بخش 10

قبرستان بقیع زیارت حضرت زهراء ( سلام الله علیها ) بیت الاحزان قبور بزرگان دیگر یک ـ عثمان بن مظعون دو ـ فاطمه بنت اسد


صفحه 225


قبرستان بقيع

يكي از اعمال مستحبي زائران خانه خدا بعد از زيارت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ، زيارت اولياي خدا و ائمه اطهار ( عليهم السلام ) در قبرستان بقيع است .

با خراب كردن كوچه بني هاشم و خانه هاي اطراف و ايجاد فضاي باز در سال 1364 ، اين قبرستان درست در مقابل قبر مطهر رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) قرار گرفته است .

صدها نفر از اصحاب پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در اين قبرستان دفن شده اند ( 1 )

چهار امام معصوم و شهيد ، امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) ، امام زين العابدين ( عليه السلام ) ، امام باقر ( عليه السلام ) و امام صادق ( عليه السلام ) ، در اينجا دفن گرديده اند .

اهل بيت پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در اينجا هستند ، شفيعان قيامت ، انوار خدا ، خزائن علم خدا ، اركان زمين ، راسخان در علم ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرآة الحرمين به نقل از كتاب ( قبل از حج بخوانيد ) .


صفحه 226


انتخاب شدگان عالم هستي ، وارثان رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) ، دارندگان اسم اعظم ( 1 )

اما قبرشان بي نام و نشان است و حتي سنگ قبري ندارند ، دل انسان زماني بيشتر مي سوزد كه مي بيند در اين قبرستان چراغي نيست ! گذاردن يك علامت بر قبر اوليا خدا شرك است ، ولي سپردن ميلياردها دلار پول مردم و ثروت مسلمانان ، در بانك هاي آمريكا ، توحيد !

آري ، جزاي كسي كه بدون رهبر معصوم ، سراغ اسلام شناس برود ، اين قبيل انحرافات و سقوط هاست ( پناه مي بريم به خدا ) .

زائران امامان معصوم ( عليهم السلام ) ، آنچنان گريه مي كنند و بر مظلوميت اين بزرگواران ناله سر مي دهند كه گاهي بغض گلويشان را گرفته و قدرت خواندن زيارت نامه را ندارند .

گويي كه تاريخ شيعه با اشك و خون و شكنجه توأم است .

گويي كه زائران اين بزرگواران نيز ، بايد همانند خودشان ، قلبشان از ظلم به درد آيد و در ناگواري ها بسوزند و بسازند .

از اولين امام ، حضرت علي ( عليه السلام ) كه بايد شاهد صحنه هايي باشد كه بفرمايد : « بيست و پنج سال در خانه صبر كردم ، مانند كسي كه استخوان در گلو و خار در چشم دارد » ، تا آخرين امام ، حضرت مهدي ( عج ) كه بايد شاهد اين همه ظلم ، بي عدالتي ، انحراف ، شرك و جهل باشد و صبر كند .

مثل اينكه خدا خواسته عيد ما عزا ، كام ما تلخ ، راه ما دور ، چشم ما گريان ، قلب ما سوزان ، روح ما در فشار و با همه اينها ، ناله ما بلند نشود ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اصول كافي كتاب الحجة .


صفحه 227


ولي هر قطره اشكي تيري است بر قلب ظلم و حق كشي ، انتقاد و فريادي است ، عليه وضع موجود ، حركت و اعلام هم فكري است ، اشك ما پيام دارد ، اشك ما رمز عاطفه است ، اشك ما روح مظلوم يابي و ظالم كوبي را در ما زنده مي كند .

ديدن اين مظلوميت ها به ما اين درس را مي دهد كه راهيان راه حق ، نبايد منتظر جلال و جبروت دنيا باشند . قبر خاكي امامان به ما مي آموزد كه حقيقت ها غير از گنبد و بارگاه و طلا و مناره ها است .

ما به امامان خود عشق ميورزيم ، چه صحن و سرا داشته باشند يا نداشته باشند . حقيقت ها گم نمي شود ، دل به دست خدا است ، وفاداري ما ربطي به زيورها ندارد ، دنيا اصل نيست ، بگذار تا مظلوميت ما ، آتش بغض و كينه را نسبت به خودخواهان ستمگر شعلهورتر كند .

به هر حال ، زيارتنامه مي خوانيم :

اي امام حسن ( عليه السلام ) تو كسي هستي كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) به تو لقب « سيّد » داد ( 1 ) و در باره تو فرمود حسن از من است ( 2 ) . و هر كه حسن را آزار دهد ، مرا اذيت كرده است ( 3 ) .

اي امامي كه حتي دشمنانت ، همچون مروان ها ، در شهادتت گريستند ( 4 ) ، اي امامي كه مصداق آيه تطهيري و از هرگونه آلودگي پاك ، و طبق آيه قرآن ، معصوم . اي امام مظلومي كه عامل نفوذي منافقان در خانه ات ، همچون ماري در آستين تو بود و عاقبت تو را شهيد نمود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 236 از صحيح بخاري في الصلح .

2 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 240 از مسند امام حنبل جلد 4 صفحه 122 .

3 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 249 .

4 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 252 .


صفحه 228


اي امامي كه بيست و پنج مرتبه ، پياده به حج رفتي ، و سه مرتبه ، تمام اموال خود را در راه خدا بخشيدي ( 1 )

اي كسي كه رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ترا مي بوسيد و بر دوش خود سوار مي كرد و در باره تو و برادرت مي فرمود : « حسن و حسين دو ريحانه من هستند » ( 2 )

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) ، اي عزيزي كه هنگام كودكيت ، رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) بالاي منبر ، همين كه تو را ديد كه بر زمين افتادي ، خطبه را قطع كرد و از منبر پائين آمد و تو را با خود بالاي منبر برد و روي زانوي مباركش نشاند ( 3 )

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) ، تو كسي هستي كه رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) به فاطمه ( سلام الله عليها ) فرمود : « حسن را بياور تا او را ببويم » ( 4 )

اي كسي كه شبيه ترين افراد به رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) هستي ( 5 )

اي كسي كه رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) فرمود : « هر كه ترا دوست بدارد ، مرا دوست داشته و هر كه مرا دوست بدارد ، خدا را دوست داشته است » ( 6 )

اي كسي كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در باره تو و برادرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 248 از سنن بيهقي و مستدرك الصحيحين .

2 ـ فضائل الخمسة جلد 3 .

3 ـ سنن ابن ماجه ، جلد 2 صفحه 1190 .

4 ـ صحيح ترمذي جلد 2 صفحه 306 به نقل از فضائل الخمسة .

5 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 202 و صحيح بخاري جلد 1 صفحه 184 .

6 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 306 .


صفحه 229


فرمود : « حسن و حسين امامان اهل بهشتند » ( 1 )

اي امام حسن ( عليه السلام ) كه پدر بزرگوارت در زمان حكومتش مقبره حضرت هود ( عليه السلام ) و صالح ( عليه السلام ) و يونس ( عليه السلام ) را در عراق خراب نكرد ، چون بارگاه قبر اوليا خدا را از شعائر مي دانست . ولي كاسه از آش داغ ترها ، كه اخيراً حاكم شده اند ، از ترس شرك ! قبر پاك تو را خراب كردند ، گويا اينها ، خودشان را با كوبيدن مزار شما ، خداپرست تر از پدر بزرگوارت مي دانند .

اي امام مظلوم ، در جايي دفن شده اي كه تضاد در گفتار ، انسان را مبهوت مي كند . با اينكه مي گويند : رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بر مزار مادرش گريه كرد ( 2 ) ، ما را از گريه بر مزار تو نهي مي كنند . با اينكه از عايشه نقل مي كنند كه پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) اجازه داد ، زنان هم زيارت قبور بيايند ( 3 ) ولي عملاً حضور زنان را بر مزار شما ، بد مي دانند . با اينكه در روايات متعدد آمده است : پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) شبها به قبرستان بقيع مي آمد و بر اموات سلام مي كرد ( 4 ) ، ولي باز هم براي مردگان ، زندگي برزخي را ( وقتي با آنان گفتگو كنيم ) ، باور ندارند .

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) اين مردم ( 5 ) با تخريب قبر اهل بيت ( عليهم السلام ) و اصحاب خوب از زحمات پيامبر ( صلّي الله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فضائل الخمسة جلد 3 صفحه 212 .

2 ـ سنن ابن ماجه جلد 1 صفحه 501 كتاب الجنائز ، و صحيح مسلم ، جلد 2 صفحه 671 .

3 ـ سنن ابن ماجه جلد 1 صفحه 500 معمولاً كلام عايشه در دو اجازه زيارت قبور راجع به زنان است .

4 ـ صحيح مسلم جلد 2 صفحه 669 ( باب ما يقال عند دخول القبور ) .

5 ـ وهابي ها .


صفحه 230


عليه و آله ) سپاسگزاري كردند !

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) اينها در سخنراني ها و خطبه ها نام اصحاب را گرامي مي دارند ، ولي در عمل ، قبر بهترين اصحاب را خراب كردند .

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) اينها تبرك جستن به قبر رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) را شرك مي دانند ، مگر دفن خلفا در كنار قبر رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) بخاطر تبرك نبود ؟

با اينكه در روايات آورده اند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) فرمود : هيچ كس به من سلام نمي كند ، مگر من پاسخ او را مي دهم ( 1 ) ولي باز هم گفتگوي با او را خلاف مي دانند .

اي امام معصوم ( عليه السلام ) اينها مسافرت را جز براي مسجدالحرام ، مسجدالنبي و مسجدالاقصي ، ممنوع مي پندارند و مي گويند : « مسافرت براي زيارت صحيح نيست » در حالي كه قرآن مسافرت به عرفات ، مشعر ، جهاد ، گرفتن زكات ، تحصيل علم و آشنايي با آثار پيشينيان را با كمال صراحت بيان فرموده است ( 2 )

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) اينها براي جايگاه ابراهيم ( عليه السلام ) و هاجر ( عليهاالسّلام ) و اسماعيل ( عليه السلام )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سنن ابي داود جلد 2 صفحه 218 آخرين باب از ابواب حج ، التاج ، جلد 2 صفحه 189 .

2 ـ رواياتي را نقل مي كنند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) آن مسافرت را تنها براي سه مسجد اجازه داده است ، بر فرض صحيح باشد ، مراد آن است كه در ميان مساجد دنيا براي سه مسجد مسافرت كنيد ، ولي غير از مساجد ، اهداف عالي ديگر از مدار حديث خارج و روايات نظر به ساير سفرهاي علمي ، تجربي ، جهادي و غيره ندارد ، مگر شش مرتبه آيه « سيُروا فِي الاَْرْضِ » در قرآن نيامده است ؟


صفحه 231


ارزش قائلند ( صفا و مروه را كه جايگاه تلاش هاجر ( عليهاالسّلام ) است ، مقدس مي شمارند ) ، ولي كربلا را كه جايگاه تلاش امام حسين ( عليه السلام ) است ، بي ارزش مي دانند .

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) اينها اولياي خدا را كه از دنيا رفته و يا شهيد شده اند ، همچون جماد بي اثر مي دانند ، ولي در روايات خود ، زندگي در مدينه و در همسايگي رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) را كمال مي شمارند .

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) اينها كلمه « محمّد » ( صلّي الله عليه و آله ) را در كنار « الله » شرك مي دانند ، ولي كلمه « سلطان و ملك » را در كنار اسم شريف « خدا » توحيد !

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) گويا بريدگان از شما ، كلمات رؤساي مذهب خود را نيز فراموش كرده اند ، در تاريخ مي خوانيم : كه مالك ( 1 ) به منصور دوانيقي گفت : هنگام دعا بر مزار رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) ، صورت خود را رو به قبر مطهر كن ، زيرا كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) وسيله نجات تو و پدرت حضرت آدم ( عليه السلام ) است ( 2 ) ، ولي امروزه ، رو كردن به قبر شريف را خلاف دين مي دانند !

من نمي دانم ، چرا زادگاه عيسي ( عليه السلام ) آن قدر ارزش دارد كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) شب معراج بايد به آنجا رفته ، نماز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مالك ، رئيس مذهب مالكي .

2 ـ وفاءالوفاء جلد 4 صفحه 1376 اشاره به توبه حضرت آدم ( عليه السلام ) است كه خداوند را به مقام محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) و اهل بيت ( عليهم السلام ) سوگند داد تا مورد عفو قرار گرفت . و در روايات طريق آشنايي آدم ( عليه السلام ) يا نام محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) و امامان معصوم ( عليهم السلام ) آمده است .


صفحه 232


بخواند ( 1 ) ، ولي قتلگاه بهترين خلق خدا ، مورد بي مهري باشد ؟

اي امام مجتبي ( عليه السلام ) اينها حديثي دارند كه بر مزار ، چراغ روشن نكنيد ، زيرا اسراف است ( 2 ) حجاز مصرف مي شود ، طبق قوانين الهي و خدمت به محرومين است ، و فقط چراغي كه بايد بر مزار چهار امام معصوم ( عليهم السلام ) باشد ، اسراف است !

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها توسل ما را در بقيع ، خلاف مي دانند در حالي كه خود رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در همين قبرستان به خود و انبياي قبل ، توسل پيدا كردند و اين در ماجراي دفن فاطمه بنت اسد مادر حضرت علي ( عليه السلام ) بود كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) قبل از دفن وارد قبر آن بانو شد و فرمود : خداوندا ! قبر را ( براي اين زن با ايمان كه حق مادري بر من دارد ) توسعه بده ، سپس براي قبول شدن دعا ، گفتند : « بحقّ نبيك و الانبياء الذين من قبلي » ( 3 ) حق من و تمام انبياء قبلي ، اين دعا را مستجاب فرما » .

مشاهده مي فرماييد كه شخص پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در همين قبرستان بقيع براي استجابت دعايش به مقام رسالت خود و ساير انبيا متوسل شد .

خليفه دوم هنگام قحط سالي گفت : « خدايا ما در زمان رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) به او متوسل مي شديم و باران رحمت بر ما نازل مي شد و امروز به عباس عموي پيامبراكرم ، متوسل مي شويم كه باران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آئين وهابيت صفحه 75 نقل از خصائص الكبري ـ سيوطي .

2 ـ سنن نسائي ، جلد 2 ، جزء چهارم صفحه 95 ، شرح جلال الدّين سيوطي .

3 ـ وفاالوفاء جلد 3 صفحه 899 .


صفحه 233


بر ما نازل فرمايي ، ( وَاَنَا مُتَوَسِّلٌ اِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنا ) ( 1 ) .

كسي نيست ، سؤال كند كه چرا توسل خليفه جايز است ، ولي توسل ما شرك است ؟

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) آبروي شما از آبروي عباس عموي پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) بيشتر است ، جملاتي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) در باره شما فرمود ، در باره عموي خود نفرموده است ، همانگونه كه ايمان و عمل صالح و تقوا وسيله قرب به خدا است ، آبروي اولياي خدا نيز وسيله است و قرآن به ما سفارش كرده كه « وابتغوا اليه الوسيلة » ( 2 ) ، « براي تقرب به خدا ، وسيله اي تحصيل كنيد » .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) احترام و تعظيم شما در حقيقت تعظيم به رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) است كه قرآن ما را به آن مأمور فرموده است ( 3 )

آنچه را تاكنون در باره توسل گفتيم ، از كتاب هاي اهل سنت بود ، وگرنه از نظر شيعه ، در دعاهاي امامان معصوم ( عليهم السلام ) توسل به محمد و آل او ( صلّي الله عليه و آله ) بسيار به چشم مي خورد . امام

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيح بخاري جلد 1 باب صلوة الاستسقاء صفحه 128 .

2 ـ سوره مائده آيه 34 .

3 ـ « فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي اُنْزِلَ مَعَهُ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » سوره اعراف آيه 157 .

« آنان كه به پيامبر ايمان آورده ، او را گرامي داشته و ياري نموده اند و از نوري كه ( قرآن ) بر او فرستاده شده پيروي كنند ، رستگارند . در اين آيه ايمان و نصرت و پيروي از نور ، تنها مربوط به زمان حيات رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) نيست ، پس جمله ( عَزَّرُوهُ ) هم كه به معناي احترام است ، تنها مربوط به زمان حيات نيست ، احترام رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بعد از مرگ هم لازم است و در نزد همه مردم ، احترام ذريه ، احترام خود شخص است » .


صفحه 234


حسين ( عليه السلام ) در دعاهاي عرفه مي گويد : « اَلّهُمَّ اِنّا نَتَّوَسَّلُ اِلَيْكَ في هذِهِ الْعَشِيَّةِ بِمُحَمَّدِ نَبِيَّكَ وَرَسُولِكَ » « خداوندا ! ما در اين شب شريف ( شب عيد قربان ) به محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) رسول تو متوسل مي شويم » .

امام سجاد ( عليه السلام ) حتي به آبروي ماه رمضان و عبادت كنندگان در آن ، متوسل مي شود ، آنجا كه مي گويد : « اَلّلهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِحَقِّ هذَا الشَّهْرِ وَبِحَقِّ مَنْ تَعَبَّدَ لَك » ( دعاي 44 ـ صحيفه سجاديه ) .

بنابراين ، توسل هم از نظر امامان معصوم ( عليهم السلام ) صحيح است و هم از نظر شخص خليفه دوم كه به مردم سفارش كرد كه « اتخذوه وسيلة الي الله » « ( عباس ، عموي پيامبر را ) وسيله تقرب به خدا و استجابت دعاي خود قرار دهيد » ( 1 )

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها توجه و عشق ما را به شما شرك مي پندارند و خيال مي كنند كه ما براي شما مقام خدايي و الوهيت يا ربوبيت را پذيرفته ايم . خيال مي كنند كه ما براي شما قدرتي جداگانه و مستقل ( در برابر خداوند ) را قبول كرده ، يا خدا را از قدرتش معزول مي دانيم . اينها نمي دانند كه عشق و احترام ما به شما ، به خاطر بندگي شما در برابر خدا است و هرگز هيچ كس و هيچ چيز را كه در راه خدا و براي خدا نباشد ، نمي پذيريم .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها جشن ميلاد رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) و سوگواري براي شهادت شما را بدعت مي دانند و ما نمي دانيم كه اگر بخواهيم ، گوشه اي از زحمات پيامبر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آئين وهابيت صفحه 100 از شرح بخاري .


صفحه 235


اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) را ( از طريق مودّت به خاندان آن بزرگوار ) جبران كنيم ، چگونه عمل نماييم ؟ آيا عيد گرفتن تولّد ، بدعت و شرك است ؟ ما مي بينيم كه حضرت مسيح ( عليه السلام ) از خداوند بزرگ مائده آسماني مي طلبد و روز نزول آن را براي هميشه عيد قرار مي دهد ( 1 ) آيا تولد امام حسين ( عليه السلام ) از يك مائده آسماني كمتر است كه حضرت عيسي ( عليه السلام ) نزول آن را براي مسيحيان در طول تاريخ ، عيد قرار مي دهد ؟ ولي اگر ما تولد سيدالشهدا حسين بن علي ( عليه السلام ) و رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) را جشن بگيريم ، بدعت و شرك است ! آيا اين جشن ها و عزاها ، مصداق آيه « وَرَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ » « ما نام ترا بلند و گرامي داشتيم » نيست ؟

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) ما كار را به دست خدا مي دانيم و شما را واسطه فيض او ، همانگونه كه شفا دادن به دست خدا است ، ابراهيم ( عليه السلام ) مي گويد : هرگاه مريض شدم ، او مرا شفا داد « وَاِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ » ( 2 ) ، ولي خداوند اين شفا را معمولاً با واسطه عطا مي كند ، « فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ » ( 3 ) خداوند در عسل شفا قرار داده است و در جاي ديگر مي خوانيم : « وَشِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ » ( 4 ) ، قرآن و موعظه هاي آن شفاي امراض قلبي است . بنابراين ، تمام كارها به دست خدا است ، ولي خداوند متعال از راه وسائل و اسباب عمل مي كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ « رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةَ مِنَ السَّماء تَكُونُ لَنا عيداً لاَوَّلنا وَآخِرنا » « پروردگارا ، بر ما غذاي آسماني فرو فرست تا براي تمام مسيحيان تاريخ ( گذشتگان و آيندگان ) عيد باشد » . سوره مائده آيه 114 .

2 ـ سوره شعراء آيه 80 .

3 ـ سوره نحل آيه 69 .

4 ـ سوره يونس آيه 57 .


صفحه 236


اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) ما آرامش دل را از خداوند مي دانيم : « هُوَ الَّذي اَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ » ( 1 ) ، اوست كه آرامش را بر دل هاي مؤمنان فرو مي فرستد ، ولي گاهي اين آرامش با واسطه و دعا و درود رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) در دلها قرار مي گيرد ؛ « وَصَلِّ عَلَيهِمْ اِنَّ صَلاتِكَ سَكَنٌ لَهُمْ » ( 2 ) ، از مردم زكات بگير و بر آنان دعا و درود بفرست كه درود تو وسيله آرامش دل هاي آنان است .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) ، قرآن مي گويد : همين كه مردم از حضرت موسي ( عليه السلام ) آب خواستند ، موسي ( عليه السلام ) به فرمان خداوند ، عصاي خود را به سنگ زد و آب جوشيد ( 3 ) موسي ( عليه السلام ) كمتر نيست و به گفته قرآن : شهدا در نزد خدا زنده و محبوب و شادمانند و از رزق هاي الهي بهره مي برند ( 4 )

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) يكي از شاگردان حضرت سليمان ( عليه السلام ) ، تخت سلطنتي بلقيس را از صدها فرسخ راه بطور خارق العاده ، در مدت كمتر از چشم بهم زدن نزد سليمان ( عليه السلام ) حاضر كرد ، و مقام شاگردان سليمان ( عليه السلام ) ، قابل قياس با مقام شما نيست .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) ما با ارواح مقدس شما گفتگو مي كنيم ، تماس معنوي داريم ، و اين رابطه را از قرآن ياد گرفته ايم . حضرت صالح ( عليه السلام ) بعد از هلاكت قوم خود ، با ارواح آنان گفتگو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره فتح آيه 4 .

2 ـ سوره توبه آيه 103 .

3 ـ « وَاَوْحَيْنا اِلي مُوسي اِذِاسْتَسْقيهُ قَوْمُهُ اَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ » . سوره اعراف آيه 160 .

4 ـ سوره بقره آيه 154 و سوره آل عمران 169 .


صفحه 237


كرد « فَاَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَاَصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمينَ فَتَوَلّي عَنْهُمْ وَقالَ يا قَوْمِ لَقَدْ اَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلكِنْ لا تُحِبُّونَ النّاصِحينَ » ( 1 ) ، بعد از كشتن ناقه ، زمين لرزه اي همه مردم لجوج را فراگرفت و صبحگاهان ، فقط جسم بي روحشان در خانه هايشان به جا ماند ، صالح ( عليه السلام ) از آنها روي برتافت و گفت : اي قوم ( خطاب به هلاكت شدگان ) ، من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و شرط خيرخواهي را انجام دادم ، ولي چه كنم كه شما خيرخواهان را دوست نداريد .

حضرت علي ( عليه السلام ) بعد از جنگ جمل ، در كنار جسد طلحه ايستاد و با او گفتگو كرد ( 2 ) هنگامي كه از جنگ صفين بازمي گشت ، پشت دروازه كوفه ، رو به قبرستان كرده ، نخست به ارواح گذشتگان سلام كرد و بعد به آنها گفت : « شما پيشرو اين قافله بوديد و ما هم به دنبال شما خواهيم آمد » ( 3 )

حضرت شعيب ( عليه السلام ) نيز با ارواح گذشتگان گفتگو كرد ( 4 )

قرآن با كمال صراحت به رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) دستور مي دهد كه از پيامبران قبل از خودت سؤال كن ؛ « وَاَسْئَلْ مَنْ اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ » ( 5 ) جهان برزخ نباشد ، دستور سؤال معنا ندارد .

در نهج البلاغه مي خوانيم : حضرت علي ( عليه السلام ) بعد از آنكه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره اعراف آيه 79 ـ 78 .

2 ـ تفسير نمونه جلد 6 صفحه 241 اي طلحه تو در اسلام خدمات قابل ملاحظه اي داشتي حيف كه . . .

3 ـ تفسير نمونه جلد 6 صفحه 241 .

4 ـ سوره اعراف آيه 93 .

5 ـ سوره زخرف آيه 45 .


صفحه 238


از غسل و كفن كردن پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) فارغ شد ، روي او را باز كرد و گفت : « بَاَبي اَنْتَ وَاُمّي طِبْتَ حَيّاً وَطِبْت َ مَيِّتاً . . . وَاذْكُرْنا عِنْدَ رَبِّكَ » ( 1 ) مرگ ، پاك و پاكيزه هستي . از ما پيش پروردگارت يادي بفرما » ، جالب اينكه همين مسأله كنار زدن كفن از صورت پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) و بوسيدن آن و جمله « يا مُحَمَّدُ اذْكُرْنا عِنْدَ رَبِّكَ » ، را از ابوبكر نيز نقل كرده اند ( 2 )

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها خيال مي كنند كه تقاضاي شفاعت از شما به معناي پرستش و عبادت شماست و به ما مشرك مي گويند ، اينها نمي دانند كه ما ، شما را بنده مقرب خدا و شفاعت شما را از طرف خدا مي دانيم ، و تقاضاي شفاعت از بندگان آبرومند ، شرك نيست ، نه در زمان حيات طبيعي و نه در زمان حيات برزخي .

بنابراين ، اصل و اساس شفاعت از آن خدا است ، ولي اولياي خدا به فرمان و اذن او ، براي گروهي كه پيوند مكتبي خود را با آن بزرگواران حفظ كرده اند ، شفاعت مي نمايند .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها خيال مي كنند كه ما با بدن شما گفتگو و رابطه داريم و يا از خاك شما چيزي مي خواهيم و براي ما ، آيه 22 سوره فاطر را مي خوانند كه : « وَما اَنْتَ بِمُسْمِع مَنْ فِي الْقُبُورِ » ( 3 ) « اي پيامبر ، تو هرگز به مردگان گورستان ، صداي خود را نمي رساني » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه صبحي صالح ، خطبه 235 اين خطبه مفصل است كه ما جملاتي از آن را آورديم .

2 ـ كشف الارتياب از خلاصة الكلام و ما قبلاً از سيره ابن هشام جلد 4 صفحه 306 و سنن ابن ماجه جلد 1 صفحه 468 در همين جزوه نقل كرديم كه ابوبكر بعد از فوت رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) صورت او را بوسيد و . . .

3 ـ سوره فاطر آيه 22 .


صفحه 239


غافل از آنكه حضور ما بر مزار شما ، بخاطر ايجاد آمادگي براي ارتباط روحمان با روح مقدس شماست و احترام گذاشتن ما به خاك و مزار شما ؛ دنباله علاقه اي است كه ما ، به مقام و روح و آبروي شما نزد خدا داريم ( 1 ) ، بگذريم كه آيه سوره فاطر در باره مردگان منحرف يا معمولي است و كاري به ارواح مقدسه شهدا و اولياي خداوند ( كه طبق آيه قرآن زنده هستند ) ندارد .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها خيال مي كنند ، انجام معجزه و كرامت از سوي شما ، دخالت در كار خدا و جبهه گيري در برابر اوست ، و با همين تصور به علاقمندان شما نسبت شرك مي دهند ، غافل از آنكه در سراسر قرآن ، آن همه كارهاي خارق العاده از انبيا و اوليا نقل شده است كه هيچ گونه منافاتي با توحيد ندارد ، چون قدرت آن بزرگواران ، هديه اي است از طرف خداوند كه در اثر بندگي و تسليم ، كسب كرده اند وگرنه از خود ، هيچگونه قدرتي ندارند ؛ « وَما كانَ لِرَسُول اَنْ يَاْتِي بِآيَة اِلاّبِاْذِنِ اللّهِ » ( 2 ) ، هيچ رسولي بدون اذن خداوند نمي تواند ، معجزه اي بياورد .

كارآئي پيراهن يوسف ( عليه السلام ) كه چشم نابيناي حضرت يعقوب ( عليه السلام ) را شفا داد ، از خدا است ، كارآئي عصاي موسي ( عليه السلام ) كه با خوردن به سنگ ، سبب جوشيدن آب گوارا شد ، از خدا است . كارآئي نفس مسيح ( عليه السلام ) كه مرده را زنده مي كرد ، از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اگر دو نفر از دور و با اشاره به هم سلام كنند ، يك درجه پيوند روحي پيدا مي كنند ، ولي اگر بدن و جسم اين دو به هم نزديك شده ، دست يكديگر را بفشارند و يا يكديگر را در بغل بگيرند ، درجه علاقه و پيوند روحي آنان بيشتر مي شود ، بنابراين ، نزديك قبر شهيد و اولياي خدا رفتن ، علاوه بر درس عبرت گرفتن و تجليل از مقام معنوي اولياي خدا ، سبب آمادگي و پيوند قلبي بيشتر است .

2 ـ سوره غافر آيه 78 .


صفحه 240


خدا است .

كارآئي هدهد كه پيام حضرت سليمان ( عليه السلام ) را در دو مرحله به ملكه سبأ رساند ، از خدا است .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها خيال مي كنند كه توقع ما از شما در حل مشكلات و رسيدن به مقامات ، به هم زدن قانون عليّت و گسستن پيوندها است ، غافل از اينكه ما ، دو نوع علّت را پذيرفته ايم : يكي عوامل و علل طبيعي و ديگري عوامل و علل غيرطبيعي ، ما هرگز كار و عملي را بدون علت نمي دانيم ، ليكن لازم نيست ، تمام علل و عوامل ، مادي و محسوس باشد . ما كه به شما بزرگواران معصوم و شهيد متوسل مي شويم ، براي آن است كه از خداوند بخواهيد ، مشكلات ما حل شود ، خواه از طريق وسائل طبيعي و عادي ، خواه از طريق فراهم شدن شرايط غيرطبيعي و پيش بيني نشده . اگر تقاضاي كارهاي خارق العاده شرك است ، پس چرا سليمان ( عليه السلام ) از حاضران در مجلس خود چنين تقاضايي كرد ؟

توضيح ماجرا به اين نحو بود ، كه در يك گردهمايي در بارگاه سليمان ( عليه السلام ) كه بنا بود از همه جن و انس و حيوانات ، مانوري داشته باشند ، هُدهُد غيبت كرد ، پس از حضور ، دليل تأخير خود را پرواز بر آسمان منطقه سبأ و بازديد از مردمي مشرك كه رهبري آنها را زني به نام بلقيس به عهده گرفته بود ، بيان كرد .

حضرت سليمان ( عليه السلام ) دعوتنامه اي از طريق هدهد براي آن زن فرستاد و او را به اسلام فراخواند . آن زن بعد از مشورت ، هديه اي براي سليمان ( عليه السلام ) ( تا شايد حق السكوت باشد ) فرستاد .


صفحه 241


حضرت سليمان ( عليه السلام ) هديه را قبول نكرد و دعوت خود را همراه با تهديد تكرار نمود .

بلقيس تصميم گرفت تا خود ، براي ملاقات و پذيرفتن دعوت به درگاه سليمان ( عليه السلام ) بار يابد .

حضرت سليمان ( عليه السلام ) به حاضران گفت : « كدام يك از شما مي تواند ، قبل از ورود آن زن ، تاج و تخت او را از سرزمين سبأ در اينجا حاضر كند ؟ » يكي كه بهره كمي از علم ( مراد علم مخصوصي است ) داشت ، گفت : « قبل از بلند شدنت از مجلس و متفرق شدن حضار ، من با نيروي فوق العاده اي كه كسب كرده ام ، بطور معجزه آسايي ، تخت او را حاضر مي كنم » .

ديگري گفت : « من قبل از آن كه چشم به هم بزني ، اين عمل را انجام مي دهم » .

به هر حال ، مطلبي را كه قرآن با كمال روشني بيان مي كند ، آن است كه اين پيامبر بزرگوار ( عليه السلام ) از اطرافيان خود تقاضاي كار فوق العاده كرد و هرگز احدي اين تقاضا را شرك نپنداشته است ( 1 ) كساني كه قادر بر انجام اينگونه اعمال مهم بودند ، شاگردان و هواداران حضرت سليمان ( عليه السلام ) بودند و به قول قرآن « عنده علم من الكتاب » ، نزد آنان گوشه اي از علوم كتاب بود .

اكنون ، ما بر مزار كساني هستيم كه به جاي ( علم من الكتاب ) ، ( علم الكتاب ) ؛ يعني ، تمام علم كتاب را دارند . بر مزار كساني هستيم كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) شهادت و گواهي آنان را همراه گواهي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره نمل از آيه 19 تا 40 اين ماجرا مفصلاً آمده است .


صفحه 242


خداوند ( در برابر انكار مخالفان ) دانسته است ( 1 ) ، ولي دل مي سوزد كه اگر ما در قبرستان بقيع از دارندگان علوم الهي تقاضايي كنيم ، فوراً تهمت شرك به ما مي زنند .

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) اينها سوگند دادن خداوند به حق و مقام اوليا را حرام و گاهي شرك مي دانند ، و مي گويند : انبيا و اوليا حقي بر خدا ندارند ، تا شما خدا را به آن حق ، سوگند دهيد .

آري ، هيچ انساني از خداوند ، نه طلبي دارد و نه حقي ، ليكن اگر خداوند خودش ، اين حق را بر خود قرار دهد ، حق پيدا مي شود ، در قرآن خداوند كارهايي را بر خود لازم كرده و براي ما ايجاد حق نموده است ، از جمله :

« اِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدي » ( 2 ) ، « برماست كه هدايت كنيم » ، در اين آيه ، خداوند مسأله هدايت مردم را به عهده گرفته است .

« وَكانَ حقّاً عَلَيْنا نَصْرُالْمُؤْمِنينَ » ( 3 ) ، « ياري مؤمنان حقي است كه خداوند بر خود لازم شمرده است » .

« وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِي التَّوريةِ والاِْنجيلِ » ( 4 ) ، « در كتاب تورات و انجيل ، خداوند وعده اي را بر خود لازم الوفاء نموده است » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در آيه آخر سوره رعد مي خوانيم : « وَيَقُولُ الَّذينَ كَفَرُا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفي بِاللّهِ شَهيداً بَيْني وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلمُ الْكِتابِ » كفار مي گويند : تو رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) نيستي ، به آنها بگو : ميان من و شما ، دو شاهد كافي است ، يكي خداوند و ديگري ، آن كسي كه علم الكتاب دارد ( آگاهان بر قرآن ) ، توجه بفرمائيد كه جاي دقت است ، كسي كه اندكي از علم كتاب مي داند آن همه قدرت دارد ، پس كسي كه تمام كتاب را مي داند ، چقدر ؟

2 ـ سوره ليل ، آيه 12 .

3 ـ سوره روم آيه 47 .

4 ـ سوره توبه آيه 11 .


صفحه 243


« وَما مِنْ دابَّة اِلاّ عَلَي اللّهِ رِزْقُها » ( 1 ) ، « هيچ جنبده اي نيست مگر آنكه رزق آن بر خدا است » .

بنابراين ، انسان حقي بر خداوند ندارد ، ليكن خداوند خود از لطفي كه دارد ، كارهايي را براي سعادت و رشد مادي و معنوي مردم ، بر خود لازم فرموده است و ما ، خداوند را به همان حق سوگند مي دهيم ، بگذريم از اين كه در دعاهاي اهل بيت ( عليهم السلام ) جمله : بحق نبيّك و اوليائك زياد است ، حتي در كتب احاديث خودشان ( 2 )

اي امامان معصوم ( عليهم السلام ) ، اينها سوگند به شما را حرام دانسته و مي گويند : « سوگند ، تنها با نام مبارك الله است ، در حالي كه ده ها سوگند در قرآن به خورشيد و ماه و شب و فجر و زيتون و عصر و . . . ياد شده است ، و در سوره حجر خداوند به جان رسول خود ( صلّي الله عليه و آله ) سوگند ياد فرموده است : « لَعَمْرُكَ اِنَّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ » ( 3 ) « به جان تو سوگند كه اين مردم در مستي شهوات خود سرگردانند » .

راستي ، اگر سوگند به غير خدا شرك و توجه به غير خدا است ، چرا قرآن ما را با اين سوگندها ، متوجه غير خدا كرده است ؟

آري ، در بعضي احاديث رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ، مردم را از سوگند به پدران خود نهي فرمود ، ولي اين بخاطر آن بود كه پدرانشان از مشركان زمان جاهليت بودند و ارزش سوگند نداشتند . شاهد حرف ما آن است كه در جلد 7 كتاب سنن نسائي ، چند عنوان مطرح است به نام هاي :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره هود آيه 6 .

2 ـ در جلد 1 سنن ابن ماجه صفحه 441 مي خوانيم : « اَلّلهُمَّ اِنّي اَسْئلُكَ بِحَقِّ السّائِلينَ » : به حق سؤال كنندگان ، سوگند .

3 ـ سوره حجر آيه 72 .


صفحه 244


« سوگند به غيرخدا » ، « سوگند به آباء » ، « سوگند به بت لات » ، « سوگند به طاغوت » و « سوگند به لات و عزّي » كه از نهي اين سوگندها در كنار هم ، مي فهميم ، مراد رواياتي كه ما را از سوگند به غير خدا منع مي فرمايد ، سوگند به شرك و آثار شرك و پدران و مادران مشرك است ( 1 )

با امامان معصوم ( عليهم السلام ) درد دل كرديم كم كم زيارتنامه مي خوانيــم .

زيارت حضرت زهرا ( سلام الله عليها )

زيارت فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) را هم در مسجد رسول الله ( صلّي الله عليه و آله ) مي خوانيم و هم در قبرستان بقيع ، چون قبر فاطمه زهرا ( عليهاالسّلام ) مفقودالأثر است ، گويا خداوند براي تسليت قلب كساني كه عزيزان خود را در جبهه ها از دست مي دهند و حتي از جنازه فرزندشان خبري ندارند ، چنين مقرر داشته كه از قبر دختر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) نيز خبري نباشد ، اِنّالِلّهِ وَاِنا اِلَيْهِ راجِعُونَ .

البته مفقودالأثر واقعي ، ستمگران و رياكاران تاريخ هستند كه در قيامت ، اثري از تلاشها و عمل خود را مشاهده نمي نمايند و ناله ها سرمي دهند كه اي واي « ما اَغْني عَنّي مالِيَهْ » ( 2 ) ، مال و ثروتم هيچ سودي نداشت .

« هَلَكَ عَنّي سُلْطانِيَهْ » ( 3 ) ، سلطنت و قدرتم از دستم رفت ، بدون آنكه براي امروز نتيجه و حاصلي داشته باشم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سنن نسائي جلد 7 صفحه 7 ـ 4 .

2 ـ سوره حاقه آيات 28 و 29 .

3 ـ سوره حاقه آيات 28 و 29 .


صفحه 245


« يالَيْتِني كُنْتُ تُراباً » ، اي كاش ، من خاك مي بودم و زير پاي مردم له مي شدم و به چنين دادگاهي حاضر نمي شدم .

آري ، بود و نبود قبر و بارگاه ، چندان مهم نيست ، اگر بر قبر شريف فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) بارگاه و نشانه اي نيست در عوض ، خداوند از او به كوثر ياد فرموده است ، بارگاه همه جا نيست ، اما قرآن و سوره كوثر در همه جا هست .

صحن و سرا اثري جمادي است ، ولي از ذريه و فرزندان فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) آثار معنوي و انساني و مكتبي به جاي مانده است كه ما ، در زمان خودمان ، يكي از فرزندان او را به نام « امام خميني » ( ره ) مشاهده كرده ايم كه چگونه به ميليون ها ترسو ، شجاعت داد و خواب رفته ها را بيدار كرد و در جهان زلزله اي انداخت كه خواب را از چشم ابرقدرت ها ربود و چراغي روشن كرد كه شعاع نورش به شرق و غرب عالم رسيده است و مقدماتي براي حكومت حضرت مهدي ( عج ) آماده شده است كه :

1 ـ مي توان با قدرت ها درافتاد و آنها را سرنگون كرد .

2 ـ مي توان قوانين شرق و غرب را كنار گذاشت و به سراغ قانون اسلام رفت .

3 ـ مي تواند رهبري از طرف خداوند و مورد تأييد ، بر مردم حاكم باشد .

4 ـ مي توان از همين توده مردم نيرويي بسيار عظيم و قدرتمند ، در برابر ستمگران به ميدان كشاند .

5 ـ مي توان مستضعفان را حاكم و دشمنان خدا را به وحشت


صفحه 246


انداخت .

اينها دست آوردهايي است كه در جمهوري اسلامي ايران پيدا شده روزنه اميد رسيدن به حكومت ولي عصر ( عج ) را در دل ها بيشتر باز كرد و حالت انتظار را در مردم بهتر رشد داد .

به هر حال ، از قبر مادر امامانمان خبري در دست نيست ، ولي از ناله هاي آن بانو و خطبه ها و كلمات و فرزندانش صدها خبر در دست است ، از شخص فاطمه ( سلام الله عليها ) بي خبريم ، ولي از شخصيت فاطمه زهرا ( عليهاالسّلام ) خير . فاطمه ( عليهاالسلام ) وصيت مي كند كه شب ، مرا غسل دهيد و به خاك بسپاريد ، او مي خواهد با دنيا حرف بزند و بگويد : مگر من دختر نبوت ، همسر ولايت ، مادر امامت نبودم ، چرا بايد قبرم مخفي باشد ؟

مگر من تنها يادگار محمّد ( صلّي الله عليه و آله ) و محمد « ص » وارث ابراهيم ( عليه السلام ) و نوح و موسي و عيسي ( عليهم السلام ) نيستم ؟ مگر من مصداق آيه تطهير و سوره كوثر و بزرگ زنان عالم نبودم ؟

مگر پدرم ، رسول اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) نفرمود : فاطمه ( عليهاالسّلام ) پاره تن من است ، هر كه او را آزار دهد ، مرا آزرده ، هر كه مرا بيازارد ، خدا را به غضب آورده است ؟ ( 1 )

مگر پدرم هنگام بازگشت از سفر ، اول به ديدن من نمي آمد ؟ ( 2 )

مگر وقتي وارد مي شدم ، پدرم به احترام من نمي ايستاد ؟ ( 3 )

مگر روز عاشورا ، امام حسين ( عليه السلام ) دليل زير بار زور نرفتن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير جلد 7 صفحه 232 .

2 ـ بحارالانوار جلد 43 صفحه 30 .

3 ـ اعلام الوري صفحه 157 .


صفحه 247


خود را ، تربيت در دامن من ندانست ؟ ( 1 )

مگر من براي پدرم ، آنگاه كه مشغول كندن خندق بود ، غذا نمي آوردم ؟ ( 2 )

مگر من تنها كسي نبودم كه هنگام پرتاب شكنبه شتر بر پدرم در سجده ، از راه رسيدم و از او در برابر آن همه كفار حمايت كردم ؟ ( 3 )

مگر من لباس هاي خون آلود پدرم را به هنگام مراجعت از جبهه نمي شستم ؟

مگر من پانسمان كننده جراحت صورت پدرم در جنگ احد نبودم ؟

مگر صبرم ، حسن ( عليه السلام ) و شجاعتم ، حسين ( عليه السلام ) و سخنراني و حمايت از مقام رهبريم ، زينب ( عليهاالسّلام ) را نپروراند ؟

مگر براي سير كردن محرومان و گرسنگان ، گردن بندم را نفروختم ؟ ( 4 )

مگر در شوهرداري به خانه داري نرسيدم ؟ شوهرم ، علي ( عليه السلام ) فرمود : فاطمه « ع » هيچگاه مرا خشمگين نكرده است ؟ ( 5 )

مگر همه امامان معصوم ( عليهم السلام ) از فرزندان من نيستند ؟

مگر پدرم اين همه سفارش مرا نكرد ؟

مگر حامله نبودم ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ هيهات من الذلة . . . حجور طابت و طهرت .

2 ـ ذخائرالعقبي صفحه 47 .

3 ـ ذخائر العقبي صفحه 47 .

4 ـ بحارالانوار جلد 43 صفحه 56 .

5 ـ مناقب خوارزمي به نقل از بانوي نمونه صفحه 104 .


صفحه 248


مگر داغدار نبودم ؟

مگر جوان نبودم ؟

پس چرا بايد وصيت كنم ، قبرم مخفي باشد ؟ كسي براي تشييع جنازه ام نيايد ؟

منتظريم ، تاريخ جواب بدهد !

بيت الاحــزان

در كتاب وفاءالوفاء كه تاريخ معتبر و حدود پانصد سال قبل ، نوشته شده است ، مي خوانيم : در قبرستان بقيع ، جايي بوده كه حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله عليها ) بعد از رحلت پدر بزرگوارش به آنجا مي رفت و در سوگ پدر ( و مشكلاتي كه بعد از رحلت او ، براي اسلام پيش آمده ) گريه مي كرد ( 1 ) بقيع واقع شده ، نداريم ، ولي نبايد اين نام ها و نشانه ها و مكان ها ( كه در ظاهر اسم مكاني بيش نيست ، ولي در واقع نشان دهنده يك جريان و خط فكري است ) فراموش شود ، اين مكان ها ، جغرافي نيستند ، تاريخ هستند . ساكت نيستند ، پيام دارند . جرقه نيستند ، جريان هستند و به اصطلاح آيت و نشانه هستند .

قبور بزرگان ديــگر

در كتاب « وفاءالوفاء » جلد سوم از صفحه 891 به بعد ، قبور بزرگان بقيع را نام مي برد ، از جمله :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وفاءالوفاء جلد 4 ـ3 صفحه 907 .


صفحه 249


1 ـ عثمان بن مظعون ، اولين مهاجري كه از دنيا رفت ( 1 ) و پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه و آله ) در تشييع جنازه او شركت كرده ، فرمود : « طُوباكَ يا عُثْمانُ لَمْ تُلْبِسْكَ الدُّنْيا وَلَمْ تَلْبَسْها » خوشا به حالت كه دنيا تو را نپوشانيد و تو نيز خود را با دنيا نپوشاندي ( 2 ) ، پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) بعد از دفن وي ، دستور فرمودند ، سنگي را روي قبر او قرار دهند . جالب اينكه ، سنگ به قدري بزرگ و سنگين بود كه اصحاب قادر بر حمل نبودند و شخص پيامبر ( صلّي الله عليه و آله ) با تمام قدرت كمك فرمود و بعد از تغييراتي كه در بقيع واقع شد ، قبر او را از همان سنگ بزرگ شناسائي كردند . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) با اين عمل به مردم اين درس را داد كه قبر افرادي مثل عثمان بن مظعون ( كه مردي صالح و عابد و زاهد بود ، تا جايي كه رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) بعد از مرگش ، كفن از صورتش كنار زد و صورت او را بوسيد ) ( 3 ) عزت بماند .

2 ـ فاطمه بنت اسد ، مادر حضرت علي ( عليه السلام ) زني كه ديوار كعبه براي زايمان او شكافته شد و امدادهاي غيبي هنگام تولد فرزندش از آسمان فرود آمد ، يازدهمين نفري بود كه به رسول خدا ( صلّي الله عليه و آله ) ايمان آورد و حضرت با كلمه « مادرم » به او خطاب مي فرمود ، زني كه پيامبر عزيز ( صلّي الله عليه و آله ) در مرگ او گريه كرد و پيراهن خود را ، كفن او نمود و چهل تكبير بر او گفت ، زني كه براي دو نفر از اولياي خدا ( پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السّلام ) خدمت و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وفاءالوفاء جلد 3 صفحه 893 .

2 ـ قبل از حج بخوانيد ، حجة الاسلام افتخاري .

3 ـ سفينة البحار ( عثم ) .


| شناسه مطلب: 76545