وسائل الشييعه، ج 10، ص 255.
146 . تفسيير صافيي، ج 3، ص 276.
147 . من لا ييحضره الفقييه، ج 2، ص 485.
148 . فتح ( (48)، آيية 27.
امنيت وارد مسجد الحرام ميشويد و كعبه را زيارت ميكنيد و در حالي كه سرهاي خود را تراشيده و ناخن و موهاي خود را كوتاه كرده ايد و از هيچ كس ترس و وحشت نداريد». اين آيه در سال ششم هجرت نازل شد كه كفار قريش به آزار مسلمانان ميپرداختند و نمي نميگذاشتند كسي از آنان، به كعبه نزديك گشته و به اعمال حج و عمره بپردازد! خداوند با نازل كردن اين آيه، ضمن هشدار به دشمنان اسلام، از آيندة درخشان اسلام و مسلمين خبر ميدهد كه آنان، با تراشيدن سر و نشان دار كردن خود، ميرسانند كه كوچكترين واهمهاي از دشمن ندارند و با تمام جرأت و قدرت از آيين اسلام دفاع ميكنند. در نتيجه تراشيدن سر در عصر حاضر، ميتواند تكرار آن منطق شجاعانه و احترام به سيرة مسلمانان نخستين اسلام باشد( 149 ).
نه. نشانة امنيت و نجات
قرآن كريم، سر تراشيدن در حج را علامت امنيت ميهمانان خانة خدا ذكر ميكند و در رؤياي صادق رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ميفرمايد: «به طور قطع شما به خواست خدا، با امنيت وارد مسجدالحرام ميشويد؛ در حالي كه سرهاي خود را تراشيده و ناخن و موهاي خود را كوتاه كرده ايد ... ».
صاحب جواهر (رحمه الله) در وجوب سر تراشي درمنا ـ براي كسي كه نخستين بار موفق به انجام دادن حج ميشود ـ به روايت سليمان بن مهران استشهاد ميكند و ميگويد: سليمان از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: چرا حلق و سرتراشي بر صروره واجب است نه بر ديگران ؟ حضرت در پاسخ فرمود: «ليصير بذلك موسماً بسمة الآمنين اَلا تسمع قول الله عزّوجل ليدخلن المسجد الحرام ان شاء الله آمنين»؛ «زيرا با عمل سرتراشي، علامت امنيت را درخود ظاهر كرده است. ]سپس فرمود:[ آيا نشنيده ايد گفتار خداوند عزّوجل را لتدخلن ... .( 150 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
149 . ر. ك تحلييليي بر مناسك حج، ص 272.
150 . بحار الانوار، ج 10، ص 187، ح 14.