بخش 4

08- اسماعیلیه; 09- مُرجئه; 010- معتزله; 011- اشاعره; 012- ثوریه; 013- وهابیه; 014- سالمیه; 015- کرامیّه; 016- مجسّمه و مشبهه;


75


زيديه برخلاف اماميه اثني عشريه قائل به «عصمت» ائمه و «رجعت» نيستند و برخلاف آنان به «نص خفي» در مقابل «نص جليّ» كه از اعتقادات اماميه بود معتقد گشتند و گفتند: نصي را كه پيامبر ـ ص ـ درباره علي ـ ع ـ كرده «نص خفي» يعني تعيين پنهان است و ايشان بنابر مصالحي راز امامت را بطور پنهان به بعضي از اصحاب خاص خويش فرموده است. پس از زيد فرزندش يحيي به خراسان گريخت و در آنجا قيام كرد ولي وي نيز كشته شد. پس از وي كار زيديان بدست محمد نفس زكيه و ابراهيم افتاد كه در بصره خروج كردند ولي هر يك پس از ديگري كشته شدند. زيديان اولين حكومت خويش را در مراكش و آفريقاي شمالي، يمن و طبرستان تشكيل دادند. اكنون مردم يمن زيدي مذهب هستند و تا پيش از جمهوريت، امام ايشان در شهر صنعا مي زيست.

 

8- اسماعيليه; يكي ديگر از فرق مشهور هستند. آنان امامت را در اسماعيل فرزند ششمين امام شيعه «جعفر بن محمد ـ ع ـ » دانسته و از امامت هفتمين امام آنان; يعني «موسي بن جعفر» ملقب به «كاظم» سر برتافتند.


76


اسماعيل قبل از پدر وفات يافت و پيروان وي امامت را در محمد بن اسماعيل ديدند. در منابع اوليه اسماعيليه غالباً از شخصي بنام ابوالخطاب محمد بن ابوزينب از موالي بني اسد سخن بميان مي آيد كه در كار امامت اسماعيل دست داشته است. ابوالخطاب نخست از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق ـ عليهماالسلام ـ امام پنجم و ششم شيعيان بود وبه سبب سخنان غلوآميز درباره آندو، كه آنان را به مرتبه خدايي مي رساند، از درگاه امام جعفر صادق ـ ع ـ رانده و حتي مورد لعن و نفرين ايشان قرار گرفت و سرانجام نيز به سبب اين سخنان غلوآميز به دست عيسي بن موسي كشته شد. چون ابوالخطاب كشته شد پيروانش به محمد بن اسماعيل نوه امام جعفر صادق ـ ع ـ گرويدند. برخلاف عده اي كه هنوز در مرگ اسماعيل بن جعفر شك داشته و او را غايب مي پنداشتند، اينان به مرگ اسماعيل گواهي داده و پسر او را به جاي امام صادق ـ ع ـ امام خويش دانستند. اسماعيليه به دو فرقه «خاص» و «عام» تقسيم شده اند. اسماعيليه پس از مرگ محمد بن اسماعيل بوسيله ميمون قداح گسترش يافت. وي ايراني الاصل بود و به سبب معاشرت با ابوالخطاب به مذهب غلو


77


گراييده و طرفدار اسماعيل بن جعفر و پسرش شد. چون ابوالخطاب درگذشت قيم محمد بن اسماعيل و مربي او شد و مذهب باطني را به وي تلقين كرد. نخستين دعوت مسلح اسماعيليه در كشور يمن به سال 268 هجري بود كه اولين دولت اسماعيلي در آنجا تشكيل شد. در قرن سوم ابوعبدالله در شمال آفريقا دولت مشهور فاطميان را تأسيس كرد و عبيدالله مهدي نيز بسياري از شهرهاي آفريقا را به تصرف درآورد. خلفاي فاطمي در مقابل خلفاي عباسي حكومت مستقلي تشكيل داده و به ترويج عقايد خويش مي پرداختند. اسماعيليه امروز به دو طايفه «آقاخانيه» و «بُهره» تقسيم مي شوند. گروه اول قريب به يك ميليون نفر در آسياي وسطي، آفريقا، هند و ايران پراكنده اند. گروه دوم كه قريب به پنجاه هزار نفرند در جزيرة العرب و سواحل خليج فارس و سوريه بسر مي برند. اسماعيليان از لحاظ اعتقادي اختلاف فراواني با شيعه اماميه دارند، آنان به نص براي تعيين امام معتقد نيستند و امامت را در فرزندان معيني از ائمه نمي دانند، اسماعيل را امام و مهدي خود دانسته و معتقد به مرگ او نيستند و او را ناطق هفتم پس از علي ـ ع ـ مي دانند. اسماعيليان آيات قرآني


78


و احاديث و احكام شرع را تأويل مي كنند و ظاهر آنها را درست نمي دانند بلكه به باطن آنها مي گرايند. به سبب اين مكتوم بودن معاني است كه همه كس را به آن دسترسي و وقوف نيست و بشر محتاج به امام و معلم است كه آن معاني را روشن سازد. آنان در دعوت خود مراحل خاصي را رعايت مي كردند. آخرين مرتبه «دعات» آنان حجت بود كه تنها عده معدودي مي توانستند به اين مقام برسند. از ميان دعات ايراني ناصر خسرو قبادياني و حسن صباح به اين مقام نايل آمدند. براي همه دعات اسماعيلي رئيسي بنام «داعي الدعاة» در دستگاه خليفه فاطمي بسر مي برد. پس از آن مرتبه ولايت يعني امام، سپس وصايت و آخرين مرتبه مقام ناطق بود. هر امامي دوازده حجت داشت كه چهار تن از آنان همواره ملازم خدمت او بودند. اسماعيليان به بهشت و دوزخ جسماني معتقد نيستند.

 

9- مُرجئه; اين فرقه در زمان خلافت معاويه پديد آمد. آنان فرقه اي صرفاً اعتقادي و كلامي بودند كه بر اساس آيه


79


«وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لاَِمْرِ اللهِ ...»(1) مرتكبين به گناهان كبيره را جهنمي ندانسته و امر آنان را به خداوند واگذار مي كردند; لذا بدين علت مرجئه (مأخوذ از ارجاء) ناميده شدند. آنان معتقد بودند: جميع مسلمانان همين كه در ظاهر به اسلام شهادت دهند مؤمنند و ارتكاب گناه به ايمان ضرري نمي رساند. عقيده آنان درباره امام اين است كه چون كسي به امامت جامعه اسلامي انتخاب شد بايد هر چه گفت پذيرفت. اين فرقه در حقيقت از طرفداران متعصب معاويه و آل ابوسفيان و از مخالفان جدي خوارج و علويان بودند. آنان تا هنگامي كه امويان در رأس قدرت قرار داشتند توانستند به حيات خود ادامه دهند. امروزه به نظر نمي رسد مرجئه طرفداراني در جهان اسلام داشته باشد.

 

10- معتزله; مؤسس اين فرقه واصل بن عطا از شاگردان حسن بصري (م110هـ . ق.) بود كه با كمك «عمرو بن عبيد» اين فرقه را پديد آورد. فرقه معتزله در اواخر عصر اموي ظهور كرد و تا چندين قرن در تمدن اسلامي تأثير داشت. ظهور اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه : 107


80


فرقه كه بيشتر كلامي و فلسفي بود، جهان اسلام را با علوم و فلسفه آشنا كرد و مباحث عقلي و استدلالي را در حوزه اسلامي رواج داد. بدين علت اشاعره و محدثين با آنان به ستيز برخاستند. معتزله كه در حقيقت بنيانگذار علم كلام در اسلام هستند به بيست فرقه تقسيم شدند. اصول عقايد آنان عبارتست از: 1 ـ قول به «المنزلة بين المنزلتين» 2 ـ قول به توحيد 2 ـ عدل 4 ـ وعد و وعيد 5 ـ امر به معروف و نهي از منكر.

در ميان خلفاي عباسي، مأمون از طرفداران آنان بود.

 

11- اشاعره; از پيروان ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري هستند. اشعري مخالف معتزله بود. به عقيده او ايمان عبارتست از تصديق به قلب، اما قول به لسان و عمل به اركان از فروع آنست و كسي كه به قلب تصديق كرد; يعني به وحدانيت خداي تعالي و نبوت پيامبران از قلب اقرار كرد، ايمان او درست است و اگر در آن حال بميرد مؤمن و رستگار شمرده مي شود و مؤمن جز به انكار ايمان و لوازم آن از ايمان خارج نمي گردد. وي معتقد بود هرچه موجود است، قابل رؤيت


81


خواهد بود و خداوند نيز موجود است پس مرئي است. امامت را به اتفاق و اختيار ـ نه به نص و تعيين ـ مي داند و لذا طريقه اهل سنت را تأييد مي كند. آنان قرآن را بر خلاف معتزله قديم مي دانند. اين فرقه نيز همانند معتزله صرفاً فكري و كلامي است.

 

12- ثوريه; موجد اين فرقه سفيان ثوري، ابن سعيد بن مسروق بن حبيب مكني به ابوعبدالله از فقيهان بزرگ است كه در سال 161 هـ . ق. در بصره بدنيا آمد. نسبت او به ثور بن عبدمناة مي رسد. مذهب وي كه اساس آن بر توجه به حديث قرار داشت، در اواخر قرن دوم هجري شهرت يافت. آنان معتقد بودند در استخراج احكام بايد به احاديث تمسك كرد.

 

13- وهابيه; يكي از فرق منشعب از اهل سنت هستند كه از عقايد محمد بن عبدالوهاب، از اهالي نجد پيروي مي كنند. اين مذهب اكنون مذهب رسمي حكومت سعودي است. عبدالوهاب در سال 1115هـ . ق. در شهر «عيينه» از توابع نجد بدنيا آمد. پدر او از قاضيان حنبلي بود و شايد ابتدا وي به


82


مذهب حنابله بوده است. با مسافرتهاي متعددي كه به بعضي از شهرها انجام داد، به طرح عقايد خويش پرداخت و زيارت قبور و نيز توسل به رسول خدا ـ ص ـ و ائمه اطهار، شفاعت جستن از پيامبر ـ ص ـ و ... را شرك دانست ولي به شدت مورد انكار و اعتراض مردم آن سرزمينها قرار گرفت و حتي مردم بصره او را از شهر با ذلت راندند. افكار و عقايد او حتي مورد اعتراض پدرش عبدالوهاب نيز قرار مي گرفت. وي پس از مرگ پدر در شهر «حريمله» پيرواني يافت. پس از اخراج وي از اين شهر، رهسپار «درعيه» گرديد و در آنجا بود كه با حاكم اين شهر; يعني «محمد بن سعود» (جد آل سعود) پيمان اتحاد بست و ارتباط وي با آل سعود در آنجا برقرار گرديد. ديري نپاييد كه در سرزمين نجد پيرواني يافت و با هجوم به قبايل و شهرهاي همجوار كه اعتقادات او را نمي پذيرفتند به قدرت بلا منازعي تبديل شد. وي براي ثبات قدرت خويش، مخالفان را به سختي مي كشت و اموال آنان را غارت مي كرد در قريه اي از شهر «احساء» 300 مرد را به قتل رسانيد و اموال آنان را به غارت برد. محمد بن عبدالوهاب در سال 1206هـ . ق. درگذشت.


83


ابن سعود كه ادامه دهنده راه او بود با سپاهي عظيم به شهرهاي نجف و كربلا هجوم برد و پس از قتل بيش از 5 هزار نفر، خزائن و موقوفات مرقد نواده رسول خدا ـ ص ـ را به غارت برده و اين كار را تا سالهاي بعد بطور مداوم انجام مي داد و سرانجام با غلبه يافتن بر مكه و مدينه، قبور متبركه و مشاهد مشرفه مورد هتك و ويراني آنان قرار گرفت. از لحاظ اعتقادي، شيخ محمد بن عبدالوهاب، مبلغ و مروج عقايد ابن تيميه و شاگردش ابن قيم جوزي بود. وي همانند ابن تيميه، به تجسم خداوند و فرود آمدن او به عرش معتقد بود. ابن تيميه در تفسير آيه «الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي» از منبر خود پايين مي آمد و مي گفت خداوند بر عرش فرود مي آيد همانگونه كه من از منبر پايين آمدم. وي همچنين معتقد به ديده شدن خداوند در روز قيامت بود و زيارت رسول خدا ـ ص ـ و قبور را شرك مي دانست. عقايد ابن تيميه در قرن هشتم با برخورد شديد علماي مذاهب اربعه اهل سنت مواجه شد و عقايد محمد بن عبدالوهاب نيز به همين سرنوشت دچار گرديد.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در نقد و مخالفت عقايد ابن تيميه كتب مختلفي بوسيله علماي اهل سنت نگاشته شده از جلمه:

1 ـ «شفاء السقام في زيارة قبر خير الانام» تقي الدين سبكي.

2 ـ «المقالة المرضية» قاضي تقي الدين ابن عبدالله اخنائي، قاضي فرقه مالكيه.

3 ـ «الدرة المضيئة في الرد علي ابن تيميه» تقي الدين سبكي.

4 ـ «نجم المهتدي و رجم المقتدي» فخر بن معلم قرشي.

5 ـ «التحفة المختاره في الرد علي منكر الزياره» تاج الدين سبكي.

6 ـ «دفع الشبهه» تقي الدين حصني.


84


اولين كسي كه عقايد محمد بن عبدالوهاب را مورد نقد و ردّ قرار داد برادرش، سليمان بن عبدالوهاب بود. وي كتابي با نام «الصواعق الالهيه في الرد علي الوهابيه» نوشت.

 

14- سالميه; فرقه اي از متكلمان صوفيه و از اهل سنت هستند كه از نظر فقهي پيرو مالك بن انس بودند. اين مذهب در قرن سوم و چهارم هجري بين عده اي از مالكيان در بصره رواج داشت. مؤسس آن «سهل تستري (شوشتري)» درگذشته 283 هجري است. ولي نام اين فرقه از اسم شاگردش ابوعبدالله محمد بن سالم (درگذشته 297هـ . ق.) گرفته شده است وتوسط پسر وي ابوالحسن احمد بن محمد سالم (درگذشته 350هـ . ق.) رونق گرفت. اين فرقه بعدها مانند «بربهاريه»از نظر فقهي به حنابله پيوستند. از اعتقادات آن فرقه مي توان بدين موارد اشاره


85


داشت. ابليس در آغاز كار، كافر شد و سرانجام به اطاعت خداوند درآمد. خداوند در روز قيامت به صورت آدمي ديده مي شود و در ميان خلق تجلي مي فرمايد. ابليس بار دوم به آدم سجده كرد ولي هرگز به بهشت اندر نيامد. خداوند در روز قيامت به صورت آدمي محمدي بر انس و جن و ملائكه و حيوانات ظاهر شود و كافران هم خداوند را مي بينند و خدا از ايشان بازخواست مي كند.

 

15- كراميّه; از فرق سنت و جماعت بودند و از ابوعبدالله محمد بن كرام بن عراف بن خزامه (متوفاي 255 هـ . ق.) پيروي مي كردند. وي مردي سيستاني و به ابن الكرام مشهور گشته بود. ابوالفتح سبتي درباره او چنين گفته است: محمد بن كرام از مجسمه بود و مي گفت خداوند را جسم و اعضاست و مي نشيند و حركت مي كند. او مي پنداشت كه خدا جسم است و از زير و آنسوي به عرش برمي خورد. حدّ و نهايت دارد و او مماس يعني چسبيده بر تخت خويش است و عرش جايگاه وي مي باشد. و اين شبيه عقايد ثنويه است. برخي از كراميه پنداشتند كه خداوند به نيست كردن هيچ جسمي در هيچ حال


86


توانا نيست. ابن كرام در فقه نيز دخالت كرده و درباره نماز مسافر مي گفت: او را گفتن دو تكبير كافي است بي ركوع و بي سجود و بي قيام و قعود و بي تشهد و سلام. و نيز گويد غسل ميت و نماز بر او، دو سنت غير واجبند و كار واجب كفن و دفن اوست و گفته است: نماز و روزه و حج بي نيت درست است.

 

16- مجسّمه و مشبهه; اين نام به عموم فرقي كه در توحيد به تجسم خداوند قائل گشته اند، اطلاق مي گردد. اصل تشبيه از يحيي بن معين، احمد بن حنبل، سفيان ثوري، اسحاق بن راهويه، داود اصفهاني و هشام بن حكم برخاسته و مشبهان و مجسمان هر دو در اعتقاد يك فرقه مي باشند ولي در شرع هفت فرقه كه عبارتند از:

1 ـ قومي از كراميان كه ايشان در فروع شرع، مذهب ابوحنيفه دارند 2 ـ بعضي از اصحاب مالك بن انس 3 ـ بعضي از اصحاب شافعي 4 ـ تمام اصحاب سفيان ثوري 5 ـ تمام اصحاب اسحاق بن راهويه 6 ـ تمام اصحاب احمد بن حنبل 7 ـ بيشتر كراميان كه در اصل و فروع، مذهب ابوعبدالله كرّام دارند.


87


مجسمه و مشبهه همگي خداوند را تشبيه به خلق كنند و برايش جا و مكان اثبات كنند و گويند بر عرش جاي دارد و پاها بر كرسي نهاده، سر و دست و اعضا دارد و هر چه را كه جا و مكان نباشد معدوم است، نه موجود. آنان گفته اند: خداوند خواست آدم را بيافريند پس آئينه پيش روي خود نهاد و آدم را بصورت خود بيافريد. قومي گفتند: او جمله اعضا دارد الاّ حلقوم و خرطوم و بعضي گفتند: او خرطوم هم دارد.

از يكي از بزرگان «حشويه» پرسيدند كه خداي تعالي اعضا دارد؟ گفت: آري جمله اعضا چنانكه ما داريم. پس مردي اشاره به عورت كرد. شيخ گفت: آن نيز دارد!

ابوالمهزم از ابوهريره روايت كند كه از رسول ـ ص ـ پرسيدند كه خداوند از چيست؟ گفت: از آب و ليكن نه از آب زمين و نه از آب آسمان، او اسب را بيافريد و بدوانيد تا عرق كرد سپس خود را از آن عرق بيافريد. عروه از عبدالله بن عمرو بن عاص روايت كرد كه گفت: خداي تعالي ملائكه را از موي سينه و دستهاي خود بيافريد. از گفته هاي آنان است كه روز قيامت حضرت فاطمه ـ س ـ بيايد و پيراهن خون آلوده حضرت حسين ـ ع ـ بر دوش افكنده تا داد خواهد و خداي


88


تعالي چون وي را ببيند به يزيد گويد در زير عرش رو كه فاطمه تو را مي بيند. يزيد در زير عرش پنهان مي شود، چون فاطمه برسد و فرياد برآورد و داد خواهد خداوند پاي برهنه كند و دستار بروي بسته گويد: اي فاطمه اينك پاي من همچنان مجروح از تير نمرود است از آنگاه كه تير انداخت و من او را عفو كردم تو نيز يزيد را عفو كن و فاطمه ـ س ـ يزيد را عفو نمايد.(1)

 

 


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ براي اطلاع بيشتر از فرق و مذاهب اسلامي نكـ : الملل و النحل، شهرستاني; فرق الشيعه، نوبختي; المقالات الاسلاميين، اشعري; تاريخ فرق و مذاهب اسلامي، محمد جواد مشكور.


| شناسه مطلب: 76465