بخش 9
جهانی بودن قرآن کریم رسالت جهانی رسول اکرم ـ ص ـ رسول اکرم ـ ص ـ اسوه همه انسانها وظیفه انسانها در برابر رسالت پیامبر ـ ص ـ کعبه معظمه مطاف و قبله جاودانه مسلمانان جهان قداست کعبه و امنیت حرم کعبه محور برائت از مشرکان تعمیر کعبه و مرّمت مسجدالحرام تولیت و سرپرستی حرم امن الهی ضیوف الرحمان خاطره تاریخ و اعلان خطر
|
200 |
|
عالمي و امنيت جهاني آن بحث خواهد شد تا وظيفه مسلمين مخصوصاً علما نسبت به تأمين و حراست از قداست كعبه و مأمن بودن آن روشن شود .
جهاني بودن قرآن كريم
انسان كامل كه سمت رسالت الهي را دارد و حامل پيام خداست ، اگر مظهر اسم اعظم بوده و كامل ترين انسانها باشد ، كتابي را دريافت مي كند كه كاملترين كتابهاست و تمام پهنه زمين و وسعت زمان و گستره تاريخ را در برگيرد .
لذا خداي سبحان ، قرآن را براي هدايت همگان بر قلب مطهّر رسول اكرم ـ ص ـ نازل نمود :
« شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس . . . » 32 .
« و اوحي الّي هذاالقرآن لأ نذركم به و من بلغ . . . » 33 .
« ولقد ضربنا للنّاس في هذا القرآن من كلّ مثل لعلّهم يتذكّرون » 34 .
« انا انزلنا عليك الكتاب للنّاس بالحق . . . » 35 .
در اين آيات و مانند آن ، قرآن كريم ، كتاب هدايت توده انسانها ، بدون اختصاص به عصر يا نسل خاص ، معرفي شده است .
« قُلْ لا اسئلكم عليه اجراً ان هو الاّ ذكري للعالمين » 36 .
« وما يعلم جنود ربّك الاّ هو و ماهي الاّ ذكري للبشر » 37 .
در اين آيات و نظاير آن ، قرآن مجيد به عنوان يادآور همه جوامع بشري شناسانده شد تا همگان را به عَهد فطرت خويش متذكر شود .
|
201 |
|
« تبارك الّذي نزّل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً » 38 .
در اين آيه و مانند آن ، قرآن شريف به عنوان دستور آسماني بمنظور برحذر داشتن همه مردم جهان از هرگونه تباهي معرفي شده است و همچنين آيات تحدّي نشانه جهاني بودن قرآن است ، زيرا اگر كتابي براي هدايت گروه خاص يا عصر مخصوص نازل شده باشد زبان تحدّي و دعوي دعوت آن در همان محدوده نزول كتاب آسماني خلاصه مي شود و حال آنكه قرآن همه جن و انس را به مبارزه فرا مي خواند .
البته اين مطلب ، شايان دقت است كه هر پيامبري ، گرچه رسالت او محدود باشد ، ولي معجزه وي براي هميشه به قوت خود باقي است و هيچ كس غير از انبيا و اولياي الهي توان آوردن همانند آن را نداشته و نخواهد داشت .
و چون دعوي رسالت با دعوت رسول هماهنگ است و تبلور دعوت نبي اكرم ـ ص ـ در قرآن كريم است هرگونه دليلي كه بر جهاني بودن قرآن دلالت داشته باشد بر عالَمي بودن رسالت رسول اكرم ـ ص ـ نيز دلالت دارد ، همچنان كه هر دليلي كه بر جهاني بودن رسالت رسول اكرم ـ ص ـ دلالت دارد بر عالَمي بودن قرآن مجيد نيز دلالت خواهد داشت ، زيرا اين دو متلازم هم اند و دليل هر كدام بالملازمه ديگري را نيز اثبات مي نمايد .
رسالت جهاني رسول اكرم ـ ص ـ
انسان كاملي كه خليفة الله است و كاملتر از او در جهان امكان ، كسي نيست . رسالت او آنچنان وسيع و گسترده است كه نه در طول تاريخ بعد از او پيامبري خواهد آمد و نه در عرصه گيتي و همزمان با نبوّت او كسي به
|
202 |
|
پيامبري مي رسد . و از اين جهت او نه تنها از انبياي اولوالعزم بشمار مي آيد ، بلكه خاتم همه پيامبران و پايان بخش جريان نبوت و رسالت است و تمام ادلّه اي كه بر « خاتميّت » آن حضرت دلالت دارد مانند آيه كريمه :
« ما كان محمّد اَبا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبيين و كان الله بكل شي عليماً » 39 .
بر « جهاني بودن رسالت » آن حضرت ـ ص ـ نيز دلالت خواهد داشت . و گذشته از اينها ، آيات ديگري نيز ناظر به كليّت و دوام رسالت آن حضرت مي باشد ؛ مانند :
« وما ارسلناك الاّ رحمة للعالمين » 40 .
« وما ارسلناك الاّ كافّة للنّاس بشيراً و نذيراً ولكن اكثر الناس لا يعلمون » 41 .
« يا ايّهاالنّاس قد جائكم الرّسول بالحقّ من ربّكم فآمنوا خيراً لكم و ان تكفروا فانّ لله ما في السموات والأرض وكان الله عليماً حكيماً » 42 .
« قل يا ايهاالناس اني رسول الله اليكم جميعاً . . . » 43 .
در اين آيات ، رسالت نبي اكرم ـ ص ـ براي توده انسانها در تمام اعصار و امصار و بدون اختصاص به تازي يا فارسي و مانند آن تبيين شده است ؛ يعني همانطوري كه قرآن براي هدايت عموم ناس و مردم است ، رهبري رسول اكرم ـ ص ـ نيز براي همه ناس و توده مردم مي باشد و كلمه ناس مادامي كه قرينه بر اختصاص او اقامه نشود شامل همه انسانها خواهد بود .
|
203 |
|
رسول اكرم ـ ص ـ اسوه همه انسانها
انسان سالك الي الله همواره نيازمند اسوه و الگوست تا عقايد خود را بر عقيده او و اخلاق خود را بر خلق او و رفتار خود را بر كردار او منطبق نمايد . وقتي رسول اكرم ـ ص ـ از لحاظ علمي و عملي سرآمد همه راهيان به سوي حق شد ، اسوه همگان قرار مي گيرد و قلمرو اسوه بودن او همسان منطقه رسالت او ، جهاني خواهد بود ، و خداي سبحان حضرت رسول را اول به آداب خاص متأدب نمود ، سپس او را نمونه ديگران قرار داد و تمام جوامع بشري را به اقتدا به وي امر كرد . همه اوامر علمي و عملي آن حضرت ـ ص ـ خواه در معراج و خواه در غير معراج و خواه بصورت وحي قرآني و خواه بصورت الهام و حديث قدسي ، به عنوان تعليم كتاب و حكمت و تأديب به ادبهاي الهي است . و رسول اكرم ـ ص ـ نيز در قبول آن مواهب غيبي ، قابليت تمام داشت و همه فيضهايي را كه از مبدأ تام الفاعلية تنزّل يافت دريافت كرد ، مثلاً :
« خذ العفو وَأْمُرْ بالْعرف و اعرض عن الجاهلين » 44 .
« و من الليل فتهجد به نافلة لك عسي ان يبعثك ربّك مقاماً محموداً » 45 .
و نيز آياتي كه كمالهاي علمي و عملي را همانند : « شرح صدر » ، تلقي قرآن از نزد خداوند به عنوان « ام الكتاب » ، « استقامت در برابر هر سانحه سنگين و رويداد دردناك » ، « هجرت و جهاد » ، « اجتهاد » ، « قيام به قسط و عدل و انصاف » و هزاران اوصاف كمالي ديگر را دربر دارند ، همگي نشانه كمال انساني حضرت رسول اكرم ـ ص ـ است .
|
204 |
|
آنگاه خداي سبحان به تخلق آن حضرت به خُلق عظيم الهي اشاره كرد و فرمود :
« و انّك لعلي خُلُق عظيم » 46 .
گرچه اين آيه ، قبل از بسياري از آيات ديگر كه شارحِ اخلاقِ برجسته آن حضرت است نازل شده ، ولي سير طولي بحث و نظم صناعي آن ، همين است كه قبلاً اصل اتصاف به كمال حاصل شود ، سپس تصديق به خلق عظيم محقق گردد و بهر تقدير ، چون رسول اكرم ـ ص ـ داراي خلق عظيم است . سنت و سيرت و تمام شؤون زندگي آن حضرت ، اسوه همه سالكان است ، مگر آنكه دليلي بر اختصاص در مورد وصف يا فعل معين اقامه گردد :
« لقد كان لكم في رسول الله اُسوة حسنة لمن كان يرجوالله واليوم الآخر و ذكرالله كثيراً » 47 .
« و ما اتاكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا و اتّقوا الله انّ الله شديدالعقاب » 48 .
و سرّ آنكه بايد همه اوامر آن حضرت را امتثال نمود و از همه نواهي ايشان ، اجتناب كرد آن است كه طبق آيه :
« الّذين يتبّعون الرّسول النبيّ الأمّي الّذي يجدونه مكتوباً عندهم في التّوراة والانجيل يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يُحلّ لهم الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم و الأغلال الّتي كانت عليهم فالّذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتّبعوا النّور الذي انزل معه اولئك هم المفلحون » 49 .
همه رهنمودهاي آن حضرت بر اساس مصالح و حكمتهاي الهي است
|
205 |
|
كه ضامن كمال همه انسانها در همه ابعاد و جهات علمي و عملي خواهد بود .
وظيفه انسانها در برابر رسالت پيامبر ـ ص ـ
انسانهايي كه تابع رهبري رسول اكرم ـ ص ـ مي باشند ، هم بايد در فهم و عمل به گفته هاي آن حضرت اجتهاد كنند و هم در پاسداري از ره آوردهاي آن ذات مبارك جهاد نمايند تا هم معارف و احكام آسماني آن حضرت بخوبي معلوم و عمل شود ، و هم از گزند بدانديشان مصون بماند . و اهميت حفظ شخصيت حقيقي و حقوقي آن وجود گرامي ، بيش از اهميت حفظ نفوس و حقوق و اموال ديگران است . لذا خداي سبحان گاهي بصورت « اثبات » چنين مي فرمايد :
« النّبيّ اولي بالمؤمنين من انفسهم » 50 .
و زماني بصورت « نفي و نهي » مي فرمايد :
« ما كان لأهل المدينة و من حولهم من الأعراب اَنْ يتخلّفوا عن رسول الله ولا يرغبوا بأنفسهم عن نفسه » 51 .
و خلاصه آن « اثبات و امر » و عصاره اين « نفي و نهي » اين است كه حفظ رسول اكرم ـ ص ـ واجبترين وظيفه است و هيچ كس حق ندارد براي حفظ خود از حراست آن حضرت غفلت كند . زيرا دين خداوند از هر چيز گرانبهايي پرارج تر است .
و منظور از لزوم حفظ رسول اكرم تنها شخصيت حقيقي و وجود شخصي و عنصري او نيست ، بلكه شخصيت حقوقي و وجود معنوي او هم كه در قالب قرآن و سنت معصومين ـ ع ـ متبلور است ، نيز هست . لذا
|
206 |
|
اين وظيفه همگاني و هميشگي مي باشد . و در هر عصر و مصر كه مسائل اجتماعي اسلام مطرح است در حقيقت ، شخصيت حقـوقي رســول اكرم ـ ص ـ در آن جهت به صحنه آمده است ، و هرگز مردان با ايمان نبايد اين صحنه را ترك نمايند . چه اينكه خداوند فرمود :
« انّما المؤمنون الّذين آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا معه علي امر جامع لم يذهبوا حتي يستأذنوه انّ الّذين يستأذنونك اولئك الذين يُؤمنون بالله و رسوله فاذا استأذنوك لبعض شأنهم فأذنْ لمن شئت منهم و استغفر لهم الله انّ الله غفور رحيم » 52 .
يعني مؤمنان راستين كساني هستند كه به خداوند و پيامبرش ايمان دارند و هنگامي كه با آن حضرت در يك امر عمومي و اجتماعي ( همانند جنگ با متجاوزين و دفاع از حريم اسلام ) حضور يافتند هرگز بدون اذن قبلي آن حضرت صحنه را ترك نمي كنند . . . و اين حكم الهي در تمام دوران تا قيامت جاري است .
كعبه معظمه مطاف و قبله جاودانه مسلمانان جهان
انسانهايي كه معتقد به يك دين جهاني و يك كتاب عالَمي و پيرو يك پيامبر همگاني و هميشگي هستند ، بايد داراي يك مركز همگاني و محور تبادل نظر سراسري نيز باشند تا از دور و نزديك در كنار آن گردهم آيند و در آنجا مسائل علمي و عملي ، خواه به عنوان توجيه پيروان و خواه به عنوان پاسخ به بيگانگان ، طرح گردد و مشكلات سياسي و اجتماعي ، داخلي و خارجي بازگو و حل شود و روابط فرهنگي و اخلاقي تحكيم گردد . و نيز فوايد ديگري كه همه آنها را مي توان از اطلاق اين آيه
|
207 |
|
كريمه ، « ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم الله في ايّام معلومات » 53 استفاده نمود .
خداي سبحان كعبه معظمه و مسجدالحرام و حرم آن را به اين منظور اختصاص داد ، تا همه مسلمانان جهان در تمام سالها و ماهها و هفته ها و روزها و ساعتها و دقيقه ها و . . . به مناسبتهاي مختلف در همه شؤون زندگي خود با كعبه معظمه ارتباط برقرار كرده و به عنوان لزوم استقبال و يا رجحان روبه رو واقع شدن با آن ، در نمازها و نيازها و هچنين در ذبح و نحر حيوانها و نيز در تجهيز كارهاي بيمار مشرف مرگ و همچنين بعد از مردن وي با او رابطه برقرار نمايند . لذا درباره عظمت و قداست و پيوند ناگسستني با كعبه در مرگ و زندگي چنين مي گوييم : « والكعبة قبلتي . . . » .
به جهت كروي بودن زمين و اختلاف جهت قبله بلاد و شهرها در هر لحظه ، فردي از سويي به سمت كعبه در حالت نماز و نيايش است بطوري كه آني اين پيوند قطع نمي شود ، و از آنجا كه وقت نمازها و دعاها و . . . براي مردم كره زمين ، يكي نيست و همانطوري كه فرشتگان دائماً با عرش الهي در ارتباطند ، مسلمانان سراسر جهان در هر لحظه و در هر مكان با كعبه كه به محاذات عرش بنا نهاده شد ، در ارتباطند . اگرچه به هر سمت كه بنگريم وجه خدا را مي توانيم مشاهده نماييم چراكه :
« لله المشرق والمغرب فاينما تولّوا فثمّ وجه الله » 54 . ليكن با اين حال دستور الهي اين است كه « هر جا هستيد در هنگام عبادت ، به سمت مسجدالحرام متوجه شويد » : « قد نري تقلّب وجهك في السّماء فلنولينّـك قبلة ترضاها فولّ وجهك شطرالمسجدالحرام و حيث ما كنتم فولّوا وجوهكم شطره » 55 .
|
208 |
|
قداست كعبه و امنيت حرم
انسانهايي كه به يك سمت رو مي كنند و گرد يك محور و مطاف مي گردند ، هنگامي كه به مزاياي معنوي آن معبد آشنا باشند ، معبود خود را ـ كه خداي نظام آفرينش از « ملك تا ملكوت » از « شهادت تا غيب » از « ماده تا لوح و قلم » از « طبيعت تا عقل محض » و بالاخره از « ناسوت تا اولين فيض و اثر » كه همان ارواح عترت طاهره و رسول اكرم ـ ص ـ است ـ بهتر مي شناسند و حضرتش را بي شائبه تر مي پرستند . از اين جهت خداي سبحان خصوصيات قبله جهانيان و مطاف زائران سراسر گيتي در حج و عمره را تبيين فرمود كه : « كعبه اولين و قديم ترين معبد مردمي و عبادتگاه توده انسانها در روي زمين است » : « انّ اوّل بيت وضع للنّاس للّذي ببكّة مباركاً . . . » 56 .
كعبه ، محور قيام و عبادت و مقاومت و پايداريِ توده انسانها براي امتثال دستور حق و پرهيز از باطل و ستيز با آن است : « جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للنّاس » 57 .
كعبه مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن توده انسانهاست : « و اذ جعلنا البيت مثابة للنّاس و امناً . . . » 58 .
نقشه كعبه و تعيين محل ساختن آن به رهنمود و دستور خداي سبحان تنظيم شد : « و اذ بوّ أنا لأبراهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئاً » 59 .
ساختمان كعبه با معماري و دستياري دو تن از بزرگترين انبياي ايثارگر الهي صورت پذيرفت :
« واذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل » 60 .
|
209 |
|
كعبه به عنوان بنا عتيق و ارزشمند و سابقه دار و نيز به عنوان خانه اي كه تحت تملك و سلطه هيچ كس نبوده و در گستره تاريخ از تطاول طاغوتيان مصون مانده و از اختصاص به شخص يا گروه يا قوم و نژاد يا دولت و حكومت آزاد بوده و هست و خواهد بود معرفي شده است :
« . . . وليطّوفوا بالبيت العتيق » 61 و « . . . ثم محِلّها الي البيتِ العتيق » 62 .
كعبه به عنوان بيت خدايي كه منزّه از حلول در مكان و مبرّاي از حصر در زمان و مقدَّس از نياز و مسبّح از حاجت به چيزي يا كسي است معرفي شده و نيز به عنوان مهمانسراي ضيوف الرحمان به دست خليل الله و ذبيح الله از لوث هر شركي تطهير شد : « وعهدنا الي ابراهيم و اسماعيل ان طهّرا بَيتي للطائفين والعاكفين والركّع السجود » 63 .
كعبه بعنوان تنها بيتي كه زيارت و طواف آن بر توانايان لازم است معرفي شد . و درباره هيچ عبادت ديگر همانند عبادت حج تعبير به « لله علي الناس » نشده است ؛ يعني درباره نماز نيامده است كه « لله علي الناس الصلاة » و همچنين درباره زكات و نظاير آن ، ولي اين تعبير در خصوص حج آمده است كه :
« ولله علي الناس حجّ البيت من استطاع اليه سبيلاً » 64 .
كعبه به عنوان بيتي كه زائران او از احترام خاص برخور دارند و سهمي از حرمت معنوي مي برند و هتك حرمت آنها به منزله « اِحلال ساير حرمتهاست » ياد شده است :
« يا ايها الذين آمنوا لاتحلّوا شعائرالله ولا الهدي ولا القلائد ولا آمِّينَ البيت الحرام » 65 .
|
210 |
|
كعبه و مسجدالحرام به عنوان « جاي امن براي شهري و روستايي ، متمدن و صحرانشين ، دور و نزديك ، كه همه بايد همسان و همتاي هم از آن بهره مند شوند » معرفي شد : « انّ الّذين كفروا و يصدّون عن سبيل الله والمسجدالحرام الّذي جعلناه للناس سواءً العاكف فيه والباد . . . » 66 .
كعبه و مسجدالحرام به عنوان مركز قداست و حرمت كه اراده ستمگرانه در آن ، مايه عذاب الهي خواهد بود ياد شده است :
« . . . ومن يُرد فيه بالحاد بظلم نذقه من عذاب اليم » 67 .
جايگاه كعبه به عنوان « اولين پناهگاه و محل سكونت فرزندان خليل الرحمان » ياد شده است : « ربّنا انّي اسكنت من ذرّيتي بواد غيرِ ذي زرع عندَ بيتك المحرّم . . . » 68 .
اطراف كعبه نه تنها مزروع نبود ، بلكه غير قابل زراعت و كشاورزي بود . لذا از آن محدوده به عنوان غير ذي زرع ياد شده است ، كه « غير ذي زرع » با عنوان « لم يزرع » تفـاوت بسيار دارد و حضـرت خليل ـ ع ـ در اين باره دو درخواست داشت : يكي آنكه « آن منطقه غير ذي زرع آباد شود » . دوم آنكه « مأمني گردد كه همگان در آن احساس آرامش كنند » . خداوند به هر دو درخواست خليل خويش ـ ع ـ پاسخ مثبت داد ؛ يعني اولاً آنجا را بلد و شهرِ آباد ساخت . ثانياً حكم امنيت تشريعي آن را صادر كرد : « واذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذا بلداً آمناً . . . » 69 .
در اين آيه كلمه « بلد » بدون الف و لام است ، زيرا هنوز آن منطقه شهر معمور نشده بود .
ليكن در آيه كريمه « واذ قال ابراهيم ربّ اجعل هذاالبلد آمناً . . . » 70 . كلمه « البلد » با الف و لام ذكر شد است ؛ زيرا چون
|
211 |
|
آن منطقه غير ذي زرع ، اكنون به صورت محل آباد درآمده است . همانطوري كه دعاي اول خليل الرحمان ـ ع ـ مستجاب شد ، خواسته دومش نيز عملي گرديد و خداوند از آن منطقه به عنوان « البلدالامين » ياد كرد : « والتين والزيتون و طور سينين و هذاالبلدالامين » 71 .
و همچنين ساكنان آن منطقه را از خطر اقتصادي و ناامني نظامي حفظ كرد : « فليعبدوا ربّ هذا البيت الّذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف » 72 .
« . . . و من دخله كان آمناً » 73 .
« اولم نمكّن لهم حرماً آمناً يجبي اليه ثمرات كلّ شِيء » 74 .
« اولم يروا انّا جعلنا حرماً آمنا و يتخطّف الناس من حولهم . . . » 75 .
گرچه نعمت امنيت ، بسيار پرارج است ، ولي اين همه اصرار براي برقراري آن ، صاحب نظر هوشيار را متوجه مي نمايد كه در آن منطقه بايد كاري صورت پذيرد كه بدون احساس آرامش ميسر نخواهد بود و اگر آن كار تنها نيايش و زيارت و طواف و ذكر بود و هيچ گونه اظهار انزجار از تبهكاران و متجاوزان نبود ، آنها نيز مزاحمتي فراهم نمي نمودند و اين نكته بعداً روشن خواهد شد .
كعبه ، محور برائت از مشركان
انسانهاي متعهد و متعبد ، همواره با تعقيب هدف به مقصد نهايي خود نائل مي گردند . خداي سبحان كه انسان را براي كمال عبادي آفريد و همه جوامع انساني را به يك سمت و هدف فراخواند و كعبه و مسجدالحرام را با همان مزاياي ياد شده بنيانگذاري كرد ، براي هدفي برتر و مقصودي
|
212 |
|
والاتر از آنچه در اذهان ساده انديشان خطور مي كند ، بود . و چون هيچ كمالي بالاتر از نيل به توحيد ناب نيست و وصول به آن بدون نزاهت از هر گونه شرك ميسر نخواهد بود ، لذا كعبه را كه مركز گردهمايي مسلمانان سراسر عالم است و بيت توحيد بشمار مي آيد ، محور تبرّي از هر تباهي دانست ، و مقدمات مناسب آن را چنين تمهيد فرمود كه :
اولاً بعد از تمام شدن بيتِ طاهر و عتيق و مساوات و مواسات و بعد از تأمين حرم و تشريع امنيت براي مهمانان و زائران و راكعان و ساجدان و عاكفان ، به پيامبر خويش دستور داد : « واذّن في النّاس بالحجّ يأتوك رجالاً و علي كلّ ضامر يأتين من كلّ فجّ عميق » 76 .
و هدف از اين اذان و اعلان ابراهيمي ـ ع ـ آمدن هر كسي كه توان حضور را بطور متعارف دارد ، مي باشد تا از نزديك شاهد منافع مادّي و معنوي خود باشد . وقتي همگان از باختر و خاور از شمال و جنوب و از دور و نزديك آمدند و در گردهمايي سراسري شركت كردند ، آنگاه نوبت به اذان و اعلان محمدي ـ ص ـ فرا مي رسد . از اين رو در ثانياً فرمود : « واذان من الله و رسوله الي الناس يوم الحجّ الأكبر انّ الله برئ من المشركين و رسوله » 77 .
يعني هدف نهايي آن اعلان قبلي ، ساختن كعبه با همه مزاياي الهي وي نبود ، بلكه زمينه اي براي اعلان دوم كه هدف نهايي كعبه است ، خواهد بود و آن اذان كه توسط خاتم پيامبران از طرف خداي سبحان صورت مي پذيرد همانا تبرّي خدا و رسول اكرم ـ ص ـ از هر مشرك و ملحد است . و براي اينكه اعلان جهاني باشد و به سمع مردم سراسر گيتي برسد فرمود : « . . . يوم الحجّ الأكبر » يعني زماني كه همه زائران حضور دارند و روز
|
213 |
|
مزبور در ايام حج مصاديق فراوان دارد كه روز عرفه و روز عيد اضحي و . . . مي تواند مصداق آن باشد . چه اينكه خود « حج » در مقابل « عمره » نيز اكبر از آن است .
بنابراين هدف نهايي ساختن بيت الله ، رسيدن به توحيد است . و نيل به توحيد ناب ، بدون تبرّي تام از هر شرك و الحاد و انزجار از هر مشرك و ملحد ميسور نخواهد بود . لذا اعلام اين هدف نهايي بصورت اعلان تبرّي خدا و رسول اكرم از مشركان متبلور شده است و تا انسان در روي زمين زندگي مي كند وظيفه حج و زيارت بعهده اوست . و تا مشرك در جهان هست اعلام تبرّي از او نيز جزء مهمترين وظيفه حج به شمار مي رود ، و هيچ جايي براي تبرّي از ملحدان شوروي ، كه ساليان متمادي بر سرزمين اسلامي افغانستان تجاوز كرده و با استفاده از سلاحهاي پيشرفته شيميايي و غير آن ، بي رحمانه مردم را به خاك و خون كشيدند ، مناسبتر از حرم خدا نخواهد بود . و نيز هيچ مكاني براي اعلان انزجار از اسرائيل غاصب ، كه سالهاي طولاني به قبله اول مسلمانان و سرزمين آنان تعدي نموده و از كشتار دسته جمعي كودكان و سالمندان و زنان و مردان بي گناه فلسطين اشغالي مضايقه ندارد ، سزاوارتر از مكه نيست .
و نيز هيچ محلي براي اعلان نفرت و انزجار و تبرّي از ابرجنايت پيشه عصر ، و دولتمردان درنده خوي آمريكا ، كه جهان سوم را مقهور سلطه اهريمني خود قرار داده اند ، شايسته تر از حرم الهي نمي باشد .
ممكن است ساده انديشي بگويد : در حجاز كنوني كه مشرك وجود ندارد تا در موسم حج از او تبرّي جسته شود . ليكن بايد توجه نمود كه منظور ، حضور شخص مشرك و بدن مادي او نيست ، بلكه مراد از تبرّي
|
214 |
|
همانا اعلان انزجار از تفكر شرك آلود و تمدن باطلِ شرك زدگان و استعمار ظالمانه ملحدان و استثمار طاغيانه ماديون و استعباد بيرحمانه مستكبران و استحمار سامرانه اسرائيليان و استضعاف مكارانه ابرقدرتان خواهد بود كه نه تنها حجاز كنوني گرفتار آن است ، بلكه فلسطين عزيز و بسياري از بلاد اسلامي به آن مبتلايند ، و صاحب نظر ژرف انديشي كه به حوادث روزگار خود آگاه است اين گونه از لوابس ، بر او تهاجم نكرده و امر را بر او مشتبه نمي كند : « العالم بزمانه لا تهجم عليه اللّوابس » .
كشوري كه خانه و حرم خدا و حرم رسول خدا ـ ص ـ در آن واقع است ، نبايد همانند ملك شخصي و خانه موروثي به نام زيد يا عمرو باشد ، در حالي كه فعلاً غاصبانه به « المملكة العربية السعودية » نامگذاري شده است ؛ يعني حرم عتيق و آزاد ، امروز اسير و بنده سعوديان شد . ـ كه البته هرگز نمي شود ـ و در عظمت حرم و حرمت مكه ، همين بس كه قرآن كريم خداوند را به عنوان پروردگار مكه معرفي كرد :
« انما اُمرت ان اعبد ربّ هذه البلدة الّذي حرّمها وله كل شيء و امرت ان اكون من المسلمين » 78 .
تعمير كعبه و مرمّت مسجدالحرام
انسانهائي كه به سمت كعبه نمازمي گذارند و تمام شؤون مرگ و زندگي خويش را در ارتباط با بيت الله تنظيم مي كنند ، خود را برابر آن بناي توحيد مسؤول مي دانند و منتظر دستور رب البيت مي باشند . خداي سبحان ، تعمير مساجد عموماً و ترميم و بازسازي و نوسازي و هرگونه عمران ديگر مسجدالحرام را خصوصاً به عهده مردان خاص الهي سپرد
|
215 |
|
كه شايسته اين توفيق اند ، زيرا تمام مساجد ـ مخصوصاً مسجدالحرام ـ از حرمت خاص برخوردارند و درباره مساجد بطور عموم فرمود :
« وانّ المساجد لله فلا تدعوا مع الله احداً » 79 .
اگر چه عنوان مساجد ، گاهي بر مواضع سجده اطلاق و تطبيق مي شود ، ليكن ظهور آن در معابد معروف و محفوظ است :
« ولولا دفع الله النّاس بعضهم ببعض لهدّمت صوامع و بِيَع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيراً . . . » 80 .
« واقيموا وجوهكم عند كلّ مسجد وادعوه مخلصين له الدّين » 81 .
« يا بني آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد » 82 .
« ومن اظلم ممن منع مساجدالله ان يذكر فيها اسمه » 83 .
« ولا تباشروهنّ وانتم عاكفون في المساجد » 84 .
و درباره خصوص مسجدالحرام چنين فرمود :
« ومن حيث خرجت فولّ وجهك شطر المسجدالحرام » 85 .
« ولا تقاتلوهم عندالمسجدالحرام حتّي يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين » 86 .
زيرا همانطوري كه موسم حج و زمان زيارت حرام است ، مكان حج و زيارت نيز محترم بوده و قتال ابتدايي در آن حرام است ، ولي از آن جهت كه قصاص ، اختصاص به نفس يا طَرَف ندارد بلكه در نقض حرمت و هتك احترامها نيز قصاص است ، چه اينكه فرمود :
« الشّهر الحرام بالشّهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم . . . » 87 .
|
216 |
|
لذا درباره نقض حرمت مسجدالحرام نيز اين چنين فرمود كه اگر دشمنان شما در مسجدالحرام با شما قتال كردند مي توانيد همانجا دفاع و قتال نماييد :
« وما لهم الاّ يعذّبهم الله وهم يصدّون عن المسجدالحرام » 88 .
« فلا يقربواالمسجدالحرام بعد عامهم هذا » 89 .
« سبحان الذي اسري بعبده ليلاً من المسجدِالحرامِ الي المسجدِ الاقصي الّذي باركنا حوله لنُريه من آياتِنا » 90 .
در آيات فوق ، شؤون گوناگون مسجدالحرام ، چه از اين جهت كه نقطه شروع اسراء و معراج است ، و چه از جهات ديگر ، عنوان گرديده است .
اكنون كه حرمت مساجد ـ عموماً ـ و عظمت مسجدالحرام ـ خصوصاً ـ از نظر قرآن كريم معلوم شد ، بايد تأمل نمود كه عمران و ترميم و هرگونه معمور نگه داشتن مسجدالحرام به عهده كيست ؟
خداي سبحان كه صاحب اصيل مساجداست ، در اين باره فرموده است :
« ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله شاهدين علي انفسِهم بالكفرِ اولئك حبطت اعمالهم و في النّارِهم خالدون ـ انّما يعمر مساجد الله مَن آمن بالله و اليومِ الأخر واقام الصلاة و آتي الزكاة ولم يخش الاّ الله فعسي اولئك ان يكونوا مِن المهتدين » 91 .
يعني مشركان در حالي كه به كفر خود اعتراف دارند و رفتار آنها شاهد شرك و كفر و نفاق آنان است استفاده نمود : و همه اعمال آنها باطل مي باشد ، فقط كسي شايسته آبادكردن مسجدهاست كه داراي اين
|
217 |
|
شرايط و اوصاف باشد : ايمان به خداوند ، ايمان به قيامت ، اقامه و زنده نگه داشتن نماز ، پرداختن زكات ، و از هيچ كس جز خداوند نترسيدن و در خوف و خشيت موحد بودن ، زيرا آنكه از هيچ مبدأيي نمي هراسد ، درنده متهور و بي باكي است و ملحد مي باشد و آنكه هم از خدا مي ترسد و هم از غير خداوند خشيت دارد ، او در هراس و خشيت موحِّد نيست و در نتيجه براي عمران خانه خدا صالح نخواهد بود . و سرّ اين شرط آخر آن است كه مسجد تنها مركز نماز و يا تعليم و تدريس و يا تبليغ و موعظه نيست بلكه گذشته از همه اين گونه كارهاي عبادي به عنوان مركز سازماندهي نيروهاي نظامي در روز خطر و دفاع خواهد بود و جايي كه محور آماده شدن براي دفاع است و در آن آيه :
« واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة » 92 .
امتثال مي شود به عهده كساني سپرده خواهد شد كه « لا يخافون لومة لائم » 93 همانطوري كه رسالت الهي وظيفه خطيري است كه فقط به مردان موحِّد و شجاع داده مي شود ، پاسداري و بازسازي و هرگونه عمرانِ ديگرِ مساجد نيز به عهده مردان نترس و موحِّد است :
« الّذين يبلّغون رسالات الله و يخشونه ولا يخشون احداً الاّ الله و كفي بالله حسيباً » 94 .
و از باب تناسب حكم و موضوع ، مي توان اهميت شرط « شجاعت » را در جريان تبليغ رسالت الهي و در جريان تعمير خانه هاي خدا به خوبي استنباط نمود . بنابراين هيأت امناي مساجد و متوليان و دست اندركاران آن بايد از شجاعت لازم كه همان « توحيد در خشيت » است در كنار شرايط ديگر برخوردار باشند .
|
218 |
|
پس معلوم مي شود كه نه تنها مشركان و منافقان و كافران حق تعمير مساجد ـ عموماً ـ و مسجدالحرام را ـ خصوصاً ـ ندارند ، بلكه افراد ضعيف الايمان و هراسناك از دشمن و مشركان در خصوص خشيت نيز حق آن را نخواهند داشت ، زيرا سرپرستي و بازسازي مسجد اگر با توحيد در خشيت همراه نباشد ، ممكن است در حال دفاع و ضرورت استفاده از امكانات مسجد براي تجهيز نيروهاي رزمي مشكلاتي پديد آيد . و ذكر چند كلمه « حصر » در آيه ياد شده مانند « اِنّما » و « الاّ » بخوبي نشانه اهميت شرايط و اوصاف تعمير كنندگان مساجد است و چون اساس تكامل انسان همان اوصاف نفساني او مانند ايمان است لذا فرمود :
« أجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كَمن آمن بالله واليومِ الآخر و جاهدَ في سبيل الله لا يستوون عندالله والله لايهدي القوم الظالمين » 95 .
و از آن جهت كه منظور نهايي از تعليم دين ، « پيدايش انسانهاي متصف به اوصاف كمال » است نه تنها « تعليم اوصاف كمال » ، لذا نفرمود : . . . كالأيمان بالله واليوم الآخر و . . . ، بلكه فرمود : « كمن آمن بالله واليوم الآخر و . . . » با آنكه مقتضاي نظم صناعي ظاهراً همان بود كه اشاره شد .
و خلاصه ، آن كسي كه هم از خداوند مي ترسد و هم از غير خدا مي هراسد ، براي تعمير مسجد صالح نيست ، چون هنگام ضرورت دفاع ، بر اساس « شرك در خشيت » ، از حضور در صحنه نبرد عليه باطل هراسان خواهد بود : « . . . فلما كُتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية الله . . . » 96 .
اما مردان الهي كه در خشيت نيز موحدند در هنگام دفاع از حق
|
219 |
|
هراسي از احدي جز خداوند ندارند و اگر همه دشمنان متحد گردند از تراكم و انبوه آنها اندوهي به خود راه نمي دهند : « الّذين قال له النّاس انّ الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل » 97 .
و متصفان به همين وصف كه در پرتو توحيد كامل از هيچ كس نمي هراسند واجدان شرط اساسي تعمير مساجدند .
توليت و سرپرستي حرم امن الهي
انسانهاي متأله كه تحت ولايت الهي اند و از تولّي غير خداوند بيزارند ، كساني را كه تحت ولايت شيطانند ، طرد مي نمايند و آنها را از كارهاي حساس و سمتهاي كليدي منع مي كنند ؛ زيرا رهنمود خداي سبحان اين چنين است كه مراكز مهم ديني را جز پارسايان شجاع و مدبّران آگاه كسي اداره نكند و كعبه و نيز مسجدالحرام و حرم امن الهي از اهميت خاصي برخوردار است كه قرآن كريم تصدّي امور آنها را صريحاً بيان كرد و شرايط توليت و موانع آن را بازگو نمود تا « صالحان شايسته » ، تشويق و « طالحان نالايق » ، طرد گردند و امانتهاي الهي به اهلش برگردد . و از آن جهت كه تعيين سرپرست خانه خدا فقط در اختيار خداوند است ، لذا فرمود : « و مالهم الاّ يعذّبهم الله وهم يصدّون عن المسجدِالحرام وما كانوا اوليائه ان اوليائه الاّ المتّقون ولكنّ اكثرهم لا يعلمون » 98 .
يعني چطور خداوند مشركان را عذاب نكند در حالي كه آنان مانع حضور و بهره برداري مردم از مسجدالحرامند ! و همانطور كه خودشان از عبادت صحيح در آن روي گردانند ، ديگران را نيز منصرف مي نمايند و
|
220 |
|
اينها متولّيان و سرپرستان مسجدالحرام نيستند و هيچ كس غير از مردان با تقوا سرپرست و متولّي آن نخواهد بود .
در اين آيه كريمه به عزل ، بلكه انعزال تبهكاران از توليت مسجدالحرام و به نصب متقيان جهت سرپرستي آن اشاره شده است ، زيرا تبهكار نسبت به معبد الهي هم منصرف است و هم صارف . هم نائي است و هم ناهي . ولي پارسايان در آستانه معبد خدا هم بنده حقند و هم دعوت كننده اند . و اين توليت حق الله است نه حق الناس ، زيرا سرپرستي و توليت رقبات اوقاف خاصه مي تواند جنبه حق الناس داشته باشد . ليكن توليت مساجد عموماً و سرپرستي مسجدالحرام خصوصاً كه ملك احدي نيست و وقف آن از قبيل تحرير رقبه و فك ملك است نه از قبيل تحبيس الأصل و تسبيل الثّمرة ، حق كسي نخواهد بود بلكه حكم الهي و حق خاص خداست كه بر مردان با تقوا جعل و الزام شده است .
پس نه تنها توليت حرم در اختيار دولتمردان خائن كنوني حجازنيست و ديگران مي توانند در آن دخالت كنند ، بلكه بر متقيان سراسر بلاد اسلامي لازم است كه اين فرمان غيبي را امتثال نموده و حرم را از حرامي و مسجدالحرام را از اجنبي آزاد نمايند .
و منظور از « تقوا » كه شرط اساسي توليت حرم است ، تنها تقواي عبادي و دعايي و مانند آن نيست ، بلكه تقواي جامع است كه در تعيين اوصاف معماران و مرمّت كنندگان مساجد بيان شد ، و سرّ اساسي اينكه تعمير مسجدالحرام و توليت آن در اختيار هيأت حاكمه كشور مظلوم حجاز نيست ، آن است كه كعبه و حرم امن الهي همانند آثار باستاني اقوام و ملل خاص نيست تا گروه مخصوصي حراست آن را به عهده داشته باشند ؛
|
221 |
|
يعني كعبه بمثابه ديوار چين نيست كه فقط يك اثر صناعي و مادّي و تاريخي و باستاني بوده و در اختيار مردم همان سرزمين باشد . و يا مانند اهرام مصر نيست كه فقط يك پديده هنري و تاريخي بوده و صيانت آن به عهده مردم همان منطقه باشد و يا نظير آثار باستاني طبيعي ممالك ديگر نيست وگرنه محور گردهمايي معنوي مسلمانان سراسر گيتي در طول تاريخ نمي بود ، بلكه كعبه در تمام ابعاد هنري و صناعي و ابزار و آلات و نقشه و سرزمين همه و همه از وابستگي به غير خدا منزه و از پيوستگي به افـراد مبرّاست .
از اين رو كعبه ارتباط خاصي به شخص يا گروهي ندارد و تابع هيچ قانوني از قوانين معجول بشري نيست بلكه تبلور اسلام است و همانند قرآن كريم و رسول اكرم ـ ص ـ ، جز به خداوند به احدي اتكاء نداشته و نخواهد داشت . و همانطور كه قرآن كريم كلام الله و كتاب الله است و محصول فكري هيچ كس نيست و هيچ فردي توان آوردن همتاي آن را ندارد ، و همانطور كه پيامبراكرم ـ ص ـ نزد هيچ مربّي علم نياموخت ، و احدي حق تعليم و تزكيه و تهذيب بر او ندارد ، لذا عبدالله و رسول الله است ؛ كعبه نيز اين چنين است ، زيرا نه در ملك كسي ساخته شد و نه نقشه آن را مهندسي بشري طرح كرد ، و نه مصالح ساختماني آن ملك كسي بـود و نـه مـعـمـار و دستيـار آن فرد عادي بودند ، بلكه همه توجهات آن ـ چنانچه قبلاً اشاره شد ـ متعلق به ذات اقدس الهي بوده و مي باشد .
لذا اين امور مي توانند محور وحدت مسلمانان سراسر گيتي قرار گيرند و تبلور دين جهانشمول اسلام در اينها خواهد بود و همانطوري كه خداي سبحان حقيقت قرآن را از تطاول طاغوتيان و از گزند هر گونه تحريف
|
222 |
|
حفظ كرده ، و مصون نگه مي دارد ، بطوري كه نه حرفي از آن كاهش يافت و نـه ممـكن است كـاسته گـردد . همانطوري كـه رسـالت رسـول اكـرم ـ ص ـ را با عجازهاي گوناگون مخصوصاً با معجزه خالده ؛ يعني قرآن كريم تثبيت نمود و همچنان ثابت نگه مي دارد ، كعبه را نيز كه مجلاي وحدت مسلمين جهان است همواره از گزند ابرهه هاي گذشته و حال و آينده مصون نگه مي دارد . و همانطور كه بر تمام مسلمانان عالم لازم است كه در حراست قرآن بكوشند و در صيانت شخصيت حقوقي و رسالت نبي اكرم ـ ص ـ جديت نمايند ، همچنين واجب است كه در تأمين حرم و تقديس آن جهاد نمايند ، تا مبادا به لوث آل سعود آلوده گردد و همانطور كه صرف عربي بودن قرآن يا نزول آن در حجاز ، دليل اختصاص آن به تازي زبانان نيست و همانطور كه صِرف آنكه پيـامبر اكرم ـ ص ـ در حجاز بسر مي برد و همان جا رحلت كرد و مزار شريفش در همان سرزمين واقع شده است ، مايه اختصاص آن بزرگوار به قوم عرب يا مردم حجاز نيست .
زيرا قرآن و همچنين رسول اكرم ـ ص ـ از لحاظ پيكر يا لفظ يا قالب بدن ، همانند الفاظ و اشخاص ديگرند ، ليكن از لحاظ معني و قلب ، هيچ كلامي همتاي قرآن نيست و هيچ شخصي همسان رسول اكرم ـ ص ـ نخواهد بود . همين طور صِرف وقوع بناي كعبه در حجاز و تأمين مصالح آن از مواد اوليه آن سرزمين ، سبب اختصاص به عرب يا مردم حجاز يا دولتمردان ابرهه گونه آن نخواهد بود ، زيرا اگر چه كعبه از سنگهايي ساخته شد كه پيكر ظاهري آن همانند سنگهاي ديگر ، نه سودمند است ، و نه زيانبار . ليكن از آن جهت كه محاذي عرش خداست و چهار ديوار آن
|
223 |
|
بر نقشه تسبيحات اربع « سبحان الله » ، « والحمدالله » ، « ولااله الاّ الله » و « الله اكبر » بنا نهاده شده و عتيق از سلطه همه ابر سلطانهاست ، همانندي نخواهد داشت و اگر كتاب يا كلام يا شخص يا بنايي به غير خدا وابسته باشد ، هرگز نمي تواند تبلور اسلام جهانشمول باشد .
ضيوف الرحمان
انسانهايي مهمانان حرم و دعوت شدگان حقند كه شرايط و اوصاف خاص را واجد باشند و قرآن كريم هم اوصاف آنها را به نحو عموم بيان كرد و هم مصاديق آن را به نحو خصوص ذكر نمود . اما شرايط عمومي همان است كه در تعهد نسبت به معمار و دستيار كعبه ؛ يعني خليل الله ـ ع ـ و ذبيح الله ـ عليهماالسلام ـ بيان شد : « طهّرا بيتي للطائفين والعاكفين و الرّكّع السّجود » 99 .
و اما مصداق آن همان است كه در آيه 29 سوره فتح فرمود : « محمّد رسول الله والّذين معه اشدّاء علي الكفار رحماء بينهم تراهم ركّعاً سجّداً يبتغون فضلاً من الله و رضواناً . . . » يعني آن راكعان و ساجدان كه حضرت خليل و ذبيح ـ عليهماالسلام ـ مأمور تطهير بيت الله براي ضيافت آنها شدند ، همانا امت راستين رسول اكرم ـ ص ـ مي باشند كه در كنار نماز ، ركوع و سجود ، صلابت ابراهيمي را عليه نمروديان سعودي و غير سعودي دارند و رأفت خليل الرحمان را نسبت به مسلمانان محروم سراسر جهان اسلام دارا هستند . و آنكه آلوده « فكر » يا آلوده « عمل » است مهمان بيت طاهر نيست . و آنكه امتياز طلب و برتري خواه است مهمان بيت مساوات و مواسات نيست و آنكه بنده هوي و برده هوس يا بنده
|
224 |
|
غرب مستكبر يا نوكر شرق ملحد است مهمان بيت عتيق و خانه آزاد و آزادگي نمي باشد و آنكه صدها بت در آستين دارد ، مهمان بيت توحيد نيست و آنكه روي در خلق دارد و پشت بر قبله ، نماز مي گذارد مهمان قبله مسلمين نيست و آنكه به جاي تبرّي از شرك و نفاق و كفر ، جزء متوليان سران الحاد است مهمان مطاف عاكفان نيست و آنكه در قبال استعمارگر كرنش مي كند مهمانِ خانه راكعان و ساجدان نخواهد بود .
خاطره تاريخ و اعلان خطر
اكنون كه با بحثهاي مستدل قرآني ، محورهاي اصيل وحد ت اسلامي تبيين شد و قداست كعبه و امنيت حرم معلوم گشت ، توجه عموم مسلمانان جهان ، مخصوصاً صاحب نظران و فرزانگان اسلامي را به فاجعه خونبار و سانحه سنگين و رويداد اندوهبار و حادثه سهمگين عصر ، بلكه اعصار ، و ضايعه دردناك قرن ، بلكه قرون ، جلب مي نمايم و آن اينكه راقم اين سطور همانند صدها هزار زائر مسلمان در موسم حج هزار و چهارصد و هفت هجري قمري ( 1407 هـ . ق ) به عزم حج و زيارت حرمين راهي حجاز شدم و چون تبرّي از مشركان همانند تولّي اولياي الهي در متن دين تعبيه شده و در مناسك حج نيز تبلور خاص دارد و براي نيل به اين هدف ، وحدت همگان ضروري است ، لذا طبق رهنمود حضرت امام خميني ـ قدس سرّه الشريف ـ راهپيمايي با شكوه وحدت در مدينه منوره و تظاهرات شكوهمند برائت از مشركين در مكه شركت كردم . در اين مراسم هزاران نفر زن و مرد ايراني و غير ايراني شركت مي نمودند و نوع اين جريان نيز با اعلام توافق قبلي هيأت حاكمه كنوني حجاز بود و هيچ