بخش 1
پیش درآمد فصل اول : اقتراح : اسرار حج و عبادت مقدمه سؤال اوّل: اسرار و فلسفه عبادات
بسم الله الرحمن الرحيم
|
3 |
|
آزمودهها 11 |
گروه تدوين معاونت امور روحانيون |
عباس ظهيري ـ عبدالرحيم كارگر |
|
7 |
|
پيشدرآمد
همه ساله در آستانه سفر معنوي حج و متناسب با شرايط و نيازهاي تبليغي روحانيون كاروانها، نوشتاري با عنوان «آزمودهها» تهيه و منتشر ميشود. شمارههاي پيشين آزمودهها به ويژه در سالهاي اخير، برآيندي از توصيهها و تجارب ارزشمندي بود كه روحانيون كاروانهاي حج در قالب طرح «رهآورد معنوي حج» به رشته تحرير درآورده و براي معاونت امور روحانيون ارسال ميكردند. در طول تقريباً نيمدهه كه از نگارش و ارسال رهآوردهاي سفر ميگذرد، بيش از 6000 صفحه رهآورد سفر در سه عنوان خاطرات، شبهات و تجارب و توصيهها تهيه و تنظيم و در سايت معاونت و صفحات شخصي روحانيون بارگذاري شده است.
افزون بر اين، رهآوردهاي مربوط به هر سال، در همان سال جمعآوري و طبقهبندي شده و براي جمعبندي و تأليف يك شماره از آزمودهها، در اختيار يكي از روحانيون مؤلف و موفق حج قرار گرفت. نتيجه اين رويكرد، تدوين و انتشار ده شماره آزمودهها در سالهاي قبل است كه در حقيقت تجلي آرا و نقطهنظرات روحانيون ميباشد.
|
8 |
|
امروز و پس از سالها تجربهاندوزي، معاونت امور روحانيون براي استفاده حداكثري از گنجينه ارزشمند تجارب و توصيههاي ارسالي روحانيون دو برنامه را پيش رو دارد:
1. بازنگري در 10 شماره پيشين آزمودهها و تبديل و جمعبندي همه نقطهنظرات در يك اثر جامع به همراه تكميل و اصلاحات احتمالي.
2. دادهپردازي به معناي بازبيني و تحليل اطلاعات موجود و طراحي و پيشنهاد ايدههاي نو و راهگشا.
فرصت را مغتنم شمرده و از روحانيون انديشمند و فرهيخته كاروانهاي حج كه در زمينه دادهپردازي اطلاعات داراي تجربه، پژوهش يا تأليفي هستند براي همكاري و مشاركت فعال در آغاز و پايهريزي اين حركت نوين دعوت به عمل ميآورد. در اين خصوص ميتوانيد با دبيرخانه گروههاي علمي و تخصصي معاونت تماس حاصل فرماييد.( 1 )
نوشتار حاضر اما به خلاف سالهاي قبل به ثبت و ارايه رهآورد سفر حج اختصاص نيافته است. محتواي اين شماره در دو فصل به روحانيون محترم كاروانها ارايه شده است:
در فصل اول به اقتراح و پرسش و پاسخ با اساتيد حوزه علميه قم در خصوص اسرار و معارف حج و عبادت پرداخته شده است. گفت و شنود اين فصل توسط جناب حجت الاسلام و المسلمين رحيم كارگر طراحي و اجرا شد و به قلم آقاي محمد جعفر شفقت به رشته تحرير درآمد. جا دارد در همين فرصت از عنايت اساتيد محترم حوزه علميه قم در اجابت دعوت معاونت امور روحانيون براي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شمارههاي تماس: 02517740800 ـ 09124517802.
|
9 |
|
شركت در گفت و گو و نيز از كارشناس مجري طرح و مؤلف متن تقدير و سپاس به عمل آيد.
فصل دوم امّا به بحث «آسانترين شيوه محاسبه خمس» اختصاص دارد. اين بحث كه ابتدا توسط مؤلف فاضل و محقق جناب حجت الاسلام و المسلمين عباس ظهيري در همايش منطقهاي روحانيون مطرح و تدريس شده بود، پس از استقبال شركتكنندگان در همايش و پيشنهاد مؤكد به پيادهسازي و انتشار آن، در دستور كار گروه تدوين متون آموزشي معاونت قرار گرفت. تأكيد بر اين نكته ضروري و بايسته است كه رويكرد بعثه مقام معظم رهبري در موضوع خمس به ويژه در سالهاي اخير، ارجاع زائران به دفاتر مراجع عظام براي حساب مالي است و طرح مسئله خمس در اين نوشتار، صرفاً براي آشنايي روحانيون با روشهاي محاسبه براي استفاده در مواقع ضروري و اجتنابناپذير است.
در پايان، آمادگي معاونت امور روحانيون را براي استفاده از نقطهنظرات ارزشمند و راهگشاي روحانيون محترم كاروانها در اصلاح و تكميل اين نوشتار و ديگر منشورات معاونت اعلام ميدارد.
معاونت امور روحانيون
گروه تدوين متون آموزشي
شهريور 88
|
10 |
|
فصل اول : اقتراح: اسرار حج و عبادات
|
11 |
|
مقدمه
حج و عمره از جمله عبادات مهم در فرهنگ اسلامي به شمار ميآيد و همانند ديگر عبادات داراي فلسفه و اسرار است. پي بردن به اسرار و فلسفه هر عبادتي، انسان را در رسيدن به سر منزل مقصود و بهرهمندي بيشتر و مؤثرتر از ابعاد گوناگون آن ياري ميكند.
حضرت امير( عليه السلام ) در خصوص فلسفه عبادات اسلامي ميفرمايد:
«خداوند بندگانش را با نماز و زكات و تلاش در روزه داري، حفظ كرده است تا اعضاء و جوارح شان آرام و ديدگان شان خاشع و جان و روان شان فروتن و دل هايشان متواضع باشد. كبر و خودپسندي از آنان رخت بندد، چرا كه در سجده، بهترين جاي صورت را به خاك ماليدن، فروتني آورد و گذاردن اعضاء پرارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكي كردن است. و روزه گرفتن و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتني است؛ و پرداخت زكات، براي مصرف شدن ميوه جات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاي فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخههاي درخت تكبّر را درهم ميشكند و از روييدن كبر و خودپرستي جلوگيري ميكند!»
|
12 |
|
امير بيان علي( عليه السلام ) مسلمانان را به فلسفه و ره آورد حج رهنمون ميكند و ميفرمايد:
«خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانهاي كه آن را قبله گاه انسانها قرار داده كه چونان تشنگان به سوي آن روي ميآورند و همانند كبوتران به آن پناه ميبرند. خداي سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد و در ميان انسانها، شنوندگاني را برگزيد كه دعوت او را براي حج، اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاي بر جايگاه پيامبران الهي نهند. همانند فرشتگاني كه بر گرد عرش الهي طواف ميكنند و سودهاي فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوي وعده گاه آمرزش الهي بشتابند. خداي سبحان، كعبه را براي اسلام، نشانه گويا و براي پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد. اداي حق آن را واجب كرد و حج بيت الله را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بي نياز است.
امام علي ( عليه السلام ) در ادامه به موقعيت جغرافيايي خاص مكه مكرمه اشاره ميكند و خصوصيات منحصر به فرد سرزمين وحي را كه داراي نشانهها و حكمتهاي خاص است بر ميشمارد و ميفرمايد:
«آيا مشاهده نميكنيد كه همانا خداوند سبحان، انسانهاي پيشين از آدم( عليه السلام ) تا آيندگان اين جهان را با سنگهايي در مكه آزمايش كرد كه نه زيان ميرسانند و نه نفعي دارند، نه ميبينند و نه ميشنوند؟ اين سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايداري مردم گردانيد. سپس كعبه را در سنگلاخ ترين
|
11 |
|
مكانها، بي گياه ترين زمينها و كم فاصله ترين درّهها در ميان كوههاي خشن، سنگريزههاي فراوان و چشمههاي كم آب و آباديهاي از هم دور قرار داد كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. سپس آدم ( عليه السلام ) و فرزندانش را فرمان داد كه به سوي كعبه برگردند و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانند تا مردم با عشق قلبها به سرعت از ميان فلات و دشتهاي دور، و از درون شهرها، روستاها، درّههاي عميق و جزاير از هم پراكنده درياها به مكه روي آورند. شانههاي خود را بجنبانند و گرداگرد كعبه لااله الا الله بر زبان جاري سازند، و در اطراف خانه طواف كنند و با موهاي آشفته و بدنهاي پر گرد و غبار در حركت باشند. لباسهاي خود را كه نشانه شخصيت هر فرد است در آورند و با اصلاح نكردن موهاي سر، قيافه خود را تغيير دهند، كه آزموني بزرگ و امتحاني سخت و آزمايشي آشكار است براي پاكسازي و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش و مكانهاي انجام مراسم حج را در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاي سبز و هموار و پر درخت و ميوه، مناطقي آباد و داراي خانهها و كاخهاي بسيار و آباديهاي به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغهاي خرّم و پر از گل و گياه داراي مناظري زيبا و پر آب در وسط باغستاني شادي آفرين و جادههاي آباد قرار ميداد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبك تر ميشد. اگر پايهها و بنيان كعبه و سنگهايي كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و داراي نور و روشنايي بود، دلها ديرتر به شك و ترديد ميرسيدند و تلاش شيطان بر قلبها كمتر اثر ميگذاشت و وسوسههاي پنهاني او در مردم كارگر نبود. در صورتي
|
12 |
|
كه خداوند بندگان خود را با انواع سختيها ميآزمايد و با مشكلات زياد به عبادت ميخواند و به اقسام گرفتاريها مبتلا ميسازد تا كبر و خودپسندي را از دل هايشان خارج كند و به جاي آن فروتني و درهاي فضل و رحمتش را به رويشان بگشايد و وسائل عفو و بخشش را به آساني در اختيارشان گذارد».
اشارات ظريف حضرت امير ( عليه السلام ) در خصوص حج و كعبه چنان است كه دل هر مسلماني را به جوش و خروش ميآورد. سخناني كه از جان و دل معصوم + برخيزد، دل دريايي سالكان طريق اهلبيت+ را آن چنان به وجد و سرور در آورده است كه در هنگامه ورود به سرزمين وحي، عاشقانه، جسم و روح را به آن آستانه ميسايند.
بديهي است كه تداوم و استواري اين كنگره عظيم انساني در گرو پيروي از ولايت و امامت است. ولايتي آن چنان والا و بالا، كه ائمه+ همواره به آن اشاره فرموده اند.
اهميت اين شكوه مندترين عبادت سالانه مسلمانان جهان، چنان است كه به فرموده ريحانه پيامبر(صلي الله عليه و آله ) حضرت زهرا [: حج، بنيانهاي دين را استوارتر ميكند و آن چنان كه ايمان براي تطهير از شرك است، حج نيز براي رهايي از سستي و تفرقه است؛ جعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك ... والحج تشييدا للدين. «پس خداوند ايمان را براي تطهير شما از شرك نهاد و... حج را براي استواري دين.»
در اين راستا پرداختن به فلسفه و اسرار اين عبادت بزرگ، موجب ارتقاي روحيه اطاعت و بندگي شده و راه را هموارتر خواهد كرد. هم چنين دوري از فلسفه حج به نوبه خود عواقب ناخوشايندي ميتواند در پي داشته باشد؛ آن چنان كه رهبر فرزانه انقلاب
|
13 |
|
ميفرمايد: «اگر ما ديديم كه حج، جنبه مادي و ظاهر سازي و دوري از معنويت پيدا كرد، بايد بدانيم كه از فلسفه حج دور افتادهايم».
از اين رو به فراخور اهميت موضوع و به منظور بهره مندي از ديدگاههاي ارزشمند علماي انديشمند حوزه علميه قم، در خصوص فلسفه و اسرار حج، در گفتوگوهايي صميمانه با حضرات آيات افتخاري و عراقچي و حجج اسلام آقايان: بهشتي، عابدي، غرويان، ممدوحي، نكونام و هادوي به اين موضوع پرداختهايم.
|
14 |
|
سؤال اوّل: اسرار و فلسفه عبادات
با توجه به اين كه عبادات داراي اسرار و فلسفه هستند، چگونه ميتوان به اسرار و فلسفه حج و عبادات دست يافت و آيا اهدف خاصي مورد نظر است؟
افتخاري: حج، علاوه بر اعمال ظاهري همچون احرام، طواف، نماز، سعي، تقصير و ... ، اسرار خاصي دارد كه در هر كدام از اين اعمال نهفته است. مثلاً احرام كه يكي از واجبات حج و عمره است، زائر را آماده انجام مناسك ميكند. بايد حالت خاصي در وي به وجود آيد تا اموري را كه خداوند فرموده است، بر خود تحريم كرده و انجام آنها را حرام بداند. كسي كه در حال مُحرم شدن براي انجام مناسك ميباشد و آماده شده تا لباسهاي خود را كه سمبل ماديات است، عوض كند و نيت نمايد و تلبيه بگويد، بايد بداند كه در آن لحظه، اجابت كننده دعوت حضرت حق است. چنان كه فرموده اند: «فليتذكر المُلّبي عند تلبيته اجابة نداء الله تبارك و تعالي عند نفخ في الصور و يحشر
|
15 |
|
الخلائق الي العرصات». يعني اي كسي كه تلبيه ميگويي، آگاه باش كه در حين گفتن تلبيه، اجابت كننده دعوت خداوند تبارك و تعالي هستي و در حقيقت وارد عالم ديگري شدهاي و همانند وقتي است كه در صور دميده ميشود و تمام خلايق محشور ميشوند. بنابراين هنگامي كه زائر تلبيه ميگويد و به دعوت خداوند ميگويد: «لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك» بايد به ياد لحظهاي باشد كه همه خلايق در قيامت براي محشور شدن آماده ميشوند.
در حقيقت اين لباس ها، نماد تجملات و زيباييهاي دنيوي و علائق مادي انسان است. هنگامي كه زائر لباسها را از تن جدا ميكند، چه خوب است كه تمام وابستگيهاي مادي و دنيوي را نيز از وجود خود بزدايد تا آماده ايجاد تحول در خويشتن خويش شود تا صفا و صميميت و اخلاص و پاكي را جايگزين ويژگيهاي ناپسند وجودش نمايد؛ زيرا «اِنّ اللهَ طيبٌ و لا يقبل الا الطيب، خداوند طيب و پاك است و كسي را نميپذيرد، مگر اين كه به تمام معنا طيب و پاك باشد» و حتي انتخاب رنگ سفيد براي لباس احرام علاوه بر اين كه سمبل بيرنگي است، يادآور لباس آخرت نيز ميباشد و انسان بايد از لحظه لحظه سفر حج، درسي براي سفر آخرتش بگيرد و به آنچه كه تا آن روز شنيده است، ايمان بياورد و باور داشته باشد كه آخرتي هم در كار هست.
اگر زائر به اين نكته توجه داشته باشد كه در اين سفر به سوي خدا ميرود تا به وي تقرب جويد و امتثال امر او نمايد و نيز يقين داشته باشد كه هيچ چيز غير از خدا و ياد او پسنديده نيست، به مفهوم واقعي حج پي ميبرد
|
16 |
|
غزّالي و هم چنين فيض كاشاني در مَحجّه البيضاء به اين اسرار اشاراتي دارند، ولي آن چه كه مؤثرتر و ماندني تر ميباشد، سخناني است كه اهل بيت + فرمودهاند؛ زيرا تنها آنان با مبدأ فيض و بركات الهي در ارتباط هستند و به يقين آن چه ميگويند متضمن سعادت دنيا و آخرت انسان هاست. به عنوان مثال طواف كه به ظاهر، چرخيدن به دور يك خانه سنگي است، فلسفه خاصي دارد؛ زيرا خداوند، خانه كعبه را محل امن و امان براي تمام انسانها قرار داده است؛ چه گناهكار چه غير گناهكار. پس طواف بايد معناي عميق تري داشته باشد و آن به زماني برميگردد كه وقتي ملائكه با مخلوقي چون آدم مواجه شدند به درگاه خداوند عرض كردند كه: «أَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَك، آيا ميخواهي كسي را در زمين قرار دهي كه فساد و خونريزي ميكند در حالي كه ما ملائكه مقرب درگاه تو هستيم؟» [بقره: 30] و خداوند فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون، من چيزي را ميدانم كه شما نميدانيد» [بقره: 30] و پس از اين ماجرا ملائكه دچار حالت ندامت و پشيماني شدند و به عرش الهي پناه بردند و خداوند با ديدن چنين حالتي از گناه آنان چشم پوشي نمود. پس از اين اتفاق طبق برخي از روايات، خداوند دستور داد در مقابل بيت المعمور، اين خانه را بنا كنند تا پناهگاهي باشد براي بندگاني كه خطا و لغزش كرده و بعد دچار ندامت و شرمساري شده اند و راه به جايي جز درگاه خداوند ندارند و بهترين حالت براي بنده، حالت تضرع و تذلل است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا
|
21 |
|
تَضَرَّعُوا، چرا وقتي ما آنان را امتحان ميكنيم حالت تضرع و زاري پيدا نميكنند تا مشمول رحمت و مغفرت واقع شوند؟» [انعام: 43]
قسمتهاي مختلف خانه كعبه، دعاهاي مخصوص به خود را دارد؛ مثلاً امام سجاد( عليه السلام ) در مقام اسماعيل، حالت تضرع و تذلل پيدا ميكرد و به درگاه خداوند استغاثه مينمود: «اللّهم ادخلني الجنّه برحمتك و اجرني من النّار بعفوك و عافني من السّقم و اوسع علي من حلال رزقك و كفّني شرّ فسقه الانس و الجن من العرب و العجم.» هم چنين امام صادق( عليه السلام ) در مورد ركن يماني ميفرمايد: «الرّكن اليماني بابنا الذّي ندخل فيه الجنة» و سفارش كرده اند كه وقتي به ركن يماني رسيديد هر چه ميتوانيد دعا كنيد؛ زيرا خداوند فرشتهاي را موكّل آن ركن نموده است و كار آن فرشته فقط آمين گفتن بر دعاي شيعيان است. «و ليس له حجيرا الّا تأمين علي دعاء شيعتنا»، وجود مبارك امام صادق ( عليه السلام ) وقتي به نزديك ركن يماني ميرسيد، ميفرمود: «اميتوا عني، مرا به حال خود رها كنيد» سپس به دعا و نيايش و راز و نياز با خداوند ميپرداخت.
بهشتي: شكي نيست كه آن چه شرع مقدس فرموده، غايت مند است. در عالم تكوين هيچ چيز بدون هدف و غرض نيست. صرف نظر از بحثهاي كلامي و فلسفي، در قسمتهاي مختلف قرآن مجيد به مسأله غايت مندي توجه شده است. هر جا كه
|
18 |
|
«لام» آورده شده، لام غايت است. مانند: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً» [بقره: 29] ... همان طور كه در عالم كون و تكوين هيچ چيزي بدون غايت و هدف و غرض نيست، آن چه كه در عالم تشريع هست، نيز بايد هدف مند و غايت مند باشد. موارد ذكر شده را ميتوان تعبير به حكمت يا اسرار كرد. البته بين حكمت و اسرار تفاوتهايي هم وجود دارد. اسرار، رفتن به عمق قضيه است. حكمت ممكن است آن قدر عمقي نباشد، مثلاً در عبارت«أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» [طه: 14] حكمت نماز اين است كه از اوّل تا آخرش به ذكر و ياد خدا بپردازيم و يا در عبارت«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون» [بقره: 183] حكمت روزه اين است كه انسان با امساكي كه در ساعات معيني انجام ميدهد، در حال تمرين براي تقوي است كه بتواند نفس خود را مهار و حفظ كند. ضمن اين كه دارد عبادت هم انجام ميدهد. اين عبادت در حقيقت تقواي ما را تقويت ميكند.
شايد بتوانيم حكمت بعضي از اعمال را در يابيم، ولي ممكن است حتي نتوانيم به حكمت بعضي از اعمال ديگر پي ببريم. مثلاً اين كه چرا بايد نماز صبح را دو ركعت بخوانيم ... . شايد حكمتش همين باشد كه تعبد داشته باشيم. شايد هم مواردي باشد كه ما متوجه نشويم. پس حكمت همان غايت مندي تشريعات الهي است. اين موارد تا حدودي براي انسان يا با كمك عقلش يا با كمك كتاب و سنت تا حدودي به دست ميآيد. بايد بگوييم كه ميخواهند روح تعبد را در ما تقويت كنند و هر جا كه چيزي را نفهميديم، نبايد
|
23 |
|
چون و چرا كنيم و بايد در برابر مولا تعبد داشته و متعبد باشيم. به ابراهيم( عليه السلام ) گفته شد فرزندت را سر ببر. او اطاعت كرد. چون و چرا نكرد. بنا نبود كه فرزندش را سر ببرد، بنا بر اين بود كه مشخص شود كه او تعبد دارد يا نه؟ هم چنين اسماعيل كه طرف ديگر قضيه است، آيا اهل تعبد هست يا نه؟
اما سرّ، همان طور كه از خود اين كلمه و واژه هم پيداست، قدري عميق است. حتي از سرّ عميق تر هم داريم. خداوند در قرآن مجيد فرق ميگذارد ميفرمايد: «يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفي» [طه: 7] خداوند، هم عالم به سرّ است و هم عالم به اخفي. طبق يك طبقه بندي، اوّل حكمت است كه تا حدودي معلوم است بعد سرّ كه عميق تر است و بايد به بطن قضيه برويم و جزو بطون است و بطن آخر، همان اخفي است. اينها را فقط خدا و معصومين+ ميدانند؛ زيرا آنها علم لدني دارند. علمشان ذاتي نيست، به آنها افاضه شده است. مثلاً در آيه شريفهاي داريم كه «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً» [رعد: 43] ميگويند شما مرسل نيستيد«قُلْ كَفي بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» [رعد: 43] در روايات تفسير شده «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» يعني اميرالمؤمنين( عليه السلام ).
پس اسراري وجود دارد كه برخي به آن ميرسند و چه بسا ممكن است بعضي از انبيا هم به آن نرسيده باشند. در سوره كهف آن جا كه قضيه حضرت موسي( عليه السلام ) و حضرت خضر( عليه السلام ) آمده است، ذكر ميشود كه خضر سر بچهاي را بريد. موسي اعتراض كرد. خضر كشتي آن مساكين را سوراخ كرد موسي اعتراض كرد خضر ديواري
|
23 |
|
را كه در حال فرو ريختن بود، تعمير كرد. موسي اعتراض كرد و از اوّل خضر گفته بود كه تو در مورد كارهايي كه من انجام ميدهم صبر نداري. تو صبور نيستي كه تحمل داشته باشي با اين كه حضرت موسي قول داده بود نميتوانست تحمل كند و كاسه صبرش لبريز ميشود در آن موقع بود كه حضرت خضر اسرار را برايش گفت كه اين بچه اگر زنده ميماند فاسد ميشد و چون پدر و مادر خوبي داشت خداوند ميخواست فرزند بهتري به آنها بدهد بنابراين مأمور شدم اين يكي را سر ببرم يا اگر كشتي مساكين را سوراخ نميكردم غاصبي اين كشتي را از آنها ميگرفت و... اينها اسرار است و نميتوانيم بگوييم تشريعات اسرار ندارد. اسرار، ويژه عدهاي است، فقط بعضي ميتوانند به اسرار پي ببرند و براي همين آنها در اعمال حجّ شان هم يك حالت ديگري دارند. مثلاً در موقع احرام، حضرت امام صادق ( عليه السلام ) نميتوانست لبيك را بگويد. راوي ميگويد: عرض كردم آقا قافله رفت و همه مُحرم شدند، لبيكها را گفتند و رفتند، شما هم لبيك را بگوييد. حضرت فرمود: اگر من بگويم لبيك و خدا بگويد لا لبيك آن وقت چه ميشود؟ از اين جا معلوم ميشود كه امام صادق( عليه السلام ) به عمق قضيه و به سرّ اخفاي قضيه توجه دارد و ميداند كه با چه كسي دارد تكلم ميكند و به چه كسي ميگويد لبيك. اين حالتي است كه به همه دست نميدهد. آنهايي كه به سرّ قضيه و به عمق آن رسيده اند داراي چنين حالاتي هستند.
انسان نبايد به عقل يا به سير و سلوكش مغرور باشد؛ زيرا ممكن است همان سير و سلوك تخيلاتي براي او ايجاد كند كه باعث گرفتاري اش شود و براي همين است كه هر فردي احتياج به
|
20 |
|
راهنما دارد تا او را به مقصد برساند. آنهايي كه اهل سير و سلوك هستند بايد در پرتو نور راهنما حركت كنند.
اين سير و سلوك بايد تحت تأثير وحي و نبوت و ولايت باشد. پس راهنمايي ميخواهد تا دستش را بگيرد و ائمه( عليه السلام ) بايد هدايت به امر را بر عهده بگيرند و اين هدايت به امر، دستگيري است؛ يعني دست انسان را بايد بگيرند و به مقصد برسانند. ما بايد از آمادگي روحي زائران و از رهنمودهاي ائمه اطهار+ بهره بگيريم و استفاده كنيم. اگر ميخواهيم به اسرار وارد شويم ناچاريم از بيانات معصومين+ بهره بگيريم و از حرفهاي صوفيانه پرهيز كنيم.
مثلا راجع به طواف به زائران بگوييم كه تو يك شخصيت ظاهري داري كه دارد دور بيت الله ميچرخد و يك شخصيت باطني داري كه بايد طواف قلبي انجام دهد همراه با ملائكه حول العرش. بعضي از كساني كه اهل دل هستند گفته اند كه شخصي رفت نزد مرشد و مرادش و گفت كه من ميخواهم به حج بروم. من را سفارش و توصيهاي كنيد. او در پاسخ گفت: وقتي كه طواف ميكني به عشق امام حسين( عليه السلام ) طواف كن. نه اين كه نعوذ بالله خدا را كنار بگذاري و براي امام حسين طواف كني كه اين كار، كفر و شرك است. بلكه امام حسين( عليه السلام ) را واسطه قرار بده بين خود و خداي خودت و اين شعر را خواند:
من ار به قبله رو كنم به عشق روي او كنم
اقامه ي صلوه را به گفت و گوي او كنم
گر از وطن سفر كنم سفر به سوي او كنم
ز حجّ بيت بگذرم طواف كوي او كنم
|
21 |
|
اگر كسي همان موقع كه با بدنش طواف بيت ميكند با قلبش هم در آن جايي طواف كند كه امام حسين( عليه السلام ) طواف كرد، ممكن است حال خوشي به او دست دهد كه خيلي ارزش دارد و الّا «ما اكثرالضجيج و اقل الحجيج» موج جمعيت و ضجه و سر و صدا و ناله و لبيك الّلهم لبيك خيلي زياد است ولي حجيج يعني آنهايي كه حاجي واقعي هستند، خيلي كم است. آنهايي كه اين اسرار را لمس ميكنند كم هستند.
غرويان: مردم اگر با درك و عقل و شعورشان اسرار عبادات را بفهمند و لمس كنند، شوق و علاقه شان به انجام عبادات بيشتر ميشود و اين مسأله منافاتي با تعبد ندارد. انسان ميتواند هم متعبد باشد و هم شمّهاي از آن اسرار را هم بداند و چه خوب است كه انسان علاوه بر تعبد، تعقل هم در مورد اسرار عبادات داشته باشد. پرداختن به اسرار چيزي از تعبد نميكاهد. البته هيچ كس نميتواند ادعا كند كه به همه اسرار عبادات پي برده است؛ زيرا اين علم مخصوص خداوند است و فقط به پيغمبران و امامان و اولياي خود و هركس ديگر كه بخواهد، عطا ميكند. ولي به بعضي از مراتب و درجات اسرار ميتوان رسيد و اشكالي ندارد و حداقل ادّلهاي هم در استحباب اين كار ذكر شده و دليلي بر كراهت آن نيامده است. همچنين آياتي در قرآن آمده است كه انسانها را به تفكر و تعقل دعوت ميكند.
در مورد اسرار حج همه بزرگان فرموده اند كه فلسفه اصلي و اصيل حج، روحيه عبادت و بندگي است و در اين شكي نيست كه اين مراسم و مناسك ميخواهد روحيه بندگي را در انسان مسلمان
|
27 |
|
ايجاد كند و هر كدام رمز و رازي مخصوص به خود دارند. چون شخصيت حقيقي ما به روح و انديشههاي ما وابسته است و روح انسان با بدن اوـ از نظر روان شناختي ـ مرتبط است و هيچ يك از ديگري جدا نيست، لذا براي رسيدن به بسياري از اغراض و اهداف روحي بايد از جسم كمك گرفت.
در تمام عبادات مثل نماز و روزه و حج و... يك سري رفتارهاي جسمي و بدني وجود دارد. مثل ركوع و سجود در نماز كه اعمال جسمي و بدني هستند و براي رسيدن به غرض و روح بايد يك سري حركات بدني انجام دهيم. مثلا روزه، پرهيز از خوردن و آشاميدن است كه دو عمل جسماني است، ولي روح روزه يعني نيت و تقوا كه يك امر باطني است كه مورد توجه و نظر ماست و ما بايد به جسم روزه بپردازيم (پرهيز از خوردن و آشاميدن) تا به روح آن كه تقواست، برسيم. پس بايد جسم خود را كنترل كنيم تا به يك امر روحي نائل شويم.
حج هم يك جسم و يك روح دارد. جسم حج مربوط به جسم ما ميشود مثل احرام بستن، وقوف در عرفات و مشعر و مني، رمي جمرات، حلق و تقصير و طواف و نماز طواف و.... كه ما بايد آنها را به جسم خود تحميل كنيم تا به روح حج كه بندگي خداست برسيم.
بعضي ميپرسند فلسفه وقوف در عرفات چيست؟ كه بايد از ظهر روز نهم تا غروب روز نهم در عرفات وقوف كرد و يا چرا بايد شب در مشعر وقوف كنيم و سنگ جمع كنيم و روز بعد براي رمي جمرات برويم؟ در پاسخ بايد گفت كه اينها جسم و بدن حج است كه براي رسيدن به روح حج بايد از آنها عبور كرد. در ابتدا وقتي كه انسان با دو پارچه تميز دوخته نشده احرام ميبندد، ميتواند با
|
23 |
|
ذوق الهي و بينش خاص خود به اسرار متعددي پي ببرد. در واقع بستگي به ذوق انسان دارد. بعضي از بزرگان گفته اند كه اين حالت ميخواهد به انسان بگويد كه فرداي قيامت (محشر) به اين گونه محشور خواهي شد و در حج هم وقتي انسان لباس احرام ميپوشد و بدون هيچ تعلقي در صحنه حج حاضر ميشود، خود را واقعاً در قيامت مجسم ميكند و اين يادآوريها و ذكر موت براي انسان كافي است تا او را موعظه كند و در اين حالت است كه انسان مرگ ارادي را تجربه ميكند.
در مورد كعبه و طواف، بزرگان گفته اند كه كعبه سمبلي از عرش خداوند است كه فرشتگان به دور آن در حال طواف هستند و وقتي زائر دور خانه خدا طواف ميكند، در حقيقت دارد هم سو و هم جهت فرشتگان مقرب درگاه الهي حركت ميكند و در او احساس پاكي و طهارتي ايجاد ميشود. اگر در حج و طواف دور كعبه اين حس در ما ايجاد شود كه همانند فرشتگان در حال طواف هستيم انسان را زنده ميكند و هم چنين اين كه اين احساس را در خود حفظ كنيم و از دست نرود، مصداق اين روايت است كسي كه حج ميگزارد مانند كسي است كه تازه متولد شده است. يا در مورد وقوف در عرفات ميگويند در آن وقوف، انسان بايد به جايگاه عرفاني خودش در هستي واقف شود و اين وقوف براي آگاهي و واقف شدن است تا انسان جايگاه خود را نسبت به آفريدگان و آفريدگار دريابد.
وقوف به معناي توقف و ايستادن نيست بلكه به معناي آگاهي و معرفت است. مشعر نيز به معني شعور است و بايد مشاعر انسان در مشعر از حالت بالقوه به فعليت درآيد و بالاترين شعوري كه انسان
|
24 |
|
پيدا ميكند شعور نسبت به خود و خالق خود است. خداوند ميفرمايد همه موجودات تسبيح خداوند را ميگويند ولي شما شعور لازم براي درك تسبيح آنها را نداريد و اگر انسان به آن شعور (شهود، علم حضوري و مكاشفه) نائل شود كه تمام موجودات تسبيح خدا ميگويند، در حقيقت به سرّ وقوف در مشعر رسيده است.
سرّ اين كه عرفات دورتر از حرم امن الهي است و مشعر نزديك تر، دليلش اين است كه انسان بايد قدم به قدم در اين راه پيش رود و كم كم آمادگي لازم را كسب كند و اين كه وقوف در مشعر در شب انجام ميشود به اين دليل است كه شب حال و هواي معنوي خاصي دارد و برخي از علما ميگويند از آسمان پرستاره در بالاي سر ما و روحي كه در درون ماست در شگفت هستيم و اين آسمان پرستاره مشعر داراي اسراري است كه اگر كسي داراي شعور باشد آنها را درك ميكند پس انسان در مشعر كم كم آماده ميشود تا فردا به مني (قربانگاه) برود. همه نفسانيات خود را با عمل قرباني، قرباني كند، تأسي به اولين عبد مخلص (حضرت ابراهيم( عليه السلام )) پيدا بكند. و فناي سالك و عارف فاني شدن در خداوند است و منا در حقيقت محل قرباني كردن تمام هواهاي نفساني است كه همه در قرباني تجميع ميشود و مقام فنا مقامي است كه هيچ حجابي بين بنده و خداوند وجود ندارد. و اين سرّ عمل قرباني است.
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
ز هر چه رنگ تعلّق پذيرد آزاد است
اگر حج گزار اين موارد را از پيش مطالعه كند، حج براي او شيرين تر ميشود و البته مهم اين است كه انسان بتواند حسّ و حالي را كه در حج براي او ايجاد ميشود در خود حفظ كند و همه
|
30 |
|