بخش 2
سؤال دوم: حج و توجه به ولایت سؤال سوم: حرکت، شعور و شهود در عرفات و مشعر سؤال چهارم: اسرار و فلسفه حج یا تعبد و تسلیم سؤال پنجم: روحانیون و اسرار حج فصل دوم : آسان ترین شیوه محاسبه خمس اهمیت وجوب تخمیس اموال مبدأ سال خمسی، قهری است، نه انتخابی چند مسئله لیست اموال 1 . ارث
سؤال دوم: حج و توجه به ولايت
يكي از ابعاد حج، توجه به ولايت است؛ آيا ميتوان گفت ولايتمداري روح و سرّ حج است؟
بهشتي: اگر كسي حج برود بايد خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله ) هم مشرف شود. بايد به مدينه برويم كه در حقيقت بُعد ولايتي حج است. يعني اگر كسي حج انجام دهد و به مدينه نرود و خدمت پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله ) نرسد، حجش تمام نميشود. همان طور كه اگر پيامبر(صلی الله علیه و آله ) در قيد حيات بودند خدمت ايشان ميرسيد و عرض ادب ميكرد و بهره ميگرفت، اكنون هم كه از دنيا رفته اند، فرقي نميكند، بايد براي عرض ادب به مدينه رفت و بعد از آن بايد به زيارت ائمه اطهار+ رفت كه همه اينها بُعد ولايتي حج است؛ يعني اگر حج ولايت نداشته باشد و امام دستگير ما نباشد به جايي نميرسيم. نمونههايي در روايات داريم كه بعضي در حج مورد توجه ولايت قرار گرفته اند، يعني اين قابليت را داشته اند كه مورد توجه ولايت قرار بگيرند و البته فيض آنها محدود نيست، ولي بعضيها قابليت ندارند.
نقل است كه يكي از شيعيان ميگويد: ما از كوفه براي حج رفته بوديم و يك جوان با ما بود كه به من گفت: يك وقت خصوصي از
54 |
امام باقر( عليه السلام ) بگير كه من خدمت ايشان برسم. من هم اجازه گرفتم و حضرت اجازه دادند و با اين جوان به خدمت ايشان رفتيم. جوان عرض كرد كه من در ديوان بني اميه خدمت كرده ام و ثروت كلاني هم اندوخته ام، ولي ميدانم كه اين ثروتها حلال نيست. حالا آمده ام خدمت شما تا من را راهنمايي كنيد كه بايد چه كار كنم؟ حضرت فرمود: بايد تمام اموالي را كه صاحبشان را ميشناسي به آنها برگرداني و اموالي را كه صاحبانش را نميشناسي به فقرا بدهي. همه را بايد بدهي. اين جوان سرش را پايين انداخت و به فكر فرو رفت؛ زيرا كار دشواري بود. قدري كه فكر كرد، سرش را بلند كرد و گفت: چشم همين كار را ميكنم. امام فرمود:اگر تو اين كار را بكني من تو را به بهشت ميبرم. آن جلسه تمام شد و ما به كوفه آمديم. به محض ورود، جوان مشغول شد به رد كردن اموال تا يك وقت متوجه شديم كه هيچ چيز برايش نمانده حتي نان شبش را هم ندارد. از دوستان مبلغي را جمع كرديم و به او داديم. چند روزي گذشت و شنيديم كه او مريض است. به عيادتش رفتيم. ديديم در حال احتضار است. آن لحظه آخر كه روحش داشت پرواز ميكرد، چشم باز كرد و گفت: امام باقر( عليه السلام ) به وعده اش وفا كرد و از دنيا رفت. ما او را دفن كرديم تصميم گرفتم سال ديگر كه به حج ميروم و خدمت امام مشرف ميشوم، اين موضوع را خدمتشان عرض كنم. سال بعد كه به حج مشرف شدم، وقتي كه به مدينه رفتم و خدمت امام رسيدم، قبل از اين كه من بگويم، حضرت فرمود: ما به وعده خودمان وفا كرديم. اين بُعد ولايت حج است و اگر واقعاً انسان تحت تأثير ولايت باشد، حج او را دگرگون ميكند و به روز اوّلي بر ميگردد كه متولد شده و هيچ گناهي نداشته است و اگر اين گونه باشد، اين حج، حجّ كاملي است و معلوم ميشود كه
51 |
مورد نظر مقام ولايت بوده است. انسان بايد توجه داشته باشد كه حج او، حج حسيني باشد، حج علوي باشد، حج فاطمي باشد و پا جاي پاي آنها بگذارد و هميشه دنباله رو آنها باشد.
وقتي انسان تصميم به حج ميگيرد، بايد قصدش مهاجرت الي الله باشد. حضرت فرمود: قلب را مجرد كن؛ يعني به كلي قلب را از ما سوي الله منقطع و دور كن. در مرحله احرام ميفرمايد: «احرم من كل شيء يمنعك ان ذكر الله». احرام يكي از 24 تروك ظاهري است. اما ترك واقعي اين است كه انسان از هر چيزي كه او را از خدا باز ميدارد مُحرم شود. مثل روزه كه بخشي مربوط به شكم است و ديگر مربوط به چشم و گوش و زبان و از همه بالاتر روزه دل كه اگر اين روزه باشد، خداوند ميفرمايد: «من خودم جزاي اين روزه هستم» نه اين كه جزاي اين روزه را ميدهم، بلكه خودم جزاي اين روزه هستم و اين روزه، روزه دل است. وقتي شخص مُحرم ميشود، ظاهراً همان لباس احرام را ميپوشد و بعد از آن هم جنبههاي ظاهري را كه تروك احرام است، رعايت ميكند اما احرام، دل بريدن از ما سوي الله است. اين محرم شدن نه تنها عمق و سرّ احرام، بلكه اخفاي از سرّ است. وقتي كه انسان به خدا توجه ميكند و از ما سوي الله محرم ميشود، ممكن است به اميد ثواب و نجات از عقوبت باشد كه مشخص است احرامش خيلي عميق نشده و هنوز به درجه اخفي نرسيده است. بلكه وقتي به درجه اخفي ميرسد كه حتي مسأله ثواب و عقاب هم براي او مطرح نباشد و فقط خود خدا را بخواهد.
خاطرم وقتي هوس كردي كه بيند چيزها
تا تو را ديدم نكردم جز به ديدارت هوس
52 |
اگر كسي به اين مرحله برسد، بايد بگوييم به مخفي تر از سرّ در امر احرام رسيده است. حافظ ميگويد:
از در خويش خدا را به بهشتم مفرست
كه سر كوي تو از كون و مكان ما را بس
حضرت امير( عليه السلام ) فرمود:«الهي ما عبدتك خوفا من نارك و لاطمعا في جنتك بل وجدتك اهلا للعباده فعبدتك، نه به خاطر بهشت تو را عبادت ميكنم و نه به خاطر ترس از جهنم. من خودت را ميخواهم هيچ چيز ديگر نميخواهم». اگر كسي به اين مرحله رسيد، به عمق واقعي احرام رسيده است. «احرم من كل شي يمنعك عن ذكر الله». پس نبايد هيچ چيزي تو را از توجه به خدا باز دارد. راجع به تلبيه همان طور كه گفتيم براي خود حضرت هم سخت بود كه لبيك را بگويد. ميفرمايد: «لب بمعنا اجابه صادقه خالصه زاكيه لله في دعوتك» يعني اين اجابت، اجابت صادقانه و مخلصانه باشد. بعد از صدق، خلوص است. اوّل بايد صدق وجود داشته باشد.
حضرت( عليه السلام )، اوّل صدق را ذكر ميكند يعني صادقانه لبيك را بر زبان جاري كردن. اما ممكن است صادقانه باشد، ولي هنوز خالصانه نباشد زيرا هنوز به درجه خلوص نرسيده كه «خالصا لوجه الله» اين كلمه را بگويد، بدون اين كه هيچ چيزي جز خداوند را مد نظر نداشته باشد. «اجابه صادقة خالصة زاكية» كه بعد از صدق و خلوص، زاكيه بودن و پاك بودن را مطرح ميفرمايد. زاكيه بودن از خالص بودن يك درجه بالاتر است و اگر شخص در حال تلبيه چنين حالتي پيدا كرد
53 |
خيلي مهم است و اگر پيدا نكرد مثل آنهايي است كه اكثر الضجيج هستند.
عراقچي: بله، تماميت حج به رهبريت وابسته است و هيچ وقت زمين بدون حجت نيست. و امام زمان(عج) همواره حضور دارد. هيچ وقت انسان بدون هادي نميماند و اگر كسي واقعاً تصميم داشته باشد به مقصد برسد حتماً به مقصد ميرسد حتي خود بزرگان به دنبال او ميآيند و او را نجات ميدهند. در حج هم اين اتفاق ميافتد و گاهي بعضي افراد مورد عنايت امام (عج) قرار ميگيرند. انسان بايد موانع را از سر راه بردارد تا بتواند متصل به او شود.
54 |
سؤال سوم: حركت، شعور و شهود در عرفات و مشعر
چگونه زائر از وقوف عرفات به حركت و از وقوف مشعر به شعور و شهود ميرسد؟
غرويان: به عقيده من و با توجه به آيات و روايات اين وقوف به معناي وقوف جسم انسان است، ولي وقتي روح انسان را در نظر ميگيريم، معرفت است و معرفت حركت است. بايد حركت عرفاني در عرفات داشته باشيم. انسان در آن جا به معرفت ميرسد و معرفت يك انبساط وجودي است و ماهيت نيست و فوق مقوله است و ذكر حركت به اعتبار معرفت بودنش است و اگر كسي در غيرعرفات به اين معرفت نرسيده بايد در عرفات به معرفت لازم برسد و در آن جا انسان بايد به يك تغير دست يابد. پس بايد حركت معرفتي در عرفه ايجاد شود و حركت چيزي نيست غير از تغير يك شيء از حالت بالقوه به بالفعل و وقوف كه به معناي توقف و ايستادن به كار ميرود در مورد توقف در يك محدوده جغرافيايي است نه توقف در وجود خود؛ روح مرزي ندارد و ميتواند تا عرش الهي بالا برود. دعاي عرفه امام حسين( عليه السلام ) كه در آن جا خوانده ميشود عين حركت و عروج است و تعبير بنده از وقوف به حركت
55 |
به استناد آگاهي و معرفتي است كه براي انسان حاصل ميشود. وگرنه جسم انسان بايد در محدوده عرفات باشد و خارج نشود.
اين گونه برداشتها از طريق مطالعات عرفاني، فلسفي و بيانات مفسرين ايجاد ميشود و اين كار را ميتوان از طريق جزواتي كه تهيه ميشود و در اختيار حج گزاران قبل از سفر حج و هم چنين در موسم حج قرار ميگيرد، اين زمينه را ايجاد كرد كه نسبت به اين مسائل آگاهي پيدا كنند. حتي ميتوان در اين خصوص از آنها آزمون هم گرفت. البته معرفت حقيقي از طريق آزمون و.... حاصل نميشود و چون حج گزاران در موسم حج فراغت داشته و زندگي را رها كرده اند، به دنبال شنيدن حقيقت و معرفت هستند، و روحانيون در جلسات كاروان حتي اگر يك نكته از اين اسرار را ذكر كنند حج گزاران تحت تأثير قرار ميگيرند، چون خودشان به دنبال اين نكات هستند و آمادگي پذيرش و درك اسرار را دارند.
56 |
سؤال چهارم: اسرار و فلسفه حج يا تعبد و تسليم
برخي از اهل علم و تدريس، با بحث درباره فلسفه و اسرار حج مخالفند و فقط به تعبد و تسليم اهميت ميدهند، در این باره چه باید گفت؟
بهشتي: افراط و تفريط در هيچ جا خوب نيست. وقتي كه بزرگان دين و ائمه+ ما نكاتي راجع به فلسفه و اسرار حج بيان كرده اند، چه اشكالي دارد ما هم با الهام از رهنمودها و بياناتي كه بزرگواران فرموده اند، وارد اين بحثها شويم؟ هميشه بايد جنبه اعتدال را حفظ و رعايت كرد.
عابدي: حج به عنوان يك عبادت است. در كتابهاي فقهي و اصولي ميگويند حج واجب مشروط است ؛يعني مشروط به استطاعت است. اما به نظر من حج واجب، مشروط نيست. حج جزء احكام وضعي است نه احكام تكليفي و مانند يك بدهكاري است كه بايد پرداخت شود. و گفته شده (لله) و لام، لام ملكيت است. مال خداست و بدهكاريد به خدا و مديون هستيد و يك حج بر گردن شماست. امر به حج نداريم. و هيچ كجا كلمهاي مثل«حجوا» كه امر به حج باشد نه در قرآن آمده است و نه در روايات. در اصل،
57 |
بدهكاري (حج) قصد قربت نميخواهد. ولي اعمال مربوط به حج يك نوع عبادت است. و اصل حج يك نوع حكم توسلي است نه تعبدي.
عبادت چند معنا دارد يا به معناي اطاعت انجام فرمان است يا به معناي انجام هر كاري است كه در آن مصلحتي باشد. در ذات هر عبادتي هدف بايد انجام فرمان كسي باشد كه او را ربّ ميدانيم و الّا عبادت، عبادت نيست. مثلا چرخيدن دور خانه خدا و حرم امام رضا( عليه السلام ) هر دو چرخيدن است، ولي با هم فرق دارد و چرخيدن دور حرم امام رضا( عليه السلام ) طواف نيست چون دور خانه خدا كه ميچرخيم دور خانه رب و آفريدگارمان ميچرخيم كه حيات و سلامت و مرگ و همه چيز ما به دست اوست. اما دور حرم امام رضا( عليه السلام ) كه ميچرخيم چون آفريدگار ما نيست طواف محسوب نميشود. مثل اين كه كسي را در خيابان ببينيم و به او احترام بگذاريم و تعظيم كنيم. اين مورد با هنگامي كه در برابر آفريدگارمان تعظيم ميكنيم تفاوت دارد چون ما بنده خداوند هستيم و سجده در برابر خداوند عبادت است، اما در برابر ديگران تواضع و فروتني است. و اگر تصور كنيم كه همه چيز ما دست آن شخص است و به او احترام بگذاريم، دچار شرك شده ايم. وهابيها ايراد ميگيرند و ميگويند ما ميگوييم ياالله ولي شيعيان ميگويند ياعلي. جواب آنها اين است كه شيعيان، علي را رب نميدانند به همين دليل دچار شرك نيستند.
در خصوص اسرار عبادات حج يا اسرار مناسك حج، اين مناسك وقتي عبادت هستند كه اعتقاد به ربوبيّت در همه آنها نهفته باشد. اصل عبادت، اعتقاد به ربوبيت است و در دل هر ذره از مناسك بايد ببينيم كه همه چيز ما در دست خداوند است. بايد خود را وابسته به
58 |
يك نيروي برتر (خداوند) بدانيم. اين مسئله تأثير تربيتي بسيار مهمي در زندگي انسان دارد.
پس تك تك اعمال، عبادت است و در انجام تمام اعمال بايد جنبه ربوبيت خداوند را در نظر بگيريم و آگاهانه عمل كنيم.
هادوي: يكي از مراحل اين كار دانستن احكام است، ولي اصرار روحانيون بر رعايت احكام باعث ميشود كه زائران بيشتر به ظاهر احكام توجه كنند و از باطن آن غفلت كنند. يكي از موارد بحث، نيت است. روحانيون به زائران القا ميكنند كه نيت را به اشكال مختلف به زبان جاري كنند و مثلاً بگويند كه: من مُحرم ميشوم به احرام حجه الاسلام از طرف خودم و.... اين باعث ميشود كه زائر از حقيقت حج غافل شود و به اين نكته توجه نكند كه او با اراده خود دارد بعضي چيزها را بر خود حرام ميكند تا فقط خودش بماند با منشها و ابعاد دروني اش. اما اصرار روحانيون براي توجه به ظاهر احكام باعث ميشود كه زائران با پوسته ظاهري احكام درگير شوند و گاهي دغدغه زائران براي توجه به ظاهر تا حدي پيش ميرود كه از باطن غافل ميشوند و ميخواهند هر چه زودتر اعمال حج و عمره تمام شود و هيچ لذتي از آن اعمال نميبرند.
پيچيده كردن اعمال حج خوب نيست و موجب غفلت از حقيقت اعمال ميشود. بايد آرامش را در زائران ايجاد كرد.
براي كاربردي كردن اين مسائل بايد از سخت گيري در احكام و نيت و.... پرهيز كرد؛ وقتي حج گزار از شهر خودش حركت ميكند، در واقع نيت به جا آوردن حج را داشته است و همين كافي است، ولي گاهي سخت گيريها به حدّي است كه حج گزاران در
59 |
اعمال عبادي روزانه خود نيز دچار وسواس ميشوند و بعد از حج ممكن است علاقه آنها به عبادات كاهش پيدا كند و يكي از موانع پرداختن به باطن عبادات، پيچاندن ظاهر عبادات است و با وجودي كه بايد به ظاهر احكام پرداخت و آن را جدّي گرفت، ولي نبايد آنها را به اندازهاي بزرگ جلوه داد كه حج گزار از باطن غفلت كند. بايد به روحانيون آموزش و دستورالعمل داده شود كه به گونهاي احكام را آموزش دهند كه جنبه باطني عبادات ناديده گرفته نشود. حتي شيوههاي گوناگون گزارش خواستن از روحانيون ميتواند آنها را راهنمايي كند تا چه راهكارهايي را براي اجراي احكام عبادي و آموزش آن در پيش گيرند. روحانيون جنبههاي معنوي را هم در فرمهاي گزارش نيز منعكس كنند تا مشخص شود تا چه ميزان مؤثر بوده است.
60 |
سؤال پنجم: روحانيون و اسرار حج
توصيه و راهكار براي روحانيون در راستاي انجام مسؤوليتهاي معنوي و فرهنگي در كاروانها چيست و روحانيون چه تدابيري اتخاذ كنند تا از اسرار و فلسفه مناسك حج و عمره، بيشترين بهره را ببرند؟
افتخاری: بنا بر سفارش آيت الله بروجردي كه ميفرمود: «بهترين تصدقات، ارشاد بندگان خدا و وسيله شدن براي ارتباط بندگان با خداوند است» همچنين ايشان به آيه «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَي اللهِ، چه قولي بهتر و چه سخني بالاتر است از سخني كه دعوت به سوي خداوند باشد؟» [فصلت: 33] تمسك جسته و فرمودهاند: «روحانيوني كه به سفر حج ميروند، بايد بدانند كه راه، راه خداست و عمل، براي خداست. پس بايد نسبت به كساني كه پس از سپري كردن سالها انتظار، سفر حج نصيبشان شده است احساس مسؤوليت كرده و آنان را ياري كنند؛ زيرا آنان براي انجام يك امر واجب آمدهاند و ميبايست توسط روحانيون كاروانها با وظايف شرعي شان بيشتر
61 |
آشنا شوند و اين بهترين خدمت است به ويژه اگر توأم با قصد قربت و اخلاص در راه خدا باشد.
بهترين شيوه آن است كه انسان متوجه باشد راه، راه خداست و براي او و به سوي او حركت كرده است، پس بايد از تمام علائق و وابستگيهايي كه انسان را از توجه به خدا باز ميدارد، دوري كند و موحّدانه در اين راه قدم بر دارد، حال چه خودش انجام دهنده اعمال حج باشد، چه در مقام راهنمايي و ارشاد ديگران براي انجام آن اعمال قرار گرفته باشد. پس بايد يقين كند كه اگر خالصانه در اين راه پيش برود، حتماً مورد قبول خداوند واقع ميشود، چرا كه گفته اند: «كيف يقل مع التقوي».
اگر انسان اين اصل را كه ميفرمايد: «و اخلص العمل لله فإن الناقد بصير» مدّ نظر قرار دهد و در مفاهيم آن تفكر نمايد، ميفهمد كه فقط و فقط بايد عمل خويش را براي خدا خالص كند؛ زيرا كسي كه نگهبان كار اوست، به اين اعمال رسيدگي مينمايد و خداوند بصير و بيناست. پس وقتي انسان، خداوند را ناظر بر اعمال خود بداند، خلوص و تقواي بيشتري پيدا ميكند. در نتيجه هر فردي بايد اين آيه را سرلوحه زندگي و اعمال خويش قرار دهد كه: «و ما تكون في شأن و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الّا كنّا عليكم شهودا استفيضون فيه و ما يعضب عن ربك من مثقال ذرة» تا هم در طول حياتش خالصانه و با تقوا زندگي كند و هم خداوند و اهل بيت + از وي راضي و خشنود باشند و در قيامت نيز سربلند و افتخار آميز محشور شوند..
62 |
بهشتی: در گذشته اصلاً روحاني مطرح نبود، ولي الحمدلله با زحماتي كه بعثه مقام معظم رهبري در اين سالها كشيده اين مشكل رفع شده است. بعد از انقلاب اين مسأله مورد توجه قرار گرفته و در انتخاب روحانيون دقت ميشود. هم در آموزش شان و هم در تهذيب شان. انسان بايد از كبر و غرو دوري كند و اگر نكتهاي نميدانست، سؤال كند. خوب است روحانيون عزيز اين مورد را رعايت كنند؛ زيرا هيچ اشكالي ندارد كه اهل سؤال باشند و با هم در مورد مسائل حج بحث كنند. سؤال و جواب موجب پختگي ميشود مخصوصاً در جلسات مدينه كه آقايان دقيقاً مسائل را بررسي ميكنند. توصيه ديگرم اين است كه هر چه ميتوانند با زائران، اخلاقي برخورد كنند و حُسن معاشرت داشته باشند در اين صورت بيشتر ميتوانند روي آنها تأثير بگذارند و نفوذ كنند. چه بسا كساني كه ممكن است انحرافات يا مشكلاتي داشته باشند، ولي حالشان دگرگون و منقلب شود و به راه درست باز گردند.
عراقچی: حج گزاران بايد بندگي خداوند را خالصانه انجام بدهند. روحانيون حج هم بايد به حج گزاران مسائل را ياد بدهند و به آنها بگويند كه شما به اين جا آمده ايد كه با خدا و پيغمبر بيعت كنيد. حتي اگر دست كسي به حجرالاسود برسد، آن سنگ به منزله دست خداست و بايد با آن بيعت كند و هر چه خدا براي انسان رقم بزند، به نفع اوست و خدا صلاح بندگانش را ميخواهد پس بايد با خدا باشند و هر جا كه شيطان ظاهر شد، او را بزنند و اين رمي، هميشگي باشد. هر وقت شيطان به سراغش آمد او را بزند و از خود دور كند. شيطان به هر عنواني كه با انسان حرف بزند خير انسان را نميخواهد.
69 |
خداوند در قرآن به حضرت آدم و حوّا نصيحت كرد كه از اين درخت نخوريد زيرا اگر به اين حرف گوش كنيد در بهشت جاويد خواهيد شد. شيطان همه جا دنبال انسان ميآيد و خود را به هر شكلي در ميآورد تا انسان را از راه خدا منحرف كند. در روايات آمده است كه اميرالمؤمنين( عليه السلام ) بعد از رحلت پيغمبر(صلی الله علیه و آله ) مشغول تجهيز بدن رسول خدا بودند كه صدايي از بين زمين و آسمان شنيدند كه گفت بدن رسول خدا طيب و طاهر است و احتياج به غسل ندارد. ظاهراً حرف درستي است و اما شيطان اين گونه وارد ميشود. همه ميدانند كه بدن رسول خدا پاك است اما وقتي حضرت امير(صلی الله علیه و آله ) اين صدا را شنيد فرمود كه اين صدا از جانب شيطان است؛ زيرا خود پيغمبر(صلی الله علیه و آله ) به من وصيت كرده كه بدن مرا غسل بده پس هر صدايي غير از صداي پيغمبر(صلی الله علیه و آله ) باشد، صداي شيطان است. مثل صداهايي كه از غرب و شرق ميآيد و همچون سمّ مهلك است. و اين روايت درس بزرگي به ما ميدهد و ميفهميم كه شيطان گاهي به اشكال مقدسي بر انسان ظاهر ميشود. ما بايد از معصومين متابعت كنيم. تمام حركات انسان بايد به عصمت نزديك شود. انسان سازي به دست معصومين+ است نه به دست كسي ديگر. و به طور كلي عقل انسان ساز نيست وحي انسان ساز است. همه انبيا آمدند آنچه انسان ساز است را به انسان ياد بدهند. فقط بايد از معصوم پيروي كرد كه از سهو و خطا و نسيان و.... معصوم هستند. انسان بايد خودش را به آنها بسپارد. در روايت آمده است كه: عالم ما هستيم ـ خود پيغمبر(صلی الله علیه و آله ) به اصحاب فرمود ـ و بقيه متعلّم هستند حتي شيعياني مانند سلمان و ابوذر و.... معلّم فقط معصوم است زيرا معلّم بايد كلّ انسان را بشناسد و اين تنها از معصوم برمي خيزد. خداوند ضمانت كرده كه پيروي از آنان موجب رستگاري است.
70 |
هادوی: به عقيده من حج گزار بايد قبل از رفتن به حج، خود را آماده كند و در زمينه حج و اسرار آن مطالعه كند تا در هنگام سفر از آن استفاده كند و ايجاد اين آمادگي به مقدماتي مانند دانستن احكام حج و اسرار و حكم حج و تطهير و تغيير حال روحي خودمان وابسته است و اگر ما با يك توشه علمي و نظري و يك آمادگي عملي و فكري به حج برويم، بيشتر ميتوانيم از اين فرصت استفاده كنيم. ظرف حج، ظرف ظهور اين آمادگي هاست، نه ظرف تحقق آمادگي ها. روحانيون هم به طور ويژه بايد خود را آماده كنند. چون خيلي از حج گزاران ممكن است فقط همين يك بار (در سفر حج) ارتباط نزديك و رو در رو با روحاني داشته باشند و هر اتفاقي براي آنها ماندگار خواهد بود و روحاني اگر به اين نكته توجه داشته باشد كه در حج در مقام انبيا و امامان قرار گرفته و مواظب گفتار و رفتار خود باشد، به گونهاي عمل خواهد كرد كه در حج گزاران اثر جاوداني داشته باشد و روحانيوني كه بيشتر به حج مشرف ميشوند، بيشتر به جنبه معنوي و باطني اعمال توجه داشته و در هنگام انجام اعمال حج، ارتباط معنوي خود را با خدا تقويت كنند تا از اين فرصتها بهرههاي معنوي بيشتري ببرند.
71 |
فصل دوم : آسانترين شيوه محاسبه خمس
مطابق با فتاواي آيات عظام:
امام خميني (ره)، اراكي، بهجت، تبريزي، خامنهاي،
خوئي، زنجاني، سيستاني، صافي، فاضل، گلپايگاني،
مكارم شيرازي، نوری همداني و وحيد خراساني
66 |
اهميت وجوب تخميس اموال
تخميس اموال، در فقه شيعه از فرائض و واجبات مالي است و در اهميت آن همين مقدار بس كه در فرهنگ غني دينشناسان راستين، عترت نبوي (صلی الله علیه و آله )، به عنوان وسيله تطهير اموال و پالايش نفس و جان مطرح شده است. چنانكه مرحوم صدوق در علل الشرايع و نيز من لايحضره الفقيه و نيز مرحوم كليني در كافي به سند معتبر (موثقه ابن بكير) در اين باره از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كردهاند كه فرمود: اني لآخذ من احدكم الدرهم و اني لمن اكثر اهل المدينة مالا ما اريد بذلك الا ان تطهروا( 1 ) ؛ به راستي من با اين كه خود غنيترين مردم مدينه هستم، از برخي از شما درهمي را (به عنوان خمس) دريافت ميكنم و غرضم جز پاكشدن شما نيست.
در اهميت وجوب تخميس اموال از نگاه فقهي اين دو مسئله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه، ج 6: 337، ابواب ما يجب فيه الخمس، باب 1، حديث3.
67 |
قبل از هر چيز جلب توجه ميكند.
1- به اتفاق فقها و مراجع عظام، تصرف در مالي كه متعلق خمس است، هر چند قصد دادن خمس آن را داشته باشد، جايز نيست مگر با اذن حاكم شرع.( 1 )
البته به فتواي آية الله زنجاني، تصرف در مالي كه متعلق خمس است، تا زماني كه مقدار خمس و يك پنجم آن باقي است، اشكال ندارد.( 2 )
2- به اتفاق مراجع عظام مكلّف، شرعا نميتواند، بدون مراجعه به مرجع خود، خمس را به ذمه بگيرد و خود را بدهكار اهل خمس بداند و در آن تصرف كند.( 3 )
نوشتهاي كه پيش روي داريد بر آن است تا آسانترين شيوه محاسبه خمس اموال را در راستاي مسايل مورد ابتلا با رعايت دقائق و ظرائف فتوائي بر اساس فتواي مشهور مراجع عظام ارايه دهد. و قبل از آن بايسته است با ضابطه تعيين مبدأ سال خمسي آشنا شويم.
1 . توضيح المسائل مراجع، ج 2، م 1790؛ خامنهاي، اجوبه، س 936؛ وحيد خراساني، توضيح المسائل، م 1798، نوري همداني، توضيح المسائل، م 1786.
2 . المسائل الشرعيه، م 1798.
3 . توضيح المسائل مراجع، م 1791 و 1792؛ خامنهاي، اجوبه، س 983؛ نوري همداني، توضيح المسائل، م 1787 و 1788؛ وحيد خراساني، توضيح المسائل، م 1799.
76 |
مبدأ سال خمسي، قهري است، نه انتخابي
اولين مسئله در محاسبه خمس اموال كه جلب توجه ميكند و رعايت آن ضرور و لازم است، اين است كه:
تعيين مبدأ سال خمسي كه بر اساس آن محاسبه انجام ميشود و مكلّف شرعاً مجاز است تا پايان سال، درآمد خود را صرف در مؤونه زندگي كند، و اگر صرف نكرد، واجب است خمس آن را بپردازد. يك امري انتخابي نيست، به گونهاي كه به دلخواه خود در هر زمان بتواند سر سال قرار دهد؛ بلكه قهري و واقعي و داراي ضابطه خاصي است كه با وجود آن ضابطه، مبدأ سال خمسي شروع ميشود. هر چند او قصد نكند و نخواهد آن را مبدأ سال خود قرار دهد.
در ضابطه مبدأ سال خمسي سه نظر بين مراجع عظام وجود دارد:
آيات عظام امام خميني ?، بهجت، خامنهاي، صافي و فاضل: مبدأ سال خمسي كساني كه درآمد تدريجي روزانه دارند؛ مانند تاجر، كاسب و صنعتگر؛ اولين روزي است كه شروع به كسب و كار كردهاند و كساني كه حقوقبگير هستند به اين معنا كه درآمد كارشان در زماني معين (مثل آخر برج) به دست ميآيد، مبدأ سالشان، اولين روزي است كه حقوق و درآمد در اختيارشان قرار ميگيرد و تمكن از دريافت دارند (ولو دريافت نكنند).( 1 ) مثلاً اگر كارمندي بيست سال قبل اوّلين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . امام خميني (ره)، تحرير الوسيله، ج 1، ص 326، از چاپ جامعه مدرسين، استفتائات، ج 1، س 135؛ خامنهاي، اجوبة الاستفتائات، س 994؛ بهجت، وسيلة النجاة، م 1382، توضيح المسائل، م 1384؛ صافي، توضيح المسائل، م 1774 و جامع الاحكام،ج 1، س 608؛ فاضل،توضيح المسائل، م1765 و جامع المسائل، ج 1، س 805 و 810.
69 |
حقوق خود را در روز 20 آبان دريافت كرد و يا ميتوانست دريافت كند، براي هميشه مبدأ سال خمسي او روز 20 آبان است.
2- آيات عظام خوئي، تبريزي، زنجاني، مكارم، نوري، وحيد خراساني:مبدأ سال خمسي براي هر كس اعم از كارمند، حقوقبگير، كاسب و كشاورز، اولين روزي است كه درآمد 3- براي او حاصل شده است.( 1 )
3- آية الله سيستاني:مبدأ سال خمسي براي كسي كه شغلي دارد، اولين روزي است كه شروع به كار كرده است.( 2 )
مسئله اول:كسي كه كاسب نيست بلكه كارمند، حقوقبگير، يا كشاورز است، اگر به طور اتفاقي معاملهاي كند و سودي ببرد، به اتفاق همه مراجع عظام، مبدأ سال خمسي او در خصوص اين سود از زماني است كه به دست آمده و چنانچه از آن زمان تا يك سال بعد در مخارج زندگي صرف نكند، بايد خمس آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . خوئي، منهاج الصالحين، ج 1، م ص 335، م 1218؛ و التعليقة علي منهاج الصالحين، م 1218؛ زنجاني، المسائل الشرعية، م 1773؛ تبريزي، توضيح المسائل، م 1774، مكارم، توضيح المسائل، م 1486؛ نوري، استفتائات، ج 2، س 310؛ وحيد، توضيح المسائل، م 1782 و حاشيه منهاج الصالحين، م 1218، ج 1، ص 373.
2 . سيستاني، المسائل المنتخبة، م 593.
78 |
را بدهد.( 1 )
مسئله دوم: شخصي كه داراي چند شغل است و چند منبع درآمد دارد، مانند كارمند و حقوقبگيري كه كشاورزي هم ميكند يا اين كه كاسب است و منزل و مغازه خود را نيز اجاره ميدهد. آيا ميتواند براي هر يك از آنها سال خمسي مستقل قرار دهد؟
1- به نظر همه مراجع (به جز آية الله وحيد خراساني و آية الله مكارم) ميتواند براي هر كدام سال جداگانهاي قرار دهد، ولي چنان چه در يكي از شغلها زيان ديد نميتواند از سود ديگري جبران كند.( 2 )
2- آية الله وحيد خراساني: واجب است براي تمام درآمدها يك سال خمسي قرار دهد.( 3 )
3- آية الله مكارم: بنابر احتياط واجب، بايد درآمد هر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توضيح المسائل مراجع، م 1765؛ وحيد خراساني، توضيح المسائل، م 1773 و حاشيه منهاج الصالحين، ج 1، ص 373، م 1218.
2 . امام خميني(ره)، تحرير الوسيله، ج 1، كتاب الخمس الخامس، م 12 و استفتائات، ج 1، ص 350، س 17؛ بهجت، وسيلة النجاة، م 1384، تبريزي، صراط النجاة، ج 2، س 559، خوئي، منهاج الصالحين، ج 1، ص 335، م 1218؛ خامنهاي، اجوبه، س 964، زنجاني، المسائل الشرعيه، م 1779؛ سيستاني، منهاج الصالحين، ج 1؛ صافي، جامع الاحكام، ج 1، ص 170؛ س597؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 810؛ گلپايگاني، مجمع المسائل، س 1013؛ نوري،استفتائات، ج 2، س 319.
3 . حاشيه منهاج الصالحين، ج 1، ص 373، م 1218 و توضيح المسائل، م1790.
71 |
دو شغل را آخر سال يك جا حساب كند.( 1 )
ليست اموال
به طور كلي اموال هر مكلّفي نوعاً از اقلام ذيل خارج نيست:
- ارث
- هديه و بخشش
- سرمايه
- درآمد كسب و كار مصرفشده
- درآمد كسب و كار پساندازشده
- قرض و وام مصرفشده
- قرض و وام پساندازشده
- قرض و طلب
- مهريه
- ديه
- صدقات و وجوه شرعيه
- حقوق بازنشستگي
- حق بيمه
- مال حلال مخلوط به حرام
ناگفته نماند كه مواردي از قبيل گنج، معدن و انفال، متعلق خمس است، ولي چون مورد ابتلاء غالب مكلفين نيست، بحث از آنها در ين مختصر، ضرورتي نداد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 .توضيح المسائل مراجع، م 1773.
72 |
اينك بررسي حكم فقهي خمس اقلام مذكور را از منظر مراجع عظام پي ميگيريم.
1. ارث
در مورد تعلق خمس به ارث سه نظر وجود دارد:
1- آيات عظام امام خميني(ره) ، اراكي، بهجت، خامنهاي، زنجاني، صافي، گلپايگاني، فاضل، مكارم، وحيد خراساني: ارث خمس ندارد، مگر اين كه وارث بداند هنگامي كه در دست مورّث بوده، متعلق خمس شده و خمس آن را نداده يا اين كه بداند بر ذمه او بدهي خمس بوده و نپرداخته است. در اين دو صورت پرداخت خمس بر وارث واجب است.
چنانكه در عروة الوثقي در فصل «ما يجب فيه الخمس» در اين باره چنين آمده است: «مسأله 50: اذا علم ان مورّثه لم يؤدّ خمس ما تركه وجب اخراجه سواء كانت العين التي تعلق بها الخمس موجودة فيها او كان الموجود عوضها بل لو علم باشتغال ذمته بالخمس وجب اخراجه من تركته مثل سائر الديون.»( 1 )
متن مذكور مورد قبول مراجع مزبور است.
در توضيح المسائل مراجع نيز آمده است: «اگر مالي به ارث به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . العروة الوثقي 4: 277.
73 |
او برسد و بداند كسي كه اين مال از او به ارث رسيده خمس آن را نداده بايد خمس آن را بدهد و نيز اگر در خود آن مال خمس نباشد، ولي انسان بداند كسي كه آن مال از او به ارث رسيده، خمس بدهكار است، بايد خمس را از مال او بدهد. (مسئله 1755)»( 1 )
متن فوق مورد قبول همه مراجع مذكور است. البته عبارت
آية الله بهجت نسبت به صورتي كه مورّث بابت خمس بدهكار است، ساكت ميباشد.
1.2- آيات عظام خوئي و تبريزي: «ارث خمس ندارد مگر اين كه وارث بداند قبلاً به آن خمس تعلق گرفته و مورّث آن را نپرداخته كه در اين صورت به احتياط واجب بايد (ورثه كبير تبريزي) خمس آن را بپردازند ولي اگر وارث بداند كه مورّث خمس بدهكار است، بايد خمس را از مال او بپردازد.»( 2 )
ناگفته نماند كه آنچه در توضيح المسائل مراجع درباره نظر
آية الله تبريزي ذكر شده كه در صورت يقين وارث به تعلق خمس به عين مال موروث اظهر عدم وجوب خمس است، نظر سابق ايشان بوده و نظر اخير ايشان همان است كه ملاحظه شد.
1.3- آية الله سيستاني: ارث مطلقاً خمس ندارد. از مطالعه منهاج الصالحين، المسائل المنتخبه و توضيح المسائل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 15، م 1755؛ خامنهاي، اجوبه، س 859؛ وحيد خراساني، توضيح المسائل، م 1762.
2 . تبريزي، توضيح المسائل، چاپ 1382، ص 258.
74 |
ايشان ( 1 ) به دست ميآيد كه مسئله سه صورت دارد:
صورت اول: ميت اعتقادي به پرداخت خمس نداشته است.
صورت دوم: ميت اعتقاد به دادن خمس داشته، ولي عملاً خمس نميداده است.
در اين دو صورت هر چند پرداخت خمس بر او واجب بوده، ولي پرداخت خمس بر ورّاث واجب نيست، چه نسبت به صورتي كه خمس متعلق به عين ارث موجود بوده و نداده و چه به ذمه او تعلق گرفته و نداده است. در هر دو حال چيزي بر ورّاث نيست.
صورت سوم: ميت معتقد به دادن خمس بوده و خمس هم ميداده، ولي نسبت به برخي از اموال، موفق به پرداخت خمس نشده است، در اين صورت بر ورّاث واجب است قبل از تقسيم ارث، خمس را بپردازند؛ هم خمسي كه به عين اموال موجود تعلق گرفته و هم خمسي كه بر ذمه ميت بوده است.
دو مسئله
مسئله اول: در خصوص خمس ارث، ميتي كه انسان با او خويشاوندي دوري داشته و توقع وگمان ارثبردن از او را نداشته است، چند نظر است:
1. آية الله وحيد خراساني: واجب است در صورتي كه از مخارج سالش زياد بيايد، خمس آن را بدهد. ( 2 )
2. آيات عظام اراكي، بهجت، خوئي، تبريزي،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منهاج الصالحين، ج 1، م 1254 و المسائل المنتخبة، م 617 و توضيح المسائل، م 1764.
2 . توضيح المسائل، 518، م 1771.
83 |
زنجاني، سيستاني، صافي، فاضل، گلپايگاني، مكارم: اگر از مخارج سالش زياد بيايد، به احتياط واجب خمس آن را بپردازد.( 1 )
3. آيات عظام امام خميني ، خامنهاي و نوري همداني: اگر از مخارج سالش زياد بيايد، احتياط مستحب آن است كه خمس آن را بدهد.( 2 )
مسئله دوم: در خصوص شخصي كه مانند تاجر و كاسب بايد براي دادن خمس، سال قرار دهد، اگر منفعتي به دست آورد و در بين سال بميرد:
1 - آيات عظام امام خميني(ره) ، اراكي، خوئي، خامنهاي، زنجاني، سيستاني، صافي، فاضل، گلپايگاني، مكارم، وحيد خراساني، نوري همداني: بايد مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند وخمس باقيمانده را بدهند. ( 3 )
آية الله زنجاني در اين باره افزوده است: البته مخارج ضروري كفن و دفن و مراسم ترحيم كه اگر از مال ميت صرف آنها نشود آبروي ميت در خطر است، از مخارج ميت به شمار ميآيد و خمس به آنها تعلق نميگيرد.( 4 )
آية الله تبريزي: بر ورثه لازم نيست مخارج تا موقع مرگش را از آن منفعت كسر كنند و خمس باقيمانده را بدهند.( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 . توضيح المسائل مراجع، 2: م 1754. زنجاني، المسائل الشرعيه، م1762.
2 . همان.
3 . توضيح المسائل مراجع 2، م 1767.
4 . همان.
5 . همان.
84 |