بخش 10
1. مرقد سید ابراهیم مجاب 2 . مرقد حبیب بن مظاهر اسدی 3 . مرقد حر بن یزید ریاحی 4 . مرقد عون بن عبدالله 5 . خیمه گاه حسینی 6 . تل زینبیه 7 . مقام کف دست راست وکف دست چپ ابوالفضل ( علیه السلام ) 8 . مقام امام زمان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) 9 . مقام ام البنین ( علیه السلام ) 10 . مقام أخرس بن الکاظم 11 . مقام ابن حمزه 12 . احمد بن هاشم شهر کربلا از دید جهانگردان خلاصه درس
ساير اماكن زيارتي در كربلا
1. مرقد سيد ابراهيم مجاب
مرقد اين امامزاده در رواق غربي حرم مطهر امام حسين ( عليه السلام ) قرار دارد. نام كامل وي سيد ابراهيم بن محمد بن موسي بن جعفر ( عليه السلام ) است، او نابينا بود و دركوفه زندگي ميكرد و در سال 247هـ ق كه المنتصر فرزند متوكل عباسي اجازه داد شيعيان به زيارت كربلا مشرف شوند، به كربلا آمده و درآنجا سكونت اختياركرد وگويند كه چون سيد ابراهيم مجاب به كربلا رسيد به قبر شريف نزديك شد وگفت: السلام عليك يا جداه، و از داخل روضه شريفه اين ندا برخاست كه: و عليك السلام يا ولدي، ازآن روز به بعد مردم او را «مجاب» لقب دادند. هنگاميكه سيد ابراهيم مجاب درگذشت او را در صحن آن روزگار دفن كردند و بعدها كه روضه شريفه بزرگتر شد محل ضريح سيد ابراهيم در رواق غربي واقع شد. روي ضريح او صندوقي از چوب ساج قرار دارد و درآن پنجرهاي فولادي تعبيه شده كه بعدها آن را تغيير داده وبجاي آن پنجرهاي برنزي نصب كردند كه در سالهاي اخيرآن را نيز تجديد نمودند. شيعيان پس از مشرف شدن به حرم معمولاً به زيارت سيد ابراهيم مجاب نيز مشرف مي شوند .
2. مرقد حبيب بن مظاهر اسدي
اعتقاد شيعيان براين است كه حبيب بن مظاهر اسدي از تمامي اصحاب امام حسين ( عليه السلام ) البته بجز خانوادهاش والاتر است، بدين علت امام زين العابدين ( عليه السلام ) هنگام دفن، او را همراه با ساير شهدا دفن نكرده و قبر جداگانهاي درون حرم مطهر امام حسين به او اختصاص داد. زائران حرم مطهر امام حسين ( عليه السلام ) ابتدا به قبر حبيب بن مظاهر ميرسند و بر وي سلام ميكنند، گويي كه او دربان حرم مطهر امام حسين ( عليه السلام ) است.
حبيب بن مظاهر يكي از ياران با اخلاص امام حسين ( عليه السلام ) ، از اصحاب پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و از خواص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) بود كه در تمامي جنگهاي آن حضرت ملتزم ركاب بود و پس از شهادت حضرت علي ( عليه السلام ) به خدمت امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) شتافت و پس از وي در خدمت امام حسين ( عليه السلام ) بود. او سرور و بزرگ قوم بني اسد بود و امام حسين ( عليه السلام ) در روز عاشورا او را فرمانده جناح چپ لشكر خود نمود. بعد از طلوع آفتاب به لشكر ابن زياد حمله كرد وشصت و دو نفر از لشكريان دشمن را كشته و عاقبت خود نيز در سن هفتاد وپنج سالگي به شهادت رسيد. بعد از حادثه عاشورا، پسرش قاسم به انتقام پدر برخاست و قاتلش را به قتل رساند.
قبر او همان طور كه گفته شد در رواق حرم مطهر امام حسين ( عليه السلام ) و جدا از ساير شهدا ميباشد .
3. مرقد حر بن يزيد رياحي
مرقد حر بن يزيد رياحي در فاصله نه كيلومتري غرب شهركربلا واقع شده است و علت اينكه جنازه او را به خارج از ميدان معركه منتقل كردند، اين بود كه قبيله او يعني بني تميم خود را به ميدان معركه رساند، جنازه او را برداشته و به مكان فعلي آورده و به خاك سپردند.
در سال 914هـ ق شاه اسماعيل صفوي موفق به فتح بغداد شد و همان سال گنبدي روي قبر حر بنا كرد و صحن كوچكي برايش ساخت. او اولين كسي بود كه به ساختن «مرقد حر» اهتمام ورزيد. در سال 1325هـ ق به همت حسين شجاع
السلطان مرقد بازسازي شد و در سال 1330هـ ق سيد عبدالحسين كليدارآن را مجدداً بازسازي نمود و در سال 1963م به همت حاج حسن وكيل به ناحية «حر» برق رسيد.
حر بن يزيد رياحي مرقدي زيبا با گنبدي كاشيكاري شده دارد كه اطراف آن را باغ و بوستان فراگرفته است و بر در اصلي مرقد ابياتي به عربي نوشته شده كه به مقام و منزلت حر اشاره ميكند.
در تاريخ آوردهاند كه چون شاه اسماعيل صفوي به زيارت كربلا آمد، براي كشف حقيقت محل دفن حر، دستور داد قبر وي را بشكافند و با اينكار وي را با دستمالي بر پيشاني و جسدي تروتازه يافتند و چون شاه درباره آن دستمال پرسيد، به او گفته شد هنگاميكه حر در ميدان نبرد زخمي شد، امام حسين با دست مبارك خود اين دستمال را بر پيشاني او بست، شاه اسماعيل دستور داد دستمال را باز كنند و چون دستمال را باز كردند خون دوباره جاري شد و هرچه سعي كردند با دستمال ديگري جلوي خون را بگيرند ممكن نشد، لذا شاه اسماعيل دستور بستن مجدد همان دستمال را داد و پس از اينكه قبر را با احترام زيادي بستند شاه اسماعيل دستور داد گنبدي بر بالاي قبر بسازند و خادمي براي آن تعيين كرد و موقوفاتي برآن جاري نمود.
4. مرقد عون بن عبدالله
در نسبت اين امامزاده ترديدهايي وجود دارد كه آيا وي همان عون فرزند عبدالله بن جعفر طيار ( عليه السلام ) است كه شهيد كربلا بود و يا نواده امام حسن ( عليه السلام ) است؟ امروزه
وي داراي بقعه و بارگاه باشكوهي در يازده كيلومتري شمال غربي كربلا و درآغاز بزرگراه كربلا ـ بغداد ميباشد. اين امامزاده بسيار مورد توجه مردمان عراق بوده و داراي نذري مجرب است، از اينرو همواره مزار او مملو از زائر و نذورات آنان است.
5. خيمهگاه حسيني
در سمت جنوب غربي حرم مطهر خيمهگاه حسيني قرار دارد و بنا به نقل مورخان محل برافراشته شدن خيمهها و چادرهاي سيد الشهداء ( عليه السلام ) و ياران او بود. اين محل توسط سيد علي طباطبائي (صاحب رياض العلماء) ساخته شد. او پس از حمله وهابيها به كربلا (سال 1217هـ ق) اقدام بساختن باروي شهركربلا كرد و در همان هنگام اين خيمهگاه را نيز بنا كرد و اين محل را بعنوان گورستان انتخاب كرد و نام قبلي آن را كه «الطرف» بود به «المخيم» تغيير داد البته اين منطقه درگذشتههاي بسيار دور به محله «آل عيسي» مشهور بود.آل عيسي يكي از خاندان هاي علوي ساكن كربلا بودند كه نسب و شجرهنامه آنها به زيد بن علي بن الحسين ( عليه السلام ) ميرسد.
در سال 1271هـ ق همسرآصف الدوله دستور داد كه ساختمان فعلي خيمهگاه ساخته شود و رباطي دركنارآن بنا شود. چندي بعد مدحت پاشا دستور داد كه
ساختمان خيمهگاه بازسازي شود تا درآن از ناصرالدين شاه و همراهانش پذيرايي شود.
در قرن دهم هجري شخصي به نام «عبدالمؤمن دده» هنگاميكه دركربلا ساكن بود، اتاقي در اين محل ساخت و نهالهايي از درخت خرما كنارآن كاشت كه امروزه اين بوستان دركنار خيمهگاه قرار دارد وآن را بوستان دده مينامند. در سال 1978م ساختمان خيمهگاه مجدداً بازسازي گرديد. اين ساختمان يكي از اماكن زيارتي معروف كربلا است كه مردم بقصد تبرك و نذر وگرفتن حاجات به آن روي ميآورند. بر بالاي در خيمهگاه سنگ مرمري قرار دارد كه اين ابيات برآن نقش بسته است:
يا زائراً خيم الحسين بكربــلا طف في جوانبها مع ساجـم
فاذا وصلت الي خيام بني الهدي اهل الفضائل من سلاله هاشم
واذكر اباالفضل المضرج بالدما وعـلي الاكــبر ثم القاسم
واذكرحسين السبط لما قد هوي فوق الصعيد ولايري من راحم
«اي كسيكه به زيارت خيمهگاه حسين دركربلا آمدهاي، با چشمگريان اطراف آن طواف كن.
و هنگاميكه به خيمهگاه خاندان هدايت و اهل فضيلت نسل بنيهاشم رسيدي.
ابوالفضل ( عليه السلام ) خون آلود و علي اكبر و قاسم را به خاطرآور.
همچنين امام حسين ( عليه السلام ) را به يادآوركه بر روي خاك افتاده وكسي به او رحم نميكند».
در اين خيمهگاه همه ساله روزهاي دوازدهم و سيزدهم محرم عزاي بزرگي توسط زنان شيعه برگزار ميشود. اين مراسم در نيمه شعبان و اربعين حسيني نيز برپا ميشود.
6.تل زينبيه
اين محل تپهاي مشرف بر ميدان جنگ بود وگويند حضرت زينب ( عليه السلام ) براي ديدن اوضاع برادرش امام حسين ( عليه السلام ) بر بالاي اين تپه رفته بود، بهمين علت به نام تل زينبيه معروف شد. اين مقام در سال
0هـ ق تجديد بنا شده است. در اين مقام پنجرة برنزي كوچكي قرار دارد و دركاشيكاريهاي داخل آن ابياتي به زبان عربي و تصاويري كه معركه كربلا را نشان ميدهد كشيده شده است. زائران معمولا ً بقصد زيارت و تبرك به اين مقام ميروند و اين محل ساختار قديمي خود را حفظ كرده و همچنان مرتفع ميباشد منتهي دركنارآن مغازههائي ساخته شده كه فروشندگان درآنها مهر و تسبيح ميفروشند. تل زينبيه به صحن مطهر امام حسين ( عليه السلام ) نزديك است. هركس اين تل را زيارت كند ميتواند صداي حضرت زينب ( عليه السلام ) را تصوركند، زمانيكه رو به گودال قتلگاه ايستاده و ميگويد: «اخي حسين! يا بن امي يا حسين، ان كنت حياً إما تري هجوم القوم علي مخدراتك و إن كنت ميتاً فأمرنا و أمرُك الي الله..» يعني برادرم حسين! فرزند مادرم اي حسين! اگر زندهاي، مگر نمي
بيني حمله اين قوم را به عيالت و اگر مردهاي! كه امر و تكليف ما و شما در دست خداست».
7. مقام كف دست راست وكف دست چپ ابوالفضل ( عليه السلام )
مقام كف دست راست بين محلة باب بغداد و باب الخان و نزديك باب العلقمي صحن مطهر ابوالفضل ( عليه السلام ) واقع است و مقام كف دست چپ در فاصلة50 متري باب القبله كوچك، صحن ابوالفضل ( عليه السلام ) و در مدخل بازار باب الخان واقع شده است. اين دو مقام نشان دهندة محل قطع شدن دوكف دست ابوالفضل ( عليه السلام ) هنگام جنگ با لشكريان ابن زياد است. مقام كف دست راست در اواسط قرن سيزدهم هجري قمري بر بقاياي نهري كه به نهر مقبرة العباس مشهور بود و از بقاياي نهر علقمه بود ساخته شد، اما مقام دوم در سال 1327هـ ق توسط مرد نيكوكاري كه در اين باره خواب ديده بود، ساخته شد. وي ديوار خانه خود را شكافت و اين مقام را درآن بنا كرد. مقام كف دست راست ابوالفضل پنجرهاي برنزي است كه در ديوار خانهاي دركوچه «الصخني» نزديك باب العلقمي قرار دارد و بر روي ديوار نقاشي دو ساعد بريده شده است كه زيرآنها نوشته شده: «در اين محل دست ابوالفضل ( عليه السلام ) قطع شده است». مقام كف دست چپ ابوالفضل ( عليه السلام ) نيز پنجرهاي برنزي است با حاشية آيينهكاري شده كه در ديوار خانهاي كارگذاشته شده و بر روي آن ادعيه و اشعاري به زبان عربي نوشته شده كه اين اشعار متعلق به شاعر كربلايي شيخ محمد سراج است و در بالاي آنها تصوير كف دستي كشيده شده است.
8. مقام امام الزمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )
مقام امام زمان درميان نخلستانهاي كرانة رودخانة فرات است كه اين شاخه از رودخانه به نام «نهر علقمه» مشهور است. جايگاه مذكور منسوب به حضرت حجت ( عليه السلام ) است و مردم درآن به نماز ميپردازند. باب صاحب الزمان حرم مطهر امام حسين ( عليه السلام ) رو به اين مقام باز ميشود.
9. مقام أم البنين
اين مقام در گوشة جنوبغربي حرم مطهر حضرت ابوالفضل قرار دارد ،اما بنظر ميرسد كه اين انتساب سند و مدرك معتبري ندارد، زيرا همه ميدانند كه أم البنين در معركه كربلا حاضر نبوده است بهرحال قابل ذكر است كه أم البنين «فاطمه بنت حزام كلابيه» است كه براي حضرت علي ( عليه السلام ) چهار فرزند آورد كه عبارت بودند از: ابوالفضل العباس ( عليه السلام ) ، عبدالله، جعفر و عثمان و بنابر روايات مشهور وي در شهر مدينه درگذشت و در قبرستان بقيع مدفون شد.
سيد سلمان آل طعمه دركتاب خود «كربلا في الذاكره» مينويسد: زنان ساده لوح تكهاي گل بر ديوار اين مقام ميچسباندند، اگر اين گل به ديوار چسبيد ميگويند كه حاجتشان برآورده ميشود و چنانچه بر روي زمين افتاد و به ديوار نچسبيد ميگويند كه حاجتشان برآورده نخواهد شد، و اكنون مدتي است كه اين عادت از سرشان افتاده است.
در حقيقت اين مقام محل دفن يكي از متوليان حرم مطهر ابوالفضل ( عليه السلام ) به نام «شيخ علي بن عبدالرسول» است كه در سال 1187هـ ق درگذشت و در اين محل
به خاك سپرده شد و درحال حاضر زنان به اين مقام آمده وگمان ميكنند كه اين محل مقام أم البنين است و برآن پارچه سبز ميبندند و حنا ميمالند و ازآن حاجت ميطلبند.
10. مرقد أخرس ابن الكاظم
وي محمد بن ابي الفتح أخرس، از نوادگان حضرت موسي بن جعفر ( عليه السلام ) است كه بقعهاش در محلهاي به نام «الابتر»، در حومه كربلا قرار دارد.
11. مرقد ابن حمزه
وي نواده اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) و از امامزادگان والا مقام است. آرامگاهش درآغاز بزرگراه كربلا ـ طويريج قرار دارد.
12. مرقد احمد بن هاشم
وي از نوادگان حضرت موسي بن جعفر ( عليه السلام ) است كه سال745هـ ق وفات يافت و آرامگاه او امروزه دركويري واقع در شمالغربي كربلا ميباشد. قبر او صحن و سراي بزرگي دارد و در ميان اعراب باديه نشين بسيار معروف است چنانچه همواره به وي پناه آورده، نذر و نياز ميكنند.
شهر كربلا از ديد جهانگردان
جهانگردان بسياري از مسلمان و غيره در قرون گذشته ازكربلا ديدن كرده اند كه خواندن خاطرات و مشاهدات آنان خالي از لطف نبوده و مي تواند برخي از امور
را بر ما روشن سازد ازجمله اين افراد (ابن بطوطه )است كه در سال 726هـ ق از شهركربلا ديدن كرده است. او در سفرنامه خود دربارة كربلا چنين مي گويد: «از حله بسوي كربلا مشهد حسين بن علي ( عليه السلام ) حركت كرديم. كربلا شهركوچكي است كه نخلستانها اطراف آن را گرفتهاند و از رودخانه فرات آبياري ميشود. روضه مقدس امام حسين ( عليه السلام ) در داخل شهر واقع شده و مدرسهاي بزرگ و زاويهاي دارد كه درآن براي مسافرين طعام ميدهند. خدام و حاجبان بر در روضه امام ايستادهاند و ورود به حرم بي اجازة آنان ميسر نيست و هنگام ورود عتبه شريفه را كه از نقره است بايد بوسيد. روي ضريح مقدس امام قنديلهاي زرين و سيمين گذاشتهاند و از درهاي آن پردههاي حريرآويختهاند. مردم كربلا از دو طائفهاند: اولاد رخيك و اولاد فائز واين دو دائماً با هم در جنگ و نزاعاند. اين دو دسته پيرو مذهب اماميه و فرزندان يك پدرند معذلك اختلاف ميان آنان به حدي است كه شهر را به ويراني كشيدهاند».
(فليپ كرملي) (1603 - 1671م) كه جهانگرد فرانسوي بود، ازكربلا ديدن كرده و اهالي آن را به شجاعت و مهرباني توصيف كرده و ميگويد كه اهالي شهر شديداً ديندار و مؤمن هستند.
«تاك سر» جهانگرد اروپائي كه در سال 1604م ازكربلا ديدن كرده و شهركربلا را به نام «مشهد امام حسين» ذكر ميكند. او ازآبوهواي آن بسيار تعريف ميكند وآن را بهتر ازآبوهواي ساير شهرهاي عراق ميداند، او در شهركربلا ازآبانبارهاي عمومي با آب گوارا سخن ميگويد و اظهار ميداردكه شهركربلا درختان بسياري دارد و ميوههايي ازآن شبيه ميوههاي اروپايي است.
«دلاوال» (1586 - 1654م) جهانگردي اروپائي كه علاوه بر بابل و ذوالكفل از شهركربلا ديدن كرده و مردم آن را به خوبي ستوده است. اما ميگويد كه مردم اين شهر نسبت به غريبهها با احتياط بيشتري برخورد ميكنند.
در سال 1154هـ ق عبدالكريم كشميري كه يكي از درباريان نادرشاه افشار بود ازكربلا ديدن نموده و در سفرنامة خود كه «بيان واقع» نام دارد دربارة كربلا چنين ميگويد:
روز سوم به خاك پاك كربلاي معلّي، شفا بخش بيماريهاي ظاهري و باطني رسيديم. از بغداد تا كربلاي معلّي پانزده فرسخ است. چون مردم ايران بواسطة تعدي حكام جبار از وطن خود فرار نموده درآنجا موطن گزيدند، شهر بزرگي آباد گرديده.
عامل ديگر آباديهاي بسيار، نهرآبي است كه حسن پاشا حاكم بغداد قريب ده هزار تومان ـ كه دو لك روپيه هندوستان باشد ـ صرف كرده، اين نهر را از فرات آورده، اما هنوز به شهر نرسيده بود كه حسن پاشا فوت شد. پس از وي ميرزا اشرف جهان، از امراي شاه طهماسب، آب را به شهر رسانيده جاري ساخت. چنانكه به سبب آن آب شيرين بيرون شهر از بسياري باغها و نخلستانها رشك جنه المأوي است.
وگنبد مبارك روضه منوره حضرت سيدالشهدا ـ رضي اللّه تعالي عنه ـ در ميان شهر است و قبر مبارك حضرت عبدالله بن الحسين ـ رضي اللّه تعالي عنه ـ در پايين پدر بزرگوارشان است و گنج شهدا جانب قدوم مبارك ايشان است و در ميان
گنج، مقبره و قطعه زميني كه در وقت شهادت پيكر مقدس حضرت امام درآنجا افتاده بود، بيرون گنبد است به فاصله بيست قدم از قبر مبارك متصل دريچه كه به جانب شمال است و درآن مكان به مقدار پيكر مطهر به طور صندوق گودي ساختهاند و از خيمهگاه خاك پاك آورده، درآن گود مياندازند و بالاي آن تخته ميگذارند. هرگاه زائري به اراده زيارت و اخذ خاك شفا ميآيد، چيزي به خادم داده، قدري از آن خاك پاك ميگيرد. خاك كربلا كه به اطراف و اكناف عالم ميبرند، همين است و اين را خاك شفا ميگويند و خواص و بركات خاك شفا بسيار و بي شمار است; ازآن جمله يكي اين است كه هرگاه جهازي در دريا از شدت باد و مخالفت هوا توفاني شود، ميبايد كه مرد صالحي خاك مذكور را به سمت باد بيندازد، كه به حكم قادر بر حق ـ جل شأنه ـ همان وقت باد از شدت رو به كمي خواهد آورد..
گنبد و مرقد حضرت عباس بن علي ابن ابي طالب(رضي الله عنه) نيز در شهر است. مردم آنجا ميگفتند: هركه در روضه ايشان آمده سوگند به دروغ بخورد، في الحال به انواع بلاها مبتلا ميگردد. گنبد حر شهيد از شهر به فاصله يك فرسخ و قبر مادرش كه مانع همراهي او با حضرت امام شده بود، بيرون گنبد چهل قدم دورتر است. هركس به زيارت حر شهيد برود، ميبايد سنگي چند به قبر مادرش بزند. حال اثري از قبر پيدا نيست، مگر همان سنگهايي كه مردم به قبرش ميزنند. ازكربلا تا نجف اشرف از راه بيا بان بي آب دوازده فرسخ است و از راه حلّه و ده ذي الكفل شانزده فرسخ است.
(كارستون نيپور ) (1733 - 1815م) جهانگرد آلماني كه در سال 1765م ازكربلا ديدن كرده و اين شهر را با شهر نجف مقايسه نموده و معتقد است كه تعداد جمعيت كربلا و تعداد درختان اين شهر از شهر نجف بيشتر است و ازجمله مطالب جالبي كه نقل ميكند، فراواني كبوتران در حرم مطهر امام حسين ( عليه السلام ) و ساير مساجد كربلا است و اينكه مردم به آنها توجه خاصي دارند.
(پير زين) (1818 ـ 1896م) جهانگرد اروپائي كه در نيمة دوم قرن نوزدهم ميلادي و پس از سال 1843م كه درآن نجيب پاشا والي عثماني عراق بعلت قيام مردم شهركربلا برعليه عثمانيها آنجا را به خاك وخون كشيده بود از شهركربلا ديدن كرده و ذكر ميكند كه اين شهر با وسعت و بزرگياش از مراكز استانهاي ما بزرگتر است و جمعيت آن به مراتب از اين شهرها بيشتر است.
«ژيركوف» جهانگرد اروپائي كه سال1849م ازكربلا ديدن كرده، در اين باره ميگويد: دو شهر نجف وكربلا در نزد شيعيان به «عتبات أئمه» معروف است و هر ساله از همة شهرهاي شيعه نشين گروههائي براي زيارت عازم اين شهرها ميشوند كه برآورد تعداد آنها ممكن نيست، اين زوار هدايا و پولهائي را براي اين دو مكان مقدس ميآورند و اين هدايا معمولاً هدايايي گرانبها ميباشند. همچنين جنازة مردگان خود را جهت خاكسپاري به اين دو شهر مقدس ميبرند.
«لوفتس» يكي از باستان شناسان معروف انگليسي است كه در سال 1853م توانست از دو شهر نجف وكربلا ديدن نمايد. او بطور مفصل از باغستانها و نخلستانهاي موجود در مدخل شهر وگرداگرد آن سخن گفته و اظهار ميدارد كه
ساختمانهاي ساخته شده در بيرون باروي شهر نشان دهندة امنيت موجود در اين شهر است.
«جون اشر» جهانگردي انگليسي كه در سال1864م ازكربلا ديدن كرد و مشاهده نمود كه كربلا شهري شلوغ است كه زوار از مناطق دور و نزديك بسوي آن ميروند تا به زيارت امام حسين ( عليه السلام ) مشرف شوند و اين شهر از فعاليت تجاري آشكاري برخوردار است. او به شدت شيفته كربلا شده و ميگويد در اين شهر شاهد ركود و انحطاطي كه بيشتر شهرهاي اسلامي معروف آن روزگار را در برميگرفته نبوده است.
«فوك» جهانگردي آمريكايي است كه ورودش به شهركربلا مصادف با آغاز ماه رمضان بود واز اينكه مردم چقدر به رويت هلال ماه توجه ميكنند متعجب شده است. وي همچنين شاهد ازدحام مردم در بازارها براي خريد مواد غذايي مورد نياز ماه رمضان بوده است و ذكر ميكند كه در اين ماه مساجد درهاي خود را بعد از افطار بروي مردم باز ميكند و او شبهاي ماه رمضان دركربلا را يكي از زيباترين شبهايي كه در جهان ديده است توصيف ميكند.
«ديو لافو» (1851 - 1916م) بانوي نويسندة فرانسوي در سال 1881م از شهركربلا ديدن نموده وآن را يكي از مهمترين مراكز شيعه دانسته ميگويد كه اين شهر پر از مدارس بزرگ مذهبي است كه طلبهها بيست سال و يا بيشتر ازآن را بمنظوركسب علم درآنجا ميگذرانند تا بعدها به مقام مرجعيت نائل شوند و بتوانند به سؤالات مذهبي مردم پاسخ گويند و مشكلات اجتماعي آنها را حل كنند.
در دوران قاجار سفرنامههاي فراواني نوشته شده است كه درآنها از شهر كربلا نيز يادي به ميان آمده است. ازجمله اين سفرنامهها ميتوان سفرنامه «دختر فرهاد ميرزاي قاجار » را مثال زد كه درباره كربلا چنين مي گويد:
«صبح سه شنبه بيست و نهم شهر شوال 1297 روانه كربلاي معلي شديم. از جمعيت خدمه وگدايان چه بگويم كه از حد تحرير بيرون است. تا وادي السلام نجف از دست جمعيت خلاصي نداشتم. از شدت ازدحام خلق روي تخت را نينداخته بودند. بيرون كه آمدند ملتفت شدند و در صحراي وادي السلام مدتي معطل گشته، طلب مقبره حاجيه باجي كرده، پيدا نشد. فاتحه خوانده سوارگشته، وقت غروب كنار نهري كه مرحوم محمد اسماعيل خان وكيل الملك ازآب فرات جدا نموده و به نجف اشرف برده، نماز ظهر و عصر را گزارده سوار شديم.
دو ساعت از شب گذشته، در يك فرسخي كاروانسرا هوا طوفاني گشته در اين صحراي مخوف ـ نعوذاً بالله ـ طوري گشته كه چشم چشم را نمي ديد. اگر لطف الهي و توجه مولاي مؤمنان نبود، جان به سلامت در نبرده بوديم. با هزار مشقت به كاروانسرا رسيديم، در حالتي كه به تحرير خارج است. قهوه چي و يك نفركجاوه كش از ما مفقود گشته، شمع هم در نزد قهوه چي بود. با هزار زحمت از باد و طوفان پناه به ديواري برده و خود را به خداي مهربان سپرديم. قهوه چي پيدا نشد. لابداً دو نفر عسكركه همراه سوار بودند انعام مخصوص دادند، درآن بيابان فرستاده فرياد ميكردند و قهوه چي را به اسم صدا ميكردند. نزديك صبح بود كه آنها را پيدا نموده آوردند. احدي گمان حيات آنها را نداشت. خداوند نخواست كه مقتول عربهاي دزد بشوند. شب را هر طور بود به روز آورده، طلوع آفتاب سوارگشته به
راه افتاديم. چهار ساعت به غروب مانده، روز چهارشنبه، سلخ شهر شوال المكرم، وارد كربلا شديم. در دم خيمهگاه پياده شده وضو ساخته، درآنجايي كه شبيه حجله حضرت قاسم ـ عليه السلام ـ ساختهاند، نماز ظهر و عصرگزارده در نزد خيمههاي حضرت چاهي كه حضرت ـ عليه السلام ـ نيزه مبارك را فرو كرده آب بيرون آمده و صحابه غسل كرده به جهاد رفتهاند. عربي باركرده كه برود از چاه آب بياورد. همين كه رفت از چاه پايين برود، دختر خاله گفت: مبادا در چاه بيفتي، از وسط چاه، شخص عرب در مقام حضرت گفت: عجب! يعني من در چاه ميافتم; تا از زبانش اين مطلب جاري گشته، بي اختيار در چاه افتاد، بطوريكه خالي از خنده نبود. پس از اينكه از چاه بيرون آمده، به زبان فارسي و عربي گفت، تا توگفتي در چاه نيفتي، افتادم و الاّ نمي افتادم. بعد داخل خيمهگاه گشته، زيارت نموده، مراجعت به خانه كرديم.
روز پنج شنبه، غُرَّه(1) ذي قعده، صبحي به حرم مشرف گشته، در سر مقبره مرحوم شاهزاده يك سوره الرحمن خوانده و فاتحه خوانده برخاسته، به مقبره جان بي بي، والده نواب عليّه سركار شاهزاده خانم رفته، قرآن را تا بازكردم، همان سوره الرحمن آمد، خوانده يك سوره عمَّ هم به جهت مرحوم عمادالدوله و سوره يسبح لله به جهت مرحوم صارم الدوله خوانده برخاستم. در بي اعتباري دنيا ازآن حالت به اين حالت افتادن، قدري افسوس خورده وگريه كرده از خداوند طلب مغفرت