بخش 8
حج رسول الله ـ ص ـ در دوران اقامت در مکّه گام پنجم : حرم و آینده آن خصایص حرم احکام ویژه حرم حرم متعلق به همه مسلمانان است منطقه بین الملل اسلامی حرم ، سرزمین آزاد اسلامی فرمان علی ـ علیه السلام ـ گام ششم : محدودیت مکانی حرم سرزمین اسرارآمیزی که جنگ در آن حرام است
|
175 |
|
« وقد امِرُوا اَنْ يَكْفُرُوا به . » ( 1 )
« فَمَنْ يكفُرْ بالطَّاغُوتِ وَيؤْمِنْ بِاللهِ فَقَدِ استَمْسكَ بالعُرْوَةِ الوُثْقي . » ( 2 )
« اَنِْ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ . » ( 3 )
« وَالَّذينَ اجْتَنَبوا الطَّاغُوتَ اَنْ يَعْبُدوها وَاَنابُوا اِلَي اللهِ لهُمُ الْبُشْري . » ( 4 )
بر اين اساس ، كساني كه در برابر اين حركت الهي كارشكني و يا برخورد خشن مي كنند و با ضرب و شتم ، جان و مال و عرض مسلمانان را ، در مراسم حج ، مورد هتك و تجاوز قرار مي دهند ؛ بايد بدانند كه خود عاملان بغضاء و تفرقه افكني و مانع وحدت و همبستگي امت اسلامي مي باشند و اگر مسلمانند از اين اعمال وحشيانه و برخلاف احكام صريح اسلامي بپرهيزند و از آن بترسند كه مصداق اين آيه قرآني باشند :
« وَالَّذينَ كفَروا اَوْليائُهُم الطَّاغُوتُ يُخْرجُونَهمْ منَ النُّورِ الَي الظُّلماتِ اُولئكَ اصحابُ النّارِ همْ فيها خالِدُونَ . » ( 5 )
ما هم كنترل محيط و فضاي مقدّس حج را لازم مي دانيم و اعتقادي به لزوم ايجاد فضاي باز و آشفته و آشوب زا نداريم و قطع يد اجانب و دشمنان و وابستگان آنان را از دخالت در امور حج و مراسم عبادي مسلمانان ، امري ضروري و اجتناب ناپذير تلقّي مي كنيم و هرگز خواهان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نساء : 60
2 ـ بقره : 256
3 ـ نحل : 36
4 ـ زمر : 17
5 ـ بقره : 257
|
176 |
|
آن نيستيم كه مراسم و مناسك حج در شرايطي غير اسلامي و نامنظم وتوأم با تبليغات الحادي و انحرافي صورت بگيرد . و طوري برگزار شود كه گروههاي وابسته به سياستهاي شرق و غرب هركدام با استفاده از اين اجتماع باشكوه ، به منحرف نمودن مسلمانان و ايجاد شبهه در اذهان و احياناً به مزاحمت بپردازند . ما در روند انقلاب اسلامي ، چه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و چه بعد از آن ، هرگز هرج و مرج طلب نبوده و مدافع آن نيستيم . ما همواره با آشفتگي و بي ثباتي و نامنظمي و زير پا گذاردن مقرّرات اسلامي به عنوان آثار طاغوت و ميراث استعمار و خواسته استكبار مبارزه كرده ايم . اكنون نيز با تمام نيرو ، آماده ايفاي اين مسؤوليت در مراسم حج هستيم .
همان مسلمانان غيوري كه فرياد « الله اكبر » و « مرگ بر آمريكا » و « مرگ بر اسرائيل » آنان در ايّام حج ، فضاي پرمعنويت حج را عطرآگين و دلهاي حاميان استكبار را مي لرزاند ، اگر احساس كنند وابستگان به شرق استكباري و مكتبهاي الحادي قصد سوء استفاده از مراسم حج را دارند و يا مقاصد شومي را عليه اسلام و اعتقاد اسلامي امت در سر مي پرورانند ؛ با همان نيرو و با همان مشت هاي گره كرده از حريم اسلام و از حق مسلمانان دفاع مي كنند . و حتّي اگر يك سرباز و يك شرطه هم در صحنه حضور نداشته باشد خود ، با دست خالي كاري مي كنند كه آنان و اربابان و حاميانشان براي هميشه فكر اجراي چنين برنامه هايي را از سر به در كنند تا مضمون آيه : « اليَوْمَ يئسَ الّذينَ كَفرُوا مِنْ دينكُم فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ . » ( 1 ) تحقّق يابد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مائده : 3
|
177 |
|
امّا آنچه كه ما امروز ادّعا مي كنيم و انتظار آن را داريم ، چيز ديگري است كه از حج رسول خدا ـ ص ـ آموخته ايم و روح حج و حقيقت مراسم حج و فلسفه اين فريضه الهي ، سياسي و عبادي آن را ايجاب مي كند . و تجزيه حج و خالي نمودن اعمال حج را از آن ، جز با تجربه ايمان و « نُؤمنُ بِبعْض ونَكفُرُ ببَعض » بودن امكان پذير نمي باشد . آنچه ما خواهان آن هستيم و در مراسم حج در عمل نشان داده ايم ، اعلان برائت از سياستهاي استكباري كفّار و مشركين و دعوت به وحدت و مقابله با تهاجم جبهه كفر و الحاد است . و كوشش ما در جهت حفظ موجوديت اسلام و مسلمانان و زمينه سازي براي حاكميت قوانين الهي و اراده خداوند بجاي حاكميت استكبار و طاغوت مي باشد . و معتقديم اين ، روح حج و فلسفه مراسم آن و از اهمّ واجبات اسلام و از وظائف ضروري و فوري و حياتي امت از هم گسيخته و به استضعاف كشانده شده اسلامي است .
حج رسول الله ـ ص ـ در دوران اقامت در مكّه
يك بار ديگر ، منصفانه نگاهي به سيره پيامبر ـ ص ـ در دوران سيزده ساله غربت و تنهايي و مظلوميت اسلام بيافكنيم . چرا پيامبر ـ ص ـ ، همه ساله ، در طول مراسم حج ، مردم را به حال خويش نمي گذاشت ؟ و سعي مي كرد با تماس مداوم در مراكز تجمع حجاج با افراد و شخصيتهاي قبائل عرب ارتباط برقرار نمايد ؟ و در بازار « عكاظ » و « مجنه » و « ذي المجاز » مي گشت و با اين و آن تماس مي گرفت تا بتواند چند نفري را پيدا كند و پيامش را به گوش آنان برساند ؟ و چقدر با تأكيد مي فرمود :
|
178 |
|
« يا أيُّها النّاسُ قُولُوا لا الهَ اِلاّ الله تُفْلِحُوا وتملكُوا بِها العربُ وتَذلُّ لكُم العَجمُ واِذا امنْتُم كنْتُم مُلوكاً في الجَنَّةِ . »
پيامبر ـ ص ـ علي رغم شرايط مأيوس كننده ، بر اساس اعتقاد به « إنّ الله بالغُ اَمرِهِ وقَدْ جَعَلَ الله لكُلِّ شيء قَدْراً » در طول سيزده سال زندگي در حصار و وضعيت سخت توأم با تلخيها و ناكاميها و مصائب جانكاه ، اين نوع دعوت را بيوقفه دنبال نمود و آن را منافي با قداست حج نشمرد و اعتقاد جاهليت را ، مبني بر تحريم جدال در حج كه سابقه ريشه داري در عرب و عادات عرب جاهلي داشت ، ناديده گرفت ؛ چرا كه آن را روح حج ابراهيمي مي دانست و معتقد بود همين مقدار اندكي كه پيامش را در ايام حج مي شنوند ، در بازگشت سفيراني خواهند بود كه بدليل آمادگي مردم قبائل به شنيدن اخبار جديد ايام حج سخنان وي را به گوش تعداد بيشتري خواهند رسانيد و شعاع دعوت وي تا اعماق قبائل جزيرة العرب پيش خواهد رفت .
نمونه هاي بارز اين شيوه سياسي پيامبر ـ ص ـ را در مورد جريان ملاقات وي با گروهي از قبيله بني عامر مي توان مورد مطالعه قرار داد . ابن هشام مي گويد : ابن فراس از گروه بني عامر ، وقتي سخنان پيامبر را خوب گوش داد ، رو به ياران خود كرده ، گفت : اگر اين مرد ـ اشاره به پيامبر ـ را در كنار خود داشتم ، همه عرب را يكجا مي بلعيدم . سپس رو به پيامبر ـ ص ـ كرد و گفت : اگر ما دعوت تو را بپذيريم ، هنگامي كه پيروز شدي ، آيا در حكومت تو سهمي خواهيم داشت ؟
پيامبر ـ ص ـ در پاسخ فرمود : اين امر اختيارش با خداست ! ابن فراس پاسخ داد : تو مي خواهي ما گردنهاي خود را در برابر شمشيرهاي
|
179 |
|
عرب قرار دهيم و آنگاه كه تو پيروز شدي ، قدرت و حكومت در دست ديگران باشد ؟ ما را نيازي به دين تو نيست !
هنگامي كه افراد قبيله بني عامر به وطن خويش بازگشتند و ماجراي ملاقات و مذاكره خود را با پيامبر ـ ص ـ نقل كردند ، سالخورده قبيله ، با اظهار تأسف دستها را به علامت نگراني بر سر نهاد و گفت : سوگند به خدا اين سخن را يك اسماعيلي نمي گويد ، مگر آن كه بر حق باشد . و سپس خواستار جبران آن برخورد ناشايست از قبيله خود شد . ( 1 )
و نمونه ديگر آن را در جريان ملاقات پيامبر با يثربيان ، كه منجر به دو پيمان عقبه شد و هجرت پيامبر ـ ص ـ را به دنبال آورد و به اسلام شكوه و عظمت بخشيد ، مي توان مطالعه نمود . اين شيوه ، آن چنان مهم بود و پيروزيها و نتايج حاصله از آن ، از چنان ارزشي برخوردار بود كه پيامبر ـ ص ـ به خاطر آن سيزده سال تحمّل رنج و مشقّت را بر خود هموار ساخت و از مكّه هجرت نكرد و به خاطر آن شكنجه ها را بر خوشيهاي هجرت ترجيح داد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سيره ابن هشام ، ج1 ، ص149
|
180 |
|
Gگام پنجم
حرم و آينده آن
s
حرم ، در لغت به معناي سرزمين مقدس و مورد احترام است ، و در فرهنگ فقه اسلامي ، به منطقه خاصي كه شامل شهر مكّه و بخشي از اطراف آن مي گردد ، اطلاق مي شود . ميزان قداست و احترام اين سرزمين را در اسلام ، از احكام ويژه اي كه بر آن مقرر شده و نيز از خصايصي كه دارا مي باشد مي توان به دست آورد .
خصايص حرم
اين سرزمين از ابتدا با يك سلسله خصايص و مميّزاتي معرفي شده كه قداست و احترام خاصي را برانگيخته است . بسياري از اين خصايص قبل از اسلام ، در اديان الهي گذشته نيز مورد اهتمام قرار گرفته است . در اين سخن كوتاه مي توان به چند مورد از اين خصايص اشاره نمود :
|
181 |
|
1 ـ حرم ، نخستين مركز توحيد و اولين سرزميني است كه مناديان توحيد ، تفكر توحيدي ناب را در آن سرزمين بنياد نهاده و نداي آن را براي انسانها سرداده اند . ( 1 ) و به اين لحاظ ، جهان اسلام بايد حرم را پايگاه اصلي تفكر توحيدي خالص بدانند و در همه ادوار تاريخ به ويژه در تحوّلاتي كه در جهت استقرار حاكميت توحيد انجام مي پذيرد ، اين جايگاه رفيع و مقدس را براي حرم از ياد نبرند و به آن به عنوان قلب الهام بخش توحيد ناب جهان اسلام بنگرند و چنين نقش سازنده اي را به آن بازگردانند .
2 ـ اين سرزمين ، حرم ابراهيم ، بنيان گذار مكتب رهايي بخش توحيد است . و اختصاص اين سرزمين به حضرت ابراهيم آن طور كه از برخي روايات ( 2 ) به دست مي آيد ، قداست و احترام خاصي را در مورد آن برمي انگيزد كه در حقيقت هر نوع تقديس و احترام اين حرم ، خود ، نوعي تعظيم شخصيت اين پيامبر بزرگ الهي و احترام از مكتب رهايي بخش او محسوب مي گردد .
3 ـ حرم ، به لحاظ شهر مكه نيز ، كه از قداست خاصّي برخوردار است و در نصوص اسلامي ؛ اعم از قرآن و سنت بر بزرگداشت اين شهر تأكيد شده ، ( 3 ) داراي عظمت و قداست ويژه اي است كه شهر مكّه را در خود جاي داده است .
4 ـ مسجدالحرام با تمامي عظمت و احترامي كه در اسلام دارد ، در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 334
2 ـ حديث عبدالله بن زيد : انّ ابراهيمَ حرّم مكّة ودعي لها وانّي حرّمت المدينة ورواية ابن زبالة : حرّم ابراهيم مكّة وحرّمت المدينة .
3 ـ بحارالانوار ، ج99 ، ص 75
|
182 |
|
حرم قرار گرفته است . كافي است بر اهميّت و نقشي كه مسجدالحرام در قرآن و شريعت اسلام دارد ، ( 1 ) توجّه كافي مبذول گردد و موقعيت حرم از اين نقطه نظر نيز مورد بررسي و مطالعه قرار گيرد . تمامي دلها رو به سمت مسجدالحرام است ( فَوَلِّ وجهكَ شطر المسجد الحرامِ . ) ( 2 ) و آنجا مبدأ معراج پيامبر است . ( 3 )
مسجدالحرامي كه : « جَعلناهُ للنّاسِ سواءً العاكفُ فيه والبادِ . » ( 4 )
پاكسازي و سالم سازي محيط آن براي عبادت ، مورد تأكيد قرار گرفته و در ميان مساجد از ويژگي و امتياز خاصّي برخوردار گرديده است .
5 ـ حرم ، شامل كعبه و بيت الله الحرام است و از اين نقطه نظر نيز امتياز ، اهميت و احترام فوق العاده اي را كسب نموده است . كعبه اي كه « جَعلَ الله الكعبةَ البيتَ الحرامَ قياماً للنّاسِ » است و در حديث آمده است : « ما خلقَ الله بقعة أحبّ اليه من الكعبة . » ( 5 )
6 ـ فلسفه احرام در حج وعمره ، مراعات احترام خاصّ حرم است . ( 6 )
7 ـ كسي كه در حرم دفن شود ، در حريم رحمت الهي قرار خواهد گرفت ( من دُفنَ في الحرم اُمنَ من الفزعِ الأكبرِ من برّ الناس وفاجرهم . ) ( 7 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ به روايات مربوط به اهميت و نقش مسجدالحرام در وسائل الشيعه ، ج3 و ج5 مراجعه شود و نيز ج9 ، ص 3 ( حرمُ المسجد لعلة الكعبة وحرمُ الحرم لعلّة المسجد ) .
2 ـ بقره : 146
3 ـ اسراء : 1
4 ـ حج : 25
5 ـ مائده : 97
6 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 3
7 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 381
|
183 |
|
احكام ويژه حرم
با توجه به اهميت و احترام خاصي كه حرم از نقطه نظرهاي مختلف دارد ، در فقه داراي احكام ويژه اي است كه برخي از آنها را مي آوريم :
1 ـ اين منطقه بعنوان سرزمين امنيت معرفي شده است ( اولم نمكّن لهم حرماً آمناً ) ( 1 ) و كشتن حيوانات ( غير اهلي ) در اين منطقه ممنوع است و در فقه براي مرتكبان آن مجازاتهاي خاصي مقرر شده است . ( مَنْ دخلَهُ من الوحشِ والطيرِ كان آمناً من أن يهاجَ أو يوذي حتّي يخرجَ من الحرم . )
2 ـ به دليل منطقه امن بودن حرم ، ( أولم يرو أنّا جعلناهُ حرماً أمناً ) ( 2 ) هر فرد مسلمان تا هنگامي كه در اين منطقه زندگي مي كند ، از مصونيّت خاصي برخوردار است . ( من دخل الحرمَ من الناس مستجيراً به ، فهو آمن من سخط الله عزّ وجلّ . )
3 ـ در اين منطقه ، جنگ و خونريزي ممنوع است .
4 ـ ورود به حرم بايد با تشريفات خاصّي انجام گيرد كه از آن به « احرام » تعبير مي شود و داراي احكام ويژه اي است .
5 ـ افراد غير مسلمان ، حقّ سكونت در منطقه حرم را ندارند . و بسياري از فقها ورود غير مسلمان را به اين منطقه ، چه به عنوان اقامت و چه براي عبور ، ممنوع دانسته اند . ( 3 )
اين حكم ، شامل سفرا و نمايندگيهاي خارجي و افراد غير مسلماني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 و 2 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 176 و202
3 ـ مسالك مرحوم شهيد ثاني : وأمّا الحرمُ فلا يجوزُ لهمْ دخولُه مطلقاً .
|
184 |
|
كه حامل پيام مي باشند و نيز هيأتهايي كه براي عقد قرارداد ، قصد ورود به منطقه حرم را دارند نيز مي گردد . از اين رو در چنين مواردي مي توانند براي انجام مقاصد خود از افراد مسلمان استفاده نمايند و يا در خارج حرم با پيشواي مسلمانان و نمايندگان رسمي وي ملاقات كنند . ( 1 )
بر اساس اين قانون ، اقليتهاي مذهبيِ متعهد ( اهل ذمّه ) نيز از اقامت در اين منطقه محروم مي باشند و براي عبور بايد اجازه رسمي كسب نمايند . و دولت اسلامي مي تواند طي قراردادي در ازاي اين اجازه مقررات مالي وضع نمايد . ( 2 )
6 ـ كندن درختان و ريشه گياهان حرم ممنوع است و همچنين بريدن شاخه ها . در اين مورد فقها مجازاتهاي مالي ويژه اي مقرر كرده اند . ( 3 ) و حكم مصونيت درختان و گياهان حرم را درباره محرِم و افراد عادي نيز نافذ شمرده اند . ( 4 )
7 ـ تردّد مسلحانه در منطقه حرم ممنوع است . ( لا تخرجوا بالسيوف الي الحرم . ) ( 5 )
8 ـ از سكونت كساني كه عامل فساد و الحاد هستند ، در منطقه حرم جلوگيري به عمل مي آيد و با آنها به خشونت رفتار مي شود :
« من يردْ فيه بالحاد بظلم نُذِقْهُ من عذاب أليم . » ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ المبسوط ، ج2 ، ص 48
2 ـ حقوق اقليتها ، ص 175
3 و 4 ـ تحرير الوسيله ، ج1 ، ص 411 ؛ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 172
5 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 359 ، حديث3
6 ـ حج : 25
|
185 |
|
منظور از كساني كه در حرم قصد الحاد به ظلم دارند ، آنهايي هستند كه قصد ارتكاب اعمالي چون سرقت ، ستمگري ، تجاوز به حقوق مردم و هر نوع ظلم داشته باشند ، كه از اقامت آنها در حرم جلوگيري مي شود « يتّقي أن يسكن الحرم . » ( 1 )
9 ـ اشيايي كه در حرم پيدا مي شود حكم ويژه دارد ( 2 ) و اصولا از دست زدن به اشياي گمشده حرم منع شده است .
لا تمسُّ أَبداً حتّي يجيء صاحبُها . ( 3 )
10 ـ كسي كه در خارج حرم مرتكب جنايتي شود و سپس به حرم پناهنده گردد ، تا وقتي در حرم باشد از اجراي حد معاف است ؛ ليكن براي چنين كسي محدوديتهايي ايجاد مي شود تا ناگزير از حرم خارج گردد و حد بر وي جاري شود . امّا كساني كه در حرم به جنايتي دست بزنند ـ به دليل اين كه خود احترام حرم را ناديده گرفته اند ، از مصونيت حرم محروم مي شوند و بر آنها حد جاري مي گردد . ( 4 )
11 ـ نماز در حرمين براي مسافر اختياري است كه تمام بخواند يا قصر و اين حكم گر چه اختصاص به مسجدالحرام دارد ولي جمعي از فقها ، آن را در مورد شهر مكه نيز قائل شده اند . حتي اگر مسافر در حال عبور از شهر مكه باشد ، مي تواند نماز خود را تمام بخواند .
12 ـ به استناد آيه 25 از سوره حج ( جَعلناهُ للنّاس سواءً العاكفُ فيه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 341
2 ـ تحرير الوسيله ، ج2 ، ص 225
3 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص 361
4 ـ وسائل الشيعه ، ج18 ، ص 346
|
186 |
|
والبادِ ) ، بسياري از فقهاي اهل تسنّن ؛ از آن جمله عبدالله بن عمر ، خريد و فروش خانه هاي مكه را حرام شمرده و اجاره و مال الاجاره آن را نامشروع دانسته اند . دارقطني در اين زمينه حديثي از عبدالله بن عمر نقل كرده است كه : « من أكل كراء بيوت مكّة أكل ناراً » ؛ « كسي كه مال الاجاره خانه هاي مكه را بخورد ، چنان است كه آتش خورده است . »
احمد بن حنبل گفته است : خانه هاي مكه را مي توان تملّك كرد وبه ارث برد ولي نمي توان آنها را اجاره داد . در اين زمينه حديثي از پيامبر ـ ص ـ نقل شده كه فرمود : « من احتاج سكن و من استغني اسكن » ؛ « كسي كه به خانه مكّه احتياج دارد ، در آن سكونت مي گزيند و كسي كه نسبت به آن بي نياز است ديگري در آن خانه اسكان داده مي شود . ( 1 )
در احاديث شيعه نيز آمده است كه :
عن علي ـ عليه السلام ـ : « انه كره اجارة بيوت مكّة وقرأ : سواءً العاكفُ فيه والبادِ . » ( 2 )
علي ـ عليه السلام ـ اجاره دادن خانه هاي مكّه را بد مي شمرد و به اين آيه استناد مي كرد .
آن حضرت در حديث ديگر فرمود :
« اِنّ رسولَ الله ـ صلي الله عليه وآله ـ نَهي اهلَ مكّة عن اجارة بيوتهم وان تعلقوا عَليها أَبواباً . » ( 3 )
رسول خدا ـ ص ـ مردم مكه را از اجاره دادن خانه هايشان به كساني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الجامع لأحكام القرآن ، ج11 ، ص 32
2 ـ تفسير البرهان ، ج3 ، ص 84 ، حديث 7
3 ـ تفسير البرهان ، ج3 ، ص 84 ، حديث 8
|
187 |
|
كه براي زيارت بيت الله الحرام مي آمدند ، نهي كرد و آنها را از گذاردن در ، بر خانه هاي خود منع فرمود .
در رساله علي بن جعفر ، به نقل از برادر بزرگوارش امام موسي بن جعفر ـ ع ـ آمده است :
« ليسَ ينبغي لأحد من أهلِ مكّة اَن يمنعَ الحاجَّ شيئاً من الدور ينزلُونَها . » ( 1 )
« شايسته نيست كسي از اهل مكه حجاج را از سكونت گزيدن در خانه هاي مكه مانع شود . »
حرم متعلق به همه مسلمانان است
بسياري از مفسّران در تفسير آيه : « انّ الذينَ كَفروا ويصدُّونَ عن سبيلِ الله والمسجدِ الحرامِ الّذي جعلناهُ للنّاسِ سواءً العاكفُ فيه والبادِ ومن يرد فيهِ بالحاد بظُلم نُذِقْهُ من عذاب أليم » ( 2 ) حكم همگاني بودن را كه در آيه به مسجدالحرام نسبت داده شده ، بر همه منطقه حرم شامل دانسته اند ؛ ( 3 ) زيرا مشركان نه تنها از مسجدالحرام ، بلكه پيامبر ـ ص ـ و مسلمانان را از ورود به حرم منع مي كردند . و نيز با وجود اين كه پيامبر ـ ص ـ از مكه و از خانه خود به معراج رفت ، در سوره اسراء آمده است : « سبحانَ الّذي أَسري بعبدهِ ليلا من المسجدِ الحرامِ » و اطلاق مسجدالحرام به همه منطقه حرم به لحاظ جزء اشرف آن مي باشد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير البرهان ، ج3 ، ص 84 ، حديث 9
2 ـ حج : 25
3 ـ تفسير الجامع لأحكام القرآن ، ج12 ، ص 32 ؛ تفسير تبيان ، ج7 ، ص 305 ؛ زبدة البيان ، ص 221 ؛ فقه القرآن ، ج1 ، ص318
|
188 |
|
مفهوم همگاني بودنِ مسجدالحرام ، يا منطقه حرم اين است كه در نگهداشتن حرمت و قداست اين سرزمين و انجام مناسك حج و عمره ، فرقي بين ساكنان آن و كساني كه از خارج به اين سرزمين وارد مي شوند وجود ندارد و اهل اين منطقه داراي هيچگونه خصوصيتي نيستند .
احترام حرم و عبادت و مناسك آن ، حق عمومي مسلمانان است و هر نوع ايجاد مزاحمت و ممانعت در اين راه ، تجاوز به حقوق همگاني آنان محسوب مي گردد . اين عمل نوعي الحاد و ظلم است كه مرتكبين آن بايد به شديدترين وضع مجازات و تنبيه شوند . ( نُذِقهُ منْ عذاب اَليم . )
دنباله آيه « ومن يردْ فيه بالحاد بظلم » در حقيقت بيان جزاي صدر آيه است ؛ به اين معنا كه اگر كسي اين حق همگاني مردم را مورد تجاوز قرار دهد ، نوعي الحاد از روي ستمگري است و عذاب اليم جزاي او است . ( 1 )
مفهوم اين سخن آن است كه قدسيّت و تعظيم و معنويّت حرم ، چيزي نيست كه در انحصار فرد يا گروه خاصّي قرار گيرد ، بلكه اين حق ، كه حقيقت عبادت حج و عمره است ، متعلّق به جهان اسلام بوده و همه مسلمانان بطور يكسان از اين حق برخوردار مي باشند .
مفاد آيه چنين است كه پاسدار حرم و حامي قدسيت آن و خادم اين معبد و بپا دارنده احترام اين سرزمين ، كساني هستند كه حق عبادت در آن را دارند . بنابر اين اصلِ قرآني ، حرم بايد با نظارت و مراقبت معنوي نمايندگان واقعي ملل مسلمان جهان اداره شود و شؤون روحاني و عبادي حرم بر عهده هيأت نمايندگي جهان اسلام باشد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير الميزان ، ج14 ، ص 402
|
189 |
|
منطقه بين الملل اسلامي
ترديدي نيست كه مفهوم : « الّذي جعلَهُ للنّاس » بيرون آوردن حرم از انحصار يك گروه يا يك مذهب خاص است ، همچنانكه مفهوم « سواءً العاكفُ فيه والبادِ » برابري انسانهاي موحّد و عبادتگزار خدا در اين سرزمين به لحاظ انجام مناسك عبادي است و اين نوع آزادي ، خواه ناخواه ، شامل كلّيّه اعتقادها و ديدگاههايي مي شود كه در چهارچوب اصول اسلامي و قرآني در ميان مسلمانان وجود دارد .
بنابر اين اصل ، هرگاه عبادت مسلمانان در حرم و مسجدالحرام ، در چهارچوب اصول يك مذهب و يك ديدگاه منحصر گردد و ديدگاهها و عقايد ديگر مسلمانان كنترل و محدود شود و آزادي عمل در عبادت ، از كساني كه پيرو مذهب انحصاري گروه حاكم هستند سلب گردد ، در حقيقت مصداق ديگري از آيه « ومن يردْ فيهِ بالحاد بظلم نُذِقْهُ من عذاب اَليم » خواهد بود .
امروز عاكفين ، در اين سرزمين عبادت و توحيد ، اعتقاد و ديدگاه خاصّي دارند و اصول و فروع اسلام را در چهارچوب معيّني تفسير مي كنند ولي آنها كه از خارج اين سرزمين براي عبادت مي آيند ( الباد ) برداشتي ديگر از اسلام دارند ؛ در چنين شرايطي ، حكم صريح قرآن چيست ؟
قرآن ، برخلاف مذهب وهّابيت ، كه واردين را مجبور به رعايت مذهب عاكفين مي كند و آزادي عبادت را از آنان در زمينه اعتقادات خود سلب مي كند و به طور صريح مي گويد : « سواءً العاكفُ فيه والباد . »
|
190 |
|
حرم ، سرزمين آزاد اسلامي
به اعتقاد بسياري از علماي اسلام ، منطقه حرم سرزمين آزاد است و براي هر واردي جايز است در هر جاي حرم كه خواست منزل گزيند و صاحب خانه موظّف است او را جاي دهد ، چه بخواهد و چه نخواهد . ( 1 )
در صدر اسلام خانه هاي شهر مكّه ، همواره به روي زائران باز بود و خانه ها بدون در بود و صحابه از اين كه عده اي از مردم مكّه به خاطر سرقت ها مجبور شدند براي خانه هاي خود درب بگذارند ، ابراز ناخشنودي مي كردند و مي گفتند : آيا خانه هاي خود را به روي حاجيان مي بنديد ؟ ( 2 )
خلفا در زمان حج دستور مي دادند درهاي خانه هاي مكه را از جاي بركنند تا خانه ها به روي حاجيان باز باشد . به همين دليل ، فقها در مورد سرزمين حرم ، به لحاظ قابل تملّك بودن آن ، سه نظريّه ابراز نموده اند :
1 ـ سرزمين حرم و مكّه قابل تملك نيست و حرم منطقه آزاد اسلامي است و سكونت در آن ، براي همه مسلمانان آزاد مي باشد ، در نتيجه نه به ارث به كسي مي رسد و نه اجاره داده مي شود و نه قابل فروش است .
2 ـ قابل تملّك است ، به ارث نيز تملّك مي شود و قابل بيع نيز هست ، ولي در ازاي اسكان زوّار بيت الله الحرام كسي نمي تواند مال الاجاره دريافت نمايد .
3 ـ از اموال عمومي است و در اختيار دولت اسلامي ( امام ) قرار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 و31 ـ تفسير الجامع لأحكام القرآن ، ج11 ، ص 32
|
191 |
|
دارد و هر نوع تصرّف در اين سرزمين بايد بر اساس مصالح جهان اسلام و به صلاحديد امام مسلمانان انجام گيرد .
منشأ اين اختلاف فقهي آن است كه آيا شهر مكه مفتوح العنوه است يا سرزمين صلح ؟ جمعي ؛ مانند مالك و ابوحنيفه و اوزاعي ، سرزمين مكّه را مفتوح العنوه مي دانند كه پيامبر ـ ص ـ پس از فتح مكه اين سرزمين را تقسيم نكرد و آن را به حال خود گذاشت تا اهل مكه و كساني كه بعداً در آن سرزمين ساكن مي شوند استفاده كنند . بنابر اين رأي ، سرزمين مكّه قابل فروش و اجاره نيست و هر كس به آن وارد شود مي تواند از آن براي سكونت خويش استفاده كند . و هر كس سبقت بجويد از اولويت برخوردار خواهد بود .
به اعتقاد شافعي ، مكّه از اراضي صلح است و پيامبر ـ ص ـ با فتح مكّه ، آن را به اهلش واگذار نمود كه چون سرزمين ملكي عمل نمايند .
روايات و اسناد تاريخي معتبر ، حاكي از مفتوح العنوه بودن شهر مكه است و گوياي آن است كه پيامبر ـ ص ـ با تهديد و اعلان جنگ وارد حرم شد . و گفتار تاريخي آن حضرت كه فرمود : « منْ أغلقَ بابَه فهو آمنَ ومنْ دخلَ دارَ أَبي سفيان فهوَ آمنٌ » نشانگر آن بود كه مردم مكّه ، نه از روي صلح بلكه از روي قهر ، تسليم شدند . ولي برخي به استناد تسليم مردم مكّه آن را ارض صلح ناميده اند .
در حديث « علقمة بن نضله » آمده است كه :
« كانتْ تُدعي بيوتُ مكّة علي عَهدِ رسولِ الله ـ صلّي الله عليه وآله وسلّم ـ السوائب لا تُباع من احتاجَ سكنَ ومن استغني
|
192 |
|
اُسكنَ . » ( 1 )
و در حديث عبدالله بن عمر نيز آمده است :
قالَ رسولُ الله ـ صلي الله عليه وآله ـ : « انَّ اللهَ حرَّمَ مكّة فحرامٌ بيعُ رباعِها واَكلُ ثَمنِها ومن أَكلَ منْ اَجْر بيوت مكّة شَيئاً فإنّما يأكلُ ناراً . » ( 2 )
در حديث دارقطني از عبدالله بن عمر آمده است :
قالَ رسولُ الله ـ صلّي الله عليه وآله وسلّم ـ : مكّة مناخٌ لا تُباع رِباعُها ولا تُؤاجَرُ بيوتُها . » ( 3 )
مبتني كردن مسأله آزاد بودن سرزمين حرم ، به تشخيص مفتوح العنوه بودن و يا ارض صلح بودن آن ، از دو نظر قابل مناقشه است :
1 ـ عناويني چون « مفتوح العنوه » بودن ، كه داراي احكام خاصّ فقهي است ، با نقل تاريخي ثابت نمي شود ؛ زيرا از يكسو اينگونه مسائل معمولا مورد اختلاف مورّخان است و از سوي ديگر در نقلهاي تاريخي ، اتقان و اعتبار شرعي لازم وجود ندارد . ( 4 )
2 ـ روايات و متنهايي كه درباره « رباع مكّه » و « بيوت حرم » نقل شده ، هيچ گونه دليل و قرينه اي در آنها ديده نمي شود كه ممنوعيت بيع و اجاره آنها به دليل « مفتوح العنوه » بودن باشد ، شايد ـ به احتمال قوي ـ نظر به مفاد آيه « سواءً العاكفُ فيه والبادِ » ، چنين سيره اي در زمان پيامبر ـ ص ـ و خلفا ، در مورد حرم معمول بوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير الجامع لاحكام القرآن ، ج11 ، ص 33
2 و34 ـ تفسير الجامع لاحكام القرآن وجامع الصغير سيوطي ، ج6 ، ص 3 ؛ وبيهقي ، ج6 ، ص 35
4 ـ كتاب « البيع » حضرت امام ـ مدّ ظله ـ ، ج3 ، ص 72
|
193 |
|
ليكن برخي از فقها ، حكم آيه را مبني بر مساوي بودن اهل مكه و زائران بر اساس « مفتوح العنوه » بودنِ آن ، در زمان رسول خدا دانسته اند . ( 1 ) و بنابر اين نظريه ، حكم آيه قانوني عليحده و جدا از حكم مفتوح العنوه نيست .
به اعتقاد فقهاي شيعه ، در صورت مفتوح العنوه بودن مكّه ، تملّك و خريد و فروش آن ممنوع مي شود و هر متصرفي مي تواند مادام كه در آن زندگي مي كند به تعمير و تجديد بناي آن اقدام نمايد . ( 2 )
شيخ طوسي در كتاب شريف « الخلاف » دلالت آيه را بر عدم جواز بيع و اجاره خانه هاي مكه مورد تأييد قرار مي دهد و مي گويد : مراد از « مسجدالحرام » در آيه ، همه منطقه حرم است . و در اين مورد به آيه اول سوره اسراء : « سُبحانَ الّذي أسْري بِعبْدهِ ليلا منَ المَسجدِ الحَرامِ » استدلال مي كند كه با وجود آغاز معراج پيامبر ـ ص ـ از خانه خديجه و يا شعب ابي طالب ، در اين آيه به آن مكان ، مسجدالحرام اطلاق شده است . ( 3 )
در صحيحه حسين بن ابي العلا نيز ، از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است :
معاويه اولين كسي است كه در مكه بر خانه اش درب نصب نمود و حُجاج را از ورود به خانه اش منع كرد ، تا آن كه اين آيه نازل شد : « سواءً العاكفُ فيهِ والبادِ . » و چنان بود كه وقتي مردم به مكّه مي آمدند ، بر حاضران وارد مي شدند و تا پايان حج ، از امكانات سكناي آنها بهره مي بردند . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 و37 ـ زبدة البيان لاحكام القرآن ، ص 221
3 ـ به نقل از « مسالك الافهام الي آيات الاحكام » ، ج2 ، ص 287
4 ـ اصول كافي ، ج1 ، ص 232 ؛ مرآة العقول ، ج3 ، ص 266 ؛ تهذيب ، ج5 ، ص 463
|
194 |
|
فرمان علي ـ عليه السلام ـ
كارگزار حضرت در مكه در عصر خلافت ، قثم بن عباس بود كه مسؤوليت اداره اين مركز را از جانب امام برعهده داشت . در يكي از دستورالعملهاي حكومتي كه از طرف امام به نام حاكم مكه صادر شد ، از قثم بن عباس خواسته شده بود كه مردم مكه را از گرفتن اجاره بها از كساني كه در آنجا سكونت مي كنند جلوگيري كند . امام ـ ع ـ در اين فرمان به آيه « سواءً العاكفُ فيهِ والبادِ » استناد كرده و براي رفع هرگونه بهانه و شبهه اي ، دو واژه « عاكف » و « باد » را نيز تفسير نمود :
« عاكف » كسي است كه در مكّه اقامت گزيده است و « بادي » كسي است كه براي بجا آوردن حج به مكه آمده و از اهالي آن محسوب نمي شود . ( 1 )
اين فرمان ، كه درباره حج و اقامه اين فريضه بزرگ سياسي ـ عبادي صادر شده و با جمله : « أمّا بعدُ ! فأقمْ للنّاس الحجّ وذَكِّرهمْ بأيام اللهِ » آغاز گرديده ، نشانگر اهميت مسأله حرم و شهر مكّه و رابطه آن با اقامه صحيح حج مي باشد .
آزاد سازي و بين الملل اسلامي كردن حرم و شهر مكه ، تنها از بُعد مالكيت پذيري اين سرزمين و يا از ديد اقتصادي حائز اهميت نيست . و بي شك اين فرمان كه از متن قرآن برخاسته ، به اين منظور نبوده كه حاجيان و زائران بيت الله الحرام با پرداخت اجاره بها در تنگناي اقتصادي قرار نگيرند ؛ بلكه روحِ اين فرمان آن است كه اين منطقه ، به دليل ممحض
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه ، نامه 67 : مُر أَهلَ مكّةَ اَلاّ يأخذُوا منْ ساكن أجراً فانّ الله سبحانَهُ يقول : « سواءً العاكفُ فيه والبادِ » فالعاكفُ : المقيم به والبادي : الّذي يحجّ اليه من غير أهله . وفقنا الله واياكم لمحابّه والسلام .
|
195 |
|
بودن براي عبادت و قدسيت حج ، از هر نوع اعمال فشار و تحميل و ايجاد تنگناها بدور ماندن به عنوان « لِلنّاس » و همگاني اعلام گرديده و اختصاصات ديگر ، كه نوعي سلب آزادي در عمل و اقامه حج است ، الغا شده است .
|
196 |
|
Gگام ششم
محدوديت مكاني
s
حرم سرزمين اسرارآميزي كه جنگ در آن حرام است
از ديدگاه اسلام حرم سرزميني است كه نه تنها اسرار تاريخ و سرنوشت انسان در آن رقم خورده بلكه تاريخ و سرنوشت زمين را نيز در دل خود نهفته دارد . جفا است اگر ناآشنا به موقعيت معنوي آن باشيم و حرمتش را پاس نداريم .
در خلال اين بحث در دو بُعد با كمال اختصار به گوشه اي از اسرار اين سرزمين پي مي بريم :
الف ـ ماجراي آفرينش و تولد زمين به طرز شگفت انگيز و اسرارآميز « دحو الأرض » نشان از آن دارد كه سرزمين حرم چكيده اسرار تاريخ و سرنوشت زمين بوده و دربرگيرنده تمامي بركات و نعمتها و ويژگيهاي وصف ناپذير آن مي باشد كه هر چه اين بركات و نعمتها
|
197 |
|
و ويژگيها شمارش شوند بر آن پاياني متصور نيست . ( 1 )
از سوي ديگر معناي « دحو الأرض » آن است كه همه اين بركات ، نعمتها و ويژگيهاي شگفت انگيز كه در اين كره اسرارآميز ديده و كشف مي شود خود پرتوي از انوار اسرارآميز اين سرزمين مقدس است كه در دل آن حجم محدودش ، كره با اين عظمت را پرورانده و به عرصه وجود آورده است .
در اين نگاه تحسين برانگيز ، اگر به موقعيت كره زمين در منظومه شمسي توجه كنيم ، اسرار بيشتري را در اين سرزمين به ظاهر كوچك ولي به عظمت جهان ، پي مي بريم .
اگر كهكشان شيري را تجلّيگاه آفرينش و منظومه شمسي را مظهر عظمت اين كهكشان عظيم و زمين را مجمع رموز اين منظومه بزرگ بدانيم ، با موقعيت « حرم » در آفرينش بيش از پيش آشنا مي شويم .
قبل از هر كس اين فرشتگان بودند كه با عظمت و اسرار اين سرزمين آشنا شدند و آنها كه شاهد تولد شگفت انگيز زمين از درون اين قطعه اسرارآميز بودند ، از همان ابتدا دل به عشق آن سپردند و نخستين خيل حاجيان حرم را تشكيل دادند « وكان أوّل ما حجّت اليه الملائكة . » ( 2 )
اين عمل ملائكه براي انبيا ـ عليهم السلام ـ و همه انسانها سنت گشت تا روز واپسين ( قيامت ) ( 3 ) وسيله كسب فيض و بركت براي انسان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ « وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لاَ تُحْصُوهَا » نحل : 18
2 ـ من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، ص147
3 ـ بحارالانوار ، ج99 ، ص42
|
198 |
|
باشد .
هبوط فرشتگان در « حرم » تنها سرآغاز سنت خير و رهنمود فيض نبود بلكه اين بركت را نيز به دنبال داشت كه چون پاسداراني امين و پاكباخته راه را بر اهريمنان و ابليسيان ببندند كه بر دلهاي نفوذپذير و شكننده انسانها نشست نتوانند نمود . ( 1 )
فرشتگان كه در ملكوت با بيت معمور آشنا بودند در حرم و بيت كه محاذي آن بود ( 2 ) ستونهاي بيت را برافراشتند . ( 3 )
فرشتگان كه آلوده به گناه نبودند و از نعمتهاي بيكران خدا بهره وافر داشتند ، با شبيه سازي بيت معمور ملكوت در زمين ، در جستجوي كدام حقيقت و فيضي بودند كه بدون آن ، راه به آن حقيقت و فيض نمي يافتند ؟
فكر و ذهن فرشته مي خواهد كه به اين پرسش اسرارآميز پاسخي شافي و كافي بدهد .
اگر آدم ابوالبشر دهها بار حج خانه خدا بجا آورد ( 4 ) و براي تشرف به اين سرزمين پا را برهنه كرد ( 5 ) به خاطر دستيابي به گنجهاي نهان و بركات بي پايان و اسرار و رموز وصف ناپذير اين سرزمين بوده است .
اگر جبرائيل فرشته مخصوص وحي الهي به آدم مناسك اين سرزمين و نحوه پانهادن و راه رفتن و پاس داشتن حرمت آن را تعليم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسير برهان ، ج1 ، ص84 و85
2 ـ تفسير عياشي ، ج1 ، ص39-36
3 ـ بحارالانوار ، ج11 ، ص183
4 ـ وسائل الشيعه ، ج13 ، ص208
5 ـ بحارالانوار ، ج99 ، ص40
|
199 |
|
نمي داد ( 1 ) هم او نيز توان اداي حق « حرم » را نداشت .
چراابليس پس از گذشت ماجراي « گندم » و « بهشت » و « هبوط » اين بار در مسير حرم بر آدم آشكار گشت و ناگزير از عرضه خويش گرديد ؟ ( 2 )
آيا اين خود شباهت موقعيت بهشت و موقعيت حرم را نمي رساند كه محروميت از بركات و فيوضات حرم به همان اندازه براي ابليس اهميت دارد كه خروج آدم از بهشت براي او مقصد و هدف بود .
هيكل بيت معمور را آدم نساخت بلكه با راهنمايي جبرائيل بر او كشف گرديد ( 3 ) حجرالانوار نيز هرگز سياهي اعمال انسانها را با خود نداشت و از شير هم سفيدتر بود . ( 4 )
او مي بايست پس از انجام مناسك در اين سرزمين مقدس ، عهد خود را با خدا تجديد نمايد و خود را با سرشك زلال استغفار ، پاك تر از گذشته سازد .
آدم كه از دستيابي به آن همه بركات و فيوضات « حرم » شگفت زده شده بود ، از خداوند خواست كه آن را از ذريه اش دريغ ندارد و اين دعا ، مستجاب گرديد . ( 5 )
نوح با كشتي خود بر بيت طواف نمود تا بر جودي استقرار يافت ( 6 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافي ، ج4 ، ص191
2 ـ علل الشرايع ، ج1 ، ص400
3 ـ بحارالانوار ، ج11 ، ص194
4 ـ وسائل الشيعه ، ج11 ، ص236
5 ـ بحارالانوار ، ج11 ، ص180
6 ـ تفسير علي بن ابراهيم قمي ، ج1 ، ص226