بخش 11
آیه چهلم : سوره ی فتح آیه چهل و یکم : بیعت شجره آیه چهل و دوم : سیمای پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله ) آیه چهل و سوم : رعایت ادب در محضر پیامبر اکرم ( صلّی الله علیه وآله )
|
251 |
|
توحيد با وسوسه هاي شيطان است كه سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصميم داشت او را در اين ميدان « جهاد اكبر » گرفتار سستي و ترديد كند ، اما هر زمان ابراهيم قهرمان او را با سنگ از خود دور ساخت ، محتواي اين مراسم روشن تر مي شود .
مفهوم اين مراسم اين است كه همه ي شما نيز در طول عمر در ميدان جهاد اكبر با وسوسه هاي شياطين رو به رو هستيد و تا آن ها را سنگ سار نكنيد و از خود نرانيد ، پيروز نخواهيد شد .
اگر انتظار داريد كه خداوند بزرگ همان گونه كه سلام بر ابراهيم فرستاده و مكتب و ياد او را جاودان نموده به شما نظر لطف و مرحمتي كند بايد خطّ او را تداوم بخشيد .
يا هنگامي كه به « صفا » و « مروه » مي آييم و مي بينيم گروه گروه مردم از اين كوه كوچك به آن كوه كوچك تر مي روند و از آن جا به اين جا بازمي گردند و بي آن كه چيزي به دست آورده باشند اين عمل را تكرار مي كنند ، گاه مي دوند و گاه راه مي روند ، مسلماً تعجب مي كنيم كه اين ديگر چه كاري است و چه مفهومي مي تواند داشته باشد ؟ !
اما هنگامي كه به عقب بر مي گرديم و داستان سعي و تلاش آن زن باايمان « هاجر » را براي نجات جان فرزند شيرخوارش اسماعيل در آن بيابان خشك و سوزان به خاطر مي آوريم كه چگونه بعد از اين سعي و تلاش خداوند او را به مقصدش رسانيد و چشمه ي زمزم از زير پاي نوزادش جوشيدن گرفت ، ناگهان چرخ زمان به عقب بر مي گردد ، پرده ها كنار مي رود و خود را در آن لحظه در كنار « هاجر » مي بينيم و با او در سعي و تلاشش همگام مي شويم كه در راه خدا بي سعي و تلاش كسي به جايي نمي رسد !
به آساني مي توان از آن چه گفتيم نتيجه گرفت كه « حج » را بايد با اين رموز تعليم داد و خاطرات ابراهيم و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشيد ، تا هم فلسفه ي آن درك شود و هم اثرات عميق اخلاقي حج در نفوس حجاج پرتوافكن گردد ، كه بدون آن آثار ، قشري بيش نيست . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 19 / ص 126 .
|
252 |
|
ــــــــ 40 ــــــــ
سوره ي فتح
( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ * إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَمنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُو عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَ طًا مُّسْتَقِيمًا * وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا * هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُواْ إِيمَـنًا مَّعَ إِيمَـنِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا * لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَـتِ جَنَّـت تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّـَاتِهِمْ وَكَانَ ذَ لِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا * وَيُعَذِّبَ الْمُنَـفِقِينَ وَالْمُنَـفِقَـتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَـتِ الظَّـآنِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَآلـِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَآءَتْ مَصِيرًا * وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ) ( 1 )
ترجمه
به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر
ما براي تو پيروزي آشكاري فراهم ساختيم ، ( 1 ) تا خداوند گناهان گذشته و آينده اي را كه به تو نسبت مي دادند ، ببخشد ( و حقّانيّت تو را ثابت نموده ) و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد ، ( 2 ) و پيروزي شكست ناپذيري نصيب تو كند . ( 3 ) او كسي است كه آرامش را در دل هاي مؤمنان نازل كرد تا ايماني بر ايمانشان بيفزايند ؛ لشكريان آسمان ها و زمين از آنِ خداست و خداوند دانا و حكيم است . ( 4 ) هدف ( ديگر از آن فتح مبين ) اين بود كه مردان و زنان باايمان را در باغ هايي ( از بهشت ) وارد كند كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح / 1 ـ 7 .
|
253 |
|
نهرها از زير درختانش جاري است ، در حالي كه جاودانه در آن مي مانند و گناهانشان را مي بخشد و اين نزد خداوند رستگاري بزرگي است . ( 5 ) و ( نيز ) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مي برند مجازات كند ؛ ( آري ) حوادث ناگواري ( كه براي مؤمنان انتظار مي كشند ) تنها بر خودشان نازل مي شود . خداوند بر آنان غضب كرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را براي آنان آماده كرده و چه بد سرانجامي است ! ( 6 ) لشكريان آسمان ها و زمين تنها از آنِ خداست ؛
و خداوند ، شكست ناپذير و حكيم است . ( 7 )
تفسير
الف . قرآن كريم در اين آيات در يك محور سخن مي گويد و آن هدف از فتح مبين كه عبارت از آمرزش گناهاني است كه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت مي دادند . اتمام نعمت نصرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، نزول آرامش بر مؤمنان ، ورود آنان به بهشت جاودان و عذاب تبه كاران .
ب . در اين كه مقصود از « فتح » چيست ، وجوهي بيان شده است از جمله : فتح مكه ، صلح حديبيّه ، فتح روم ، فتح اسلام به وسيله ي دليل و برهان . مرحوم طبرسي مي فرمايد : ظاهراً همان وجه اوّل صحيح است ( 1 ) ، ليكن قرائني تأييد مي كند كه منظور از فتح ، صلح حديبيه است :
1 . جمله ي « فتحنا » به صورت فعل ماضي است ، نشان مي دهد كه اين امر به هنگام نزول آيات تحقق يافته بود ، در حالي كه چيزي جز صلح حديبيه در كار نبود . ( 2 )
2 . آيه ي 27 اين سوره كه تأكيد بر رؤياي صادقانه ي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كرده ، مي گويد : « مسلماً در آينده در نهايت امنيت وارد مسجد الحرام خواهيد شد و به انجام مناسك عمره مي پردازيد » شاهد گويايي است بر اين كه اين سوره و محتواي آن بعد از صلح حديبيه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان / ج 9 / ص 166 ؛ الميزان / ج 18 / ص 379 ؛ تفسير كبير / ج 28 / ص 77 ؛ مراغي/ ج 26 / ص 80 .
2 . روح المعاني / ج 26 / ص 83 ؛ تبيان / ج 9 / ص 313 .
|
254 |
|
قبل از فتح مكه بوده است . ( 1 )
3 . در روايات متعددي صلح حديبيه به عنوان فتح مبين معرفي شده است . ( 2 )
ج . در اين كه مقصود از مغفرتِ گناه گذشته و آينده ي پيامبر چيست ، وجوهي ذكر شده از جمله : 1 . خداوند گناهان متقدم امت تو را مورد آمرزش قرار داد و گناهان متأخر آنان را نيز به وسيله ي شفاعت تو آمرزيد كه مفاد برخي از روايات است . ممكن است از ظاهر تعبير « يغفر » كه به صورت فعل مضارع ناظر به روز قيامت است ، اين معنا را استفاده كرد .
2 . گناهاني كه مشركان به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از هجرت يا بعد از هجرت يا قبل از صلح حديبيه يا بعد از آن به او نسبت مي دادند مثل اين كه او جنگ طلب است همه را آمرزيد .
شاهد بر اين تفسير حديثي است كه از امام رضا ( عليه السلام ) نقل شده كه در پاسخ به سؤال مأمون از اين آيه فرمود : « هيچ كس نزد مشركان مكه گناهش سنگين تر از پيامبر نبود ؛ زيرا آن ها 330 بت مي پرستيدند ، هنگامي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آنان را دعوت به توحيد كرد ، آن ها گفتند : آيا او همه ي خدايان ما را تبديل به يك خدا كرده اين امر عجيبي است ، اين فقط يك دروغ بزرگ است ، اما هنگامي كه خداوند مكه را براي پيامبرش ( بعد از صلح حديبيه ) گشود ، خداوند فرمود : اي محمد ما فتح مبيني را براي تو فراهم كرديم تا گناهاني كه نزد مشركان عرب به خاطر دعوت به توحيد داشته و داري ببخشد . » ( 3 )
د . در اين آيه ي شريفه نصرت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) عزيز يعني كم نظير و يا بي نظير معرفي شده است ؛ چون مكه و طائف را خداوند متعال برايش فتح كرد و اسلام را در سرزمين جزيرة العرب گسترش داد و شرك را ريشه كن و يهود و نصارا و مجوس را برايش خاضع و تسليم نمود و خداي تعالي دين مردم را تكميل و نعمتش را تمام نمود و اسلام را برايشان ديني پسنديده كرد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روح المعاني / ج 26 / ص 86 .
2 . نمونه / ج 22 / ص 16 ؛ محاسن التأويل / ج 15 / ص 64 .
3 . نور الثقلين / ج 5 / ص 56 ؛ تبيان / ج 9 / ص 314 .
4 . الميزان / ج 18 / ص 386 .
|
255 |
|
هـ . ظاهراً مراد از « سكينه » ، آرامش و سكون نفس نسبت به عقايدي است كه به آن ايمان آورده است ، از اين رو علت نزول سكينه را اين دانسته كه : ( ليزدادوا ايماناً مع ايمانهم ) . ( 1 )
و . خداي سبحان با فتح مكه و يا فتح حديبيه كه آن نيز منتهي به فتح مكه شد ، شوكت و نيروي قريش را از آنان گرفت و در نتيجه گناهاني كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در نظر مشركين داشت ، پوشانيد و آن جناب را از شرّ قريش ايمني داد .
پس مراد از كلمه ي « ذنب » ، تبعات بد و آثار خطرناكي است كه دعوت آن جناب از ناحيه ي كفار و مشركين به بار مي آورد و اين آثار از نظر لغت ذنب است ، ذنبي كه در نظر كفار وي را در برابر آن مستحق عقوبت مي ساخت . اين معناي گناهان گذشته ي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) قبل از هجرت است ، اما گناهان آينده اش عبارت است از خون هايي كه بعد از هجرت از صناديد قريش ريخت و مغفرت خدا نسبت به گناهان آن جناب عبارت از پوشاندن آن ها و ابطال عقوبت هايي كه به دنبال دارد ، و آن به اين بود كه شوكت قريش را از آنان گرفت . ( 2 )
ز . مراد از جمله ي ( و يتمّ نعمته عليك ) مقدمه چيني و فراهم شدن زمينه براي تماميت كلمه ي توحيد است . منظور اين است كه خداوند زمينه را براي يك نصرت عزيز براي تو آماده مي كند و موانع آن را به وسيله ي مغفرت گناهان گذشته و آينده ي تو برطرف مي سازد .
هدايت آن جناب بعد از آمادگي زمينه براي پيشرفت او و هدايت به سوي صراط مستقيم است ؛ چون اين زمينه سازي سبب شد كه آن جناب بعد از مراجعت از حديبيه بتواند خيبر را فتح كند و سلطه ي دين را گسترش دهد و در آخر ، پيشرفتش به فتح مكه و طائف منتهي گردد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 18 / ص 387 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 92 ؛ جامع الاحكام / ج 16 / ص 264 ؛ تبيان / ج 9 / ص 315 .
2 . الميزان / ج 18 / ص 382 .
3 . الميزان / ج 18 / ص 386 ؛ تبيان / ج 9 / ص 315 .
|
256 |
|
ح . اگر در اين آيه ي شريفه مؤمنات را ضميمه ي مؤمنين كرد ، براي اين است كه كسي توهّم نكند بهشت و تكفير گناهان مخصوص مردان است ؛ چون سياق آيه سخن از جهاد است و جهاد و فتح به دست مردان انجام مي شود و در چنين مقامي اگر كلمه ي مؤمنات را نمي آورد ، جاي آن توهّم بود . ( 1 )
ط . مراد از « ظن سوء » همان است كه خيال مي كردند خدا نمي تواند رسول خود را ياري كند . ( 2 )
ي . منظور از جنود آسمان و زمين ، معناي وسيعي است كه هم شامل فرشتگان الهي و هم شامل لشكرياني همچون صاعقه ، زلزله ، طوفان ها ، سيلاب ها و امواج و نيروهاي نامرئي ديگري كه ما از آن آگاهي نداريم ، مي شود . ( 3 )
نكته ها
1 . انواع فتح
در قرآن كريم از سه نوع فتح سخن به ميان آمده است :
الف . فتح قريب : ( نصر من الله و فتح قريب ) . ( 4 )
ب . فتح مبين : ( انّا فتحنا لك فتحاً مبيناً ) . ( 5 )
ج . فتح مطلق : ( اذا جاء نصر الله و الفتح * و رأيت الناس يدخلون في دين الله أفواجاً ) . ( 6 )
2 . اضطراب پيش از صلح حديبيه
مؤمنان قبل از صلح حديبيه داراي شرايط بحراني و اضطراب روحي بودند ؛ زيرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 18 / ص 393 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 94 .
2 . الميزان / ج 18 / ص 394 ؛ مجمع البيان / ج 9 / ص 171 ؛ مراغي / ج 26 / ص 86 .
3 . نمونه / ج 22 / ص 36 ؛ تفسير مراغي / ج 26 / ص 87 .
4 . صف / 13 .
5 . فتح / 1 .
6 . نصر / 1 ـ 2 .
|
257 |
|
نزول آرامش ، زماني صادق است كه پيش از آن اضطراب و ناآرامي وجود داشته باشد . ( 1 )
3 . عامل آرامش روحي
توجه به اين كه نيروها و لشكريان آسمان و زمين تنها از آن خداوند است و توجه به قدرت و علم و حكمت پروردگار باعث آرامش قلب انسان است . ( 2 )
4 . درجات ايمان
ايمان داراي درجات و مراتب مختلفي است از اين رو انسان مؤمن هرگز نبايد در يك مرحله از ايمان متوقف گردد ، بلكه بايد سعي كند كه دائماً به درجات برتر ايمان دست يابد . در حديثي امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « انّ الايمان عشر درجات بمنزلة السلّم يصعد منه مرقاة بعد مرقاة » ؛ ايمان ده درجه دارد همچون نردبان كه پله پله از آن بالا مي روند . ( 3 )
5 . اشتراك زنان با مردان در فوز عظيم
جالب توجه اين كه در صحنه ي حديبيه ، غالباً مردان مسلمان بودند و در نقطه ي مقابل نيز مردان منافق و مشرك ، ولي در آيات فوق قرآن ، زنان و مردان را در آن فوز عظيم و اين عذاب اليم ، مشترك شمرده ، اين به دليل آن است كه مردان باايمان كه در ميدان نبرد حاضر مي شوند بدون پشتيباني زنان باايمان و مردان منافق بدون همكاري زنان منافق ، به اهداف خود نائل نمي شوند .
6 . خطر منافقان
تقدّم منافقين و منافقات قبل از مشركين و مشركات ، براي اين است كه خطر آن ها براي مسلمانان از خطر مشركين بيشتر است ( 4 ) ثانياً براي اين كه عذاب اهل نفاق سخت تر از عذاب اهل شرك است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . راهنما / ج 17 / ص 511 .
2 . نمونه / ج 22 / ص 30 .
3 . بحار / ج 69 / ص 165 .
4 . تفسير مراغي / ج 26 / ص 86 ؛ الميزان / ج 18 / ص 394 ؛ تفسير كبير / ج 28 / ص 83 .
|
258 |
|
7 . امكان لغزش مؤمنان
از ارتباط آيه ي ( ليزدادوا ايماناً مع ايمانهم ) با آيه ي ( و يكفر عنهم سيئاتهم ) استفاده مي شود كه ممكن است مؤمناني كه در درجات بالايي از ايمان هستند ، گرفتار گناهان و لغزش هايي بشوند . ( 1 )
8 . توصيف خداوند
قابل توجه اين كه به هنگام ذكر مؤمنان ، خداوند توصيف شده به « علم و حكمت » كه مناسب مقام رحمت است ، ولي در مورد منافقان و مشركان توصيف شده به « قدرت و حكمت » كه مناسب مقام عذاب است . ( 2 )
9 . سرّ تكرار
آيه ي شريفه ي ( و للّه جنود السموات و الأرض ) بار ديگر تكرار شده است با اين كه در آيه ي چهارم نيز آمده بود . دليل اين تكرار اين است كه بار اوّل متّصل به ذكر مؤمنين بود ؛ يعني خداوند سپاهياني دارد كه قادرند شما مؤمنين را ياري كنند و در تكرار دوم متّصل به ذكر كافرين است ؛ يعني خداوند سپاهياني دارد كه قادرند از شما كافرين انتقام گيرند . ( 3 )
10 . نيروهاي هستي مسخّر خداوند
نيروها و قواي آسمان ها و زمين ملك خداوند و در خدمت تحقق اراده ي اوست . « لام » در « للّه » مفيد اختصاص و ملكيت است و مي رساند كه نيروهاي هستي مسخّر خداوند و در خدمت تحقّق اهداف او هستند . ( 4 )
11 . مغفرت منحصر به خداوند
« فتح » را با صيغه ي متكلم مع الغير آورده چون با وسايطي انجام مي شود ، ولي « يغفر » را به خود نسبت داده چون متولي امر آمرزش ذات پروردگار است . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . راهنما / ج 18 / ص 516 .
2 . نمونه / ج 22 / ص 35 .
3 . مجمع البيان / ج 9 / ص 171 ؛ تفسير مراغي / ج 26 / ص 87 ؛ تفسير كبير / ج 28 / ص 84 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 95 .
4 . راهنما / ج 18 / ص 522 .
5 . روح المعاني / ج 26 / ص 91 .
|
259 |
|
ــــــــ 41 ــــــــ
بيعت شجره
( لَّيْسَ عَلَي الاَْعْمَي حَرَجٌ وَلاَ عَلَي الاَْعْرَجِ حَرَجٌ وَلاَ عَلَي الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُو يُدْخِلْهُ جَنَّـت تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَـرُ وَمَن يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا * لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَـبَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا * وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا * وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَـذِهِي وَ كَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ ءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَ طًا مُّسْتَقِيمًا * وَأُخْرَي لَمْ تَقْدِرُواْ عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَي كُلِّ شَيْء قَدِيرًا * وَلَوْ قَـتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ الاَْدْبَـرَ ثُمَّ لاَ يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا * سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً * وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُم بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنم بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا * هُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُو وَ لَوْلاَ رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَآءٌ مُّؤْمِنَـتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَـُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةُم بِغَيْرِ عِلْم لِّيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِي مَن يَشَآءُ لَوْ تَزَيَّلُواْ لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَـهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُو عَلَي رَسُولِهِي وَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَي وَكَانُواْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمًا ) ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح / 17 ـ 26 .
|
260 |
|
ترجمه
بر نابينا و لنگ و بيمار گناهي نيست ( اگر در ميدان جنگ شركت نكنند ) و هر كس خدا و رسولش را اطاعت نمايد ، او را در باغ هايي ( از بهشت ) وارد مي كند كه نهرها از زير ( درختانش ) جاري است و آن كس كه سرپيچي كند ، او را به عذاب دردناكي گرفتار مي سازد ! ( 17 ) خداوند از مؤمنان ـ هنگامي كه در زير آن درخت با تو بيعت كردند ـ راضي و خشنود شد ؛ خدا آن چه را در درون دل هايشان ( از ايمان و صداقت ) نهفته بود مي دانست ؛ از اين رو آرامش را بر دل هايشان نازل كرد و پيروزي نزديكي به عنوان پاداش نصيب آن ها فرمود ( 18 ) و ( همچنين ) غنايم بسياري كه آن را به دست مي آوريد و خداوند شكست ناپذير و حكيم است . ( 19 ) خداوند غنايم فراواني به شما وعده داده بود كه آن ها را به دست مي آوريد ، ولي اين يكي را زودتر براي شما فراهم ساخت و دست تعدّي مردم [ = دشمنان ] را از شما بازداشت تا نشانه اي براي مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدايت كند ( 20 ) و نيز غنايم و فتوحات ديگري ( نصيبتان مي كند ) كه شما توانايي آن را نداريد ، ولي قدرت خدا به آن احاطه دارد و خداوند بر همه چيز تواناست ( 21 ) و اگر كافران ( در سرزمين حديبيّه ) با شما پيكار مي كردند به زودي فرار مي كردند ، سپس وليّ و ياوري نمي يافتند . ( 22 ) اين سنّت الهي است كه در گذشته نيز بوده است و هرگز براي سنت الهي تغيير و تبديلي نخواهي يافت . ( 23 ) او كسي است كه دست آن ها را از شما و دست شما را از آنان در دل مكه كوتاه كرد ، بعد از آن كه شما را بر آن ها پيروز ساخت و خداوند به آن چه انجام مي دهيد ، بيناست . ( 24 ) آن ها كساني هستند كه كافر شدند و شما را از ( زيارت ) مسجد الحرام و رسيدن قرباني هايتان به قربانگاه بازداشتند ؛ و هرگاه مردان و زنان باايماني در اين ميان بدون آگاهي شما ، زير دست و پا ، از بين نمي رفتند كه از اين راه عيب و عاري ناآگاهانه به شما مي رسيد ، ( خداوند هرگز مانع اين جنگ نمي شد ) . هدف اين بود كه خدا هر كس را مي خواهد در رحمت خود وارد كند ؛ و اگر مؤمنان و كفار ( در مكه ) از هم جدا مي شدند ، كافران را عذاب دردناكي مي كرديم ! ( 25 )
|
261 |
|
( به خاطر بياوريد ) هنگامي را كه كافران در دل هاي خود خشم و نخوت جاهليّت داشتند ؛ و ( در مقابل ، ) خداوند آرامش و سكينه ي خود را بر فرستاده ي خويش و بر مؤمنان نازل فرمود و آن ها را به حقيقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر كس شايسته تر و اهل آن بودند ؛ و خداوند به همه چيز داناست . ( 26 )
معناي واژه ها
1 . أعرج : لنگ . 2 . أثابهم : آن ها را پاداش داد . 3 . لولّوا الادبار : پشت كرده فرار كردند . 4 . هَدْي : قرباني . 5 . معكوفاً - عكوف : ملازمت . 6 . معرّة : عيب .
7 . تزيّلوا : جدا مي شدند . 8 . حميّة : تعصّب . 9 . محلّقين : سر تراشيده .
10 . مقصّرين : موهاي سر را كوتاه كرده ايد .
تفسير
الف . قرآن كريم در اين آيات در چند محور سخن مي گويد :
عدم لزوم جنگ بر معذوران ، اظهار رضايت از بيعت كنندگان با پيامبر و نزول آرامش بر آنان و نويد به فتح قريب و به دست آوردن غنايم ، تسلط مسلمانان بر مشركان در مكه ، سرزنش كفار به دليل تعصب جاهلي ، تحقق وعده ي الهي در باره ي ورود پيامبر به مسجدالحرام .
ب . منظور از غنايم بسيار در آيه ي 20 تمام غنايمي است كه خدا در كوتاه مدت و بلند مدت نصيب مسلمانان كرد و آن كه زودتر محقق شد همان غنايم خيبر است . لطف ديگر خدا اين بود كه در دل دشمنان رعب انداخت و مانع از هر گونه حمله ي آنان شد ؛ چون دو قبيله ي اسد و غطفان تصميم داشتند بعد از مراجعت از خيبر به آن ها حمله كنند ، تمام اين فتوحات براي اين بود كه تو علامت و نشانه اي باشي تا مؤمنان را به حق دعوت كني و بفهماني خداوند در وعده هايش صادق است ، سپس بشارت ديگري را در مورد غنايم و
|
262 |
|
فتوحات به مسلمين مي دهد ؛ غنايم و فتوحاتي كه قدرت بر آن نداريد و هرگز احتمال تحقق آن را نمي دهيد ، اما چون خداوند احاطه و قدرت دارد ، آن را نصيب شما مي كند . ( 1 )
ج . آيه ي 22 و 23 اشاره به صلح حديبيه دارد كه اگر هم پيكاري رخ مي داد باز غلبه با مؤمنان بود و كفار فرار مي كردند و اين سنت خداست كه تا وقتي مؤمنان در ايمانشان صادق و خالص باشند بر دشمنان خود غلبه يابند . در آيه ي 24 مي فرمايد : خداوند كسي است كه در دل مكه دست آن ها را از شما و دست شما را از آن ها كوتاه كرد ، بعد از آن كه شما را بر آن ها پيروز گردانيد . حديبيه محلي است در بطن مكه و آن قدر به آن اتصال دارد كه بعضي گفته اند از حدود حرم است .
در آيه ي 25 مي فرمايد : آن ها كساني هستند كه كافر شدند و شما را از زيارت مسجد الحرام باز داشته و مانع رسيدن قرباني هاي شما به قربانگاه شدند و جهت اين كه خداوند مانع از اين جنگ شد ، اين بود كه در ميان مشركان مكه گروهي مسلمان بودند ، در صورت وقوع جنگ آنان بدون جهت كشته مي شدند و براي شما عيب بود . آن وقت مشركان زبان باز مي كردند كه مسلمانان به هم مسلك هاي خود هم رحم نمي كنند . پس خداوند دست شما را از قتال با آن ها كوتاه كرد تا مؤمنان را داخل در رحمت خود كند ، البته اگر مؤمنان در مكه از مشركان جدا زندگي مي كردند ، آن وقت ما كفار و مشركان را عذاب دردناكي مي كرديم .
در آيه ي 26 مي فرمايد : به خاطر بياوريد هنگامي را كه كافران دل هاي خود را به خاطر كفرشان پر از خشم كردند و به همين خاطر شما را از خانه ي خدا جلوگيري كردند ، اما اگر آن ها چنين خشمي را در دل خود راه دادند ، در عوض خداوند هم سكينه و آرامش را بر پيامبر و مؤمنان نازل كرد تا خشم كفار آن ها را سست نكند و نيز روح تقوا را همراه آنان ساخت تا طبق خشنودي خدا عمل كنند و تابع احساسات نشوند . اگر تقوا را همراه آنان ساخت به اين دليل بود كه آن ها به خاطر اعمال صالح نسبت به ديگران « احقّ » بودند و همين طور اهل آن بودند ؛ يعني هيچ كس جز مؤمنان اهليت و لياقت دريافت تقوا را نداشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جامع الاحكام / ج 16 / ص 278 ؛ مراغي / ج 26 / ص 103 ؛ محاسن التأويل / ج 15 / ص 86 .
|
263 |
|
د . مراد از كلمه ي « أخري » در اين آيه ي شريفه ، غنيمت هاي جنگ هوازن است ، البته وجوه ديگري نيز بر شمرده اند كه اين وجه مذكور از ميان همه ي وجوه ، نزديك تر به ذهن است . ( 1 )
هـ . قرآن كريم روي عدم درگيري در دل مكّه تكيه مي كند ، اين تعبير ممكن است اشاره به دو نكته باشد :
الف . مكّه كانون قدرت دشمن بود و قاعدتاً مي بايست از اين فرصت مناسب استفاده مي كردند و به مسلمانان حملهور مي شدند و وقتي كه آن ها را در زمين خودشان به چنگ آوردند نبايد به سادگي رها كنند ، اما خداوند قدرت آنان را گرفت .
ب . مكّه حرم امن خدا بود ، اگر درگيري و خونريزي در آن جا واقع مي شد ، از يك سو احترام حرم خدشه دار مي شد و از سوي ديگر عيب و عاري براي مسلمانان محسوب مي شد كه آن ها امنيت سنّتي اين سرزمين مقدّس را در هم شكسته اند . ( 2 )
و . تعبير به ( من يشاء ) به معناي كساني است كه شايستگي و لياقت دارند ؛ زيرا مشيت الهي هميشه از حكمت او سرچشمه مي گيرد و حكيم بدون دليل ، اراده اي نمي كند و بي حساب كاري انجام نمي دهد . ( 3 )
ز . مراد از ( كلمة التقوي ) ، همان كلمه ي توحيد است و بعيد نيست كه مراد از آن ، روح ايمان باشد كه همواره آدمي را امر به تقوا مي كند . ( 4 )
ح . « حميّت » در اصل از ماده ي « حمي » بر وزن « حمد » به معناي حرارتي است كه از آتش يا خورشيد يا بدن انسان و مانند آن به وجود مي آيد و به همين دليل به حالت تب « حمي » گفته مي شود و به حالت خشم و تعصب خشم آلود و نخوت نيز « حميت » مي گويند . اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 18 / ص 429 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 110 .
2 . الميزان / ج 18 / ص 429 ؛ نمونه / ج 22 / ص 90 .
3 . نمونه / ج 22 / ص 92 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 115 .
4 . الميزان / ج 18 / ص 432 ؛ مجمع البيان / ج 9 / ص 190 ؛ تفسير كبير / ج 28 / ص 103 ؛ تفسير مراغي / ج 26 / ص 111 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 118 .
|
264 |
|
حالتي است كه بر اثر جهل و كوتاهي فكر و انحطاط فرهنگي مخصوصاً در ميان اقوام جاهلي فراوان است و سرچشمه ي بسياري از جنگ ها و خونريزي ها مي شود . ( 1 )
ط . در رابطه با جمله ي ( ان شاء اللّه ) سه احتمال است :
الف . ممكن است اين جمله يك نوع تعليم به بندگان باشد كه به هنگام خبر دادن از آينده تكيه بر مشيّت و اراده ي الهي را فراموش نكنند و خود را در كارها ، مستقل و بي نياز از لطف او ندانند .
ب . ممكن است اشاره به شرايطي باشد كه خداوند براي موفقيت قرار داده و آن باقي ماندن بر خط توحيد و سكينه و تقوا است .
ج . ممكن است اشاره به افرادي باشد كه در اين فاصله مدت عمرشان پايان مي گيرد و موفق به انجام اين زيارت نمي شوند .
البته جمع ميان اين معاني كاملا ممكن است . ( 2 )
ي . جمله ي ( فعلم مالم تعلموا ) ( خداوند مطالبي را مي دانست كه شما نمي دانستيد ) ، اشاره به اسرار مهمّي است كه در صلح حديبيه نهفته بود و با گذشت زمان آشكار شد ، پايه هاي اسلام تقويت شد و آوازه ي اسلام در همه جا پيچيد و تهمت هاي جنگ طلبي و مانند آن برچيده شد و مسلمين توانستند با فراغت بال خيبر را فتح كنند و مبلّغان خود را به اطراف جزيره ي عربستان گسيل دارند . ( 3 )
ك . مراد از ( فتح قريب ) ، فتح حديبيه است ؛ چون اين فتح بود كه راه را براي داخل شدن مؤمنين به مسجدالحرام با كمال ايمني و آساني هموار كرد . اگر اين فتح نبود ، ممكن نبود بدون خونريزي و كشت و كشتار داخل مسجد الحرام شوند و ممكن نبود موفق به عمره شوند . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 22 / ص 96 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 116 .
2 . نمونه / ج 22 / ص 104 .
3 . نمونه / ج 22 / ص 105 .
4 . الميزان / ج 18 / ص 434 ؛ مجمع البيان / ج 9 / ص 191 ؛ تفسيركبير / ج 28 / ص 106 ؛ مراغي / ج 26 / ص 113 .
|
265 |
|
نكته ها
1 . پاداش معذورين
افراد معذور از شركت در جنگ و جهاد در صورت اطاعت از دستور خدا و پيامبر همانند مجاهدان از پاداش الهي در قيامت بهره مند مي شوند ؛ ( و من يطع الله و رسوله يدخله جنات ) . ( 1 )
2 . عدم استثناء در دفاع
معذور بودن نابينا و لنگ و بيماران سخت ، مخصوص جهاد است ، اما در مسأله ي دفاع هر كس به قدر توانايي خود بايد از كيان اسلام و وطن اسلامي و جان دفاع كند و هيچ استثنايي در اين زمينه وجود ندارد . ( 2 )
3 . پاداش بيعت كنندگان
خداوند به بيعت كنندگان با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هم پاداش مادي عنايت كرد ، هم پاداش معنوي ؛ ( فانزل السكينة عليهم . . . و مغانم كثيرة . . . ) . ( 3 )
4 . درمان حميّت
قرآن كريم در آيه ي 26 داروي دردِ حميّت را بيان كرده ، آن جا كه در نقطه ي مقابل حميّت ، از مؤمناني بحث مي كند كه داراي سكينه و روح تقوا هستند . بنابراين ، آن جا كه ايمان و سكينه و تقوا هست ، حميّت جاهليّت نيست و آن جا كه حميّت جاهليّت هست ، ايمان و سكينه و تقوا نيست . ( 4 )
5 . عامل بستن راه مسجدالحرام
تعصّب جاهلي و غرور مشركان مكه عامل بستن راه مسجد الحرام بر مؤمنان در حديبيه بود ؛ ( صدّوكم عن المسجد الحرام . . . اذ جعل الّذين كفروا في قلوبهم الحميّة ) . ( 5 )
6 . نقش كفر در تعصّب
تعبير « كفروا » مي رساند كه كفر در شكل گيري و شعلهوري تعصّب هاي جاهلي نقش اساسي دارد و به تعبير ديگر وصف كفر مشعر به علّيت است . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . راهنما / ج 18 / ص 551 .
2 . نمونه / ج 22 / ص 64 .
3 . همان / 556 .
4 . نمونه / ج 22 / ص 101 .
5 . راهنما / ج 18 / ص 575 .
6 . همان .
|
266 |
|
ــــــــ 42 ــــــــ
سيماي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و ياران او
( مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُو أَشِدَّآءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ تَرَلـهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَ نًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَ لِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَلـةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الاِْنجِيلِ كَزَرْع أَخْرَجَ شَطْـَهُو فَـَازَرَهُو فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَي عَلَي سُوقِهِي يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمَام ) ( 1 )
ترجمه
محمد ( ص ) فرستاده ي خداست ؛ و كساني كه با او هستند در برابر كفار ، سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند ؛ پيوسته آن ها را در حال ركوع و سجود مي بيني در حالي كه همواره فضل خدا و رضاي او را مي طلبند ؛ نشانه ي آن ها در صورتشان از اثر سجده نمايان است ؛ اين توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است ، همانند زراعتي كه جوانه هاي خود را خارج ساخته ، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاي خود ايستاده است و به قدري نمو و رشد كرده كه زارعان را به شگفتي وا مي دارد ؛ اين براي آن است كه كافران را به خشم آورد ! ( ولي ) كساني از آن ها را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند ، خداوند وعده ي آمرزش و اجر عظيمي داده است . ( 29 )
تفسير
الف . كريمه ي ( سيماهم في وجوههم من أثر السجود ) دو احتمال دارد :
الف . آن علامت در روز قيامت ظاهر مي شود . چنان كه فرمود : ( يوم تبيضّ وجوه ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح / 29 .
|
267 |
|
ب . آن علامت در دنيا است كه به دو صورت توجيه پذير است :
1 . مراد آن علامتي است كه به سبب كثرت سجود در پيشاني هايشان ظاهر مي شود .
2 . مراد از آن علامت ، زيبايي است كه خداوند متعال به سبب مناجات شبانه ، در روز برايشان آشكار مي كند و اين توجيه براي كسي كه تعقّل كند روشن است ؛ زيرا دو نفر كه در تمام شب يكي از آن ها مشغول به شراب و قمار و لعب و . . . است و ديگري كه مشغول به نماز ، قرائت قرآن و طلب علم و . . . است ، در روز بعد به چهره هايشان شناخته مي شوند . ( 1 )
ب . كلمه ي « مِنْ » در ( منهم ) تبعيض را مي رساند و از اين كلام استفاده مي شود كه مغفرت و اجر عظيم در حدوث و بقايش هم مشروط به ايمان است و هم مشروط به عمل صالح . بنابراين ، افراد ذيل ، مغفرت و اجر عظيم شامل حالشان نمي شود :
الف . كساني كه با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بودند و در باطن ايمان نداشته اند و مانند منافقين ايمانشان زباني بوده است .
ب . كساني كه با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بودند و در آغاز ايمان آوردند ، ولي بعداً به شرك و كفر گراييدند .
ج . افرادي كه به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ايمان آوردند و به سوي كفر و شرك هم برنگشتند ، ولي عمل صالح انجام ندادند . ( 2 )
نكته ها
1 . سيره ي مؤمنان
در آيه ي 29 بعد از جمله ي ( أشداء علي الكفار ) ، جمله ي ( رحماء بينهم ) بيان شده است تا كسي توهّم نكند كه شدّت و بي رحمي نسبت به كفّار ، باعث مي شود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مراغي / ج 26 / ص 116 ؛ تفسير كبير / ج 28 / ص 108 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 125 ؛ جامع الاحكام / ج 16 / ص 294 ؛ تبيان / ج 9 / ص 336 ؛ مراغي / ج 26 / ص 116 ؛ محاسن التأويل / ج 15 / ص 101 .
2 . الميزان / ج 18 / ص 448 .
|
268 |
|
مسلمانان به طور كلّي و حتّي نسبت به خودشان هم سنگدل شوند و اين دو جمله مجموعاً افاده مي كند كه سيره ي مؤمنان با كفار ، شدّت و با مؤمنين ، رحمت است . ( 1 )
2 . معناي همراهي با پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
جمله ي ( و الّذين معه ) مفهومش همنشين بودن و مصاحبت جسماني با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيست ؛ زيرا منافقين هم داراي چنين مصاحبتي بودند ، بلكه منظور از « معه » به طور قطع همراه بودن از نظر اصول ايمان و تقوا است . ( 2 )
3 . برخورداري از فضل الهي
صلابت با كافران و مهرورزي با مؤمنان و استمرار به عبادت ، زمينه ي برخورداري جامعه ي اسلامي از فضل و رضايت الهي است . ( 3 )
4 . تعبير به فضل
تعبير « فضل » نشان مي دهد كه آن ها به تقصير خود معترفند و اعمال خود را كمتر از آن مي دانند كه پاداش الهي براي آن بطلبند . ( 4 )
5 . استحكام جامعه ي اسلامي
جامعه ي اسلامي در عصر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) جامعه اي مستحكم و مستقل بوده است . استغلظ = استحكام ، استوي علي سوقه = استقلال . با توجه به اين كه ضمير « شطأه » و « آزره » به « زرع » راجع است ، روشن مي شود كه در مسير رشد و تكامل ، يك اصلي وجود دارد و يك فروعي كه در پرتو آن تغذيه مي شوند و بدون شك وجود پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و رهبري الهي همان اصل به شمار آمده و نقش اساسي در استحكام و استقلال جامعه دارد . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 18 / ص 446 ؛ جامع الاحكام / ج 16 / ص 293 ؛ محاسن التأويل / ج 15 / ص 100 .
2 . نمونه / ج 22 / ص 119 .
3 . راهنما / ج 18 / ص 590 .
4 . نمونه / ج 22 / ص 114 ؛ تفسير كبير / ج 28 / ص 107 .
5 . راهنما / ج 18 / ص 592 .
|
269 |
|
6 . تداوم ايمان و عمل صالح
اوصافي كه در آغاز آيه گفته شد ، ايمان و عمل صالح در آن جمع بود . بنابراين ، تكرار اين دو وصف در انتهاي آيه كه مي فرمايد : ( وعد اللّه الّذين ءامنوا و عملوا الصالحات ) ، اشاره به تداوم آن است ؛ يعني خداوند وعده ي مغفرت و اجر عظيم را تنها به آن گروه از ياران محمد ( صلّي الله عليه وآله ) داده كه در خطّ او باقي بمانند و ايمان و عمل صالح را تداوم بخشند . ( 1 )
7 . خشم كفار
آيه ي ( كزرع اخرج ) به اين نكته اشاره مي كند كه خداي تعالي در مؤمنان ، بركت قرار داده و روز به روز به عده و نيروي آنان اضافه مي شود . به همين جهت دنبال اين كلام فرمود : ( ليغيظ بهم الكفّار ) تا خداوند به وسيله ي آنان كفّار را به خشم آورد . ( 2 )
8 . اوصاف همراهان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
قرآن كريم در اين آيه ي شريفه ، پيامبر و همراهان مؤمن او را به صلابت در برابر كفار و رحمت در برابر مؤمنان مي ستايد ؛ ( محمد رسول الله و الّذين معه اشدّاء علي الكفار رحماء بينهم ) . در آيات ديگر اين حقيقت به طور جداگانه مطرح شده است :
الف . برخورد شديد پيامبر در برابر كفار ؛ ( يا أيّها النّبي جاهد الكفّار و المنافقين و اغلظ عليهم ) . ( 3 )
ب . برخورد با رحمت پيامبر در برابر مؤمنان ؛ ( فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك ) . ( 4 )
ج . برخورد شديد مؤمنان در برابر كفار و برخورد نرم در برابر مؤمنان ؛ ( اذلّة علي المؤمنين أعزّة علي الكافرين ) . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 22 / ص 118 .
2 . الميزان / ج 18 / ص 448 ؛ تفسير مراغي / ج 26 / ص 116 .
3 . توبه / 73 .
4 . آل عمران / 159 .
5 . مائده / 54 .
|
270 |
|
ــــــــ 43 ــــــــ
رعايت ادب در محضر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ * يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تُقَدِّمُواْ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِي وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَرْفَعُواْ أَصْوَ تَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلاَ تَجْهَرُواْ لَهُو بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْض أَن تَحْبَطَ أَعْمَــلُكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَ تَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَـلـِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَي لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَآءِ الْحُجُرَ تِ أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ * وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُواْ حَتَّي تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ) ( 1 )
ترجمه
به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر
اي كساني كه ايمان آورده ايد ! چيزي را بر خدا و رسولش مقدّم نشمريد ( و پيشي مگيريد ) و تقواي الهي پيشه كنيد كه خداوند شنوا و داناست . ( 1 ) اي كساني كه ايمان آورده ايد ! صداي خود را فراتر از صداي پيامبر نكنيد و در برابر او بلند سخن مگوييد ( و داد و فرياد نزنيد ) آن گونه كه بعضي از شما در برابر بعضي بلند صدا مي كنند ، مبادا اعمال شما نابود گردد ، در حالي كه نمي دانيد . ( 2 ) آن ها كه صداي خود را نزد رسول خدا كوتاه مي كنند همان كساني هستند كه خداوند دل هايشان را براي تقوا خالص نموده و براي آنان آمرزش و پاداش عظيمي است . ( 3 ) ( ولي ) كساني كه تو را از پشت حجره ها بلند صدا مي زنند ، بيشترشان نمي فهمند . ( 4 ) اگر آن ها صبر مي كردند تا خود به سراغشان آيي ، براي آنان بهتر بود ؛ و خداوند آمرزنده و رحيم است . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حجرات / 1 ـ 5 .
|
271 |
|
معناي واژه ها
1 . يغضّون : كوتاه مي كنند . 2 . ينادونك : تو را بلند صدا مي زنند .
تفسير
الف . قرآن كريم در اين آيات در چند محور سخن مي گويد :
پيشي نگرفتن در احكام بر فرمان خدا و پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، رعايت كردن ادب در محضر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ستايش از انسان هاي باادب و نكوهش از بي ادبان .
ب . منظور از بلند نكردن صدا اين است كه وقتي با آن حضرت صحبت مي كنيد ، صدايتان بلندتر از صداي آن حضرت نباشد چون دو عيب در اين عمل هست : يا منظور
شخصي كه صداي خود را بلند مي كند اين است كه توهيني به آن حضرت كرده باشد كه اين كفر است و يا منظوري ندارد و تنها شخص بي ادبي است كه رعايت مقام آن حضرت را نمي كند و اين خلاف دستور است ؛ چون مسلمانان دستور دارند آن حضرت را احترام و تعظيم كنند . ( 1 )
ج . در عبارت ( أن تحبط أعمالكم ) براي وضوح معناي آيه ي شريفه يكي از دو امر را بايد در تقدير گرفت : الف . « كراهة ان تحبط أعمالكم » . ب . « لئلا تحبط أعمالكم » . ( 2 )
د . از آن جا كه افرادي ناآگاهانه قبلا مرتكب چنين كاري شده بودند و با نزول اين دستور الهي طبعاً به وحشت مي افتادند ، قرآن به آن ها نيز نويد مي دهد كه اگر توبه كنند مشمول رحمت خداوند واقع مي شوند ، از اين رو در پايان آيه مي فرمايد : ( و اللّه غفور رحيم ) . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 18 / ص 458 ؛ مجمع البيان / ج 9 / ص 196 .
2 . مجمع البيان / ج 9 / ص 196 ؛ تفسير كبير / ج 28 / ص 114 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 135 ؛ جامع الاحكام / ج 16 / ص 306 ؛ محاسن التأويل / ج 15 / ص 109 .
3 . نمونه / ج 22 / ص 142 ؛ مجمع البيان / ج 9 / ص 198 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 144 ؛ مراغي / ج 26 / ص 125 ؛ محاسن التأويل / ج 15 / ص 111 .
|
272 |
|
نكته ها
1 . مهرباني نسبت به مخاطب
تكرار جمله ي ( يا أيها الذين ءامنوا ) در آيه ي اوّل و دوم به خاطر شفقت و مهرباني نسبت به مخاطب است چنان كه لقمان ( عليه السلام ) به پسرش فرمود : ( يا بنيّ لاتشرك بالله ) . علاوه بر اين كسي توهم نكند كه مخاطب ثاني غير از مخاطب اوّل است . ( 1 )
2 . انواع تقدّم بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
قرآن موارد تقدّم را بيان نكرد تا شامل انواع پيش افتادن هاي عقيدتي ، علمي ، سياسي ، اقتصادي و غيره در گفتار و كردار گردد . ( 2 )
3 . نمونه هاي پيش افتادن
الف . در عيد قربان گروهي قبل از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرباني كردند ، به آنان گفته شد : ( لا تقدّموا بين يدي اللّه و رسوله ) . ( 3 )
ب . گروهي قبل از آن كه ماه رمضان ثابت شود ، روزه گرفتند . به آنان گفته شد : ( لا تقدّموا بين يدي الله و رسوله ) . ( 4 )
ج . بعضي از اصحاب پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) خواب و خوراك و آميزش با همسر را بر خود حرام كردند . حضرت ناراحت شده و به منبر رفتند و فرمودند : من غذا مي خورم ، مي خوابم ، با همسرم زندگي مي كنم و راه و روش من اين است ، پس هر كس از اين راه پيروي نكند ، از من نيست ؛ « فمن رغب عن سنّتي فليس منّي » . ( 5 )
د . با اين كه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) ازدواج موقت را قانوني اعلام فرمودند ، خليفه ي دوم گفت : من آن را حرام كردم . اين يك نوع پيش افتادن از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است كه در اين آيه از آن نهي شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير كبير / ج 28 / ص 112 .
2 . محاسن التأويل / ج 15 / ص 106 .
3 . كشاف / ج 4 / ص 350 ؛ محاسن التأويل / ج 15 / ص 108 .
4 . روح المعاني / ج 26 / ص 134 .
5 . وسائل الشيعه / ج 23 / ص 244 .
|
273 |
|
هـ . در سال هشتم هجري كه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) با مردم براي فتح مكه از مدينه حركت كردند ، بعضي از مسلمانان در اين سفر روزه ي خود را افطار نكردند ( با اين كه مي دانستند مسافر روزه ندارد و مي ديدند كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) افطار كرده است ) . اين ها كساني هستند كه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پيشي مي گيرند ؛ ( لا تقدّموا بين يدي الله و رسوله ) .
4 . احترام به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
در آيه ي نخست ، از پيشي گرفتن بر رسول خدا در عمل نهي شد و در آيه ي دوم ، شيوه ي گفت و گو با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را بيان مي كند و مي فرمايد : احترام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را حفظ كنيد . در آيه ي 63 سوره ي نور نيز سفارش شده كه نام پيامبر را مانند نام هاي خودتان نبريد ، بلكه با عنوان و مؤدبانه نام ببريد .
5 . اهميت مغفرت
تعبير « مغفرة » به صورت نكره براي تعظيم و اهميّت است ؛ يعني خداوند آمرزش كامل و بزرگ نصيبشان مي كند و بعد از پاك شدن از گناه اجر عظيم به آن ها عنايت مي فرمايد ؛ زيرا نخست شست و شوي از گناه مطرح است ، سپس بهره مندي از پاداش عظيم الهي . ( 1 )
6 . رأفت پيامبر اكرم
اگر در اين آيات شريفه خداوند سبحان ، مؤمنين را امر به احترام نبي الله ( صلّي الله عليه وآله ) مي كند ، از طرف ديگر پيامبرش را نيز امر به رأفت و رحمت مي كند همان گونه كه فرمود : ( واخفض جناحك للمؤمنين ) و ( و اصبر نفسك مع الّذين يدعون ربّهم ) و ( و لا تكن كصاحب الحوت ) و امثال اين آيات شريفه .
چنين اوامري براي آن است كه اطاعت از آن حضرت مانند اطاعت از جبّاران و زورگويان نيست كه بندگان آزاد را به قهر و غلبه ، مطيع و بنده ي خود مي كنند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 22 / ص 140 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 138 .
2 . تفسير كبير / ج 28 / ص 114 .
|
274 |
|
7 . ملاك حكم
سرّ اين كه در اين آيه از پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) تعبير به « رسول الله » كرد و در آيه ي قبلي تعبير به « نبيّ » ، اشاره اي است به ملاك حكم ؛ خواسته بفهماند شخص رسول بدان جهت كه رسول است هر قسم رفتاري كه با آن حضرت بشود با فرستنده ي او شده است ؛ اگر او را تعظيم و احترام كنند خدا را احترام كرده اند و مداومت بر اين سيره كاشف از اين است كه اين كساني كه چنين ادبي دارند ، تقوا خلق آنان شده و خدا دل هايشان را براي تقوا تمرين داده است . ( 1 )
8 . خير بودن صبر
صبر كردن براي ديدار پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و عدم مزاحمت براي او از چند جهت خير است : 1 . نشانه ي ادب است . 2 . تعظيم و احترام به مقام رسالت است . 3 . رعايت اين ادب آنان را به رحمت حق نزديك مي سازد ؛ ( و الله غفور رحيم ) . ( 2 )
9 . رعايت ادب در برابر دانشمندان
بعضي از مفسران آيات مورد بحث را توسعه داده ، گفته اند مراحل پايين تر مانند علما و دانشمندان و رهبران فكري و اخلاقي را نيز شامل مي شود ، مسلمانان موظفند در برابر آنان نيز آداب را رعايت كنند ، البته در برابر امامان معصوم ( عليهم السلام ) اين مسأله روشن تر است . ( 3 )
10 . اهميت حفظ عمل
حفظ عمل مهم تر از خود عمل است . اعمال ما گاهي از اوّل خراب است ، چون با قصد ريا و خودنمايي شروع مي شود ، گاهي در وسط كار به خاطر عجب و غرور از بين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 18 / ص 462 .
2 . الميزان / ج 18 / ص 463 ؛ روح المعاني / ج 26 / ص 143 .
3 . نمونه / ج 22 / ص 144 .
|
275 |
|
مي رود و گاهي در پايان كار به خاطر بعضي از اعمال حبط مي شود .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : براي هر ذكري درختي در بهشت كاشته مي شود ، شخصي گفت : پس بهشت ما درختان زيادي دارد ؟ ! حضرت فرمودند : بله ، لكن گاهي گناهان و اعمالي از شما سر مي زند كه آن درختان را مي سوزاند . سپس آن حضرت آيه ي فوق را تلاوت فرمودند . ( 1 )
11 . صداي بلند براي سخنراني
يكي از ياران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه بلند سخن مي گفت ، همين كه شنيد صداي بلند سبب نابودي تمام كردار او مي شود ، بسيار ناراحت شد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : صداي بلند تو براي خطابه و سخنراني بوده است و حساب تو از ديگران جداست . ( 2 )
12 . نمونه ي تباهي عمل
بي ادبي نسبت به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) سبب تباهي اعمال مي شود ؛ به دو نمونه اشاره مي كنيم :
الف . پيامبر عزيز اسلام در آستانه ي رحلت ، تقاضاي قلم و دواتي كرد و فرمود : مي خواهم براي شما چيزي بنويسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد ! خليفه ي دوم گفت : بيماري پيامبر شديد شده و سخنانش بي ارزش است ! شما قرآن داريد و نيازي به نوشتن نيست ! سر و صدا بلند شد . حضرت فرمود : برخيزيد و برويد ، نزد من نزاع نكنيد ! ( 3 )
مرحوم علامه سيد شرف الدين ( صاحب كتاب المراجعات ) مي فرمايد : گرچه قلم و كاغذ نياوردند و چيزي نوشته نشد ، ولي ما مي توانيم خطّ نانوشته را بخوانيم ؛ زيرا پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : هدف من نوشتن چيزي است كه هرگز گمراه نشويد ؛ ( لن تضلّوا ) با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بحار / ج 8 / ص 186 .
2 . مراغي / ج 26 / ص 122 .
3 . صحيح مسلم / ج 3 / ص 1259 .