بخش 6

عظمت حج در اسلام حج از دیدگاه امیرمؤمنان علی ـ ع ـ تنظیم قراردادها در موقع حج تفاوت حج و جهاد حج بدون رهبری ، ناقص است حج قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تخلف از رهبری و اختلاف ، دو خطر جدی نظام حج در اسلام حج ، در گستره زمان و پهنه تاریخ حج ، در بین اقوام و ملل


125


قائلند ؛ يعني مي گويند : اينها در عالم طبيعت وجود دارند ، وجود مجرد برزخي آنها در عالم مثال هست و وجود عقل آنها در نشأه تجردات عقلي وجود دارد . ولي اهل معرفت و عرفا ، مطلب ديگري دارند كه آن ، از عرفان به حكمت متعاليه راه پيدا كرده است . اين سخن در نوع كلمات حكيمان نيست . در حكمت متعاليه است كه آن هم از اهل معرفت گرفته شده و آن اين است كه : هر شيئي كه موجود است ، چهار نشئه وجودي دارد : 1 ـ عالم طبيعت 2 ـ عالم مثال 3 ـ عالم عقل 4 ـ عالم اله ، كه قانون بسيط الحقيقه بودن و امثال آن را آنجا دارند كه ذات اقدس اله بدون محدود بودن ، بدون متعيّن به حد بودن ، مشخص به شخص خاص بودن ، بدون ماهيت داشتن ، بدون مفهوم داشتن ، بدون تعيّن داشتن و . . . حقيقت هر چيز را به نحو اَعلي و اشرف واجد است . اين حديث شريف مي تواند آن مراحل چهارگانه وجودي كه اهل معرفت مي گويند بازگو كند . حقيقت كعبه يك وجود مادي دارد ، در سرزمين مكه ، همين خانه اي است كه ابراهيم خليل ـ سلام الله عليه ـ آن را بنا كرده ، اسماعيل هم دستيار او بود . حقيقت آن در عالم مثال وجود ديگري دارد . همين حقيقت در عالم عقل كه عرش اله است وجود ديگري دارد و همين حقيقت در نشأه تسبيح و تحميد و تكبير و تهليل كه مقام الهيت است و اسماء الهي است ، وجود ديگري دارد . فرمود چون اسماء الهي و كلمات توحيدي و ديني چهارتاست ، عرش چهار گوشه دارد ، و منظور عرش ، تخت و مانند آن نيست .

بيت المعمور هم چهار گوشه دارد . بيت المعمور كه خانه سنگي و گلي و امثال ذلك نيست و كعبه هم چهار ضلع و چهار ديوار دارد . آن وقت


126


زائران بيت الله عده اي دور همين كعبه مي گردند و لا غير . عده اي از اينجا گذشته تا عالم مثال را درك مي كنند . آنها كه « خوفاً من النار » يا « شوقاً الي الجنه » به بيت الله مشرف مي شوند كساني هستند كه از اين مرحله هم بالاتر تا مقام عرش خدا بار مي يابند ، نظير حارثة بن زيد كه گفت : « كَانّي اَنظُرُ الي عرشِ الرَّحمن بارزاً » . و از اين بالاتر مقام خود عترت طاهر است كه حقيقت كعبه به اينها فخر مي كند و آن اين است كه اينها براي « سبحان الله » و « الحمدلله » و « لا اله الاّ الله » و « الله اكبر » طواف مي كنند . بر محور اين چهار كلمه طواف مي كنند . اشواط سبعه آنان نيز پيرامون اين كلمات چهارگانه است ، نماز بعد از طواف دور همين چهار كلمه است . سعي بين صفا و مروه بعد از طواف به دور همين چهار كلمه است . وقوفشان در عرفات و مشعر و مني براي باريابي به حرم امن ، همين چهار كلمه است ، كه روح اين كلمه هم در حقيقت يك واقعيت بيش نيست .

اميدواريم كه توفيق زيارت بيت الله با آگاهي به اسرار و حِكَم نصيب همه شما زائران بيت خدا شود و ذات اقدس اله اين كعبه را و حرم مطهر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و قبور ائمه بقيع ـ صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ـ و همچنين اعتاب مقدسه ساير امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ را از سلطه بيگانگان آزاد بفرمايد . آن توفيق را مرحمت بكند وقتي حجّت بن الحجج البالغة ، ولي عصر ، امام زمان ارواحنا فداه ، كنار همين كعبه صداي « اَنا بقيّة الله ، بقّيةُ الله خيرلكُم اِنْ كنتُم مؤمنين » 17 را به عالم طنين افكن مي كند ما بشنويم و بشتابيم .


127


پانوشتهـا :

1 ـ مقصود از سجده تلاوت ، سجده هايي است كه با شنيدن آيات ويژه بر شنوندگان واجب مي شود و ذكر آن عبارت است از : « لا اِله اِلاّ الله حَقّاً حقّاً لا اله الاّ الله ايماناً و تصديقاً لا اله الاّ الله عبوديةً و رقّاً سَجَدتُ لك يا ربّ تعبّداً و رقّاً لا مستنكفاً و لا مستكبراً بل اَنَا عبدٌ ذليل ضعيف خائف مستجير » .

2 ـ بقره : 40 .

3 ـ حديد : 4 .

4 ـ حج : 27 .

5 ـ آل عمران : 97 .

6 ـ اعراف : 172 .

7 ـ توبه : 6 .

8 ـ نحل : 44 .

9 ـ احزاب : 43 .

10 ـ الصافات : 120 .

11 ـ الصافات : 79 .

12 ـ انعام : 54 .

13 ـ نحل : 53 .

14 ـ آل عمران : 33 .

15 ـ حج : 75 .

16 ـ من لايحضره الفقيه ج 2 ، ص124 ، ح2 ، شماره مسلسل 540 .

17 ـ هود : 86 .


129


عظمت حج در اسلام

حج يك امر عبادي ـ سياسي است ؛ آثار سياسي در اين عبادت بخوبي ظاهر است ، چنان كه آثار عبادي نيز در اين سياست وارد است .

ذات اقدس « اِله » كعبه و مراسم حجّ را ، هم مظهر جمالش قرار داد ؛ هم محور جلالش ، و نشانه تبرّي از شرك و مشركان در آن مشهود است . آن تولاّي عباديش نشانه جمال خداست و اين تبرّاي سياسيش نمونه جلال حق ، و آثار تهذيب و تزكيه بر زيارت خانه خدا مترتب مي باشد . رواياتي كه از معصومين ـ عليهم السلام ـ رسيده است ، به اين دو بخش « جمال » و « جلال » و تولّي و تبرّي اشاره كرده است .

حج از ديدگاه امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ

در بيان نوراني امير مؤمنان ، علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ آمده است كه : « زيارةُ بيتِ الله اَمان من العباد » . نيز فرموده : ذات اقدس « اله » حج را محور تواضع و فروتني بندگان خاص خود قرار داد : « جعله سبحانه علامة


130


لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزّته و اختار من خلقه سُمّاعاً اجابوا اليه دعوته و صدّقوا كلمته و وقفوا مواقف انبيائه و تشبّهوا بملائكته المطيفين بعرشه . . . و كتب عليكم وفادته » 1 فقال سبحانه : « و للّه علي النّاسِ حجّ البيت من استطاع اليه سبيلا » 2 يعني ذات اقدس اله رفتن به حرم امن را نشانه فروتني بندگان خود قرار داد ، و از بين بندگان انسانهاي شنوا و مطيع را انتخاب كرد كه به جاي انبيا مي ايستند و همانند فرشتگان دور عرش خدا طواف مي كنند ، همانطوري كه فرشتگان ، حافّين حول عرشند ، زائران بيت الله نيز طائفان حول كعبه و بيت خدايند ، و همانطوري كه انبيا مناديان حقّند و فرشتگان مناديان رحمت ، زائران بيت الله نيز كاري كه انبيا و فرشتگان مي كنند در حج انجام مي دهند .

تنظيم قراردادها در موقع حج

براي اينكه اين سنت ابراهيمي در ميان انبياي ابراهيمي ـ عليهم السلام ـ زنده بماند ، از ساده ترين قراردادها تا مهمترين آنها را ، در موقع حج ، يا به نام حج ، تنظيم مي كردند ؛ مثلاً وقتي جريان اجاره و استيجار موسي و شعيب ـ عليهما السلام ـ مطرح است ، مي بينيم سخن از نامگذاري حج طرح مي شود .

شعيب به موسي ـ عليهماالسلام ـ مي فرمايد : « علي اَنْ تأجرني ثماني حجج » 3 . هشت « سال » را بصورت هشت « حج » ياد كرده اند . نفرمود : تو اجير من باشي ، مدت اجاره هشت سال است ، فرمود : مدت اجاره هشت حج است . چون سالي يكبار حج مي شود و هر حجّي نشانه يك سال است ، هشت حج يعني هشت سال ، اين ساده ترين قراردادي است كه به نام


131


حج و زيارت همراه است .

موسي كليم ـ عليه السلام ـ وقتي به مقام والاي نبوت بار يافت ، خداوند مي خواست بهترين و مهمترين قراردادها را با پيامبرش تنظيم كند ، زيرا انتخاب مدّت قرارداد ، به عهده متكلم بود نه بر عهده كليم خدا . ذات اقدس « اِله » به موسي كليم ـ عليه السلام ـ فرمود : تو مهمان چهل شبه من مي باشي : « و واعدنا موسي ثلاثين ليلة و اتممناها بعشر فَتَمّ ميقات ربّه اربعين ليلة » 4 اين اربعين از آغاز ذيقعده شروع شد و تا دهم ذيحجه به طول انجاميد كه مهمترين مراسم حج و زيارت ، در اين اربعين است و بهترين فرصت براي چلّه گيري همين چهل روز مي باشد .

در تعبيرات ديني ما آمده است كه : موسي كليم ـ عليه السلام ـ در آن اربعين نه غذايي ميل كرد و نه آبي نوشيد ، بلكه شوق لقاي حق در اين اربعين او را تغذيه كرد و محصول اين چلّه گيري او هم دريافت تورات در عشر ذيحجه بود . اين از برجسته ترين قرارهايي است كه بين خلق موسي و خالق است و آن هم ساده ترين قرارهايي كه بين دو مخلوق ( شعيب و موسي ) است .

آنچه در تورات آمده ، در قرآن كريم در سوره ابراهيم نيز وارد شده است . و مسأله حج و ساختن كعبه و مسأله بلد امين و ساير مسائل كه به فقه سياسي حج برمي گردد ، در اين سوره است . خداوند درباره رسالت موسي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد : « و لَقَد اَرْسَلْنا مُوسي بآياتنا أن اَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ اِليَ النُّورِ وَذَكِّرهُمْ بِاَيّامِ اللهِ اِنَّ في ذلكَ لايات لِكُلِّ صَبّار شَكُور » 5 ما به موسي كليم ـ عليه السلام ـ پيام فرستاديم كه : مردمت را نوراني كن و براي اين كار امتت را به ايام خدا متذكر كن . وظيفه مردمي كه


132


بخواهند نوراني شوند ، صبّار و شكور بودن است . در بعضي از مسائل ، صبر و شكر كافي است ولي براي تأسيس يك حكومتِ نور ، صابر و شكيبا بودن كافي نيست ، بايد صبّار و شكور بود : « انّ في ذلك لايات لكل صبّار شكور » . پس اين موهبت به كليم ـ سلام الله عليه ـ در مراسم حج نصيب شد .

تفاوت حج و جهاد

دو روايت از نبي اكرم ـ عليه آلاف التحية و الأكرام ـ رسيده است كه فرمود : « ما مِن ايام ازكي عندالله تعالي و لا اعظم اجراً من خير في عشر الأضحي » 6 هيچ زماني به عظمت دهه اول ذي الحجه نيست و ازكي از آن نمي باشد .

در حديث دوم كه بالاتر از حديث اول است آمده : « ما مِن ايام ، العمل الصالح فيها احبّ الي الله عز و جل من ايام العشر » 7 كلمه « احب » در اينجا پربارتر از « ازكي و اعظم » است .

لذا عارف بزرگوار ، مرحوم ميرزاجوادآقاي ملكي تبريزي ـ رضوان الله عليه ـ اين حديث را مهمتر از حديث اول مي داند و راز اهميت آن همين است چون در حديث دوم سخن از « محبت » است نه « عظمت » . در هر دو روايت از نبيّ اكرم پرسيدند كه : حتي جهاد در راه خدا هم به اندازه اعمال دهه اول محبوب نيست ؟ فرمود : نه حتي جهاد در راه خدا به اندازه اعمال دهه اول نيست . ليكن براي اينكه مسأله را روشن نمايد تا شنونده بين « جهاد » و « شهادت » فرق بگذارد ، فرمود : جهاد يك عمل است ، شهادت و ايثار مال عملي ديگر ، هر كه به جبهه رفت فضيلت ايام عشر ذي الحجه


133


را ندارد ، « الاّ رجل خرج بنفسه و ماله فلم يرجع بشيء من ذلك » 8 مگر آن مجاهدي كه با نثار جان و ايثار مال برود و برنگردد ، كه او حساب ديگري دارد .

هر كس در هر زمان به شهادت رسد ، به آن زمان و تاريخ فخر و ارزش مي دهد ، در هر زمين بيارمد به آن سرزمين شرف مي بخشد ، اينكه در فرهنگ ما گفته اند : زيارت وارث و عاشورا را مكرر تلاوت كنيد براي آن است كه در مضمون آنها آمده است كه سرزمين شهادت سرزمن طيّب است : « طبتم و طابت الأرض الّتي فيها دفنتم » . شهيد و شهادت حسابش چيز ديگري است . جهاد عملي است كه ممكن است مجاهد در آن به شهادت برسد و ممكن است شهيد نشود ، منتهي اگر جهادش به شهادت منتهي شد « لا يعادلها شيء » شهيد روزگار و سرزمين خود را مرهون خون خود مي كند .

صغراي قياس در زيارت وارث آمده ، و كبراي قياس ، در قرآن كريم كه : « والبلد الطيّب يخرج نباته بأذن ربّه » سرزميني كه طيب باشد ، ميوه اش به نام ذات اقدس « اله » شكوفا مي شود و آثار ميوه اش به ديگران مي رسد .

آنگاه اين سؤال مطرح است كه : آيا تنها مسأله عبادي حج حتي از جهاد منهاي شهادت بالاتر است يا به ضميمه بار سياسي كه در آن تعبيه شده اين گونه گرانبار شده است ؟ براي رسيدن به پاسخ اين سؤال بنگريد و ببينيد در ذيقعده و ذيحجه چه حادثه اي رخ داده است ؟

مهمترين حادثه اي كه در ذيقعده رخ داد ، ساختمان و بناي كعبه است ، ( 25 ذيقعده ) « دحو الارض » ؛ يعني پيدايش سرزميني كه زير بناي حرم خداست ، در اين ماه مي باشد .


134


در دهه ذيحجه مهمترين حادثه تاريخي كه رخ داد نزول سوره برائت و ابلاغ تبرّي به دست امير تبرّي ، علي بن ابي طالب ـ عليه آلاف التحية و الثناست ـ و در همين مراسم حجّ : « و اذان من الله و رسوله الي النّاس يوم الحجّ الأكبر انّ الله بريء من المشركين و رسوله » 9 آمده است . ديگران فكر مي كردند كه اين سوره مي تواند به وسيله صاحبان سقيفه قرائت شود ، ولي همان وحيي كه تبرّي را آورد ، دستور ابلاغش را هم صادر كرد كه : « لا يؤدّيها الاّ انت أو رجل منك » اين تبرّي را بايد يك انساني كه مظهر تولّي و تبرّي است ، ابلاغ كند و اي پيامبر آن شخص بايد خود تو و يا كسي كه جاي تو و هم پاي تو است ، باشد . لذا وجود مبارك اميرالمؤمنين ، علي بن ابي طالب ـ عليه آلاف التحية والثناء ـ كه نفس رسول اكرم است عهده دار تبليغ سوره تبري از مشركين شد .

اين حوادث نشان مي دهد كه زمان حج از جهات ياده شده فضيلت دارد ، چون هر زماني را متزمّن آن ، « شرف » و هر مكاني را متمكّن آن ، « فخر » مي بخشد وگرنه در گوهره زمان ، فرقي بين اجزايش و در جوهره زمين فرقي بين ابعادش نيست .

اكنون روشن شد كه چرا حج پايگاه عميقي دارد ، و چرا همه انبيا سعي مي كردند كه پيامشان را از كنار كعبه به گوش جهانيان برسانند ، اگر حج فقط جنبه عبادي تقرّب داشت ، و عبارت از گشتن در اطراف احجار بود ، اين عمل در جاهليت هم بود كه با يك تفاوت كوتاهي در اسلام ظهور كرد .

بنابراين ، اساس و روح آن ، چيز ديگري است . امام باقر ـ عـليه آلاف التحية و الثناء ـ كه مظهر علم ذات اقدس « اله » و باقر علوم الأولين و


135


الأخرين است ، وقتي به مكه مشرف شد ديد مردمي كنار كعبه طواف مي كنند ، فرمود : « هكذا كانوا يطوفون في الجاهلية » در جاهليت هم چنين اشواط سبعه داشتند و دور اين كعبه مي گشتند ، اسلام نيامده است تا همان سنت جاهلي را ادامه دهد : « انّما أُمروا اَنْ يطوفوا بها ثمّ ينفروا الينا فيعلمونا بولايتهم و مودّتهم و يعرضوا علينا نصرتهم ، ثم قرء قوله سبحانه و تعالي : فَاجْعَل اَفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوي اِلَيهِم » 10 فرمود : دور اين سنگهاي بي اثر ، گشتن ، در جاهليت هم بود ، اين تعبير كه « احجار كعبه سود و زياني نمي رساند » ، بطور مكرر در بيانات اهل بيت آمده است ، تا زائران كعبه بدانند كه در كنار آن « كعبه گِل » ، « كعبه دل » كه اصل ولايت و رهبري است محفوظ است .

در نهج البلاغه آمده كه : « الاتروْنَ اَنّ الله سبحانه اختبر الأوّلين من لدن آدم ـ صلوات الله عليه ـ الي الأخرين من هذا العالم باحجار لا تضرّ و لا تنفع و لاتبصر و لا تسمع فجعلها بيته الحرام الّذي جعله للناس قياما » 11 خداوند با اين سنگها ـ كه در تقرّب و تبعّد آن سود و زياني نيست ـ مردم را امتحان كرده است . احجار كعبه را بوسيدن براي آن نيست كه اين حجر سود و زياني دارد . امام باقر فرمود : مردم موظفند كه اطراف اين سنگها بگردند اما بعد از طواف به بارگاه والاي ما بار يابند ، مودّتشان و نصرتشان و آمادگيشان و « حضور حاضر و قيام الحجة بوجود الناصر » را بر ما عرضه كنند ، بعد اين كريمه را قرائت كرد : « فَاجْعَل اَفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوي اِلَيْهِم » 12 يعني پروردگارا ! دلهاي گروهي از مردم را به فرزندان من مشتاق كن .

اين كريمه در قبال كريمه سوره حج دو پيام دارد ؛ يعني مردمي كه از نقاط دور و نزديك به حرم خدا مشرف مي شوند موظفند دو كار انجام


136


دهند : يكي اينكه با بدن ، دور آن سنگهايي كه « لا تضرّ و لا تنفع » است بگردند وديگراينكه باجان ، دورحرم ولاي اهل بيتو رهبري علي ـ عليهم السلام ـ و اولاد او طواف كنند ، پيام اول با ابدان مردم كار دارد ، آن پيام را خدا به عهده ابراهيم خليل گذاشته و فرمود : تو اعلان كن مردم مي آيند . « فأذّن في الناس بالحج يأتوك رجالاً و علي كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق » 13 اما وقتي مردم با جان بيايند تا ولايشان را به اهل بيت عرضه كنند و آمادگي خود را براي فداكاري و نثار جان وايثار مال عرضه نمايند « حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر » محقق مي شود . آن كار را ابراهيم خليل از خدا خواست يعني ، تسخير دلهاي مردم كه به اطراف كعبه دل بگردند به عهده تو است .

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود : اين طواف صوري بي روح در جاهليت هم بود . اشواط سبعه و قرباني سابقه داشت ، « هكذا يطوفون كانوا في الجاهلية » واسلام آمد تا به مردم بگويدكه : از طواف كنار كعبه سنگ و گِلي كه « لا تضرو لا تنفع » ، آمدن به حضور امام و عرض نصرت كردن متمم حج است .

حج بدون رهبري ، ناقص است

به فرموده امام باقر ـ عليه السلام ـ حجّي كه رهبري در آن حضور و ظهور ندارد حج ناقص است « من الحجّ لقاء الامام » البته اين اختصاص به حج ندارد ، و تمثيل است نه تعيين ؛ يعني نه تنها « من تمام الحج لقاء الامام » بلكه « من تمام الصلاة لقاء الامام » ، « من تمام الصيام لقاء الامام » ، « من تمام الزكاة لقاء الامام » . در پايان حديث « بني الاسلام علي الخمس » 14 سخن از


137


ولايت است به كلمه « والي » ذكر شده : « والوالي هو الدليل عليهنّ » .

سخن امام باقر ( من تمام الحج لقاء الامام ) از آيه « اَلْيَومَ اَكْمَلْتُ لَكُم دينكُم وَاَتْمَمْتُ عَلَيْكُم نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الاسلامَ ديناً » 15 كه در حجة الوداع نازل شده ، الهام و مدد گرفته است . خداوند اسلام همراه ولايت و رهبري را براي ما پسنديده است . دين خدا پسند ، ديني است كه با « كمال نعمت » و « تمام ولايت » آميخته باشد ، پس نه تنها مِن تمام « الحج » لقاء الامام بلكه من تمام « الاسلام » لقاء الامام .

حج ابعاد سياسي به همراه دارد ، نظير ساير مسائل عبادي نيست ، از اين رو يك بار در باب حج و يك بار در باب زيارت آمده است كه : « بر والي مسلمين لازم است تا مردم را به طرف كعبه و زيارت حرم ائمه و قبور بقيع و حرم مطهر رسول خدا ـ عليهم آلاف التحية والثناء ـ اعزام و مبعوث كند . اگر مردم تمكن مالي نداشتند بر والي مسلمين لازم است از بيت المال كمك گرفته و عده اي را اعزام كند تا بيت خدا از زائر خالي نماند . اين نكته ، چهره سياسي حج را نشان مي دهد .

روزي كه امير بيان ، علي ـ عليه السلام ـ عهده دار حكومت شد ، نامه اي براي ابن عباس ، نماينده رسمي خود در مكّه ، نوشت : « يا بن عباس أقم للناس الحج و ذكّر هم بايام الله » 16 ابن عباس ! حج را اقامه نما و مردم را به ايام الله يادآوري كن .

اقـامـه حـج قبل از اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ در طـي ربـع قـرن ـ تقريباً ـ وجود داشت ، ولي حج جاهلي بود كه « يطوفون حول الأحجار التي لا تضرّ ولا تنفع » .

جمله « ذكّرهُم بِايّامِ الله » در سوره ابراهيم ، به دنبال تأسيس حكومت


138


اسلامي به دست موسي ـ ع ـ ابلاغ شده است و اين نشانه لزوم پايداري مردم است .

خداوند به موساي كليم فرمود : جامعه را نوراني كن ، و براي اينكه حكومت آل فرعون را براندازي ، به مردم يادآوري كن ايام الله را . رواياتي كه در ذيل اين آيه آمده است ( « يوم الرجعة » ، « يوم الظهور » ، « يوم النشور » ) ايام الله است . روزي كه قدرت حق ظهور مي كند از ايام الله است .

در زمان حكومت حضرت علي ـ سلام الله عليه ـ حج « اقامه » شد ، اما در زمان ائمه معصومين ديگر اقامه نگرديد . شايد نكته اينكه در زيارت نامه معصومين ـ عليهم السلام ـ همواره اين جمله مطرح است كه : « اشهد انّك قد اقمت الصّلاة و آتيت الزكاة » سرّش اين است كه در دست آنان قدرت و حكومتي نبود ، تا حج را « اقامه » كنند ، « اقامه حج » ، غير از « حج گزاردن » است .

امام مجتبي ـ ع ـ ـ روحي لمقدمه الفداء ـ بيش از بيست بار پياده به مكه رفت ولي نگذاشتند حج را اقامه كند ، ساير ائمه يا پياده يا سواره حج مي كردند ولي حج را اقامه نكردند ، اما ابن عباس كه شاگرد علي بن ابي طالب ـ سلام الله عليه ـ است ، به دستور آن حضرت ، مأمور شد كه حج را اقامه كند .

حج قبل از انقلاب و بعد از آن

مردم ايران سالهاي متمادي به مكه مشرف مي شدند ( يطوفون حول تلك الأحجار التي لا تضرّ و لا تنفع ) اما اين فرزند برومند نبي اكرم حضرت


139


امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ حج را به عنوان گوشه اي از اسلام ناب شناخت ، « من تمام الحج لقاء الإمام » را شناخت ، مسأله تولّي و تبرّي حج را شناخت و آن را تبيين كرد ، حج ابراهيمي را تشريح كرد . حج منهاي برائت را « حج جاهلي » دانست ، حج با برائت از شرك و مشركين را « حج ابراهيمي » معرفي نمود . گرچه در اين راه عده اي نثار و ايثار كردند و با انبيا و اوليا محشور شدند ، اما او حج را اقامه كرد .

در كنار حرم امام ـ قدس سرّه الشريف ـ ايستاده و خطاب به او عرض مي كنيم : « السّلام عليك ايّها العبد الصالح المطيع للّه و لرسوله و للأئمة الهداة المهديّين اشهد انّك قد اقمت الحج » سلام بر تو كه به مردم راه فرياد آموختي ، اي جان فداي آن شناخت الهيت ، گرچه همه را داغدار كرده اي اما انديشه ات همچنان زنده است . بنگريد روح اين مرد تا كجا با قرآن عجين بود .

همه ما در آناء الليل و اطراف النهار ، در خدمت قرآنيم ، و آن را مي خوانيم ، اما آنگونه كه بايد سخن قرآن را نمي شنويم . هيچ كس به اندازه امام ـ رضوان الله تعالي عليه ـ خطر استكبار را درك نكرد . او كفر را محكوم مي كرد ولي مي گفت : « كافر » اگر از مرز كفرش نگذرد مي توان با او زندگي مسالمت آميز داشت چون كافر به خود ستم مي كند ، اما « مستكبر » را نمي شود تحمل كرد .

قرآن مي فرمايد : با سران كفر بجنگيد : « قاتلوا ائمة الكفر » نه چون كافرند ، بلكه چون مستكبرند . « انّهم لا أيمان لهم » 17 يعني قدرتهاي استكباري تابع احترام قطعنامه ها ، سوگندنامه ها ، قراردادها و پيمانها نيستند . آنها حاضر نيستند حق مسلّم ايران ، فلسطين و . . . را ادا مي كنند .


140


چون : « لا أيمان لهم » قطعنامه اي را مي پذيرند كه بسود آنهاست ، اگر « شوراي امنيت ! » هست به سود آنهاست . در مورد استكبار سخن از « لا اَيمان » است نه « لا اِيمان » زيرا با مردم بي ايمان مي شود زندگي مسالمت آميز داشت ، چون عقيده آزاد است ، گرچه آنها جهنمي مي باشند ، ولي با مردم بي اَيمان نمي شود زندگي كرد چرا كه به هيچ تعهّدي پايبند نيستند .

اكنون استكبار به جايي حمله كرده است كه ميليونها نفر در طي قرنهاي متمادي آن خاك را بوسيده و بوييده اند همه آن درهايي را كه از بوسه زائران حرم حسيني ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ شفاف شده اند آنها را به خاك افكنده است و هم اكنون زير چكمه هاي بعثي هاي كافر است ! آنها جايي را به گلوله بسته اند كه در طي ده قرن و اندي جاي حضور و خضوع ميليونها عالم و عابد و زاهد بوده است ! اينها از گروه « لا أيمان لهم » مي باشند نه « لا اِيمان لهم » .

شما ديده ايد در همه بيانها و پيامهاي امام ـ رضوان الله تعالي عليه ـ سخن از حج ابراهيم و تبرّي است ، سخن از اعلان انزجار از استكبار جهاني است . شما روحانيون گرانقدر و مشاعل هدايت و نمايندگان گرانقدر مقام معظم رهبري در جوار مطهر امام تعهد كنيد كه اين پيام را برسانيد وگرنه طواف ، طواف جاهلي است ، خيلي خوشحال نباشيد كه روحاني كاروان و يا مدير گروهيد و خود را رايگان نفروشيد و نگوييد : خطر است ، شما موظفيد پيام اسلام ، پيام امام و پيام مقام معظم رهبري را با زبانهاي گوناگون به مسلمانان دنيا برسانيد .

مبادا فريب خورده بگوييد : مكه رفتم ، حجرالأسود را بوسيدم كه اين حجر نيز به فرموده امام باقر همچون ساير احجار « لا تضر و لا تنفع » است .


141


امام باقر ـ عليه السلام ـ اين سخن را در عصري مي گفت كه عباسيان به نام اسلام مكه مي رفتند ، اما منهاي برائت . اگرچه نماز خلف مقام ، سعي بين صفا و مروه ، وقوف در عرفات و مشعر و نَحْر و ذبْح در مِني بود ، اما امام باقر ـ عليه السلام ـ همه اين مجموعه را ادامه راه جاهليت مي شمارد . شما مشعلهاي هدايتِ بيش از صد هزار زائريد كه از سرزمين « طبتم و طابت الارض الّتي فيها دفنتم » حركت مي كنيد ، با عقل و درايت و عرفان اين سفر را پشت سر بگذرايد و خود را ارزان و رايگان نفروشيد كه دنبال سراب حركت كرده ايد . و نيز به اين فكر نباشيد كه تسامح كنيد ( ودّوالو تدهن فيدهنون ) 18 .

حضرت امام ـ ره ـ اگرچه بعد از انقلاب به مكه مشرف نشد امّا حج را اقامه كرد . امام سجاد ـ عليه السلام ـ در آن سفر تاريخي به مني نرفت و گوسفندي را ذبح و يا شتري را نحر نكرد ولي در مركز قدرت امويان در شام فرمود : « ما به مني نرفتيم ، ولي مني مال ماست ، ( انا ابن مكة و مني ) . همه شهدا ، ـ چه شهداي مكه چه شهداي غير مكه ـ راهيان راه امام وارثان عرفات ، وارثان مشعر و وارثان منايند . گوسفند قرباني كردن كسي را وارث مِني نمي كند ، فرزند اهدا كردن است كه انسان را وارث سرزمين مني مي كند .

آنگاه كه بعد سياسي حجّ تضمين و تأمين شد خواهيد ديد كه بعد عباديش چقدر لذيذ است . ذات اقدس « اله » به دو پيغمبر معصوم ، خليل و ذبيح ـ عليهما السلام ـ مي گويد : خانه ام را پاك كنيد پاكان مهمانان منند : « اَن طَهِّرا بَيْتي لِلطّائفينَ و العاكفين وَالرُكَّع السُّجود » 19 .

در كنار قرآن از قرآن سهمي بگيريد ، چون قرآن كتابي است كه « لا


142


يمسّه الاّ المطهرون » 20 زائران بيت طاهر ، مطهّرند . اينها باقرآنند چه اينكه فرمود : « فليطّوفوا بالبيت العتيق » 21 يا فرمود : « ثم محلّها الي البيت العتيق » 22 . اين خانه عتيق است اين خانه آزاد است ، درس آزادگي مي دهد ، هيچ كسي بر اين خانه مسلط نشد .

طواف كنار بيت عتيق فرمان عتق و آزادي مي دهد . كسي كه مكه برود ، حاجي بشود و آزاده نباشد « طاف طواف الجاهلية » .

شما در فرازهاي گوناگون احاديث مي بينيد هر جا سخن از اسلام منهاي رهبري است ، آنجا سخن از جاهليت است ، امام باقر ـ عليه السلام ـ وقتي حج منهاي رهبري را مي بيند مي فرمايد : اين كار عصر عباسيان در جاهليت هم بود . و اگر در روايات سخن از « من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية » است ، باز سخن از اسلام منهاي رهبري است .

تخلف از رهبري و اختلاف ، دو خطر جدي

پرهيز از دو عامل ، مهم است : يكي خطر تخلف از رهبري و ديگري خطر اختلاف ، اين دو خطر نمي گذارد ملتهاي مسلمان طعم اسلام ناب را بچشد ، اگر مقام رهبري پيشگام شد بايد با اتحاد و هماهنگي و بدون اختلاف دنبال او حركت كرد . در بحثها مكرر شنيده ايد كه به جان هم افتادن ، با بنان و بيان حيثيت يكديگر را بردن كاري است كه از هركسي برمي آيد و بسيار بد است ، به ما گفته اند : اگر در داخله يك نظام بسر مي بريد ، با يكديگر رفيق و شفيق باشيد . اگر اختلاف نظر داريد بكوشيد كه « دشمني » را از بين ببريد نه « دشمن » را . ولي وقتي با بيگانه ها در افتاديد بكوشيد « دشمن » را از پاد درآوريد نه « دشمني » را . تا در شما طمع نكنند ،


143


با دوستان درون « وليّ حميم » باشيد ، البته قرآن فرمود : « دشمني » را از بين بردن بسيار سخت است .

دشمن ، استكبار جهاني و حزب بعث عفلقي را در طي دفاع هشت ساله مقدس به زانو درآوردن كار سختي نبود چون دشمن كشي سخت نيست ، اما دشمني را از بين بردن بسيار سخت است . در قرآن كريم فرمود : اگر اختلافي با هم داريد بكوشيد با دوستي اختلاف را حل كنيد : « ادْفَع باللَّتي هِيَ اَحْسَنُ فاذا الذي بَينَكَ و بَينَهُ عَداوَة كَاَنّهُ ولّي حَميم » 23 ، با حسنه ، سيئه را برطرف كنيد بعد فرمود : « و ما يلقّيها الا الذينَ صَبَروا و ما يلقّيها الا ذُو حَظّ عظيم » 24 . دشمني را از بين بردن ، شرح صدر داشتن ، براي افكار ديگران حرمت قائل بودن ، همه را برادر و برابر دانستن ، با عفو و اغماض نسبت به دوستان بسر بردن ، در داخله اسلامي « رحَماء بينهم » بودن ، تحمل كردن ، حرفهاي واسطه يا وسائط را ارج نهادن ، كاري است نه كوچك اما امكان پذير است .

حرم مطهر حضرت امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ سال 1370

پانوشتها :

1 ـ نهج البلاغه ، خطبه 15 .

2 ـ آل عمران : 97 .

3 ـ قصص : 27 .

4 ـ اعراف : 142 .

5 ـ ابراهيم : 5 .

6و 7 ـ وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص221 .

8 ـ اعراف : 58 .

9 ـ توبه : 3 .

10 ـ نور الثقلين ، ج 2 ، ص 555 .


144


11 ـ نهج البلاغه ، خطبه 192 .

12 ـ ابراهيم : 37 .

13 ـ حج : 27 .

14 ـ وسائل الشيعه ، ج 1 ، ص 7 .

15 ـ مائده : 3 .

16 ـ نهج البلاغه ، نامه 67 .

17 ـ توبه : 12 .

18 ـ قلم : 9 .

19 ـ بقره : 125 .

20 ـ واقعه : 79 .

21 ـ حج : 29 .

22 ـ حج : 33 .

23 ـ فصلت : 34 .

24 ـ فصلت : 35 .


145


نظام حج در اسلام

اسلام تنها دين جامعي است كه از طرف پروردگار عالم نازل شده و تنها مكتبي است كه دربردارنده تمام كمالات انساني است و يگانه ديني است كه تمام اديان غير اسلامي را تحت الشعاع قرار داده و برهمه آنان چيره گشته است و در تمام پهنه جهان قابل اجرا و در تمام گستره زمين مورد استفاده خواهد بود ، بنابراين بايد حاوي برنامه هايي باشد كه در طول تاريخ ، مورد بهره برداري قرار گيرد و در راستاي تعالي انسانيت ظهور كامل داشته باشد .

راز جهانشمول بودن اسلام ، آن است كه به منظور شكوفايي فطرت انساني نازل شده است و چون فطرت انساني و نهاد بشري محكوم هيچ سرزمين نبوده و در رهن هيچ تاريخ و سير زماني نحواهد بود و تأثيرات نژادي و قومي و پديده هاي جغرافيايي را بدان راه نيست پس به عنوان يك زيربناي ثابت تربيتي و اصل استوار تعليم و ارشاد پذيرفته خواهد بود ، و چون معلم انسان و پرورنده بشريت ، خداوندي است كه نه جهل را


146


به حريم آگاهي و علم نامحدود او راهي است و نه « سهو و نسيان » را به حرم امن حضور و شهود دائمي اش مجالي ، بنابراين دين الهي به عنوان يك اصل ثابت و بنيان زوال ناپذير در هدايت همه جوامع انساني مورد قبول خواهد بود .

نتيجه آنكه چون فطرت انسان و نهاد بشر ، كه قابل و پذيراي هدايت است ، ثابت و مصون از دگرگوني است و خداوند عالم كه فاعل و هادي تمام انسانهاست منزّه از دگرگوني هاي « علم » ، « جهل » ، « شهود » ، « سهو » ، « تذكر » و « نسيان » مي باشد ، قهراً قانوني كه براي هدايت انسان تنظيم مي شود مصون از زوال و فرسودگي خواهد بود و با امتداد زمان در تمام پهناي زمين ، حاكم و جاويد است :

« اِنَّ الدّينَ عِنْدَاللهِ الاسلام » 1 .

« فَاَقِمْ وَجْهكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطرَةَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبديلِ لِخَلقِ اللهِ ذلكَ الدّينُ القَيِّم » 2 .

« شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدّينِ ما وَصَّي بِهِ نُوحاً وَالَّذي اَوحَيْنا اِليكَ وَما وَصَّينا بِهِ اِبراهيمَ و موسي وَعيسي اَنْ اَقيمُوا الدّينَ وَلاتَتَفَرَّقُوا فيهِ ، كَبُرَ عَلَي الْمُشرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ اِلَيه » 3 .

يعني تنها ديني كه نجات بخش انسانهاست اسلام است و تنها مكتبي كه از جانب خداوند نازل شده و برابر با فطرت تغيير ناپذير انسانهاست و نيز تنها شريعتي كه بر تمام انبياي اولوالعزم فرو فرستاده شده و آنان بشريت را به آن دعوت كرده اند ، همانا اسلام است و هيچ گونه اختلافي بين خود انبياء و ره آوردشان نيست ، و اختلاف و تفرقه جز با دست ستمگرانِ سودجو و عالمانِ دين فروش پيدا نشده و اگر تفاوتي در بين اديان آسماني


147


در برخي از برنامه هاي جزئي يافت مي شود ؛ به معناي بطلان برنامه قبلي و ظهور فساد در آن نيست ، بلكه تمام برنامه هاي جزئي نيز حق بوده و در موطن مناسب خود ضروري و لازم بوده است و اكنون دوره نفوذ آن به سر آمده وگرنه « نسخ » به معناي « ابطال يك برنامه و اظهار فساد آن » هرگز در احكام آسماني راه ندارد ، چون تنظيم كننده تمام برنامه ها خداوند است كه جز حق چيزي نمي گويد : ( وَاللهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدي السَّبيل ) 4 .

چون اسلام جهانشمول است و به عنوان برنامه آموزنده جهاني ، نازل شده و دو اصل زوال ناپذيرِ « همگاني » و « هميشگي » بودن ؛ يعني « كليت » و « دوام » را همواره گوشزد كرده و مي كند ، بنابراين لازم است برنامه هاي آن هم جهاني بوده و نمودار زنده اي از كليت و دوام باشد . بر همين اساس مي توان « حج » را به عنوان يكي از شاخص ترين برنامه هاي جهاني اسلام يادآور شد و همگاني و هميشگي بودن آن را سند گوياي كليّت و دوام دين الهي دانست ؛ زيرا حج يك وظيفه ديني است كه بر بسياري از مبادي و اصول استوار است و تحقق ، حج بدون تحقق آن مبادي ، ممكن نيست و اگر حج ، همگاني و هميشگي بود همه آن اصول اعتقادي و مبادي فكري ، داراي كلّيت و دوام مي باشند ، چون حج يك دستور جداي از آن اصول اعتقادي نيست و بدون آنها مقبول نخواهد بود .

براي آنكه جهاني بودن حج به وضوح تبيين شده باشد ، ابعاد گوناگون آن را بررسي مي كنيم تا روشن شود كه متن اين عبادت ديني ، گسترش و دوام را به همراه دارد .


148


حج ، درگستره زمان و پهنه تاريخ

حج ، همان آهنگ زيارت كعبه و انجام مناسكي است كه در طي قرون و اعصار به شكلهاي گوناگون ظهور مي كند و كعبه اولين خانه اي است كه به منظور عبادت توده مردم بنا نهاده شده و اوّلين مركزي است كه عبادت كنندگان را به سوي خود جذب نموده است :

« اِنَّ اَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبكَّةَ مُباركاً وَهُديً لِلْعالَمينَ فيه آياتٌ بيّنات مَقامُ اِبراهيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَلِلَّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ استَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَاِنَّ اللهَ غَني عَنِ الْعالَمين » 5 .

تعبير از پايگاه كعبه به « بَكَّه » كه به معناي « ازدحام و تراكم جمعيت » است نشان مي دهد كه كعبه محوري جهاني بوده كه از هر سوي عالم در گستره زمان ، به آن رجوع نموده و در اثر انبوه جمعيت ، جايگاه آن به « بكّه » نامگذاري شده است .

هنگامي كه كعبه به عنوان قبله رسمي مسلمانان اعلام شد ، پيروان كيش حضرت موسي ـ كليم الله ـ اعتراض كردند كه : چگونه عنوان قبله از بيت المقدس به كعبه انتقال يافت ؟ وحي نازل شد كه : سابقه كعبه بيش از ديگر بناهاي مذهب عمومي است و كعبه اولين خانه اي است كه براي عبادت بندگان الهي بنا نهاده شده و به منظور هدايت همگان تأسيس شده است ، چه اينكه با بركتهاي فراوان و گوناگون همراه مي باشد و هدايت آن مخصوص به عصر خاص يا ويژه نژاد معيني نيست ، بلكه براي همه جوامع بشري خواهد بود . لذا از دير باز تمام اقوام و مللي كه به پرستش معتقد بودند به كعبه احترام مي گذاشتند و به علل گوناگوني تكريم آن را


149


لازم مي دانستند كه تطور تاريخي و نقل و نقد آراء و عقايد آنان از مدار بحث اين رساله بيرون است .

خلاصه آنكه با استدلال به تقدم كعبه بر بيت المقدس و قدمت تاريخي و سابقه كهن آن ، به اعتراض پيروان برخي از اديان آسماني پاسخ رسايي داده شد و شايد از همين بُعدِ قدمت تاريخي كعبه است كه قرآن كريم آن را « بيت عتيق » 6 مي داند ؛ يعني خانه كهن و ديرپاي و سابقه دار ، زيرا هر چيز سابقه داري را كه از اهميت و ارزش برخوردار است عتيق كه همان « آنتيك » ( لاتيني ) است مي نامند .

حج ، در بين اقوام و ملل

قرآن كريم همانطور كه كعبه را اولين و با سابقه ترين خانه عبادت و پرستش مي داند ، آن را براي توده مردم و همه جهانيان ، محور بندگي نيز مي شناسد . لذا مي فرمايد : « اَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ » و نيز مي فرمايد : « هُديً لِلْعالَمين » ، يعني اوّلين خانه كه براي همه مردم وضع شده و هدايت جهانيان را تأمين مي نمايد كعبه است و هيچ اختصاصي به گروه و نژاد خاصي ندارد و مردم اقليم معيني ، از افراد اقليم ديگر اولي به آن نيستند و مرزهاي جغرافيايي نيز در اين امر همگاني نقش ندارد . لذا چنانچه قبلاً بيان شد ملل گوناگون جهان ازهندي و فارس و كلداني و يهودي و عرب آن را گرامي مي داشتند7 .

« وَاِذْ بَوَّأنأ لابراهيمَ مَكانَ الْبيتِ اَنْ لا تُشْرِكْ بي شَيئاً و طَهِّرْ بَيْتي لِلطَّائفينَ و الْقائمينَ و الرُّكَّعِ السُّجُود وَأذِّنْ فِي النّاسِ بِالحَجِّ يَأتُوكَ رِجالاً وَعَلَي كُلِّ ضاُمِرِ يَاتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميق » 8 .


| شناسه مطلب: 76471