بخش 7

تقوا منی ، سرزمین آزمایش آزمایش حلق و تقصیر در منی بیتوته در منی خروج از منی طواف نماز طواف قبرستان ابوطالب حضرت خدیجه ( علیهاالسلام ) فوت خدیجه پیمان خدیجه ابوطالب ( علیه السلام ) حمایت مکتبی نه عاطفی ابوطالب ( علیه السلام )


صفحه 150


نمي دادند از مسجد بيرون مي كرد . ( 1 )

در حديث مي خوانيم : كسي كه سير بخوابد در حالي كه همسايه او گرسنه باشد ، مؤمن به خدا نيست . ( 2 )

در ماه رمضان ، بعد از هر نماز جمله « اللّهُمَّ اشْبِعْ كُلَّ جائع » ( 3 ) را خوانده ، مي گوييم : « خدايا ! گرسنگان را سير كن » .

فقر و گرسنگي ، انسان را به كفر مي كشد . ( 4 )

يكي از مسئوليت هاي علما ، گرفتن حق گرسنه ها از افراد سير است . ( 5 )

خداوند براي دعوت به عبادت مي فرمايد : « فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَـذَا الْبَيْتِ الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوع » ( 6 )

اولياي خدا شبانه ، با حمل غذا بر دوش خود به گرسنگان غذا مي رساندند . يكي از فلسفه هاي روزه آن است كه افراد سير ، مزه گرسنگي را چشيده ، به ياد گرسنگان باشند . ( 7 )

رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) از طرف خداوند ، شخصاً مأمور مي شود كه از افراد پردرآمد ، زكات بگيرد ( 8 ) ، و ميان فقرا تقسيم نمايد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سفينة البحار ، ج 1 ، ص 551 ماده ( زكي ) .

2 ـ قال رسول الله ( صلّي الله عليه و آل ) : ما آمَنَ بالله واليوم الآخر ، مَنْ باتَ شَعباناً وَجارُهُ جائعٌ ، سفينة البحار ، ( شبع ) .

3 ـ مفاتيح الجنان ، دعاهاي روزانه ماه مبارك رمضان .

4 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « كادَ الفقر ان يكونَ كُفراً » ، ( واژه فقر در سفينة البحار ، ج 2 ، ص 378 ) .

5 ـ نهج البلاغه ، خطبه 3 .

6 ـ سوره قريش ، آيه 3 و 4 .

7 ـ وسائل الشيعه ، ج 7 ، باب اوّل ، ج 1 ، ص 3 .

8 ـ سوره توبه ، آيه 103 ؛ « خُذْ مِن اموالِهِمْ صَدَقةً » .


صفحه 151


البته ، كمك به فقرا به معناي قبول تن پروري گدايان و گداپروري در جامعه نيست ، زيرا اسلام مي فرمايد : نفرين و لعنت بر كسي كه آب و خاك دارد ولي به خاطر كار نكردن به فقر گرفتار شده است . ( 1 )

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : كسي كه بدون نياز ، از مردم چيزي بگيرد ، گويا شراب نوشيده است . ( 2 )

در حديث ديگري مي خوانيم : پيروان واقعي ما ، حتي اگر از گرسنگي بميرند ، از مردم گدايي نمي كنند . ( 3 )

بنابراين ، توجه اسلام به فقرايي است كه به دلايلي ( غير از تن پروري ) دچار فقر شده اند ، مثل افرادي كه با آمدن سيل و زلزله و كمبود آب و قحطي و اطفال زياد ، پيري و ناتواني و مرض و امثال آن در جامعه دچار فقر شده اند ، ولي اگر ريشه فقر آنان تن پروري باشد ، بايد خودشان كار كنند و اگر تلف شدن حقوق آنان سبب فقر گشته است ، بايد حكومت عادل و حامي مستضعغان ، حقوق از دست رفته آن ها را به آنان برساند ، ولي اگر فقر ريشه طبيعي داشته باشد ، بايد از طريق ماليات هاي اسلامي جلوي آن را گرفت .

در روايات مي خوانيم كه اگر خداي حكيم و عليم مي دانست ، مقدار زكات براي تأمين زندگي فقراي كافي نيست ، مقدار بيشتري را بر زكات دهندگان واجب مي فرمود . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قال رسولُ الله ( صلّي الله عليه و آله ) : مَنْ وَجَدَ ماء وَتُراباً ثُمَّ افتَقَرَ اَبْعَدَه الله .

2 ـ « مَنْ سَئلَ النّاس مِنْ غير فقر فَكَأَنَّما يَأكُلُ الْخَمْر » ، بحارالانوار ، ج96 ، ص 158 .

3 ـ بحارالانوار ، ج 96 ، ص 1158 البته ، در حديث مبالغه است ، وگرنه براي حفظ جان از مرگ ، سؤال از مردم اشكالي ندارد .

4 ـ وسائل الشيعه ، ج6 ، كتاب الزكاة ، ص 4 .


صفحه 152


امروز ، دنيا مانند بيمارستان بزرگي است كه پزشكان آن هم بيمارند . همه مردم در آتش فقر و جهل و خرافه و هوس ها و رقابت ها مي سوزند و كارشناسان ، مصلحان و حاميان حقوق بشر هم ، افرادي بي اراده ، مزدور ، ترسو و گرفتار هوسهاي شيطاني خودشان هستند و گرنه چرا بايد بيش از سيصد ميليون گرسنه در هندوستان باشد ؟ ( 1 ) حدود صد و پنجاه مدرسه بي ميز و حصير باشد ؟ ( 2 )

در حديث مي خوانيم : اگر مردم زكات اموال خود را بدهند ، هيچ مسلماني فقير نمي ماند . ( 3 ) اگر دنيا بودجه هاي رقابت تسليحاتي را صرف رفع فقر و جهل مردم مي كرد ، هرگز فقير و بي سوادي در جهان نبود . در دنيايي كه ميليون ها گرسنه وجود دارد ، ابرقدرت ها گندم خود را به دريا مي ريزند كه نرخ توليداتشان پايين نيايد . در دنيايي كه يك ميليون نفر آب آشاميدني ندارند ، ميلياردها دلار ، صرف مشروب الكلي مي شود ! ! آيا اين انسان بيمار است ؟ ! بشر دير يا زود براي نجات خود ، بايد به سراغ اسلام آيد ، ديني كه در كنار نمازش ، زكات و همراه حجش ، قرباني و غذارساني را مطرح كرده است .

در مسأله قرباني و تقسيم آن ، كمي معطل شديم ، ولي اگر نگاهي به اسراف كاري ها در حج و گرسنه ها در آفريقا و هندوستان و بسياري از جاهاي ديگر بكنيم ، مي بينيم كه هر چه دل بسوزانيم ، جا دارد . به هر حال ، در مني زائران خانه خدا ، بايد گوسفند سالم را ذبح كنند و گوشت آن را به مصارفي كه قرآن فرموده است ( صرف خود و اطعام فقرا كردن ) ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجله اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانجشويان ايراني مقيم هند .

2 ـ مجله اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانجشويان ايراني مقيم هند .

3 ـ وسائل الشيعه ، ج6 ، ص 4 .


صفحه 153


برسانند . دامنه بحث را جمع كنيم و وارد جنبه ديگر قرباني شويم كه از همه مهم تر است .

4 ـ تقوا .

هدف اصلي در مسأله قرباني ، رسيدن به مقام عالي تقوا است ، قرآن در اين زمينه مي فرمايد : « لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَآؤُهَا وَلَـكِن يَنَالُهُ التَّقْوَي مِنكُمْ » ( 1 ) ، اين قربانيان كه زائران خانه خدا به هنگام توقف در مني ذبح مي كنند ، گوشت يا خون آن ها به خدا نمي رسد ، بلكه هدف از قرباني ، شكوفا شدن روح ايثار ، و نشان دادن مقدار عشق و قرب به خدا و تقوا است . آري ، خداوند جسم نيست كه نيازي به گوشت داشته باشد و هرگز خون اين قرباني ها هم به او نمي رسد . ( چون بت پرستان خون حيوان قرباني را به سر و صورت بت ها مي ماليدند ) ( 2 ) آري ، گذشت از مال در راه خدا و براي خدا و با نام خداوند ، عامل شكوفايي روحيه تقوا است .

از ماجراي ذبح قرباني ، چهار اصل استفاده شد كه بار ديگر فهرست آن را در اينجا مي آوريم :

1 ـ قرباني ، كمك رساني به دامداران حجاز است .

2 ـ قربانگاه ، همچون كعبه از شعائر الهي و سيماي ايثار عاشقان خدا است .

3 ـ استفاده كردن از گوشت هاي قرباني هم غذايي براي حجاج و هم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره حج ، آيه 37 .

2 ـ متاسفانه اين خرافات هنوز در بعضي از مناطق هست كه هرگاه براي سلامتي مسافر يا بناي ساختمان ، حيواني ذبح مي كنند ، خون آن را به در و ديوار و سقف آن مي پانشد . اين عمل كاملاً خرافي است و در ساختمان مساجد سبب نجس شدن مسجد گرديده و عمل حرامي است .


صفحه 154


سير كردن گرسنگان است .

4 ـ گذشت از قرباني و پولي كه در خريد آن مي شود ، وسيله اي براي قرب به خدا و شكوفايي روحيه تقواست .

اما ، با كمال تأسف اين اهداف مقدس ، به دست قدرتمندان وابسته و منحرف ، همچون ساير اعمال حج از مراسم ملكوتي و پر از اسرار ، به مراسمي خشك و خشن تبديل شده است ، به طوري كه اگر فيلمي از وضع قربانگاه و اسراف گوشت هاي تازه ، از سرزمين مني بگيرند و در ديدگاه جهانيان گذراند ، آبرويي براي اسلام باقي نمي ماند . هر صحنه اي كه به دست منحرفان قدرتمند تغيير كرده باشد ، سيماي معنوي اسلام را از بين برده است ، حضرت علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : اگر اسلام به طور صحيح معرفي نشود ، مانند پوستيني است كه وارونه پوشند . ( 1 )

در ميان تمام لباس ها ، تنها پوستين است كه وارونه بودن آن وحشت آور است ، و حضرت در بيان خود ، اسلام انحرافي را به پوستين وارونه تشبيه كرده است كه مردم را فرار دهد .

آيات مصرف گوشت را ( « فَكُلُواْ مِنْهَا وَأَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ » ( 2 ) . از گوشت ها ميل كنيد و به فقرا اطعام نماييد ) . با اعمالمان در مكه ، كنار هم بگذاريد تا فاصله ما از اسلام به طور روشن معلوم شود .

مني ، سرزمين آزمايش است

زائران خانه خدا در اين آزمايشگاه ، چند شبانه روز بايد بمانند و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وَلبسَ الإسلامُ لبس الفرو مقلوباً ، نهج البلاغه فيض الاسلام ، ص 315 .

2 ـ سوره حج ، 36 .


صفحه 155


بيتوته كنند . بد نيست كمي در مسأله آزمايش گفتگو كنيم ، زيرا حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در اين مكان ، تحت آزمايش بزرگي قرار گرفت و قابليت رسيدن به مقام امامت را پيدا كرد .

آزمايش

آزمايش از برنامه ها و سنت هاي قطعي الهي نسبت به همه انسان ها است . هدف آزمايش خداوند ، كسب اطلاع نيست ، بلكه شكوفا شدن استعدادهاي دروني ما است . او مي داند كه هر كسي چگونه است ، ليكن تا آزمايشي در كار نباشد و عملي از ما سر نزند ، استحقاق پاداش يا كيفر ، درست نخواهد بود .

ابزار آزمايش ، تمام « شيريني ها » و « ناگواري ها » است : « وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ » ، ( 1 ) گاهي ابزار آزمايش ، ترس و گرسنگي و نقص مال و مرگ و كمي محصولات و غيره است . ( 2 )

مردم در برابر آزمايشان الهي چند دسته هستند :

1 ـ گروهي بي صبري نموده ، فرياد مي زنند : « إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا » ( 3 ) .

2 ـ گروهي با صبر و مقاومت ، حوادث را تحمل مي نمايند : « وَبَشِّرِ الصّابِرينَ » ( 4 )

3 ـ گروهي كه همه تلخي ها را در جهان بيني الهي ، « لطف خفي »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره انبيا ، آيه 35 .

2 ـ سوره بقره ، آيه 155 .

3 ـ سوره معارج ، آيه 20 .

4 ـ سوره بقره ، آيه 155 .


صفحه 156


مي دانند با آغوش باز از ناملايمات استقبال مي نمايند .

تمام زائران خانه خدا بايد در اين « زمين صبر » و « زمين شكر » ، چند شب بمانند و به ياد صابراني همچون اسماعيل ( عليه السلام ) و هاجر ( عليهاالسّلام ) و شاكراني همچون ابراهيم ( عليه السلام ) ، نفس بكشند تا كمي به خود برگردند . آزمايش شوندگان بايد در سرزمين قبول شدگان ، توقف نمايند و اين چه درس بزرگي است ! توقف در « زمين مبارزه » ، حضور در « زمين خون » ، توقف در « زمين تسليم » و « صبر » و « ايثار » ! . . .

حيف است كه انسان در اين توقف ، تفكر خود را به كار نگيرد .

حيف است كه اين توقف ، رمز تحرّك نشود .

حيف است كه اين زمين ، زمينه ساز رشد ما نگردد .

آري ، توقف و تفكر در سرزمين خون و ايثار و صبر ، نقش مهمي در تربيت و تحرك ما دارد . بي جهت نيست كه آن همه سفارش براي زيارت امام حسين ( عليه السلام ) و رفتن به كربلا شده است ، چون اثر سازندگي توقف در كنار مزار شهداي كربلا به مراتب از توقف در مني بيشتر است . قربانگاه كربلا و قربانيان كربلا و اسماعيل ها و هاجرهاي كربلا به مراتب از سرزمين مني مهم ترند . بي جهت نيست كه خلفاي ظلم با آن كه صدها مسجد مي ساختند ، اما از رفتن مردم به كربلا جلوگيري مي نموند ، زيرا گاهي يك لحظه توقف در كربلا يك عمر تحرك مي آفريد . خلفا مي ديدند كه زائر قبر امام حسين ( عليه السلام ) بعد از ديدن قتلگاه حسين ( عليه السلام ) ديگر سر تسليم در برابر زور آنان فرود نمي آورد ، لذا سعي داشتند ، كربلا را محو نمايند . حتي بارها قبر مطهر ر


صفحه 157


خراب و زمين هاي اطراف آن را كشاورزي كردند ، اما قرآن جواب اين تلاش هاي مذبوحانه را داده ، مي فرمايد : « يُرِيدُونَ لِيُطْفِـُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَ هِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِي وَلَوْ كَرِهَ الْكَـفِرُونَ » ( 1 )

حلق و تقصير در مني

روز عيد قربان در مني ، بعد از سنگ زدن و قرباني كردن بايد مرداين كه سفر اوّل آن هاست ، سر خود را بتراشند ، و زنان كمي از موي سر خود را كوتاه نمايند ، و كساني كه در سفر اوّل حج نيستند ، مي توانند به جاي تراشيدن سر ، كمي از موي سر يا ريش و يا شارب خود را كوتاه كنند و با اين عمل از احرام خارج شوند و لباس هاي طبيعي خود را بپوشند ، و جز همسر و بوي خوش و شكار ، همه آنچه در اين چند روز عرفات و مشعر و مني بر آنان حرام بود ، حلال مي شود .

قرآن در اين باره مي فرمايد : « ثُمَّ ليَقْضُوا تَفَثَهُمْ » ( 2 ) ، پس از ذبح و قرباني چرك و كثافات خود را زايل نمايند .

امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « تَفَث » ، سر تراشيدن است . ( 3 )

امام رضا ( عليه السلام ) ناخن گرفتن ، دور كردن كثافات و كنار گذاردن لباس احرام را مصداق « تَفَث » گرفته اند . ( 4 )

تراشيدن سر ، ضمن آن كه عملي واجب است ، داراي پاداشي بس بزرگ است . در روايات مي خوانيم : به عدد هر مويي كه از سر جدا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره صف ، آيه 8 .

2 ـ سوره صف ، آيه 8 .

3 ـ وافي ، ج 2 ، ص 179 .

4 ـ وافي ، ج 2 ، ص 179 .


صفحه 158


مي شود ، در قيامت ، نوري به دست مي آورد . ( 1 ) همچنين در روايات مي خوانيم : مراد از آيه ، ملاقات با امام است . ( 2 ) چون با ملاقات امام ، آلودگي هاي روحي و اجتماعي انسان برطرف مي شود . جامعه اي كه از اماش جدا باشد ، آلوده مي شود . به هر حال اين سه عمل ( سنگ و قرباني و حلق سر ) مربوط به عيد قربان است .

بيتوته در مني

شب يازدهم و دوازدهم و براي بعضي شب سيزدهم ، لازم است در « مني » بيتوته كنند ، يعني از غروب تا نصف شب در آن سرزمين مقدس بمانند . ( 3 )

در اين شب ها ، برنامه خاصي نيست ، منطقه كوچك است و جمعيت زياد و بسيار راحت و بي درد سر . ( اگر وابستگان شرق و غرب بگذارند ) ، مي توان با تمام حجاج رابطه برقرار كرد . « مني » براي تبليغات ، بسيار جاي مناسبي است ، چون خانه و كوچه و بازاري نيست كه مردم را متفرق نمايد . منطقه وسيع نيست كه پخش شوند ، مسيرها محدود ، خيمه ها كنار هم ، ورودي ها روشن و معلوم ، فقط كمي فكر و سوز لازم است و مقداري آشنايي با زبان مسلمانان كشورهاي ديگر .

آري ، دو سه روز مني به منزله سمينار بين المللي است . مناجات در اين ايام بسيار بجاست . قرآن در زمينه ياد خدا در اين ايام مي فرمايد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وافي ، ج2 ، ص 179 .

2 ـ تفسير نمونه ، ج 14 ، ص 78 و نورالثقلين ، ج3 ، ص 492 .

3 ـ البته بيماران ، پرستاران ، مسئولين آب رساني و گروه ديگري كه در مناسك بيان شده است ، لازم نيست بمانند .


صفحه 159


« وَاذْكُرُواْ اللَّهَ فِي أَيَّام مَّعْدُودَ ت فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ » ( 1 )

« خدا در روزهاي معيني ياد كنيد ( روزهاي 11 و 12 و 13 ) و كساني كه براي خروج از مني عجله كنند و ذكر كنند و ذكر خدا را در دو روز انجام دهند ، گناهي بر آن ها نيست ، و هر كه تأخير كند و سه روز در مني مانده ياد خدا نمايد ، مانعي ندارد » .

نام اين چند روزي كه بعد از عيد قربان ، حاجيان در سرزمين مني مي مانند ، ايام تشريق است ( 2 ) ، و بايد ( و طبق دستوري كه در كتاب هاي مناسك حج آمده ) هر روز مراسم سنگ زدن را انجام دهند .

منظور از « ياد خدا » كه در چند روز بعد از عيد قربان در قرآن سفارش شده است ، طبق روايات آن است كه بعد از پانزده نماز ، كه اولين آن ها ، نماز ظهر روز عيد و آخرين آن ها ، نماز صبح روز سيزدهم است ، اين ذكرها را بخوانيد : « الله اكبر ، الله اكبر ، لا اله الاّ الله و الله اكبر ، ولله الحمد ، الله اكبر علي ما هدانا ، الله اكبر علي ما رزقنا من بهيمة الانعام » .

و كساني كه در مكه نيستند ، بعد از ده نماز اين اذكار را مي خوانند . ( 3 )

در سرزمين مني ، مسجدي است به نام مسجد « خيف » ، كه امام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره بقره ، آيه 203 .

2 ـ تشريق : دل هاي زائران خدا كه بيشتر اعمالشان انجام شده ، از مراحل عرفات و مشعر گذشته ، گناهانشان بخشيده ، شيطان را زده ، خوني كه وسيله قربشان به خداست ، ريخته و مشمول الطاف خداوند قرار گرفته ، در ايام نوراني مي شود و راستي اين ايام ، دل مهمانان خدا را نوراني مي كند .

3 ـ صافي ذيل آيه .


صفحه 160


باقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : « هفتصد پيامبر ، در آن نماز گزارده اند » ( 1 ) و رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) در آن مسجد ، خطبه هايي بيان فرموده است . ( 2 )

خروج از مني

بعد از ظهر روز داوزدهم ، اين كلاس و آزمايشگاه صحرايي كم كم تمام مي شود ، خيمه ها جمع و مسافران به سوي مكه رهسپار مي گردند ، مي روند تا دنباله اعمال حج را در مكه انجام دهند .

هنوز طواف و نماز و سعي در پيش است ، فعلاً از مني بيرون مي روند ، انصاف آن است ، در بيابان هاي عرفات و مشعر و مني كمي پ خته و ساخته شده باشيم ، اگر سرزمين شناخت ( عرفات ) ، شعور و شعار ( مشعر ) و عشق و ايثار ( مني ) در ما تحولي به وجود نياورد ، بايد به حال خود گريه كنيم .

به هر حال ، بايد از مني گذشت و به مكه آمد و دنبال اعمال را انجام داد ، باز هم بايد طواف كنيم ، خداوند ما را چند روز به بيابان ها فرستاده بود تا دوره اي را بگذرانيم و اكنون دوباره ما را به خانه خود راه داده است ، واي به حال كسي كه اين تحولات او را تكان نداده باشد . نظام تربيتي حج چقدر تو را زير و رو كرد تا شايد در تو اثري بگذارد ، برهنه شدي ، كفن پوشيدي ، بيابان ها رفتي ، سنگ زدي ، خون ريختي ، سر تراشيدي ، آوارگي ها ، فشارها ، گرماها را در راه دوست تحمل كردي و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سفينة البحار ( خيف ) .

2 ـ سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 105 ، كتاب المناسك ، ص 76 .


صفحه 161


همه اين ها به نفع تو بود . تمام تكاملات انسان در لابه لاي حوادث تلخ و شيرين است . به تو گفت ، چند شبانه روز در سرزميني كه ابراهيم ( عليه السلام ) ، اسماعيل ( عليه السلام ) خود را داد ، بمان . بعد در خود فكر كن كه بعد از مدتي توقف در سرزمين ايثار و تسليم ، چقدر روح ايثار در تو پيدا شده است ؟ اگر در روحيه و حالات خود رشد و تحول و شكوفايي ديدي ، خدا را شكر كن ، و اگر هيچ تغييري در تو پيدا نشد ، بايد تجديد نظر نمايي باز هم آيه قرآن را با خود زمزمه كن كه : « أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ » ( 1 ) « آيا هنوز وقت آن نرسيده است كه دل هاي مؤمنين در برابر خداوند متعال ، خاشع و نرم شود ؟ ! نكند ما نمونه افرادي باشيم كه قرآن مي فرمايد :

« واذا ذكّروا لايذكرون » ( 2 ) ، « هرگاه هشداري به آنان مي دهيم ، توجهي نمي كنند . . . . » .

به هر حال ، طواف تكرار مي شود ، اين دفعه نيّت ما از طواف ، غير از نيّت اوّل است ، حالا ديگر به قصد زيارت و حج طواف مي كنيم ، طواف و نماز و سعي بار ديگر تكرار مي شود . خداوند مي خواهد ، ما را تربيت كند و او « رب العالمين » است و مربي بايد افراد تحت تعليم خود را مكرر به عملي وادارد . فلسفه تكرار داستان هاي قرآن ، همين است . اساساً ذكر خدا و توجه به نعمت ها يا قهر خدا بايد در انسان تكرار شود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره حديد ، آيه 16 .

2 ـ سوره صافات ، آيه 13 .


صفحه 162


طواف

نحوه طواف و نماز طواف و سعي ( بعد از سير در عرفات و مشعر و مني ) ، درست مانند طواف و نماز و سعي قبلي است كه براي عمره داشتيم . در اين طواف بايد ملكوتي شده باشيم ، چون به عرفات و مشعر رفته ، از گناهان پاك شده ايم ، سنخيت ما با كعبه پاك بيشتر شده است ، شباهت ما با فرشتگاني كه در بالاي كعبه ، در آسمان ها طواف مي كنند ، بيشتر است . اين بار ، شيطان را زده ، به طواف آمده ايم . گرما و سرما و خون و فشار و اشك هايي ديده ، بعد آمده ايم تا طواف كنيم . حركت هاي بدني به خاطر اين بود كه شايد ، روح و فكرم حركت كند . در بيابان ساده رفتم ، شايد از تجملات دل بكنم . موي سر دادم تا آماده سر دادن شوم . به محل شيطان سنگ زدم تا آماده شده به خودش سنگ بزنم . اگر در عمره ، جسمم ، روحم را دور كعبه مي چرخاند ، اين بار بايد روحم ، جسمم را دور كعبه بچرخاند .

باز هم طواف دور خانه عتيق و آزاد ، تا به ما بگويد ، نبايد اسير باشي !

باز هم طواف دور خانه خدا ، تا اين قدر دور خانه هاي شرق و غرب نگرديم .

باز هم پروانه مي شويم ، پاي خود را جاي پاي اولياي خدا مي گذاريم ، ميان كعبه و مقام ، طواف مي كنيم و مي فهيم كه حركت ما بايد ميان توحيد و امامت باشد .

با مردم ، در مسيري كه خدا تعيين كرده حركت مي كنيم و كعبه را


صفحه 163


سمت قلب خود قرار مي دهيم ( سمت چپ ) و طواف حج را هم تمام مي كنيم .

نماز طواف

بعد از پايان طواف حج و زيارت ، بدون از دست دادن وقت ، فوراً دو ركعت نماز طواف مي خوانيم ، در فاصله چند متري از كعبه ، پشت مقام ابراهيم ( عليه السلام ) نماز طواف حج ، درست مانند نماز طواف عمره است . بعد به سراغ سعي صفا و مروه مي رويم ، و از صفا ، شروع كرده به مروه پايان مي دهيم . در اينجا ديگر بعد از سعي ، كوتاه كردن مو و ناخن لازم نيست ، براي حاجي دو كار ديگر باقي مي ماند : يكي ، طواف نساء ، و ديگري دو ركعت نماز طواف نساء كه بعد از انجام اين دو فريضه ، اعمال حج تمام مي شود .


صفحه 165


قبرستان ابوطالب

زائران خانه خدا در مكه بعد از انجام واجبات حج و عمره ، گاه و بيگاه به قبرستان ابوطالب رفته ، در آنجا مزار شريف خديجه كبري ( عليها السلام ) و حضرت ابوطالب را زيارت مي كنند . بي مناسبت نيست كه ما در اينجا به گوشه اي از كمالات اين بانو اشاره كنيم .

خديجه ( عليها السلام )

اول زني كه به رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) ايمان آورد ( 1 )

بانويي كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در باره اش فرمود : « افضل زنان بهشت است » ( 2 )

زني كه خداوند از طريق جبرئيل و پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) به او سلام مي رساند ( 3 )

همسري كه سال بعد از وفاتش پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحارالانوار جلد 16 صفحه 2 .

2 ـ بحارالانوار جلد 16 صفحه 2 .

3 ـ بحارالانوار جلد 16 صفحه 7 .


صفحه 166


نام او را مي برد و ستايش و دعا مي كرد ، و گاهي در فراق او اشك مي ريخت و به زنان خود ، مي فرمود : خيال نكنيد مقام شما بيش از اوست ، زماني كه همه شما كافر بوديد ، او به من ايمان آورد . او مادر فرزندان من است ( 1 ) . عايشه مي گويد : هرگاه مي خواستيم خود را نزد پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) عزيز جلوه دهيم ستايش از خديجه ( عليها السلام ) مي كرديم ( 2 )

بانويي كه تا بود ، رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) با ديگري ازدواج نكرد ( 3 )

بانويي كه عاشق كمال بود و به همين دليل ، همين كه از صداقت و امانت حضرت محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) با خبر شد ، شخصي را با اموال خود براي تجارت به سراغ حضرت فرستاد ، و طي يك قرارداد ( 4 ) اموال را همراه يك غلام براي تجارت به شام در اختيار حضرتش قرار داد ( 5 )

خديجه ، تنها يك همسر نبود ، بلكه در حقيقت ، يار و همراه و بازوي صادقي براي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بشمار مي رفت ( 6 )

خداوند ، بسياري از ناگواري هاي پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله )

را از طريق خديجه آسان مي فرمود ( 7 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سيره ابن هشام ، ج 1 ، ص 199 .

2 ـ بحارالانوار جلد 16 صفحه 8 .

3 ـ بحارالانوار جلد 16 صفحه 8 .

4 ـ بيش از سودي كه به ساير افراد مي داد با حضرت قرارداد بست ، سيره ابن هشام جـلد 1 صفحه 199 .

5 ـ سيره ابن هشام جلد 1 صفحه 199 .

6 ـ اعيان الشيعه جلد 6 ، صفحه 311 و 312 ، چاپ بيروت .

7 ـ اعيان الشيعه جلد 6 ، صفحه 311 و 312 ، چاپ بيروت .


صفحه 167


اموال اين بانو در پيشبرد اهداف پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ، نقش مهمي داشت ( 1 )

او در راه حمايت از رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) ، آخرين فداكاري و ايثار را از خود نشان داد ( 2 )

پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بعد از وفات خديجه ، گاه و بيگاه ، گوسفندي ذبح و گوشت آن را ميان دوستان خديجه تقسيم مي كرد و بدين وسيله نام و ياد او را گرامي مي داشت ( 3 )

كمالات خديجه از يك سو ، وفاي رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) از سوي ديگر ، كار را به جايي رساند كه عايشه مي گويد : هرگز پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) از خانه بيرون نمي رفت ، مگر ستايشي از خديجه مي نمود ( 4 )

خديجه ، زيباترين زنان قريش بود ( 5 ) در ميان زنان پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بعد از خديجه ، ام سلمه در كمال و علاقه و ايثار از ساير همسران بهتر بود .

اموال خديجه در سه سالي كه مسلمانان مكه در محاصره اقتصادي كفار قرار گرفتند ، نقش مهمي داشت .

خديجه ، بانويي با اراده ، عاقل و شريف بود . شخصي را نزد حضرت محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) فرستاد و پيام داد كه من به خاطر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اعيان الشيعه جلد 6 ، صفحه 311 و 312 ، چاپ بيروت .

2 ـ اعيان الشيعه جلد 6 ، صفحه 312 ، چاپ بيروت .

3 ـ اعيان الشيعه جلد 6 ، صفحه 312 ، چاپ بيروت .

4 ـ اعيان الشيعه جلد 6 ، صفحه 312 ، چاپ بيروت .

5 ـ الصحيح من السيرة جلد 1 صفحه 120 .


صفحه 168


شرافت و قرابت و امانت و صداقت و اخلاق ، به تو علاقه پيدا كرده ام . پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) مسأله را با عموهاي خود مطرح كرد ، مقدمات ازدواج حضرت آماده شد ، و با اينكه فرزندان متعددي از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) پيدا كرد ، ولي پس از فوت پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) تنها ، فاطمه زهرا ( عليها السلام ) به يادگار ماند .

خديجه ( عليهاالسلام ) به قدري محبوب رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه در تاريخ مي خوانيم ، پيرزني خدمت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد و مورد لطف قرار گرفت ، همينكه خارج شد ، عايشه پرسيد : اين پيرزن كيست ؟ حضرت فرمود : كسي است كه در زمان حيات خديجه ( عليها السلام ) به منزل ما مي آمد و با او رفت و آمد داشت ، اكنون ما بايد همان پيمان دوستي آنان را حفظ نماييم ؛ زيرا كه خودش پيماني از ايمان انسان است . ( 1 )

خديجه ( عليهاالسلام ) بيست و پنج سال در خدمت رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله ) بود و در سن شصت و پنج سالگي از دنيا رفت . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بيست شتر جوان ، مهريه خديجه ( عليها السلام ) كردند و خطبه عقد را ابوطالب ، عموي حضرت خواندند . ( 2 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سفينة البحار ( خدج ) .

2 ـ تاريخ پيامبر اسلام ، دكتر آيتي صفحه 64 ، در « سفينة البحار » مهريه ، مبلغ ديگري بيان شده است ، و در بيان ديگري مي خوانيم كه حضرت خديجه ( عليه السلام ) در جلسه اي كه براي گفتگو تشكيل شده بود فرمود : مهريه من از مال خودم پرداخت و به عهده خودم است .


صفحه 169


فوت خديجه

و بالاخره ، دنيا جاي ماندن نيست ، خديجه ( عليها السلام ) نيز ، همچون ديگران از دنيا رفت و پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) را در سوگ خود نشاند . هنگام دفن خديجه ( عليها السلام ) ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد قبر شد ( 1 ) ( 2 ) و در محله « حجون » ( 3 )

خديجه ( عليها السلام ) كسي بود كه خداوند ، رسول گرامي خود را مأمور مي كند تا بشارت بهشت به او دهد .

خديجه ( عليها السلام ) كسي بود كه امام حسين ( عليه السلام ) بر سر قبر او آمد و گريست و مشغول نماز و مناجات شد ، سپس دست به دعا برداشت .

پيمان خديجه

در اينجا مناسب است ، زناني كه توفيق زيارت خانه خدا را پيدا كرده اند ، توجه بيشتري نموده تا با تاريخ و كمالات حضرت خديجه ( عليهاالسلام ) بيشتر آشنا شوند و بر مزار آن بانو ، پيمان ببندند كه همچون خديجه ( عليهاالسلام ) در ايثار مال و جان ، كوتاهي ننمايند . اكنون كه سخني از خديجه ( عليه السلام ) داشتيم ، لازم است ، چند كلمه اي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سفينة البحار .

2 ـ سفينة البحار .

3 ـ « حجون » تقريباً در يك كيلومتري مسجدالحرام و امروز در قلب شهر مكه و قبرستان ابوطالب در همان محله است .


صفحه 170


هم درباره ابوطالب بنويسيم ، زيرا قبر اين بزرگوار در كنار قبر پاك آن بانوي اسلام است .

ابوطالب ( عليه السلام )

يكي از وظايف انساني و مذهبي زائران خانه خدا ، زيارت قبر مطهر حضرت ابوطالب ( عليه السلام ) است ، ابوطالب ( عليه السلام ) ، عموي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و پــدر بزرگوار حضرت علي ( عليه السلام ) بود .

او كسي است كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در باره اش فرمود : « يا عَمِّ ! رَبَّيْتَ صَغيراً وكفلتَ يَتيماً و نَصْرتَ كَبيراً فَجَزاكَ اللهُ عَنّي خَيْراً » ( 1 ) ، عموجان ، در كودكي تربيتم نمودي ، در يتيمي كفالتم فرمودي و در بزرگي ياريم كردي ، خداوند پاداش خير اين همه زحمت كه برايم كشيدي به تو مرحمت فرمايد .

ابوطالب ( عليه السلام ) ؛ بزرگ مكه و قريش ، با زبان و قدرت از رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) حمايت مي كرد تا جايي كه حضرت را بر فرزندان خود ، مقدم مي داشت . در تهديداتي كه نسبت به پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) مي شد با قدرت برخورد مي كرد . زماني كه پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) با جمعي از يارانش در محاصره اجتماعي و اقتصادي قرار گرفته بودند ، ابوطالب ( عليه السلام ) شبها جاي خواب رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) را عوض مي كرد و فرزندش علي ( عليه السلام ) را به جاي او مي خواباند كه اگر سوء قصدي پيش آمد ، جان رسول خدا ( صلّي الله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابوطالب مظلوم تاريخ صفحه 1 .


صفحه 171


عليه و آله ) در سلامت باشد ( 1 ) و در مواردي شخصاً ، شمشير دست مي گرفت و از حضرت پاسداري مي كرد و كفار ، همين كه بزرگ مكه و قريش را حامي پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) مي ديدند از حركات ايذائي خود صرف نظر كرده ، متفرق مي شدند ( 2 )

در يكي از روزها ، ابوطالب ، پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) را نيافت ، خيال كرد حضرت را گروگان گرفته يا شهيد كرده اند ، فوراً بني هاشم را جمع و همه را مسلح نمود و هر كدام را براي انتقام به سراغ يكي از بزرگان كفار فرستاد .

حمايت « مكتبي » نه « عاطفي »

بعضي خيال كرده اند كه اين همه حمايت ابوطالب ( عليه السلام ) از رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) به خاطر آن بود كه حضرت محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) فرزند برادرش بود و حمايت جنبه عاطفي داشته ، غافل از اينكه :

1 ـ عاطفه انسان نسبت به فرزند خود ، بيش از فرزند برادر است و ما مي بينيم كه ابوطالب ، فرزند خود را فداي رسول خدا حضرت محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) مي كرد . در شبهاي خطرناك ، خوابگاه حضرت محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) را با خوابگاه فرزند خود عوض مي نمود ( 3 )

2 ـ اگر عاطفه عمو بودن ، سبب اينهمه محبت است ، چرا ابولهب ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الصحيح من السيره جلد 1 صفحه 125 .

2 ـ الصحيح من السيره جلد 1 صفحه 125 .

3 ـ الصحيح من السيره جلد 1 صفحه 127 .


صفحه 172


عموي ديگر رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) اين همه كارشكني مي كرد ؟ .

3 ـ ساير بني هاشم كه از قبيله رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) بودند و حتي به حضرت ايمان هم آوردند و در مشكلات نيز سهيم بودند ، هيچ يك به اندازه ابوطالب ( عليه السلام ) ايثار و فداكاري از خود نشان نمي دادند .

بنابراين هيچ تحليل و تفسيري براي آن همه ايثار ابوطالب ( عليه السلام ) نسبت به حضرت رسول ( صلّي الله عليه و آله ) جز ايمان قلبي وي در كار نيست .

پيروان پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) چنان شيفته مكتب مي شدند كه براي مسائل عاطفي ( جز در مواردي كه خود اسلام مانع مي شد ) ، حسابي باز نمي كردند . در تاريخ مي خوانيم كه يكي از ياران رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) خدمت حضرت رسيد و اجازه خواست ، پدر كافر خود را بكشد ! ! .

ابوطالب ( عليه السلام ) ، مؤمن قريش

دلائل ايمان ابوطالب ( عليه السلام ) زياد است كه ما بسيار فشرده ، گوشه اي از آن را از كتاب « الصحيح من السيره » نقل مي كنيم :

1 ـ جملاتي كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) و ائمه هدي ( عليهم السلام ) در باره ايمان او گفته اند ، بهترين دليل بر ، ايمان آن بزرگوار است .

2 ـ حمايت هاي بي دريغ او از حضرت رسول ( صلّي الله عليه و آله ) در شرائط بسيار سخت .


صفحه 173


3 ـ اقرار ابوطالب ( عليه السلام ) در اشعاري كه در باره پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه و آله ) و ارتباط خود با خداوند سروده است .

4 ـ ابوطالب ( عليه السلام ) به فرزند خود ، جعفر و به همسر خود ، فاطمه بنت اسد و به برادر خود ، حمزه سفارش به اسلام و نماز و حمايت از محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) را مي كند .

5 ـ حزن و استغفار و ناراحتي شديدي كه براي پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) هنگام فوت ابوطالب ( عليه السلام ) پيدا شد ، دليل ديگري بر ، ايمان اوست .

6 ـ ابوبكر و عباس مي گويند كه ابوطالب ( عليه السلام ) هنگام مرگ مي گفت : « لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ ، محمّد رَسُولُ الله » .

7 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) بالاي منبر براي ابوطالب ( عليه السلام ) دعا و استغفار كرد و از جنازه او تشييع نمود و به حضرت علي ( عليه السلام ) دستور غسل و كفن و دفن داد . فقط ، نماز بر او گذارده نشد ، زيرا تا آن زمان ، نماز ميّت بر مسلمانان واجب نشده بود ، همانگونه كه بر خديجه كبري ( عليها السلام ) هم نماز گزارده نشد .

8 ـ حضرت علي ( عليه السلام ) هنگام فوت پدر بزرگوارش ، مرثيه ها و اشعاري خواندند ، و در نامه اي كه سال هاي بعد ، براي معاويه فرستاد ، مطالبي نوشتند كه از جمله آنها اين است : بسيار فرق است ميان پدر من ، ابوطالب و پدرتو ، ابوسفيان .

9 ـ در روايتي مي خوانيم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) فرمود : من در قيامت ، شفيع پدر و مادر و عمويم ، ابوطالب ( عليه السلام ) هستم .


صفحه 174


10 ـ در حديث آمده است كه خداوند به پيامبرش وحي كرده كه آتش بر پدر و مادر و كفيل تو حرام است .

11 ـ در اسلامِ فاطمه بنت اسد ، شكي نيست ، او از زنان سابقه دار و مهاجر است و اگر ابوطالب ( عليه السلام ) مسلمان نبود هرگز اجازه داده نمي شد كه شوهر زن با ايمان ، مرد غير مؤمني باشد ( 1 )

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : ابوطالب ايمان خود را در اوائل كار ، همچون اصحاب كهف كتمان مي كرد و اين باكتيكي براي حمايت از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بود . در آن زمان ، اسلام نياز به يك چهره اجتماعي كه مورد قبول همه مردم منطقه باشد ، داشت . چنانچه ابوطالب ( عليه السلام ) در اوائل كار ايمان خود را اظهار مي كرد ، كفار او را كنار زده ، راه را براي كوبيدن حضرت رسول ( صلّي الله عليه و آله ) از هر طرف باز مي ديدند .

با اين همه دليل ، جايي براي شك در ايمان ابوطالب ( عليه السلام ) نيست . اگر يك دهم از فداكاري هاي ابوطالب را ديگري انجام داده بود ، صدها كمال و فضيلت براي او مي تراشيدند .

ولي در اينجا ، ابوطالب ( عليه السلام ) بايد چوب فرزند مظلومش را بخورد . او يك گناه نابخشودني بيشتر ندارد ، گناهش اين است كه پدر علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) است و دستگاه بني اميه و خلفاي ستمكار ، حتي با سايه علي ( عليه السلام ) مخالفند . بايد به هر قيمت و تهمتي كه شده ، اين خاندان را زير سؤال برده ، تحقير نمايند و زحمات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تمام اين مطالب از « الصحيح » جلد 1 صفحه 134 تا صفحه 142 است .


| شناسه مطلب: 76542