بخش 12
آیه چهل و چهارم : دوستی نکردن با دشمنان خدا آیه چهل و پنجم : سیمای منافقان آیه چهل و ششم : بهره مندی از حلال خداوند
|
276 |
|
كمي دقّت خواهيم ديد كه اين كلمه را بارها در جاي ديگر در باره ي قرآن و اهل بيت بيان فرموده است كه من از ميان شما مي روم و دو چيز گرانبها را به جا مي گذارم و اگر به آن تمسّك كنيد ، هرگز گمراه نشويد و آن دو چيز گرانبها قرآن و اهل بيت من هستند .
پس چون بارها كلمه ي ( لن تضلّوا ) را در باره ي قرآن و اهل بيت به كار برده اند ، در اين جا نيز كه فرمود : براي شما چيزي مي خواهم بنويسم كه هرگز گمراه نشويد ، مراد آن حضرت ، تمسك به قرآن و اهل بيت است .
ب . همين كه امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) شهيد شد و خواستند او را در كنار قبر جدّش رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) دفن كنند ، عايشه جلوگيري كرد و اين امر باعث بلند شدن سر و صداي مردم شد . امام حسين ( عليه السلام ) با تلاوت آيه ي ( لا ترفعوا اصواتكم . . . ) مردم را ساكت كرد و فرمود : احترام پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) پس از مرگ حضرت نيز هم چون زمان حيات او لازم است .
13 . توبيخ و تشويق
هم خلافكار را توبيخ كنيم و هم درستكار را تشويق . در آيه ي قبل خلافكاراني كه در محضر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بلند صحبت مي كردند توبيخ شدند ، اين آيه و آيات بعد ، افراد مؤدب را تشويق مي كند ؛ ( انّ الّذين يغضّون . . . لهم مغفرة . . . ) . آري ، سرزنش و تشويق بايد در كنار هم باشد .
|
277 |
|
ــــــــ 44 ــــــــ
دوستي نكردن با دشمنان خدا
( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ * يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَآءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُواْ بِمَا جَآءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَـدًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَآءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَآ أَخْفَيْتُمْ وَمَآ أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ السَّبِيلِ * إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُواْ لَكُمْ أَعْدَآءً وَيَبْسُطُواْ إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ * لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلاَ أَوْلَـدُكُمْ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَ هِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُو إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءَ ؤُاْ مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَ وَةُ وَالْبَغْضَآءُ أَبَدًا حَتَّي تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُوإِلاَّ قَوْلَ إِبْرَ هِيمَ لاَِبِيهِ لاََسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَآ أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِن شَيْء رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ * رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ وَ اغْفِرْ لَنَا رَبَّنَآ إِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ * لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَالْيَوْمَ الاَْخِرَ وَمَن يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُو الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ) ( 1 )
ترجمه
به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر
اي كساني كه ايمان آورده ايد ! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد ! شما نسبت به آنان اظهار محبت مي كنيد ، در حالي كه آن ها به آن چه از حق براي شما آمده كافر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ممتحنه / 1 ـ 6 .
|
278 |
|
شده اند و رسول الله و شما را به خاطر ايمان به خداوندي كه پروردگار همه ي شماست از شهر و ديارتان بيرون مي رانند ؛ اگر شما براي جهاد در راه من و جلب خشنودي ام هجرت كرده ايد ؛ ( پيوند دوستي با آنان برقرار نسازيد . ) شما مخفيانه با آن ها رابطه ي دوستي برقرار مي كنيد در حالي كه من به آن چه پنهان يا آشكار مي سازيد از همه داناترم و هر كس از شما چنين كاري كند ، از راه راست گمراه شده است . ( 1 ) اگر آن ها بر شما مسلّط شوند ، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدي كردن نسبت به شما مي گشايند ، و دوست دارند شما به كفر باز گرديد . ( 2 ) هرگز بستگان و فرزندانتان روز قيامت سودي به حالتان نخواهند داشت ؛ ميان شما جدايي مي افكند و خداوند به آن چه انجام مي دهيد بيناست . ( 3 ) براي شما سرمشق خوبي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند وجود داشت ، در آن هنگامي كه به قوم ( مشرك ) خود گفتند : « ما از شما و آن چه غير از خدا مي پرستيد بيزاريم ؛ ما نسبت به شما كافريم و ميان ما و شما عداوت و دشمني هميشگي آشكار شده است ؛ تا آن زمان كه به خداي يگانه ايمان بياوريد . ـ جز آن سخن ابراهيم كه به پدرش [ = عمويش آزر ] گفت ( و وعده داد ) كه براي تو آمرزش طلب مي كنم و در عين حال در برابر خداوند براي تو مالك چيزي نيستم ( و اختياري ندارم ) . ـ پروردگارا ! ما بر تو توكّل كرديم و به سوي تو بازگشتيم و همه ي فرجام ها به سوي توست . ( 4 ) پروردگارا ! ما را مايه ي گمراهي كافران قرار مده و ما را ببخش ، اي پروردگار ما كه تو عزيز و حكيمي . » ( 5 ) ( آري ) براي شما در زندگي آن ها اسوه ي حسنه ( و سرمشق نيكويي ) بود ، براي كساني كه اميد به خدا و روز قيامت دارند و هر كس سرپيچي كند ( به خويشتن ضرر زده است ، زيرا ) خداوند بي نياز و شايسته ي ستايش است . ( 6 )
معناي واژه ها
1 . تلقون : مي افكنيد . 2 . مودّة : دوستي شديد .
3 . تسرّون : پنهان داشتيد . 4 . ظاهروا : كمك كردند .
|
279 |
|
تفسير
الف . قرآن كريم در اين آيات در چند محور سخن مي گويد :
دوستي نكردن با دشمنان خدا و دشمنان خودتان ، مبارزه دشمنان با پيامبر و مسلمانان ، دوستي پنهاني برخي از مسلمانان با كفار ، آرزوي دشمنان به انحراف فكري مسلمانان ، عدم سوددهي خويشان و فرزندان در قيامت ، الگو بودن حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و همراهان او براي مسلمانان ، عدم منع احسان به كفاري كه با مسلمانان مقاتله نمي كنند ، قطع ارتباط دوستي با كفاري كه با مسلمانان به مبارزه بر مي خيزند .
ب . كلمه ي « عدو » به معناي دشمن است كه هم بر يك نفر اطلاق مي شود و هم بر جمع دشمنان و مراد در آيه ي شريفه جمع است به قرينه اين كه فرموده : « اولياء خود نگيريد » . ( 1 )
ج . منظور از تعبير ( و الذين معه ) آن ها كه با ابراهيم بودند مؤمناني است كه او را در اين راه همراهي مي كردند هر چند قليل و اندك بودند . در تواريخ نيز آمده است كه گروهي در بابل بعد از مشاهده ي معجزات ابراهيم ( عليه السلام ) به او ايمان آوردند و در هجرت به سوي شام او را همراهي كردند و اين نشان مي دهد كه او ياران وفاداري داشته است . ( 2 )
د . اين قسمت از آيه ( كفرنا بكم و بدأ بيننا و بينكم العداوة ) برائت را به آثارش معنا مي كند و آثار برائت همين است كه سه امر محقق شود : اوّل مخالفت عملي با شرك آنان . دوم عداوت قلبي با ايشان . سوم استمرار اين وضع ، مادامي كه بر شرك خود باقي اند مگر اين كه دست از شرك برداشته به خداي واحد ايمان بياورند . ( 3 )
هـ . جمله ي ( الاّ قول ابراهيم لابيه ) استثناي منقطع است و آن اين كه از آيه ي سوره ي توبه استفاده مي شود كه تبرّي جازم و قاطع ابراهيم بعد از آن زماني بوده كه به او وعده ي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 19 / ص 463 .
2 . الميزان / ج 19 / ص 463 ؛ كامل ابن اثير / ج 1 / ص 100 .
3 . الميزان / ج 19 / ص 470 .
|
280 |
|
استغفار داده و بعد از آن كه فهميد پدر ( عموي ) او دشمن خداست به طور قاطع از او تبرّي جسته ( فلمّا تبيّن له انّه عدو لله تبرّأ منه ) و آيه ي مورد بحث هم از همين تبري جازم خبر مي دهد . ( 1 )
و . منظور از جمله ي ( و لا املك لك من الله شيئاً ) اين است كه اگر از خدا جهت پدر طلب مغفرت كردم نه چون طلب طلبكار از بدهكار خويش بود ، بلكه منشأ آن فقر عبوديت و ذلت آن در برابر عزّت اوست و خداوند يا به بنده اش ترحم مي كند يا اعراض از رحمت مي كند چون احدي از خدا طلبكار و مالك چيزي نيست و او مالك هر چيزي است چنان كه در جاي ديگر فرمود : ( قل فمن يملك من اللّه شيئاً ) . ( 2 )
نكته ها
1 . مخالفت عملي دشمنان
دشمنان اسلام تنها از نظر اعتقادي مخالف مسلمانان نيستند ، بلكه در مرحله ي عمل مخالفت خود را نشان مي دهند از اين رو با بدرفتاري خود ، پيامبر و مسلمانان را وادار به هجرت كردند . ( 3 )
2 . مصاديق دشمنان خداوند
قرآن كريم در برخي از آيات مي فرمايد : كافران را سرپرست خود قرار ندهيد ؛ ( يا أيّها الّذين ءامنوا لا تتّخذوا الكافرين أولياء ) ( 4 ) ، در برخي از آيات مي فرمايد : يهود و نصاري را سرپرست خود قرار ندهيد ؛ ( يا أيّها الّذين ءامنوا لا تتّخذوا اليهود و نصاري أولياء ) ( 5 ) ، در برخي از آيات ، خداوند مي فرمايد : دشمن من و خودتان را سرپرست خود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 19 / ص 472 .
2 . مائده / 17 ؛ الميزان / ج 19 / ص 473 .
3 . الميزان / ج 19 / ص 464 ؛ نمونه / ج 24 / ص 12 .
4 . نساء / 144 .
5 . مائده / 51 .
|
281 |
|
قرار ندهيد ؛ ( يا أيّها الّذين ءامنوا لا تتّخذوا عدوي و عدوّكم أولياء ) . ( 1 )
از جمع آيات فوق استفاده مي شود كه كافران و يهود و نصاري دشمن خدا و مسلمانان هستند و نبايد آن ها را سرپرست خود قرار داد .
3 . مفيد بودن مخفي كاري
با خداوندي كه عالم به غيب و شهود است و از اسرار بشر آگاه است ، مخفي كاري ( علاقه به دشمنان اسلام در پنهان ) هيچ فايده اي ندارد ؛ ( و انا اعلم بما اخفيتم ) . زيرا دوستي با آنان به خاطر حفظ ارحام و اولاد به قيمت عذاب دوزخ تمام مي شود . ( 2 )
4 . از بين رفتن اسباب در قيامت
روز قيامت روز جدايي انسان هاي مؤمن از كافر است ؛ ( يفصل بينكم ) چنان كه در آيه ي ديگري مي فرمايد : ( فاذا نفخ في الصور فلا انساب بينهم ) و علت سقوط اسباب از جمله خويشاوندي آن است كه آثار اسباب در دنيا مايه ي الفت و خدمت است ، اما در قيامت رابطه ميان اسباب و مسببات از بين خواهد رفت ؛ ( و تقطعت بهم الاسباب ) . ( 3 )
5 . استمرار دشمني
سرّ اين كه از محبت كفّار به فعل ماضي تعبير كرد با اين كه بايد به فعل مضارع تعبير كند ، آن است كه محبّت دشمنان براي كافر شدن مسلمانان يك امر ثابت و مسجّل است ؛ يعني اگر چه بر شما غلبه هم پيدا نكنند ، اما دوست دارند كافر شويد و ضرر دنيا و آخرت به شما برسد و عزيزترين چيز را كه دين شما است از شما بگيرند تا شما كافر شويد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ممتحنه / 1 .
2 . روح المعاني / ج 28 / ص 68 ؛ الميزان / ج 19 / ص 465 .
3 . بقره / 166 ؛ الميزان / ج 19 / ص 468 .
4 . روح المعاني / ج 28 / ص 68 ؛ كشاف / ج 4 / ص 513 .
|
282 |
|
6 . الگوهاي عملي
يكي از راه هاي بسيار مؤثر در تربيت انسان ها ، وجود الگوهاي عملي است ، از اين رو قرآن كريم در اين سوره دو بار از ابراهيم و يارانش سخن مي گويد و آنان را به عنوان اسوه و الگوي عملي معرفي مي كند چنان كه در سوره ي احزاب ، آيه ي 21 پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) را اسوه معرفي كرده است ؛ ( لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة ) و امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : به وسيله ي عمل خود نه به زبان ، مردم را به حق دعوت كنيد ؛ « كونوا دعاة الناس باعمالكم و لا تكونوا دعاة بالسنتكم » . ( 1 )
7 . قاطعيت در بيزاري
در برابر مشركان بايد بيزاري جست و نهايت قاطعيت را در اين بيزاري نشان داد ، از اين رو همراهان ابراهيم ( عليه السلام ) سه مرتبه در بيزاري خود تأكيد ورزيدند : 1 . ( انا برآء منكم ) 2 . ( كفرنا بكم ) 3 . ( و بدا بيننا و بينكم العداوة ) . ( 2 )
8 . استثنا در برابر قانون كلي
برائت از مشركان گرچه يك قانون كلي است ، ليكن استثناپذير نيز هست در شرايطي كه اميد هدايت از فردي باشد نبايد قطع رابطه كرد ؛ ( الاّ قول ابراهيم لابيه لاستغفرن لك ) . نه تنها برائت و بيزاري ابراهيم و يارانش از بت پرستان ، بلكه دعاهاي آن ها و تقاضاهايشان در پيشگاه خدا نيز براي همه ي مسلمانان سرمشق است و اين سرمشق را تنها كساني مي گيرند كه دل به خداوند بسته اند و ايمان به مبدأ و معاد قلبشان را روشن ساخته و در طريق حق به حركت در آمده اند ؛ ( اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر ) .
9 . مهم ترين پيوند
پيوند مكتبي مهم ترين پيوندي است كه انسان ها را با يكديگر مربوط مي سازد كه هر پيوندي تحت الشعاع آن است ، از اين رو ياران ابراهيم ( عليه السلام ) با ابراهيم گرچه قوم و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 24 / ص 24 .
2 . همان .
|
283 |
|
خويش نبودند ، اما چون پيرو آيين او بودند ، براي همه ي مؤمنان اسوه هستند ، اما ابراهيم ( عليه السلام ) از عموي خود بيزاري جست گرچه عمويش بود ، اما چون كافر بود هيچ ارتباطي به او نداشت . ( 1 )
10 . دگرگوني دل ها
اگر كساني كه مورد علاقه ي مسلمانان هستند از خطّ مكتبي آنان جدا شوند ، نبايد از بازگشت آنان مأيوس شد . زيرا خداوند بر همه چيز قادر است و او مي تواند دل ها را دگرگون سازد چنان كه در سال هشتم كه مكه فتح شد ، اهل مكه مسلمان شدند و اسباب دوستي فراهم گرديد . ( 2 )
11 . نيكي به رفتار
رابطه ي مسلمانان با كفار بستگي به طرز برخورد آنان با مسلمانان دارد . كفاري كه در برابر مسلمانان ايستادگي كنند و به مخالفت عملي برخيزند ، مسلمان ها را بكشند يا آواره كنند ، وظيفه ي مسلمانان قطع ارتباط دوستي با آن هاست ، اما كفاري كه نه عداوت بورزند نه با مسلمانان پيكار كنند ، نه آن ها را از وطنشان خارج سازند ، نيكي و احسان به اين گروه از كفار مانعي ندارد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان .
2 . روح المعاني / ج 28 / ص 74 ؛ الميزان / ج 19 / ص 476 ؛ نمونه / ج 24 / ص 28 .
3 . نمونه / ج 4 / ص 516 ؛ كشاف / ج 4 / ص 516 .
|
284 |
|
ــــــــ 45 ــــــــ
سيماي منافقان
( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ * إِذَا جَآءَكَ الْمُنَـفِقُونَ قَالُواْ نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُو وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَـفِقِينَ لَكَـذِبُونَ * اتَّخَذُواْ أَيْمَـنَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * ذَ لِكَ بِأَنَّهُمْ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَفْقَهُونَ * وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُواْ تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَة عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَـتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّي يُؤْفَكُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْاْ رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ * سَوَآءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَـسِقِينَ * هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنفِقُواْ عَلَي مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّي يَنفَضُّواْ وَ لِلَّهِ خَزَآلـِنُ السَّمَـوَ تِ وَالاَْرْضِ وَلَـكِنَّ الْمُنَـفِقِينَ لاَ يَفْقَهُونَ * يَقُولُونَ لَـلـِن رَّجَعْنَآ إِلَي الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الاَْعَزُّ مِنْهَا الاَْذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِي وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَـكِنَّ الْمُنَـفِقِينَ لاَ يَعْلَمُونَ ) ( 1 )
ترجمه
به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر
هنگامي كه منافقان نزد تو آيند مي گويند : « ما شهادت مي دهيم كه يقيناً تو رسول خدايي . » خداوند مي داند كه تو رسول او هستي ، ولي خداوند شهادت مي دهد كه منافقان دروغگو هستند ( و به گفته ي خود ايمان ندارند ) . ( 1 ) آن ها سوگندهايشان را سپر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منافقون / 1 ـ 8 .
|
285 |
|
ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند و كارهاي بسيار بدي انجام مي دهند . ( 2 ) اين به خاطر آن است كه نخست ايمان آوردند و سپس كافر شدند ؛ از اين رو بر دل هاي آنان مُهر نهاده شده و حقيقت را درك نمي كنند . ( 3 ) هنگامي كه آن ها را مي بيني ، جسم و قيافه ي آنان تو را در شگفتي فرو مي برد و اگر سخن بگويند ، به سخنانشان گوش فرا مي دهي ؛ اما گويي چوب هاي خشكي هستند كه به ديوار تكيه داده شده اند ! هر فريادي از هر جا بلند شود بر ضد خود مي پندارند ؛ آن ها دشمنان واقعي تو هستند ، پس از آنان بر حذر باش ! خداوند آن ها را بكشد ، چگونه از حق منحرف مي شوند ؟ ! ( 4 ) هنگامي كه به آنان گفته شود : « بياييد تا رسول خدا براي شما استغفار كند » ، سرهاي خود را ( از روي استهزا و كبر و غرور ) تكان مي دهند و آن ها را مي بيني كه از سخنان تو اعراض كرده و تكبر ميورزند . ( 5 ) براي آن ها تفاوت نمي كند ، خواه استغفار برايشان كني يا نكني ، هرگز خداوند آنان را نمي بخشد ؛ زيرا خداوند قوم فاسق را هدايت نمي كند . ( 6 ) آن ها كساني هستند كه مي گويند : « به افرادي كه نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند . » ( غافل از اين كه ) خزاين آسمان ها و زمين از آنِ خداست ، ولي منافقان نمي فهمند . ( 7 ) آن ها مي گويند : « اگر به مدينه باز گرديم ، عزيزان ذليلان را بيرون مي كنند ! » در حالي كه عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ؛ ولي منافقان نمي دانند . ( 8 )
معناي واژه ها
1 . ايمان : سوگندها . 2 . جُنّة : سپر . 3 . خشب مسنّدة : چوب هاي خشك .
4 . يؤفكون : منحرف مي شوند . 5 . لوّوا : برمي گردانند .
تفسير
الف . در اين سوره از آيه ي 1 تا 8 خداوند ويژگي هاي منافقان را بيان مي كند : دروغ گويي ، سپر قرار دادن سوگندهاي خود به منظور بازداشتن مردم از راه خدا ، عدم درك واقعيات ،
|
286 |
|
داشتن ظاهري آراسته و تهي بودن درون آنان ، عدم انعطاف در برابر حق ، بدگماني و ترس از هر حادثه ، غرور و تكبر ، فسق و گناه ، كارشكني ، خود را عزيز و ديگران را ذليل پنداشتن .
از آيه ي 9 تا پايان در چند محور سخن مي گويد : غافل نشدن از ياد خدا به خاطر ثروت و فرزندان ، انفاق پيش از آمدن مرگ ، عدم تأخير اجل ، آگاهي خداوند از اعمال مردم .
ب . مفسران ، جمله ي ( فصدّوا عن سبيل اللّه ) را به دو گونه معنا كرده اند : اعراض از راه خداوند و ديگر باز داشتن ديگران از اين راه ، ليكن با توجه به سوگندهاي دروغ ، معناي دوم مناسب تر است ؛ زيرا هدف از اين سوگندها ، اغفال ديگران است . در يك جا مسجد ضرار درست مي كنند و سوگند ياد مي كنند كه جز هدف خير ندارند ( 1 ) ، در جاي ديگر وقتي جنگ هاي مشكل پيش مي آيد ، مانند جنگ تبوك ، عذر و بهانه مي آورند و سوگند ياد مي كنند اگر قدرت داشتيم شركت مي كرديم . ( 2 )
ج . منظور از اين كه فرمود : « ءامنوا » ؛ ايمان آوردند ، همان شهادت به يگانگي خدا و رسالت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) است كه به زبان اقرار كردند و در باطن به خدا كفر ورزيدند چنان كه در جاي ديگر فرمود : ( و اذا لقوا الذين ءامنوا قالوا ءامنّا و اذا خلوا الي شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزؤن ) ( 3 ) . البته بعيد هم نيست كه در ميان منافقان افرادي بوده باشند كه ايمان اوّلي آن ها حقيقي و جدّي بوده ، ولي بعداً برگشته باشند . ( 4 )
د . در اين كه منظور از ذكر خدا چيست ؟ وجوه مختلفي بيان شده است : 1 ) نمازهاي پنج گانه . 2 ) شكر بر نعمت . 3 ) صبر بر بلا . 4 ) رضاي به قضا . 5 ) حج و زكات . 6 ) تلاوت قرآن . 7 ) تمام فرايض الهي ، ولي روشن است كه ذكر خدا معناي وسيعي دارد كه همه ي اين ها و غير اين ها را شامل مي شود و تفسير به امور فوق از قبيل ذكر مصاديق روشن است . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توبه / 107 .
2 . توبه / 42 ؛ نمونه / ج 24 / ص 151 .
3 . بقره / 14 .
4 . الميزان / ج 19 / ص 563 ؛ روح المعاني / ج 28 / ص 110 .
5 . نمونه / ج 24 / ص 173 .
|
287 |
|
نكته ها
1 . معناي نفاق
نفاق به معناي دوگانگي ظاهر و باطن است كه منافقان با زبان ، مؤكّداً اظهار ايمان مي كنند ، ولي در دل آن ها مطلقاً خبري از ايمان نيست ؛ اين دروغگويي و دوگانگي درون و بيرون محور اصلي نفاق را تشكيل مي دهد . ( 1 )
2 . انواع صدق و كذب
صدق و كذب بر دو گونه است : صدق و كذب خبري ، صدق و كذب مخبري . در قسم اوّل معيار موافق و مخالف واقع بودن است در حالي كه در قسم دوم موافقت و مخالفت با اعتقاد مطرح مي باشد به اين معنا كه اگر انسان خبري مي دهد كه مطابق با واقع است ، ولي برخلاف عقيده ي او ، آن را كذب مخبري مي ناميم و اگر موافق عقيده ي اوست ، صدق مخبري است . روي اين حساب ، شهادت منافقان به رسالت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از نظر اخبار هرگز كذب نبود ، بلكه از نظر گوينده چون برخلاف عقيده ي آن ها بود ، كذب محسوب مي شد . ( 2 )
3 . قاطعيت در برابر منافقان
منافقان در شهادت خود انواع تأكيدها را به كار بردند . استفاده از جمله ي اسميّه و همچنين « انّ » و « لام تأكيد » . خداوند با قاطعيت با همان لحن ، آن ها را تكذيب مي كند ، اشاره به اين كه در برابر آن قاطعيت چنين قاطعيتي لازم است . ( 3 )
4 . حقيقت ايمان
حقيقت ايمان به قلب است و هر كس چيزي بگويد كه اعتقاد خلاف به آن داشته باشد ، كاذب است . بنابراين :
1 ) هر كس داراي ايمان به قلب و اقرار به لسان و عمل به اركان باشد « مؤمن » است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 24 / ص 148 .
2 . الميزان / ج 19 / ص 562 ؛ نمونه / ج 24 / ص 148 ؛ روح المعاني / ج 28 / ص 108 .
3 . روح المعاني / ج 28 / ص 109 .
|
288 |
|
2 ) هر كس فاقد اين سه امر باشد « كافر » است .
3 ) هر كس اقرار به زبان دارد و اعتقاد به قلب ندارد « منافق » است .
4 ) هر كس فقط در عمل مقصّر است ، اما اقرار به زبان و اعتقاد به قلب دارد « فاسق » است . ( 1 )
5 . مخفي كاري منافق
« منافق » در اصل از ماده ي « نفق » به معناي نفوذ و پيشروي است و « نفق » بر وزن « شفق » به معناي كانال ها و نقب هايي است كه زير زمين مي زنند تا براي استتار يا فرار از آن استفاده كنند . بعضي از مفسران گفته اند : بسياري از حيوانات مانند موش صحرايي براي لانه ي خود دو سوراخ قرار مي دهند ؛ يكي آشكار كه از آن وارد و خارج مي شوند و ديگري پنهاني كه اگر احساس خطري كنند ، از آن مي گريزند ، اين سوراخ پنهاني را « نافقاء » گويند . به اين ترتيب منافق كسي است كه طريقي مرموز و مخفيانه براي خود برگزيده تا با مخفي كاري و پنهان كاري در جامعه نفوذ كند و به هنگام خطر از طريق ديگري فرار نمايد . ( 2 )
6 . گفتار و رفتار منافقان
در قرآن كريم بيش از پنجاه گفتار و رفتار زشت از منافقان بيان شده است . از جمله :
1 . نسبت به مبدأ و معاد بي اعتقادند ؛ ( و من النّاس من يقول ءامنّا بالله و اليوم الاخر و ما هم بمؤمنين ) . ( 3 )
2 . نسبت به وحي و رسالت نيز بي اعتقادند ؛ ( اذا جاءك المنافقون قالوا نشهد انّك لرسول اللّه و اللّه يعلم انّك لرسوله و اللّه يشهد انّ المنافقون لكاذبون ) . ( 4 )
3 . نسبت به نماز بي نشاطند ، 4 . نسبت به انفاق بي علاقه اند ؛ ( و لا يأتون الصلاة الاّ و هم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير اثني عشريّه / ج 13 / ص 177 .
2 . روح البيان / ج 9 / ص 529 ؛ نمونه / ج 24 / ص 9 .
3 . بقره / 8 .
4 . منافقون / 1 .
|
289 |
|
كسالي و لا ينفقون الاّ و هم كارهون ) . ( 1 )
5 . نسبت به جهاد فراري اند ؛ ( ان يريدون الاّ فراراً ) . ( 2 )
6 . نسبت به معروف و منكر عكس شيوه مؤمنان عمل مي كنند ؛ ( يأمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف ) . ( 3 )
7 . از نظر قلبي مريض ، از نظر فكري سفيه و از نظر عملي مفسد هستند ؛ ( في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً ) ( 4 ) و ( الا انّهم هم السّفهاء ) ( 5 ) و ( الا انّهم هم المفسدون ) . ( 6 )
7 . معناي جُنّه
« جُنّه » از ماده ي « جن » بر وزن « فنّ » در اصل به معناي پنهان كردن چيزي از حسّ است و « جن » بر وزن « سنّ » به خاطر اين كه موجودي است ناپيدا اين واژه بر او اطلاق مي شود و از آن جا كه « سپر » انسان را از ضربات اسلحه ي دشمن مستور مي دارد ، در لغت عرب به آن « جُنّه » گفته مي شود و باغ هاي پردرخت را نيز به خاطر مستور شدن زمين هايشان جنّت مي گويند و قلب را « جنان » مي گويند ؛ چون مستور از ديده است و بچه در رحم را « جنين » گويند ؛ چون ديده نمي شود و به ديوانه « مجنون » مي گويند به دليل اين كه عقل او پوشيده شده است . ( 7 )
8 . طبع قلب
جمله ي ( فطبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون ) ، دلالت دارد كه طبع قلب و مهر به دل خوردن باعث مي شود ديگر آدمي حق را نپذيرد ، پس چنين دلي براي هميشه مأيوس از ايمان و محروم از حق است . ( 8 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . توبه / 54 .
2 . احزاب / 13 .
3 . توبه / 67 .
4 . بقره / 10 .
5 . بقره / 13 .
6 . بقره / 12 .
7 . تبيان / ج 10 / ص 11 ؛ مجمع البيان / ج 1 / ص 116 .
8 . همان .
|
290 |
|
9 . طبع قلب معلول پيروي از هواي نفس
معناي مهر به دل خوردن ، عبارت است از اين كه زماني كه دل به حالتي درآيد كه ديگر پذيراي حقّ نباشد و حق را پيروي نكند ، پس چنين دلي قهراً تابع هواي نفس مي شود . چنان كه در جاي ديگر فرمود : ( طبع اللّه علي قلوبهم و اتبعوا اهوائهم ) ( 1 ) نتيجه ي ديگرش آن است كه حق را نفهمد و نشنود و به آن علم و يقين پيدا نكند ؛ ( و طبع علي قلوبهم فهم لايفقهون ) ( 2 ) و نيز فرمود : ( و نطبع علي قلوبهم فهم لايسمعون ) . ( 3 )
10 . موضوع طبع قلب
در 10 آيه موضوع طبع قلب در قرآن بيان شده كه در 6 مورد در باره ي كفار است مانند 155 نساء ، 74 يونس ، 59 روم ، 101 اعراف ، 35 غافر ، 108 نحل و در 4 مورد درباره ي منافقين است . مانند : 87 توبه ، 93 توبه ، 16 محمد و 3 منافقين . ( 4 )
11 . تشبيه به چوب خشك
منافقان كه اجسامي زيبا و فريبنده و سخناني جاذب دارند ، به خاطر نداشتن باطني مانند ظاهر در مثل مانند چوبي مي مانند كه به چيزي تكيه داشته باشد ، اشباحي بدون روح هستند همان گونه كه چوب نه خيري دارد و نه فايده اي بر آن مترتب مي شود . اينان نيز همين گونه اند ؛ چون فقه و فهم ندارند . ( 5 )
12 . ترس دائمي منافقان
منافقين در تمام عمر با ترس و دلهره و وحشت زندگي مي كنند . « يحسبون » فعل مضارع دال بر دوام است . ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمد / 16 .
2 . توبه / 87 .
3 . اعراف / 100 ؛ الميزان / ج 19 / ص 564 .
4 . مؤلف .
5 . فتح القدير / ج 5 / ص 231 ؛ جامع الاحكام / ج 18 / ص 125 ؛ روح المعاني / ج 28 / ص 111 .
6 . مؤلف .
|
291 |
|
13 . نفرين به قتل
( قاتلهم الله ) نفريني است بر منافقين به قتل كه شديدترين شدائد دنيا است و اي بسا اگر نفرمود « قتلهم الله » ؛ خدا آنان را بكشد و باب مفاعله به كار برد ، براي همين افاده ي شدّت بوده است . ( 1 )
14 . هدف از تشبيه
مقصود از تشبيه منافقان به چوب هاي تكيه زده بر ديوار اين است كه آن ها مانند چوب هاي خشك در برابر حوادث ، كوچك ترين انعطافي ندارند . در جهان طبيعت هنگامي كه طوفان سهمگيني ميوزد گل ها و گياهان در برابر طوفان مقاومت نمي كنند و با انعطاف و خم شدن خاصي طوفان را رد مي كنند و پس از دقيقه اي به حالت نخستين بر مي گردند ، اما درختان خشك در برابر طوفان سينه سپر كرده و مقاومت مي كنند و پس از لحظاتي از پاي در مي آيند . انعطاف پذيري در برابر حوادث به طرز صحيح ، يكي از نشانه هاي انسان مؤمن است . اين حقيقت اجتماعي را پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در يكي از سخنان خود مي فرمايد : « مثل المؤمن مثل السنبله تحركها الريح فتقوم تارة و تقع اخري و مثل الكافر مثل الازرة لاتزال قائمة حتي تنقعر » .
« ازرة » درخت سختي است مانند « صنوبر » ، « تنقعر » يعني از جاي كنده مي شود ؛ حال مؤمن مانند سنبلي است كه باد تند آن را حركت مي دهد ؛ گاهي مي ايستد و گاهي خميده مي گردد ، ولي افراد كافر در نداشتن انعطاف و كنار نيامدن با مردم مانند درختان سختند كه در برابر تندباد حوادث از جاي كنده مي شود . ( 2 )
منافقان زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به مسجد مي آمدند و در انتهاي جمعيت به ديوارهاي مسجد تكيه مي زدند ، ولي كوچك ترين بهره اي از سخنان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نمي بردند . يك چنين جمعيت بسان اجسام بدون ارواح و يا چوب هاي خشكي بودند كه در برابر سخنان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 19 / ص 566 .
2 . تفسير سوره ي منافقون آيت الله سبحاني / ص 34 ؛ روح البيان / ج 1 / ص 3 .
|
292 |
|
حكيمانه ي پيامبر ، كوچك ترين واكنشي از خود نشان نمي دادند تو گويي اصلا روحي در بدن آن ها وجود نداشت . ( 1 )
15 . سؤال : چگونه قرآن كريم منافقان را تنها دشمن مسلمانان مي داند ؛ ( هم العدو فاحذرهم ) با اين كه عداوت مسيحيان و يهوديان با اسلام بر كسي پوشيده نيست ؟
پاسخ : عداوت گروه هاي ديگر عداوتي آشكار بوده و مهر مخالفت بر پيشاني آنان خورده است ، ولي ضرر گروه منافق كه لباس دوستي بر تن نموده و بدون كوچك ترين نشانه با اسلام عداوت ميورزند به مراتب بالاتر از دسته هاي ديگر خواهد بود . صفحات تاريخ را ورق بزنيد ضررهاي منافقان را ببينيد آن گاه در اين باره قضاوت كنيد .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) درباره ي خطر منافقان مي فرمايد : من هرگز از هيچ يك از ملل جهان براي اسلام ترسي ندارم فقط از منافقان بر شما مي ترسم كه در زبان خوش گفتارند و در باطن دشمن اسلام هستند ، در گفتار با شما هماهنگي دارند و عملا يك گام با شما بر نمي دارند ؛ « ولكنّي اخاف عليكم كل منافق الجنان عالم اللسان يقول ما تعرفون و يفعل ما تفكرون » .
حضرت علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : « و احذّركم اهل النفاق فانّهم الضالّون المضلّون يتلوّنون قولهم شفاء و فعلهم الداء العياء » ؛ من به شما از منافقان گمراه و گمراه كننده هشدار مي دهم كه با چهره هاي مختلف در اجتماع ظاهر شده و گفتار آن ها بسيار زيبا و سودمند و درمان دردهاست ، ولي كردار آنان درد بي درمان است . ( 2 )
16 . استغفار پيامبران موجب آمرزش گناهان
از بررسي آياتي كه درباره ي طلب آمرزش پيامبران براي افراد مجرم وارده شده ، استفاده مي شود كه مردم خدمت پيامبران مي رسيدند و از آنان مي خواستند به جهت قرب و مقامي كه در پيشگاه خداوند دارند ، در باره ي آن ها طلب مغفرت كنند ، چنان كه برادران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روح المعاني / ج 28 / ص 110 .
2 . تفسير سوره ي منافقون / آيت الله سبحاني / ص 44 .
|
293 |
|
يوسف نزد يعقوب ( عليه السلام ) آمدند و گفتند : ( يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انّا كنّا خاطئين ) ( 1 ) . وقتي يعقوب آثار ندامت را در آن ها ديد ، به آنان وعده داد كه اين كار را در همين نزديكي انجام دهد ؛ ( سوف استغفر لكم ربي انّه هو الغفور الرّحيم ) ( 2 ) .
گاهي خود پيامبران به افراد گنهكار وعده ي طلب آمرزش مي دادند چنان كه ابراهيم ( عليه السلام ) به آزر چنين وعده داد : ( لاستغفرن لك و ما املك لك من اللّه من شيء ) . ( 3 ) صريح دستور قرآن اين است كه افراد گنهكار خدمت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) برسند و از او درخواست طلب مغفرت كند ؛ ( و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحيماً ) . ( 4 )
استغفار پيامبر در باره ي منافقان اثري ندارد و جهت عمده ي عدم تأثير استغفار ، شرك و كفر آن هاست كه قرآن مي فرمايد : ( انّ اللّه لا يغفر ان يشرك به و يغفر مادون ذلك ) ( 5 ) ، از اين رو با صراحت مي فرمايد : به خاطر كفر آن ها اگر هفتاد مرتبه براي آن ها طلب آمرزش كني ، اثر ندارد ؛ ( ان تستغفر لهم سبعين مرّة فلن يغفر اللّه لهم ذلك بانّهم كفروا باللّه و رسوله ) . ( 6 )
17 . اعراض منافقان
منافقان هميشه حالت اعراض از گفتار حق دارند . « يصدون » فعل مضارع دلالت بر استمرار و تداوم دارد . ( 7 )
18 . محاصره ي اقتصادي
شيوه ي محاصره ي اقتصادي منحصر به منافقان مدينه نبود ، بلكه قبل از آن ها سران قريش در مكه مي گفتند : اگر اين گروه اندك مسلمان فقير را در محاصره ي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . يوسف / 97 .
2 . يوسف / 98 .
3 . ممتحنه / 4 .
4 . نساء / 64 .
5 . نساء / 48 .
6 . توبه / 80 .
7 . روح المعاني / ج 28 / ص 113 .
|
294 |
|
اقتصادي قرار دهيم ، يا از مكّه بيرونشان كنيم ، مطلب تمام است .
امروز نيز دولت هاي استعماري به پندار اين كه خزاين آسمان و زمين را در اختيار دارند ، مي گويند ملت هايي را كه در برابر ما تسليم نمي شوند بايد در محاصره ي اقتصادي قرار داد تا بر سر عقل آيند و تسليم شوند . اين كوردلان تاريخ كه شيوه ي آن ها ديروز و امروز يكسان بوده و هست ، خبر ندارند كه با يك اشاره ي خداوند تمام ثروت ها و امكاناتشان را بر باد مي دهد و عزت پوشالي آن ها را از بين مي برد . ( 1 )
19 . پندار خام منافقان
منافقان تصور مي كردند كه عزت و نيرومندي در گرو داشتن آب و زمين است و چون دست مهاجران از اراضي مدينه كوتاه بود ، آن ها را خوار و ذليل مي خواندند ، ولي از اين نكته غافل بودند كه همين آب و ملك گاهي باعث ذلت و خواري بشر مي گردد در حالي كه عزّت بايد سرچشمه ي روحي و نفساني داشته باشد كه همان ايمان است كه مؤمنان داشتند ، از اين رو مي فرمايد : ( لله العزّة و لرسوله و للمؤمنين ) . ( 2 )
20 . ناروا بودن ذلت
امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : خداوند همه ي امور مؤمن را به او واگذار كرده جز اين كه حق ندارد خود را ذليل كند . شخصي از آن حضرت پرسيد : مؤمن چگونه خود را ذليل مي كند ؟ فرمود : متعرض كارهايي مي شود كه در طاقت او نيست يا اين كه در بيان ديگر فرمود : وارد در كاري مي شود كه پس از آن عذرخواهي مي كند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 24 / ص 163 .
2 . تفسير سوره ي منافقون / ص 72 .
3 . نور الثقلين / ج 5 / ص 336 .
|
295 |
|
ــــــــ 46 ــــــــ
بهره مندي از حلال خداوند
( بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ * يَـأَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَ جِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَـنِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَـلـكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَي بَعْضِ أَزْوَ جِهِي حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِي وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُو وَ أَعْرَضَ عَنم بَعْض فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِي قَالَتْ مَنْ أَمنبَأَكَ هَـذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ * إِن تَتُوبَآ إِلَي اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَـهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَـلـهُ وَجِبْرِيلُ وَصَــلِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَـلـِكَةُ بَعْدَ ذَ لِكَ ظَهِيرٌ * عَسَي رَبُّهُو إِن طَـلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُو أَزْوَ جًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَـت مُّؤْمِنَـت قَـنِتَـت تَـلـِبَـت عَـبِدَ ت سَـلـِحَـت ثَيِّبَـت وَأَبْكَارًا * يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَـلـِكَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَّ يَعْصُونَ اللَّهَ مَآ أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ * يَـأَيُّهَا الَّذِينَ كَفَرُواْ
لاَ تَعْتَذِرُواْ الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ) ( 1 )
ترجمه
به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر
اي پيامبر ! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مي كني ؟ ! و خداوند آمرزنده و رحيم است . ( 1 ) خداوند راه گشودن سوگندهايتان را ( در اين گونه موارد ) روشن ساخته و خداوند مولاي شماست و او دانا و حكيم است . ( 2 ) ( به خاطر بياوريد ) هنگامي را كه پيامبر يكي از رازهاي خود را به بعضي از همسرانش گفت ، ولي هنگامي كه وي آن را افشا كرد و خداوند ، پيامبرش را از آن آگاه ساخت ، قسمتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تحريم / 1 ـ 7 .
|
296 |
|
از آن را براي او بازگو كرد و از قسمت ديگر خودداري نمود ؛ هنگامي كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد ، گفت : « چه كسي تو را از اين راز آگاه ساخت ؟ ! » فرمود : « خداوند عالِم و آگاه مرا با خبر ساخت ! » ( 3 ) اگر شما ( همسران پيامبر ) از كار خود توبه كنيد ( به نفع شماست ، زيرا ) دل هايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد ، ( كاري از پيش نخواهيد برد ) زيرا خداوند ياور اوست و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند . ( 4 ) اميد است كه اگر او شما را طلاق دهد ، پروردگارش به جاي شما همسراني بهتر براي او قرار دهد ، همسراني مسلمان ، مؤمن ، متواضع ، توبه كار ، عابد ، هجرت كننده ، زناني غير باكره و باكره . ( 5 ) اي كساني كه ايمان آورده ايد ! خود و خانواده ي خويش را از آتشي كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه داريد ؛ آتشي كه فرشتگاني بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمي كنند و آن چه را فرمان داده شده اند ( به طور كامل ) اجرا مي نمايند . ( 6 ) اي كساني كه كافر شده ايد ! امروز عذرخواهي نكنيد ،
چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مي شويد . ( 7 )
شأن نزول
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) با همسران خود قرار گذاشته بود كه هر روزي به حجره ي يكي از آنان برود . روزي كه نوبت حفصه بود ، او با اجازه ي پيامبر به منزل پدرش رفت ، پيامبر به نزد ماريه قبطيه رفت . هنگامي كه حفصه برگشت اعتراض كرد كه چرا به نزد ماريه قبطيه رفتي ؟ حضرت فرمود : ديگر نزد او نمي روم و سوگند ياد كرد كه او را بر خود حرام كردم و به حفصه فرمود : اين موضوع را براي كسي بيان نكن ، ليكن حفصه رازداري نكرد و براي عايشه بيان كرد .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به حفصه فرمود : چرا رازداري نكردي ؟ او گفت : چه كسي به شما گفت ؟ فرمود : خداوند به من خبر داد . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اطيب البيان / ج 13 / ص 70 ؛ نورالثقلين / ج 5 / ص 367 ؛ تبيان / ج 10 / ص 44 ؛ كنزالدقائق / ج 10 / ص 504 .
|
297 |
|
معناي واژه ها
1 . تحلّة : گشودن . 2 . اَيمان : سوگندها . 3 . عرّف : اظهار كرد .
4 . صغت : انحراف پيدا كرد . 5 . ظهير : كمك ، پشتيبان .
6 . سائحات : روزه داران ، هجرت كنندگان . 7 . ثيّبات : بيوه ها .
تفسير
الف . قرآن كريم در آيه ي 1 تا 4 در چند محور سخن مي گويد :
حرام نكردن حلال خدا به خاطر رضايت همسران ، مجاز بودن شكستن سوگند ، عدم رازداري برخي از همسران پيامبر ، حمايت خداوند از پيامبر اكرم . در آيه ي 5 خداوند شش وصف براي همسران خوب شمرده است كه مي تواند الگويي براي همه ي مسلمانان به هنگام انتخاب همسر باشد ؛ اسلام ، ايمان ، تواضع ، توبه ، عبادت و اطاعت فرمان .
در آيه ي 6 و 7 در چند جهت سخن مي گويد : هشدار به مسلمانان درباره ي نگه داري خود و خانواده از آتش دوزخ ، عصمت ملائكه ، نپذيرفته شدن عذر در قيامت و رسيدن انسان به كيفر اعمال .
ب . از اين كه خطاب به پيامبر به صورت ( يا ايّها النبي ) است نه به صورت ( يا ايّها الرسول ) ، دلالت دارد كه مسئله ي مورد عتاب ، مسئله ي شخصي آن جناب بوده نه مسئله اي كه جزء رسالت هاي او براي مردم باشد . ( 1 )
ج . منظور از تحريم ، تحريم شرعي نبوده ، بلكه فقط سوگند خوردن بر ترك يك عمل بوده است ؛ زيرا پيامبر نمي تواند حلال خود را بر خود حرام كند و آيه ي بعد نيز دلالت دارد بر اين كه تحريم به وسيله ي سوگند بوده است ؛ ( قد فرض الله لكم تحلّة ايمانكم ) . ( 2 )
د . جمله ي ( ان تتوبا الي الله فقد صغت قلوبكما ) خطاب به دو همسر پيامبر عايشه و حفصه است كه شما دل هايتان از حق منحرف و به گناه آلوده شده است كه يا بايد از گناه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 19 / ص 344 .
2 . الميزان / ج 19 / ص 344 ؛ تفسير كبير / ج 30 / ص 42 .
|
298 |
|
خود توبه كنيد يا اين كه به اتفاق و با همكاري هم عليه كسي كه خدا مولاي اوست و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه پشتيبان او هستند ، توطئه كنيد كه در اين صورت كاري از پيش نخواهيد برد ؛ زيرا وقتي خدا متولي امور او مي شود ، او را از هر تهديدي نجات مي دهد .
هـ . منظور از فرشتگان غلاظ ، فرشتگاني هستند كه خشونت عمل دارند ( چون آن ها مانند ما آدميان قلب مادّي ندارند تا متّصف به خشونت و رقّت شوند ) آيه ي 6 همين سوره هم خشونت در عمل را بيان مي كند . ( 1 )
و . جمله ي ( لا يعصون الله . . . ) تفسير غلاظ شداد است ؛ منظور اين است كه فرشتگان نامبرده ملازم آن مأموريّتي هستند كه خداوند به آنان داده و غير از خداوند و اوامرش ، هيچ عامل ديگري از قبيل ( رقّت و ترحّم در آن ها اثر نمي گذارد و خداوند را عصيان نمي كنند ) وقتي عمل چنين عملي بود ، مي توان صاحب عمل را غليظ و شديد خواند و گفت : ملائكه ي غلاظ و شداد . ( 2 )
نكته ها
1 . شكستن سوگند
سوگند اگر در موردي باشد كه ترك كاري رجحان داشته باشد ، شكستن آن گناه و كفاره دارد ، اما شكستن سوگند براي عمل مرجوح جايز است ، ليكن براي حفظ احترام سوگند ، بهتر است كفاره داده شود ، از اين رو پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چون سوگند ياد كرده بود ، نزد ماريه قبطيه نرود براي شكستن آن يك برده را آزاد كرد .
كفاره ي شكستن سوگند طبق آيه ي 89 سوره ي مائده يكي از چند امر است : اطعام ده مسكين يا پوشاندن ده نفر يا آزاد كردن يك بنده و اگر نتوانست سه روز روزه بگيرد . ( 3 )
2 . بيوفايي برخي از همسران
بعضي از همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نه تنها او را با سخنان خود ناراحت مي كردند ، بلكه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 19 / ص 349 .
2 . همان .
3 . نمونه / ج 24 / ص 274 .
|
299 |
|
مسأله ي رازداري كه از مهم ترين شرايط يك همسر باوفا است نيز در آن ها نبود ، اما به عكس ، رفتار پيامبر با آن ها با تمام اين اوصاف چنان بزرگوارانه بود كه حتي حاضر نشد تمام رازي كه او افشا كرده بود به رخ او بكشد و تغافل نمود ، تنها به قسمتي از آن اشاره كرد ، از اين رو در حديثي از حضرت علي ( عليه السلام ) مي خوانيم : « ما استقصي كريم قطّ لانّ الله يقول عرّف بعضه و اعرض عن بعض » ؛ افراد كريم و بزرگوار هرگز در مقام احقاق حقّ شخصي خويش تا آخرين مرحله پيش نمي روند ؛ زيرا خدا در اين جا براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد : او قسمتي را خبر داد و از قسمتي خودداري كرد . ( 1 )
3 . رازداري از كمالات انساني
رازداري نه تنها از صفات مؤمنان حقيقي است ، كه هر انسان باشخصيتي بايد رازدار باشد ، اين معنا در مورد دوستان نزديك و همسر اهميت بيشتري دارد . در آيات فوق خوانديم كه چگونه خداوند بعضي از همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را به خاطر ترك رازداري شديداً ملامت و سرزنش مي كند .
علي ( عليه السلام ) در حديثي مي فرمايد : « جمع خير الدنيا و الاخرة في كتمان السر و مصادقة الاخيار ، و جمع الشر في الاذاعة و مؤاخاة الاشرار » ؛ تمام خير دنيا و آخرت در اين دو چيز نهفته شده : كتمان سر و دوستي با نيكان و تمام شر در اين دو چيز نهفته شده : افشاي اسرار و دوستي با اشرار . ( 2 )
4 . اذيت پيامبر اكرم
اين دو زن ( حفصه و عايشه ) رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) را آزردند و عليه او دست به دست هم دادند ؛ ( و ان تظاهرا عليه ) و دست به دست هم دادن عليه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از گناهان كبيره است ؛ به دليل اين كه فرمود : ( ان الّذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخرة و اعدّ لهم عذاباً مهيناً ) . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان / ج 10 / ص 474 ؛ روح المعاني / ج 28 / ص 151 .
2 . سفينة / ج 2 / ص 469 .
3 . احزاب / 57 ؛ الميزان / ج 19 / ص 346 .
|
300 |
|
5 . اتحاد ملائكه
كلمه ي « ملائكه » مبتدا و كلمه ي « ظهير » خبر آن است و اگر خبر را مفرد آورد با اين كه مبتدا جمع بود ، براي اين است كه بفهماند ملائكه در پشتيباني پيامبر متحد و متفق هستند و اگر فرمود : ملائكه بعد از خدا و جبرئيل و صالح مؤمنين پشتيبان او هستند ، براي آن بود كه پشتيباني ملائكه را بزرگ جلوه دهد . ( 1 )
6 . عنايت خاص خداوند
از اين كه فرمود : ( فانّ الله هو مولاه ) ضمير منفصل « هو » براي اين آورده شده كه بفهماند كه خدا عنايت خاصّه اي به آن حضرت دارد و به همين جهت بدون هيچ واسطه اي از مخلوقاتش ، خود او پيامبر را ياري مي كند و متولّي امور او مي شود . ( 2 )
7 . موقعيت جبرئيل
از اين كه نام جبرئيل را جداگانه بيان كرد با اين كه ملائكه شامل او هم مي شود ، از جهت تعظيم و اظهار مكانت و موقعيت جبرئيل نزد خداوند است . ( 3 )
8 . احترام پيامبر اكرم
در آيه 2 و 4 سخن از ولايت خداوند مطرح است با اين تفاوت كه در آيه ي 4 موضوع ولايت خداوند را به احترام پيامبر اكرم با حرف تأكيد « انّ » بيان كرد ؛ ( و الله موليكم ) ، ( فانّ الله هو مولاه ) . ( 4 )
9 . منظور از صالح المؤمنين
روايات زيادي دلالت دارد بر اين كه منظور از « صالح المؤمنين » حضرت علي ( عليه السلام ) است . محدث بحراني از محمد بن عباس نقل مي كند كه او 52 حديث در اين زمينه از فريقين جمع آوري كرده است . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 19 / ص 347 ؛ روح المعاني / ج 28 / ص 153 .
2 . الميزان / ج 19 / ص 346 .
3 . كنز الدقائق / ج 10 / ص 509 ؛ بحرالمحيط / ج 8 / ص 287 ؛ تفسير كبير / ج 30 / ص 44 ؛ روح المعاني / ج 28 / ص 153 .
4 . مؤلف .
5 . روح المعاني / ج 28 / ص 153 ؛ جامع الاحكام / ج 18 / ص 192 .