بخش 6

ردّ مذهب با مذهب ! توطئه تبدیل #171; خطر #187; به #171; وسیله #187; طرح موضوع بحث جدال در قرآن نظرات در قرائت آیه مفهوم لغوی جدال نظر مفسّران درباره #171; جدال در حج #187;


125


راه وحدت و حركت و قدرت مسدود نگردد و نيروها فرسوده و هرز نگردد و وقفه اي در جريان پرخروش حج ايجاد نشود .

ايادي استكبار با استفاده از همين نكته كه امكان ايجاد ابهام و تحريف در آن وجود دارد ، به منظور بي محتوا كردن حج ، به تلاشي مذبوحانه برخاسته اند و به بهانه ممنوع بودن جدال در حج ، هر نوع اعلان همبستگي و حركت و رودررويي با دشمنان اسلام و ابراز برائت از مشركينِ سلطه گر و متجاوز و غاصب را محكوم و منافي حج مي شمارند . و از اين طريق شيطاني ، در دل بسياري از مسلمانانِ ناآگاه ايجاد شبهه و وسوسه مي كنند و توده هاي وسيعي از امت اسلامي را از بهره گيري كاملتر از مراسم حج بازمي دارند و خود ، با اين رويّه منافقانه در ميان صفوف مسلمانان تفرقه انداخته و ايجاد كينه و نفاق مي كنند .

اين حربه زنگ زده را قرآن ، پيشتر از كار انداخته و پرده از اين ترفند خطرناك فرهنگي ـ سياسي دشمنانِ راه خدا برداشته است و به مسلمانان هشدار داده است كه هرگز فريب اين نوع دسيسه ها را نخورند و همواره محكمات را معيار شناخت متشابهات قرار دهند :

« هو الَّذي أنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ امُّ الْكِتابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ . فَأَمَّا الَّذينَ في قُلوبهمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغاءَ تَأْويلهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْويلَهُ اِلاَّ اللهُ والرَّاسخُونَ فِي العلْمِ يَقُولُونَ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما يَذَّكَّرُ إلاّ اُولُوا الاَْلْبابِ . » ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران : 7


126


ردّ مذهب با مذهب !

معمولا در شرايطي كه زمينه يك حركت توفنده و بنيان كن عليه اهداف و مصالح عوامل كفر و نفاق و تجاوز به وجود مي آيد و ملتهاي مسلمان به استناد اصول روشن و موازين عاري از ابهام اسلامي ، رو در روي اين عوامل قرار مي گيرند ، ايادي كفر و نفاق و تجاوز با دست آويز قرار دادن متشابهات ، آنگونه كه قرآن معرفي كرده است : « فَأمَّا الَّذِينَ في قُلوبِهِمْ زَيْغٌ » به تأويل آن مي پردازند . و با تفسيرهاي ناهنجار بر اساس تز « ردّ مذهب با مذهب » سعي مي كنند جزئي از تعاليم اسلام را سد راه بخش ديگر آن قرار دهند و با اين ترفند شيطاني ، ضمن بي محتوا كردن تعاليم و شعائر زندگي ساز و حركت آفرين اسلام و خنثي كردن آثار شكوهمند آن از سلاح « اسلام » عليه « اسلام و مسلمانان » استفاده كنند .

در اين ميان ، موج عظيم تبليغات جهاني نقش اساسي را ايفا مي كند و هماهنگ و همزمان با عوامل داخلي ، متشابهات تأويل شده و تحريف يافته را به عنوان اسلام واقعي ، و محكمات اصيل را بدعت و بيگانه از اسلام مي نمايانند و خود را حاميان اسلام ، و جهادگران مدافع حريم محكمات و بيّنات را مخالف اسلام قلمداد مي كنند .

اين گروه ، هرگز با صراحت سخن نمي گويند و هدف شوم خود را برملا نمي سازند و در پشت سنگر متشابهات ، چهره واقعي خود را پوشيده مي دارند و شعار متشابهات را سر مي دهند و با محكمات مي جنگند .

امروز ، مراسم عبادي ـ سياسي حج ، بيش از هر اصل محكم اسلامي ديگر ، براي استكبار جهاني خطرساز بوده است . به همين دليل ،


127


بيش از ديگر شعائر اسلامي مورد هجوم و يورش قرار گرفته و از شيوه استكباري « نفي مذهب با مذهب » ضربه ديده و از نيروي خلاّق آن در زمينه ايجاد تحوّلات بنيادين در زندگي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و نظامي ملتهاي مسلمان كاسته است .

حجي كه مي بايست با ايجاد وحدت ، حركت و قدرت در امت اسلامي ، سرانجام روند حركت سياسي ، فرهنگي ، اقتصادي و نظاميِ جهان را دگرگون كند ، اينك بر اثر موج عظيم تبليغات استكباري ، آفت زده وبي اثر گرديده و با تحريف اجزاي آن ، كل به وسيله جزء نفي شده است .

امروز استكبار جهاني ، حتّي بيش از خود مسلمانان ، به اين حقيقت پي برده است كه « لا يَزالُ الدِّينُ قائماً ما قامتِ الكَعْبَةُ . » و فهميده است كه حج با بار سياسي و محتواي بيدار كننده و ابعاد مختلف اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي ، نظامي و اقتصادي اش چه حركتي را در سطح ملل مسلمان جهان مي تواند بيافريند و هر سال چه تحوّل بنيادين را در روابط داخلي و نيز در صحنه جهاني مي تواند بوجود آورد !

از سوي ديگر ، همه عناصري كه به نحوي سرنوشتشان با منافع استكبار شرق يا غرب گره خورده و برگزاري حج ـ بدانگونه كه اسلام خواسته و پيامبر ـ ص ـ آن را بجا آورده است يعني با تمامي ملزوماتش ـ منافع و مطامع و تاج و تخت و قدرت غاصبانه آنان را به خطر انداخته ، همسو و همدل با استكبار و احياناً حادتر و داغتر از اربابانشان در اين يورش ناجوانمردانه فرهنگي ـ سياسي مشاركتي فعّال داشته اند . آنان ، اجراي اين نقشه شوم را عليه آرمانهاي اصيل اسلامي و ايجاد مانع بر سر


128


حاكميت دين و استقلال و سرفرازي امت اسلام برعهده گرفته اند و به دليل مسلمان بودن و احياناً عالم بودن ، آنچه را كه استكبار خود ، از آن بي اطلاع بوده ، گزيده تر را انتخاب نموده و عالمانه و آگاهانه خدمت كرده اند . و جمعي ناآگاه ساده لوح نيز به جمعشان پيوسته اند .

توطئه تبديل « خطر » به « وسيله »

دشمن در اجراي اين نقشه شوم ، نه به دليل قدرت حاميان آن بلكه تنها به دليل ناآگاهي توده هاي وسيع مسلمانان ، تا حدودي موفّق بوده ، و با به كار گرفتن تمامي حيله ها ، خود را مدافع حج ! ( در قالب ظاهري ولي بي محتوا ) جلوه داده و با جايگزين كردن حجي بي اثر و مرده ، به جاي حج حركت آفرين رسول الله ـ ص ـ همان حج خطرآفرين را به صورت عامل و وسيله تأمين اهداف شوم خويش درآورده و خطر را به وسيله تبديل كرده است .

با وجود چنين ترفندي ، احمقانه است اگر استكبار و طاغوتها براي براندازي حج ، مسلمانان را از برگزاري مراسم آن ممانعت كنند ؛ زيرا اين نقشه نه عملي است و نه براي آنان مفيد خواهد بود . تازه ، در اين صورت امكان تبديل خطر به وسيله را از دست خواهند داد .

مرحله حسّاس اجراي توطئه مشتركِ استكبار و طواغيت در تبديل عامل خطر به وسيله ، رسيدن به روش و فنّ فقهي مسأله است كه بايد در اين مرحله فقهاي درباري و وعاظ السلاطين مسؤوليت فني آن را برعهده بگيرند .


129


تفكّر قشري و مصحلت جويانه گروهي از مدعيان تفقّه اسلامي ، اجراي اين برنامه خائنانه را آسان و دشمنان اسلام و امت مسلمان را قرين موفقيت ساخت . بنابر اين عوامل قشري ، هم صدا با حاميان استكبار و طواغيت ، به اتّكاي قدرت سياسي و نظامي و فرهنگي حاكم بر محيط برگزاري حج ، اين بار مسأله جدال در حج را كه در قرآن به صراحت از آن منع شده ( لا جِدالَ فِي الحَجِّ ) ، مطرح كرده است و از آن به صورت ابزار و وسيله اي براي خاموش كردن همه صداها و فريادهاي برخاسته از عمق محتواي حج و متوقف نمودن حركتها و جنبشهاي نشأت گرفته از شعائر حج ، بهره گرفتند . و به اين ترتيب از جزئي از حج براي خنثي نمودن جزء ديگر استفاده كردند .

هدف و سياست اين طرحِ ويرانگر و پيچيده آمريكايي ، بي محتوا كردن حج و تبديل آن به وسيله اي براي رسيدن به اهداف شوم استكباري است و هدف آن منع از جدال است .

در اين گفتار ، روي سخن با حاميان و كارگزاران اين طرح شوم است . نخست با منطق نصح كه از وظايف عمومي مسلمانان است ( النّصيحةُ لأَئمّة المسلِمينَ ) هشدار مي دهيم كه تبديل نعمت هاي الهي و كفران آنها سرانجامي بس دردناك دارد وخداوند مارا ازآن بيم داده است :

« اَلَمْ تَر الَي الَّذينَ بَدَّلُوا نِعمَة اللهِ كُفْراً وَأَحلُّوا قَومَهمْ دارَالبَوارِ * جَهَنَّمَ يَصلَوْنَها وبِئسَ القَرارُ * وَجَعَلوا للهِ اَنداداً ليضلّوا عَنْ سَبيلهِ . قُلْ تَمتَّعُوا فإنَّ مَصيرَكُمْ اِلي النّارِ . » ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابراهيم : 30-28


130


قرآن با صراحت اخطار مي كند كه اين اراده و خشم خدا در مورد طواغيت امتهاي گذشته تحقّق يافته است :

« فَبدَّلَ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قولا غَيرَ الَّذي قِيلَ لَهمْ فَأرْسلْنا عَلَيْهِمْ رِجزاً مِن السَّماء بِما كانُوا يَظْلِمُونَ . » ( 1 )

ما وعده هاي الهي را تخلّف ناپذير مي دانيم و سرانجام مشاركت در اين توطئه ضدّ خدا را گرفتاري در دست انتقام الهي و شعله هاي خشم خدا مي دانيم و يك بار ديگر اين آيه الهي را بر آنان مي خوانيم كه :

« ومَنْ يبدِّلْ نعمةَ اللهِ مِنْ بعدِ ما جاءتْهُ فإنَّ اللهَ شديدُ العِقابِ . » ( 2 )

وناصحانه يادآوري مي كنيم كه :

« أفَلا يَتدبَّرُونَ القُرآنَ اَمْ علي قُلوب أَقفالُها . » ( 3 )

در مرحله دوم ، با منطق و استدلال مسأله را از ديد قرآني و فقهي مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهيم و با نقل آرا و نظرات صاحب نظران در لغت ، تفسير و فقه ، موضوع جدال در حج را به دور از همه گرايشها و تعصّبات ، با همان روال استدلال تفسيري و فقهي بررسي مي كنيم و از همه دانشمندان و مردم مسلمان مي خواهيم كه با تدبّر و دقّت ، حقّ را از لابلاي آن به دست آورند و منصفانه در اين مسأله حياتي قضاوت كنند تا شبهه با حجّت و باطل با برهان و توطئه با آگاهي و تفقّه صحيح ، دفع گردد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اعراف : 162

2 ـ بقره : 211

3 ـ محمّد : 24


131


طرح موضوع بحث

در اين بحث علمي ، ابتدا قرائتها و سپس اقوال اهل لغت و آنگاه نظر مفسّران و سرانجام آراي فقيهان را بررسي مي كنيم و در پايان اين سير و سلوك قرآني ، به نتايج آن مي پردازيم .

ليكن پيش از آغاز به اين بحث قرآني و فقهي ، لازم به يادآوري است كه موضوع بحث ما در اين كندوكاو ، يافتن پاسخ صحيح و منطقي به اين پرسش است كه :

آيا دعوت امت اسلامي به اتّحاد و همبستگي بيشتر در برابر هجوم همه جانبه استكبار جهاني و عوامل آن و كليه دشمنان اسلام و مسلمانان ، مصداق « لا جِدالَ فِي الحَجِّ » است ؟ !

آيا فرياد زائران بيت الله الحرام بر محكوميت كفر و شرك و نفاق و تجاوز و سر دادن شعار مرگ بر آمريكا ، مرگ بر اسرائيل و ساير سردمداران استكبار جهاني جدال ممنوع است ؟

آيا حركت سياسي ـ عباديِ آگاه بخش و بيداركننده صدها هزار زائر خانه خدا به منظور نفي سلطه سياسي ، نظامي و اقتصادي اجانب از كشورهاي اسلامي ، جدال نامشروع است ؟

آيا محكوم كردن عوامل داخلي سياستهاي شوم استكباري و لعن طاغوتها و خواندن آيات الهي ـ كه خائنان به امت و دست نشاندگان كفر و الحاد در كشورهاي اسلامي را به انتقام و سرنوشت دردناك بيم داده است ـ به منظور انذار و بيدار نمودن آنان از اين خواب غفلت ، جدال حرام است ؟


132


آيا تجمع و راهپيمايي و انجام دسته جمعي طواف ، همراه با شعارهاي اسلامي و قرآني در جهت احياي اين اصل : « لَنْ يَجعلَ اللهُ لِلكافرينَ عَلَي المؤمنينَ سَبيلا » ، جدالي است نهي شده ؟

جدال در قرآن

كلمه جدال و مشتقّات آن در چند جاي قرآن آمده است . بررسي اين موارد نشان مي دهد كه در عين وحدت مفهومي اين كلمه در هر يك از موارد ، خصوصيّاتي وجود دارد كه به اين كلمه در هر مورد مفهوم ويژه اي بخشيده است . قرآن ، در اين آيات ، بيشتر روي انگيزه جدال تكيه نموده و آن را معيار قرار داده است . قبل از بررسي مفهوم « جدال » در آيه « لا جِدالَ في الحجِّ » لازم است اين موارد را بررسي كنيم ؛ زيرا كه قرآن خود ، مبيّن خويش است و « بَعضُهُ يصدِّق بعضاً » ( 1 ) و « بَعضُه يفسِّر بَعضاً . » ( 2 )

1 ـ « وَلا تُجادلْ عَنِ الَّذينَ يخْتانُونَ أَنْفُسَهمْ . » ( 3 )

« هرگز بخاطر مردمي كه به خود ظلم مي كنند جدال مكن . »

جدال در اين آيه و مشابه آن ، مانند : « ها أنْتُمْ هؤلاءِ جادَلْتمْ عَنْهم فِي الحيوةِ الدُّنيا فَمنْ يُجادِلُ الله عنهمْ يومَ الْقيمَةِ أَمْ منْ يكونُ عَليهمْ وكيلا » ( 4 ) به معناي نوعي گفتگو و مشاجره لفظي به منظور حمايت و دفاع متعصّبانه و كوركورانه آمده است . و به همين دليل مورد نهي واقع شده و پيامبران ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه ، خ 18

2 ـ ر . ك . مقدّمه تفسير الميزان .

3 ـ نساء : 107

4 ـ نساء : 109


133


و نيز همه مردم ، از اين شيوه سخن گفتن ، ممنوع شده اند . منع از جدال در چنين مواردي ، به خاطر آن است كه هدف و انگيزه نادرست و ناشايست دارد . مخاصمه و مشاجره كردن با مردم با ايمان و يا بي تقصير ، به خاطر كساني كه خود به خويشتن ظلم مي كنند و راه ناصواب مي پيمايند ، كاري است بيهوده ، بلكه نادرست و ظلمي است مضاعف .

2 ـ « ومِنَ النّاسِ منْ يُجادلُ فِي الله بغَير علم وَلا هُديً ولا كتاب مُنير . » ( 1 )

« برخي از مردم ، بدون آن كه اطلاع و علمي داشته باشند و يا از راه صحيح و كتاب روشنگري پيروي نمايند ، درباره خدا به جدال مي پردازند . »

در اين آيه ، جدال از آن جهت مورد نكوهش قرار گرفته است كه منشأ آن جهل و عدم استناد به منبع قابل اطمينان ( وَلا هُديً ولا كتاب مُنير ) بوده است . بي شك ، هر نوع مشاجره و مخاصمه و بحث و جدلي كه از روي بي اطّلاعي و ناداني و بدون در دست داشتن دليل و مدرك معتبر باشد ، مردود و محكوم مي باشد . مشابه اين آيه است آياتي چون :

« وَمِنَ النّاسِ منْ يجادلُ فِي الله بغَيْرِ علم وَيتَّبعُ كلَّ شيطان مَريد . » ( 2 )

« از ميان مردم كساني هستند كه بدون علم درباره خدا به جدال مي پردازند و از هر شيطان طغيانگر پيروي مي كنند . »

« وإنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُونَ اِلي اَوْليائِهِم لِيُجادِلُوكُم . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حج : 8

2 ـ حج : 3

3 ـ انعام : 121


134


« شيطانها به هواداران و دوستان خود مطالبي را القا مي كنند تا با شما به جدال بپردازند . »

3 ـ « إنَّ الَّذينَ يُجادلُونَ في آياتِ الله بغَير سُلْطان اَتاهُمْ اِنْ في صُدُورِهم اِلاّ كِبْرٌ ما هم بِبالِغيه . » ( 1 )

« آنها كه درباره آيات خدا به جدال برمي خيزند ، بدون آن كه برهان و سندي دريافت كرده باشند ، جز اين نيست كه در دل كبر و نخوتي دارند كه هرگز به آن نمي رسند . »

جدال در اين آيه ، به اين دليل محكوم شده است كه از تفوّق طلبي و غلبه جوييِ متكبّرانه ناشي مي گردد . و چنين حالتي با تمامي ملزوماتش ضدّ ارزش و مايه سقوط انسان و گمراهي و محروميّت وي از اعتقاد و گفتار و عمل به حقّ است .

4 ـ « وَيَعلم الَّذينَ يُجادلونَ في آياتِنا ما لَهمْ منْ مَحيص . » ( 2 )

« آنان كه درباره آيات ما مجادله مي كنند ، مي دانند كه راه بن بستي در پيش گرفته اند . »

جدال در زمينه مشعلهاي هدايت خدا و دلايلي كه در جهان آفرينش براي هدايت به سوي خدا قرار داده شده ، از آن جهت محكوم است كه عملي بيهوده و راهي بن بست و تلاشي نافرجام است .

5 ـ « وَجادلُوا بِالباطلِ لِيُدحِضُوا به الحقَّ . » ( 3 )

« با مستمسكي باطل به جدال پرداختند تا بدان وسيله حقّ را مغلوب سازند . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ غافر : 56

2 ـ شوري : 35

3 ـ غافر : 5


135


بديهي است ، جدالي كه به منظور مبارزه با حق انجام مي گيرد و به صورت وسيله اي براي پوشاندن حقيقت و يا از ميان بردن آن ، مورد بهره برداري قرار مي گيرد ، چيزي جز مايه فساد نمي تواند باشد .

6 ـ « قَد سمعَ الله قولَ الّتي تُجادلُكَ في زَوْجِها . » ( 1 )

« همانا ، خداوند شنيده است گفتار آن كس را كه درباره همسرش با تو مجادله مي كرد . »

هدف ازاين نوع مجادله ، شكايتومناقشه درباره كس ياچيزي است . براي ارزيابي اين مجادله ، بايد ادّعا و محتواي شكايت را بررسي نمود ؛ اگر شكايت به ناحق بود ناگزير مجادله درباره آن نيز مردود خواهد بود .

7 ـ « ما يُجادلُ في آياتِ الله اِلاَّ الَّذينَ كَفَرُوا . » ( 2 )

« درباره آيات خدا به جدال نمي پردازند ، مگر كساني كه كفر ورزيده اند . »

كفر و پايداري در موضع كفر نوعي لجاجت و مجادله را به دنبال دارد كه خواه ناخواه محتواي آن باطل و غرض و هدف از آن حمايت از باطل مي باشد و از اين رو مردود و محكوم مي باشد .

8 ـ « يَوْمَ تَأتي كلُّ نَفْس تُجادلُ عنْ نَفْسِها . » ( 3 )

« روزي كه انسان مبعوث مي شود ، در حالي كه از خود دفاع مي كند و براي توجيه اعمال خود مجادله مي كند . »

« وَكانَ الانْسانُ أكثَر شيء جَدَلا . » ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجادله : 1

2 ـ غافر : 4

3 ـ نحل : 111

4 ـ كهف : 54


136


« انسان بيش از هر چيز به جدل مي پردازد ( تا اعمال خود را توجيه كند ) . »

اين نوع مجادله كه به منظور توجيه اعمال ناروا و در نهايت براي نفي تكليف و شانه خالي كردن از زير بار مسؤوليتها انجام مي گيرد ، بدترين شيوه جدال است كه قرآن ، آن را محكوم مي شمارد و انسان را از آن برحذر مي دارد .

9 ـ « قالُوا يا نوحُ قَدْ جادلتَنا فَاَكْثرتَ جِدالَنا . » ( 1 )

« قوم نوح به وي گفتند : تو با ما به مجادله برخاستي و در اين جدال زياده روي كردي . »

در اين مورد ، جدال به معناي اقامه دليل و تلاش براي ابطال دلائل خصم به كار رفته كه قرآن آن را از قول مردم نوح نقل مي كند و خود آن را نفي نمي كند ؛ بلكه دلالت بر آن دارد كه نوح دست به چنين جدالي زده و محتواي جدال نوح چنان بوده كه آنان را از مقابله به مثل عاجز كرده و به استيصال كشانده بوده است .

10 ـ « وَلا تُجادِلُوا أَهْلَ الكتابِ اِلاَّ بالَّتي هي أحْسَنُ . » ( 2 )

« با اهل كتاب جز از طريق بهتر مجادله ننماييد . »

اين آيه با توصيف جدال به « الَّتي هِي أحْسنُ » ، در حقيقت جدال را به دو نوع تقسيم نموده است :

الف : جدال به شيوه غير حسن ، كه آيه با صراحت از به كار بردن آن در مقابل اهل كتاب منع كرده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هود : 32

2 ـ عنكبوت : 46


137


ب : جدال به شيوه نيكو ، كه به مفهوم مخالف ، جواز آن از آيه استفاده مي شود .

11 ـ « اُدْعُ اِلي سَبيلِ ربّكَ بِالحكمةِ والموعظةِ الحَسَنةِ وجادِلْهُمْ بِالَّتي هي أحْسَنُ . » ( 1 )

در اين آيه ضمن بيان مفادِ آيه قبل ؛ يعني تقسيم بندي جدال به دو نوع حسن و غير حسن اصولا جدال حسن به عنوان شيوه مطلوب و در كنار برهان و موعظه وسيله اي براي دعوت پيام وحي و رسالت الهي تلقي شده است و پيامبر ـ ص ـ و در نهايت همه مسلمانان متعهد ، موظف شده اند در راه دعوت به سوي راه خدا از مجادله به عنوان يك شيوه مطلوب استفاده كنند .

مفاد آيه چنين است كه اگر حكمت و موعظه امكان پذير نبود ، جدال به عنوان تنها وسيله دعوت ، واجب خواهد بود . با توجه به اين اصل ، مي توان گفت كه مجوز واقعي جدال در دعوت به سوي خدا و راه خدا در حقيقت همان اصالت و حقانيت محتواي جدال و هدف آن مي باشد كه چيزي جز دعوت به خدا و راه خدا نيست .

12 ـ « فلا رفَثَ وَلا فُسوقَ ولا جِدالَ فِي الحجِّ . » ( 2 )

« پس در حج ، رفث و فسوق و جدالي نيست ( و زائر بيت الله الحرام نبايد خود را به اين سه عمل آلوده كند ) . »

جدال در اين آيه ، كه مورد بحث ما در اين بررسي است ، به قرينه دو كلمه « رفث » و « فسوق » كه در رديف همديگر آمده و نيز با توجه به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نحل : 125

2 ـ بقره : 197


138


آيات ديگر ، نمي تواند به مفهوم مطلق و عام باشد و همچنين شامل « جدال بالّتي هي احسنُ » گردد . ما براي بررسي كامل اين مطلب ناگزيريم اقوال مفسّران و فقها را در اين باره مورد بحث قرار داده و با توجّه به نظرات قرّاء و اهل لغت نتيجه صحيح را از اين بحث به دست آوريم .

نظرات در قرائت آيه

ابن كثير و ابوعمر ، آيه را با رفع « رفث » و « فسوق » و نصب « جدال » خوانده اند و بقيّه قرّاء هر سه كلمه را با نصف قرائت كرده اند .

قارياني كه هر سه كلمه را منصوب خوانده اند ، با استفاده از قاعده « نكره در سياق نفي افاده عموم مي كند » مفاد آيه را تأكيدي بر عموم نفي رفث و فسوق و جدال دانسته اند . و كساني كه برخي را منصوب و بعضي را مرفوع قرائت كرده اند ، به اين دليل بوده است كه مفاد آيه در اين سه مورد ، متفاوت بوده است ؛ زيرا مُفاد « لا » در دو مورد اول و دوم به معناي « نهي » و در مورد سوم « لا جدال » به مفهوم « اخبار از عدم جدال در مورد زمان حج » مي باشد .

توضيح آن كه عرب ها در جاهليت ، موسم حج را پس و پيش مي بردند و زمان ثابتي براي انجام مراسم حج نبود . و قريش معمولا اين عمل را براي اثبات اقتدار خويش بر ديگران تحميل مي كردند . قرآن در اين آيه با جمله « لا جِدالَ فِي الحجِّ » عمر اين نوع عمل ناشايست را تمام شده اعلام مي كند و جدال در اين مورد را بيهوده و ختم يافته مي شمارد .

بنابر اين ، معناي نصب « جدال » در آيه ، براي ايفاي مفهوم فوق


139


و تأكيد بر عموم نفي ، مطابق با فصاحت خواهد بود . ولي در دو مورد اوّل آيه شريفه ، نصب شايسته نيست ؛ زيرا ممكن است رفث و فسوق از روي خطا يا عصيان از كسي سر بزند و از اين رو عموم نفي در آن دو مورد ، مستلزم خلاف واقع مي شد . ( 1 )

شيخ طوسي پس از بيان اين مطلب مي گويد :

« همه اين قرائتها صحيح است زيرا مُفاد آيه در هر سه موردنهي است ، گرچه به صورت ظاهر با كلمه نفي بيان شده است . و در اين مورد اختلافي نيست . ( 2 )

برخي گفته اند : دليل قرائت به رفع و تنوين ، آن است كه « لا » به معناي « ليس » است و كلمه بعد از آن اسم « ليس » و مرفوع مي باشد و خبر « لا » محذوف است و در حقيقت جمله اين چنين است : « فليس رفث و لا فسوق و لا جدال في الحج » و قرينه اين تقدير كلمه « في الحج » مي باشد كه به عنوان خبر در آيه آمده است و از سوي ديگر نمي توان « في الحجّ » را خبر « ليس » گرفت ؛ زيرا خبر « ليس » منصوب است و خبر مبتدا مرفوع و هيچگاه كلمه اي نمي تواند هم منصوب باشد و هم مرفوع . همچنين مي توان دو كلمه « رفث » و « فسوق » را مبتدا قرار داد و مرفوع خواند و « لا » در اين صورت به معناي نفي خواهد بود و خبر محذوف ، كلمه « في الحج » ، به اين دليل نمي تواند خبر هر سه مبتدا « رفث و فسوق و جدال » باشد كه عملِ چند عامل در يك معمول جايز شمرده نشده است .

اما دليل آنها كه با فتحه بدون تنوين قرائت كرده اند ، آن است كه « لا »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التبيان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص165

2 ـ همان .


140


را براي نفي و به معناي نهي دانسته اند و معناي آيه را چنين تفسير كرده اند كه : جميع افراد و اقسام رفث و فسوق و جدال در حج ممنوع مي باشد . و از آنجا كه مُفاد آيه به تصوّر آنها همين معنا بوده است ، فتحه بدون تنوين را طبق قاعده « نكره در سياق نفي افاده عموم مي كند » اولي و مناسب تر دانسته اند . بنابر اين ، كلمه « في الحج » خبر هر سه مورد خواهد بود . ( 1 )

اين قرائت مطابق با نظر اعرج و شيبه و اعمش و ابورجاء و حسن و ابن ابي اسحاق و عيسي مي باشد . ( 2 )

ابن مسعود آيه را چنين قرائت كرده است : « فَلا رفوثَ عَلي الحجِّ » و ابوجعفر بن قعقاع ، هر سه مورد را مرفوع خوانده است و اين قرائت از عاصم نيز نقل شده است و احتمال « لا جدالا » نيز مي رود و فرّاء اين چنين خوانده است وابورجاء عطاردي « لاجدال » را با تنوين قرائت كرده است . ( 3 )

فخر رازي در تفسير كبير مي گويد : ( 4 )

براي توضيح فرق بين قرائت نصب و رفع ، بايد ابتدا دو مطلب را مورد توجّه قرار داد :

مطلب اوّل : هر چيزي اسمي دارد ، جوهر اسم دلالت بر جوهر معنا مي كند و همواره بين حركات و خصوصيات ديگر اسم و احوال معنا مناسبتي دقيق وجود دارد چنانكه وقتي گفته مي شود : « رجل » ، اسم رجل دلالت بر ماهيت انساني مرد دارد و حركات آن هرگاه منصوب يا مجرور يا مرفوع باشد ، دلالت بر حالات وي مي كند به اين معنا كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 و 2 ـ الكشف عن وجوه القراءات السبع وعللها وحججها ، ج1 ، ص286 ؛ وايضاح الوقف والابتداء ، ص 545 ؛ تفسير مشكل اعراب القرآن ، ج1 ص23

3 ـ الجامع لأحكام القرآن ، ج2 ، ص407

4 ـ التفسير الكبير ، ج5 ، ص163


141


وي يا فاعل يا مضاف اليه و يا مفعول مي باشد و اين همان ترتيب منطقي و عقلي است كه اصل در برابر اصل و صفت در برابر صفت قرار مي گيرد .

بنابر اين قاعده ، هرگاه حالتي از اسم منظور نباشد بايد اسم بدون حركت تلفّظ شود . و اگر از تلفّظ حركت آخر اسم ناگزير شويم ، بايد آن را منصوب بخوانيم زيرا نصب سهل ترين و راحت ترين حركات مي باشد و به سكون نزديكتر است .

مطلب دوّم : هنگامي كه « لا رجل » گفته مي شود مُفاد آن نفي ماهيّت است و انتفاي ماهيت موجب مي شود كه همه افراد ماهيت نفي گردد . ولي وقتي با رفع و تنوين خوانده مي شود ، مُفاد آن نفي جميع افراد ماهيت نيست . مگر آن كه دليل جداگانه اي بر اثبات آن وجود داشته باشد .

آنگاه در مقام بيان فرق دو قرائت مي گويد :

كساني كه هر سه مورد را با نصب قرائت كرده اند ، اشكالي در قرائتشان نيست ؛ ولي آنها كه دو مورد اوّل را مرفوع و سوّمي را منصوب خوانده اند ، دليلشان اين است كه اهميت نفي جدال بيش از نفي دو مورد اوّل مي باشد ؛ زيرا « رفث » عبارت از اشباع شهوت است و « جدال » به نوعي شامل آن نيز مي باشد و شهوت و تمايل جدال كننده همواره بر آن است كه گفتارش مقبول و برتر باشد . و « فسوق » نيز عبارت از مخالفت اوامر خدا است و جدال كننده معمولا در برابر حق انقياد ندارد و بيشتر ديگران را آزار مي دهد و از اين كه گفتارش سرانجام به خصومت و عداوت بكشد ابايي ندارد . ( 1 )

گرچه بخشي از مطالب بالا قابل مناقشه است ولي مسأله مهم در كلام اين مفسّر بزرگ آن است كه جدال ممنوع را جدالي مي داند كه شامل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص 164


142


رفث و فسوق باشد . و مفهوم اين كلام آن است كه جدالي كه خالي از رفث و فسوق باشد و هيچ نوع مخالفتي با شرع و عقل نداشته باشد ، ممنوع نيست .

مفهوم لغوي جدال

واژه « جدال » در لغت داراي مفهوم وسيعي است كه معاني متفاوتي را شامل مي گردد . بسياري از لغوي ها ، جدال ، مجادله ، منازعه ، مشاجره و مخاصمه را به يك معنا گرفته اند و وقتي گفته مي شود « جدلتُ الحبلَ » مفهومش آن است كه ريسمان را محكم بستم و معناي « جادلت الرجل » آن است كه او را بر زمين افكندم . و هر چيز به هم پيچيده اي را مجدول مي گويند و ريشه همه اين معاني ، پيچيدن و بافتن است و جدال به همين معنا است . ( 1 )

در « مجمع البحرين » آمده است :

« جدل » اسمي است از جدال و « جدال » عبارت است از مقابله دليل با دليل . گاهي « جدل » با لجاجت و خصومت همراه مي شود « لا جِدالَ في الحج » ؛ يعني با مستخدمين و همراهان نبايد مِراء كرد ؛ مثلا يكي به ديگري بگويد : « فردا براي حج حركت مي كنيم » و ديگري بگويد « نه بلكه پس فردا سفر را آغاز مي كنيم » يا يكي بگويد : « حج من صحيح تر از حج تو است . » و « مجدّل » به معناي نعشي است كه بر زمين افتاده باشد . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التبيان في تفسير القرآن ، ج2 ، ص165

2 ـ مجمع البحرين ، ج5 ، ص336 ( چاپ مكتبه مرتضوي ) .


143


در « لسان العرب » مي گويد :

« جدل » محكم بستن و محكم پيچيدن و تابيدن را گويند و از اين روست كه به لجام ناقه « جديل » گفته مي شود و به زمين سخت نيز « جداله » مي گويند . به مردي كه در جدل قوي باشد ، « جدل » گفته مي شود و « جدل » اسمي است كه به معناي زياده روي در خصومت به كار مي رود . ( 1 )

برخي گفته اند :

« جدال » بر وزن فِعال از « مجادله » مشتق شده و « مجادله » نيز از « جدل » كه به معناي تابيدن و پيچيدن است . و گفته شده : « جدل » مشتقّ از « جداله » است كه به معناي زمين است ، گويا هر يك از دو طرفِ مجادله ، مي خواهند ديگري را بر زمين افكنند . ( 2 )

راغب گويد :

« جدال » گفتگو بر سبيل منازعه و برتري جويي بر يكديگر است و ريشه جدل از « جدلت الحبل » است كه به معناي محكم كردن ريسمان و تابيدن آن است ، گويي هركدام از دو مجادله كننده مي خواهد ديگري را از رأي و اعتقادش بپيچاند . ( 3 )

نظر مفسّران درباره « جدال در حج »

زمخشري قرائت ابوعمرو و ابن كثير را كه « رفث و فسوق » را مرفوع و جدال را منصوب خوانده اند ، چنين تعليل و تفسير مي كند ( 4 ) :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لسان العرب ، ج11 ، ص103

2 ـ الجامع لأحكام القرآن ، ج2 ، ص410

3 ـ مفردات ، ص89

4 ـ تفسير الكشّاف ، ج1 ، ص347


144


حرف « لا » در دو مورد اوّل به معناي نهي است ، گويي گفته شده : « فَلا يكوننَّ رفثٌ ولا فسوقٌ . » ولي در مورد سوّم به معناي نفي خبري است بدين معنا كه « لا شكّ ولا خلاف في الحجّ » زيرا قريش در ايام حج با قبائل ديگر مخالفت مي كردند . هنگامي كه ديگران در عرفات بودند آنان در مشعر وقوف مي كردند و گاه يك سال ايام حج را جلو مي انداختند و سال ديگر به تأخير مي افكندند و اين همان « نسيء » است كه قرآن از آن ياد مي كند . اسلام ، حج را در وقت واقعي آن تثبيت نمود و وقوف به عرفه را به زمان اصلي برگرداند و خداوند خبر داد كه ديگر اختلاف و جدالي در حج باقي نماند .

زمخشري پس از اين استدلال مي گويد :

بنابر اين آنچه كه مورد نهي قرار گرفته ، رفث و فسوق است نه جدال . و بر اين مبنا مي توان به حديث نبوي استدلال نمود : « مَن حَجَّ فَلم يرفثْ ولم يفسقْ خرجَ كَهيئته يومَ ولدتْه أمُّهُ . » مي بينيم در اين حديث جدال ذكر نشده است .

گويا زمخشري به اين حديث برخورد نكرده بود كه از پيامبر اكرم ـ ص ـ نقل كرده اند :

« وَالّذي نَفْسي بيده ما بين السماء والأرضِ من عمل أفضلَ منَ الجهادِ في سَبيل اللهِ أو حَجَّة مبرورة لا رفثَ وَلا فُسوقَ وَلا جِدالَ . » ( 1 )

و از سوي ديگر ، معناي خبر در « لا جدال » با اختلاف نظري كه در مسائل مختلف حج در ميان فقها وجود دارد ، سازگار نمي باشد .

منقول از ابن عباس و ابن جبير و سري و قتاده و حسن و عكرمه و زهري و مجاهد و مالك ، آن است كه معناي « رفث » همبستر شدن است ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير الجامع لاحكام القرآن ، ج1 ، ص408


145


و عبدالله بن عمر و طاوس و عطا و ديگران « رفث » را به معناي زشتگويي با زنان تفسير كرده اند . برخي نيز « رفث » را به معناي هر سخني دانسته اند كه نوعي بيانگر روابط جنسي زن و مرد باشد .

ابوعبيده گفته است :

« رفث » به معناي سخن لغو است و ابن عربي « لا رفث » را به معناي نفي مشروعيت دانسته و مفهوم آيه را مشابه معناي آيه « لا يَمسُّهُ اِلاّ المطهّرونَ » شمرده است . ( 1 )

از ابن عباس و عطا و حسن و ابن عمر و جماعتي ديگر نقل شده : « فسوق » به معناي « بجا آوردن معاصي در حال احرام » است . و ابن زيد و مالك گويند : « فسوق » قرباني كردن براي بتها است ، به همان معنا كه در آيه « او فسقاً اُهِلَّ بِهِ لِغَيْر الله » آمده است . و ضحاك « فسوق » را به معناي « تنابز بالالقاب » ؛ به يكديگر لقب زشت دادن تفسير كرده است ، آنگونه كه قرآن مي گويد : « بئسَ الاسمُ الفسوقُ » و ابن عمر مي گويد : فسوق ناسزاگويي است ( سَباب المؤمنِ فسوقٌ ) . ( 2 )

قرطبي در تفسير جدال ممنوع ، شش قول را از مفسّران بزرگ نقل مي كند :

1 ـ ابن مسعود ، ابن عباس و عطا برآنند كه جدال به معناي مِرائي است كه موجب خشم ديگري گردد و سرانجام به ناسزاگويي منتهي شود . و امّا مذاكره علمي و اظهار نظر ، مورد نهي قرار نگرفته است .

2 ـ قتاده گويد : جدال همان ناسزاگويي است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص407

2 ـ همان ، ص408


146


3 ـ ابن زيد و مالك بن انس گويند : جدال در آيه ، به معناي اين است كه مردم اختلاف كنند كدام به وقوف ابراهيم رسيده و حج كدام مشابه حج ابراهيم بوده است ؛ آن گونه كه در جاهليت در اين زمينه به جدال مي پرداختند . بنابر اين معنا ، « لا جدال » ؛ يعني در مواضع حج اختلافي نيست .

4 ـ نفي جدال در زمان حج ؛ مجاهد گويد : نفي جدال در ماههاي حج ، همانطور كه عرب درباره نسيء اختلاف مي كردند . و چه بسا كه حج را در غير ماه ذي الحجه بجا مي آوردند .

5 ـ محمد بن كعب قرظي را عقيده بر آن است كه جدال به اين معناست كه يكي به ديگري بگويد حج من مورد قبول تر و صحيح تر از حج تو است و ديگري نيز مشابه آن را اظهار كند .

6 ـ جدال به معناي فخرفروشي به پدران است .

قرطبي ، پس از نقل اقوال ، نظريه چهارم را تقويت كرده و آن را « اصحّ ماقيل » دانسته است . و اين حديث نبوي را دليل صحّت آن شمرده است كه :

« اِنّ الزمانَ قد اسْتَدارَ كهيئةِ يوم خلق اللهُ السَّمواتِ والأرضَ . »

و سپس اين حديث را چنين تفسير كرده كه امر حج به همان حالت اوليه خود برگشته و ديگر تغييري در آن نبايد داد . ( 1 )

در تفسير روح البيان مي گويد :

ابن عباس ، كلمه « رفث » را به معناي همه گفتگوهاي مربوط به روابط زناشويي دانسته و شامل غمز و تقبيل شمرده و « فسوق » را خارج شدن از حدود شرع و ارتكاب معاصي تفسير كرده است ، و « لا جدال »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص410


147


را به معناي نفي مراء با مستخدمين و همراهان و كاروان داران دانسته است . زيرا كه جدال ، به دشمني و از بين رفتن الفت مي انجامد و اما اگر جدال به گونه اي باشد كه به اظهار نظر در زمينه امور ديني مربوط گردد اشكالي نخواهد داشت . ( 1 )

شوكاني در تفسير فتح القدير ، نخست « جدل » را به مراء تفسير كرده و معناي فخرفروشي و ناسزاگويي را از ديگران نقل و سپس گفته است :

ظاهر آيه معناي اوّل است و مفهوم نفي در آيه همان نهي مي باشد ( 2 ) ولي اين مفسِّر « مراء » را توضيح نداده و ظاهراً اكتفا به مفهوم عرفي كرده كه معمولا مِراء به معناي مشاجره توأم با خصومت و خشمگين شدن بكار مي رود . و از اين روست كه در روايات مورد نكوهش قرار گرفته است . ( 3 )

ابن كثير در تفسير خود مي گويد :

درباره « جدال » دو نظريه وجود دارد :

1 ـ در وقت حج ، جدال نيست . و اين نظريه به مجاهد نسبت داده شده و آنگاه اختلاف اعراب جاهليت را نقل و نظريه هشام و سدي وثوري و ابن ابي نجيع را مي آورد .

2 ـ جدال به معناي مخاصمه و دشمني است . و ابن جرير از عبدالله بن مسعود نقل كرده كه معناي « لا جدال » آن است كه همراه خود را خشمگين نسازي و اين نظريه به ابن عباس و ابن عمر و نافع وضحاك و مقاتل و ربيع بن انس و ابراهيم نخعي و عطا و حسن و قتاده و زهري نسبت داده شده است . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير روح البيان ، ج1 ، ص314

2 ـ تفسير فتح القدير ، ج1 ، ص201

3 ـ اين احاديث را در آينده ملاحظه خواهيد كرد .

4 ـ مراجعه كنيد به تفسير ابن كثير ، ج1 ، ص238


148


فخر رازي مي گويد :

« جدال » بر وزن فِعال ، از مجادله است و ريشه آن از معناي تاباندن است ؛ زيرا هر كدام از طرفين جدال سعي مي كند ديگري را از رأيش بتاباند . و اما « فسوق » به معناي خروج از حدود شرع است . آنگاه اقوال مفسّران را در معناي جدال ممنوع در حج ، بيان مي كند و سپس نظريه قاضي را مورد تحسين قرار مي دهد .

قاضي گفته است :

هرگاه « لا جدال » را بر نفي جدال حمل كنيم ، معناي آن چنين مي شود كه با هيچ نوع اختلافي سازگار نيست ؛ زيرا جدال به مثابه ضد است براي حج و مانع از صحت آن مي باشد . بنابر اين معنا ، بايد آيه را چنين تفسير كرد كه عمل زناشويي و زنا و شك بردن در حج موجب بطلان حج مي باشد .

وي پس از بررسي اقوال ديگر در زمينه آيه ، مي گويد :

برخي بحث و استدلال و اظهار نظر و جدال در حج را مذموم مي شمارند و براي آن چند دليل مي آورند :

نخست ، آيه « لا جدال » را ذكر مي كنند . ولي اگر چنين باشد ، بايد جدال در دين ، اطاعت و راهي بر معرفت خدا نباشد .

دوّم : آيه شريفه « ما ضربُوهُ لكَ الاَّ جَدَلا بلْ همْ قَومٌ خَصِمونَ . » ( 1 )

زيرا خداوند آنان را به خاطر اين كه اهل جدل هستند ، مورد نكوهش قرار داده است .

سوّم : آيه شريفه « ولا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وتَذْهَبَ ريحُكُمْ . » ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زخرف : 58

2 ـ انفال : 49


149


در اين آيه از منازعه و خصومت نهي شده است كه اين خود ، معناي جدال است .

آنگاه مي گويد :

متكلّمان بر اين اعتقادند كه جدال در دين عبادت بزرگي است و بر اثبات اين حرف خود به آيه شريفه : « اُدْعُ اِلي سبيل رَبِّك بالحكمةِ والموعظةِ الحسنةِ وجادِلْهُم بالّتي هي أَحْسَنُ » ( 1 ) استدلال كرده اند و همچنين به گفتار مشركان در برابر نوح كه گفتند « يا نوحُ قدْ جادلْتَنا فَأكْثَرْتَ جِدالَنا » ( 2 ) استدلال كرده اند . و جدال نوح بي شك براي تثبيت دين و بيان اصول شريعت بوده است .

سپس به روايات مربوط به جدال پرداخته ، چنين نتيجه مي گيرد كه :

جدال نكوهيده ، جدالي است كه براي تقرير باطل و به منظور اهداف مادي ؛ از قبيل كسب مال و جاه باشد و جدال پسنديده آن است كه انگيزه آن تقرير حقّ و دعوت به راه خدا و دفاع از حريم مقدس دين خدا باشد . ( 3 )

آلوسي در تفسير روح المعاني مي گويد :

با وجود ذكر حج در آيه قبلي ، به جاي ضمير كلمه حج در آيه « لا جدالَ في الحجِ » آمده و اين دليل بر آن است كه اهميت حج فوق العاده است و بيانگر علت حكم منع از رفث و فسوق و جدال مي باشد ؛ زيرا زيارت بيت الله الحرام و تقرب با آن به خدا از موجبات ترك اين اموري است كه مرتكب آن را آلوده مي سازد و از سير و سلوك به سوي ملك الملوك باز مي دارد . و در پايان ، اين نظريه را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نحل : 125

2 ـ هود : 32

3 ـ التفسير الكبير ، ج5 ، ص164-167


| شناسه مطلب: 76532