بخش 3
آیه ششم : تشریع طواف میان صفا و مروه آیه هفتم : عدم مقاتله با مشرکان در نزد مسجد الحرام آیه هشتم : دستورالعمل پیرامون اعمال حج آیه نهم : زاد و توشه معنوی سفر حج
|
51 |
|
ــــــــ 6 ــــــــ
تشريع طواف ميان صفا و مروه
( انّ الصّفا والمروة من شعائر الله فمن حجّ البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوّف بهما و من تطوّع خيراً فانّ الله شاكر عليم ) . ( 1 )
ترجمه
« صفا » و « مروه » از شعائر ( و نشانه هاي ) خداست ؛ بنابراين ، كساني كه حج خانه ي خدا و يا عمره انجام مي دهند ، مانعي نيست كه بر آن دو طواف كنند ؛ ( و سعي صفا و مروه انجام دهند . و هرگز اعمال بي رويّه ي مشركان ، كه بت هايي بر اين دو كوه نصب كرده بودند ، از موقعيّت اين دو مكان مقدس نمي كاهد ) و كسي كه فرمان خدا را در انجام كارهاي نيك اطاعت كند ، خداوند ( در برابر عمل او ) شكرگزار ، و ( از افعال وي ) آگاه است .
شأن نزول
در زمان جاهليت مشركين در بالاي كوه صفا بتي نصب كرده بودند به نام اساف و بر بالاي كوه مروه بتي به نام نائله و به هنگام سعي از اين دو كوه بالا مي رفتند و آن دو بت را به عنوان تبرك با دست خود مسح مي كردند .
مسلمان ها به خاطر اين موضوع از سعي ميان صفا و مروه كراهت داشتند و فكر مي كردند در اين شرايط سعي صفا و مروه كار صحيحي نيست ، آيه فوق نازل شد و به آن ها اعلام داشت كه صفا و مروه از شعائر خدا است ، اگر مردم نادان آن ها را آلوده كردند دليل بر اين نيست كه مسلمانان فريضه سعي را ترك كنند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره / 158 .
2 . تبيان / ج 1 / ص 44 .
|
52 |
|
از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند : « ( انّ الصفا و المروة من شعائر الله ) فابدأ بما بدأ الله تعالي به و ان المسلمين كانوا يظنّون انّ السعي بين الصفا والمروه شيء صنعه المشركون فأنزل الله عزوجل ( انّ الصفا والمروة من شعائر الله ) . . . » .
تفسير
خداوند در اين آيه مي فرمايد صفا و مروه از نشانه هاي خدا هستند كه از مشاهده آن ها انسان به ياد او مي افتد و اينكه در اين جا فقط اين دو را از علائم خود معرفي نموده با اين كه تمام موجودات اين جهان علائم و نشانه هايي از وجود مقدس او هستند براي اين است كه منظور علائم تكويني نيست بلكه منظور شعائر مذهبي تشريعي است ، زيرا خداوند صفا و مروه را محل عبادت خود قرار داده و به اين وسيله مردم از مشاهده آن ها به ياد او مي افتد .
بنابراين از جمله ( انّ الصّفا و المروة من شعائر الله ) استفاده مي شود كه خداوند عبادتي در اين نقطه تشريع كرده است و در جمله بعد مي فرمايد ( فمن حجّ البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوّف بهما ) .
كسي كه حج و عمره به جا آورد اشكالي ندارد طواف يعني سعي ميان آن دو كند ، اين تعبير « لا جناح » به معني استحباب نيست بلكه منظور بيان اصل تشريع است زيرا اگر منظور استحباب بود مي بايست بگويد طواف مزبور خوب است نه اين كه گناهي ندارد و خلاصه اين گونه تعبيرات در مقام تشريع گفته مي شود نه استحباب و الاّ مناسب اين بود كه بفرمايد چون صفا و مروه از معابدند خوب است در آنجا عبادت كنيد . اين گونه تعبيرات كه به تنهايي الزام از آن استفاده نمي شود در قرآن كريم كراراً در مقام تشريع آمده است مانند ( ذلكم خير لكم ) ( 1 ) كه درباره جهاد است و درباره روزه مي فرمايد : ( و ان تصوموا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صف / 11 .
|
53 |
|
خير لكم ) ( 1 ) و در مورد نماز قصر براي مسافر فرمود : ( فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ) . ( 2 )
بنابراين تعبير ( لا جناح ) براي تشريع حج است چنان كه حديث ذيل دليل بر اين معناست :
روي عن زرارة و محمد بن مسلم انّهما قالا : « قلنا لابي جعفر ما تقول في الصلاة في السّفر كيف هي و كم هي ؟ فقال : انّ الله عزّوجلّ يقول و اذا ضربتم في الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلوة ، فصار التقصير في السّفر واجب كوجوب التّمام في الحضر . قالا : قلنا : انّما قال الله عزوجل فليس عليكم جناح و لم يقل افعلوا فكيف وجب ذلك كما اوجب التّمام في الحضر . فقال ( عليه السلام ) : اوليس قد قال الله عزّوجل في الصفا والمروة فمن حجّ البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما الا ترون انّ الطّواف بهما واجب مفروض لانّ الله عز وجل ذكره في كتابه و صنعه نبيّه ( صلّي الله عليه وآله ) فكذلك التّقصير في السّفر صنعه النّبيّ ( صلّي الله عليه وآله ) » . ( 3 )
جمله ( من تطوّع خيراً فانّ الله شاكر عليم ) ممكن است عطف بر جمله ( فمن حج البيت . . . ) باشد ، در اين صورت علت ديگري براي تشريع معني صفا و مروه است منتهي اين علت اعم از آن است كه از جمله ( انّ الصّفا و المروة من شعائر الله ) استفاده مي شد و در اين حال منظور از تطوع مطلق اطاعت است نه انجام عمل مستحب و ممكن است يك جمله مستأنفه و عطف بر اول آيه باشد ، در اين صورت منظور بيان محبوبيت سعي صفا و مروه به طور مطلق است اگر تطوع را به معني سعي بگيريم يا محبوبيت حج و عمره به طور مطلق اگر منظور از تطوع حج و عمره باشد .
خلاصه معناي آيه اين است كه كساني كه اطاعت خداوند نمايند ، خداوند در برابر عمل آن ها شكرگزار و از اعمال آن ها آگاه است . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره / 184 .
2 . نساء / 101 .
3 . نورالثقلين / ج 1 / ص 148 ؛ من لا يحضره الفقيه / ج 1 / ص 278 .
4 . الميزان / ج 1 / ص 391 .
|
54 |
|
نكته ها
1 . معناي صفا و مروه
صفا و مروه هم اكنون نام دو كوه است ( و به اصطلاح علم مي باشد ) اما در لغت صفا به معني سنگ محكم و صافي است كه با خاك و شن آميخته نباشد و مروه به معني سنگ محكم و خشن است . ( 1 )
2 . صفا و مروه نشانه عبادت
كوه صفا و مروه دو علامتي كه خداوند آن ها را نشانه جايگاه عبادت قرار داده است مي باشد ( انّ الصفا و المروة من شعائر الله ) .
« شعائر » جمع « شعيره » به علامت ها و نشانه هايي كه براي اعمال خاصي قرار مي دهند گفته مي شود و ( شعائر الله ) علامت هايي است كه خداوند آن ها را براي عبادت قرار داده است ، بنابراين توصيف صفا و مروه به ( شعائر الله ) مي رساند كه خداوند دو مكان را علامتي قرار داده تا بندگانش در آن جا او را عبادت كنند . ( 2 )
3 . معناي طواف در صفا و مروه
يطوّف : از طواف به معني گرديدن دور چيزي است . در اصل عبارت از حركتي است كه آخر آن به نقطه اوّل منتهي مي شود بنابراين لازم نيست حتماً دور چيزي باشد و در حقيقت گردش دور چيزي يكي از مصاديق روشن آن است و اتفاقاً در آيه شريفه از همان معني اصلي استعمال شده است . ( 3 )
4 . تكلّف در طواف صفا و مروه
فعل « يطوّف » از باب تفعل بوده كه اصل آن ( يتطوّف ) بوده است . تاي منقوط به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشف الاسرار / ج 1 / ص 425 ؛ مجمع البيان / ج 1 / ص 438 ؛ نمونه / ج 1 / ص 538 .
2 . راهنما / ج 1 / ص 502 ؛ مجمع البيان / ج 1 / ص 439 ؛ كشف الاسرار / ج 2 / ص 425 .
3 . الميزان / ج 1 / ص 390 .
|
55 |
|
« طا » ي مؤلف تبديل شده و « طاء » در « طاء » ادغام گرديده است و علت اين كه از باب تفعل آمده اين است كه طواف كننده در طواف خود به تكلّف مي افتد و كوشش بي اندازه بايد مبذول دارد و رنج فراوان بايد تحمل كند .
تذكر : يكي از معاني باب تفعل ، تكلف است . ( 1 )
5 . اثر صبر بر بلا
ذكر سعي بين صفا و مروه كه از آثار هاجر و اسماعيل است ، يادآور ابتلا و حسن عاقبت آن دو بزرگوار است و لذا بعد از آيه ابتلا آورده شده تا مسلمانان بدانند هركس بر بلا صبر كند ، در دنيا و آخرت به درجات عالي مي رسد . ( 2 )
6 . علت تقييد سعي به حج و عمره
شايد جهت اين كه سعي ميان صفا و مروه را به حج و عمره مقيد كرد ( فمن حجّ البيت او اعتمر ) اين باشد كه سعي عبادتي نفسي و مستحبي مستقل نيست ، چنان كه وقوف در عرفات و مشعر ، بيتوته در منا نيز عبادت مستقل نيست بر خلاف طواف كه عبادت مستقل است .
7 . حضور در مراكز عبادي
اگر مراكز حق توسط گروهي با خرافات آلوده شد نبايد از آن دست كشيد ، بلكه با حضور در آن مراكز بايد آن مكان ها را پاكسازي نمود و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد . ( 3 )
8 . به پا داشتن نمازهاي پنجگانه در اوّل وقت از مصاديق اعمال خير است . اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) مي فرمايد : « و حافظوا علي الصلوات الخمس في اوقاتها فانّها من الله جلّ و عز بمكان و من تطوّع خيراً فانّ الله شاكر عليم » . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير ابي السعود / ج 1 / ص 140 .
2 . غرائب القرآن / ج 2-1 / ص 445 ؛ كشف الاسرار / ج 2 / ص 426 .
3 . تفسير نور / ج 1 / ص 318 .
4 . بحارالانوار / ج 77 / ص 293 .
|
56 |
|
9 . « انّ الله شاكر عليم » اطلاق شكر بر جزا و پاداش يك نوع تعبير مجازي است و سرّ اين كه خداوند از جزا تعبير به شكر نمود ، براي آن است كه مبالغه در احسان را برساند . ( 1 )
10 . اطلاق شاكر بر خداوند
خداوند متعال با اين كه منبع جميع نعمت ها است و همه غرق در احسان او هستند و هيچ كس حقي بر او ندارد كه او شكرگزاري كند ، ولي در عين حال اعمال صالحي را كه بندگانش انجام مي دهند يك نوع احسان از ناحيه آن ها نسبت به خود دانسته با اين كه در واقع او به آن ها احسان كرده كه راهنمايي فرموده و توفيق عمل داده است لذا در مقام شكرگزاري برآمده و در مقابل آن احسان ، احسان فرموده است ( هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان ) . ( 2 )
از اين بيان چنين نتيجه مي گيريم كه اطلاق شاكر بر خداوند متعال ، به عنوان معني حقيقي كلمه است نه به عنوان يك معني مجازي . ( 3 )
11 . ادب شكرگزاري
سيد قطب گويد : كلمه شاكر به انسان ، ادب شكرگزاري در برابر احسان را ياد مي دهد زيرا وقتي خداوند از بنده شكرگزاري كند ، بنده به طريق اولي بايد از نعمت هاي خداوند شكرگزاري نمايد . ( 4 )
تعبير به شكر نظير تعبير به اشترا و اجر ، تعبيري تشويقي است ، يعني شما براي خودتان كار خير انجام مي دهيد ولي خداوند از شما تشكر مي كند ، با اين كه انسان براي خود سعي مي كند و خداوند از سعي انسان بهره اي نمي برد تا شاكر باشد ، در عين حال مي فرمايد : خدا شاكر و سعي شما مشكور است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صفوة التفاسير / ج 1 / ص 109 .
2 . الرحمن / 60 .
3 . الميزان / ج 1 / ص 392 .
4 . تفسير في ظلال / ج 1 / ص 150 .
|
57 |
|
12 . مبدأ سنت شدن سعي
« ان ابراهيم لما خلّف اسماعيل بمكّة عطش الصبي فكان في ما بين الصّفا والمروة شجر فخرجت امّه حتّي قامت علي الصّفا فقالت : هل بالوادي من انيس فلم تجبها احد فمضت حتّي انتهت الي المروة فقالت : هل بالوادي من انيس فلم تجب ثمّ رجعت الي الصفا و قالت حتي صنعت ذلك سبعاً فاجر الله ذلك سنة » . ( 1 )
قال الصادق ( عليه السلام ) : « صار السعي بين الصّفا و المروة لأنّ ابراهيم عرض له ابليس فامره جبرئيل فشدّ عليه فهرب منه فجرت به السّنّة ( يعني بالهرولة ) » . ( 2 )
13 . انجام عمل خير از روي رغبت
خداوند ، سپاسگزار كساني است كه اعمال خير را با ميل و رغبت انجام مي دهند ( من تطوّع خيراً فان الله شاكر عليم ) . چون فعل « تطوع » در جمله فوق متعدي استعمال شد ، متضمن معني « اتي » مي باشد . بنابراين « من تطوع خيراً » يعني هركسي كه عمل خيري را از روي اطاعت انجام دهد . ( 3 )
14 . بهره مندي از پاداش هاي خداوند
كساني كه اعمال نيك ( سعي ميان صفا و مروه و . . . ) را انجام مي دهند ، از پاداش هاي الهي برخوردار خواهند شد ( من تطوّع خيراً فانّ الله شاكر عليم ) .
سپاسگزاري خداوند از بندگان كنايه از پاداش دهي به آنان مي باشد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي / ج 4 / ص 202 ؛ نورالثقلين / ج 1 / ص 145 ؛ علل الشرايع / ج 2 / ص 432 .
2 . علل الشرايع / ج 2 / ص 432 .
3 . راهنما / ج 1 / ص 158 ؛ كشف الاسرار / ج 2 / ص 427 .
4 . راهنما / ج 1 / ص 503 .
|
58 |
|
ــــــــ 7 ــــــــ
عدم مقاتله با مشركان در نزد مسجد الحرام
( وَقَـتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَـتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَـتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّي يُقَـتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَـتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَ لِكَ جَزَآءُ الْكَـفِرِينَ * فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * وَقَـتِلُوهُمْ حَتَّي لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انتَهَوْاْ فَلاَ عُدْوَ نَ إِلاَّ عَلَي الظَّــلِمِينَ ) ( 1 )
ترجمه
و در راه خدا ، با كساني كه با شما مي جنگند ، نبرد كنيد ! و از حد تجاوز نكنيد ، كه خدا تعدّي كنندگان را دوست نمي دارد ! ( 190 ) و آن ها را هر كجا يافتيد ، به قتل برسانيد ! و از آن جا كه شما را بيرون ساختند [ = مكه ] ، آن ها را بيرون كنيد ! و فتنه و ( بت پرستي ) از كشتار هم بدتر است ! و با آن ها ، در نزد مسجد الحرام ( در منطقه ي حرم ) ، جنگ نكنيد ! مگر اين كه در آن جا با شما بجنگند . پس اگر ( در آن جا ) با شما پيكار كردند ، آن ها را به قتل برسانيد ! چنين است جزاي كافران ! ( 191 ) و اگر خودداري كردند ، خداوند آمرزنده و مهربان است . ( 192 ) و با آن ها پيكار كنيد ! تا فتنه ( و بت پرستي و سلب آزادي از مردم ) ، باقي نماند و دين ، مخصوص خدا گردد . پس اگر ( از روش نادرست خود ) دست برداشتند ، ( مزاحم نشويد ! زيرا ) تعدّي جز بر ستمكاران روا نيست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره / 190 ـ 193 .
|
59 |
|
تفسير
اين آيات شريفه ، حدود و لوازم يك حكم را متعرض است كه ( قاتلوا في سبيل الله ) اصل حكم قتال را بيان مي كند و هدف از آن را نيز مشخص مي كند كه مي بايست جنگ به خاطر خداوند باشد نه به خاطر انتقام جويي و رياست طلبي و جمع آوري غنايم و . . . و با جمله ي ( لا تعتدوا ) محدوديت آن را مطرح ساخته كه در جنگ از حد تجاوز نكنيد كه خدا ، تجاوزكاران را دوست ندارد .
در آيه ي بعد جهت تشديد و سخت گيري را بيان نموده كه شما هر كجا آن ها را يافتيد بكشيد و به مسلمانان اجازه مي دهد به همان گونه كه آن ها شما را از مكه بيرون كردند با آن ها مقابله به مثل كنيد و آن ها را بيرون كنيد . بعد محدوديت مكاني را مطرح مي كند ؛ ( و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام ) ، بعد از آن محدوديت زماني را نيز بيان مي كند كه مي فرمايد : ( و قاتلوهم حتي لا تكون فتنة ) .
نكته ها
1 . دستور قتال با مشركان مكه
سياق آيات شريفه دلالت دارد بر اين كه يك دفعه نازل شده است و مقصود از آن دستور قتال براي اوّلين بار با مشركان مكه است چون در اين آيات سخن از بيرون ساختن ايشان از جايي است كه مؤمنان را بيرون كرده اند و نهي از قتال در خانه ي خدا و ايجاد فتنه و تشريع قصاص از اموري كه مربوط به ايشان است ، مطرح شده است .
علاوه بر اين كه خداوند ، قتال با مشركان را مقيد به قتال آن ها با مسلمانان دانسته است ؛ ( و قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونكم ) و معناي اين كلام اين نيست كه اگر كسي با شما جنگ كرد شما هم با او جنگ كنيد ، همچنين معناي اين كلام اين نيست كه با كساني كه اهل جنگ نيستند مانند زنان و كودكان نبرد نكنيد و قيد احترازي نيست ؛ زيرا
|
60 |
|
معنا ندارد انسان با كساني بجنگد كه اصلا توان جنگيدن را ندارند تا اين كه از اين كار ( قتال ) نهي شود ، بلكه معناي اين آيه ي شريفه اين است كه با كساني كه در حال جنگ با شما هستند بجنگيد و ايشان همان مشركان مكه بودند .
بنابراين سياق و معناي اين آيه ي شريفه مانند آيه ي شريفه ي ( اذن للذين يقاتلون بانّهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق ) ( 1 ) اذن ابتدايي و بلاشرط براي نبرد با مشركان جنگجو و فتنه انگيز است .
2 . قتال در راه خدا و بر پا داشتن دين
آيه ي شريفه ي ( و قاتلوا في سبيل الله ) دستور به قتال در راه خدا مي دهد و در راه خدا بودن آن به اين معني است كه مقصود از آن بر پا داشتن دين و اعلاي كلمه ي توحيد بوده باشد كه در اين صورت عبادت و تنها جلب رضايت خداوند مورد نظر است نه تسلط بر اموال و آبروي مردم و اساساً اين قانون چنان كه بيان خواهيم كرد براي دفاع از حقوق مشروعه ي انسانيت كه به حكم فطرت سالم ثابت و محقق است وضع شده و چون دفاع ، اقدام عليه مردم تجاوزگر است ذاتاً محدود به حدود خاصي است و تعدّي خروج از حد است ، از اين رو در ذيل آيه مي فرمايد : ( و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين ) ؛ يعني از حدود خويش تجاوز نكنيد كه خداوند اهل تعدي را دوست ندارد . ( 2 )
3 . نهي از اعتداء به طور مطلق
« اعتداء » به معناي تجاوز نمودن است و در آيه ي شريفه « اعتداء » به طور مطلق نهي شده است ، بنابراين شامل هر عملي كه اين معنا بر آن صدق كند مانند قتال قبل از دعوت به حق و آغاز جنگ كردن و زن ها و بچه ها را كشتن و دست از جنگ نكشيدن در صورت دست كشيدن دشمن و ساير چيزهايي كه سنّت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج / 39 و 40 .
2 . الميزان / ج 2 / ص 61 .
|
61 |
|
آن ها را بيان مي كند ، مي شود . ( 1 )
4 . معناي فتنه در قرآن
كلمه ي « فتنه » و مشتقات آن در قرآن در معاني مختلفي به كار برده شده است . از جمله :
1 . آزمايش و امتحان ؛ ( أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا ءامنّا و هم لا يفتنون ) . ( 2 )
2 . فريب دادن ؛ ( يا بني ءادم لا يفتننكم الشيطان . . . ) . ( 3 )
3 . بلا و عذاب ؛ ( و اتقوا فتنة لا تصيبن الّذين ظلموا منكم خاصّة ) . ( 4 )
4 . شرك و بت پرستي ؛ ( و قاتلوهم حتي لا تكون فتنة ) . ( 5 )
5 . اضلال و گمراهي ؛ ( و من يرد الله فتنته فلن تملك له من الله شيئاً ) . ( 6 )
ولي بعيد نيست كه تمام اين معاني را به يك ريشه برگردانيم و آن اين كه « فتنه » در اصل لغت كه به معناي قرار گرفتن طلا و نقره در زير فشار آتش است تا خوب و بد آن از هم تفكيك شود در هر موردي كه يك نوع فشار و شدّت وجود داشته باشد به كار مي رود . مثلا در موارد امتحان حتماً حادثه ي شديد و مشكلي به وجود مي آيد تا انسان امتحان شود و عذاب نيز يك نوع شدت و فشار است و فريب نيز به همين معنا باز مي گردد ؛ زيرا به وسيله ي كارهاي مختلفي كسي را گول مي زنند و تحت فشار قرار مي دهند و همچنين كفر و ايجاد مانع در راه هدايت خلق كه هر كدام متضمّن يك نوع فشار و شدّت است . ( 7 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 2 / ص 61 .
2 . عنكبوت / 2 .
3 . اعراف / 27 .
4 . انفال / 25 .
5 . انفال / 39 .
6 . مائده / 41 .
7 . مجمع البيان / ج 2 / ص 511 ؛ نمونه / ج 2 / ص 17 .
|
62 |
|
ــــــــ 8 ــــــــ
دستورالعمل پيرامون اعمال حج
( و اتمّوا الحجّ والعمرة لله فان احصرتم فمااستيسر من الهدي و لا تحلقوا رؤوسكم حتي يبلغ الهدي محلّه فمن كان منكم مريضاً او به اذي من رأسه ففدية من صيام او صدقة او نسك فاذا امنتم فمن تمتّع بالعمرة الي الحجّ فمااستيسر من الهدي فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام في الحج و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة ذلك لمن لم يكن اهله حاضري المسجد الحرام و اتّقواالله و اعلموا انّ الله شديد العقاب ) . ( 1 )
ترجمه
و حج و عمره را براي خدا به اتمام برسانيد و اگر محصور شديد ( و مانعي مانند ترس از دشمن يا بيماري ، اجازه نداد كه پس از احرام بستن ، وارد مكه شويد ) ، آن چه از قرباني فراهم شود ( ذبح كنيد و از احرام خارج شويد ) و سرهاي خود را نتراشيد ، تا قرباني به محلش برسد ( و در قربانگاه ذبح شود ) و اگر كسي از شما بيمار بود و يا ناراحتي در سر داشت ( و ناچار بود سر خود را بتراشد ، ) بايد فديه و كفّاره اي از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندي بدهد و هنگامي كه ( از بيماري و دشمن ) در امان بوديد ، هر كس با ختم عمره ، حج را آغاز كند ، آن چه از قرباني براي او ميسر است ( ذبح كند ) و هر كه نيافت ، سه روز در ايام حج و هفت روز هنگامي كه باز مي گردد ، روزه بدارد . اين ، ده روز كامل است . ( البته ) اين براي كسي است كه خانواده ي او ، نزد مسجد الحرام نباشد [ = اهل مكه و اطراف آن نباشد ] و از خدا بپرهيزيد و بدانيد كه او ، سخت كيفر است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره / 196 .
|
63 |
|
معناي واژه ها
1 . حج : به فتح اوّل اسم و به كسر اول مصدر است و در اصل به معني قصد و در شرع اسلام به معني قصد خانه خداست براي اعمال مخصوصي كه بين مسلمانان معروف است . ( 1 )
2 . عمره : اعمال به خصوصي است كه اين لفظ از عمارة به معني آبادي است و برخي گفته اند به معناي زيارت است ، گويي با عمل عمره ، كعبه آباد و داير مي شود . ( 2 )
3 . حصر و احصار : منع از طريق بيت ( كعبه ) است . احصار در منع ظاهر مانند دشمن و منع باطن مانند مرض هردو گفته مي شود ، ولي حصر فقط در منع باطن استعمال مي شود . ( 3 )
4 . هدي : هدي حيواني است كه انسان به عنوان تحفه يا قرباني مقدم داشته و آن را به طرف مقصد پيش مي راند و اصل آن از هديه به معناي تحفه است و يا از هدي به معني راهنمايي و سوق دادن به طرف مقصد و در اين جا مقصود حيواني است كه در حج براي قرباني برده مي شود . ( 4 )
در فقه بين محصور و مسدود تفاوت است . اگر مانع دروني نظير مرض حاصل شود ، آن را حصر گويند ، اگر مانع بيروني نظير دشمن حاصل شود ، آن را سد گويند . حال در اين آيه شريفه ( فان احصرتم ) ، گرچه كلمه حصر به كار برده شده ، اما شامل سد هم خواهد شد . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مفردات راغب / ص 75 .
2 . مجمع البيان / ج 2 / ص 517 ؛ الميزان / ج 2 / ص 76 .
3 . مفردات راغب / ص 120 .
4 . مجمع البيان / ج 2 / ص 517 ؛ الميزان / ج 2 / ص 76 .
5 . آية ا . . . جوادي آملي .
|
64 |
|
تفسير
اين آيه شريفه مشتمل بر چند فرع فقهي و دستورالعمل درباره اعمال حج است به اين ترتيب :
الف . آيه شريفه مسلمان ها را مخاطب قرار داده و مي فرمايد : موظف هستيد حج و عمره را به پايان برسانيد ( و اتمّوا الحجّ والعمرة ) .
با لحاظ اين كه هريك از اين دو عمل مركب از يك سلسله واجبات كه از احرام شروع مي شود و در ضمن يك سلسله از امور بايد ترك گردد مي فرمايد : كساني كه وارد اين دو عمل شده اند بايد به پايان برسانند و در وسط كار رها ننمايند .
ب . بايد انجام و به پايان رسانيدن اين دو عمل براي خدا باشد و در آن قصد قربت كنيد ( و اتمّوا الحجّ والعمرة لله ) .
ج . اگر محصور شديد ، يعني به واسطه مرض يا منع دشمن نتوانستيد عمل حج و عمره را به پايان برسانيد آن چه كه از ( هدي ) قرباني براي شما مقدور است بايد اقدام كنيد ( فان احصرتم فما استيسر من الهدي ) .
د . تا قرباني به محل خود ( منا ) نرسيده و ذبح نگشته ، محرم نمي تواند از احرام خارج شود ، لذا مي فرمايد : قبل از آنكه قرباني به محل برسد ، سرهاي خود را نتراشيد ( و لا تحلقوا رؤوسكم حتّي يبلغ الهدي محلّه ) .
هـ . اگر كسي مريض بود به اين نحو كه گذاشتن موي سر و نتراشيدن آن برايش ضرر داشت يا ناراحتي در سر داشت غير از مرض ، مثلا جانوران و حشرات او را اذيت مي كردند ، در اين دو صورت تراشيدن موي سر مانعي ندارد ولكن بايد به يكي از سه چيز ( روزه ، صدقه و نسك ) فديه و كفاره بپردازد ( فمن كان منكم مريضاً او به اذيً من رأسه ففدية من صيام او صدقة او نسك ) . در روايت مقدار روزه گرفتن سه روز معين شده و صدقه به اطعام شش مسكين و نسك به قرباني كردن گوسفند تفسير شده است .
و . هركس به واسطه عمره ( يعني تمام اعمال آن و محل شدن از آن ) متمتع شود و به
|
65 |
|
سوي اعمال حج برود ، آن چه از قرباني براي او مقدور است انجام دهد ( فمن تمتّع بالعمرة الي الحجّ فما استيسر من الهدي ) .
اين قسمت از آيه راجع به حجّ تمتع است و حجّ تمتع را از اين جهت تمتع گويند كه پس از احرام عمره و انجام اعمال آن تقصير مي كنند و محل مي شوند و بسياري از محرمات احرام بر انسان حلال مي شود و به آن ها متمتع و بهرمند مي گردد و سپس احرام ديگري براي حج مي بندند و به اعمال مشغول مي شوند .
ز . اگر كساني قرباني نيافتند ، آن ها بايد سه روز در مراسم حج و هفت روز بعد از مراجعت از مكه در وطن خود روزه بگيرند كه ده روز كامل مي شود ( فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام في الحجّ و سبعة اذا رجعتم تلك عشرة كاملة ) .
ح . البته اين حكم حجّ تمتع راجع به كساني است كه در مكه و اطراف مكه نيستند و به تعبير ديگر تنها مخصوص كساني است كه دور از مكه هستند ( ذلك لمن لم يكن اهله حاضري المسجد الحرام ) .
در پايان مي فرمايد : در مورد دستوراتي كه داده شد هيچ گونه كوتاهي در انجام آن نكنند و از عقاب شديد پروردگار خود را حفظ كنيد ( و اتّقوا الله واعلموا انّ الله شديد العقاب ) . ( 1 )
باتوجه به اين كه جمع بين ثلاثه و سبعه در آيه شريفه ( ثلاثة ايام في الحج و سبعة اذا رجعتم ) عشره مي گردد ، چرا بعد از آن قرآن جمله ( تلك عشرة كاملة ) را ذكر فرمود . پاسخ براي اين كه بفهماند كلمه « واو » در آيه شريفه ( سبعة اذا رجعتم ) به معناي جمع است نه اين كه به معني ( او ) مي باشد ، چنان كه در آيه شريفه ( فانكحوا ما طاب لكم من النّساء مثني و ثلاث و رباع ) « واو » به معني « او » آمده است . ( 2 )
باتوجه به اين كه كلمه عشره به عنوان يك عدد كامل است و دلالتي بر كمتر يا زيادتر از اين عدد ندارد چرا قرآن كريم بعد از كلمه عشره آن را توصيف به كلمه كامله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 2 / ص 75 ؛ اطيب البيان / ج 2 / ص 367 ؛ في ظلال / ج 1 / ص 194 ؛ نمونه / ج 2 / ص 42 .
2 . اسئلة القرآن و اجوبتها / ص 13 ؛ مجمع البيان / ج 2 / ص 520 .
|
66 |
|
نموده است ؟ پاسخ اين كه ذكر كلمه كامله بعد از عشره بعنوان تأكيد ذكر شده چنان كه در آيه شريفه ( حولين كاملين ) نيز اين چنين است ، يا اين كه معناي آيه شريفه ( تلك عشرة كاملة ) آن است كه سه روز روزه در مكه و هفت روز در برگشت از مكه از نظر ثواب و پاداش كامل است گرچه به عنوان بدل براي قرباني واقع شده است . ( 1 )
در اين كه منظور از اتمام حج چيست ، در روايات ، وجوه مختلفي بيان شده است :
الف . تماميت و كمال حج به ديدار امام ( عليه السلام ) است . امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « تمام الحجّ لقاء الامام » . ( 2 )
ب . تماميت حج و عمره به اجتناب از رفث و فسق و جدال است . امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « فانّ تمام الحجّ والعمرة ان لا يرفث و لا يفسق و لا يجادل » . ( 3 )
ج . تماميت حج و عمره به اتيان مناسك حج و پرهيز از محرمات احرام است . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : . . . يعني « بتمامهما ادواءهما و اتقّاء ما يتقي المحرم فيهما » . ( 4 )
در ذيل آيه شريفه ، رواياتي وجود دارد از جمله :
الف . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : منظور از « محصور » مريض است « المحصور المريض » . ( 5 )
ب . امام رضا ( عليه السلام ) مي فرمايد : اقل قرباني گوسفند است ( فما استيسر من الهدي ) يعني « شاة » . ( 6 )
ج . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : كفاره تراشيدن سر ، قبل از قرباني سه روز روزه و يا صدقه به شش مسكين است كه به هر مسكين دو مد طعام داده شود و يا قرباني كردن يك گوسفند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اسئلة القرآن و اجوبتها / ص 13 ؛ جامع البيان / ج 5 / ص 146 .
2 . نورالثقلين / ج 1 / ص 183 .
3 . نورالثقلين / ج 1 / ص 181 .
4 . برهان / ج 1 / ص 193 .
5 . جامع البيان / ج 2 / ص 124 ؛ نورالثقلين / ج 1 / ص 183 .
6 . جامع البيان / ج 2 / ص 125 ؛ نور الثقلين / ج 1 / ص 185 .
|
67 |
|
است . « . . . و جعل الصيام ثلاثة ايام و الصّدقة علي ستة مساكين لكل مسكين مدين و النسك شاة » . ( 1 )
د . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : عمره همانند حج ، واجب است « العمرة واجبة علي الخلق بمنزلة الحج لأنّ الله عزوجل يقول ( و اتمّوا الحجّ و العمرة لله ) » . ( 2 )
هـ . و نيز مي فرمايد : زمان انجام عمره تمتع ماه هاي حج مي باشد « والعمرة في اشهر الحج متعة » . ( 3 )
و . شتر ، گاو و گوسفند نوع قرباني در حج است « فما استيسر من الهدي اما جزور و اما بقرة و اما شاة » . ( 4 )
ز . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : وجوب سه روز روزه در روز ترويه و روز قبل و بعد از آن « عرفه » در حج بر كسي كه قادر به قرباني نيست « يصوم ثلاثة ايام في الحج يوماً قبل التروية و يوم التروية و يوم عرفة » . ( 5 )
نكته ها
1 . تشريع حجّ تمتع
حجّ تمتع آن است كه پس از عمره از احرام خارج شده و در موقع مخصوص احرام حج بسته مي شود و اين عمل در يك سال انجام گيرد و آن وظيفه كساني است كه فاصله آن ها تا مكه بيش از چهل و هشت ميل است ( منظور از چهل و هشت ميل 16 فرسخ است كه 96 كيلومتر مي شود ) . آنان كه در كمتر از اين مسافت سكونت دارند و اهل مكه هستند ، وظيفه آن ها حجّ افراد و قران است . حجّ تمتع در سال دهم هجرت در حجة الوداع تشريع گرديد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جامع البيان / ج 5 / ص 137 ؛ نورالثقلين / ج 1 / ص 187 .
2 . كافي / ج 4 / ص 265 .
3 . عياشي / ج 1 / ص 87 .
4 . عياشي / ج 1 / ص 90 .
5 . نورالثقلين / ج 1 / ص 190 .
|
68 |
|
سال دهم هجرت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مردم اعلام فرمودند كه قصد حج دارند ، مسلمين در ركاب آن حضرت براي عمل حج به مكه رفتند ، آن حضرت از ذوالحليفه كه ميقات اهل مدينه است احرام حج بستند . شصت و چهار يا شصت و شش قرباني با خود سوق نمودند ، پس از آن كه وارد مكه شد ، طواف ، نماز طواف و استلام حجر الاسود كرد ، آن گاه شروع به سعي بين صفا و مروه فرموده ، بعد از حمد و ثناي خداوند فرمود : اين است جبرئيل ( اشاره به پشت سرش ) و به من امر مي كند كه دستور دهم هركه با خود قرباني نياورده ( سوق هدي نكرده ) از احرام خارج شود . اگر اين را از پيش مي دانستم مثل شما از احرام خارج مي شدم ولي من با خودم قرباني آوردم و هركه قرباني آورده روا نيست از احرام خارج شود مگر وقتي كه قرباني به محل خود برسد . مردي از حاضران گفت : چطور مي شود از ميقات احرام حج ببنديم و در وسط از احرام خارج شده حتي با زنان آميزش كنيم . حضرت فرمود : بدان تو به اين عمل هرگز ايمان نخواهي آورد . مردي به نام سراقه پسر مالك گفت : اي رسول خدا ! دين ما به ما تعليم كن ، گويي كه امروز به دنيا آمده ايم . اين عمل كه فرمودي آيا فقط براي امسال است يا در آينده نيز هست ؟ فرمود : بلكه اين حكم براي هميشه است تا روز قيامت . پس انگشتان خويش را به هم داخل كرد و فرمود : عمره تا روز قيامت به حج داخل شده . بدين طريق حجّ تمتع تشريع گشت . ( 1 )
2 . وجوب عمره يا استحباب آن
شيخ طوسي ( قدس سره ) عقيده دارد عمره نيز واجب است ، زيرا از قول امام علي ( عليه السلام ) نقل كرده است كه فعل « و اتمّوا الحجّ والعمرة » به معناي « اقيموهما » مي باشد . ( 2 )
نقد : مرحوم طبرسي ( قدس سره ) گويد : به عقيده برخي « والعمرة واجبة كوجوب الحجّ » و به اعتقاد برخي ديگر « انّها مسنونة » و از قول اينان كه به استحباب عمره عقيده دارند استدلال كرده است كه عمره واجب نيست « لانّ الله تعالي امر باتمام الحجّ والعمرة و وجوب الاتمام لا يدلّ علي انّه واجب » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان / ج 2 / ص 520 .
2 . تبيان / ج 2 / ص 154 .
|
69 |
|
3 . ابي السعود گويد : همان طور كه در آيه 187 سوره بقره ( ثمّ اتمّوا الصيام الي اللّيل ) براي بيان روزه است كه بايد تا شب ادامه يابد و وجوب خود روزه از اين آيه استنباط نمي شود ، بلكه وجوب آن از آيه 31 سوره بقره فهميده مي شود . همان طور هم وجوب حج از آيه مورد بحث ( و اتمّوا الحجّ ) استنباط نمي شود ، بلكه از آيه ( لله علي النّاس ) مي توان فهميد . ( 1 )
4 . وجوب اتمام عمره
عمره ابتدائاً واجب نيست و لكن اگر انسان اين عمل را شروع كرد ، اتمام و به پايان رساندن آن واجب است ( و اتمّوا الحجّ و العمرة لله ) . ( 2 )
5 . احكام اسلام در مقام سختگيري بر مردم نيست . تمام نمودن حج و عمره بر كسي كه از درون مريض يا از دشمن بيرون ترس دارد ، واجب نيست . ( فان احصرتم فما استيسر من الهدي ) . ( 3 )
6 . بيماري سبب تخفيف در احكام
بيماري سبب تخفيف در احكام است نه تعطيل آن ، لذا در حج ، افراد معذور بايد با روزه يا صدقه يا قرباني وظايف خود را جبران كنند . ( فمن كان منكم مريضاً ) . ( 4 )
7 . حكمت استراحت در حجّ تمتع
تعبير از شخص دور به اين كه اهل او در مسجدالحرام حاضر نباشد از لطيف ترين تعبيرات است ، چون اشاره به حكمت اين حكم كه عبارت از تسهيل و تخفيف نيز مي كند و آن اين است كه شخص مسافري كه از راه دور براي حج مي آيد ، رنج و سختي هاي فراواني را متحمل مي شود ، احتياج زيادي به آرامش و استراحت دارد و انسان طبعاً در كنار خانواده خود به استراحت مي پردازد و چون چنين شخصي از خانواده اش دور است ، لذا خداوند براي رعايت سهولت تكليف اجازه فرموده كه بعد از عمره احرام را شكسته و تمتع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ميقات / ج 28 / ص 17 .
2 . في ظلال / ج 1 / ص 194 .
3 . تفسير نور / ج 1 / ص 311 .
4 . تفسير نور / ج 1 / ص 311 .
|
70 |
|
ببرد و بعد حج را در خود مكه شروع نموده و ديگر به ميقات بر نگردد . ( 1 )
8 . انكار تمتع در حج
جهت اين كه آيه شريفه با تهديد ختم شده آن است كه از افراد مورد خطاب انتظار انكار اين حكم مي رفت . چنان كه برخي تمتع ميان عمره و حج را انكار كردند . ( 2 ) انكار اين حكم ( حجّ تمتع ) با توجه به جريان حجّ پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) روشن مي شود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مراسم حج بعد از اتمام سعي صفا و مروه فرمودند : شما از حال احرام خارج شويد و عمل خود را عمره قرار دهيد ، من هم اگر قرباني با خود نياورده بودم ، مانند شما از احرام خارج مي شدم و لكن خداوند مي فرمايد : ( و لا تحلقوا رؤوسكم حتي يبلغ الهدي محلّه ) ؛ يعني سر نتراشيد تا قرباني به جايگاه خود برسد . . . مردي به پا خاست و عرض كرد اي رسول خدا ! براي حج بيرون شويم در حالي كه از سرهايمان آب غسل مي چكد ؟ پيامبر به او فرمود : تو هرگز به اين حكم ايمان نخواهي آورد « انّك لن تؤمن بهذا ابداً » و لذا همين شخص وقتي به حكومت رسيد ، گفت : دو متعه در زمان پيامبر حلال بود و من حرام مي كنم و هركس انجام دهد او را عقوبت مي كنم .
سخني كه در اين جا مطرح است اين است كه اين شخص در برابر نص اجتهاد كرده است و در برابر حكم صريح خداوند و پيامبر رأي خود را اظهار كرده است و او چنين حقي را ندارد كه در برابر حكم الهي و پيامبر ، چنين حرفي را بزند و اين كه مرحوم علامه در كتاب « تجريد » مي فرمايد اين فرد چون بدعت گذاري كرده ، لايق مقام خلافت نيست ، ناظر به همين جريان است . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 2 / ص 78 .
2 . الميزان / ج 2 / ص 78 .
3 . محاضرات .
|
71 |
|
ــــــــ 9 ــــــــ
زاد و توشه معنوي سفر حج
( الحجّ اشهر معلومات فمن فرض فيهنّ الحجّ فلا رفث و لا فسوق و لا جدال في الحجّ و ما تفعلوا من خير يعلمه الله و تزوّدوا فانّ خير الزّاد التّقوي و اتقون يا اولي الالباب ) . ( 1 )
ترجمه
حج ، در ماه هاي معيني است و كساني كه ( با بستن احرام و شروع به مناسك حج ) حج را بر خود فرض كرده اند ، ( بايد بدانند كه ) در حج ، آميزش جنسي با زنان و گناه و جدال نيست و آن چه از كارهاي نيك انجام دهيد ، خدا آن را مي داند و زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه ، پرهيزكاري است و از من بپرهيزيد اي خردمندان !
تفسير
قرآن كريم در اين آيه مي فرمايد زمان حج ، ماه هاي معيني است كه تغييرپذير نيست و مقدم و مؤخر نمي شود ( الحجّ اشهر معلومات ) .
بعد مي فرمايد : هركسي كه به واسطه احرام و اشتغال به اعمال حج ، حج بر خويش واجب كند در اين صورت بايد از تمتعات جنسي و انجام گناه بركنار بوده و گفت و گوهاي بي فايده را ترك كند ( فمن فرض فيهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال ) .
« رفث » به حسب لغت ، تصريح به مطالبي است كه نوعاً به واسطه قبيح بودن آن به طور كنايه اداء مي شود و « فسوق » يعني بيرون رفتن از حدّ طاعت و « جدال » يعني ستيزه كردن ، ولي در روايت ، رفث به جماع و فسوق به دروغ و جدال به گفتن ( سوگند به خدا ) و ( نه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره / 197 .
|
72 |
|
به خدا سوگند ) تفسير شده است .
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « . . . و « الرفث » ، الجماع و « الفسوق » الكذب و السباب و « الجدال » قول الرجل لا والله و بلي والله » . ( 1 )
قال ابو عبدالله ( عليه السلام ) : « اذا احرمت فعليك بتقوي الله و ذكر الله كثيراً و قلّة الكلام الاّ بخير فإنّه من تمام الحجّ و العمرة ان يحفظ المرء لسانه الاّ من خير كما قال الله عزوجلّ فإنّ الله يقول ( فمن فرض فيهنّ الحجّ فلا رفث و لا فسوق و لا جدال في الحجّ ) و الرفث الجماع و الفسوق الكذب و السباب و الجدال قول الرجل لا والله و بلي والله . . . » . ( 2 )
« فلا رفث و لا فسوق و لا جدال » گرچه به صورت نفي ذكر شده ، اما مقصود از آن نهي است و به تعبير ديگر جمله خبريه در مقام انشاء است و منظور آن است كه اين اعمال سه گانه در حج نبايد واقع شود . ( 3 )
بعد مي فرمايد آن چه را شما از عمل خير و نيكي انجام مي دهيد ، خداوند مي داند بعد از آن دستور به زاد و توشه داده شده مي فرمايد زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه تقوي و پرهيزكاري است ( و ما تفعلوا من خير يعلمه الله و تزودّوا فإنّ خير الزاد التقوي ) . در معناي اين جمله « و تزودّوا » دو قول است :
1 . گروهي بوده اند كه خود را اهل توكل مي دانستند و زاد و توشه اي در سفر برنمي داشتند ، خداوند به آن ها خطاب مي كند كه زاد و توشه در سفر برداريد و سربار مردم نباشيد ، ولي بدانيد بهترين توشه تقوي است .
2 . از اعمال شايسته زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين توشه تقوي است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . راهنما / ج 2 / ص 19 .
2 . تفسير برهان / ج 1 / ص 199 .
3 . روح البيان / 1 / 314 .
|
73 |
|
و در پايان مي فرمايد اي صاحبان عقل و بصيرت در آن چه امر و نهي نموده ام ، تقوي داشته باشيد . ( 1 )
نكته ها
1 . ماه هاي حج
ماه هاي حج شوال ، ذي القعده و ذي الحجه است و در غير از آن حج صحيح نيست ( الحجّ اشهر معلومات ) . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « ( الحجّ اشهر معلومات ) شوال و ذوالقعدة و ذوالحجة ليس لأحد ان يحجّ في ما سواهنّ » . ( 2 )
2 . امتياز زاد و توشه معنوي
براي انسان دو گونه سفر وجود دارد : الف : سفر در دنيا ، ب : سفر از دنيا .
براي سفر در دنيا نياز به زاد و توشه مادي است ، براي سفر از دنيا نيز نياز به زادوتوشه است كه آن عبارت است از معرفت و محبت به خداوند متعال و اشتغال به طاعت و اجتناب از معصيت او و اين زادوتوشه معنوي در سفر از دنيا بهتر است از زادوتوشه سفر در دنيا به خاطر اين كه زاد و توشه مادي انسان را از عذاب موقت نجات مي دهد ، اما زاد و توشه معنوي انسان را از عذاب و رنج دائم و هميشگي مي رهاند . زاد و توشه مادي ، لذت آن همراه با درد و رنج و بيماري است به خلاف زاد و توشه معنوي كه لذت آن خالص از ضرر و زيان است . ( 3 )
3 . مصاديق جدال
سه قسم صادق پي در پي و يك قسم دروغ از مصاديق جدال در حج است ( و لا جدال في الحجّ ) امام باقر ( عليه السلام ) و امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايند : « اذ احلف ثلاث ايمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان / ج 2 / ص 523 ؛ الميزان / ج 2 / ص 79 .
2 . راهنما / ج 2 / ص 19 .
3 . روح البيان / ج 1 / ص 315 ؛ تفسير كبير / ج 5 / ص 182 .
|
74 |
|
متتابعات صادقاً فقد جادل . . . و اذ احلف بيمين واحد كاذباً فقد جادل » . ( 1 )
4 . ضمانت پاداش نيكوكاران از سوي خداوند ( ما تفعلوا من خير يعلمه الله ) جمله « يعلمه الله » علاوه بر بيان احاطه علمي خداوند به كارهاي نيك بندگان كنايه از ضمانت پاداش در قبال نيكوكاري آنان است . ( 2 )
5 . حج ، ميدان انجام اعمال خير و كسب توشه براي آخرت است ( و ما تفعلوا من خير يعلمه الله و تزودّوا ) . ( 3 )
6 . جمع ميان روايات
در روايات زيادي « اشهر معلومات » به ماه شوال و ذي القعده و ذي الحجّه و در بعضي از آن ها به شوال و ذي القعده و در دهه اوّل ذي الحجه تفسير شده و در جمع بين اين دو دسته از روايات گوييم چون دسته دوم نص در دهه اوّل ذي الحجه و دسته اوّل ظاهر در مطلق ذي الحجه است و نص مقدم بر ظاهر مي باشد لذا بايد دسته دوم را مقدم نمود ، چنان چه فتاواي علماي شيعه بر آن است . ( 4 )
7 . منظور از « اشهر حج » ماه شوال و ذي القعده و ذي الحجه است و اين كه بعضي از ماه ذي الحجه به عنوان ماه ذي الحجه شمرده شده از قبيل اين كلام است كه گفته مي شود من روز جمعه به سوي تو مي آيم با اين كه آمدن در بعض روز است نه در كلّ روز . در عين حال آمدن را به مجموع زمان نسبت مي دهند . ( 5 )
8 . سرّ تعيين ماه هاي حج
حج در جاهليت رواج و براي مشركان حجاز سودهايي داشت ولي آنان همانطور كه در اركان و افعال حج ، بدعت هايي روا مي داشتند ، در وقت و زمان حج بدعت مي گذاشتند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . راهنما / ج 2 / ص 20 .
2 . راهنما / ج 2 / ص 18 .
3 . راهنما / ج 2 / ص 18 .
4 . اطيب البيان / ج 2 / ص 269 ؛ جامع البيان / ج 2 / ص 151 ؛ في ظلال / ج 1 / ص 196 .
5 . تبيان / ج 1 / ص 163 ؛ الميزان / ج 2 / ص 78 ؛ تفسير كبير / ج 5 / ص 175 .
|
75 |
|
هر سالي كه به سبب تجارت يا جنگ هاي قبيله اي نمي توانستند حج را در موسم آن انجام بدهند ، ماه هاي حج را تغيير مي دادند و همانند تأخير اندازي در ماه هاي حرام ، در ماه هاي حج نيز تقديم و تأخير روا مي داشتند . خداوند پس از بيان ماه هاي دوازده گانه قمري و ماه هاي حج ، تغيير ماه هاي حرام را موجب زيادت در كفر دانست . ( انّما النسيء زيادة في الكفر . . . ) . ( 1 )
9 . سرّ تعبير به اسم ظاهر
كلمه « حج » در آيه شريفه سه مرتبه تكرار شده و آوردن اسم ظاهر به جاي ضمير به خاطر رعايت اختصار در كلام است و مقصود از حجّ اوّل زمان حج است و منظور از حجّ دوم نفس عمل و مناسك حج است و منظور از حجّ سوم زمان و مكان حج است . ( 2 )
10 . ترك تمام انواع فسق
مقصود از ترك فسوق در آيه شريفه ( لا فسوق ) جميع انواع فسق است . به خاطر اين كه لفظ شامل جميع انواع آن مي شود و امتثال نهي در صورتي تحقق مي پذيرد كه همه انواع فسق ترك گردد . ( 3 )
11 . حرمت مؤكد بعضي از اعمال در حج
ممكن است كسي بگويد حرمت دروغ ، فحش و جدال با مردم ويژه ايام حج و زمان محرم شدن نيست بلكه هميشه حرام است ، پاسخ اين كه آري اين سه عمل هميشه و به طور مطلق حرام است و لكن در حج حرمت بيشتري دارد ، از اين رو كلمه « في الحجّ » را در آيه شريفه تكرار كرده است .
12 . مقهور كردن قواي سه گانه
انسان داراي چهار قوه و نيرو است : قوه شهويه ، قوه غضبيه ، قوه وهميّه و قوه عقليه .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توبه / 37 ؛ مجمع البيان / ج 1 / ص 523 .
2 . روائع البيان / ج 1 / ص 245 ؛ الميزان / ج 2 / ص 79 .
3 . تفسير كبير / ج 5 / ص 165 .