بخش 3

درسششم:نگاهیبهزندگیحضرتمحمد ازدواج: تدبیر برتر: بعثت و دعوت : تهدید: تطمیع: شکنجه: هجرت: حکومت اسلامی در مدینه: اخوت: دعوت جهانی: غدیر خم: درس هفتم: پیامبر گواهی دادن به بندگی و رسالت پیامبر احترام به پیامبر پاسداشت حرمت پیامبر اسوهپذیری دوست داشتن پیامبر پیروی از پیامبر پیروی از عترت پیامبر دروغ بستن بر پیامبر بپا داشتن سنّت پیامبر ترک نکردن سنت پیامبر تغییر ندادن سنت پیامبر ترجیح دادن پیامبر فرو آوردن صدا در محضر پیامبر بیتابی در رحلت پیامبر خشنود کردن دخت پیامبر یادکرد اجداد پیامبر ماه ویجه پیامبر زیارت پیامبر سلام کردن به پیامبر زیارت نوادگان پیامبر صلوات فرستادن


51


است، خودبخود در مسير عبادت و پرستش خدا و انجام اعمال صالح، قرار مي گيرد. انبيا كارشان همين است كه بشر را با اين واقعيتهاي تلخ و شيرين آشنا كنند و در مورد اهل ايمان و بندگان راستين خدا خبرهاي شاد كننده و درباره كافران و اهل گناه خبرهاي ترس آور بدهند و از اين راه انگيزه خدايي شدن را در آنها ايجاد كنند. " وَما اَرسَلْناكَ اِلاّ كافة للناس بشيراً و نذيراً".

9 ـ " ...لِيُثيروا لَهُمْ دَفائِنَ العُقولِ".(1)

پيامبران آمده اند تا عقول مردم را تقويت كنند و آن نيرو را كه در اعماق جان آنها پنهان است آشكار سازند.

انسان وسيله نجات خود را در باطن خود و همراه خود دارد اِنَّ للهِِ عَلَي الناسِ حُجَّتَين حُجّةٌ ظاهرةٌ وَهِيَ الاَنْبياءُ وَحجّةٌ باطنةٌ وَهي العُقولُ ; خدا حجت خود را در باطن انسان قرار داده است اما اين حجت الهي زير پرده هاي ضخيم ماديت و دنيا پرستي و شهوت طلبي قرار گرفته، به طوري كه بهره برداري صحيح از آنها را مشكل و يا محال ساخته است. پيامبران مي آيند كه اين پرده ها را كنار بزنند و اين نيروي نجات بخش و راهگشا و راهنما را از پشت اين ديوارهاي آهنين و پرده هاي پولادين و از زير خروارها شهوت و غضب و قواي حيواني درآورند تا مشغول فعاليت شده و به فعاليت كامل خود برسد و بشر را به سوي خدا و معنويات به حركت درآورد.

10 ـ  ...طَبيبٌ دَوّارٌ بِطِبّه .

بشر دو نوع بيماري دارد: بيماري جسم و بيماري روح و جان. به فرموده علي(عليه السلام):

وَاَشَدُّ مِن مَرَضِ البَدَنِ مَرَضُ القَلبِ بيماري قلب و دل و روح و جان، از بيماري جسم بالاتر است. همانطور كه براي بيماري هاي جسمي بشر طبيب لازم است براي بيماري هاي روحي او نيز به طبيباني نياز است و آن طبيبان همان انبياي الهي هستند. بشر خواه نا خواه به يك سلسله بيماريهاي روحي مبتلا مي شود; زيرا زمينه اين بيماريها در وجود او هست و انبيا و پيامبران هستند كه مي توانند اين بيماريها را معالجه كنند و نسخه هاي شفا بخش اين بيماريها در اختيار آنها است. علي(عليه السلام) در معرفي پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله)مي گويد: او طبيبي بود كه دوره مي گشت و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - نهج البلاغه، خطبه اوّل.



52


بدنبال بيمار مي رفت تا او را معالجه كند. نسخه او همان قرآن بود كه: " وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ... "آري پيامبران طبيبان الهي هستند و دلسوزانه مي خواهند بيماري روحي بشر را بهبود بخشند طبيبٌ دوّار بِطِبِّه قَدْ اَحْكَم مَراهِمَه وَ أَحْمي مَواسِمَه يضع من ذلك حيثُ الحاجةِ اليه ...متبعٌ بدوائهِ مواضِعَ الغفلةِ وَمَواطنَ الحِيرةِ

 

ما طبيبانيم شاگردان حق *** بحر قلزم ديد ما را فانفلق

آن طبيبان طبيعت ديگرند *** كه به دل از راه نبضي بنگرند

ما به دل بيواسطه خوش بنگريم *** كز فراست ما به عالي منظريم

آن طبيبان غذايند و ثمار *** جان حيواني بديشان استوار

ما طبيبان فعاليم و مقال *** ملهم ما پرتو نور جلال

كاين چنين فعلي تو را نافع نبود *** و آن چنان قولي زره قاطع بود

اين چنين قولي تو را پيش آورد *** و آن چنان فعلي تو را نيش آورد

گر تو خواهي اين گزين ور خواهي آن *** زهر و شكر سنگ و گوهر شد عيان

دست مزدي مي نخواهيم از كسي *** دست مزد ما رسد از حق بسي

دَواؤُكَ فِيكَ وَ ما تَشْعُر *** وَ داؤُكَ مِنْك ز وَ لا تبصر



53


 

 

 

 

 

درس ششم:

 

   نگاهي به زندگي حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)

محمّد خردمند

حضرت ابوالقاسم محمد مصطفي(صلي الله عليه وآله) فرزند عبدالله بن عبدالمطلب، در سال 570 ميلادي (چهل سال قبل از بعثت و 53 سال قبل از هجرت) در مكه از مادرش آمنه زاده شد. عصري كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در آن به دنيا آمد، دوراني تاريك و به تعبير قرآن كريم دوران جاهليّت بود; زيرا بجاي پرستش خداي يگانه، بت هاي سنگي و چوبي را مي پرستيدند; برخي از آنان دختران را زنده به گور مي كردند. به ضعيفان ظلم و ستم روا مي داشتند و از هيچ ناروايي رويگردان نبودند و به بيان قرآن كريم در ضَلال مبين بودند. مردمان آن عصر، انسانهايي اُمّي و درس ناخوانده و مكتب نديده بودند كه بجز افراد انگشت شمار قدرت خواندن ونوشتن را نداشتند.

همراه و همزمان با ولادت حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) حوادث عجيب و شگفت آوري رخ داد و جهان را متوجه امري عظيم كرد; از جمله كاخ رفيع وبزرگ انوشيروان ـ پادشاه
ساساني ـ لرزيد و 14 كنگره آن فرو ريخت(1) و آتشكده فارس، كه آتش آن سالها روشن بود، ناگهان خاموش شد و درياچه ساوه خشكيد.(2) و بتهاي مكه واژگون شد. و رسولِ الله(صلي الله عليه وآله) در زمان تولّد، اين جمله ها را گفت: الله اكبر، الحمد لله كثيراً و سبحان الله بُكْرَةً وَ أصِيلاً .(3)

ازدواج:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج 5، ص 257

2 ـ همان، ج 15، ص 258-263

3 ـ السيرة الحلبيه، ج 1، ص 64 و تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 5



54


حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) در 25 سالگي در حالي كه به راستي و درستي شهره بود، با خديجه دختر خويلد كه 40 داشت ازدواج كرد.(1)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) بهترين دوره زندگي خود; يعني جواني و ميانسالي را با خديجه سپري كرد. خديجه تا زماني كه درگذشت، تنها همسر پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود. خديجه در بين زنان، نخستين كسي بود كه به رسول الله(صلي الله عليه وآله) ايمان آورد و در ياري و حمايت او از هيچ تلاشي دريغ نورزيد و تمـام دارايي اش را در راه تبليغ اسـلام و دفاع از قرآن صـرف كـرد. خديجه بعد از بيست و پنج سال زندگي و همراهي با پيامبر(صلي الله عليه وآله) در سال دهم بعثت، در 65 سالگي رحلت كرد.(2) رسول الله(صلي الله عليه وآله) خديجه را بسيار دوست مي داشت و به او احترام خاصي مي گذاشت.

خديجه(عليها السلام) براي حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)شش فرزند بزاد: دو پسر به نامهاي قاسم و طاهر كه در اوايل كودكي در مكه رحلت كردند و چهار دختر به نامهاي فاطمه(عليها السلام)رقيه، زينب و امّ كلثوم.(3)

دقت و تأمل در ازدواجهاي رسول الله(صلي الله عليه وآله) بعد از رحلت خديجه(عليها السلام)، نشان مي دهدكه اين امر براي چند هدف صورت گرفته است:

1ـ از بين بردن سنن جاهلي و تثبيت احكام اسلامي; يكي از سنت هاي عصر جاهليت آن بود كه اگر كسي را به فرزند خواندگي مي پذيرفتند، تمام احكام فرزند واقعي
خود را نيز براي او اجرا مي كردند; مثلاً همانطور كه ازدواج با همسر پسران خود را حرام مي شمردند، ازدواج با همسر پسرخوانده خود را نيز جايز نمي دانستند. اين حكم جاهلي، نادرست بود و اسلام آن را لغو كرد. زيد بن حارثه; پسر خوانده رسول الله(صلي الله عليه وآله) بود. او به دستور پيامبر(صلي الله عليه وآله) با زينب بنت جحش ـ دختر عمّه رسول الله(صلي الله عليه وآله) ـ ازدواج كرد. زينب فخر ميورزيد و زندگي را بر زيد تلخ مي كرد تا اينكه سرانجام زينب را طلاق داد. پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) پس از آن، به دستور خدا با زينب ازدواج كرد تا به آن سنّت جاهلي، در عمل خط بطلان بكشد.(4)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج 16، ص 56 و 73

2 ـ تاريخ اليعقوبي، ج 2، ص 20 والغدير، ج 7، ص 373

3 ـ بحار، ج 16، ص 3 و اعلام الوري، ص 146

4 ـ ... فلمّا قضي زيدٌ منها و طراً زوّجناكها لكي لا يكون علي المؤمنين حرجٌ في ازواج أدعيائهم إذا قضوا منهنّ وطراً ... 22 احزاب: 37



55


2ـ كمك به درماندگان و يتيمان; رسول خدا(صلي الله عليه وآله) با سوده ازدواج كرد تا آبرو و ايمان او محفـوظ بماند; زيرا پس از مهاجرت به حبشه، شوهر سوده وفات كرد و وي بي سرپرست ماند و ممكن بود قبيله اش او را به طرف خود ببرند و به كفر و شركش باز گردانند. وهمچنين زينب بنت خُزيمه، بيوه اي بود كه رسول الله(صلي الله عليه وآله) با وي ازدواج كرد تا آبروي آن زن فقير را حفظ كند; همان زني كه در حال فقر نيز بخشنده و دلسوز و معروف به امّ المساكين (مادر بينوايان) بود.(1)

3ـ براي آزادي اسيران و بردگان; قبيله بزرگ بني المُصْطَلَق در جنگ با اسلام، مغلوب و اسير شد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) با جويريه دختر حارث ـ بزرگِ بني المصطلق ـ ازدواج كرد. مسلمانان نيز به بركت اين ازدواج و به احترام رسول الله(صلي الله عليه وآله) بسياري از آنان را آزاد كردند. بنابر نقل ابن هشام، صد خانواده آزاد شد.(2)

4- تدبير سياسي براي كنترل و تضعيف دشمنان و حفظ مصالح سياسي مسلمين; رسول الله(صلي الله عليه وآله) براي كنترل دشمنان و مخالفان، با عايشه، حفصه، امّ حبيبه، صفيه و ميمونه ازدواج كرد. امّ حبيبه در حالي مسلمان شد كه پدرش ابوسفيان، دشمن درجه يك رسول الله(صلي الله عليه وآله) بود و شوهرش نيز مرتد شده، پس از آن از دنيا رفته بود. امّ حبيبه مضطرب
و نگران بود تا آنكه رسول الله(صلي الله عليه وآله) با او ازدواج كرد.(3) صفيّه دختر حُيَيّ بن أخْطَب ـ رييس قبيله بني نضير ـ بود. قبيله بني نضير از يهوديان و دشمن پيامبر(صلي الله عليه وآله) بودند. ميمونه از قبيله بزرگ بني مخزوم و عايشه دختر ابوبكر و حفصه دختر عُمر بود. همه زناني كه رسول الله(صلي الله عليه وآله) با آنها ازدواج كرد بيوه بودند جز عايشه.

 

تدبير برتر:

پنج سال قبل از بعثت رسول الله(صلي الله عليه وآله)، قريش تصميم گرفتند كعبه را تعمير و مرمّت كنند; زيرا بر اثر سيل و باران، بخشي از آن خراب شده بود. زماني كه نوبت به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج22، ص203

2 ـ السيرة النبوية، ج3، ص295

3 ـ اعلام الوري، ص 141



56


نصب حجرالأسود رسيد، نزاع شديدي پديدار شد، چون هر قبيله اي مي خواست اين
افتخار نصيب او گردد. اين اختلاف چند شبانه روز ادامه يافت تا آنكه يكي از سالخوردگان پيشنهاد كرد اولين شخصي را كه وارد مسجد مي گردد داور قرار دهند و نظرش را همگان بپذيرند. ناگهان رسول الله(صلي الله عليه وآله) كه 35 ساله بود وارد شد، همگي خشنود و راضي گفتند: او امين است، داوري او را مي پذيريم.

حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) جامه اي طلبيد و حجرالأسود را در ميان آن گذارد و گفت هر يك از قبايل گوشه جامه را بگيرد تا همه در نصب آن سهيم باشند. هر قبيله اي طرفي
از جامه را گرفت و به اين ترتيب، با هم آن را بلند كردند و تا محل مورد نظر
بردند و خود رسول(صلي الله عليه وآله) با دست خود حجرالأسود را برداشت و سرجايش گذارد و غائله پايان يافت.(1)

 

بعثت و دعوت :

حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) در 570 ميلادي، در 40 سالگي به مقام الهي نبوّت و رسالت نايل شد. واقعه نزول جبرئيل و فرود آوردن آيات اوّلِ سوره علق مشهور و بي نياز از
توضيح است.

اوّلين و مهمترين پيام اسلام، توحيد و يكتاپرستي و اجتناب از بت پرستي و شرك بود و اولين فريضه اي كه تشريع شد نماز بود و ستايش خداي متعال و راز و نياز به درگاه  او.

رسول الله(صلي الله عليه وآله) سه سال به تبليغ غيرعلني پرداخت. اولين كسي كه ايمان آورد علي بن ابي طالب بود كه با بصيرت و اختيار اسلام راپذيرفت و شهادتين را بر زبان جاري كرد. بعد از علي(عليه السلام)، حضرت خديجه اين آيين آسماني را پذيرفت. حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)، علي(عليه السلام) و خديجه(عليها السلام)در مكانهاي پرجمعيت; مانند منا و مسجدالحرام و در برابر ديدگان بت پرستان و مشركان، نماز را به جماعت مي گزاردند.(2) و بدينگونه با بت پرستي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج15، ص337، والسيرة النبوية لابن هشام، ج1، ص192

2 ـ السيرة النبوية لابن هشام، ج1، ص245 - 246



57


مبارزه مي كردند و با عمل خود اسلام را تبليغ مي نمودند.

پيامبر به تدريج به تبليغ آشكار پرداخت; نخست نزديكان و خويشان را به توحيد و عبادت خدا فراخواند و به مفاد آيه شريفه " واَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الأَقْرَبِين"(1)عمل نمود. در همين زمان بود كه حضرت علي(عليه السلام) در برابر جمع خويشان، ايمان خود را آشكار كرد و  رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)فرمود: اين برادر و وصيّ و جانشين من در ميان شماست. به سخنان او گوش فرا دهيد و از وي پيروي كنيد.(2)

دعوت عمومي پيامبر(صلي الله عليه وآله) سه سال پس از بعثت آغاز گرديد و بلافاصله مخالفت مشركان و از همه بيشتر ابولهب شدّت گرفت. ابولهب به دنبال پيامبر حركت مي كرد و مي گفت: اي مردم! اين برادر زاده من است، از او دوري كنيد و به سخنانش گوش مدهيد!(3) در برابر اعمال نارواي ابولهب و همسرش اُمّ جميل و در مذمّت آن جاهلان، سوره مسد نازل شد. اين آيات در بين مردم منتشر شد و آن دو را رسوا ساخت.

تهديد:

مشركان نخست از راه تهديد وارد شدند و به خانه ابوطالب(عليه السلام) رفتند و گفتند: تو بزرگ و رييس ما هستي. از تو خواستيم كه برادر زاده ات را كنترل كني و محمد را از بدگويي به دين پدران ما و تخطئه عقايد و افكار ما بازداري اما تو به تقاضاهاي ما توجهي نكردي، سوگند به خدا! ديگر نمي توانيم صبر كنيم. بايد محمد(صلي الله عليه وآله) را از اين اعمال بازداري و گرنه با او و تو، كه از وي حمايت مي كني، مي جنگيم.

ابوطالب با زباني نرم و بياني محترمانه با آنان برخورد كرد و آنان رفتند و بعد از پراكنده شدن آنان، جريان را به محمد(صلي الله عليه وآله) گفت. رسول الله(صلي الله عليه وآله) خطاب به ابوطالب(عليه السلام)گفت: به خدا سوگند! هرگاه آفتاب را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از هدفم دست بردارم، هرگز چنين نخواهم كرد تا آنكه در اين راه جان ببازم و يا به مقصد برسم. ابوطالب(عليه السلام) نيز كه قلبي سرشار از ايمان به خدا و رسول(صلي الله عليه وآله)داشت، با اطمينان گفت: به خدا سوگند دست از حمايت تو برنمي دارم و تو را تنها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شعراء: 214

2 ـ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص22

3 ـ المناقب، ج1، ص43



58


نمي گذارم.(1)

 

تطميع:

مشركان از راه تهديد به جايي نرسيدند و به روش ديگري روي كردند; يعني از در تطميع وارد شدند. آنان به محمد(صلي الله عليه وآله) گفتند: اگر پول مي خواهي تو را ثروتمندترين فرد خواهيم ساخت، اگر رياست مي خواهي، حاضريم تو را رييس خود سازيم، اگر دچار بيماري شده اي حاضريم بهترين طبيب را براي معالجه ات بياوريم.

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) پاسخ داد:

من نه مال مي خواهم و نه رياست ونه مبتلا به مرضي هستم، بلكه خداوند مرا به پيامبري برگزيده است و از جانب او مأموريت دارم كه شما را از عذاب الهي بيم دهم. من مأموريت خود را انجام دادم، اگر از من پيروي كنيد سعادتمند مي شويد و شما را به بهشت بشارت مي دهم و اگر نپذيريد صبر و مقاومت مي كنم تا خدا ميان من و شما داوري كند. (2)

شكنجه:

روز به روز بر تعداد مسلمانان مي افزود و مشركان نگران تر و عصباني تر مي شدند. بت پرستان چون از تهديد و تطميع راه به جايي نبردند، به شكنجه و آزار مسلمين پرداختند. مشركاني مثل ابوجهل، ابوسفيان، ابولهب، عاص بن وائل، وليدبن مغيره و... از هيچ تلاشي براي اذيت و آزار مسلمانان فروگذار نكردند.

رسول الله(صلي الله عليه وآله) باصداي بلند در بين مردم مي فرمود: يا أَيُّها النّاسُ، قُولُوا لا إلهَ إلاّالله تُفْلِحُوا و ابولهب به دنبال او مي دويد و به او سنگ مي انداخت و مي گفت: مردم! اين مرد دروغگو است! به او گوش ندهيد!(3)

عمّار و پدرش ياسر و مادرش سميّه در زير شكنجه هاي شديد مشركان قرار گرفتند. سميه و ياسر در اثر اين آزارها به فيض شهادت رسيدند. عمّار نيز به شدت شكنجه شد اما تقيه كرد و اظهار شرك نمود و ازمرگ نجات يافت.(4)

بلال حبشي را اربابش در گرماي ظهر، روي ريگهاي داغ و تفتيده بيابان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ السيرة النبويه، لابن هشام، ج 1، ص 265

2 ـ السيرة النبويه لابن هشام، ج 1، ص 295

3 ـ المناقب، ج 1، ص 51

4 ـ الكامل، ج 2، ص 66



59


مي خواباند و سنگ بزرگي بر روي سينه اش مي نهاد تا وادارد كه وي دست از اسلام بردارد، اما او مقاومت مي كرد و مي گفت: اَحَدٌ اَحَدٌ ; خدا يكي است! خدا يكي است! (1)

مشركان براي مقابله با اسلام، به روشهاي ديگري نيز متوسل شدند; مانند: تحريم اقتصادي، تحريم رواني و عاطفي و تحريم روابط زناشويي با مسلمانان.

بت پرستان از تهمت زدن و تبليغات رواني نيز خودداري نكردند و رسول الله(صلي الله عليه وآله) را با انواع القاب و عبارات ناروا; مانند ساحر، مجنون، كذّاب و ... مورد حمله قرار دادند. اما اسلام در برابر همه اين مخالفت ها ايستاد و پيش رفت و در جان و دل انسانهاي پاك نفوذ كرد; زيرا پيام قرآن، پيامي استوار و عقل پذير و مطابق با فطرت الهي انسان است و جامعيت و اعتدالي شايسته در احكام و قوانين دارد كه هر انسان منصفي را به خود خود جذب مي سازد.

هجرت:

رسول الله(صلي الله عليه وآله) 13 سال در مكّه به تبليغ اسلام پرداخت و در برابر همه ناملايمات، چون كوهي استوار ايستاد و از هدف الهي خود دست برنداشت و براي آنكه قدري از آزار مسلمين كاسته شود و آنان بهتر بتوانند به وظايف ديني خود بپردازند، دستور هجرت را صادر كرد تا مسلمانان در يثرب ـ كه بعدها مدينة النبي(صلي الله عليه وآله) ناميده شد ـ به فعاليت بپردازند و از شكنجه در امان باشند.

مسلمانان يثرب با رسول خدا(صلي الله عليه وآله)براي تقويت اسلام، پيمان بستند و بيعت كردند. مشركان كه از اين بيعت با خبر شده بودند، در دارالندوه اجتماع كردند و تصميم گرفتند از هر قبيله يك نفر انتخاب شود و شبانه به طور دسته جمعي به خانه پيامبر(صلي الله عليه وآله) بروند و او را بكشند. حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) از راه وحي از نقشه دشمنان آگاه شد و شبانه از مكه خارج گرديد وحضرت علي(عليه السلام) در جاي او خوابيد تا مشركان متوجه هجرت پيامبر(صلي الله عليه وآله) نگردند.(2)

 

حكومت اسلامي در مدينه:

رسول گرامي در مدينه، حكومتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الكامل، ج 2، ص 66

2 ـ نكـ : بحار، ج 19، ص 78.



60


براساس قرآن و وحي الهي پديد آورد كه از نظرهاي گوناگون براي ما آموزنده است و درسهاي فراواني مي توان از آن آموخت. براي اختصار به چند مورد بسنده مي شود:

 

اخوت:

اولين كاري كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله)براي ايجاد دولت اسلامي وتشكيل امتي مسلمان انجام داد، عقد اخوّت بين مسلمين (مهاجران وانصار) بود. آن حضرت بعد از بناي مسجد قبا، هر دو نفر از مسلمين را برادر يكديگر قرار داد و عليّ(عليه السلام) را نيز به برادري با خود برگزيد.(1)

اسلام چون منطقي قوي و خردمند داشت، با پيام معنوي و الهي خود بر عقلها و قلبها چيره شد و گسترش يافت، اما مشركان كه در برابر قرآن، مطلبي قابل عرضه نداشتند
و نمي توانستند با دليل و برهان، بت پرستي را تبيين و تبليغ كنند، به شمشير و جنگ روي آوردند و به مبارزه مسلحانـه با پيامبر(صلي الله عليه وآله) پرداختنـد و رسول الله(صلي الله عليه وآله) به ناچـار به دفاع پرداخت.

بعد از ورود پيامبر(صلي الله عليه وآله) به مدينه، جنگ هاي بسياري بين مسلمانان و مشركان رخ داد; مانند جنگ بدر، احد، احزاب (خندق)، بني قريظه، خيبر و... در اين جنگها رسول الله(صلي الله عليه وآله)و مسلمانان، نخست اتمام حجّـت مي كردند و پيام توحيد را به همگـان مي رساندنـد، آنگاه اگـر آنان نمي پذيرفتنـد، در برابر حمله آنهـا، مردانه دفاع مي كردنـد. و سرانجـام مكّـه نيز فتح شد. در فتح مكّه رسول الله(صلي الله عليه وآله) دستـور داد به كسـي حمله نكنيـد و تنهـا در صـورت تجاوز مشركيـن دفاع كنيـد. مكه با كمتـرين خونريزي، به تصـرّف مسلمـانان در آمـد.(2)

 

دعوت جهاني:

چون حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) براي هدايت همه مردم مبعوث شده بود(3) در سال ششم هجرت، نمايندگاني به سوي زمامداران عالم فرستاد و آنان را به توحيد و پرستش خدا فرا خواند; از جمله به خسرو پرويز پادشاه ايران، هرقل پادشاه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ السيره لنبوية لابن هشام، ج 2، ص 504، و نك: آل عمران: 103

2 ـ الكامل، ج 2، ص 247

3 ـ و ما أرسلناك إلاّ رحمةً للعالمين... انبياء: 107



61


روم، اسقف نجران و... .(1) اين نامه ها هرگزبراي كشورگشايي نبود و رسول الله(صلي الله عليه وآله) آنان را تنها به پذيرش اسلام و پيروي از احكام الهي دعوت كرد.

 

غدير خم:

در سال دهم هجرت، رسول الله(صلي الله عليه وآله)فريضه حج را انجام داد. در پايان مراسم، مردم در حال حركت به سوي شهرهاي خود بودند كه وحي الهي آمد: " يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ..."(2) اين موضوع آنچنان اهميتي داشت كه اگر رسول الله(صلي الله عليه وآله)آن را انجام نمي داد رسالتش را تمام و كامل نكرده بود، و آن مسأله بيان امامت حضرت علي(عليه السلام) بود. و حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) در غدير در برابر چشم هزاران انسان مسلمان، از جانب خدا فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَليٌّ مَوْلاهُ . اولين كسي كه به علي(عليه السلام) در غدير تبريك گفت ابوبكر و پس از وي عمر بود!

اين تدبير الهي براي آن بود كه مردم بعد از رسول الله(صلي الله عليه وآله) چه كسـي را رهبـر و پيشـواي خود قرار دهند و كيسـت كه اهداف الهي و قرآنـي دارد و احكـام خـدا را اجـرا مي كنـد و مي توانـد همگان را به راهي هدايت كند كه رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)مي خواست. بنابر نظر الهي و نظر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) اين تنها علي(عليه السلام) بود كه شايستگي و صلاحيت جانشيني رسول الله(صلي الله عليه وآله) را در امور دين و دنيا و رهبري و امامت داشت.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نكـ : مكاتيب الرسول، ج 1، ص 172

2 ـ مائده: 67



62


 

 

درس هفتم: پيامبر(صلي الله عليه وآله) در آينه فقه


درس هفتم:

   پيامبر(صلي الله عليه وآله) در آينه فقه

احمد مبلغي

بعثت، هجوم نور به قلب تاريكي است. عاشقان كوي محمد نقد دل را به پاي محبت او نثار مي كنند تا صفاي باطن به دست آورند. دل را به چشمه معرفت او مي سپارند تا با زلال احكام الهي اش زنگار از درون بزدايند. كشتي نشين درياي اهل بيت محمد مي شوند تا سوار بر امواج فقه، به ساحل سعادت راه يابند!

آنچه پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر اين مردم خواند، يكسره مايه حيات است و وسيله نجات; راهي هموار در داغستان دنيا كه پاي انديشه بشر را از ريگ خطا مصون مي دارد و احكامي سراسر حكمت كه ريشه در فطرت انسان دارد. او كه درهاي باغ سبز معرفت را بر پيروان مكتب خويش گشود و پيام آورِ اين حكمت بود، به يقين شخصيتي بزرگ دارد و ستودني. دل او آسمان معرفت الهي است و كلامش باران رحمت خداوند!

و حال كه چنين است بر پويندگان راه محمد است كه آن پيام آورِ مهر و صداقت را بشناسند و جان خويش را آينه روشني از او گردانند و در راه احترامش بكوشند.

آنچه به فهرست مي كشانيم، وظايفي است بر عهده همه ما كه راه حق شناسي و احترام گذاري به خاتم پيامبران را مي آموزد. او كه جرعه حيات به ما نوشاند، بيش از هر كس سزاوار احترامي بي شائبه است، هر چند كه از عهده حق او برنياييم.

از طرف ديگر اين وظايف، آينه اي است كه ما را با چهره نوراني پيامبر(صلي الله عليه وآله)آشنا مي سازد، گرچه سيماي به حق پيوسته و از دنيا گسسته محمد(صلي الله عليه وآله) هرگز در چشم دنيايي مان نمي گنجد; ولي:

آب دريا را اگر نتوان كشيد *** هم به قدر تشنگي بايد چشيد

 



63


پس بر شيفتگان او است كه اين وظايف را بشناسند و بدانند كه هر يك از آنها انگشت اشاره به سيماي نوراني اش دارند.

* * *

گواهي دادن به بندگي و رسالت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

گواهي دادن به بندگي و رسالت پيامبر(صلي الله عليه وآله) در كنار گواهي به يگانگي خداوند سبحـان، اهميـت و فضيلتـي ويژه دارد، تا آنجا كه اميرمؤمنان فرمود:

وَ أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّاللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أشْهَدُ أنّ مُحَمّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، شَهادَتانِ تَرْفَعانِ الْقَوْل وَ تُضاعفانِ الْعَمَل خَفَّ ميزانٌ تَرفَعانِ مِنهُ وَ ثَقُلَ مِيزانٌ توضعانِ مِنْه .(1)

گواهي دادن به يگانگي خداوند متعال (همان گونه كه در متن حديث آمده) و بندگي و رسالت محمد(صلي الله عليه وآله) دو گواهي دادني است كه سخن را بالا و عمل را دو چندان مي سازند. ترازويي كه اين دو از آن برداشته شوند سبك و ترازويي كه اين دو در آن نهاده شوند سنگين خواهد بود.

بعلاوه كه گواهي دادن به بندگي و رسالت پيامبر(صلي الله عليه وآله) در تشهد نماز واجب است.

احترام به پيامبر(صلي الله عليه وآله)

شخصي به حضور امام صادق(عليه السلام)رسيد. حضرت از حال وي جويا شد. او گفت: خداوند به من فرزندي داده است. امام پرسيد: چه نامي را برايش گزيده اي؟ گفت: محمد! امام(عليه السلام) با شنيدن اين نام صورتش را به عنوان احترام نزديك زمين آورد و گفت: محمد، محمد، محمد! آنگاه ادامه داد: خودم، فرزندانم، پدرم، مادرم و تمام اهل روي زمين فداي رسول الله(صلي الله عليه وآله)باد!(2)

مالك، امام مالكيـان مي گويد: جعفر صـادق(عليه السلام) هنگامي كه نام پيامبـر(صلي الله عليه وآله) را مي برد رنـگ چهره اش تغيير مي يافـت. تا آنجا كه بازشناخته نمي شد! من جز او كسي را اينچنين نيافتم.(3)

پاسداشت حرمت پيامبر(صلي الله عليه وآله)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سفينة البحار ج1، ص720

2 ـ همان، ص308

3 ـ الامام جعفر الصادق(عليه السلام) نوشته جندي، ص159



64


بزرگداشت پيامبر(صلي الله عليه وآله) تا بدانجاست كه اعتكاف در مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) به ويژه در سه روز چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه از اعتكاف در ديگر مساجد ثواب بيشتري دارد.(1) و هر كس پس از سه روز اقامت و روزه در مدينه، حاجتي از خداوند بطلبد حاجتش روا شود.(2)

و به موجب پاره اي از روايات، اقامت در شهر آن حضرت (مدينه)، بر اقامت در مكه ترجيح دارد.(3)

بر پايه احاديث، غسل كردن براي ورود به مدينه منوّره و خروج از آن و وداع با پيامبر(صلي الله عليه وآله) يا زيارت آن حضرت و نيز ورود به مسجد پيامبر مستحب است.(4)

همچنين مسافري كه قصد اقامت در مدينه نكرده و بايد بر طبق قاعده نماز را شكسته بخواند، مي تواند در مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) نماز را به اختيار خود شكسته يا تمام بخواند.

البته سه مكان ديگر نيز داراي اين حكم اند: مسجد الحرام، مسجد كوفه و حائر سيدالشهدا، حسين بن علي(عليهما السلام).(5)

نيز به احترام آن حضرت، روزه گرفتن در روز ميلادش (هفدهم ربيع الأول) ثواب يك سال روزه دارد.(6) و روزه در عيد مبعث ثواب دو سال.(7)

بعلاوه، در اين روز شاد كردن مؤمنان و دادن صدقه يكي از آداب شمرده شده است.(8)

اسوه پذيري

قرآن، پيامبر(صلي الله عليه وآله) را اسوه نيكو مي خواند " لَكُمْ فِي رَسُولِ اُسْوةٌ حَسَنَةٌ"(9)و محبوبترين بنده خدا را كسي مي داند كه از اين اسوه زيباي بشريت، درس گيرد (وَ أحَبُّ الْعِباد إلَي الله المُتَأسّي بِنَبيِّهِ).(10)

دوست داشتن پيامبر(صلي الله عليه وآله)

" قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احزاب: 21

2 ـ نهج البلاغه، خطبه 160

3 ـ وسائل الشيعه، ج10، ص273

4 ـ المختصر النافع، ص98

5 ـ وسائل الشيعه، ج10، ص272

6 ـ الجوامع الفقهّيه، الغنيه، ص492; مفتاح الكرامة، ج1، ص17 و 19; وسائل الشيعه، ج10، ص281

7 ـ تحرير الوسيلة، ج1، ص264

8 ـ مسارّ الشيعه.

9 ـ همان.

10 ـ همان.



65


وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَاد فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِهِ ...".(1)

(اي پيامبر) بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان و دارايي هايي كه به دست آورده ايد و تجارتي كه از كسادي آن مي ترسيد و خانه هايي كه از آنها خرسنديد، نزد شما از خدا و رسولش و كارزار در راه او محبوب تر است پس منتظر باشيد تا خدا امر و فرمانش را بر شما فرود آورد....

پيروي از پيامبر(صلي الله عليه وآله)

قرآن مي فرمايد: " ... وَ أطِيعُوا الرَّسُولَ..."(2); و از پيامبر اطاعت كنيد.

پيروي از عترت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

همان پيامبري كه به اطاعتش امر شده ايم، خود بر پيروي از عترتش سخت تأكيد كرده است. از حديث ثقلين گرفته تا حديث سفينه و صدها حديث ديگر، همگي اطاعت از اهل بيت(عليهم السلام) را ضروري شمرده اند. از نظر امير مؤمنان(عليه السلام) اين اطاعت بايد به صورت يك ملازمت كامل با آنان شكل بپذيرد; يعني از اهل بيت(عليهم السلام)نه اندكي جلوتر بيفتيم و نه اندكي عقب تر. آن حضرت فرمود:

فَالْزَمُوا سَمْتَهُم... وَلا تَسْبِقُوهُم فَتَضُلّوا وَ لا تَتَأخَّروُا عَنْهُم فَتَهْلَكوا (3)

همواره ملازم طريقه آنان باشيد. نه از آنان پيشي گيريد كه به گمراهي مي افتيد و نه از آنان عقب بمانيد كه به هلاكت مي رسيد.

 

دروغ بستن بر پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: مَنْ كَذِبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيُتَبوَّء مَقْعَدُه مِنَ النّارِ .(4)

هر كس به عمد بر من دروغ بندد، در آتش جاي گيرد. (گفتني است دروغ بستن بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) روزه را باطل مي كند).(5)

 


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه: 24

2 ـ نساء: 59

3 ـ نهج البلاغه، خطبه 97

4 ـ سفينة البحار، ج1، ص31

5 ـ تحرير الوسيله، ج1، ص284



66


بپا داشتن سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

از نظر اميرمؤمنان، بپا داشتن سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله) خصلت اهل ايمان(1) و وظيفه حكومت اسلامي است.(2)

ترك نكردن سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: ستةٌ لَعَنَهُمُ اللهُ... التّاركُ لِسُنَّتِي .(3)

 

شش نفرند كه خداي متعال آنها را لعنت مي كند; يكي از آنها كسي است كه سنت مرا ترك  كند.

تغيير ندادن سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

در ذكر صلوات امام صادق(عليه السلام) به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) چنين مي خوانيم:

أللّهمّ الْعَنْ الَّذِين ... غَيَّرُوا سُنَّة نَبِيِّكَ .(4)

خداوندا! لعنت كن كساني را كه سنت پيامبر را تغيير دادند ...

ترجيح دادن پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود:

حُبّي خالط دماء اُمّتي فَهُمْ يُؤثُرُوني عَلَي الآباء و عَلَي الاُمّهات و عَلي أنفُسِهِم .(5)

دوستي من با خونهاي امت من آميخته شده است. آنها مرا بر پدران و مادران و بر خودشان ترجيح مي دهند.

 

فرو آوردن صدا در محضر پيامبر(صلي الله عليه وآله)

خداي متعال بر حفظ مقام آخرين برگزيده خود در سوره حجرات مي فرمايد:

" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْض".(6)

اي مؤمنان، صداي خود را فراتر از صداي پيامبر(صلي الله عليه وآله) نكنيد و براي او سخن بلند مگوييد; مانند بلند سخن گفتن برخي از شما براي برخي ديگر.

 


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه، خطبه 192

2 ـ همان، خطبه 164

3 ـ بحارالانوار، ج5، ص88

4 ـ همان، ج90، ص86

5 ـ سفينة البحار، ج1، ص31

6 ـ حجرات: 2



67


بي تابي در رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

اميرمؤمنان(عليه السلام) در رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر سر قبر آن حضرت گفت: فغان و بي تابي قبيح است مگر بر تو.(1)

 

خشنود كردن دخت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

رضايت فاطمه زهرا(عليها السلام) دخت گرامي پيامبر(صلي الله عليه وآله) معيار رضايت الهي است. پيامبر در تكيه بر اين امر، رضايت فاطمه(عليها السلام) را رضايت خويش و رضايت خويش را رضايت خداوند معرفي مي نمود و ناخرسندي و خشم زهرا(عليها السلام) را ناخرسندي خود و خشم خود را غضب خداوند مي دانست.

 

يادكرد اجداد پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود:

إذا بَلَغَ نَسَبي إلي عَدْنان فَامْسِكُوا .(2)

هر گاه نسب من به هنگام شمردن، به عدنان، ]جد بيستم پيامبر(صلي الله عليه وآله)[ رسيد توقف كنيد. ]و از آن پس را دنبال نكنيد.[

ماه ويژه پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: شعبان ماه من است، خداوند رحمت كند آنكه مرا در اين ماه (اطاعت پروردگار و روزه) كمك كند.(3)

اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود: از زماني كه نداي پيامبر(صلي الله عليه وآله) را نسبت به شعبان شنيدم روزه اين ماه را ترك نكردم و آن را تا آخر عمرم ترك نخواهم كرد ان شاءالله.(4)

زيارت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

زيارت قبر شريف پيامبر(صلي الله عليه وآله) از پرفضيلت ترين زيارت هاست. آن حضرت خود فرموده است: كسي كه بعد از رحلتم، قبرم را زيارت كند، مانند كسي است كه به ديدار من در زمان حياتم آمده است.(5)

و در روايت ديگري فرمود: من شفيع او در قيامت خواهم شد.(6)

زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) تا آنجا اهميت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه 292 از قصار حكم

2 ـ بحارالانوار، ج15، ص105

3 ـ المراقبات، ص75

4 ـ همان.

5 ـ سفينة البحار، ج1، ص563

6 ـ مفاتيح، ص567



68


دارد كه مستحب است آن را بر حج استحبابي ترجيح دهيم.(1) اين زيارت در مواردي استحباب بيشتري دارد; از جمله:

1 ـ به هنگام حج، زيارت قبر شريف پيامبر(صلي الله عليه وآله) براي كساني كه به حج رفته اند استحباب بسيار دارد; به گونه اي كه اگر حجاج از انجام آن سر باز زنند بر حاكم اسلامي است آنان را به انجامش موظف دارد.(2)

2 ـ در روز ولادت رسول اكرم(صلي الله عليه وآله)(هفدهم ربيع الأول) چنانچه نتوان بر سر قبر آن حضرت حاضر شد، مي توان از دور حضرت را زيارت كرد.(3)

3 ـ در مبعث نبوي(صلي الله عليه وآله) (بيست و هفتم رجب) زيارت پيامبر(صلي الله عليه وآله) در اين روز مستحب است.(4)

 

سلام كردن به پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: اگر نمي توانيد به زيارت قبر من بياييد، رو به حرمم ايستاده سلام بفرستيد كه آن نيز به من مي رسد.(5)

در روايت ديگري از امام كاظم(عليه السلام)مي خوانيم: هنگامي كه به رواق پيامبر(صلي الله عليه وآله)داخل يا از آن خارج مي شوي، بر او سلام كن و همچنين از دور به او سلام كن.(6) در روايت براي كنار قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) سلام با كيفيت خاصي وارد شده است.(7)

در دو مورد سلام كردن به پيامبر(صلي الله عليه وآله)جايگاه ويژه اي پيدا مي كند:

1 ـ در نماز، مستحب است قبل از گفتن سلام واجب در نماز، السّلام عَلَيكَ أيّها النّبي وَ رَحْمَةُ الله وَ بَرَكاتُه گفته شود.(8)

2 ـ در سجده سهو، براي سجده سهو اذكاري وارد شده كه گفتن يكي از آنها واجب است. از جمله آن اذكار اين است: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ السَّلامُ عَلَيك أيّها النّبي وَ رَحْمَةُ الله و بَرَكاتُه .(9)

 

زيارت نوادگان پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: مَنْ زار أحداً مِنْ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه، ج10، ص273

2 ـ المختصر النافع، ص98

3 ـ مفاتيح الجنان

4 ـ همان.

5 ـ سفينة البحار، ج1، ص563

6 ـ وسائل الشيعه، ج10، ص265

7 ـ همان 268

8 ـ رساله هاي عمليّه.

9 ـ همان.



69


ذُرّيتي زرته يوم القيامة .(1)

كسي كه فردي از ذريّه مرا زيارت كند، زيارت كنم او را در روز قيامت.

صلوات فرستادن

خداي متعال در قرآن كريم مي فرمايد: " إنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبي، يا أيُّها الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً".(2)

خدا و فرشتگان بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) درود مي فرستند. اي كساني كه ايمان آورده ايد، شما نيز بر او درود فرستيد و او را كاملا فرمان بريد.

در بيان فضيلت صلوات بر پيامبر(صلي الله عليه وآله)و آل او، روايات فراواني وارد شده است كه به دو روايت اشاره مي كنيم:

1 ـ امام رضا(عليه السلام) فرمود: مَن لَم يقْدِرْ عَنْ ما يُكَفِّرُ بِهِ ذُنوبَه فَلْيُكْثِر مِنَ الصَّلاةِ عَلي محمَّد وَ آلِهِ .(3)

كسي كه نمي تواند گناهان خويش را با توبه و انابه و تحمّل رنج عبادت محو كند، بايد بسيار بر محمد و آل او صلوات بفرستد.

2 ـ ما في المِيزانِ شَيءٌ اَثْقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلي مُحَمَّد و آلِ محمد .(4)

چيزي به اندازه صلوات بر محمد و آل او در ترازوي اعمال سنگيني نمي كند.

درمواردي صلوات حكم ويژه اي پيدا مي كند:

الف: در تشهّد نماز واجب است.(5)

ب: هنگام ذكر نام پيامبر(صلي الله عليه وآله).

در اين صورت هر چند واجب نيست ولي در مورد ترك آن دو حديث نبوي وجود دارد:

1 ـ البَخيلُ حَقّاً مَن ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَّلِّ عَلَيَّ .(6)

حقيقتاً بخيل كسي است كه مرا پيش او ياد كنند و بر من صلوات نفرستد.

2 ـ كسي كه به هنگام ياد شدن از من، صلوات را فراموش كند، خداوند او را در پيدا كردن راه بهشت دچار اشتباه مي كند. (7)

ج: در روز مبعث يكي از آداب ويژه، بسيار صلوات فرستادن است.(8)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه، ج10، ص259

2 ـ احزاب: 56

3 ـ سفينة البحار، ج2، ص49

4 ـ الوافي، ج5 ، ص228

5 ـ رساله هاي عمليّه.

6 ـ سفينة البحار، ج2، ص490 و نهج الفصاحه، حديث 1103

7 ـ سفينة البحار، ج2، ص49

8 ـ مفاتيح، ص275



70


د: در دو خطبه نماز جمعه.

در هر دو خطبه بايد بر محمد و آل او(عليهم السلام) درود فرستاد.(1)

هـ  : در سجده سهو.

براي اين سجده چند ذكر وارد شده كه انجام يكي از آنها واجب است. بيشترِ اين ذكرها شامل صلوات است; مانند: بِسم اللهِ وَ بِاللهِ وَ صَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحمَّد وَ  بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اَللّهمّ صَلِّ عَلي مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد .(2)

محترم شمردن خون، مال و آبروي گواهي دهنده به رسالت

كسي كه بعد از شهادت به يگانگي خداوند سبحان، به رسالت پيامبر(صلي الله عليه وآله)گواهي
دهد خون، مال و آبروي او محترم مي گردد و احكام ازدواج و ... در حق او جاري
مي شـود.

در حديث آمده: بِهِ حُقِنَتِ الدِّماء وَ عَلَيْهِ جَرَتِ الْمَناكِحُ وَ الْمَوارِيث .(3) با گفتن شهادتين خونها محترم شمرده مي شود و بر پايه آن احكام ازدواج و ارث جاري مي گردد.

كشتنِ دشنام دهنده پيامبر

همه فقيهان اسلام بر اين عقيده اند كه بايد دشنام دهنده پيامبر(صلي الله عليه وآله) را كشت.(4)

تعمير قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله)

علاّمه مجلسي(رحمه الله) در كتاب شريف بحارالأنوار رواياتي آورده كه گوياي استحباب تعمير قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و قبور امامان(عليهم السلام) است.(5)

نام گذاري به اسم پيامبر(صلي الله عليه وآله)

آن حضرت خود فرموده است: بُورِكَ لبَيْت فِيهِ مُحَمّدٌ وَ مَجْلسٌ فِيهِ مُحَمّدٌ وَ رفقةٌ فيه محمدٌ ;(6) خانه يا مجلس و گروهي كه در آن محمد نام وجود دارد، مبارك است.

ابو رافع مي گويد: از پيامبر شنيدم كه فرمود: اگر نام فرزندي را محمد نهاديد، با او بدرفتاري ننماييد، اذيتش نكنيد و او را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تحرير الوسيله، ج1، ص233

2 ـ رساله هاي عمليّه.

3 ـ سفينة البحار، ص643

4 ـ المختصر النافع، ص221

5 ـ بحارالانوار، ج100، ص116

6 ـ سفينة البحار، ج1، ص308



71


نزنيد.(1)

امام صادق(عليه السلام) به كسي كه نام فرزندش را محمد نهاده بود، فرمود: او را فحش نده، نزن و به او بدي نكن.(2)

دوست داشتن عترت پيامبر(صلي الله عليه وآله)

قرآن مي فرمايد: " قُلْ لا أسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أجراً اِلاَّ الْمَودَّةَ فِي القُربي".(3)

اي پيامبر، بگو از شما پاداشي جز دوستي خويشاوندانم نمي خواهم.

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود:

اِلْزَمُوا مودَّتنا أهْلَ الْبَيتِ(عليهم السلام)فَإنَّهُ مَن لَقَي اللهَ وَ هُوَ يَوُدُّنا دَخَلَ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا وَالَّذي نَفْسي بِيَدِهِ لا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ إلاّ بِمَعْرفَة حَقِّنا .(4)

همواره به اهل بيت محبت ورزيد; چه آنكه اگر كسي خداوند را ملاقات كند، در حالي كه ما را دوست مي دارد با شفاعت ما به بهشت رود. سوگند به كسي كه جانم در دست اوست هيچ بنده اي از عمل خويش سود نمي برد مگر با شناختن حقّ ما.

نيازردن نوادگان پيامبر(صلي الله عليه وآله)

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: به خدا سوگند نسبت به كسي كه ذريّه ام را بيازارد شفاعت نمي كنم.(5)

 

نظر انداختن به فرزندان و نوادگان پيامبر(صلي الله عليه وآله)

النَّظَر إلي ذُرّيّة النَّبيّ(صلي الله عليه وآله) عِبادَة .(6)

نظر انداختن به ذريّه پيامبر(صلي الله عليه وآله) عبادت است.

والامقام ترين فرزندان و نوادگان، اهل بيت عصمت و طهارت هستند كه وظايف امّت نسبت به آنها آشكار است. بعد از ايشان بايد به سادات بزرگوار احترام گذاشت و روايت فوق اينان را نيز شامل است. در روايتي مي خوانيم:

النَّظَرُ إلي جَميعِ ذُرّيّةِ النَّبيِّ عِبادةٌ ما لَمْ يُفارِقُوا مِنهاجَهُ وَ لَمْ يَتَلَوَّثُوا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان.

2 ـ همان.

3 ـ شوري: 23

4 ـ المراجعات، ج28، المكتبة الاسلامية الكبري; طهران ـ ايران.

5 ـ امالي صدوق.

6 ـ وسائل الشيعه، ج8، ص620



72


بِالْمَعاصي .(1)

نظر افكندن به تمام ذريّه پيامبر(صلي الله عليه وآله)عبادت است تا آن زمان كه از راه آن حضرت(صلي الله عليه وآله)جدا نشده و به معاصي آلوده نشوند.

 

قرائت سوره محمد

پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: كسي كه سوره محمد(صلي الله عليه وآله) را قرائت كند، خداي سبحان او را از نهرهاي بهشت سيراب خواهد كرد.(2)

امام صادق(عليه السلام) فرمود: كسي كه سوره محمد(صلي الله عليه وآله) را قرائت كند، هيچگاه در دين او شك درنيايد و همواره از شرك و كفر محفوظ ماند تا اينكه مرگش فرا رسد. و آنگاه كه مرد، خداوند هزار فرشته در قبر او مي گمارد كه درود فرستند و ثواب درودشان براي او باشد و وي را تشييع كنند تا در ايستگاه ايمني و رحمت، نزد خدا نگاهش دارند. سپس او در امان خداوند سبحان و پناه محمد(صلي الله عليه وآله) قرار مي گيرد.(3)

 

نماز پيامبر(صلي الله عليه وآله)

كسي از امام رضا(عليه السلام) در باره نماز جعفر طيّار پرسيد، حضرت فرمود: چرا غافلي از نماز حضرت رسول(صلي الله عليه وآله)؟! بعد فرمود: دو ركعت نماز بجاي مي آوري و در هر ركعتي يك بار سوره حمد و پانزده بار سوره قدر (انّا انزلناه...) مي خواني و در ركوع و بعد از سر برداشتن از آن و در هر دو سجده و بعد از سر برداشتن از هر كدام پانزده بار سوره قدر را قرائت مي كني. از نماز كه فارغ شدي ميان تو و خداوند گناهي نمي ماند مگر اينكه آمرزيده شده و حاجتت برآورده مي شود.(4)

 

نماز در روضه شريف

مستحبّ است ميان منبر و قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) نماز گزارده شود.(5)

 

نماز مبعث

دو نوع نماز براي اين روز وارد شده است:

الف: دوازده نمازِ دو ركعتي كه در هر ركعت حمد و يك سوره آسان قرائت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان.

2 ـ مجمع البيان، ج9، ص144

3 ـ همان.

4 ـ مفاتيح، ص68

5 ـ المختصر النافع، ص99



73


مي گردد. ميان هر دو ركعت نماز دعاي خاصي دارد كه ابتداي آن اين است: الحَمْدُ للهِِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً .... (1)

ب: دوازده ركعت نماز كه در هر ركعت حمد و سوره قرائت مي گردد و بعد از هر دو ركعت به صورت زير عمل مي كند:

1 ـ سوره حمد و سوره توحيد و سوره فلق و سوره ناس (چهار بار)

2 ـ لا إلهَ إلاّ الله وَ اللهُ اَكبر و سبحان الله و الحمدللهِِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِيّ العظيم (چهار بار)

3 ـ اَللهُ اَللهُ رَبِّي لا اشرك بِهِ شَيْئاً (چهار بار)

4 ـ لا اُشْرِكُ بِرَبِّي أحَداً (چهار بار)(2)

نماز روز ميلاد

يكي از آداب روز ميلاد پيامبر(صلي الله عليه وآله)(هفدهم ربيع الأول) خواندن نمازي دوركعتي است كه در هر ركعت، بعد از حمد ده بار سوره قدر و ده بار سوره توحيد خوانده مي شود.(3)

وداع با قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله)

مستحب است كسي كه مي خواهد از مدينه بيرون رود، با قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) وداع كند و مستحب است در وداع چنين بگويد:

صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ السَّلامُ عَلَيْكَ لا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ تَسْلِيمي عَلَيْك (4); خداوند بر تو درود فرستد. سلام بر تو! اميدواريم خداوند اين سلام را آخرين عرض ارادت ما بر تو قرار ندهد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مفاتيح، ص276

2 ـ مفاتيح، ص276

3 ـ همان.

4 ـ وسائل الشيعه، ج10، ص281



74


 

 


درس هشتم:

   ذكر خدا و زيارت اولياء الله

عباس كوثري

" في بُيُوت اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بالغُدُوِّ وَالآصال".

]منبع نور و هدايت[ در خانه هايي است كـه خـدا والايـي آن را رخصـت داده و در آن نـام خـدا ذكر شـود. همانها كه در آن، مردان الهي صبـح و شام، تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند. (1)

 

زيارتگاهها، پايگاه هاي ياد و رمز دلدادگي به حضرت احدّيت است. زائر در جاي جاي مشاهد مشرّفه خود را با ذكر الهي همراه مي سازد و دل و جانش را با آن طراوت و شادابي مي بخشد. قرآن كريم، هنگامي كه از حج سخن به ميان مي آورد، ياد خدا را هدف اصلي آن معرفي مي كند و مي فرمايد:

" لِيَشْهَدُوُا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهَ في اَيّام مَعْلُومات ..."; تا منافع بسيار براي خود فراهم آورند و در روزهايي شناخته شده، نام خدا را ياد كنند. (2)

هنگام حركت از عرفات و بار يافتن به مشعرالحرام به ذكر الهي فرمان مي دهد و مي فرمايد: " ... فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفات فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْد الْمَشْعَرِ الْحَرامِ...".(3)

پايان زيارت را نيز با ذكر خدا تزيين مي دهد و مي فرمايد:

" فَاِذا قَضَيتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذكروُا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آبائِكُمْ اَوْ اَشدَّ ذكراً..."; آنگاه كه اعمال حج بجاي آورديد، پس، مانند يادكردن پدرانتان يا بيش از آن، خدا را ياد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نور: 36

2 ـ حج: 28

3 ـ بقره: 198



75


كنيد. (1)

 

اين نكته، چنانكه آيه آغازين اين نوشتار مي نمايد، در زيارت قبور اولياي الهي نيز متجلّي است. سيوطي در تفسير الدرّالمنثور مي نويسد: وقتي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آيه شريفه " في بُيُوت اَذِنَ اللهُ... "را قرائت مي كرد، مردي به پا خاست و در باره كلمه بيوت از حضرت پرسيد.

آن بزرگوار فرمود: منظور خانه هاي پيامبران است.

سپس ابوبكر برخاست و پرسيد: آيا خانه علي و فاطمه نيز از آن جمله است؟

حضرت پاسخ داد: آري، از بافضيلت ترين آن خانه هاست.(2)

بر اين اساس به جايگاه ذكر الهي و تجلّي آن در زيارات معصومان(عليهم السلام)مي پردازيم و از بزرگداشت ياد پروردگار در ديار پاكباختگان راه توحيد سخن مي گوييم.

 

جايگاه ذكر الهي در تعاليم اسلام

عارفان مسلمان فلسفه آفرينش را ايجاد رابطه معرفتي بين خدا و خلق مي دانند و با استفاده از حديث قدسي كُنتُ كنزاً مخفيّاً... ; من گنجي پنهان بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم پس جهان را آفريدم تا شناخته شوم. (3) مي گويند: عامل آفرينش و تجلّي خداوند بر موجودات، شناخت پروردگار بود. ذيل آيه شريفه " وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِنْسَ اَلاّ لِيَعْبُدُون"(4)روايتي است كه بدين امر اشاره مي كند.

مرحوم صدوق مي نويسد: امام حسين(عليه السلام) در يكي از سخنرانيهاي خويش فرمود: اي مردم، خداوند بندگان را نيافريد مگر براي آنكه او را بشناسند و هنگامي كه او را شناختند، عبادتش كنند.(5)

حافظ، هنگام سخن از تجلّي خداوند بر خلق، همين معنا را رمز آن مي خواند و مي گويد:

در ازل پرتو حُسنت ز تجلّي دم زد *** عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه اي كرد رخت ديد مَلك عشق نداشت *** عين آتش شد از اين غيرت و بر آدم زد


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان: 200

2 ـ تفسير الميزان، ج15، ص153 و 154

3 ـ اسرار الحكم، ص22

4 ـ ذاريات: 57

5 ـ همان، به نقل از تفسير صافي، ج2، ص610


| شناسه مطلب: 76623