بخش 2
درس سوّم: رفتار صحیح اسلامی در حج شیعه باید اسوه حسنه باشد خط مشی اصولی شیعه پاسداریِ کرامت شیعه درس چهارم: دعا (1) دعا چیست؟ امتیازات دعاهای معصومین رابطه خداشناسی و دعا دعا در زندگی انسان ارزش است یا ضد ارزش؟ دعا در سیره انبیا و اولیا تا چه میزان موردتوجه بوده است؟ من0ور از یاد خدا مراتب ذکر خدا نمونههای عالی ذکر خدا جایگاههای مهم ذکر خدا مراحل ترک ذکر خدا موانع یاد خدا ذکر خدا چگونه باشد؟ آثار یاد خدا: اذکار مهم و معروف: موانع استجابت دعا (2) 1 ـ تنافی با سنتهای آفرینش 2 ـ تزاحم دعاها 3 ـ نبود قابلیّت 4 ـ بیتوجّهی به واسطهها درس پنجم: ما طبیبانیم شاگردان حق
26 |
و پيروان مذاهب اسلامي را در جبهه كاذب مشغول و سرگرم نگهدارند كه نتيجه آن، چيزي جز غفلت از دشمن اصليِ مشترك اسلام و مسلمين (استكبار جهاني) نيست.
مثلاً زيارت اولياي خدا و توسّل به آنها را كه يك سنت حسنه اسلامي و مستند به روايات فريقين و سنت نبوي و سيره مسلمين است، دستاويز قرار داده و بدانوسيله تا سرحدّ تكفير مؤمنان پيش مي روند كه نمونه هاي آن را در نوشته ها و خطابه ها و تبليغات انحرافي آنها، حتي در مراسم حج، كه مظهر وحدت و توحيد است، به صورت گسترده اي مشاهده مي كنيم.
اينها دانسته و ندانسته، به نام اسلام، به دشمنان اسلام خدمت مي كنند. امپرياليسم و صهيونيسم را خشنود مي سازند و گروههاي مؤمن و مخلص اسلامي را از جمع مسلمين طرد مي كنند و با تعصب و تحجّر و تنگ نظري، عقايد سخيف و باطل خود را بر ديگران تحميل مي كنند كه شرح اين ماجرا از توان اين نوشتار خارج است.
آنچه در اينجا محور سخن است اينكه: در چنين فضايي، زائران ما، كه پيروان ائمه(عليهم السلام) هستند، از بُعد اخلاقي و آداب معاشرت و عمل به شرايع دين و سنن خاتم المرسلين(صلي الله عليه وآله)، بايد بهترين خط مشي و سلوك را داشته باشند و با مواضع حكيمانه و اصولي و با سعه صدر خود، مصالح جهان اسلام را در نظر بگيرند و درگير مسائل جزئي نشوند و مجال به تفرقه افكنان ندهند.
خوشبختانه سنت و سيره اهلبيت در اينجا نيز وظيفه را مشخص نموده است و از آنجا كه تاريخ اسلام پس از عصر رسالت با چنين وضعي مواجه بوده، به ويژه در روزگار اموي و عباسي، كه عمّال خلافت، بيشترين تلاش را در منزوي ساختن اهلبيت پيامبر(عليهم السلام)و سركوب شيعيان آنها داشتند و مي كوشيدند افكار مسلمانان را با تبليغات مسموم خود آلوده سازند تا بذر نفاق را به ثمر بنشانند و كينه مسلمانان را بر گروهي مظلوم از اهل ايمان برانگيزند.
در اين اوضاع و احوال، ائمه ما كه وارثان وحي بودند، به پيروان خود توصيه هاي حكيمانه لازم را در چگونگي انجام وظايف و آداب و اخلاق داده اند و
27 |
رواياتِ اين موضوع، فصلي را در كتب حديث تشكيل مي دهد.
شيعه بايد اسوه حسنه باشد
در اين روايات، از يكسو به شيعيان توصيه شده كه چهره عمليِ صالحي از خود نشان دهند و آنگونه كه زيبنده يك فرد مؤمـن و پيرو اهلبيت است عمـل كنند و آداب حسنه را در معاشرت پيش گيرند كه اين مسؤوليت شيعه بودن است. از سوي ديگر به نـوع موضعگيري با برابر مخالفان در گفتار و كردار، بدانگونه كه مصالح اسلام و عموم مسلمين را در بر گيـرد، توصيه شده است.
در بخش اول; يعني مسؤوليت شيعه، روايات بسياري است كه بر تقوا و پاكي و عمل صالح و امانت و صدق و تقيّد تام به آداب و سنن شرع مقدس و واجبات و مستحبات و اخلاق و عادات برگرفته از كتاب و سنت و سيره نبوي و عترت(عليهم السلام)تأكيد دارد كه از آن ميان به ترجمه رواياتي از امام صادق(عليه السلام) مبادرت مي كنيم:
زيد شحّام گويد: امام صادق(عليه السلام)خطاب به من فرمود: سلام مرا به كساني كه فرمانبردار ما هستند و به سخن ما گوش فرا مي دهند برسان و بگو من شما را به تقواي خداوند عزّ و جلّ توصيه مي كنم. در دين خود پرهيزگار باشيد و براي خدا جدّ و جهد كنيد و در صدق گفتار و اداي امانت و طول سجده و حسن همجواري بكوشيد كه اين رسالت حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) است.
امانت را به كسي كه شما را امين بشمارد ادا كنيد، خواه نيكوكار باشد يا بد كردار; زيرا رسول خدا(صلي الله عليه وآله) حتي به بازگرداندن نخ و سوزن دستور مي دهد! با اقوام خود صله رَحِم كنيد، به تشييع جنازه هاي مسلمانان برويد. بيمارانشان را عيادت كنيد. حقوق آنها را بدهيد، چرا كه: هر گاه مردي از شما در دين خود اهل ورع و پرهيزگاري بود و سخن راست گفت و اداي امانت كرد و با مردم حسن خلق داشت، گويند او جعفري است و اين مرا شادمان مي كند. و گويند اين ادب و تربيت جعفر است. و اگر جز اين باشد، بلا و ننگ آن دامن مرا خواهد گرفت و گويند اين ادب و تربيت جعفر است!
به خدا سوگند پدرم بر من حديث كرد كه هرگاه مردي از شيعيان علي(عليه السلام) در ميان قبيله اي به سر مي بُرد، زينت و زيور آن قبيله بود، از همه آنها بهتر امانت داري
28 |
مي كرد و در پرداخت حقوق جدّيت بيشتري داشت و از همه راستگوتر بود. مردم ودايع و وصاياي خود را نزد او مي سپردند و او را ضرب المثل امانت داري و راستگويي مي دانستند. (1)
و نيز امام صادق(عليه السلام) خطاب به شيعيان فرمود:
عليكم بالصلوة في المساجد و حسن الجوار لِلنّاس و اِقامة الشهادة و حضور الجنائز انّه لابُدّ لكم مِنَ النّاس ان احداً لايستغني عن الناس حياته و الناس لابدّ لبعضهم من بعض (2)
بر شما باد خواندن نماز در مسجدها و نيك رفتاري با همسايگان و شهادت دادن به حق و حضور در تشييع جنازه ها; چرا كه شما بايد با مردم باشيد و هيچيك از مردم در زندگي خود از مردم بي نياز نيست و مردم بناچار بايد با يكديگر باشند.
در امثال اين روايات، كه از شماره بيرون است و صفات و علايم شيعه و مسؤوليت آنها را بيان مي كند، به نماز در اوقات مخصوص آن، حضور در مساجد، تلاوت قرآن، تقوا و صلاح، حسن معاشرت و اداي امانت و ساير اعمال نيك توصيه شده است.
با توجه به اين روايات كه در منابع روايي شيعه فراوان است و با عنايت به اين دستورالعمل ها، شيعه بايد مسؤوليت خود را بشناسد و تنها به داشتن نام شيعه و توسل و گريه بسنده نكند، بلكه بايد بكوشد صالح ترين چهره عملي اسلام را از خود نشان دهد تا زيبنده عنوان مقدس شيعه باشد; زيرا شيعه، يعني پيرو علي و فرزندانش(عليهم السلام)، اطاعت تام از كتاب خدا و سنت نبوي و سيره آن بزرگواران، و اين در واژه شيعه نهفته است و بدون پيروي و اطاعت از رسول خدا و اوصياي آن حضرت، كسي شايسته نام مبارك شيعه نخواهد شد. چنانكه امام باقر(عليه السلام) فرمود:
آيا اين كافي است كه كسي تنها با اظهار محبت و دوستي ما، دعوي تشيّع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل، ج8، ص398 و 399
2 ـ همان، ص399
29 |
داشته باشد؟ به خدا قسم شيعه ما نيست مگر كسي كه تقواي الهي و اطاعت او را پيشه كند
و آنگاه به بيان صفات شيعه پرداخته اند كه از جمله آنهاست: تواضع، خشوع، بسيار ياد خدا كردن، اقامه نماز، نيكي به پدر و مادر، تفقد از همسايگان و نيازمندان، قرض دادن، نوازش يتيمان، راستگويي، تلاوت قرآن و نگهداري زبان، جز از خير و نيكويي.
أيكتفي مَنْ انْتَحَل التشيّع أن يقول بحبّنا أهل البيت؟ فوالله ما شيعتنا اِلاّ من اتّقي الله و اطاعه... (1)
بنابراين، جدا از هر گونه مصلحت انديشيِ اجتماعي، نفس شيعه بودن، مسؤوليت است. كسي كه مدّعي ولايت علي(عليه السلام) و فرزندان اوست; يعني در حقيقت خود را پيرو
واقعي اسلام و امت صديق محمد(صلي الله عليه وآله) و عامل به قرآن كريم مي داند، بايد اين دعوي را در عمل به اثبات رساند.
كسي كه در برابر امامان سر تسليم فرود مي آورد، در مصائب آنها گريه مي كند و بر آنان سلام و صلوات مي فرستد، به بيوت و قبور آنان احترام مي گذارد، بايد آن بزرگواران را كه اسوه حسنه اسلامي بودند، در عمل اطاعت كند و بداند كه اگر خلاف اين عمل نمايد روح پاك امامان را آزرده است، علاوه بر آنكه در نظر مخالفان چهره ناصالح از تشيّع ارائه نموده و اين در پيشگاه خداوند نكوهيده است.
در وضعيتي كه امپرياليسم و صهيونيسم و دست نشاندگان و فريب خوردگان آنها، كشور و ملت ما را زير رگبار تهمت و افترا گرفته و قشرهايي از مردم ناآگاه به ناحق درباره ما قضاوت مي كنند و به استناد آنچه از مخالفان شنيده اند، ما را مورد هجوم قرار مي دهند و گروهي متعصب و متحجّر با چشم عداوت به ما مي نگرند و تريبون ها و قلم ها را در نبرد متعصبانه و غير منصفانه عليه ما بكار گرفته اند و... عملكرد نامناسب يا اعمال غيرعادي ما و بي توجهي به وظايف ديني و اخلاقي مناسب، در حج و عمره بدترين آثار را بر جاي مي نهد و مهر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اصول كافي، ج2، ص74
30 |
تأييدي است بر دعوي كساني كه مي خواهند از كاه كوهي بسازند و به بهانه پاره اي مسائل جزئيِ مورد اختلاف كه به ظواهر شرع مربوط است، تيشه بر اصول و عقايد و مباني فكري شيعه بزنند.
اين همان خطري است كه در روايات ما بدان اشاره شده و ائمه معصومين در عصر حاكميت جهل و جور، شيعيان را بدان توجه داده و به اتخاذ خط مشيِ اصولي و صحيح و اخلاق و آداب حسنه و امانت و صدق، با ديگر مسلمانان فرا خوانده اند.
عبدالله بن سنان گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه فرمود:
اوصيكم بتقوي الله و لاتحملوا النّاس عَلي اكتافكم فتذلوا اِنّ الله عزّوجلّ يقول في كتابه قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً ثم قال(عليه السلام): عودوا مرضاهم و احضروا جنائزهم و اشهدوا لهم و عليهم و صلّوا معهم في مساجدهم... (1)
شما را سفارش مي كنم به تقواي خداوند و اينكه مردم را بر دوش خود مسلّط نكنيد كه خوار و ذليل شويد. خداوند بزرگ مي فرمايد: با مردم به نيكي سخن بگوييد سپس فرمود: از بيمارانشان عيادت كنيد، درتشييع جنازه هايشان حاضر شويد، به نفع يا ضرر آنها (آنچه حق است) گواهي دهيد، با آنها در مسجدهايشان نماز بخوانيد...
در يكي ديگر از وصاياي امام صادق(عليه السلام) به كثير بن عقله چنين آمده است: تو را به پرهيزگاري و پارسايي و ورع و بندگي و سجده طولاني و اداي امانت و صدق گفتار و حسن مجاورت توصيه مي كنم كه حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) به اين امور مبعوث گرديده است: با خويشاوندان صله رحـم كنيد. بيمارانتان را عيادت نماييد و به جنازه هايتان حاضر شويد. زينت ما باشيد و موجب سرافكندگي ما نشويد. مردم را با محبت ما آشنا سازيد و موجب بغض و كينه آنها نسبت به ما نگرديد. دوستي ها را به سوي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل، ج8، ص399 - 400
31 |
ما بكشانيد و دشمني ها را دفع كنيد. (1)
معاوية بن وهب مي گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: ما در ميان خود و جمعيت خودمان و با كساني كه هم عقيده ما (يعني شيعه) نيستنـد اما با ما معاشـرند، چگونه عمل كنيم؟ امام در پاسخ فرمود: به امامان خود كه مقتداي شما هستند بنگريد و هر كاري آنها مي كنند همان را بكنيد، به خدا آنها بيمارانشان را عيادت مي كنند، به جنازه هايشان حاضر مي شوند، و بر نفع يا ضرر آنها گواهي مي دهند و امانت را به آنها ادا مي كنند (2)
اين روايات خط مشي شيعه را در برابر ديگران روشن مي سازد تا عزّت شيعه پا بر جا بماند و مصلحت عموم مسلمانان رعايت شود و تخلّف از اين خط مشي را موجب
ذلت و خواري و بهانه دادن به دست مخالفان مي داند كه ائمه(عليهم السلام) به آن راضي نيستند و با اينهمه، اگر از ناحيه مخالفان در زمان حاكميت آنها نسبت به شيعه ناروايي رخ دهد، شيعه بايد به حكم تقيه و تا آنجا كه مصلحت اسلام است تحمل كند و كَظْم غيظ نمايد و بردباري را پيشه سازد.
امام صادق(عليه السلام) دراين باره مي فرمايد:
كَظْمُ الغَيْظ مِنَ العدوّ في دولتهم تقيّة خرم لمن أخذ به و تحرز به مِن التعرض للبلاء في الدنيا و معاندة الأعداء في دولتهم و محاظتهم في غير تقيّة ترك أمرالله عزّوجلّ، فجاملوا الناس يسمن ذلك لكم عندهم و لا تعادوهم فتحملوهم علي رقابكم فتذلّوا (3)
فرو خوردن خشم در برابر دشمنان در دولت آنها، تقيه و دورانديشي است براي آنكس كه بدان عمل كند و بدينوسيله از تعرّض بلا در دنيا مصون بماند و عناد دشمنانشان را در دولتشان دفع كند و درگير شدن با آنها بدون تقيه مخالفت با امر خداوند بزرگ است. پس با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل، ج8، ص400
2 ـ اصول كافي، ج1، ص636 ; وسائل، ج8، ص398 و 399
3 ـ وسائل، ج8، ص 525 و 526
32 |
مردم سازش و مدارا كنيد تا شما را در نظر آنان سنگين جلوه دهد و با آنان دشمني نكنيد كه موجب شود آنها را بر خودتان مسلط نماييد و خوار و ذليل گرديد.
خط مشي اصولي شيعه
ناگفته نماند كه استراتژي شيعه در طول تاريخ، با تكيه بر مكتب اهلبيت، همكاري نكردن با ظلم و ستم و فساد و تجاوز بوده و به همين دليل شيعه همواره مظلوم ترين فرقه اسلامي در هر زمان بوده است; چرا كه دست بيعت به ظالمان و غاصبان نداده و غرامت اين آزادگي و ستم ستيزي را در زندان هاي مخوف و بر چوبه هاي دار و با شهادت و اسارت پرداخته است.
و اما آنچه در حسن معاشرت و مماشات با مخالفان رسيده، در حقيقت شيوه و تاكتيك عملي را در فضاي مخالف ارائه مي كند و با مواضع اصولي شيعه منافاتي ندارد.
پاسداريِ كرامت شيعه
در ميان جمع ميليوني زائران مسلمان جهان و در اوضاع و احوال كنوني، شيعه بايد بيشتر از هر زمان چهره صالحي در معاشرت از خود نشان دهد و اعمال و مناسك را به نيكوترين وجه و نظم و وقار به پايان برد تا آبرويي باشد براي كشور و مذهب و انقلاب اسلامي كه امروزه مورد توجه دوستان و هجمه دشمنان قرار دارد.
بي توجهي نسبت به آنچه گذشت بهانه اي است تا ديگران ضعف هاي ما را هر چند كه ناچيز باشد، بزرگ كنند و در ديد جهانيان به نمايش بگذارند... زائران بايد توجه داشته باشند كه دولت جمهوري اسلامي ايران و سازمان حج و بعثه مقام معظم رهبري، بيشترين تلاش را در برگزاري حج و عمره، به شيوه اي آبرومند دارند و از هرگونه فداكاري مادي و معنوي در اين خصوص دريغ نميورزند و به اعتراف ديگران، بهترين نوع برگزاري و سرويس دهي و خدمات رساني در حج و عمره، از آنِ ايرانيان است و اين از بي انصافي است كه برخي قدر اين نعمت را نشناسند و با بي توجهي به وظايف شرعي و اخلاقي، كرامت خود و كشور را لكه دار كنند.
33 |
آداب و وظايف در حرمين
كسي كه مي خواهد در اين حريم پاك وارد شود، نه تنها از نظر غسل و وضو و طهارت بدن و لباس بايد خود را مهيا سازد، بلكه از پاكي درون و صفاي نفس نيز بايد برخوردار باشد. و بايد بداند:
به كدام سرزمين گام مي نهد و با چه كسي سخن مي گويد.
كوچكي خود و عظمت صاحبخانه را متذكر باشد.
سنن و آداب تشرف را بداند.
ادب حضور را نگهدارد.
بي محابا و بي مقدمه وارد نشود.
بر در خانه توقف كند و اذن دخول بخواند و با هر زبان كه مي تواند اجازه ورود بخواهد و وقار و سكينه و ادب و تمكين با خود همراه ببرد.
با تواضع و تعبد و احترام سخن بگويد و شأن و منزلت ميزبان را، كه خدا و رسول و امامان هستند، با تمام وجود رعايت كند و از آنچه در شأن اين حريم كبريايي نيست و شواغل و عوامل غفلت بپرهيزد.
به وسوسه هاي شيطاني كه معمولاً در طواف و سعي و نماز و ... به انسان روي مي آورد توجه نكند.
34 |
درس چهارم:
دعا (1)
محمود مهدي پور
دعا چيست؟
قال عليّ(عليه السلام): أحبُّ الأعمال إلَي اللهِ في الأرض الدُّعاء (1)
دعا مولود دو آگاهي است: 1 ـ آگاهي از نيازهاي خويش 2 ـ آگاهي از غنا و كرم الهي.
انساني كه خدا را مي خواند، به فقر ذاتي و عميق خويش پي برده و به غنا و جود و كرم خدا ايمان آورده است و چه راهي براي تقرّب به آستان الهي آسان تر از اين.
دعا، اعلام نيازمنديِ انسان، بي نيازي و بخشندگي رحمان و دريچه دريافت زمين از آسمان است.
مباحث زير بخشي از محورهاي مهم دعا است.
1ـ منظور از دعا كردن چيست؟
2ـ شرايط اجابت دعا چيست؟
3ـ موانع اجابت دعا كدام است؟
4ـ چه زمانهايي براي دعا كردن مناسب تر است؟
5ـ مكان هاي مؤثر در استجابت دعا كدام است؟
6ـ آداب و روش دعا كردن چيست؟
7ـ آيا دعا مكمّل كار و تلاش است يا جايگزين آن؟
8ـ كدام دعاها هرگز مستجاب نمي شود؟
9ـ دعاهاي قرآني كدام است؟
10ـ دعاهاي معروف و مأثور از پيشوايان دين عبارتند از:
كميل ، سمات ، صباح ، جوشن ، ندبه ، توسل .
امتيازات دعاهاي معصومين(عليهم السلام) بر ديگر دعاها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافي، ج2، ص 468.
35 |
معصومين(عليهم السلام) در دعا به ما مي آموزند:
1ـ چه بخواهيم؟
2ـ از كه بخواهيم؟
3ـ چگونه بخواهيم؟
4ـ كي و كجا درخواست كنيم؟
رابطه خداشناسي و دعا
علي(عليه السلام) فرمود: أعْلَمُ النّاسِ باللهِ سُبْحانَهُ أكْثَرُهُم لَهُ مَسْألَة (1)
خدا شناس ترين مردم كسي است كه بيش از همه از او درخواست كند.
امام باقر(عليه السلام) فرمود: لا تحقّروا صغيراً من حوائجكم فإنَّ أحبَّ الْمؤمنين إلي الله أسئلُهُمْ .(2)
ناچيز نشماريد نيازهاي كوچك خويش را، محبوب ترين مؤمنان نزد خدا كساني هستند كه بيشتر از او درخواست كنند.
دعا در زندگي انسان ارزش است يا ضد ارزش؟
1 ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: أفضل العبادة الدُعاء ;(3) برترين عبادت دعاست.
2 ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: أعجزُ الناس مَن عَجَزَ عَنِ الدُّعاء ;(4) ناتوان ترين مردم كسي است كه از دعا كردن عاجز باشد.
3 ـ الدُعاءُ مُخّ العبادة ولا يهلك مع الدُّعاء أحدٌ ;(5) دعا مغز عبادت است و هيچكس با دعا هلاك نمي شود.
دعا در سيره انبيا و اوليا تا چه ميزان موردتوجه بوده است؟
1ـ امام رضا(عليه السلام): عَلَيكُمْ بِسِلاحِ الأنبياء. قيل: وَما سِلاح الأنبياء؟قال: الدّعاء ;(6)
امام رضا(عليه السلام) فرمود: برشماباد به سلاح پيامبران، گفتند: سلاح پيامبران كدام است؟ فرمود: دعا.
2ـ علي(عليه السلام) فرمود: الدُعاءُ تُرسُ المؤمن ;(7) دعا سپر مؤمن (در برابر بلاها) است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ميزان الحكمه، ج3، ص 246
2 ـ ميزان الحكمه ج3، ص 252
3 ـ كنزالعمال، خ 3134
4 ـ بحارالانوار، ج93، ص 291
5 ـ بحارالانوار ج93، ص 300
6 ـ ميزان الحكمه، ج3، ص 247
7 ـ كافي، ج2، ص 468
36 |
توضيح در باره صحيفه سجاديه، علويه و صحيفة المهدي (عجل الله تعالي فرجه) و دعاهاي ديگر امامان و معصومين و دعاهايي كه قرآن از زبان پيامبران بازگو كرده است، مكمّل اين درس خواهد بود. ان شاء الله.
منظور از ياد خدا:
1ـ توجه به خدا و يگانگي او.
2ـ توجه به لطف و محبت الهي.
3ـ توجه به خشم و غضب الهي.
4ـ توجه به نعمت هاي خدا.
5ـ توجه به قدرت و حكمت الهي.
توجّه به هر كدام از اسماء و صفات الهي، آثارِ تربيتيِ ويژه دارد.
مراتب ذكر خدا:
1ـ ذكر زباني 2ـ ذكر قلبي 3ـ ذكر عملي.
نمونه هاي عالي ذكر خدا:
1ـ نماز، " اَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري" 2ـ دعا 3ـ تلاوت قرآن 4ـ تعقيبات نماز.
جايگاه هاي مهم ذكر خدا:
1ـ مساجد 2ـ ميدان جنگ 3ـ بازار 4ـ مكان هاي خلوت.
مراحل ترك ذكر خدا:
1ـ سهو 2ـ لهو 3ـ غفلت 4ـ نسيان 5ـ اشتغال 6ـ اعراض. " وَمَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكري فَإنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً"،(1) 7ـ تولّي و پشت كردن به ياد خدا.
موانع ياد خدا:
1ـ اموال 2ـ فرزندان 3ـ رفاه 4ـ تجارت 5ـ بيع 6ـ لهو 7ـ پيروي از شهوات
ذكر خدا چگونه باشد؟ چه كسي، چقدر؟ چگونه، چه وقت، كجا، چرا و... ؟
1ـ " يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكْراً كَثِيراً"
2ـ ياد خدا به طور هميشگي، در خلوت ها، بلند و آشكار، پنهان و خصوصي، بامداد و شامگاه و در حال قيام و قعود و در بستر خواب و هنگام بيداري، همه جا مورد تأكيد روايات اسلامي است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ طه: 124
37 |
آثار ياد خدا:
1ـ آرامش دل ها: " أَلاَ بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ".(1)
2ـ نورانيّت دل ها: عَلَيْكَ بِذِكْرِ اللهِ، فَإنَّهُ نُورُ الْقُلُوبِ .(2)
3ـ حيات دل ها: بِذِكْرِ اللهِ تُحيي الْقُلُوبُ وَبِنِسْيانِهِ مَوتها .(3)
4ـ درمان بيماري دل ها: ذِكْرُ اللهِ دَواءُ أعلالِ النُّفُوس .(4)
5ـ بينش دروني: مَنْ ذَكَراللهَ اسْتَبْصَرَ .(5)
6ـ مصونيت از نفاق: مَنْ أَكْثَرَ ذِكْر الله فَقَدْ بَرِئَ مِنَ النِّفاقِ .(6)
7ـ مصونيت از شيطان: ذِكْرُ اللهِ مُطردَةٌ لِلشَّيطان .(7)
8ـ مصونيت از گناه: ذِكْرُ اللهِ عِنْدَ ما حَرَّمَ فَيَكُونُ ذلِكَ حاجِزاً .(8)
اذكار مهم و معروف:
1ـ صلوات 2ـ حوقله (لا حَولَ وَلا قُـوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلِيّ الْعَظِيـم) 3ـ بسمله 4ـ تهليـل 5ـ تكبير 6ـ تحميد 7ـ تسبيح 8ـ استعاذه 9ـ استغفار 10ـ لبّيك أَلّلهُمَّ لَبَّيك.
موانع استجابت دعا (2)
محمود موسوي كاشمري
براي تحقق هر كاري گذشته از وجود اسباب، نبودن مانع نيز لازم است و تنها در اين صورت پيدايش آن كار ضروري خواهد بود.
براي مثال; رويش بذر سالم در دل خاك مرطوب، مشروط به اين است كه آفتاب سوزان يا سرماي شديد بر سر راه بذر آن قرار نگيرد.
در دعا نيز بايد به موانع توجه داشت و آنها را از سر راه برداشت. برخي از موانع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رعد: 28
2 ـ غررالحكم.
3 ـ مجموعه ورام، ص 36
4 ـ غرر الحكم.
5 ـ غررالحكم.
6 ـ غررالحكم.
7 ـ غرر الحكم.
8 ـ بحارالانوار، چاپ ايران، ج 78، ص 55
38 |
عبارتند از:
1 ـ تنافي با سنتهاي آفرينش
خواسته اي كه در دعا عرضه مي شود، بايد مخالف سنت هاي الهي، كه خداوند بر پايه حق و حكمت بنا نهاده است، نباشد.
از جمله سنت هاي خداوند اين است كه براي هر يك از انسان ها اَجلي قرار داده كه در صورت حتمي بودن، گريز از آن نيست.(1) بنابراين اگر كسي دعا كند و بخواهد كه خدا عمر بي پايان به او بدهد و يا مريضي را كه اجل حتمي او فرا رسيده است، از مرگ برهاند، اجابت چنين خواسته اي به معناي تعطيلي در قانون قطعي الهي و يا ورود استثنا در حريم آن است و اين خود مانع از اجابت دعاست.
قرآن كريم در اين باره مي فرمايد:
" وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمْ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلاَ أَخَّرْتَنِي إِلَي أَجَل قَرِيب فَأَصَّدَّقَ وَأَكُنْ مِنْ الصَّالِحِينَ * وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا وَاللهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ".
از آنچه به شما روزي كرده ايم انفاق كنيد، پيش از آن كه مرگ يكي از شما فرا رسد، آنگاه بگويد: پروردگارا! چـرا مرگ مرا تا زمـاني اندك به تأخيـر نمي اندازي، تا صدقـه دهم و از صالحـان باشم و هرگز خداوند اجـل هيچ كس را وقتي فرا رسد، به تأخير نخواهد انداخت. (2)
2 ـ تزاحم دعاها
گاهي شخصي كه از ستم ديگران به ستوه آمده، بر ضدّ ستمگران دعا مي كنـد و از خداوند انتقام خود را مي طلبد ولي در همين حال، همين شخصِ به ظاهر مظلوم، به خاطر ستمي كه خود به ديگري كرده، مورد غضب قرار گرفته است. همين تزاحم دعاها مي تواند مانع اجابت گردد. تزاحم در حديث قدسي يكي از موانع دعا معرفي گرديده است. خداوند متعال در اين باره مي فرمايد:
...إمّا أن تَكُونَ ظَلَمْتَ أحداً
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اعراف: 34
2 ـ منافقون: 10 ـ 11، ترجمه با استفاده از تفسير شبّر انجام گرفته است.
39 |
فدعا عليك فتكون هذه بهذه...
يا اين است كه تو به ديگري ستم كرده اي و او بر ضرر تو دست به دعا برداشته است پس اين به ]واسطه[ آن ]دفع مي شود[.
از حضرت صادق(عليه السلام) روايت شده است كه: هر گاه شخصي مورد ستم ديگري واقع شود، سپس عليه او از درگاه خداوند تقاضاي انتقام كند، خداوند مي فرمايد: شخص ديگري هست كه ادعا دارد از سوي تو مظلوم واقع شده و بر تو نفرين مي كند، اگر مي خواهي تا دعاي تو را در باره او و دعاي او را در حقّ تو به اجابت رسانم و گرنه هيچ يك را برآورده نمي كنم; تا از عفو خود شما را بهره مند سازم. (1)
گاهي هم انسان براي موفقيت خود دعا مي كند در حالي كه بسياري از اشخاص ديگر،كه از دست او دل شكسته اند، براي ناكاميش بادل سوزان واشك ريزان دعا مي كنند.
بنابراين دعاكننده بايدقبل ازدعا، ديگران را ازخود راضي سازد. امام صادق(عليه السلام) فرمود:
كانَ أبي يَقُول: اِتَّقُوا الظُّلْمَ فَإنَّ دَعْوَةَ الْمَظْلُوم تَصْعَدُ إليَ السَّماءِ .
پدرمهمواره مي فرمود: از ستم به ديگري بپرهيزيد; زيرا دعاي مظلوم تا آسمان بالا مي رود. (2)
و امام كاظم(عليه السلام) فرمود:
لا تُحقروا دعوةَ أَحَد فإنَّهُ يُسْتَجابُ لِلْيَهُودي والنصراني فِيكُمْ وَلا يُسْتَجاب لَهُمْ فِي أنْفُسِهِم .
دعاي هيچ كس را كوچك نشماريد; زيرا درخواست يهودي و نصراني در باره شما به اجابت مي رسد گر چه در باره خود آنان مستجاب نمي گردد. (3)
3 ـ نبود قابليّت
قرآن كريم در واقعه توفان نوح(عليه السلام)پس از آن كه درخواست آن حضرت، مبني بر نجات فرزند خويش را نقل مي كند،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل الشيعه، ج 4، كتاب الصلاة ابواب الدعاء، باب 68، ح 2
2 ـ همان، باب 52، حديث 2
3 ـ همان، باب 52، حديث 4
40 |
مي فرمايد:
" يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِح فَلاَ تَسْأَلْنِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنْ الْجَاهِلِينَ".؟؟؟؟
اي نوح ]شايسته اين كه[ ازاهل تو ]باشد[ نيست وسرتاپايش ناصالح است. در باره آن چه به حقيقتش آگاه نيستي، از من چيزي مخواه، تو را پند مي دهم تا از جاهلان نباشي (1)
از اين روي كفر و عناد نسبت به حق مانع عنايت الهي و مشمول رحمت خاص او گشته و در لحظه انتقام رحمت عام را نيز تغيير مي دهد و هر دعايي ـ حتي تقاضاي پيامبر بزرگ خداوند در حق پسر ـ را بي تأثير مي سازد. در آيه اي ديگر خداوند متعال پيامبر اكرم را مخاطب خويش ساخته، مي فرمايد:
" سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَاسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ".
بر منافقان يكسان است كه تو در باره آنان طلب بخشش و غفران كني يا نكني ]در هر دو صورت [خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد; زيرا خداوند گروه فاسق را ]در اثر لجاجت و سياهي قلبشان[ هدايت نمي كند. (2)
براي جلب رحمت الهي، قلبي لازم است كه سالم از كفر و نفاق باشد; زيرا به فرموده قرآن مجيد: " يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَي اللهَ بِقَلْب سَلِيم"; در روز قيامت مال و فرزند سودي نمي دهد، جز قلب سالم. (3)
قلب وقتي از مرض كفر و نفاق سلامت يافت، شايسته پذيرش رحمت الهي مي شود و مواهب خداوندي به سويش سرازير مي گردد.(4)
برخي ديگر از گناهان نيز قابليّت پذيرش دعا را از بين مي برند. آنجا كه در دعاي كميل از زبان اميرمؤمنان مي خوانيم: اللّهمَ اغفر لِيَ الذُّنوبَ الّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ ; بارالها! گناهاني كه از من سرزده و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ هود: 46
2 ـ منافقون: 6
3 ـ شعراء: 88 ـ 89
4 ـ نكـ : انفال: 70
41 |
مانع استجابت دعايم مي شود، بر من ببخش ،(1)اشاره به همين واقعيت دارد.
محمد بن مسلم از امام باقر(عليه السلام) نقل مي كند آن حضرت فرمود:
إنّ الْعَبْدَ يَسْأَلُ اللهَ الْحاجَةَ فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضاؤُها إلي أَجَل قَرِيب أَوْ إلي وَقْت بَطِئ فيذنبُ الْعَبدُ ذَنْباً فَيَقُولُ اللهُ تَعالي لِلْمَلَك: لا تَقضِ حاجَتَهُ وأحْرِمْهُ إيّاها فإنّه تعرّضَ لِسَخَطِي واستوجبَ الحِرْمانَ مِنّي .
بنده حاجتش را از خدا مي خواهد. بناي الهي نيز بر آن است كه خواسته اش را دير يا زود به اجابت رساند. آنگاه بنده گرفتار گناهي مي شود. خدا به فرشته اي كه مأمور كار او است، مي فرمايد: خواسته اش را به انجام نرسان و او را از دست يابي به خواسته اش محروم كن! زيرا اوخود رادر معرض خشم من قرار داده و مستحق دوري از رحمت من گشته است .(2)
شخصي به رسول خدا عرض كرد:
اُحِبُّ أنْ يُستجابَ دُعائي، فقال(صلي الله عليه وآله): طَهِّرْ مَأْكلتك وَلا تُدخِل بَطْنَكَ الْحَرام .
دوست دارم دعايم مستجاب شود. حضرت فرمود: آذوقه ات را از مال شبهه ناك پاك كن و غذاي حرام در شكم خود جاي نده. (3)
و خداوند در حديثي قدسي فرمود:
وَربّما صَلّي الْعَبْدُ فَأضْرِبُ بِها وَجْهَهُ وأحجبُ عنّي صوتَه، أتدري مِنْ ذلك؟ يا داوود ذاك الّذي يُكثر الإلتفاتَ إلي حرم المؤمنين بعين الفسق... .
چه بسا بنده نماز مي گزارد و من آن را رد كرده، به صورتش مي زنم و صداي مناجات او را از خود دور مي سازم. مي داني اين چه شخصي است اي داود؟ اين همان كسي است كه همواره چشم خيانت خويش را متوجه حرم ]ناموس [مؤمنان ساخته است. (4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مفاتيح الجنان، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 112
2 ـ وسائل الشيعه، ج 4. ابواب الدعاء، باب 67، ح 1
3 ـ همان، حديث 5
4 ـ الجواهر السنيّة في الاحاديث القدسيه، ص 73
42 |
4 ـ بي توجّهي به واسطه ها
خداوند متعال خالق هستي و پديد آورنده نظام و سنن حاكم بر آن است، لذا دوست دارد انسانها به اين نظام احترام گذاشته و در وصول به خواسته هايشان آن را از نظر دور نداشته و در عين حال كه تأثير وسايل را در مقاصد خود به ذات حق مستند مي كنند، براي برآورده شدن نيازهاي خود، آنها را نيز به كار بندند.
بر اين اساس قرآن كريم براي دفع شرّ كفّار، راه جهاد را پيش روي مؤمنان گذارده است و مي فرمايد: " وَقاتِلُوهُمْ يَعَذِّبْهُمُ اللهُ بِاَيْديكُمْ ..."; با آنها بجنگيد، تا خداوند با دست شما كافران را به سزاي كارشان برساند. (1)
در جاي ديگر كساني را كه در خانه نشسته و به اميد فتح از سوي خدا دست روي دست گذاشته و اقدامي نمي كنند توبيخ مي كند.(2)
شخصي به امام صادق(عليه السلام) عرض كرد: دعاكن تا خداوند به من روزي راحتي بدهد، حضرت فرمود: برايت دعا نمي كنم. برو همان طور كه خداوند دستور داده، سعي و تلاش كن. (3)
در برخي احاديث از كساني كه بدون توجه به وسائلي كه خداوند قرار داده است، رفع مشكل خود را مي طلبند، ياد شده است. اين گونه افراد در پنج دسته ذيل قرار مي گيرند:
1ـ شخصي كه خداوند مالي به او عنايت كرده و او با اسراف و تبذير و مصرف نابجا اموالش را به هدر مي دهد و از خدا تقاضاي روزي مي كند.
2ـ مردي كه از بداخلاقي همسر خود و اذيت هاي پي درپي او به تنگ آمده و از خدا مي خواهد تا او را از دست آن زن خلاص كند، حال آنكه خدا راه طلاق را در پيش روي او گذاشته است.
3ـ شخصي كه از آزار مكرّر همسايه اش شكوه مي كند و او را به خاطر آن نفرين مي كند، در حالي كه مي تواند خانه اش را بفروشد و در جاي مناسبي منزل اختيار كند.
4ـ آنكه در خانه نشسته، كار نمي كند و از خدا روزي مي طلبد در حالي كه خداوند راههاي روزي را پيش روي او قرار داده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ توبه: 14
2 ـ نساء: 75
3 ـ وسائل الشيعه، ج 22، ص 10
43 |
5ـ كسي كه مالي را به ديگري قرض داده و بدهكار انكار مي كند. سپس دست به دعا برداشته و از خدا برگشت مال خويش را مي طلبد، در صورتي كه خداوند به او دستور شاهد گرفتن داده است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ همان، ج 4، ابواب الدعاء، باب 50
44 |
درس پنجم:
ما طبيبانيم شاگردان حق
رضا استادي
هنگامي كه به قرآن مجيد و روايات معتبر اسلامي مراجعه مي كنيم، مي بينيم در اين دو منبع معارف اسلامي، اوصاف و عناويني براي پيامبران(عليهم السلام) و پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) ذكر شده و نيز بياناتي درباره هدف و نقش آنان در جوامع بشري آمده است.
ما اگر براي شناخت هدف انبيا از همين راه وارد شويم و آيات و احاديثي را كه مستقيم يا غير مستقيم در صدد بازگو كردن هدف و نقش پيامبران است، مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم، بهترين و مستندترين راه را براي آشنايي با هدف انبيا پيموده و از خطا و اشتباه در اين زمينه مصون و محفوظ خواهيم بود; از اين رو باهم به بررسي و مطالعه اجماليِ بخشي از اين آيات و روايات مي پردازيم:
1 ـ " يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكوُنوُا تَعْلَمُون".(1)
پيامبر ما، آنچه را نمي دانستيد (و نمي دانيد) به شما مي آموزد.
اگر جهان بشريت را از آغاز تا امروز با همه وسعتي كه داشته و دارد، به مدرسه و كلاسي تشبيه كنيم، آموزگاران اين كلاس پيامبران بوده و هستند.
علوم و دانش ها بر دو قسم است:
الف ـ دانش هايي كه در زندگي بشر، با بُعد مادي و جسماني و دنيوي سروكار دارند و نيازهاي او را در اين زمينه برطرف مي كنند; مانند علم پزشكي، دام پزشكي و... .
ب ـ دانش هايي كه با بُعد معنوي و روحي و زندگي حقيقي و اخروي بشر تماس دارد و براي برطرف كردن نيازهاي او در اين بُعد تلاش مي كند.
واضح است دانشي كه ارزش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره: 151
45 |
به حساب مي آيد و بلكه بالاترينِ ارزش ها است، قسم دوم است و قسم اوّل اگر در خدمت قسم دوم قرار گيرد ارزش پيدا مي كند. پيامبران الهي تنها كساني هستند كه در علوم و دانش هاي قسم دوم تخصص دارند و بلكه بنيان گذاران آن هستند و اگر پيامبران نبودند اين رشته از علوم، آموزگار نداشت و هيچ كس نمي توانست در اين مسير گام مؤثري بردارد كه هم مؤثر باشد و هم مصون از انحراف و كجروي گردد.
2 ـ " ... يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ..."
پيامبر به امّت خود قرآن مي آموزد و آنان را با قرآن آشنا مي سازد.
قرآن يك كتاب سطحي نيست، دريايي است بي پايان و عمق ها دارد. كتابي است كه توانايي آن را دارد بشريت را در طول تاريخ تا برپا شدن قيامت اداره و رهبري كند. اين كتاب براي همگان تا حدي قابل فهم و استفاده است و اگر آموزگاراني متخصص در تدريس و تشريح و تفسير آن نباشند و فهم آن به خود امت واگذار گردد، استفاده آنان بسيار سطحي و اندك خواهد بود.
قرآن كتابي نيست كه براي يك نسل نازل شده باشد، بلكه براي همه نسل ها با همه پيشرفت فكري و علمي آنها است و از اين رو است كه مي بينيم جاذبيت و كشش قرآن جاودانه است و هرچه زمان مي گذرد، تازگي خود را از دست نمي دهد و كهنه نمي شود.
از امام هشتم(عليه السلام) پرسيدند: چرا قرآن طراوت و تازگي خود را از دست نمي دهد و كهنه نمي شود؟ حضرت فرمود: خداي متعال قرآن را براي يك زمان و يك نسل نازل نكرده است (و از اين رو است كه) در همه زمان ها نو و براي همه نسل ها تا برپا شدن قيامت تازگي و طراوت دارد; بنابراين، ممكن است بشر قرن به قرن و نسل به نسل از نظر فكر و علم و دانش پيشرفت كند و روزبه روز به عمق انديشه او افزوده گردد.
پس كتابي كه مي خواهد اين بشر را تا آخرين مرحله راهنمايي و دستگيري كند، بايد آنقدر عميق و پرمحتوي باشد كه در هر وضعيتي بتواند به نيازهاي فكري و معنوي بشر پاسخ دهد. اين كتاب با اين ژرفا، آموزگاراني الهي و مفسّراني آسماني لازم دارد كه انسانها را با معرفت آن آشنا سازند و رواياتي كه مي گويند قرآن و خاندان رسالت از هم جدا نمي شوند و
46 |
جدا نيستند، گوياي همين معني است.
3 ـ " ... وَ الْحِكْمَةَ ..."
در برخي تفاسير، حكمت به قانون هاي الهي و احكام شرع، كه همه از محكمات هستند و از اِحكام و اِتقان بسزايي برخوردارند، تفسير شده است. همه مي دانيم كه بشر براي رسيدن به كمال و نيز براي اداره زندگي، نياز به تعاون و همكاري و زندگي اجتماعي دارد و از طرفي حس خودخواهي (حبّ ذات) در نهاد انسان وجود دارد. اين حس خودخواهي موجب مي گردد كه انسان در زندگي اجتماعي خود به حقّ ديگران تجاوز كند و در تمام كارها خود محور باشد و فقط سود و نفع خويش را درنظر گيرد.
انسان طبعاً اين طور است كه همه چيز و همه كس را براي خود و به سود خود مي خواهد و حتي زندگي اجتماعي و با هم زندگي كردن را نيز براي اين كه فكر مي كند به نفع اوست مي پذيرد. از اين رو اگر انسان تحت حكومت قانون قرار نگيرد، در اثر خودخواهي، حقوق ديگران را پايمال مي كند و از اين زورگويي و حق كشي ها، اختلاف و تشاجر پيش مي آيد و بالأخره منجر به هرج و مرج و زندگي جنگلي مي شود.
قانون هم اگر از طرف خداي حكيم و عادل و دانا نباشد نمي تواند بشر را تعديل كند و او را از انحراف و كژي بركنار دارد. پيامبران هستند كه قانون هاي الهي را توسط وحي دريافت كرده و دراختيار بشر مي گذارند و احكام شرعي را كه به همه شؤون زندگي بشر ناظر است به او مي آموزند و او را با وظايف و تكاليف خود در برابر خدا و خلق آشنا مي سازند و حكومت را به دست قانون مي سپارند.
4 ـ " ... وَ يُزَكِّيهِمْ ..."
پيامبر امت خويش را تزكيه و رشد مي دهد و از اين راه آنان را از آلودگي هاي نفسي پاك مي كند.
از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود:
بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاْخْلاقْ
هدف از بعثت من، رساندن بشريت به بالاترين مراتب اخلاق كريمه و حسنه است.
در قـرآن مجيد آمـده است
" خُـذْ مِنْ اَمْـوالِهِمْ صَدَقَـةً
47 |
تُطَهِّرُهُـمْ وَ تُزَكِّيهِـمْ بِها".
از اموالشان زكات وصدقه بگير تا از اين راه آنان را(خودشان رانه اموالشان را تطهير كني.
از آيه مي فهميم كه بشر آلوده است. حبّ مال آلودگي است. حب و علاقه به دنيا منشأ همه آلودگي ها و گناهان است. پيامبر با گرفتن زكات و صدقات، امت را از اين آلودگي پاك مي كند; يعني او را به گونه اي تربيت مي كند كه به مال علاقه نداشته باشد. دادن ثروت در راه خدا و براي خدا، بر او آسان باشد.
انساني كه تزكيه و تطهير نشده باشد نه تنها با حيوانات فرق چنداني نخواهد داشت، بلكه از حيوانات هم پست تر خواهد بود و اين پيامبران الهي هستند كه مي توانند در روح و جان و باطن انسانها نفوذ كرده، آنان را به پاكي و پاكدامني و قداست وادارند و مانند باغباني كه يك نهال را پرورش مي دهد، انسانها را پرورش دهند و در محيط هايي مثل حجاز كه از اخلاق و آداب انساني هيچ خبري نبود، انسانهايي والا و مزكّي و پاك بسازند كه قرآن درباره آنان بگويد:
" ... وَيُؤْثِرُونَ عَلَي أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ...".
در عين نيازمندي، ديگران را بر خويش مقدم داشته و ايثار مي كنند، نه فقط در مورد مال ايثار مي كنند بلكه جان را بي دريغ در راه خدا مي دهند; " ... هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الاُْمِّيِّينَ رَسُولا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ..."(1)
5 ـ " ...لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ..."
خداوند پيامبر را فرستاده است تا كساني كه ايمان دارند و عمل صالح انجام مي دهند، از تاريكي ها خارج و به نور و روشنايي درآورد.
انسان هر قدر گرفتار عالم ماده و طبيعت باشد، همان مقدار غرق در تاريكي ها است. هر گناهي كه انجام مي دهد تاريكي جديدي براي او پيدا مي شود.
از امام باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود: هر گناهي كه انسان مرتكب مي شود نقطه سياهي در دل او پيدا مي شود و در اثر تكرار گناه اين سياهي ها متراكم شده و همه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سوره جمعه: 2
48 |
دل را فرا مي گيرد و گاهي موجب كفر مي گردد.
در تعبير ديگر آمده است: الظُلمُ ظُلماتٌ يوم القيامة . يك بخش از ظلمات و تاريكي هاي قيامت همان ظلم هايي است كه در دنيا مرتكب شده ايم و واضح است كه يكي از اقسام ظلم، ظلم به نفس و گناه است و بالاترين تاريكي ها تاريكي شرك و كفر است كه بشر اگر تحت تربيت انبيا قرار نگيرد گرفتار آن مي شود، پيامبران مي آيند كه بشر را از همه اين تاريكي ها نجات دهند و او را نوراني كنند. قلبش روشن باشد، فكرش منوّر باشد و حتّي اعضا و جوارح او غرق نور و روشنايي باشد، همه به نور ايمان روشن و به تاريكي هاي گناه و انحراف گرفتار نگردد.
چراغي كه انبيا در باطن انسان روشن مي كنند، توان آن را دارد كه گوشت و پوست و استخوان او را هم روشن كند واين است معني جمله اي كه از رسول خدا(صلي الله عليه وآله)درباره علي(عليه السلام)وارد شده است: والايمانُ مخالِطٌ لَحْمَكَ ودَمَكَ كَما خالَطَ لَحْمي ودَمي ; ايمان و نورانيت آن با گوشت و خون تو در هم آميخته و مخلوط شده است. آري انبيا انوار الهي هستند، نور افشاني مي كنند، تاريكي ها رابرطرف مي كنند و ظلمات رابه نور مبدل مي سازند.
در زيارت نامه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)مي خوانيم: السلام علي نورالله الذي يُستضاء به ; سلام و درود بر نور خدا كه امّت از روشنايي او استفاده و استضائه مي كنند.
آري رسول خدا سراج و چراغي است كه دنيا را روشن مي كند; " يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً".(1)
6 ـ " ...اسْتَجِيبُوا للهِِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ"(2)
شما كه ايمان داريد خدا و پيامبر را اجابت كنيد، چون شما را به چيزي كه زنده تان مي كند دعوت مي نمايد.
حيات و زندگي چند قسم است:
1 ـ زندگي گياهي; درختي كه سبز مي شود، نموّ دارد و زنده است. زميني كه شرايط روياندن گياه را دارا باشد زنده است.
2 ـ زندگي حيواني; حيواني زنده است كه حساس باشد، اگر آتشي به طرف بدن او ببريم گرمي آن را حس كند و خود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ احزاب: 46
2 ـ انفال : 24
49 |
را كنار كشد.
3 ـ زندگي عقلاني انساني; انسان اگر به معني اوّل و دوّم زنده باشد و زندگي به معني رشد و نموّ بدني و نيز زندگي به معني حس و حركت داشتن را دارا باشد، امّا زندگي عقلاني را نداشته باشد اين انسان زنده نيست. انساني زنده است كه عقل و فكر و علم و دانش داشته باشد; النّاس مَوتي وأهلُ العُلمِ أحياءٌ ; مردم جاهل مرده اند و فقط دانشمدان زنده هستند.
بشري كه نور الهي در وجودش نباشد خاموش و مرده است. پيامبران مردگان را زنده مي كنند و به آنان روح و حيات مي بخشند، اگر شنيده ايم كه يكي از معجزات برخي پيامبران مرده، زنده كردن بوده است، از آن بالاتر اينگونه زنده كردن است كه كار عموم انبيا بوده است; به عبارتي ديگر مردم همه در خوابي چون مرگ هستند النّاس نيامٌ وإذا ماتُوا اِنْتَبَهُوا و پيامبران تلاش مي كنند كه او را از اين خواب گران بيدار كنند تا پيش از مرگ كه خواه ناخواه همه بيدار مي شوند، ولي كار از كار گذشته است، بيدار شود و بخود آيد و حس و حركتي پيدا كند. زنده شود و در اين زندگي، زندگي آينده خود را تأمين كرده و آتيه خود را به بهترين وجه بسازد.
7 - "...لَكُمْ في رَسوُلِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ..."(1)
پيامبر الگو و سرمشق شما است. براي تربيت افراد، هر قدر بيان و آموزش مؤثر باشد، صد چندان عمل و كردار معلم و مربي تأثير دارد. هر استاد ماهري بيش ازاينكه بتواند با توضيح دادن و صحبت كردن شاگردانش را به يك صنعت و حرفه آشنا سازد بيش از آن با عمل و نشان دادن طرز كار مي تواند به آنها بياموزد. اينكه به ما سفارش مي كنند: كوُنوُا دُعاةً لِلناسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ ; مردم را با عمل بسوي خدا دعوت كنيد. براي همين است كه تأثير عمل قابل قياس با تأثير سخن نيست. پيامبران الهي مجموعه اي از مكارم اخلاق و مجسمه اي از تقوي و عدالت و ايمان و عمل صالح هستند. وجود آنها در جامعه بعنوان سرمشق و اسوه مي تواند بهترين و بالاترين اثر تربيتي را داشته باشد.
8 - " ...وَما نُرْسِلُ الْمُرْسَلينَ اِلاّ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ احزاب: 21
50 |
مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرين".(1)
پيامبران مژده دهنده و بيم دهنده هستند....
در حديث آمده است كه عبادت كنندگان خدا سه قسمند: 1 ـ كساني كه عبادت مي كنند از ترس عذاب و جهنم، اينگونه عبادت شبيه اطاعت غلامان و كنيزان از مالكان خود است كه اگر ترس كيفر و تنبيه نباشد اطاعت نمي كنند. 2 ـ كساني كه عبادتشان براي بهشت و ثواب است اينگونه عبادت تاجر مآبانه است; يعني كار مي كنند كه مزد و اجرت بگيرند. 3 ـ كساني كه عبادت مي كنند فقط به خاطر اينكه از خدا تشكر كرده باشند و به انگيزه شكرگزاري عبادت مي كنند. اينگونه عبادت، عبادت آزادگان و احرار است. اما اگر كمي دقت كنيم متوجه خواهيم شد كه نوع مردم از دسته اول و دوم هستند و آنچه آنها را به انجام وظايف و تكاليف وا مي دارد بيم و اميد است و تنها شناخت حق و وظيفه و تكليف در نوع مردم، براي پيروي از آن و انجام آن كافي نيست در ميان افراد بشر آنانكه مانند علي(عليه السلام) بگويند: ما عَبَدْتُكَ خوفاً مِنْ نارِك وَلا طَمَعاً في جَنَّتِكَ وَلكِن وَجَدْتُكَ اَهلا لِلعبادَةِ فَعَبَدْتُكَ ; بارالها! تو را به خاطر ترس از آتش جهنّم و بخاطر طمع به بهشت عبادت نمي كنم بلكه براي اينكه چون تو را سزاوار پرستش يافته ام پرستش مي كنم.
اين چنين افراد، انگشت شمارند. نود و نه درصد مردم بلكه بيشتر، انگيزه فعاليتشان خوف و رجا و بيم و اميد است. نقش انبيا اين است كه اين بيم و اميد را در مردم ايجاد كنند. آنان چون با غيب اين جهان ارتباط دارند، واقعيت هاي پشت پرده را براي بشر
تشريح مي كنند و از عذاب هاي شديد الهي و رحمت هاي گسترده او صحبت مي كنند، به بشر مي فهمانند كه اعمال او اگر نيك باشد عواقب بسيار خوب و اگر زشت باشد دنباله هاي بسيار آزار دهنده دارد. به انسان تفهيم مي كنند كه اعمال او براي زندگي آينده و جاودانه اش نقش تعيين كننده دارد. وقتي انسان اين واقعيت را لمس كرد كه اصلا در جهان پس از مرگ، هر كسي اعمال خود را در آغوش مي گيرد و نعمتها و عذابهاي آنجا همان عملكرد خود انسان است كه در دنيا انجام داده
1 ـ سبا: 28