بخش 2

آگاهی از فلسفه احکام منافات با روح تعبّد ندارد فلسفه حج نمی تواند بهانه ای برای کمترین تغییر شکل حج باشد بعد معنوی و سیر روحانی حج نقش خلاّق حج در ارتقا و تعالی فرهنگی بعد سیاسی و آمادگیهای رزمی در حج حج ، عامل قیام مردم


25


و قشرهاي متوسط ، به منظور تجارت و مستمندان ، براي خودنمايي و كسب شهرت به حج خانه خدا مي روند . »

اين نگراني رسول خدا به خاطر آن بوده كه حجّ در چنين مواردي روح و حقيقت خود را از دست مي دهد و به جاي آن كه خلاّق و سازنده باشد ، در مسير اهداف پست قرار مي گيرد .

بايد پرسيد رسول خدا ـ ص ـ كه از تبديل حج عبادي به يك سفر تفريحي اظهار نگراني مي كرد ، در برابر وضع حج مسلمانان كه در زمان ما انجام مي گيرد و به وسيله اي جهت پوشاندن و دور كردن مردم از اهداف اصيل اسلامي مبدّل شده است ، چه عكس العملي ابراز خواهد نمود ؟

آيا براي تشخيص اين كه حج از مسير و هدفش دور شده يا نه و حج ما همان حج رسول خدا ـ ص ـ است و از آنگونه حج كه رسول خدا ـ ص ـ را نگران كرده بود نيست ، چه معيار و ملاكي در دست است ؟

جز بررسي فلسفه و اسرار و آثار حياتي حج ؟

تا سيه روي شود آن كه در او غشّ باشد !

آگاهي از فلسفه احكام منافات با روح تعبّد ندارد

ما در حالي به دنبال تحقيق در فلسفه احكام مي رويم كه حج و ديگر فرايض اسلام را فرمان خدا شمرده و اطاعت بي چون و چراي آن را بر خود لازم مي دانيم . و اين بررسي را نه براي تضعيف روح تعبد بلكه در جهت تقويت آن انجام مي دهيم .

آگاهي از فلسفه احكام ، براي آن نيست كه ما فرايضمان را تنها براي


26


دستيابي به آن نتايج و فوايد و علتها انجام دهيم ، بلكه به اين منظور است كه فرامين الهي را ـ كه براي خدا و به قصد تعبّد و پرستش خدا بجا مي آوريم و قرب به خدا انگيزه اصلي ما در عمل است ـ طوري انجام دهيم كه نتايج و آثار گفته شده را به دنبال داشته باشد .

چنين انديشه اي نه به اخلاص لطمه مي زند و نه روح تعبد را تضعيف مي كند ؛ زيرا دانستن فلسفه و نتايج حكم ، نه دليل عمل است و نه انگيزه و داعي آن . دليل عمل ، فرمان وحي و انگيزه و داعيِ آن ، تقرّب به خدا و فرمانبرداري و پرستش خالق جهان است . ( 1 )

به علاوه ، وحي خود اين راه را به روي عقل گشوده و در قرآن در موارد بسياري ؛ از قبيل تحريم شراب ، قمار ، ربا ، غيبت ، تشريع حجاب ، قصاص ، شهادت ، حج ، نماز و روزه ، و نيز در احاديث براي بسياري از احكام فلسفه و آثار و غايات و منافع فراواني ذكر شده كه كتاب گرانقدر « علل الشرائع » تأليف شيخ صدوق ـ عليه الرحمه ـ نشان دهنده نمونه هايي از آن مي باشد .

بي شك ، ماآنچه راكه ازاين طريق به دست مي آوريم هرگز مرزپاياني تلقي نمي كنيم وبه آنچه كه از طريق عقل وعلم مي رسيم اصالت نمي دهيم .

فلسفه حج نمي تواند بهانه اي براي كمترين تغيير شكل حج باشد

قابل ترديد نيست كه اعمال و احكام حج ، قالبها و شكلهاي تعبدي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام زين العابدين ـ ع ـ فرمود : ولا يصابُ ( الدينُ ) الاّ بالتسليم ( بحار الانوار ، ج 2 ، ص 303 ، حديث 41 ) . رسول خدا ـ ص ـ فرمود : انما الاعمالُ بالنيّاتِ .


27


و ثابت و غير قابل تغيير است . حلال محمد براي هميشه حلال است و حرام محمد نيز حرام جاويد . ( 1 )

ولي به همان اندازه كه تمسّك به ظاهر عبادت براي نفي روح و فلسفه آن ، غير قابل قبول است ، هر گونه دخل و تصرف و تغيير در شكل ظاهري و اعمال و مراسم حج نيز به بهانه فلسفه جويي و رسيدن به اهداف و اسرار ونتايج عالي حج ، محكوم و مردود مي باشد .

آنچه را كه ما در اين بحث دنبال مي كنيم از هر دو نوع ـ افراط و تفريط ـ به دور ، و راه ميانه و وسطي است كه بر صراط مستقيم تعبّد به كلّيّه ظواهر شرع مبتني مي باشد .

چنانكه در مورد آن بخش از احكام كه وحي از بيان حكمتهاي آنها سكوت كرده و نيز در مورد حج نسبت به ابعاد ناشناخته جزئيات احكام حج كه به فلسفه و اسرارش پي نبرده ايم ؛ هرگز به دليل اين كه فلسفه اين احكام روشن نيست در ايمان به حقّانيت و ضرورت تبعيت و حتي تقيّد به قالب و شكل خاصي كه در زبان وحي آمده ترديدي به خود راه نمي دهيم .

گر چه پيشرفت علم و تكنيك امروز ، بسياري از ابعاد ناشناخته اين احكام الهي و فلسفه و اسرار قوانين آسماني را مكشوف داشته و در آينده نيز همچنان افقهاي تازه تري را در برابر ديدگان ، ما خواهد گشود ، ولي ما هرگز مرز تمام شده اي را در شناخت فلسفه احكام و مقررات الهي كه پايان معرفت تلقّي شود نمي شناسيم . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 و 2 ـ خطبه پيامبر اكرم ـ ص ـ در مسجد خيف در حجّة الوداع : « نصر اللهُ عبداً سمع مقالتي فَوعاها ثم بلغها الي من لم يسمعها . ربَّ حامل فقه ليس بفقيه و ربَّ حامل فقه الي من هو افقه منه » ـ تاريخ يعقوبي ، ج 1 ، ص 90 ؛ اصول كافي ، ج1 ، ص 332 ( از چاپ دو جلدي اسلاميه ) .


28


بعد معنوي و سير روحاني حج

وقتي جريان ابراهيم را مطالعه مي كنيم و حركت او را آنچنان كه قرآن بيان مي كند پي مي گيريم و آوردن فرزند و همسرش را به صحراي مكه و سپس ذبح اسماعيل و آمدن نداي آسماني و بعد بناي كعبه و به دنبالش اعمال حج را بررسي مي كنيم ، دوره كاملي از سير عبادتي و سلوك روحاني و معنوي انسان را از تنگناي خود و خودپرستي تا اوج قرب به خدا و رَستن از تعلّقات و وابستگيهاي مادّي و پيوستن به مقام ربّ و ركون به دارالكبريا مي يابيم . ( 1 )

جريان ابراهيم و همچنين اعمال و مناسك حج ، گرچه به ظاهر تركيبي از چند عمل جداگانه است ، ولي مطالعه دقيق آن نشانگر اين حقيقت است كه اين مناسك يك سلسله به هم پيوسته ، در تعقيب هدف واحدي است . اين هدف ، به اصطلاح عارفان ، مراحل سير و سلوك روحاني و مراتب طلب و حضور و مراسم حب و عشق و اخلاص و بالاخره بيرون آمدن از جلد خودي و پيوستن در درياي بيكران هستي را در بطن خود دارد كه هر چه بيشتر دقت شود نكات لطيف تري عايد انسان مي گردد . ( 2 )

اين سلوك روحاني است كه در تمامي عبادتها مغز و روح عبوديت محسوب مي گردد . ( 3 ) ولي در حج بيش از هر عبادتي متجلي و قالبهاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 و 2 ـ تفسير الميزان ، ج 1 ، ص 301

3 ـ قال رسول الله ـ ص ـ : انّما فُرضتِ الصلوة و أُمر بالحجّ و الطوافِ و أُشعرتِ المناسكُ لاقامة ذكر اللهِ فاذا لم يكنْ في قلبك للمذكور الذي هو المقصود و المبتغي عظمته ولا هيبته فما قيمة ذكرك ( جامع السعادات ، ج 3 ، ص 332 ) .


29


ظاهري مناسك حج بيش از هر عبادتي از آن بهره وافي دارد . ( 1 )

در اين سير « انسان تا خدا » ، شرط نخستين از خودي و تنگناي عالم مادّه بيرون آمدن و « سنخيت سالكان الي الله » يافتن است ، آنگونه كه امام صادق ـ ع ـ فرمود :

اِذا أَرَدْتَ الحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ للهِ تَعالي مِنْ كْلِّ شاغِل ثُمَّ اْغْتَسِلْ بِماء التَّوْبَةِ الخالِصَةِ مِنَ الذُّنُوبِ وَدَع الدُّنْيا وَالرّاحَةَ وَالخَلْقَ . ( 2 )

هنگامي كه قصد حجَ گزاري مي كني ، قلب خود را به خاطر خداوند بلند مرتبه ، از هر مشغول كننده اي خالي گردان . سپس با آب توبه اي خالصانه ، از گناهان خود غسل كن و دنيا و مردم و آسايش طلبي را رها كن .

و آن سان كه امام زين العابدين به شبلي گفت :

فَحينَ نَزَلْتَ الْميقاتَ نَوَيتَ اَنَّكَ خَلَعْتَ ثَوْبَ المَعْصِيَةِ وَلَبسْتَ ثَوْبَ الطّاعَةِ . . .

فَحينَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخيط ثيابكَ نَوَيْتَ اَنَّكَ تَجَرَّدْتَ مِنَ الرِّياء وَالنِّفاقِ وَالدُّخُولِ فيِ الشُّبَهاتِ . . .

فَحينَ اغْتَسَلتَ نَوَيْتَ اَنَّكَ اغْتَسَلتَ مِنَ الخَطايا وَالذُّنُوبِ . . .

فَحينَ تَنَظَّفْتَ وَاَحْرَمْتَ وَعَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَيتَ اَنَّكَ تَنَظَّفْتَ بِنُورَةِ التَوْبَةِ الخالِصَةِ للهِ تَعالي . . .

فَحينَ اَحْرَمْتَ نَوَيتَ اَنَّكَ حَرَّمْتَ عَلي نَفْسِكَ كُلَّ مُحَرَّم حَرَّمَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ . . .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وَأتمّوا الحجَّ و العُمرة لله ( بقره : 196 ) . و لله علي الناسِ حِجُّ البيتِ ( آل عمران ، آيه 91 ) . اين دو تعبير در قرآن مخصوص حج است .

2 ـ مصباح الشريعه ، باب 211


30


فَحينَ عَقَدْتَ الحَجَّ نَوَيتَ اَنَّكَ قَدْ حَلَّلتَ كُلَّ عَقْد لِغَيْرِ اللهِ . . .

فَحينَ وَصَلْتَ مَكَّةَ نَوَيْتَ بِقَلْبكَ اَنَّكَ قَصَدْتَ اللهَ . . .

فَحينَ سَعَيْتَ نَوَيْتَ اَنَّكَ هَرَبْتَ اِليَ اللهِ وَعَرَفَ ذلكَ مِنْكَ عَلاّمُ الغُيُوبِ . . .

فَصاحَ عَلَيهِ السَّلامِ صَيْحَة كادَ يُفارِقُ الدُّنْيا ثُمَّ قال : آه آه مَنْ صافَحَ الحَجَرَ الاَسْوَدَ فَقَدْ صافَحَ اللهَ تَعالي . . .

ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ : ( اِذا سَعَيْتَ ) نَوَيْتَ اَنَّكَ بَيْنَ الرَّجاءِ وَالْخَوْفِ . . .

تا آنجا كه امام به تقصير مي رسد و مي گويد :

نَوَيْتَ اَنَّكَ تَطَهَّرْتَ مِنَ الاَدْناسِ وَمِنْ تَبِعَةِ بني آدَمَ وَخَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِ كَما وَلَدَتْكَ اُمُّكَ . . .

فَعِنْدَ ما ذَبَحْتَ هَدْيَكَ نَوَيْتَ أَنَّكَ ذَبَحْتَ حَنْجَرَةَ الطَّمَع بِما تَمَسَّكْتَ بِهِ مِنْ حَقيقَةِ الوَرَعِ وَاَنَّكَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ اِبْراهيم عَليهِ السَّلامُ بِذبْحِ وَلَدِهِ وَثَمَرة فُؤادِهِ وَرَيْحانِ قَلْبِهِ . . .

فَعِنْدَ ما رَجَعْتَ اِلي مَكَّةَ وَطُفْتَ طَوافَ الاِفاضَةِ نَوَيْتَ اَنَّكَ اَفَضْتَ مِنْ رَحْمَةِ اللهِ تَعالي وَرَجَعْتَ اِلي طاعَتِهِ . . .

به هنگام ورود به ميقات ، آيانيت آن داشتي كه جامه گناه به كنار مي افكني و جامه طاعت مي پوشي ؟ به هنگام برهنه گشتن از جامه هاي دوخته ات ، آيا نيت آن داشتي كه از ريا و نفاق و ورود در كارهاي شبهه ناك پرهيز مي كني . . . ؟

به هنگام غسل كردن ، آيا نيت آن داشتي كه خود را از لغزشها و گناهان شستشو مي دهي . . . ؟

آيا هنگامي كه نظافت كردي و احرام پوشيدي و پيمان حج بستي ، نيت آن داشتي كه با داروي توبه خالص براي خداي متعال خود را از


31


گناه پاك مي كني . . . ؟

به هنگام احرام بستن ، آيا نيت آن داشتي كه هر آنچه را خداوند عزوجل حرام كرده بر خود حرام مي كني . . . ؟

به هنگام بستن پيمان حج ، آيا نيت آن داشتي كه هر پيمان غيرالهي را زير پا مي نهي . . . ؟

به هنگام رسيدن به مكه ، آيا نيت آن داشتي كه از اين سفر تنها مقصد تو خدا است . . . ؟

به هنگام سعي ، آيا نيت آن داشتي كه از شر شيطان و نفس اماره به خدا پناه مي بري و او كه داناي به نهان ها است بر اين امر واقف است . . . ؟

دراين هنگام امام ـ ع ـ صيحه اي زد كه نزديك بود دنيا را ترك گويد .

آنگاه فرمود : آه آه آن كس كه با حجر الاسود مصافحه كند با خدا مصافحه كرده . . .

سپس فرمود : آنگاه كه سعي نمودي ، نيت آن داشتي كه ميان ترس و اميد باشي . . . ؟

و آنگاه كه موي سرت را تراشيدي ، آيا نيت آن داشتي كه از تمام پليديها و از ميقات ظلم به آدميان پاك مي شوي و همچون روز ولادتت از مادر از گناهان بيرون مي روي . . . ؟

و آنگاه كه قرباني كردي ، آيا نيت آن داشتي كه با تمسّك به حقيقت پارسايي گلوي طمع را مي بُري و سنت ابراهيم ـ عليه السلام ـ را پيروي مي كني كه با سر بريدن فرزند و ميوه دل و آرام جان خود طريقه بندگي و تقرّب به خدا را براي آيندگان پس از خود پايه گذاشت . . . ؟

به هنگام بازگشت به مكه و انجام طواف بازگشت ، آيا نيت آن داشتي كه با بهره گيري از رحمت خدا اكنون به اطاعت او بازگشته اي و به دوستي او تمسّك جسته اي و واجبات او را ادا كرده اي و به قرب خدا رسيده اي . . . ؟


32


آنگاه در پايان فرمود :

« اَرْجعْ فَإنَّكَ لَمْ تَحِجَّ . » ( 1 )

« بازگرد كه به حقيقت حج نكرده اي . »

به همين دليل است كه امامان ـ اين عالمان و هاديان به صراط مستقيم سلوك الي الله ـ خود هنگامي كه در ميقات در جايگاه لبيك گفتن مي ايستادند ، براي به دست آوردن آمادگي لازم و انتقال به مرحله پرواز ، حالشان دگرگون مي گشت و خشيت قلب در سيما و چهره هايشان اثر مي گذاشت . و گاه دقايقي مي گذشت كه آنان را ياراي گفتن لبّيك نبود . ( 2 )

وقتي از امام زين العابدين ـ ع ـ از چنين حالتي كه از وي مشاهده شده بود مي پرسند ، مي فرمايد :

اَخْشي اَنْ يَقُولَ لي رَبّي : لا لَبَّيكَ وَلا سَعْدَيْكَ . ( 3 )

« مي ترسم خدايم در پاسخ بگويد : نه لبيك و نه سعديك . »

سفيان بن عيينه ، راوي حديث ، مي گويد :

فَلمّا لبّي غُشِيَ عَلَيْهِ وَسَقَطَ منْ راحِلَتِهِ فَلَمْ يَزَلْ يعْتَريهِ ذلِكَ حَتّي قَضي حَجَّهُ . ( 4 )

« آنگاه كه امام ـ ع ـ لبيك گفت ، بيهوش شد و از مركب به پايين افتاد و همچنان اين حالت بر وي عارض مي شد تا آنگاه كه از اعمال حج فراغت يافت . »

اين روح عبوديت و سلوك روحاني و تقرب و خالي شدن از دنيا و تجرد از جهان مادي و پيوستن به ملكوت و پر شدن از خدا در تمام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك الوسائل ، ج 2 ، كتاب الحج ، باب 17 ، حديث 5 ( آنچه ما در اينجا آورديم گزيده اي از فقرات حديث است ) .

2 و 3 و 4 ـ المحجّة البيضاء ، ج 2 ، ص 201


33


مراحل و اعمال و مناسك حج ، همچنان ادامه مي يابد و در تمامي حالات حج ، شخص حج گزار جذبه آن را احساس مي كند .

حج ، با چنين بعد وسيع معنوي و جذبه عظيم روحاني ، دوره كاملي از خود سازي و رياضت و رهبانيتي است در جهت ويرايش از ناخالصيها و آرايش به مظاهر اسماء و صفات الهي . آنگونه كه رسول خدا ـ ص ـ هنگامي كه از رهبانيت سؤال شد ، فرمود :

« اَبْدَ لْنا بِهَا الجِهادَ وَالتَّكْبيرَ عَلي كُلِّ شَرَف » يعني الحج . » ( 1 )

« ما به جاي رهبانيت جهاد را برگزيده ايم و از هر شرفي فراتر رفته ايم . » مقصود از جهاد همان حج بوده است . »

از اين روست كه در تلبيه ، كه در حكم تكبيرة الاحرام نماز در حج است ، به صورتي ممتاز و آشكار مي گوييم : « لَبَّيْكَ . . تَعَبُّداً وَرِقّاً » ، « آمدم خدا ! . . . چون بنده اي دربند . » ( 2 )

اين است گوشه اي از بعد معنوي و تربيتي حج كه اسلام واجب نموده و پيامبر آن را انجام داده و سيره ائمه دين بر آن استوار بوده است . بي شك هر گونه حجي كه فاقد اين روح و مغز باشد و فاقد چنين معنويت و پاكي خلوص و ارتقاي روحاني باشد ، به هر اندازه هم با شكوه و جلوه ظاهري و پر زرق و برق برگزار گردد ، ضجيجي بيش نخواهد بود .

در اينجا ما لحظه اي بحث را متوقّف مي كنيم و از پيشگاه همه انديشمندان اسلامي و علماي دلسوز دين و مسلمانان غيور و علاقه مند به اسلام و سرنوشت مسلمانان سؤالي مي كنيم و آنگاه پيشنهادي عرضه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سنن ابوداود ، ج 2 ، ص 5 ؛ به نقل از المحجّة البيضاء ، ج 2 ، ص 197

2 ـ مجمع الزوائد ، ج 3 ، ص 223


34


مي داريم :

با نگاهي واقع بينانه و عاري از هر نوع دسته بندي و گروه گرايي ، نيك بنگريم كه آيا سيل انسانهاي تشنه اسلام و دلباخته به شريعت پيامبر اكرم ـ ص ـ و راهي خانه خدا ، كه در اين سفر معمولاً بيشترين امكانات لازم را با خود همراه دارند ، تا چه حد از اين معنويت و روحانيت برخوردارند و بار معنوي حجشان چه اندازه است ؟ علماي اسلام و انديشمندان دين كه مسؤوليت ايدئولوژيكي و ارشاد و تعليم و امر به معروف ملل مسلمان را به عهده دارند ، در تجهيز كاروانهاي حج به نيروي عظيم معنوي و بالا بردن فاز معنوي حج تا چه حد نقش دارند ؟

دولتها و زمامداران كشورهاي اسلامي كه عملاً اختيار دين و دنياي مردم مسلمان را بدست گرفته اند و ـ در حالي كه به جز خدا و آنان كه مرضيّ خدايند ، احدي حق حاكميت ندارد ـ در جايگاه رسول خدا ـ ص ـ و امامان و خلفاي او نشسته اند ، در اين باره چه تدبيري انديشيده اند ؟ آيا خود ، كه كاري از آنها ساخته نيست ، در جهت هر چه بي محتواتر كردن حج تلاش نمي كنند ؟ متولّيان حرمين و مدّعيان حكومت برخانه خدا ، جز اِعمال تنگ نظريهاي جاهلانه براي ايجاد تفرقه و مزاحمتهاي ناروا براي حاجيان بيت خدا و سلطه نامشروع برجان و مال و عِرض و شرف اين ميهمانان خدا ، چه كار مثبتي در جهت تقويت بعد معنوي حج انجام داده اند و چه نقشي را در اين زمينه بر عهده گرفته اند ؟ ( 1 )

آري ، گاه به عنوان حفظ قداست حج و حراست از معنويت آن ، از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در چنين مواردي است كه رسول خدا ـ ص ـ مي فرمايد : « أمراء يكونون بعدي يُميتون الصلوة » ( نه : يمنعونَ من الصلوة ) سنن ترمذي .


35


تأمين وسائل بهداشتي ، با وجود اين كه طهارت و نظافت از عناصر تفكيك ناپذير دين است ( 1 ) ، نيز خودداري كرده ، هر ساله منظره هاي زشتي به وجود آورده اند كه هر بيننده اي را مشمئز و قلب هر دلسوز به اسلام و اسلاميان را به درد مي آورد .

پيشنهاد ما در اين زمينه يك چيز بيشتر نيست و آن ، بازگشت علماي اسلام است به جايگاه اصليشان در جامعه و آن مركزيت اعتقادي جامعه اسلامي است . ( 2 )

با تحقّق چنين آرماني ، هم توده هاي ناآگاه و غفلت گرفته مردم بيدار مي گردد و با تجربيات ذيقيمتي كه از تاريخ در دست داريم ، مردم با يافتن روح اميد و اعتماد ، حركتها را به دنبال عالمانشان آغاز مي كنند ، و همچنين اميران و زمامداران در برابر بسيج معنوي مردم و مركزيت عقيدتي جامعه ، ناگزير به انعطاف مي گردند و خانه خدا براي زائرانش آماده و تطهير مي گردد :

امروز وظيفه و رسالت « وَعَهِدْنا اِلي اِبْراهيمَ وَاِسْماعيلَ اَنْ طَهِّرا بِيْتِيَ لِلطّائِفينَ وَالعاكِفينَ وَالرُّكَّعِ السُّجَودِ » ( 3 ) بر عهده عالمان ربّاني وانديشمندان دلسوز اسلامي است كه بايد بپاخيزند و با تجديد حيات حج ، روح اسلامي را به كالبد بي جان جوامع اسلامي باز گردانند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ النظافة من الايمان ـ ان الله . . . نظيف يحبُّ النظافةَ ( ترمذي ـ ادب ـ 41 ) .

2 ـ قال رسول الله ـ ص ـ صنفانِ من أُمتي إن صلحا صلحت الأمة و اذا فسدا فسدت أُمتي . قيل : يا رسول الله ـ ص ـ ! من هما ؟ قال : الفقهاء و الأمراء ( سفينة البحار ، ج 1 ، ص 30 ) . و قال ـ ص ـ : ويل للأمراء ، ويل للفقهاء . ( مسند احمد بن حنبل ، ج2 ، ص52 ) .

3 ـ ما از ابراهيم و اسماعيل پيمان گرفتيم كه خانه مرا براي طواف كنندگان و معتكفين و ركوع كنندگان و سجود كنندگان پاك گردانند ( بقره : 119 ) .


36


نقش خلاّق حج در ارتقا و تعالي فرهنگي

آنجا كه بيت الله الحرام پرچم و نشانه اسلام معرفي مي شود ( « جَعَلَهُ اللهُ سُبْحانَهُ وَتَعالي لِلاِسْلامِ عَلَماً » ؛ ( 1 ) « خداوند خانه خود را پرچم و نشانه اسلام قرار داد » ) و ترك حج به معناي كفر تفسير مي گردد و رسول خدا ـ ص ـ در حديثي خطاب به علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد : « يا عَليّ ! تارِكُ الحَجِّ وَهُوَ مُسْتَطيعٌ ، كافِرٌ » ؛ ( 2 ) « اي علي ، كسي كه حج را ـ در حالي كه قادر بر انجام آن است ـ ترك كند ، كافر است » و براي تأكيد به قرآن استدلال مي كند ( 3 ) كه به دنبال « وَللهِ عَلَي النّاس حِجُّ البيتِ » ( 4 ) مي گويد : « وَمَنْ كَفَرَ فاِنَّ اللهَ غَنيٌّ عَنِ العالَمينَ . » ( 5 ) و به آن هم اكتفا نمي كند و يك بار ديگر توضيح مي دهد :

« يا عَليّ ! مَنْ سَوَّفَ الحَجَّ حتّي يَمُوتَ بَعَثَهُ اللهُ يَوْمَ القِيمَةِ يهُودِيّاً اَو نَصْرانِيّاً . » ( 6 )

« يا علي ! كسي كه حج را از امروز به فردا بيفكند تا از دنيا برود ، روز قيامت خداوند او را يهودي يا مسيحي مبعوث گرداند . »

نقش حج در تغذيه ايمان و ارتقاي فرهنگي مسلمانان به وضوح آشكار مي گردد .

گويي حج يك دوره عملي آموزش دين است كه تا مسلمان آن را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه ، خطبه اول .

2 ـ من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 335 ؛ خصال شيخ صدوق ، ج 2 ، ص 61

3 ـ آل عمران : 97

4 ـ بر مردم است كه براي خدا حج خانه را انجام دهند .

5 ـ و هر كسي كه كفر بورزد ، خداوند از جهانيان بي نياز است .

6 ـ وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 21


37


در تمام عمر حد اقل يكبار بجا نياورده باشد ، به حقيقت ايمان نمي رسد . ( 1 )

امام علي بن الحسين ـ ع ـ كه خود از پيشتازان حج بيت الله الحرام است ، به يارانش توصيه مي كرد : « حَجُّوا وَاعتَمِرُوا . . . يَصْلُحْ ايمانُكُمْ ؛ ( 2 ) « حج و عمره بجا آوريد تا ايمانتان شايسته گردد . »

ايمان و بينش ديني و فرهنگ اسلامي و تفكر مسلمان در گذرگاههاي مناسك حج ، از ناخالصي ها جدا مي شود و اصلاح مي گردد و حج گزار به فرهنگ ناب اسلامي دست مي يابد .

هشام بن حكم وقتي از امام صادق ـ ع ـ درباره « فلسفه حج » مي پرسد ، امام ضمن برشمردن حكمتهاي حج مي فرمايد :

« فَجَعَلَ فِيهِ الاجْتِماعَ مِنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ لِيَتَعارَفُوا . . . وَلِتُعْرَفَ آثارُ رَسُولِ اللهِ ـ صلي الله عليه وآله ـ وَتُعْرفَ اَخْبارُهُ وَيُذْكَرَ وَلا يُنسي . وَلَوْ كانَ كُلّ قَوْم يَتَكَلَّمُونَ عَلي بلادهِمْ وَما فيها هَلَكُوا وَخرِبَتِ البلادُ وَسقطتِ الجلب والاَرْباحُ وَعُميَتِ الاَخْبارُ وَلَمْ يقفُوا علي ذلِكَ ، فَذلِكَ عِلَّة الحَجِّ . » ( 3 )

« خداوند در حج وسيله اجتماع مردم مشرق و مغرب را فراهم آورده تا همديگر را بشناسند و تفاهم كنند و آثار پيامبر اسلام شناخته شود و اخبار وي معلوم گردد و ياد آوري شود و فراموش نگردد ، اگر هر ملتي فقط در سرزمين خود گفتگو مي كردند و درباره آنچه در آنجا است فكر مي كردند به هلاكت مي رسيدند و بلاد خراب مي شد و منافع و سودها از ميان مي رفت و اخبار پايان مي يافت و به اين حقايق

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غزالي مي گويد : فاعظم بعبادة يعدم الدين بفقدها الكمال ويساوي تاركُها اليهودَ والنصاري في الضلالِ ( محجّة البيضاء ، ج 2 ، ص 145

2 ـ وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 21

3 ـ علل الشرائع ، ص 405 ، حديث 6


38


واقف نمي گرديدند ، اين است فلسفه حج . »

حج ، مروري بر توحيد و تاريخ حاميان آن ؛ آدم و ابراهيم واسماعيل و بالاخره تاريخ اسلام و پيامبرش ـ ص ـ و در گيري مداوم ايمان و كفر و نفاق است . و با برافراشته ماندن كعبه ، اين تاريخ مجسّم توحيد و پرچم و نشانه اي كه حقايق دين از آن نشأت گرفته ، فرهنگ توحيد حيات جاويد مي يابد . ( 1 )

در مراسم حج ؛ حرم ، ميقات ، احرام ، مكه ، بيت الله ، كعبه ، طواف ، سعي ، صفا و مروه ، تقصير ، عرفات ، مشعرالحرام ، منا ، قربانگاه ، جمرات و بيتوته ، همه و همه با انسان سخن مي گويند و او را به انديشه فرو مي برند و آگاهيها مي دهند و ديد تازه و بينش توحيدي خالص به او مي بخشند . و بالاخره او را به فرهنگ نخستين اسلام باز مي گردانند .

ستمها ، جنگها ، جهالتها ، تباهيها و ظلمتهاي حيات انساني از نحوه فكر و تعقل او ناشي مي گردد . براي ريشه كن شدن همه اين آفتها و پليديها بايد كار اصلاح انسان از فكر و تعقل او آغاز گردد و براي عدالت ، صلح ، برادري ، رشد و ارتقاي انسان ، پايه هاي فكري و ريشه هاي عقلاني به وجود آيد و اين پايه ها و ريشه ها بر اساس همفكري و همكاري و تعاون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام صادق ـ ع ـ فرمود : « لايزالُ الدينُ قائماً ما قامتِ الكعبةُ » ( كافي ، ج 4 ، ص 271 ، حديث 4 ) . در حديث ديگر امام صادق ـ ع ـ مي فرمايد : « اِنّ للهِ حرمات ثلاثاً ليس مثلهنّ شيء كتابه وهو نوره وحكمه و بيته الذي جعل للناس قبلة لا يقبل الله من أحد توجهاً الي غيره و عترة نبيّكم صلّي الله عليه وآله » ( روضه الواعظين ابن قتال نيشابوري ، ص 320 ) . اينها همه نشان دهنده نقش فرهنگي بيت و حج در تربيت انسانها است .

امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد : « فرضَ عليكم حجّ بيتِه . . . و جعله سبحانه للاسلام علماً » ( نهج البلاغه ، خطبه 1 ) .


39


انسانها و ملتها استحكام يابد .

حج ، آموزش عملي فرهنگ برابري و مساوات و اخوت و تعاون در جهت خير و مصلحت انسانها است و فرصتي است مناسب براي تبليغ و نشر فرهنگ غني اسلام در ميان قشر وسيع و قابل توجهي از مسلمانان كه به دليل استطاعت همه جانبه در جوامع اسلامي نفوذ و نقش بسزايي دارند .

اصولاً از مقدمات اوليه رفتن به حج بيت الله ، آموزش بسياري از مسائل اسلامي و تفقه ابتدايي است . و اين خود ، زمينه اي است كه به علماي اسلام امكان مي دهد تا در مراسم حج از استقبال مردم براي تعليم و ارشاد و نشر فرهنگ اسلام و اشاعه تفقه در دين استفاده نمايند . بي شك ، روحانيت حج ، خود عامل ديگري است كه دلها را براي فراگرفتن حقايق و معارف دين مبين اسلام آماده مي كند .

امام علي بن موسي الرضا ـ ع ـ به فضل بن شاذان فرمود : ( 1 )

مَعَ ما فيه مِنَ التَّفَقّهِ وَنَقْلِ اَخْبارِ اْلاَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلامُ اِلي كُلِّ صقْع وَناحِيَة كَما قالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : « فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَيْهمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ . » ( 2 )

باوجود امكان تفقهي كه در حج وجوددارد واخبارائمه ـ عليهم السلام ـ به هر سو كشانده مي شود ، آنگونه كه خداوند فرمود : « آيا از هر مردمي جمعي نيستند كه براي تفقه در دين هجرت كنند و آنگاه كه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عيون اخبار الرضا ، ص 236 ؛ علل الشرائع نيز با مختصر تفاوت اين حديث را نقل كرده است .

2 ـ توبه : 123


40


تفقه در دين رسيدند ، به هنگام بازگشت بسوي مردم خود ، آنان را هشدار دهند تا شايد ( در برابر فرامين دين از خدا ) بترسند . »

بركت و نعمت نشر معارف و فرهنگ اسلام در مراسم حج ، اختصاص به مسلماناني كه از نقاط دور و نزديك براي حج آمده اند ندارد ؛ زيرا در بازگشت ، هر كدام از اين افراد آشنا شده به معارف اسلام و تفقه يافته در محيط و شهر و آبادي خود ، فرهنگي را كه با خود آورده اند ، نشر مي دهند و به اين وسيله نقش فرهنگي حج ابعاد گسترده اي پيدا مي كند ، كه با توجه به تكرار آن در هر سال عاملي قوي در بقا و تقويت دين و ضامني براي جاودانگي اسلام محسوب مي گردد .

اين حقيقت در سخني كوتاه ، ولي پر مغز ، ازامام علي ـ عليه السلام ـ چنين آمده است : « فَرَضَ اللهُ . . . وَالْحجَّ تَقْوِيَةً لِلدّينِ » ؛ ( 1 ) « خداوند واجب نمود . . . حج را تا تقويت دين باشد . » و امام صادق مي فرمايد : « لا يَزالُ الدّينُ قائِماً ما قامَتِ الْكَعْبَةُ » ؛ ( 2 ) « مادام كه كعبه برپاست ، دين نيز پا برجاست . »

رشد فرهنگي ، هدفي است كه اسلام در مراسم با شكوه حج آن را پي مي گيرد و زمينه اين تفكر را تقويت مي كند كه همه انسانها ، علي رغم تفاوتهايشان در رنگ پوست و نژاد و زبان و خصوصيات اقليمي و تاريخي و طبقاتي ، از فطرتي يگانه بر خوردارند و همين فطرت همگون در انسانهاست كه به فرهنگ انساني يگانگي مي بخشد و از ماهيت اصل فرهنگ ، تصويري عمومي و جهاني و همگاني ترسيم مي كند و فرهنگ توحيد را كه همان فرهنگ فطرت است به عنوان فرهنگ مشترك به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه ، حكمت 244

2 ـ كافي ، ج 4 ، ص 271 ، حديث 4


41


صورت عيني و نمادين ارائه مي دهد .

در جريان مناسك حج ، فرهنگهاي جوشيده از عادتها و سنتهاي قومي و اقليمي ، از تنگناي قالبهاي هويتهاي ملي و ناسيوناليستي بيرون مي آيد و در رسيدن به هويت جمعي اسلامي و فرهنگ فطري انساني به كار گرفته مي شود . و اين به دليل خاستگاه ثابتي است كه فرهنگ فطري در وجود انسان دارد .

در مراسم حج ، انسانها از هر نژاد و اقليم و ملتي كه باشند ، بدون آن كه چيزي از ارزش فرهنگها و عادتها و رسوم اختصاصي خود را ـ كه در زمينه مسائل مربوط به شكل زندگي دارند نه محتوي و برنامه ـ از دست بدهند ، اصالت بخش زير بنايي فرهنگ انساني را ، كه همان فرهنگ توحيد خالص ابراهيمي است ، درك مي كنند و در طي مناسك ، آن را جذب فكر و عقيده خويش مي نمايند .

در حقيقت ، حج يك دوره آموزشي براي انتقال فرهنگها و آشنايي با فرهنگ فطري انساني براي راهيابي به هويت مشترك فرهنگي اسلام است تا توده هاي ميليونيِ آموزش ديده در بازگشت به كشورهاي خود ، پس از آن كه دو باره لباسها و شكلهاي اختصاصي و قومي و اقليمي خود را باز مي يابند ، هويت اسلاميشان و فرهنگ مشترك فطريشان به مثابه شجره طيبه ثابتي باشد كه فرهنگهاي اختصاصي و هويتهاي قومي چون شاخه هاي پيوسته به تنه آن درخت ، هر جا و هر زمان ، ميوه وحدت و سيادت و قدرت و تعالي ببار آورد . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اَلَمْ تر كيفَ ضرب اللهُ مثلاً كلمةً طيبةً كشجرة طَيّبة أَصلُها ثابتٌ و فرعها في السماء تؤتي اُكُلها كلَ حين بِاذنِ ربِّها و يضربُ اللهُ الأمثالَ للنّاسِ لعلّهم يتذكَّرون ( ابراهيم : 24 و25 ) .


42


در پايان اين بحث كوتاه ، نتيجه اي مي گيريم و با پيشنهادي آن را خاتمه مي دهيم .

از بعد فرهنگي حج ، كه از اسرار و نتايج حياتي و حكمتها و هدفهاي اصيل اين فريضه بزرگ است ، به دو نتيجه مي رسيم :

1 ـ مراسم و مناسك حج بايد به گونه اي برگزار گردد كه در جريان آن ، انتقال فرهنگهاي ملل مسلمان و ارتباط فيما بين موجوديتهاي فرهنگي و ميراثها و هويتهاي ملي ، بر اساس تفاهم منطقي بر قرار گردد و زمينه تعاون و مشاركت فرهنگي به منظور آشنايي با فرهنگ و هويت اسلامي و شناخت ارزشهاي ثابت و خصايص متكي به فطرت يگانه فراهم شود و راه تبيين و تطبيق قلمروهاي فرهنگهاي اختصاصي ملتها و آثار آن بر اساس معيارها و موازين اصيل فرهنگ مشترك اسلام گشوده گردد . و جهلها و تعصبها و قوميتها و بالاخره معيارهاي غير منطقي كه در ميان فطرتهاي انساني تفرقه افكنده است ، از جامعه بزرگ اسلامي رخت بر بندد و عموم مسلمانان جهان از اسارتي كه استعمار غرب ، تحت عنوان « ناسيوناليسم و احياي فرهنگ ملي » ، بر آنها تحميل نموده است رهايي يابند .

تجارب تاريخي و توصيه هاي ديني ( 1 ) به ما اطمينان مي دهد كه در اين روند تكاملي و فرهنگي كه از حج به دست مي آوريم ، هر گز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ در دستورالعمل تاريخي به استاندار خود در مصر مي نويسد : « ولا تنقضْ سنةً صالحةً عمل بها صدور هذه الاُمة و اجتمعت بها الألْفَة و صلحت عليها الرعيّة و لا تحدِثَنَّ سنةً تضرّ بشيء من ماضي تلك السنن فيكون الأجرُ لمن سنَّها و الوِزْرُ عليك بما نقضتَ منها » ( نهج البلاغه ، نامه 53 ) .


43


موجوديت فرهنگها و ميراثهاي اختصاصي ملتها علي رغم هياهو و تبليغات و بدبينيهايي كه استكبار جهاني و اياديش در اين زمينه به راه مي اندازند ، به مخاطره نمي افتد بلكه تنها با انتقال به ارزشهاي مشترك و مشاركت واقعي فرهنگي و دستيابي به هويت مشترك اسلامي ، به تدريج ، آن بخش از ويژگيهاي فرهنگهاي ملي كه ظرفيت پذيرش ارزشهاي اصيل فطري و توحيدي مشترك را نداشته است از ميان مي رود و به صورت ميراث تاريخي ، جايگاه خود را در روند تكاملي ملتها حفظ مي كند .

2 ـ برگزاري مراسم حج ، بايد در جهت زدودن ريشه هاي فرهنگ استعماري و وابستگي فرهنگي ملل مسلمان نسبت به غرب و شرق و همه منابعي باشد كه از روح استعمار و استثمار سرچشمه مي گيرد .

حج ، كه بازگشت عقلاني به اسلام ناب است و آموزشي براي اصلاح ايمان و آشنايي با آثار اسلام و پيامبرش ـ ص ـ مي باشد و يادآور تفكر توحيدي فطري است ، پس ناگزير بايد فكر و جان و عقل و روان حج كننده از فرهنگهاي ضد توحيدي و وابستگيهاي فرهنگي ، كه او را از خدا و پيامبر ـ ص ـ و خلقش جدا مي كند و فقط به منافع غرب و شرق واستكبار پيوند مي دهد ، عاري و منزه و پاك گردد .

بايد مناسك و مراسم حج ، احياي اين تفكر و در حقيقت ، مراسم استعمار زدايي و نموداري از يك مبارزه بي امان عليه مظاهر و وابستگيهاي فرهنگي استعماري باشد .

بديهي است ، نفي فرهنگ استعماري به معناي طردِ آن جذب


44


تجارب و آثار فرهنگي بيگانه است كه نا آگاهانه و غير مسؤولانه و صرفاً بر اساس تحميل يا تحميق صورت مي گيرد و هرگز به معناي گزينش و انتخاب آزاد و منطقي تجارب علمي و تكنيكي ديگران در سطح جهاني نمي باشد . ( 1 )

در اينجا پيشنهاد مي كنيم :

1 ـ براي همكاري و مشاركت در تحقق هر دو هدف فوق ، مفاهمه و تقارب فرهنگي در سطح عامه مردم و به خصوص در ميان متفكران و صاحب نظران و متخصصان در جريان مراسم حج انجام گيرد و حاجيان قسمتي از وقت آزاد خود را به اين منظور اختصاص دهند .

2 ـ مراكزي براي انتقال فرهنگها و رسيدن به فرهنگ عمومي اسلامي و رهايي از فرهنگ استعماري ، در كشورهاي مختلف ايجاد گردد و زمينه تشكيل مركز بين الملل فرهنگ اسلامي فراهم آيد .

3 ـ هدايت دولتهاي اسلاميووادارنمودن آنها به طرقي كه امكان پذير است ، براي سياست گذاري فرهنگي در دو زمينه فوق و اتّخاذ سياستهاي فرهنگي ـ اقتصادي در جهت رشد فرهنگي ملتهاي مسلمانِ خود .

بعد سياسي و آمادگيهاي رزمي در حج

علي ـ عليه السلام ـ ترك حج بيت الله را مايه هلاكت و نابودي امّت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در فتح مكه تنها بر خورد پيامبر اكرم ـ ص ـ بود كه مظاهر فرهنگ استثماري و تحميلي سران كفار قريش را ، كه با ايجاد بتكده در خانه خدا ، آن را جايگزين فرهنگ توحيدي حنيف كرده بودند ، با تمام قدرت پاكسازي كرد .


45


مي شمارد : « لا تَتْركُوا حَجَّ بَيْتِ رَبِّكُمْ فَتُهْلِكُوا » ؛ ( 1 ) « حج خانه خدايتان را ترك نكنيد كه هلاك مي شويد . » و در حديثي ديگر رهبران بعد از خود و مسلمانان را هشدار مي دهد كه اگر حج احيا نشود ، عزت و شخصيت و سيادت خود را در برابر بيگانگان از دست خواهيد داد و در ميان ملل به حساب نخواهيد آمد :

« الله ، الله ، في بَيْتِ رَبِّكُمْ . لا تَخلُوهُ ما بَقيِتُمْ فَاِنَّهُ اِنْ تُرِكَ لَمْ تُناظَرُوا . » ( 2 )

« خدا را ، خدا را ، در مورد خانه خدايتان . آن را هرگز خالي نگذاريد ؛ زيرا اگر حج را ترك گوييد خدا هرگز به شما نمي نگرد . »

امام صادق ـ ع ـ نيز با بياني ديگر همين مضمون را يادآور مي شوند :

« اَمَا انَّ النّاسَ لَوْ تَركُوا حَجَّ هذا البَيْتِ لَنَزَلَ بِهِمُ العَذابَ وَما نُوظَروُا . » ( 3 )

« آگاه باشيد ، هرگاه مردم حج اين خانه را ترك كنند ، بر آنها عذاب فرود مي آيد و هرگز مورد لطف خدا قرار نمي گيرند . »

مناسبت سياقي دو نوع پيآمد ناگوار ترك حجّ ، نشانگر دنيوي بودن عذاب و يا حداقل شامل آن است . و اين همان عذابي است كه امروز شعله اش دامن بيشتر كشورهاي اسلامي را فرا گرفته و آنها را به اسارت سياسي و نظامي كشانده است .

در حديث ديگري از امام صادق ـ ع ـ خوانديم :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ثواب الاعمال ، ص 212 ؛ بحار الانوار ج 99 ، ص 19

2 ـ نهج البلاغه عبده ، ص 511 ، نامه 47

3 ـ علل الشرائع ، به نقل از بحار الانوار ، ج 99 ، ص 19


46


« لَوْ كانَ كُلّ قَوْم انّما يَتَكَلَّموُنَ عَلي بِلادِهِمْ وَما فيها هَلَكُوا وَخَرِبَتِ البِلاد . » ( 1 )

« هرگاه مردم فقط به فكر سرزمين خود باشند و از آن گفتگو كنند ، خود به هلاكت مي رسند و سرزمينهايشان رو به خرابي مي نهد . »

ماندن ملتهاي مسلمان در چهار ديوار ناسيوناليسم ساختگي غرب ، نتيجه اي جز تجزيه جهان اسلام و تبديل جامعه بزرگ اسلامي به لقمه هاي كوچك ، براي آسان بلعيدنِ ابرجنايتكارهاي استعمارگر نخواهد داشت .

مسلمانِ به استضعاف كشانده شده و به ناتواني و از پا افتادگيِ تحميلي گرفتار آمده ، وقتي از رودررويي مستقيم با دشمنِ هميشه در كمين ، احساس عجز مي كند و تجهيزات و امكانات لازم براي مقابله با او را ندارد ، به حج پناه مي برد تا از طريق اين مراسم سياسي ـ عبادي ، آمادگيهاي لازم را كسب كند . با خلوص و انقطاع ، روح خود را از قدرت لايزالِ تكيه بر خدا و ارتباط معنوي با غيب و ملكوت جهان و اميد و عشق و پايداري در راه خدا غني سازد و با ديدن ياران همدل و برادران همرزم ، كالبد خود را از روح جمعي و شخصيت متحد و متشكل اسلامي پركند تا در بازگشت ، مانند رزمنده اي كه در ميدان مانور تعليم ديده آنچه را كه در حج به دست آورده است در كارزار واقعي با كليه نيروهاي استكباري و عواملي كه او را به استضعاف كشانده است به كار گيرد .

حديث : « اَلحَجُّ جهادُ الضُّعَفاءِ » ؛ « حج ، جهاد ناتوانان است » كه به طرق مختلف نقل شده است . ( 2 ) ابعاد حج را از قلمروهاي عبادي و سياسي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علل الشرايع ، ص 406 ، حديث 6

2 ـ من لايحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 359 ؛ به نقل از وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 7 ، حديث 14 ؛ علل الشرايع ، ص 57 ؛ تفسير العياشي ، ج 2 ، ص 254


47


تا افقهاي وسيع فعاليتهاي رزمي گسترش مي دهد .

به ويژه پاسخ امام زين العابدين ـ ع ـ به معترضي كه به حج رفتن امام را به معناي ترك مشقتها و سختيهاي جهاد و تمايل به راحت طلبي در حج توجيه كرده و به تصور خود ، امام را به خاطر اين انحراف ! مورد انتقاد قرار داده بود بسيار قابل تعمق است :

فَقَالَ عَلِيُ بن الْحُسَينِ عَلَيهمَا السَّلام اَتمّ الآيَةِ فَقالَ : « التّائِبُونَ العابدُونَ الحامِدُونَ السّائِحُونَ الراكِعُونَ السّاجِدُونَ » ( 1 ) اِذا رَأينا هؤلاءِ الَّذينَ هذِهِ صِفَتُهمْ فَالجِهاد مَعَهُمْ اَفْضَلُ مِنَ الحَجِّ . ( 2 )

امام سجاد فرمود : آيه را تمام كن . آن شخص ادامه داد : « توبه كنندگان ، حمد كنندگان ، سياحت كنندگان ، و ركوع و سجود كنندگان . . . » پس حضرت فرمود : هر گاه ما اين چنين انسانهايي را يافتيم ، در آن هنگام ، جهاد به همراه آنان افضل از حج خواهد بود .

حج ، سازنده چنين مردانِ شايسته جهاد است .

تناسب ماهوي بين « شركت در غزوه اي در كنار رسول خدا ـ ص ـ » و « حج بيت خدا » كه در حديث : « اَلْغازي في سَبيلِ اللهِ وَالحاجّ و المعتمِر وَفْدُ اللهُ دَعاهُمْ » ( 3 ) آمده ، چه چيزي را در رابطه با بعد سياسي ـ نظامي حج به ما مي فهماند و آن اين كه : مجاهدان در راه خدا و حجاج بيت الله ، گروههاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه : 112

2 ـ فروع كافي ، ج 1 ، ص 332 ؛ به نقل از وسائل الشيعه ، ج 11 ، ص 32 ، حديث 3 . و در ص 34 ، حديث 6 از همان مأخذ به روايت تهذيب شيخ چنين آمده : « اذا ظهر هؤلاء لم نؤثر علي الجهاد شيئاً . »

3 ـ جنگجوي در راه خدا و حج كننده و عمره كننده ، همگي مهمانان دعوت شده خداوندند ( سنن ابن ماجه ، مناسك ، 5 ؛ نسائي ، حج ، 4 ) .


48


ممتاز و برگزيده و نمايندگان خدايند كه خداوند خود ، آنها را دعوت كرده است .

در برخي روايات ، تعبيري رساتر ديده مي شود : « اَلْحَجُّ جِهادٌ » ؛ ( 1 ) « حج ، جهاد است » و بدين ترتيب ، حج از مصاديق جهاد شمرده شده و مراسم باشكوه حج به عنوان صحنه اي از جبهه هاي جهاد در راه خدا معرفي گرديده است .

در حديثي از رسول خدا ـ ص ـ حج بيت الله از شكوهمندترين جبهه هاي جهاد شناخته شده است ؛ « نِعْمَ الْجِهاد الحَجّ » ؛ ( 2 ) « چه نيكو جهادي است ، حج ! »

و در بياني ديگر براي آن كه هرگونه ترديد و شبهه اي در اين زمينه از دلها زدوده شود ، از پيامبر خدا ـ ص ـ چنين آمده است : « اَلنَّفَقَةُ فِي الْحَجِّ كَالنَّفَقَةِ في سَبيل اللهِ » ؛ ( 3 ) « صرف مال در حج ، همانند خرج مال در راه خدا و جهاد است . »

همرديف بودن حج و جهاد در اسلام ، نشانگر جامعيت اسلام و بيانگر اين حقيقت است كه اين دو فريضه داراي هدفهاي مشترك بوده و هر كدام خاصيت ماهوي ديگري را در بر دارد . هم عبادتند و هم عملي سياسي در جهت تقويت و تحقّق بخشيدن به اهداف سياسي آيين اسلام .

در برابر اين چنين تصريحات غير قابل ترديد ، از پيامبر خدا ـ ص ـ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سنن ابن ماجه ، كتاب مناسك ، 44

2 ـ صحيح بخاري ، كتاب جهاد ، 62

3 ـ مسند احمد بن حنبل ، ج 5 ، ص 200


49


و ائمه دين ، چه كسي مي تواند در فلسفه سياسي حج شكي به دل راه دهد و كدام مسلمان آگاهي نغمه شوم تفكيك دين از سياست و تبليغات جاهلانه جداسازي مراسم حج از بهره گيريهاي سياسي به نفع جهان اسلام و عليه استكبار و الحاد و نفاق را ، كه اينك در جبهه اي واحد براي نابودي قدرت اسلام و به زير سلطه كشيدن كشورهاي اسلامي و تاراج منابع و ذخاير خدادادي آنها متشكّل شده اند ، محكوم نمي كند و بر نيات پليد اين مناديان استعمار و خود فروختگان شرق و غرب تجاوز گر نفرين نمي فرستد ؟

حج ، عامل قيام مردم

براي ارائه بعد سياسي حج ، سند بالاتر و نصّ رساتر و اصل استوارتر ، سخن خدا در قرآن است كه به صراحت كعبه را مايه و عامل قيام مردم معرفي مي كند :

« جَعَلَ اللهُ الكَعْبَةَ الْبَيتَ الحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ . » ( 1 )

« خداوند كعبه و بيت خود را وسيله قوام مردم قرار داده است . »

موجوديت ، استقلال ، حركت ، حاكميت ، روي پاي خود ايستادن ، عدم وابستگي ، تشكل ، وحدت ، همسويي و مشاركت فعالانه ، كه عمده ترين مفاهيم سياسي عصر و از نيازهاي مبرم سياسي ملل اسلامي است ، همه و همه ، يكجا در كلمه قيام نهفته است . چنانكه مرجع و وسيله امن بودنِ بيت : « وَاذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَاَمْناً » ؛ ( 2 ) « آن هنگام كه بيت را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مائده : 97

2 ـ بقره : 125


| شناسه مطلب: 76528