بخش 7
حج ، فریضه ای برای مردم از چهار سوی جهان موقعیت حساس و والای کعبه و حرم آن بنیانگذاران کعبه کعبه ، محور آزادی و مطاف آزادیخواهان کعبه ، مدار پاکیزگی و مطاف پاکیزگان مصونیت کعبه نگاه به کعبه ، عبادت است مسؤولیت حکومت اسلامی درباره حج کعبه ، مرکز نشر توحید و کانون اتحاد کعبه ، اساس تقوا و بنیاد پرهیز و پرخاش حج بهترین فرصت اعلان تبرّی از مشرکان حج ، بهترین عامل تعیین کننده ارزشهای الهی ـ انسانی حرم ، منطقه ای که ورود غیر محرم در آن جایز نیست حج و عمره آموزنده ترین دوره آزمایش و تربیت نیایش در حج و مواقف آن پیوند کعبه و امامت و رابطه حج و ولایت پیوند حرم و کعبه با ولایت و امامت از زبان وحی
|
150 |
|
به ياد آور هنگامي كه مكان كعبه را براي ابراهيم خليل ـ ع ـ معين نموديم تا مرجع عبادت پرستندگان را فراهم نمايد و به او گفتيم كه : خانه مرا كه همان مرجع پرستش كنندگان است براي طواف كنندگان و نمازگزاران و عابداني كه در حال ركوع و سجودند پاكيزه نگه دار و در بين مردم دعوت حج را اعلان كن تا « از هر سو » و « به هر وضع ممكن » از پياده و سواره و از دور و نزديك ، به نداي تو پاسخ دهند و به زيارت كعبه گرد آيند و از هر وسيله ممكن به منظور انجام حج ، بهره برداري نمايند .
« و اِذْ جَعَلنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَاَمْناً » 9 .
هنگامي كه ما كعبه را مرجع همه مردم و جايگاه امان و آرامش قرار داديم .
اين تعبير ، گرچه به حسب دلالت صريح ، مردم اعصار پيشين را شامل نمي شود ، ولي با توجه به ذيل آيه كه فرمود : « وَاتَّخِذوُا مِنْ مَقامِ اِبراهيمَ مُصلَّيً وَعَهِدْنا اِلي ابراهيمَ و اسمعيلَ اَن طَهِّرا بَيْتي لِلطَّائفينَ و العاكفينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُود » ، روشن مي شود كه نه تنها مردم جهان بعد از نزول قرآن به زيارت كعبه فراخوانده شده اند ، بلكه همه افراد قرون گذشته نيز بايد آهنگ كعبه مي كردند و به زيارت آن مي شتافتند ؛ زيرا پيمان الهي نسبت به دو پيامبر بزگوار و متعهد يعني ابراهيم و اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ اين بود كه : كعبه را براي زائران و طواف كنندگان و معتكفان و ركوع كنندگان و سجده گزاران پاك و پاكيزه نگه بدارند .
« جَعَلَ اللهُ الْبَيْتَ الْحرامَ قياماً لِلنَّاس » 10 .
« خداوند ، كعبه را از حرمت خاصي برخوردار ساخت و عامل قيام همگاني و مردمي قرار داد » .
|
151 |
|
مهمترين عامل قيام همه مردم جهان ، خانه اي است كه همگان به سوي آن نماز مي گزارند و بر گرد آن طواف مي كنند و در كنار آن به نيايش مي پردازند و در حريم آن به تفكر در آيات الهي مي نشينند و سرانجام به علم بي پايان پروردگار پي مي برند . دقت كافي در محتواي آيه و انسجام صدر و ذيل آن نشان مي دهد كه : كعبه به عنوان مطاف عمومي و عامل قيام همگاني قرار داده شده است ؛ يعني اگر هدف همه انبياي الهي آن است كه مردم با يافتن كتاب و ميزان و آشنايي با محتواي ره آورد پيامبران به قسط و عدل قيام كنند « وَاَنزَلنا مَعَهُمُ الكتابَ و اَلميزانَ لِيقُومَ النَّاس بِالْقِسط » 11 . وسيله مهمي كه مي تواند به اين هدف والا تحقق بخشد و زمينه قيام همه مردم را به قسط و عدل فراهم كند و خصوصيتهاي نژادي و جغرافيايي را كنار بزند و اختلافهاي مكاني را درنوردد و پراكندگيهاي زماني و زباني را به يك سو نهد و بيگانگان را آشنا كند ، همانا كعبه اي است كه از حرمت و قداست خاصي برخوردار مي باشد . لذا از حضرت امام صادق ـ ع ـ وارد شده است كه :
« لايَزالُ الدينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكعبة » 12 .
« همواره دين پروردگار قائم و زنده است مادام كه كعبه ايستاده و پا برجا است » .
قيام دين به قيام متدينين خواهد بود ، همچنان كه قيام كعبه به قيام زائران بيت الهي است . و همانطور كه دين خداوند يكي است و براي همگان است ، كعبه نيز مطاف عمومي و زيارتگاه جهاني بوده و قيام جهانشمول مردم با توجه مستمر به آن تأمين مي گردد .
|
152 |
|
حج فريضه اي براي مردم از چهار سوي جهان
زيارت كعبه و امتثال ساير دستورات الهي در فرهنگ وحي و زبان قرآن ، اختصاصي به مردم سرزمين معين ندارد و افراد هيچ منطقه به انجام مناسك حج از افراد منطقه ديگر سزاوارتر نيستند و بُعد منزل در اين سفر روحاني همچون قرب منزل خواهد بود : « اِنَّ الّذينَ كَفَروُا وَيَصُدُّونَ عَن سبيلِ اللهِ و الْمَسْجدِ الْحَرامِ الّذي جَعَلناهُ للناس سَواءً الْعاكفِ فيهِ و اَلْباد » 13 .
به فرموده اين آيه كريمه ، مسجدي كه در حريم كعبه بنا نهاده شده و محل نماز و نيايش و جاي طواف است براي همه مردم بطور مساوي قرار داده شده و هيچ فرقي در اين جهت ، بين ساكنان مكه و مسافراني كه از نقاط ديگر جهان به آن سو سفر مي كنند ، نيست .
خلاصه آنكه : بررسي ابعاد گوناگون حج در نظام اسلام ، جهاني بودن آن را بخوبي تبيين مي كند و رفتن به سوي كعبه را « هجرت همگان به سوي خدا » مي شمارد و اين هجرت را در پهنه عالم ضروري مي داند ؛ زيرا تمام اديان الهي ، حج را به عنوان يك دستور رسمي اعلان كرده اند و شهرت حج آنچنان رايج بوده كه تاريخ ارقام سالها را با ميزان حج تعيين مي نمودند ، لذا در ماجراي موسي و شعيب ـ عليهماالسلام ـ از مدت هشت سال به « ثماني حجج » تعبير شده است .
موقعيت حساس و والاي كعبه و حرم آن
كعبه كه كهن ترين پايگاه عبادي مردم در زمين است ، محاذي بيت معمور و نيز برابر عرش پروردگار كه مطاف فرشتگان است ، واقع شده
|
153 |
|
است تا زائران وارسته انساني ؛ چون فرشتگان معصوم آسماني ، اطراف خانه خدا به طواف بپردازند ؛ يعني تنزل عرش و همچنين بيت معمور در زمين بصورت كعبه مي باشد و روح پارساي زائران كعبه با تعالي و صعود ، به مقام شامخ بيت معمور خواهد رسيد ( اِلَيهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ و الْعَمَلُ الصَّالحُ يَرفَعُه ) 14 و همانطور كه تنزل عرش الهي و همچنين بيت معمور به صورت « تجلي » است نه « تَجافي » ، ترقي انسان و تعالي او به مقام بالا به صورت « صعود روحاني » است نه « ترقي مكاني و تجافي زميني » ، پس اگر زائري اين معناي بلند را درك نكند و هدفش از « طواف كعبه » ، « تعالي روح » نباشد و اين خانه را معادل بيت معمور نبيند و اين بيت را همانند عرش در زمين نيابد به موقعيت والاي كعبه راه نيافته است .
بنيانگذاران كعبه
كعبه به دستور پروردگار و با دست تواناي دو پيامبر عظيم الشأن الهي ، حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ ، بنا شده است . در بناي آن خلوص و صفاي معماران ، ظهور خاص داشت و هندسه آن با قداست « خلوص » آميخته بود ، جز براي خدا ساخته نشد و پاداش اين ساختن نيز جز رضاي پروردگار چيز ديگري نمي توانست باشد .
« وَاِذْ يَرْفَعُ ابراهيمُ الْقواعِدَ مِنَ البَيْتِ و اسمعيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا اِنَّكَ انتَ السَّميعُ العَليم » 15 .
هنگامي كه اين دو شخصيت عظيم آسماني كعبه را بنا مي نهادند و پايه هاي آن را بالا مي آوردند ، از نهاد پاكشان و ضمير صافشان حقيقتي بدين صورت متمثّل مي شد كه : « خداوندا ! از ما قبول فرما كه تحقيقاً تو
|
154 |
|
شنوا و دانايي » .
بنابراين ، هدف بناي كعبه و مقصود بنيانگذاران آن ، جز جلب رضاي خدا چيز ديگري نبود ، و چون « نيت » ، روحِ كار است و در اين كار نيتي جز خدا نبود پس اهميت كعبه از اين جهت نيز روشن مي شود .
كعبه ، محور آزادي و مطاف آزاديخواهان
كعبه ، همانطور كه كهن ترين و با سابقه ترين جايگاه نيايش مردمي است ، خانه اي عتيق و آزاد از قيد مالكيت بشري بوده و خانه اي است كه مملوك هيچ فردي واقع نشده و سلطه مالكيت هيچ انساني بر آن دست نيافته است ، بنابراين كعبه خانه اي است كه در طول تاريخ آزاد و عتيق بوده است و طواف در اطراف آن ، درس آزادي و حريّت مي دهد و كساني به زيارت آن نائل مي شوند كه نه مملوك آز و برده حرص دروني خود باشند و نه بنده ديگران ، زيرا بردگي ، با طواف بر مدار آزادگي سازگار نيست و از همين روست كه قرآن كريم از كعبه به بيت عتيق نام مي برد :
« وَلْيَطَّوَّفُوا بالْبَيتِ العَتيق » 16 .
« ثُمَّ مَحِلَّهَا اِلي البَيتِ العتيق » 17 .
كعبه ، مدار پاكيزگي و مطاف پاكيزگان
همانطور كه تأسيس كعبه به دستور وحي آسماني بود پيراستن آن از هر شرك و آلودگي و تنزيه آن از غبار طغيان و تمرّد نيز به فرمان وحي الهي بود ، كه آن خانه از لوث عصيان پاك بماند و پارساياني كه از گرد
|
155 |
|
شرك و طغيان منزّه مي باشند در حريم آن راه يابند :
« وَطَهَّرْ بَيتيَ لِلطَّائفينَ و القائمينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُود » 18 .
« وَعَهِدْنا الي ابراهيمَ و اسمعيلَ اَنْ طَهِّرا بَيتي لِلطَّائفينَ والْعَاكفينَ و الرُّكَّعِ السُّجُود » 19 .
بنابراين كعبه ، خانه اي است كه از هر گونه آلودگي پاك است و طواف حريم آن درس طهارت و دستور پاكيزگي مي دهد و كساني به زيارت آن نائل مي گردند كه از هر شرك و عيب و هر رجس و رجزي ، رهايي يافته و هجرت كرده باشند .
كعبه ، خانه اي است پاك و به دست بهترين پاكان ساخته شده است و جز پاكان را نمي پذيرد و دستوري جز فرمان طهارت روح نمي دهد و سنتي جز سنت پاك توحيد را روانمي دارد ، لذا به تشريف ديگري نائل آمد و آن اضافه شدن به خداوند است : « و طهر بيتي » ؛ يعني « پاك بدار خانه مرا » . ناپاكاني كه به رجس شرك آلوده شده و به لوث طغيان و تمرد تن داده بودند ، هرگز نمي توانستند كعبه را اداراك كنند و در حريم آن به نماز ، توفيق يابند ، لذا عبادتشان در مدار پاكترين پايگاههاي عبادي بصورت صفير و صوت كشيدن و كف زدن ظهور مي كرد : « و ما كانَ صَلاتُهُمْ عندَ الْبَيتِ الا مُكأً وَتَصْدية » 20 .
« نماز بت پرستان در كنار كعبه جز كف زدن و صفير كشيدن چيزي نبود » .
مصونيت كعبه
چون هدف تأسيس كعبه ، توجه عبادت كنندگان الهي به سمت اوست و عبادت به عنوان يك اصل ضروري براي انسان مطرح است و اين سنت
|
156 |
|
ديرپاي الهي ، قابل زوال نيست و همچنين حج به عنوان يكي از بارزترين چهره هاي عبادي بشر مطرح است و هر يك از نماز و حج به عنوان پايه اي از پايه هاي اصيل اسلام شناخته شده است ، بنابراين ، حفظ كعبه از گزند تهاجم و پاسداري از آن ، جزء برنامه هاي حتمي خداوند خواهد بود ، لذا اصحاب فيل را كه قصد نابودي اصل كعبه را داشتند با اعجاز غيبي به هلاكت رساند و خوشه هاي سرسبز و خرم آنها را به كاه نيم خورده مبدل ساخت و نقشه ددمنشانه آنان را در ضلالت قرارداد .
اگر در بعضي از ادوار تاريخ ، كعبه مورد تهاجم و آسيب واقع شده ، نكته اي دارد كه در تحليل پيوند بين كعبه و امامت و اهميت مقام والاي امامت تبيين خواهد شد وگرنه هر ظالمي بخواهد به حريم كعبه تجاوز نمايد و آن را از بين ببرد يا جلوي حج زائران را بگيرد و با آنان با ستمگري و ظلم رفتار كند ، هنوز به كار ننگين خود كامياب نشده ، گرفتار عذاب اليم خواهد شد . قرآن كريم حتي تصميم اعمال ظلم در باره حج و زيارت را گرچه به مرحله عمل هم نرسيده باشد ، موجب انتقام الهي مي داند : 21
« و مَن يُرِدْ فيهِ بِاِلحَاد بِظُلم نُذِقْهُ مِن عذاب اَليم » 22 .
« هر كس با اراده ستمگري لباس الحاد را دربركُنَد و بخواهد اين راه الهي را ببندد و مردم را از زيارت كعبه و عبادت آن منصرف كند او را عذاب دردناك مي چشانيم » .
در همين زمينه رواياتي از معصومين ـ عليهم السلام ـ رسيده است كه : در جوامع روايي ما تحت عنوان « بابُ مَنْ اَرادَ الكَعبَةَ بِسُوء » نقل شده است .
|
157 |
|
نگاه به كعبه ، عبادت است
كعبه ، از ويژگيهاي مخصوص برخوردار است . از حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ رسيده است كه : « النَّظَرُ اِلي الْكعبَةِ عبادة » 23 « نگاه كردن به كعبه عبادت است » ، همچنانكه نگاه به قرآن نيز عبادت است ، زيرا همين « نظر » ، زمينه « رؤيت » را فراهم مي كند و همين « نگاه » ، مقدمه « ديدن » خواهد شد ؛ يعني « نظر با چشم » ، زمينه تحصيل « نظر با دل » را فراهم مي كند ، و اگر ديدن كه كار دل است حاصل شود بسياري از معارف حضور پيدا مي كنند و چون كعبه ، زمينه اين معارف بلند را در بردارد ؛ لذا هم نگاه به آن عبادت است و هم تا كعبه بجاست دين الهي زنده است ؛ زيرا ـ چنانكه قبلاً بيان شد ـ از حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ رسيده است كه : « لايَزالُ الدينُ قائماً ما قامَتِ الكعبه » 24 ، و مهمترين عاملي كه قيام كعبه را تحقق مي بخشد و در نتيجه عامل قيام دين خواهد بود ، همان حج و زيارت كعبه است ، چه اينكه عميق ترين نگاه به كعبه ، در طواف حريم آن تجلي مي كند و از اين جهت ، قرآن كريم ، كعبه را قيام همگاني و مردمي مي داند .
مسؤوليت حكومت اسلامي در باره حج
زيارت كعبه و انجام مناسك حج در رديف مهمترين واجبات ديني است كه اگر مسلماني بدون عذر ، وظيفه حج را انجام ندهد در لحظه مرگ به او گفته مي شود كه : « از صف مسلمانان خارج و در صفوف ديگران قرار خواهي داشت » .
|
158 |
|
و از وصيت حضرت اميرالمؤمنين ، علي بن ابيطالب - عليه السلام - استفاده مي شود كه : اگر زيارت خانه خدا ترك شود ، نزول عذاب الهي فوري و بدون مهلت واقع خواهد شد :
« اللهَ اللهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ فَاِنَّهُ اِنْ تُركَ لَمْ تنُاظَروُا » 25 .
اگر سالي مردم به سوي كعبه نرفتند و خانه خدا زائري نداشت بر حكومت اسلامي لازم است عده اي را به منظور انجام مناسك به زيارت كعبه اعزام نمايد و بودجه آن را از بيت المال تأمين كند ، چنان كه حضرت امام صادق - عليه السلام - فرمود :
« لَوْ عَطَّلَ النَّاسُ الحَجَّ لَوَجبَ عَلَي الأمامِ اَنْ يُجبرهُمْ عَلي الْحَجِّ اِنْ شاؤوا و اِن اَبَوْا فَانَّ هذا الْبَيتِ اِنَّما وُضِعَ لِلحَجّ . . . فَانْ لَمْ يكُن لَهُمْ اَموال اَنفَقَ عَلَيْهِم مِنْ بَيْتِ مال الْمُسلمين » 26 .
بنابراين ، حج جنبه عبادي و سياسي اسلام است ـ گرچه « ديانت ما عين سياست ما و سياست ما عين ديانت ماست » و سياسي ـ عبادي بودن حج از بررسي وظايفي كه امام مسلمانان در اين باره بر عهده دارد و احكام مخصوصي كه براي حكومت اسلامي در اين زمينه تنظيم شده است به خوبي آشكار مي شود .
كعبه ، مركز نشر توحيد و كانون اتحاد
كعبه به دست تواناي پيامبري عظيم الشأن بنا شد تا مركز نشر توحيد باشد و هنگامي كه در زمان خاتم انبياي ـ صلي الله عليه وآله ـ نياز به تجديد بناداشت و بعد از چيدن مقداري از ديوار در نصب حجرالأسود ، بين قبايل عرب اختلاف شد كه اين افتخار نصيب چه قبيله اي بشود ،
|
159 |
|
همگان حضرت محمد امين ـ صلي الله عليه و آله ـ را به عنوان يك خردمند بي طرف و صاحب نظر بي غرض ، قبول كردند تا هر تصميمي كه آن حضرت گرفت اجرا شود . آن حضرت ، دستور داد تا ردايي بگسترانند و حجرالأسود را درون آن بگذارند و هر قبيله ، گوشه اي از آن پارچه را بردارد . آن گاه حجرالأسود را به لبه جايـگاه نصب آورده و آن حضــرت ـ ص ـ با دست مبارك خود ، در محل كنوني آن نصب فرمود . رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ با اين ابتكار خود ، مردم را به اتحاد عمومي ، تذكر داد .
بنابراين درتجديد بناي كعبه و نصب حجرالاسود در پرتو راهنمايي خاتم انبياي ـ صلي الله عليه وآله ـ زمينه اختلاف قومي و فخرفروشي نژادي و مباهات قبيله اي و باليدنهاي جاهلي ، تا حدودي برطرف شد و همين ابتكار تاريخي ، كعبه را منادي اتحاد و كانون يگانگي معرفي كرد و اين وصف ممتاز نيز در رديف ديگر اوصاف برجسته آن همانند : مساوات ( سواء العاكف فيه و الباد ) ، آزادي و آزاديخواهي ( البيت العتيق ) ، پاكي و پاكيزگي ( طهّر بيتي ) ، ايستادن وايستادگي ( قياماً للناس ) مي درخشد و آن را مدرسه توحيد ، اتحاد و وحدت مي نمايد ؛ زيرا حجرالأسود كه « يمين خدا در زمين » است با دست كسي نصب شد كه بيعت با او چون بيعت با خداست « اِنَّ الّذينَ يُبايِعُونَكَ اِنَّما يُبايِعُون اللهَ يَدُاللهِ فَوقَ ايديهِم » 27 . و با ابتكاري به لبه جايگاه نصب ، حمل شد كه خصوصيتهاي قبيله اي را كه همان خصومتهاي قومي است به اتحاد و برابري و برادري كه همان محبت ايماني است ، تبديل نمود ؛ نظير تبديل « سيّئات » به « حسنات » . از اين جهت از آن بناي الهي نداي همآهنگي به
|
160 |
|
گوش مي رسد ، چه اينكه تأمّل در آن بيت خدايي نشان مي دهد كه كعبه ستون استقامت و مقاومت در برابر شرك و الحاد و زبان آزادي در قبال هرگونه بردگي و استبعاد و استكبار جهاني است .
كعبه ، اساس تقوا وبنياد پرهيز و پرخاش
تمام پيام آوران الهي به اين منظور مبعوث شده اند كه در هِرَم بلند توحيد ، كركس شرك پرنكشد و در حرم والاي وحدانيت ، شيطان طغيان و تمرّد احرام نبندد :
« وَلَقَدْ بَعَثنا في كُلِّ اُمَّة رَسولاً اَن اعبُدوااللهَ وَاجتَنِبوُا الطَّاغُوت » 28 .
در حقيقت هدف وحي و نبوت عامه دو چيز نيست ، يكي اثبات توحيد و ديگري نفي طاغوت و شرك ؛ بلكه تنها هدف والاي پيامبران ، شكوفايي اصل توحيد ـ كه فطري است ـ و حمايت از آن و پاسداري مرز مقدس آن از تهاجم هرگونه شرك و خرافات مي باشد ، زيرا معناي كلمه طيبه « لا اله الاّ الله » كه همه انبيا بر آن مبعوث شده اند به دو قضيه سلب و اثبات تحليل نمي شود ؛ يعني مفاد اين كلمه طيبه دو چيز و دو اصل ، يكي « نفي شرك » و ديگري « اثبات هستي » ( الله ) نيست بلكه مفاد آن اين است كه : غير از « الله » ، كه بالفطره ضرورت هستي آن شناخته شده است و نيازي به اثبات ندارد ، معبودي نيست ، چون كلمه « الاّ » در اين جمله به معني « غير » است نه استثنا ، يعني غير از « الله » الهي ديگر نيست . نه آنكه « هيچ الهي نيست » . و ثانياً « الله استثناء شده و به صورت قضيه اثباتي از آن سلب كلّي خارج شده باشد » ، اين عصاره هدف وحي و نبوت عامه است ولي بيشتر به دو جناح متقابل منشعب شده است ، گروهي بر لبه درّه شرك
|
161 |
|
زندگي را بنا نهاده اند و گروهي در پرتو توحيد و سايه تقوا اساس زندگي خويش را پي ريخته اند :
« اَفَمَن أسَّس بُنْيانَهُ علي تَقوي مِن اللهِ وَرِضوان خَيرٌ اَمَّنْ أَسَّسَ بنيانَهُ عَلي شَفا جُرُف هار فَانْهارَ بِهِ في نارِ جَهَنَّم . . . » 29 .
قرآن كريم ، كعبه و حج و زيارت آن را محور تقوا و اساس پرهيز از طغيان و پرخاش در برابر طاغوت مي داند . خداوند ، مناسك حج را از رهگذر وحي آنچنان نشان ابراهيم خليل داد ( وَاَرِنا مَناسِكَنا ) 30 كه جز توحيد ثمره ديگر ندارد و همان مناسك توحيدي را خاتم انبيا ـ ص ـ به پويندگان راهش تعليم داد و فرمود : « خُذُوا عَنّي مَناسِككُم » و تلبيه سنت جاهلي را كه با شرك آميخته بود و دور خانه توحيدي كه به صورت بتكده درآمده طواف مي شد تنزيه كرده ، هم احرام و لبيك گفتن را از شركت با شرك نجات داد و هم كعبه را از لوث بتها رهايي بخشيد و شعار جاهليت را كه در هنگام تلبيه به اين صورت ادا مي شد : « لَبَّيكَ لَبَّيك لا شَريكَ لكَ الاّ شَريك هُو لَك » 31 يعني تو شريكي نداري مگر شريكي كه براي تو است و مال تو است . به صورت توحيد محض و وحدانيت ناب تجلّي داد ، چنان كه در اسلام هنگام تلبيه با نفي هر گونه شريك چنين گفته مي شود : « لَبَّيكَ لَبَّيك لاشَريكَ لَكَ لَبَّيك » ، يعني هرگز و هيچ شريكي براي تو نيست و نخواهد بود .
چون بنياد فولادين تقوا بر پايه استوار و خلل ناپذير توحيد بنا نهاده شده است و حج زيارت كعبه ، توحيد ممثل مي باشد ، لذا قرآن كريم ضمن دستور حج چنين مي گويد :
« . . . وَمَا تَفعَلُوا مِن خَير يَعلَمهُ اللهُ وَتَزَوّدوا فَاِنَّ خَيرَ الزَّادِ التَّقوي » 32 .
|
162 |
|
يعني حج بهترين توشه تقوا و زاد راه مسير تكاملي انسان است .
در باره قرباني كه يكي از مناسك حج به شمار مي رود و در سنت جاهلي سابقه اي بس ممتد داشته و با شرك آغشته و با كفر همسان و با خرافات عجين و با پندارهاي پوشالي پنهان شده بود ، چنانكه بعد از ذبح حيوان خون آن را به ديوار كعبه مي ماليدند و گوشت آن را بدانجا مي آويختند ، قرآن كريم چنين رهنمود تقوايي مي دهد :
« . . . لَن يَنالَ اللهُ لُحُومُها وَلادِمائُها وَلكِن يَنالُهُ التَّقوي مِنكُم » 33 .
يعني گوشت و خون قرباني به خدا نمي رسد بلكه روح پارسايي اين عمل كه همان پرهيز از گناه و پرخاش بر گناهكار و پارسايي از تبهكاري و پرخاشگري بر تبهكاران و امساك از عصيان و فرياد بر عاصي و اجتناب از طغيان و تهاجم بر طاغوت است به خداوند خواهد رسيد : « اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالعَمَلُ الصَّالحُ يَرْفَعهُ » 34 يعني اعتقاد طيّب كه يك امر مجرّد و منزّه از مادّه و مبرّي از طبيعت است به سمت لامكان الهي صعود كرده و كردار صالح آن را در اين سير صعودي كمك مي نمايد .
بنابراين كعبه و حج و زيارت آن ، اساس تقوا وبنياد فولادين پرهيز از تباهي و پرخاش بر تبهكاران است ، و اگر حجي نه اين چنين و زيارتي نه آنچنان انجام شود ، نه حق كعبه ادا شده و نه وظيفه حج امتثال گشته و نه زيارت كعبه به عمل آمده و نه به نداي ملكوتي « وَاَذِّن في النَّاسِ بَالحَجّ » پاسخ داده شده است ؛ زيرا قبول هر عملي مشروط به تقوا در همان عمل است و قبول كامل هر عملي مشروط به تقواي همه جانبه عامل آن در تمام شئون زندگي است « اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقين » . لذا اگر تقوا در حج رعايت نشود نه تنها قبول كامل تحقق نمي پذيرد بلكه اصل قبول نيز
|
163 |
|
متحقق نمي شود و اگر تقوا در حج و زيارت ملحوظ گردد ولي در شئون ديگر به عمل نيايد ؛ حج و زيارت آن شخص غيرمتقي به كمال قبول نمي رسد و چون بنيانگذار كعبه با تقواي محض آن را بنا نهاد و با تمام وجودش مي گفت « رَبَّنا تَقَبَّل مِنَّا » ـ و از اين جهت كعبه با قبول كامل بنا شده است ـ پس عمل غير متقي با هدف ابراهيم ـ ع ـ بنيانگذار كعبه مطابق نخواهد بود .
حج بهترين فرصت اعلان تبرّي از مشركان
گرچه هر عبادتي تبرّي از شرك و انزجار از طاغوت است و حج و طواف كعبه نيز كه به منزله نماز يا به همراه آن نماز است « اَلطَّوافُ بِالبَيتِ فَاِن َّ فيهِ صلاة » 35 از همان اصل كلي يعني تبرّي از طغيان و انزجار از شرك ، حكايت مي كند ، ليكن چون حج عبادت ويژه اي است كه با سياست آميخته است و حضور طبقات گوناگون مردم جهان ، موقعيت مناسبي است تا روح اين عبادت همانند ديگر عبادتهاي الهي در آن انبوه چشمگير به خوبي تجلي كند و عصاره اين پرستش خاص در آن صحنه ، ظهور تمام نمايد ، لذا بر اثر فرمان وحي الهي ، پيامبر گرانقدر اسلام ـ ص ـ ، سخنگوي حكومت اسلامي ، حضرت علي بن ابيطالب ـ ع ـ را مأمور اعلان تبري از مشركان نمود تا بطور قاطع مرز توحيد از طغيان و شرك جدا شود و صفوف منسجم مسلمانان از صف كفار ممتاز گردد و از اين رهگذر ، چهره سياسي ـ عبادي حج جلوه كرده و زائران كعبه با استماع قطعنامه حكومت اسلامي كه دستور انزجار از شرك و سازش ناپذيري در برابر مشركان است ره توشه توحيد را به همراه خود ببرند . از اين جهت
|
164 |
|
همانطور كه تمام مردم مسلمان در بسياري از شؤون زندگي به سمت كعبه متوجه مي شوند از بركت كعبه نيز فرمان توحيدي به اقطار گوناگون عالم منتشر خواهد شد :
« وَاَذان مِنَ اللهِ و رَسُولِهِ الي النَّاس يَومَ الحَجِّ الأكبرِ اَنَّ اللهَ بَريءٌ مِنَ المُشركينَ وَرَسُولُهُ فَانْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْر لَكُمْ وَاِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلمُوا اَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللهَ » 36 .
حج ، بهترين عامل تعيين كننده ارزشهاي الهي ـ انساني
سنت جاهلي بر آن بود كه بعد از فراغت از حج در « مني » گرد هم مي آمدند و به ذكر مفاخر قومي و ويژگيهاي نژادي مي پرداختند و از نياكان و تبار خويش با نظم و نثر و با تكيه بر ارزشهاي جاهلي ياد مي كردند و بدانان مي باليدند ، ولي نظام حج در اسلام ، هم به آن معيار فرسوده جاهلي پايان داد و هم نظام ارزشي الهي را تبيين و مردم را به آن هدايت كرد و چنين فرمود :
« فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ المَشْعَرِ الحَرامِ وَاذْكُرُوهُ كَما هَديكُم وَاِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ . . . فَاِذا قَضَيْتُم مَناسِككُم فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكرِكُمْ آبائَكُمْ اَوْ اَشَدَّ ذِكراً فَمِنَ النَّاسِ مَنِ يَقُولُ رَبَّنا آتنا في الدُّنيا وَمالَهُ في الاخرةِ مِن خَلاقْ وَمِنْهُم مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتنا في الدُّنيا حَسَنَةً وَفي الاخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّار » 37 .
در اين آيه ، محور مذاكره زائران كعبه و مهمانان مني ياد خدا بر اثر نعمت هدايت الهي وبراي نجات از گمراهي گذشته و نيل به هدايت است . ذكر نام و ياد خدا در دل شديدتر از نام تبار و نياكان قرار داده شده و ياد
|
165 |
|
خدا همانطور كه به كثرت و فراواني موصوف مي شود « وَاذْكُرُوا اللهَ ذكْراً كثيراً38 » به شدت نيز موصوف گشته ، لذا فرمود : همچنان كه به ياد پدران خود هستيد ، همانطور و بلكه شديدتر از آن ، به ياد خداوند باشيد . سپس خواسته ها و ياد قلبي مردم در آن سرزمين را بر شمرده و ذكر و خواسته افراد غير معتقد را پيرامون مسألت دنيا و مادّيات بيان كرده ولي ذكر و خواسته افراد معتقد و با ايمان را در مسألت خير دنيا و آخرت و اينكه آنان از خداي متعال نجات از عذاب قيامت را نيز مي خواهند ، تبيين نموده است . بنابراين ، معيار ارزشهاي جاهلي با اين دستور زنده و جاويد ، فرسوده و ارتجاعي اعلام شده و در نظام ارزشي اسلام ، جاي هيچ نظام جاهلي نخواهد بود ، نه سنتهاي فرسوده جاهليت كهن و نه پديده هاي بي پايه جاهليت نو ، زيرا در قلمرو حق براي هيچ باطلي جايي نيست :
« قُلْ جاءَ الحَقُّ وَما يُبْدئُ الباطِلُ وَما يُعيد » 39 .
« بگو : حق ـ كه همان اسلام جهانشمول الهي است ـ فرا رسيده و با تحقق اسلام و ظهور حق نه زمينه اي براي باطل كهن و رسوم فرسوده پيشين مي باشد و نه موردي براي ظهور باطلهاي نو و رسوم مسموم تازه خواهد بود » .
حرم ، منطقه اي كه ورود غير محرم در آن جايز نيست .
همانطور كه قبله مسلمانان جهان و مطاف موحدّان راستين عالم در مكه است نه در جاي ديگر ، و تنها مكاني كه استقبال به سمت او در عبادتها لازم است و توجه به سمتها جوانب ديگر در عبادتهاي واجب جايز نيست مكه است كه كعبه يعني آن بعد خاصي كه خانه مكعب شكل در آن قرار دارد ، قبله آن بعد خاص مكعب شكل است نه عين آن بنا ،
|
166 |
|
زيرا وقتي آن بنا ويران شد و كعبه از بين رفت ، قبله محفوظ بود . همچنين براي حرم و سرزمين حج ، خصوصيتي است كه هيچ منطقه اي در روي كره خاك اين ويژگي را ندارد و آن اين است كه بدون احرام و لبيك گفتن و از ميقات با احرام گذشتن ، نمي توان وارد محدوده حرم و مكه شد و اين دستور ، اختصاصي به موسم حج ندارد بلكه در تمام دوران سال ، هر كس بخواهد وارد آن سرزمين شود ، بايد احرام ببندد و لبيك بگويد40 و به كوي معبود سر بسپرد و در مدار مطاف بگردد و سعي بين صفا و مروه را ، كه از شعائر الهي به شمار مي روند ، بنمايد و آنگاه از احرام بيرون آيد تا كارهايي كه براي محرم جايز نبود و همانند نماز گزار مكلف به پرهيز از آنها بود براي او تجويز شود . از همين جهت است كه ورود افراد غير مُحرم به حرم ممنوع است و افراد غير مسلمان از فضيلت احرام و لبيك محرومند و چون نمي توانند در حالت غير اسلامي احرام ببندند حق ورود به منطقه توحيد و اولين ميهن وحي و نزول قرآن را ندارند و اين ويژگي معنوي ، فقط متعلق به سرزمين حج يعني محدوده حرم است و هيچ مكان ديگر از كره خاك داراي اين امتياز نيست .
حج و عمره آموزنده ترين دوره آزمايش و تربيت
حج و طواف كعبه ، مجموعه منظمي از يك سلسله عبادتهاي خاص مي باشد كه هر يك به تنهايي درخور توجه شايان است و همانطور كه با تكبيرة الأحرامِ نماز ، بسياري از كارها كه با روح عبادت ناسازگار است بر نمازگزار تحريم مي شود و با تسليم پايان نماز ، آن ممنوعيتها برطرف مي گردد و همچنان كه با نيت روزه گرفتن و به صبحگاه داخل شدن
|
167 |
|
بسياري از اموري كه با روح پرستش و آزمون الهي مناسب نيست ، بر او حرام مي شود و با فرا رسيدن شامگاه حلال مي گردد ، در حج و عمره نيز با احرام و لبيك گفتن بسياري از اموري كه جنبه تعبدي آنها قوي بوده و آزمون الهي در آنها بسيار نيرومند است ، حرام شده و دوره احرام به صورت يك دوره تعبد محض و امتحان صرف درآمده41 ، آنگاه با انجام مناسك حج و فرارسيدن مراسم تحليل ، عقد احرام گشوده مي گردد و شخص محرم از آن ممنوعيتها بيرون مي آيد . نمونه اي از امتحان الهي را مي توان در جريان منع از شكار به خوبي يافت زيرا از طرفي صيد حيوانات صحرايي بر محرم حرام مي شود ( لاتَقْتُلُوا الصَّيدَ وَاَنْتُمْ حُرُم ) 42 و از طرف ديگر آهوان صحرايي يا كبوتران يا ديگر حيوانات شكاري غير دريايي در تيررس يا دسترس محرم قرار مي گيرند تا روشن شود چه كس از عهده آزمون الهي بيرون مي آيد و چه كس از انجام اين فريضه الهي محروم مي شود ( لَيَبْلُوَنَّكُمَ اللهُ بَشَيْء مِنَ الصَّيدِ تَنالُهُ اَيديكُمْ وَرِماحُكُم ) 43 .
اين دوره سازندگي آنچنان در جامعه اسلامي مؤثّر واقع شد كه آنان كه از خوردن سوسمار در دوران توحش جاهلي نمي گذشتند و براي شكار آن ، بر يكديگر پيشي مي گرفتند ، اكنون به فرمان الهي از آهوان صحرايي مي گذرند و در دوران تمدن اسلامي در اثر فرمان وحي ، بر تمام اميال و خواسته هاي خود پيروز مي شوند . دوره پربار احرام در ساختن انسان كامل چنان تأثير بنيادين دارد كه ثمره گواراي آن در عينيت جامعه معتقد و متعهد به محتواي حج و زيارت ، به خوبي مشهود است .
خلاصه آنكه : تمام اموري كه موجب تيرگي روح و آلودگي جان مي شود در حال احرام تحريم مي گردد تا جان خالص و روح پاك ،
|
168 |
|
شايسته طواف كعبه ، كه از هر آلودگي پاك و از هر آغشتگي منزه است ، گردد . خانه خدا محور حرّيّت و مدار آزادي است لذا مُحرمي كه آهنگ زيارت آن را دارد ، حق ندارد صيد حرم را اسير كند يا در اسير شدنش كمك كند يا آن را برماند يا صياد را به آن راهنمايي كند ؛ زيرا تمام اين كارها با روحيه آزاديخواهي مخالف است و تا انسان آزاد نشود صلاحيت طواف كوي آزادي را ندارد ، احرام اين نقش را دارد كه روح را از هر بندي رها و از قيد هر شهوت و غضبي آزاد و مغز را از هر فكر باطلي پاك و دل را از هر خيال خامي نجات مي بخشد . احرام و لبيك گفتن به معناي پاسخ دادن به نداي وحي و اجابت دعوت الهي است لذا محرمان راستين حج و زائران حقيقي كعبه هنگام تلبيه آنچنان به هراس عقلي بيمناك مي شدند كه رنگ آنان زرد شده و مي گفتند : مي ترسيم به ما گفته شود : « لا لَبَّيك وَلا سَعْدَيْك » ، يعني « بدرستي به نداي حج پاسخ ندادي » .
نيايش در حج و مواقف آن
گرچه تمام حالات زندگي براي نيايش است ولي دوران پربار حج و حضور در مواقف حرم ، شكوه بيشتري براي دعا و تأثير فراوان تري براي نيايش به درگاه پروردگار جهان دارد . براي اصل نيايش ، قرآن كريم آنچنان ارج و حرمتي قائل است كه از تأثير آن و از سرعت و قاطعيت اجابت آن در يك آيه كوتاه ، هفت بار از خداي متعالي ياد مي كند :
« و اذا سَألَكَ عبادي ( 1 ) عَنّي ( 2 ) فَاِنّي ( 3 ) قَريب اُجيبُ ( 4 ) دَعْوَةَ الدَّاعِ اِذَا دَعانِ ( 5 ) فَلْيَسْتَجيبوُالي ( 6 ) وَلْيُؤمنُوا بي ( 7 ) لَعلَّهُمْ يَرشُدُون » 44 .
طبق آيه فوق آنچنان قرب الهي محقق است كه در پاسخ سؤال از
|
169 |
|
پيامبر ـ ص ـ نيازي به دستور جواب نبوده وخداوند مستقيماً و شخصاً جواب سؤال را به عهده گرفته و به پيامبرش نفرموده كه « تو در جواب سائل چنين بگو » بلكه خود شخصاً اعلام حضور و مبادرت به پاسخ فرموده است . قرب خداوند در قرآن با مراحل متعددي تبيين شده است كه با طي هر مرحله مي توان به مرحله بعد رسيد و پيمودن هر مرحله به نيايش ، فروغ تازه تري مي بخشد و به دعا جذبه ويژه عطا مي كند . به عنوان نمونه برخي از مراحل قرب خداوند به بندگانش ذيلاً بيان مي شود :
اول ـ زبان وحي اين است كه : خداوند نسبت به بندگانش نزديك است : « . . . فَانّي قَريب » 45 .
دوم ـ بيان قرآن اين است كه : خداوند نسبت به شخص محتضر و بيمار درحال مرگ ، از حاضران كنار بسترش نزديكتر است ، ليكن پرستاران و اولياي حاضر در كنار او اين قرب خاص الهي را نمي بينند : « . . . وَنَحْنُ اَقْرَبُ الَيْه مِنْكُم وَلكِن لاتُبصِروُن » 46 .
سوم ـ قرآن كريم خداوند را نسبت به انسان از رگ گردن و وريد حياتي او نزديكتر مي داند : « . . . وَنَحنُ اَقرَبُ الَيْهِ مِنْ حَبلِ الوَريد » 47 .
چهارم ـ قرآن كريم خداوند متعال را نسبت به انسان از خود انسان نزديكتر مي داند و « الله » را نزديكتر از حقيقت انسان به خود انسان مي داند كه تصور صحيح اين مرحله و نيز ادارك درست بيان اميرالمؤمنين كه « داخِلٌ في الأشياء لا بِالمُمازَجَةِ وَخارِج عَنْها لا بالْمُبايَنَه » 48 در پرتو آيه كريمه « وَاعْلَموُا اَنَّ اللهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرِ وَقلْبِه » 49 ميسور است اين درك ، تنها براي موحدان خالص و راستين حاصل مي شود .
خلاصه آنكه : در قرب الهي ترديدي نيست و نقش نيايش در وصول
|
170 |
|
به رحمت بي كران الهي نيز با بيان معصوم به خوبي روشن است كه : « الدُّعأُ كَهْفُ الاجابَةِ كَما اَنَّ السَّحابَ كَهْفُ المَطَر » 50 .
و چون دعا از ضمير صاف ، مورد قبول است و احرام و آهنگ كعبه آزاد و پاك ، در تصفيه ضمير تأثير بسزايي دارد ، نيايش در حج و دعا در مواقف آن بهترين اثرها را به همراه خواهد داشت ، لذا براي هر برنامه از مناسك حج ، دستور ويژه اي راجع به نيايش داده شده است و عمده آن دعاي عرفه در صحراي عرفات51 و همراه توده مردم گردآمده از چهار سوي جهان و عشاق مشعر و مشتاقان كوي مني است و بهترين نيايش كه جنبه سياسي ـ عبادي حج و زيارت را به خوبي تبيين مي كند ، همان دعاي عرفه عارف معروف در بين اهل معرفت سيد شاهدان كوي شهود و شهادت ، سالار جانبازان ميدان نبرد توحيد عليه طاغوت ، و سرور پاكان و آزادگان ، حضرت حسين بن علي ـ سلام الله عليهما ـ مي باشد ، زيرا حضرتش در اين دعا هم دستور كفر ستيزي و راه طاغوت زدايي و رسم سلحشوري و سنت سركوبي جنايتكاران را ارائه مي كند و هم ستايش حكومت اسلامي و تقدير دولت مكتبي و ظهور ولايت الهي را نشان مي دهد و هم تجلي هستي ذات اقدس خداوند و ظهور گسترده و همه جانبه آن ذات مقدس ، و خفاء هرچه غير اوست در پرتو نور او و پي بردن به او از خود او ، و به غير او بهاندادن و غير او را به او شناختن و ذاتش را عين شهود و مستغني از استشهاد دانستن را تفهيم مي كند . نموداري از اين ابعاد گوناگون دعاي عرفه ذيلاً بيان مي شود :
« وَهُو للدَّعواتِ سامع وَللكُرُباتِ دافع و لِلدرجاتِ رافع وَلِلجَبابرةِ قامع ، فلا اِلهَ غَيرُهُ و لاشيءَ يَعدلُهُ وَلَيس كَمِثلِهِ شَيء » .
|
171 |
|
در اين فراز ، قدرت لايزال الهي در كوبيدن جبّاران و اينكه خداوند هر كفر پيشه و ستمگري را ريشه كن مي كند مطرح شده است : « فَقُطِعَ دابرُ القَومِ الذينَ ظَلَموُا والحَمدُللّهِ رَب العالَمين » 52 .
« . . . لَمْ تُخرجني لِراْفَتِكَ بي وَلُطفِكَ لي وَاحسانِكَ اليَّ في دَولةِ اَئمَّةِ الكفرِ الّذين نَقَضُوا عَهدَكَ وَكذَّبوا رُسُلكَ لكنَّكَ اَخرَجْتَني لِلّذي سَبَقَ لي مِنَ الهُدي الَّذي لَهُ يَسَّرْتَني و فيهِ اَنْشَأتَني » .
در اين فراز ، عنايت خداوندي نسبت به دولت الهي و تولّد در زمان حكومت اسلامي و نجات از پيشتازان كفر و الحاد و حكمرانان خود سر و خون آشام تبيين شده است .
« الهي تردُّدي فِي الآثارِ يُوجِبُ بُعدَ الْمَزارِ فَاجْمَعني عَليكَ بِخدمَة تُوصِلُني اِليكَ . كَيفَ يستَدَلُّ عَلَيكَ بِما هُوَ في وُجُوده مُفتَقِرٌ اليكَ ؟ اَيكُونُ لغيركَ مِنَ الظُّهورِ ما ليسَ لكَ حَتَّي يَكُون هُوَ المُظهِر لكَ ؟ مَتي غِبْتَ حَتَّي تحتاحَ الي دَليل يَدُلّ عَليكَ وَمَتي بَعُدْتَ حتي يَكونَ الآثارُ هيَ الَّتي تُوصِلُ اليكَ ؟ عَمِيَتْ عَيْن لاتَراكَ عَليْها رَقيباً وَخَسرتْ صَفْقَةُ عَبدلَمْ تَجْعَل مِن حُبّكَ نَصيباً . الهي اَمرْتَ بالرُّجوعِ الي الآثارِ فَارجِعني اِلَيكَ بِكِسوَةِ الأنوارِ وَهدايَة الاسْتِبْصارِ حَتَّي اَرجِعَ اِليكَ مِنها كَما دَخَلْتُ اليكَ مِنها مَصونَ السّرِّ عَن النَّظرِ اِليها وَمَرفُوعَ الهِمَّةِ عنِ الاعتمادِ عَلَيها ، انَّكَ علي كُلِّ شئً قَدير » .
در اين فرازها عاليترين مراحل توحيد بيان شده است ؛ يعني اين مطلب كه : پي بردن به خداوند از راه آثار و آيات او همانند پي بردن به آفتاب در فضاي روشن روز توسط شمع كم نوراست ، در اين دعا كاملاً بيان شد . زيرا ذات اقدس خداوندي از هر ظاهري آشكارتر و از هر نوري نوراني تر است و هرگز غائب نشده و نمي شود تا نيازي به استظهار داشته باشد و هر
|
172 |
|
عارفي قبل از هرچيز اول او را مشاهده مي كند و بعداً آثار او را و آنكه خدا را رقيب و ناظر نمي بيند نابينا است و . . . خلاصه آنكه اين دعا برهان صديقين را به حكماي متألـّه اسلامي تعليم داد و عرفا را نيز به شهود ذات تشويق كرد و متعبدان را هشدار داد و سالكان را بيدار نمود كه در وادي ايمن دوست قدم گذاشته اند و راهي را مي پيمايند كه همان عين هدف است ، زيرا از خدا به خدا رسيدن يعني از مقصد به مقصود نائل آمدن .
پيوند كعبه و امامت و رابطه حج و ولايت
گرچه كعبه ، قبله و مطاف جهانيان است و تمام مسلمانان زندگي و مرگشان به سمت آن مي باشد و آهنگ به سوي آن همان هجرت به سوي خداست كه اگر مرگي در اين هجرت اتفاق افتد پاداش مهاجر و اجر او را خدا شخصاً تعهد فرموده است : « وَمَن يَخرُج مِن بَيتِهِ مُهاجراً الي اللهِ وَرسُولهِ ثُمَّ يُدْرِكُهُ المَوتُ فَقَد وَقعَ اَجْرُهُ عَلي الله » 53 و نيز گرچه براي مكه ويژگيهاي فقهي و سياسي ثابتي است كه ديگر مكانها و شهرها فاقد آن مي باشند و همچنين گرچه براي حج و مواقف آن ابعاد خاص سياسي عبادي مطرح است كه ديگر عبادتها اين خصوصيات را ندارند ولي همه اين مزايا و تمام اين ويژگيها مرهون ولايت و امامت است ، يعني هم رهبري هاي ملكوتي ، اعمال و نيّات و ادعيه و مشاهده آيات بينات و پي بردن به اسرار معنوي حج و مانند آن در پرتو ولايت تكويني امام معصوم ـ عليه السلام ـ است كه حج او امام حج ها بوده و پيشاپيش اعمال امت به سوي بارگاه قبول الهي صعود مي كند و آنگاه اعمال ديگران به دنبال آن صاعد مي شود : « اِليهِ يَصْعَدُ الكلم الطَّيِّبُ والعملُ الصَّالحُ يَرفَعُه » .
|
173 |
|
ولايت تكويني معصومين ـ عليهم السلام ـ و هدايت اعمال و مشاهده تمام رفتارهاي دروني و بيروني امت و گواهي به همه آنها در قيامت يك مقام واقعي است كه نه نيازي به نصب اعتباري دارد و نه قابل غصب است بلكه فيض خاص الهي است كه :
« يَجتَبي اليهِ مَنْ يَشاء » 54 .
« وَاَوْحَيْنا اِلَيهم فِعلَ الخَيراتِ و اقامَ الصَّلاةِ و ايتاءَ الزَّكاةِ وَكانوُا لَنا عابِدين » 55 .
« كَذلكَ نُري ابراهيمَ مَلكُوت السَّمواتِ وَالأرضَ وَلِيكونَ مِنَ المُوقنين » 56 .
تحقيق در باره ولايت تكويني والاتر از بحثي است كه اكنون به آن اشتغال داريم : « وَهُوَ بِحَيْثُ النَّجمِ مِن اَيدي المُتناولينَ اَيْنَ العُقُولُ مِن هذا ؟ » 57 . و همچنين رهبري هاي سياسيِ حج و مواقف آن و جهت دادن به اجتماع انبوه جهانيان بر محور بنايي پاك و آزاد و بهره برداري از افكار اقطار عالم و سيراب نمودن تشنگان استقلال و نجات از استعباد و استكبار جهاني در پرتو امامت امام معصوم ـ ع ـ بالأصاله و در غيبت او در شعاع نايبان آن امام معصوم ـ ع ـ بالنّيابه مي باشد . راز گردهمايي مردم هر منطقه در تمام نمازهاي شبانه روزي به عنوان نماز جماعت ، و در تمام هفته ها به نام نماز جمعه آن است كه از اجتماعهاي كوچك موضعي جماعت به اجتماع متوسط مقطعي جمعه رسيده و از آنجا به اجتماع جهاني حج در محدوده حرم نائل آمده تا با وحدت رهبري و اتحاد خط فكري ، اركان توحيد مستحكم شده و بناي شرك و طغيان و استكبار از جهان زدوده شود و مردم مظلوم از پرستش اربابان ابرقدرت رها شده و
|
174 |
|
دست ستم پيشگان از سر محرومان كوتاه و پاي غارتگران از خاك مظلومان قطع گردد .
حج بدون « ولايت » و آهنگ كعبه بدون « امامت » و حضور در عرفات بدون « معرفت امام » و قرباني بدون « فداكاري در راه امامت » و رمي جمره بدون « طرد شيطان استكبار دروني و بيروني » و سعي بين صفا و مروه بدون « كوشش در شناخت و اطاعت امام » ، بي حاصل بوده و سودي نخواهد داشت ، زيرا گرچه يكي از مباني اسلام « حج » است « بُنيَ الاسلامُ عَلي خَمس ، عَلي الصَّلاةِ وَالزَّكوةِ والصَّومِ والحجِّ وَالولاية » 58 ليكن هيچ يك از نماز و روزه و زكات و حج همانند ولايت ، ركن استوار اسلام نيستند ، لذا در جوامع روايي آمده كه : هيچ دعوتي از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولايت و امامت نمي باشد « وَلَمْ يِناد اَحَد مِثْلَ مَانُوديَ بالولاية » ، زيرا انسان كامل كه خود اسلام ممثل است مي تواند به تمام ابعاد اسلامي آشنا باشد و آشنايي دهد و مردم را به روح توحيد كه همان فرياد و قيام عليه طاغوت است جهت بخشد . ذيلاً نموداري از اهميت امامت و كيفيت ارتباط كعبه با ولايت و نحوه پيوند عرفات و مشعر و مني و زمزم و صفا و . . . با امام را از زبان معصومان و نيز از فرهنگ وحي آسماني مي آوريم .
پيوند حرم و كعبه با ولايت و امامت از زبان وحي
1 ـ « لا اُقسمُ بِهذَا البَلَدِ وَانتَ حِلّ بِهذَا الْبَلَد » .
همانطور كه سوگند به زمان و زمانه هاي حساس و تاريخي نظير « عصر وحي » و « رسالت » در قرآن مطرح است ( وَالعصرِ ، اِنَّ الأنسانَ لَفي خسر ) ، به