بخش 16
آیه هشتم : اتحاد ، شرط تحقق وعده الهی آیه نهم : ریشه گناهان آیه دهم : نرم خویی پیامبر آیه یازدهم : نعمت پیامبر ، منت الهی
376 |
14 . شرط دستيابي به خواسته ها
بر پايه ي « من » تبعيضيه در آيه ي شريفه خداوند متعال تضمين نكرده است كه هر آن چه انسان در دنيا يا آخرت بخواهد ، هميشه به او عطا مي فرمايد ؛ بلكه اگر اراده و خواست او با همه ي علل و اسباب طبيعي موافق باشد ، به تمام آرزوهايش خواهد رسيد و اگر اراده ي او با بعضي از اسباب طبيعي عالم هماهنگ باشد ، به بعضي آرزوهايش مي رسد . ( 1 )
15 . بيان مبهم گونه ي پاداش پايداران در جنگ و تعبير با كلمه ي سين « سيجزي » ، دلالت بر عظمت پاداش الهي دارد . ( 2 )
16 . منزلت بلندپايه ي شاكران
اطلاق فعل فقط بر انجام دادن آن دلالت مي كند ؛ يعني هرگاه فعلي به ذاتي نسبت داده شود ؛ « الذين أشركوا » ، اين جمله بر دوام و استمرار فعل براي آن ذات دلالت ندارد ، بر خلاف وصف كه نشانه ي ثبات است .
بنابراين ، معناي جمله هاي فعليه اي چون « الّذين أشركوا ، الّذين صبروا ، الذين ظلموا » با اوصافي مانند « المشركين ، الصابرين ، الظالمين » متفاوت است . زيرا در جملات نخستين فعل به ذات نسبت داده شده و دلالت بر ثبوت و دوام ندارد ، ولي وصف دلالت بر ثبوت و دوام دارد .
پس ، « شاكرون » كساني هستند كه صفت شكر در آن ها استقرار و ثبوت داشته باشد و شكر مطلق اين است كه بنده متذكر هيچ نعمتي نشود ، مگر آن كه به ياد وليّ نعمتش باشد و هنگام بهرهوري از نعمتي ، اوامر الهي را نسبت به آن نعمت اطاعت كند .
بنابراين ، شكر حقيقي در گرو خلوص علمي و عملي است و شيطان را در شاكران طمعي نيست . زيرا از سويي خداوند متعال از شيطان چنين حكايت مي كند : ( قال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 4 / ص 40 .
2 . روح المعاني / ج 4 / ص 79 .
377 |
فبعزّتك لأغوينّهم أجمعين * الا عبادك منهم المخلصين ) ( 1 ) و ( قال فبما اغويتني لأقعدنّ لهم صراطك المستقيم * ثم لاتينّهم من بين أيديهم و من خلفهم و عن أيمانهم و عن شمائلهم و لا تجد أكثرهم شاكرين ) . ( 2 ) جمله ي ( و لا تجد اكثرهم شاكرين ) به منزله ي استثنا است و در آنْ كلمه ي « مخلصين » را به شاكرين مبدل كرده است . چون شاكران همان مخلصاني هستند كه شيطان را در آن ها طمعي نبوده و نسبت به آنان هيچ گونه نفوذي ندارد .
17 . جان نثار حماسه آفرين نبرد احد
امام باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : حضرت علي ( عليه السلام ) در جنگ اُحد شصت و يك زخم برداشت و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) « ام سليم » و « ام عطيّه » را دستور داد كه به معالجه ي جراحات آن حضرت بپردازند . چيزي نگذشت كه آن ها با نگراني به خدمت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) عرضه داشتند : « حال علي ( عليه السلام ) به گونه اي است كه ما هر زخمي را مي بنديم ، زخم ديگري گشوده مي شود و زخم هاي تن او زياد و خطرناك است و ما از حيات او نگرانيم » .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و جمعي از مسلمانان براي عيادت به منزل علي ( عليه السلام ) وارد شدند ، در حالي كه بدن او پر از جراحت بود . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با دست مبارك خود بدن او را مسح كرد و فرمود : « كسي كه در راه خدا چنين آسيبي ببيند ، آخرين درجه ي مسؤوليت خود را انجام داده است » . زخم هايي كه حضرت دست بر آن مي كشيد ، به زودي التيام مي يافت .
علي ( عليه السلام ) در اين هنگام گفت : « الحمد لله » با اين همه نگريختم و پشت به دشمن نكردم . خداوند متعال نيز از كوشش هاي او قدرداني كرد و در دو آيه از قرآن مجيد آنان را جزو شاكران نام برده ، به فداكاري هاي او و افراد نمونه ي ديگري از مجاهدان احد ، اشاره كرده ؛ ( و سيجزي الله الشّاكرين ) و ( و سنجزي الشّاكرين ) . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ص / 82 و 83 .
2 . اعراف / 16 و 17 .
3 . مجمع البيان / ج 2 / ص 509 ؛ نمونه / ج 3 / ص 119 .
378 |
18 . مردم در بوته ي آزمايش
خداي سبحان در اين آيه ي كريمه به مسلمانان خاطرنشان مي فرمايد : اگر براي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي جنگيد ، سرانجام وي از اين دنيا خواهد رفت ، اما اگر براي خدا و پايداري دين او مي جنگيد ، خدا هميشه هست و دين خدا نيز هميشه محفوظ خواهد ماند . در اين مقطع از تاريخ مردم بر سه گروه شدند :
گروه يكم : منافقاني كه در جنگ احد كفر باطني آنان ظهور كرد ؛ ( و طائفة قد أهمّتهم أنفسهم يظنّون بالله غير الحقّ ظنّ الجاهلية يقولون هل لنا من الأمر من شئ ما قتلنا ههنا قل لو كنتم في بيوتكم لبرز الّذين كتب عليهم القتل إلي مضاجعهم و ليبتلي الله ما في صدوركم و ليمحصّ ما في قلوبكم و الله عليم بذات الصّدور ) . ( 1 )
گروه دوم : مسلمانان ضعيف و سست عنصر كه ضعف ايمانشان آشكار شد ؛ اين گروه كه به جهت همراهي با پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) رابطه ي خود را با ابوسفيان تيره كرده بودند ، تأسّف مي خوردند . خداي سبحان در باره ي اين گروه كه به سبب ضعف ايمان از ميدان جنگ فرار كردند ، مي فرمايد : ( إذ تُصعدون و لا تلوون علي أحد و الرّسول يدعوكم في اخركم فأثابكم غمّاً بغمّ لكيلا تحزنوا علي مافاتكم و لا ما أصابكم و الله خبير بما تعملون ) . ( 2 )
گروه سوم : مسلمانان مقاومي كه براي رضاي خدا در جنگ شركت كرده ، تا پايان استقامت ورزيدند . شمار گروهي كه شخصيّت حضرت امير المؤمنين ( عليه السلام ) در ميان آنان مي درخشيد ، بسيار اندك بود و خداوند در باره ي اينان فرمود : ( . . . سيجزي الله الشاكرين ) . ( 3 )
19 . در اين آيه ي شريفه ، شاكران را از دو دسته ي دنيا طلبان و آخرت جويان جدا كرد . چون آنان به چيزي جز وجه الله نمي انديشند ، نه دنيا و نه آخرت . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران / 154 .
2 . آل عمران / 153 .
3 . محاضرات .
4 . الميزان / ج 4 / ص 40 ؛ كشف الاسرار / ج 2 / ص 305 .
379 |
ــــــــ 8 ــــــــ
اتحاد ، شرط تحقق وعده الهي
( وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُوإِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِي حَتَّي إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَـزَعْتُمْ فِي الاَْمْرِ وَعَصَيْتُم مِّنم بَعْدِ مَآ أَرَلـكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الاَْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْل عَلَي الْمُؤْمِنِينَ * إِذْ تُصْعِدُونَ وَلاَ تَلْوُونَ عَلَي أَحَد وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَلـكُمْ فَأَثَـبَكُمْ غَمَّام بِغَمّ لِّكَيْلاَ تَحْزَنُواْ عَلَي مَا فَاتَكُمْ وَلاَ مَآ أَصَـبَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرُم بِمَا تَعْمَلُونَ * ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّنم بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَي طَـآلـِفَةً مِّنكُمْ وَطَـآلـِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَـهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الاَْمْرِ مِن شَيْء قُلْ إِنَّ الاَْمْرَ كُلَّهُو لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لاَ يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الاَْمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَـهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَي مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمُم بِذَاتِ الصُّدُورِ ) ( 1 )
ترجمه
خداوند ، وعده ي خود را به شما ، ( در باره ي پيروزي بر دشمن در احد ، ) تحقق بخشيد ؛ در آن هنگام ( كه در آغاز جنگ ، ) دشمنان را به فرمان او ، به قتل مي رسانديد ؛ ( و اين پيروزي ادامه داشت ) تا اين كه سست شديد و ( بر سر رها كردن سنگرها ، ) در كار خود به نزاع پرداختيد ؛ و بعد از آن كه آن چه را دوست مي داشتيد ( از غلبه بر دشمن ) به شما نشان داد ، نافرماني كرديد . بعضي از شما ، خواهانِ دنيا بودند و بعضي خواهان آخرت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران / 152 ـ 154 .
380 |
سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت ( و پيروزي شما به شكست انجاميد ؛ ) تا شما را آزمايش كند و او شما را بخشيد و خداوند نسبت به مؤمنان ، فضل و بخشش دارد . ( 152 ) ( به خاطر بياوريد ) هنگامي را كه از كوه بالا مي رفتيد و ( جمعي در وسط بيابان پراكنده شدند و از شدّت وحشت ، ) به عقب ماندگان نگاه نمي كردند و پيامبر از پشت سر ، شما را صدا مي زد . سپس اندوه ها را يكي پس از ديگري به شما جزا داد ؛ اين به خاطر آن بود كه ديگر براي از دست رفتن ( غنايم جنگي ) غمگين نشويد و نه به خاطر مصيبت هايي كه بر شما وارد مي گردد . و خداوند از آن چه انجام مي دهيد ، آگاه است . ( 153 ) سپس به دنبال اين غم و اندوه ، آرامشي بر شما فرستاد . اين آرامش ، به صورت خواب سبكي بود كه ( در شب بعد از حادثه ي احد ، ) گروهي از شما را فرا گرفت ؛ اما گروه ديگري در فكر جان خويش بودند ( و خواب به چشمانشان نرفت . ) آن ها گمان هاي نادرستي ـ همچون گمان هاي دوران جاهليّت ـ درباره ي خدا داشتند و مي گفتند : « آيا چيزي از پيروزي نصيب ما مي شود ؟ » بگو : « همه ي كارها ( و پيروزي ها ) به دست خداست . » آن ها در دل خود ، چيزي را پنهان مي دارند كه براي تو آشكار نمي سازند ؛ مي گويند : « اگر ما سهمي از پيروزي داشتيم ، در اين جا كشته نمي شديم . » بگو : « اگر هم در خانه هاي خود بوديد ، آن هايي كه كشته شدن بر آن ها مقرّر شده بود ، قطعاً به سوي آرامگاه هاي خود ، بيرون مي آمدند ( و آن ها را به قتل مي رساندند ) و اين ها براي اين است كه خداوند ، آن چه در سينه هايتان پنهان داريد ، بيازمايد و آن چه را در دل هاي شما ( از ايمان ) است ، خالص گرداند ؛ و خداوند از آن چه در درون سينه هاست ، باخبر است . » ( 154 )
تفسير
در جريان جنگ احد به علت اتحاد پيروزي نصيب مسلمانان شد ، ليكن بعد از آن كه اختلاف در بين آن ها پديد آمد و برخي به جمع آوري غنايم مشغول شدند ، شكست
381 |
سختي به آن ها وارد آمد . هنگامي كه به مدينه بازگشتند با يكديگر گفتند : مگر خداوند به ما وعده ي فتح و پيروزي نداده بود ، بنابراين چرا در اين جنگ شكست خورديم ؛ آيات فوق به آن ها پاسخ داد كه « وعده ي خداوند در مورد پيروزي شما كاملا درست بود و به همين جهت در آغاز جنگ پيروز شديد و اين وعده ي پيروزي تا زماني كه دست از پيروي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بر نداشته بوديد ، ادامه داشت ؛ شكست از زماني شروع شد كه سستي و نافرماني شما را فراگرفت » ؛ ( و لقد صدقكم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتي اذا فشلتم ) .
« تحسّونهم » از ماده ي « حسّ » گرفته شده و به معناي از بين بردن حواس كسي و كشتن اوست ؛ يعني آن ها را مي كشتيد . بعد اشاره به وضع تيراندازان كوه عينين كه در منطقه ي احد قرار دارد مي كند و مي فرمايد : وقتي كه شما از تصميم خود برگشتيد و در كار جنگ با يكديگر اختلاف كرديد و سفارش پيامبر را ناديده گرفتيد مغلوب شديد بعد از آن كه آن چه را دوست مي داشتيد از غلبه بر دشمن به شما نشان داد . اين هر سه جمله با آن پنجاه نفر تطبيق مي كند كه سنگر حفاظت را رها ساختند .
بعد مي فرمايد : « در اين موقع بعضي از شما خواستار دنيا و جمع غنايم بوديد در حالي كه جمعي ديگر همچون عبدالله بن جبير ثابت قدم و خواستار آخرت و پاداش هاي الهي بودند . » ؛ ( منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الاخرة ) . در اين جا بود كه خداوند شما را از آن ها منصرف ساخت و پيروزي شما به شكست مبدل شد تا شما را آزمايش كند و سپس خداوند همه ي اين نافرماني ها و گناهان شما را بخشيد در حالي كه استحقاق مجازات را داشتيد ؛ زيرا خداوند نسبت به همه ي مؤمنان فضل و بخشش دارد .
در آيه ي بعد خداوند صحنه ي پايان جنگ احد را به مسلمانان يادآوري مي كند و مي فرمايد : « به خاطر بياوريد هنگامي را كه به هر طرف پراكنده مي شديد و فرار مي كرديد و هيچ نگاهي به عقب سر خود نمي كرديد كه ساير برادران شما در چه حالند ؟ ( در حالي كه پيامبر از پشت سر فرياد مي زد : بندگان خدا به سوي من باز گرديد ! به سوي من باز گرديد ! من رسول خدايم ، ولي هيچ يك از شما به سخنان او توجه نداشتيد . ) در اين هنگام غم و
382 |
اندوه يكي پس از ديگري به شما روي آورد . » ؛ ( فاثابكم غماً بغم ) .
هجوم سيل غم و اندوه به سوي شما براي اين بود كه ديگر به خاطر از دست رفتن غنايم جنگي غمگين نشويد و از جراحاتي كه در ميدان جنگ در راه پيروزي به شما مي رسد ، نگران نباشيد و خداوند از اعمال شما آگاه است .
شب بعد از جنگ احد ، شب پراضطرابي بود ؛ زيرا مسلمانان پيش بيني مي كردند كه دشمنان بار ديگر به مدينه برگردند و آخرين مقاومت مسلمانان را در هم بشكنند . در اين ميان مجاهدان راستين به وعده هاي پيامبر مطمئن بودند ، اما برخي از منافقان چون مضطرب بودند تا به صبح خوابشان نبرد .
در اين آيه به اين دو حال مؤمنان و منافقان اشاره مي كند و مي فرمايد : « سپس بعد از آن همه غم و اندوه روز احد ، خداوند آرامش را بر شما نازل كرد ، اين آرامش همان خواب سبكي بود كه جمعي از شما را فرا گرفت ، اما گروه ديگري بودند كه تنها به فكر حفظ جان خود بودند و به چيزي جز نجات خويش نمي انديشيدند و به همين جهت آرامش را به كلي از دست داده بودند .
آن ها در باره ي خداوند گمان هاي نادرست همانند گمان هاي دوران جاهليت داشتند و در افكار خود احتمال دروغ بودن وعده هاي پيامبر را مي دادند و به يكديگر مي گفتند : آيا ممكن است پيروزي نصيب ما شود . » ( هل لنا من الامر من شيء ) ؛ يعني بسيار بعيد است . قرآن كريم در پاسخ آن ها مي گويد : ( قل انّ الامر كلّه لله ) ؛ « بگو : آري ، پيروزي به دست خداست ، او اگر بخواهد و شما را شايسته ببيند نصيب شما خواهد كرد . آن ها حاضر نبودند همه ي آن چه را كه در دل داشتند اظهار كنند ؛ زيرا مي ترسيدند در صف كافران قرار گيرند ؛ ( يخفون في أنفسهم ما لا يبدون لك ) گويا آن ها چنين خيال مي كردند كه شكست احد نشانه ي نادرست بودن آيين اسلام است » .
از اين رو مي گفتند : اگر ما بر حق بوديم در اين جا اين همه كشته نمي داديم . خداوند در پاسخ آن ها به دو مطلب اشاره مي كند : نخست اين كه تصور نكنيد كسي با فرار
383 |
كردن از ميدان جنگ مي تواند از مرگ فرار كند ؛ آن ها كه اجلشان رسيده اگر در خانه هاي خود بمانند مرگ به سراغ آن ها در بستر نيز خواهد رفت . ثانياً اين حوادث براي اين است كه خداوند آن چه در سينه ي شما پنهان است ، بيازمايد و آن چه در دل هاي شما ( از ايمان ) است ، خالص گرداند و خداوند از آن چه در درون سينه هاست باخبر است . ( 1 )
نكته ها
1 . اصرار برخي از مؤمنان بر اطاعت
كلمه ي « تنازعتم » دلالت دارد بر اين كه همه ي مسلمانان اتفاق درستي در امر جنگ و معصيت فرمان پيامبر نداشتند ، بلكه بعضي از آن ها اصرار بر اطاعت پيامبر داشتند تا تنازع مفهوم پيدا كند ، وگرنه اگر همه ي آن ها مخالفت فرمان پيامبر را مي كردند كه نزاع معنا نداشت و شاهد به اين مطلب قسمت بعد آيه است كه مي فرمايد : ( منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الاخرة ) . ( 2 )
2 . استواري برخي از اصحاب پيامبر
اگر آيه ي ( اذ تصعدون و لا تلون علي أحد ) در كنار چند آيه ي قبل ؛ ( سيجزي الله الشاكرين ) قرار گيرد ، معلوم مي شود عده اي از اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در روز احد نه تنها قبل و بعد از شايعه ي قتل پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرار نكردند ، بلكه در اراده و استواري خود متزلزل هم نگرديدند . ( 3 )
3 . غم مورد نكوهش و ستايش
در آيه ي شريفه ي ( . . . فاثابكم غمّاً بغم لكيلا تحزنوا . . . ) ، دو لفظ « غم » مطرح شده ؛ غم اوّل از شكست خوردن و از دست دادن مال و جان و . . . به وجود آمده كه اين خود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 3 / ص 128 ؛ مجمع البيان / ج 2 / ص 858 .
2 . الميزان / ج 4 / ص 44 .
3 . الميزان / ج 4 / ص 45 .
384 |
غمي است نكوهيده هم چنان كه آيه ي شريفه ي ( لكيلا تأسوا علي مافاتكم ) ( 1 ) حكايت از اين نكوهش دارد .
اما غم دوم آن اندوهي است كه از كوتاهي و عصيان آنان سرچشمه گرفته و مسلمانان خود از اين كوتاهي و از دست دادن پيروزي در حسرت و ندامت فرو رفته اند ؛ اين نوع غم نه تنها مذموم نيست ، بلكه مورد ستايش و اجر الهي قرار گرفته است و باعث زوال غم اوّل مي گردد . ( 2 )
4 . نعمت خواب سبك
آيه ي شريفه ي ( ثم أنزل عليكم من بعد الغم . . . ) از نزول نعمتي به عنوان خواب سبك خبر مي دهد ، البته اين نعمت از آن كساني بوده كه از فرار خود پشيمان شده راه بازگشت به پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) را برگزيدند . اوّلا از خود آيه با توجه به قسمت ( طائفة منكم ) مي توان اين نكته را به دست آورد . ثانياً در دو آيه ي قبل خداوند از شمول عفو الهي در مورد آنان خبر مي دهد ؛ ( و لقد عفا عنكم و الله ذو فضل علي المؤمنين . . . ) و روشن است كه اين عفو تنها نسبت به آنان كه از كرده ي خود پشيمان باشند رواست و آنان كه در حال فرار هستند و هم چنان در ورطه ي گناه غوطهورند ، هرگز مشمول عنايت الهي قرار نمي گيرند ، بلكه خداوند آنان را به خودشان واگذار مي نمايد ؛ ( و طائفة قد اهمتهم أنفسهم ) . ( 3 )
5 . استفاده از دين براي حفظ دنيا
در آيه ي شريفه ي ( و طائفة قد اهمتهم انفسهم . . . ) منظور اين نيست كه آنان فقط سعادت خود را در نظر دارند كه اين خود خواست مؤمنان است ، بلكه منظور اين است كه زندگي دنيايي خود را حفظ كنند و در اين راستا از دين نيز استفاده ي ابزاري مي كنند چه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حديد / 23 .
2 . مجمع البيان / ج 2 / ص 862 ؛ الميزان / ج 4 / ص 54 ؛ روح المعاني / ج 4 / ص 92 .
3 . مجمع البيان / ج 2 / ص 862 ؛ الميزان / ج 4 / ص 46 .
385 |
اين كه معتقدند كسي بر دين خدا چيره نخواهد شد گرچه تمام وسيله هاي پيروزي را در دست داشته باشد زماني كه نتوانند از دين ، اين استفاده ي ابزاري را داشته باشند ، آن را رها مي كنند . ( 1 )
6 . مؤمنان ضعيف الايمان
مؤمنان در احد دو دسته بودند : گروهي كه مشمول رحمت الهي گرديده و احساس امن نمودند و گروهي ديگر كه فقط به فكر خويشتن بودند . از اين گروه به مؤمنان ضعيف الايمان ياد مي شود نه اين كه در زمره ي منافقان باشند چنان كه برخي از مفسران گفته اند : چون منافقان رسمي ، صف خود را قبل از احد از مسلمانان و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جدا كردند و گفتند : ( لو نعلم قتالا لأتبعناكم ) . ( 2 )
7 . تحقق اراده ي الهي از طريق علل و عوامل
از آيه ي ( يظنون بالله غير الحق . . . ) به دست مي آيد كه اعتقاد به پيروز شدن دين حق و پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) به عنوان يك امر ثابت و هميشگي نوعي رنگ جاهليت با خود همراه دارد چه اين كه امر غلبه كردن بر دشمن به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) واگذار نشده ، بلكه تمام كارهاي جهان آفرينش به دست تواناي خداوند متعال است ؛ اوست كه در سرسلسله ي علت ها و اسباب جهان قرار دارد و او اراده ي خود را در چارچوب اسباب و عوامل به مرحله ي عمل در مي آورد . دين الهي و دعوت پيامبران از اين قانون مستثني نيست . اگر اين علل و اسباب در مسير پيروزي دين و پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) قرار داشت پيروزي به دست مي آيد مانند بسياري از جنگ ها و اگر نبود ، شكست امري است حتمي .
اين قانون در مورد ديگر پيامبران نيز به اجرا گذاشته شده است فقط در موارد ضرورت پاي معجزه به ميان مي آيد . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 4 / ص 47 .
2 . آل عمران / 167 .
3 . الميزان / ج 4 / ص 48 .
386 |
ــــــــ 9 ــــــــ
ريشه گناهان
( إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَـنُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ * يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَقَالُواْ لاِِخْوَ نِهِمْ إِذَا ضَرَبُواْ فِي الاَْرْضِ أَوْ كَانُواْ غُزًّي لَّوْ كَانُواْ عِندَنَا مَا مَاتُواْ وَمَا قُتِلُواْ لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَ لِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَلَـلـِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْمُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ * وَلَـلـِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَِلَي اللَّهِ تُحْشَرُونَ ) ( 1 )
ترجمه
كساني از شما كه در روز رو به رو شدن دو جمعيت با يكديگر ( در جنگ احد ) ، فرار كردند ، شيطان آن ها را بر اثر بعضي از گناهاني كه مرتكب شده بودند ، به لغزش انداخت و خداوند آن ها را بخشيد . خداوند ، آمرزنده و بردبار است . ( 155 ) اي كساني كه ايمان آورده ايد ! همانند كافران نباشيد كه چون برادرانشان به مسافرتي مي روند ، يا در جنگ شركت مي كنند ( و از دنيا مي روند و يا كشته مي شوند ) ، مي گويند : « اگر آن ها نزد ما بودند ، نمي مردند و كشته نمي شدند ! » ( شما از اين گونه سخنان نگوييد ، ) تا خدا اين حسرت را بر دل آن ها [ = كافران ] بگذارد . خداوند ، زنده مي كند و مي ميراند ( و زندگي و مرگ ، به دست اوست ) و خدا به آن چه انجام مي دهيد ، بيناست . ( 156 ) اگر هم در راه خدا كشته شويد يا بميريد ، ( زيان نكرده ايد ؛ زيرا ) آمرزش و رحمت خدا ، از تمام آن چه آن ها ( در طول عمر خود ، ) جمع آوري مي كنند ، بهتر است ( 157 ) و اگر بميريد يا كشته شويد ، به سوي خدا محشور مي شويد . ( بنابراين ، فاني نمي شويد كه از فنا ، وحشت داشته باشيد . ) ( 158 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران / 155 ـ 158 .
387 |
تفسير
اين آيه ي شريفه ناظر به حوادث جنگ احد است كه حقيقت ديگري را براي مسلمانان بيان مي كند و آن اين كه لغزش هايي كه بر اثر وسوسه هاي شيطاني به انسان دست مي دهد و او را به گناهاني مي كشاند ، نتيجه ي زمينه هاي نامناسب روحي است كه بر اثر گناهان پيشين در انسان فراهم شده و راه را براي گناهان ديگر هموار ساخته ، از اين رو قرآن كريم مي فرمايد : « آن ها كه از ميدان جنگ احد فرار كردند ، در روز رو به رو شدن دو جمعيت ( كه يكي جمع مسلمانان بود به رهبري پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) و ديگري جمع مشركان بود به فرماندهي ابوسفيان ) شيطان آنان را به سبب برخي از اعمالشان به لغزش انداخت ، اما خداوند آن ها را بخشيد ، خداوند آمرزنده و حليم است » .
در آيه ي بعد خداوند مؤمنان را از شيوه و طرز تفكر باطلي كه منافقان دارند برحذر مي دارد و مي فرمايد : « اي اهل ايمان ، شما همانند كافران نباشيد كه هنگامي كه برادرانشان به مسافرتي مي روند يا در صف مجاهدان قرار مي گيرند و كشته مي شوند ، مي گويند : اگر نزد ما مي بودند ، نمي مردند و كشته نمي شدند . اين سخنان را هرگز نگوييد تا خداوند اين حسرت را بر دل منافقان بگذارد » .
سپس قرآن كريم به اين سمپاشي منافقان سه پاسخ منطقي مي دهد :
الف ) مرگ و حيات به دست خداوند است و مسافرت و يا حضور در ميدان جنگ نمي تواند مسير قطعي آن را تغيير دهد و خداوند از همه ي اعمال بندگان باخبر است ؛ ( و الله يحيي و يميت و الله بما تعملون بصير ) .
ب ) تازه اگر در راه خدا بميريد يا كشته شويد و به گمان منافقان مرگي زودرس دامن شما را بگيرد ، چيزي از دست نداده ايد ؛ زيرا آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالي كه شما يا منافقان با ادامه ي حيات جمع آوري مي كنيد بالاتر است .
ج ) از همه گذشته مرگ به معناي فنا و نابودي نيست كه اين قدر از آن وحشت داريد ، بلكه
388 |
دريچه اي است به سوي زندگاني ديگري در سطح بسيار وسيع تر و آميخته با ابديت و به سوي خداوند محشور مي شويد . ( 1 )
نكته ها
1 . كفر سرچشمه ي نفاق
با اين كه گوينده ي اين سخنان منافقان بودند ، اما با عنوان « كفروا » از آنان ياد شده و اين بدان جهت است كه سرچشمه ي اين سخن همان حالت كفر انسان است ، از اين رو در اين آيه اين سخن به كافران نسبت داده شده است . ( 2 )
2 . ظهور عفو و مغفرت در دنيا و آخرت
عفو و مغفرت گرچه به لحاظ مصداق يكي است ، اما به لحاظ مفهوم مغفرت متفرع بر عفو است و اين دو هم چنان كه در امور اخروي پياده مي شود در آثار تكويني و تشريعي و دنيوي هم ظاهر مي شود . مثل اين كه خداوند در سوره ي شوري مي فرمايد : ( و ما اصابكم من مصيبة فيما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير ) كه مربوط به آثار عواقب دنيوي است و در آخرت هم كسي به مقام قرب الهي نمي رسد و از نعمت هاي الهي برخوردار نمي گردد مگر اين كه مغفرت الهي را دريافته باشد . ( 3 )
3 . گمان بد مسلمانان
از نكوهش نمودن قرآن ، همفكري مسلمانان با كفار و نهي ايشان از گفتاري همانند گفتار آنان در رابطه با شهداي جنگ و اين كه اگر پيش ما مي ماندند هرگز به شهادت نمي رسيدند ، معلوم مي گردد مسلمانان با اين افكار به گمان بدي پس از جنگ احد نسبت به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) رسيدند و آن اين كه ايشان سبب واقع شدن ما در اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان / ج 2 / ص 864 ؛ نمونه / ج 3 / ص 137 .
2 . الميزان / ج 4 / ص 55 .
3 . الميزان / ج 4 / ص 52 .
389 |
مهلكه بوده است . ( 1 )
4 . فرار اكثريت از جنگ احد
آيه ي شريفه در مورد جنگ احد است كه همه فرار كردند مگر سيزده نفر كه پنج نفر آن از مهاجرين و هشت نفر از انصار بودند . در نام اين سيزده نفر به جز حضرت علي ( عليه السلام ) اختلاف است كه چه كساني بودند . ( 2 )
5 . حسرت كفار
حسرتي كه در قلب كفار قرار داده شده آن است كه چرا در جنگ شركت نكردند و پيروزي و غنيمت از ايشان فوت شد . ( 3 )
6 . سرّ تقدم قتل بر موت
در آيه ي شريفه ، اوّل قتل بر موت مقدم شده و جهتش آن است كه قتل در راه خداوند نزديك تر به مغفرت الهي است تا مرگ طبيعي . از اين رو در آيه ي بعد چون اين نكته ملحوظ نيست ترتيب طبيعي رعايت شده و موت بر قتل مقدم ذكر شده است . ( 4 )
7 . معناي عفو الهي در باره ي مجاهدان و متخلفان
در آيه ي 152 هم نسبت به كساني كه در جنگ احد سست شدند و سپس نادم گرديدند بحث عفو و مغفرت از آنان را مطرح فرموده و در اين آيه از كساني كه پشت كرده و فرار نمودند عفو مي فرمايد مگر اين كه بين اين دو بخشش تفاوت قائل شده است . در آيه ي نخست عفو همراه با فضل و اشعار به ايمان آنان دارد گذشته از اين كه امن و آسايش پس از اندوه هاي پياپي بر آنان نازل گرديد ، ولي در اين آيه عفو بدون كرامت نقل شده فقط عفو همراه حلم آمده كه تعجيل نمودن در عقوبت را افاده مي نمايد . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 4 / ص 54 ـ 55 .
2 . مجمع البيان / ج 9 / ص 865 ؛ تبيان / ج 3 / ص 25 ؛ كاشف / ج 2 / ص 184 .
3 . تبيان / ج 3 / ص 27 .
4 . الميزان / ج 4 / ص 57 ؛ التحرير و التنوير / ج 3 / ص 264 .
5 . الميزان / ج 4 / ص 51 .
390 |
ــــــــ 10 ــــــــ
نرم خويي پيامبر
( فَبِمَا رَحْمَة مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الاَْمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ * إِن يَنصُرْكُمُ اللَّهُ فَلاَ غَالِبَ لَكُمْ وَإِن يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِي يَنصُرُكُم مِّنم بَعْدِهِي وَعَلَي اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ) ( 1 )
ترجمه
به ( بركت ) رحمت الهي ، در برابر آنان [ = مردم ] نرم ( و مهربان ) شدي و اگر خشن و سنگدل بودي ، از اطراف تو ، پراكنده مي شدند . پس آن ها را ببخش و براي آنان آمرزش بطلب و در كارها ، با آنان مشورت كن ؛ اما هنگامي كه تصميم گرفتي ، ( قاطع باش و ) بر خدا توكل كن ؛ زيرا خداوند متوكّلان را دوست دارد . ( 159 ) اگر خداوند شما را ياري كند ، هيچ كس بر شما پيروز نخواهد شد و اگر دست از ياري شما بردارد ، كيست كه بعد از او ، شما را ياري كند ؟ ! و مؤمنان ، تنها بر خداوند بايد توكل كنند . ( 160 )
تفسير
اين آيه گرچه داراي يك سلسله دستورهاي كلي به پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در زمينه ي عفو و رحمت و مشورت مي دهد ، ليكن از نظر نزول ، در باره ي جريان جنگ احد است ؛ زيرا كساني كه از جنگ احد فرار كرده بودند بعد از جنگ پشيمان شدند و تقاضاي عفو نمودند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران / 159 ـ 160 .
391 |
خداوند در اين آيه به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دستور عفو عمومي آن ها را صادر كرد ، از اين رو در اين آيه ، نخست اشاره به يكي از امتيازات فوق العاده ي اخلاقي پيامبر مي نمايد و مي فرمايد : « در پرتو لطف و رحمت الهي تو با مردم مهربان و نرم خوي شدي در حالي كه اگر تندخو و سنگدل مي بودي ، مردم از اطراف تو پراكنده مي شدند » .
« فظّ » در لغت به معناي كسي است كه سخنانش تند و خشن است و « غليظ القلب » به كسي گفته مي شود كه سنگدل باشد و عملا محبت و انعطافي نشان ندهد . سپس دستور مي دهد كه از تقصير آنان بگذر و براي آنان طلب آمرزش كن و بعد براي زنده كردن شخصيت آن ها و تجديد حيات فكري و روحي آنان دستور مي دهد كه در كارها با مسلمانان مشورت كن .
اين دستور به خاطر آن است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در جنگ احد با اين كه مشورت كرد و نظر اكثريت اين شد كه اردوگاه دامنه ي احد باشد و ديديم كه اين نظر محصول رضايت بخشي نداشت . در اين جا اين فكر به نظر بسياري مي رسيد كه در آينده پيامبر نبايد با كسي مشورت كند . قرآن به اين طرز تفكر پاسخ مي دهد و دستور مي دهد كه باز هم با آن ها مشورت كن هر چند نتيجه ي مشورت در برخي از موارد سودمند نباشد .
بعد مي فرمايد : « اما هر گاه تصميم گرفتي كاري را انجام دهي ، بر خداوند توكل نما كه خداوند متوكلان را دوست دارد » . در آيه ي بعد سرّ توكل بر خداوند را بيان مي كند و آن اين كه قدرت او بالاترين قدرت هاست ؛ هر كس را ياري كند هيچ كس نمي تواند بر او پيروز گردد ، همان گونه كه اگر حمايت خود را از كسي بردارد ، هيچ كس قادر به حمايت او نيست . بنابراين ، بر همه ي اهل ايمان لازم است كه به او توكل كنند . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 3 / ص 140 .
392 |
نكته ها
1 . عدم شمول عفو در موارد حدود شرعي
خداوند پيامبرش را نسبت به عفو از مسلمانان و طلب آمرزش براي آنان ترغيب و تشويق مي فرمايد گرچه اين دستور به صورت مطلق گفته شده و هيچ گونه اختصاصي به موردي ندارد ، اما بايد گفت اين دستور عفو موارد حدود شرعي را در بر نمي گيرد ؛ زيرا عفو در اين موارد لغو و بيهوده بودن اين حدود را به دنبال خواهد داشت . ( 1 )
2 . تفاوت فظّ و غلظت قلب
تفاوت فظّ و غلظت قلب آن است كه اوّلي در امور ظاهري است كه در افعال و اقوال ظهور پيدا مي كند كه عبارت از تندخويي است ، اما دومي امر باطني است ؛ يعني كسي كه رقّت قلب ندارد و به كسي رحم نمي كند . ( 2 )
3 . رضايت خداوند از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
جمله ي ( فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر ) به منظور امضاي سيره ي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در عفو و طلب آمرزش و مشورت با مردم بيان شده است ؛ زيرا پيامبر اين برنامه ها را رعايت كرده بود ، بنابراين اين كلام اشعار به اين حقيقت دارد كه پيامبر فرمان الهي را اتيان نموده و خداوند سبحان از اعمال او راضي است . ( 3 )
4 . اهميت مشاوره در اسلام
موضوع مشاوره در اسلام از اهميت خاصي برخوردار است ، از اين رو با اين كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نيازي به مشورت ندارد ، خداوند به او دستور مي دهد كه با مردم مشورت كند ؛ ( و شاورهم في الامر ) . نكته ي قابل توجه اين كه كلمه ي « الامر » در آيه ي شريفه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 3 / ص 56 ـ 57 .
2 . تفسير كبير / ج 9 / ص 63 ؛ روح المعاني / ج 4 / ص 106 .
3 . الميزان / ج 4 / ص 56 .
393 |
مفهوم وسيعي دارد و همه ي كارها را شامل مي شود ، ولي مسلم است كه پيامبر هرگز در احكام الهي و قانون گذاري مشورت نمي كرد و تنها در چگونگي اجراي قانون نظر مسلمانان را جويا مي شد . ( 1 )
5 . فوايد و آثار مشورت
مشورت فوايد فراواني دارد از جمله :
الف . انسان كمتر گرفتار لغزش مي شود .
ب . اگر انسان در كار خود مواجه با پيروزي شود ، كمتر مورد حسد ديگران واقع مي شود و اگر شكست بخورد زبان اعتراض مردم بر او بسته است .
ج . انسان در مشورت مي تواند بهترين رأي و نظريه ها را انتخاب كند . كلمه ي « شور » در اصل به معناي مكيدن زنبور از شيره ي گل هاست و در مشورت كردن انسان بهترين نظريه ها را جذب مي كند .
د . انسان ارزش شخصيت افراد و ميزان دوستي و دشمني آن ها را با خود درك خواهد كرد .
هـ . مشورت كردن موجب شخصيت دادن به ديگران و احترام به افكار و نظر آن هاست .
پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد : « ما شقي عبد قطّ بمشورة و لا سعد باستغناء رأي » . حضرت علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : « من استبدّ برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها في عقولهم » . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نمونه / ج 3 / ص 144 .
2 . مجمع البيان / ج 2 / ص 869 ؛ تفسير كبير / ج 9 / ص 66 ؛ نمونه / ج 3 / ص 144 ؛ تبيان / ج 3 / ص 32 .
394 |
ــــــــ 11 ــــــــ
نعمت پيامبر ، منت الهي
( وَمَا كَانَ لِنَبِيّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ ثُمَّ تُوَفَّي كُلُّ نَفْس مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْـلَمُونَ * أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَ نَ اللَّهِ كَمَنم بَآءَ بِسَخَط مِّنَ اللَّهِ وَمَأْوَلـهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ * هُمْ دَرَجَـتٌ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرُم بِمَا يَعْمَلُونَ * لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَـتِهِي وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَـبَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَـل مُّبِين ) ( 1 )
ترجمه
( گمان كرديد ممكن است پيامبر به شما خيانت كند ؟ ! در حالي كه ) ممكن نيست هيچ پيامبري خيانت كند و هر كس خيانت كند ، روز رستاخيز ، آن چه را در آن خيانت كرده ، با خود ( به صحنه ي محشر ) مي آورد ؛ سپس به هر كس ، آن چه را فراهم كرده ( و انجام داده ) است ، به طور كامل داده مي شود و ( به همين دليل ) به آن ها ستم نخواهد شد ( چرا كه محصول اعمال خود را خواهند ديد ) . ( 161 ) آيا كسي كه از رضاي خدا پيروي كرده ، همانند كسي است كه به خشم و غضب خدا باز گشته ؟ ! و جايگاه او جهنم و پايان كار او بسيار بد است . ( 162 ) هر يك از آنان ، درجه و مقامي در پيشگاه خدا دارند و خداوند به آن چه انجام مي دهند ، بيناست . ( 163 ) خداوند بر مؤمنان منت نهاد [ = نعمت بزرگي بخشيد ] هنگامي كه در ميان آن ها ، پيامبري از خودشان برانگيخت ؛ كه آيات او را بر آن ها بخواند و آن ها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد و البته پيش از آن ، در گمراهي آشكاري بودند . ( 164 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران / 161 ـ 164 .
395 |
تفسير
اين آيه به عذرتراشي هاي بي اساس بعضي از جنگجويان ( احد ) پاسخ مي دهد . توضيح اين كه هنگامي كه كساني كه سنگر حفاظتي را به منظور جمع آوري غنايم رها كردند ، فرمانده ي آنان دستور داد « از جاي خود حركت نكنيد ، پيامبر اكرم شما را از غنيمت ها محروم نخواهد كرد » ، ولي آن دنياپرستان براي پنهان ساختن چهره ي واقعي خود گفتند : ما مي ترسيم پيامبر در تقسيم غنايم ما را از نظر دور دارد ، از اين رو بايد براي خود دست و پا كنيم . اين را گفتند و سنگرها را رها كردند و آن حوادث دردناك به وقوع پيوست .
قرآن در پاسخ مي گويد : « آيا شما گمان كرديد كه پيامبر به شما خيانت مي كند در حالي كه هيچ پيامبري ممكن نيست خيانت كند و اصولا خيانت با پيامبري سازگار نيست . اگر پيامبري خائن باشد ديگر نمي توان در اداي رسالت الهي و تبليغ احكام به او اطمينان كرد » . بعد مي فرمايد : « هر كس خيانت كند در روز قيامت آن چه را خيانت كرده به عنوان مدرك خيانت بر دوش خواهد كشيد ، سپس به هر كس آن چه انجام داده و به دست آورده داده مي شود » ؛ يعني مردم اعمال خود را عيناً در آن جا خواهند يافت و به همين دليل ظلم و ستمي در باره ي هيچ كس نمي شود .
در آيه ي بعد اشاره به سرنوشت كساني كه در جنگ احد حضور پيدا كردند و منافقان و افراد ضعيف الايماني كه در جنگ حاضر نشدند مي كند و مي فرمايد : « آيا كساني كه فرمان الهي را پيروي كردند و رضايت او را اطاعت نمودند همانند كساني هستند كه به سوي خشم الهي باز گشتند و جايگاه آن ها جهنم و پايان كار آن ها ناراحت كننده است » .
سپس در آيه ي بعد مي فرمايد : « هر يك از آن ها براي خود درجه و موقعيتي در پيشگاه خداوند دارند . » اشاره به اين كه نه تنها منافقان تن پرور و مجاهدان با هم فرق دارند ، بلكه هر يك از كساني كه در دو صف قرار دارند به تفاوت درجه ي فداكاري و دشمني
396 |
با حق در پيشگاه خدا درجه ي خاصي خواهند داشت .
در پايان مي فرمايد : « خداوند نسبت به اعمال همه ي آن ها بيناست » . ( 1 )
در آيه ي بعد ( آيه ي 164 ) سخن از بزرگ ترين نعمت الهي يعني نعمت بعثت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به ميان آمده است ، مي فرمايد : « خداوند بر مؤمنان منت گذارد ( نعمت بزرگي بخشيد ) هنگامي كه در ميان آن ها پيامبري برانگيخت » . سپس مي فرمايد : « يكي از مزاياي اين پيامبر اين است كه او از جنس بشر است و از خود آن هاست نه از جنس فرشتگان و مانند آن ها تا احتياجات و نيازمندي هاي بشر را دقيقاً درك كند و دردها و مشكلات زندگي آن ها را لمس كند و با توجه به آن به تربيت آن ها اقدام نمايد » .
سپس مي گويد : « اين پيامبر سه برنامه ي مهم را در باره ي آن ها اجرا مي كند : نخست : آيات پروردگار را بر آن ها تلاوت مي كند . ثانياً : به تربيت و تزكيه ي نفوس آن ها مي پردازد . ثالثاً : به آن ها كتاب و حكمت تعليم مي دهد » . در پايان مي فرمايد : « گرچه آن ها پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند » . ( 2 )
نكته ها
1 . عدم برابري مؤمنان با غضب شدگان
اين آيات به مؤمنان هشدار مي دهد كه چگونه با رفتار خود موجبات سخط و خشم الهي را فراهم مي سازند و حال آن كه خداوند آنان را با پند و موعظه به سوي رضايت خود فرا مي خواند و ديگر اين كه اين دو گروه مؤمنان راستين كه در پي تحصيل رضايت الهي هستند ، هرگز با آنان كه سخط و غضب خداوند را به دست آورده اند برابر نيستند و خداوند نسبت به اعمال آنان آگاه است ، از اين رو چنين نپندارند كه كارهاي كوچك از نظر او دور خواهند ماند پس هرگز ره تسامح و تساهل را در پيش نگيرند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تبيان / ج 3 / ص 34 ؛ نمونه / ج 3 / ص 175 .
2 . نمونه / ج 3 / ص 182 .
3 . الميزان / ج 4 / ص 57 .
397 |
2 . عظمت روز قيامت
از اين كه مي فرمايد در روز قيامت هر انساني آن چه را كه كسب نموده اعم از خير و شر به او جزا داده مي شود با اين كه مقصود بيان وضعيت خيانت كننده است ، اين تعبير دلالت بر عظمت آن روز دارد كه هر انساني بر طبق اعمالش جزا داده مي شود گرچه جرم او اندك باشد چه برسد به خيانت كه جرم بزرگي خواهد بود . ( 1 )
3 . روش غير مستقيم در برنامه هاي تربيتي
در قرآن كريم بسياري از حقايق مربوط به معارف ديني و اخلاقي و اجتماعي در قالب سؤال طرح مي گردد و طرفين مسأله در اختيار شنونده گذارده مي شود تا او با فكر خود يكي را انتخاب كند و اين روش كه بايد آن را روش غير مستقيم ناميد تأثير فوق العاده اي در برنامه هاي تربيتي دارد ؛ زيرا وقتي مسأله به صورت قطعي و جزمي مطرح شود ، گاهي انسان در مقابل آن مقاومت به خرج مي دهد ، اما هرگاه به صورت سؤال مطرح شود و پاسخ آن را از درون وجدان خود بشنود آن را فكر و تشخيص خود مي داند . در قرآن كريم از اين روش استفاده ي فراوان شده از جمله :
( هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون ) ( 2 ) ، ( قل هل يستوي الاعمي و البصير أفلا تتفكرون ) ( 3 ) ، ( قل هل يستوي الاعمي و البصير أم هل تستوي الظلمات و النور ) ( 4 ) ، ( أفمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً لا يستوون ) و ( أن نجعل الذين ءامنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين في الارض أن نجعل المتقين كالفجار ) . ( 5 )
4 . كاربرد درجه در مورد مؤمنان و منافقان
درجه معمولا به پله هايي گفته مي شود كه انسان به وسيله ي آن ها به نقطه ي مرتفعي صعود مي كند ، اما پله هايي كه از آن براي پايين رفتن به نقطه ي گودي استفاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روح المعاني / ج 4 / ص 111 .
2 . زمر / 9 .
3 . انعام / 50 .
4 . رعد / 16 .
5 . نمونه / ج 3 / ص 181 ؛ مراغي / ج 4 / ص 121 .
398 |
مي شود « درك » مي گويند . از اين رو در باره ي پيامبران مي خوانيم : ( و رفع بعضهم درجات ) ( 1 ) و در باره ي منافقان مي خوانيم : ( ان المنافقين في الدرك الاسفل من النار ) . ( 2 )
ولي در آيه ي مورد بحث چون سخن از هر دو طايفه در ميان بوده جانب طايفه ي مؤمنان گرفته شده و تعبير به درجه شده است . اين طرز بيان را در اصطلاح ادبي تغليب مي گويند . ( 3 )
5 . معناي « منّ »
كلمه ي « منّ » در اصل به معناي قطع است و نعمت را از آن جهت منّت گويند چون به وسيله ي آن ، طرف از بلا و رنج قطع مي گردد . ( لهم اجر غير ممنون ) يعني غير مقطوع . برخي گفته اند در اصل به معناي سنگ هايي است كه با آن وزن مي كنند و به همين دليل هر نعمت سنگين و گرانبهايي را منّت گويند كه اگر جنبه ي عملي داشته باشد يعني كسي عملا نعمت بزرگي را به ديگري بدهد كاملا زيبا و ارزنده است ، اما اگر كسي كار كوچك خود را با سخن بزرگ كند و به رخ افراد بكشد ، كاري است بسيار زشت .
بنابراين نعمتي كه نكوهيده است به معناي بزرگ شمردن نعمت ها در گفتار است ، اما منّتي كه زيبنده است همان بخشيدن نعمت هاي بزرگ است . ( 4 )
6 . بهره مندي مؤمنان از نعمت بعثت
با اين كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) براي هدايت همه ي مردم مبعوث شده است ؛ ( و ارسلناك الاّ كافة للناس ) ، اما سرّ اين كه نعمت بعثت را ويژه ي مؤمنان قرار داد آن است كه مؤمنان از نعمت بعثت و هدايت او بهره مند مي شوند چنان كه قرن كريم مايه ي هدايت همه ي انسان هاست ؛ ( هدي للناس ) ، اما اهل تقوا بهره مند مي شوند ؛ ( هدي للمتقين ) . ( 5 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره / 253 .
2 . نساء / 145 .
3 . نمونه / ج 3 / ص 180 ؛ جامع الاحكام / ج 3 / ص 1505 .
4 . مجمع البيان / ج 2 / ص 875 ؛ مفردات راغب ؛ روح المعاني / ج 4 / ص 112 ؛ تبيان / ج 3 / ص 38 ؛ نمونه / ج 3 / ص 158 .
5 . تبيان / ج 3 / ص 39 ؛ تفسير كبير / ج 9 / ص 78 ؛ روح المعاني / ج 4 / ص 113 ؛ مجمع البيان / ج 2 / ص 875 .
399 |
7 . ايمان عامل امتنان
آيه ي شريفه در مقام منت گذاري بر مؤمنان است و علت اين امتنان خصوصيت ايمان آن هاست كه به صورت وصفي ( مؤمنين ) بيان شده است و اشعار وصف به علّيت كامل تر و قوي تر از صيغه هاي ديگر مانند ماضي و مانند آن است . ( 1 )
8 . نعمت بزرگ بعثت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله )
بعثت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از ميان خود مردم ، نعمت بزرگي است به خاطر وجوه ذيل :
الف . نشو و نمو پيامبر در شهر آن ها بود و اطلاع از زندگي او داشتند و در مدت عمر جز صداقت و امانت و عدم توجه به دنيا چيزي از او نديدند ، بعد از مدتي كه ادعاي رسالت نمود به ذهن كسي نمي رسد كه او در ادعاي خود صادق نباشد .
ب . مردم مي دانستند كه در مدت عمر خود نزد كسي براي تعليم نرفته و درس نخوانده است و بعد از 40 سالگي سخناني را مي گويد كه سابقه نداشته است و هر انسان عاقلي مي فهمد كه اين مطالب جز به وحي الهي نخواهد بود .
ج . بعد از ادعاي نبوت اموال فراوان و زن هاي متعددي را به او عرضه كردند تا دست از ادعاي رسالت بردارد در عين نياز به آن ها صرف نظر كرد . از اين صبر و مقاومت او روشن مي شود كه در ادعاي خود صداقت دارد .
د . كتابي كه او آورد جز اين كه مردم را از بت پرستي و خرافات نجات داد و به سوي حقايق ديني و امور واقعي دعوت نمود ، چيزي نبود .
هـ . در نهايت مردم آن زمان را از بدترين اخلاق ها نجات داد و به سعادت انساني رسانيد .
بنابراين شكي نيست كه بعثت او بزرگ ترين نعمت در حق مردم است . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الميزان / ج 4 / ص 57 .
2 . تبيان / ج 3 / ص 39 ؛ تفسير كبير / ج 9 / ص 80 ؛ مجمع البيان / ج 2 / ص 876 .
400 |
ــــــــ 12 ــــــــ
ريشه مصيبت ها
( أَوَ لَمَّآ أَصَـبَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّي هَـذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَي كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ * وَمَآ أَصَـبَكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُواْ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَـتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالاً لاَّتَّبَعْنَـكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَـلـِذ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْيمَـنِ يَقُولُونَ بِأَفْوَ هِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ * الَّذِينَ قَالُواْ لاِِخْوَ نِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُواْ قُلْ فَادْرَءُواْ عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَـدِقِينَ ) ( 1 )
ترجمه
آيا هنگامي كه مصيبتي ( در ميدان جنگ احد ) به شما رسيد ، در حالي كه دو برابر آن را ( در ميدان جنگ بدر بر دشمن ) وارد ساخته بوديد ، گفتيد : « اين ( مصيبت ) از كجاست » ؟ ! بگو : « از ناحيه ي خودِ شماست ( كه در ميدان جنگ احد ، با دستور پيامبر مخالفت كرديد ) . خداوند بر هر چيزي قادر است . ( و چنان چه روش خود را اصلاح كنيد ، در آينده شما را پيروز مي كند ) » ( 165 ) و آن چه ( در روز احد ، ) در روزي كه دو دسته [ = مؤمنان و كافران ] با هم رو به رو شدند به شما رسيد ، به فرمان خدا ( و طبق سنت الهي ) بود و براي اين بود كه مؤمنان را مشخص كند ( 166 ) و نيز براي اين بود كه منافقان شناخته شوند ؛ آن هايي كه به ايشان گفته شد : « بياييد در راه خدا نبرد كنيد ؛ يا ( حداقل ) از حريم خود ، دفاع نماييد » . گفتند : « اگر مي دانستيم جنگي روي خواهد داد ، از شما پيروي مي كرديم . ( اما مي دانيم جنگي نمي شود ) » . آن ها در آن هنگام ، به كفر نزديك تر بودند تا به ايمان ؛ به زبان خود چيزي مي گويند كه در دل هايشان نيست و خداوند به آن چه كتمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران / 165 ـ 168 .