بخش 1

مقدمه معاونت آموزش و تحقیقات پیشگفتار


صفحه 13


بسم الله الرحمن الرحيم « يكي ديگر از وظائف مهمّ ، قضيه آشنا كردن مردم است به مسائل حجّ ، آدم بسيار مي بيند كه حجّ مي روند ، زحمت مي كشند ، لكن مسأله حجّ را نمي دانند . . » . امام خميني رضوان الله تعالي عليهحجّ نمايشي پرشكوه ، از اوج رهايي انسان موحّد ازهمه چيز جز او ، و عرصه پيكاري فرا راه توسن نفس ، و جلوه بي مانندي از عشق و ايثار ، و آگاهي و مسئوليت ، در گستره حيات فردي و اجتماعي است . پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاي مكتب اسلام است . مؤمنان گرچه با اين عبادت الهي ، آشنايي ديرينه دارند ، و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم ، زنگار دل ، با زلال زمزم توحيد مي زدايند ، و با حضرت دوست تجديد ميثاق مي كنند ، و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما ، مشحون از آموزه هاي حياتبخش حجّ است ، امّا هنوز ابعاد بي شماري از اين فريضه مهمّ ، ناشناخته و مهجور مانده است . پيروزي انقلاب اسلامي ، در پرتو انديشه هاي تابناك امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ حجّ را نيز همچون ساير معارف و احكام اسلامي ، در جايگاه واقعي خويش نشاند ، و سيماي راستين و محتواي غني آن را


صفحه 14


نماياند . امّا هنوز راهي دراز در پيش است ، تا فلسفه و ابعاد و آثار و بركات حجّ ، شناخته و شناسانده شود ، و مؤمن حجّ گزار با آگاهي و شعور ديني ، بر آن مواقف كريمه ، و مشاعر عظيمه ، كه محلّ هبوط ملائكة الله ، و توقّف انبيا و اوليا بود ، گام بگذارد . در راستاي تحقق اين هدف بزرگ ، بعثه مقام معظّم رهبري با الهام از انديشه هاي والا و ماندگار امام راحل ، احياگر حجّ ابراهيمي ـ قدّس سرّه الشّريف ـ و بهره گيري از رهنمودهاي ارزشمند رهـبـر عــزيز انقلاب اسلامي حضرت آية الله خامنه اي ـ مدّظلّه العالي ـ با تأسيس معاونت آموزش و تحقيقات ، تلاش مي كند فصل جديدي فراراه انديشمندان مسلمان ، و علاقمندان به فرهنگ حجّ ، و زائران و راهيان حرمين شريفين بگشايد . از اين رو در عرصه تحقيق و تأليف و ترجمه ، آثار گوناگون پيرامون حقايق و معارف حجّ ، آشنايي با اماكن مقدسه ، تاريخ و سرگذشت شخصيتهاي بزرگ اسلام ، بررسي رويدادها و عرضه خاطرات و بويژه آموزش مسائل و آداب حجّ تلاش هايي را آغاز كرده است . آنچه اينك پيش روي خواننده قرار دارد برگ سبزي است از اين دفتر . بي گمان راهنمايي و همراهي انديشوران ، از نارسائي ها خواهد كاست ، و در اين راه معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظّم رهبري ، از همكاري همه علاقمندان استقبال كرده ، و دست آنان را به گرمي مي فشارد . و من الله التوفيق و عليه التكلانمعـاونت آموزش و تحقيقاتبـعثه مــقام مـعظــم رهـبـري


صفحه 15


بسم الله الرحمن الرحيم

پيشگفتار

در سفر حج ، عبادت ، هجرت ، سياست ، ولايت ، برائت ، اخوّت ، قدرت و . . . نهفته است .

امام رضا ( عليه السلام ) مي فرمايد : در حج ، علوم اهل بيت تعليم داده شده و به سراسر دنيا پخش مي شود .

درحج ، انسان مهمان خداست . در اولين نقطه زمين قرار مي گيرد ( والارض بعد ذلك دَحاها ) .

خانه خدا همراه با مردم ، با ياد ابراهيم و محمد ، با دست خدا ـ حجرالاسود ـ بيعت مي كند و به ياد مي آورد كه نماز جماعتِ سه نفري ( محمد ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و خديجّه ( عليه السلام ) و علي ( عليه السلام ) ) به نماز ميليوني تبديل شده است .

انسان در حج با خيال راحت و در منطقه امن ، به فكر خدا و قيامت مي افتد . راه رفتن در حال طواف ، قيام و سكون در نماز ، تماشاي كعبه هر


صفحه 16


كدام آثاري دارد .

خانه خدا جايي است كه مشركان نجس حق ورود ندارند .

نا اهلان ، حقِ سرپرستي ندارند .

ملك هيچ كس نيست ، همه مردم در آنجا يكسانند و گويا به منزل خود آمده اند و از اين رو نمازشان را مي توانند چهار ركعتي بخوانند و گويا مسافر نيستند . آري در چهار مركز انسان مسافر مي تواند نمازش را تمام بخواند :

مركز الوهيّت ( مكّه )

مركز نبوّت ( حرم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم )

مركز ولايت ( مسجد كوفه )

مركز شهادت ( حرم امام حسين عليه السلام )

در اين چهار مركز ، انسانها همه خودي هستند ، نيازي به نماز شكسته نيست . اين مراكز خانه همه است . نمازشان را مي توانند تمام بخوانند . در آنجا قبله ما قبله دقيق و واقعي است .

صدها پيامبر آنجا نماز خوانده اند . در آنجا يك نماز قبول سبب قبول شدن تمام نمازهاي عمر مي شود ( وافي ) .

به گفته قرآن ، مكّه جايي است كه هر كس اراده سوئي نسبت به آنجا كند ، با عذاب دردناك الهي تنبيه مي شود .

آنجا را ابراهيم و اسماعيل به فرمان خداوند ، براي شما از آلودگيها پاك كرده اند .

در آنجا مظهر « ولايت » و « برائت » نمودار است ؛ حتّي سنگهاي آنجا با همه جا فرق دارد . يك سنگ را ( سنگ كعبه ) مي بوسيم و دورش طواف


صفحه 17


مي كنيم ولي به سنگي ديگر ، سنگ ريزه پرتاب مي كنيم . آري يكي « سنگ ولايت » است و ديگري « سنگ برائت » !

مسجدالحرام ؛ مسجدي كه احترام مخصوص دارد . مهندس آن خدا ، معمارش آن ابراهيم ( عليه السلام ) ، كارگرش اسماعيل ( عليه السلام ) ، بت شكنش علي ( عليه السلام ) ، و امام جماعتش محمّد ( صلي الله عليه و آله و سلم ) ، اقتدا كننده اش خديجه ـ س ـ ، مؤذنش بلال و آبش زمزم است . در كنارش صفا ، برگردش مردم ، مدفن انبيا ، معراج رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و توبه گاه گناهكاران است !

براي ورود به آنجا چهار بار غسل مي كنيم :

يك بار براي احرام بستن از بيرون منطقه .

بار دوّم براي ورود به منطقه امن .

بار سوّم براي ورود به مكّه .

چهارم براي ورود به مسجدالحرام .

خدايا ! اينجا كجاست كه بايد چهار بار خودم را بشويم و آيا اين همه ويژگي براي چيست ؟

مكّه « جغرافي » نيست ، « تاريخ » است . « زمين » نيست ، « زمان » است .

راه ورودي آن بسته و محدود نيست ، از هر طرف مي توان وارد شد ، چند ميقات داريم .

اگر عمري به هركس لبيك گفته ايم ، الآن تنها به خدا لبيك مي گوئيم يعني اي خدا آمدم ! به كسي مربوط نيست كه خوب يا بدم ، صاحب خانه مرا آورده است . اگر او دوستم نداشت نمي آوردم . من مهمان او هستم .

آن قدر لبيك را تكرار مي كنم تا در عمق جانم لذّت بندگي را درك كنم .


صفحه 18


بلند مي گويم ، از كسي خجالت نمي كشم ، به كاروانها كه رسيدم صدايم را بلند مي كنم ، فضا را از فريادم پرمي كنم ، با اشك و ناله مي گويم ، درست و صحيح مي گويم من مي خواهم از حالا بنده او باشم ، لبّيك اللهم لبّيك !

خدايا ! چه توفيقي به زائر خانه خود داده اي ، او را به حج دعوت كرده اي ! بناي اسلام بر حج است ، تو با دعوت به حج و طواف دور كعبه هم آزمايش مي كني و هم مدال مي دهي .

همه را در يك لباس مي بري ، لباس سفيد كه نشانه بهداشت ، صفا ، تواضع ، روشني و نور ، فرهنگ و ادب است . و نيز رنگِ لباسِ ايّامِ نوزادي و ايّام مرگ است .

لباسي كه توجهي به سرما و گرما و خودنمائي در آن نيست . نه بلند ، نه كوتاه . نشانه اي از كشور و سنّ و صنف و مقام ندارد . لباس مساوات و بندگي ، لباس حيا و اخلاص ، لباس تواضع و يكرنگي است !

مراسم حج بايد هر سال تكرار شود تا مردم روحيه بگيرند ، در جريان آخرين تحوّلات جهان اسلام باشند ، تا دشمن بداند هستيم و بيداريم . مانور و ميتينگ ما بايد در منطقه باشد با اين خصوصيّات :

خانه خدا ( خداوند به ابراهيم ( عليه السلام ) دستور مي دهد كه كعبه و مسجدالحرام را كه خانه امن من است ، پاك كن ) .

خانه پدرمان ( ملّة ابيكم ابراهيم ) .

خانه امن ( من دَخَلَهُ كان امناً ) .

خانه آزاد ( بيت عتيق ) .

خانه مبارك ( ببكّة مباركاً ) .

خانه هر روز ما ( قبله ما ) خانه اي كه اگر حيواني به سوي آن ذبح نشود


صفحه 19


گوشتش را مصرف نمي كنيم و حتي مرده خود را در قبر ، به سوي آن مي گذاريم .

ما كه حقيقت حج را درك نمي كنيم ولي همين قدر مي دانيم كه امامان معصوم ما پياده به سوي آن مي شتافتند و از ماهها قبل خود را آماده اين سفر مي كردند و در دعاهاي ماه رمضان هر صبح و شام با ناله ، « اللهم ارزقني حج بيتك الحرام » مي گفتند و همين كه به مكّه مي رسيدند ، كفش خود را در مي آوردند و گريه مي كردند . براي حج بودجه صرف مي كردند و حتي ناشناس در كاروانها به ساير زائران خانه خدمت مي نمودند .

بنابراين ، حسابِ اين سفر ، از همه سفرها جدا است . حاجي در اين سفر سه نوع وظيفه دارد :

1 ـ وظيفه اي نسبت به مال خود : كه خمس و زكات مالش را بدهد بطوري كه حق مردم در مال او نباشد و بهترين مال خود را صرف كند .

2 ـ وظيفه اي نسبت به خودش : توبه و شكر نمايد . قصد و نيّت خود را اصلاح كند .

3 ـ وظيفه اي نسبت به مردم : از مردم عذرخواهي كند . به محرومان و مستضعفان و بستگان رسيدگي نمايد . دوستان را از رفتن خود با خبر كند .

اين سفر به قدري ارزش داشت كه اگر شتري لب به نجاست مي زد براي سفر حج سوار آن نمي شدند ، راستي مگر مي شود با هر بنزيني هواپيما پرواز كند ؟ مگر بدون داشتن آمادگي و اطلاعات لازم مي توان پرواز معنوي داشت ؟

به هر حال ، حج يك سفر ساده و عادّي نيست ، مظهر اسلام است . اسلام


صفحه 20


سه قالب دارد :

ــ اسلام در قالب كلمات ، « قرآن » است .

ــ اسلام در قالب انسان ، « امام » است .

ــ اسلام در قالب عمل ، « حج » است .

هر چه اين سفر تكرار شود و هرچه فكر كنيم ، به مطلب و نكته تازه اي مي رسيم .

كعبه يك پرچم است كه بايد زير آن جمع شويم و سرود توحيد سردهيم ، هم قيامت را ياد كنيم ، هم تاريخ را .

نگاه به صحنه هاي مكّه ، قرآن را براي ما تفسير مي كند . مگر قرآن نفرموده كه ما حق را پيروز مي كنيم ؟ كجايند ابوجهل هايي كه تصميم گرفتند رســول خـــدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) را كه به تنهائي مشغول نماز بود با زدن سنگ ـ در حال سجده ـ به مغز مباركش شهيد نمايند .

در حج ، نظم عجيبي به چشم مي خورد : در مدار معين ، در تعداد معين ، در وقت معين ، در جهت معين ، با هدف معين .

حج با تاريخ قمري است ، تا گاهي انجام آن در زمستان باشد و گاهي در تابستان ، تا حاجي از سرما و گرما باكي نداشته باشد .

حج ، مصداق آيه « ففرّوا الي الله » است ، كه :

« به سوي خداوند كوچ كنيد » !

در نماز چند « لحظه » از مادّيات جدا مي شويم ،

در روزه چند « ساعت » .

و در حج چند « شبانه روز » بايد در حال احرام باشيم .

حج مصداق آيه « انّي ذاهب الي ربّي سيهدين » است ؛ « يعني من به سوي


صفحه 21


پروردگارم حركت مي كنم او مرا هدايت خواهد كرد » .

حركت در مسير الهي و انجام مناسك حج ، حتماً بايد زير نظر عالم و طبق فتواي مرجع تقليد باشد . بنابراين مسأله را از غير عالم سؤال نكنيم و نماز خودمان را قبل از حركت درست كنيم و مرجع تقليدمان رامشخص سازيم و حقوق مالي واجب را بپردازيم تا در اين سفر آسماني مشكلي نداشته باشيم . ارزش اين سفر به قدري است كه سزاوار نيست بخاطر مسأله غذا و مكان حرفي بزنيم ، يا گلايه اي كنيم ، يا عيب همسفران را بازگو نماييم . در اين سفر ربّاني ، سادگي ، ايثار ، اخلاق ، فكر و مناجات ، شركت در نماز اهل سنّت و توجه به آداب ضروري است .

حج سفري عاشقانه است كه اولياي خدا با شوق و پياده به سوي آن مي رفتند . امام كاظم ( عليه السلام ) يك بار بيست و پنج روز و سفر ديگر بيست و چهار و سفر سوّمش بيست و شش روز پياده مسافت هشتاد فرسخي ميان مدينه و مكّه را طي كرد .

سفر حج مبدأ تاريخ بوده است تا آنجا كه قرنها قبل از اسلام و مسيحيت و حتي قبل از حضرت موسي . حضرت شعيب به موسي گفت : من يكي از دخترانم را به ازدواج تو درمي آورم مشروط به آنكه هشت حج يا ده حج يار من باشي . قرآن به جاي « هشت سال » ، « هشت حج » مطرح كرده است .

سفر حج مثل تدبّر در قرآن است كه انسان هر بار به نكات تازه اي برمي خورد . خوشا به حال كساني كه با شناخت لازم مي روند و آنجا آهي و اشكي و ناله اي و نعره اي دارند .

در سفري شاعري را ديدم كه با گريه چنين مي خواند :


صفحه 22


اومدم تا دل آلودمو شستشو بدي * * * من بي آبرو رو بلكه تو آبرو بدي

من فراري بودم و كشونديم * * * با بديهام تو خونت نشونديم

آخه من كجا طواف اين خونه ؟ ! * * * قربون لطف تو اي صاحبخونه

شعرها را ادامه مي داد و اشك مي ريخت .

و از همان شاعر كاشاني شنيدم كه مي گفت :

اي مُجرم مُحْرم شده در كنج حَرَم * * * مُحرم كه شدي بكوش مَحْرَم گردي

حج سفري نيست كه با شعر و مقاله و كتاب بتوان به عمق آن رسيد . شخصي از امام ( عليه السلام ) سئوال كرد كه من سالهاست از شما راجع به حج مطالب جديدي مي شنوم ، امام فرمود : آيا توقع داري احكام و اسرار حج پايان داشته باشد ؟ !

هيچ دولتي با هيچ بودجه اي در هيچ زماني نمي تواند طرحي دهد كه از تمام دنيا مردم عاشقانه كفن پوش و گريان و يك صدا در بيابانها و خيمه ها و خانه ها فرياد واحدي سردهند .

علاوه بر حج رفتن ، به فرستادن مردم به حج نيز سفارش شده است . افرادي كه تمكّن دارند و مي توانند ديگران رابه حج بفرستند از اين همه پاداشي كه در روايات آمده است خود را محروم ننمايند .

در عزّت و قداست كعبه همين بس كه بايد از ذبح گوسفند گرفته تا خوابيدن در قبر ، رو به سوي آن باشد ،

چقدر عزيز است كه جنگ در كنار آن ممنوع است .

چقدر عزيز است كه ابراهيم و اسماعيل بايد خادم آن باشند ، جز افراد متقي حق توليت آن را ندارد .

چقدر عزيز است كه امام صادق ( عليه السلام ) نزديك مكّه از شتر پياده


صفحه 23


مي شد و گريه مي كرد و با پاي برهنه وارد حرم مي شد .

چقدر عزيز است كه به احترام اين سفر الهي هر كس به ديدن زائر رود مأجور است و هركس زائر خانه خدا را ياري كند مورد لطف خاص خداوند قرار مي گيرد .

كعبه با اينكه در گودي و درّه قرار گرفته ولي چون نظر خدا با او است ، والا و عزيز است ، امّا برجها و كاخها با اينكه در دامنه كوهها و در جاي خوش آب و هوا قرار دارند مورد توجه قرار نمي گيرند . كدام مسجد است كه چهارده بار نامش در قرآن برده شده باشد جز مسجدالحرام ؟ !

بعد از نماز و زكات ، شايد بيشترين آيه پيرامون مسائل و توصيه هاي مربوط به حج است . اين سفر نبايد به سادگي انجام گيرد .

در روايات سفارش شده است كه قبل از سفر ، ديگران را از رفتن خود به مكه آگاه كنيد و چون برگشتيد سوغات بياوريد و مردم به ديدار شما بيايند .

حيف است كه اين سفر الهي آلوده به اغراض فاسد يا كم فايده شود . در روايات مي خوانيم در آخرالزمان سلاطين براي تفريح و تجّار براي درآمد و فقرا براي گدائي و قاريان قرآن براي تظاهر به مكّه مي روند .

وسائل الشيعه ـ جلد 8 ، ص 41

در اين سفر بايد هدف اصلي كسب رضاي خداوند باشد . در اين راه هر چه بتوانيم از زرق و برق دوري كنيم به كمال نزديك تر مي شويم . خداوند مي توانست سنگهاي كعبه را از سنگهاي پرجاذبه قرار دهد ولي هر چه ساده تر باشد به صفا نزديك تر است . كعبه پرچم اسلام است . پرچم پارچه اي بيش نيست ولي يك ارتش قوي به آن افتخار مي كند و براي


صفحه 24


برفرازي آن جانها فدا مي شود ، در باره حج چه مي توان نوشت ؟ كه اسرار و احكامش مرز و حدّ ندارد . هنگام نوشتن اين سطرها بايد اين شعر را بخوانم :

يوسفي را به كلامي نتوانند خريد * * * اينقدر هست كه ما هم ز خريدارانيم

مگر مي شود اسرار حج را فهميد يا نوشت ؟ !

معاني هرگز اندر حرف نايد * * * كه بحر بيكران در ظرف نايد

مكّه مكاني است كه خوابيدن در آن مثل تلاش در ساير مناطق است .

سجده در آن همچون شهادت در راه خدا است و به سادگي قابل درك نيست . حيف كه از اين سفر بهره هايي كه بايد برده نمي شود .

از كنار اين سفري كه تاريخ مجسّم اسلام است به سادگي رد مي شويم .

مكّه « ام القري » است ، يعني مادر مناطق است . منطقه وحي و امن است و همانگونه كه مادر فرزندان خود را تغذيه مي كند بايد مكّه امنيّت و رسالت را به تمام فرزندان خود و مناطق دنيا برساند .

همانگونه كه در ايّام حج به موري آزار نمي رسد و آشيانه مرغي ويران نمي شود ، بايد اين امنيّت به همه زمانها و مكانها سرايت كند . حمل اسلحه در آنجا ممنوع است يعني در آنجا نبايد تهديد باشد . شكار در آنجا در امان است ، حتي نشان دادن شكار به شكارچي جايز نيست .

جمع شدن خداپرستان در مكه كه محل فروپاشي بتهاست به ما درس بت شكني مي دهد . ابوذرها و امام حسين ها فرياد خود را از كنار كعبه سردادند و امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه ـ نيز قيام خود را از آنجا شروع خواهد كرد .

آنچه در حج و طواف است :


| شناسه مطلب: 76536