بخش 5
15. فلسفه قربانی الف) کمک به فقیران و بینوایان ب) کسب مغفرت و آمرزش الهی ج) تقرب به خدا و آزادی از جهنم د) کشتن هوای نفس ه) کسب تقوای الهی و) پیروی از سنّت حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) 16. فلسفه حَلق (تراشیدن) الف) نشانه بندگی ب) پاک شدن از پلیدیها 17. فلسفه وقوف در منا الف) بهره مندی از عنایت خداوند ب) بیرون شدن از غفلت بخش سوم: ابعاد حج فصل اول: بعد معنوی حج 1. بعد عبادی حج 2. بعد اخلاقی حج 3. بعد معرفتی حج الف) آگاهی عرفانی ب) آگاهی اجتماعی ج) آگاهی تاریخی فصل دوم: بعد اقتصادی حج
الف) راندن شيطان توسط حضرت ابراهيم ( عليه السلام )
امام صادق ( عليه السلام ) از امام باقر ( عليه السلام ) روايت كرده است كه علي ( عليه السلام ) درباره سنگ زدن به جمرهها، فرمود:
چون جبرئيل، محلهاي عبادت را به حضرت ابراهيم نشان داد، ابليس بر او نمايان شد. جبرئيل به آن حضرت فرمان داد كه شيطان را براند، او هم شيطان را با هفت سنگ راند. شيطان، كنار جمره اول زير زمين پنهان شد و كنار جمره دوم سر برآورد و حضرت ابراهيم با هفت سنگ ديگر او را راند. شيطان در جاي دوم به زير زمين رفت و از محل جمره سوم آشكار شد، پس حضرت ابراهيم با هفت سنگ شيطان را زد و او در همانجا زير زمين رفت.(1)
حضرت امام صادق ( عليه السلام ) در حديثي ديگر ميفرمايد:
اِنَّ عِلَّةَ رَميِ الجَمَرات انَّ اِبراهيمَ ( عليه السلام ) تراءَي لَهُ اِبليسُ عِندَها فَاَمَرَهُ جَبرَئيلُ بِرَميِهِ بِسبعِ حَصَياتٍ وَاَن يُكَبِّرَ مَعَ كُلِّ حَصاةٍ فَفَعَلَ وَجَرَت بِذلِكَ السُّنَّةُ.(2)
علت رمي جمرهها اين است كه نزديك آن محل، شيطان بر حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) نمايان شد. جبرئيل به آن حضرت دستور داد كه با هفت سنگريزه، شيطان را بزند و با هر سنگ تكبير بگويد. آن حضرت نيز چنان كرد و سنت بر اين جاري شد.
ب) راندن شيطان توسط رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم )
ابن عباس روايت كرده است كه جبرئيل ( عليه السلام ) نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و آن حضرت را با خود همراه ساخت تا عبادتگاهها را نشان دهد، كوه «ثبير» شكافته شد و شيطان كنار جمره بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمايان گشت، حضرت با هفت سنگ او را زد تا اينكه پنهان شد و از كنار جمره دوم سر برآورد، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دوباره با هفت سنگ او را زد تا اينكه ناپديد شد. سپس در آخرين جمره، آشكار شد، سپس آن حضرت هفت سنگ بر او زد تا اينكه پنهان گشت.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 12، ص 10؛ حج و عمره در قرآن و حديث، ص 353.
2.كنز الفوائد، ج 2، ص 82.
3. حج و عمره در قرآن و حديث، ص 353.
ج) تشبّه جستن به ابراهيم ( عليه السلام )
مرحوم ملا محسن فيض كاشاني ( رحمه الله ) در اين باره فرموده است:
در رمي جمرات، تشبّه جستن به ابراهيم ( عليه السلام ) باشد. چه شيطان، در اين محل به نزد او آمد تا در حج او شبههاي پديد آورد يا با ارتكاب گناهي او را دچار فتنهاي سازد. خداوند به ابراهيم ( عليه السلام ) دستور داد كه با انداختن سنگ او را از خود، دور و مأيوس سازد.
اينك اگر از دلت بگذرد كه ابراهيم به شيطان سنگ انداخت و او را از پيش خود دور ساخت براي اين بود كه شيطان بر او وارد شده بود و ابراهيم او را ديد. اما شيطان نزد من نيامده و من او را نديدهام، ديگر سنگ انداختن چه معني دارد؟ بايد بداني اين خيال از شيطان است و او آن را در دل تو انداخته تا ارادهات را در رمي جمرات سست گرداند و به دلت اندازد كه اين كار بيهوده و شبيه بازي كودكان است كه نبايد به آن مشغول گردي. اما تو بايد با جدّيت و كوشش، در رمي، او را پيش خود براني و دماغش را به خاك بمالي و بداني كه تو در ظاهر به سوي عقبه سنگ مياندازي، اما در واقع سنگ را بر چهره شيطان ميزني و پشت او را با اين كار ميشكني، زيرا خواري و مقهوريت شيطان جز با تعظيم و امتثال امر الهي و به مجرد فرمان او ـ بي آنكه عقل و نفس در آن دخالتي كند ـ حاصل نميشود.(1)
بدين ترتيب، در رمي جمرات و پرتاب سنگ به سوي شيطان، معاني فراواني نهفته است كه ذيلاً به آنها اشاره ميگردد:
يك ـ زائر خانه خدا كه به شيطان زمان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) سنگ ميزند حتماً بايد به شيطان زمان خود نيز سنگها بزند.
دو ـ حجگزاري كه به جاي شيطان سنگ ميزند، بايد به خود شيطان، سنگها بزند.
سه ـ زائري كه در رمي جمرات سنگ ميزند، بايد سنگها را پرتاب كند؛ يعني در برابر شيطان (دشمن) حالت تهاجمي داشته باشد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المحجة البيضاء، ج 2، ص 204؛ راه روشن، ج 2، ص 282.
چهار ـ حجگزار بايد يقين كند كه شيطان را رمي كرده است، شك و گمان فايدهاي ندارد و تا يقين نكرده است كه ابليس را زده، از مبارزه و تهاجم عليه او دست برندارد.
پنج ـ سنگ زدن، بايد تكرار گردد (هفت بار باشد) و معناي آن اين است كه در مبارزه با شيطان، يك هجوم كافي نيست، چون او خنّاس است و با رفت و آمدهاي پيدرپي و چهرههاي گوناگون و زمانهاي مختلف، آهسته آهسته، آن قدر وسوسه خود را تكرار ميكند تا موفق شود و چنين شيطاني، با يك بار پرتاب سنگ از بين نميرود. از اين رو، حجگزار بايد هجوم خود را عليه او تا نابودي كامل تكرار كند.
شش ـ حضور شيطان در سرزمين مكه و منا، آن هم در كنار حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) به ما ميآموزد كه شيطان همه جا هست و از هيچ كس دست بر نميدارد. از طرفي فاصلههايي كه در مورد پرتاب سنگهاست، به هم نزديك است و شايد معنايش اين باشد كه شيطان زود به زود، به سراغ انسان ميآيد، پس حجگزار نيز، هر لحظه، بايد آماده مبارزه عليه شيطان باشد.(1)
15. فلسفه قرباني
براي قرباني، فلسفه و اسرار فراواني ذكر شده است كه در اينجا، به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
الف) كمك به فقيران و بينوايان
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حديثي ميفرمايد:
اِنَّما جَعَلَ اللهُ هذَا الاَضحي لِتَشبَعَ (لِتَتَّسِعَ) مَساكينُكُم مِنَ اللَّحمِ فَاَطعِمُوهُم.(2)
خداوند متعال، قرباني را براي اين مقرّر كرده كه بينوايان و مسكينان از گوشت آن سير شوند و در رفاه قرار گيرند، پس آنها را اطعام كنيد.
خداوند متعال، نيز به اين حقيقت پرداخته، آنجا كه فرموده است: (فَكُلُوا مِنْها وَأَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ)؛ «از گوشت آنها بخوريد و بينواي فقير را نيز اطعام كنيد». (حج: 37)
خداوند در جاي ديگري ميفرمايد: (فَكُلُوا مِنْها وَأَطْعِمُوا الْقانِعَ وَالْمُعْتَرَّ)؛ «از گوشتهاي قرباني هم خودتان بخوريد و هم به قانع و معتر بدهيد». (حج: 36)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حج، محسن قرائتي، صص 136 ـ 137.
2. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 129؛ وسائل الشيعه، ج 10، ص 147.
«قانع»، فقيري است كه به آنچه كه ميگيرد بسنده كند، ولي «معتر» فقيري است كه علاوه بر تقاضاي كمك، اعتراض ميكند.(1) اين امر، نشاندهنده بينش وسيع اسلام است كه سفارش ميكند نه خود را فراموش كنيد و نه ديگران را و در تقسيم گوشت قرباني و احكام، پايبند تملق يا دعا و تواضع فقير نباشيد و او را سير كنيد، گرچه با شنيدن زخم زبان باشد.(2)
ب) كسب مغفرت و آمرزش الهي
ابو بصير ميگويد: از امام ششم ( عليه السلام ) سؤال كردم:
ما عِلَّةُ الاُضحِيَّة؟ فَقالَ: اِنَّه يُغفَرُ لِصاحِبِها عِندَ اَوَّلَ قَطرَةٍ تَقطُرُ مِن دَمِها اِلَي الاَرضِ وَلِيَعلَمَ اللهُ تَعالي مَن يَتَّقيهِ بِالغَيبِ، قالَ اللهُ تعالي: ( لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي مِنْكُمْ) ثُمَّ قالَ: انظُر، كَيفَ قَبِلَ اللهُ قُربانَ هابيل وَرَدَّ قُربانَ قابيل.(3)
علت و فلسفه قرباني چيست؟ فرمود: همانا به محض اينكه قطرهاي از خون قرباني بر زمين بريزد، موجب آمرزش گناهان صاحبش ميشود. زيرا خداي تعالي ميداند كسي كه داراي تقواست و ايمان به غيب دارد، قرباني را با اخلاص و انقياد امر پروردگار خود انجام ميدهد. خداي عزّوجلّ ميفرمايد: چيزي از گوشتها و خونهاي قرباني به خدا نميرسد و آنچه به او ميرسد، تقوا و پرهيزگاري شماست. بنگر، چگونه خدا قرباني هابيل را قبول فرمود و قرباني قابيل را رد نمود.
ج) تقرب به خدا و آزادي از جهنم
مرحوم فيض، در اين باره فرموده است:
اما كشتن قرباني؛ بدان كه، آن مايه تقرب به حق تعالي و راه امتثال امر اوست و بايد قرباني را كامل به جا آوري و اميد داشته باشي كه حق تعالي در برابر هر جزئي از آن، جزئي از وجود تو را از آتش دوزخ آزاد ميگرداند و به همينگونه وعده دادهاند. و هر قدر قرباني بزرگتر و اجزاي آن كاملتر باشد، رهايي اجزاي بدنت از آتش بيشتر و كاملتر خواهد بود.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كتاب الوافي، مولي محسن فيض الكاشاني، ج 14، ص 1162؛ بحارالانوار، ج 96، ص 288.
2. حج، ص 145.
3. علل الشرايع، ج 2، ص 437؛ راهنماي حرمين شريفين، ج 4، ص 135.
4. المحجة البيضاء، ج 2، ص 204؛ راه روشن، ص 282.
شايد هم اشاره به همين علت باشد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حديثي ميفرمايد:
اِستَفرِهُوا ضَحاياكُم فَانَّها مَطاياكُم عَلَي الصِّراطِ.(1)
قربانيهاي خود را نيكو و بي عيب (سالم و فربه) انتخاب كنيد؛ زيرا آنها به منزله مركب سواري شما در عبور از صراط است.
د) كشتن هواي نفس
يكي از فلسفهها و رازهاي قرباني، كشتن هواي نفس و آزمندي و طمع است. چنانكه امام صادق ( عليه السلام ) در اين باره فرموده است: «وَ اذْبَحْ حَنجرَةَ الْهَوَي وَالطَّمَعِ عِندَ الذَّبيحَة...» ( 2 )؛ «هنگامي كه خواستي ذبح قرباني كني، حلقوم هوا و طمع را ذبح كن». از اين بيان استفاده ميشود كه ذبح حيوان، رمز ذبح هوي و طمع است.
امام سجاد ( عليه السلام ) نيز در اين باره ميفرمايد: «فلسفه ذبح قرباني اين است كه حجگزار، در موقع ذبح قرباني، قصد كند كه با تمسك به حقيقت پرهيز و ورع، حنجره طمع را ببرد و از سنت ابراهيم ( عليه السلام ) پيروي نمايد كه با ذبح فرزند و ميوه قلب و آرامبخش دلش، سنت بندگي با اخلاص و تقرب به درگاه خدا را براي آيندگان پس از خودش تأسيس نمود».
فَعِندَ ما ذَبَحتَ هَديَكَ نَوَيتَ اَنّكَ ذَبَحتَ حَنجَرَةَ الطَّمَع بِما تَمَسَّكتَ بِهِ مِن حَقيقَةِ الوَرَعِ وَانَّكَ اتّبَعَتَ سُنّةَ اِبراهيمَ عَلَيهِ السَّلام بِذِبْحِ وَلَدِهِ وَثَمَرَةِ فُؤادِهِ3 ...
ه) كسب تقواي الهي
بدون شك، هدف اصلي و فلسفه مهم قرباني، رسيدن به مقام عالي تقواست. چنانكه خداوند متعال در اين باره ميفرمايد:
(لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها وَلكِنْ يَنالُهُ التَّقْوي) (حج: 36)
قربانيهايي كه زائران خانه خدا در سرزمين منا ذبح ميكنند، گوشتها و خونهاي آنها هرگز به خدا نميرسد، بلكه آنچه به خدا ميرسد تقواي شماست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. علل الشرايع، ج 2، ص 438.
2. مصباح الشريعه، ص 118.
3. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 171؛ حج برنامه تكامل، سيدمحمد ضياء آبادي، ص 362.
زيرا خداوند متعال جسم نيست و نيازي به گوشتها و خونهاي قرباني ندارد. قرباني، در واقع گذشت از مال در راه خدا، براي خدا و با نام خداست كه اين امر، موجب كسب تقواي الهي ميگردد.(1)
علّامه طباطبايي ( رحمه الله ) در اين باره ميفرمايد:
اين قربانيها براي آورندهاش اثري معنوي دارد و آن صفات و آثار معنوي است كه جا دارد به خدا برسد؛ به معناي اينكه به سوي خداي تعالي صعود و صاحبش را به خدا نزديك كند، و آنقدر نزديك كند كه ديگر حجابي بين او و خدا نماند.(2)
و) پيروي از سنّت حضرت ابراهيم ( عليه السلام )
يكي از رازهاي قرباني در سرزمين منا، پيروي از سنّت حضرت ابراهيم خليل ( عليه السلام ) و زنده نگه داشتن ياد و خاطره ايثار و فداكاري آن حضرت و فرزندش اسماعيل ذبيح ميباشد. چنانكه امام سجاد ( عليه السلام ) در گفتوگوي خود با شبلي به آن پرداخته، ميفرمايد:
... فَعِندَ ما ذَبَحتَ هَديَك ... انَّكَ اتَّبعتَ سُنَّةَ اِبراهيمَ ( عليه السلام ) بِذِبحِ وَلَدِهِ وَثَمَرَةِ فُؤادِهِ وَرَيحانِ قَلبِهِ حاجَّهُ سُنَّتُهُ لِمَن بَعدَهُ وَقَرَّبَهُ اِلَي اللهِ تَعالي لِمَن خَلفَه؟3
امام رضا ( عليه السلام ) نيز در اين باره فرمود:
چون اسماعيل براي ذبح تسليم شد، خداوند متعال «قوچي» براي او از بهشت فرستاد. پس هر چه، در منا تا روز قيامت، قرباني شود فداي حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) است.(4)
16. فلسفه حَلق (تراشيدن)
شايد در عمل «حلق» حكمتها و فلسفههاي گوناگوني نهفته باشد. ما در اين قسمت به دو راز و فلسفه آن اشاره مينماييم:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حج، ص 135.
2. تفسير الميزان، ج 14، ص 530.
3. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 171.
4. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 430.
الف) نشانه بندگي
به نظر ميرسد كه يكي از فلسفههاي حلق اين است كه حجگزار، با تراشيدن سر خود، نشانه عبوديت و بندگي خداوند را بر خود نهاده، تسليم بودن بي قيد و شرط خويش را در برابر اوامر الهي ثابت ميكند.
چنانكه در دورانهاي پيشين، در ميان اعراب معمول بوده است كه بر پيشاني افراد برده (بنده) داغ مينهادند و يا به گوش آنان حلقه ميانداختند تا از اين طريق، افراد برده از غير آن (افراد آزاد) شناخته شوند. اما مكتب اسلام، در اينجا «حلق» و تراشيدن سر را نشانه عبوديت مطلق و علامت پذيرش در پيشگاه ذات احديت قرار داده است.(1)
از امام صادق ( عليه السلام ) درباره فلسفه وجوب حلق بر كسي كه بار اول به حج مشرف ميشود پرسيده شد كه آن حضرت در جواب فرمود:
لِيَصيرَ بِذلِكَ مَوسِماً بِسِمَةِ الآمِنينَ اَلا تَسمَعُ اللهَ تَعالي يقُولُ: (لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخافُونَ).(2)
زيرا با سر تراشيدن، علامت و نشانه ايمان را در خود ظاهر نموده است. آيا شنيدهايد گفتار خداوند را كه فرمود: به طور قطع، همه شما به خواست خداوند و در نهايت امنيت به مسجدالحرام وارد ميشويد، در حالي كه سرهاي خود را تراشيده و ناخنها (و موهاي) خود را كوتاه كردهايد و از هيچ كس، ترس و وحشت نداريد.
از اين رو، حجگزار با تراشيدن سر خود، نشانه بندگي و خضوع و خشوع خود را در برابر پروردگارش آشكار ميسازد.
ب) پاك شدن از پليديها
يكي از رازها و حكمتهاي حلق اين است كه زائر خانه خدا با تراشيدن سر،
تمام پليديها، زشتيها و كثافتهاي روحي را از خود دور كرده، از پيامدهاي هرگونه بدي به انسانهاي ديگر نيز خود را پاك كند. چنانچه امام سجاد ( عليه السلام ) در اين باره فرموده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. راهنماي حرمين شريفين، ج 4، ص 151.
2. وسائل الشيعه، ج 10، ص 187؛ حج و عمره در قرآن، ص 365؛ جلوههاي حج در قرآن، ص 341.
فَعِندَما حَلَقتَ رَأسَكَ نَوَيتَ اَنَّكَ تَطَهَّرتَ مِنَ الاَدناسِ وَمِن تَبِعَةِ بَني آدَم وَخَرَجتَ مِنَ الذّنوُبِ كَما وَلَدَتكَ اُمُّك.(1)
آيا در موقعي كه سر ميتراشيدي به اين نيت بودي كه از تمام پليديها وكثافتها پاك گشته، از تبعات سوء به آدميان، خود را تطهيرسازي، و از گناهان بيرون شوي، همچون روزي كه از مادر به دنيا آمدي؟
امام صادق ( عليه السلام ) در اين باره ميفرمايند:
وَاَحلِقِ العُيوبَ الظّاهِرَةِ وَالباطِنَةِ بِحَلقِ شَعرِك.(2)
با تراشيدن سر، عيبهاي ظاهر و باطن خود را بتراش.
17. فلسفه وقوف در منا
گر چه سرزمين منا، از مشاعر مقدس سهگانه است، اما از نظر جغرافيايي، درهاي است كوهستاني كه نه جايي براي ديدار است و نه مركز مهمي براي تجارت و نه گردشگاهي براي تفريح و نه آبادي براي زندگي، پس بايد انديشيد كه چرا بايد سه روز در دره خشك منا ماند و علت وقوف در آن چيست؟ ممكن است در وقوف به منا، راز و فلسفههاي زيادي نهفته باشد، ولي ما در اينجا با بررسي كلمات ائمه معصومين ( عليهم السلام ) تنها به ذكر دو فلسفه اكتفا مينماييم:
الف) بهره مندي از عنايت خداوند
به نظر ميرسد كه يكي از فلسفههاي مهم وقوف در منا اين است؛ اينك كه حجگزار، با انجام وقوف، برنامهها و مناسك حج را با موفقيت به پايان رسانده، زمينه بهرهمندي خويش را از عنايت خاصه خداوند فراهم ساخته است. زيرا پايان يافتن برنامههاي حج، مرحله گرفتن اجر و پاداش (اخذ نتيجه كار) است.
در واقع پايان يافتن برنامههاي حج، رسيدن به كمال و معنويت و پاك شدن از گناهان و برآورده شدن تمام خواستههاي زائر است. چنانكه امام سجاد ( عليه السلام ) در اين باره فرموده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 171.
2. مصباح الشريعه، ص 178؛ جلوههاي حج در قرآن، ص 340.
... فَنَوَيتَ عِندَ ما وَصَلتَ مِني وَرَميتَ الجِمارَ انَّكَ بَلغَتَ اِلي مَطلَبِكَ وَقَد قَضي رَبُّكَ لَكَ كُلَّ حاجَتِكَ...(1)
آيا هنگام رسيدن به منا و رمي جمرات، اين توجه را داشتي كه بايد به نتيجه كار و غايت اعمال رسيده باشي و خداوند تمام حوايج تو را برآورده و خواستههايت را عطا فرموده باشد؟
بدين ترتيب، كسي كه از عنايت خداوند بهرهمند گردد، به مرحلهاي از كمال خواهد رسيد كه مردم از دست و زبان او در امان باشد. چنانكه از بخش ديگري از سخنان امام علي ( عليه السلام ) در حديث شبلي استفاده ميگردد كه حجگزار، با رفتن به منا، به پايهاي از كمال برسد كه بندگان خدا از دست و دل و زبانش آسيب نبيند. «نَوَيتَ اَنَّكَ آمَنتَ النّاسَ مِن لِسانِكَ وَقَلبِكَ وَيَدِك؟» ( 2 )
ب) بيرون شدن از غفلت
يكي از رازها و حكمتهاي وقوف به منا اين است كه حجگزار با رفتن در منا و انجام دعا و نيايش و راز و نياز، رحمت و رضاي خداي عزّوجلّ را جلب نموده3، خود را از غفلت و بيخبري و بيتوجهي به ارزشهاي ديني و اخلاقي، بيرون سازد.
چنانكه امام صادق ( عليه السلام ) در اين باره ميفرمايد:
وَاخرُج مِن غَفلَتِكَ وَذَلّاتِكَ بِخُرُوجِكَ اِلي مِني وَلا تَمَنَّ ما لا يَحِّلُ لَكَ وَلاتَستَحِقُّه.(4)
با رفتن به منا، از غفلت و لغزشهاي خود، بيرون آي و هرگز آرزوي آنچه بر تو حلال نيست و يا شايستگي آن را نداري، منما.
بدين ترتيب، بيرون شدن از غفلت و بيخبري، سبب خواهد شد كه زائر خانه خدا، خود را بشناسد و به خويش بازگشت نمايد. بدون ترديد خودشناسي و بازگشت به خويش، دو عامل مهم، براي رسيدن به قله كمال و معنويت خواهد شد و از اين پس، به جايي خواهد رسيد كه به فرموده امام صادق ( عليه السلام ) ديگر آنچه را كه بر او حلال نميباشد و يا شايستگي آن را ندارد، هرگز در دل خود آرزو نخواهد كرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 171؛ حج برنامه تكامل، ص 367.
2. مستدرك الوسايل. ج 10، ص 166.
3. من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 135.
4. مصباح الشريعه، ص 116.
بخش سوم:
ابعاد حج
فصل اول: بعد معنوي حج
فصل دوم: بعد اقتصادي حج
فصل سوم: بعد سياسي حج
|
|
|
|
فصل اول: بعد معنوي حج
يكي از ابعاد مهم حج، بعد معنوي و روحاني آن است. حجگزار در مناسك حج با بهرهگيري از اين بعد سرنوشت ساز حج، خود را از تعلّقات و وابستگيهاي مادّي خارج ساخته، خودش را به مقام قرب الهي پيوند ميدهد. اين بعد از حج از سه جهت عبادي، اخلاقي و معرفتي تأثيرگذار است كه هر يك از ديگري، مهمتر و پرسودتر است كه هر يك را جداگانه مورد بررسي قرار خواهيم داد.
1. بعد عبادي حج
روح عبوديت در حج، بيش از هر عبادتي متجلي است و قالبهاي ظاهري مناسك حج، بيش از هر عبادتي از آن بهره وافي دارد. مراسم حج و زيارت خانه خدا، از مهمترين عبادات الهي، بزرگترين شعار اسلام و ارزشمندترين اعمال قرب به خدا1 و اركان دين2 به شمار ميرود. حج، مهماني خداي تعالي، مايه جلب رحمت الهي، عامل خودسازي و پاكي از گناهان، وسيله خضوع و تذلّل انسان در پيشگاه حق3 و يادآور نام و ياد خداست.(4)
خداوند در قرآن دو تعبير در خصوص حج دارد:
الف) درباره وجوب حج فرموده است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. جواهر الكلام، ج17، ص214.
2. همان.
3. وسايل الشيعه، ج8، ص7.
4. همان.
(وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ) (آلعمران:97)
و براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايي رفتن به سوي آن دارند و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند)، خداوند از همه جهانيان بينياز است.
خداوند متعال، در اين آيه شريفه درباره افراد مستطيعي كه حج به جا نميآورند «وَ مَن تَرَكَ الحَجّ» نفرموده، بلكه از آنان به (مَنْ كَفَرَ) تعبير كرده است. تعبير از «ترك حج» به «كفر» نشانه آن است كه حج از بزرگترين عبادات و تكاليف الهي است.(1) البته، منظور از كفر، در اينجا كفر عملي است نه كفر اعتقادي.
ب) خداوند در آيهاي ديگر ميفرمايد:
(وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلي كُلِّ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ...) (حج: 27ـ 28)
و مردم را دعوت عمومي به حج كن، تا پياده و سواره بر مركبهاي لاغر از هر راه دوري به سوي تو بيايند، تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و در ايام معيني نام خدا را بر چهارپاياني كه به آنها داده است (به هنگام قرباني كردن) ببرند.
از اين رو، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بر محل مقام بر آمد و رو به سوي شرق و غرب عالم كرد و همه انسانها را، در طول تاريخ براي انجام مراسم حج دعوت نمود و گفت: «اَيُّها النّاسُ كُتِبَ عَلَيكُمُ الحَجُّ اِلي البَيتِ العَتيقِ فَاَجيبُوا رَبَّكم» و خداوند صداي او را به گوش همگان، حتّي كساني كه در پشت پدران و رحم مادران بودند، رسانيد و آنها در پاسخ گفتند: «لَبَّيكَ اللّهُمَّ لَبَّيكَ...».
نكته جالب توجه در اين آيه شريفه اين است كه خداوند متعال حجاج پياده را مقدم بر سواره ذكر كرده است. يكي از علل تقدم، اين است كه اهمّيت زيارت خانه خدا را مشخص كند و بُعد عبادي آن را برجسته سازد. بدين معنا كه بايد با استفاده از هرگونه امكانات به سوي او بيايند و هميشه در انتظار مركب سواري ننشينند.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وسايل الشيعه، ج1، ص23؛ صهباي حج، ص54.
2. تفسير نمونه، ج14، ص70.
در روايات اسلامي نيز در زمينه اهمّيت بعد عبادي حج، از رهبران معصوم ( عليهم السلام ) روايات فراواني رسيده است كه در اينجا به ذكر برخي از آنان اكتفا ميشود.
الف) رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در وصاياي خود به حضرت علي ( عليه السلام ) فرمود:
يا عَليّ! كَفَّرَ بِاللهِ العَظيم مِن هذِهِ الاُمَّةِ عَشَرَةٌ... وَمَن وَجَدَ سَعَةً فَماتَ وَلَم يَحُجّ، يا عَليّ! تارِكُ الحَجّ وَهُوَ مُستَطيعٌ كافِرٌ يَقُوُل الله تَبارَكَ وَتَعالي: ( وَلِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ).(1)
اي علي! از اين امت، ده گروه به خدا كافر شدهاند ... كساني كه توانايي مالي دارند، اما به حج نميروند تا بميرند. اي علي! ترك كننده حجّ، در حالي كه مستطيع باشد، كافر است، زيرا خداوند فرمود: و براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند، آنها كه توانايي رفتن به سوي آن را دارند و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند)، خداوند از همه جهانيان بي نياز است.
ب) علي ( عليه السلام ) درباره اهمّيت بعد عبادي حج فرموده است:
وَفَرَضَ عَلَيكُم حَجَّ بَيتِهِ الحَرامِ الَّذي جَعَلَهُ قِبلة لِلاَنامِ يَرِدونَهُ وُرُودَ الاَنعامِ وَيَألَهونَ اِلَيه وُلُوهَ الحَمامِ وَجَعَلَهُ سُبحانَهُ عَلامَة لِتَواضُعِهِم لِعَظَمَتِه وَاِذعانِهِم لِعِزَّتِه...(2)
خدا، حج خانه محترم خود را بر شما واجب كرد؛ همان خانهاي كه آن را قبلهگاه انسانها قرار داد كه همانند تشنگان به سوي آن روي ميآورند و چونان كبوتران به آن پناه ميبرند. خداي سبحان كعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد... خداي سبحان كعبه (حج) را نشانه گوياي اسلام و براي پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد.
ج) امام باقر ( عليه السلام ) نيز درباره اهمّيت حج و نقش بعد عبادي آن در اسلام ميفرمايد:
بُنِيَ الاسلامُ عَلي خَمسَةِ اَشياءٍ: عَلَي الصَّلاةِ وَالزَّكوةِ وَالصَّومِ وَالحَجِّ وَالوِلايَة.(3)
اسلام بر پنج چيز استوار است؛ بر نماز، زكات، روزه، حج و ولايت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وسايل الشيعه، ج8، ص 20.
2. نهج البلاغه، خطبه اول.
3. اصول كافي، ج3، ص30؛ وسايل الشيعه، ج1، صص7 ـ 12.
د) امام صادق ( عليه السلام ) در اين باره فرمودند:
لا يَزالُ الدّينُ ما قامَتِ الكَعبَة.(1)
مادامي كه كعبه معظّمه، پايدار است (و مردم به حج آن ميروند) دين خدا پايدار و استوار است.
ه) همچنين آن حضرت به عيسي بن منصور فرمود:
اِنِ استَطَعتَ اَن تَأكُلَ الخُبزَ وَالمِلحَ وَتَحُجَّ في كُلِّ سَنَة.(2)
اگر بتواني نان و نمك (نان خشك) بخوري، ولي همه ساله به حج بروي، چنين كن.
حج، با چنين بعد وسيع معنوي و روحاني، دوره كاملي از خودسازي و رياضت در جهت پيرايش از ناخالصيها و آراستگي به مظاهر اسماء و صفات الهي است. چنانكه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حديثي فرمود:
اَبَدلنا بِها الجِهادَ وَالتَّكبيرَ عَلي كُلِّ شَرَفٍ.(3)
ما به جاي رهبانيت، جهاد را برگزيدهايم و نيز تكبير گفتن بر هر بلندي را.
بدين ترتيب، در ميان عبادات الهي پي بردن به راز مناسك حج، دشوار است؛ بدين معنا كه اسرار بسياري از آنها با عقل بشري قابل تبيين نيست. از اين رو، تعبّد در حج، بيش از ساير دستورهاي ديني است. آنگونه كه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده است كه به هنگام لبيك گفتن، به خدا عرض كرد:
لَبَّيكَ بِحَجَّةٍ حَقّاً تَعَبُّداً وَرِقّاً.(4)
خدايا! من با رقيت و عبوديت محض «لبيك» ميگويم و مناسك حج را انجام ميدهم.
بنابراين مراسم و مناسك حج، با بندگي محض و رقيت صرف و عبوديت تام، هماهنگتر است و هر حجي كه فاقد روح عبوديت، معنويت، پاكي، خلوص و ارتقاي روحاني باشد، به هر اندازه هم كه باشكوه و جلوه ظاهري و پر زرق و برق برگزار شود، ضجيجي بيش نخواهد بود. ابو بصير ميگويد: در يكي از سالها كه به حج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وسايل الشيعه، ج 8، ص14.
2. همان، ص9.
3. وسايل الشيعه، ج 8، ص197؛ در راه برپايي حج ابراهيمي، صص 28 ـ 33.
4. محجة البيضاء، ج2 ص197.
مشرّف بودم، در محضر امام ( عليه السلام ) با تعجب گفتم: «ما اَكثَرَ الحَجيج و اَعظَمَ الضَّجيج»؛ «چه بسيارند زائران خانه خدا و چه نالههايي دارند».
امام باقر ( عليه السلام ) فرمود: «ما اَكثَرَ الضَّجيج وَاَقَلَّ الحَجيج»؛ «حاجيان اندك ميباشند، اما نالهها و فريادها بسيار است».
ابوبصير ميگويد: آنگاه حضرت، دست مبارك خويش را بر چشمانم كشيد. در اين حال، آن جمع را حيواناتي گوناگون ديدم كه تنها انسان معدودي در ميان آنها بودند.
فَنَظَرتُ فِاِذاً اَكثَر النّاس قِرَدَةً وَخَنازير وَالمُؤمِنُ بَينَهُم مِثل الكَوكَبِ اللاّمِعِ فِي الظُّلَماء.(1)
ديدم كه اكثر مردم به شكل خوك و خنزير ميباشند و مؤمن «حجگزار واقعي» در ميان آنان، همانند ستاره درخشان در تاريكيها بود.
در حديثي ديگر نيز آمده است: امام سجّاد ( عليه السلام ) به زهري فرمود:
به نظر شما امسال تعداد زائران چقدر است؟ زهري عرض كرد: چهارصد يا پانصد هزار نفر حجگزار كه همگي خدا را قصد كردهاند. امام سجّاد ( عليه السلام ) فرمود: گر چه ضجّه و ناله زياد است، اما حاجيان واقعي، بسيار كم ميباشند. «ما اَكثَرَ الضَّجيج وَاَقَلَّ الحَجيج». آنگاه حضرت گوشههايي از اسرار ملكوت را به زهري نشان داد، آنگونه كه او سيرت حيواني بسياري از حجاج را ديد.(2)
2. بعد اخلاقي حج
يكي از ابعاد حج، دگرگوني اخلاقي است كه در حجگزاران به وجود ميآيد. مراسم «احرام» كه نخستين عمل از مناسك حج است، انسان را به طور كلي، از دلبستگيهاي مادّي و امتيازهاي ظاهري و لباسهاي رنگارنگ و پوششهاي گوناگون و زر و زيور، بيرون ميبرد. با تحريم لذّتها و پرداختن به خودسازي كه از وظايف انسان محرم است، او از جهان ماده، جدا ميشود و در عالمي از نور و معنويت و صفا و روحانيت فرو ميرود. اين مراسم كساني را كه در حال عادي، بار سنگين امتيازات موهوم،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج46، ص261.
2. همان، ج96، ص258؛ صهباي حج، ص336.
درجهها و مدالها را بر دوش خود احساس ميكنند، يك مرتبه سبك بار و راحت و آسوده ميكند.
بدون شك، مراسم حج كه يكي پس از ديگري شروع ميشود، علاقههاي معنوي انسان را با خدايش لحظه به لحظه محكمتر و رابطههاي او را نزديكتر و قويتر ميسازد؛ او را از گذشته تاريك و گناه آلودش بريده، به آينده روشن و پر از صفا و نور پيوند ميدهد.
علاوه بر آن، توجّه به اين حقيقت كه مراسم حج در هر قدم يادآور خاطرات ابراهيم بت شكن، اسماعيل ذبيح الله و مادرش هاجر است و مجاهدتها، گذشتها و ايثارگريهاي آنان را لحظه به لحظه در برابر چشم انسان مجسّم ميكند، تحول روحي حجگزار را بيشتر ميكند. همچنين توجّه به اين نكته كه سرزمين مكّه عموماً و مسجدالحرام و خانه كعبه و محل طواف، خصوصاً يادآور خاطرات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و پيشوايان بزرگ و مجاهدتهاي مسلمانان صدر اسلام است، اين تحوّل تاريخي، عميقتر ميگردد، به گونهاي كه در هر گوشهاي از مسجد الحرام و سرزمين مكّه، انسان چهره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و علي ( عليه السلام ) و ساير پيشوايان اسلام را ميبيند و صداي آواي حماسههاي آنها را ميشنود.
بدين ترتيب، همه اين موارد دست به دست هم ميدهد و زمينه يك انقلاب اخلاقي را در دلهاي آماده فراهم ميسازد و به گونهاي توصيف ناشدني، ورق زندگاني انسان را برگردانده، صفحه نويني را در حيات او آغاز ميكند.(1)
از اين رو، در روايات اسلامي به نقل از امام باقر ( عليه السلام ) آمده است:
مَن اَمَّ هذَا البَيتَ حاجّاً اَو مُعتمِراً مُبَرَّاءً مِنَ الكِبرِ، رَجَعَ مِن ذُنُوبِهِ كَهَيئَةِ يَومٍ وَلَدَتهُ اُمُّه.(2)
كسي كه به نيت حج و يا عمره به زيارت اين خانه بيايد و از كبر، مبرّا باشد، بيگناه برميگردد، همانند روزي كه مادرش، او را زاده است.
امام صادق ( عليه السلام ) نيز در اين باره فرموده است: «... يَخرُجُ مِن ذُنُوبِهِ كَهَيئَةِ يَومٍ وَلَدَتهُ اُمُّهُ».(3)
همچنين امام سجّاد ( عليه السلام ) ميفرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير نمونه، ج14، صص75 ـ 76.
2. وسايل الشيعه، ج8، ص64.
3. وسايل الشيعه، ج8، ص65؛ بحارالانوار، ج96، ص26.
الحاجُّ مَغفُورٌ لَهُ وَمَوجُوبٌ لَهُ الجَنَّةُ وَمُستَأنَِفٌ له العَملُ وَمَحفُوظٌ في اَهلِهِ وَمالِهِ.(1)
حجگزار، آمرزيده است و بهشت براي او واجب شده است و عمل را از سر ميگيرد و خانواده و مال او در حفظ خدا است.
امام صادق ( عليه السلام ) در حديثي ديگر فرمود: «الحاجُّ لايزالُ عَلَيهِ نُورُ الحَجِّ ما لَم يَلمَّ بِذَنبٍ» ( 2 )؛ «حجگزار تا خود را به گناهي نيالوده است، نورانيت حج، با او است».
3. بعد معرفتي حج
تأثير معرفتي و آگاهي بخشي حج از چند منظر قابل توجه است كه هر يك را جداگانه مورد بررسي قرار خواهيم داد:
الف) آگاهي عرفاني
بدون شك، هر يك از مناسك حج (احرام، طواف، نماز، سعي صفا و مروه، وقوف در عرفات، مشعر، بيتوته در منا، رمي جمره، قرباني) و اذكار و ادعيه، با مفاهيم متعالي و بار معنوي و عرفانياش، در ارتقاي معرفت و بالا بردن سطح شناخت حجگزار، نقشي بنيادين دارد. به ويژه آنكه با پيوند دادن آن معرفت و شناخت به عشق و احساس، روشن بيني و شعور را در اعماق جانها ميپرورد و با تصفيه روح و جان انسانها، از وابستگيهاي مادّي و زدودن غبار معاصي، ايمان به خدا را در قلب آنان ريشهدارتر ميسازد و پردههاي جهل و تاريكيهاي هواي نفس را در درون حجگزاران درنورديده، روح آنها را با تجلّيات بيشتر نور حق، آماده ميكند.
از اين نظر بايد گفت كه حج، كانون معارف اسلامي است؛ زيرا سير و سلوك باطني و سفر معنوي حج با سير بيروني و آفاق توأم گرديده و با آيات بينات در قلههاي بلند توحيد و منارههاي ايمان ومشعل داران هدايت در تاريخ، پيوند خورده است كه ره آورد آن، معرفت و كمال و رشد معنوي و هدايت انسانهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فروع الكافي، ج4، ص252.
2. همان، ص255.
وقتي جريان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) را مطالعه ميكنيم و حركت او را آنگونه كه قرآن بيان ميكند1، پي ميگيريم و آوردن فرزند و همسرش را به صحراي مكّه2 و سپس ذبح اسماعيل و آمدن نداي آسماني3 و به دنبال آن بناي كعبه4 و آنگاه، اعمال حج را بررسي ميكنيم، دوره كاملي از سير عبادتي و سلوك روحاني و معنوي انسان را از تنگناي خود و خودپرستي تا اوج قرب به خدا و رستن از وابستگيهاي مادي و پيوستن به مقام رب و ركون به دارالكبريا مييابيم.(5)
گرچه در ظاهر، جريان حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و همچنين اعمال و مناسك حج، تركيبي از چند عمل جداگانه است، ولي مطالعه دقيق آن، نشانگر اين حقيقت است كه اين مناسك، سلسله اعمالي به هم پيوسته، در تعقيب هدف واحدي است. اين هدف به اصطلاح «عارفان» مراحل سير وسلوك روحاني و مراتب طلب و حضور و مراسم حبّ و عشق و اخلاص و بالاخره بيرون آمدن از جلد خود و پيوستن به درياي بيكران هستي را در بطن خود دارد كه هر چه بيشتر، دقت شود، نكات لطيفتري عايد انسان ميشود.(6)
اين سلوك روحاني است كه در تمامي عبادات، مغز و روح عبوديت محسوب ميگردد. چنانكه در حديثي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود:
اِنَّما فُرِضَتِ الصَّلاةُ وَاُمِرَ بِالحَجِّ وَالطَّوافِ و اَشعَرَتِ المَناسِكُ لاِقامَةِ ذِكرِ اللهِ فِاذا لَم يَكُن في قَلبِكَ لِلمَذكُورِ الَّذي هُوَ المَقصُود وَالمُبتَغي عَظَمَةً وَلا هَيبَةً فَما قيمَة ذِكرِك.(7)
نماز واجب شد و به حج و طواف امر شد و مناسك براي اقامه و ذكر خداوند تشريع گرديد، هرگاه زماني كه در قلبت، براي ذكر شدهاي كه در آن مقصود و مطلوب است، عظمتي و هيبتي نباشد، پس قيمت ذكر تو چيست؟!
در اين سيرِ «انسان تا خد» نخستين شرط، رهايي از خود و تنگناي عالم ماده و «سنخيت با سالكان الي الله» يافتن است، آنگونه كه امام صادق ( عليه السلام ) در اين باره فرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بقره: 125ـ126.
2. ابراهيم: 37.
3. صافّات: 102ـ 105.
4. بقره: 127.
5. تفسير الميزان، ج1، ص448.
6. تفسير الميزان، ج1، ص448.
7. جامع السعادات، محمّد مهدي نراقي، ج3، ص327.
اِذا اَرَدتَ الحَجَّ فَجَرِّد قَلبَكَ لِلّهِ تَعالي مِن كُلِّ شاغِلٍ ثُمَّ اغتَسِلْ بِماءِ التَّوبَةِ الخالِصَةِ مِنَ الذُّنُوبِ وَدَعِ الدُّنيا وَالرّاحَةَ وَالخَلقَ.(1)
هنگامي كه قصد حج كردي، قلب خود را به خاطر خدا از هر مشغولكنندهاي خالص گردان، سپس با آب توبهاي خالصانه، از گناهان خود غسل كن و دنيا و مردم و آسايشطلبي را رها كن.
امام سجّاد ( عليه السلام ) نيز طي حديثي مفصّل به شبلي گوشههايي از مسايل معنوي و روحاني اعمال حج را بيان ميكند و در پايان آن ميفرمايد:
به هنگام بازگشت به مكّه و انجام طواف بازگشت (وداع) آيا نيت آن داشتي كه با بهرهگيري از رحمت خدا، اكنون به اطاعت او بازگشتهاي و به دوستي او تمسّك جستهاي و واجبات او را ادا كرده، به قرب او رسيدهاي...؟ آنگاه در پايان فرمود: بازگرد كه به حقيقت، حج نكردهاي.(2)
به همين دليل است كه ائمّه معصومين ( عليهم السلام ) هنگامي كه در ميقات، در جايگاه لبيك گفتن ميايستادند ـ براي به دست آوردن آمادگي لازم ـ حالشان دگرگون ميشد و خشيت قلب در سيما و چهرههاي آن بزرگواران اثر ميگذاشت و گاه، دقايقي سپري ميشد كه آنان را ياراي لبيك گفتن نبود.
سفيان بن عيينه روايت كرده است: امام سجّاد ( عليه السلام ) براي حج آمده بود. هنگامي كه در ميقات احرام بست و بر شترش سوار شد، رنگش زرد گرديد و لرزه بر اندامش افتاد و چنان ميلرزيد كه نتوانست تلبيه بگويد. به آن حضرت گفته شد:
لِمَ لا تُلَبّي؟ فَقالَ: اَخشي اَن يَقولَ لي رَبّي: لا لَبَّيكَ وَلا سَعدَيكَ.
چرا تلبيه نميگويي؟ فرمود: ميترسم كه پروردگارم به من بگويد: «لا لَبَّيكَ وَلا سَعدَيك».
راوي حديث ميگويد:
فَلَمَّا لَبَّي غَشِي عَلَيه وَسَقَطَ مِن راحِلَتِهِ، فَلَم يَزَل يَعتَريهِ ذلِكَ حَتّي قَضي حَجَّه.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مصباح الشّريعه، ص111.
2. مستدرك الوسائل، ج10، ص171. اين حديث بسيار طولاني است و در موارد متعدّد از محتواي عالي آن در اين نوشتار استفاده شده است.
3. المحجّة البيضاء، ج2، ص201.
زماني كه تلبيه گفت، بيهوش شد و از روي شتر بر زمين افتاد. اين حالت، پيوسته به او دست ميداد تا آنگاه كه حج خود را به پايان رسانيد.
اين روح عبوديت و سلوك روحاني و تقرب و خالي شدن از دين و تجرّد از جهان مادّي و پيوستن به ملكوت و مقام قرب الهي، در تمام مراحل و اعمال و مناسك حج، همچنان ادامه مييابد و حجگزار در تمامي حالات حج، جذبه آن را احساس ميكند. از اين رو، قرآن كريم، خانه كعبه را خانهاي مبارك و مايه هدايت انسان دانسته است و ميفرمايد: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ). (آلعمران:96)
بنابراين، نور هدايت و معرفت و شعور و شناخت در تار و پود حج، تعبيه شده است و زائران خانه خدا، زماني از اين خصلت هدايتگري و نور عرفان حج، بهره خواهند گرفت كه روح ابراهيمي و شريعت محمّدي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را در اعمال و مناسك حج جاري سازند تا مناسك و مشاعر را معنا و مفهوم بخشند و از «عرفات»، عرفان و از «مشعر»، شعور و از «من» صدق و صفا و از «مشاهد»، شهود و از «سعي»، انقطاع و از طواف، عشق و فنا و از «زمزم»، علم نافع را1 به ارمغان آورند و با غناي روحي و رهتوشهاي وافر برگردند.
در اين ميان، نقش عالمان دين و روحانيون و مبلّغان ديني، بسيار تعيينكننده است. آنان بايد حج را به يك دانشگاه و كانون انسانسازي تبديل نمايند و از فرصتهاي درخشان و لحظههاي روحاني و معنوي كه در طول سفر حج، فراهم است، بهترين و بيشترين استفاده را ببرند و حج گزاران را با روح و محتواي فريضه بزرگ حج آشنا سازند.(2)
ب) آگاهي اجتماعي
استفاده از فضاي معنوي، موقعيت زماني و مكاني حج و ارتباطهاي مردمي و وضعيت مساعد آن، جهت اعلام مسايل حياتي اسلام و آگاهي مسلمين و بيداري حجگزاران، نيز ويژگي خاص فرهنگي به حج ميبخشد. به همين جهت پيامهاي حياتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. در روايات آمده است: موقع نوشيدن آب زمزم بگويد: "اَللّهُمَّ اجعَلهُ عِلماً نافِعاً وَرِزقاً واسعاً وَشِفاءً مِن كُلّ داءٍٍ وَسُقم". فروع الكافي، ج4، ص430.
2. ابعاد سياسي و اجتماعي حج، صص324 ـ 325.
و سرنوشت ساز؛ مانند: اعلان برائت از مشركين در روز عيد قربان، داستان بسيار مهمّ غدير خم و اعلام امامت و خلافت امير مؤمنان ( عليه السلام ) در حجة الوداع و نيز خطبه پيامبر خدا در مسجد خيف و نيز سخنراني مهمّ آن حضرت در عرفات1 كه در آن بر وحدت و برادري ميان مسلمانان تأكيد شده و هم چنين اعلام دستورها و برنامههاي مهمّ اسلام، در مراسم بزرگ حج صورت گرفته است.
بدين ترتيب در موسم حج و در منطقه آزاد حرم كه خانه مردم و قبله اهل ايمان و كانون هدايت است، مناسبترين مكان و موقعيتّي است كه مسلمانان ميتوانند سطح معرفت خود و ديگران را بالا ببرند.
با توجّه به اين امر مهمّ است كه حضرت امام علي بن موسي الرّضا ( عليه السلام ) ضمن بيان و منافع و اسرار حج، به كسب علم و فقه و نشر آثار و نقل اخبار ائمّه ( عليهم السلام ) اشاره فرموده است:
... مَعَ ما فيهِ مِنَ التَفَقُّهِ وَنَقلِ اَخبارِ الاَئِمَّةِ اِلي كُلِّ صَقعٍِ وَناحيَةٍ كَما قالَ اللهُ تَعالي: (فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ).(2)
از ديگر آثار و منافع حج اين است كه حجگزاران، فقه و علم دين را بياموزند و آثار ائمّه ( عليهم السلام ) را منتشر سازند و اخبار آنان را براي ديگران بازگو كنند و به جاي جاي جهان (تمام شهرها و ناحيهها) برسانند، همانگونه كه خداوند بزرگ فرموده است: چرا از هر فرقه و جمعيتّي، گروهي سفر نميكنند تا فقه و دانش و دين را فراگيرند و مردمشان را در بازگشت از سفر، ارشاد كنند و بيم دهند شايد آنها بترسند و خودداري كنند.
ميتوان گفت كه تفقّه در اين آيه شريفه، به فقه اصطلاحي كه همان معرفت به احكام تكليفي و فرعي اسلام است، محدود نيست، بلكه شامل علم و معرفت به اصول و فروع و مباني و احكام و اخلاق و معارف اسلامي ميشود؛ يعني تمام آنچه را كه يك مسلمان بايد بياموزد.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. همگام با پيامبر در حجّة الوداع، حسين واثقي، صص141 ـ 148.
2. عيون اخبار الرّضا، ج2، ص255؛ وسايل الشيعه، ج8، ص7.
3. ابعاد سياسي و اجتماعي حج، صص240 ـ 247؛ تفسير نمونه، ج8، ص193.
البته بايد توجه داشت كه بركت و نعمت نشر معارف و فرهنگ اسلام، در مراسم حج، اختصاص به مسلماناني كه از نقاط دور و نزديك، براي حج آمدهاند، ندارد. زيرا هر يك از اين افراد آشنا شده به معارف اسلام و آموزههاي ديني، در بازگشت خود به وطن، فرهنگي را كه با خود از سفر معنوي و روحاني حج آوردهاند، در محيط و شهر و آبادي خود نشر داده، به ديگران انتقال ميدهند و به اين وسيله، نقش فرهنگي حج، ابعاد گستردهاي پيدا ميكنند كه با توجه به تكرار آن در هر سال، عاملي قوي، در بقا و تقويت دين و ضامني براي جاودانگي اسلام محسوب ميگردد.
چنانكه اين حقيقت، در سخن كوتاه، ولي پرمغز امام علي ( عليه السلام ) چنين آمده است: «فَرَضَ اللهُ... وَالحَجَّ تَقويَةً لِلدّينِ» ( 1 )؛ «خداوند، واجب كرد... و حج را واجب نمود تا دين اسلام تقويت گردد».
بنابراين، رشد فرهنگي و معرفتي مسلمانان، هدفي است كه مكتب اسلام در مراسم با شكوه حج پي ميگيرد و زمينه اين تفكّر را تقويت ميكند كه همه انسانها عليرغم تفاوتها در رنگ و پوست و نژاد و زبان و خصوصيت اقليمي و تاريخي و طبقاتي، از فطرتي يگانه برخورداراند و همين فطرت همگون در انسانهاست كه به فرهنگ انساني، يگانگي ميبخشد و از ماهيت اصيل فرهنگ، تصويري عمومي و جهاني و همگاني ترسيم ميكند و فرهنگ را كه همان فرهنگ فطرت است، به عنوان فرهنگ مشترك به صورت عيني و نمادين ارائه ميدهد.
در مراسم حج، انسانها از هر نژاد و اقليم و ملّتي كه باشند نه تنها چيزي از ارزش فرهنگها و عادتها و رسوم اختصاصي خود را ـ در زمينه مسايل مربوط به شكل زندگي، نه محتوا و برنامه ـ از دست نميدهند، بلكه توحيد خالص ابراهيمي را كه اصالتبخش فرهنگ انساني است، بهتر درك ميكنند و در طي مناسك حج آن را جذب فكر و عقيده خويش مينمايند.(2)
از سوي ديگر، حج ميتواند به يك كنگره عظيم فرهنگي تبديل گردد و انديشمندان و عالمان بزرگ جهان اسلام، در ايامي كه جهت برگزاري مراسم عبادي و روحاني حج،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج البلاغه، حكمت252.
2. در راه برپايي حج ابراهيمي، صص40 ـ 41.
در شهر مكّه به ويژه در مشاعر مقدّسه به سر ميبرند، گرد هم آيند و افكار و انديشههاي خويش را به ديگران عرضه كنند.(1)
علاوه بر آن، در اين كنگره فرهنگي، علماي دين ميتوانند با تفاهم كامل، براي رشد فكري و فرهنگي مسلمانان در سراسر جهان، تدابير لازم را اتخاذ نمايند و راهكارهاي اساسي را جهت مبارزه با تهاجم فرهنگي بيگانگان دشمنان اسلام ارائه كنند.
ج) آگاهي تاريخي
بدون شك، يكي از برنامههاي فرهنگي حج، مطالعه ميداني در تاريخ و مشاهده آثار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در سرزمين مكّه و مدينه، و يادآوري خاطرات نوراني آن حضرت است؛ از آن لحظهاي كه تولّد يافت و نور نبوّت در سيمايش درخشيد و پيوسته رو به شكوفايي نهاد تا آنگاه كه در غار حرا به خطاب:
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الإِْنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَْكْرَمُ ...) (علق: 1ـ3)
بخوان به نام پروردگارت «كه جهان ر» آفريد، انسان را ازخون بستهاي خلق كرد، بخوان كه پروردگارت ازهمه بزرگوارتر است.
به رسالت مبعوث گرديد و پس از 13 سال تحمّل رنجها و ستمهاي فراوان و طاقتفرسا با جمع مؤمنان به مدينه هجرت كردند و رايت اسلام را از شهري به شهري و از دياري به دياري بر دوش كشيدند و نظام توحيدي را در مدينه، استوار ساختند. و نيز آنجا كه در سال هشتم هجري شهر مكّه را فتح كرد و قدرت كافران و مشركان را در هم شكستند و بالاخره با دفاع و نبرد و جهاد و مقاومت و تعليم و تربيت و اخلاق، بنيان بزرگترين آيين آسماني و الهي را مستحكم ساختند.
نقش آثار و اخبار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در رشد و بالندگي و ترويج فرهنگ اسلام به ويژه بعد فرهنگي حج، آنچنان سرنوشتساز و تعيينكننده است كه امام صادق ( عليه السلام ) در پاسخ به پرسش هشام بن حكم، يكي از اسرار و فلسفه حج را شناسايي آثار و اخبار رسولخدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دانستهاند و چنين ميفرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تفسير نمونه، ج14، ص80.
... فَجَعَلَ فيهِ الاجتماع مِنَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ لِيَتَعارَفوا... وَلِتُعرفَ آثارُ رَسولِ اللهِ وَتُعرفَ اَخبارُهُ وَيُذكَرَ وَلا يُنسي.(1)
خداوند متعال، در حج، اجتماع مردم را از مشرق و مغرب فراهم آورد تا يكديگر را بشناسند و آثار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شناخته شود و نيز، اخبار وي معلوم و شناسايي و يادآوري شود و فراموش نگردد.
امام صادق ( عليه السلام ) در اين روايت، دو نكته را در بعد تاريخي فرهنگي حج، يادآور شده است: يكي شناسايي مسلمين و ارتباطات ايماني آنها در جامعه و فرهنگ و سياست كه نقشي اساسي دارد. بدين لحاظ، زائران خانه خدا بايد جمعي مرتبط و همفكر باشند، نه پراكنده و جداي از هم. نكته ديگر، شناسايي آثار و اخبار مرتبط با پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و نشر آن در جامعه اسلامي است كه بايد هميشه از آن ياد شود و فراموش نگردد.
شناخت اين آثار و اخبار و نشر آن، امّت را با هويت تاريخي خود پيوند ميدهد و گذشته پر افتخاري را كه زيربناي علم و تمدن و فرهنگ جهاني است، به آنان ارائه ميدهد. همانطور كه اخبار و آثار ائمّه ( عليهم السلام ) نيز تداومبخش همان آثار و اخبار رسالت است.2
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. علل الشرايع، ج2، ص405؛ وسايل الشيعه، ج8، ص8.
2. ابعاد سياسي و اجتماعي حج، صص248 ـ 251.