بخش 4

آیه دهم : فعالیت های اقتصادی در موسم حج آیه یازدهم : یاد خدا در سفر حج آیه دوازدهم : فداکاری امیر المؤمنین در لیلة المبیت آیه سیزدهم : جنگ در ماه های حرام


76


و مقصود از اين جملات « فلا رفث و لا فسوق و لا جدال » مقهور كردن سه قوه و سه نيرو به واسطه قوه عقلاني است زيرا كه جمله « فلارفث » اشاره به مقهور كردن قوه شهويه دارد و جمله « ولافسوق » اشاره به مقهور كردن قوه غضبيه دارد و جمله « و لا جدال » اشاره به مقهور كردن قوه وهميه دارد . ( 1 )

13 . پنهان نبودن اعمال از خداوند

« و ما تفعلوا من خير يعلمه الله » براي تذكر اين است كه اعمال انسان از خداوند متعال غايب و پنهان نيست و اين روش « تربيتي » قرآن كريم است كه در تبيين معارف و شرح داستان ها و بيان احكام اسلام آن را به پند و موعظه همراه مي كند تا اين كه علم و عمل از يكديگر جدا نشوند چراكه علم بدون عمل هيچ قيمت و ارزشي نخواهد داشت . از همين جهت دعوت خود را با جمله « واتقون يا اولي الالباب » خاتمه مي دهد و طرز سخن تغيير پيدا كرده و خداوند به طور متكلم وحده به خردمندان خطاب مي كند كه از من بپرهيزيد . ( 2 )

14 . تشويق به كار خير

پس از اين كه خدا انسان ها را از كارهاي ناشايست برحذر داشته ، بلافاصله به كارهاي خوب تشويق كرده است ، با توجه به اين كه نگفته است « و ما تفعلوا من شيء » كه شامل شر هم بشود ، بلكه كلمه خير آورده آن هم به شكل نكره تا به قول زمخشري افاده عموم كند و يك نوع تحريك و تشويق به كار خير باشد و جالب تر اين كه دنباله ي آيه هم از تقوا سخن گفته است و بهترين زاد و توشه را تقوا دانسته است و چنين استنباط مي شود كه علاوه بر انجام مراسم حج بايد از زاد و توشه معنوي غفلت نكنيد . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . روح البيان / ج 1 / ص 315 ؛ تفسير كبير / ج 5 / ص 177 .

2 . الميزان / ج 2 / ص 79 .

3 . كشاف 1 / 244 ؛ ميقات 28 / 23 .


77


ــــــــ 10 ــــــــ

فعاليت هاي اقتصادي در موسم حج

( ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم فاذا افضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام واذكروه كما هديكم و ان كنتم من قبله لمن الضّالّين * ثمّ افيضوا من حيث افاض النّاس واستغفروا الله انّ الله غفور رحيم ) . ( 1 )

ترجمه

گناهي بر شما نيست كه از فضل پروردگارتان ( و از منافع اقتصادي در ايام حج ) طلب كنيد ( كه يكي از منافع حج ، پي ريزي يك اقتصاد صحيح است ) و هنگامي كه از « عرفات » كوچ كرديد ، خدا را نزد « مشعر الحرام » ياد كنيد . او را ياد كنيد همان طور كه شما را هدايت نمود و قطعاً شما پيش از اين ، از گمراهان بوديد . ( 198 ) سپس از همان جا كه مردم كوچ مي كنند ، ( به سوي سرزمين مني ) كوچ كنيد و از خداوند ، آمرزش بطلبيد ، كه خدا آمرزنده ي مهربان است . ( 199 )

تفسير

در زمان جاهليت هنگام مراسم حج معامله و تجارت را گناه مي دانستند ، خداوند در اين آيه اين كار را نادرست مي شمرد و به آنان مي گويد هيچ مانعي نيست كه در ايام حج از تجارت كه فضل الهي است ، بهره مند شويد ( 2 ) ( ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم ) ، بعد مي فرمايد پس از انجام وظايفي كه در عرفات بايد انجام داد مي بايست به سوي مشعرالحرام كوچ كنيد و در آن جا به ذكر و ياد خدا مشغول باشيد ( فاذا افضتم من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره / 198 ـ 199 .

2 . مجمع البيان / ج 2 / ص 527 ؛ برهان / ج 1 / ص 201 .


78


عرفات فاذكروا الله عند المشعر الحرام ) .

وقوف به عرفات يكي از اركان بزرگ حج است و واجب است بر حاجي كه از اوّل زوال روز عرفه تا غروب ، در صحراي عرفات وقوف كند . بعد مي فرمايد به شكرانه نعمت هدايت ، خداوند را ياد كنيد ، يادي كه با هدايتي كه خداوند نموده ، تناسب داشته باشد ( و اذكروه كما هديكم ) .

در پايان مي فرمايد : تحقيقاً شما قبل از بعثت پيامبر از گمراهان بوديد ( و ان كنتم من قبله لمن الضّالين ) .

از آيه ي شريفه ي ( ثمّ افيضوا من حيث افاض النّاس ) ، از دو جهت بين مفسران اختلاف ايجادشده ، يكي از اين جهت كه افاضه در اين آيه همان افاضه از عرفات به مشعر است و يا افاضه از مشعر به منا و بعد از افاضه از عرفات به مشعر است ، ديگر اين كه مراد از ناس چه كساني هستند ، زيرا آنان مسلماً غير از مخاطبين به خطاب « افيضوا » مي باشند و مشهور بين مفسران آن است كه قريش به واسطه بزرگ دانستن خود از حرم به عرفات نمي رفتند و مي گفتند ما اهل حرميم و از آن بيرون نمي رويم ، اگر چنين كنيم عرب براي ما ارزشي قائل نخواهد شد . روي همين جهت وقوف به عرفات را كه از محيط حرم بيرون است ترك كردند با اين كه مي دانستند جزء وظايف حج و آيين ابراهيم است . لذا قرآن كريم دستور مي دهد بايد مسلمانان همه در يك جا وقوف كنند ( در عرفات ) و از آن جا همگي به سوي مشعر بيايند و از آن جا همه به سوي منا كوچ نمايند و اين امتياز غلط را از بين ببرند ( ثمّ افيضوا من حيث افاض النّاس ) .

در پايان مي فرمايد كه از خداوند طلب آمرزش كنيد و از آن افكار و خيالات جاهلي دست برداريد كه حج ، درس مساوات و برابري است و يادآور مي شود كه خداوند غفور و رحيم است ( و استغفروا الله انّ الله غفور رحيم ) . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان / ج 2 / ص 527 ؛ تفسير كبير / ج 5 / ص 195 .


79


نكته ها

1 . جواز خريد و فروش در ايام حج

جواز خريد و فروش در ايام حج بعد از خروج از احرام و اتمام مناسك ( ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم ) . امام صادق ( عليه السلام ) درباره قول خداوند « ليس عليكم . . . » فرمود : « الرّزق اذا احلّ الرّجل من احرامه و قضي نسكه فليشتر و ليبع في الموسم » . ( 1 )

2 . قداست مشعر الحرام

( فاذكروا الله عند المشعرالحرام ) توصيف « مشعر » به « الحرام » دلالت بر قداست و احترام خاص آن سرزمين مي كند . ( 2 )

3 . استغفار از گناه

فرمان الهي به امتياز طلبان قريش در حج ، مبني بر استغفار از گناه امتيازطلبي است ( ثم افيضوا من حيث افاض النّاس و استغفروا الله ) ، پس از ردّ امتيازطلبي ( من حيث افاض النّاس ) امر به استغفار مي تواند اشاره باشد به اين كه اين عمل گناه و استغفار از آن لازم است . ( 3 )

4 . وعده رحمت

وعده الهي به آمرزش و رحمت استغفار كنندگان ( و استغفروا الله انّ الله غفور رحيم ) ، گرچه آيه مزبور درباره كوچ از مشعر و عرفات است ولي تحليل ( انّ الله غفور رحيم ) عام است ، بنابراين وعده رحمت و آمرزش به مطلق استغفاركنندگان است . ( 4 )

امام حسين ( عليه السلام ) فرمود : « . . . فنحن النّاس و لذلك قال الله تعالي ذكره في كتابه ( ثمّ افيضوا من حيث افاض النّاس ) » . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . راهنما / ج 2 / ص 23 ؛ عياشي / ج 1 / ص 96 ؛ برهان / ج 1 / ص 201 .

2 . راهنما / ج 2 / ص 22 .

3 . راهنما / ج 2 / ص 25 .

4 . راهنما / ج 2 / ص 25 .

5 . راهنما / ج 2 / ص 26 ؛ كافي / ج 8 / ص 244 ؛ برهان / ج 1 / ص 201 .


80


5 . اهميت كسب و كار

اين آيه شريفه ( و ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربّكم ) نظير آيه شريفه 10 سوره جمعه است كه مي فرمايد : ( فاذا قضيت الصلاة فانتشروا في الارض وابتغوا من فضل الله . . . ) كه خداوند متعال بيع را به ابتغاء از فضل الله تبديل نمود . يعني بيع و دادوستد فضل الهي است . از همين جهت روايات نيز ابتغاء من فضل الله را به بيع تفسير نمودند و از اين آيه استفاده مي شود كه بيع و مبادله در اثناء حج ، مباح است . به علاوه تعبير از كسب و كار به فضل الهي نشانه ارزش و اهميت كسب و كار است . ( 1 )

6 . تهيه زاد و توشه معنوي

در سفر حج ، موارد فراواني براي تهيه زاد و توشه معنوي است كه بايد از آن غفلت نكنيد . در آن جا تاريخ مجسم اسلام و صحنه هاي زنده فداكاري هاي ابراهيم ( عليه السلام ) قهرمان توحيد و جلوه هاي خاصي از پروردگار ديده مي شود كه در هيچ جاي ديگر نيست و آن ها كه روحي بيدار و انديشه اي زنده دارند ، مي توانند توشه معنوي براي يك عمر از اين سفر بي نظير روحاني فراهم سازند . ( 2 )

7 . حركت دسته جمعي از عرفات

افاضه از فيض و فيضان به معناي سرريزشدن است ( افاض اناءه ) يعني ظرفش را چنان پر كرد كه سرريز شد . افاضه از عرفات به معناي حركت و خروج دسته جمعي از صحراي عرفات است ، گويا قرآن كريم كوچ همگاني مردم را از عرفات كه به طرف مشعر حركت مي كنند ، به آبي تشبيه كرده است كه از فرط زيادي سرريز و سرازير شده است . ( 3 )

8 . نجات از گمراهي ها

خداوند بشر را از گمراهي هاي مختلفي نجات داده ، گمراهي در تفكر ، چنان كه گروهي را از بت پرستي به خداپرستي هدايت كرد و گروهي را در مسائل اخلاقي هدايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الميزان / ج 2 / ص 79 ؛ راهنما / ج 2 / ص 3 .

2 . تفسير نمونه / ج 2 / ص 30 .

3 . مفردات راغب / ص 648 .


81


نمود ، چنان كه افرادي به عرفات نمي رفتند و خود را برتر از ديگران مي دانستند ، خداوند به آن ها خطاب كرد : ( افيضوا من حيث افاض النّاس ) و اصولا يكي از فوايد حج ، لغو هرگونه امتياز و برتري جويي است و به همين جهت انسان ها بايد به هنگام احرام ، لباس دوخته را از بدن بيرون كنند تا هيچ گونه امتيازي ميان آنان نباشد . ( 1 )

9 . شكرگزاري در قبال نعمت حق

( كاف ) كما در « واذكروه كما هديكم » مفيد تعليل است نه تشبيه و تنظير ، زيرا ياد حق به اندازه يا مثل هدايت خداوند مقدور و ميسور كسي نيست ، از اين رو اين جمله نظير آيه شريفه ( و لتكبّروا الله علي ما هديكم ) است كه مي رساند در برابر هدايت حق شما نيز تكبير بگوييد و شكرگزاري كنيد . ( 2 )

10 . شكرگزاري در قبال نعمت حق

استغفار و ذكر خدا بهترين اعمال عرفات و مشعر است ، گرچه در اين سرزمين ها اصل توقف شرط است و هيچ عمل ديگري واجب نيست ، اما قرآن ما را دعوت به ذكر خدا و ياد سوابق پرخطا و اشتباه خود و طلب آمرزش درباره گذشته خويش مي كند . مگر مي توان در سرزميني كه اولياي خدا اشك ريخته اند بي تفاوت نشست آري بايد از بلند پروازي ها ، از ترك اوامر الهي و از هر گناه ديگري استغفار كرد . ( 3 )

11 . اقسام فضل الهي

فضل الهي بر چند قسم است و اقسام آن به خاطر حالات انسان است . يك قسم ، مربوط به امور معيشت و زندگاني انسان است كه به آن دستور مي دهد ( وابتغوا من فضل الله ) .

يك قسم ، مربوط به امور معنوي و روحي انسان است كه در پرتو فضل الهي انسان موفق به تزكيه قلب مي گردد ؛ ( ولولا فضل الله عليكم و رحمته ما زكي منكم من احد ابداً ) .

يك قسم ، مربوط به پاداش و لطف خاص خداوند در قيامت است ؛ ( و بشر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . في ظلال / ج 199 / ص 200 .

2 . بقره / 185 .

3 . تفسير نمونه / ج 1 / ص 406 ؛ راهنما / ج 5 / ص 22 ؛ نور / ج 1 / ص 316 .


82


المؤمنين بانّ لهم من الله فضلا كبيراً ذلك فضل الله يوتيه من يشاء والله ذوالفضل العظيم ) . ( 1 )

12 . فعاليت هاي اقتصادي در موسم حج

در زمان جاهليت هنگام انجام مراسم حج ، معامله و تجارت را حرام و گناه مي دانستند . با ظهور اسلام مسلمانان در ايام حج منتظر بودند بدانند آيا احكام جاهلي امضا مي شود يا خير ؟ آيه شريفه حكم جاهلي يعني گناه بودن معامله در آن ايام را نادرست مي داند و اعلام مي كند كه در مراسم حج هيچ گونه مانعي از معامله و تجارت نيست . ( 2 )

بلكه به طوري كه در منابع اسلامي درباره فلسفه حج وارد شده علاوه بر فلسفه اخلاقي و سياسي و فرهنگي اشاره به فلسفه اقتصادي هم شده است .

و آن اين كه مسلمانان در كنگره عظيم حج مي توانند دور هم بنشينند و با همفكري و همگامي پايه محكمي براي اقتصاد جوامع اسلامي بريزند و با مبادلات صحيح تجاري آن چنان اقتصاد نيرومندي به وجود آورند كه از دشمنان و بيگانگان بي نياز گردند .

هشام بن حكم مي گويد از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : ما العلة التي لا جلها كلف الله العباد الحج و الطواف بالبيت ؟ فقال . . . « فجعل فيه الاجتماع من الشرق و الغرب لتعارفوا و لينزع كل قوم من التجارات من بلد الي بلد و لينتفع بذلك المكاري و الجمال . . . ولو كان كل قوم انما يتكلون علي بلادهم و ما فيها هلكوا و خربت البلاد و سقط الجلب و الارباح » . ( 3 )

13 . انسان بدون هدايت الهي در گمراهي است ( و ان كنتم من قبله لمن الضّالين ) . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . روح البيان / ج 1 / ص 318 .

2 . مجمع البيان / ج 2 / ص 527 ؛ في ظلال / ج 1 / ص 197 .

3 . كتاب ابواب وجوب الحج ؛ تفسير نمونه / ج 2 / ص 31 .

4 . راهنما / ج 2 / ص 23 .


83


ــــــــ 11 ــــــــ

ياد خدا در سفر حج

( فاذا قضيتم مناسككم فاذكرواالله كذكركم اباءكم او اَشَدَّ ذكراً فمن الناس من يقول ربنا اتنا في الدنيا و ما له في الآخرة من خلاق * و منهم من يقول ربنا اتنا في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و قنا عذاب النّار * اولئك لهم نصيب ممّا كسبوا والله سريع الحساب * و اذكرواالله في ايام معدودات فمن تعجل في يومين فلا اثم عليه و من تأخر فلا اثم عليه لمن اتقّي و اتقواالله و اعلموا انّكم اليه تحشرون ) . ( 1 )

ترجمه

و هنگامي كه مناسك ( حج ) خود را انجام داديد ، خدا را ياد كنيد ، همانند يادآوري از پدرانتان ( آن گونه كه رسم آن زمان بود ) بلكه از آن هم بيشتر . ( در اين مراسم ، مردم دو گروهند ) بعضي از مردم مي گويند : « خداوندا ! به ما در دنيا ، « نيكي » عطا كن » . ولي در آخرت بهره اي ندارند ( 200 ) و بعضي مي گويند : « پروردگارا ! به ما در دنيا « نيكي » عطا كن ؛ و در آخرت نيز « نيكي » مرحمت فرما ؛ و ما را از عذاب آتش نگاه دار » . ( 201 ) آن ها از كار ( و دعاي ) خود ، نصيب و بهره اي دارند ؛ و خداوند سريع الحساب است ( 202 ) و خدا را در روزهاي معيّني ياد كنيد ؛ ( روزهاي 11 و 12 و 13 ماه ذي حجه ) و هر كس شتاب كند ، و ( ذكر خدا را ) در دو روز انجام دهد ، گناهي بر او نيست و هر كه تأخير كند ( و سه روز انجام دهد نيز ) گناهي بر او نيست ؛ براي كسي كه تقوا پيشه كند و از خدا بپرهيزيد و بدانيد شما به سوي او محشور خواهيد شد . ( 203 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره / 200 ـ 203 .


84


تفسير

« مناسك » جمع منسك اسم مكان به معني محلّ نسك است كه عرفات ، مشعر ، منا و مكه مي باشد و يا مصدر ميمي و به معني فعل عبادت مي باشد و اصل نسك به معني عبادت است ، اگر به معني اوّل باشد ، مضمون آيه اين است : هنگامي كه از امكنه عبادت فارغ شديد پس به ذكر خدا بپردازيد و اگر به معني مصدر باشد ، جمع آوردنش براي بيان همه افعال و اذكار حج است و معنايش اين است كه زماني كه افعال و اعمال حج را انجام داديد ، پس به ذكر خدا بپردازيد .

درباره ذكر « فاذكروا الله » دو قول نقل شده است :

1 . مقصود تكبيرات ، مخصوصه ايام منا است زيرا اذكاري كه در اين ايام مستحب است همين تكبيرات است .

2 . مقصود ساير ادعيه مستحبه است كه اگر در اين مواطن خوانده ، شود فضيلت بيشتري دارد .

جمله ي ( فاذكروا الله كذكركم اباءكم ) دعوت مردم به ذكر و ياد الهي است به اين كه كسي كه مناسك حج را به جا مي آورد خداوند را ياد كند همان طوري كه آباء خود را ياد مي كند بلكه شديدتر ياد نمايد به خاطر اين كه نعمت الهي در حق انسان كه عبارت است از نعمت هدايت چنان كه فرموده ( واذكروه كما هديكم ) بزرگ تر از حق آباء و اجداد است و گفته شده كه عرب در جاهليت زماني كه از حج ، فراغت پيدا مي كردند در منا توقف مي كردند و به پدران خود با گفتن نظم و نثر افتخار مي كردند ، لذا خداوند آن ها را از اين كار برحذر داشت و فرمود به ياد خدا باشيد بلكه به ياد خدا از ياد پدرانتان شديدتر باشيد .

قرآن كريم در آيه ي ( فمن النّاس . . . ) اشاره به دو گروه از مردم مي كند و هدف و خواسته هاي آن ها را در اين اماكن مقدسه بيان مي نمايد . يك دسته كساني هستند كه جز به منافع مادي نمي انديشند و فقط مي گويند خدايا نعمت هاي دنيوي را به ما عطا كن و چيزي از نعمت هاي آخرت را آرزو نمي كنند كه براي اينان از آخرت نصيب و بهره اي


85


نيست ( فمن النّاس من يقول ربّنا اتنا في الدّنيا و ما له في الآخرة من خلاق ) .

اما دسته اي ديگر كساني هستند كه افكارشان مربوط به زندگي مادي نيست بلكه هم زندگي دنيا را به عنوان مقدمه تكامل معنوي مي خواند هم سعادت آخرت را مي طلبند و نيز مي خواهند از عذاب دردناك آن جهان محفوظ بمانند ( و منهم من يقول ربنا اتنا في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و قنا عذاب النّار ) . ( 1 )

در آيه بعد مي فرمايد : اين ها كه در مسير دنيا نيستند و توجه خود را تنها به دنيا منحصر نكرده اند بلكه به سعادت دنيا و آخرت مي انديشند و براي آن كار مي كنند . در آخرت از آن چه كه در دنيا فراهم كرده و كسب نموده اند ، برخوردار مي شوند ( اولئك لهم نصيب ممّا كسبوا ) . در پايان مي فرمايد خداوند سريع الحساب است ( و الله سريع الحساب ) .

مقصود از سريع الحساب بودن خداوند چيست ؟ مفسران وجوهي را ذكر كرده اند ازجمله :

الف : خداوند فوراً پاداش اعمال بندگان را مي دهد و زمان پاداش آن ها نزديك است و اين آيه از نظر معني مانند آيه 77 سوره نحل است ( و ما امر السّاعة الا كلمح البصر ) و در روايتي وارد شده « انّ الله تعالي يحاسب الخلائق كلّهم في مقدار لمح البصر » .

ب : مقصود اين است كه خداوند حساب همه مردم را در مدت كوتاهي بررسي مي كند . بدون اين كه حساب يكي از آنان مزاحم حساب ديگري گردد ، زيرا كه خداوند « لا يشغله شأن عن شأن » است . ( 2 )

محاسبه اعمال انسان ها يك مرتبه صورت مي پذيرد ؛ قال علي ( عليه السلام ) : « يحاسب الخلق دفعة كما يرزقهم دفعة » . ( 3 )

آيه ي شريفه ي ( و اذكروا الله في ايّام معدودات ) برنامه ذكر پروردگار را به دنبال

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير كبير / ج 5 / ص 205 .

2 . مجمع البيان / ج 2 / ص 530 .

3 . مجمع البيان / ج 2 / ص 531 .


86


مراسم حج چنين تعيين مي كند كه به جاي تفاخرهاي موهوم زمان جاهليت ، خدا را در چند روز ياد كنند كه حداقل آن دو روز و حداكثر آن سه روز است ، منظور از « ايام معدودات » روزهاي 11 و 12 و 13 ذي الحجه است كه در لسان روايات به نام ايام تشريق خوانده شده است .

اين اذكار در روايات و فتاواي علماي شيعه تكبيرات است : « الله اكبر الله اكبر لا اله الاّ الله و الله اكبر الله اكبر و لله الحمد الله اكبر علي ما هدانا و الحمد لله علي ما اولينا الله اكبر علي ما رزقنا بهيمة الانعام » ، كه پس از 15 نماز در اين سه روز خوانده مي شود كه ابتداي آن نماز ظهر روز عيد قربان و انتهاي آن نماز صبح روز سيزدهم است . براي كساني كه در منا باشند و در ساير بلاد پس از 10 نماز است كه اوّل آن نماز ظهر روز عيد و آخر آن نماز صبح روز دوازدهم است . فقها به استحباب اين تكبيرات فتوا داده اند .

« فمن تعجل في يومين » اين آيات ، متضمن رخصت و جواز حركت در روز دوم از ايام تشريق است اگرچه افضل ماندن تا روز سوم است و لكن اگر بخواهد قبل از روز سوم حركت نمايد بايد حتماً بعد از زوال و قبل از غروب باشد كه اگر غروب شد بايد شب را نيز بماند و روز سيزدهم حركت كند .

در معناي « فلا اثم عليه » دو قول بيان شده است :

1 . چون به سبب حج ، گناهان شخص آمرزيده شده بنابراين بر او گناهي نيست .

2 . در تعجيل و تأخير ( كوچ كردن ) گناهي بر او نيست چون ممكن است بعضي توهم كنند كه تعجيل در حركت گناه است . آيه شريفه براي ردّ اين توهّم مي فرمايد : ( فمن تعجل في يومين فلا اثم عليه ) كسي هم كه عجله كند گناهي بر او نيست .

« لمن اتّقي » يعني اين حكم براي كسي است كه بپرهيزد و مراد از تقوا چنان چه در روايات آمده پرهيز از محرمات احرام است مانند صيد و نساء و ساير محرماتي كه باقي مانده است . در پايان ، امر به تقواي عمومي مي كند و مي فرمايد بدانيد كه همه شما به سوي خداوند محشور مي شويد .


87


نكته ها

1 . پرهيز از افتخار به پدران

امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : عرب در جاهليت زماني كه از حج فراغت پيدا مي كردند ، در منا توقف مي كردند و به پدران خود با نظم و نثر افتخار مي كردند ، لذا خداوند آن ها را از اين كار بر حذر داشت و فرمود : به ياد خدا باشيد بلكه به ياد خدا از ياد پدرانتان شديدتر باشيد « و يعدّون مفاخر ابائهم . . . فأمرهم الله سبحانه ان يذكروه مكان ذكرهم ابائهم في هذا الموضع » . ( 1 )

2 . همان طوري كه انسان در مراسم حج به هنگام احرام بايد از پوشيدن لباس پرهيز كند ، هم چنين از هرگونه انتساب به پدران كه باعث فخر و مباهات مي شود ، بايد اجتناب كند . ( 2 )

3 . توصيف ياد خدا به شدت و كثرت

ياد كردن امري است كه از لحاظ كيفيت متصف به شدت مي شود ( فاذكروا الله كذكركم اباءكم او اشدّ ذكراً ) و چنان كه از لحاظ كميت متصف به كثرت مي گردد ، قرآن كريم مي فرمايد : ( اذكروا الله ذكراً كثيراً ) ( 3 ) و ( و الذّاكرين الله كثيراً ) . ( 4 )

علت آن اين است كه ذكر منحصر به لفظ نيست تا قابل شدت و ضعف نباشد بلكه امري است مربوط به قلب كه لفظ از آن حكايت مي كند . بنابراين در برخي از موارد ذكر متصف به كثرت مي شود ، آن جا كه حالات مختلف را شامل شود . چنان كه در آيه 191 سوره آل عمران مي فرمايد : ( الّذين يذكرون الله قياماً و قعوداً و علي جنوبهم ) و گاهي متصف به شدت مي شود چون مورد آيه شريفه يعني بعد از اعمال حج از مواردي است كه غفلت و نسيان براي انسان عارض مي شود ، لذا وصف آن به شدت مناسب تر است . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نورالثقلين / ج 3 / ص 198 .

2 . في ظلال / ج 1 / ص 201 .

3 . احزاب / 41 .

4 . احزاب / 35 .

5 . الميزان / ج 2 / ص 80 .


88


4 . سرگرم نشدن به مسائل مادي

پر كردن ايام فراغت يكي از وظايف مربي است براي اين كه انسان بعد از انجام مراسم اعمال حج سرگرم مسائل مادي و انحراف نشود كه اي بسا برخي از آن ها آثار تمام اعمال حج را نيز نابود مي كند ، خداوند در اين آيه براي پايان مراسم نيز دستور سازنده اي داده است كه ايام فراغت نيز پر مي شود و آن ذكر و ياد خداوند است . ( 1 )

5 . ياد خداوند در حج

در اين آيات سابق خداوند اوّلا مناسك حج را بيان كرد ، بعد از آن امر به ذكر الهي در مشعرالحرام نمود ، بعد از آن فرمود : ( فاذكروا الله كذكركم اباؤكم او اشدّ ذكراً ) سپس كيفيت دعا كردن را بيان نمود ( فمن النّاس من يقول ربّنا ) و اين ترتيب چقدر نيكو و زيبا است به خاطر اين كه براي شكستن هواي نفس در مرحله اوّل انسان بايد خدا را عبادت كند ، بعد از آن براي نوراني شدن قلب به ذكر الهي مشغول باشد از خداوند درخواست نمايد . چنان كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) وقتي مي خواست دعا كند ، ابتدا خدا را ياد كرد ، بعد از آن درخواست خود را مطرح كرد . اوّل گفت : ( الّذي خلقني فهو يهدين . . . ) ، بعد از آن گفت : ( ربّ هب لي حكماً و الحقني بالصّالحين ) . ( 2 )

6 . بهترين مصداق استجابت دعا در حج

« من أوتي قلباً شاكراً و لساناً ذاكراً و زوجة مؤمنة تعينه علي امر دنياه و اخراه فقد أوتي في الدنيا حسنة و في الآخرة حسنة و وقي عذاب النار » .

7 . تعبير كسب از دعا

در آيه ي شريفه ي ( ربنا اتنا في الدنيا حسنة . . . اولئك لهم نصيب مما كسبوا ) از دعا تعبير به كسب شده است ، ولي آيا مي توان دعاكردن را كسب و اكتساب خواند ؟ از بررسي 67 مورد از آيات كه ماده كسب و مشتقاتش در آن به كار رفته بر مي آيد كه كسب در غير از كارهاي جسمي در مورد كارهاي روحي و قلبي نيز استعمال مي شود . چنان كه در آيه 225 سوره بقره مي خوانيم : ( ولكن يؤاخذكم بما كسبت قلوبكم ) و در سوره نساء آيه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير نور / ج 1 / ص 308 .

2 . تفسير كبير / ج 5 / ص 204 .


89


111 آمده است : ( و من يكسب اثماً فإنّما يكسبه علي نفسه ) .

بنابراين دعا و خواستن نيز يك نوع كسب و اكتساب محسوب مي شود . ( 1 )

8 . بهره مندي انسان از برخي از كارها

بهره انسان در روز قيامت تنها از بعضي از كارهاي خويش است نه تمام آن ها « ممّا كسبوا » زيرا چه بسيار كارهايي كه انسان آن ها را كسب مي كند ولي به خاطر نداشتن قصد قربت و نيت خالص در قيامت از آن بهره نمي برد . ( 2 )

9 . مطلوب بودن دنيا و آخرت

دنيا و آخرت هر دو مطلوب هستند و بايد به هر دو توجه داشت جالب اين كه در قرآن كريم 115 مرتبه كلمه دنيا به كار رفته و 115 مرتبه كلمه آخرت استعمال شده است و اين يك تصادف نيست البته به اين معنا هم نيست كه اهميت هر دو يكسان است بلكه دنيا وسيله اي براي رسيدن به آخرت است .

10 . طرح اهداف كلي در دعا

در دعاها اهداف كلي مطرح مي شود و تعيين مصداق به عهده خداوند گذاشته شود ما از خداوند حسنه و سعادت مي خواهيم ولي در اين كه رشد و صلاح ما در چيست ، آن را به عهده خداوند مي گذاريم ، مثلا از خداوند توفيق زيارت حج را بخواهيد ، اما نگوييد خدايا مالي به من بده تا به مكه بروم ، چون خداوند گاهي سبب را به گونه اي قرار مي دهد كه ما فكر آن را نمي كرديم . ( 3 )

11 . باطل بودن اهداف اهل دنيا

از تقابل جمله ( اولئك لهم نصيب ممّا كسبوا ) با جمله ( و ما لهم في الآخرة من خلاق ) روشن مي شود كه اصولا اعمال اهل دنيا به طور كلي باطل و بي نتيجه است . برخلاف اعمال اهل آخرت و به اين معني آيات ديگري نيز در قرآن وجود دارد مانند : ( و قدمنا الي ما عملوا من عمل فجعلناه هباءاً منثوراً ) ( 4 ) ، ( و يوم يعرض الّذين كفروا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تفسير نمونه / ج 2 / ص 39 .

2 . تفسير نور / ج 1 / ص 410 .

3 . تفسير نور / ج 1 / ص 409 .

4 . فرقان / 23 .


90


علي النّار اذهبتم طيّباتكم في حياتكم الدّنيا و استمتعتم بها ) ( 1 ) و ( فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيمة وزناً ) . ( 2 )

12 . سرّ عدم گناه در تعجيل و تأخير در كوچ كردن از منا

اگر گفته شود آيا تأخير افضل از تعجيل نيست ، گوييم بلي ، تأخير افضل است ، اما جايز است بين فاضل و افضل تخيير واقع شود . چنان چه انسان در ماه رمضان مخير است روزه بگيرد يا به مسافرت برود و افطار كند ، گرچه روزه افضل است و اما سرّ اين كه قرآن كريم اثم و گناه را در صورت تعجيل و تأخير نفي كرد ، به خاطر آن است كه بعضي از اهل جاهليت آن كساني كه تعجيل مي كردند ، آن ها را گناهكار مي دانستند و بعضي كساني كه تأخير مي كردند ، آن ها را گناهكار مي دانستند ، اين آيه شريفه هردو گروه را رد مي كند . ( 3 )

13 . تفكر دنياطلبان

دنياطلبان زيبايي ها را تنها در امكانات مادي مي پندارند ( اتنا في الدّنيا ) از اين كه در هنگام خواسته هايشان قيد حسنه را ذكر نكرده اند ، استفاده مي شود كه هرچه را در دنياست زيبا مي پنداشتند . ( 4 )

14 . تأكيد به پرهيزكاري

« و اتّقوا الله . . . » اين جمله براي تأكيد و الزام به مواظبت و پرهيزكاري است ، چون مردم گمان مي كردند كه پس از حج گناه آمرزيده مي شود و باكي از گناه نداشتند ، از اين جهت به آن ها يادآوري شده است كه براي هميشه تقوا لازم است تا در هنگام حشر و نشر پاك و بي گناه در پيشگاه خداوند محشور شويد . ( 5 )

15 . طلب دنيا و آخرت

برخي از مردم در مراسم حج جز به دنيا فكر نمي كنند گرچه دعاي آن ها در رفاه دنيوي به اجابت مي رسد ، اما گروهي از مردم به خاطر فكر خوبي كه دارند ، دنيا و آخرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . احقاف / 20 .

2 . كهف / 105 .

3 . روح البيان / ج 1 / ص 321 .

4 . راهنما / ج 2 / ص 27 .

5 . روح البيان / ج 1 / ص 321 .


91


هردو را طلب مي كنند و از نظر قرآن ميان درخواست حسنه دنيا و قيامت منافاتي وجود ندارد و جالب آن كه درخواست حسنه دنيا و آخرت را مقيد به چيزي نمي كنند بلكه آن را مطلق بيان مي كنند كه هرچه را خداوند اراده كرده به آنان مرحمت كند . ( 1 )

16 . حسنه در دنيا وسعت رزق و اخلاق نيك و در آخرت رضوان الهي و بهشت است .

امام صادق ( عليه السلام ) درباره آيه شريفه « ربّنا اتنا . . . » فرمود : « رضوان الله والجنّة في الآخرة والسعة في الرّزق و المعاش و حسن الخلق في الدّنيا » . ( 2 )

17 . راه شناخت مردم

يكي از راه هاي شناخت مردم ، آشنايي با آرزوها و دعاهاي آنان است . دنياطلبان جز دنيا نمي طلبند و كاري به خير و شرّ آن ندارند ولي آخرت طلبان دنياي خوب را مي خواهند كه به آخرت منتهي شود . ( 3 )

18 . نفوذ شيطان در همه جا

كار مقدس و سرزمين مقدس به تنهايي كافي نيست ، انسان نيز بايد مقدس و باتقوا باشد . دو بار كلمه تقوا در كنار هم براي زائران خانه خدا آن هم در سرزمين منا نشانه نفوذ شيطان در همه جا است . ( 4 )

19 . توجه به قيامت

توجه به قيامت ، زمينه ساز عمل به مناسك حج است ؛ ( واعلموا انّكم اليه تحشرون ) ، با توجه به اين كه پس از بيان مناسك حج ، حشر در قيامت مطرح شده است . ( 5 )

20 . آمرزش الهي در ايام تشريق

امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : حج گزاري كه در ايام تشريق از دنيا برود ، آمرزيده است « من مات قبل ان يمضي فلا اثم عليه » . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . في ظلال / ج 1 / ص 201 ؛ راهنما / ج 2 / ص 28 ـ 29 .

2 . معاني الاخبار / ص 175 ؛ نورالثقلين / ج 1 / ص 199 .

3 . تفسير نور / ج 1 / ص 318 .

4 . تفسير نور / ج 1 / ص 321 .

5 . راهنما / ج 2 / ص 32 .

6 . نورالثقلين / ج 1 / ص 201 .


92


ــــــــ 12 ــــــــ

فداكاري امير المؤمنين در ليلة المبيت

( و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد ) ( 1 )

ترجمه

بعضي از مردم ( با ايمان و فداكار ، همچون علي ( عليه السلام ) در « ليلة المبيت » به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) ) ، جان خود را به خاطر خشنودي خدا مي فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است .

شأن نزول

هنگامي كه پيغمبر اسلام تصميم گرفت مهاجرت كند ، براي اداي دين هاي خود و تحويل دادن امانت هايي كه نزد او بود ، علي ( عليه السلام ) را به جاي خويش قرار داد و شب هنگام كه مي خواست به سوي « غار ثور » برود و مشركان اطراف خانه ي او را براي حمله به او محاصره كرده بودند ، دستور داد علي ( عليه السلام ) در بستر او بخوابد و پارچه ي سبز رنگي ( بُرد خضرمي ) كه مخصوص خود پيامبر بود روي خود بكشد . در اين هنگام خداوند به « جبرئيل » و « ميكائيل » وحي فرستاد كه من بين شما برادري ايجاد كردم و عمر يكي از شما را طولاني تر قرار دادم كدام يك از شما حاضر است ايثار نفس كند و زندگي ديگري را بر خود مقدم دارد ؟ هيچ كدام حاضر نشدند . به آن ها وحي شد اكنون علي ( عليه السلام ) در بستر پيامبر خوابيده و آماده شده جان خويش را فداي او سازد . به زمين برويد و حافظ و نگهبان او باشيد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره / 207 .


93


هنگامي كه جبرئيل بالاي سر و ميكائيل پايين پاي علي ( عليه السلام ) نشسته بودند ، جبرئيل مي گفت : « به به آفرين بر تو اي علي ! خداوند به واسطه ي تو بر فرشتگان مباهات مي كند » . ( 1 )

در اين هنگام آيه ي فوق نازل گرديد و به همين دليل آن شب تاريخي به نام « ليلة المبيت » ناميده شده است .

ابن عباس مي گويد : اين آيه هنگامي كه پيامبر از مشركان كناره گرفته بود و با ابوبكر به سوي غار مي رفت درباره ي علي ( عليه السلام ) كه در بستر پيامبر خوابيده بود ، نازل شد . « ابو جعفر اسكافي » مي گويد : ( همان گونه كه « ابن ابي الحديد » در شرح نهج البلاغه جلد 3 صفحه ي 270 ذكر كرده است ) جريان خوابيدن علي ( عليه السلام ) در بستر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به تواتر ثابت شده و غير از افراد سبك مغز و كساني كه مسلمان نيستند ، آن را انكار نمي كنند . در جلد دوم « الغدير » ذيل آيه ي مورد بحث ( صفحه ي 48 به بعد ) مي نويسد : « غزّالي » در كتاب « احياء العلوم » جلد سوم صفحه ي 238 ، « گنجي » در كتاب « كفاية الطالب » صفحه ي 114 ، « صفوري » در « نزهة المجالس » جلد دوم صفحه ي 209 ، « ابن صبّاغ مالكي » در كتاب « الفصول المهمة » صفحه ي 33 ، « سبط ابن جوزي حنفي » در « تذكرة الخواصّ » صفحه ي 21 ، « شبلنجي » در « نور الابصار » صفحه ي 86 ، احمد در « مسند » جلد يك صفحه ي 348 و « تاريخ طبري » جلد دوم صفحه ي 99 تا 101 ، « ابن هشام » در « سيرَة » جلد دوم صفحه ي 291 ، « حلبي » در « سيرهِ » خود و « تاريخ يعقوبي » جلد دوم صفحه ي 29 ، جريان « ليلة المبيت » را نقل كرده اند . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان / ج 2 / ص 535 .

2 . نمونه / ج 2 / ص 77 .


94


تفسير

فداكاري بزرگ در شب تاريخي هجرت

گرچه آيه ي فوق همان گونه كه در شأن نزول آن ذكر شد ، مربوط به ماجراي هجرت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و فداكاري علي ( عليه السلام ) و خوابيدن او در بستر آن حضرت نازل شده ، ولي همچون ساير آيات قرآن ، مفهوم و محتواي كلّي و عمومي دارد و در واقع نقطه ي مقابل چيزي است كه در آيات قبل در مورد منافقان وارد شده بود .

مي فرمايد : « از ميان مردم كساني هستند كه جان خود را در برابر خشنودي خدا مي فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است » ؛ ( و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد ) .

آن گروه ، مردمي خودخواه و خودپسند و لجوج و معاند بودند كه از راه نفاق در بين مردم آبرويي كسب مي كردند و در ظاهر خود را مؤمن و خيرخواه نشان مي دادند ، اما كردارشان پرده از روي گفتارشان بر مي داشت چرا كه جز فساد در زمين و نابود كردن حَرث و نَسل كار ديگري نداشتند .

ولي اين گروه تنها با خدا معامله مي كنند و هر چه دارند حتي جان خود را به او مي فروشند و جز رضا و خشنودي او خريدار چيزي نيستند و با فداكاري و ايثار آن هاست كه امر دين و دنيا اصلاح و حق ، زنده و پايدار مي شود و زندگي انسان گوارا و درخت اسلام بارور مي گردد .

مرحوم علامه طباطبايي ( قدس سره ) مي فرمايد : از آن جا كه اين آيه ي شريفه : ( و من الناس من يشري نفسه ) ، در مقابل آيه ي سابق ؛ ( و من الناس من يعجبك ) قرار گرفته ، فهميده مي شود كه وصف در اين جمله نيز در مقابل وصف آن جمله است ؛ يعني همان گونه كه مقصود از جمله ي ( و من الناس من يعجبك ) بيان اين نكته است كه در آن


95


زمان مردي وجود داشته كه به گناهان خود افتخار مي كرده و داراي عجب بوده و به ظاهر دم از اصلاح مي زده و در باطن منافق بوده و به هيچ چيز جز فساد و نابود كردن حرث و نسل نمي انديشيده ، همچنين از جمله ي ( و من الناس من يشري نفسه ) نيز فهميده مي شود كه در آن زمان مردي وجود داشته كه جز به اراده و رضايت خدا به چيزي نمي انديشيده و داراي هوا و هوس نبوده كه به واسطه ي او ، امر دين و دنيا اصلاح مي شده و حق احيا مي گرديده و زندگي انسان ها پاكيزه مي شده و درخت اسلام بارور مي گرديد .

با اين بيان تناسب ذيل آيه ي ( و الله رؤف بالعباد ) با صدر آيه به خوبي روشن مي گردد ؛ چون وجود چنين فردي در ميان انسان ها نوعي رأفت از ناحيه ي خداوند به بندگان است ؛ زيرا اگر چنين مرد فداكار و از خود گذشته و ايثارگري در بين مردم وجود نداشت و در مقابل افراد منافق و مفسد بر نمي خاست ، اركان دين منهدم مي شد و اجتماع اسلامي از بين مي رفت ، اما خداوند همواره آن باطل ها را به وسيله ي اين حق ها از بين برده و افساد دشمنانش را به وسيله ي اصلاح دوستان خود تدارك و جبران مي نمايد . چنان كه فرموده : ( و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله ) . ( 1 )

بنابراين فسادي كه در دين و دنيا عارض مي شود از ناحيه ي عده اي از افراد است كه جز خودپرستي هواي ديگري بر سر ندارند و اين فساد و شكافي كه اينان در دين به وجود مي آورند ، جز با صلاح و اصلاح آن دسته ي ديگر كه جان خود را به خداوند سبحان فروخته و در دل خود جز به پروردگار خود نمي انديشند و اين معامله ي سودمند را خداوند در آيه ي شريفه ي ( ان الله اشتري من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بانّ لهم الجنّة ) ( 2 ) ذكر نموده است . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج / 40 .

2 . توبه / 111 .

3 . الميزان / ج 2 / ص 98 .


96


نكته ها

1 . تسليم بودن حضرت علي ( عليه السلام )

ايثارگري حضرت علي ( عليه السلام ) در شبي كه به جاي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در بستر خوابيد ، نهايت تسليم بودن ايشان را در برابر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي رساند ؛ زيرا وقتي پيامبر جريان هجرت خود را بيان كرد ، حضرت علي ( عليه السلام ) گفت : « الان طاب لي الموت » و خطيب خوارزمي كه يكي از مشاهير اهل سنت است در كتاب مناقب آورده كه : جبرئيل بر پيامبر نازل شد در حالي كه بسيار خوشحال و شادمان بود . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پرسيد : تو را امروز بسيار شادمان مي بينم . جبرئيل گفت : « و كيف لا اكون كذلك و قد قرّت عيني بما أكرم الله و أخاك و وصيك و ابن عملك . . . باهي الله سبحانه و تعالي بعبادته البارحة ملئكته و حملة عرشه » . ( 1 )

2 . مصداق آيه ي شريفه

كشته شدگان در راه امر به معروف و نهي از منكر از مصاديق آيه ي شريفه ي ( و من الناس من يشري ) هستند . قال علي ( عليه السلام ) : « ان المراد بالاية الرجل الذي يقتل علي الامر بالمعروف و النهي من منكر » . ( 2 )

3 . جان دادن در راه خدا

حضرت علي ( عليه السلام ) كه در ليلة المبيت به جاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي خوابد ، سزاوار است به جاي پيامبر هم به محراب و به منبر رود و جز او كسي لايق نيست پاي بر مهر نبوت نهد و چون به منبر صاحب نبوت رسد منبر به او بنازد و محراب به او ببالد . اگر عبادت كرد « للّه » و اگر نان داد و اطعام كرد « لوجه الله » و اگر جان داد « ابتغاء مرضات الله » . ( 3 )

4 . فضيلت حضرت علي ( عليه السلام )

اين آيه يكي از بزرگ ترين فضايل حضرت علي ( عليه السلام ) است كه در اكثر كتاب هاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منهج الصادقين / ج 1 / ص 448 .

2 . مجمع البيان / ج 2 / ص 535 .

3 . ابوالفتوح رازي / ج 1 / ص 343 .


97


اسلامي آمده و به قدري چشمگير است كه معاويه دشمن سرسخت خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چنان از اين فضيلت ناراحت شده بود كه « سمرة بن جندب » را با 400 هزار درهم تطميع كرد كه آن را در باره ي « عبدالرحمن بن ملجم » با حديث مجعولي معرفي كند و آن منافق جنايت پيشه نيز چنين كرد ، ولي همان گونه كه انتظار مي رفت حتي يك نفر آن حديث مجعول را از او نپذيرفت . ( 1 )

5 . خداوند خريدار جان انسان

در اين آيه ي شريفه فروشنده ، انسان و خريدار ، خداوند و متاع ، جان و بهاي معامله ، خشنودي پروردگار ذكر شده و با آيات ديگري كه تجارت مردم را با خداوند ذكر مي كند فرق بسيار دارد ؛ بهاي معامله در آن ها بهشت و نجات از دوزخ است ، ولي اين دسته در برابر جانبازي خود نه نظر به بهشت دارند و نه ترسي از دوزخ ( اگر چه هر دو مهم است ) ، بلكه تمام توجه آنان جلب خشنودي پروردگار است و شايد به همين جهت است كه آيه ي شريفه با كلمه ي من تبعيضيه ( و من الناس ) شروع مي شود ؛ يعني تنها بعضي از مردمند كه قادر به اين كار فوق العاده هستند . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نمونه / ج 2 / ص 49 .

2 . همان .


98


ــــــــ 13 ــــــــ

جنگ در ماه هاي حرام

( يَسْـَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَال فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرُم بِهِي وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِي مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَـتِلُونَكُمْ حَتَّي يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَـعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِي فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُوْلَـلـِكَ حَبِطَتْ أَعْمَــلُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَأُوْلَـلـِكَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَــلِدُونَ ) ( 1 )

ترجمه

از تو ، در باره ي جنگ كردن در ماه حرام ، سؤال مي كنند ؛ بگو : « جنگ در آن ، ( گناهي ) بزرگ است ؛ ولي جلوگيري از راه خدا ( و گرايش مردم به آيين حق ) و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك مسجد الحرام و اخراج ساكنان آن ، نزد خداوند مهم تر از آن است و ايجاد فتنه ( و محيط نامساعد ، كه مردم را به كفر ، تشويق و از ايمان باز مي دارد ) حتّي از قتل بالاتر است و مشركان ، پيوسته با شما مي جنگند ، تا اگر بتوانند شما را از آيينتان برگردانند ؛ ولي كسي كه از آيينش برگردد ، در حال كفر بميرد ، تمام اعمال نيك ( گذشته ي ) او ، در دنيا و آخرت ، بر باد مي رود ؛ و آنان اهل دوزخند ؛ و هميشه در آن خواهند بود .

شأن نزول

گفته اند : اين آيه در مورد « سرّيه ي عبد الله بن جَحْش » نازل شده است .

جريان چنين بود كه : پيش از جنگ بدر پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) « عبدالله بن جحش » را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره / 217 .


99


طلبيد و نامه اي به او داد و هشت نفر از مهاجرين را همراه وي نمود ، به او فرمان داد پس از آن كه دو روز راه پيمود ، نامه را بگشايد و طبق آن عمل كند ، او پس از دو روز طيّ طريق ، نامه را گشود و چنين يافت : « پس از آن كه نامه را باز كردي تا « نخله » ( زميني كه بين مكه و طائف است ) پيش برو و در آن جا وضع قريش را زير نظر بگير و جريان را به ما گزارش بده » .

عبدالله جريان را براي همراهانش نقل نمود و اضافه كرد : پيامبر مرا از مجبور ساختن شما در اين راه منع كرده است ، بنابراين هر كس آماده ي شهادت است با من بيايد و ديگران باز گردند . همه با او حركت كردند ، هنگامي كه به « نخله » رسيدند به قافله اي از قريش برخورد كردند كه « عمرو بن حضرمي » در آن بود ، چون روز آخر رجب ( يكي از ماه هاي حرام ) بود در مورد حمله به آن ها به مشورت پرداختند .

بعضي گفتند : اگر امروز هم از آن ها دست برداريم وارد محيط حرم خواهند شد و ديگر نمي توان متعرض آن ها شد ، سرانجام شجاعانه به آن ها حمله كردند ، « عمرو بن حضرمي » را كشتند و قافله را با دو نفر نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آوردند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به آنان فرمود : من به شما دستور نداده بودم كه در ماه هاي حرام نبرد كنيد و دخالتي در غنايم و اسيران نكرد ، مجاهدان ناراحت شدند و مسلمانان به سرزنش آنان پرداختند ، مشركان نيز زبان به طعن گشودند كه محمد ، جنگ و خونريزي و اسارت را در ماه هاي حرام ، حلال شمرده است . در اين هنگام آيه ي اوّل نازل شد ، پس از آن كه اين آيه نازل شد ، « عبدالله بن جحش » و همراهانش اظهار كردند كه در اين راه براي درك ثواب جهاد ، كوشش كرده اند و از پيامبر پرسيدند كه آيا اجر مجاهدان را دارند يا نه ؟ كه آيه ي ( ان الذين ءامنوا و الذين هاجروا . . . ) نازل گرديد . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مجمع البيان / ج 2 / ص 551 ؛ نمونه / ج 2 / ص 110 ؛ روح المعاني / ج 2 / ص 107 .


100


تفسير

جنگ در ماه هاي حرام

همان گونه كه از شأن نزول بر مي آيد و لحن آيه نيز اجمالا به آن گواهي مي دهد ، آيه ي نخست در صدد پاسخ گويي به پاره اي از سؤالات در باره ي جهاد و استثناهاي آن است . مي فرمايد : « از تو در باره ي جنگ كردن در ماه هاي حرام سؤال مي كنند ، به آن ها بگو : جنگ در آن ( گناه ) بزرگي است » و به اين ترتيب سنتي را كه از زمان هاي قديم و اعصار انبياي پيشين در ميان عرب در مورد تحريم پيكار در ماه هاي حرام ( رجب ، ذي القعده ، ذي الحجه و محرم ) وجود داشته با قاطعيت امضا مي كند .

سپس مي فرمايد : چنين نيست كه اين قانون ، استثنايي نداشته باشد . نبايد اجازه داد گروهي فاسد و مفسد زير چتر اين قانون هر ظلم و فساد و گناهي را مرتكب شوند ؛ درست است كه جهاد در ماه حرام ، مهم است « ولي جلوگيري از راه خدا و كفر ورزيدن نسبت به او و هتك احترام مسجد الحرام و خارج كردن و تبعيد نمودن ساكنان آن ، نزد خداوند از آن مهم تر است » .

سپس مي افزايد : « ايجاد فتنه ( و منحرف ساختن مردم از دين خدا ) از قتل هم بالاتر است » ؛ چرا كه آن ، جنايتي است بر جسم انسان و اين جنايتي است بر جان و روح و ايمان انسان و بعد چنين ادامه مي دهد كه مسلمانان نبايد تحت تأثير تبليغات انحرافي مشركان قرار گيرند ؛ زيرا « آن ها دائماً با شما مي جنگند تا اگر بتوانند شما را از دينتان بازگردانند » ( و در واقع به كمتر از اين قانع نيستند ) .

بنابراين محكم در برابر آنان بايستيد و به وسوسه هاي آن ها در زمينه ي ماه حرام و غير آن اعتنا نكنيد و بعد به مسلمانان در زمينه ي بازگشت از دين خدا هشدار جدّي داده ، مي گويد : « هر كس از شما مرتد شود و از دينش برگردد و در حال كفر بميرد ، تمام اعمال نيك او در دنيا و آخرت بر باد مي رود و آن ها اهل دوزخ اند و جاودانه در آن مي مانند » . چه


| شناسه مطلب: 76320