بخش 4

حج ابراهیم حج انبیای عظام آغاز دوران تحریف انتقال حج به یمن قریش کعبه را ویران می کند حج پیامبر خدا ـ ص ـ دو نکته اساسی در حجة الوداع 1 ـ نمایش قدرت و تجلی روح توحید 2 ـ طرح عینی مسأله رهبری حج شرک آلود جاهلی برخی از ویژگی های حج جاهلیت رمز توحیدی بودن حج اسلام بازگشت به حج ابراهیمی و حج محمدی ـ ص ـ امیدها و فرداهای با شکوه گام سوّم : فلسفه سیاسی برائت از مشرکان برائت از دیدگاه قرآن و سیره پیامبر ـ ص ـ


75


شتافتند و به او تهنيت گفتند و نويد مقبوليت دادند و گفتند : « اَما انَّهُ قد حَججنا هذَا البيتَ قبلَ اَنْ تحجَّهُ بألفي عام . »

حج ابراهيم

قبل از ابراهيم نيز كعبه مقصد آمال بود و مردم براي انجام حج ، رو به سويش مي نهادند . اما ديوارهاي كعبه با گذشت زمان ، فرسوده شده و رو به انهدام بوده است :

« كانتِ العربُ تَحجُّ اللهَ واِنَّما كانَ ردماً . . . فَلمّا اذنَ لهُ فِي البناءِ قدمَ ابراهيمُ ـ عليه السلام ـ . . . »

ابراهيم به امر خدا پايه هاي بيت را از نو برافراشت و با اسماعيل ، به راهنمايي فرشته وحي ، مناسك حج را به جا آورد . و بنا به گفته برخي نصوص ، ابراهيم خود ، قبل از تجديد بناي كعبه حج به جا آورده بود . ( 1 ) او به فرمان خدا ، مردم را به حج خانه خدا دعوت نمود :

« وَأذِّنْ في النّاسِ بالحجّ يأتُوكَ رجالا وعلي كلِّ ظامر يأتِينَ منْ كُلِّ فَجٍّ عَميق . » ( 2 )

پس از اسماعيل ، همچنان حراست از سيادت كعبه و توليت اين پايگاه توحيد ، بر عهده فرزندان او بود و پاسداري از مراسم حج و تطهير آن را از تحريفهاي شرك آلود ، پيامبران از فرزندان اسماعيل برعهده داشتند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فروع كافي ، ج4 ، ص203

2 ـ حج : 27-26


76


حج انبياي عظام

نوح ، هنگامي كه كشتيش دچار طوفان سهمگين بود ، مراسم حج را به جا آورد .

موسي با هفتاد پيامبر براي حج احرام بست .

يونس در آغاز حج « لبّيك كشّافَ الكربِ العظامِ لبَّيْكَ » گفت .

عيسي ابن مريم حجّش را با « لَبَّيْكَ يا ذَاالمَعارجِ لبَّيْكَ » آغاز نمود .

داود وقتي بر بالاي كوه ، موج جمعيت طواف كننده را ديد ، دست به دعا بلند كرد .

سليمان با حضور انس و جنّ ، مناسك حج را به جا آورد . ( 1 )

آغاز دوران تحريف

مردم همچنان به پيروي از انبيا ، مناسك حج را به جا مي آوردند تا آن كه : « فَطالَ عَلَيهِمُ الأَمَدُ فَقَستْ قُلوبُهمْ » ، به تدريج فساد در زندگي وسپس تحريف در مناسك حج پديدآمد وحج باشرك ، آلوده گرديد وقدرت طلبان و سودجويان سلطه گر ، از موقعيت كعبه براي تثبيت موضع خود سوء استفاده كردند و هر كدام در كعبه براي خود خدا و آييني ساختند و در حقيقت پايگاهي بدلي براي حفظ قدرت و منافع خود ايجاد كردند .

قبيله « جرهم » بر ضدّ قبيله « سعد بن عدنان » قيام كرد و سپس « عمرو بن ربيعة بن حارثه » رئيس قبيله « خزاعه » بر « عمرو بن حارث

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فروع كافي ، ج4 ، ص215-214


77


جرهمي » رئيس قبيله « جرهم » شوريد و آنگاه قبيله « قصي بن كلاب » براي نابودي قبيله « خزاعه » جنگها به راه انداخت و هر كدام بعد از پيروزي و تسلّط بر كعبه ، حاكميت خود را با بت جديد و مراسم شرك آلود ويژه اي تثبيت نمودند . ( 1 )

كلبي در « الاصنام » مي گويد :

قبيله « ازد » هرساله به عنوان حج به مكه مي رفتند و قريش به قصد زيارتِ بتِ عزّي و قبيله « مدحج » براي زيارتِ بتِ « يغوث » و قبائل « لحم و قضاعه و جذام » در محل « اقيصر » حج مي گزاردند .

انتقال حج به يمن

موقعيت كعبه و ريشه دار بودن مناسك حج ، هر قبيله قدرتمند ، جاه طلب و سلطه جويي را به وسوسه تسخير اين مركز دلها و مقصد آمال ، مي انداخت و هر كدام پس از پيروزي ضمن نصب بت ويژه خود و ايجاد بدعت جديد ، سعي بر آن داشتند كه مراسم حج هر چه با شكوهتر ، و جذابتر و با آرايشي چشمگيرتر برگزار گردد .

در تمامي درگيريها و زد و خوردها ، كه بر سر حراست كعبه و سيادت بر آن ، رخ مي داد ، قدرتهاي سلطه جو علي رغم اختلاف و درگيري و تفاوت در بتهاي ويژه و مراسم مخصوص به خود ، در يك جهت متّفق القول بودند و آن اين كه برگزاري مراسم توحيدي حج به زيان مقاصد و منافع تمامي آنان بوده و در نهايت موجب زوال قدرت و نابودي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فروع كافي ، ج4 ، ص211


78


مطامع آنها مي باشد . چنانكه هرگونه صدمه و زيان به اصل كعبه و مراسم حج ، آنان را از بهره گيري سرشار از يك موقعيت رايگان كه از گذشتگان به ايشان رسيده است محروم خواهد نمود . پر كردن چاه زمزم توسط قبيله « جرهم » نيز نه به خاطر آن بود كه با ايجاد مشكل آب از حج ممانعت كنند ، بلكه اقدامي براي نفي زمينه « سيادت » ديگران محسوب مي شد .

علي رغم اين تفكر سودجويانه ، براي اولين بار ، حادثه جديدي در تاريخ جاهلي رخ داد و فرمانرواي يمن بر آن شد كه اين موقعيت تاريخي را از مكه به يمن انتقال دهد و با حفظ اصل حج و جاذبه آن ، محل برگزاري مناسك را تغيير دهد تا كليه بهره هاي مادي و معنوي حاصل از مراسم حج نصيب دربار ابرهه گردد .

به منظور تحقّق بخشيدن به اين آرزو ، ابرهه با سپاهي كلان براي ويران نمودن كعبه به سوي مكه حركت كرد . او در اين يورش ، از فيلهاي عظيم الجثه و سپاهيان ورزيده استفاده كرد و همه وسائل و ابزار ظاهري پيروزي را فراهم آورد . ليكن با اين همه تداركات ، به وسيله ابابيل و سجيل نابود شدند و اين نقشه خطرناك و شوم عقيم ماند .

قريش كعبه را ويران مي كند

خطر سيلاب ها از يكسو و به غارت رفتن اشياي زرين كعبه از سوي ديگر ، قريش را بر آن داشت كه به خاطر استحكام و امنيت و شكوه بيشتر كعبه ، آن را منهدم و سپس به نوسازي اش همت گمارند . گرچه اين حادثه همزمان با سيادت مجدد حاميان دين حنيف و آيين توحيدي


79


ابراهيم است و اينك عبدالمطلب و فرزندانش پاسدار حرمت كعبه و اختياردار زمزم و متولي تأمين آب آشاميدني حاجيانند و شخص پيامبر در دوران جواني ، قريش را در تجديد بنا هدايت و ياري مي دهد ؛ اما كعبه همچنان جولانگاه بت داران و هياكل شرك است و هر قبيله اي در خانه خدا بتي دارد و از رهگذر آن منافعي را مي طلبد .

حج پيامبر خدا ـ ص ـ

با شكوه ترين حج پيامبر خدا ـ ص ـ در سال دهم هجرت به همراهي دهها هزار مسلمان انجام گرفت . در اين حج ، عظمت و خلوص و آثار توحيدي مناسك حج به نمايش گذاشته شد و در تاريخ به نام « حجة الوداع » ثبت گرديد .

بي شك « حجة الوداع » تنها حج رسول خدا ـ ص ـ در طول دوران مدني آن حضرت بوده است ، اما اين كه آن حضرت در دوران جاهلي و نيز در طول زندگي در مكه حج به جا آورده است يا نه ، در ميان اهل حديث و نگارندگان تاريخ اختلاف نظر وجود دارد .

بنابر برخي از روايات اهل تسنن و احاديثي از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ پيامبر ـ ص ـ بارها مراسم حج را به طور پنهاني انجام داد . و برخي از مورّخان علت آن را اختلاف در زمان انجام حج دانسته اند ؛ زيرا قريش به واسطه نسيء ، ماههاي حج را به تأخير مي انداختند و پيامبر مي خواست حج را در زمان واقعي آن به جا آورد . از اين رو ناچار بود اعمال حج را مخفيانه انجام دهد .


80


پيامبر خدا ـ ص ـ در سال دهم هجري با گروه بسياري از مؤمنان و مردم تازه مسلمان ، حج گزارد و در اين مراسم با شكوه ، مسلمانان اعمال پيامبر را به دقّت تحت نظر داشتند تا حج صحيح را بياموزند و اعمال خود را از آلودگيهاي شرك حج جاهلي به دور دارند . آنان از رسول خدا ـ ص ـ مي خواستند كه مناسك حج را به مانند كسي كه تازه به دنيا آمده ، به آنان بياموزد . تيزبيني مسلمانان در فراگيري مناسك توحيدي حج ، به آن حد بود كه گاه با شگفتي ، سؤال خود را به گونه اعتراض مطرح مي كردند .

از آن جمله ، هنگامي بود كه پيامبر به كليه كساني كه همراه خود هدي نياورده بودند ، دستور داد پس از انجام طواف و سعي محلّ شوند ؛ يكي از مسلمانان به صورت اعتراض آميز گفت : ما به عنوان حج خارج شده بوديم و اكنون از موهاي ما آب غسل مي چكد ! و هنگامي كه پيامبر به قصد انجام سعي راهي مسعي شد ، بسياري از مسلمانان كه گمان مي كردند سعي از مخترعات مشركين مكه است ، با شگفتي عمل پيامبر را تعقيب كردند .

در اين حج با شكوه ، در بيابان مكه فرود آمد و به خانه ها نزول نفرمود و اين خود ، شكستن روح تن پروري حاكم بر حج جاهلي بود . مناسك حج را يكي پس از ديگري چون ابراهيم بجا آورد ، آن چنان كه خدا در قرآن دستور داده بود ( فَاتّبِعُوا ملّةَ اَبِيكُمْ اِبْراهيمَ ـ از آيين پدرتان ابراهيم پيروي كنيد ) . مسلمانان نيز چون سربازي در جبهه ، از فرمانده خود پيروي مي كردند . گرچه ، يكي از اهداف و خصايص بارز در اين حج ، تعليم مناسك صحيح حج بود ولي نكته هاي اساسي ديگري نيز در حجة الوداع وجود دارد كه مي تواند حائز اهميت باشد :


81


دو نكته اساسي در حجة الوداع

1 ـ نمايش قدرت و تجلي روح توحيد

حج سال دهم هجرت ( حجة الوداع ) اولين و آخرين حج باشكوهي بود كه پيامبر در جمع يارانش ، پس از پيروزي اسلام ، به جا آورد و خصوصيات آن مي تواند بيانگر معيارهاي درست و اهداف اين مراسم ابراهيمي باشد .

به نقل از كافي و تهذيب و نيز نسائي و بيهقي ، رسول خدا ـ ص ـ چهار روز به آخر ذيقعده ، و بنا به نقل مسلم ، پنج روز به آخر ذيقعده از مدينه به قصد حج خارج شد .

به گفته ابن حزم ، پنج روز به آخر ذيقعده ، از مدينه خارج و چون شب را در ذوالحليفه ماند ، چهار روز مانده احرام بست و به سوي مكه حركت كرد ) و قبل از حركت ، فرمان داد در مدينه و اطراف آن ، مردم براي شركت در مراسم بسيج شوند و مناديان با صداي بلند ، مسلمانان را به حضور در حج فراخواندند و همه را از حج رسول خدا باخبر نمودند .

پيامبر خدا ـ ص ـ خود ، به كساني كه اسلام آورده بودند و دسترسي به آنان نداشت ، نامه نوشت كه قصد حج دارد تا كساني كه توانايي دارند در حج شركت كنند . بدين ترتيب همه مسلمانان جزيرة العرب با دعوت عمومي پيامبر جهت حضور در اين مراسم باشكوه بسيج شدند و جمعي در مدينه و گروههاي زيادي در اثناي راه به پيامبر ملحق گشتند .

بنا به روايات محدثان اهل سنّت ، پيامبر پيش از هجرت دوبار حج گزارد و در روايات شيعه بيش از دوبار ، حتّي بيست بار نيز آمده است ولي


82


هيچ كدام در وضعيتي كه « حجة الوداع » انجام گرفته ، نبوده است و نمي تواند معيار كامل حج توحيدي ، ابراهيمي و محمّدي باشد .

اين حج ، به تناسب اهداف و ويژگي هايي كه داشته ، به نامهاي مختلف شهرت يافته است :

الف ـ حجة الوداع : به جهت آن كه رسول خدا در جريان اين حج با مردم وداع گفت و اشاره كرد كه اين فرصت تكرار نخواهد شد و مسلمانان ديگر با حضور وي حج نخواهند كرد .

ب ـ حجة البلاغ : پيامبر با استفاده از اين فرصت ، طي مناسك حج ، بار ديگر كليات پيام وحي را به سمع مسلمانان رساند و مهمترين و جامعترين مسأله بشري را كه رهبري و امامت است ، در عمل به نمايش گذاشت . همانطور كه توضيح خواهيم داد ، با گفتاري صريح ابلاغ فرمود و در خطبه پاياني ، بارها فرمود : « اَلا هلْ بلغتُ ؟ »

ج ـ حجة التمام : در جريان اين سفر الهي و مناسك توحيدي ، آيه « الْيَومَ اَكمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ » نازل گرديد و به اين مناسبت ، اين حج پيامبر نام « حجة التمام » كه نشانگر اتمام دين و به نمايش گذاردن همه دين و تمامي پيام اسلام بود به خود گرفت .

د ـ حجة الاسلام : ابن سعد در طبقات مي گويد : ابن عباس كراهت داشت نام « حجّة الوداع » بر حج رسول خدا بنهد و خود ، آن را حجّة الاسلام مي ناميد . شايد اصرار وي از آن جهت بود كه بزرگترين شاخص حج پيامبر آن بود كه در طي مناسك حج ، اسلام با تمام محتوايش به نمايش گذارده شد و در برابر حج شرك آلود جاهلي ، حج صحيح ارائه گرديد .


83


خصوصيات چشمگير « حجّة الوداع » نشانگر اين حقيقت است كه پيامبر در قالب مناسك حج و در طي اين جريان باشكوه ، تمامي قدرت اسلام و عظمت مسلمانان و نقش رهبري را به نمايش گذاشت . و تجلي روح توحيد را در ايجاد همبستگي با شكوه و استحكام و استواري و يك سو و يك جهت بودن هدفها و خلوص و پاكي نيتها و خدايي شدن همه حركتها و تلاشها ارائه داد . و دشمنان را در برابر اين همه عظمت و قدرت و معنويت به خضوع و احساس عجز واداشت .

با فتح مكه ، تشكّل دشمنان اسلام و سردمداران شرك و الحاد و سران سلطه جوي قريش متلاشي گرديد . ولي نيروهاي پراكنده بازمانده از برخوردهاي گذشته ، بدون تشكل ظاهري در اطراف و اكناف مترصّد فرصتي مناسب براي سازماندهي جديد و تدارك هجوم و يورش مجدد بودند . پيامبر خدا ـ ص ـ با چنين نمايش قدرت ظاهري و عظمت معنوي ، آنان را از نوع فكر شيطاني بازداشت و نسبت به هرگونه موقعيتي در زمينه راه اندازي تحريكات و توطئه ها مأيوسشان نمود .

مسلمانان از سراسر جزيرة العرب كه در اين مراسم شركت كرده بودند ، در بازگشت ، اخبار اين تشكل باشكوه و رهبري متحد را به اطلاع همه مي رساندند و به اين وسيله خطر تحرك دشمن در همه جا خنثي مي گرديد .

در اين حج باشكوه ، پيامبر در عمل به مسلمانان تعليم داد كه چگونه مي توانند از نيروهاي پراكنده قدرت واحدي را به وجود آورند و با رهبري صحيح هدفها و مقصدها را متحد كنند و علي رغم همه اختلافهاي


84


صوري و شكلي ، صف واحدي را در برابر دشمن تشكيل دهند .

2 ـ طرح عيني مسأله رهبري

در جريان حجّة الوداع مسلمانان به طور عيني ، رهبري پيامبر را ديدند و نقش رهبري را در انجام مناسك حج و رسيدن به اهداف ومقاصد آن به وضوح درك كردند . آنان در تمامي مراحل ، پيامبر را در نقش يك رهبر دلسوز و تحرك آفرين يافتند و به اهميت رهبري پي بردند .

تصوير چنين مسأله حساسي در يك صحنه ، طي عمليات ويژه و با حضور انبوه مسلماناني كه بايد پس از پيامبر راه او را ادامه دهند ، هرچند مشكل و توأم با دشواري بود اما در نهايت ابتكار خارق العاده اي بود كه مي توانست در تفهيم مسأله اي بدين پايه از اهميت ، و انتقال سريع آن به انبوهي از مردم و سپس نشر آن در سراسر جزيرة العرب مفيد و داراي اثر شايان توجه باشد .

نود هزار يا يكصد و بيست هزار مسلمان بسيج شده ، با ديدن صحنه اي جدّي ، نه نمايشي ، اينك آمادگي آن را مي يابند كه با فكر و احساس مناسب ، سخنان پيامبر را در زمينه رهبري بشنوند و به حقيقت و عمق آن پي ببرند .

اين جمع به راه افتاده و پويا ، آهنگ كعبه را با رهبر آغاز ، و طواف و سعي را در حضور امام عزم ، و وقوف به عرفات و مزدلفه را به پيروي از پيشوا ، و قرباني را براي فداكاري در راه رهبر ، و رمي جمره و طرد شيطان استكبار دروني و بيروني را با شناخت و در خدمت او انجام دادند و روح


85


توحيد را در پيروي از رهبرشان ، كه با فريادي رسا و قيامي شكوهمند ، عليه طاغوت و استكبار به صحنه آمده ، يافتند . و به درستي آموختند كه بدون رهبر ، نه براي حرم حرمتي ، نه در عرفات معرفتي ، نه در مشعر شعوري ، نه در منا فداكاري و ايثاري ، نه در زمزم نشانه حياتي ، نه در صفا رمز صفايي ، نه در رمي جمرات نابودي شيطاني و بالاخره نه در حج ظهور بينايي و نه در آن اعمال شعائري تحقق خواهد يافت . نيز دانستند كه بدون آگاهي به مقام رهبري و پيروي از او ، آن چنان خواهد بود كه امام باقر ـ ع ـ با مشاهده فرياد تلبيه حجاج ناآگاه و گم شده و دچار چنگال شياطين و طواغيت فرمود :

« أَتَري هؤلاءِ الّذينَ يلبّون . والله لاََصْواتُهمْ أَبَغضُ اِلي اللهِ من اَصْواتِ الحمير . » ( 1 )

پيامبر اكرم در بازگشت از مكه ، هنگامي كه به محلي به نام « غدير خم » رسيد دستور داد همه توقّف كنند تا بازماندگان هم برسند ، آنگاه در حالي كه برفراز منبري از جهاز شتر رفته بود خطبه اي طولاني ايراد فرمود و مسأله امامتِ امت را مطرح كرد .

يكصد و ده نفر از اصحاب پيامبر ، كه در آن صحنه حضور داشتند ، اين حديث را بدون هيچ واسطه اي از پيامبر نقل كرده و هشتاد و چهار نفر از تابعين هم آن را از طريق اصحاب پيامبر بازگفته اند .

علامه اميني سيصد و پنجاه نفر از دانشمندان و تاريخ نويسان اهل تسنّن را ، كه حديث غديرخم را با مدارك در كتابهاي خود آورده اند ، در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وافي ، كتاب الحج ، باب النوادر .


86


كتاب نفيس « الغدير » نام برده است .

در اين حديث آمده است كه :

« قالَ رَسولُ الله ـ صلّي الله عليه وآله وسلم ـ : اَيُّها الناسُ ! مَنْ اَولي بِالمؤمنينَ مِنْ اَنفُسهِمْ ؟ قالوا : الله اَعلم ورسولُهُ . فقال ـ صلّي الله عليه وآله وسلم ـ : منْ كنتُ مولاهُ فَهذا عليٌّ مَوْلاهُ . »

از اين روست كه ملاقات با امام و تجديد بيعت با رهبري امت ، به عنوان متمم مناسك حج و مكمل زيارت كعبه ، در دستورهاي اسلامي آمده و امام باقر ـ ع ـ فرمود : « فَانّ تمامَ الحجِّ لقاءُ الامامِ . » ( 1 ) و نيز در روايات ، حج و ولايت در رديف يكديگر و از اركان دين شمرده شده اند و مسأله رهبري به عنوان اهم اركان ياد شده است :

« بُنِي الاسلامُ علي خمس : عَلي الصَّلوة والزّكوةِ والصَومِ والحجِّ والولاية . ولم يُنادَ أحدٌ بمثلِ ما نُوديَ بِالوِلاية . » ( 2 )

حج شرك آلود جاهلي

در تاريخ ، بارها كعبه و مناسك حج توسط انبياي عظام از لوث شرك و بت پرستي تطهير و اين پايگاه توحيد از حيطه قدرت وسودجوييها و سلطه گريهاي طاغوت و استكبار خارج گرديد و به شكل و محتواي توحيدي بازگردانده شد . ولي در دوران فترت بين حضرت عيسي و رسالت جهاني پيامبر خدا ـ ص ـ كه مردم شبه جزيره عرب با شرك و بت پرستي خو گرفته بودند ، كعبه و حج دچار انحرافي ترين بدعتها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه ، ج10 ، ص254

2 ـ وسائل الشيعه ، ج1 ، ص7


87


و زيانبارترين عادتهاي شرك آلود گرديد ، و اين پايگاه رهايي بخش و خلوص و توحيد به مركز وابستگيهاي استكباري و بت و بت پرستي تبديل شد و عبادت مردم در پاكترين مركز عبادت به صورت صفير و صوت كشيدن و كف زدن درآمد :

« ما كانَ صلاتُهمْ عِندَ البَيتِ إلاّ مُكاءً وتَصديةً . » ( 1 )

هر گروهي كه براي زيارت كعبه و انجام حج به مكه روي مي آوردند ، به بتي تعلّق داشتند و سر بر آستان آن مي ساييدند و قريش ، كه پاسداري از اين بتها را برعهده داشتند ، منافع خود را در همين وابستگيها و توهمات و جهالتها مي ديدند و سخت در حمايت آن مي كوشيدند .

مراسم حج ، براي اينان كه خود را خادمان كعبه مي ناميدند روزگار سيادت و فرمانروايي بر انبوه مردم به استضعاف كشانده شده و جاهل و تحميل خواسته ها و تأمين مطامع و كسب ثروت و اعتبار بود . و هر چه باشكوهتر برگزار شدن حج ، آنها را در رسيدن به اهداف شومشان بيشتر ياري مي كرد .

برخي از ويژگي هاي حج جاهليت

1 ـ احرام ، نخستين گام توحيدي در حج ابراهيمي است كه نشانه خلوص و جدا شدن از همه وابستگيها و پيوستن به خداي يگانه است . با احرام ، همه اعمال حج ، رنگ توحيدي مي يابد و جهت گيريها به سوي خدا و اجتناب از شرك و دشمني با طاغوت و استكبار مي گردد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ انفال : 35


88


حج جاهلي ، بنابر ماهيت شرك آلودش ، فاقد احرام بود و ميقاتي نداشت و آغازش چون فرجام ، بي محتوا و فاقد تحرك و سازندگي بود .

2 ـ در دوران جاهليت ، جز اندكي ، باقي حج گزاران به محرمات احرام ملتزم نبودند و در مدت انجام مناسك ، از فرصت آمادگي كه پيدا كرده اند ، سودي نمي بردند و در جهت دوري از عادتهاي زشت و آماده شدن براي زندگي پاك گامي برنمي داشتند .

3 ـ برهنگي در حال طواف از عادتهاي زشتي بود كه به شكل ظاهريِ حج جاهلي نيز چهره نفرت انگيز مي داد و آنان نيز كه لباس احرام مي پوشيدند ، اين عملشان حاكي از يكدلي و همسويي و يا كنار گذاردن اختلافات نژادي و اجتماعي و اقتصادي نبود ، بلكه تأمين لباس احرام در اختيار قريش بود و اگر كسي جامه احرام تهيه نمي كرد مي بايست برهنه طواف كند . ( 1 )

4 ـ تبعيض و تفاخر ني ، به نوبه خود ، حج جاهلي را از هر نوع خصيصه عبادي و معنوي تهي مي ساخت و اين مراسم پاك را در خدمت اشرافيت و اختلافات نژادي و طبقاتي قرار مي داد .

در حج جاهلي ، وقوف به عرفات اختصاص به كساني داشت كه از خارج مكه به زيارت كعبه مي آمدند . و رفتن از عرفات به مشعرالحرام ( افاضه ) ، عملي بود كه آنان مي بايست انجام مي دادند ولي قريش وطوايف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در تاريخ العرب آمده : « در جاهليت عرب ، سه گروه وجود داشت : گروه نخست ، كساني بودند كه برهنه طواف مي كردند و آنان را « راحله » مي ناميدند . و گروهي با لباس شخصي خود ، كه آنان را « حُمس » مي گفتند . و سوّم گروهي كه در اعمال حجّ چون « راحله » عمل مي كردند ولي طواف را با لباسي كه از خود داشتند ( از اهل حرم نمي گرفتند ) بجا مي آوردند . »


89


مجاور حرم و وابستگانشان ، خود را از اين عمل معاف مي دانستند و خويشتن را اهل الله مي شمردند و اين تبعيض ناروا در اسلام برداشته شد : « ثُمَّ اَفيضُوا منْ حيثُ اَفاضَ النَّاسُ . »

5 ـ در جاهليت ، حجاج نمي توانستند از غذاي خارج حرم بخورند . آنان مي بايست از آنچه كه در اختيار داشتند استفاده كنند . و اين امتياز در عين اين كه يك بدعت بود ، سود سرشاري را براي قريش كه خود را متوليان حرم مي دانستند دربرداشت ؛ به علاوه اين عمل ، خود نوعي سوء استفاده از احساسات مذهبي مردم در جهت مطامع پست مادي محسوب مي گردد . قرآن ، با اشاره اي لطيف به اين نكته ، چنين بدعتي را ريشه كن نمود : « قُلْ مَن حَرَّمَ زينةَ اللهِ الّتي أخرجَ لِعبادِه والطَّيِّباتِ من الرزْقِ . » ( 1 )

6 ـ حجاج مي توانستند در زير چادرهاي چرمي استراحت كنند و استراحت زير چادرهاي غير چرمي روا نبود .

7 ـ اعمالي مانند سرخ كردن با روغن و ساييدن كشك را ، در مدت حج ، بر خود حرام مي دانستند .

8 ـ به جاي طواف دور كعبه ، در صفا و مروه دو بت نصب كرده بودند كه بر دور آنها طواف و استلام ( مسح با دست ) مي كردند و قرباني را نيز به پاي اين بتها انجام مي دادند .

9 ـ قبايلي چون قريش در ايام حج ، از در خانه وارد نمي شدند . آنان از ديوار فرود مي آمدند و اين را براي خود امتياز مي دانستند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اعراف : 32


90


10 ـ بدعت « نسيء » از سودجويي و خلط مسائل عبادي با منافع تجاري و بازرگاني نشأت مي گرفت ؛ زيرا اختلافي كه ماههاي قمري و شمسي دارد ، موجب مي شد كه فصول ماههاي حج تغيير كند و منافع تجاري و بازرگانيِ قبايلِ سودجو را به خطر افكند . از اين رو با استفاده از تفاوت ايام سال قمري و شمسي ( حدود ده يا يازده روز در سال ) مقرر مي داشتند كه هر سه سال يك بار ، ماه صفر را به جاي ماه محرم آغاز سال نو قرار دهند . و به اين ترتيب مي توانستند موسم حج را همه سال در فصل معين انجام دهند .

ابوريحان بيروني مي گويد : در جاهليت اعراب حجاز و مكه ، از دو قرن پيش از هجرت پيامبر ، اين عمل را در تقويمهاي خود انجام مي دادند و دانشمندان قبيله كنانه محاسبه رياضي آن را بر عهده داشتند .

در زمينه بدعت نسيء ، ديدگاههاي ديگري نيز وجود دارد كه از محور بحث ما خارج است . آنچه قابل توجه است ، تحليلي است كه قرآن در مورد اين بدعت ارائه داده است .

« انَّمَا النَسيءُ زيادةٌ فِي الكُفرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً ويُحرِّمُونَهُ عاماً ليواطؤوا عدَّة ما حرّمَ اللهُ فيُحِلُّوا ما حرَّم اللهُ . » ( 1 )

آنچه قريش به عنوان حج انجام مي دادند ، خود عملي كفرآميز و شرك آلود بود و بازي با معتقدات مردم و محور قرار دادن منافع مادي در يك عمل عبادي ، و بالاخره تابع هوا و هوس قرار دادن آنچه به عنوان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه : 37


91


عبادت انجام مي گيرد ، خود كفري افزون و گمراهي مضاعف و زياده روي در كفر و دور نگهداشتن حقايق از مردم گمراه مي باشد .

11 ـ كف زدن و صوت كشيدن و مراسم عبادي را به مراسم جشن و پايكوبي و عشرت درآوردن .

مورّخان ، خصوصيات ديگري را نيز در مورد حجّ دوران جاهليت ذكر كرده اند كه در واقع محور اصلي ويژگيهاي حج جاهلي را مي توان در سه جهت زير خلاصه نمود :

امتيازطلبي و روح تبعيض ، به خود اختصاص دادن خانه خدا و انحصارطلبي قريش به عنوان واليان حرم ، وسيله قرار دادن حج براي تأمين منافع و مقاصد گروهي .

چنانكه اين سه نوع ويژگي نيز به نوبه خود مبين يك خصلت است كه مشخصه اصلي حج جاهلي مي باشد و آن بي محتوا كردن اين مراسم عبادي ـ سياسي و سپس سود بردن از قالب تهي شده آن است .

رمز توحيدي بودن حج اسلام

اسلام با نفي ويژگيهاي اصلي حج جاهلي ، محتواي توحيدي حج را بر قالب مناسك حج بازگرداند و هرگونه تبعيض و امتيازطلبي را در مراسم حج لغو و حتي اختلافات ظاهري را نيز برانداخت . همه با يك شكل و لباس و با يكنوع عمل و همسو و همسان ، خاضع در برابر خدا و در يك فرم ، بايد به انجام مناسك بپردازند .


92


فرمي كه اسلام براي حج گزاري انتخاب كرده ، فرم قشر ممتاز و حتّي متوسط نيست . فرم قشر محروم و زي كساني است كه به خواري كشانده شده اند ، اما اكنون همه اين فرم را در برابر خدا و در جهت تجرد از تعلقات و گسستن وابستگيها به خود گرفته اند تا ضمن بيرون آمدن از امتيازطلبي و روح تبعيض ، درد جانكاه محرومان و ستمديدگان و به ذلّت كشانيده شدگان را لمس كنند .

و نيز در حج اسلام ، حاكميتِ روح برادري و برابري ، هر نوع انحصارطلبي را منتفي ساخته است و به كسي اجازه نمي دهد كه خانه خدا و قداست آن را به خود اختصاص دهد و آن را وسيله تفاخر و سوء استفاده از احساسات پاك مذهبي مردمي قرار دهد كه انجام مناسك حج را بر خود فرض مي دانند . و هيچ گروهي به عنوان واليان و متوليان و خادمان كعبه ، نمي توانند اين خانه خدا و مثابه ناس را در انحصار خويش درآورند و اهداف و مطامع هيچ كس و هيچ گروهي نمي تواند تعيين كننده شيوه برگزاري حج و بهره گيري از ثمرات حيات بخش آن باشد .

در تفكر توحيدي اسلام ، صاحب اين خانه خدا است و جز او صاحبخانه اي ندارد . آنان كه ميزبان حاجيانند و خود را خانه دار و نگهبان خانه خدا مي دانند ، شرافتي جز خدمت بي ريا در جهت رضاي خدا ، ندارند . و از سوي ديگر ، حج اسلام گرچه در كنار اسرار و آثار معنوي ، يك سلسله منافع سياسي و اقتصادي در جهت بهبود وضع عمومي مسلمانان جهان دربر دارد ، اما هرگز بر محور منافع مادي و اقتصادي استوار نيست و با هيچ مصلحت مادي و انتفاعي نمي توان مراسم و مناسك حج را از


93


آنچه كه خدا فرمان داده و آدم و ابراهيم و رسول خدا ـ ص ـ انجام داده اند تغيير داد و حج را در مصلحت فرد و يا گروهي خاص قرار داد .

هيچ قدرتي نمي تواند براي رسيدن به منافع و مطامع شخصي يا گروهي ، در حج اسلام و حج ابراهيمي و حج محمدي ، تغييري دهد و چيزي بر آن اضافه و يا جزئي و حقيقتي را از آن حذف نمايد ؛ زيرا حج اسلام ، آهنگ حركت فطرت به سوي الله و سير در جاده تكامل است و چنين حركتي قابل تغيير و تبديل نيست ؛ « فاقمْ وجهَك للدِّين حنيفاً فِطْرةَ اللهِ الّتي فَطرَ النّاسَ عَليْها لا تَبديلَ لِخلْقِ اللهِ ذَلِكَ الدِّينُ القَيِّمُ . » ( 1 )

اسلام با تأكيد بر اين سه اصل ، از معنويت و قداست و محتواي حج پاس داشته و حج ابراهيمي را احيا كرده و با منع از هر نوع بدعت گذاري ، محتواي سازنده و حركت آفرين حج را تضمين كرده است .

بازگشت به حج ابراهيمي و حج محمدي ـ ص ـ

اكنون ، علي رغم همه بوقهاي تبليغاتي جهان استكباري ، آهنگ حركت براي بازگشت به حج ابراهيمي و حج محمدي ـ ص ـ نواخته شده و صفوف فشرده اي از مسلمانان آگاه و بصير و بينا ، در نقاط مختلف جهان ، به جبهه برخورد اسلام با دنياي استكباري پيوسته اند و فرياد مرگ بر استكبار شرق و غرب و مولود نامشروعش اسرائيل ، كه حاميان و بنيانگذاران اوليه بدعت بزرگ بي محتوا كردن حج مي باشند ، هر نوع سدي را در برابر رشد و آگاهي ميليونها مسلمان شكسته و سيل خروشان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ روم : 30


94


انسانهاي عاشق الله و زائران بيت الله را به راه برگزاري حج ابراهيمي براي ستيز با نمرودها و احياي حج محمدي ـ ص ـ براي فرو ريختن همه بتها و قطع وابستگيهاي استكباري كشانيده اند .

گر چه ، بوقهاي تبليغاتي استكباري سعي بر آن دارند كه اين مناديان و مؤذّنان راستين حج را عناصري نامطلوب و مخلّ آسايش و ناقض امنيت و مزاحم زائران بيت الله الحرام و سد راه انجام مناسك عبادي قلمداد كنند . و از آنان چهره اي بسازند كه نشانگر تخريب و ماجراجويي و مخالفت با برگزاري حج باشد ، و سرانجام به هر نحو كه شده از ارتباط آنان با حجاج جلوگيري به عمل آورند . ولي علي رغم همه اين تلاشهاي مذبوحانه اين حقيقت تلخ روزبروز آشكارتر مي گردد كه تمايل به سياست آمريكا ، انگليس و اسرائيل بيش از تمايل به درخواست و ايمان قلبي صدها ميليون مسلمان در برگزاري حج و مديريت كعبه نقش دارد .

كعبه متعلق به عموم مسلمانان است و بايد شيوه برگزاري حج متناسب با مصالح و منافع امت اسلامي و در جهت رشد و استقلال هر چه بيشتر كشورهاي اسلامي باشد .

امروز ، صدها هزار مسلمان متعهد و آگاه كه در كنگره جهاني حج شركت مي كنند ، از خود مي پرسند :

آيا فلسطين ومسجدالاقصي توسط صهيونيسم غصب نشده است ؟

آيا جنوب لبنان توسط رژيم اشغالگر قدس به اشغال نظامي درنيامده است ؟

آيا مسلمانان اريتره و صحرا در چنگال سرسپردگان استكبار قرار


95


ندارند ؟

آيا با اين همه فقر و جهل و بيماري در سراسر كشورهاي اسلامي ، منابع سرشار و بيكران نفت و اورانيوم و ديگر منابع زيرزميني مسلمانان در اختيار همان ها قرار ندارد كه خود ، عامل تداوم فقر و جهل و بيماري در جهان اسلام مي باشند ؟

آيا قدرتهاي شرق و غرب ، مزدوران خود را تا دندان ، براي تهاجم به تنها كشور و دولتي كه فرياد ضد استكباري و نداي « نه شرقي و نه غربي » را سر داده است وخاموش كردن اين صدا ، مسلح و مجهز نكرده اند ؟

چرا در كنگره ميليوني حج اجازه نمي دهند مردم مسلمان براي همدردي و كمك به برادران و خواهران مستضعف و ستمديده شان كمكهايي جمع كنند ؟

آيا صدها مشكل و هزاران مسأله در ابعاد سياسي ، اقتصادي و فرهنگي براي جهان اسلام و امت اسلامي وجود ندارد ؟

اگر چنين است ، چرا در مراسم حج خانه خدا ، كه مثابه و امن و قوام مردم و اساس دين است ، سخني از اين مسائل به ميان آورده نمي شود ؟

چرا در كنگره عظيم حج ، براي حل اين مشكلات گامي برداشته نمي شود ؟

اميدها و فرداهاي با شكوه

علي رغم دشواريها و محروميتها و آزار ديدنها ، كه در ايفاي اين


96


نقش عظيم و بدوش گرفتن اين رسالت بزرگ وجود دارد ، جرقه ها و حركتها و بسيجها و شوقها و اميدها كه هم اكنون در جهان اسلام و در دل ميليونها مسلمان آگاه پديد آمده است ، نويد آن مي دهد كه : توطئه استكبار جهاني در سياست اعلام « جدايي دين از سياست » رو به زوال و در حال خنثي شدن است . و مي توان اميدوار شد كه در آينده اي نزديك شاهد برگزاري حج ، با تمامي ابعاد عبادي و سياسي آن باشيم .

امروز ، صدها ميليون مسلمان از كشورها و مليتهاي مختلف ، هرگونه تضييق در برگزاري حج واقعي و نيز حركتهاي استكباري در جهت جلوگيري از انجام حج با محتواي توحيدي و اسلامي را محكوم مي كنند . و با وقوف به نقش سازنده حج در ايجاد وحدت به مفهوم واقعي و اخوت اسلامي ، حركتهاي تفرقه افكنانه عوامل استكبار را خنثي و مورد نفرت شديد قرار مي دهند .

امروز ديگر ملت مسلمان و انقلابي ايران در جبهه ستيز با استكبار جهاني و زير پرچم « نه شرقي و نه غربي » تنها نيست . گروه عظيمي از دانشمندان و متفكّران مسلمان و مردم متعهّد و مسلمان از مليتهاي مختلف ، در كنار برادران و خواهران ايرانيشان در اين صف ، استوار و با بيان مرصوص شركت دارند . اينان بدور از مليت پرستي و تفرقه هاي مذهبي و طايفه اي ، يكدل و يكجان ، در مناسبتهاي مختلف و نيز در مراسم حج ، فرياد مي كشند : « مرگ بر آمريكا » ، « مرگ بر اسرائيل » و « مرگ بر همه ابر جنايتكاران استكباري . »


97


Gگام سوّم

فلسفه سياسي برائت از مشركان

s

چرا برائت از مشركان و چرا در مراسم حج :

برائت از ديدگاه قرآن و سيره پيامبر ـ ص ـ

اصل « برائت » مانند همه اصول و احكام مستند به نص قرآن ، يك اصل اسلامي و قرآني است و نخستين آيه سوره توبه بر آن دلالت صريح و روشن دارد :

1 ـ « بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ اِلَي الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ . »

« برائت خدا و رسولش به كساني از مشركان باد كه با شما عهد بستند ( سپس آن را شكستند ) . »

اهميت و اصالت شعار « برائت » ، تا حدي است كه در ميان اصول و احكام مختلف و متعدد اين سوره ، يكي از دو عنواني كه براي اين سوره انتخاب شده « برائت » است .

برائت در اين آيه ، با تأكيد نوعي استدلال همراه است و براي


98


مستدَل ارائه شدنِ اين اصلِ اعتقادي و فقهي ، به خصلت پيمان شكني مشركان نيز اشاره شده و نشان دهنده اين حقيقت انكارناپذير است كه : با مشركان به دليل عهدشكني آنان رفتاري جز برائت نمي توان داشت . ( 1 )

برائت از مشركان در اين آيه شريفه ، به خدا و رسول ـ ص ـ نسبت داده شده و معناي اين انتساب آن است كه اصل « برائت » هم جنبه اعتقادي دارد و به خدا مربوط است و هم با پيروي عملي از پيامبر ـ ص ـ در ارتباط مي باشد و از سوي ديگر ، دو بعد « اعتقادي » و « عملي » ( فقهي ) برائت ، از اطلاق نسبت به خدا و رسول خدا ـ ص ـ قابل استنباط مي باشد ؛ زيرا هر آنچه كه به آن دو منسوب باشد ، ريشه در اعتقاد توحيدي و شريعت الهي دارد . ( 2 )

در اين آيه ، اشاره به اين نكته نيز هست كه اگر امروز به مشركان برائت اعلام مي شود ، ديروز با آنان رفتاري انساني انجام گرفته و پيماني شرافتمندانه منعقد گرديده است و اين خود نوعي استدلال و توجيه منطقي برائت را به همراه دارد .

2 ـ « وَأَذَانٌ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ اِلَي النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاَْكْبَرَ اِنَّ اللهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ . . . » ( 3 )

« اين اعلاني است از خدا و رسولش به همه مردم در روز حج اكبر ، كه خداوند از مشركان برائت مي جويد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نكـ : تفسير كشاف ، ج2 ، ص242 ؛ الميزان ، ج9 ، ص146 ؛ في ظلال القرآن ، ج3 ، ص1569 ؛ و روح المعاني ، ج10 ، ص42

2 ـ نكـ : همان موارد و تفسير ابن كثير ، ج2 ، ص331 ؛ و جامع قرطبي ، ج8 ، ص61 ؛ و روح البيان ، ج3 ، ص382

3 ـ توبه : 3


99


در اين آيه نيز بيان اصل برائت ، با يك سلسله مفاهيم عميق و مستدل همراه است ( 1 ) كه اشاره به برخي از آنها مفيد تواند بود :

الف ـ واژه « اذان » ؛ بيان كننده ، اعلام رسمي و علني توأم با فرياد است ؛ همانگونه كه شعارهاي اصيل توحيدي ( فصلهاي اذان ) نيز « اذان » ناميده شده است .

اين خود نشان دهنده اهميت و جايگاه برائت در دين مقدس اسلام است كه به شعار برائت ، با ديدي مشابه ديدگاهش در زمينه شعائر توحيد مي نگرد . ( 2 )

ب ـ از انتساب اذان به خدا و رسولش چنين استنباط مي شود كه : اذان برائت ، يك حكم اعتقادي صرف و يا يك فرمان اجرايي رسول خدا ـ ص ـ نيست ؛ اصلي است دو بعدي ، كه هم به عنوان يك اصل ثابت اعتقادي به خدا منسوب است و هم به عنوان يك حكم شريعت و يك شعار اجرايي كه به پيامبر ـ ص ـ مربوط مي گردد و جنبه توحيدي و بُعد شريعتي آن قابل تفكيك نيستند .

ج ـ در آيه اول سوره برائت ، مخاطبان انسانهاي مشرك و عهدشكن بودند ولي در اين آيه مخاطب اذان برائت همه مردمند كه بايد از اين اصل اسلامي آگاه باشند كه اين يك خط مشي اصولي اسلام و يك استراتژي دراز مدت مي باشد .

گويي دو نوع برائت لازم است ؛ نخست برائتي است كه به خود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نكـ : تفسير علي بن ابراهيم ، ج1 ، ص286 ؛ نورالثقلين ، ج3 ، ص183 ؛ ومجمع البيان ، ج5 ، ص4

2 ـ نكـ : تفسير في ظلال القرآن ، ج3 ، ص1569 ؛ وتفسير الميزان ، ج9 ، ص48


| شناسه مطلب: 76530