بخش 4

حَرَم و مکه مسجدالحرام طواف چند نکته لطیف در طواف نماز طواف مسأله امامت و حج یک نکته بسیار مهم سعی صفا و مروه تقصیر ایام فراغت در حج بهترین کار در ایام حج


صفحه 75


لباس احرام ، لباس خشوع است ( 1 )

لباس احرام ، حركت به سوي كعبه را تشديد مي كند و شوق ديدار را مي افزايد و گويا انسان از اين به بعد احساس جدّي بودن مي كند . خودش را در مدار وارد مي يابد . ( 2 )

لباس احرام ، لباس تعظيم در برابر خدا است ( 3 )

لباس احرام ، به ما مي گويد : از اين به بعد ديگر عوض شده ايد ، دنيا را كنار زده ايد ، مرگ و معاد و آخرت و حضور در برابر خدا را بايد ببينيد . ورود در لباس احرام براي حاجي يك موفقيت است .

بعد از پوشيدن اين لباس ، حتي اگر بميرد ، آمرزيده است ( 4 ) لباس بپوش و لبيك بگو و هرگاه در مسير راه تا مكه ، قافله هائي را ديدي ، لبيك گفتن را فرياد كن ! تكرار لبيك ؛ يعني ، متوجه هستم كه چه مي گويم ، با اختيار و آگاهانه مي گويم ، با صداي بلند مي گويم عاشقانه مي گويم ، در كنار « لبيك » ، « لاشريك لك » مي گويم ، يعني ؛ كسي كه به خدا لبيك گفت ، ديگر نبايد به طاغوت ها ، به ابليس ها ، هوسها ، و تمام بت هاي ديروز و امروز لبيك بگويد . « لا شَريكَ لكَ لَبَّيْكَ » .

بايد اين شعار را درست بخواني ، بايد از قبل تمرين كني ، چون اين اول پيمان و قرارداد و تعهد است ، قولنامه است و در قولنامه بايد چشمت را بازكني .

در روايات مي خوانيم كه امام صادق ( عليه السلام ) همين كه لباس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ پاورقي قبل .

2 ـ پاورقي قبل .

3 ـ پاورقي قبل .

4 ـ مَنْ ماتَ مُحْرِماً بُعِثَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مُلَبِّياً بِالْحَجَّ مَغْفُوراً لَهُ . من لايحضر جلد 2 صفحه 229 .


صفحه 76


احرام پوشيد و خواست بگويد : لبيك ، از گريه صدا در گلوي مباركش حبس شد ، هر چه كرد ، نتوانست تلبيه بگويد ، رهبر يكي از فرقه هاي اهل سنّت رو به آن حضرت گفت : چرا معطلي ؟ ! امام فرمود : مي ترسم ، بگويم ( لبيك ) ، خدايا ! آمدم ولي جواب آيد كه من آمدن تو را قبول ندارم !

به طواف كعبه رفتم ، به حرم رهم ندادند * * * كه تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي ؟

بارها در گرفتاريها با خدا عهد بستي كه عوض مي شوم ، از اين به بعد خود را اصلاح مي كنم و در راه صحيح قرار مي گيرم ، ولي همين كه از پل گذشتي ، عهد را شكستي ، در اينجا ديگر مواظب باش ، با توجه بگو : « لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ » با نگاهي بر خود سئوال كن : همسر و فرزند كجاست ؟ خانه و مال و مركب كجاست ؟ آنچه جمع كردم ، گذاشتم و الآن با دست خالي رو به خانه دوست مي روم .

مي روم تا به كعبه بگويم : شاهد باشد در تمام عمرم حتي يك نماز با توجه نخواندم .

مي روم تا فداكاري هاي ابراهيم و اسماعيل ( عليهماالسّلام ) و محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) را ببينم و از كوتاهي خود شرمنده شوم .

مي روم ، روي كوه صفا ، بي صفائي خود را نظاره كنم . لباس احرام پوشيده ام و لبيك گفته ام و مي روم . در مسير مكه ميقات ها مختلف است ؛ يعني محل ورود به مدار باز است ، در مدار خدا قرار گرفتن ، روزنه تنگي ندارد ، راه بسته نيست ، از هر طرف مي توان خود را در مدار خدا قرار داد ولي هدفها ، رنگها ، عبارتها ، نيّت ها ، عملها ، لباس ها ، قلب ها و قالب ها ، بايد يكي باشد .


صفحه 77


باز بودن مدار و متعدد بودن درهاي ورودي و ميقات ها ، طبق انتخاب شخص رسول الله است ( 1 )

جالب آنكه ، فقط در ميقات است كه بايد لباس ها را عوض كرد و متوجه هدفها بود و لبيك گفت ، نه قبل از آن و نه بعد از آن . سزاوار است ، قبل از آنكه به ميقات برسيد ، خود را نظيف نمائيد . ناخن و موهاي زائد بدن را دور كنيد ( 2 ) گفتن پاك باشيد ( 3 ) كه به افرادي كه با مال حرام به مكه آمده اند ، ندا مي رسد : « لا لَبَّيْكَ » ، من آمدن ترا قبول ندارم ( 4 )

حــرم و مـكه

زائران خانه خدا ، در ميقات ، لباس را عوض كرده ، كم كم به سوي مكه حركت مي كنند ، به حرم مي رسند به منطقه اي كه علامت گذاري شده است . هر چه نزديكتر مي شوند ، هيجان و شور و نشاط بيشتر مي شود تا وارد مكه مي شوند . خانه اي براي همه مردم ( سَواء الْعاكِفُ فيهِ وَالْبادِ ) ( 5 ) ، افراد مقيم و مسافر در بهره برداري از مكه يكسانند . حضرت علي ( عليه السلام ) در نامه اي به نماينده خود در مكه ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در حديث مي خوانيم : « وَقْتُها رَسُولُ اللهِ » يعني ، اين ميقاتها را شخص رسول اكرم قرار داده اند . من لايحضر جلد 2 صفحه 302 .

2 ـ من لا يحضره الفقيه جلد 2 صفحه 307 .

3 ـ من لايحضره الفقيه جلد 2 صفحه 307 .

4 ـ من لايحضره الفقيه جلد 2 صفحه 317 .

5 ـ سوره حج آيه 24 .

6 ـ قثم بن عباس .


صفحه 78


به اهل مكه دستور بده كه از مسافران پولي نگيرند ( 1 ) صدر اسلام ، درب خانه هاي مكه به روي همه باز بود و معاويه ، اول كسي بود كه درب خانه خود را به روي حجاج بست .

در اين حريم ، هيچكس حق ندارد به عنوان متولي خانه خدا يا عناوين ديگر ، كمترين مزاحمتي براي زائران خانه خدا فراهم كند و يا آن را به يك پايگاه اختصاصي براي تبليغات و برنامه هاي خود تبديل نمايد . ( 2 )

مكه از نظر جغرافيائي ، شهري است كوهستاني با هواي داغ ، حدود 330 متر از سطح دريا ارتفاع دارد و حدود چهارصد هزار نفر ساكن دائمي آنجا هستند ، بنيان گذار اين شهر حضرت ابراهيم و سابقه تاريخي آن بسيار است ؛ زيرا حتي قبل از اسلام يكي از مراكز تجاري بوده است ( 3 ) ولي ما مكه را جغرافيا نمي دانيم ، تاريخ مي دانيم . ماده نمي دانيم ، معنا مي دانيم .

مكه زادگاه پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه و آله ) است ، مكه شكنجه گاه مسلمانان صدر اسلام است ، مكه فرودگاه جبرئيل و مركز وحي است ، مكه شمعي است كه پروانه هاي آن از سراسر جهان گِردش جمع مي شوند ، مكه يادگار ايثارهاي ابراهيم ( عليه السلام ) و هاجر است ، مكه شهر خدا است ، مكه ، تاريخي است كه بصورت جغرافيا ظاهر شده است . مكه سير تاريخي پراهميتي در تكوين و تشريع اديان الهي دارد لذا مناسب است قدري در موقعيت جغرافيائي آن تأمل كنيم :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نامه 67 « شايد اين سفارش مربوط به مقطع خاصي بوده است » .

2 ـ تفسير نمونه جلد 14 صفحه 63 .

3 ـ لغت نامه دهخدا ( مكه ) .


صفحه 79


مسجـدالحـرام

زائران خانه خدا ، با رسيدن به مكه ، بازهم احساس مي كنند كه گم شده اي دارند . گمشده آنان مسجدالحرام و كعبه است . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : چون ورود مشركان به آن مسجد طبق آيه قرآن حرام است ، آن را مسجدالحرام ناميداند ( 1 ) فرادي در آن از نماز جماعت در خانه ، بهتر است ( 2 ) انجام يك نماز واجب در آن ، سبب آبرو و قبول شدن تمام نمازهاي انسان در طول عمر اوست ( 3 )

در قرآن مي خوانيم : « وَمَنْ يُرِدْ فيهِ بِاِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب اَليم » ( 4 ) ، كسي كه بنا داشته باشد در مسجدالحرام ظلمي كند از عذاب دردناك به او مي چشانيم .

امام صادق ( عليه السلام ) در ذيل اين آيه فرمود : « اراده ظلم در مسجدالحرام به اين است كه انسان در آنجا عبادت غير خدا كند و يا حكومت و توليت غيرصالحان را بر آن بپذيرد » ( 5 )

مسجدي كه جز افراد با تقوا ، حق توليت آن راندارند ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار جلد 99 .

2 ـ وافي ؛ سَئلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلّي في جَماعَة في مَنْزِلِهِ بِمَكَّةَ اَفْضَلُ اَوْ وَحْدَهُ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَقالَ ( ع ) وَحْدَهُ .

3 ـ وافي ؛

4 ـ سوره حج آيه 25 .

5 ـ نورالثقلين جلد 3 صفحه 483 .

6 ـ سوره انفال آيه 34 .


صفحه 80


كه مبدأ معراج پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بوده است . ( 1 ) مسجدي كه براي توفيق تعمير آن ، افتخارها مي كردند . ( 2 ) مسجدي كه هيچ كدورت و ناراحتي نمي تواند دليل بازداشتن مردم از ورود به آن شود . ( 3 ) مسجدي كه در روي كره زمين هيچ نمازي به اندازه نماز در آن فضيلت ندارد . ( 4 ) بزرگ الهي در آن نماز گزارده اند . مسجدي كه نماز جماعت در آن ، در صفهائي با عظمت برگزار مي شود ، و قبله آن دقيق است و شكوه آن قابل توصيف نيست . مسجدي كه پر از خاطره هاي تاريخي است ، مسجدي كه از همه نژادها و زبان ها و مليت ها و از همه مناطق جهان با صدها امتياز و اختلاف در يك صف حضور پيدا مي كنند ، اولين نماز جماعت در اين مسجد با شركت امام جماعتي چون شخص پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) و مردي همانند علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) ، و بانوئي همچون خديجه ( عليهاالسّلام ) برگزار شد و اكنون نماز جماعت آن ميليوني است كه خود بهترين مظهر قدرت و اراده و امداد الهي است .

هنگام ورد به مسجدالحرام ، كفش خود را بيرون آور ، با آرامش و وقار و خشوع وارد شو ، در كنار درب مسجد كمي توقف كن و بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) و اهلبيت او كه بنيانگذاران شخصيت مكتبي تو هستند و بر ابراهيم كه بنيانگذار شهر و مسجد و كعبه بوده است ، صلوات و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره اسراء آيه 1 .

2 ـ سوره توبه ، آيه 19 .

3 ـ سوره مائده ، آيه 2 .

4 ـ قالَ الْباقِرٌ ( عليه السلام ) صَلوةُ في مَسْجِدِ الْحَرامِ اَفْضَلُ مِنْ مِاَةِ اَلْفِ صَلوة في غَيْرِهِ مِنَ الْمَساجِدِ . ثواب الاعمال صفحه 127 .


صفحه 81


سلام نثار كن و اظهار ادب نما .

سپس دست هاي خود را بلند كن و از خداوند بخواه كه گناهان تو را ببخشد و توبه تو را بپذيرد ( 1 ) ابراهيم ( عليه السلام ) و اسماعيل ( عليه السلام ) به فرمان خدا براي امثال ما پاك كرده اند ( طَهِّرابَيْتِيَ ) ، اكنون من و تو با آلودگي به گناهان وارد آن شويم . به خانه پاك بايد پاكان وارد شوند . هنگام ورود ، خدا را شكر كن كه توفيق زيارت كعبه را به تو داد و بر در مسجدالحرام بايست و بگو : خدايا ! من بنده تو هستم و اينجا شهر تو است و اين خانه تو . پس ، مهمان تو هستم ، براي برخورداري از لطف تو ، آمده ام ، خدايا ! هر مهماني بر صاحب خانه حقي دارد و تو بهترين ميزبان ها و زيارت شوندگاني ، خداوندا ! نخستين چيزي كه از تو مي خواهم اين است كه از دوزخ رهايم كني ( 2 ) دري وارد شوي كه بت هُبَل در زير آن نصب شده است ؛ يعني تا بت ها را زير پا نگذاري به كعبه توحيد ، نمي رسي .

طـــواف

به كعبه نزديك مي شويم ، بايد كم كم طواف كنيم ، بايد پروانه شويم . در شهرها متفرق بوديم در مكه به هم پيوستيم در مسجدالحرام جمع شديم در كنار كعبه ، بايد فشرده شويم ، قطره اي بوديم به دريا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين قسمت ترجمه حديث مفصلي است كه در جلد 9 وسائل صفحه 321 مي خوانيم .

2 ـ ترجمه قسمتي از حديث امام صادق ( عليه السلام ) از جلد 9 وسائل صفحه 323 .


صفحه 82


پيوستيم ، به جائي رسيديم كه سبب مباهات شديم ( 1 ) طواف ، نقطه شروع و پاياني داشته باشد .

نقطه اي روشن و طبيعي و ديدني و مقدس و ساده و آن حجرالاسود است ( 2 )

« حَجَرُ الاَْسْوَدِ يَمينُ اللّهِ في اَرْضِهِ » ( 3 ) ، اين سنگ ، دست خدا در زمين است و دست گذاردن و بوسيدن آن به منزله بيعت و دست دادن با خدا است . البته دست گذاردن بر حجرالأسود براي تبرك خوب است ، به شرط آنكه سبب آزار و فشار سنگين بر مردم نباشد . امام صادق ( عليه السلام ) را ديدند كه بطور طبيعي طواف مي كند و در مسير خود نزديك حجرالأسود نمي رود . از او پرسيدند : پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) به سنگ دست مي ماليد ، شما چرا اين كار رانمي كنيد ؟

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « يُفَرَّجُ لَهُ َ وَاَنَا لا يُفَرَّجُ لي » براي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) راه را باز مي كردند و بدون دردسر مي توانست سنگ رالمس كند ولي چون اين كار براي من نمي شود لذا از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قالَ النَّبِيُّ ( صلّي الله عليه و آله ) : اِنَّ اللّهَ يُباهي بِالطّائفينِ . مستدرك جلد 2 صفحه 147 .

2 ـ سنگ سياهي است كمي از صورت انسان بزرگتر ، كه مي گويند : اول سفيد بوده و به خاطر تماس دست مشركان در جاهليت سياه شده است و روايات متعددي در باره اين سنگ آمده است ، از جمله اين سنگ اول فرشته اي بوده كه به صورت جماد در زمين قرار گرفته ( همانگونه كه عصاي حضرت موسي ( عليه السلام ) اول جماد بود كه بعد به صورت اژدها درآمد ) و اين سنگ در قيامت در قالب شاهد بر پيمان مردم ظاهر خواهد شد و اين سنگ ، شاهد اقرار مردم به يگانگي خدا است و لذا حجاج همين كه در طواف به آن مي رسند ، مي گويند : « اَمانَتي اَدَّيْتُها » يعني آگاه باش كه من بر پيمان توحيدي خود هستم . وسائل جلد 9 صفحه 403 .

3 ـ وسائل جلد 9 صفحه 406 .


صفحه 83


اين عمل ، صرف نظر مي كنم تا مردم آزار نبينند ( 1 )

طواف دور خانه خدا ، معنا دارد ، يعني ، نبايد دور شرق و غرب بگرديم ، فقط بايد دور كعبه گشت كه محور طواف و سمبل توحيد است ، خانه خدا ثابت است ولي ما متحركيم ، همانگونه كه خداوند ، محور وجود است و عالم بر گرد اراده و مشيت او طواف مي كنند ، ما بيرون از مطاف ، فرديم و از مدار خارج و تماشاگر ، ولي در طواف جمع مي شويم ، حركت مي كنيم ، يكنواخت ، منظم و با هم . در طواف بزرگ و كوچك ، جلو و عقب و درجه بندي مطرح نيست . هدف توجه يافتن دلها به خداي يگانه و خشوعِ قلب در پيشگاه عظمت اوست . طواف كعبه ، فلشي است كه ما را به آن « جهت » سوق مي دهد .

كعبه يك سنگ نشاني است كه ره گم نشود * * * حاجي ، احرام دگر بند ، ببين يار كجاست

گاهي فكر مي كنيم كه دور خانه مي گرديم ، ولي فرزند و مولود كعبه را ها كرده ايم . كودك را كنار گذاشته ايم ، ولي دور گهواره اش مي چرخيم . مگر خداوند ، تولد حضرت علي ( عليه السلام ) را در كعبه قرار نداد ؟ و مگر رمز تولد علي ( عليه السلام ) در اين خانه اي كه مردم جهان گردش مي چرخند ، اين نيست كه به رهبري معصوم توجه داشته باشيم ؟ !

در كنار كعبه ، نيم دايره اي است به نام « حجر اسماعيل » ( عليه السلام ) كه در آنجا ، قبر هاجر و حضرت اسماعيل ( عليهماالسّلام ) و جمعي از انبيا است .

كسي كه طواف مي كند ، بايد قسمت حجر را هم ، مانند كعبه طواف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك جلد 2 ، صفحه 148 .


صفحه 84


كند . آري زن جواني كه به خاطر خدا ، در بيابانهاي مكه ، تنها ماند و فرزندي كه به پدرش مي گويد : « يا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤمَرُ » ( 1 ) ، اي پدر اگر مأمور شده اي كه مرا ذبح كني ، معطل نشو من تسليم فرمان خدا هستم . قبر اين مادر مهاجر و فرزند مطيع ، بايد مثل كعبه باشد و از تمام جهان بيايند و دور قبر او بچرخند و بدانند كه خداوند شكور است و پاداش نيكوكاران را ضايع نمي كند . اگر حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) از خانه عموي بت تراش خود ، فرار مي كند در عوض باني كعبه مي شود و اگر اسماعيل ( عليه السلام ) تسليم فرمان خدا مي شود ، خداوند هم براي هميشه ، همه را پروانه او مي كند و اين است معناي آيه : « اُذْكُرُوني اَذْكُرْكُمْ » ( 2 ) ، شما ياد من باشيد ، من هم شما را فراموش نمي كنم .

چند نكته لطيف در طواف

1 ـ در طواف ، طوري حركت مي كنيم كه كعبه در سمت چپ باشد . فلسفه آن را نمي دانم ، اما شايد اين نوع حركت رمز آن است كه قلب انسان در سمت چپ است و انسان طرف قلب خود را سوي كعبه قرار مي دهد .

2 ـ در طواف مي بينيم كه قبر حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) و هاجر ( عليهاالسّلام ) پاي كعبه است ، شايد اين خود درسي باشد كه باني هر كاري بايد پاي كار خود مقاومت كند و حتي در پاي كارش ، تمام عمر را بدهد و همانجا بميرد و راستي اگر قبر مطهر رسول خدا ( صلّي الله عليه و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره صافات آيه 102 .

2 ـ سوره بقره آيه 152 .


صفحه 85


آله ) كه باني و مؤسس مسجدالنبي است در كنار مسجد نبود ، اين همه رونق نداشت .

3 ـ طواف را از گوشه اي شروع مي كنيم كه چاه زمزم است ( مقابل حجرالأسود ) و درست در همين گوشه به پايان مي رسانيم . آيا نكته اي در روياروئي چاه زمزم با حجرالأسود وجود دارد ؟ نمي دانم ، شايد رمز اين باشد كه در هر حركتي نياز به قدرت ، توان و استمداد از منابع حياتي و روحبخش است ، انسان بايد آبي بنوشد تا بتواند طواف كند و يا در پايان طواف ، صاحب خانه با آب زمزم كه دواي هر دردي است از مهمانان خود پذيرائي مي كند . در مسجدالحرام ، تلاش و حركت و طواف مطرح است و اين بدون آب امكان ندارد . آري ماديات دوشادوش معنويات است .

4 ـ هفت دور مي گرديم ، غير از طواف خانه خدا كه هفت دور است ، تعداد ريگهاي رمي نيز هفت است . در عدد هفت چه مطلبي است ما نمي دانيم ولي مي دانيم كه آسمانها ، هفتگانه هستند ، زمين هم هفتگانه است ، سعي صفا و مروه هم هفت بار است .

در حال طواف ، انسان در هاله اي از معنويت و در شعاع عظمت الهي قرار مي گيرد . هر آيه و دعا و ذكري را مي تواند ، بخواند . در طواف بايد با اراده و اختيار بروي ، اگر ترا ببرند ، طواف باطل است پس هم براي خدا و هم شانه به شانه خلق و هم منظم و هم در جمع و در يك جمله ( به اراده خود ، با مردم و براي خدا ) بايد طواف كني .


صفحه 86


نمــاز طــواف

« وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهيمَ مُصَلّيً » ( 1 ) .

بعد از آنكه هفت دور تمام شد ، از همان نقطه اي كه وارد شدي ؛ يعني ، همان گوشه اي كه حجرالأسود است ، خارج شو . ورود ما به اين جهان و خروج ما از اين جهان ، طبق دستور و اراده خداست اما حركت ما ، در اين جهان طبق اراده خدادادي خود ماست ، در ورود و خروج حق انتخاب نداريم اما در حركت و نحوه آن ، حق انتخاب داريم .

گرچه طواف دور خانه خدا هم به منزله نماز است ولي كافي نيست ، بايد بعد از طواف ، نماز هم بخواني تا مُهر تأييدي بر آن طواف باشد . دو ركعت نماز طواف ، آن هم در پشت مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ، جايي كه سنگي وجود دارد كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) روي آن ايستاد و كعبه را ساخت . آري امامت در اسلام به قدري مهم است كه سنگي هم كه زير پاي امام بوده بايد در نماز ، جلوي ما قرار بگيرد و ما پشت آن سنگ نماز بخوانيم . در طواف هم حق نداريم از فاصله ميان كعبه و آن مقام دورتر برويم ، حركت ما بايد ميان كعبه و مقام باشد ؛ يعني ، ميان توحيد و امامت ، بندگي خدا و رهبري معصوم . و نماز پشت مقام ابراهيم ( عليه السلام ) يعني اي حاجي تو قائم مقام ابراهيم ( عليه السلام ) شده اي .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جايگاه نماز طواف را مقام ابراهيم قرار دهيد . سوره بقره آيه 125 .


صفحه 87


مسأله امامت و حـج

در مواردي از حج ، به مسأله رهبري اشاره شده است . در روايات مي خوانيم ، اگر انسان عمر نوح ( عليه السلام ) داشته باشد و تمام عمر خود را ميان كعبه و مقام روزها ، روزه بگيرد و شبها تا صبح نماز بخواند ولي در خط فكري ـ سياسي رهبري ، حق را نپذيرد ، ارزشي ندارد ( 1 )

و ارزش حج و تماميّت آن وابسته به ملاقات امام و اعلام آمادگي و خدمت و گرفتن رهنمودهاي اوست ( 2 )

اساساً ارزش مكه و كعبه به خاطر رهبر است . « لا اُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَاَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ » ( 3 ) .

سوگند به مكه ، ليكن به شرط آنكه تو ( اي پيامبرصلّي الله عليه و آله ) در آن باشي . مكه بدون پيامبر ، شهر بت پرستان و كعبه بدون رهبر بتخانه مي شود و كارش به جائي مي رسد كه كليددار كعبه ( ابوغبتان ) ، سرقفلي توليت كعبه را در شب نشيني مستانه طائف ، به دو مشك شراب مي فروشد و سرپرستي كعبه بين مستان با بهاي شراب و حضور ديگر سرمستان طائف ، خريد و فروش مي شود ( 4 )

يك نكته بسيار مهم

مي دانيم كه گروهي فيل سوار از سپاه ابرهه به قصد خراب كردن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ من لا يحضر .

2 ـ بحار جلد 99 صفحه 374 .

3 ـ سوره بلد آيه 1 و 2 .

4 ـ مقاله آية الله جوادي آملي .


صفحه 88


كعبه ، وارد مكه شدند ولي خداوند توسط پرندگاني به نام « ابابيل » با سنگريزه هائي كه بر سر آن لشكر فرو ريختند ، آنان را ذره ذره نموده ، كعبه را حفظ كرد ( ماجرا در سوره فيل آمده است ) ، اما وقتي كه يكي از مخالفان مقام امامت ، به نام « ابن زبير » كه به كعبه پناهنده شده بود ، حكومت وقت به دست كثيف حَجّاج بن يوسف ، كعبه را به منجنيق بست و آن را خراب كرد و خداوند براي حفظ كعبه ، ابابيل نفرستاد ، چون كعبه اي كه پناهگاه ضد امام شود ، خراب مي شود و قهر خدا نازل نمي شود .

آري ، مخالف مقام امام اگر به كعبه هم پناهنده شود ، كعبه ( بدون نزول ابابيل ) خراب مي شود زيرا ارزش اصلي با مقام رهبري است ( 1 ) براي مخالف امام هيچ جائي نبايد محل امن باشد .

ارزش كعبه چنان است كه نگاه كردن به آن عبادت است ، بنيانگذارش ابراهيم ( عليه السلام ) ، كارگرش اسماعيل ( عليه السلام ) و پروانه هاي آن گلزار توحيد ، انبيا و اوليا و مؤمنان هستند . امّا مقام امامت به قدري مهم است كه همين نقطه حساس در روي زمين ، بايد زداگاه و گهواره امام شود و ديوار آن به خاطر مادر امام ، شكافته شود و حضرت علي ( عليه السلام ) در آن متولد گردد . ارزش هر چيزي به پايه ها و اركان آن است . امامان در زيارت جامعه « اَرْكانُ الْبِلادِ » معرفي شده اند . ركن كعبه ، امام است ، ركن مكه امام است ، ركن عالم موجود ، حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است ( 2 ) . اگر امام معصوم نباشد ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ من لايحضر جلد 2 صفحه 249 .

2 ـ قالَ الصّادِق ( ع ) لَوْبَقِيَتِ الاَْرْضُ بِغَيْرِ اِمام لَساخَتْ . اصول كافي كتاب الحجة باب أنَّ الاَْرْضَ لاتَخْلُوا مِنْ حُجّة .


صفحه 89


زمين اهلش را فرو مي برد . در مكه و اعمال حج ، هر سال حضرت مهدي ( عج ) حضور دارد ( 1 ) امام سجاد ( عليه السلام ) بالاي منبر مسجد شام در حضور يزيد در معرفي خود و محكوم كردن جنايات بني اميه ، خطبه اي خواند و در آن فرمود : « اَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَمِني ، اَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَصَفا » ( 2 ) ، من فرزند مكه هستم ، والي خانه توحيد ، رهبر موحدان ، بايد رهبران موحد باشند ، من فرزند مِني هستم ، خون عزيزانمان را در راه توحيد مي دهيم و ابراهيموار ، عيد مي گيريم . من فرزند زمزم هستم ، آبي كه براي هر دردي دواست . ما براي هر مشكلي راه حلي داريم ، چشمه جوشان معنويّتيم . من فرزند صفا هستم ، در ما رجس و گناهي نبوده و نخواهد بود . حَرَم بدون امام ، حُرمت ندارد .

در عرفاتي كه امام نباشد ، معرفتي نيست ، در مشعري كه امام نباشد ، شعوري نيست ، در مني اگر امام نباشد ، شيطان واقعي رمي نمي شود و اگر كنار آب زمزم ، امام نباشد ، نشانه حيات واقعي نيست بلكه سراب است . گرچه حيات هر زنده اي وابسته به آب است ( مِنَ الْماء كُلُّ شَيء حَيٍّ ) ولي حيات انساني و معنوي ، رهبري امام است ( دَعاكُمْ لِمايُحْييكُمْ ) پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) شما را براي حيات واقعي و انساني مي خواند .

اساساً حج ، تابلوئي گويا و دورنمائي فشرده از برنامه هاي اسلام است كه در آن ايمان ، هجرت ، انفاق ، امساك ، نماز ، عبادت ، خون ، رمي ، نظافت ، وحدت ، معاد ، امامت و توحيد نهفته است . همانگونه كه اگر امامت نباشد ، تمام زحمات و تبليغات پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحارالانوار جلد 52 صفحه 152 .

2 ـ بحارالانوار جلد 45 صفحه 138 .


صفحه 90


بي اثر مي شود ( وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ) ؛ يعني ، اگر پيام رهبري امام را به مردم نرساني ، رسالت خدا را انجام نداده اي و زحمات بيست و سه ساله تو ، در معرض نابودي است . اگر در اين سيماي فشرده اسلام ، ( اعمال حج ) مسأله امامت و رهبري امت اسلامي ، مورد توجه قرار نگيرد ، اعمال حجاج بي اثر است ، مگر نمي بينيد كه نمازهاي ميليوني ما در مسجدالحرام بي اثر است و جلوي فحشا و منكر را نمي گيرد و مسلمين را از ذلت سلطه ابرقدرتها نمي رهاند ، اگر با اين همه نيرو ، از دشمنان كوچكي مثل اسرائيل ضربه مي خوريم به خاطر آن است كه در حج ، مسأله رهبري حق ، مورد غفلت قرار گرفته است . حج بدون امام ، اين ذلت ها توسري خوردن ها و اسارت ها را نسبت به شرق و غرب در پي دارد .

اكنون كه به « نقش امام در حج » اشاره اي شد ، ديگر جاي سؤال نيست كه چرا در طواف نبايد از مقام ابراهيم ( عليه السلام ) دورتر رفت ؟ و چرا نماز طواف را پشت سر مقام ابراهيم ( عليه السلام ) مي خوانيم ؟ اين ها همه رمز است و به ما مي آموزد كه در عبادت و طواف خانه خدا هم ، مراعات مقام رهبر آسماني را بكن . در نماز هم جلوتر از مقام ابراهيم ( عليه السلام ) نايست ، نه تنها در مكه ، بلكه در حرم امامان هم به ما دستور داده اند كه هنگام نماز جلوي قبر مطهر امام نايستيم ، اين ادبي است كه اسلام به ما مي آموزد .

دو ركعت نماز طواف پشت مقام حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مي خوانيم و اين سومين عمل از اعمال عمره تمتع براي زائران خانه خدا است . اول در ميقات لباس احرام پوشيديم و لبيك گفتيم بعد به مكه آمديم و طواف كرديم و حالا نماز طواف خوانديم .


صفحه 91


امام صادق ( عليه السلام ) بعد از نماز طواف سر به سجده نهاد و چنان مناجاتي كرد كه بعد از سجده ديدند آنقدر گريه كرده است كه گويا صورت مباركش در آب فرور رفته است ( 1 )

سعي صفا و مروه

« صفا » به معناي سنگ محكم و صافي است كه با خاك و شن آميخته نباشد .

« مروه » به معناي سنگ محكم و خشن است .

صفا و مروه نام دو كوه است كه با فاصله حدود 420 متر در برابر هم قرار گرفته اند و امروز ، اين فاصله به صورت يك خيابان سرپوشيده ، درآمده است . حاجي بعد از احرام در ميقات و طواف ، دور كعبه و نماز پشت مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ، بايد به چهارمين كار خود كه سعي صفا و مروه و رفت و آمد ميان اين دو كوه است ، بپردازد . بدين صورت : اول از صفا شروع كند تا مروه ، بعد از مروه تا صفا و اين عمل را هفت مرتبه انجام دهد ، قرآن مي فرمايد :

« اِنَّ الصَّفا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِاللّهِ » ( 2 ) .

« صفا و مروه از علاماتي است كه انسان را ياد خدا مي اندازد » .

براي روشن شدن داستان ، به ريشه تاريخي آن اشاره مي كنيم :

حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) تا ايام پيري ، بچه دار نشد . بعد از دعاهاي زياد ( 3 ) ، خداوند از طريق كنيزش هاجر ، به او پسري به نام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار جلد 99 صفحه 214 .

2 ـ سوره بقره آيه 158 .

3 ـ سوره صافات آيه 100 .


صفحه 92


اسماعيل عطا فرمود . ساره ، همسر اولش از اين ماجرا ناراحت شد . حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، اين مادر و كودك را به فرمان خدا در ميان كوههاي داغ و بيابان خشك و بي آب مكه گذاشت و گفت : « خدايا ! من ذريه ام را در اين بيابان مي گذارم تا نماز برپا نمايند » ( 1 ) مكه بيرون رفت غذا و آب مادر و كودك ، تمام شد . كم كم شير مادر هم خشك گرديد ، كودك نوزاد ، دست و پا مي زد ، مادر ، سراسيمه روي كوه صفا آمد ، آبي نديد ، به سوي كوه مروه رفت ، خبري نشد ، دوباره به سراغ صفا آمد تا شايد از پرنده اي يا درختي خبر آبي بگيرد ، ولي چيزي نيافت و اين عمل را هفت بار تكرار كرد . ولي در پايان كار ، ديد از زير انگشتان كودك آبي مي جوشد ! « آب زمزم » ( 2 )

آري ، خداوند لطف مي كند ، اما بعد از سعي . ما بايد سعي خود را بكنيم تا خداوند از راههاي گوناگون ما را مورد عنايت و لطف خويش قرار دهد . مادر ، در دور دست ، انتظار آب داشت ولي خداوند آن را زير انگشت كودك قرار داد .

در حديث مي خوانيم كه آب زمزم بهترين آب است ( 3 ) و خداوند آن را دواي دردها قرار داده است ـ و زماني كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) در مدينه بود ، دوستان او آب زمزم را از مكه به عنوان هديه مي آوردند و پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) با روي باز قبول مي فرمود ( 4 ) امروزه ، هر حاجي بايد هفت مرتبه ، ميان دو كوه راه برود ، از صفا شروع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره ابراهيم آيه 37 .

2 ـ بحار جلد 99 صفحه 244 .

3 ـ سفينة البحار ( حج ) .

4 ـ وسائل جلد 9 صفحه 518 .


صفحه 93


كند و در مروه پايان دهد .

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : در زمين منطقه اي مهمتر از زمين ميان صفا و مروه نيست ؛ زيرا هر متكبري در آنجا ذليل مي شود ( 1 ) افرادي كه در شرائط عادي ، حاضر نيستند ميان جمع باشند ، در آنجا سر و پا برهنه ، كفن پوشيده ، ميان جمعيت ، گاهي تند و گاهي كند ، بايد بروند و بدوند .

امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) روي كوه صفا ، زياد مي ماند به قدري كه بتوان سوره بقره را آرام تلاوت نمود ( 2 ) عليه و آله ) بود و حضرت از آنجا مردم را به توحيد دعوت مي كرد ولي كسي گوش نمي داد ـ كوه صفا زماني مركز بت پرستي بود ولي در اثر رنجها و تبليغات رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) ، همه درهم فرو ريخت ـ .

امام باقر ( عليه السلام ) فرمود : هيچ انسان خوب يا بدي روي اين كوهها نمي رود ، جز آنكه مورد لطف قرار مي گيرد و دعاهايش مستجاب مي شود ، ليكن دعاي نيكوكاران در آخرت و دعاي فاجران در دنيا ( 3 )

نوشتن من و خواندن شما ، هرگز نمي تواند ، بازگو كننده روح آن اعمال باشد . خداوند ان شاءالله معرفت و شناخت و اخلاص و حالي مرحمت كند و همه آرزومندان را نصيب فرمايد ، برويم و به ياد آوريم كه در اينجا چه اولياء خدايي سعي كرده اند و چگونه خداوند خاطرات يك كنيز را براي هميشه زنده نگاه مي دارد ، چرا كه براي نشر توحيد و براي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير نمونه جلد 1 چاپ جديد صفحه 542 ـ فروغ ابديت جلد ( دعوت عمومي ) .

2 ـ بحار جلد 99 صفحه 235 .

3 ـ محجة البيضاء جلد 2 صفحه 148 .


صفحه 94


اقامه نماز ، زن و كودك تنهايي ، رنجها كشيدند و اين چنين مورد توجه قرار گرفتند .

تقصيـــر

همين كه سعي در صفا و مروه تمام شد ، بايد « تقصير » كنيم ؛ يعني ، كمي از موي سر و صورت يا ناخن را كوتاه كنيم . نام اين پنج عمل « احرام در ميقات ، گفتن لبيك ، طواف ، نماز طواف ، سعي ميان صفا و مروه و تقصير » را عمره مي گويند .

« عمره » به معناي « زيارت » است ( 1 ) معناي آبادي و تعمير و زياد كردن مقرون دانست ، زيرا كسي كه به زيارت خانه خدا مي رود ، سبب آباد شدن آنجا هم مي شود ، قهراً توسعه ، تعمير ، زياد شدن شكوفايي و آبادي منطقه ، همه از آثار زيارت عاشقان آن خانه است . اعمال عمره تمام مي شود . حاجي از لباس احرام بيرون مي آيد ، چيزهايي كه بر او حرام بود ، حلال مي شود ( 2 ) واجبي ندارد تا شب نهم « شب عرفه » كه دوباره بايد لباس احرام بپوشد و خود را براي اعمال حج ، آماده نمايد .

ايـام فراغـت در حـج

انسان وقتي در حج ، مشغول اعمال واجب خود است ، آمادگي كار ديگري را ندارد ولي بعد از ورود به مكه و تمام كردن اعمال عمره ، چون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهايه ابن اثير ( عَمَرَ ) .

2 ـ جز تراشيدن سر ، بيرون رفتن از مكه ، صيد ، كندن گياه و درخت حرم كه همچنان حرام است .


صفحه 95


كار واجبي ندارد و راه و خانه را هم ياد گرفته است و از مشكلات لباس احرام و مواظبت هاي ايام احرام هم بيرون آمده است ، كم كم احساس فراغت مي كند . بعضي به تماشاي افراد مي پردازند ، فلاني چقدر سياه بود ، ديگري چقدر سفيد بود ، فلان گروه چه غذايي مي خوردند و بعضي به تماشاي بازار و زرق و برق آن مشغول مي شوند و خود را به پرسيدن نرخ اجناس و مقايسه قيمت ها ، مشغول مي سازند .

بعضي ، به سراغ دوستان و همشهريان و فاميل و رفقاي وطن مي روند .

بعضي ، كنار مسجد رفته ، كعبه و مسجدالحرام و مردم را تماشا مي كنند و گاهي هم ، دو ركعت نماز مي خوانند و در خانه خدا ، كلام خدا را تلاوت مي كنند . بعضي ، در كاروان مشغول گفتگو با دوستان مي شوند .

بعضي ، به اتفاق همسفران ، به جاهاي ديدني مكه ، مساجد اطراف ، غار حرا ، غار ثور و . . . مي روند .

بعضي ، به وضع جغرافيايي مكه و كوه و دره و مساحت مسجد و بلندي كعبه و چگونگي در كعبه و شلوغي و ازدحام توجه كامل مي كنند و سرگرم شمردن لامپ ها و بلندگوها و ستونها و پله ها و درب ها و پايه ها مي شوند .

بعضي ، گزارش سفر خود را براي ديگران بازگو مي كنند . چه روزي آمديم ، چه ساعتي رسيديم ، چند روز مانديم و چه خورديم ، كجا رفتيم و . . .

بعضي ، هنوز نرفته ، فكر تلفن زدن به همسر و فرزند و شريك و شاگرد خود مي افتند يا تصميم به نوشتن نامه مي گيرند .


صفحه 96


بعضي ، در فكر خريد سوغاتي و مقايسه خريد خود با خريد دوستان و چانه زدن در بازار و خريدن و پس دادن هستند .

بعضي ، در اين خيالند كه چند روز ديگر به وطن برمي گرديم و در محله و روستا و شهر خود ، حاجي مي شويم ، جلوي پايمان گوسفند خواهند كشت ، چراغاني خواهند كرد ، سفره و خرج خواهيم داد و . . .

بعضي ، مشغول دعا و زيارت و نماز و كارهاي عبادي شخصي و احياناً ، شركت در نمازهاي جماعت ، هستند . بهرحال ، هر شخصي در چند روزي كه فاصله ميان اعمال عمره و حج است ، وقت خود را به چيزي پرمي كند .

پر كردن ايام فراغت ، بسته به طرز تفكر و شناختي است كه حاجي از اين سفر دارد .

كارهايي كه معمولاً حجاج به آن سرگرم هستند حرام نيست ، ولي بايد ببينيم كه چه كاري به هدف حج نزديكتر بوده ، بيشتر مورد سفارش رهبران اسلام قرار گرفته است . نمي گوييم با دوستان خود گفتگو نكنيد ، به ديدن همشهريان نرويد ، سوغات نخريد ، به وطن تلفن نكنيد ، نسبت به ساختمان مسجد و كعبه دقت نكنيد كه هر يك از آنها نياز طبيعي مي باشد ؛ بلكه بعضي از اين امور ، خوب هم هست ، اما بايد ديد مهمترين كار چيست ؟

كسي كه از كشور انقلابي رفته ، كسي كه از كنار هزاران شهيد و جانباز و مفقودالاثر سفر كرده ، كسي كه پيام دارد و امام عزيز و جمهوري اسلامي و ارواح شهدا به او چشم دوخته و نظر دارند و براي مسلمانان ساير كشورها ، امام و الگو است ، به منزله نماينده ايران و سفير انقلاب اسلامي


صفحه 97


است . چشم ها و گوش ها متوجه رفتار و گفتار اوست . از او بايد انتظار ديگري داشت . حركات حاجي ايراني ، زير ذره بين دوست و دشمن قرار دارد . دوست ، مي خواهد الگو و الهام بگيرد ، دشمن ، مي خواهد نقطه ضعف و ايراد و سوژه پيدا كند . بنابراين ، برويم سراغ بهترين كار .

بهترين كار در ايــام حج

در روايات مي خوانيم : يكي از اسرار حج ، آشنائي با مسلمين جهان است ( لِيَتَعارَفُوا ) ( 1 ) .

مسأله طواف و نماز و سعي و تقصير يك زاويه حج است . اگر هدف ، عبادات فردي بود ، لازم نبود كه از همه جا با صدها شكل بيايند ( 2 )

لازم نبود با هر وسيله ، ولو شتر لاغر بيايند ( 3 )

لازم نبود در مقدس ترين منطقه روي زمين جمع شوند ( 4 )

لازم نبود اين هجرتهاي پي درپي و تغيير شكل ها صورت گيرد .

آري ، حساب خانه خدا با ساير خانه ها جداست . خانه هاي ديگر ، محل آسايش و سكون و رفاه است . خانه خدا ، محل زحمت و حركت و قيام ( هر چند كه زحمت اينجا ، خودش رحمتي است ) .

خانه اي كه ابراهيم و اسماعيل ( عليهماالسّلام ) مأمور پاك نمودن آن شدند ، خانه همه مردم ، خانه امن ، اولين خانه اي كه براي عبادت ، ساخته شده است ، جمع شدن افراد توانمند از سراسر جهان در اين منطقه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ميزان الحكمه جلد 2 صفحه 266 .

2 ـ « مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميق » سوره حج آيه 27 .

3 ـ « وَعَلَي كُلِّ ضامِر » سوره حج آيه 27 .

4 ـ « اَحَبُّ الاَْرْضِ اِلَي اللهِ تَعالي مَكَّةُ » من لايحضر جلد 2 صفحه 243 .


صفحه 98


بايد اهداف سياسي و اجتماعي مهم و درسهاي آموزنده اي داشته باشد . بايد بدانيم ، روزي كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) و مسلمانان وارد مكه شدند ، بتها را شكستند ، آيا ما كه امروز وارد اين مكان مقدس مي شويم بت ها را شكسته ايم و آيا در فكر شكستن طاغوتها هستيم ؟ بايد بدانيم كه حكومت رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) ، تركيبي بود از افراد مؤمن ، از هر نژاد و زبان و دور از هرگونه تجمل و وابستگي . آيا حكومتهاي مسلمان نماي امروزي ، از چنين تركيب مقدسي برخوردار هستند ؟ بايد بدانيم ، اگر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) تنها طواف و نماز انجام مي داد ، اين همه دشمن نداشت . اين سياستها و دخالتها و تغييرات بنيادين آن حضرت بود كه سبب بروز آن همه جنگ ها و زجرها و توطئه ها و هجرتها شد .

روشن است كه در مسير قدم ها و اقدام هاي بزرگ ، مشكلات عظيم و كارشكني هاي بزرگ هم پيش مي آيد .

آيا در حج پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ، دين از سياست جدا بود ؟ ! مگر در مراسم حج نبود كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) براي تعيين رهبري بعد از خود ، در غدير خم اقدام كرد و تمام كفار مكه را كه منتظر مرگ پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) و خاموش شدن صداي اسلام و از هم پاشيدن وحدت جامعه اسلامي بودند ، مأيوس كرد ؟ ( 1 )

آيا اعلام تنفر و برائت از كفار و مشركان ، يك مسأله سياسي نيست كه طبق آيه قرآن در مراسم حج بايد با صداي بلند انجام گيرد ؟ مگر علي ( عليه السلام ) ، به دستور پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) سوره برائت را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اَلْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ » سوره مائده آيه 3 .


صفحه 99


براي زائران خانه خدا نخواند ؟ ( 1 )

مگر قرآن به ما دستور نداده است كه دشمنان خدا و خودتان را به وحشت اندازيد ؟ ( 2 ) دارند يا خاطرشان مطمئن است ؟ راستي چرا در سرزميني كه ابراهيم ( عليه السلام ) فرياد كشيده است ، ما ساكت باشيم ؟ !

مگر قرآن نفرموده است كه نماز مانع فساد و منكر است ؟ ( 3 ) و آيا نماز جمعه و جماعات ميليوني ما در مكه ، فسادها و منكرات ابرقدرتها را كم مي كند ؟ اگر اجتماع و نماز ما اثر قرآني خود را از دست داده است بايد در اعمال خود تجديد نظر كنيم .

مگر قرآن نفرموده است كه امت واقعي رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) كساني هستند كه نسبت به خودي ها ، مهربان ولي با دشمنان خشونت دارند ( 4 ) است يا با خودشان ؟ مگر قرآن نفرموده است كه براي نجات مستضعفان قيام كنيد ( 5 ) سالهاست ، مظلوميت ملت افغانستان ، لبنان ، و فلسطين را مي بينند و عكس العملي از خود نشان نمي دهند ؟

درد دل زياد است ولي اينها را كجا بايد گفت ؟ آيا بهتر از مكه جائي سراغ داريد ؟ و آيا بهتر از ايام فراغت ( همان روزهايي كه از اعمال عمره فارغ شده ايم و هنوز اعمال حج را شروع نكرده ايم ) ، فرصتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آيات نخستين سوره توبه .

2 ـ « تُرْهِبُونَ عَدُوَّاللّهِ وَعَدُّوّكُمْ » سوره انفال آيه 60 .

3 ـ « اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاء وَالْمُنْكَرِ » سوره عنكبوت آيه 45 .

4 ـ « اَشدّاء عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ » سوره فتح آيه 29 .

5 ـ « مالَكُمْ لاتُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفينَ » سوره نساء آيه 75 .


| شناسه مطلب: 76539